اندیشه ی «دین زدگی» یا «دین گریزی» (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
پندار دین زدگی یا دین گریزی اندیشهی نویی است که اخیراً به برخی از مطبوعات کشور، راه یافته است و گروهی میکوشند این فکر را در میان جوانان خصوصاً دانشجویان مطرح کنند، و به صورت یک اندیشهی پا برجا، نهادینه سازند.
فلسفه پردازان این گروه، مسألهی دین گریزی را به صورتهای مختلف تشریح میکنند ولی همگی در جهت واحدی گام برمیدارند.
1. برخی از آنان، که تحت تأثیر مکتب مادّی گرایانه قرار گرفتهاند هر چند بدان تظاهر نمیکنند مدّعی آنند که زمان دین و عصر آن سپری شده، و اصلاً بشر در زندگی اجتماعی خود، نیازی به دین ندارد. دین هر چند در دورانهای پیشین خدماتی به جامعه بشری نموده، و احیاناً مبدأ علم و تمدّن، اخلاق و آرامش گشته، ولی امروز دیگر به چنین عاملی نیاز نیست و باید آن را به صورت محترمانه کنار گذاشت! زیرا خودِ بشر، راه خود را از طریق علم و دانش و تجربه و آزمون گشوده، و به پیش میبرد.
2. برخی دیگر به ظاهر به اصالت دین اعتقاد میورزند و آن را به عنوان یک اصل میپذیرند، ولی بر آنند که باید در آن نوسازی صورت گیرد تا با فرهنگها و آداب و اخلاق و خواستههای جامعه تطبیق کند، زیرا در غیر این صورت، دین گریزی هم جامعه را فرا خواهد گرفت. از این جهت، پیشنهاد میکنند که در دین تحوّلی پدید آید تا با نیازها و خواستههای مردم امروز سازگار باشد.
3. گروه سوم از هر نوع حمله به دین خودداری میکنند و پیام رسانان آن را نشانه میگیرند و مشکلات موجود را متوجه آنان میسازند و میگویند عملکرد روحانیت مایهی نارضایتی مردم گردیده، و مردم ناخودآگاه از دین نیز گریزان شدهاند.
این نوع تفسیرها، غالباً خوراک مطبوعاتی است که فاقد روح دینی بوده، و در صدد محو هویّت دینی جامعه میباشند.
گروه نخست از یک اصل غافلند که دین، یک متاع وارداتی نیست، که روزی به آن نیازی باشد، و روز دیگر بشر از آن بینیاز گردد، بلکه دین ندایی است که انسان آن را از درون میشنود، و فطرت انسانی، خواهان توجه به جهان غیب است و تا انسان در این دنیا به حیات خود ادامه میدهد، گرایش ذاتی به دین دارد.
آثار سازندهی دین، در تعدیل غرایز و ایجاد امنیّت در جامعه، به خصوص در برآوردن خواستههای معنوی، بر محققان روشن و واضح است و لذا استادان این گروه در غرب که فریاد «روزگار دین سپری شده است» را سر میدادند، پس از بروز جنگهای بینالمللی اوّل و دوم که چهرهی درندهی تمدّن صنعتی آشکار شد، از این اندیشه برگشته و به جانبداری از دین پرداخته و آن را عنصری ضروری در زندگی بشر تلقّی کردند.
ما با این گروه سخنی نداریم، زیرا مرور زمان این اندیشه را به زباله دان تاریخ ریخت و فروپاشی اتحاد شوروی بیپایگی این اندیشه را ثابت کرد و آقای گورباچف اقرار کرد که یکی از علل شکست و فروپاشی آنان، فقدان معنویت و دین در جامعه بوده است. معنویتی که میتوانست به جامعه توازن بخشد. وی این سخن را در ملاقات خود با پاپ بر زبان آورد و در رأس خبرهای رسانهها قرار گرفت.
سخن با گروه دوم است که میگویند باید در ساختار دین دگرگونیهایی پدید آورد تا با زندگی مردم و خواستههای آنان سازگار باشد. تو گویی دین یک کالای مادی است که باید در هر زمان مطابق الگوی فرهنگ آن زمان باشد، و باید به کارخانههای «دین سازی» که صادر کنندگان این نوع کالا میباشند، دینی را سفارش داد که با فرهنگ و خواستههای زمان همسو و سازگار باشد.این نوع تصوّر، حاکی از آن است که دین در اندیشهی این گروه، کالای مادی و محصول اندیشهی بشری است که رابطه و پیوندی با جهان غیب ندارد، و لذا باید در آن دستکاری کرد و دگرگونی انجام داد، همچنان که بشر پیوسته در سبک زندگی خود، دگرگونیهایی پدید میآورد.
این گروه، نقاب نفاق بر چهره زدهاند. به ظاهر دین را انکار نمیکنند ولی با اصرار بر نوسازی آن، اصالت آن را خدشهدار نموده و آن را یک پدیدهی انسانی تلقّی میکنند که در هر زمانی باید به صورت سازگار و منطبق با آن زمان و فرهنگ عرضه کرد.
بر خلاف اندیشهی این گروه ،دین، ارتباط انسان با خالق جهان و مدبّر انسان است که به عوامل سعادت او از همه داناتر است. بنابراین ما باید زندگی را بر قوانین دین استوار سازیم؛ نه این که دین که همان فرمان خداست، در استخدام ما درآید، و مطابق میل خود، در آن دگرگونی پدید آوریم.
دربارهی گروه سوم، جان کلام آن که هرگز نمیتوان همهی پیام روحانیت دین را در هر عصری پیراسته از نقد دانست، زیرا این پیام آوران (غیر از انبیا و ائمهی معصومعلیهم السلام) عضو همین جامعه بوده، و متأثّر از اجتماع خود میباشند. همانطور که در جامعه درستکار و خیانتکار وظیفه شناس و مجرم پیدا میشود، پیام آوران نیز از این اصل پیراسته نیستند، و لذا در قرآن و حدیث از عالم بدون عمل انتقاد شده است، ولی باید این را گفت که اکثریت این طبقه پاکترین و بیآلایشترین انسانهای جامعه هستند که حافظ و نگهبان معنویت و اخلاق در جامعه میباشند و بدون چشمداشت به مقام و ثروتی، ارزندهترین خدمت را به جامعه عرضه میکنند.
گروه سوم هر چند به ظاهر به دین و معنویت حمله نمیکنند، و لبه تیز حمله را متوجه روحانیت میسازند ولی هدف واقعی، انتقاد از دین و آیین الهی است و این، یک نوع شیوهی تبلیغی است که با حفظ اصل، تمام شاخههای آن را میزنند.
هرگاه این گروه پذیرای گوهر دین میباشند، نباید به خاطر عملکرد ناصواب برخی، از آن گریزان باشند، هرگاه عرضه کنندگان طلا، طلای تقلّبی را عرضه کنند، انسان از طلا گریزان نمیشود بلکه عرضه کننده را به باد انتقاد میگیرد، و با جستجوی بیشتر، دنبال طلای ناب میرود.
در میان هزاران روحانی، انسانهای وارسته و والا آن چنان فراوان هستند که هر فردی میتواند گمشدهی معنوی خود را نزد آنان بیابد.
در پایان یادآور میشویم بسیاری از مشکلات که دامنگیر جامعه ما خصوصاً جوانان میباشد معلول فقدان معنویت و عمل نکردن به تکالیف شرعی است. از این جهت باید به جای دینگریزی به دین گرایی رو آورد، زیرا که عمل به دین، مایهی حیات جامعه است، چنان که قرآن مجید به این نکته اشاره میکند:
«یا اگیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا للهِ وَلِلرَّسُول اِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ»(1).
«ای افراد با ایمان، به ندای خدا و رسول او پاسخ بگویید، زمانی که شما را به آنچه مایهی حیات شما است دعوت کند».
فلسفه پردازان این گروه، مسألهی دین گریزی را به صورتهای مختلف تشریح میکنند ولی همگی در جهت واحدی گام برمیدارند.
1. برخی از آنان، که تحت تأثیر مکتب مادّی گرایانه قرار گرفتهاند هر چند بدان تظاهر نمیکنند مدّعی آنند که زمان دین و عصر آن سپری شده، و اصلاً بشر در زندگی اجتماعی خود، نیازی به دین ندارد. دین هر چند در دورانهای پیشین خدماتی به جامعه بشری نموده، و احیاناً مبدأ علم و تمدّن، اخلاق و آرامش گشته، ولی امروز دیگر به چنین عاملی نیاز نیست و باید آن را به صورت محترمانه کنار گذاشت! زیرا خودِ بشر، راه خود را از طریق علم و دانش و تجربه و آزمون گشوده، و به پیش میبرد.
2. برخی دیگر به ظاهر به اصالت دین اعتقاد میورزند و آن را به عنوان یک اصل میپذیرند، ولی بر آنند که باید در آن نوسازی صورت گیرد تا با فرهنگها و آداب و اخلاق و خواستههای جامعه تطبیق کند، زیرا در غیر این صورت، دین گریزی هم جامعه را فرا خواهد گرفت. از این جهت، پیشنهاد میکنند که در دین تحوّلی پدید آید تا با نیازها و خواستههای مردم امروز سازگار باشد.
3. گروه سوم از هر نوع حمله به دین خودداری میکنند و پیام رسانان آن را نشانه میگیرند و مشکلات موجود را متوجه آنان میسازند و میگویند عملکرد روحانیت مایهی نارضایتی مردم گردیده، و مردم ناخودآگاه از دین نیز گریزان شدهاند.
این نوع تفسیرها، غالباً خوراک مطبوعاتی است که فاقد روح دینی بوده، و در صدد محو هویّت دینی جامعه میباشند.
گروه نخست از یک اصل غافلند که دین، یک متاع وارداتی نیست، که روزی به آن نیازی باشد، و روز دیگر بشر از آن بینیاز گردد، بلکه دین ندایی است که انسان آن را از درون میشنود، و فطرت انسانی، خواهان توجه به جهان غیب است و تا انسان در این دنیا به حیات خود ادامه میدهد، گرایش ذاتی به دین دارد.
آثار سازندهی دین، در تعدیل غرایز و ایجاد امنیّت در جامعه، به خصوص در برآوردن خواستههای معنوی، بر محققان روشن و واضح است و لذا استادان این گروه در غرب که فریاد «روزگار دین سپری شده است» را سر میدادند، پس از بروز جنگهای بینالمللی اوّل و دوم که چهرهی درندهی تمدّن صنعتی آشکار شد، از این اندیشه برگشته و به جانبداری از دین پرداخته و آن را عنصری ضروری در زندگی بشر تلقّی کردند.
ما با این گروه سخنی نداریم، زیرا مرور زمان این اندیشه را به زباله دان تاریخ ریخت و فروپاشی اتحاد شوروی بیپایگی این اندیشه را ثابت کرد و آقای گورباچف اقرار کرد که یکی از علل شکست و فروپاشی آنان، فقدان معنویت و دین در جامعه بوده است. معنویتی که میتوانست به جامعه توازن بخشد. وی این سخن را در ملاقات خود با پاپ بر زبان آورد و در رأس خبرهای رسانهها قرار گرفت.
سخن با گروه دوم است که میگویند باید در ساختار دین دگرگونیهایی پدید آورد تا با زندگی مردم و خواستههای آنان سازگار باشد. تو گویی دین یک کالای مادی است که باید در هر زمان مطابق الگوی فرهنگ آن زمان باشد، و باید به کارخانههای «دین سازی» که صادر کنندگان این نوع کالا میباشند، دینی را سفارش داد که با فرهنگ و خواستههای زمان همسو و سازگار باشد.این نوع تصوّر، حاکی از آن است که دین در اندیشهی این گروه، کالای مادی و محصول اندیشهی بشری است که رابطه و پیوندی با جهان غیب ندارد، و لذا باید در آن دستکاری کرد و دگرگونی انجام داد، همچنان که بشر پیوسته در سبک زندگی خود، دگرگونیهایی پدید میآورد.
این گروه، نقاب نفاق بر چهره زدهاند. به ظاهر دین را انکار نمیکنند ولی با اصرار بر نوسازی آن، اصالت آن را خدشهدار نموده و آن را یک پدیدهی انسانی تلقّی میکنند که در هر زمانی باید به صورت سازگار و منطبق با آن زمان و فرهنگ عرضه کرد.
بر خلاف اندیشهی این گروه ،دین، ارتباط انسان با خالق جهان و مدبّر انسان است که به عوامل سعادت او از همه داناتر است. بنابراین ما باید زندگی را بر قوانین دین استوار سازیم؛ نه این که دین که همان فرمان خداست، در استخدام ما درآید، و مطابق میل خود، در آن دگرگونی پدید آوریم.
دربارهی گروه سوم، جان کلام آن که هرگز نمیتوان همهی پیام روحانیت دین را در هر عصری پیراسته از نقد دانست، زیرا این پیام آوران (غیر از انبیا و ائمهی معصومعلیهم السلام) عضو همین جامعه بوده، و متأثّر از اجتماع خود میباشند. همانطور که در جامعه درستکار و خیانتکار وظیفه شناس و مجرم پیدا میشود، پیام آوران نیز از این اصل پیراسته نیستند، و لذا در قرآن و حدیث از عالم بدون عمل انتقاد شده است، ولی باید این را گفت که اکثریت این طبقه پاکترین و بیآلایشترین انسانهای جامعه هستند که حافظ و نگهبان معنویت و اخلاق در جامعه میباشند و بدون چشمداشت به مقام و ثروتی، ارزندهترین خدمت را به جامعه عرضه میکنند.
گروه سوم هر چند به ظاهر به دین و معنویت حمله نمیکنند، و لبه تیز حمله را متوجه روحانیت میسازند ولی هدف واقعی، انتقاد از دین و آیین الهی است و این، یک نوع شیوهی تبلیغی است که با حفظ اصل، تمام شاخههای آن را میزنند.
هرگاه این گروه پذیرای گوهر دین میباشند، نباید به خاطر عملکرد ناصواب برخی، از آن گریزان باشند، هرگاه عرضه کنندگان طلا، طلای تقلّبی را عرضه کنند، انسان از طلا گریزان نمیشود بلکه عرضه کننده را به باد انتقاد میگیرد، و با جستجوی بیشتر، دنبال طلای ناب میرود.
در میان هزاران روحانی، انسانهای وارسته و والا آن چنان فراوان هستند که هر فردی میتواند گمشدهی معنوی خود را نزد آنان بیابد.
در پایان یادآور میشویم بسیاری از مشکلات که دامنگیر جامعه ما خصوصاً جوانان میباشد معلول فقدان معنویت و عمل نکردن به تکالیف شرعی است. از این جهت باید به جای دینگریزی به دین گرایی رو آورد، زیرا که عمل به دین، مایهی حیات جامعه است، چنان که قرآن مجید به این نکته اشاره میکند:
«یا اگیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا للهِ وَلِلرَّسُول اِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ»(1).
«ای افراد با ایمان، به ندای خدا و رسول او پاسخ بگویید، زمانی که شما را به آنچه مایهی حیات شما است دعوت کند».