آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

 

بدون شک، برهان نظم یکی از مداول‏ترین براهینی است که بر وجود خدا اقامه شده است. این برهان نیز همانند بعضی از براهین اثبات وجود خدا، تاریخی به بلندی عمر انسانها دارد. آدمیان از قدیم الأیام با مشاهده پدیده‏های منظم و هماهنگ به این فکر می‏افتادند که این نظم و هماهنگی موجودات، معلول چیست. آیا خود اجزاء با همکاری یکدیگر این نظم را پدید آورده‏اند یا این که ناظمی حکیم و با تدبیر، این اجزاء را با چنان دقت منظم کرده است؟ انسان بر اثر تأمل و تعمق در ساختار موجودات به این نتیجه می‏رسد که ناظمی حکیمی، چنین ساختار منظمی را پدید آورده است و به تعبیری این مجموعه‏های منظم نشانه‏های تدبیری است که ما را به خدا رهنمون می‏کند چنانچه امیرالموءمنین علی‏علیه السلام می‏فرمایند: این خداست که با نشانه‏های تدبیر که در آفریدگانش دیده می‏شود، بر عقل‏ها آشکار شده است. ظهر فی العقول بما یُری فی خلقه من علامات التدبیر.(1)
برهان نظم با بیان ساده
مقدمه‏ی اوّل: عالم طبیعت، پدیده‏ای منظم است یا این که در عالم طبیعت، پدیده‏های منظم وجود دارد.
مقدمه‏ی دوم: بر اساس بداهت عقلی هر نظمی از ناظم حکیم و با
_______________________________
1. نهج البلاغه، خطبه 182؛ اصول کافی، ج1، ص 141.
_______________________________
شعوری برخاسته است که بر اساس آگاهی و علم خویش، اجزاء پدیده منظم را با هماهنگی و آرایش خاصی برای وصول به هدف مشخصی در کنار هم نهاده و آن را بر اساس طرح حکیمانه‏ای منظم ساخته است.
بنابراین عالم طبیعت که پدیده‏ای منظم است ناظم حکیم و با شعوری که خدا نام دارد، آن را تدبیر کرده است.
در قرآن و روایات معصومین‏علیهم السلام، مخصوصاً در تعابیر امیرالموءمنین علی‏علیه السلام به این برهان اشاره شده است که برخی از آنها را مورد استناد قرار می‏دهیم و سپس با تفصیل بیشتر تقریرهای مختلف برهان نظم را با استشهاد به کلامات امیرالموءمنین علی‏علیه السلام مطرح می‏نماییم.
1. قرآن در آیات بسیار از جمله این آیه به موارد نظم در آسمان‏ها و زمین و خلقت انسان‏ها و جنبدگان اشاره می‏کند و آنها را نشانه‏هایی برای راهنمایی به ناظم حکیم معرفی می‏نماید:
«اِنَّ فِی السَّموات والاءرض لاعلیها السلام‏یات لِلْمُوءْمِنین* وَفی خلقکم ومایبثُ من دابة آیات لقوم یوقنون* واختلاف اللیل والنّهار و ما أنزل الله من السَّماء من رزق فَاگحیا بهِ الاگرض بَعد مَوتها وتَصریف الرِّیاح آیات لقوم یَعقِلون* تِلک آیات الله نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالحَقّ فَباگیّ حَدیث بَعد الله وآیاته یُوءمِنُون».(2)
«به راستی در آسمان‏ها و زمین، برای موءمنان نشانه‏هایی است و در آفرینش خودتان و آنچه از [انواع] جنبدگان پراکنده می‏گرداند برای مردمی که یقین دارند، نشانه‏هایی است و [نیز در ] پیاپی آمدن شب و روز و آنچه خدا از روزی از آسمان فرود آورده و به [وسیله [آن زمین را پس از مرگش زنده گردانیده است و [همچنین در ] گردش بادها [به هر سو] برای مردمی که می‏اندیشند نشانه‏هایی است. این[ها]ست آیات خدا که به راستی آن را بر تو می‏خوانیم، پس، بعد از خدا و نشانه‏های او به کدام سخن خواهند گروید».
2. امیرالموءمنین علی‏علیه السلام نیز در
_______________________________
2. جاثیه/36.
_______________________________
بیاناتشان بسیار از نظم و تدبیر جهان و موجودات سخن می‏گویند که با مشاهده این موارد نظم می‏توان به ناظم حکیم و با شعور که خدا می‏باشد، آگاهی پیدا کرد:
الف). کفی باتقان الصنع لها آیة وبمرکب الطبع علیها دلالة وبحدوث الفطر علیها قدمة وبأحکام الصنعة لها عبرة.(3)
در اتقان صنع، نشانه‏ای کافی بر خداوند است و در ترکیب طبیعت (اشیاء) دلیل کافی بر او وجود دارد و در حدوث خلقت برهان کافی بر قدیم بودن او و در استحکام صنع مخلوقات عبرتی است کافی برای شناخت او.
ب). ظهرت فی بدائع الذی أحدثها آثار حکمته وصار کلّ شیء خلق حجّة له ومنتسباً إلیه فإن کان خلقاً صامتاً فحجته بالتدبیر ناطقة فیه.(4)
آثار حکمت خدا در آفریده‏های بدیعش هویداست و آنچه آفریده حجت و دلیلی بر وجود او و منتسب به او هستند هر چند به ظاهر مخلوقی خاموشند ولی دلیل گویا بر تدبیر ذات پاک او می‏باشند.
ج) ألا ینظرون إلی صغیر ما خلق کیف أحکم خلقه وأتقن ترکیبه وفلق له السمع والبصر وسوّی له العظم والبشر أنظر إلی النملة فی صغر جُثتها ولطافة هیئتها.(5)
آیا به خردترین چیز که آفریده نمی‏نگرند که چسان آفرینش او را استوار داشته و ترکیب آن را برقرار ، آن را شنوایی و بینایی بخشیده و برایش استخوان و پوست آفریده، بنگرید به مورچه که جثه آن کوچک و پیکره آن لطیف و زیباست.
3. امام باقرعلیه السلام در روایتی می‏فرماید: من لم یدلّه خلق السموات الأرض واختلاف اللیل والنهار ودوران الفلک والشمس والقمر والاعلیها السلام‏یات العجیبات علی أنّ وراء ذلک أمر أعظم منه فهو فی الاعلیها السلام‏خرة أعمی وأضلّ سبیلاً.(6)
کسی که خلقت آسمان‏ها و زمین و
_______________________________
3. عیون اخبارالرضاعلیه السلام:1/121/15؛ بحارالأنوار:4/221/2.
4. نهج البلاغه، خطبه91؛ التوحید:52/13؛ بحارالأنوار:57/107/90.
5. نهج البلاغه، خطبه 185؛ الاحتجاج:1/481/117؛ بحارالأنوار:3/26/1.
6. التوحید، ج6، ص 445؛ الاحتجاج، ج2، ص 169.
_______________________________
اختلاف شب و روز و دوران افلاک و خورشید و ماه و نشانه‏های شگفت‏انگیز او را راهنمایی نکند بر این که آنچه در ورای اینها وجود دارد عظیم‏تر است، پس او در آخرت، کوردل و گمراه خواهد بود.
از مجموع آیات و روایات به خوبی برمی‏آید که یکی از راههای شناخت خدا، تأمّل در آثار صنع و حکمت خداوند است و به تعبیری از نظم شگفت‏انگیز در این مخلوقات می‏توان دست توانای خداوند را که ناظم جهان است، مشاهده کرد. اینک به توضیح مفهوم نظم، و ویژگیهای آن و تقریرهای مختلف این برهان می‏پردازیم.
تعریف نظم: از بیانات امیرالموءمنین علی‏علیه السلام در باب برهان نظم برمی‏آید که نظم معنای روشنی دارد و در مقابل هرج و مرج است که می‏توان آن را چنین نیز تعریف کرد: پدیده منظم مجموعه‏ای است که اجزاء آن به نحوی در کنار هم و در ارتباط با یکدیگر قرار گرفته باشند که در مجموع هدف مشخصی را تعقیب کند. یا این که نظم، گرد آمدن اجزاء متفاوت با کیفیت و کمیت ویژه‏ای در یک مجموعه است به طوری که همکاری و هماهنگی آنها، یک هدف معین را تأمین کند. برای توضیح نظم، می‏توان تعریف مصداقی نیز کرد یعنی اگر مصادیق نظم را برشماریم، معنای نظم روشن می‏شود.
أقسام نظم
نظم را بر حسب غایت و نتیجه پیوند، می‏توان به سه نوع تقسیم کرد:
1. نظم زیباشناختی: اگر گروهی از عناصر و اجزاء به شیوه خاص کنار هم قرار گیرند که ما لذت ذاتی به ادراک آن داشته باشیم یا سبب حیرت و شگفتی انسان شود، آن رانظم زیباشناختی می‏گویند: مثل مشاهده‏ی تابلوی نقاشی یا ترغیب به اعتقاد به وجود خدا از طریق بررسی آسمان پر ستاره و زیبا.
2 نظم علّی: اگر عناصر خاصی در یک تقارن زمانی و مکانی رخ دهند، ما می‏توانیم از نظم علّی سخن بگوییم.
3. نظم غایی: ساختارهایی که برای ایجاد یک نتیجه مشخص و با ارزش هماهنگ شده‏اند، نظم غایی دارند، نمونه نظم غایی موجودات زنده یا مصنوعات بشری است.(7)
هم‏چنین نظم را به این اعتبار که پیوند و ارتباط بین اشیاء مختلف لازمه و شرط پیدایش مفهوم نظم است، نظم را به سه قسم تقسیم می‏کنند.
1. نظم اعتباری: این گونه از نظم تابع قرارداد اعتبار کنندگان است و در حالات مختلف متفاوت است مانند نظم کتابها در کتابخانه که بر اساس الگوی خاصی، چینش دارند.
2. نظم صناعی: این نوع از نظم بر اساس قوانین علمی و برای هدف خاصی توسط انسان ساخته می‏شوند مانند نظم حاکم بر ساعت، کامپیوتر و هواپیما و....
3. نظم طبیعی: مانند نظم در بدن انسان و گیاهان و جانوران و... این نوع از نظم معلول ارتباط و ترتیب طبیعی و تکوینی حاکم بر اجزاء یک پدیده طبیعی است نه ناشی از چینش قراردادی یا صناعی اجزاء.
با توجه به انواع نظم می‏توان گفت که همه آنها بهره‏ای از نظم دارند و به تعبیری نظم یک امر مشکک و ذو مراتب است که مصادیق متعددی دارد که در بعضی از مصادیق نظم پیچیده‏تر و روشن‏تر و در بعضی دیگر نظم ساده‏تر است و از روشنی و وضوح کمتری برخوردار است.
اگر در مجموعه‏ای منظم دقت شود، آشکار می‏گردد که سه عنصر سازنده اصلی مفهوم نظم است.
الف) طراحی و برنامه ریزی دقیق.
ب) سازمان‏دهی حساب شده.
ج) هدف داشتن.
اگر مجموعه فاقد یکی از این عناصر بود آن مجموعه منظم نخواهد بود. حال که با مفهوم نظم و انواع آن آشنا شدیم، لازم است ویژگیهای برهان نظم را بیان کنیم.
ویژگیهای برهان نظم
1. برهان نظم یکی از مقدماتش
_______________________________
7.پل ادواردز، براهین اثبات وجود خدا در فلسفه غرب، علیرضا جمالی نسب، محمد محمدرضایی، قم بوستان کتاب، صص 6 75.
_______________________________
حسی است و مقدمه دیگر عقلی.
حسی به این معناست که آدمیان با حواس خود می‏توانند پدیده منظم را درک کنند. عقلی به این معناست که آدمیان بر اساس قاعده عقلی یعنی سنخیت بین علت و معلول، درک می‏کنند که پدیده منظم و دارای هدف باید از ناظمی حکیم و با شعور نشأت گرفته باشد.
امیرالموءمنین علی‏علیه السلام در تعابیری به قاعده سنخیت اشاره می‏کنند که به نمونه‏هایی از آن اشاره می‏کنیم:
الف) هل یکون بناء من غیر بان(8): آیا هیچ بنایی، بی سازنده می‏باشد!
ب) البعرة تدلّ علی البعیر، والروثة تدلّ علی الحمیر، و آثار القدم تدلّ علی المسیر، فهیکل علویّ بهذه اللطافة ومرکز سفلی بهذه اکثافة، کیف لا یدلاّن علی اللطیف الخبیر.(9)
حضرت در این بیان می‏فرمایند: آثار شتر بر شتر دلالت می‏کند و آثار درازگوش بر دراز گوش دلالت می‏کند و آثار قدم بر رهگذر دلالت می‏کند، بنابراین ساختار آسمانی با این لطافت و مرکز زمینی با این غلظت، چگونه دلالت بر لطیف خبیر و آگاه نکند.
از این دو تعبیر حضرت به خوبی می‏تواند به اصل سنخیت پی برد. بنابراین، نظم عقلاً دلالت بر ناظم آگاه و با تدبیری می‏کند.
2. برهان نظم نیاز به اثبات در سراسر جهان ندارد. همین که بعضی از موجودات پیرامون خود را حداقل وجود خود را منظم یافتیم برای نتیجه مورد نظر کافی است.
امیرالموءمنین علی‏علیه السلام با مشاهده موجودات منظم می‏گویند وای بر آن کسی که تقدیر کننده وناظم را انکار می‏کند:
فَانظُر إلی الشمس والقَمر والنَّبات والشجر واختلاف هذا اللیل النهار... فالویلُ لمن جَحَد المُقدِّر وأنکر المدبِّر!(10)
پس به خورشید و ماه و گیاه و
_______________________________
8. نهج البلاغه، خطبه185.
9. جامع الأخبار:35/13؛ بحارالأنوار:3/55/27.
10.نهج البلاغه، خطبه 185.
_______________________________
درخت و آب و سنگ و گردش شب و روز... نگاه کنید پس وای بر کسی که ایجاد کننده را انکار کرده و به نظم آورنده را باور ندارد.
3. برهان نظم یک برهان پویاست. یعنی با پیشرفت علم، اسرار نظامند موجودات هر چه بیشتر کشف می‏شود و آدمی، هر چه بیشتر مبهوت این ساختارهای منظم و پیچیده می‏شود و دست توانای ناظم حکیم هر چه بیشتر حس می‏کند.
تقریرهای مختلف برهان نظم
برهان نظم، تقریرهای مختلفی دارد که در بیانات امیرالموءمنین‏علیه السلام می‏توانیم آنها را مشاهده کنیم، هر چند که نحوه بیان این تقریرها مختلف است ولی محتوای همه تقریرها یکی می‏باشد.
1. برهان هدفمندی: برهان هدفمندی شکلی از برهان نظم است که به این صورت بیان می‏شود:
ما مشاهده می‏کنیم پدیده‏های منظمی را که همواره به سمت غایتی در حرکتند، و از طرفی آنچه فاقد علم و آگاهی است نمی‏تواند به سوی غایتی حرکت کند مگر این که توسط موجودی که برخوردار از علم و هوش و تدبیر است، هدایت شود. موجودات منظم خود فاقد علم و آگاهی‏اند. بنابراین موجودی آگاه و با تدبیر آنها را به سمت غایت هدایت می‏کند. امیرالموءمنین علی‏علیه السلام در تعابیر مختلف به این تقریر اشاره می‏کنند.
الف: بیدک ناصیة کلّ دابّة وإلیک مصیر کل نسمة.(11)
زمام هر جنبده‏ای به دست تو است بازگشت هر آفریده به سوی تو است.
ب: قدّر ما خلق فأحکم تقدیرَه، ودبَّرهُ فألطفَ تدبیرَه، ووجَّههُ لوجهَته فَلَمْ یَتَعدَّ حدودَ منزلته.(12)
برای هر چه آفرید، اندازه و مقداری معین کرد و آن را نیک استوار نمود و به لطف خویش منظم ساخت و به سوی کمال وجودش متوجه نمود تا از حد خود
_______________________________
11.نهج البلاغه،خطبه 109.
12.نهج البلاغه،خطبه90.
_______________________________
تجاوز نکند.
ج. لکنّه سبحانَهُ دبّرها بلُطفِهِ وأمسکها بأمرِه وأتقنها بقدرته.(13)
لیکن خدای سبحان به لطف خود در کارش تدبیر نمود و به امر خویش نگاهش داشت و به قدرت خود استواری‏اش بخشید.
د. أیّها المخلوق السّویُّ والمنشأ المرعیُّ، فی ظلماتِ الأرحام ومُضاعفاتِ الأستار، بُدئت«من سلالة من طین» و وضعت «فی قرار مکین إلی قدر معلوم » وأجل مقسوم، تمور فی بطن اُمّک جنیناً لا تجیرُ دُعاء ولا تسمعُ نداء ثُمّ اُخرجتَ من مقرِّک إلی دارٍ لم تشهدها ولم تعرف سُبُلَ منافعها؛ فمن هداک لاجترار الغذاء من ثَدْی اُمّک؟ وعرّفک عند الحاجة مواضع طلبک وارادتک.(14)
ای انسان آفریده و آراسته که در ارحام تاریک و پرده‏های بسیار محافظت شدی. از گل خالصی شروع شدی و در قرارگاه استواری تا زمان معین جا داده شدی در شکم مادرت که چنین بودی مضطربانه حرکت داشتی نه سخنی را پاسخ می‏گفتی و نه آوازی را می‏شنیدی سپس از قرارگاهت به طرف سرایی بیرون انداخته شدی که ندیده بودی و راههای منفعتش را نشناخته بودی. چه کسی تو را به مکیدن غذا از پستان مادرت راهنماییت نمود، و هنگام احتیاج محل طلب و خواست را نشانت داد.
ما در این بیان امیرالموءمنین علی‏علیه السلام مشاهده می‏کنیم که جنینی که از اجزایی تشکیل شده است فاقد علم و آگاهی است ولی در جهت خاصی رشد و تکامل می‏یابند، و از طرفی آنچه فاقد علم است نمی‏تواند همواره در جهت خاصی و به سوی غایت مشخصی حرکت کند مگر توسط موجود هوشمندی هدایت شود، همچون تیری که توسط تیرانداز هدایت می‏شود. بنابراین موجود حکیمی آنها را در جهت غایت مشخصی هدایت می‏کند. حضرت می‏فرمایند: چه کسی تو را به مکیدن غذا از پستان مادرت راهنماییت کرد
_______________________________
13.نهج البلاغه، خطبه 186.
14. نهج البلاغه،خطبه 163.
_______________________________
تو که فاقد علم و آگاهی بودی. بنابراین این خداست که چنین تدبیر می‏فرماید.
بنابراین از این تقریر چنین نتیجه می‏گیریم که در واقع هدایتگر موجودات ناآگاه به سمت غایتشان، موجود حکیمی است که از آن به خدا تعبیر می‏شود.
ممکن است سوءالی به این صورت مطرح گردد که قوانین علمی است که حاکم بر چنین موجوداتی است و آنها را به سمت غایتشان رهنمون می‏کند و به تعبیری علت قریب حرکت موجودات به سمت غایات، قوانین علمی است.
در پاسخ می‏توان گفت: هر چند ممکن است علت قریب حرکت موجودات ناآگاه به سوی غایات قوانین علمی باشد ولی این امر منافی با هدایتگر حکیم ندارد. هدایتگر حکیم به نحوی آنها را تدبیر نموده است که همواره به سمت غایتشان در حرکتند.
2. برهان نظم
در برهان نظم از موارد جزیی نظم‏یی به ناظم حکیم برده می‏شود. امروزه بعضی بر آنند که برهان نظم غیر از برهان غایی است تأکید برهان نظم بر موارد جزیی نظم است، امّا تأکید غایی بر این است که کل جهان یک مجموعه هماهنگ می‏باشد. در بیانات امیرالموءمنین علی‏علیه السلام هر دو این تقریرها وجود دارد. اینک به تقریر برهان نظم از دیدگاه آن حضرت می‏پردازیم. امیرالموءمنین علی‏علیه السلام در بیانات خود بسیار به موارد جزیی نظم نظیر نظم در آسمانها و زمین، طاووس، ملخ، خفاش، مورچه و خزندگان، و نظم موجود در ساختار انسان اشاره می‏فرمایند که در اینجا به بعضی از آنها اشاره می‏کنیم:
الف: ابتدعهم خلقاً عجیباً من حیوان وموات وساکن وذی حرکات فأقام من شواهد البینات علی لطیف صنعته وعظیم قدرته.(15)
خداوند موجودات عجیب و شگفت را آفرید بعضی جاندار (مانند انسان وحیوانات) و بعضی بی جان(مانند جمادات) و بعضی ساکن و آرام (مانند
_______________________________
15.نهج البلاغه، خطبه 165؛ بحار الأنوار:65/30/1.
_______________________________
کوهها) و بعضی دارای حرکات (مانند ستارگان) و از دلیل‏های آشکار که گواهی می‏دهند بر زیبایی آفرینش او و بر بزرگی توانائیش.
...من أعجبها خلقاً الطّاووس الذی أقامَهُ فی أحکمِ تعدیل ونضّد ألوانه فی أحسنِ تنضید بجناح أشرج قصبهُ وذَنَب أطال مسحبَهُ. إذا درج إلی الانثی نشرَهُ من طَیِّه، وسَما به مُطِلاّ علی رأسه کأنّه قِلعُ داریً عَنَجَهُ نوتیه. یختال بألوانه، ویمسُ بزیفانه....(16)
و شگفت انگیزتر آن پرندگان در آفرینش، طاووس است که آن را در استوارترین هیئت پرداخت، و رنگهای آن رابه نیکوترین ترتیب مرتب ساخت. با پری که نام استخوانهای آن را به هم درآورد، و دُمی که کشش آن را دراز کرد چون به سوی ماده پیش رود، آن دم درهم پیچیده را وا سازد و بر سر خود برافرازد، که گویی بادبانی است برافراشته و کشتیبان زمام آن را بداشته. به رنگهای خود می‏نازد، و خرامان خرامان دُم خود را بدین سو و آن سو می‏برد و سوی ماده می‏تازد... اگر آن را همانند کنی بدانچه زمین رویانیده گویی: گلهای بهاره است و از این سوی و آن سوی چیده و اگر به پوشیدنی‏اش همانند سازی؛ همچون حله‏هاست نگارین، و فریبا یا چون برد یمانی زیبا واگر به زیورش همانند کنی، نگینها است رنگارنگ، در سیمها نشانده خوشنما چون نقش ارژنک.
ب: وإن شئت قلت فی الجرادة إذ خلق لها عینین حمراوین وأسرج لها حدقتین قمراوین، وجعل لها السمع الخفّی وفتح لها الفم السویّ وجعل لها الحسّ القویّ، ونابین بهما نقرض، ومنجلین بهما تقبض یرهبها الزرّاع فی زرعهم ولا یستطیعون ذبّها، ولو أجلبوا بجمعهم، حتّی تَرِد الحرث فی نزواتها، وتقضی منه شهواتها. وخلقُها کلّه لا یکوِّن أصبعاً مستدقة.(17)
اگر خواهی از ملخ بگویم که دو دیده سرخ آفرید برای آن، و دو حدقه
_______________________________
16. نهج البلاغه، خطبه 165.
17. نهج البلاغه، خطبه 185؛ احتجاج:1/483/117؛ بحارالأنوار:3/27/1.
_______________________________
برایش افروخت چون ماه تابان، و او را گوشی بداد پوشیده و پنهان، و دهانی گشود به اعتدال و حسی نیرومند و به کمال. و دو دندان پیشین که بدانها ببُرد، و دو پای داس مانند که بدانها چیزی را بگیرد. کشاورزان در کشت خود از آن می‏ترسند و توانایی راندنش را ندارند، هر چند همه کسان خود را فراهم آرند، تا گاهی که در جست و خیزهایش روی به کِشته آرد، و هر چه خواهش آن است روا دارد، و همه اندام ملخ به اندازه یک انگشت باریک نیست و این حقیقتی است.
ج: ألا تنظرون إلی صغیر ما خلق کیف أحکم خلقه، وأتقن ترکیبه، وخلق له السمع والبصر، وسوّی له العظم والبشر! انظروا إلی النملة فی صِغر جُثّتها ولطافة هیئتها، لا تکاد تنال بلحظ البصر، ولا بمستدرک الفکر، کیف دبّت علی أرضها، وصبّت علی رزقها، تنقل الحبّة إلی حُجرها، وتُعدُّها فی مستقرّها.
ولو فکّرت فی مجاری أکلها فی علوها وسفلها، وما فی الجوف من شراسِف بطنها وما فی الرأس من عینها واُذنها لقضیت من خلقها عجباً ولقیتَ من وصفها تعباً!(18)
آیا به خردترین چیزی که آفریده نمی‏نگرند، که چسان آفرینش او را استوار داشته و ترکیب آن را برقرار؟ آن را شنوایی و بینایی بخشیده و برایش استخوان و پوست آفریده. بنگرید به مورچه و خردی جثّه آن و لطافتش در برون و نهان . چنان است که به گوشه چشمش نتوان دید، و با اندیشیدن به چگونگی خلقتش نتوان رسید چگونه بر زمین جنبد و به روزی خود خُنید، دانه را به لانه خود برد و در قرارگاه خویش آماده‏اش کند....
اگر بنگری در گذرگاههای خوراک او که چسان از بالا و زیر پیوسته است به هم و آنچه درون اوست از غضروف‏های آویخته به دنده تا شکم و آنچه در سر اوست از چشم و گوش هم، از آفرینش او جز شگفتی نتوانی، و در وصف او به رنج درمانی.
د: فلَمّا مَهّد أرضهُ وأنفذ أمرَهُ اختار
_______________________________
18. نهج البلاغه، خطبه185؛ احتجاج:1/481/117؛ بحارالأنوار:3/26/1.
_______________________________
آدم حبرة من خلقه...(19)
پس از آن که حق تعالی زمین را پهن کرد و امر خود را به آفرینش انسان جاری ساخت، آدم را برگزید و او را افضل و برتر از سایر مخلوقاتش گردانید.
امیرالموءمنین علی‏علیه السلام در کلامی دیگر راجع به انسان می‏فرماید:
ثمّ جمع سبحانه من حزن الأرض وسهلها وعذبها سبخها، تربة سنّها بالماء حتّی خلصت ولاطها بالبلة حتی لزََبَتْ فجبل منها صورة ذات احناء ووصول وأعضاء وفصول، أجمدها حتّی استمسکت واصلدها حتی صلصلت، لوقت معدود وأمد معلوم، ثمّ نفخ فیها من روحه فمثُلت إنساناً ذا أذهان یجیلها، وفکر یتصرّف بها وجوارح یختدمها وأدوات یُقلّبها ومعرفة یَفرق بها بین الحقّ والباطل والأذواق والمشام و الألوان و الأجناس، معجوناً بطینة الألوان المختلفة والأشباه الموءتلفة والأضداد المتعادیة والأخلاط المتباینة من الحرّ والبرد والبلّة وا لجمود.(20)
سپس خدای با عظمت، از زمین گونه‏گون طبیعت خاکی فراهم کرد، از زمین نرم و ناهموار و از شیرین آن و از نمکزار. بر آن خاک آب ریخت تا پاک شود و با تری محبت‏اش بیامیخت تا چسبناک شد. پس صورتی از آن پدید آورد، با اندامهای بایسته، و عضوهای جدا و به یکدیگر پیوسته آن را بخشکانید تا یک لخت شد و زمانی‏اش بداشت تا سخت شد، چنان که اگر بادی بدان می‏وزرید بانگش به گوش می‏رسید پس از روح خود در آن دمید تا به صورت انسانی گردید. خداوند ذهنها که در آن ذهنها را به کار گیرد و اندیشه‏ای که تصرف او را پذیرد، با دست و پایی در خدمت او و اعضایی در اختیار و قدرت او، با دانشی که بدان حق را از باطل جدا کردن داند و مزه‏ها و بویها و رنگها و دیگر چیزها را شناختن تواند. آمیخته با طبیعتهای متضاد و سرکش و آمیزهای با هم ناخوش، گرم با سرد در آمیخته و تری بر خشکی ریخته و حیرت همه را بر انگیخته.
_______________________________
19. نهج البلاغه،خطبه 90؛ بحارالأنوار:57/112/90.
20. نهج البلاغه، خطبه 1؛ بحارالأنوار:11/122/6؛ جواهر المطالب:2/161/137.
_______________________________
3. برهان غایی
تأکید برهان غایی بر هماهنگی و نظم کل عالم می‏باشد تا ناظم حکیم را برای کل عالم اثبات کند. چنین هماهنگی را می‏توان از ارتباط و سازواری اجزاء عالم با همدیگر به اثبات رساند.امیرالموءمنین در بیانات خود بر این هماهنگی تأکید می‏ورزند.
الف: ثمّ أنشأ الخلق أنشأ... احال الأشیاء لأوقاتها ولام بین مختلفاتها.(21)
خداوند آفرینش را آغاز کرد... همه چیز را در زنجیره زمان به نظم کشید و اجزاء مخالف را با هم ساز وار ساخت.
ب: وبمقارنته بین الأشیاء عُرِف أن لا قرین له. ضادّ النّور بالظُّلمة والوضوحَ بالبُهْمَة والجمودَ بالبللِ والحَرور بالصَّرد. مُوءّلِّف بین متعادیاتها. مقارن بین متبایناتها مقرِّب بین متباعداتها . مفرِّق بین متدانیاتها.(22)
و با سازواری که میان چیزها پدید آورد، دانسته شد که برای او قرینی توان تصور کرد. روشنی را ضد تاریکی قرار داد و سپیدی را ضد سیاهی، و تری را مخالف خشکی و گرمی را مخالف سردی نهاد وناسازواریهای طبیعت با یکدیگر سازواری دهنده است. و جداها از هم را نزدیک کننده و دورها از یکدیگر را نزدیک سازنده، و نزدیکها را جدا گرداننده.
ج: فأقامَ من الأشیاء أوَدَها . ونَهَجَ حدُودَها ولاءَم بقُدرَته بین متضادِّها. ووَصلَ أسبابَ قراینها. وفرَّقها أجناساً مختلفاتٍ فی الحدود والاقرار والغرائز والهیئات. بدایا خلائق أحکمَ صُنْعَها وفَطَرها علی ما أرادَ وابتدعها.(23)
پس کجی‏های هر چیز را راست کرد، و مرزهای هر یک را برابر آورد. و ناهماهنگها را به قدرت خود هماهنگ ساخته و طرح هر یک را در آنچه مناسب آن بود، انداخت، و آن را جنسهایی کرد از شماره برون در حد و اندازه و غریزه و هیئتهای گونه‏گون، پدیده‏هایی که آفرینش آنها را استوار کرد، و هر یکی را به سرشتی
_______________________________
21.نهج البلاغه، خطبه1.
22. نهج البلاغه، خطبه186.
23. نهج البلاغه،خطبه 91.
_______________________________
که خود خواست درآورد.
د: امیرالموءمنین علی‏علیه السلام درباره آفرینش آسمان می‏گوید:
نَظَمَ بلا تعلیق رهوات فَرَجها. ولاحَمَ صدوعَ انفراجها ووَشَّج بینها و بین أزواجها....
ناداها بعد إذ هی دخان فالتَحَمَتْ عُری أشراجها وفَتَقَ بعدَ الارتتاق صوامت أبوابها... وجعل شمسها آیة مبصرة لنهارها وقمرها آیةً ممحوّة من لیلها وأجراهُما فی مناقِل مَجراهُما وقدّر سیرَهما فی مدارجِ دَرَجِهما. لیُمیِّز بین اللیل والنّهار بهما. ولیُعلَمَ عَدَدُ السِّنین والحساب بمقادیرها.(24)
گشادگی و تنگی و پست و بلندیها را منظم کرد، و شکافهای آن را به هم آورد! و هر یک را با آنچه جفت آن بود پیوند نمود...
... آسمان را که دودی بود متراکم بخواند بیامد و سر بر خط گذاشت و هر جزء آن جزء دیگری را نگاه داشت. پس، درهای بسته آن را بگشاد... و آفتاب را آیتی کرد روشن کننده که به روز درآید، و ماه را آیتی که تاریکی شب، نور آن بزداید. پس آفتاب و ماه را در منزلأَههاشان روان فرمود، و مدت گردش آن دو را در خانه‏ها معین نمود تا بدین گردش، روز را از شب داند و حساب سالیان و اندازه‏گیری زمان را توانند.
ه: امیرالموءمنین‏علیه السلام در مورد آفرینش زمین می‏فرمایند:
وأنشأ الأرض فامسَکها من غیر اشتغال وارساها علی غیر قرار وأقامها بغیر قوائم، ورفعها بغیر دعائم. وحصّنها من الأود و الاعوجاج، ومنعها من التّهافت والانفراج. ارسی أوتادها وصَرَب أسدادها،واستفاض عیونها وخدّ أودیتها، فلم یهن ما بناهُ ولا ضَعُفَ ما قوّاه...(25)
زمین را پدید آورد و نگاهش داشت، بی آن که خود را بدان مشغول دارد، و بر جایش ایستاده گرداند، بی آن که آن را بر چیزی استوار بگذارد؛ و برپایش
_______________________________
24.نهج البلاغه، خطبه91؛ بحارالأنوار:57/108/90.
25. نهج البلاغه، خطبه 186؛ احتجاج:1/477/116؛ بحارالأنوار:4/255/8.
_______________________________
داشت بی پایه‏ها، و بالا بردش بی استوانه‏ها، و نگاهش داشت از کجی و خمیدن، و باز داشت آن را از افتادن و شکافته گردیدن میخهای آن را استوار ساخت و سدها را گرداگردش برافروخت، چشمه‏های آن را روان گردانید و دره‏های آن را بشکافانید آنچه را ساخته سست نگردید و ناتوان نشد آن را که نیرویش بخشید....
و و فَسح بین الجوِّ وبینها وأعدّ الهواء متنسَّما لساکنها. وأخرج إلیها أهلها علی تمام مرافقها ثمّ لم یدع جرز الأرض التی نقصرُ میاهُ العیون عن روابیها ولا تَجِدُ جداولُ الأنهار ذریعةً إلی بلوغها حتّی أنشأ لها ناشئة سحابٍ تحیی مواتها وتستخرج نباتها.(26)
پس خدای، فضای میان زمین و آسمان را فراخ ساخت، و هوا را برای نفس کشیدن بپرداخت. و اهل زمین را در آن ساکن فرمود، با آنچه بایسته آنان می‏بود، و زمینهای خشک را، که آب چشمه‏ها نتوانست خود را به پستی و بلندیهای آن رساند، و جویهای خرد و بزرگ در رسیدن بدان زمینها درمانَد، وانگذاشت. ابرهایی آفرید و بر آن زمینها بگماشت تا مرده آن را زنده گرداند و گیاه آن را برویاند.
ز: امیرالموءمنین علی‏علیه السلام بعد از خلقت آسمان و زمین وآمادگی زمین برای سکونت، انسان را خلق کرد:
فلَمّا مَهَدَ أرضَهُ وأنفَذَ أمرَهُ اختار آدم علیه السلام خیرةً من خلقه.(27)
پس چون زمین خود را بگسترد و فرمان خویش روان کرد، از میان آفریدگان آدم را برگزید.
وَقَدَّر الأرزاق فکَثَرها وقلّلها. وقسّمها علی الضِّیقِ والسّعة فعدَل فیها لیبتلی من أراد بمیسورها ومعسورها....(28)
روزی‏ها را مقدر کرد، برخی اندک و برخی فراوان دسته‏ای در تنگی و دسته‏ای در زندگانی فراخ و آسان . قسمتی کرد به عدالت تا آن را که خواهد بیازماید در زندگانی آسان یا دشوار.
ج: امیرالموءمنین علی‏علیه السلام در بیانی
_______________________________
26. نهج البلاغه، خطبه 91.
27. نهج البلاغه، خطبه 211؛ بحارالأنوار:57/38/15.
28. همان.
_______________________________
می‏فرمایند: خداوند هماهنگی بین غذای نوزاد و شیر مادر برقرار کرده است:
مَن هداک لاجتراء الغذاء من ثدی اُمّک.(29)
پس چه کسی تو را به مکیدن شیر از پستان مادرت رهنمون گشت.
قرآن نیز از هماهنگی بین عالم خبر می‏دهد که به دو نمونه آن اشاره می‏کنیم:
1.«وَمِنْ آیاتِهِ اگنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اگنْفُسِکُمْ اگزواجاً لِتَسْکُنُوا اِلیها وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَودّةً ورَحْمَةً اِنَّ فی ذلِکَ لاعلیها السلام‏یات لِقَومٍ یَتَفَکَّرُون».(30)
«از نشانه‏های او این که از [نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید، و میانتان دوستی و رحمت نهاد. آری، در این [نعمت] برای مردمی که می‏اندیشند قطعاً نشانه‏هایی است».
2. «هُوَ الَّذِی اگنْزَلَ مِنَ السَّماء ماءً فَاگخْرَجْنا بِهِ نَباتَ کُلِّ شَیءٍ فَاگخْرَجْنا مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنهُ حَبّاً مُتَراکِباً وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوان دانِیَة وَجَنات اِلی ثَمَرِهِ اِذا اگثْمَرَ وَیَنْعِهِ اِنَّ فی ذلِکُمْ لاعلیها السلام‏یاتٍ لِقَومٍ یُوءْمِنُون».(31)
«و اوست کسی که از آسمان ، آبی فرود آورد، پس به وسیله آن از هرگونه گیاه برآوردیم، و از آن [گیاه] جوانه سبزی خارج ساختیم که از آن، دانه‏های متراکمی برمی‏آوریم. و از شکوفه درخت خرما خوشه‏هایی است نزدیک به هم، و نیز باغهایی از انگور و زیتون انار همانند و غیر همانند خارج نمودیم. به میوه آن چون ثمر دهد و به [طرز] رسیدنش بنگرید. قطعاً در اینها برای مردمی که ایمان می‏آورند نشانه‏هاست.
بنابراین از مجموع آیات و روایات امیرالموءمنین علی‏علیه السلام برمی‏آید که حضرت به هماهنگی مجموع عالم نظر دارند. و این مجموعه هماهنگ را جز خدا، هماهنگ نکرده است.
مزیت برهان غایی بر برهان نظم در
_______________________________
29.نهج البلاغه، خطبه163.
30. سوره روم/21.
31. سوره انعام/99.
_______________________________
این است که علوم تجربی نمی‏تواند به این سوءال که چرا جهان این گونه هماهنگ است؟ یا چرا جهان به عنوان یک کل وجود دارد پاسخ مناسبی بدهد. یعنی مزیت برهان غایی بر برهان نظم در این است که ممکن است موارد جزیی نظم را بتوان توجیه علمی کرد ولی هماهنگی کل عالم را نمی‏توان. ثانیاً رابطه جهان به عنوان یک کل با هماهنگ کننده آن تحقیق پذیر تجربی نیست زیرا هیچ روشی برای مشاهده ارتباط جهان مادی به عنوان یک کل یا چیزی خارج از آن وجود ندارد. بنابراین هیچ تبیین علمی نمی‏تواند جایگزین تبیین توحیدی برهان غایی شود.
همچنین می‏توانیم با برهان غایی یعنی از هماهنگی و رابطه متقابل بخشهای مختلف جهان چونان یک ساختار مصنوع پی به یگانگی ناظم آن ببریم چنانچه در قرآن می‏خوانیم:
«لَوْ کانَ فِیهِما آلهة اِلاّ الله لَفَسَدَتا».(32)
اگر در آسمان و زمین، خدایانی جز الله وجود داشت، تباه می‏شدند.
امّا با برهان نظم نمی‏توان به یگانگی ناظم پی برد.
امّا ناظم حکیم این مجموعه‏های منظم کسی جز خداوند نیست که با تدبیر حکیمانه خود این جهان را منظم آفریده است. امیرالموءمنین علی‏علیه السلام در بیانی می‏فرمایند : اگر همه موجودات زنده، اعم از پرندگان و چارپایان و ... و انواع گوناگون هوشمند یا کم هوش جانداران گرد هم آیند هرگز قدرت ایجاد پشه‏ای را نخواهند داشت و راه ایجاد آن را نتوانند شناخت و عقول آنها در راه یافتن به اسرار این موجود سرگشته خواهد ماند.
ولو اجتمع جمیع حیوانها من طیرها وبهائمها، وما کان من مُراحِها وسائمها وأصناف اسناخها وأجناسها ومتبلِّدة اُممها واکیاسها علی احداث بعوضة ما قدرت علی احداثها ولا عرَفَتْ کیف السبیلُ إلی ایجادها ولتحیرتُ عقولها فی علم ذلک وتاهت.(33)
_______________________________
32. انبیاء/22.
33. نهج البلاغه، خطبه 186.
_______________________________
بنابراین از دیدگاه امیرالموءمنین علی‏علیه السلام ناظم همان آفریدگار همه موجودات است، یعنی هیچ موجود زنده مخلوقی قادر به ایجاد چنین نظمی در موجودات عالم نیست.
در پایان برهان نظم به چندی از اشکالات بر این برهان پاسخ می‏دهیم:
1. مفهوم نظم، مفهوم روشنی نیست و انسان‏ها برداشت یکسانی از آن ندارند. پدیده‏ای که برای کسی منظم به نظر می‏رسد برای دیگری غیر از آن است. مثلاً تابلویی که برای مشاهده کننده‏ای منظم به نظر می‏رسد برای دیگری بی‏نظم جلوه می‏کند(34) یا لکه‏های جوهری که برای کسی منظم به نظر می‏رسد برای دیگری منظم به نظر نمی‏رسد.(35)
پاسخ: اوّلاً با توجه به اقسام مختلف نظم یعنی نظم زیباشناختی، نظم علّی، و نظم غایی روشن می‏شود که مواردی از نظم وجود دارند مثل نظم غایی که همه اجزاء در یک هماهنگی کامل در پی ایجاد یک نتیجه می‏باشند. چنین مواردی بدون شک منظمند. موجودات زنده نظیر انسان، جانوران، پرندگان، مصادیقی از چنین نظمی هستند که هیچ کسی شک و شبهه‏ای در آن ندارد و مانند تابلو نقاشی نیست که به نظر کسی منظم و به نظر دیگری غیر منظم جلوه کند.
ثانیاً: همه تابلوهای نقاشی چنین نیستند که به نظر بعضی منظم و به نظر بعضی دیگر غیر منظم جلوه کند. بلکه تابلوهای نقاشی بر دو دسته‏اند یک دسته از آنها تابلوهایی است که همه در آن متفقند که منظم و زیبا می‏باشد و دسته دیگر ممکن است مصداق پرسش فوق باشد ولی آیا می‏توان حکم یک قسم کوچکی از اقسام نظم را به بقیه سرایت داد؟ هرگز.
2. هیوم می‏گوید: برهان نظم از برهان تشبیه و تمثیل بهره جسته است. یعنی انسانها از تجربه آموخته‏اند که
_______________________________
34. John Hospers An Introduction toPhilosophical Analysis، P،954
35. David Pailin، Groundwork of Philosphy of Religion، P،861
_______________________________
مصنوعات بشری نتیجه طرح و تدبیر ناظم می‏باشد. پس نتیجه گرفته‏اند که موجودات طبیعی نیز از روی فکر واندیشه ساخته شده‏اند یعنی احتیاج به طراح وناظم دارند. بنابراین از مماثلت و تشبیه بین مصنوعات بشری و موجودات طبیعی چنین نتیجه‏گیری شده است. امّا هیوم می‏گوید ما از تجربه آموخته‏ایم که مصنوعات انسانی نتیجه طرح و تدبیر است ولی ما چنین تجربه‏ای از موجودات طبیعی نداریم که چگونه به وجود آمده‏اند شاید بر اثر تولید مثل بیولوژیکی به وجود آمده‏اند.(36)
پاسخ: پشتوانه این تشابه بین مصنوعات انسانی و موجودات طبیعی صرف تمثیل نیست تا اشکال هیوم وارد باشد، بلکه پشتوانه واقعی این موارد سنخیت بین علت و معلول است یعنی معلول خاص باید از علت خاصی ناشی شود نه از هر علتی. یعنی یک کتاب پیشرفته ریاضی محصول فکر یک ریاضی‏دان است نه محصول یک فرد بی‏سواد یا غیر متخصص آن فن. قاعده سنخیت یک قاعده عقلی است که برای اثبات صحت آن نیازی به تجربه ندارد. بلکه عقل با مشاهده یک طرف، طرف دیگر را نتیجه می‏گیرد. ما می‏گوییم مصنوعات بشری مصداقی از معلول منظم هستند و به حکم قاعده سنخیت معلول منظم باید از علت و فاعل حکیم و با تدبیری صادر شده باشد، همین قاعده سنخیت در مورد طبیعت و پدیده‏های آن نیز صادق وجاری است یعنی چون معلول منظم است به حکم قاعده سنخیت باید علت آن حکیم وعالم باشد. بنابراین مصنوعات بشری و موجودات طبیعی دو مصداق برای قانون سنخیت هستند و تشبیه و تمثیل، اساس شباهت آنها نیست. از این رو، مدافعان برهان نظم از صرف تمثیل استفاده نمی‏کنند.
امّا در مورد تولید مثل می‏توان گفت که چنین تبیینی قانع کننده نیست زیرا تولید مثل عبارت است از تکثیر فرد دیگری از همان نوع. بنابراین پای موجود دیگر از
_______________________________
36. J. L. Mackie، The Miracle of Theism، oxford، P،731
_______________________________
همان نوع به میان می‏آید که در مورد آن دقیقاً همان سوءال مطرح می‏شود. بنابراین این فرضیه که نظم در عالم محصول طراحی ناظم حکیم و عالم جهان است معقول‏ترین و قانع کننده‏ترین فرضیه است.
3. نظریه تکاملی داروین، جایگزینی برای تبیین توحیدی برهان نظم است.
مطابق نظریه داروین، ساختارهای موجودات زنده امروزی، بر اثر یک فرایند طبیعی محض از موجودات ساده‏تر ناشی شده‏اند. در این نظریه همان‏طور که از زمان داروین عرضه شده است، دو عامل نقش اساسی دارند:
1. جهشها یا موتاسیونها.
2. ازدیاد نسل.
بر اساس این نظریه، ما مجموعه‏ای از عوامل طبیعی محض خواهیم داشت که با عملکرد آنها، جهان زنده مدام در جهت سازگاری بیشتر و بیشتر متحول می‏شود.(37)
پاسخ: نظریه داروین نمی‏تواند تبیین کاملی از وجود نظام غایی در جهان ارائه دهد، بلکه صرفاً بیانگر این است که چگونه بعضی از موجودات یعنی موجودات زنده پیچیده‏تر از بعضی دیگر یعنی موجودات زنده ساده‏تر حاصل شده‏اند و درباره منشأ ساده‏ترین موجودات چیزی نمی‏گوید. بنابراین به تنهایی نمی‏تواند جایگزین تبیین توحیدی باشد.
مسأله دیگر آن است که نظریات علمی، موضع فلسفی خاصی را القا نمی‏کنند بلکه نسبت به مسایل فلسفی بی‏طرف هستند. دانشمندان فقط رابطه و تأثیر بین دو پدیده‏ی تجربه پذیر را می‏توانند مورد بحث قرار دهند و در حوزه‏ی ورای حوزه تجربه به علت تجربه ناپذیر بودن به عنوان دانشنمند حق اظهار نظر ندارند. مثلاً در مورد همین نظریه داروین، نهایت چیزی که دانشمندان می‏توانند
_______________________________
37.پل ادواردز، براهین اثبات وجود خدا در فلسفه غرب، علیرضا جمالی نسب، محمد محمدرضایی، ص 79.
_______________________________
بگویند این است که ما مشاهده می‏کنیم که موجودات زنده پیچیده‏تر از موجودات زنده ساده‏تر به وجود آمده‏اند بدون این که بگویند تنها توجیه و تبیین همین است.
اگر دانشمندان و هر کس دیگری بگوید تنها توجیه و تبیین به وجود آمدن موجودات زنده پیچیده‏تر همین است یا این نظریه بهترین فرضیه است، یک دیدگاه فلسفی را اظهار نموده است که از حوزه علوم تجربی خارج شده است، یعنی این که اعتقاد دارد که تنها جهان قابل تصور همین حوزه تجربه است و هیچ عامل دیگر غیر تجربی دخیل در این مسأله نیست. این مسأله‏ای نیست که بتوان به سهولت از نظریه داروین یا هر نظریه علمی دیگر استخراج کرد. پس نظریه داروین در مورد اثبات و انکار حوزه غیر تجربی حق اظهار نظر ندارد. این که این روند تکامل نیاز به ناظم دارد یا نه امر دیگری است که باید جداگانه مورد بحث قرار داد. هم چنین در صورت صحت نظریه داروین، این نظریه مبطل نظریه ناظم الهی نیست، زیرا طرفداران نظریه ناظم الهی تاکنون عقیده داشت که ناظم الهی طرح‏های آنی و کوتاه مدت را برای طرح خود در نظر گرفته است حال می‏توانند بگویند که ناظم الهی برای خلق جهان و موجودات پیچیده‏تر طرح بلند مدتی را برگزیده است و این طور نیست که با کم و زیاد شدن زمان اصل نیاز به ناظم از بین برود، فی المثل اگر یک طرح و پروژه ساختمانی و یک دایرة المعارف بزرگ در مدت کوتاهی نوشته شود بگوییم احتیاج به طراح و نویسنده دارد ولی اگر بیش از سالهای متعارف طول بکشد بگوییم دیگر نیازی به طراح و نویسنده ندارد. پس کم و زیاد شدن زمان، اصل نیاز به وجود ناظم را برطرف نمی‏سازد.
بنابراین متقن‏ترین و بهترین فرضیه برای تبیین نظم عالم این است که بگوییم چنین نظمی، معلوم ناظم الهی است که با دست توانای خود این چنین آنها را خلق کرده است.

تبلیغات