کاربستِ استعاره مفهومی در علومِ شناختیِ معاصر به مثابه چارچوبی نظری در فهمِ متون اندیشه سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۱۴
91 - 105
مفهوم استعاره از دیرباز در شاخه های گوناگون دانش بررسی شده است؛ این امر بدان معناست که استعاره، برخلاف تصوّر رایج و عامیانه دیگر تنها به عنوانِ یک آرایه ادبی مورد توجه نیست، بلکه به موازاتِ رشد دانش در شاخه های گوناگون علوم انسانی بر اهمیت استعاره و جایگاه آن افزوده شده است. در این پژوهش می کوشیم با نگاهی تاریخی به سیر استعاره پژوهی مبتنی بر دستاوردهای جدید علومِ شناختیِ معاصر و ذیل آن علومِ زبان شناختی−عصبْ شناختی، نخست تعریفی جدید از استعاره و اهمیت آن ارائه دهیم و سپس با معرفیِ استعاره به عنوانِ پایه شناخت، مؤلفه های اساسیِ علوم شناختی و استعاره شناختی را به مثابه مهم ترین رکنِ این علوم به عنوانِ چارچوبی نظری در حیطه روش شناسیِ فهمِ اندیشه (سیاسیِ) استعاری پیشنهاد کنیم. براساس داده های مقاله پیش رو مشخص شد، با توجه به آنکه در چارچوبِ علومِ شناختیِ معاصر، یکی از بنیادهای اساسیِ نظامِ مفهومیِ ما سازوکارِ استعاریِ فهم است، پس اندیشه سیاسی در متون اندیشه سیاسی نیز از قاعده استعاری اندیشی پیروی می کند؛ براین مبنا فرضیه اصلیِ پژوهش حاضر این است که با در نظر گرفتنِ نظریه استعاره مفهومی به مثابه یکی از ارکانِ اصلیِ چارچوبِ نظریِ علومِ شناختیِ معاصر، پرتویی نو بر فهم دیگرگونه ای از مفهوم پردازی و استدلال در متون اندیشه سیاسی با ابتناء بر نظریات معاصرِ استعاره و علومِ اعصابِ شناختی افکنده می شود و مبنایی در روش شناسیِ فهم متون اندیشه سیاسی فراهم خواهد شد.