افطحیه (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
أفطحیه،(=فطحیه) فرقهای از شیعه است که امامت را پس از امام صادقعلیه السلام، حق فرزند بزرگتر او (عبدالله افطح) میدانند .افطح در لغت به کسی اطلاق میشود که دارای سر و یا پاهای پهن باشد(1) و از آن جا که عبدالله دارای سر یا پایهای پهن بود، وی را افطح و پیروانش را افطحیه یا فطحیه مینامند.(2)
برخی منابع وجه نامگذاری را، انتساب این فرقه به یکی از رهبران آن به نام عبدالله بن فطیح کوفی میدانند.(3)
شیخ صدوق، فطحیه را به عنوان شَمَطیه معرفی میکند که از مدعیانِ امامت اسماعیل بن جعفرعلیه السلام نیز بودهاند(4) از آنجا که عمّار بن موسی ساباطی یکی از پیروان و سران این فرقه است، برخی از این فرقه به نام عمّاریه یاد کردهاند.(5)
ولی این نامگذاری بیدلیل و یک نوع فرقه سازی است.(6)
میان شیعیان عصر امام صادقعلیه السلام
_______________________________
1. فخر الدین طریحی، مجمع البحرین، ج3، ص410؛ لسان العرب،ج2، ص545.
2. نوبختی، فرق الشیعه، ص 78؛ رجال کشّی، ص 219؛ اشعری، مقالات الإسلامیین، ص 87.
3. شیخ مفید، الإرشاد،ج 2،ص211؛ فرق الشیعه، ص 78؛ رجال کشی، 219.
4. کمال الدین، ص 101.
5. اشعری،همان، ص 102؛ بغدادی، الفرق بین الفرق، ص 62، اسفرائینی، التبصیر فی الدین، ص 38.
6. سبحانی، بحوث فی الملل والنحل،ج 8، ص369.
_______________________________
مشهور بود که مقام امامت به پسر بزرگتر امامعلیه السلام میرسد.(1)
روی همین ضابطه، گروه اندکی که تصریح امام صادقعلیه السلام به امامتِ امام کاظمعلیه السلام را به خاطر سختگیریهای حکومت وقت نشنیده بودند، به امامتِ اسماعیل بن جعفرعلیه السلام که در حیات پدر درگذشته بود، گرویدند، و از آن جا که هنگام شهادت امام صادقعلیه السلام عبدالله افطح فرزند بزرگتر و مدعی امامت بود، گروهی دیگر به امامت او گرویدند(2) و حدیث منسوب به امام صادقعلیه السلام را دستاویز خود کردند: امام کسی است که در جای من نشیند، مرا غسل داده کَفْن و دفْن کند. این گروه معتقد بودند که چنین شخصی عبدالله افطح بوده است.(3)در پاسخ میتوان گفت: روایتی که منصب امامت را حق فرزند بزرگتر میداند، قید و شرطی نیز دارد: الإمامة تکون فی الأکبر ما لم تکن به عاهة، امامت از آن فرزند بزرگتر است مادامی که در او آفت و کاستی نباشد.(4) و این در حالی است که منابع معتبر خبر از نارضایتی امام صادقعلیه السلام از عبدالله و مشکل عقیدتی او میدهد.
امام صادقعلیه السلام عبدالله را دارای مذهب مرجئه و عقیده فاسد اعلام و به او خطاب میکند: چرا مانند برادرت [موسیعلیه السلام] نیستی، به خدا سوگند که نور حقیقت را در پیشانی او میبینم.(5)
امام صادقعلیه السلام او را غاصب مقام امامت خواند و خبر مرگ زود هنگام او را به امام کاظمعلیه السلام داد.(6)و از او برائت جسته.(7)
امّا روایت منسوب به امام صادقعلیه السلام
_______________________________
1. بحوث فی الملل والنحل،ج 8، ص 78.
2. فرق الشیعه، ص 77.
3. اشعری،مقالات الاسلامیین، ص 87؛شهرستانی، الملل والنحل، شهرستانی،ج 1، ص167.
4. العیون والمحاسن، ص 253؛ شیخ مفید ، مجالس ، ج2، ص104.
5. الاعتقادات فی دین الإمامیّة،ج 5، ص 113؛کلینی، اصول کافی،ج1، ص310.
6. رجال کشی، ص 219؛ مقالات الإسلامیین، ص 88،
7. الاعتقادات، 5/113.
_______________________________
به فرض اثبات صحت و اینکه عبدالله پس از شهادت امام صادقعلیه السلام به جای او نشسته باشد، نمیتواند دلیلی بر امامت او باشد، چون نشستن در جای امامعلیه السلام یعنی خلاء ناشی از فقدان او را پُر کند، به مسایل و مشکلات پاسخ دهد و در صورت نیاز کار خارق العاده انجام دهد، که عبدالله از همه این امور ناتوان بود.(1)
روایات معتبر ثابت میکند که غسل و کَفْن و دَفْن و نماز بر جنازه امام صادقعلیه السلام را حضرت کاظمعلیه السلام انجام داده است.(2)
از نقل نوبختی که احوالِ فطحیه خلص را شرح میدهد برمیآید که خود آنان اعتراف دارند که مراسم غسل را امام کاظمعلیه السلام انجام داده است، و در مقام توجیه میگویند به اذنِ عبدالله بوده است.(3)
پس از شهادت امام صادقعلیه السلام، گروهی از شیعیان، نزد عبدالله افطح پرسشهایی مطرح کردند و چون ناتوانی او را از پاسخ دهی و عقایدش را مخالف عقاید امام صادقعلیه السلام یافتند، از او کناره گرفته و به حضرت امام کاظمعلیه السلام گرویدند.(4) امام کاظمعلیه السلام نیز در مجلسی با انجام کرامت، بطلان ادعای او را بر حاضران آشکار ساخت.(5)
عبدالله حدود هفتاد روز پس از شهادت امام صادقعلیه السلام بدون داشتنِ پسری، از دنیا رفت و این امر موجب برگشت عدهای از معتقدان به امامت او، به جانب امام کاظمعلیه السلام شد.(6) چون حدیثی در اختیار داشتند که میگفت: امامت پس از امام حسنعلیه السلام و امام حسینعلیه السلام، در دو برادر جمع نخواهد شد(7) امّا شمار اندکی،
_______________________________
1. فرق الشیعه،ص 78 77؛ رجال کشی، ص 219؛ مقالات الاسلامیین، ص 87.
2. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص224؛ بحوث فی الملل والنحل، ج8، ص 371.
3. فرق الشیعه، ص 112.
4. الاصول من الکافی، ج1، ص352 351؛ فرق الشیعه، ص 78؛اشعری قمی، المقالات والفرق، ص 87).
5. مجلسی، بحارالانوار، ج47، ص251 و 48/67.
6. فرق الشیعه، ص 77.
7. اشعری، المقالات والفرق، ص 87.
_______________________________
ضمن پذیرش امامت امام کاظمعلیه السلام اعتقاد خود به امامت عبدالله را نیز حفظ کرده و حدیث مذکور را در موردی جاری دانستند که امام پیشین دارای پسری باشد و چون عبدالله پسری بجای نگذاشت به اعتقاد آنان، امر امامت میان دو برادر (عبدالله و امام کاظمعلیه السلام) قابل جمع و بدون مانع است.(1)
شمار بسیار اندک از فحطیه از پذیرش امام کاظمعلیه السلام خودداری و توهم کردند عبدالله فرزندی به نام محمد داشته که به سوی خراسان رفته و همو قائم منتظر است.(2)
افطحیه به دو دلیل نحله و فرقه محسوب نمیشود.
الف: عقیده به امامت عبدالله افطح ناشی از شبههای بود که به زودی زایل شد.
ب: این عده آراء و عقاید خاصی که مناسب فرقه باشد نداشتند و چنانکه گذشت در زمان کوتاهی منقرض شدند.(3)
افطحیه خُلَّص (= فُطحیّه خُلَّص)
این گروه، منصب امامت را برای دو برادر، مادام که برادر بزرگتر پسری بجا نگذارد، جایز میدانند و قایل به امامت جعفر بن علی علیه السلام (برادر امام عسکریعلیه السلام) و منکر امامت حضرت مهدی علیه السلام هستند.(4)
درباره ارتباط این گروه با افطحیه، از منابع برمیآید که؛ عقیده مشهور شیعه بر اساس روایتی این بود که منصب امامت پس از امام حسنعلیه السلام و امام حسینعلیه السلام در دو برادر جمع نمیشود، وقتی عبدالله
_______________________________
1. رجال کشی، ص 219؛ الملل والنحل، شهرستانی، ص 71.
2. اشعری،مقالات الإسلامیین، ص 88؛محمد جواد مغنیه، الشیعة والتشیع، ص 33؛ فرهنگ فرق اسلامی، محمد جواد مشکور، ص 66.
3. بحوث فی الملل والنحل،ج 8، ص374؛ الشیعة والتشیع، 33؛ شریف یحیی الأمین، معجم الفرق، ص 41.
4. نوبختی،فرق الشیعه، 112؛ المقالات و الفرق، اشعری قمی؛ معجم الفرق، یحیی الامین، 187؛ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، 353.
_______________________________
افطح بدون بجا گذاشتن پسری از دنیا رفت گروهی از افطحیه ضمن اعتقاد به امامت عبدالله به امامت حضرت کاظمعلیه السلام به عنوان امام هشتم روی آوردند(1) و برای تصحیح کار خود دست به توجیه زده و گفتند: این حدیث در جایی است که برادر بزرگتر (امام) پسری بجا بگذارد امّا در موردی که چنین نباشد مانعی در اجتماع منصب امامت در دو برادر نیست، پس عقیده به امامت عبدالله و برادرش حضرت کاظمعلیه السلام بلا مانع است.
پس از افطحیه، گروههایی آمدند که امر امامت را در دو برادر ثابت دانستند و برای توجیه عقیده خود، همان استدلال افطحیه را آوردند که منابع از آنها به فحطیه تعبیر کردهاند مانند سخن نوبختی در شرح حال فرقههایی که پس از شهادت امام رضاعلیه السلام پدید آمدند:
و گروهی به امامت احمد بن موسی بن جعفرعلیه السلام (برادر امام رضاعلیه السلام) گرویدند و مدعی شدند که امام کاظمعلیه السلام به او و حضرت رضا وصیت منصب امامت کرده بود و این گروه به گفتار فطحیه روی آورده بودند.(2)
وی، در شرح حال سومین فرقهای که پس از شهادت امام عسکریعلیه السلام پدید آمد و معتقد بودند جعفر منصب امامت را از برادرش (امام عسکریعلیه السلام ) دریافت کرده است، مینویسد:
... این گروه به همان گفتار برخی فطحیه برگشتند، و با این که منکر امامت عبدالله بودند ولی به خاطر توجیه و تصحیح عقیده خود (امامت جعفر) اقرار کردند که امام کاظمعلیه السلام امر امامت را از وصیت برادر (عبدالله) دریافت کرده است، رهبر این گروه (قایلان به امامت جعفر) علی بن طاحی خزاز از متکلّمان اهل کوفه و مشهور به فطحیه بود.(3)
نوبختی، در شرح حال سیزدهمین فرقه عصر حضرت مهدیعلیه السلام که معتقد بودند منصب امامت از این روی به جعفر رسیده است که امام پیشین بدون بجا
_______________________________
1. بحوث فی الملل والنحل،ج 8، ص373.
2. فرق الشیعه، 87 86؛ المقالات والفرق، 93.
3.فرق الشیعه، 99 ، المقالات والفرق، 110.
_______________________________
گذاشتن فرزند از دنیا رفته است و جعفر نیز فرزند بزرگتر است، میگوید:
پس این گروه، فطحیه خلصاند، همان کسانی که امر امامت را در دو برادر مادام که برادر برزگتر بدون بجا گذاشتن فرزند از دنیا برود جایز میدانستند و امام نزد اینها جعفر بن علی علیه السلام است.(1)
از آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت که؛ فطحیه خلص گروهی جداگانه و فرقه خاصی نیست، و رابطه استمراری با افطحیه ندارد، چون منابع خبر از انحلال و انعدام پیروان افطحیه در همان سالهای نخستین میدهد و اگر گروهی در عصر امام رضاعلیه السلام و یا حضرت مهدیعلیه السلام به فطحیه متصف شدهاند به خاطر بهرهگیری آنان از توجیه افطحیه مبنی بر تصحیح و توجیه امر امامت در دو برادر بوده است، لذا شهرستانی که با دقت، احوال فرقههای عصر امام رضاعلیه السلام و حضرت مهدیعلیه السلام را نقل کرده سخنی از عنوان افطحیه یا فطحیه خلص به میان نیاورده است.(2)
_______________________________
1. فرق الشیعه، 112؛ المقالات والفرق، 112 111.
2. الملل والنحل، ج1، ص166 و 171.
برخی منابع وجه نامگذاری را، انتساب این فرقه به یکی از رهبران آن به نام عبدالله بن فطیح کوفی میدانند.(3)
شیخ صدوق، فطحیه را به عنوان شَمَطیه معرفی میکند که از مدعیانِ امامت اسماعیل بن جعفرعلیه السلام نیز بودهاند(4) از آنجا که عمّار بن موسی ساباطی یکی از پیروان و سران این فرقه است، برخی از این فرقه به نام عمّاریه یاد کردهاند.(5)
ولی این نامگذاری بیدلیل و یک نوع فرقه سازی است.(6)
میان شیعیان عصر امام صادقعلیه السلام
_______________________________
1. فخر الدین طریحی، مجمع البحرین، ج3، ص410؛ لسان العرب،ج2، ص545.
2. نوبختی، فرق الشیعه، ص 78؛ رجال کشّی، ص 219؛ اشعری، مقالات الإسلامیین، ص 87.
3. شیخ مفید، الإرشاد،ج 2،ص211؛ فرق الشیعه، ص 78؛ رجال کشی، 219.
4. کمال الدین، ص 101.
5. اشعری،همان، ص 102؛ بغدادی، الفرق بین الفرق، ص 62، اسفرائینی، التبصیر فی الدین، ص 38.
6. سبحانی، بحوث فی الملل والنحل،ج 8، ص369.
_______________________________
مشهور بود که مقام امامت به پسر بزرگتر امامعلیه السلام میرسد.(1)
روی همین ضابطه، گروه اندکی که تصریح امام صادقعلیه السلام به امامتِ امام کاظمعلیه السلام را به خاطر سختگیریهای حکومت وقت نشنیده بودند، به امامتِ اسماعیل بن جعفرعلیه السلام که در حیات پدر درگذشته بود، گرویدند، و از آن جا که هنگام شهادت امام صادقعلیه السلام عبدالله افطح فرزند بزرگتر و مدعی امامت بود، گروهی دیگر به امامت او گرویدند(2) و حدیث منسوب به امام صادقعلیه السلام را دستاویز خود کردند: امام کسی است که در جای من نشیند، مرا غسل داده کَفْن و دفْن کند. این گروه معتقد بودند که چنین شخصی عبدالله افطح بوده است.(3)در پاسخ میتوان گفت: روایتی که منصب امامت را حق فرزند بزرگتر میداند، قید و شرطی نیز دارد: الإمامة تکون فی الأکبر ما لم تکن به عاهة، امامت از آن فرزند بزرگتر است مادامی که در او آفت و کاستی نباشد.(4) و این در حالی است که منابع معتبر خبر از نارضایتی امام صادقعلیه السلام از عبدالله و مشکل عقیدتی او میدهد.
امام صادقعلیه السلام عبدالله را دارای مذهب مرجئه و عقیده فاسد اعلام و به او خطاب میکند: چرا مانند برادرت [موسیعلیه السلام] نیستی، به خدا سوگند که نور حقیقت را در پیشانی او میبینم.(5)
امام صادقعلیه السلام او را غاصب مقام امامت خواند و خبر مرگ زود هنگام او را به امام کاظمعلیه السلام داد.(6)و از او برائت جسته.(7)
امّا روایت منسوب به امام صادقعلیه السلام
_______________________________
1. بحوث فی الملل والنحل،ج 8، ص 78.
2. فرق الشیعه، ص 77.
3. اشعری،مقالات الاسلامیین، ص 87؛شهرستانی، الملل والنحل، شهرستانی،ج 1، ص167.
4. العیون والمحاسن، ص 253؛ شیخ مفید ، مجالس ، ج2، ص104.
5. الاعتقادات فی دین الإمامیّة،ج 5، ص 113؛کلینی، اصول کافی،ج1، ص310.
6. رجال کشی، ص 219؛ مقالات الإسلامیین، ص 88،
7. الاعتقادات، 5/113.
_______________________________
به فرض اثبات صحت و اینکه عبدالله پس از شهادت امام صادقعلیه السلام به جای او نشسته باشد، نمیتواند دلیلی بر امامت او باشد، چون نشستن در جای امامعلیه السلام یعنی خلاء ناشی از فقدان او را پُر کند، به مسایل و مشکلات پاسخ دهد و در صورت نیاز کار خارق العاده انجام دهد، که عبدالله از همه این امور ناتوان بود.(1)
روایات معتبر ثابت میکند که غسل و کَفْن و دَفْن و نماز بر جنازه امام صادقعلیه السلام را حضرت کاظمعلیه السلام انجام داده است.(2)
از نقل نوبختی که احوالِ فطحیه خلص را شرح میدهد برمیآید که خود آنان اعتراف دارند که مراسم غسل را امام کاظمعلیه السلام انجام داده است، و در مقام توجیه میگویند به اذنِ عبدالله بوده است.(3)
پس از شهادت امام صادقعلیه السلام، گروهی از شیعیان، نزد عبدالله افطح پرسشهایی مطرح کردند و چون ناتوانی او را از پاسخ دهی و عقایدش را مخالف عقاید امام صادقعلیه السلام یافتند، از او کناره گرفته و به حضرت امام کاظمعلیه السلام گرویدند.(4) امام کاظمعلیه السلام نیز در مجلسی با انجام کرامت، بطلان ادعای او را بر حاضران آشکار ساخت.(5)
عبدالله حدود هفتاد روز پس از شهادت امام صادقعلیه السلام بدون داشتنِ پسری، از دنیا رفت و این امر موجب برگشت عدهای از معتقدان به امامت او، به جانب امام کاظمعلیه السلام شد.(6) چون حدیثی در اختیار داشتند که میگفت: امامت پس از امام حسنعلیه السلام و امام حسینعلیه السلام، در دو برادر جمع نخواهد شد(7) امّا شمار اندکی،
_______________________________
1. فرق الشیعه،ص 78 77؛ رجال کشی، ص 219؛ مقالات الاسلامیین، ص 87.
2. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص224؛ بحوث فی الملل والنحل، ج8، ص 371.
3. فرق الشیعه، ص 112.
4. الاصول من الکافی، ج1، ص352 351؛ فرق الشیعه، ص 78؛اشعری قمی، المقالات والفرق، ص 87).
5. مجلسی، بحارالانوار، ج47، ص251 و 48/67.
6. فرق الشیعه، ص 77.
7. اشعری، المقالات والفرق، ص 87.
_______________________________
ضمن پذیرش امامت امام کاظمعلیه السلام اعتقاد خود به امامت عبدالله را نیز حفظ کرده و حدیث مذکور را در موردی جاری دانستند که امام پیشین دارای پسری باشد و چون عبدالله پسری بجای نگذاشت به اعتقاد آنان، امر امامت میان دو برادر (عبدالله و امام کاظمعلیه السلام) قابل جمع و بدون مانع است.(1)
شمار بسیار اندک از فحطیه از پذیرش امام کاظمعلیه السلام خودداری و توهم کردند عبدالله فرزندی به نام محمد داشته که به سوی خراسان رفته و همو قائم منتظر است.(2)
افطحیه به دو دلیل نحله و فرقه محسوب نمیشود.
الف: عقیده به امامت عبدالله افطح ناشی از شبههای بود که به زودی زایل شد.
ب: این عده آراء و عقاید خاصی که مناسب فرقه باشد نداشتند و چنانکه گذشت در زمان کوتاهی منقرض شدند.(3)
افطحیه خُلَّص (= فُطحیّه خُلَّص)
این گروه، منصب امامت را برای دو برادر، مادام که برادر بزرگتر پسری بجا نگذارد، جایز میدانند و قایل به امامت جعفر بن علی علیه السلام (برادر امام عسکریعلیه السلام) و منکر امامت حضرت مهدی علیه السلام هستند.(4)
درباره ارتباط این گروه با افطحیه، از منابع برمیآید که؛ عقیده مشهور شیعه بر اساس روایتی این بود که منصب امامت پس از امام حسنعلیه السلام و امام حسینعلیه السلام در دو برادر جمع نمیشود، وقتی عبدالله
_______________________________
1. رجال کشی، ص 219؛ الملل والنحل، شهرستانی، ص 71.
2. اشعری،مقالات الإسلامیین، ص 88؛محمد جواد مغنیه، الشیعة والتشیع، ص 33؛ فرهنگ فرق اسلامی، محمد جواد مشکور، ص 66.
3. بحوث فی الملل والنحل،ج 8، ص374؛ الشیعة والتشیع، 33؛ شریف یحیی الأمین، معجم الفرق، ص 41.
4. نوبختی،فرق الشیعه، 112؛ المقالات و الفرق، اشعری قمی؛ معجم الفرق، یحیی الامین، 187؛ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، 353.
_______________________________
افطح بدون بجا گذاشتن پسری از دنیا رفت گروهی از افطحیه ضمن اعتقاد به امامت عبدالله به امامت حضرت کاظمعلیه السلام به عنوان امام هشتم روی آوردند(1) و برای تصحیح کار خود دست به توجیه زده و گفتند: این حدیث در جایی است که برادر بزرگتر (امام) پسری بجا بگذارد امّا در موردی که چنین نباشد مانعی در اجتماع منصب امامت در دو برادر نیست، پس عقیده به امامت عبدالله و برادرش حضرت کاظمعلیه السلام بلا مانع است.
پس از افطحیه، گروههایی آمدند که امر امامت را در دو برادر ثابت دانستند و برای توجیه عقیده خود، همان استدلال افطحیه را آوردند که منابع از آنها به فحطیه تعبیر کردهاند مانند سخن نوبختی در شرح حال فرقههایی که پس از شهادت امام رضاعلیه السلام پدید آمدند:
و گروهی به امامت احمد بن موسی بن جعفرعلیه السلام (برادر امام رضاعلیه السلام) گرویدند و مدعی شدند که امام کاظمعلیه السلام به او و حضرت رضا وصیت منصب امامت کرده بود و این گروه به گفتار فطحیه روی آورده بودند.(2)
وی، در شرح حال سومین فرقهای که پس از شهادت امام عسکریعلیه السلام پدید آمد و معتقد بودند جعفر منصب امامت را از برادرش (امام عسکریعلیه السلام ) دریافت کرده است، مینویسد:
... این گروه به همان گفتار برخی فطحیه برگشتند، و با این که منکر امامت عبدالله بودند ولی به خاطر توجیه و تصحیح عقیده خود (امامت جعفر) اقرار کردند که امام کاظمعلیه السلام امر امامت را از وصیت برادر (عبدالله) دریافت کرده است، رهبر این گروه (قایلان به امامت جعفر) علی بن طاحی خزاز از متکلّمان اهل کوفه و مشهور به فطحیه بود.(3)
نوبختی، در شرح حال سیزدهمین فرقه عصر حضرت مهدیعلیه السلام که معتقد بودند منصب امامت از این روی به جعفر رسیده است که امام پیشین بدون بجا
_______________________________
1. بحوث فی الملل والنحل،ج 8، ص373.
2. فرق الشیعه، 87 86؛ المقالات والفرق، 93.
3.فرق الشیعه، 99 ، المقالات والفرق، 110.
_______________________________
گذاشتن فرزند از دنیا رفته است و جعفر نیز فرزند بزرگتر است، میگوید:
پس این گروه، فطحیه خلصاند، همان کسانی که امر امامت را در دو برادر مادام که برادر برزگتر بدون بجا گذاشتن فرزند از دنیا برود جایز میدانستند و امام نزد اینها جعفر بن علی علیه السلام است.(1)
از آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت که؛ فطحیه خلص گروهی جداگانه و فرقه خاصی نیست، و رابطه استمراری با افطحیه ندارد، چون منابع خبر از انحلال و انعدام پیروان افطحیه در همان سالهای نخستین میدهد و اگر گروهی در عصر امام رضاعلیه السلام و یا حضرت مهدیعلیه السلام به فطحیه متصف شدهاند به خاطر بهرهگیری آنان از توجیه افطحیه مبنی بر تصحیح و توجیه امر امامت در دو برادر بوده است، لذا شهرستانی که با دقت، احوال فرقههای عصر امام رضاعلیه السلام و حضرت مهدیعلیه السلام را نقل کرده سخنی از عنوان افطحیه یا فطحیه خلص به میان نیاورده است.(2)
_______________________________
1. فرق الشیعه، 112؛ المقالات والفرق، 112 111.
2. الملل والنحل، ج1، ص166 و 171.