کارکرد فرهنگ های منظوم دوزبانه فارسی-ترکی در انتقال دانش زبان فارسی دردوره عثمانی در آناتولی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۵ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴۵
73 - 96
حوزه های تخصصی:
برای آشنایی با مردم یک جامعه، سنت ها و ذهنیت آنها، ابتدا باید زبان آنها را دانست. از طریق مقایسه طرح های زبانی زبان مادری و زبان آموخته شده به عنوان زبان دوم، می توان به شباهت های دو زبان پی برد، ویژگی های فکری مردم آن جامعه را آشکار کرد و تصویری کلی از دنیای افرادی که به این دو زبان آشنا هستند، بدست آورد. یکی از بهترین منابع، در این مورد، قطعاً فرهنگ لغات هستند. هدف اصلی این مقاله روشن کردن ساختار فرهنگ لغت های دوزبانه فارسی-ترکی منظوم یا «نصاب »ها است چرا که از یک سو از نظر انعکاس زندگی اجتماعی مردم در دوره عثمانی و از سوی دیگر از نظر واژگان، میزان نفوذ و توسعه تاریخی زبان فارسی و نیز نوع تاثیرپذیری ادبیات ترکی از ادبیات فارسی، دارای اهمیتند. ضمن بررسی فرهنگ ها، انگیزه ها و محرک های اصلی مؤلفان در تدوین آثار، نقاط ضعف و قدرت فرهنگ ها و نیز چالشهایی که نویسندگان با آنها روبرو بوده اند مشخص گردید. از لحاظ ساختاری نیز به این نتیجه رسیدیم که فرهنگهای منظوم نسبت به فرهنگهای منثور از غنای کمتری برخوردار هستند و واژه هایی که در بخش لغت نامه آمده اند، اغلب واژه های روزمره در زبان محاوره مردم هستند و واژه های نادر و ثقیل برای نگارش و انشا در آنها کمتر دیده می شوند. با ترسیم مسیرهای اصلی حرکت و جریان دانش زبان فارسی، به همراه جنبه های تاثیر و انتقال آن، دریافتیم که زبان فارسی نقشی حیاتی در محیط فکری جامعه در دوره عثمانی داشته و به عنوان زبان گفتمان فرهنگی در جریان تضاد مذهبی بین ایران و آناتولی بکار رفته است.