اراده (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
اراده در برابر کراهت وصف موجود قادر مختار؛ و آخرین جزء علت تامه فعل.
«اراده» مصدر باب افعال از ریشهی «رود» به مفهوم خواستن، قصد کردن و عزم است.(1)
در آثار کلامی هم از ارادهی الاهی و هم از ارادهی بشری بحث شده است. محور بحث در این مقاله ارادهی الاهی است؛ امّا به عنوان مقدمه، آراء متکلمان و فلاسفه دربارهی اراده انسان نیز بیان خواهد شد. «اراده» از صفات ثبوتیه خداوند و «مرید» از اسمای الاهی است. گفت و گو پیرامون حقیقت ارادهی الاهی، وصف ذات یا فعل بودن، قدیم یا حادث بودن، ارتباط اراده با دیگر صفات الاهی، گسترهی آن و نیز بحث دربارهی گوهر ارادهی انسان، چگونگی ربطش به اراده الاهی در کلام و فلسفهی اسلامی سابقهای دیرین دارد و در منابع اصلی معارف اسلامی مورد توجه شایان قرار گرفته، تا آن جا که لفظ اراده و مشتقات آن 137بار در قرآن آمده و کانون سخنان فراوانی از امامان معصومعلیهم السلام قرار گرفته است.(2)
متکلمان و فیلسوفان مسلمان ارادهی
_______________________________
1.الفروق اللغویه، مادی «رود»؛ اقرب الموارد، مادهی «رود».
2.اصول الکافی، ج1، ص 148؛ مرآة العقول، ج2، ص23؛ توحید صدوق، ص146.
_______________________________
انسان را از شئون نفس و در زمرهی کیفیات یا افعال آن دانسته و دربارهی گوهر آن به گفت و گو پرداختهاند: «جمهور اشاعره» آن را صفتی دانستهاند که مرجِح یا مخصّض یکی از دو طرف فعل و ترک است و آن را وصفی مغایر با علم و قدرت به حساب آوردهاند(1)شمار زیادی از «معتزله» آن را از سنخ ادراک به شمار آورده، آنگاه اراده را به «اعتقاد نفع» و کراهت را به «اعتقاد ضرر» تفسیر کردهاند.(2) برخی آن را «شوق» و کسانی «شوق موءکد» دانستهاند.(3) دستهای از حکیمان آن را به «عزم» تعریف کرده و سپس در مقام فرقگذاری میان «عزم» و «شوق»، عزم را «میل اختیاری» و شوق را «میل طبیعی» دانستهاند، با این استدلال که: گاه ارادهی انسان به انجام دادن کاری تعلق میگیرد که به آن شوق ندارد بسان خوردن داروی تلخ و زمانی کاری را که به آن اشتیاق دارد، ترک میکند بمانند ترک کردارهای لذت بخش حرام از سوی موءمنان .(4)
فعل ارادی مبادی و مراحلی دارد که در شماره و ترتیب آنها اختلاف است:
از یک نظر گاه مبادی فعل ارادی عبارتاند از: علم، اراده، شوق و میل. «علم» همان تصور امر ملایم با طبع و تصدیق به سودمندی آن است. با نظر دقّی مرحلهی «علم» ترکیبی از «تصور فایده» و تصدیق آن است مرحلهی تصدیق به فایده، «داعی» نام دارد ؛ مرحلهی «اراده» همان آهنگ انجام دادن کار یا ترک آن است و پس از آن در بیشتر موارد مرحلهی «شوق» و سپس میل نفسانی به وجود میآید.(5)
طبق دیدگاه دیگری حرکت ارادی در بردارندهی مراحلِ: تصور، شوق، اراده(عزم) و انجام دادن یا ترک کار
_______________________________
1. شرح المواقف، ج8، ص 81.
2. شرح المواقف، ج6، ص 84؛ کشف المراد، ص 288.
3. قواعد المرام، ص 88؛ کشف اصطلاحات الفنون، ج1، ص 552.
4. گوهر مراد، ص 250؛ شرح الاشارات، ج3، ص 411.
5.الحکمة المتعالیة، ج6، ص 342.
_______________________________
است.(1) کسانی نیز اراده را همان داعی دانستهاند.(2)
بسیاری از عارفان «اراده» را نخستین منزل سلوک و حالتی در نفس عارف میدانند که از سنخ شوق و میل مفرط به پرواز است. با پیدایش این حالت در سالک باطن وی آهنگ عالم قدس میکند تا به فیض اتصال نایل آید. تا زمانی که عارف در این منزل هست به او «مرید» گفته میشود.(3) از دید برخی عارفان، «اراده» به ترک اراده و خود را در برابر خدا ندیدن و به هیچ انگاشتن تفسیر شده؛ بدین سان «مرید» کسی است که در خدا «فانی» و از خود فارغ شده است.(4)
اراده به هیچ یک از معانی بر خداوند منطبق نیست؛ زیرا با تغییر، تدریج و زوال همراه است که بر خدا روا نمیباشند. با این حال در اطلاق نام «مرید» بر خداوند و اتصاف وی به صفت «اراده» اختلافی نیست.
در قرآن کریم آیات بسیاری بر مرید بودن خدا دلالت دارند از جمله :«انّما أمره إذا أراد شیئاً أن یقول له کن فیکون»(5)فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند به آن میگوید«باش» آن نیز بیدرنگ موجود میشود؛ «اِنّ الله یفعل ما یرید»(6) : خداوند هر آن چه را اراده کند، انجام میدهد.
روایات زیادی نیز اصل صفت ارده را برای خداوند اثبات میکند، برای نمونه در خلال حدیثی از امام رضاعلیه السلام آمده است:«الارادة من الخلق الضمیر وما یبدو لهم بعد ذلک وامّا من الله فارادته احداثه لا غیر ذلک...» یعنی: اراده خلق همان تصور فعل است و آن چه که در پی او واقع میشود(اعتقاد نفع، تصدیق، شوق و
_______________________________
$. شرح الإشارات، ج2، ص 411.
$. الأربعین فی أصول الدین، ص 145؛ کشف المراد، ص 401.
$. اشارات، ج3، ص 378.
$. الفتوحات المکیة، ج2، ص 521 522؛ منازل السائرن، ص 112.
$. سوره یس، آیه82.
$. سوره حج، آیه14.
_______________________________
حرکت)، ولی اراده خداوند ایجاد فعل است فقط.(1)
افزون بر آن چه که در متون مقدس اسلامی دربارهی اراده الاهی آمده است، استدلالهای عقلانی نیز از سوی متکلمان و فیلسوفان برای اثبات اصل صفت اراده اقامه شده است از جمله آن که: خداوند به همهی ممکنات علم دارد و قدرت وی به گونهای یکسان به همه تعلق میگیرد؛ با این حال برخی از ممکنات ایجاد میشوند و برخی ایجاد نمیشوند و به بیانی دیگر، بعضی ممکنات در زمانی خاص ایجاد میشوند نه پیش از آن زمان و نه پس از آن و این در حالی است که در هر یک از این زمانها ایجاد آن امکان پذیر بوده است. بنابراین، باید صفتی غیر از علم و قدرت باشد که مرجح و مخصص وجود ممکنات در زمانی خاص باشد و آن چیزی نیست جز «اراده».(2)
در استدلال دیگری آمده که خداوند تبارک و تعالی، خطاب دارد، تکلیف میکند وامر و نهی دارد و همهی اینها فرع وجود «اراده»ی انجام فعل یا ترک کاری از مکلفان است.(3)
هر چند متکلمان و حکیمان مسلمان در توصیف خداوند به «اراده» و اطلاق نام «مرید» بر وی هم داستانند؛ ولی در تبیین حقیقت آن آراء مختلفی دارند:
به باور برخی هم چون شیخ مفید «ارادهی الاهی» نسبت به افعال خویش، نفس همان افعال و نسبت به افعالِ خلق، امر به ایجاد آنها است؛(4) به گمان گروهی ارادهی الاهی ابتهاج و رضایت او به فعلش است؛(5)
بعضی ارادهی خدا را به رضا و غضب او تفسیر کردهاند .(6)در دید برخی ارادهی
_______________________________
1. الوافی، ج1، ص 455.
2. کشف المراد، ص 402؛ ارشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، ص 203؛ الاقتصادفی الاعتقاد، ص 128.
3. المغنی، ج5، ص 104.
4. اوائل المقالات، ص 58؛ قواعد العقائد، ص 56؛ الارشاد إلی قواطع الأدلة فی أصول الاعتقاد، ص 63.
5. بحوث فی الاُصول، ص 9؛ الالهیات، ص171.
6. تمهید الأوائل وتلخیص الدلائل، ص 47.
_______________________________
خداوند، علم او به مصلحت فعل یا همان «داعی» است(1) برخی اراده را امری عدمی دانسته و آن را به مکره نبودن و مغلوب نبودن خدا معنا کردهاند(2)گروهی ارادهی خداوند به فعل خویش را داعی و علم به مصلحت، و ارادهی خدا به فعل غیر را امر به آن فعل دانستهاند.(3)
بیشتر حکیمان ارادهی خدا را علم او به نظام اصلح و عین قدرت و علمش در مرتبهی ذات دانستهاند.(4)
دربارهی صفت ذات یا صفت فعل بودن و نیز قدیم یا حادیث بودن «ارادهی الاهی» نیز دیدگاههای متفاوتی ارایه شده است: همه فیلسوفان و متکلمانی که اراده را به علم ذاتی خداوند تفسیر کردهاند آن را صفت ذاتی میدانند. اشاعره نیز با این که اراده را غیر از علم و قدرت دانستهاند از صفات ذات و قدیم میدانند؛ زیرا حادث بودن «اراده» ارادهی دیگری را میطلبد و به دور یا تسلسل میانجامد؛(5)برخی از «معتزله» اراده را امری حادث و قائم به ذات خود میدانند، نه قائم به ذات خداوند؛(6) و برخی دیگر از معتزله آن را صفت ذات دانسته و معتقدند ارادهی متعلق به حادثات، حادث است؛(7) «کرّامیه» آن را حادث و با این حال قائم به ذات خداوند دانستهاند.(8)
«علاّمه طباطبایی» بر آن است که تفسیر اراده خداوند به علم ذاتی او نادرست است؛ زیرا مفهوم علم با مفهوم اراده مغایر است و از طرفی هرگاه اراده به معنای بشری آن را از صفات نقص پیراسته نماییم، چیزی که بتوان آن را صفت ذات دانست باقی نمیماند. طبق این دیدگاه اراده پس از
_______________________________
1. شرح المقاصد، ج4، ص 134؛ کشف المراد، ص 401.
2. شرح المقاصد، ج4، ص 129.
3. انوار الملکوت، ص 76.
4. الحکمة المتعالیه، ج6، ص 316 و 333؛ انوا رالملکوت، ص 67.
5. الابانة عن اصول الدیانة، ص 122.
6. شرح الاصول الخمسة، ص 440؛ المغنی، ج6، ص 3؛ شرح المقاصد، ج4، ص 132.
7. اوائل المقالات، ص 58؛ قواعد العقائد، ص 56.
8. شرح المواقف، ج8، ص 81 86؛ الارشاد إلی قواطع الأدلة فی اُصول الاعتقاد، ص 94.
_______________________________
پیرایش آن از نواقص، صفت فعل خداوند میشود، درست همانند «خلق» و «ایجاد» که از مقام فعل انتزاع میشوند.(1) این نظریه با ظاهر روایاتی که از پیشوایان معصومعلیهم السلام در این باره نقل شده هماهنگ است. در این روایات تصریح شده که اراده صفت فعل الاهی است ومرید بودن ازلی خداوند انکار شده است(2) چنان که عینیت اراده با علم خداوند نیز مردود دانسته شده است(3) و نیز مشیت خداوند حادث به شمار آمده است(4)به باور برخی هم چون «فیض کاشانی» اراده هم از صفات ذات خداوند است و هم از صفات فعل؛ آن چه از صفات ذات الاهی است اختیار ذاتی او است و آن چه از صفات فعل الاهی است ایجاد و احداث است. ایشان معتقد است که روایات یاد شده ناظر به معنای اخیر است و با این حال معنای ذاتی آن (اختیار ذاتی) را نفی نمیکند. (5)
ملاصدرا در توجیه این روایات به نقل از استادش میرداماد میگوید: اراده الاهی همانند علم وی مراتبی دارد و به همین مناسبت دو کاربرد دارد؛ گاهی اراده به معنای مصدری و در مفهوم احداث و ایجاد به کار میرود، که در حقیقت معنای مرید بودن را افاده میکند. در این کاربرد اراده صفت ذات است و گاهی به معنای اسم مصدری و مفهوم «فعل حادث متجدد» استعمال میشود که در حقیقت اراده به معنای طرد بودن است. در این کاربرد اراده حادث است و از مقام فعل خداوند که به ممکنات تعلق میگیرد، انتزاع میشود.(6)
به اعتقاد برخی محققان «اراده» دست کم به دو معنا به کار میرود: یکی خواستن، و دیگری تصمیم گرفتن. اراده
_______________________________
1. نهایة الحکمة، ص 299؛ الحکمة المتعالیة، ج6، ص 115 117.
2.توحید صدوق، باب55، ص 329.
3.اصول کافی، ج1، ص 85.
4. اصول کافی، ج1، ص 86.
5. الوافی، ج1، ص 447 448.
6. الحکمة المتعالیة، ج6، ص 453 454.
_______________________________
به معنای خواستن در نفوس حیوانی و انسانی از سنخ کیف نفسانی است ولی معنای تجربه شدهی آن قابلیت انتساب به خدای متعال را دارد، بنابراین اراده به این معنا از صفات ذات الاهی و حقیقت آن همان حُب الاهی و عین ذات او است. امّا اراده به معنای تصمیمگرفتن در انسان از کیفیات نفسانی یا افعال نفس و امری حادث در نفس و مسبوق به تصور، تصدیق و شوق است و ساحت الهی از آن منزه و مبرا است. با این حال میتوان آن را در قالب صفت فعلی و اضافی(مانند خلق، رزق و تدبیر) برای خدای متعال در نظر گرفت که از مقایسهی میان افعال و مخلوقات با ذات الاهی از آن حیث که حب به خیر و کمال دارد انتزاع میشود و چون یکی از دو سوی اضافه، قیود زمانی و مکانی دارد، میتوان چنین قیودی را برای ارادهی الاهی به لحاظ متعلقش در نظر گرفت.(1)
فیلسوفان و متکلمان درباره نسبت اراده با قدرت سخن گفتهاند و در تفاوت آن دو گفتهاند: قدرت به معنای مبدئیت فاعل حی مختار برای افعالش به هر دو سوی فعل مقدور به شکل یکسان تعلق میگرد؛ ولی اراده تنها با یکی از دو طرف فعل مقدور پیوند دارد ووقوع آن را به وجوب بالذات در مورد خداوند و به وجوب بالغیر در مورد غیر خدا واجب میکند(2) قدرت الاهی نامتناهی است و دامنهی شمول آن هر ممکنی را پوشش میدهد؛ ولی مقدور بودن چیزی وقوع آن را لازم نمیکند و تنها اموری در خارج پدیدار میشوند که ارادهی الاهی به آنها تعلق گیرد.
در این که ارادهی انسان وصفی مغایر با قدرتش است نزاعی نیست امّا همان گونه که به اشارت گذشت در این که صفت اراده الاهی عین قدرت وی است، اختلاف شده؛ بسیاری از حکیمان و متکلمان آن دو را یکی دانستهاند؛ امّا برخی آنها را مغایر میدانند.(3)
_______________________________
1. آموزش فلسفه، ج2، ص 422.
2. الحکمة المتعالیه، ج6، ص 317.
3. الحکمة المتعالیه، ج6، ص 115 117 و 314؛ کشف المراد، ص 314؛ الذخیرة فی علم الکلام، ص 88.
_______________________________
مسئلهی دیگر درباره اراده، مقایسه آن با اختیار است: اختیار در نظر آوردن دو طرف فعل مقدور و ترجیح یکی بر دیگری است؛ و اراده انجام دادن یکی از آن دو بر اساس ترجیح عقلانی است. با این حال، باید توجه داشت که «اختیار» کاربردهای مختلفی دارد: گاهی در مقابل «جبر محض» قرار میگرد؛ به این معنا که فاعل با شعور بر اساس خواست خود بی آن که مقهور دیگری باشد کاری انجام دهد؛ کاربرد دیگر اختیار جایی است که فاعلی دو نوع گرایش متضاد داشته و یکی را بر دیگری ترجیح دهد؛ در این کاربرد اختیار مرادف اراده و ملاک تکلیف، پاداش و کیفر است. مفهوم دیگر اختیار آن است که کاری مطابق گرایش درونی فاعل انجام گیرد، بی آن که از خارج فشار و تهدیدی متوجه او شود. در این کاربرد«فعل اختیاری» مقابل «فعل اکراهی» است. معنای دیگر آن که کاری در اثر محدودیت امکانات و در تنگنا قرار گرفتن فاعلِ آن انجام نشود که در تقابل با «فعل اضطراری» است. بر این اساس، کسی که در زمان قحطی برای ادامه زندگیاش ناچار به خوردن گوشت مردار شود، کارش اختیاری نیست، هرچند با اراده آن را انتخاب و انجام داده است.(1) اختیار مراتبی دارد، بالاترین مراتب آن در خداوند متعال و سپس در مجردات تام ونازلترین آن در نفوس متعلق به ماده وجود دارد. افزون بر آن ، افعال اختیاری انسان نیز از نظر مرتبهی اختیار متفاوتاند.
ارادهی الاهی به لحاظی به تکوینی و تشریعی تقسیم شده است، به این بیان که: فعل یا ترک فعل مورد نظر مُرید در خارج به دو گونه محقق میشود. گاهی مرید خود مستقیم و بی واسطه برای تحقق خواستهاش اقدام میکند و برای مثال برای رفع تشنگیاش آب مینوشد. و گاهی کسی را برای تحقق خواستهاش روانه میکند و برمیانگیزاند، برای مثال به او امر میکند که برایش آب بیاورد. ارادهی نوع اول را «تکوینی» و اراده نوع دوم را «تشریعی» نام نهادهاند. بدین سان، تعلق
_______________________________
1. آموزش فلسفه، ج2، ص 95 96؛ شرح المواقف، ج8، ص 85.
_______________________________
ارادهی خداوند به افعال خویش را اراده تکوینی و امر ونهیاش را نسبت به کار اختیاری فاعل مختار دیگر را ارادهی تشریعی گویند.(1)
درباره نسبت میان ارادهی الاهی و ارادهی انسان گفته شده: اراده انسان در طول اراده و اختیار الاهی قرار دارد و استناد فعل واحد به ارادهی دو فاعل هنگامی محال است که هر دو فاعل در عرض یکدیگر، موءثر در انجام آن فرض شوند و به اصطلاح فاعل جانشین باشند؛ امّا اگر هر دو فاعل در طول یکدیگر باشند استناد فعل به هر دوی آنها درست است. استناد به دو فاعل طولی تنها به این معنا نیست که اصل وجودِ «فاعل بی واسطه» مستند به «فاعل با واسطه» است؛ بلکه تمام شئون وجودش مستند به فاعل هستی بخش است. و حتی در انجام کارهای اختیاریاش هم بینیاز از او نیست و دمادم وجود و همهی شئون وجودش را از او دریافت میدارد.(2)
_______________________________
1. شرح عقاید نسفی، ص 105؛ جبر و اختیار، ص 78؛ بحوث فی الاُصول ، ص 12.
2. آموزش فلسفه، ج2، ص 445؛ گوهر مراد، ص 250.
«اراده» مصدر باب افعال از ریشهی «رود» به مفهوم خواستن، قصد کردن و عزم است.(1)
در آثار کلامی هم از ارادهی الاهی و هم از ارادهی بشری بحث شده است. محور بحث در این مقاله ارادهی الاهی است؛ امّا به عنوان مقدمه، آراء متکلمان و فلاسفه دربارهی اراده انسان نیز بیان خواهد شد. «اراده» از صفات ثبوتیه خداوند و «مرید» از اسمای الاهی است. گفت و گو پیرامون حقیقت ارادهی الاهی، وصف ذات یا فعل بودن، قدیم یا حادث بودن، ارتباط اراده با دیگر صفات الاهی، گسترهی آن و نیز بحث دربارهی گوهر ارادهی انسان، چگونگی ربطش به اراده الاهی در کلام و فلسفهی اسلامی سابقهای دیرین دارد و در منابع اصلی معارف اسلامی مورد توجه شایان قرار گرفته، تا آن جا که لفظ اراده و مشتقات آن 137بار در قرآن آمده و کانون سخنان فراوانی از امامان معصومعلیهم السلام قرار گرفته است.(2)
متکلمان و فیلسوفان مسلمان ارادهی
_______________________________
1.الفروق اللغویه، مادی «رود»؛ اقرب الموارد، مادهی «رود».
2.اصول الکافی، ج1، ص 148؛ مرآة العقول، ج2، ص23؛ توحید صدوق، ص146.
_______________________________
انسان را از شئون نفس و در زمرهی کیفیات یا افعال آن دانسته و دربارهی گوهر آن به گفت و گو پرداختهاند: «جمهور اشاعره» آن را صفتی دانستهاند که مرجِح یا مخصّض یکی از دو طرف فعل و ترک است و آن را وصفی مغایر با علم و قدرت به حساب آوردهاند(1)شمار زیادی از «معتزله» آن را از سنخ ادراک به شمار آورده، آنگاه اراده را به «اعتقاد نفع» و کراهت را به «اعتقاد ضرر» تفسیر کردهاند.(2) برخی آن را «شوق» و کسانی «شوق موءکد» دانستهاند.(3) دستهای از حکیمان آن را به «عزم» تعریف کرده و سپس در مقام فرقگذاری میان «عزم» و «شوق»، عزم را «میل اختیاری» و شوق را «میل طبیعی» دانستهاند، با این استدلال که: گاه ارادهی انسان به انجام دادن کاری تعلق میگیرد که به آن شوق ندارد بسان خوردن داروی تلخ و زمانی کاری را که به آن اشتیاق دارد، ترک میکند بمانند ترک کردارهای لذت بخش حرام از سوی موءمنان .(4)
فعل ارادی مبادی و مراحلی دارد که در شماره و ترتیب آنها اختلاف است:
از یک نظر گاه مبادی فعل ارادی عبارتاند از: علم، اراده، شوق و میل. «علم» همان تصور امر ملایم با طبع و تصدیق به سودمندی آن است. با نظر دقّی مرحلهی «علم» ترکیبی از «تصور فایده» و تصدیق آن است مرحلهی تصدیق به فایده، «داعی» نام دارد ؛ مرحلهی «اراده» همان آهنگ انجام دادن کار یا ترک آن است و پس از آن در بیشتر موارد مرحلهی «شوق» و سپس میل نفسانی به وجود میآید.(5)
طبق دیدگاه دیگری حرکت ارادی در بردارندهی مراحلِ: تصور، شوق، اراده(عزم) و انجام دادن یا ترک کار
_______________________________
1. شرح المواقف، ج8، ص 81.
2. شرح المواقف، ج6، ص 84؛ کشف المراد، ص 288.
3. قواعد المرام، ص 88؛ کشف اصطلاحات الفنون، ج1، ص 552.
4. گوهر مراد، ص 250؛ شرح الاشارات، ج3، ص 411.
5.الحکمة المتعالیة، ج6، ص 342.
_______________________________
است.(1) کسانی نیز اراده را همان داعی دانستهاند.(2)
بسیاری از عارفان «اراده» را نخستین منزل سلوک و حالتی در نفس عارف میدانند که از سنخ شوق و میل مفرط به پرواز است. با پیدایش این حالت در سالک باطن وی آهنگ عالم قدس میکند تا به فیض اتصال نایل آید. تا زمانی که عارف در این منزل هست به او «مرید» گفته میشود.(3) از دید برخی عارفان، «اراده» به ترک اراده و خود را در برابر خدا ندیدن و به هیچ انگاشتن تفسیر شده؛ بدین سان «مرید» کسی است که در خدا «فانی» و از خود فارغ شده است.(4)
اراده به هیچ یک از معانی بر خداوند منطبق نیست؛ زیرا با تغییر، تدریج و زوال همراه است که بر خدا روا نمیباشند. با این حال در اطلاق نام «مرید» بر خداوند و اتصاف وی به صفت «اراده» اختلافی نیست.
در قرآن کریم آیات بسیاری بر مرید بودن خدا دلالت دارند از جمله :«انّما أمره إذا أراد شیئاً أن یقول له کن فیکون»(5)فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند به آن میگوید«باش» آن نیز بیدرنگ موجود میشود؛ «اِنّ الله یفعل ما یرید»(6) : خداوند هر آن چه را اراده کند، انجام میدهد.
روایات زیادی نیز اصل صفت ارده را برای خداوند اثبات میکند، برای نمونه در خلال حدیثی از امام رضاعلیه السلام آمده است:«الارادة من الخلق الضمیر وما یبدو لهم بعد ذلک وامّا من الله فارادته احداثه لا غیر ذلک...» یعنی: اراده خلق همان تصور فعل است و آن چه که در پی او واقع میشود(اعتقاد نفع، تصدیق، شوق و
_______________________________
$. شرح الإشارات، ج2، ص 411.
$. الأربعین فی أصول الدین، ص 145؛ کشف المراد، ص 401.
$. اشارات، ج3، ص 378.
$. الفتوحات المکیة، ج2، ص 521 522؛ منازل السائرن، ص 112.
$. سوره یس، آیه82.
$. سوره حج، آیه14.
_______________________________
حرکت)، ولی اراده خداوند ایجاد فعل است فقط.(1)
افزون بر آن چه که در متون مقدس اسلامی دربارهی اراده الاهی آمده است، استدلالهای عقلانی نیز از سوی متکلمان و فیلسوفان برای اثبات اصل صفت اراده اقامه شده است از جمله آن که: خداوند به همهی ممکنات علم دارد و قدرت وی به گونهای یکسان به همه تعلق میگیرد؛ با این حال برخی از ممکنات ایجاد میشوند و برخی ایجاد نمیشوند و به بیانی دیگر، بعضی ممکنات در زمانی خاص ایجاد میشوند نه پیش از آن زمان و نه پس از آن و این در حالی است که در هر یک از این زمانها ایجاد آن امکان پذیر بوده است. بنابراین، باید صفتی غیر از علم و قدرت باشد که مرجح و مخصص وجود ممکنات در زمانی خاص باشد و آن چیزی نیست جز «اراده».(2)
در استدلال دیگری آمده که خداوند تبارک و تعالی، خطاب دارد، تکلیف میکند وامر و نهی دارد و همهی اینها فرع وجود «اراده»ی انجام فعل یا ترک کاری از مکلفان است.(3)
هر چند متکلمان و حکیمان مسلمان در توصیف خداوند به «اراده» و اطلاق نام «مرید» بر وی هم داستانند؛ ولی در تبیین حقیقت آن آراء مختلفی دارند:
به باور برخی هم چون شیخ مفید «ارادهی الاهی» نسبت به افعال خویش، نفس همان افعال و نسبت به افعالِ خلق، امر به ایجاد آنها است؛(4) به گمان گروهی ارادهی الاهی ابتهاج و رضایت او به فعلش است؛(5)
بعضی ارادهی خدا را به رضا و غضب او تفسیر کردهاند .(6)در دید برخی ارادهی
_______________________________
1. الوافی، ج1، ص 455.
2. کشف المراد، ص 402؛ ارشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، ص 203؛ الاقتصادفی الاعتقاد، ص 128.
3. المغنی، ج5، ص 104.
4. اوائل المقالات، ص 58؛ قواعد العقائد، ص 56؛ الارشاد إلی قواطع الأدلة فی أصول الاعتقاد، ص 63.
5. بحوث فی الاُصول، ص 9؛ الالهیات، ص171.
6. تمهید الأوائل وتلخیص الدلائل، ص 47.
_______________________________
خداوند، علم او به مصلحت فعل یا همان «داعی» است(1) برخی اراده را امری عدمی دانسته و آن را به مکره نبودن و مغلوب نبودن خدا معنا کردهاند(2)گروهی ارادهی خداوند به فعل خویش را داعی و علم به مصلحت، و ارادهی خدا به فعل غیر را امر به آن فعل دانستهاند.(3)
بیشتر حکیمان ارادهی خدا را علم او به نظام اصلح و عین قدرت و علمش در مرتبهی ذات دانستهاند.(4)
دربارهی صفت ذات یا صفت فعل بودن و نیز قدیم یا حادیث بودن «ارادهی الاهی» نیز دیدگاههای متفاوتی ارایه شده است: همه فیلسوفان و متکلمانی که اراده را به علم ذاتی خداوند تفسیر کردهاند آن را صفت ذاتی میدانند. اشاعره نیز با این که اراده را غیر از علم و قدرت دانستهاند از صفات ذات و قدیم میدانند؛ زیرا حادث بودن «اراده» ارادهی دیگری را میطلبد و به دور یا تسلسل میانجامد؛(5)برخی از «معتزله» اراده را امری حادث و قائم به ذات خود میدانند، نه قائم به ذات خداوند؛(6) و برخی دیگر از معتزله آن را صفت ذات دانسته و معتقدند ارادهی متعلق به حادثات، حادث است؛(7) «کرّامیه» آن را حادث و با این حال قائم به ذات خداوند دانستهاند.(8)
«علاّمه طباطبایی» بر آن است که تفسیر اراده خداوند به علم ذاتی او نادرست است؛ زیرا مفهوم علم با مفهوم اراده مغایر است و از طرفی هرگاه اراده به معنای بشری آن را از صفات نقص پیراسته نماییم، چیزی که بتوان آن را صفت ذات دانست باقی نمیماند. طبق این دیدگاه اراده پس از
_______________________________
1. شرح المقاصد، ج4، ص 134؛ کشف المراد، ص 401.
2. شرح المقاصد، ج4، ص 129.
3. انوار الملکوت، ص 76.
4. الحکمة المتعالیه، ج6، ص 316 و 333؛ انوا رالملکوت، ص 67.
5. الابانة عن اصول الدیانة، ص 122.
6. شرح الاصول الخمسة، ص 440؛ المغنی، ج6، ص 3؛ شرح المقاصد، ج4، ص 132.
7. اوائل المقالات، ص 58؛ قواعد العقائد، ص 56.
8. شرح المواقف، ج8، ص 81 86؛ الارشاد إلی قواطع الأدلة فی اُصول الاعتقاد، ص 94.
_______________________________
پیرایش آن از نواقص، صفت فعل خداوند میشود، درست همانند «خلق» و «ایجاد» که از مقام فعل انتزاع میشوند.(1) این نظریه با ظاهر روایاتی که از پیشوایان معصومعلیهم السلام در این باره نقل شده هماهنگ است. در این روایات تصریح شده که اراده صفت فعل الاهی است ومرید بودن ازلی خداوند انکار شده است(2) چنان که عینیت اراده با علم خداوند نیز مردود دانسته شده است(3) و نیز مشیت خداوند حادث به شمار آمده است(4)به باور برخی هم چون «فیض کاشانی» اراده هم از صفات ذات خداوند است و هم از صفات فعل؛ آن چه از صفات ذات الاهی است اختیار ذاتی او است و آن چه از صفات فعل الاهی است ایجاد و احداث است. ایشان معتقد است که روایات یاد شده ناظر به معنای اخیر است و با این حال معنای ذاتی آن (اختیار ذاتی) را نفی نمیکند. (5)
ملاصدرا در توجیه این روایات به نقل از استادش میرداماد میگوید: اراده الاهی همانند علم وی مراتبی دارد و به همین مناسبت دو کاربرد دارد؛ گاهی اراده به معنای مصدری و در مفهوم احداث و ایجاد به کار میرود، که در حقیقت معنای مرید بودن را افاده میکند. در این کاربرد اراده صفت ذات است و گاهی به معنای اسم مصدری و مفهوم «فعل حادث متجدد» استعمال میشود که در حقیقت اراده به معنای طرد بودن است. در این کاربرد اراده حادث است و از مقام فعل خداوند که به ممکنات تعلق میگیرد، انتزاع میشود.(6)
به اعتقاد برخی محققان «اراده» دست کم به دو معنا به کار میرود: یکی خواستن، و دیگری تصمیم گرفتن. اراده
_______________________________
1. نهایة الحکمة، ص 299؛ الحکمة المتعالیة، ج6، ص 115 117.
2.توحید صدوق، باب55، ص 329.
3.اصول کافی، ج1، ص 85.
4. اصول کافی، ج1، ص 86.
5. الوافی، ج1، ص 447 448.
6. الحکمة المتعالیة، ج6، ص 453 454.
_______________________________
به معنای خواستن در نفوس حیوانی و انسانی از سنخ کیف نفسانی است ولی معنای تجربه شدهی آن قابلیت انتساب به خدای متعال را دارد، بنابراین اراده به این معنا از صفات ذات الاهی و حقیقت آن همان حُب الاهی و عین ذات او است. امّا اراده به معنای تصمیمگرفتن در انسان از کیفیات نفسانی یا افعال نفس و امری حادث در نفس و مسبوق به تصور، تصدیق و شوق است و ساحت الهی از آن منزه و مبرا است. با این حال میتوان آن را در قالب صفت فعلی و اضافی(مانند خلق، رزق و تدبیر) برای خدای متعال در نظر گرفت که از مقایسهی میان افعال و مخلوقات با ذات الاهی از آن حیث که حب به خیر و کمال دارد انتزاع میشود و چون یکی از دو سوی اضافه، قیود زمانی و مکانی دارد، میتوان چنین قیودی را برای ارادهی الاهی به لحاظ متعلقش در نظر گرفت.(1)
فیلسوفان و متکلمان درباره نسبت اراده با قدرت سخن گفتهاند و در تفاوت آن دو گفتهاند: قدرت به معنای مبدئیت فاعل حی مختار برای افعالش به هر دو سوی فعل مقدور به شکل یکسان تعلق میگرد؛ ولی اراده تنها با یکی از دو طرف فعل مقدور پیوند دارد ووقوع آن را به وجوب بالذات در مورد خداوند و به وجوب بالغیر در مورد غیر خدا واجب میکند(2) قدرت الاهی نامتناهی است و دامنهی شمول آن هر ممکنی را پوشش میدهد؛ ولی مقدور بودن چیزی وقوع آن را لازم نمیکند و تنها اموری در خارج پدیدار میشوند که ارادهی الاهی به آنها تعلق گیرد.
در این که ارادهی انسان وصفی مغایر با قدرتش است نزاعی نیست امّا همان گونه که به اشارت گذشت در این که صفت اراده الاهی عین قدرت وی است، اختلاف شده؛ بسیاری از حکیمان و متکلمان آن دو را یکی دانستهاند؛ امّا برخی آنها را مغایر میدانند.(3)
_______________________________
1. آموزش فلسفه، ج2، ص 422.
2. الحکمة المتعالیه، ج6، ص 317.
3. الحکمة المتعالیه، ج6، ص 115 117 و 314؛ کشف المراد، ص 314؛ الذخیرة فی علم الکلام، ص 88.
_______________________________
مسئلهی دیگر درباره اراده، مقایسه آن با اختیار است: اختیار در نظر آوردن دو طرف فعل مقدور و ترجیح یکی بر دیگری است؛ و اراده انجام دادن یکی از آن دو بر اساس ترجیح عقلانی است. با این حال، باید توجه داشت که «اختیار» کاربردهای مختلفی دارد: گاهی در مقابل «جبر محض» قرار میگرد؛ به این معنا که فاعل با شعور بر اساس خواست خود بی آن که مقهور دیگری باشد کاری انجام دهد؛ کاربرد دیگر اختیار جایی است که فاعلی دو نوع گرایش متضاد داشته و یکی را بر دیگری ترجیح دهد؛ در این کاربرد اختیار مرادف اراده و ملاک تکلیف، پاداش و کیفر است. مفهوم دیگر اختیار آن است که کاری مطابق گرایش درونی فاعل انجام گیرد، بی آن که از خارج فشار و تهدیدی متوجه او شود. در این کاربرد«فعل اختیاری» مقابل «فعل اکراهی» است. معنای دیگر آن که کاری در اثر محدودیت امکانات و در تنگنا قرار گرفتن فاعلِ آن انجام نشود که در تقابل با «فعل اضطراری» است. بر این اساس، کسی که در زمان قحطی برای ادامه زندگیاش ناچار به خوردن گوشت مردار شود، کارش اختیاری نیست، هرچند با اراده آن را انتخاب و انجام داده است.(1) اختیار مراتبی دارد، بالاترین مراتب آن در خداوند متعال و سپس در مجردات تام ونازلترین آن در نفوس متعلق به ماده وجود دارد. افزون بر آن ، افعال اختیاری انسان نیز از نظر مرتبهی اختیار متفاوتاند.
ارادهی الاهی به لحاظی به تکوینی و تشریعی تقسیم شده است، به این بیان که: فعل یا ترک فعل مورد نظر مُرید در خارج به دو گونه محقق میشود. گاهی مرید خود مستقیم و بی واسطه برای تحقق خواستهاش اقدام میکند و برای مثال برای رفع تشنگیاش آب مینوشد. و گاهی کسی را برای تحقق خواستهاش روانه میکند و برمیانگیزاند، برای مثال به او امر میکند که برایش آب بیاورد. ارادهی نوع اول را «تکوینی» و اراده نوع دوم را «تشریعی» نام نهادهاند. بدین سان، تعلق
_______________________________
1. آموزش فلسفه، ج2، ص 95 96؛ شرح المواقف، ج8، ص 85.
_______________________________
ارادهی خداوند به افعال خویش را اراده تکوینی و امر ونهیاش را نسبت به کار اختیاری فاعل مختار دیگر را ارادهی تشریعی گویند.(1)
درباره نسبت میان ارادهی الاهی و ارادهی انسان گفته شده: اراده انسان در طول اراده و اختیار الاهی قرار دارد و استناد فعل واحد به ارادهی دو فاعل هنگامی محال است که هر دو فاعل در عرض یکدیگر، موءثر در انجام آن فرض شوند و به اصطلاح فاعل جانشین باشند؛ امّا اگر هر دو فاعل در طول یکدیگر باشند استناد فعل به هر دوی آنها درست است. استناد به دو فاعل طولی تنها به این معنا نیست که اصل وجودِ «فاعل بی واسطه» مستند به «فاعل با واسطه» است؛ بلکه تمام شئون وجودش مستند به فاعل هستی بخش است. و حتی در انجام کارهای اختیاریاش هم بینیاز از او نیست و دمادم وجود و همهی شئون وجودش را از او دریافت میدارد.(2)
_______________________________
1. شرح عقاید نسفی، ص 105؛ جبر و اختیار، ص 78؛ بحوث فی الاُصول ، ص 12.
2. آموزش فلسفه، ج2، ص 445؛ گوهر مراد، ص 250.