تحلیل نگاره های دلدادگان مکتب اصفهان براساس مراتب سه گانه عشق درنظام اندیشه صدرایی
حوزه های تخصصی:
یکی از ادوار درخشان فرهنگ و هنر ایران در دوران اسلامی، حکومت صفوی است. تحولات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و مذهبی در کنار گسترش روابط با کشورهای خارجی موجب شکل گیری گفتمانی جدید در این دوره می شود که تأثیرات آن را می توان در فلسفه، فرهنگ و هنر این عصر پی گرفت. این مقاله در نظر دارد با پرداختن به ویژگی های گفتمانی عصر صفوی به این پرسش پاسخ دهد که تأثیرات روح دوران در هنر نگارگری و تفکرات فلسفی به چه صورت بوده است و چگونه می توان بر اساس آن خوانشی نو از نگارگری داشت. در میان مکتب های نگارگری دوران صفوی، مکتب اصفهان به لحاظ فرم و محتوا دارای ویژگی های خاصی است که آن را از مکاتب ادوار گذشته جدا می کند؛ این تحول در بستر فرمی، با کاهش رنگ و قوّت گرفتنِ خط همراه است؛ به لحاظ محتوایی نیز استقلال تصویر از متن، موجب رونق گلشن ها و نقاشی دیواری می شود. همچنین تصویرگری از نقش انسان به صورت تک پرسوناژ و یا عشاق و دلدادگان رواج می یابد. هم زمان ملاصدرا بنیان های تفکرات صدرایی را شکل می دهد و در آن به مسأله عشق و مراتب سه گانه آن می پردازد. هرچند نمی توان مدعی شد که نگارگران مکتب اصفهان از اندیشه های صدرایی تأثیر گرفته اند، اما تجلی مفهوم عشق در بنیان های نظری- فلسفی این دوران و هنرهای تصویری کاملاً مشهود است که این مقاله علت آن را در گفتمان حاکم بر دوران می جوید. بر این مبنا این پژوهش به صورت تحلیلی- بنیادی و با استفاده از منابع مکتوب به تحلیل مراتب سه گانه عشق در اندیشه صدرایی پرداخته و سپس عناصر تصویری را در سه نگاره منتخب که مبین عشق حقیقی، عشق انسانی و عشق حیوانی است مشخص می نماید. نتایج تحقیق بیانگر آن است که مراتب سه گانه عشق در فلسفه صدرایی در نگاره های مکتب اصفهان، بٌعد بصری یافته و استقلال از متن ادبی و عرفانی موجب شده در مواردی چون نگاره تمثال شاه عباس با یکی از بانوان، نگارگر به تصویرگری مفهوم عشق فارغ از رویکردهای عرفانی و در مرتبه عشق حیوانی بپردازد و به این ترتیب رویکردهای استعاری و مجازی را به عنوان یکی از اصول کهن هنر به حداقل رسانده و تجسمی از زندگی روزمره و شخصی پادشاه ارائه دهد.