خدای متکلم (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
قرآن از خدا به عنوان متکلم یاد میکند و میفرماید:
«...وَکَلَّمَ اللهُ مُوسی تَکْلیماً».(1)
«خدا با موسی سخن گفت».
و در آیه دیگر نیز سخن او با کلیم را متذکر میشود و میگوید:
«وَ لَمّا جاءَ مُوسی لِمِیقاتِنا وَکَلَّمَه رَبّه...».(2)
«آنگاه که موسی به میقات ما آمد، و پروردگار او با وی سخن گفت...».
در برخی از آیات به شیوههای سهگانه سخن گفتن خدا با پیامبران تصریح شده است واین شیوهها عبارتند از:
الف. سخن گفتن از طریق وحی که القای سخن در قلب و روح آنان است.
ب. از پشت حجاب چنان که خدا با موسی از این طریق سخن گفت و موسی صدا را میشنید، ولی متکلم را نمیدید.
ج. فرشتهای را بفرستد و پیام او را در اختیار آنان بگذارد. هر سه شیوه از سخن گفتن خداوند در آیه زیر آمده است:
«وَ ما کانَ لِبَشَرٍ اگنْ یُکَلِّمهُ اللهُ اِلاّوَحْیاً اگوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ اگوْ یُرسِلَرَسُولاً فُیوحِیَ بِاِذْنِهِ ما یَشاءُ اِنّه علِیٌّحَکیم».(3)
«ممکن نیست که خدا با بشری سخن بگوید، مگر از سه طریق: یا از طریق وحی،
_______________________________
1. نساء/164.
2. اعراف/143.
3. شوری/51.
_______________________________
یا از پشت پرده، یا فرشتهای را برای او بفرستد، تا به اذن خدا به او وحی کند؛ او است بلند مقام و حکیم».
در این آیه به راه نخست با جمله «اِلاّوَحْیاً»، به راه دوم با جمله «مِنْ وَراءِ حِجاب» و به راه سوم با جمله:«اگوْیُرسِلَرَسُولاً» اشاره کرده است.
برخی از آیات حاکی از آن است که خدا از ورای حجاب با موسی سخن میگفت؛ چنان که میفرماید:
«فَلَمّا اگتاها نُودیَ مِنْ شاطِیءِ الواد الاگیْمَنِ فِی البُقْعَةِ المُبارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ اگنْ یامُوسی اِنّی اگنَا اللهُ رَبّ العالَمین».(4)
«هنگامی که موسی به نزدیک آن آتش آمد از جانب راست بیابان در سرزمین مبارک، از درخت، این ندا را شنید:ای موسی! من خدای رب العالمینم».
و در برخی از آیات به نزول وحی به وسیله فرشته، تصریح شده است که میفرماید:
«واِنّه لتَنْزِیلُ رَبِّ العالَمینَ* نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاگمینُ* عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ المُنْذِرینَ».(5)
«این قرآن از جانب پروردگار جهانیان فرو فرستاده شده، روح الأمین آن را بر قلب تو فرود آورده تا از بیم دهندگان باشی».
خلاصه، وحی کننده خدا است و پیامبران با یکی از طرق وحی مطلع میشوند؛ اینها از مسلمات قرآن و علمای اسلام است، اختلاف در جای دیگر است و آن اینکه: آیا تکلم از صفات ذات خدا است یا از صفات فعل او است، در این جا نظریات گوناگونی از سوی متکلمان مطرح شده است که یادآور میشویم:
1. متکلمان عدلیه
متکلمان عدلیه(معتزله و امامیه) کلام خدا را کیف مسموع میدانند که خدا آن را در موجودی میآفریند؛ قاضی عبد الجبار میگوید:«حقیقت کلام، حروف منظم و اصوات پیاپی است، همین طوری که خدا منعم است با دادن نعمت به دیگری، رازق است با دادن روزی به دیگران، متکلم است با ایجاد کلام در دیگران، و هرگز
_______________________________
4. قصص/30.
5. شعراء/192 194.
_______________________________
شرط فاعل این نیست که فعل، قائم به ذات او باشد و در او حلول کند».(6)
سدید الدین شیخ محمود حمصی رازی (7) در کتاب المنقذ من التقلید میگوید: «کلام خدا از جنس اصوات و حروف است و دلیل آن این است که خدا عرب را به لغت آنان خطاب کرده و رسول خدا هم با لغت آنان سخن گفته و خود جزء آنان بود؛ بنابر این باید کلام وارد در خطاب خدا به همان معنی حمل شود که آنها میفهمیدند، قرآن میفرماید:
«وَاِنْ اگحَد مِنَ المُشْرِکینَاسْتَجارَکَ فَاگجِرْهُ حَتّی یَسْمَعَ کَلامَاللهِ».(8)
«اگر یک نفر از مشرکان از تو پناه بخواهد به او پناه ده تا کلام خدا را بشنود».
و نیز میفرماید:
«...وَ کَلَّمَ اللهُ مُوسی تَکلیماً».(9)
«خدا با موسی سخن گفت، سخن گفتنی».
وعرب از کلام جز آنچه که از دو حرف و بیشتر ترکیب یابد اراده نمیکند.
ممکن است گفته شود: اگر واقعاً کلام همان حروف و اصوات است، پس چگونه در محاورات عرفی گفته میشود در ضمیر من کلامی است، یا شاعر میگوید:
انّ الکلام لفی الفوءاد و إنّما
جعل اللسان علی الفوءاد دلیلاً
سخن حقیقی در دل است و فقط زبان دلیلی بر قلب مقرر گشته است.
پاسخ این است که اینگونه تعابیر مجاز و استعاره است و مقصود این است که در دل تصمیم دارم سخن بگویم، چنان که میگویند:«فی نفسی السفر إلی مکّة»: در دل هوای سفر به مکه دارم، و معلوم است که سفر به مکه در دل نیست.
اکنون که کلام خدا از جنس حروف و اصوات شد، نباید درحدوث آن شک
_______________________________
6. قاضی عبد الجبار، شرح اصول خمسه، ص 528 و شرح مواقف، ج8، ص 495.
7. وی از متکلمان شیعی در قرن ششم اسلامی است و کتاب ارزشمند او به نام المنقذ من التقلید در دو جلد چاپ شده است.
8. توبه/6.
9. نساء/164.
_______________________________
کرد».(10)
تفسیر کلام به این معنا مورد انکار هیچ یک از فرقههای اسلامی نیست. سخن در این جا است که آیا واقعیت کلام خدا همین است یا غیر از این کلام لفظی که همگی به حدوث آن معتقدیم، کلام دیگری نیز دارد؟
2. نظریه حکما
حکما میگویند جهان آفرینش سراسر کلام خدا است، درست است روز نخست کلام به آن کیف مسموع گفته میشد، ولی به تدریج روی مناسبتی در اطلاق آن توسعه داده شد، زیرا اگر ما کیف مسموع را کلام میگوییم به خاطر این است که ما را از راز موجود درون متکلم آگاه میسازد، ولی هرگاه عملی از متکلم صادر شد و عین همین نتیجه را در برداشت، میتوان آن را کلام و پیام او نام نهاد.
تابلو نقاشی یک هنرمند، بنای یک معمار، پیام آن دو به شمار میروند و از کمالات آنان خبر میدهند، از این جهت قرآن خود مسیح را کلمه خدا مینامد و میفرماید:
«اِنَّما المَسیحُ عیسیَ ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ الله وَ کَلِمَتُه...».(11)
«جز این نیست که مسیح، عیسی فرزند مریم رسول خدا و کلمه او است».
چرا مسیح، کلمه خدا نباشد در حالی که بازگو کننده قدرت عظیم خدا است که جنینی را در رحم مادر پدید آورد، بدون این که لقاحی صورت گیرد؛ روی این جهت قرآن همه عالم آفرینش را کلمات خدا میداند و میفرماید اگر دریا مرکّب شود و هفت دریای دیگر آن را کمک کنند (انس و جن مشغول نوشتن کلمات خدا باشند)، دریاها پایان میپذیرد و سخنان خدا پایان نمیپذیرد، چنان که میفرماید:
«وَ لَوْ اگنَّما فِی الاگرض مِنْ شَجَرَةٍ اگقلام وَالبْحْر یَمُدُّهُ مِنْ بَعِدِه سَبَعة اگبْحُرٍ ما نَفِدَت کَلِماتُ اللهِاِنَّ اللهَ عَزیز حَکیم».(12)
«اگر آنچه در روی زمین درخت هست،
_______________________________
10. سدیدالدین حمصی، المنقذ من التقلید، ج1، ص 215.
11.نساء/17.
12. لقمان/27.
_______________________________
قلم شود و دریا مرکب گردد و هفت دریای دیگر بر آن افزوده شود، کلمات خدا پایان نمیپذیرد، خدا عزیز و حکیم است».
آنچه در جهان آفرینش است و به نام موجودات امکانی خوانده میشود، همگی با زبان بیزبانی از کمال و زیبایی، و دانش، و توانایی خالق خود سخن میگویند و کلام او به شمار میروند. امیرموءمنانعلیه السلام در بعضی از سخنان خود به این قسم از کلام اشاره کرده و میفرماید:
«یقول لمن أراد کونه کن فیکون لا بصوت یَقرعُ، ولا بنداء یُسْمَع، و إنّما کلامه سبحانه فعل منه انشأه و مَثّلَه».(13)
«چیزی را که وجود آن را بخواهد به آن فرمان باش میدهد، آن نیز تحقق میپذیرد، امّا در این فرمان نه صدایی است که گوشی را بنوازد و نه ندایی است که شنیده شود، کلام خدا فعل خدا است، آنگاه که موجودی را ایجاد کرده به آن تحقق میبخشد».
در این دو نظریه (نظریه معتزله و حکما) کلام خدا از صفات فعل شمرده شده، نه از صفت ذات وای کاش دیگر فِرَق اسلامی به همین دو تفسیر اکتفا میکردند و خود را دچار بحثهای کم فایده نمیکردند؟ ولی اشاعره از آنجا که تکلم را صفت ذات میدانند و از طرف دیگر کلام به معنای صوت و ندا نمیتواند صفت ذات باشد، ناچار شدهاند برای کلام خدا معنی خاصی اختراع کنند و از این طریق برای او صفت ذاتی به نام کلام ثابت کنند، اکنون به بیان نظریه آنان میپردازیم:
نظریه اشاعره یا کلام نفسی
ابوالحسن اشعری که این نظریه را از عبد الله بن کلاب (متوفای 240ق) گرفته است، به نوعی آن را جزء مذهب اهل سنت قرار داده و معتقد شده برای کلام معنی دیگری هست که قائم به نفس است و آن از مقوله حروف واصوات نیست، و آن چیزی است که هرگویندهای آن را در درون خود مییابد.(14)
_______________________________
13. نهج البلاغه، خطبه 186.
14. شهرستانی، نهایة الاقدام، ص 320.
_______________________________
آمدی میگوید:«معنی این که خدا متکلم است، این است که خدا دارای کلام قدیم که ازلی و نفسانی است، میباشد. و این کلام، قائم به ذات خدا است و از مقوله حروف و اصوات نیست. در میان بیانهای گوناگون در تفسیر کلام نفسی، بیان فاضل قوشجی روشنتر و گویاتر است؛ وی چنین میگوید: کسی که میخواهد امر و نهی کند یا ندا کند و یا از چیزی خبر دهد و یا بپرسد، در درون خود یک رشته معانی احساس میکند که از آنها با کلام لفظی تعبیر میکند، آنچه را که در دل مییابد و با اختلاف زبانها و مکانها عوض نمیشود و متکلم میخواهد از طریق کلام حسی (لفظی) همان، در ذهن مستمع قرار بگیرد همان کلام نفسانی است».(15
باید توجه نمود که کلام نفسی نزد اشاعره، وصفی ذاتی است برای خدا، و این وصف غیر ازوصف علم (اعم از تصور و تصدیق) و اراده و کراهت میباشد؛ بنابراین باید در مورد تصور، مانند صور ذهنی مفردات و در مورد تصدیق، مانند جمله خبریه قرین با تصدیق و اذعان، مانند زید دانشمند است، و در مورد امر و نهی، مانند بکن یا مکن، چیزی سوای علم و اراده و کراهت وجود داشته باشد تا بتوان آن را کلام نفسی نامید و غیر از وصف علم و اراده و کراهت اندیشید، در حالی که در مقام تحلیل چه درمورد مفردات و قضایا و چه در مورد امر و نهی، جز علم وا راده و کراهت، چیز چهارمی به نام کلام نفسی وجود ندارد.
و به دیگر سخن این معانی که در ذهن انسان پیش از سخن گفتن یافت میشود، از دو حالت بیرون نیست، اگر مفردات بوده از مقوله تصور است و اگر مرکب و همراه با حزم بوده، از مقوله تصدیق است و هر دو از شاخههای علم میباشند، در حالی که آنان مدعیاند که کلام نفسی غیر از صفت علم است.
و همچنین در مورد اراده و کراهت که به وسیله امر و نهی ابراز میشوند، اگر ما
_______________________________
15. قوشجی، شرح تجرید، ص 420.
_______________________________
به هنگام امر و نهی به نفس خود مراجعه کنیم، غیر از اراده و یا کراهت چیز دیگری نمییابیم که مصداق کلام نفسی باشد.
در اینجا باید گفت، عضد الدین ایجی با این که خود بیانگر مکتب اشعری است، به حق اعتراف کرده و میگوید:«این بیان و امثال آن چیزی ورای علم و اراده را ثابت نمیکند».(16)
اشاعره برای اثبات کلام نفسی دلایلی دارند که ما به طور مبسوط در کتاب الهیات (ص 204197) و دربحثهای ملل و نحل (260 و 278271) پیرامون آنها سخن گفتهایم و نیازی به تکرار آنها نیست.
کلام خدا حادث است
با اعتقاد به این که کلام فعل خدا است، قهراً حدوث آن نیز ثابت خواهد شد؛ ولی چیزی که هست باید از توصیف کلام خدا به مخلوق بودن خودداری کنیم و به جای آن محدث بگوییم زیرا چه بسا لفظ مخلوق به معنی مصنوع و ساخته بشری تفسیر شود، چنان که خدا از مشرکان نقل میکند که میگفتند:
«اِنْ هذا اِلاّقَولُ البَشَر». (17)
«قرآن جز کلام بشر نیست».
از این جهت وقتی سلیمان بن جعفر از امام هفتم علیه السلام سوءال میکند که آیا قرآن مخلوق است یا غیر مخلوق؟ امام میفرماید: «من هیچکدام را نمیگویم، من میگویم قرآن کلام خدا است».(18)
امام هشتمعلیه السلام به هنگام سوءال در باره قرآن میفرماید:« کلام الله لا تتجاوزوه ولا تطلبوا الهدی فی غیره فتضلوا».(19)
«قرآن کلام خدا است، از این تعبیر پا فراتر ننهید و هدایت را در غیر قرآن طلب نکنید تا گمراه نشوید».
این دو روایت نشان میدهد که پیشوایان ما از اظهار نظر صریح خودداری میکردند و مصلحت را در این میدیدند که
_______________________________
16. المواقف، ص 194.
17. مدثر/25.
18. صدوق، توحید، ص 224، حدیث 5.
19. مدرک قبل، ص 223، حدیث 2.
_______________________________
با توصیف قرآن، که کلام خدا است به هر نوع پرسش خاتمه دهند. ولی در مواردی دیگر که جوّ آماده بیان حقیقت بود، امام آشکارا میفرمود که تنها خالق، خدا است و غیر او مخلوق است و قرآن خالق نیست؛ زیرا نتیجه آن اتحاد مُنزِل و مُنزَل(فرستنده و فرستاده شده)است، طبعاً مخلوق خواهد بود.
اینک پیامی را که امام هشتم برای برخی از شیعیان خود در بغداد فرستادهاند، ترجمه میکنیم:
«به نام خداوند بخشنده و مهربان، خدا ما و شما را از فتنه حفظ کند، اگر این دعا مستجاب شود چه نعمت بزرگی شامل انسان شده است، و اگر مستجاب نشود نتیجه آن هلاکت و نابودی است؛ ما نزاع در قرآن را نوعی بدعت میدانیم که در آن سوءال کننده و پاسخ دهنده شریکند، سوءال کننده چیزی را میخواهد که اهل آن نیست، و پاسخ دهنده خود را در مورد چیزی که به اوواجب نیست به زحمت میافکند، خالق جز خدای عزّوجلّ نیست و غیر او همه مخلوق خدا هستند، قرآن کلام خدا است برای آن از پیش خود اسمی قرار مدهید که از گمراهان میشوید. خدا ما و شما را از کسانی قرار دهد که از پروردگار خود در پنهان ترسانند و از آخرت بیمناکند».(20)
امام در این روایت، هم حقیقت را بیان کرده و آن این است که ما سوی الله که قرآن هم از جمله آن است، مخلوق خدا است؛ ولی از طرفی اجازه نمیدهد که بر قرآن نام مخلوق را بنهیم، شاید نکته آن این باشد که چه بسا این کلمه به معنی دیگر گرفته شود و به ساخته فکر بشری تفسیر گردد و شاید هم به این جهت که حنابله از آن سوء استفاده نکنند از توصیف قرآن به مخلوق بودن ابا داشتند، چیزی که هست آنان حتی از توصیف آن به مُحْدَث هم خودداری میکردند، برخی از آنان قرآن را به قدیم بودن توصیف میکرد و احیاناً گروهی ازاین توصیف که بوی شرک میدهد، خودداری میکرد.
_______________________________
20. صدوق، توحید، باب القرآن ما هو؟ حدیث 2، و احادیث 3و 5 نیز ملاحظه شود.
_______________________________
در هر حال یک چنین نزاع درباره قرآن ریشه سیاسی داشت و طرّاح این مسئله در میان مسلمانان، کلیساهای شرق بودند که به گونهای در دربار بنیامیه نفوذکرده بودند، آنان برای فریب دادن مسلمانان این مسئله را مطرح کردند و با خود گفتند: ما مسیح را کلمة الله و قدیم مینامیم، در این مورد به ما اشکال میشود که قدیم بودن مسیح با توحید خدا منافات دارد. با خود گفتند عین همین شبهه را در میان مسلمانان ایجاد کنیم و آن این که آیا کلام خدا حادث است یا قدیم؟ اگر گفتند حادث است، بگوییم مفاد آن این است که خدا قبل از قرآن متکلم نبوده (نعوذ بالله) لال بوده است، و چون این مطلب نوعی نقص در خدا است، طبعاً شق دوم را انتخاب کرده میگویند، کلام خدا قدیم است؛ در این موقع میگوییم: مسیح هم کلام خدا و قدیم است.(21)
در این جا بیان دیگری نیز برای طرح این مسئله هست وآن این که مسیحیان تصمیم گرفتند چنین مطرح کنند که آیا کلام خدا مخلوق است یا قدیم، اگر مسلمان بگوید مخلوق است، فوراً ازا ین لفظ مشترک معنی غیر صحیحی اراده کنند و بگویند آیا تو میگویی کلام خدا ساخته بشر است؟ طبعاً او به خاطر عدم تعمق، شق دوم را انتخاب میکند وآن این که کلام خدا قدیم است، و از این طریق راه برای اثبات عقیده ما باز میشود.(22)
نکتهای که در این جا یادآور میشویم، این است که ممکن است برخی از افراد مغرض از این نکته تاریخی ضابطه کلی استفاده کنند و آن این که ریشه کلام اسلامی، همان کلام مسیحی است، به گواه این که مسئله حدوث و قدم قرآن را مسیحیان در میان مسلمانان مطرح کردند.
ولی سستی این کلام روشن است، زیرا از یک مورد جزئی نمیتوان ضابطه کلی
_______________________________
21. ابن ندیم، الفهرست، فن سوم از مقاله پنجم، ص 230.
22. ابو زهره متوفای 1396، تاریخ المذاهب الاسلامیة، ص 394.
_______________________________
استفاده کرد. ریشههای کلام اسلامی به قرآن و خطبههای امام علی علیه السلام باز میگردد و در همین جا دامن سخن را کوتاه کرده، به نقل کلامی از استاد کلام امامیه شیخ مفید (413336) بسنده میکنیم:
او میگوید:«کلام خدا حادث است و روایت از آل محمد علیهم السلام بر این مسئله وارد شده است و امامیه و معتزله همگی و اکثریت مرجئه و گروهی از اهل حدیث، اکثریت زیدیه و خوارج همین عقیده را دارند، ما میگوییم: قرآن کلام خدا و وحی او محدث است، همان طوری که خدا قرآن را چنین توصیف کرده است و از گفتن کلمه مخلوق خودداری میکنیم و احادیث از صادقین علیمها السلام آن را تأیید میکند و اکثریت امامیه نیز آن را برگزیده و این عقیده معتزله بغداد و اکثریت معتزله مرجئه و اصحاب حدیث است».(23)
در این جا سخن ما پیرامون دو صفت از صفات خدا به نامهای اراده و تکلم پایان پذیرفت و اولی را به نحوی که تفسیر کردیم، از صفات ذات دانسته و دومی را از صفات فعل میدانیم.و امّا صفات خبری مانند «ید الله» و «وجه الله» به مناسبتهایی خواهد آمد و به تفسیر آنها خواهیم پرداخت.
_______________________________
23. شیخ مفید، اوائل المقالات، ص 1918.
«...وَکَلَّمَ اللهُ مُوسی تَکْلیماً».(1)
«خدا با موسی سخن گفت».
و در آیه دیگر نیز سخن او با کلیم را متذکر میشود و میگوید:
«وَ لَمّا جاءَ مُوسی لِمِیقاتِنا وَکَلَّمَه رَبّه...».(2)
«آنگاه که موسی به میقات ما آمد، و پروردگار او با وی سخن گفت...».
در برخی از آیات به شیوههای سهگانه سخن گفتن خدا با پیامبران تصریح شده است واین شیوهها عبارتند از:
الف. سخن گفتن از طریق وحی که القای سخن در قلب و روح آنان است.
ب. از پشت حجاب چنان که خدا با موسی از این طریق سخن گفت و موسی صدا را میشنید، ولی متکلم را نمیدید.
ج. فرشتهای را بفرستد و پیام او را در اختیار آنان بگذارد. هر سه شیوه از سخن گفتن خداوند در آیه زیر آمده است:
«وَ ما کانَ لِبَشَرٍ اگنْ یُکَلِّمهُ اللهُ اِلاّوَحْیاً اگوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ اگوْ یُرسِلَرَسُولاً فُیوحِیَ بِاِذْنِهِ ما یَشاءُ اِنّه علِیٌّحَکیم».(3)
«ممکن نیست که خدا با بشری سخن بگوید، مگر از سه طریق: یا از طریق وحی،
_______________________________
1. نساء/164.
2. اعراف/143.
3. شوری/51.
_______________________________
یا از پشت پرده، یا فرشتهای را برای او بفرستد، تا به اذن خدا به او وحی کند؛ او است بلند مقام و حکیم».
در این آیه به راه نخست با جمله «اِلاّوَحْیاً»، به راه دوم با جمله «مِنْ وَراءِ حِجاب» و به راه سوم با جمله:«اگوْیُرسِلَرَسُولاً» اشاره کرده است.
برخی از آیات حاکی از آن است که خدا از ورای حجاب با موسی سخن میگفت؛ چنان که میفرماید:
«فَلَمّا اگتاها نُودیَ مِنْ شاطِیءِ الواد الاگیْمَنِ فِی البُقْعَةِ المُبارَکَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ اگنْ یامُوسی اِنّی اگنَا اللهُ رَبّ العالَمین».(4)
«هنگامی که موسی به نزدیک آن آتش آمد از جانب راست بیابان در سرزمین مبارک، از درخت، این ندا را شنید:ای موسی! من خدای رب العالمینم».
و در برخی از آیات به نزول وحی به وسیله فرشته، تصریح شده است که میفرماید:
«واِنّه لتَنْزِیلُ رَبِّ العالَمینَ* نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الاگمینُ* عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ المُنْذِرینَ».(5)
«این قرآن از جانب پروردگار جهانیان فرو فرستاده شده، روح الأمین آن را بر قلب تو فرود آورده تا از بیم دهندگان باشی».
خلاصه، وحی کننده خدا است و پیامبران با یکی از طرق وحی مطلع میشوند؛ اینها از مسلمات قرآن و علمای اسلام است، اختلاف در جای دیگر است و آن اینکه: آیا تکلم از صفات ذات خدا است یا از صفات فعل او است، در این جا نظریات گوناگونی از سوی متکلمان مطرح شده است که یادآور میشویم:
1. متکلمان عدلیه
متکلمان عدلیه(معتزله و امامیه) کلام خدا را کیف مسموع میدانند که خدا آن را در موجودی میآفریند؛ قاضی عبد الجبار میگوید:«حقیقت کلام، حروف منظم و اصوات پیاپی است، همین طوری که خدا منعم است با دادن نعمت به دیگری، رازق است با دادن روزی به دیگران، متکلم است با ایجاد کلام در دیگران، و هرگز
_______________________________
4. قصص/30.
5. شعراء/192 194.
_______________________________
شرط فاعل این نیست که فعل، قائم به ذات او باشد و در او حلول کند».(6)
سدید الدین شیخ محمود حمصی رازی (7) در کتاب المنقذ من التقلید میگوید: «کلام خدا از جنس اصوات و حروف است و دلیل آن این است که خدا عرب را به لغت آنان خطاب کرده و رسول خدا هم با لغت آنان سخن گفته و خود جزء آنان بود؛ بنابر این باید کلام وارد در خطاب خدا به همان معنی حمل شود که آنها میفهمیدند، قرآن میفرماید:
«وَاِنْ اگحَد مِنَ المُشْرِکینَاسْتَجارَکَ فَاگجِرْهُ حَتّی یَسْمَعَ کَلامَاللهِ».(8)
«اگر یک نفر از مشرکان از تو پناه بخواهد به او پناه ده تا کلام خدا را بشنود».
و نیز میفرماید:
«...وَ کَلَّمَ اللهُ مُوسی تَکلیماً».(9)
«خدا با موسی سخن گفت، سخن گفتنی».
وعرب از کلام جز آنچه که از دو حرف و بیشتر ترکیب یابد اراده نمیکند.
ممکن است گفته شود: اگر واقعاً کلام همان حروف و اصوات است، پس چگونه در محاورات عرفی گفته میشود در ضمیر من کلامی است، یا شاعر میگوید:
انّ الکلام لفی الفوءاد و إنّما
جعل اللسان علی الفوءاد دلیلاً
سخن حقیقی در دل است و فقط زبان دلیلی بر قلب مقرر گشته است.
پاسخ این است که اینگونه تعابیر مجاز و استعاره است و مقصود این است که در دل تصمیم دارم سخن بگویم، چنان که میگویند:«فی نفسی السفر إلی مکّة»: در دل هوای سفر به مکه دارم، و معلوم است که سفر به مکه در دل نیست.
اکنون که کلام خدا از جنس حروف و اصوات شد، نباید درحدوث آن شک
_______________________________
6. قاضی عبد الجبار، شرح اصول خمسه، ص 528 و شرح مواقف، ج8، ص 495.
7. وی از متکلمان شیعی در قرن ششم اسلامی است و کتاب ارزشمند او به نام المنقذ من التقلید در دو جلد چاپ شده است.
8. توبه/6.
9. نساء/164.
_______________________________
کرد».(10)
تفسیر کلام به این معنا مورد انکار هیچ یک از فرقههای اسلامی نیست. سخن در این جا است که آیا واقعیت کلام خدا همین است یا غیر از این کلام لفظی که همگی به حدوث آن معتقدیم، کلام دیگری نیز دارد؟
2. نظریه حکما
حکما میگویند جهان آفرینش سراسر کلام خدا است، درست است روز نخست کلام به آن کیف مسموع گفته میشد، ولی به تدریج روی مناسبتی در اطلاق آن توسعه داده شد، زیرا اگر ما کیف مسموع را کلام میگوییم به خاطر این است که ما را از راز موجود درون متکلم آگاه میسازد، ولی هرگاه عملی از متکلم صادر شد و عین همین نتیجه را در برداشت، میتوان آن را کلام و پیام او نام نهاد.
تابلو نقاشی یک هنرمند، بنای یک معمار، پیام آن دو به شمار میروند و از کمالات آنان خبر میدهند، از این جهت قرآن خود مسیح را کلمه خدا مینامد و میفرماید:
«اِنَّما المَسیحُ عیسیَ ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ الله وَ کَلِمَتُه...».(11)
«جز این نیست که مسیح، عیسی فرزند مریم رسول خدا و کلمه او است».
چرا مسیح، کلمه خدا نباشد در حالی که بازگو کننده قدرت عظیم خدا است که جنینی را در رحم مادر پدید آورد، بدون این که لقاحی صورت گیرد؛ روی این جهت قرآن همه عالم آفرینش را کلمات خدا میداند و میفرماید اگر دریا مرکّب شود و هفت دریای دیگر آن را کمک کنند (انس و جن مشغول نوشتن کلمات خدا باشند)، دریاها پایان میپذیرد و سخنان خدا پایان نمیپذیرد، چنان که میفرماید:
«وَ لَوْ اگنَّما فِی الاگرض مِنْ شَجَرَةٍ اگقلام وَالبْحْر یَمُدُّهُ مِنْ بَعِدِه سَبَعة اگبْحُرٍ ما نَفِدَت کَلِماتُ اللهِاِنَّ اللهَ عَزیز حَکیم».(12)
«اگر آنچه در روی زمین درخت هست،
_______________________________
10. سدیدالدین حمصی، المنقذ من التقلید، ج1، ص 215.
11.نساء/17.
12. لقمان/27.
_______________________________
قلم شود و دریا مرکب گردد و هفت دریای دیگر بر آن افزوده شود، کلمات خدا پایان نمیپذیرد، خدا عزیز و حکیم است».
آنچه در جهان آفرینش است و به نام موجودات امکانی خوانده میشود، همگی با زبان بیزبانی از کمال و زیبایی، و دانش، و توانایی خالق خود سخن میگویند و کلام او به شمار میروند. امیرموءمنانعلیه السلام در بعضی از سخنان خود به این قسم از کلام اشاره کرده و میفرماید:
«یقول لمن أراد کونه کن فیکون لا بصوت یَقرعُ، ولا بنداء یُسْمَع، و إنّما کلامه سبحانه فعل منه انشأه و مَثّلَه».(13)
«چیزی را که وجود آن را بخواهد به آن فرمان باش میدهد، آن نیز تحقق میپذیرد، امّا در این فرمان نه صدایی است که گوشی را بنوازد و نه ندایی است که شنیده شود، کلام خدا فعل خدا است، آنگاه که موجودی را ایجاد کرده به آن تحقق میبخشد».
در این دو نظریه (نظریه معتزله و حکما) کلام خدا از صفات فعل شمرده شده، نه از صفت ذات وای کاش دیگر فِرَق اسلامی به همین دو تفسیر اکتفا میکردند و خود را دچار بحثهای کم فایده نمیکردند؟ ولی اشاعره از آنجا که تکلم را صفت ذات میدانند و از طرف دیگر کلام به معنای صوت و ندا نمیتواند صفت ذات باشد، ناچار شدهاند برای کلام خدا معنی خاصی اختراع کنند و از این طریق برای او صفت ذاتی به نام کلام ثابت کنند، اکنون به بیان نظریه آنان میپردازیم:
نظریه اشاعره یا کلام نفسی
ابوالحسن اشعری که این نظریه را از عبد الله بن کلاب (متوفای 240ق) گرفته است، به نوعی آن را جزء مذهب اهل سنت قرار داده و معتقد شده برای کلام معنی دیگری هست که قائم به نفس است و آن از مقوله حروف واصوات نیست، و آن چیزی است که هرگویندهای آن را در درون خود مییابد.(14)
_______________________________
13. نهج البلاغه، خطبه 186.
14. شهرستانی، نهایة الاقدام، ص 320.
_______________________________
آمدی میگوید:«معنی این که خدا متکلم است، این است که خدا دارای کلام قدیم که ازلی و نفسانی است، میباشد. و این کلام، قائم به ذات خدا است و از مقوله حروف و اصوات نیست. در میان بیانهای گوناگون در تفسیر کلام نفسی، بیان فاضل قوشجی روشنتر و گویاتر است؛ وی چنین میگوید: کسی که میخواهد امر و نهی کند یا ندا کند و یا از چیزی خبر دهد و یا بپرسد، در درون خود یک رشته معانی احساس میکند که از آنها با کلام لفظی تعبیر میکند، آنچه را که در دل مییابد و با اختلاف زبانها و مکانها عوض نمیشود و متکلم میخواهد از طریق کلام حسی (لفظی) همان، در ذهن مستمع قرار بگیرد همان کلام نفسانی است».(15
باید توجه نمود که کلام نفسی نزد اشاعره، وصفی ذاتی است برای خدا، و این وصف غیر ازوصف علم (اعم از تصور و تصدیق) و اراده و کراهت میباشد؛ بنابراین باید در مورد تصور، مانند صور ذهنی مفردات و در مورد تصدیق، مانند جمله خبریه قرین با تصدیق و اذعان، مانند زید دانشمند است، و در مورد امر و نهی، مانند بکن یا مکن، چیزی سوای علم و اراده و کراهت وجود داشته باشد تا بتوان آن را کلام نفسی نامید و غیر از وصف علم و اراده و کراهت اندیشید، در حالی که در مقام تحلیل چه درمورد مفردات و قضایا و چه در مورد امر و نهی، جز علم وا راده و کراهت، چیز چهارمی به نام کلام نفسی وجود ندارد.
و به دیگر سخن این معانی که در ذهن انسان پیش از سخن گفتن یافت میشود، از دو حالت بیرون نیست، اگر مفردات بوده از مقوله تصور است و اگر مرکب و همراه با حزم بوده، از مقوله تصدیق است و هر دو از شاخههای علم میباشند، در حالی که آنان مدعیاند که کلام نفسی غیر از صفت علم است.
و همچنین در مورد اراده و کراهت که به وسیله امر و نهی ابراز میشوند، اگر ما
_______________________________
15. قوشجی، شرح تجرید، ص 420.
_______________________________
به هنگام امر و نهی به نفس خود مراجعه کنیم، غیر از اراده و یا کراهت چیز دیگری نمییابیم که مصداق کلام نفسی باشد.
در اینجا باید گفت، عضد الدین ایجی با این که خود بیانگر مکتب اشعری است، به حق اعتراف کرده و میگوید:«این بیان و امثال آن چیزی ورای علم و اراده را ثابت نمیکند».(16)
اشاعره برای اثبات کلام نفسی دلایلی دارند که ما به طور مبسوط در کتاب الهیات (ص 204197) و دربحثهای ملل و نحل (260 و 278271) پیرامون آنها سخن گفتهایم و نیازی به تکرار آنها نیست.
کلام خدا حادث است
با اعتقاد به این که کلام فعل خدا است، قهراً حدوث آن نیز ثابت خواهد شد؛ ولی چیزی که هست باید از توصیف کلام خدا به مخلوق بودن خودداری کنیم و به جای آن محدث بگوییم زیرا چه بسا لفظ مخلوق به معنی مصنوع و ساخته بشری تفسیر شود، چنان که خدا از مشرکان نقل میکند که میگفتند:
«اِنْ هذا اِلاّقَولُ البَشَر». (17)
«قرآن جز کلام بشر نیست».
از این جهت وقتی سلیمان بن جعفر از امام هفتم علیه السلام سوءال میکند که آیا قرآن مخلوق است یا غیر مخلوق؟ امام میفرماید: «من هیچکدام را نمیگویم، من میگویم قرآن کلام خدا است».(18)
امام هشتمعلیه السلام به هنگام سوءال در باره قرآن میفرماید:« کلام الله لا تتجاوزوه ولا تطلبوا الهدی فی غیره فتضلوا».(19)
«قرآن کلام خدا است، از این تعبیر پا فراتر ننهید و هدایت را در غیر قرآن طلب نکنید تا گمراه نشوید».
این دو روایت نشان میدهد که پیشوایان ما از اظهار نظر صریح خودداری میکردند و مصلحت را در این میدیدند که
_______________________________
16. المواقف، ص 194.
17. مدثر/25.
18. صدوق، توحید، ص 224، حدیث 5.
19. مدرک قبل، ص 223، حدیث 2.
_______________________________
با توصیف قرآن، که کلام خدا است به هر نوع پرسش خاتمه دهند. ولی در مواردی دیگر که جوّ آماده بیان حقیقت بود، امام آشکارا میفرمود که تنها خالق، خدا است و غیر او مخلوق است و قرآن خالق نیست؛ زیرا نتیجه آن اتحاد مُنزِل و مُنزَل(فرستنده و فرستاده شده)است، طبعاً مخلوق خواهد بود.
اینک پیامی را که امام هشتم برای برخی از شیعیان خود در بغداد فرستادهاند، ترجمه میکنیم:
«به نام خداوند بخشنده و مهربان، خدا ما و شما را از فتنه حفظ کند، اگر این دعا مستجاب شود چه نعمت بزرگی شامل انسان شده است، و اگر مستجاب نشود نتیجه آن هلاکت و نابودی است؛ ما نزاع در قرآن را نوعی بدعت میدانیم که در آن سوءال کننده و پاسخ دهنده شریکند، سوءال کننده چیزی را میخواهد که اهل آن نیست، و پاسخ دهنده خود را در مورد چیزی که به اوواجب نیست به زحمت میافکند، خالق جز خدای عزّوجلّ نیست و غیر او همه مخلوق خدا هستند، قرآن کلام خدا است برای آن از پیش خود اسمی قرار مدهید که از گمراهان میشوید. خدا ما و شما را از کسانی قرار دهد که از پروردگار خود در پنهان ترسانند و از آخرت بیمناکند».(20)
امام در این روایت، هم حقیقت را بیان کرده و آن این است که ما سوی الله که قرآن هم از جمله آن است، مخلوق خدا است؛ ولی از طرفی اجازه نمیدهد که بر قرآن نام مخلوق را بنهیم، شاید نکته آن این باشد که چه بسا این کلمه به معنی دیگر گرفته شود و به ساخته فکر بشری تفسیر گردد و شاید هم به این جهت که حنابله از آن سوء استفاده نکنند از توصیف قرآن به مخلوق بودن ابا داشتند، چیزی که هست آنان حتی از توصیف آن به مُحْدَث هم خودداری میکردند، برخی از آنان قرآن را به قدیم بودن توصیف میکرد و احیاناً گروهی ازاین توصیف که بوی شرک میدهد، خودداری میکرد.
_______________________________
20. صدوق، توحید، باب القرآن ما هو؟ حدیث 2، و احادیث 3و 5 نیز ملاحظه شود.
_______________________________
در هر حال یک چنین نزاع درباره قرآن ریشه سیاسی داشت و طرّاح این مسئله در میان مسلمانان، کلیساهای شرق بودند که به گونهای در دربار بنیامیه نفوذکرده بودند، آنان برای فریب دادن مسلمانان این مسئله را مطرح کردند و با خود گفتند: ما مسیح را کلمة الله و قدیم مینامیم، در این مورد به ما اشکال میشود که قدیم بودن مسیح با توحید خدا منافات دارد. با خود گفتند عین همین شبهه را در میان مسلمانان ایجاد کنیم و آن این که آیا کلام خدا حادث است یا قدیم؟ اگر گفتند حادث است، بگوییم مفاد آن این است که خدا قبل از قرآن متکلم نبوده (نعوذ بالله) لال بوده است، و چون این مطلب نوعی نقص در خدا است، طبعاً شق دوم را انتخاب کرده میگویند، کلام خدا قدیم است؛ در این موقع میگوییم: مسیح هم کلام خدا و قدیم است.(21)
در این جا بیان دیگری نیز برای طرح این مسئله هست وآن این که مسیحیان تصمیم گرفتند چنین مطرح کنند که آیا کلام خدا مخلوق است یا قدیم، اگر مسلمان بگوید مخلوق است، فوراً ازا ین لفظ مشترک معنی غیر صحیحی اراده کنند و بگویند آیا تو میگویی کلام خدا ساخته بشر است؟ طبعاً او به خاطر عدم تعمق، شق دوم را انتخاب میکند وآن این که کلام خدا قدیم است، و از این طریق راه برای اثبات عقیده ما باز میشود.(22)
نکتهای که در این جا یادآور میشویم، این است که ممکن است برخی از افراد مغرض از این نکته تاریخی ضابطه کلی استفاده کنند و آن این که ریشه کلام اسلامی، همان کلام مسیحی است، به گواه این که مسئله حدوث و قدم قرآن را مسیحیان در میان مسلمانان مطرح کردند.
ولی سستی این کلام روشن است، زیرا از یک مورد جزئی نمیتوان ضابطه کلی
_______________________________
21. ابن ندیم، الفهرست، فن سوم از مقاله پنجم، ص 230.
22. ابو زهره متوفای 1396، تاریخ المذاهب الاسلامیة، ص 394.
_______________________________
استفاده کرد. ریشههای کلام اسلامی به قرآن و خطبههای امام علی علیه السلام باز میگردد و در همین جا دامن سخن را کوتاه کرده، به نقل کلامی از استاد کلام امامیه شیخ مفید (413336) بسنده میکنیم:
او میگوید:«کلام خدا حادث است و روایت از آل محمد علیهم السلام بر این مسئله وارد شده است و امامیه و معتزله همگی و اکثریت مرجئه و گروهی از اهل حدیث، اکثریت زیدیه و خوارج همین عقیده را دارند، ما میگوییم: قرآن کلام خدا و وحی او محدث است، همان طوری که خدا قرآن را چنین توصیف کرده است و از گفتن کلمه مخلوق خودداری میکنیم و احادیث از صادقین علیمها السلام آن را تأیید میکند و اکثریت امامیه نیز آن را برگزیده و این عقیده معتزله بغداد و اکثریت معتزله مرجئه و اصحاب حدیث است».(23)
در این جا سخن ما پیرامون دو صفت از صفات خدا به نامهای اراده و تکلم پایان پذیرفت و اولی را به نحوی که تفسیر کردیم، از صفات ذات دانسته و دومی را از صفات فعل میدانیم.و امّا صفات خبری مانند «ید الله» و «وجه الله» به مناسبتهایی خواهد آمد و به تفسیر آنها خواهیم پرداخت.
_______________________________
23. شیخ مفید، اوائل المقالات، ص 1918.