جدل نگاریِ سریانیِ شرقی بر ضد دین زردشتی و پس زمینه سیاسیِ آن
حوزه های تخصصی:
این مقاله به تحولاتِ جدل نگاریِ سریانیِ شرقی بر ضدِ دین زردشتی از حرکتِ لرزانِ نخستین اش در نگارشِ قدیسنامه های پایانِ سدهٔ چهارم و آغاز سدهٔ پنجم تا آثار پیچیده ترِ پایانِ دورهٔ ساسانی می پردازد. این مقاله نشان می دهد که ارتباطِ گاهنگارانه میانِ آغازِ تالیفاتِ جدلی و سازمان یافتگیِ کلیسای شرق در دلِ شاهنشاهیِ ایران تصادفی نیست. دگرگونیِ دغدغهٔ جدلیِ رهبران کلیسای نخستین از دین یهودی به زردشتی درست در زمانی رخ داد که آنان برای جذبِ پشتیبانی به دربارِ زردشتی وابسته شدند. با برآمدنِ کلیسای شرق، طبقهٔ ممتازِ برون کلیساییِ سریانیِ شرقی و رهبران کلیسایی توانستند در آیین های شاهنشاهی زردشتی مشارکت کنند، تا جایی که مسیحیان و متونِ جدلی هدف خود را بازشناسیِ روابط میانِ مسیحیان و زردشتیان، در پس زمینهٔ سیاسیِ گنبدواری از افزایشِ همکاری های میان دینی، گذاردند. پس تصویرِ سریانیِ شرقیِ نخستین از دین زردشتی به عنوانِ صورتیِ غریب از چندخداییِ یونانی-رومیرخت بربست و در حدود سال ۵۰۰ میلادی بینندهٔ روایت هایی با ظرافتی بیشتر از مناسک و کیهان شناسیِ زردشتی–به ویژه در شهادتنامهٔ پتیون، آدُراُهرمَزد و آناهید، و شهادتنامهٔ مار قرداق –هستیم. این روایت ها فضای سیاسی، سنت ها و هویت هایی را که در میان مسیحیان و زردشتیان مشترک بود نمایش می دهند. در همین زمان اسقف اعظم –جاثلیق مار آبا به مسیحیان به دلیل سازگاری یافتن با سنت های زردشتیِ ضروری برای مشارکتِ سیاسی آنان که اشرافی می بودند، حمله می برد و با این کار رهبران کلیسایی - که دین بهی را یک سره طرد می کردند - را از طبقهٔ ممتاز برون کلیسایی تمیز می داد. در این مقاله جدل نگاری به عنوانِ ابزاری برای آفرینشِ مرزبندی های لازم در میانهٔ همکاری های کاربردی میانِ مسیحیان و زردشتیان در نظر گرفته می شود. همچنین است تحولاتِ رخ داده در جدل نگاری که شاخصی از همگون شدگی و فرهنگ پذیریِ مسیحی از سدهٔ چهارم تا آغاز سدهٔ هفتم میلادی به دست می دهد.