بررسی علم امام حسین علیه السلام به شهادت (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
از دیدگاه تشیّع، ائمّه معصومینعلیهم السلام همچون پیامبر، به اذن خداوند از دانشی وسیع و فوق دانش افراد عادی برخوردار بودهاند. امّا این که آیا از جزئیات حوادث آگاه بودهاند یا اطلاعات آنها کلی بوده؟ و ثانیاً آیا مجاز بودهاند که از این علم و دانش غیبی که ابزار امامت، و لازمه رهبری و دفاع از دین بوده در امور شخصی نیز استفاده کنند یا نه؟ همواره محل بحث بوده است.
این بحث، به صورت جدّی درباره آگاهی امام حسینعلیه السلام از شهادت خویش، و استقبال آن حضرت از خطرها مطرح بوده و هست. در این نوشتار این مسئله به صورت علمی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
یکی از پرسشهایی که هر پژوهشگر تاریخ کربلا در بررسی نهضت حسینی با آن روبرو است، این است که آیا امامعلیه السلام از سرانجام حرکت خویش آگاهی داشت یا نه؟، واگر داشت ، آیا این آگاهی به صورت تفصیلی و کامل بود یا حضرت اجمالاً میدانست که روزی کشته خواهد شد، امّا این که سرانجام قیامش، در سال 61هجری در راه سفر به کوفه با شهادت او، خاندان و یارانش و اسارت زنان اهل بیتعلیهم السلام رقم خواهد خورد، چنین آگاهی نداشت.
قبل از پاسخگویی به پرسش فوق، تذکر این نکته از باب مقدمه، ضروری است که تمامی اندیشمندان شیعه، بر این امر اتفاق نظر دارند که امامان علیهم السلام همانند پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم با اذن خداوند، از دانشی وسیع و مافوق علم افراد عادی بشر، برخوردار بودهاند که به وسیله ء آن، از اموری آگاه بودند که افراد عادی از آنها بیخبر هستند. امّا در این که دایره و گستره علم امامعلیه السلام چقدر است، بین علمای شیعه، دو نظر وجود دارد:
1. دیدگاه شیخ مفید(1)، سید مرتضی(2) و شیخ طوسی(3)رحمهم الله: بر اساس این دیدگاه، مقتضای ادله، بیش از این نیست که امامعلیه السلام باید به تمامی احکام دینی و مسائل مورد نیاز و سوءال مردم علم داشته باشد، ولی دلیلی بر آگاهی امامانعلیهم السلام از تمامی حوادث گذشته، حال و آینده وجود ندارد.(4) بنابراین ائمهعلیهم السلام، اجمالاً و به طور سربسته از امور آینده و از جمله سرنوشت خویش آگاه بودند، چنان که امام حسین(ع)میدانست که سرانجام شهید خواهد شد، امّا نمیدانست در سال 61هجری در راه سفر به کوفه، شهید خواهد شد.
2. ائمهعلیهم السلام افزون بر علم به احکام
_______________________________
ُ1. ابوعبدالله محمد بن محمد بن النعمان العکبری البغدادی(شیخ مفید)، المسائل العکبریة چاپ شده در مجموعه «مصنفات الشیخ المفید»، تحقیق: علی اکبر الهی خراسانی، چ اوّل، قم، الموءتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، 1413ق، ج6، ص 69 71.
2. شریف مرتضی علم الهدی، تنزیه الأنبیاء، تحقیق: فارس حسّون کریم، چ اوّل، قم، بوستان کتاب قم، 1380ش، ص 270؛ ابوجعفر محمد بن الحسن الطوسی؛ تلخیص الشافی، تحقیق و تعلیق سید حسین بحرالعلوم، چ دوم، نجف، مکتبة الاعلیها السلامداب، 1383ق، ج4، ص 190.
3. شیخ طوسی، همان، ج1، ص 252. البته مرحوم شیخ طوسی در جلد4 صفحه 190 این قول را به سید مرتضی نسبت میدهد و خود تصریح میکند که در این مسأله نظر و اشکال دارد:«وهذا المذهب هو الذی اختاره المرتضیرحمه الله فی هذه المسألة ولی فی هذه المسألة نظر».
4. البته در این میان، برخی از اندیشمندان همانند سید مرتضی وابن شهر آشوب، پنداشتهاند که حتی میتوان بر نفی ادعای فوق، اقامه دلیل کرد، یعنی افزون بر این که دلیلی بر علم غیب مطلق امام(ع) وجود ندارد، بلکه علم امام(ع) به غیب به تفصیل، مستلزم محذور عقلی است.(ابوجعفر محمد بن علی بن شهر آشوب، متشابه القرآن و مختلفه، تهران، مکتبة البوذرجمهری (المصطفوی) 1328ش، ج1، ص 211؛ سید مرتضی، رسائل المرتضی، تحقیق سید احمد حسینی، قم، دار القرآن الکریم، 1405ق، ج3، ص 131).
_______________________________
شریعت، به تمامی حوادث گذشته، حال و آینده علم داشتند، مگر اموری که از اختصاصات علم الهی است مانند زمان فرا رسیدن قیامت یا در دایره بدائات قرار میگیرد.(5) از این رو امامانعلیهم السلام از تمام حوادث و جزئیات آینده و از جمله این که در چه زمان و مکانی و به دست چه کسی یا کسانی شهید خواهند شد، آگاه بودند، امّا این علم غیب (مانند معجزه برای پیامبران) از ابزارهای امامت بوده و برای امام(ع) ایجاد تکلیف نمیکرد، بلکه امام(ع)موظف بود طبق ظواهر امر و مجاری طبیعی و عادی عمل کند.(در صفحات آینده، در این باره توضیح بیشتری خواهیم داد.)
طرفداران نظریه اوّل که بر این باورند که علم امام حسین(ع) به شهادتش اجمالی و سربسته بوده؛ مشکل چندانی در پاسخگویی به پرسشهایی که مطرح خواهیم کرد، ندارند؛ چرا که بر اساس این دیدگاه، امام (ع) همانند هر رهبر سیاسی، با محاسبات و برآوردها، به این نتیجه رسیده بود که احتمال پیروزیاش بر دشمن، احتمال قوی و عقلایی و در نتیجه قابل اعتنا است، از این رو بر اساس تدابیر معقولانه، رهبری نهضت را برعهده گرفتند؛ امّا در میانه راه «حوادثی پیش بینی نشده» واقع شد که به شکست نهضت انجامید.
اشکال و شبهه در صورتی است که دیدگاه دوم پذیرفته شود، یعنی حضرت آگاهی کامل به سرنوشت خویش (شهادت) داشت؛ در این صورت، پرسش این است که چگونه چنین آگاهی با مشی و سیر طبیعی حضرت در مراحل مختلف نهضت و در نهایت تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی، سازگار است؟ به دیگر سخن، اگر امام (ع) به فرجام کار و سرنوشت خویش آگاهی کامل داشت، چرا از مدینه به مکه و سپس به سوی کوفه حرکت کرد؟ و چرا به دعوت کوفیان پاسخ مثبت داد و در نتیجه در پاسخ به این دعوت، جناب مسلم را به کوفه فرستاد و
_______________________________
5. البته با این تفاوت که علم خداوند ذاتی است، امّا علم پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و امام(ع) به اذن خداوند و ناشی از تعلیم و اعطای الهی است.
_______________________________
سپس به گزارش اوّلیه مسلم اعتماد کرد؟ و... به چه دلیل حضرت در مراحل مختلف قیام، به هر کس که برخورد میکرد، از او دعوت به همیاری و شرکت در قیام میکرد؟ مگر نه این است که حضرت میدانست که این تلاشها به نتیجهای نخواهد رسید و پایان این قیام به شهادت خود، خاندان و یارانش میانجامد، پس چرا طبق آنچه آگاهی داشت، عمل نکرد و چنین کوششهای به ظاهر بینتیجه و حتی نعوذ بالله بیهوده را کرد؟ آیا جایز است امام (ع) دانسته خود را به کشتن دهد و به دست خویش، زمینه را برای وقوع یکی از زشتترین کارها در طول تاریخ بشریت، فراهم آورد؟
برخی از نویسندگان و تحلیلگران معاصر تاریخ عاشورا، برای فرار از این شبهه و نیز ارائه تفسیری از نهضت عاشورا که منطبق با موازین و قواعد فقهی شیعه باشد، به گمان خویش تنها راه حل این مشکل را در پذیرش دیدگاه نخست درباره علم ائمهعلیهم السلام دانسته، منکر علم تفصیلی امام(ع) به فرجام قیامش شدهاند؛(6) چرا که معنا ندارد که حتی یک انسان عادی که تصمیم به انجام کاری میگیرد و آگاهی کامل به سرانجام و پیامدهای کار خویش دارد، در همان زمان، تصمیم به انجام کار دیگری را بگیرد که پیامدهای آن، با پیامدهای کار اوّلش منافات داشته باشد، تا چه رسد به امام معصوم که بنابر باور مسلم شیعه، از خطا و اشتباه مصون است.(7) بنابراین در قضیه عاشورا نمیتوان پذیرفت که امام حسین(ع) از آنچه برایش رخ داد، اطلاع تفصیلی داشت؛ چرا که لازمه اعتقاد
_______________________________
6. نعمت الله صالحی نجف آبادی، شهید جاوید، چ دوازدهم، تهران، [بینا]، 1361ش، ص 455 456 و نیز از همین نویسنده: تطبیق قیام امام حسین(ع) با موازین فقهی، چاپ شده در چشمه خورشید (مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینیرحمه الله و فرهنگ عاشورا)، چ اوّل، قم، موءسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینیرحمه الله، 1374ش، دفتر اوّل، ص 405 407.
7.نعمت الله صالحی نجف آبادی، نگاهی به حماسه حسینی استاد مطهری، چ دوم، انتشارات کویر، 1379ش، ص 149 150 و ص 183 190؛ صالحی نجف آبادی، تطبیق قیام امام حسین(ع) با موازین فقهی، ص 420 421.
_______________________________
به آگاهی کامل امام (ع) از شهادت خویش، آن است که تمام فعالیتهای امام(ع) در راستای جذب و مشارکت مسلمانان در نهضت عاشورا (نعوذ بالله) عبث و بیمعنا باشد. از این رو معنا ندارد که امام (ع) از یک سو، یقین به شهادت خویش داشته باشد و از سوی دیگر، از مسلمانان برای یاری خویش در برپایی قیام بر ضد نظام ستمگر و سلطهگر اموی دعوت بکند.
در ارزیابی این دیدگاه باید گفت: افزون بر این که در جوامع حدیثی شیعه در ابواب علم ائمه(ع)، احادیث متعددی درباره علم تفصیلی امامانعلیهم السلام به حوادث روزگار خویش و از جمله به فرجام کارشان موجود است(8) و نیز احادیث فراوانی از آگاهی معصومانعلیهم السلام به «جفر»، «جامعه» و «مصحف» (مجموعههای حاوی اطلاعات غیبی) خبر دادهاند(9)، در منابع تاریخی و حدیثی شیعه و اهل سنت، اخبار فراوان و متعددی درباره آگاهی و خبر دادن پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله و سلم و انبیای پیشینعلیهم السلام ، امیرالموءمنین (ع) و امام حسن(ع) از شهادت امام حسین(ع) وجود دارد،(10) هم چنان که روایات متعدد دیگری نیز در حدّ تواتر، در مآخذ تاریخی، کلامی و حدیثی کهن
_______________________________
8. ر.ک: صفار قمی، بصائر الدرجات، ص 114 161؛ کلینی، الکافی، ج1، ص 255 265و 279 283؛ مجلسی ، بحار الأنوار، ج26، باب6، ص 109 117.
9. صفار قمی، همان، ص 170 181؛ کلینی، همان، ج1، ص 239 241؛ مجلسی، همان، ج26، ص 18 به بعد. جهت آگاهی از ماهیت و حقیقت جفر ر.ک: حقیقة الجَفْر، نوشته اکرم برکات العاملی، با مقدمه سید جعفر مرتضی العاملی، چ اوّل، بیروت، دار الصفوة، 1416ق.
10. ر.ک: طبرانی، المعجم الکبیر، ج3، ص 105 111؛ محمد جواد المحمودی، ترتیب الأمالی، چ اوّل، قم، موءسسة المعارف الإسلامیة، ج5، 161 180؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ج1، ص 231 247؛ مجلسی، همان، ج44، ص 223 267. مرحوم علاّمه امینی و علامه عسگری بخشی از این اخبار را جمعآوری کردهاند: عبد الحسین امینی، سیرتنا وسنتنا، چ دوم، بیروت، دار الغدیر للمطبوعات و دار الکتاب الإسلامی، 1412ق، ص 49 150؛ سید مرتضی عسگری، معالم المدرستین، چ دوم، تهران، موءسسة البعثة، 1408ق، ج3، ص 26، 44. محقق معاصر محمودی نیز این اخبار را با مصادر جدیدتر آورده است: محمد باقر محمودی، عبرات المصطفَیْن فی مقتل الحسین، قم، مجمع احیاء الثقافة الإسلامیة 1415ق، ج1.
_______________________________
وجود دارد که به روشنی دلالت میکند که امام حسین(ع) از فرجام کار خویش کاملاً آگاه بود و از آن در مقاطع مختلف قیام با تعبیرات و شیوههای مختلف خبر داده است.(11) افزون بر این، اموری همانند لطف الهی، ضرورت اتمام نعمت، شاهد بودن پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم وامام (ع) بر احوال امت و...، نیز مقتضی آگاه بودن امامانعلیهم السلام از جزئیات حوادث است.
علم ظاهری و علم باطنی
از این رو(چنان که خواهیم نوشت) بسیاری از اندیشمندان شیعه، بر این باورند که علم غیبی امام(ع)، علم تفصیلی و علم به جزئیات است. بنابراین، مناسبترین پاسخ در باره شبهه فوق، چنین است:
انبیا وامامان معصومعلیهم السلام دوگونه علم و آگاهی داشت: علم ظاهری و علم باطنی. آنان در مقام علم ظاهری، مکلف به رعایت ظاهر هستند و وظایف اجتماعی خویش را بر اساس این تکلیف انجام میدهند، امّا در مقام آگاهی باطنی، بر اساس علمی که خداوند در جهت انجام رسالت و امامت در اختیار آنان قرار داده، از پایان حوادث و جریانات روزگار و از جمله سرنوشت خویش، با خبر هستند. البته (چنان که خواهیم نوشت) علم غیبی، تکلیفآور نبوده، چرا که تکلیف جایی است که اختیار باشد، در حالی که علم غیبی امامانعلیهم السلام به اعتقاد برخی از اندیشمندان بزرگ شیعه، علم به لوح محفوظ است که تخلف ناپذیر است. از این رو امام (ع) دیگر اختیاری ندارد تا خلاف آن علم، عمل کند. تقسیم و تفکیک علم به ظاهری و باطنی و این که علم غیبی تکلیف آور نیست، امری است که بسیاری از علما و متکلمان شیعی آن را پذیرفتهاند. علامه مجلسیرحمه الله در این باره مینویسد:
«کسی که به علل و اسباب مقدرات واقعی آگاهی ندارد، میتواند از آنها دوری کند و به اجتناب مکلف شود، امّا کسی که به جمیع حوادث و پیشآمدها، عالم است، چگونه ممکن است او را به اجتناب از آن مکلف
_______________________________
11. ر.ک: موسوعة کلمات الإمام الحسین(ع)، چ اوّل، قم، دار المعروف، 1373ش، ص 290به بعد.
_______________________________
نمود؟ چرا که اگر چنین تکلیفی ممکن باشد،لازم میآید که هیچ یک از مقدرات نسبت به وی واقع نشود. پس امامانعلیهم السلام [به جمیع حوادث و بلاهایی که برای آنان واقع میشود، عالم هست، امّا ] تکلیف ندارند که در بیشتر این تکالیف، طبق این علم عمل کنند[و از آن بلاها اجتناب و دوری کنند.]... امام حسین(ع) میدانست که اهل عراق با او نیرنگ بازی و پیمان شکنی میکنند و خودِ او با اولاد و اصحابش کشته میشوند و بارها از این مطلب خبر میداد، ولی مکلف به عمل به این علم نبود، [که به عراق نرود و جان خود را حفظ کند.] بلکه مکلف به ظاهر امر بود، چرا که کوفیان نهایت یاریشان را بذل کردند و برای حضرت نامه نوشته و با او مکاتبه کرده ووعده بیعت به وی دادند و از مسلم بن عقیل رضی الله عنه پیروی کردند.»(12)
و در جای دیگر ، ضمن پذیرش علم امامانعلیهم السلام به جزئیات امور و حوادث آینده، میگوید:
«و باید که ایشان [انبیا و امامانعلیهم السلام] به علم واقع مکلف نباشند، و در تکالیف ظاهره با سایر ناس شریک باشند، چنانچه ایشان در باب طهارت و نجاست اشیا و ایمان و کفر عباد به ظاهر مکلف بودند، واگر به علم واقع مکلف میبودند، بایست که با هیچ کس معاشرت نکنند و همه چیز را نجس دانند و حکم به کفر اکثر عالم بکنند و اگر چنین میبود حضرت رسولصلی الله علیه و آله و سلم دختر به عثمان نمیداد و عایشه و حفصه را به حباله خود درنمیآورد. پس حضرت امام حسین(ع) به حسب ظاهر مکلف بود که با وجود اعوان و انصار، با منافقان و کفار جهاد کند و با وجود بیعت زیاده از بیست هزار کس ووصول زیاده از دوازده هزار نامه از کوفیان بیوفا اگر حضرت تقاعد میورزید واجابت ایشان نمینمود، ایشان را به ظاهر بر حضرت حضرت بود و حجت الهی بر ایشان تمام نمیشد.»(13)
مرحوم علاّمه طباطبایی نیز، علوم ائمهعلیهم السلام را به دو نوع علم غیبی و موهبتی و
_______________________________
12. محمدباقر مجلسی، مراة العقول فی شرح اخبار الرسول، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، چ سوم، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1370ش، ج3، ص 124 125.
13. مجلسی، مجموعه رسائل اعتقادی، ص 200.
_______________________________
علم عادی تقسیم کرده و درباره علم غیبی بر این باور است که «تأثیری در عمل و ارتباطی با تکلیف ندارد.»(14) او در این باره مینویسد:
«...این گونه علم موهبتی، به موجب ادله عقلی و نقلی که آن را اثبات میکند، قابل هیچگونه تخلف نیست و تغیر نمیپذیرد، سر مویی به خطا نمیرود و به اصطلاح، علم است به آنچه در لوح محفوظ ثبت شده است و آگاهی است از آنچه قضای حتمی خداوندی به آن تعلق گرفته [است] و لازمه این مطلب، این است که هیچ گونه تکلیفی به متعلق این گونه علم از آن جهت که متعلق این گونه علم است و حتمی الوقوع است تعلق نمیگیرد و هم چنین قصد و طلبی از انسان با او ارتباط پیدا نمیکند؛ زیرا تکلیف همواره از راه امکان، به فعل تعلق میگیرد و از راه این که فعل و ترک، هر دو در اختیار مکلفند، فعل یا ترک خواسته میشود، و امّا از جهت ضروری الوقوع و متعلق قضای حتمی بودن آن، محال است مورد تکلیف قرار گیرد.»(15)
و در جای دیگر، مینویسد:
«امام [حسین](ع) در این موارد و نظایر آنها (فرستادن مسلم به کوفه، حرکت به سوی کوفه و...) به علومی که از مجاری عادت و از شواهد و قرائن به دست میآید، عمل فرموده و برای رفع خطر واقعی که میدانست، هیچگونه اقدامی نکرده، زیرا میدانست تلاش سودی ندارد و قضا حتمی[است] و تغییر پذیر نیست.»(16)
استاد شهید مطهریرحمه الله بعد از اذعان به این نکته که از نظر ظواهر امور و قرائن و شواهد تاریخی، نمیتوان رفتن امام حسین(ع) به سوی کوفه را به انگیزه تشکیل حکومت اسلامی، انکار کرد، مینویسد:
«در عین حال این جهت منافات ندارد با جهت دیگر و آن این که امام(ع) در یک سطح دیگر که سطح معنویت وامامت است، میدانسته که عاقبت به کربلا نزول خواهد کرد و همان جا شهید خواهد شد.»(17)
_______________________________
14و15. (علامه) طباطبایی، رساله «بحثی کوتاه درباره علم امام(ع)» چاپ شده در بیست مقاله، رضا استادی، ص 434.
16. همان، ص 437.
17. مطهری، حماسه حسینی، ج3، ص 189.
_______________________________
مرحوم شیخ جعفر شوشتری نیز ضمن آن که یکی از خصایص امام حسین(ع) را مکلف بودن به دو تکلیف میداند، در این باره مینویسد:
«امام(ع) دو تکلیف داشت: تکلیف واقعی که موافق با تکلیف خاص حضرت بوده و وظیفه ظاهری که هماهنگ با تکلیف سایر مردم بود. وظیفه واقعی، او را وادار کرد تا به شهادت تن دهد و آگاهانه زنانش را در معرض اسارت و کودکانش را در معرض کشتن قرار دهد... امّا وظیفه ظاهری امام (ع) حکم میکرد که به هر وسیله ممکن در حفظ جان خود و فرزندانش بکوشد...»(18)
نکته دیگری که در این باره شایان توجه است، این است که با این گونه تقسیم و تمایزی که درباره تکالیف ائمهعلیهم السلام گفته شد، هیچگونه تناقضی به وجود نمیآید؛ چرا که در تناقض، حداقل هشت شرط وحدت لازم است که یکی از آنها، «وحدت در جهت» است، در حالی که در این جا، دو تکلیف با دو جهت مطرح است: تکلیف به شهادت از جهت باطن و تکلیف به تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی از جهت ظاهر.
بنابراین، حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه و از آنجا به سوی کوفه و... همه این کارها بر اساس تکلیف ظاهری آن حضرت بوده است، اگر چه تکلیف باطنی آن بزرگوار، شهادت در راه خدا بوده است.
یکی از قراینی که آگاهی از لوح محفوظ و تخلف ناپذیر امام(ع) را تأیید میکند، نگرش به حادثه کربلا از زاویه امتحان و ابتلا است، به این معنا که لازمه این باور که حادثه عاشورا در سطح بالاتری برای خود امام حسین(ع) نیز آزمونی سنگین و پرمخاطره بوده،(19) این است که امام (ع)
_______________________________
18. شیخ جعفر شوشتری، الخصائص الحسینیة، چ چهارم، نجف، المطبعة الحیدریة، 1375ق، ص 43 44(با مختصر تصرف در عبارت).
19. هم چنان که این جریان در سطح پایینتری، امتحانی بزرگ برای آزمودن مسلمانان در آن مقطع بوده تا معلوم شود آیا آنان ولیّ خدا را یاری خواهند کرد یا او را تنها خواهند گذاشت؟ چنان که از زاویه الگو دهی نهضت نیز، آزمونی سترگ برای مسلمانان در طول تاریخ بوده و خواهد بود.
_______________________________
باید کاملاً به جزئیات سرانجام کار خویش آگاه باشد و احتمال خلاف آن را ندهد تا معلوم شود که حضرت با این که آگاهی کامل و تخلف ناپذیر از فجایع و جنایات عاملان یزید درباره خود، خاندان و یارانش دارد، آیا به پیمان خویش در انجام این آزمون سترگ، پایبند خواهد ماند؟(20)
لازمه الگو دهندگی، عمل به تکلیف ظاهری است
تبیین و تفسیر دیگری که درباره نسبت و رابطه علم غیب امامانعلیهم السلام با مکلف بودنشان به عمل به ظواهر امور در زندگی شخصی و اجتماعیشان شده، این است که هرچند معصومانعلیهم السلام در پرتو روح ولایت، آگاهی به مسائل پشت پرده و ماورای طبیعی دارند، امّا به علل مختلف، از جمله جنبههای تربیتی، مجاز نیستند از این علم در امور شخصی و اجتماعی خویش استفاده کنند، چرا که این گونه بهرهبرداری سبب میشود تبلیغ عملی آنان از بین رفته و دیگر نتوانند به دیگران توصیه
_______________________________
20. بنابراین، اگر چه از یک سو، اعطای چنین علمی از جانب خدای متعال به ولیّ امرش، نشانگر آن است که امام(ع) از چنان مقام قرب و منزلتی نزد خداوند برخوردار است که مشمول لطف خاص پروردگار شده و شایسته آگاه شدن از اسرار و امور نهانی الهی شده است، امّا از سوی دیگر، برخورداری از علم غیب، مسوءولیت و تکلیف امام(ع) را بسیار دشوارتر کرده است، به این معنا که با این که امام(ع) از سرنوشت خویش کاملاً آگاه است، باید تن به چنین مصیبتها و بلایایی دهد تا در مقام عمل با موفق گذراندن و سرافراز درآمدن از این آزمون بزرگ الهی، نهایت عبودیت و سرسپردگی به معبود خویش را به منصه ظهور برساند. البته اجر تحمل و انجام موفق چنین آزمون دشوار و ابتلای جانکاه به وسیله امام حسین(ع)، آن قدر زیاد بود که خدا در مقابل، مقدر فرمود که: اوّلاً، به درجات و مقاماتی که وعده آن را به حضرت داده بود، برسد (شیخ صدوق، الامالی، مجلس سیام، ص 217؛ ابن اعثم، همان، ج5، ص 19؛ خوارزمی، همان، ج1، ص 271.) ثانیاً، امامت در اولاد امام حسین(ع)، شفا در تربت حضرت و اجابت دعا نزد قبر ایشان مقدر شود و مدت زمان رفت و برگشت و اقامت از عمر زائر امام(ع)، از عمر او حساب نشود. (ابوجعفر محمد بن الحسن الطوسی، الامالی، تحقیق موءسسة البعثة، چ اوّل، قم، دارالثقافة، 1414ق، مجلس یازدهم، ص 317، ح91.) و ثالثاً، یاد و خاطره و الگو بودن این نهضت در طول تاریخ بشریت، مانا و جاویدان بماند.به صبر در مصائب و گرفتاریها کنند. کسی که در میدان جهاد و شهادت در راه خدا از این علم، بهرهگیری کند و هر نوع تیر بلا را از اصابت به هدف باز دارد و پیوسته خود را از حوزه بیماریها و گرفتاریها و ناراحتیها بیرون سازد، دیگر نمیتواند امت را به استقامت و تحمل سختیها دعوت کند، زیرا موج اعتراض متوجه او خواهد شد که: کسی میتواند ما را به مسائل معنوی و سازنده توصیه کند که خود نمونهای از این صفات برجسته انسانی باشد. بنابراین، انسانهای الهی چون سرمشق و الگو دهنده به سایر انسانها هستند، در برابر مشکلات و ناگواریها همانند دیگر مردمان، تلاش میکنند و از اسباب و ابزار عادی برای رفع آنها کمک میگیرند و چه بسا به خاطر نارسایی و کمبود امکانات، کوشش آنان عقیم بماند. شاهد بر این ادعا، سیره و برخی از سخنان پیشوایان دین در این باره است که به دو نمونه از آن، اشاره میشود:
1. در جریان اعزام امیرالموءمنین(ع)ابو موسی اشعری را به «دومة الجندل» برای حکمیت، به او چنین فرمود: «با کتاب خدا داوری کن و از دستورات آن پا فراتر مگذار.» چون ابوموسی به راه افتاد، امام(ع) فرمود: «میبینم که او فریب خواهد خورد.» عبیدالله بن ابی رافع، منشی حضرت که ناظر جریان بود، میگوید: به امام(ع) عرض کردم چرا او را میفرستید در حالی که میدانید او فریب خواهد خورد؟ حضرت فرمود: «فرزندم، اگر بنا باشد خدا درباره بندگان خود به علم خویش عمل کند، نباید با فرستادن پیامبرانعلیهم السلام به سوی آنان احتجاج کند.»(21)(زیرا او میداند که گروهی هستند که خواه برای آنان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم بفرستد یا نفرستد، به او ایمان نخواهند آورد. با این حال پیامبرانی اعزام میکند.)
2. در روایات آمده است که معیار داوریهای پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و ائمهعلیهم السلام، همان
_______________________________
21. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج2، ص 296.
_______________________________
اصول قضائی اسلام یعنی اقامه شهود یا سوگند بوده است، نه علم غیب و آگاهیهای خارج از مجاری طبیعی، چنان که امام صادق(ع) از رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم نقل میکنند:
«إنّما اَقْضِی بَیْنَکُمْ بِالبَیِّناتِ وَالاءیْمانِ وَبعضُکُمْ اگلْحَنُ بِحُجَّتِهِ مِنْ بَعْضٍ، فَاَیُّما رَجُلٍ قَطَعْتُ لَهُ من مالِ أخِیهِ شَیْئاً فَإنّما قَطَعْتُ لَهُ بهِ قِطْعَةً مِنَ النّارِ»؛(22)
«من میان شما با شاهد و قسم داوری میکنم و برخی از شما در ادعای خود، زیرکتر است، پس هر مردی که از مال برادرش به سود او گرفتم و به او دادم، آن مال همانند پارهای از آتش است».(23)
مقصود این است که هر کس بر ادعای خویش شاهد داشت و یا سوگند یاد کرد، من به نفع او داوری میکنم، چه راست بگوید و چه دروغ، البته اگر به دروغ چیزی را بگوید، همانند پارهای از آتش جهنم است.
بنابراین، در قضیه عاشورا نیز میتوان گفت امام حسین(ع) مأمور به سیر و حرکت طبیعی در مراحل گوناگون قیام خویش بوده ، تا برای مسلمانان «اتمام حجت» شده باشد، چرا که هر چند فرجام حرکت امام(ع) ، «شهادت» بوده است، امّا چنین مقدر و طراحی شده بود که این حرکت همانند بسیاری از آزمونهای الهی به گونهای انجام شود که تجلی یکی از بزرگترین آزمایشها در نظام هستی باشد و پس از عرضه حقیقت به مردمان، صف راد مردانِ خداجو، از دنیاپرستان و مدعیان دروغین، جدا گردد. بدیهی است جامه عمل پوشاندن به چنین هدفی با توجه به بُعد بشری امام(ع) و الگو بودن حرکت ایشان برای تمام بشریت تا ابد، جز از این راه که
_______________________________
22. ابوجعفر محمد بن یعقوب الکلینی، الفروع من الکافی، تصحیح و تعلیق علی اکبر الغفاری، چ دوم، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1362ش، ج7، ص 414، ح1.
23. ابوجعفر محمد بن الحسن الطوسی، تهذیب الأحکام، تصحیح و تعلیق علی اکبر الغفاری، چ اوّل، تهران، مکتبة الصدوق، 1376ش، ج6، ص 256.
_______________________________
حضرت حرکت خویش را از طریق مجاری طبیعی و عادی به نمایش بگذارند، امکان پذیر نبود. هم چنان که چون سطح درک و بینش افراد یکسان نبود و بسیاری از مسلمانان، توان درک اسرار و بطون حقایق را نداشتند، امام (ع) مجبور بود مطالب و حقایق نهضت را در قالب و سطح ظاهری بیان کنند، تا برای همگان قابل فهم و هضم باشد.
از مجموع آنچه گذشت، روشن شد که علم امام (ع) به موضوعات و حوادث جهان، علم تفصیلی به لوح محفوظ (نه لوح محو و اثبات و نه در دایره بدائات که احتمال خلاف آن توسط امام (ع) داده شود) میباشد. با این توضیح، این ادعا که: امام (ع) اجمالاً و سربسته میدانست که پایان حیاتش با شهادت رقم خواهد خورد، امّا این که در سال 61 هجری و در راه سفر به کوفه شهید خواهد شد، برای حضرت معلوم نبود، ادعایی است که منابع حدیثی و تاریخی دست اوّل و دیدگاه بسیاری از علما و اندیشمندان بزرگ شیعه آن را تأیید نمیکند.(24)
_______________________________
24. (آیت الله) جعفر سبحانی، پرسشها و پاسخها، چ اوّل، قم، موءسسه سیدالشهداء(ع)، 1369ش، ص 161 165.
این بحث، به صورت جدّی درباره آگاهی امام حسینعلیه السلام از شهادت خویش، و استقبال آن حضرت از خطرها مطرح بوده و هست. در این نوشتار این مسئله به صورت علمی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
یکی از پرسشهایی که هر پژوهشگر تاریخ کربلا در بررسی نهضت حسینی با آن روبرو است، این است که آیا امامعلیه السلام از سرانجام حرکت خویش آگاهی داشت یا نه؟، واگر داشت ، آیا این آگاهی به صورت تفصیلی و کامل بود یا حضرت اجمالاً میدانست که روزی کشته خواهد شد، امّا این که سرانجام قیامش، در سال 61هجری در راه سفر به کوفه با شهادت او، خاندان و یارانش و اسارت زنان اهل بیتعلیهم السلام رقم خواهد خورد، چنین آگاهی نداشت.
قبل از پاسخگویی به پرسش فوق، تذکر این نکته از باب مقدمه، ضروری است که تمامی اندیشمندان شیعه، بر این امر اتفاق نظر دارند که امامان علیهم السلام همانند پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم با اذن خداوند، از دانشی وسیع و مافوق علم افراد عادی بشر، برخوردار بودهاند که به وسیله ء آن، از اموری آگاه بودند که افراد عادی از آنها بیخبر هستند. امّا در این که دایره و گستره علم امامعلیه السلام چقدر است، بین علمای شیعه، دو نظر وجود دارد:
1. دیدگاه شیخ مفید(1)، سید مرتضی(2) و شیخ طوسی(3)رحمهم الله: بر اساس این دیدگاه، مقتضای ادله، بیش از این نیست که امامعلیه السلام باید به تمامی احکام دینی و مسائل مورد نیاز و سوءال مردم علم داشته باشد، ولی دلیلی بر آگاهی امامانعلیهم السلام از تمامی حوادث گذشته، حال و آینده وجود ندارد.(4) بنابراین ائمهعلیهم السلام، اجمالاً و به طور سربسته از امور آینده و از جمله سرنوشت خویش آگاه بودند، چنان که امام حسین(ع)میدانست که سرانجام شهید خواهد شد، امّا نمیدانست در سال 61هجری در راه سفر به کوفه، شهید خواهد شد.
2. ائمهعلیهم السلام افزون بر علم به احکام
_______________________________
ُ1. ابوعبدالله محمد بن محمد بن النعمان العکبری البغدادی(شیخ مفید)، المسائل العکبریة چاپ شده در مجموعه «مصنفات الشیخ المفید»، تحقیق: علی اکبر الهی خراسانی، چ اوّل، قم، الموءتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، 1413ق، ج6، ص 69 71.
2. شریف مرتضی علم الهدی، تنزیه الأنبیاء، تحقیق: فارس حسّون کریم، چ اوّل، قم، بوستان کتاب قم، 1380ش، ص 270؛ ابوجعفر محمد بن الحسن الطوسی؛ تلخیص الشافی، تحقیق و تعلیق سید حسین بحرالعلوم، چ دوم، نجف، مکتبة الاعلیها السلامداب، 1383ق، ج4، ص 190.
3. شیخ طوسی، همان، ج1، ص 252. البته مرحوم شیخ طوسی در جلد4 صفحه 190 این قول را به سید مرتضی نسبت میدهد و خود تصریح میکند که در این مسأله نظر و اشکال دارد:«وهذا المذهب هو الذی اختاره المرتضیرحمه الله فی هذه المسألة ولی فی هذه المسألة نظر».
4. البته در این میان، برخی از اندیشمندان همانند سید مرتضی وابن شهر آشوب، پنداشتهاند که حتی میتوان بر نفی ادعای فوق، اقامه دلیل کرد، یعنی افزون بر این که دلیلی بر علم غیب مطلق امام(ع) وجود ندارد، بلکه علم امام(ع) به غیب به تفصیل، مستلزم محذور عقلی است.(ابوجعفر محمد بن علی بن شهر آشوب، متشابه القرآن و مختلفه، تهران، مکتبة البوذرجمهری (المصطفوی) 1328ش، ج1، ص 211؛ سید مرتضی، رسائل المرتضی، تحقیق سید احمد حسینی، قم، دار القرآن الکریم، 1405ق، ج3، ص 131).
_______________________________
شریعت، به تمامی حوادث گذشته، حال و آینده علم داشتند، مگر اموری که از اختصاصات علم الهی است مانند زمان فرا رسیدن قیامت یا در دایره بدائات قرار میگیرد.(5) از این رو امامانعلیهم السلام از تمام حوادث و جزئیات آینده و از جمله این که در چه زمان و مکانی و به دست چه کسی یا کسانی شهید خواهند شد، آگاه بودند، امّا این علم غیب (مانند معجزه برای پیامبران) از ابزارهای امامت بوده و برای امام(ع) ایجاد تکلیف نمیکرد، بلکه امام(ع)موظف بود طبق ظواهر امر و مجاری طبیعی و عادی عمل کند.(در صفحات آینده، در این باره توضیح بیشتری خواهیم داد.)
طرفداران نظریه اوّل که بر این باورند که علم امام حسین(ع) به شهادتش اجمالی و سربسته بوده؛ مشکل چندانی در پاسخگویی به پرسشهایی که مطرح خواهیم کرد، ندارند؛ چرا که بر اساس این دیدگاه، امام (ع) همانند هر رهبر سیاسی، با محاسبات و برآوردها، به این نتیجه رسیده بود که احتمال پیروزیاش بر دشمن، احتمال قوی و عقلایی و در نتیجه قابل اعتنا است، از این رو بر اساس تدابیر معقولانه، رهبری نهضت را برعهده گرفتند؛ امّا در میانه راه «حوادثی پیش بینی نشده» واقع شد که به شکست نهضت انجامید.
اشکال و شبهه در صورتی است که دیدگاه دوم پذیرفته شود، یعنی حضرت آگاهی کامل به سرنوشت خویش (شهادت) داشت؛ در این صورت، پرسش این است که چگونه چنین آگاهی با مشی و سیر طبیعی حضرت در مراحل مختلف نهضت و در نهایت تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی، سازگار است؟ به دیگر سخن، اگر امام (ع) به فرجام کار و سرنوشت خویش آگاهی کامل داشت، چرا از مدینه به مکه و سپس به سوی کوفه حرکت کرد؟ و چرا به دعوت کوفیان پاسخ مثبت داد و در نتیجه در پاسخ به این دعوت، جناب مسلم را به کوفه فرستاد و
_______________________________
5. البته با این تفاوت که علم خداوند ذاتی است، امّا علم پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و امام(ع) به اذن خداوند و ناشی از تعلیم و اعطای الهی است.
_______________________________
سپس به گزارش اوّلیه مسلم اعتماد کرد؟ و... به چه دلیل حضرت در مراحل مختلف قیام، به هر کس که برخورد میکرد، از او دعوت به همیاری و شرکت در قیام میکرد؟ مگر نه این است که حضرت میدانست که این تلاشها به نتیجهای نخواهد رسید و پایان این قیام به شهادت خود، خاندان و یارانش میانجامد، پس چرا طبق آنچه آگاهی داشت، عمل نکرد و چنین کوششهای به ظاهر بینتیجه و حتی نعوذ بالله بیهوده را کرد؟ آیا جایز است امام (ع) دانسته خود را به کشتن دهد و به دست خویش، زمینه را برای وقوع یکی از زشتترین کارها در طول تاریخ بشریت، فراهم آورد؟
برخی از نویسندگان و تحلیلگران معاصر تاریخ عاشورا، برای فرار از این شبهه و نیز ارائه تفسیری از نهضت عاشورا که منطبق با موازین و قواعد فقهی شیعه باشد، به گمان خویش تنها راه حل این مشکل را در پذیرش دیدگاه نخست درباره علم ائمهعلیهم السلام دانسته، منکر علم تفصیلی امام(ع) به فرجام قیامش شدهاند؛(6) چرا که معنا ندارد که حتی یک انسان عادی که تصمیم به انجام کاری میگیرد و آگاهی کامل به سرانجام و پیامدهای کار خویش دارد، در همان زمان، تصمیم به انجام کار دیگری را بگیرد که پیامدهای آن، با پیامدهای کار اوّلش منافات داشته باشد، تا چه رسد به امام معصوم که بنابر باور مسلم شیعه، از خطا و اشتباه مصون است.(7) بنابراین در قضیه عاشورا نمیتوان پذیرفت که امام حسین(ع) از آنچه برایش رخ داد، اطلاع تفصیلی داشت؛ چرا که لازمه اعتقاد
_______________________________
6. نعمت الله صالحی نجف آبادی، شهید جاوید، چ دوازدهم، تهران، [بینا]، 1361ش، ص 455 456 و نیز از همین نویسنده: تطبیق قیام امام حسین(ع) با موازین فقهی، چاپ شده در چشمه خورشید (مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینیرحمه الله و فرهنگ عاشورا)، چ اوّل، قم، موءسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینیرحمه الله، 1374ش، دفتر اوّل، ص 405 407.
7.نعمت الله صالحی نجف آبادی، نگاهی به حماسه حسینی استاد مطهری، چ دوم، انتشارات کویر، 1379ش، ص 149 150 و ص 183 190؛ صالحی نجف آبادی، تطبیق قیام امام حسین(ع) با موازین فقهی، ص 420 421.
_______________________________
به آگاهی کامل امام (ع) از شهادت خویش، آن است که تمام فعالیتهای امام(ع) در راستای جذب و مشارکت مسلمانان در نهضت عاشورا (نعوذ بالله) عبث و بیمعنا باشد. از این رو معنا ندارد که امام (ع) از یک سو، یقین به شهادت خویش داشته باشد و از سوی دیگر، از مسلمانان برای یاری خویش در برپایی قیام بر ضد نظام ستمگر و سلطهگر اموی دعوت بکند.
در ارزیابی این دیدگاه باید گفت: افزون بر این که در جوامع حدیثی شیعه در ابواب علم ائمه(ع)، احادیث متعددی درباره علم تفصیلی امامانعلیهم السلام به حوادث روزگار خویش و از جمله به فرجام کارشان موجود است(8) و نیز احادیث فراوانی از آگاهی معصومانعلیهم السلام به «جفر»، «جامعه» و «مصحف» (مجموعههای حاوی اطلاعات غیبی) خبر دادهاند(9)، در منابع تاریخی و حدیثی شیعه و اهل سنت، اخبار فراوان و متعددی درباره آگاهی و خبر دادن پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله و سلم و انبیای پیشینعلیهم السلام ، امیرالموءمنین (ع) و امام حسن(ع) از شهادت امام حسین(ع) وجود دارد،(10) هم چنان که روایات متعدد دیگری نیز در حدّ تواتر، در مآخذ تاریخی، کلامی و حدیثی کهن
_______________________________
8. ر.ک: صفار قمی، بصائر الدرجات، ص 114 161؛ کلینی، الکافی، ج1، ص 255 265و 279 283؛ مجلسی ، بحار الأنوار، ج26، باب6، ص 109 117.
9. صفار قمی، همان، ص 170 181؛ کلینی، همان، ج1، ص 239 241؛ مجلسی، همان، ج26، ص 18 به بعد. جهت آگاهی از ماهیت و حقیقت جفر ر.ک: حقیقة الجَفْر، نوشته اکرم برکات العاملی، با مقدمه سید جعفر مرتضی العاملی، چ اوّل، بیروت، دار الصفوة، 1416ق.
10. ر.ک: طبرانی، المعجم الکبیر، ج3، ص 105 111؛ محمد جواد المحمودی، ترتیب الأمالی، چ اوّل، قم، موءسسة المعارف الإسلامیة، ج5، 161 180؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ج1، ص 231 247؛ مجلسی، همان، ج44، ص 223 267. مرحوم علاّمه امینی و علامه عسگری بخشی از این اخبار را جمعآوری کردهاند: عبد الحسین امینی، سیرتنا وسنتنا، چ دوم، بیروت، دار الغدیر للمطبوعات و دار الکتاب الإسلامی، 1412ق، ص 49 150؛ سید مرتضی عسگری، معالم المدرستین، چ دوم، تهران، موءسسة البعثة، 1408ق، ج3، ص 26، 44. محقق معاصر محمودی نیز این اخبار را با مصادر جدیدتر آورده است: محمد باقر محمودی، عبرات المصطفَیْن فی مقتل الحسین، قم، مجمع احیاء الثقافة الإسلامیة 1415ق، ج1.
_______________________________
وجود دارد که به روشنی دلالت میکند که امام حسین(ع) از فرجام کار خویش کاملاً آگاه بود و از آن در مقاطع مختلف قیام با تعبیرات و شیوههای مختلف خبر داده است.(11) افزون بر این، اموری همانند لطف الهی، ضرورت اتمام نعمت، شاهد بودن پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم وامام (ع) بر احوال امت و...، نیز مقتضی آگاه بودن امامانعلیهم السلام از جزئیات حوادث است.
علم ظاهری و علم باطنی
از این رو(چنان که خواهیم نوشت) بسیاری از اندیشمندان شیعه، بر این باورند که علم غیبی امام(ع)، علم تفصیلی و علم به جزئیات است. بنابراین، مناسبترین پاسخ در باره شبهه فوق، چنین است:
انبیا وامامان معصومعلیهم السلام دوگونه علم و آگاهی داشت: علم ظاهری و علم باطنی. آنان در مقام علم ظاهری، مکلف به رعایت ظاهر هستند و وظایف اجتماعی خویش را بر اساس این تکلیف انجام میدهند، امّا در مقام آگاهی باطنی، بر اساس علمی که خداوند در جهت انجام رسالت و امامت در اختیار آنان قرار داده، از پایان حوادث و جریانات روزگار و از جمله سرنوشت خویش، با خبر هستند. البته (چنان که خواهیم نوشت) علم غیبی، تکلیفآور نبوده، چرا که تکلیف جایی است که اختیار باشد، در حالی که علم غیبی امامانعلیهم السلام به اعتقاد برخی از اندیشمندان بزرگ شیعه، علم به لوح محفوظ است که تخلف ناپذیر است. از این رو امام (ع) دیگر اختیاری ندارد تا خلاف آن علم، عمل کند. تقسیم و تفکیک علم به ظاهری و باطنی و این که علم غیبی تکلیف آور نیست، امری است که بسیاری از علما و متکلمان شیعی آن را پذیرفتهاند. علامه مجلسیرحمه الله در این باره مینویسد:
«کسی که به علل و اسباب مقدرات واقعی آگاهی ندارد، میتواند از آنها دوری کند و به اجتناب مکلف شود، امّا کسی که به جمیع حوادث و پیشآمدها، عالم است، چگونه ممکن است او را به اجتناب از آن مکلف
_______________________________
11. ر.ک: موسوعة کلمات الإمام الحسین(ع)، چ اوّل، قم، دار المعروف، 1373ش، ص 290به بعد.
_______________________________
نمود؟ چرا که اگر چنین تکلیفی ممکن باشد،لازم میآید که هیچ یک از مقدرات نسبت به وی واقع نشود. پس امامانعلیهم السلام [به جمیع حوادث و بلاهایی که برای آنان واقع میشود، عالم هست، امّا ] تکلیف ندارند که در بیشتر این تکالیف، طبق این علم عمل کنند[و از آن بلاها اجتناب و دوری کنند.]... امام حسین(ع) میدانست که اهل عراق با او نیرنگ بازی و پیمان شکنی میکنند و خودِ او با اولاد و اصحابش کشته میشوند و بارها از این مطلب خبر میداد، ولی مکلف به عمل به این علم نبود، [که به عراق نرود و جان خود را حفظ کند.] بلکه مکلف به ظاهر امر بود، چرا که کوفیان نهایت یاریشان را بذل کردند و برای حضرت نامه نوشته و با او مکاتبه کرده ووعده بیعت به وی دادند و از مسلم بن عقیل رضی الله عنه پیروی کردند.»(12)
و در جای دیگر ، ضمن پذیرش علم امامانعلیهم السلام به جزئیات امور و حوادث آینده، میگوید:
«و باید که ایشان [انبیا و امامانعلیهم السلام] به علم واقع مکلف نباشند، و در تکالیف ظاهره با سایر ناس شریک باشند، چنانچه ایشان در باب طهارت و نجاست اشیا و ایمان و کفر عباد به ظاهر مکلف بودند، واگر به علم واقع مکلف میبودند، بایست که با هیچ کس معاشرت نکنند و همه چیز را نجس دانند و حکم به کفر اکثر عالم بکنند و اگر چنین میبود حضرت رسولصلی الله علیه و آله و سلم دختر به عثمان نمیداد و عایشه و حفصه را به حباله خود درنمیآورد. پس حضرت امام حسین(ع) به حسب ظاهر مکلف بود که با وجود اعوان و انصار، با منافقان و کفار جهاد کند و با وجود بیعت زیاده از بیست هزار کس ووصول زیاده از دوازده هزار نامه از کوفیان بیوفا اگر حضرت تقاعد میورزید واجابت ایشان نمینمود، ایشان را به ظاهر بر حضرت حضرت بود و حجت الهی بر ایشان تمام نمیشد.»(13)
مرحوم علاّمه طباطبایی نیز، علوم ائمهعلیهم السلام را به دو نوع علم غیبی و موهبتی و
_______________________________
12. محمدباقر مجلسی، مراة العقول فی شرح اخبار الرسول، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، چ سوم، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1370ش، ج3، ص 124 125.
13. مجلسی، مجموعه رسائل اعتقادی، ص 200.
_______________________________
علم عادی تقسیم کرده و درباره علم غیبی بر این باور است که «تأثیری در عمل و ارتباطی با تکلیف ندارد.»(14) او در این باره مینویسد:
«...این گونه علم موهبتی، به موجب ادله عقلی و نقلی که آن را اثبات میکند، قابل هیچگونه تخلف نیست و تغیر نمیپذیرد، سر مویی به خطا نمیرود و به اصطلاح، علم است به آنچه در لوح محفوظ ثبت شده است و آگاهی است از آنچه قضای حتمی خداوندی به آن تعلق گرفته [است] و لازمه این مطلب، این است که هیچ گونه تکلیفی به متعلق این گونه علم از آن جهت که متعلق این گونه علم است و حتمی الوقوع است تعلق نمیگیرد و هم چنین قصد و طلبی از انسان با او ارتباط پیدا نمیکند؛ زیرا تکلیف همواره از راه امکان، به فعل تعلق میگیرد و از راه این که فعل و ترک، هر دو در اختیار مکلفند، فعل یا ترک خواسته میشود، و امّا از جهت ضروری الوقوع و متعلق قضای حتمی بودن آن، محال است مورد تکلیف قرار گیرد.»(15)
و در جای دیگر، مینویسد:
«امام [حسین](ع) در این موارد و نظایر آنها (فرستادن مسلم به کوفه، حرکت به سوی کوفه و...) به علومی که از مجاری عادت و از شواهد و قرائن به دست میآید، عمل فرموده و برای رفع خطر واقعی که میدانست، هیچگونه اقدامی نکرده، زیرا میدانست تلاش سودی ندارد و قضا حتمی[است] و تغییر پذیر نیست.»(16)
استاد شهید مطهریرحمه الله بعد از اذعان به این نکته که از نظر ظواهر امور و قرائن و شواهد تاریخی، نمیتوان رفتن امام حسین(ع) به سوی کوفه را به انگیزه تشکیل حکومت اسلامی، انکار کرد، مینویسد:
«در عین حال این جهت منافات ندارد با جهت دیگر و آن این که امام(ع) در یک سطح دیگر که سطح معنویت وامامت است، میدانسته که عاقبت به کربلا نزول خواهد کرد و همان جا شهید خواهد شد.»(17)
_______________________________
14و15. (علامه) طباطبایی، رساله «بحثی کوتاه درباره علم امام(ع)» چاپ شده در بیست مقاله، رضا استادی، ص 434.
16. همان، ص 437.
17. مطهری، حماسه حسینی، ج3، ص 189.
_______________________________
مرحوم شیخ جعفر شوشتری نیز ضمن آن که یکی از خصایص امام حسین(ع) را مکلف بودن به دو تکلیف میداند، در این باره مینویسد:
«امام(ع) دو تکلیف داشت: تکلیف واقعی که موافق با تکلیف خاص حضرت بوده و وظیفه ظاهری که هماهنگ با تکلیف سایر مردم بود. وظیفه واقعی، او را وادار کرد تا به شهادت تن دهد و آگاهانه زنانش را در معرض اسارت و کودکانش را در معرض کشتن قرار دهد... امّا وظیفه ظاهری امام (ع) حکم میکرد که به هر وسیله ممکن در حفظ جان خود و فرزندانش بکوشد...»(18)
نکته دیگری که در این باره شایان توجه است، این است که با این گونه تقسیم و تمایزی که درباره تکالیف ائمهعلیهم السلام گفته شد، هیچگونه تناقضی به وجود نمیآید؛ چرا که در تناقض، حداقل هشت شرط وحدت لازم است که یکی از آنها، «وحدت در جهت» است، در حالی که در این جا، دو تکلیف با دو جهت مطرح است: تکلیف به شهادت از جهت باطن و تکلیف به تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی از جهت ظاهر.
بنابراین، حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه و از آنجا به سوی کوفه و... همه این کارها بر اساس تکلیف ظاهری آن حضرت بوده است، اگر چه تکلیف باطنی آن بزرگوار، شهادت در راه خدا بوده است.
یکی از قراینی که آگاهی از لوح محفوظ و تخلف ناپذیر امام(ع) را تأیید میکند، نگرش به حادثه کربلا از زاویه امتحان و ابتلا است، به این معنا که لازمه این باور که حادثه عاشورا در سطح بالاتری برای خود امام حسین(ع) نیز آزمونی سنگین و پرمخاطره بوده،(19) این است که امام (ع)
_______________________________
18. شیخ جعفر شوشتری، الخصائص الحسینیة، چ چهارم، نجف، المطبعة الحیدریة، 1375ق، ص 43 44(با مختصر تصرف در عبارت).
19. هم چنان که این جریان در سطح پایینتری، امتحانی بزرگ برای آزمودن مسلمانان در آن مقطع بوده تا معلوم شود آیا آنان ولیّ خدا را یاری خواهند کرد یا او را تنها خواهند گذاشت؟ چنان که از زاویه الگو دهی نهضت نیز، آزمونی سترگ برای مسلمانان در طول تاریخ بوده و خواهد بود.
_______________________________
باید کاملاً به جزئیات سرانجام کار خویش آگاه باشد و احتمال خلاف آن را ندهد تا معلوم شود که حضرت با این که آگاهی کامل و تخلف ناپذیر از فجایع و جنایات عاملان یزید درباره خود، خاندان و یارانش دارد، آیا به پیمان خویش در انجام این آزمون سترگ، پایبند خواهد ماند؟(20)
لازمه الگو دهندگی، عمل به تکلیف ظاهری است
تبیین و تفسیر دیگری که درباره نسبت و رابطه علم غیب امامانعلیهم السلام با مکلف بودنشان به عمل به ظواهر امور در زندگی شخصی و اجتماعیشان شده، این است که هرچند معصومانعلیهم السلام در پرتو روح ولایت، آگاهی به مسائل پشت پرده و ماورای طبیعی دارند، امّا به علل مختلف، از جمله جنبههای تربیتی، مجاز نیستند از این علم در امور شخصی و اجتماعی خویش استفاده کنند، چرا که این گونه بهرهبرداری سبب میشود تبلیغ عملی آنان از بین رفته و دیگر نتوانند به دیگران توصیه
_______________________________
20. بنابراین، اگر چه از یک سو، اعطای چنین علمی از جانب خدای متعال به ولیّ امرش، نشانگر آن است که امام(ع) از چنان مقام قرب و منزلتی نزد خداوند برخوردار است که مشمول لطف خاص پروردگار شده و شایسته آگاه شدن از اسرار و امور نهانی الهی شده است، امّا از سوی دیگر، برخورداری از علم غیب، مسوءولیت و تکلیف امام(ع) را بسیار دشوارتر کرده است، به این معنا که با این که امام(ع) از سرنوشت خویش کاملاً آگاه است، باید تن به چنین مصیبتها و بلایایی دهد تا در مقام عمل با موفق گذراندن و سرافراز درآمدن از این آزمون بزرگ الهی، نهایت عبودیت و سرسپردگی به معبود خویش را به منصه ظهور برساند. البته اجر تحمل و انجام موفق چنین آزمون دشوار و ابتلای جانکاه به وسیله امام حسین(ع)، آن قدر زیاد بود که خدا در مقابل، مقدر فرمود که: اوّلاً، به درجات و مقاماتی که وعده آن را به حضرت داده بود، برسد (شیخ صدوق، الامالی، مجلس سیام، ص 217؛ ابن اعثم، همان، ج5، ص 19؛ خوارزمی، همان، ج1، ص 271.) ثانیاً، امامت در اولاد امام حسین(ع)، شفا در تربت حضرت و اجابت دعا نزد قبر ایشان مقدر شود و مدت زمان رفت و برگشت و اقامت از عمر زائر امام(ع)، از عمر او حساب نشود. (ابوجعفر محمد بن الحسن الطوسی، الامالی، تحقیق موءسسة البعثة، چ اوّل، قم، دارالثقافة، 1414ق، مجلس یازدهم، ص 317، ح91.) و ثالثاً، یاد و خاطره و الگو بودن این نهضت در طول تاریخ بشریت، مانا و جاویدان بماند.به صبر در مصائب و گرفتاریها کنند. کسی که در میدان جهاد و شهادت در راه خدا از این علم، بهرهگیری کند و هر نوع تیر بلا را از اصابت به هدف باز دارد و پیوسته خود را از حوزه بیماریها و گرفتاریها و ناراحتیها بیرون سازد، دیگر نمیتواند امت را به استقامت و تحمل سختیها دعوت کند، زیرا موج اعتراض متوجه او خواهد شد که: کسی میتواند ما را به مسائل معنوی و سازنده توصیه کند که خود نمونهای از این صفات برجسته انسانی باشد. بنابراین، انسانهای الهی چون سرمشق و الگو دهنده به سایر انسانها هستند، در برابر مشکلات و ناگواریها همانند دیگر مردمان، تلاش میکنند و از اسباب و ابزار عادی برای رفع آنها کمک میگیرند و چه بسا به خاطر نارسایی و کمبود امکانات، کوشش آنان عقیم بماند. شاهد بر این ادعا، سیره و برخی از سخنان پیشوایان دین در این باره است که به دو نمونه از آن، اشاره میشود:
1. در جریان اعزام امیرالموءمنین(ع)ابو موسی اشعری را به «دومة الجندل» برای حکمیت، به او چنین فرمود: «با کتاب خدا داوری کن و از دستورات آن پا فراتر مگذار.» چون ابوموسی به راه افتاد، امام(ع) فرمود: «میبینم که او فریب خواهد خورد.» عبیدالله بن ابی رافع، منشی حضرت که ناظر جریان بود، میگوید: به امام(ع) عرض کردم چرا او را میفرستید در حالی که میدانید او فریب خواهد خورد؟ حضرت فرمود: «فرزندم، اگر بنا باشد خدا درباره بندگان خود به علم خویش عمل کند، نباید با فرستادن پیامبرانعلیهم السلام به سوی آنان احتجاج کند.»(21)(زیرا او میداند که گروهی هستند که خواه برای آنان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم بفرستد یا نفرستد، به او ایمان نخواهند آورد. با این حال پیامبرانی اعزام میکند.)
2. در روایات آمده است که معیار داوریهای پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و ائمهعلیهم السلام، همان
_______________________________
21. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج2، ص 296.
_______________________________
اصول قضائی اسلام یعنی اقامه شهود یا سوگند بوده است، نه علم غیب و آگاهیهای خارج از مجاری طبیعی، چنان که امام صادق(ع) از رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم نقل میکنند:
«إنّما اَقْضِی بَیْنَکُمْ بِالبَیِّناتِ وَالاءیْمانِ وَبعضُکُمْ اگلْحَنُ بِحُجَّتِهِ مِنْ بَعْضٍ، فَاَیُّما رَجُلٍ قَطَعْتُ لَهُ من مالِ أخِیهِ شَیْئاً فَإنّما قَطَعْتُ لَهُ بهِ قِطْعَةً مِنَ النّارِ»؛(22)
«من میان شما با شاهد و قسم داوری میکنم و برخی از شما در ادعای خود، زیرکتر است، پس هر مردی که از مال برادرش به سود او گرفتم و به او دادم، آن مال همانند پارهای از آتش است».(23)
مقصود این است که هر کس بر ادعای خویش شاهد داشت و یا سوگند یاد کرد، من به نفع او داوری میکنم، چه راست بگوید و چه دروغ، البته اگر به دروغ چیزی را بگوید، همانند پارهای از آتش جهنم است.
بنابراین، در قضیه عاشورا نیز میتوان گفت امام حسین(ع) مأمور به سیر و حرکت طبیعی در مراحل گوناگون قیام خویش بوده ، تا برای مسلمانان «اتمام حجت» شده باشد، چرا که هر چند فرجام حرکت امام(ع) ، «شهادت» بوده است، امّا چنین مقدر و طراحی شده بود که این حرکت همانند بسیاری از آزمونهای الهی به گونهای انجام شود که تجلی یکی از بزرگترین آزمایشها در نظام هستی باشد و پس از عرضه حقیقت به مردمان، صف راد مردانِ خداجو، از دنیاپرستان و مدعیان دروغین، جدا گردد. بدیهی است جامه عمل پوشاندن به چنین هدفی با توجه به بُعد بشری امام(ع) و الگو بودن حرکت ایشان برای تمام بشریت تا ابد، جز از این راه که
_______________________________
22. ابوجعفر محمد بن یعقوب الکلینی، الفروع من الکافی، تصحیح و تعلیق علی اکبر الغفاری، چ دوم، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1362ش، ج7، ص 414، ح1.
23. ابوجعفر محمد بن الحسن الطوسی، تهذیب الأحکام، تصحیح و تعلیق علی اکبر الغفاری، چ اوّل، تهران، مکتبة الصدوق، 1376ش، ج6، ص 256.
_______________________________
حضرت حرکت خویش را از طریق مجاری طبیعی و عادی به نمایش بگذارند، امکان پذیر نبود. هم چنان که چون سطح درک و بینش افراد یکسان نبود و بسیاری از مسلمانان، توان درک اسرار و بطون حقایق را نداشتند، امام (ع) مجبور بود مطالب و حقایق نهضت را در قالب و سطح ظاهری بیان کنند، تا برای همگان قابل فهم و هضم باشد.
از مجموع آنچه گذشت، روشن شد که علم امام (ع) به موضوعات و حوادث جهان، علم تفصیلی به لوح محفوظ (نه لوح محو و اثبات و نه در دایره بدائات که احتمال خلاف آن توسط امام (ع) داده شود) میباشد. با این توضیح، این ادعا که: امام (ع) اجمالاً و سربسته میدانست که پایان حیاتش با شهادت رقم خواهد خورد، امّا این که در سال 61 هجری و در راه سفر به کوفه شهید خواهد شد، برای حضرت معلوم نبود، ادعایی است که منابع حدیثی و تاریخی دست اوّل و دیدگاه بسیاری از علما و اندیشمندان بزرگ شیعه آن را تأیید نمیکند.(24)
_______________________________
24. (آیت الله) جعفر سبحانی، پرسشها و پاسخها، چ اوّل، قم، موءسسه سیدالشهداء(ع)، 1369ش، ص 161 165.