شیفت پارادایمی در سیاست خارجی منطقه ای ترکیه؛ دلایل و پیامدها
حوزه های تخصصی:
با به قدرت رسیدن اسلام گرایان ترکیه در سال 2002 و پیروزی حزب عدالت و توسعه، الگویی از سیاست گذاری خارجی توسط رهبران سیاسی این کشور تحت عنوان رویکرد پساکمالیستی شکل گرفت. تصمیم گیران حزب عدالت و توسعه در سایه رویکرد پساکمالیستی یک سیاست خارجى عمل گرایانه و چندجانبه از گزینه هاى مختلف تصمیم گیرى و جهت گیرى هاى موقعیتى براى رسیدن به اهداف ملى، منطقه اى و بین المللى خود بهره برده اند. مؤلفه های حاکم بر این سیاست گذاری به صفر رساندن مشکلات با همسایگان از یک سو، و تلاش برای ارائه چهره ای جدید از ترکیه مسلمان به عنوان الگوی دموکراسی، آزادی و حقوق بشر در خاورمیانه و دیگر مناطق پیرامونی این کشور بود. پرسش اصلی مقاله با توجه تغییر رویکرد حزب عدات و توسعه پس از سال 2002 این گونه مطرح می شود که اصولا جهت گیری راهبردی سیاست خارجی دولت ترکیه در دوران موسوم به پساکمالیستی و خصوصا بعد از پیروزی حزب عدالت و توسعه در منطقه متاثر از چه عواملی است؟ در این مقاله از روش توصیفی- تحلیلی استفاده شده و برای گردآوری اطلاعات از روش کتابخانه ای بهره گرفته شده است. نتایج و دستاوردهای این پژوهش براساس نظریه سازه انگاری نشان می دهد که عوامل تأثیرگذار در شیفت پارادایمی سیاست خارجی ترکیه در منطقه به دو دسته عوامل مادی و غیرمادی داخلی و خارجی قابل تقسیم بندی است: عامل مادی داخلی تحت عنوان رشد جامعه مدنی و بورژوازی جدید آناتولیایی و عوامل مادی خارجی خود به دو عامل الف) چشم انداز در حال تغییر خاورمیانه، ب) تنش های مداوم در همسایگی ترکیه تقسیم بندی می شود. مهم ترین عامل داخلی غیرمادی تأثیرگذار در شیفت پارادایمی سیاست خارجی پساکمالیست ها «هنجارهای نخبگان پساکمالیست» مانند داوود اوغلو، اردوغان می باشد. همچنین عامل غیرمادی خارجی تأثیرگذار در این شیفت پارادایمی را نیز می توان «تأثیر ضوابط کپنهاگ» دانست.