نقد و بررسی نظریه حدوث دهری میر داماد (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
در شماره گذشته، بحث دیرینه فلسفی حدوث و قدم مطرح گردید و با بیان زمینه تاریخی طرح نظریه «حدوث دهری» توسط میرداماد، مباحثی همچون: اقسام سبق و لحوق، اقسام حدوث و قدم(حدوث و قدم زمانی، حدوث و قدم ذاتی، و حدوق و قدم به حق) مطرح گردید. اینک در این شماره، نخست تعریف حدوث و قدم از نظر میرداماد، طرح، و سپس نقد و نظرها درباره آن بیان میگردد:
تعریف حدوث و قدم دهری
به دنبال بحثهای گذشته، نوبت به تعریف حدوث دهری میرسد. حدوث دهری چیست؟ حقیقت این است که نظریه «حدوث دهری» میرداماد، هم به لحاظ ماهیت فرا تجربی «دهر»، و هم به لحاظ سبک بیان و نگارش میرداماد که در مغلق گویی شهره است در هالهای از ابهام فرو رفته است. و لذا درک حقیقت آن برای محققین با دشواری همراه است.
او حدوث را منحصر در زمانی و ذاتی ندانسته و تقدم و تأخّر را تقسیم به تأخر و تقدم دهری و زمانی و ذاتی نموده است. و قسمت مهم کتاب «قبسات»(1) را اختصاص به بیان و تحقیق حقیقت حدوث دهری داده است و در اکثر کتب خویش از حدوث دهری سخن گفته است. و لذا برای روشن شدن مطلب باید به دیدگاههای سید مراجعه کرد.مرحوم میرداماد در «ومضه» سوم از قبس اوّل چنین میفرماید:
فاذن فتحصّل، للحصول فی نفس الأمر، أوعیة ثلاثة، فوعاء الوجود المتقدّر السیّال، أو العدم المتقدّر المستمّر للمتغیّرات الکیانیّة بما هی متغیّرة، زمان. ووعاء بحت الوجود المسبوق بالعدم الصریح، المرتفع عن أفق التقدّر واللا تقدّر، للثّابتات بما هی ثابتات، وهو حاقّ متن الواقع، دهر. ووعاء بحت الوجود الثابت الحقّ المتقدّس عن عروض التغیّر مطلقا، والمتعالی عن سبق العدم علی الإطلاق، وهو صرف الفعلیّة المحضة الحقّة من کلّ جهة، سرمد. و کما انّ الدّهر أرفع وأوسع من الزمان، فکذلک السّرمد أعلی و أجل وأقدس وأکبر من الدهر، فالحدوث بحسب سبق العدم الصریح أحقّ الأسماء وأجدرها به الحدوث الدهری.(2)
بنابراین،از گفته میرداماد و دیگر فلاسفه چنین استفاده میشود که جامع و فراگیرنده تمام هستیها، در واقع و نفس الامر، سه چیز است: زمان، دهر و سرمد و از آنها به نام وعاء یاد میشود.بدین گونه:
1. وعاء زمان، و آن جامع و فراگیرنده اشیاء و هستیهای دارای کمیت و سیلان، و یا نیستی موصوف به کمیت و استمرار مربوط به موجودات متغیر جهانی است و از خصوصیات و ویژگیهای تمامیت آنها، دگرگونی و تغییر پذیری است.
2. وعاء دهر، و آن فراگیرنده تمام هستیهای ثابت و پایدار غیر مسبوق به عدم زمانی و فاقد تغییر و کمیت است و در
_______________________________
1. قبسات جمع قبس، قبس بفتح اول و دوم، شعلهای از آتش، گرفتن آتش، آتش افروزی. ومیض: بفتح اوّل و کسر دوم، ومْضه بفتح اول و سکون دوم، هر دو مصدر «ومض» به معنای درخشیدن و درخشش به کار میرود.
2. میرداماد، سید محمدباقر، القبسات، ص 7، انتشارات دانشگاه تهران، تحقیق دکتر مهدی محقق.
_______________________________
حقیقت و در واقع، صفحه تمام عالم هستی است.
3. وعاء سرمد، و آن شامل هستی محض و حقیقت حقّه کلّ حقایق جهانی است، و منزه و به دور از هرگونه تغییر و دگرگونی است و همیشه بوده و به هیچوجه، سابقه نیستی برای او نیست و از هر نظر، در فعلیت محض و کمال مطلق است. و چنان که وعاء دهر گستردهتر و در منزلت و پایگاهی والاتر از زمان است، وعاء سرمد نیز چنین است، یعنی فراتر و برتر و اقدس و اکبر و اجلّ از دهر است. پس حدوث به حسب سبق العدم سزاوار است که حدوث دهری باشد.
و در «ومیض» نخست قبس اول میفرماید:
«فقد تلخّص من ذلک کلّه انّ الباری الحقّ الواجب الذّات سبحانه، بجمیع جهاته وصفاته موجود فی السّرمد لا فی الزمان ولا فی الدّهر بل متعالیاً عنها ومتقدّساً عن لوازمهما وعواضهما وخواصّهما وأحکامهما سرمداً وأزلاً وأبداً. والجواهر الثابتة بما لها من الصفات والعوارض من فرائض الکمالات ونوافلها موجودة فی الدّهر، لا فی السّرمد ولا فی الزّمان بوجه من الوجوه أصلاً والمتغیّرات المعروضة للسیلان والفوت واللّحوق بما هی متغیّرات، إنّما هی موجودة، لا فی السرمد ولا فی الدّهر ولا حظّ لها بهذا الاعتبار من الوجود فی الدّهر مطلقاً، فامّا من حیث انّ کلاً منها ثابت الحصول فی وقته، غیر مرتفع التحقّق عن زمان وجوده أبداً، إذ وقت حصول الشیء لا یکون وقتاً للاحصوله أصلاً بالضرورة الفطریة، فهی من هذه الجهة موجودة فی الدهر، لا فی السرمد ولا فی الزمان فلیُثَبّت».(3)
از تمام مطالب یاد شده چنین نتیجهگیری میشود که آفریدگار جهان و حقیقت حقّه واجب، سبحانه و تعالی، با تمام ویژگیها و صفاتش، در وعاء و گستره سرمد موجود است، نه در وعاء زمان و نه در وعاء دهر، و ساحت ذات مقدّسش پاک و منزه از لوازم و عوارض و احکام این دو عالم، و موجود به وجود سرمدی است
_______________________________
3. میرداماد، سید محمدباقر، القبسات، ومیض اول، صص 16و 17.
_______________________________
که آن را آغاز و پایانی نیست و حقایق و گوهرهای ثابت و لا یتغیر با خصوصیات و ویژگیهای ذاتی و عرضی، در وعاء و گستره دهر موجود و واقع است نه در وعاء و گستره سرمد و زمان.
موجودات متغیر و ناپایدار معروض سیلان و گذشت و بیقراری، با این ویژگیها، تنها در گستره زمان واقع و موجود است، و در وعاء دهر و سرمد معدوم میباشد، ولی با توجه به ثبات و ضرورت وجود و هستی متغیرات در پایگاه وجودی خود، و عدم تغیر و جابجایی آن در نظام هستی، واقع و ثابت در گستره و صفحه دهر واقع و ثابتند، و به عبارت دیگر، در وعاء زمان، حد و مرز و قبلیت و فراپیشی نیستی اشیاء غیر از حد و مرز هستی و وجود آنهاست، و بدین سبب از یکدیگر جدا و غیر قابل اجتماع هستند،ولی در گستره دهر که فاقد کمیت و قبلیت و بعدیت و سیلان است، هر دو با هم متحقّق و ثابتند.(4)
تحلیل حدوث دهری
برای تبیین نظریه حدوث دهری توجه به سه مقدمه(5) لازم است که ما در ذیل، این مقدمات را میآوریم تا درک صحیحی از حدوث دهری داشته باشیم:
مقدمه اوّل
این است که برای وجود هر یک از موجودات، نوعی ظرف یا چیزی که به منزله ظرف باشد در نظر گرفته میشود، مثلاً وجود زمان در نظر اشخاص، ظرف موجودات متحرک و سیّال به شمار میآید. بی تردید موجودات مجرد مانند عقول کلیه، از افق زمان بالاتر بوده و ظرف اوقات نمیتواند نسبت به آنها شمول پیدا کند. به همین جهت آنچه برای موجودات مجرده به منزله ظرف شناخته میشود «دهر» نام دارد
_______________________________
4. به نقل از مجموعه مقالات کنگره صدرالمتألهین شیرازی، ج3، صص 343و 344، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چاپ اوّل، زمستان 1380.
5. این سه مقدمه در عبارات علمایی نظیر حکیم متأله ملاهادی سبزواری، تقریرات شرح منظومه امام خمینی، و شرح منظومه شهید مطهری و... آمده و ظاهراً دو متکلم اخیر از عبارات حکیم سبزواری اخذ کردهاند، زیرا مرحوم حاجی برای تبیین نظریه حدوث دهری میرداماد از سه مقدمه استفاده کرده است.
_______________________________
همانگونه که موجودات مجرد بسیط شناخته میشوند. به سخن دیگر میتوان گفت دهر روح زمان است، چنانکه زمان پیکر دهر به شمار میآید. اکنون اگر برای موجودات مجرد چیزی در نظر گرفته میشود که به منزله ظرف شناخته میشود، برای حق تعالی و اسماء و صفات او نیز میتوان از چیزی سخن گفت که به منزله ظرف محسوب میگردد و آن همان چیزی است که تحت عنوان «سرمد» مطرح میگردد. نسبت سرمد به دهر، همانند نسبت دهر به زمان است، یعنی اگر دهر روح زمان به شمار میآید سرمد نیز روح دهر شناخته میشود.
مقدمه دوم
حکما برای وجود به دو سلسله طولی و عرضی (6)قائل شدهاند که هر یک از این دو سلسله دارای احکام خاص است، سلسله طولیه از مبدأ المبادی آغاز میشود و به عالم ناسوت که جهان طبیعت و هیولاست پایان میپذیرد. بین مبدأ المبادی و عالم ناسوت، عوالم لاهوت و جبروت و ملکوت قرار دارد. سلسله عرضیه به عالم اجسام مربوط میگردد که هر یک از آنها در عرض دیگری قرار گرفته و بین موجودات جسمانی از جهت مرتبه وجودی هیچگونه برتری و تفوق تحقّق ندارد.
مقدمه سوم
عدم از جهت احکام همواره تابع وجود است یعنی اگر وجود واحد است، عدم آن نیز واحد خواهد بود. چنان که اگر وجود کثیر شناخته شود، عدم آن نیز کثیر به شمار میآید. به این ترتیب میتوان گفت اگر وجود به وجود زمانی و دهری و سرمدی قابل تقسیم است عدم نیز به عدم زمانی و دهری و سرمدی قابل تقسیم خواهد بود. بیتردید عدم، بطلان صرف و هلاکت محض است و به هیچ وجه تحقق خارجی
_______________________________
6. امام خمینیرحمه الله در شرح منظومه، سلسله طولیه و عرضیه را این گونه معنا کردند: سلسله عرضیه آن است که بین وجودات آن سلسله، علت و معلولیت نیست، مانند وجودات عالم طبیعت نسبت به یکدیگر و یا وجودات عالم جبروت نسبت به یکدیگر. و سلسله طولیه آن است که سلسلهای به یک معنی علت سلسله دیگر باشد.(تقریرات فلسفه، ج1، شرح منظومه، امور عام، امام خمینی، تقریر سید عبدالغنی اردبیلی).
_______________________________
ندارد ولی هر مرتبه از مراتب وجود فاقد مراتب دیگر بوده و از این فقدان میتوان معنی عدم را در ذهن ترسیم نمود. در مورد موجوداتی که در عرض یکدیگر قرار گرفتهاند میتوان گفت آنجا که یک موجود فاقد موجودات دیگر شناخته میشود عدم آن موجودات در مرتبه این موجود معنی پیدا میکند. این سخن در مورد موجودات سلسله طولیه نیز صادق است، زیرا هر یک از مراتب پایینتر وجود، فاقد مراتب بالاتر است و در هر یک از این فقدانها عدم مراتب مافوق معنی پیدا میکند.
با توجه به مقدمات سهگانه مزبور معنی سخن میرداماد در باب حدوث دهری روشن میگردد، زیرا وقتی او جهان را حادث به حدوث دهری میشناسد، منظورش این است که این جهان مسبوق به وجود عالم ملکوت است و عالم ملکوت در وعاء دهر که به منزله ظرف آن شناخته میشود قرار دارد. به این ترتیب سبق و تقدم عالم ملکوت بر این جهان که عالم ناسوت شناخته میشود از نوع سبق و تقدم دهری به شمار میآید. اکنون اگر به این نکته توجه داشته باشیم که هر یک از موجودات این جهان در سلسله عرضیه عدم یا معنی دهنده به عدم موجودات دیگر، در مرتبه وجودی خود به شمار میآید. در مورد سلسله طولیه هستی نیز این سخن را صادق میدانیم و میگوییم هر مرتبه از مراتب وجود در سلسله طولی عدم، یا معنی دهنده به عدم سایر مراتب در این مرتبه شناخته میشود. یعنی همان گونه که در سلسله عرضیه، عدم تحقق یک موجود در مرتبه یک موجود دیگر یک عدم واقعی و فکی به شمار میآید. در سلسله طولیه نیز عدم تحقّق مرتبه مادون در مقام و مرتبه مافوق یک عدم واقعی و فکی شناخته میشود.
به عبارت دیگر میتوان گفت هرگونه وعاء و ظرفی که برای یک مرتبه از مراتب وجود در نظر گرفته میشود همان وعاء و ظرف میتواند ظرف عدم تحقق مراتب دیگر در آن مرتبه به شمار آید. به این ترتیب در نظر میرداماد هستی جهان مسبوق به عدم واقعی دهری است و به همین جهت عالم را میتوان حادث دهری به شمار آورد.
در نظر این فیلسوف متأله، عدم دهری، یک عدم واقعی و فکی است که با آنچه در حدوث ذاتی نزد فلاسفه، عدم ذاتی یا عدم مجامع خوانده میشود تفاوت دارد زیرا عدم مجامع از مرتبه ذات و ماهیت شیء انتزاع میشود و با وجودی که از ناحیه غیر به آن شیء داده میشود قابل جمع خواهد بود ولی عدم دهری یک شیء به حکم این که واقعی و فکی شناخته میشود به هیچوجه با وجود آن شیء قابل جمع نیست.(7)
دلایل اثبات حدوث دهری
میرداماد برای تأسیس نظریه حدوث دهری، عمدتاً دو طریق را دنبال میکند: نخست اثبات سابقه تاریخی ا علیها السلامن در فلسفه که این امر را با نقل اقوال فلاسفه از افلاطون و ارسطو گرفته تا فلاسفه معروف اسلامی و برخی از متکلّمین اسلامی به اثبات میرساند.(8) ما، در اینجا چند مورد را به عنوان نمونه ذکر میکنیم که مرحوم میرداماد خواسته است از عبارات آنها برای اثبات حدوث دهری مورد نظرش استفاده کند، امّا اینکه تا چه اندازه اینها میتوانند بر مدعای میر دلالت داشته باشند مطلبی است که در آینده در اطراف آن صحبت خواهیم کرد.و امّا موارد استدلال سید عبارتند از:
_______________________________
7. ابراهیمی دینانی، غلامحسین، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، ج2، انتشارات قیام، چاپ اوّل، سال 1377، صص 309 تا 311.
8. به نظریات این آقایان استناد میکند:
نظریه افلاطون(م348ق.م) در طیمائوس، فلوطین(م270م) در اثر لوجیا در میمر دوم و پنجم و هشتم، شیخ الرئیس ابوعلی سینا (م428ق) در اشارات، تعلیقات، شفا، عیون الحکمة، نجات. قطب الدین رازی(م766ق)، در محاکمات، بهمنیار(م458ق) در تحصیل، شیخ اشراق(م587ق) در طبیعیات مطارحات، ابوالفتح محمد بن عبدالکریم شهرستانی(م548ق)در نهایة الأقدام، ابوالبرکات بغدادی (م548ق) در آنچه از حکمای سلف در المعتبر نقل کرده است، محقق طوسی خواجه نصیرالدین (م672ق) در شرح اشارات، شمس الدین محمد بن شهرزوری(م بعد از 687ق) در شجره الهیه، سید شریف جرجانی(م816ق) در شرح مواقف، محقّق دوانی(م908ق) در انموذج العلوم ونور الهدایة.(به نقل از مجموعه مقالات کنگره صدرالمتألهین شیرازی، ج3، صص 343و 344).
_______________________________
1. ابن سینا در تعلیقات میفرماید:
«عقل انسانی سه گونه عرصه بودن (اکوان) را درک میکند: نخست بودن در زمان که دارای آغاز و پایان است و دائماً در سیلان و دگرگونی است. دوم، بودن با زمان مع الزمان است که دهر نامیده میشود. دهر، محیط بر زمان بوده و عبارت است از نسبت امر ثابت به متغیر. گرچه ادراک آن برای قوّه واهمه، مقدور نیست زیرا که قوه ادراک وهمی انسان هر چیزی را تنها در یکی از ازمنه (گذشته، حال و آینده) درک میکند. سوم، بودن ثابت با ثابت که سرمد نامیده میشود و محیط به دهر است.»(9)
2. همچنین ابن سینا در الهیات شفا، بعد از بیان معنی «ابداع» و «حدوث ذاتی» و اینکه بعضی از معلولها حادث زمانی هستند و بعضی دیگر نیستند، میگوید:
«امّا آن معلوم حادثی که مستلزم زمان نیست از دو حال بیرون نیست، یا وجودش بعد از عدم مطلق است و یا وجودش بعد از عدم مطلق نیست، بلکه بعد از عدم مقابل خاص در مادّه، موجود است. اگر وجودش بعد از عدم مطلق باشد(منظور عدم ذاتی است که با وجود معلول قابل جمع است)صدورش از علت، «ابداع» نامیده میشود و بهترین نحوه اعطای وجود است، زیرا که عدم برای همیشه ممنوع گردیده و وجود بر آن، سیطره پیدا کرده است. ولی اگر عدم، قبل از وجود بر آن، راه داشت، ایجاد و تکوین آن، جز از «ماده» محال بوده و سلطه ایجاد، ضعیف، کوتاه وجدید خواهد بود».(10)
3. یکی دیگر از مواردی که سیدالحکماء میرداماد دلیل بر حدوث دهری گرفته عبارت ابن سینا در «نجات» است:
«واعلم انّه کما انّ الشیء قد یکون محدثاً بحسب الزمان کذلک قد یکون محدثاً بحسب الذات فانّ المحدث هو الکائن بعد ما لم یکن والبعدیّة کالقبلیّة قد تکون بالزمان وقد تکون بالذات...».
_______________________________
9. ابن سینا، تعلیقات.
10. ابن سینا، الهیات من الشفاء، ج2، فصل دوم، مقاله ششم، ص 266.
_______________________________
ثمّ قال: «فیکون لکلّ معلول فی ذاته أوّلاً انّه لیس، ثمّ عرض عن العلّة وثانیاً انّه لیس، فیکون کلّ معلول محدثاً أی مستفید الوجود من غیره بعد ماله فی ذاته أن لا یکون موجوداً، فیکون کلّ معلول فی ذاته محدثاً وإن کان مثلاً فی جمیع الزمان موجوداً مستفیداً لذلک الوجود عن موجد (موجود خ. ل) فهو محدث، لأنّ وجوده من بعد لا وجوده، بعدیّة بالذات ومن الجهة التی ذکرناها ولیس حدوثه (حدثه خ. ل) انّما هو فی آن من الزمان فقط، بل هو محدث فی جمیع الزمان والدهر فلا یمکن أن یکون حادث بعد ما لم یکن بالزمان إلاّ وقد تقدّمته المادة الّتی منها حدث».(11)
مرحوم میرداماد میگوید: از عبارات فوق میتوان فهمید که شیخ تصریح میکند به این که حدوث بر سه قسم است: حدوث زمانی، حدوث ذاتی، حدوث دهری.
میرداماد طریق دومی(12) را برای اثبات دهری پیموده است و آن استدلال از راه ملازمه میان حدوث ذاتی و حدوث دهری است.به نظر میرداماد، حدوث ذاتیِ موجودات ممکن و قدم ذاتی واجب الوجود، مستلزم حدوث دهری عالم و قدم سرمدی خداوند متعال است، زیرا که ماهیت واجب تعالی عین وجود و انّیت او است. بنابراین، تقدّم در مرتبه ذات (عند العقل) باری تعالی از کلّ جهان هستی، عیناً تقدم عینی و انفکاکی او بر همه موجودات عالم است. معنی این حرف این است که همه موجودات (ابداعیات و تکوینیّات) به لحاظ این که دارای ماهیت بوده و ممکن الوجود هستند، نمیتوانند در «سرمد» باشند و لذا در وعاء دهر (فرازمان) از مبدأ اوّل، صدور مییابند. پس، تأخر جهان از مرتبه عقلی ذات حق تعالی عیناً تأخّر انفکاکی آن از لحاظ وجود حق تعالی در حاق واقع و کبد اعیان است.
میرداماد در «تقویم الایمان» برای اثبات
_______________________________
11. ابن سینا، نجات.
12. محمدی، مقصود، مجموعه مقالات همایش جهانی حکیم ملاصدرا، ج3، مقاله جایگاه حدوث دهری و حرکت جوهری، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا، ص 339.
_______________________________
این که حدوث دهری از لوازم ماهیات جایزات است، برهانی را اقامه میکند که در هیچ یک از آثارش بدان اشاره نکرده است:
«وإذ کنت من قبل قد تحقّقت انّ من خواصّ الشیء الجائز بالذات أن یفتاق فی جوهر ذاته إلی مشی واجب بالذات یذوّت ذاته ویشّیء شیئیته، تکون نفس مرتبه مرتبه ذاته بعینها درجة الوجود المتأصل فی الأعیان، وقد بزغ لک الاعلیها السلامن انّه مهما یکن الأمر کذلک تکن المسبوقیة بالذات هی بعینها المسبوقیة الدهریة، فإذن قد استبان انّ طباع الجواز الذاتی هو الذی یتّبط الذات ویعجّزها عن قبول السرمدیة.
فإذن الحدوث الدهری و هو أن لا یکون دخول الذات فی الوجود إلاّ من بعد عدمها الصریح فی الدهر من لوازم المهیة بالنسبة إلی جملة الجائزات من حیث طباع الجواز الذاتی المشترک کما الحدوث الذاتی وهو مسبوقیة الذات بلیسّیتها البسیطة بحسب جوهرها حین لیسیّتها بالفعل من صنع الجاهل مسبوقیة بالذات فی لحاظ العقل أیضاً کذلک بالنسبة إلیها جمیعاً، وکما الحدوث الزمانی....
وهذا برهان آخر وراء ما قوّمناه بإذن الله سبحانه فی الصحیفة الملکوتیة وفی غیرها من صحفنا الحکمیة».(13)
نقد و بررسی حدوث دهری
ما تا این جا به خلاصه و عصاره سخن و استدلال میرداماد در باب حدوث دهری اشاره کردیم، حال در این جا در صدد این هستیم که دیدگاههای برخی از موافقان و مخالفان حدوث دهری را طرح نماییم و در پایان این قسمت نقد و تحلیل خود را ارائه نماییم.
الف) موافقان حدوث دهری
نظریه حدوث دهری عالم در میان معاصران میرداماد و طبقات بعد موافقانی داشت، به طوری که بعضی از آنان این نظریه را نظریهای علمی و متین و کارساز تلقی کردند که میتوان از چند نفر در این زمینه نام برد:
_______________________________
13. اوجبی، علی، خردنامه صدرا، شماره چهاردهم، زمستان1377، ص 65.
_______________________________
1. فیلسوف محقق آخوند ملا اسماعیل خواجویی مازندرانی(14)
ایشان دارای آثار متعدد است، آنچه مد نظر ما است: رساله «ابطال الزمان الموهوم» میباشد. این رساله در ردّ محقق بزرگوار آقا جمال خوانساری است، ایشان حرفهای مرحوم خوانساری را ردّ کرده و از گفتار حکیم الهی میرداماد، طرفداری کرده است. ملا اسماعیل خواجویی در ابتدای این رساله میگوید:
«انّی لما تأملت فیما استدل به السید السند المحقّق الداماد علی ابطال القول بالزمان الموهوم وجدته حقاً حقیقاً بأن یقبله اُولوا الأحلام والفهوم...».(15)
در جای دیگر میفرماید:
«انّی لما رأیت أنّ دلائل السید السندقدس سره علی ابطال القول بالزمان الموهوم دلائل متینة وبراهین مکینة».(16)
2. محقق بزرگوار ملا مهدی نراقی
ایشان مانند استادش ملا اسماعیل خواجویی به دفاع از نظریه حدوث دهری میرداماد پرداخته است، به طوری که میتوان گفت او در تمام کتب فلسفی کلامی خود از آن دفاع کرده است.(17)
_______________________________
14. یکی از علمای بزرگ اسلام در علوم نقلیه و عقلیه در دوران افشاریه است، خواجویی متولد 1173ه.ق است، مورخان ایشان را به حقّ ستودند و در اثر مساعی او و چند نفر از معاصران او حوزه منحل شده اصفهان در اثر خرابی حاصله از هجوم افاغنه مرکزیت خود را به دست آورد و آب رفته به جوی بازگشت.
ملا اسماعیل شاگردان زیادی تربیت نمود که برخی از آنان، خود دارای حوزه علمی با اهمیت بودند و منشأ خیرات و برکات علمی شدند.ملا اسماعیل علاوه بر تخصص در فقه و اصول و کلام و حدیث و تفسیر، دارای حوزه فلسفی گرم نیز بود و گذشته از مقامات کم نظیر علمی از زهاد زمان خود محسوب میشد، از تجملات گریزان و از اقبال به دنیا و اهل آن روگردان بود، نادرشاه افشار با آن که با علمای زمان میانه خوبی نداشت اوامر این عالم بزرگ را لازم الاجرا میدانست.( آشتیانی، سید جلال الدین، منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج 4، صص 223، نشر دفتر تبلیغات اسلامی ، چاب دوم، سال 1378).
15. آشتیانی، سید جلال الدین، منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج 4، ص313.
16. همان، ص 324.
17. برخی از کتب و آثار محقق نراقی که در آنها از حدوث دهری میرداماد دفاع کرده عبارتند از: اللمعة الالهیة، الکلمات الوجیزه، جامع الأفکار، اللمعات العرشیة.
_______________________________
یکی از ویژگیهای طرح مسأله حدوث دهری در کتب محقق نراقی آن است که وی به سبب تأخّر زمان و فاصله تاریخی نزدیک به دویست سال پس از میرداماد، شاهد مخالفتها و ردّ و طعنهای دیگران نسبت به میرداماد و نظریه حدوث دهری وی بوده است.
وی ابتدا به طرح و تعریف مسأله میپردازد و میگوید: «همه عقلای عالم، چه حکیم و فیلسوف و چه متکلم اتفاق نظر دارند که عالم یا ماسوی الله حادث است و مخلوق حق تعالی شانه و صادر از او است و اختلاف، در کیفیت این حدوث و حدود است. حکما حسب معروف به حدوث ذاتی عقول و افلاک و عناصر و مواد معتقد میباشند، و متکلّمین آن را حادث به حدوث زمانی میدانند».(18)
او ابتدا به تعریف هر یک از حدوث ذاتی و زمانی میپردازد و بعد از بیان تعریف هر یک، به رد حدوث ذاتی و زمانی پرداخته، میگوید:
«حدوث ذاتی مرادف قدم زمانی است و قدم زمانی به دلیل بطلان تسلسل، باطل است و همه مذاهب بر نفی قدم عالم اتفاق دارند، امّا حدوث زمانی نیز عقلاً باطل است، چون مستلزم زمان موهوم است که بطلان آن ثابت شده است».(19)
محقق نراقی با آوردن دو مقدمه برای اثبات حدوث دهری میرداماد یکی در بیان دلایل بطلان حدوث ذاتی و دیگری در ذکر دلایل بطلان حدوث زمانی میگوید:
«چون ثابت گردیده که عالم حادث است، پس طبعاً مسبوق به عدم خواهد بود، ولی این عدم بایستی عدم واقعی و حقیقی باشد که در فرض حدوث ذاتی و حدوث زمانی دیده نمیشد. پس مسبوقیت به عدم واقعی، یعنی حدوث عالم، بایستی در وعای دهر و به صورت حدوث دهری باشد».(20)
3. حکیم متأله حاج ملاهادی سبزواری(متوفّای 1289ق)
حاجی خود از طرفداران حدوث دهری
_______________________________
18، 19 و 20. خامنهای، سید محمد، مجموعه مقالههای کنگره فاضلین نراقی، مقاله محقق نراقی و مسأله حدوث دهری عالم، ص 393.
_______________________________
میرداماد و یا حداقل مخالفتی حداقل با آن نکرده: چنان که میگوید:
دَهریّ أبداه سیّدُ الأفاضلِ
بسابِقیه لَهُ فَکِّیَّة
کَذاکَ سَبقُ العَدَمِ المُقابِل
لکنَّ فی السِّلسلةِ الطُّولِیّة
او میافزاید : این حدوث دهری که میرداماد گفته است همان گونه که شیوه و دأب اوست کلامش تا اندازه بسیاری ابهام و اجمال دارد و ما با یک زبان دیگر و با یک بیان دیگر خلاصه نظریه او را ذکر میکنیم. حاجی در این جا برای بیان حرف میرداماد سه مقدمه ذکر میکند.(21)
خلاصه مقدمات سهگانه عبارتند از:
مقدمه اوّل: اینکه برای وجود هر موجودی ظرفی هست.
مقدمه دوم: این که وجود ما دارای دو سلسله است، سلسله طولی و سلسله عرضی.
مقدمه سوم: این است که عدم در احکام خودش تابع وجود است.
بعد از ذکر مقدمات میفرماید:
فإذا تمهّد هذه، نقول: قول السیدقدس سره العالم حادث دهری ، معناه انّ عالم الملک مسبوق الوجود بالعدم الدهری، لأنّه مسبوق الوجود بوجود الملکوت الذی وعاوءه الدّهر، سبقاً دهریّاً. فکما انّ کلّ حدّ من هذه السلسلة العرضیة وکلّ قطعة من زمانها عدم أو راسم عدم لاعلیها السلامخر منها واُخری منه، کذلک کلّ مرتبة من سلسلة الطولیة عدم أو راسم عدم فی تلک المرتبة لاُخری منها. فکما انّ العدم هنا واقعی، فکذلک العدم هناک لأنّ الوجودات واقعیّة، فی مرتبة کلّ عدم الاعلیها السلامخر، بل کلّ عدم للاعلیها السلامخر وکلّ وعاء لوجود وعاء بعینه لعدم تالیه وقرینه. وکما ... والحاصل انّ العالم عنده، مسبوق الوجود بالعدم الواقعی الدهری، لا الزمانی الموهوم.(22)
حکیم سبزواری در یکی از رسائل خود نیز به حدوث اشارهای دارد:
_______________________________
21. شهید مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج10، صص 358و 359و 379.
22. سبزواری، حاج ملاهادی، شرح منظومه، ج2، تحقیق علامه حسن زاده آملی، ص 292 و 293، نشر ناب، چاپ اوّل، سال 1423ق.
_______________________________
...ولا تکن ممّن یقول بحدوث العالم بمعنی مسبوقیّة وجوده بالعدم السّابق بالزمان الموهوم کما یقول به کثیر من المتکلّمین إذ یقال له : «حفظت شیئاً وغابت عنک أشیاء»....
فالفوز بالسّعادتین والحسنة بین السّیئتین القول بالحدوث التجددی الذاتی و الصفاتی للعالم کما مرّ.
أو القول بالحدوث الدهری الذی قال به السید المحقّق الداماد إذ بهذا وذاک یجمع بین حدوث العالم المبنی علیه إثبات الصانع عند الملیّین وإثبات البوار للعالم المبنی علیه التحول إلی الغایات والبلوغ إلی الثّمرات.(23)
نکته: از عبارت حکیم و فیلسوف سبزواری استفاده میشود که میرداماد مبدع این حدوث دهری است آنجا که میفرماید: «دهری ابداه سید الأفاضل وهو السید المحقّق الداماد البارع...».(24)
4. علاّمه سید ابوالحسن رفیعی قزوینی
مرحوم رفیعی قزوینی معتقدند کسانی که حدوث دهری میرداماد را رد کردند به خاطر سوء برداشت و در نیافتن سخن میرداماد است:
«اعلم أرشدک الله تعالی، انّ صاحب هذا الکتاب المستطاب، وهو السید المحقّق الداماد أعلی الله مقامه أثبت فی هذا الکتاب الحدوث الدهری بوجه لا مزید علیه، إلاّ انّ الفضلاء الّذین جاوءوا من بعده حتّی النحاریر الأکابر منهم لم یطّلع علی مغزی مرامه، کالعلاّمة الکاشانی و العلاّمة الخوانساری و المحقّق اللاهیجی والفاضل السبزواری من المتأخرین».(25)
ایشان گویا، سه مقدمهای که مرحوم حاجی سبزواری برای تحلیل حدوث دهری میرداماد ارائه داد را ناکافی میداند. از این
_______________________________
23. سبزواری، حاج ملاهادی، مجموع رسائل، تحقیق سید جلال الدین آشتیانی، ص 119، انتشارات اوقاف خراسان، سال 1348شمسی.
24. سبزواری، حاج ملاهادی شرح منظومه، تحقیق علامه حسن زاده آملی، ج2، ص 288، نشر ناب. چاپ اوّل، سال 1423ق.
25. رفیعی قزوینی، سید ابوالحسن، القبسات، مقدمه،ه ص159، چاپ دانشگاه تهران.
_______________________________
رو،حدوث دهری میرداماد را این گونه تقریر کرده است:
«زمان حقیقتی است که ذاتاً قرار و ثبات ندارد و هر جزئی که از او معدوم شود، متصل به او جزء دیگر او موجود میشود. و چون بالطبع منقسم به اجزای خود میشود، مثل این که گوییم یک سال شمسی به دوازده ماه شمسی و هر ماه به سی روز مثلاً و هر روز به بیست و چهار ساعت و هر ساعت به شصت دقیقه تقسیم میشود و هکذا، پس از مقوله کمّ است، یعنی مقدار و اندازه است، ولیکن مقدار و اندازه حرکات و تغییرات است، مثل این که گویی گندم در چهار ماه میرسد، و طفل در رحم نه ماه در نشو و تکون است تا از رحم خارج شود و هکذا، و چون هم خود زمان و هم حرکت واقعه در او متغیر و متبدل هستند و یکی ظرف و دیگری مظروف میباشند، لهذا در کلمات حکمای پیشین زمان را تعریف کردهاند به این که زمان نسبت متغیّرات به متغیر.
هر چند این تعریف خالی از مسامحه در عبارت نیست، زیرا که حقّ به نظر نگارنده این است که این تعریف مفهوم زمانی بودن است نه خود زمان.
امّا دهر پس باید دانست که انواع جسمانیّة این عالم طبیعی که دائماً در تبدّل و تغیّر هستند و هر صورت که روی مادّه قرار دارد گذرنده و تمام شدنی است و بعد از او صورت دیگری به ماده تعلّق میگیرد. برای هر نوعی، مثل جماد و نبات و انواع حیوان بلکه کروات سماویّه، یک حقیقت ثابتی در عالم عقل محض از سنخ همان نوع موجود است که جمیع شئون نوع مادی را به نحو عقلانی دارا است و تغییر پذیر نیست. و وجه باقی عند الله از هر نوع جسمانی همان حقیقت عقلیّه اوست، و فیض به نوع مادّی که طلسم همان جوهر عقلی است از مجرای آن جوهر میرسد و نوع جسمانی در تحت تربیت او واقع است باذن الله عزّ مجده.
و این جوهر عقلانی را در لسان شرع ملک موکّل به دریا و ملک موکل به کوه و آتش و انسان و سایر اشیاء خوانند... چون جوهر عقلی ثابت است ولی نوع جسمانی متغیّر است، و نوع جسمانی با داشتن تغیّر و تبدّل در ظلّ حمایت جوهر عقلی قرار
دارد، این ارتباط را دهر گویند که یک طرف این ارتباط ثابت و طرف دیگر متغیّر است،....
و امّا سرمد پس باید دانست که ذات مقدسه حضرت حق به اسماء و صفات کمالیه که متصف است به آنها، و همچنین نسبت حق به مجرّدات عقلیّه، که دائماً به نهج واحد مفیض بر آنهاست، و آنها یعنی جواهر عقلیه محضه، دائماً به نحو واحد مفیض از حضرت او هستند، به طور بقای محض و استمرار بدون عروض تغیّر و تفاوت میباشد.
و این ارتباط بین ذات و صفات او و همچنین بین حق سبحانه و جواهر عقلیه، نه از طرف حقّ و نه از طرف صفات و عقول مجرّده، تغیّر پذیر و قبول تجدّد و تفاوت نخواهد کرد.چنین معنی را سرمد گویند، که هرگز از هیچ طرفی منسوب به تفاوت حالی با حالی و قبلی با بعد نخواهد بود.
و چون دانستی که عالم مجردات و ظرف آنها دهر است، پس عالم جسمانی حادث دهری است، یعنی وجود متغیر و زمانی آنها مسبوق به عدم در دهر است زیرا که در عین این که در وعای زمانی متحقّق و موجود هست، در عالم دهر و فضای تجرّد موجود نیستند و دهری از هستی بیتعلّق موجودات دهریّه و عقول مجرّده ندارند، لیکن این وجود زمانی با عدم دهری با هم هستند به معنی چون وجود در عالمی است و عدم در عالم دیگر، با هم جمع شده و تمانع ندارند، نهایت چون دهر فوق زمان است و زمان در تحت دهر است گویند وجودش مسبوق به عدم در دهر است».(26)
نکته: موافقان حدوث دهری به این افراد محدود نمیشود، افراد دیگری هم هستند نظیر شاگرد میرداماد، میرسید احمد علوی عاملی شارح القبسات که او هم نظر استادش را به طور کامل پذیرفت، و دیگران....
_______________________________
26. رفیعی قزوینی، سید ابوالحسن،مجموعه رسائل و مقالات فلسفی، تصحیح غلامحسین رضانژاد، صص 67و 68 و 69، انتشارات الزهراء، چاپ اوّل، سال 1367شمسی /1409ق.
تعریف حدوث و قدم دهری
به دنبال بحثهای گذشته، نوبت به تعریف حدوث دهری میرسد. حدوث دهری چیست؟ حقیقت این است که نظریه «حدوث دهری» میرداماد، هم به لحاظ ماهیت فرا تجربی «دهر»، و هم به لحاظ سبک بیان و نگارش میرداماد که در مغلق گویی شهره است در هالهای از ابهام فرو رفته است. و لذا درک حقیقت آن برای محققین با دشواری همراه است.
او حدوث را منحصر در زمانی و ذاتی ندانسته و تقدم و تأخّر را تقسیم به تأخر و تقدم دهری و زمانی و ذاتی نموده است. و قسمت مهم کتاب «قبسات»(1) را اختصاص به بیان و تحقیق حقیقت حدوث دهری داده است و در اکثر کتب خویش از حدوث دهری سخن گفته است. و لذا برای روشن شدن مطلب باید به دیدگاههای سید مراجعه کرد.مرحوم میرداماد در «ومضه» سوم از قبس اوّل چنین میفرماید:
فاذن فتحصّل، للحصول فی نفس الأمر، أوعیة ثلاثة، فوعاء الوجود المتقدّر السیّال، أو العدم المتقدّر المستمّر للمتغیّرات الکیانیّة بما هی متغیّرة، زمان. ووعاء بحت الوجود المسبوق بالعدم الصریح، المرتفع عن أفق التقدّر واللا تقدّر، للثّابتات بما هی ثابتات، وهو حاقّ متن الواقع، دهر. ووعاء بحت الوجود الثابت الحقّ المتقدّس عن عروض التغیّر مطلقا، والمتعالی عن سبق العدم علی الإطلاق، وهو صرف الفعلیّة المحضة الحقّة من کلّ جهة، سرمد. و کما انّ الدّهر أرفع وأوسع من الزمان، فکذلک السّرمد أعلی و أجل وأقدس وأکبر من الدهر، فالحدوث بحسب سبق العدم الصریح أحقّ الأسماء وأجدرها به الحدوث الدهری.(2)
بنابراین،از گفته میرداماد و دیگر فلاسفه چنین استفاده میشود که جامع و فراگیرنده تمام هستیها، در واقع و نفس الامر، سه چیز است: زمان، دهر و سرمد و از آنها به نام وعاء یاد میشود.بدین گونه:
1. وعاء زمان، و آن جامع و فراگیرنده اشیاء و هستیهای دارای کمیت و سیلان، و یا نیستی موصوف به کمیت و استمرار مربوط به موجودات متغیر جهانی است و از خصوصیات و ویژگیهای تمامیت آنها، دگرگونی و تغییر پذیری است.
2. وعاء دهر، و آن فراگیرنده تمام هستیهای ثابت و پایدار غیر مسبوق به عدم زمانی و فاقد تغییر و کمیت است و در
_______________________________
1. قبسات جمع قبس، قبس بفتح اول و دوم، شعلهای از آتش، گرفتن آتش، آتش افروزی. ومیض: بفتح اوّل و کسر دوم، ومْضه بفتح اول و سکون دوم، هر دو مصدر «ومض» به معنای درخشیدن و درخشش به کار میرود.
2. میرداماد، سید محمدباقر، القبسات، ص 7، انتشارات دانشگاه تهران، تحقیق دکتر مهدی محقق.
_______________________________
حقیقت و در واقع، صفحه تمام عالم هستی است.
3. وعاء سرمد، و آن شامل هستی محض و حقیقت حقّه کلّ حقایق جهانی است، و منزه و به دور از هرگونه تغییر و دگرگونی است و همیشه بوده و به هیچوجه، سابقه نیستی برای او نیست و از هر نظر، در فعلیت محض و کمال مطلق است. و چنان که وعاء دهر گستردهتر و در منزلت و پایگاهی والاتر از زمان است، وعاء سرمد نیز چنین است، یعنی فراتر و برتر و اقدس و اکبر و اجلّ از دهر است. پس حدوث به حسب سبق العدم سزاوار است که حدوث دهری باشد.
و در «ومیض» نخست قبس اول میفرماید:
«فقد تلخّص من ذلک کلّه انّ الباری الحقّ الواجب الذّات سبحانه، بجمیع جهاته وصفاته موجود فی السّرمد لا فی الزمان ولا فی الدّهر بل متعالیاً عنها ومتقدّساً عن لوازمهما وعواضهما وخواصّهما وأحکامهما سرمداً وأزلاً وأبداً. والجواهر الثابتة بما لها من الصفات والعوارض من فرائض الکمالات ونوافلها موجودة فی الدّهر، لا فی السّرمد ولا فی الزّمان بوجه من الوجوه أصلاً والمتغیّرات المعروضة للسیلان والفوت واللّحوق بما هی متغیّرات، إنّما هی موجودة، لا فی السرمد ولا فی الدّهر ولا حظّ لها بهذا الاعتبار من الوجود فی الدّهر مطلقاً، فامّا من حیث انّ کلاً منها ثابت الحصول فی وقته، غیر مرتفع التحقّق عن زمان وجوده أبداً، إذ وقت حصول الشیء لا یکون وقتاً للاحصوله أصلاً بالضرورة الفطریة، فهی من هذه الجهة موجودة فی الدهر، لا فی السرمد ولا فی الزمان فلیُثَبّت».(3)
از تمام مطالب یاد شده چنین نتیجهگیری میشود که آفریدگار جهان و حقیقت حقّه واجب، سبحانه و تعالی، با تمام ویژگیها و صفاتش، در وعاء و گستره سرمد موجود است، نه در وعاء زمان و نه در وعاء دهر، و ساحت ذات مقدّسش پاک و منزه از لوازم و عوارض و احکام این دو عالم، و موجود به وجود سرمدی است
_______________________________
3. میرداماد، سید محمدباقر، القبسات، ومیض اول، صص 16و 17.
_______________________________
که آن را آغاز و پایانی نیست و حقایق و گوهرهای ثابت و لا یتغیر با خصوصیات و ویژگیهای ذاتی و عرضی، در وعاء و گستره دهر موجود و واقع است نه در وعاء و گستره سرمد و زمان.
موجودات متغیر و ناپایدار معروض سیلان و گذشت و بیقراری، با این ویژگیها، تنها در گستره زمان واقع و موجود است، و در وعاء دهر و سرمد معدوم میباشد، ولی با توجه به ثبات و ضرورت وجود و هستی متغیرات در پایگاه وجودی خود، و عدم تغیر و جابجایی آن در نظام هستی، واقع و ثابت در گستره و صفحه دهر واقع و ثابتند، و به عبارت دیگر، در وعاء زمان، حد و مرز و قبلیت و فراپیشی نیستی اشیاء غیر از حد و مرز هستی و وجود آنهاست، و بدین سبب از یکدیگر جدا و غیر قابل اجتماع هستند،ولی در گستره دهر که فاقد کمیت و قبلیت و بعدیت و سیلان است، هر دو با هم متحقّق و ثابتند.(4)
تحلیل حدوث دهری
برای تبیین نظریه حدوث دهری توجه به سه مقدمه(5) لازم است که ما در ذیل، این مقدمات را میآوریم تا درک صحیحی از حدوث دهری داشته باشیم:
مقدمه اوّل
این است که برای وجود هر یک از موجودات، نوعی ظرف یا چیزی که به منزله ظرف باشد در نظر گرفته میشود، مثلاً وجود زمان در نظر اشخاص، ظرف موجودات متحرک و سیّال به شمار میآید. بی تردید موجودات مجرد مانند عقول کلیه، از افق زمان بالاتر بوده و ظرف اوقات نمیتواند نسبت به آنها شمول پیدا کند. به همین جهت آنچه برای موجودات مجرده به منزله ظرف شناخته میشود «دهر» نام دارد
_______________________________
4. به نقل از مجموعه مقالات کنگره صدرالمتألهین شیرازی، ج3، صص 343و 344، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چاپ اوّل، زمستان 1380.
5. این سه مقدمه در عبارات علمایی نظیر حکیم متأله ملاهادی سبزواری، تقریرات شرح منظومه امام خمینی، و شرح منظومه شهید مطهری و... آمده و ظاهراً دو متکلم اخیر از عبارات حکیم سبزواری اخذ کردهاند، زیرا مرحوم حاجی برای تبیین نظریه حدوث دهری میرداماد از سه مقدمه استفاده کرده است.
_______________________________
همانگونه که موجودات مجرد بسیط شناخته میشوند. به سخن دیگر میتوان گفت دهر روح زمان است، چنانکه زمان پیکر دهر به شمار میآید. اکنون اگر برای موجودات مجرد چیزی در نظر گرفته میشود که به منزله ظرف شناخته میشود، برای حق تعالی و اسماء و صفات او نیز میتوان از چیزی سخن گفت که به منزله ظرف محسوب میگردد و آن همان چیزی است که تحت عنوان «سرمد» مطرح میگردد. نسبت سرمد به دهر، همانند نسبت دهر به زمان است، یعنی اگر دهر روح زمان به شمار میآید سرمد نیز روح دهر شناخته میشود.
مقدمه دوم
حکما برای وجود به دو سلسله طولی و عرضی (6)قائل شدهاند که هر یک از این دو سلسله دارای احکام خاص است، سلسله طولیه از مبدأ المبادی آغاز میشود و به عالم ناسوت که جهان طبیعت و هیولاست پایان میپذیرد. بین مبدأ المبادی و عالم ناسوت، عوالم لاهوت و جبروت و ملکوت قرار دارد. سلسله عرضیه به عالم اجسام مربوط میگردد که هر یک از آنها در عرض دیگری قرار گرفته و بین موجودات جسمانی از جهت مرتبه وجودی هیچگونه برتری و تفوق تحقّق ندارد.
مقدمه سوم
عدم از جهت احکام همواره تابع وجود است یعنی اگر وجود واحد است، عدم آن نیز واحد خواهد بود. چنان که اگر وجود کثیر شناخته شود، عدم آن نیز کثیر به شمار میآید. به این ترتیب میتوان گفت اگر وجود به وجود زمانی و دهری و سرمدی قابل تقسیم است عدم نیز به عدم زمانی و دهری و سرمدی قابل تقسیم خواهد بود. بیتردید عدم، بطلان صرف و هلاکت محض است و به هیچ وجه تحقق خارجی
_______________________________
6. امام خمینیرحمه الله در شرح منظومه، سلسله طولیه و عرضیه را این گونه معنا کردند: سلسله عرضیه آن است که بین وجودات آن سلسله، علت و معلولیت نیست، مانند وجودات عالم طبیعت نسبت به یکدیگر و یا وجودات عالم جبروت نسبت به یکدیگر. و سلسله طولیه آن است که سلسلهای به یک معنی علت سلسله دیگر باشد.(تقریرات فلسفه، ج1، شرح منظومه، امور عام، امام خمینی، تقریر سید عبدالغنی اردبیلی).
_______________________________
ندارد ولی هر مرتبه از مراتب وجود فاقد مراتب دیگر بوده و از این فقدان میتوان معنی عدم را در ذهن ترسیم نمود. در مورد موجوداتی که در عرض یکدیگر قرار گرفتهاند میتوان گفت آنجا که یک موجود فاقد موجودات دیگر شناخته میشود عدم آن موجودات در مرتبه این موجود معنی پیدا میکند. این سخن در مورد موجودات سلسله طولیه نیز صادق است، زیرا هر یک از مراتب پایینتر وجود، فاقد مراتب بالاتر است و در هر یک از این فقدانها عدم مراتب مافوق معنی پیدا میکند.
با توجه به مقدمات سهگانه مزبور معنی سخن میرداماد در باب حدوث دهری روشن میگردد، زیرا وقتی او جهان را حادث به حدوث دهری میشناسد، منظورش این است که این جهان مسبوق به وجود عالم ملکوت است و عالم ملکوت در وعاء دهر که به منزله ظرف آن شناخته میشود قرار دارد. به این ترتیب سبق و تقدم عالم ملکوت بر این جهان که عالم ناسوت شناخته میشود از نوع سبق و تقدم دهری به شمار میآید. اکنون اگر به این نکته توجه داشته باشیم که هر یک از موجودات این جهان در سلسله عرضیه عدم یا معنی دهنده به عدم موجودات دیگر، در مرتبه وجودی خود به شمار میآید. در مورد سلسله طولیه هستی نیز این سخن را صادق میدانیم و میگوییم هر مرتبه از مراتب وجود در سلسله طولی عدم، یا معنی دهنده به عدم سایر مراتب در این مرتبه شناخته میشود. یعنی همان گونه که در سلسله عرضیه، عدم تحقق یک موجود در مرتبه یک موجود دیگر یک عدم واقعی و فکی به شمار میآید. در سلسله طولیه نیز عدم تحقّق مرتبه مادون در مقام و مرتبه مافوق یک عدم واقعی و فکی شناخته میشود.
به عبارت دیگر میتوان گفت هرگونه وعاء و ظرفی که برای یک مرتبه از مراتب وجود در نظر گرفته میشود همان وعاء و ظرف میتواند ظرف عدم تحقق مراتب دیگر در آن مرتبه به شمار آید. به این ترتیب در نظر میرداماد هستی جهان مسبوق به عدم واقعی دهری است و به همین جهت عالم را میتوان حادث دهری به شمار آورد.
در نظر این فیلسوف متأله، عدم دهری، یک عدم واقعی و فکی است که با آنچه در حدوث ذاتی نزد فلاسفه، عدم ذاتی یا عدم مجامع خوانده میشود تفاوت دارد زیرا عدم مجامع از مرتبه ذات و ماهیت شیء انتزاع میشود و با وجودی که از ناحیه غیر به آن شیء داده میشود قابل جمع خواهد بود ولی عدم دهری یک شیء به حکم این که واقعی و فکی شناخته میشود به هیچوجه با وجود آن شیء قابل جمع نیست.(7)
دلایل اثبات حدوث دهری
میرداماد برای تأسیس نظریه حدوث دهری، عمدتاً دو طریق را دنبال میکند: نخست اثبات سابقه تاریخی ا علیها السلامن در فلسفه که این امر را با نقل اقوال فلاسفه از افلاطون و ارسطو گرفته تا فلاسفه معروف اسلامی و برخی از متکلّمین اسلامی به اثبات میرساند.(8) ما، در اینجا چند مورد را به عنوان نمونه ذکر میکنیم که مرحوم میرداماد خواسته است از عبارات آنها برای اثبات حدوث دهری مورد نظرش استفاده کند، امّا اینکه تا چه اندازه اینها میتوانند بر مدعای میر دلالت داشته باشند مطلبی است که در آینده در اطراف آن صحبت خواهیم کرد.و امّا موارد استدلال سید عبارتند از:
_______________________________
7. ابراهیمی دینانی، غلامحسین، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، ج2، انتشارات قیام، چاپ اوّل، سال 1377، صص 309 تا 311.
8. به نظریات این آقایان استناد میکند:
نظریه افلاطون(م348ق.م) در طیمائوس، فلوطین(م270م) در اثر لوجیا در میمر دوم و پنجم و هشتم، شیخ الرئیس ابوعلی سینا (م428ق) در اشارات، تعلیقات، شفا، عیون الحکمة، نجات. قطب الدین رازی(م766ق)، در محاکمات، بهمنیار(م458ق) در تحصیل، شیخ اشراق(م587ق) در طبیعیات مطارحات، ابوالفتح محمد بن عبدالکریم شهرستانی(م548ق)در نهایة الأقدام، ابوالبرکات بغدادی (م548ق) در آنچه از حکمای سلف در المعتبر نقل کرده است، محقق طوسی خواجه نصیرالدین (م672ق) در شرح اشارات، شمس الدین محمد بن شهرزوری(م بعد از 687ق) در شجره الهیه، سید شریف جرجانی(م816ق) در شرح مواقف، محقّق دوانی(م908ق) در انموذج العلوم ونور الهدایة.(به نقل از مجموعه مقالات کنگره صدرالمتألهین شیرازی، ج3، صص 343و 344).
_______________________________
1. ابن سینا در تعلیقات میفرماید:
«عقل انسانی سه گونه عرصه بودن (اکوان) را درک میکند: نخست بودن در زمان که دارای آغاز و پایان است و دائماً در سیلان و دگرگونی است. دوم، بودن با زمان مع الزمان است که دهر نامیده میشود. دهر، محیط بر زمان بوده و عبارت است از نسبت امر ثابت به متغیر. گرچه ادراک آن برای قوّه واهمه، مقدور نیست زیرا که قوه ادراک وهمی انسان هر چیزی را تنها در یکی از ازمنه (گذشته، حال و آینده) درک میکند. سوم، بودن ثابت با ثابت که سرمد نامیده میشود و محیط به دهر است.»(9)
2. همچنین ابن سینا در الهیات شفا، بعد از بیان معنی «ابداع» و «حدوث ذاتی» و اینکه بعضی از معلولها حادث زمانی هستند و بعضی دیگر نیستند، میگوید:
«امّا آن معلوم حادثی که مستلزم زمان نیست از دو حال بیرون نیست، یا وجودش بعد از عدم مطلق است و یا وجودش بعد از عدم مطلق نیست، بلکه بعد از عدم مقابل خاص در مادّه، موجود است. اگر وجودش بعد از عدم مطلق باشد(منظور عدم ذاتی است که با وجود معلول قابل جمع است)صدورش از علت، «ابداع» نامیده میشود و بهترین نحوه اعطای وجود است، زیرا که عدم برای همیشه ممنوع گردیده و وجود بر آن، سیطره پیدا کرده است. ولی اگر عدم، قبل از وجود بر آن، راه داشت، ایجاد و تکوین آن، جز از «ماده» محال بوده و سلطه ایجاد، ضعیف، کوتاه وجدید خواهد بود».(10)
3. یکی دیگر از مواردی که سیدالحکماء میرداماد دلیل بر حدوث دهری گرفته عبارت ابن سینا در «نجات» است:
«واعلم انّه کما انّ الشیء قد یکون محدثاً بحسب الزمان کذلک قد یکون محدثاً بحسب الذات فانّ المحدث هو الکائن بعد ما لم یکن والبعدیّة کالقبلیّة قد تکون بالزمان وقد تکون بالذات...».
_______________________________
9. ابن سینا، تعلیقات.
10. ابن سینا، الهیات من الشفاء، ج2، فصل دوم، مقاله ششم، ص 266.
_______________________________
ثمّ قال: «فیکون لکلّ معلول فی ذاته أوّلاً انّه لیس، ثمّ عرض عن العلّة وثانیاً انّه لیس، فیکون کلّ معلول محدثاً أی مستفید الوجود من غیره بعد ماله فی ذاته أن لا یکون موجوداً، فیکون کلّ معلول فی ذاته محدثاً وإن کان مثلاً فی جمیع الزمان موجوداً مستفیداً لذلک الوجود عن موجد (موجود خ. ل) فهو محدث، لأنّ وجوده من بعد لا وجوده، بعدیّة بالذات ومن الجهة التی ذکرناها ولیس حدوثه (حدثه خ. ل) انّما هو فی آن من الزمان فقط، بل هو محدث فی جمیع الزمان والدهر فلا یمکن أن یکون حادث بعد ما لم یکن بالزمان إلاّ وقد تقدّمته المادة الّتی منها حدث».(11)
مرحوم میرداماد میگوید: از عبارات فوق میتوان فهمید که شیخ تصریح میکند به این که حدوث بر سه قسم است: حدوث زمانی، حدوث ذاتی، حدوث دهری.
میرداماد طریق دومی(12) را برای اثبات دهری پیموده است و آن استدلال از راه ملازمه میان حدوث ذاتی و حدوث دهری است.به نظر میرداماد، حدوث ذاتیِ موجودات ممکن و قدم ذاتی واجب الوجود، مستلزم حدوث دهری عالم و قدم سرمدی خداوند متعال است، زیرا که ماهیت واجب تعالی عین وجود و انّیت او است. بنابراین، تقدّم در مرتبه ذات (عند العقل) باری تعالی از کلّ جهان هستی، عیناً تقدم عینی و انفکاکی او بر همه موجودات عالم است. معنی این حرف این است که همه موجودات (ابداعیات و تکوینیّات) به لحاظ این که دارای ماهیت بوده و ممکن الوجود هستند، نمیتوانند در «سرمد» باشند و لذا در وعاء دهر (فرازمان) از مبدأ اوّل، صدور مییابند. پس، تأخر جهان از مرتبه عقلی ذات حق تعالی عیناً تأخّر انفکاکی آن از لحاظ وجود حق تعالی در حاق واقع و کبد اعیان است.
میرداماد در «تقویم الایمان» برای اثبات
_______________________________
11. ابن سینا، نجات.
12. محمدی، مقصود، مجموعه مقالات همایش جهانی حکیم ملاصدرا، ج3، مقاله جایگاه حدوث دهری و حرکت جوهری، انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا، ص 339.
_______________________________
این که حدوث دهری از لوازم ماهیات جایزات است، برهانی را اقامه میکند که در هیچ یک از آثارش بدان اشاره نکرده است:
«وإذ کنت من قبل قد تحقّقت انّ من خواصّ الشیء الجائز بالذات أن یفتاق فی جوهر ذاته إلی مشی واجب بالذات یذوّت ذاته ویشّیء شیئیته، تکون نفس مرتبه مرتبه ذاته بعینها درجة الوجود المتأصل فی الأعیان، وقد بزغ لک الاعلیها السلامن انّه مهما یکن الأمر کذلک تکن المسبوقیة بالذات هی بعینها المسبوقیة الدهریة، فإذن قد استبان انّ طباع الجواز الذاتی هو الذی یتّبط الذات ویعجّزها عن قبول السرمدیة.
فإذن الحدوث الدهری و هو أن لا یکون دخول الذات فی الوجود إلاّ من بعد عدمها الصریح فی الدهر من لوازم المهیة بالنسبة إلی جملة الجائزات من حیث طباع الجواز الذاتی المشترک کما الحدوث الذاتی وهو مسبوقیة الذات بلیسّیتها البسیطة بحسب جوهرها حین لیسیّتها بالفعل من صنع الجاهل مسبوقیة بالذات فی لحاظ العقل أیضاً کذلک بالنسبة إلیها جمیعاً، وکما الحدوث الزمانی....
وهذا برهان آخر وراء ما قوّمناه بإذن الله سبحانه فی الصحیفة الملکوتیة وفی غیرها من صحفنا الحکمیة».(13)
نقد و بررسی حدوث دهری
ما تا این جا به خلاصه و عصاره سخن و استدلال میرداماد در باب حدوث دهری اشاره کردیم، حال در این جا در صدد این هستیم که دیدگاههای برخی از موافقان و مخالفان حدوث دهری را طرح نماییم و در پایان این قسمت نقد و تحلیل خود را ارائه نماییم.
الف) موافقان حدوث دهری
نظریه حدوث دهری عالم در میان معاصران میرداماد و طبقات بعد موافقانی داشت، به طوری که بعضی از آنان این نظریه را نظریهای علمی و متین و کارساز تلقی کردند که میتوان از چند نفر در این زمینه نام برد:
_______________________________
13. اوجبی، علی، خردنامه صدرا، شماره چهاردهم، زمستان1377، ص 65.
_______________________________
1. فیلسوف محقق آخوند ملا اسماعیل خواجویی مازندرانی(14)
ایشان دارای آثار متعدد است، آنچه مد نظر ما است: رساله «ابطال الزمان الموهوم» میباشد. این رساله در ردّ محقق بزرگوار آقا جمال خوانساری است، ایشان حرفهای مرحوم خوانساری را ردّ کرده و از گفتار حکیم الهی میرداماد، طرفداری کرده است. ملا اسماعیل خواجویی در ابتدای این رساله میگوید:
«انّی لما تأملت فیما استدل به السید السند المحقّق الداماد علی ابطال القول بالزمان الموهوم وجدته حقاً حقیقاً بأن یقبله اُولوا الأحلام والفهوم...».(15)
در جای دیگر میفرماید:
«انّی لما رأیت أنّ دلائل السید السندقدس سره علی ابطال القول بالزمان الموهوم دلائل متینة وبراهین مکینة».(16)
2. محقق بزرگوار ملا مهدی نراقی
ایشان مانند استادش ملا اسماعیل خواجویی به دفاع از نظریه حدوث دهری میرداماد پرداخته است، به طوری که میتوان گفت او در تمام کتب فلسفی کلامی خود از آن دفاع کرده است.(17)
_______________________________
14. یکی از علمای بزرگ اسلام در علوم نقلیه و عقلیه در دوران افشاریه است، خواجویی متولد 1173ه.ق است، مورخان ایشان را به حقّ ستودند و در اثر مساعی او و چند نفر از معاصران او حوزه منحل شده اصفهان در اثر خرابی حاصله از هجوم افاغنه مرکزیت خود را به دست آورد و آب رفته به جوی بازگشت.
ملا اسماعیل شاگردان زیادی تربیت نمود که برخی از آنان، خود دارای حوزه علمی با اهمیت بودند و منشأ خیرات و برکات علمی شدند.ملا اسماعیل علاوه بر تخصص در فقه و اصول و کلام و حدیث و تفسیر، دارای حوزه فلسفی گرم نیز بود و گذشته از مقامات کم نظیر علمی از زهاد زمان خود محسوب میشد، از تجملات گریزان و از اقبال به دنیا و اهل آن روگردان بود، نادرشاه افشار با آن که با علمای زمان میانه خوبی نداشت اوامر این عالم بزرگ را لازم الاجرا میدانست.( آشتیانی، سید جلال الدین، منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج 4، صص 223، نشر دفتر تبلیغات اسلامی ، چاب دوم، سال 1378).
15. آشتیانی، سید جلال الدین، منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج 4، ص313.
16. همان، ص 324.
17. برخی از کتب و آثار محقق نراقی که در آنها از حدوث دهری میرداماد دفاع کرده عبارتند از: اللمعة الالهیة، الکلمات الوجیزه، جامع الأفکار، اللمعات العرشیة.
_______________________________
یکی از ویژگیهای طرح مسأله حدوث دهری در کتب محقق نراقی آن است که وی به سبب تأخّر زمان و فاصله تاریخی نزدیک به دویست سال پس از میرداماد، شاهد مخالفتها و ردّ و طعنهای دیگران نسبت به میرداماد و نظریه حدوث دهری وی بوده است.
وی ابتدا به طرح و تعریف مسأله میپردازد و میگوید: «همه عقلای عالم، چه حکیم و فیلسوف و چه متکلم اتفاق نظر دارند که عالم یا ماسوی الله حادث است و مخلوق حق تعالی شانه و صادر از او است و اختلاف، در کیفیت این حدوث و حدود است. حکما حسب معروف به حدوث ذاتی عقول و افلاک و عناصر و مواد معتقد میباشند، و متکلّمین آن را حادث به حدوث زمانی میدانند».(18)
او ابتدا به تعریف هر یک از حدوث ذاتی و زمانی میپردازد و بعد از بیان تعریف هر یک، به رد حدوث ذاتی و زمانی پرداخته، میگوید:
«حدوث ذاتی مرادف قدم زمانی است و قدم زمانی به دلیل بطلان تسلسل، باطل است و همه مذاهب بر نفی قدم عالم اتفاق دارند، امّا حدوث زمانی نیز عقلاً باطل است، چون مستلزم زمان موهوم است که بطلان آن ثابت شده است».(19)
محقق نراقی با آوردن دو مقدمه برای اثبات حدوث دهری میرداماد یکی در بیان دلایل بطلان حدوث ذاتی و دیگری در ذکر دلایل بطلان حدوث زمانی میگوید:
«چون ثابت گردیده که عالم حادث است، پس طبعاً مسبوق به عدم خواهد بود، ولی این عدم بایستی عدم واقعی و حقیقی باشد که در فرض حدوث ذاتی و حدوث زمانی دیده نمیشد. پس مسبوقیت به عدم واقعی، یعنی حدوث عالم، بایستی در وعای دهر و به صورت حدوث دهری باشد».(20)
3. حکیم متأله حاج ملاهادی سبزواری(متوفّای 1289ق)
حاجی خود از طرفداران حدوث دهری
_______________________________
18، 19 و 20. خامنهای، سید محمد، مجموعه مقالههای کنگره فاضلین نراقی، مقاله محقق نراقی و مسأله حدوث دهری عالم، ص 393.
_______________________________
میرداماد و یا حداقل مخالفتی حداقل با آن نکرده: چنان که میگوید:
دَهریّ أبداه سیّدُ الأفاضلِ
بسابِقیه لَهُ فَکِّیَّة
کَذاکَ سَبقُ العَدَمِ المُقابِل
لکنَّ فی السِّلسلةِ الطُّولِیّة
او میافزاید : این حدوث دهری که میرداماد گفته است همان گونه که شیوه و دأب اوست کلامش تا اندازه بسیاری ابهام و اجمال دارد و ما با یک زبان دیگر و با یک بیان دیگر خلاصه نظریه او را ذکر میکنیم. حاجی در این جا برای بیان حرف میرداماد سه مقدمه ذکر میکند.(21)
خلاصه مقدمات سهگانه عبارتند از:
مقدمه اوّل: اینکه برای وجود هر موجودی ظرفی هست.
مقدمه دوم: این که وجود ما دارای دو سلسله است، سلسله طولی و سلسله عرضی.
مقدمه سوم: این است که عدم در احکام خودش تابع وجود است.
بعد از ذکر مقدمات میفرماید:
فإذا تمهّد هذه، نقول: قول السیدقدس سره العالم حادث دهری ، معناه انّ عالم الملک مسبوق الوجود بالعدم الدهری، لأنّه مسبوق الوجود بوجود الملکوت الذی وعاوءه الدّهر، سبقاً دهریّاً. فکما انّ کلّ حدّ من هذه السلسلة العرضیة وکلّ قطعة من زمانها عدم أو راسم عدم لاعلیها السلامخر منها واُخری منه، کذلک کلّ مرتبة من سلسلة الطولیة عدم أو راسم عدم فی تلک المرتبة لاُخری منها. فکما انّ العدم هنا واقعی، فکذلک العدم هناک لأنّ الوجودات واقعیّة، فی مرتبة کلّ عدم الاعلیها السلامخر، بل کلّ عدم للاعلیها السلامخر وکلّ وعاء لوجود وعاء بعینه لعدم تالیه وقرینه. وکما ... والحاصل انّ العالم عنده، مسبوق الوجود بالعدم الواقعی الدهری، لا الزمانی الموهوم.(22)
حکیم سبزواری در یکی از رسائل خود نیز به حدوث اشارهای دارد:
_______________________________
21. شهید مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج10، صص 358و 359و 379.
22. سبزواری، حاج ملاهادی، شرح منظومه، ج2، تحقیق علامه حسن زاده آملی، ص 292 و 293، نشر ناب، چاپ اوّل، سال 1423ق.
_______________________________
...ولا تکن ممّن یقول بحدوث العالم بمعنی مسبوقیّة وجوده بالعدم السّابق بالزمان الموهوم کما یقول به کثیر من المتکلّمین إذ یقال له : «حفظت شیئاً وغابت عنک أشیاء»....
فالفوز بالسّعادتین والحسنة بین السّیئتین القول بالحدوث التجددی الذاتی و الصفاتی للعالم کما مرّ.
أو القول بالحدوث الدهری الذی قال به السید المحقّق الداماد إذ بهذا وذاک یجمع بین حدوث العالم المبنی علیه إثبات الصانع عند الملیّین وإثبات البوار للعالم المبنی علیه التحول إلی الغایات والبلوغ إلی الثّمرات.(23)
نکته: از عبارت حکیم و فیلسوف سبزواری استفاده میشود که میرداماد مبدع این حدوث دهری است آنجا که میفرماید: «دهری ابداه سید الأفاضل وهو السید المحقّق الداماد البارع...».(24)
4. علاّمه سید ابوالحسن رفیعی قزوینی
مرحوم رفیعی قزوینی معتقدند کسانی که حدوث دهری میرداماد را رد کردند به خاطر سوء برداشت و در نیافتن سخن میرداماد است:
«اعلم أرشدک الله تعالی، انّ صاحب هذا الکتاب المستطاب، وهو السید المحقّق الداماد أعلی الله مقامه أثبت فی هذا الکتاب الحدوث الدهری بوجه لا مزید علیه، إلاّ انّ الفضلاء الّذین جاوءوا من بعده حتّی النحاریر الأکابر منهم لم یطّلع علی مغزی مرامه، کالعلاّمة الکاشانی و العلاّمة الخوانساری و المحقّق اللاهیجی والفاضل السبزواری من المتأخرین».(25)
ایشان گویا، سه مقدمهای که مرحوم حاجی سبزواری برای تحلیل حدوث دهری میرداماد ارائه داد را ناکافی میداند. از این
_______________________________
23. سبزواری، حاج ملاهادی، مجموع رسائل، تحقیق سید جلال الدین آشتیانی، ص 119، انتشارات اوقاف خراسان، سال 1348شمسی.
24. سبزواری، حاج ملاهادی شرح منظومه، تحقیق علامه حسن زاده آملی، ج2، ص 288، نشر ناب. چاپ اوّل، سال 1423ق.
25. رفیعی قزوینی، سید ابوالحسن، القبسات، مقدمه،ه ص159، چاپ دانشگاه تهران.
_______________________________
رو،حدوث دهری میرداماد را این گونه تقریر کرده است:
«زمان حقیقتی است که ذاتاً قرار و ثبات ندارد و هر جزئی که از او معدوم شود، متصل به او جزء دیگر او موجود میشود. و چون بالطبع منقسم به اجزای خود میشود، مثل این که گوییم یک سال شمسی به دوازده ماه شمسی و هر ماه به سی روز مثلاً و هر روز به بیست و چهار ساعت و هر ساعت به شصت دقیقه تقسیم میشود و هکذا، پس از مقوله کمّ است، یعنی مقدار و اندازه است، ولیکن مقدار و اندازه حرکات و تغییرات است، مثل این که گویی گندم در چهار ماه میرسد، و طفل در رحم نه ماه در نشو و تکون است تا از رحم خارج شود و هکذا، و چون هم خود زمان و هم حرکت واقعه در او متغیر و متبدل هستند و یکی ظرف و دیگری مظروف میباشند، لهذا در کلمات حکمای پیشین زمان را تعریف کردهاند به این که زمان نسبت متغیّرات به متغیر.
هر چند این تعریف خالی از مسامحه در عبارت نیست، زیرا که حقّ به نظر نگارنده این است که این تعریف مفهوم زمانی بودن است نه خود زمان.
امّا دهر پس باید دانست که انواع جسمانیّة این عالم طبیعی که دائماً در تبدّل و تغیّر هستند و هر صورت که روی مادّه قرار دارد گذرنده و تمام شدنی است و بعد از او صورت دیگری به ماده تعلّق میگیرد. برای هر نوعی، مثل جماد و نبات و انواع حیوان بلکه کروات سماویّه، یک حقیقت ثابتی در عالم عقل محض از سنخ همان نوع موجود است که جمیع شئون نوع مادی را به نحو عقلانی دارا است و تغییر پذیر نیست. و وجه باقی عند الله از هر نوع جسمانی همان حقیقت عقلیّه اوست، و فیض به نوع مادّی که طلسم همان جوهر عقلی است از مجرای آن جوهر میرسد و نوع جسمانی در تحت تربیت او واقع است باذن الله عزّ مجده.
و این جوهر عقلانی را در لسان شرع ملک موکّل به دریا و ملک موکل به کوه و آتش و انسان و سایر اشیاء خوانند... چون جوهر عقلی ثابت است ولی نوع جسمانی متغیّر است، و نوع جسمانی با داشتن تغیّر و تبدّل در ظلّ حمایت جوهر عقلی قرار
دارد، این ارتباط را دهر گویند که یک طرف این ارتباط ثابت و طرف دیگر متغیّر است،....
و امّا سرمد پس باید دانست که ذات مقدسه حضرت حق به اسماء و صفات کمالیه که متصف است به آنها، و همچنین نسبت حق به مجرّدات عقلیّه، که دائماً به نهج واحد مفیض بر آنهاست، و آنها یعنی جواهر عقلیه محضه، دائماً به نحو واحد مفیض از حضرت او هستند، به طور بقای محض و استمرار بدون عروض تغیّر و تفاوت میباشد.
و این ارتباط بین ذات و صفات او و همچنین بین حق سبحانه و جواهر عقلیه، نه از طرف حقّ و نه از طرف صفات و عقول مجرّده، تغیّر پذیر و قبول تجدّد و تفاوت نخواهد کرد.چنین معنی را سرمد گویند، که هرگز از هیچ طرفی منسوب به تفاوت حالی با حالی و قبلی با بعد نخواهد بود.
و چون دانستی که عالم مجردات و ظرف آنها دهر است، پس عالم جسمانی حادث دهری است، یعنی وجود متغیر و زمانی آنها مسبوق به عدم در دهر است زیرا که در عین این که در وعای زمانی متحقّق و موجود هست، در عالم دهر و فضای تجرّد موجود نیستند و دهری از هستی بیتعلّق موجودات دهریّه و عقول مجرّده ندارند، لیکن این وجود زمانی با عدم دهری با هم هستند به معنی چون وجود در عالمی است و عدم در عالم دیگر، با هم جمع شده و تمانع ندارند، نهایت چون دهر فوق زمان است و زمان در تحت دهر است گویند وجودش مسبوق به عدم در دهر است».(26)
نکته: موافقان حدوث دهری به این افراد محدود نمیشود، افراد دیگری هم هستند نظیر شاگرد میرداماد، میرسید احمد علوی عاملی شارح القبسات که او هم نظر استادش را به طور کامل پذیرفت، و دیگران....
_______________________________
26. رفیعی قزوینی، سید ابوالحسن،مجموعه رسائل و مقالات فلسفی، تصحیح غلامحسین رضانژاد، صص 67و 68 و 69، انتشارات الزهراء، چاپ اوّل، سال 1367شمسی /1409ق.