نقد ترجمه کتاب الصوفیه و السوریالیه بر پایه نظریه گارسس(مقاله علمی وزارت علوم)
ترجمه بیش از آن که "ابزاری" برای برگرداندن دانش و آگاهی از یک زبان به زبان دیگر باشد، "فرایندی" در بازتاب دادن مفاهیم فرهنگی و اجتماعی است. برای بهبود چنین بازتابی، می توان از دیدگاه های نوین ترجمه، زبان شناسی و گفتمانی بهره برد. یکی از دیدگاه های نوین ترجمه، پیشنهاده کارمن گارسس اسپانیایی در سال 1994 و دارای چهار سطح "معنایی-لغوی"، "نحوی-واژه ساختی"، "گفتمانی-کارکردی" و "سبکی-عملی" است که به کمک آن ها می توان "افزایش، مانش (نگهداری) و کاهش" اطلاعات متن اصلی را در متن ترجمه بررسی کرد. در این نظریه، از راه شمارش ویژگی های مثبت و منفی ترجمه، "کفایت و مقبولیت" ترجمه نیز ارزیابی می شود. در جستار پیشِ رو، به نقد ترجمه حبیب الله عباسی از کتاب الصوفیه و السوریالیه ادونیس بر پایه این نظریه پرداخته می شود. اگرچه مترجم به دلیل پیش گرفتن شیوه "مترادف نویسی" و آوردن پی نوشت های کمابیش زیاد، بر حجم متن ترجمه افزوده است، ولی بر اساس معیارهای مطرح شده نزد گارسس، ترجمه او نگهدارنده اطلاعاتِ متن مبدأ است و با وجود خرده هایی که می توان بر روش مترجم در برگرداندن اصطلاح ها و نوع ترجمه واژه به واژه گرفت، در مجموع، ترجمه وی دارای درجه کفایت و مقبولیتی است که در نظریه گارسس آمده است.