کهن – الگوی گمشده، بازدیدی از باغ ایرانی
حوزه های تخصصی:
برای گردآوردن مقاله ها و نظرات محققان ایرانی درباره ی «باغ ایرانی» به مقاله خوب خانم فریارجواهریان در کتاب «باغ ایرانی حکمت کهن ، منظر جدید» برخوردم. از ایشان اجازه گرفتم تا مقاله را در «گردشگری» چاپ کنم ، به لطف، اجازه دادند. برخی از قسمت های مقاله، به مقالات دیگر و پیوست های کتاب اشاره دارد که از متن حذف و به جای آن «...» گذاشته شد.
آپولینر هرگز به اصفهان نرفته بود، اما در خیال خود آن چنان «گل سرخ اصفهان» را توصیف می کند که گویی عطر و نفسِ بهشتیِ آن را با تمام وجودش حس کرده است.
در خیال من نیز باغی نشسته است: پاسارگارد. 2540 سال پیش، صبح گاه است و کوروش کبیر بر روی صفه ی قصرش ایستاده است و به ردیف های بی انتهای سربازانش می نگرد. خورشیدِ سرزمین فارس، آن چنان درخشان است که تنها خطوط اطراف پیکر تنومند سربازان پیداست. آبی لاجوردی آسمان روی سپرهای فلزی شان منعکس شده است. آنی، پادشاه، سربازان را چون سروهای منظم می بیند و آن گاه به لذت ایستادن بر بلندی و نگریستن به باغ، پی می برد، لذتی بسیار شکوهمند. غروب همان روز به حرمسرا وارد می شود. دختران «شیرازی» با قامتی بلند و موقر در دو ردیف به استقبالش ایستاده اند و پادشاه از میان لباس های حریر الوان آن ها قدم برمی دارد. باز هم در خیال خود دو ردیف «سرو» قد بلند و طناز را می بیند و یقین پیدا می کند که قدم زدن، میان دو ردیف درخت انبوه ، بسیار فرح بخش است.