آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

پندار دین زدگی یا دین گریزی اندیشه‏ی نویی است که اخیراً به برخی از مطبوعات کشور، راه یافته است و گروهی می‏کوشند این فکر را در میان جوانان خصوصاً دانشجویان مطرح کنند، و به صورت یک اندیشه‏ی پا برجا، نهادینه سازند.
فلسفه پردازان این گروه، مسأله‏ی دین گریزی را به صورت‏های مختلف تشریح می‏کنند ولی همگی در جهت واحدی گام برمی‏دارند.
1. برخی از آنان، که تحت تأثیر مکتب مادّی گرایانه قرار گرفته‏اند هر چند بدان تظاهر نمی‏کنند مدّعی آنند که زمان دین و عصر آن سپری شده، و اصلاً بشر در زندگی اجتماعی خود، نیازی به دین ندارد. دین هر چند در دوران‏های پیشین خدماتی به جامعه بشری نموده، و احیاناً مبدأ علم و تمدّن، اخلاق و آرامش گشته، ولی امروز دیگر به چنین عاملی نیاز نیست و باید آن را به صورت محترمانه کنار گذاشت! زیرا خودِ بشر، راه خود را از طریق علم و دانش و تجربه و آزمون گشوده، و به پیش می‏برد.
2. برخی دیگر به ظاهر به اصالت دین اعتقاد می‏ورزند و آن را به عنوان یک اصل می‏پذیرند، ولی بر آنند که باید در آن نوسازی صورت گیرد تا با فرهنگها و آداب و اخلاق و خواسته‏های جامعه تطبیق کند، زیرا در غیر این صورت، دین گریزی هم جامعه را فرا خواهد گرفت. از این جهت، پیشنهاد می‏کنند که در دین تحوّلی پدید آید تا با نیازها و خواسته‏های مردم امروز سازگار باشد.
3. گروه سوم از هر نوع حمله به دین خودداری می‏کنند و پیام رسانان آن را نشانه می‏گیرند و مشکلات موجود را متوجه آنان می‏سازند و می‏گویند عملکرد روحانیت مایه‏ی نارضایتی مردم گردیده، و مردم ناخودآگاه از دین نیز گریزان شده‏اند.
این نوع تفسیرها، غالباً خوراک مطبوعاتی است که فاقد روح دینی بوده، و در صدد محو هویّت دینی جامعه می‏باشند.
گروه نخست از یک اصل غافلند که دین، یک متاع وارداتی نیست، که روزی به آن نیازی باشد، و روز دیگر بشر از آن بی‏نیاز گردد، بلکه دین ندایی است که انسان آن را از درون می‏شنود، و فطرت انسانی، خواهان توجه به جهان غیب است و تا انسان در این دنیا به حیات خود ادامه می‏دهد، گرایش ذاتی به دین دارد.
آثار سازنده‏ی دین، در تعدیل غرایز و ایجاد امنیّت در جامعه، به خصوص در برآوردن خواسته‏های معنوی، بر محققان روشن و واضح است و لذا استادان این گروه در غرب که فریاد «روزگار دین سپری شده است» را سر می‏دادند، پس از بروز جنگهای بین‏المللی اوّل و دوم که چهره‏ی درنده‏ی تمدّن صنعتی آشکار شد، از این اندیشه برگشته و به جانب‏داری از دین پرداخته و آن را عنصری ضروری در زندگی بشر تلقّی کردند.
ما با این گروه سخنی نداریم، زیرا مرور زمان این اندیشه را به زباله دان تاریخ ریخت و فروپاشی اتحاد شوروی بی‏پایگی این اندیشه را ثابت کرد و آقای گورباچف اقرار کرد که یکی از علل شکست و فروپاشی آنان، فقدان معنویت و دین در جامعه بوده است. معنویتی که می‏توانست به جامعه توازن بخشد. وی این سخن را در ملاقات خود با پاپ بر زبان آورد و در رأس خبرهای رسانه‏ها قرار گرفت.
سخن با گروه دوم است که می‏گویند باید در ساختار دین دگرگونی‏هایی پدید آورد تا با زندگی مردم و خواسته‏های آنان سازگار باشد. تو گویی دین یک کالای مادی است که باید در هر زمان مطابق الگوی فرهنگ آن زمان باشد، و باید به کارخانه‏های «دین سازی» که صادر کنندگان این نوع کالا می‏باشند، دینی را سفارش داد که با فرهنگ و خواسته‏های زمان همسو و سازگار باشد.این نوع تصوّر، حاکی از آن است که دین در اندیشه‏ی این گروه، کالای مادی و محصول اندیشه‏ی بشری است که رابطه و پیوندی با جهان غیب ندارد، و لذا باید در آن دستکاری کرد و دگرگونی انجام داد، همچنان که بشر پیوسته در سبک زندگی خود، دگرگونی‏هایی پدید می‏آورد.
این گروه، نقاب نفاق بر چهره زده‏اند. به ظاهر دین را انکار نمی‏کنند ولی با اصرار بر نوسازی آن، اصالت آن را خدشه‏دار نموده و آن را یک پدیده‏ی انسانی تلقّی می‏کنند که در هر زمانی باید به صورت سازگار و منطبق با آن زمان و فرهنگ عرضه کرد.
بر خلاف اندیشه‏ی این گروه ،دین، ارتباط انسان با خالق جهان و مدبّر انسان است که به عوامل سعادت او از همه داناتر است. بنابراین ما باید زندگی را بر قوانین دین استوار سازیم؛ نه این که دین که همان فرمان خداست، در استخدام ما درآید، و مطابق میل خود، در آن دگرگونی پدید آوریم.
درباره‏ی گروه سوم، جان کلام آن که هرگز نمی‏توان همه‏ی پیام روحانیت دین را در هر عصری پیراسته از نقد دانست، زیرا این پیام آوران (غیر از انبیا و ائمه‏ی معصوم‏علیهم السلام) عضو همین جامعه بوده، و متأثّر از اجتماع خود می‏باشند. همان‏طور که در جامعه درستکار و خیانتکار وظیفه شناس و مجرم پیدا می‏شود، پیام آوران نیز از این اصل پیراسته نیستند، و لذا در قرآن و حدیث از عالم بدون عمل انتقاد شده است، ولی باید این را گفت که اکثریت این طبقه پاک‏ترین و بی‏آلایش‏ترین انسان‏های جامعه هستند که حافظ و نگهبان معنویت و اخلاق در جامعه می‏باشند و بدون چشم‏داشت به مقام و ثروتی، ارزنده‏ترین خدمت را به جامعه عرضه می‏کنند.
گروه سوم هر چند به ظاهر به دین و معنویت حمله نمی‏کنند، و لبه تیز حمله را متوجه روحانیت می‏سازند ولی هدف واقعی، انتقاد از دین و آیین الهی است و این، یک نوع شیوه‏ی تبلیغی است که با حفظ اصل، تمام شاخه‏های آن را می‏زنند.
هرگاه این گروه پذیرای گوهر دین می‏باشند، نباید به خاطر عمل‏کرد ناصواب برخی، از آن گریزان باشند، هرگاه عرضه کنندگان طلا، طلای تقلّبی را عرضه کنند، انسان از طلا گریزان نمی‏شود بلکه عرضه کننده را به باد انتقاد می‏گیرد، و با جستجوی بیشتر، دنبال طلای ناب می‏رود.
در میان هزاران روحانی، انسان‏های وارسته و والا آن چنان فراوان هستند که هر فردی می‏تواند گمشده‏ی معنوی خود را نزد آنان بیابد.
در پایان یادآور می‏شویم بسیاری از مشکلات که دامن‏گیر جامعه ما خصوصاً جوانان می‏باشد معلول فقدان معنویت و عمل نکردن به تکالیف شرعی است. از این جهت باید به جای دین‏گریزی به دین گرایی رو آورد، زیرا که عمل به دین، مایه‏ی حیات جامعه است، چنان که قرآن مجید به این نکته اشاره می‏کند:
«یا اگیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا للهِ وَلِلرَّسُول اِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ»(1).
«ای افراد با ایمان، به ندای خدا و رسول او پاسخ بگویید، زمانی که شما را به آنچه مایه‏ی حیات شما است دعوت کند».

تبلیغات