ماتریدی، رقیب گمنام معتزله و اشعری (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
پس از معرّفی فرقهی معتزله، به بیان موضعگیری و اعتقادات و روشهای کلامی ابوالحسن اشعری به عنوان بزرگترین مخالف و رقیب کلامی معتزله در سدهی چهارم هجری قمری پرداختهایم. در بخش پیشین مقاله، یادآور شدیم که سه نظام کلامی در آغاز سدهی 4ق پدید آمدند و هر یک دارای شاخصههایی بودهاند. از میان آنان، از شخصیت علمی اشعری و علت اعتزال وی از معتزله و اعتقادات و نوآوریهای کلامی و بالاخره از صعود و نزول مکتب اشعری سخن گفتیم.
اینک به یکی دیگر از رقبای کلامی معتزله (و حتی اشاعره) یعنی ماتریدی که مدّتی گمنام و سپس آوازهی بیشتر یافت، اشاراتی خواهیم داشت.
شناسهی رهبر ماتریدیه
«ماتریدیه» فرقهای است منسوب به امام ابومنصور، محمد بن محمد بن محمود بن محمد ماتریدی(؟) سمرقندی (حدود 238 333 ه.ق). وی در مسایل فقهی پیرو ابوحنیفه است. حنفی مذهبها هم
_______________________________
1. ماتریدی، منسوب به ماترید یکی از محلّههای شهر سمرقند است. الأنساب: 12/2.
_______________________________
به این نکته تصریح دارند.(1)
شبلی نعمانی مینویسد:
جای تعجّب است که پیروان ابوحنیفه که از حیث تعداد بیشتر از دیگر فرق سنّت و جماعتند از لحاظ اعتقاد، ماتریدی هستند و با این وصف، در علم کلام شهرت ماتریدی در مقابل اشعری بسی کمتر است و اثر این عدم شهرت به این جا منجر شده که امروز اکثر علمای حنفی هم عقیدهی اشاعره هستند و حال آن که در زمان قدیم اشعری بودن یک حنفی را به دیدهی تعجّب مینگریستند.(2)
ابناثیر هم در «الکامل فی التاریخ» در حوادث سال 466 ه.ق مینویسد:
«وهذا ممّا یستظرف أن یکون حنفی اشعریاً»؛ یعنی این سخن شنیدنی است و جای تعجّب دارد که یک حنفی، اشعری باشد.
گمنامیِ ماتریدی
ذکر شرح حال ماتریدی و فرقهی ماتریدیه مورد اهتمام نویسندگان ملل و نحل، تاریخ، طبقات، تراجم، عقاید و کلام... قرار نگرفته است. به عنوان مثال: اشعری در المقالات و بغدادی در الفرق بین الفرق و ابنحزم در الفصل واسفرایینی در التبصیر فی الدین وشهرستانی در الملل والنحل، چیزی از ماتریدی و ماتریدیه ذکر نکردهاند با آن که آنان به شرح حال ابوالقاسم عبدالله بن احمد بن محمود بلخی کعبی خراسانی(3) (معتزلی مذهب) که یکی از معاصران ماتریدی بود، پرداختند و پیروانش را معرّفی کردند.(4)
_______________________________
1. ر.ک: کشف الظّنون: 1/235، 262، 518.
2. فرهنگ فرق اسلامی، دکتر محمد جواد مشکور، ص378.
3. ر.ک: المقالات، ص232230، 358، 557، ط ریتر؛ الفرق بین الفرق، ص13، 20، 45، 67، 69، 92، 108؛ الفصل: 4/203، چاپ اول، مصر 1320 ه؛ التبصیر فی الدین، ص79، 80؛ الملل والنحل، ص10، 32.
4. وی رئیس معتزله در بغداد بود. در بلخ به دنیا آمد، سپس به بغداد انتقال یافت. وی دارای تصانیف زیاد است و در سال 319 ه.ق از دنیا رفت.
_______________________________
و نیز آوردهاند که ماتریدی در کتاب «التوحید»(1) بر معاصرش عبدالله بن احمد انتقاداتی ارایه داد و بلکه در کتابهای مستقل دیگری مانند «ردّ اوائل الأدلّة»، «ردّ تهذیب الجدل» و «ردّ وعید الفسّاق» از وی سخن گفت.(2)
ابنحزم، در ضمن برشمردن فرقههای مرجئه و ردّ بر آنان، از «اشعریه» سخن به میان آورد ولی با آن که ماتریدیه از جمله قایلان به ارجاء هستند، از آنان سخنی نگفت.(3)
شهرستانی در بخش صفاتیه از اشاعره و دیگران سخن گفت ولی با آن که ماتریدی از صفاتیه به شمار میروند، ذکری نشده است.(4)
و حتّی فخرالدین رازی هم که با ماتریدیه مناظراتی داشته است و آن را در تألیف مستقلی با عنوان «مناظرات جرت فی بلاد ماوراء النهر فی الحکمة وغیرها» یاد نموده است، ماتریدی و ماتریدیه را در کتابش «اعتقادات فرق المسلمین والمشرکین» نیاورده است. گرچه در کتاب «محصّل افکار المتقدّمین و المتأخرین» هنگام پرداختن به موضوع ویژگی «تکوین» از ماتریدیه با عنوان «حنفیه» اشاره کرده است.(5)
ابنتیمیه هم تصریحی به ماتریدی و ماتریدیه ندارد و ابناثیر در «الکامل» و ابنکثیر در «البدایة والنهایه» و ابنعماد در «الشذرات» از دولت سامانی سخن گفتند ولی با آن که ماتریدی از بارزترین عالمان آنان بوده، ذکری نکردهاند.
گویا ابنندیم در «الفهرست» و ابنخلکان در «وفیات الأعیان» وصفدی در «الوافی بالوفیات» و سمعانی در «الأنساب» از پرداختن به ترجمهی ماتریدی
_______________________________
1. ر.ک: التوحید، ماتریدی، ص16، 49، 60، 75، 82، 239، 240، 242، 266، 278، 293، 307، 343 و 355.
2. ر.ک: الماتریدیة دراسة وتقویماً، دکتر احمد بن عوض الله الحربی، ص79.
3. الفصل: 4/204 226، چاپ مصر.
4. الملل والنحل، ص39 50.
5. محصّل افکار المتقدمین والمتأخرین، ص269.
_______________________________
غافل شدند؛ چنانکه حافظ ابنحجر عسقلانی به ترجمهی محمد بن مقاتل رازی، استادِ ابومنصور ماتریدی پرداخته ولی از خودِ ماتریدی که از مشهورترین شاگردانش بود، سخنی نگفت. و نیز ذهبی در «سیر اعلام النبلاء» زندگینامهی کعبی رئیس معتزله را دو بار آورده است و از نوح بن منصور سامانی، پادشاه بخاری و سمرقند و نیز از شرح حال ابویسر به زودی و ابوحفص عمر نسفی از بزرگان ماتریدیه سخن گفت ولیکن از ماتریدی حتی به طور گذرا هم اشارهای نکرده است؛(1) چنانکه ابنحجر عسقلانی در لسانالمیزان وسیوطی در طبقات المفسّرین ذکری از ماتریدی به میان نیاوردهاند.
با همهی این سکوتها، کتابهایی که در طبقات حنفیها نوشته شد، شرح حالِ ماتریدی را به صورت اجمال و تفصیل آوردهاند. اوّلین تألیف در موضوع طبقات حنفیه کتاب «الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة» نوشتهی عبدالقادر بن محمد قریشی حنفی (696 775 ه.ق) چند سطری در مورد ماتریدی آورده است.(2) و نیز قاسم بن قطلوبغای حنفی (802 879 ه.ق) در کتاب «تاج التراجم فی طبقات الحنفیة» از تألیفات ماتریدی نام برده است و از استادان وی به ذکر «عیاضی» اکتفا کرده و هیچ یک از شاگردان ماتریدی را نام نبرده است.(3)
با گذشت زمان، ماتریدی در کتب تراجم بیشتر مطرح شده است از همینرو، ابوالحسنات لکنوهی در «الفوائد البهیة» شرح حال مختصری از ماتریدی ذکر کرده است و در آنجا یکی از اساتید و سه تن از شاگردانش را نام برده است. وی همچنین برخی از تألیفات ماتریدی و نیز سال وفات و نسبتش را ذکر کرده است.(4)
_______________________________
1. سیر اعلام النبلاء؛ 14/313؛ 15/255؛ 16/514؛ 19/49؛ 20/126؛ نقل از: الماتریدیة دراسةً وتقویماً، ص8180.
2. ر.ک: الجواهر المضیة: 3/361360.
3. ر.ک: تاج التراجم، ص59.
4. ر.ک: الفوائد البهیة، ص195.
_______________________________
عوامل پنهان ماندن نامِ ماتریدی
برخی بر این عقیدهاند که شاید عدم بیان شرح حال ماتریدی (و غفلت یا اهمال در آن) چه از سوی ماتریدیه و چه از سوی دیگران، به خاطر عوامل و اسباب زیر باشد:
1. دور بودن ماتریدی از مرکز حکومت که معمولاً محل رفت و آمد اکثر عالمان از سراسر سرزمینهای اسلامی بوده است.
2. در ابتدای کار، سیاستمداران و نیروهای حاکم از ماتریدیه پشتیبانی نکردند برخلاف معتزله و اشاعره.
3. ماتریدی به مراکز علمی در جهان اسلام مثل مکه، مدینه، بغداد و دمشق و... مسافرت نکرده است چه اینکه اگر وی این شهرها را بازدید میکرد و با دانشمندان آنها ملاقات مینمود و با آنها مناظرهی علمی انجام میداد، حتماً مشهور میشد و همچنان در تاریخ آن سرزمینها شناخته میشد.
4. حنفیها در کتابت طبقات دانشمندانشان دیر اقدام کردند و اولین کتاب آن در قرن هشتم تألیف شده که به نام «الجواهر المضیة» را به خود گرفت.(1)
شخصیّت علمی ماتریدی
ماتریدی از جایگاه خوبی در تاریخ فکر اسلامی برخوردار است؛ چه اینکه وی بنیانگذار یکی از مکاتب کلامی است که در جهان اسلام نشر یافته است. مکتب ماتریدی همانند مکتب اشعری در حقیقت دنیای کلامی اهل سنّت را در میان خود تقسیم نموده است. طاش کبریزاده دراینباره آورده است:
رئیس اهل سنّت و جماعت در علمکلام دونفرند، یکی از آنان حنفی مذهب و دیگری شافعی مذهب است. حنفی مذهب، ابومنصور محمد بن محمودماتریدی، امام هدایت... است و دیگری که شافعی مذهب است، شیخ اهل سنت و رئیس جماعت و امام متکلّمان،...
_______________________________
1. الماتریدیة دراسة وتقویماً، ص8483.
_______________________________
ابوالحسن اشعری بصری است.(1)
پیروان ماتریدی، لقبهای چندی بر وی نهادند که گویای بلندمرتبگی و مقام بلند او در دانش و یاری رساندن در دین است. آنان، ماتریدی را با عنوان «امام الهدی»، «امام المتکلّمین»، «مصحح عقائد المسلمین»، «الإمام الزاهد»، و «رئیس اهل السنة» ستودهاند. و برخی در وصف وی آنقدر مبالغه کردهاند که در وصفش گفتهاند: وی «مهدی هذه الأمّة» در زمان خویش بوده است.(2)
ابوالقاسم حکیم (یکی از شاگردان ماتریدی) دستور داد تا بر روی سنگ قبر ماتریدی چنین بنویسند:
«هذا قبر من جاز العلوم بأنفاسه، واستنفد الوسع فی نشره وأقباسه فحمدت فی الدینآثاره، واجتنی من عمره ثماره».(3)
آثار کلامی ماتریدی
ابومنصور ماتریدی در علوم مختلف از خود آثار علمی به جای گذاشت. وی در تفسیر و اصول فقه و علم کلام بیشترین تألیف را داراست. آثار کلامی ماتریدی به شرح زیر است:
1. کتاب التوحید؛ این کتاب از مهمترین تألیفات کلامی ماتریدی است. وی در این کتاب آرای کلامی خویش را آورده است. این کتاب اینک به عنوان کتاب مرجع در شناخت مبانی اعتقادی ماتریدی است. در این کتاب آرای فرقههای اسلامی به ویژه معتزله و نظریات فرقههای غیراسلامی آمده است. در میان این فرقه، کتاب توحید اولین کتاب کلامی است که در ابتدای آن بحث معرفتشناسی آمده است.
_______________________________
1. ر.ک: مفتاح السعادة: 2/152151.
2. ر.ک: اصول الدین، بزودی، ص2و 3؛ تاجالتراجم، ص59؛ الفوائد البهیة، ص195؛ اتحاف السادة المتقین: 2/5؛ نقل از: الماتریدیة دراسة وتقویماً، ص9796.
3. الماتریدیة دراسةً وتقویماً، ص97. و نیز منکوبرس بن یلنقلج ترکی ناصری (... 653 ه) در کتاب النور اللامع [ل 52] و زبیدی در اتحاف السادة المتقین (: 2/5) و عبدالله مراغی در کتاب «الفتح المبین فی طبقات الاصولیین» (: 1/193 194) و ابوالحسن ندوی در رجال الفکر والدعوة (ص1349) از شخصیت علمی ماتریدی سخن گفتهاند.
_______________________________
کتاب از عبارات مشکل و معانی مبهم و الفاظ معلق برخوردار است. این کتاب اخیراً توسّط دکتر فتحالله خلیف با تنها نسخهی نگهداری شده در کتابخانهی دانشگاه کمبریج در انگلستان شمارهی 3651 مورد تحقیق قرار گرفته است.
این کتاب در چاپ اول، توسط دارالشرق در بیروت در سال 1390 مورد تحقیق قرار گرفته است.
این کتاب در چاپ اول، توسط دارالشرق در بیروت در سال 1390 ه به چاپ رسید و سپس در سال 1402 ه در مصر تجدید چاپ شده است.
2. شرح الفقه الأکبر، برخی استناد این کتاب به ماتریدی را نفی کردهاند مثلاً مستشرق هلندی وینسنک در کتابش به نام «عقیدة المسلمین» گفته است به نسخههای زیاد خطّی مراجعه کرده و چیزی که صراحت در نسبت کتاب پیش گفته به ماتریدی باشد، یافت نشده است.(1)
3. رسالة فی العقیدة؛ بغدادی در «هدیة العارفین»(2) و فوءاد سزکین در کتاب «تاریخ التراث العربی»(3)، این رساله را ذکر کردهاند. سُبکی، شرح بر این کتاب دارد که به «السیف المشهور فی شرح عقیدة ابیمنصور» نام گرفت. در عین حال، سبکی در نسبت این رساله به ماتریدی تشکیک کرده است و اشاره نمود که این رساله از آنِ برخی از شاگردان ماتریدی است.
سزکین آورده است که این رساله در آنکارا در سال 1952 چاپ شده است.(4)
4. رسالة فی الایمان.
5. المقالات، (این کتاب از قدیمیترین کتاب مقالات است که متأسّفانه در دسترس نیست).
6. بیان وهم المعتزلة.
7. ردّ تهذیب الجدل.
_______________________________
1. The Muslim Creed، Wensinck، p:221،321 نقل از: الماتریدیة دراسة وتقویماً، ص111.
2. هدیة العارفین: 2/37.
3. تاریخ التراث العربی: 4/42.
4. همان.
_______________________________
8. ردّ وعید الفسّاق.
9. ردّ أوائل الأدلّة.
10. ردّ الاصول الخمسة از ابومحمد سعید بن محمد باهلی (... 300 ه).
11. الردّ علی القرامطة.
12. ردّ الإمامة.(1)
عقاید و افکار کلامی ماتریدی
مکتب کلامی ماتریدی و مکتب اشعری در هدف کلی با یکدیگر مشترکند. هدف آنان زدودن بعضی از اعتقادات ناصحیح اهل حدیث از پیکرهی فکری جامعهی اسلامی و بازسازی فکر دینی با نگاهی به دریافتهای عقلی بوده است. آنان همچنین تلاش نمودند از عقلگرایی افراطی مکتب اعتزال کاسته شود و ادلّهی نقلی و عقلی جایگاه مناسبشان را پیدا کنند.
برخی بر این عقیدهاند که روش کلامی ماتریدی، اشعری و اعتزال به یک اصل برمیگردد و آن محوریت عقل برای شناخت معارف دینی است.
با توجه به آنچه در بخشهای پیشین این سلسله نوشتار با افکار معتزله و اشاعره به طور اجمال آشنا شدیم؛ اینک مروری خواهیم داشت بر عناصر اصلی مکتب کلامی ماتریدیه و تفصیل آن را به جای خودش واگذار میکنیم.
1. مهمترین پایهها و قواعد روش فکری ماتریدیه عبارتند از:
الف) به کارگیری عقل در دریافت مسایل الاهیات و نبوّت.
ب) پیش از ورود نقل (و نزول کتاب آسمانی) شناخت خداوند از طریق عقل واجب است.
ج) اعتقاد به حسن و قبح عقلی.
د) جواز مجاز گویی در «لغت»، «قرآن» و «حدیث».
ه) قول به تأویل و تفویض.
و) قول به عدم حجیّت احادیث آحاد در مسایل اعتقادی.
2. ماتریدیه جزو صفاتیهاند، چون آنان قایل به صفات هشتگانهاند: قدرت، علم، حیات، اراده، سمع، بصر، کلام و
_______________________________
1. الماتریدیة دراسة وتقویماً، ص112، 113.
_______________________________
تکوین. عقل راهبرد به این صفات است.
3. راه اثبات صدق نبوت، معجزه است و تنها از طریق معجزه، علم یقینی به ثبوت نبوت نبی یا رسول حاصل خواهد شد.
4. منبع اصلی اعتقاد به جهان آخرت و مسایل مربوط به آن «نقل» و «وحی» است.
5. مبدأ افعال آدمی، ارادهی غیر مخلوقِ بشری است.
6. ماتریدیه در مسألهی تکلیف مالایطاق همانند عدلیه قایل به عدم جواز است.
7. در دیدگاه ماتریدیه، مرتکب گناه کبیره، کافر نیست بلکه فاسق است.
8. گفتهاند که ماتریدیه روءیت خداوند را با نفی جهت و مقابله، قایل است.
9. میان دو فرقهی ماتریدیه و اشاعره در بسیاری از مسایل هماهنگی و سازگاری وجود دارد. راز آن، این است که هر دو فرقه از فرقه کلاّبیه نشأت گرفتهاند.
10. ماتریدیه و معتزله در خیلی از مسایل با یکدیگر اختلاف دارند، در عین حال برخی معتقدند که ماتریدیه از معتزله تأثیر پذیرفته و در بعضی از مسایل هماهنگ با آنها است.(1)
آرای کلامیِ اختلافی میان اشاعره و ماتریدیه
با توجّه به این که ماتریدی رقیب کلامی معتزله به شمار میرود، لیکن با اغلب اصول کلامی اشعری هم مخالفت کرده است. ابوزهره، در «المذاهب الإسلامیة» از قول شیخ محمد عبده نقل کرده است که مسایل مورد اختلاف بین اشاعره و ماتریدیه از ده مسأله تجاوز نمیکند که آن هم خلاف لفظی است ولی خود معتقد است که ماتریدیه به عقل بیش از اشاعره اهمیّت میدهند. عدّهای از دانشمندان مسایل اختلافی میان اشاعره و ماتریدیه را سیزده و برخی به چهل مسأله رسانیدهاند. بعضی از مهمترین موارد اختلافی میان آن دو به شرح زیر است:
1. حسن و قبح اشیاء، عقلی
_______________________________
1. الماتریدیة دراسة وتقویماً، ص517513.
_______________________________
است.
2. خداوند به کسی تکلیف مالایطاق نمیکند.
3. خداوند ظلم نمیکند و عقلاً محال است که ظالم باشد.
4. تمام افعال خداوند مبنی بر مصالح است.
5. انسان در افعال خود دارای قدرت و اختیار است و این قدرت در پدید آمدن آن افعال عامل موءثّر است.
6. ایمان کم و زیاد نمیشود.
7. در حال یأس از حیات هم توبه مقبول است.
8. به توسّط حواس خمسه چیزی را درک کردن علم نیست بلکه ذریعه و وسیلهی علم است.
9. اعادهی اعراض ممکن نیست.
امّا اشاعره با تمام این عقاید مخالفند.
در مسألهی آزادی انسان و موضوع «کسب» اشعری از آدمی سلب قدرت میکند و گوید قدرت انسان در لحظهای که آن را اعمال میکند، مخلوق خداوند است ولی ماتریدی میگوید که: این قدرت شایسته برای هر کاری است و انسان قادر خواهد بود که قدرت خود را به هرگونه که بخواهد توجیه کند اما معنی اینکه آن قدرت مخلوق خداوند است نتیجهی کلی این مسأله است که هر چه از انسان سرزند آفریدهی خداست و میگوید: «کسب» به معنی خلق و آفریدن است و آن چیزی نیست که آدمی آن را از عدم بیافریند بلکه آن را از مادهی سابق به دست میآورد و این برخلاف قول اشعری است که میگوید: خداوند قدرت انسان را از عدم میآفریند.
ماتریدی میگوید: اگر انسان در ارادهی خود آزاد نباشد در نتیجه نباید مستحق ثواب و عقاب باشد زیرا قدرتی را که برای تحصیل آن دو به کار میبرد به قول اشعری از افعال خداوند است.
اشاعره حسن و قبح را ذاتی و عقلی نمیدانند و گویند هر چه را که شرع قبیح بداند آن نادرست و زشت و آنچه را که شرع نیکو و حسن شمارد، درست و زیباست و آنان فعل اصلح را بر خداوند واجب نمیدانند و میگویند: حتی خداوند میتواند به بشر تکلیف مالایطاق کند، اما ماتریدیه بر وفق کلام معتزله گویند که:اشیاء حسن و قبح ذاتی دارند که آن دو را عقل به خودی خود ادراک میکند و آنچه را که عقل حکم کند موافق شرع است.
این دو گروه در موضوع «صفات الله» نیز اختلاف کردند، اشاعره گفتند: صفات بر دو قسم است: صفات فعل و آن «حادث» است و صفات ذات و آن «قدیم» است.
اما ماتریدیه قایل به قدم و دیرینه بودن هر دو شدند و جمیع صفات افعال را راجع به یک صفت «تکوین» دانستند.
ولی اشاعره گویند: صفات فعل «حادث» است زیرا تعلّق به حوادث دارد و اگر این صفات «قدیم» میبود متعلّقات آن نیز «قدیم» بود.
اختلاف دیگر ایشان در روءیت خدای تعالی است؛ اشاعره قایل به روءیت خداوند شدند و ماتریدیه آن را منکر گشتند.
اختلاف دیگر ایشان در خلق قرآن میباشد؛ اشعری قرآن را غیرمخلوق و قدیم میدانست و میگفت: کلام الله «قدیم» است.
ماتریدی گفت: خداوند را دو کلام است: یکی نفسی و غیرمخلوق و کلامی که از حروف و اصوات پدید آمده و آن مخلوق است.
دیگر اختلاف آن دو طایفه دربارهی ارسال رسل است که آیا آن امری واجب یا غیرواجب میباشد و آیا بر انسان لازم است که خداوند را قبل از ورود شرایع و آمدن رسل بشناسد.
ماتریدیه گویند: عقل میتواند راستی و یانادرستی مدّعی نبوت بشناسد.
اشاعره گفتند: انبیا از روی معجزه شناخته شوند.
ماتریدیه گفتند: پس از عقل معجزه تأیید نبوت نبی کند.(1)
_______________________________
1. فرهنگ فرق اسلامی، ص381379، به نقل از: تاریخ علم کلام: 1/7270؛ شرح العقاید النسفیة، مقدمه کلود سلامه، ص2116؛ العقیدة والشریعة، ص102100.
Shorter EncycoloPedia Of Islam، P.263-363
اینک به یکی دیگر از رقبای کلامی معتزله (و حتی اشاعره) یعنی ماتریدی که مدّتی گمنام و سپس آوازهی بیشتر یافت، اشاراتی خواهیم داشت.
شناسهی رهبر ماتریدیه
«ماتریدیه» فرقهای است منسوب به امام ابومنصور، محمد بن محمد بن محمود بن محمد ماتریدی(؟) سمرقندی (حدود 238 333 ه.ق). وی در مسایل فقهی پیرو ابوحنیفه است. حنفی مذهبها هم
_______________________________
1. ماتریدی، منسوب به ماترید یکی از محلّههای شهر سمرقند است. الأنساب: 12/2.
_______________________________
به این نکته تصریح دارند.(1)
شبلی نعمانی مینویسد:
جای تعجّب است که پیروان ابوحنیفه که از حیث تعداد بیشتر از دیگر فرق سنّت و جماعتند از لحاظ اعتقاد، ماتریدی هستند و با این وصف، در علم کلام شهرت ماتریدی در مقابل اشعری بسی کمتر است و اثر این عدم شهرت به این جا منجر شده که امروز اکثر علمای حنفی هم عقیدهی اشاعره هستند و حال آن که در زمان قدیم اشعری بودن یک حنفی را به دیدهی تعجّب مینگریستند.(2)
ابناثیر هم در «الکامل فی التاریخ» در حوادث سال 466 ه.ق مینویسد:
«وهذا ممّا یستظرف أن یکون حنفی اشعریاً»؛ یعنی این سخن شنیدنی است و جای تعجّب دارد که یک حنفی، اشعری باشد.
گمنامیِ ماتریدی
ذکر شرح حال ماتریدی و فرقهی ماتریدیه مورد اهتمام نویسندگان ملل و نحل، تاریخ، طبقات، تراجم، عقاید و کلام... قرار نگرفته است. به عنوان مثال: اشعری در المقالات و بغدادی در الفرق بین الفرق و ابنحزم در الفصل واسفرایینی در التبصیر فی الدین وشهرستانی در الملل والنحل، چیزی از ماتریدی و ماتریدیه ذکر نکردهاند با آن که آنان به شرح حال ابوالقاسم عبدالله بن احمد بن محمود بلخی کعبی خراسانی(3) (معتزلی مذهب) که یکی از معاصران ماتریدی بود، پرداختند و پیروانش را معرّفی کردند.(4)
_______________________________
1. ر.ک: کشف الظّنون: 1/235، 262، 518.
2. فرهنگ فرق اسلامی، دکتر محمد جواد مشکور، ص378.
3. ر.ک: المقالات، ص232230، 358، 557، ط ریتر؛ الفرق بین الفرق، ص13، 20، 45، 67، 69، 92، 108؛ الفصل: 4/203، چاپ اول، مصر 1320 ه؛ التبصیر فی الدین، ص79، 80؛ الملل والنحل، ص10، 32.
4. وی رئیس معتزله در بغداد بود. در بلخ به دنیا آمد، سپس به بغداد انتقال یافت. وی دارای تصانیف زیاد است و در سال 319 ه.ق از دنیا رفت.
_______________________________
و نیز آوردهاند که ماتریدی در کتاب «التوحید»(1) بر معاصرش عبدالله بن احمد انتقاداتی ارایه داد و بلکه در کتابهای مستقل دیگری مانند «ردّ اوائل الأدلّة»، «ردّ تهذیب الجدل» و «ردّ وعید الفسّاق» از وی سخن گفت.(2)
ابنحزم، در ضمن برشمردن فرقههای مرجئه و ردّ بر آنان، از «اشعریه» سخن به میان آورد ولی با آن که ماتریدیه از جمله قایلان به ارجاء هستند، از آنان سخنی نگفت.(3)
شهرستانی در بخش صفاتیه از اشاعره و دیگران سخن گفت ولی با آن که ماتریدی از صفاتیه به شمار میروند، ذکری نشده است.(4)
و حتّی فخرالدین رازی هم که با ماتریدیه مناظراتی داشته است و آن را در تألیف مستقلی با عنوان «مناظرات جرت فی بلاد ماوراء النهر فی الحکمة وغیرها» یاد نموده است، ماتریدی و ماتریدیه را در کتابش «اعتقادات فرق المسلمین والمشرکین» نیاورده است. گرچه در کتاب «محصّل افکار المتقدّمین و المتأخرین» هنگام پرداختن به موضوع ویژگی «تکوین» از ماتریدیه با عنوان «حنفیه» اشاره کرده است.(5)
ابنتیمیه هم تصریحی به ماتریدی و ماتریدیه ندارد و ابناثیر در «الکامل» و ابنکثیر در «البدایة والنهایه» و ابنعماد در «الشذرات» از دولت سامانی سخن گفتند ولی با آن که ماتریدی از بارزترین عالمان آنان بوده، ذکری نکردهاند.
گویا ابنندیم در «الفهرست» و ابنخلکان در «وفیات الأعیان» وصفدی در «الوافی بالوفیات» و سمعانی در «الأنساب» از پرداختن به ترجمهی ماتریدی
_______________________________
1. ر.ک: التوحید، ماتریدی، ص16، 49، 60، 75، 82، 239، 240، 242، 266، 278، 293، 307، 343 و 355.
2. ر.ک: الماتریدیة دراسة وتقویماً، دکتر احمد بن عوض الله الحربی، ص79.
3. الفصل: 4/204 226، چاپ مصر.
4. الملل والنحل، ص39 50.
5. محصّل افکار المتقدمین والمتأخرین، ص269.
_______________________________
غافل شدند؛ چنانکه حافظ ابنحجر عسقلانی به ترجمهی محمد بن مقاتل رازی، استادِ ابومنصور ماتریدی پرداخته ولی از خودِ ماتریدی که از مشهورترین شاگردانش بود، سخنی نگفت. و نیز ذهبی در «سیر اعلام النبلاء» زندگینامهی کعبی رئیس معتزله را دو بار آورده است و از نوح بن منصور سامانی، پادشاه بخاری و سمرقند و نیز از شرح حال ابویسر به زودی و ابوحفص عمر نسفی از بزرگان ماتریدیه سخن گفت ولیکن از ماتریدی حتی به طور گذرا هم اشارهای نکرده است؛(1) چنانکه ابنحجر عسقلانی در لسانالمیزان وسیوطی در طبقات المفسّرین ذکری از ماتریدی به میان نیاوردهاند.
با همهی این سکوتها، کتابهایی که در طبقات حنفیها نوشته شد، شرح حالِ ماتریدی را به صورت اجمال و تفصیل آوردهاند. اوّلین تألیف در موضوع طبقات حنفیه کتاب «الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة» نوشتهی عبدالقادر بن محمد قریشی حنفی (696 775 ه.ق) چند سطری در مورد ماتریدی آورده است.(2) و نیز قاسم بن قطلوبغای حنفی (802 879 ه.ق) در کتاب «تاج التراجم فی طبقات الحنفیة» از تألیفات ماتریدی نام برده است و از استادان وی به ذکر «عیاضی» اکتفا کرده و هیچ یک از شاگردان ماتریدی را نام نبرده است.(3)
با گذشت زمان، ماتریدی در کتب تراجم بیشتر مطرح شده است از همینرو، ابوالحسنات لکنوهی در «الفوائد البهیة» شرح حال مختصری از ماتریدی ذکر کرده است و در آنجا یکی از اساتید و سه تن از شاگردانش را نام برده است. وی همچنین برخی از تألیفات ماتریدی و نیز سال وفات و نسبتش را ذکر کرده است.(4)
_______________________________
1. سیر اعلام النبلاء؛ 14/313؛ 15/255؛ 16/514؛ 19/49؛ 20/126؛ نقل از: الماتریدیة دراسةً وتقویماً، ص8180.
2. ر.ک: الجواهر المضیة: 3/361360.
3. ر.ک: تاج التراجم، ص59.
4. ر.ک: الفوائد البهیة، ص195.
_______________________________
عوامل پنهان ماندن نامِ ماتریدی
برخی بر این عقیدهاند که شاید عدم بیان شرح حال ماتریدی (و غفلت یا اهمال در آن) چه از سوی ماتریدیه و چه از سوی دیگران، به خاطر عوامل و اسباب زیر باشد:
1. دور بودن ماتریدی از مرکز حکومت که معمولاً محل رفت و آمد اکثر عالمان از سراسر سرزمینهای اسلامی بوده است.
2. در ابتدای کار، سیاستمداران و نیروهای حاکم از ماتریدیه پشتیبانی نکردند برخلاف معتزله و اشاعره.
3. ماتریدی به مراکز علمی در جهان اسلام مثل مکه، مدینه، بغداد و دمشق و... مسافرت نکرده است چه اینکه اگر وی این شهرها را بازدید میکرد و با دانشمندان آنها ملاقات مینمود و با آنها مناظرهی علمی انجام میداد، حتماً مشهور میشد و همچنان در تاریخ آن سرزمینها شناخته میشد.
4. حنفیها در کتابت طبقات دانشمندانشان دیر اقدام کردند و اولین کتاب آن در قرن هشتم تألیف شده که به نام «الجواهر المضیة» را به خود گرفت.(1)
شخصیّت علمی ماتریدی
ماتریدی از جایگاه خوبی در تاریخ فکر اسلامی برخوردار است؛ چه اینکه وی بنیانگذار یکی از مکاتب کلامی است که در جهان اسلام نشر یافته است. مکتب ماتریدی همانند مکتب اشعری در حقیقت دنیای کلامی اهل سنّت را در میان خود تقسیم نموده است. طاش کبریزاده دراینباره آورده است:
رئیس اهل سنّت و جماعت در علمکلام دونفرند، یکی از آنان حنفی مذهب و دیگری شافعی مذهب است. حنفی مذهب، ابومنصور محمد بن محمودماتریدی، امام هدایت... است و دیگری که شافعی مذهب است، شیخ اهل سنت و رئیس جماعت و امام متکلّمان،...
_______________________________
1. الماتریدیة دراسة وتقویماً، ص8483.
_______________________________
ابوالحسن اشعری بصری است.(1)
پیروان ماتریدی، لقبهای چندی بر وی نهادند که گویای بلندمرتبگی و مقام بلند او در دانش و یاری رساندن در دین است. آنان، ماتریدی را با عنوان «امام الهدی»، «امام المتکلّمین»، «مصحح عقائد المسلمین»، «الإمام الزاهد»، و «رئیس اهل السنة» ستودهاند. و برخی در وصف وی آنقدر مبالغه کردهاند که در وصفش گفتهاند: وی «مهدی هذه الأمّة» در زمان خویش بوده است.(2)
ابوالقاسم حکیم (یکی از شاگردان ماتریدی) دستور داد تا بر روی سنگ قبر ماتریدی چنین بنویسند:
«هذا قبر من جاز العلوم بأنفاسه، واستنفد الوسع فی نشره وأقباسه فحمدت فی الدینآثاره، واجتنی من عمره ثماره».(3)
آثار کلامی ماتریدی
ابومنصور ماتریدی در علوم مختلف از خود آثار علمی به جای گذاشت. وی در تفسیر و اصول فقه و علم کلام بیشترین تألیف را داراست. آثار کلامی ماتریدی به شرح زیر است:
1. کتاب التوحید؛ این کتاب از مهمترین تألیفات کلامی ماتریدی است. وی در این کتاب آرای کلامی خویش را آورده است. این کتاب اینک به عنوان کتاب مرجع در شناخت مبانی اعتقادی ماتریدی است. در این کتاب آرای فرقههای اسلامی به ویژه معتزله و نظریات فرقههای غیراسلامی آمده است. در میان این فرقه، کتاب توحید اولین کتاب کلامی است که در ابتدای آن بحث معرفتشناسی آمده است.
_______________________________
1. ر.ک: مفتاح السعادة: 2/152151.
2. ر.ک: اصول الدین، بزودی، ص2و 3؛ تاجالتراجم، ص59؛ الفوائد البهیة، ص195؛ اتحاف السادة المتقین: 2/5؛ نقل از: الماتریدیة دراسة وتقویماً، ص9796.
3. الماتریدیة دراسةً وتقویماً، ص97. و نیز منکوبرس بن یلنقلج ترکی ناصری (... 653 ه) در کتاب النور اللامع [ل 52] و زبیدی در اتحاف السادة المتقین (: 2/5) و عبدالله مراغی در کتاب «الفتح المبین فی طبقات الاصولیین» (: 1/193 194) و ابوالحسن ندوی در رجال الفکر والدعوة (ص1349) از شخصیت علمی ماتریدی سخن گفتهاند.
_______________________________
کتاب از عبارات مشکل و معانی مبهم و الفاظ معلق برخوردار است. این کتاب اخیراً توسّط دکتر فتحالله خلیف با تنها نسخهی نگهداری شده در کتابخانهی دانشگاه کمبریج در انگلستان شمارهی 3651 مورد تحقیق قرار گرفته است.
این کتاب در چاپ اول، توسط دارالشرق در بیروت در سال 1390 مورد تحقیق قرار گرفته است.
این کتاب در چاپ اول، توسط دارالشرق در بیروت در سال 1390 ه به چاپ رسید و سپس در سال 1402 ه در مصر تجدید چاپ شده است.
2. شرح الفقه الأکبر، برخی استناد این کتاب به ماتریدی را نفی کردهاند مثلاً مستشرق هلندی وینسنک در کتابش به نام «عقیدة المسلمین» گفته است به نسخههای زیاد خطّی مراجعه کرده و چیزی که صراحت در نسبت کتاب پیش گفته به ماتریدی باشد، یافت نشده است.(1)
3. رسالة فی العقیدة؛ بغدادی در «هدیة العارفین»(2) و فوءاد سزکین در کتاب «تاریخ التراث العربی»(3)، این رساله را ذکر کردهاند. سُبکی، شرح بر این کتاب دارد که به «السیف المشهور فی شرح عقیدة ابیمنصور» نام گرفت. در عین حال، سبکی در نسبت این رساله به ماتریدی تشکیک کرده است و اشاره نمود که این رساله از آنِ برخی از شاگردان ماتریدی است.
سزکین آورده است که این رساله در آنکارا در سال 1952 چاپ شده است.(4)
4. رسالة فی الایمان.
5. المقالات، (این کتاب از قدیمیترین کتاب مقالات است که متأسّفانه در دسترس نیست).
6. بیان وهم المعتزلة.
7. ردّ تهذیب الجدل.
_______________________________
1. The Muslim Creed، Wensinck، p:221،321 نقل از: الماتریدیة دراسة وتقویماً، ص111.
2. هدیة العارفین: 2/37.
3. تاریخ التراث العربی: 4/42.
4. همان.
_______________________________
8. ردّ وعید الفسّاق.
9. ردّ أوائل الأدلّة.
10. ردّ الاصول الخمسة از ابومحمد سعید بن محمد باهلی (... 300 ه).
11. الردّ علی القرامطة.
12. ردّ الإمامة.(1)
عقاید و افکار کلامی ماتریدی
مکتب کلامی ماتریدی و مکتب اشعری در هدف کلی با یکدیگر مشترکند. هدف آنان زدودن بعضی از اعتقادات ناصحیح اهل حدیث از پیکرهی فکری جامعهی اسلامی و بازسازی فکر دینی با نگاهی به دریافتهای عقلی بوده است. آنان همچنین تلاش نمودند از عقلگرایی افراطی مکتب اعتزال کاسته شود و ادلّهی نقلی و عقلی جایگاه مناسبشان را پیدا کنند.
برخی بر این عقیدهاند که روش کلامی ماتریدی، اشعری و اعتزال به یک اصل برمیگردد و آن محوریت عقل برای شناخت معارف دینی است.
با توجه به آنچه در بخشهای پیشین این سلسله نوشتار با افکار معتزله و اشاعره به طور اجمال آشنا شدیم؛ اینک مروری خواهیم داشت بر عناصر اصلی مکتب کلامی ماتریدیه و تفصیل آن را به جای خودش واگذار میکنیم.
1. مهمترین پایهها و قواعد روش فکری ماتریدیه عبارتند از:
الف) به کارگیری عقل در دریافت مسایل الاهیات و نبوّت.
ب) پیش از ورود نقل (و نزول کتاب آسمانی) شناخت خداوند از طریق عقل واجب است.
ج) اعتقاد به حسن و قبح عقلی.
د) جواز مجاز گویی در «لغت»، «قرآن» و «حدیث».
ه) قول به تأویل و تفویض.
و) قول به عدم حجیّت احادیث آحاد در مسایل اعتقادی.
2. ماتریدیه جزو صفاتیهاند، چون آنان قایل به صفات هشتگانهاند: قدرت، علم، حیات، اراده، سمع، بصر، کلام و
_______________________________
1. الماتریدیة دراسة وتقویماً، ص112، 113.
_______________________________
تکوین. عقل راهبرد به این صفات است.
3. راه اثبات صدق نبوت، معجزه است و تنها از طریق معجزه، علم یقینی به ثبوت نبوت نبی یا رسول حاصل خواهد شد.
4. منبع اصلی اعتقاد به جهان آخرت و مسایل مربوط به آن «نقل» و «وحی» است.
5. مبدأ افعال آدمی، ارادهی غیر مخلوقِ بشری است.
6. ماتریدیه در مسألهی تکلیف مالایطاق همانند عدلیه قایل به عدم جواز است.
7. در دیدگاه ماتریدیه، مرتکب گناه کبیره، کافر نیست بلکه فاسق است.
8. گفتهاند که ماتریدیه روءیت خداوند را با نفی جهت و مقابله، قایل است.
9. میان دو فرقهی ماتریدیه و اشاعره در بسیاری از مسایل هماهنگی و سازگاری وجود دارد. راز آن، این است که هر دو فرقه از فرقه کلاّبیه نشأت گرفتهاند.
10. ماتریدیه و معتزله در خیلی از مسایل با یکدیگر اختلاف دارند، در عین حال برخی معتقدند که ماتریدیه از معتزله تأثیر پذیرفته و در بعضی از مسایل هماهنگ با آنها است.(1)
آرای کلامیِ اختلافی میان اشاعره و ماتریدیه
با توجّه به این که ماتریدی رقیب کلامی معتزله به شمار میرود، لیکن با اغلب اصول کلامی اشعری هم مخالفت کرده است. ابوزهره، در «المذاهب الإسلامیة» از قول شیخ محمد عبده نقل کرده است که مسایل مورد اختلاف بین اشاعره و ماتریدیه از ده مسأله تجاوز نمیکند که آن هم خلاف لفظی است ولی خود معتقد است که ماتریدیه به عقل بیش از اشاعره اهمیّت میدهند. عدّهای از دانشمندان مسایل اختلافی میان اشاعره و ماتریدیه را سیزده و برخی به چهل مسأله رسانیدهاند. بعضی از مهمترین موارد اختلافی میان آن دو به شرح زیر است:
1. حسن و قبح اشیاء، عقلی
_______________________________
1. الماتریدیة دراسة وتقویماً، ص517513.
_______________________________
است.
2. خداوند به کسی تکلیف مالایطاق نمیکند.
3. خداوند ظلم نمیکند و عقلاً محال است که ظالم باشد.
4. تمام افعال خداوند مبنی بر مصالح است.
5. انسان در افعال خود دارای قدرت و اختیار است و این قدرت در پدید آمدن آن افعال عامل موءثّر است.
6. ایمان کم و زیاد نمیشود.
7. در حال یأس از حیات هم توبه مقبول است.
8. به توسّط حواس خمسه چیزی را درک کردن علم نیست بلکه ذریعه و وسیلهی علم است.
9. اعادهی اعراض ممکن نیست.
امّا اشاعره با تمام این عقاید مخالفند.
در مسألهی آزادی انسان و موضوع «کسب» اشعری از آدمی سلب قدرت میکند و گوید قدرت انسان در لحظهای که آن را اعمال میکند، مخلوق خداوند است ولی ماتریدی میگوید که: این قدرت شایسته برای هر کاری است و انسان قادر خواهد بود که قدرت خود را به هرگونه که بخواهد توجیه کند اما معنی اینکه آن قدرت مخلوق خداوند است نتیجهی کلی این مسأله است که هر چه از انسان سرزند آفریدهی خداست و میگوید: «کسب» به معنی خلق و آفریدن است و آن چیزی نیست که آدمی آن را از عدم بیافریند بلکه آن را از مادهی سابق به دست میآورد و این برخلاف قول اشعری است که میگوید: خداوند قدرت انسان را از عدم میآفریند.
ماتریدی میگوید: اگر انسان در ارادهی خود آزاد نباشد در نتیجه نباید مستحق ثواب و عقاب باشد زیرا قدرتی را که برای تحصیل آن دو به کار میبرد به قول اشعری از افعال خداوند است.
اشاعره حسن و قبح را ذاتی و عقلی نمیدانند و گویند هر چه را که شرع قبیح بداند آن نادرست و زشت و آنچه را که شرع نیکو و حسن شمارد، درست و زیباست و آنان فعل اصلح را بر خداوند واجب نمیدانند و میگویند: حتی خداوند میتواند به بشر تکلیف مالایطاق کند، اما ماتریدیه بر وفق کلام معتزله گویند که:اشیاء حسن و قبح ذاتی دارند که آن دو را عقل به خودی خود ادراک میکند و آنچه را که عقل حکم کند موافق شرع است.
این دو گروه در موضوع «صفات الله» نیز اختلاف کردند، اشاعره گفتند: صفات بر دو قسم است: صفات فعل و آن «حادث» است و صفات ذات و آن «قدیم» است.
اما ماتریدیه قایل به قدم و دیرینه بودن هر دو شدند و جمیع صفات افعال را راجع به یک صفت «تکوین» دانستند.
ولی اشاعره گویند: صفات فعل «حادث» است زیرا تعلّق به حوادث دارد و اگر این صفات «قدیم» میبود متعلّقات آن نیز «قدیم» بود.
اختلاف دیگر ایشان در روءیت خدای تعالی است؛ اشاعره قایل به روءیت خداوند شدند و ماتریدیه آن را منکر گشتند.
اختلاف دیگر ایشان در خلق قرآن میباشد؛ اشعری قرآن را غیرمخلوق و قدیم میدانست و میگفت: کلام الله «قدیم» است.
ماتریدی گفت: خداوند را دو کلام است: یکی نفسی و غیرمخلوق و کلامی که از حروف و اصوات پدید آمده و آن مخلوق است.
دیگر اختلاف آن دو طایفه دربارهی ارسال رسل است که آیا آن امری واجب یا غیرواجب میباشد و آیا بر انسان لازم است که خداوند را قبل از ورود شرایع و آمدن رسل بشناسد.
ماتریدیه گویند: عقل میتواند راستی و یانادرستی مدّعی نبوت بشناسد.
اشاعره گفتند: انبیا از روی معجزه شناخته شوند.
ماتریدیه گفتند: پس از عقل معجزه تأیید نبوت نبی کند.(1)
_______________________________
1. فرهنگ فرق اسلامی، ص381379، به نقل از: تاریخ علم کلام: 1/7270؛ شرح العقاید النسفیة، مقدمه کلود سلامه، ص2116؛ العقیدة والشریعة، ص102100.
Shorter EncycoloPedia Of Islam، P.263-363