برهان نظم از دیدگاه امام علی (ع) (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
بدون شک، برهان نظم یکی از مداولترین براهینی است که بر وجود خدا اقامه شده است. این برهان نیز همانند بعضی از براهین اثبات وجود خدا، تاریخی به بلندی عمر انسانها دارد. آدمیان از قدیم الأیام با مشاهده پدیدههای منظم و هماهنگ به این فکر میافتادند که این نظم و هماهنگی موجودات، معلول چیست. آیا خود اجزاء با همکاری یکدیگر این نظم را پدید آوردهاند یا این که ناظمی حکیم و با تدبیر، این اجزاء را با چنان دقت منظم کرده است؟ انسان بر اثر تأمل و تعمق در ساختار موجودات به این نتیجه میرسد که ناظمی حکیمی، چنین ساختار منظمی را پدید آورده است و به تعبیری این مجموعههای منظم نشانههای تدبیری است که ما را به خدا رهنمون میکند چنانچه امیرالموءمنین علیعلیه السلام میفرمایند: این خداست که با نشانههای تدبیر که در آفریدگانش دیده میشود، بر عقلها آشکار شده است. ظهر فی العقول بما یُری فی خلقه من علامات التدبیر.(1)
برهان نظم با بیان ساده
مقدمهی اوّل: عالم طبیعت، پدیدهای منظم است یا این که در عالم طبیعت، پدیدههای منظم وجود دارد.
مقدمهی دوم: بر اساس بداهت عقلی هر نظمی از ناظم حکیم و با
_______________________________
1. نهج البلاغه، خطبه 182؛ اصول کافی، ج1، ص 141.
_______________________________
شعوری برخاسته است که بر اساس آگاهی و علم خویش، اجزاء پدیده منظم را با هماهنگی و آرایش خاصی برای وصول به هدف مشخصی در کنار هم نهاده و آن را بر اساس طرح حکیمانهای منظم ساخته است.
بنابراین عالم طبیعت که پدیدهای منظم است ناظم حکیم و با شعوری که خدا نام دارد، آن را تدبیر کرده است.
در قرآن و روایات معصومینعلیهم السلام، مخصوصاً در تعابیر امیرالموءمنین علیعلیه السلام به این برهان اشاره شده است که برخی از آنها را مورد استناد قرار میدهیم و سپس با تفصیل بیشتر تقریرهای مختلف برهان نظم را با استشهاد به کلامات امیرالموءمنین علیعلیه السلام مطرح مینماییم.
1. قرآن در آیات بسیار از جمله این آیه به موارد نظم در آسمانها و زمین و خلقت انسانها و جنبدگان اشاره میکند و آنها را نشانههایی برای راهنمایی به ناظم حکیم معرفی مینماید:
«اِنَّ فِی السَّموات والاءرض لاعلیها السلامیات لِلْمُوءْمِنین* وَفی خلقکم ومایبثُ من دابة آیات لقوم یوقنون* واختلاف اللیل والنّهار و ما أنزل الله من السَّماء من رزق فَاگحیا بهِ الاگرض بَعد مَوتها وتَصریف الرِّیاح آیات لقوم یَعقِلون* تِلک آیات الله نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالحَقّ فَباگیّ حَدیث بَعد الله وآیاته یُوءمِنُون».(2)
«به راستی در آسمانها و زمین، برای موءمنان نشانههایی است و در آفرینش خودتان و آنچه از [انواع] جنبدگان پراکنده میگرداند برای مردمی که یقین دارند، نشانههایی است و [نیز در ] پیاپی آمدن شب و روز و آنچه خدا از روزی از آسمان فرود آورده و به [وسیله [آن زمین را پس از مرگش زنده گردانیده است و [همچنین در ] گردش بادها [به هر سو] برای مردمی که میاندیشند نشانههایی است. این[ها]ست آیات خدا که به راستی آن را بر تو میخوانیم، پس، بعد از خدا و نشانههای او به کدام سخن خواهند گروید».
2. امیرالموءمنین علیعلیه السلام نیز در
_______________________________
2. جاثیه/36.
_______________________________
بیاناتشان بسیار از نظم و تدبیر جهان و موجودات سخن میگویند که با مشاهده این موارد نظم میتوان به ناظم حکیم و با شعور که خدا میباشد، آگاهی پیدا کرد:
الف). کفی باتقان الصنع لها آیة وبمرکب الطبع علیها دلالة وبحدوث الفطر علیها قدمة وبأحکام الصنعة لها عبرة.(3)
در اتقان صنع، نشانهای کافی بر خداوند است و در ترکیب طبیعت (اشیاء) دلیل کافی بر او وجود دارد و در حدوث خلقت برهان کافی بر قدیم بودن او و در استحکام صنع مخلوقات عبرتی است کافی برای شناخت او.
ب). ظهرت فی بدائع الذی أحدثها آثار حکمته وصار کلّ شیء خلق حجّة له ومنتسباً إلیه فإن کان خلقاً صامتاً فحجته بالتدبیر ناطقة فیه.(4)
آثار حکمت خدا در آفریدههای بدیعش هویداست و آنچه آفریده حجت و دلیلی بر وجود او و منتسب به او هستند هر چند به ظاهر مخلوقی خاموشند ولی دلیل گویا بر تدبیر ذات پاک او میباشند.
ج) ألا ینظرون إلی صغیر ما خلق کیف أحکم خلقه وأتقن ترکیبه وفلق له السمع والبصر وسوّی له العظم والبشر أنظر إلی النملة فی صغر جُثتها ولطافة هیئتها.(5)
آیا به خردترین چیز که آفریده نمینگرند که چسان آفرینش او را استوار داشته و ترکیب آن را برقرار ، آن را شنوایی و بینایی بخشیده و برایش استخوان و پوست آفریده، بنگرید به مورچه که جثه آن کوچک و پیکره آن لطیف و زیباست.
3. امام باقرعلیه السلام در روایتی میفرماید: من لم یدلّه خلق السموات الأرض واختلاف اللیل والنهار ودوران الفلک والشمس والقمر والاعلیها السلامیات العجیبات علی أنّ وراء ذلک أمر أعظم منه فهو فی الاعلیها السلامخرة أعمی وأضلّ سبیلاً.(6)
کسی که خلقت آسمانها و زمین و
_______________________________
3. عیون اخبارالرضاعلیه السلام:1/121/15؛ بحارالأنوار:4/221/2.
4. نهج البلاغه، خطبه91؛ التوحید:52/13؛ بحارالأنوار:57/107/90.
5. نهج البلاغه، خطبه 185؛ الاحتجاج:1/481/117؛ بحارالأنوار:3/26/1.
6. التوحید، ج6، ص 445؛ الاحتجاج، ج2، ص 169.
_______________________________
اختلاف شب و روز و دوران افلاک و خورشید و ماه و نشانههای شگفتانگیز او را راهنمایی نکند بر این که آنچه در ورای اینها وجود دارد عظیمتر است، پس او در آخرت، کوردل و گمراه خواهد بود.
از مجموع آیات و روایات به خوبی برمیآید که یکی از راههای شناخت خدا، تأمّل در آثار صنع و حکمت خداوند است و به تعبیری از نظم شگفتانگیز در این مخلوقات میتوان دست توانای خداوند را که ناظم جهان است، مشاهده کرد. اینک به توضیح مفهوم نظم، و ویژگیهای آن و تقریرهای مختلف این برهان میپردازیم.
تعریف نظم: از بیانات امیرالموءمنین علیعلیه السلام در باب برهان نظم برمیآید که نظم معنای روشنی دارد و در مقابل هرج و مرج است که میتوان آن را چنین نیز تعریف کرد: پدیده منظم مجموعهای است که اجزاء آن به نحوی در کنار هم و در ارتباط با یکدیگر قرار گرفته باشند که در مجموع هدف مشخصی را تعقیب کند. یا این که نظم، گرد آمدن اجزاء متفاوت با کیفیت و کمیت ویژهای در یک مجموعه است به طوری که همکاری و هماهنگی آنها، یک هدف معین را تأمین کند. برای توضیح نظم، میتوان تعریف مصداقی نیز کرد یعنی اگر مصادیق نظم را برشماریم، معنای نظم روشن میشود.
أقسام نظم
نظم را بر حسب غایت و نتیجه پیوند، میتوان به سه نوع تقسیم کرد:
1. نظم زیباشناختی: اگر گروهی از عناصر و اجزاء به شیوه خاص کنار هم قرار گیرند که ما لذت ذاتی به ادراک آن داشته باشیم یا سبب حیرت و شگفتی انسان شود، آن رانظم زیباشناختی میگویند: مثل مشاهدهی تابلوی نقاشی یا ترغیب به اعتقاد به وجود خدا از طریق بررسی آسمان پر ستاره و زیبا.
2 نظم علّی: اگر عناصر خاصی در یک تقارن زمانی و مکانی رخ دهند، ما میتوانیم از نظم علّی سخن بگوییم.
3. نظم غایی: ساختارهایی که برای ایجاد یک نتیجه مشخص و با ارزش هماهنگ شدهاند، نظم غایی دارند، نمونه نظم غایی موجودات زنده یا مصنوعات بشری است.(7)
همچنین نظم را به این اعتبار که پیوند و ارتباط بین اشیاء مختلف لازمه و شرط پیدایش مفهوم نظم است، نظم را به سه قسم تقسیم میکنند.
1. نظم اعتباری: این گونه از نظم تابع قرارداد اعتبار کنندگان است و در حالات مختلف متفاوت است مانند نظم کتابها در کتابخانه که بر اساس الگوی خاصی، چینش دارند.
2. نظم صناعی: این نوع از نظم بر اساس قوانین علمی و برای هدف خاصی توسط انسان ساخته میشوند مانند نظم حاکم بر ساعت، کامپیوتر و هواپیما و....
3. نظم طبیعی: مانند نظم در بدن انسان و گیاهان و جانوران و... این نوع از نظم معلول ارتباط و ترتیب طبیعی و تکوینی حاکم بر اجزاء یک پدیده طبیعی است نه ناشی از چینش قراردادی یا صناعی اجزاء.
با توجه به انواع نظم میتوان گفت که همه آنها بهرهای از نظم دارند و به تعبیری نظم یک امر مشکک و ذو مراتب است که مصادیق متعددی دارد که در بعضی از مصادیق نظم پیچیدهتر و روشنتر و در بعضی دیگر نظم سادهتر است و از روشنی و وضوح کمتری برخوردار است.
اگر در مجموعهای منظم دقت شود، آشکار میگردد که سه عنصر سازنده اصلی مفهوم نظم است.
الف) طراحی و برنامه ریزی دقیق.
ب) سازماندهی حساب شده.
ج) هدف داشتن.
اگر مجموعه فاقد یکی از این عناصر بود آن مجموعه منظم نخواهد بود. حال که با مفهوم نظم و انواع آن آشنا شدیم، لازم است ویژگیهای برهان نظم را بیان کنیم.
ویژگیهای برهان نظم
1. برهان نظم یکی از مقدماتش
_______________________________
7.پل ادواردز، براهین اثبات وجود خدا در فلسفه غرب، علیرضا جمالی نسب، محمد محمدرضایی، قم بوستان کتاب، صص 6 75.
_______________________________
حسی است و مقدمه دیگر عقلی.
حسی به این معناست که آدمیان با حواس خود میتوانند پدیده منظم را درک کنند. عقلی به این معناست که آدمیان بر اساس قاعده عقلی یعنی سنخیت بین علت و معلول، درک میکنند که پدیده منظم و دارای هدف باید از ناظمی حکیم و با شعور نشأت گرفته باشد.
امیرالموءمنین علیعلیه السلام در تعابیری به قاعده سنخیت اشاره میکنند که به نمونههایی از آن اشاره میکنیم:
الف) هل یکون بناء من غیر بان(8): آیا هیچ بنایی، بی سازنده میباشد!
ب) البعرة تدلّ علی البعیر، والروثة تدلّ علی الحمیر، و آثار القدم تدلّ علی المسیر، فهیکل علویّ بهذه اللطافة ومرکز سفلی بهذه اکثافة، کیف لا یدلاّن علی اللطیف الخبیر.(9)
حضرت در این بیان میفرمایند: آثار شتر بر شتر دلالت میکند و آثار درازگوش بر دراز گوش دلالت میکند و آثار قدم بر رهگذر دلالت میکند، بنابراین ساختار آسمانی با این لطافت و مرکز زمینی با این غلظت، چگونه دلالت بر لطیف خبیر و آگاه نکند.
از این دو تعبیر حضرت به خوبی میتواند به اصل سنخیت پی برد. بنابراین، نظم عقلاً دلالت بر ناظم آگاه و با تدبیری میکند.
2. برهان نظم نیاز به اثبات در سراسر جهان ندارد. همین که بعضی از موجودات پیرامون خود را حداقل وجود خود را منظم یافتیم برای نتیجه مورد نظر کافی است.
امیرالموءمنین علیعلیه السلام با مشاهده موجودات منظم میگویند وای بر آن کسی که تقدیر کننده وناظم را انکار میکند:
فَانظُر إلی الشمس والقَمر والنَّبات والشجر واختلاف هذا اللیل النهار... فالویلُ لمن جَحَد المُقدِّر وأنکر المدبِّر!(10)
پس به خورشید و ماه و گیاه و
_______________________________
8. نهج البلاغه، خطبه185.
9. جامع الأخبار:35/13؛ بحارالأنوار:3/55/27.
10.نهج البلاغه، خطبه 185.
_______________________________
درخت و آب و سنگ و گردش شب و روز... نگاه کنید پس وای بر کسی که ایجاد کننده را انکار کرده و به نظم آورنده را باور ندارد.
3. برهان نظم یک برهان پویاست. یعنی با پیشرفت علم، اسرار نظامند موجودات هر چه بیشتر کشف میشود و آدمی، هر چه بیشتر مبهوت این ساختارهای منظم و پیچیده میشود و دست توانای ناظم حکیم هر چه بیشتر حس میکند.
تقریرهای مختلف برهان نظم
برهان نظم، تقریرهای مختلفی دارد که در بیانات امیرالموءمنینعلیه السلام میتوانیم آنها را مشاهده کنیم، هر چند که نحوه بیان این تقریرها مختلف است ولی محتوای همه تقریرها یکی میباشد.
1. برهان هدفمندی: برهان هدفمندی شکلی از برهان نظم است که به این صورت بیان میشود:
ما مشاهده میکنیم پدیدههای منظمی را که همواره به سمت غایتی در حرکتند، و از طرفی آنچه فاقد علم و آگاهی است نمیتواند به سوی غایتی حرکت کند مگر این که توسط موجودی که برخوردار از علم و هوش و تدبیر است، هدایت شود. موجودات منظم خود فاقد علم و آگاهیاند. بنابراین موجودی آگاه و با تدبیر آنها را به سمت غایت هدایت میکند. امیرالموءمنین علیعلیه السلام در تعابیر مختلف به این تقریر اشاره میکنند.
الف: بیدک ناصیة کلّ دابّة وإلیک مصیر کل نسمة.(11)
زمام هر جنبدهای به دست تو است بازگشت هر آفریده به سوی تو است.
ب: قدّر ما خلق فأحکم تقدیرَه، ودبَّرهُ فألطفَ تدبیرَه، ووجَّههُ لوجهَته فَلَمْ یَتَعدَّ حدودَ منزلته.(12)
برای هر چه آفرید، اندازه و مقداری معین کرد و آن را نیک استوار نمود و به لطف خویش منظم ساخت و به سوی کمال وجودش متوجه نمود تا از حد خود
_______________________________
11.نهج البلاغه،خطبه 109.
12.نهج البلاغه،خطبه90.
_______________________________
تجاوز نکند.
ج. لکنّه سبحانَهُ دبّرها بلُطفِهِ وأمسکها بأمرِه وأتقنها بقدرته.(13)
لیکن خدای سبحان به لطف خود در کارش تدبیر نمود و به امر خویش نگاهش داشت و به قدرت خود استواریاش بخشید.
د. أیّها المخلوق السّویُّ والمنشأ المرعیُّ، فی ظلماتِ الأرحام ومُضاعفاتِ الأستار، بُدئت«من سلالة من طین» و وضعت «فی قرار مکین إلی قدر معلوم » وأجل مقسوم، تمور فی بطن اُمّک جنیناً لا تجیرُ دُعاء ولا تسمعُ نداء ثُمّ اُخرجتَ من مقرِّک إلی دارٍ لم تشهدها ولم تعرف سُبُلَ منافعها؛ فمن هداک لاجترار الغذاء من ثَدْی اُمّک؟ وعرّفک عند الحاجة مواضع طلبک وارادتک.(14)
ای انسان آفریده و آراسته که در ارحام تاریک و پردههای بسیار محافظت شدی. از گل خالصی شروع شدی و در قرارگاه استواری تا زمان معین جا داده شدی در شکم مادرت که چنین بودی مضطربانه حرکت داشتی نه سخنی را پاسخ میگفتی و نه آوازی را میشنیدی سپس از قرارگاهت به طرف سرایی بیرون انداخته شدی که ندیده بودی و راههای منفعتش را نشناخته بودی. چه کسی تو را به مکیدن غذا از پستان مادرت راهنماییت نمود، و هنگام احتیاج محل طلب و خواست را نشانت داد.
ما در این بیان امیرالموءمنین علیعلیه السلام مشاهده میکنیم که جنینی که از اجزایی تشکیل شده است فاقد علم و آگاهی است ولی در جهت خاصی رشد و تکامل مییابند، و از طرفی آنچه فاقد علم است نمیتواند همواره در جهت خاصی و به سوی غایت مشخصی حرکت کند مگر توسط موجود هوشمندی هدایت شود، همچون تیری که توسط تیرانداز هدایت میشود. بنابراین موجود حکیمی آنها را در جهت غایت مشخصی هدایت میکند. حضرت میفرمایند: چه کسی تو را به مکیدن غذا از پستان مادرت راهنماییت کرد
_______________________________
13.نهج البلاغه، خطبه 186.
14. نهج البلاغه،خطبه 163.
_______________________________
تو که فاقد علم و آگاهی بودی. بنابراین این خداست که چنین تدبیر میفرماید.
بنابراین از این تقریر چنین نتیجه میگیریم که در واقع هدایتگر موجودات ناآگاه به سمت غایتشان، موجود حکیمی است که از آن به خدا تعبیر میشود.
ممکن است سوءالی به این صورت مطرح گردد که قوانین علمی است که حاکم بر چنین موجوداتی است و آنها را به سمت غایتشان رهنمون میکند و به تعبیری علت قریب حرکت موجودات به سمت غایات، قوانین علمی است.
در پاسخ میتوان گفت: هر چند ممکن است علت قریب حرکت موجودات ناآگاه به سوی غایات قوانین علمی باشد ولی این امر منافی با هدایتگر حکیم ندارد. هدایتگر حکیم به نحوی آنها را تدبیر نموده است که همواره به سمت غایتشان در حرکتند.
2. برهان نظم
در برهان نظم از موارد جزیی نظمیی به ناظم حکیم برده میشود. امروزه بعضی بر آنند که برهان نظم غیر از برهان غایی است تأکید برهان نظم بر موارد جزیی نظم است، امّا تأکید غایی بر این است که کل جهان یک مجموعه هماهنگ میباشد. در بیانات امیرالموءمنین علیعلیه السلام هر دو این تقریرها وجود دارد. اینک به تقریر برهان نظم از دیدگاه آن حضرت میپردازیم. امیرالموءمنین علیعلیه السلام در بیانات خود بسیار به موارد جزیی نظم نظیر نظم در آسمانها و زمین، طاووس، ملخ، خفاش، مورچه و خزندگان، و نظم موجود در ساختار انسان اشاره میفرمایند که در اینجا به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
الف: ابتدعهم خلقاً عجیباً من حیوان وموات وساکن وذی حرکات فأقام من شواهد البینات علی لطیف صنعته وعظیم قدرته.(15)
خداوند موجودات عجیب و شگفت را آفرید بعضی جاندار (مانند انسان وحیوانات) و بعضی بی جان(مانند جمادات) و بعضی ساکن و آرام (مانند
_______________________________
15.نهج البلاغه، خطبه 165؛ بحار الأنوار:65/30/1.
_______________________________
کوهها) و بعضی دارای حرکات (مانند ستارگان) و از دلیلهای آشکار که گواهی میدهند بر زیبایی آفرینش او و بر بزرگی توانائیش.
...من أعجبها خلقاً الطّاووس الذی أقامَهُ فی أحکمِ تعدیل ونضّد ألوانه فی أحسنِ تنضید بجناح أشرج قصبهُ وذَنَب أطال مسحبَهُ. إذا درج إلی الانثی نشرَهُ من طَیِّه، وسَما به مُطِلاّ علی رأسه کأنّه قِلعُ داریً عَنَجَهُ نوتیه. یختال بألوانه، ویمسُ بزیفانه....(16)
و شگفت انگیزتر آن پرندگان در آفرینش، طاووس است که آن را در استوارترین هیئت پرداخت، و رنگهای آن رابه نیکوترین ترتیب مرتب ساخت. با پری که نام استخوانهای آن را به هم درآورد، و دُمی که کشش آن را دراز کرد چون به سوی ماده پیش رود، آن دم درهم پیچیده را وا سازد و بر سر خود برافرازد، که گویی بادبانی است برافراشته و کشتیبان زمام آن را بداشته. به رنگهای خود مینازد، و خرامان خرامان دُم خود را بدین سو و آن سو میبرد و سوی ماده میتازد... اگر آن را همانند کنی بدانچه زمین رویانیده گویی: گلهای بهاره است و از این سوی و آن سوی چیده و اگر به پوشیدنیاش همانند سازی؛ همچون حلههاست نگارین، و فریبا یا چون برد یمانی زیبا واگر به زیورش همانند کنی، نگینها است رنگارنگ، در سیمها نشانده خوشنما چون نقش ارژنک.
ب: وإن شئت قلت فی الجرادة إذ خلق لها عینین حمراوین وأسرج لها حدقتین قمراوین، وجعل لها السمع الخفّی وفتح لها الفم السویّ وجعل لها الحسّ القویّ، ونابین بهما نقرض، ومنجلین بهما تقبض یرهبها الزرّاع فی زرعهم ولا یستطیعون ذبّها، ولو أجلبوا بجمعهم، حتّی تَرِد الحرث فی نزواتها، وتقضی منه شهواتها. وخلقُها کلّه لا یکوِّن أصبعاً مستدقة.(17)
اگر خواهی از ملخ بگویم که دو دیده سرخ آفرید برای آن، و دو حدقه
_______________________________
16. نهج البلاغه، خطبه 165.
17. نهج البلاغه، خطبه 185؛ احتجاج:1/483/117؛ بحارالأنوار:3/27/1.
_______________________________
برایش افروخت چون ماه تابان، و او را گوشی بداد پوشیده و پنهان، و دهانی گشود به اعتدال و حسی نیرومند و به کمال. و دو دندان پیشین که بدانها ببُرد، و دو پای داس مانند که بدانها چیزی را بگیرد. کشاورزان در کشت خود از آن میترسند و توانایی راندنش را ندارند، هر چند همه کسان خود را فراهم آرند، تا گاهی که در جست و خیزهایش روی به کِشته آرد، و هر چه خواهش آن است روا دارد، و همه اندام ملخ به اندازه یک انگشت باریک نیست و این حقیقتی است.
ج: ألا تنظرون إلی صغیر ما خلق کیف أحکم خلقه، وأتقن ترکیبه، وخلق له السمع والبصر، وسوّی له العظم والبشر! انظروا إلی النملة فی صِغر جُثّتها ولطافة هیئتها، لا تکاد تنال بلحظ البصر، ولا بمستدرک الفکر، کیف دبّت علی أرضها، وصبّت علی رزقها، تنقل الحبّة إلی حُجرها، وتُعدُّها فی مستقرّها.
ولو فکّرت فی مجاری أکلها فی علوها وسفلها، وما فی الجوف من شراسِف بطنها وما فی الرأس من عینها واُذنها لقضیت من خلقها عجباً ولقیتَ من وصفها تعباً!(18)
آیا به خردترین چیزی که آفریده نمینگرند، که چسان آفرینش او را استوار داشته و ترکیب آن را برقرار؟ آن را شنوایی و بینایی بخشیده و برایش استخوان و پوست آفریده. بنگرید به مورچه و خردی جثّه آن و لطافتش در برون و نهان . چنان است که به گوشه چشمش نتوان دید، و با اندیشیدن به چگونگی خلقتش نتوان رسید چگونه بر زمین جنبد و به روزی خود خُنید، دانه را به لانه خود برد و در قرارگاه خویش آمادهاش کند....
اگر بنگری در گذرگاههای خوراک او که چسان از بالا و زیر پیوسته است به هم و آنچه درون اوست از غضروفهای آویخته به دنده تا شکم و آنچه در سر اوست از چشم و گوش هم، از آفرینش او جز شگفتی نتوانی، و در وصف او به رنج درمانی.
د: فلَمّا مَهّد أرضهُ وأنفذ أمرَهُ اختار
_______________________________
18. نهج البلاغه، خطبه185؛ احتجاج:1/481/117؛ بحارالأنوار:3/26/1.
_______________________________
آدم حبرة من خلقه...(19)
پس از آن که حق تعالی زمین را پهن کرد و امر خود را به آفرینش انسان جاری ساخت، آدم را برگزید و او را افضل و برتر از سایر مخلوقاتش گردانید.
امیرالموءمنین علیعلیه السلام در کلامی دیگر راجع به انسان میفرماید:
ثمّ جمع سبحانه من حزن الأرض وسهلها وعذبها سبخها، تربة سنّها بالماء حتّی خلصت ولاطها بالبلة حتی لزََبَتْ فجبل منها صورة ذات احناء ووصول وأعضاء وفصول، أجمدها حتّی استمسکت واصلدها حتی صلصلت، لوقت معدود وأمد معلوم، ثمّ نفخ فیها من روحه فمثُلت إنساناً ذا أذهان یجیلها، وفکر یتصرّف بها وجوارح یختدمها وأدوات یُقلّبها ومعرفة یَفرق بها بین الحقّ والباطل والأذواق والمشام و الألوان و الأجناس، معجوناً بطینة الألوان المختلفة والأشباه الموءتلفة والأضداد المتعادیة والأخلاط المتباینة من الحرّ والبرد والبلّة وا لجمود.(20)
سپس خدای با عظمت، از زمین گونهگون طبیعت خاکی فراهم کرد، از زمین نرم و ناهموار و از شیرین آن و از نمکزار. بر آن خاک آب ریخت تا پاک شود و با تری محبتاش بیامیخت تا چسبناک شد. پس صورتی از آن پدید آورد، با اندامهای بایسته، و عضوهای جدا و به یکدیگر پیوسته آن را بخشکانید تا یک لخت شد و زمانیاش بداشت تا سخت شد، چنان که اگر بادی بدان میوزرید بانگش به گوش میرسید پس از روح خود در آن دمید تا به صورت انسانی گردید. خداوند ذهنها که در آن ذهنها را به کار گیرد و اندیشهای که تصرف او را پذیرد، با دست و پایی در خدمت او و اعضایی در اختیار و قدرت او، با دانشی که بدان حق را از باطل جدا کردن داند و مزهها و بویها و رنگها و دیگر چیزها را شناختن تواند. آمیخته با طبیعتهای متضاد و سرکش و آمیزهای با هم ناخوش، گرم با سرد در آمیخته و تری بر خشکی ریخته و حیرت همه را بر انگیخته.
_______________________________
19. نهج البلاغه،خطبه 90؛ بحارالأنوار:57/112/90.
20. نهج البلاغه، خطبه 1؛ بحارالأنوار:11/122/6؛ جواهر المطالب:2/161/137.
_______________________________
3. برهان غایی
تأکید برهان غایی بر هماهنگی و نظم کل عالم میباشد تا ناظم حکیم را برای کل عالم اثبات کند. چنین هماهنگی را میتوان از ارتباط و سازواری اجزاء عالم با همدیگر به اثبات رساند.امیرالموءمنین در بیانات خود بر این هماهنگی تأکید میورزند.
الف: ثمّ أنشأ الخلق أنشأ... احال الأشیاء لأوقاتها ولام بین مختلفاتها.(21)
خداوند آفرینش را آغاز کرد... همه چیز را در زنجیره زمان به نظم کشید و اجزاء مخالف را با هم ساز وار ساخت.
ب: وبمقارنته بین الأشیاء عُرِف أن لا قرین له. ضادّ النّور بالظُّلمة والوضوحَ بالبُهْمَة والجمودَ بالبللِ والحَرور بالصَّرد. مُوءّلِّف بین متعادیاتها. مقارن بین متبایناتها مقرِّب بین متباعداتها . مفرِّق بین متدانیاتها.(22)
و با سازواری که میان چیزها پدید آورد، دانسته شد که برای او قرینی توان تصور کرد. روشنی را ضد تاریکی قرار داد و سپیدی را ضد سیاهی، و تری را مخالف خشکی و گرمی را مخالف سردی نهاد وناسازواریهای طبیعت با یکدیگر سازواری دهنده است. و جداها از هم را نزدیک کننده و دورها از یکدیگر را نزدیک سازنده، و نزدیکها را جدا گرداننده.
ج: فأقامَ من الأشیاء أوَدَها . ونَهَجَ حدُودَها ولاءَم بقُدرَته بین متضادِّها. ووَصلَ أسبابَ قراینها. وفرَّقها أجناساً مختلفاتٍ فی الحدود والاقرار والغرائز والهیئات. بدایا خلائق أحکمَ صُنْعَها وفَطَرها علی ما أرادَ وابتدعها.(23)
پس کجیهای هر چیز را راست کرد، و مرزهای هر یک را برابر آورد. و ناهماهنگها را به قدرت خود هماهنگ ساخته و طرح هر یک را در آنچه مناسب آن بود، انداخت، و آن را جنسهایی کرد از شماره برون در حد و اندازه و غریزه و هیئتهای گونهگون، پدیدههایی که آفرینش آنها را استوار کرد، و هر یکی را به سرشتی
_______________________________
21.نهج البلاغه، خطبه1.
22. نهج البلاغه، خطبه186.
23. نهج البلاغه،خطبه 91.
_______________________________
که خود خواست درآورد.
د: امیرالموءمنین علیعلیه السلام درباره آفرینش آسمان میگوید:
نَظَمَ بلا تعلیق رهوات فَرَجها. ولاحَمَ صدوعَ انفراجها ووَشَّج بینها و بین أزواجها....
ناداها بعد إذ هی دخان فالتَحَمَتْ عُری أشراجها وفَتَقَ بعدَ الارتتاق صوامت أبوابها... وجعل شمسها آیة مبصرة لنهارها وقمرها آیةً ممحوّة من لیلها وأجراهُما فی مناقِل مَجراهُما وقدّر سیرَهما فی مدارجِ دَرَجِهما. لیُمیِّز بین اللیل والنّهار بهما. ولیُعلَمَ عَدَدُ السِّنین والحساب بمقادیرها.(24)
گشادگی و تنگی و پست و بلندیها را منظم کرد، و شکافهای آن را به هم آورد! و هر یک را با آنچه جفت آن بود پیوند نمود...
... آسمان را که دودی بود متراکم بخواند بیامد و سر بر خط گذاشت و هر جزء آن جزء دیگری را نگاه داشت. پس، درهای بسته آن را بگشاد... و آفتاب را آیتی کرد روشن کننده که به روز درآید، و ماه را آیتی که تاریکی شب، نور آن بزداید. پس آفتاب و ماه را در منزلأَههاشان روان فرمود، و مدت گردش آن دو را در خانهها معین نمود تا بدین گردش، روز را از شب داند و حساب سالیان و اندازهگیری زمان را توانند.
ه: امیرالموءمنینعلیه السلام در مورد آفرینش زمین میفرمایند:
وأنشأ الأرض فامسَکها من غیر اشتغال وارساها علی غیر قرار وأقامها بغیر قوائم، ورفعها بغیر دعائم. وحصّنها من الأود و الاعوجاج، ومنعها من التّهافت والانفراج. ارسی أوتادها وصَرَب أسدادها،واستفاض عیونها وخدّ أودیتها، فلم یهن ما بناهُ ولا ضَعُفَ ما قوّاه...(25)
زمین را پدید آورد و نگاهش داشت، بی آن که خود را بدان مشغول دارد، و بر جایش ایستاده گرداند، بی آن که آن را بر چیزی استوار بگذارد؛ و برپایش
_______________________________
24.نهج البلاغه، خطبه91؛ بحارالأنوار:57/108/90.
25. نهج البلاغه، خطبه 186؛ احتجاج:1/477/116؛ بحارالأنوار:4/255/8.
_______________________________
داشت بی پایهها، و بالا بردش بی استوانهها، و نگاهش داشت از کجی و خمیدن، و باز داشت آن را از افتادن و شکافته گردیدن میخهای آن را استوار ساخت و سدها را گرداگردش برافروخت، چشمههای آن را روان گردانید و درههای آن را بشکافانید آنچه را ساخته سست نگردید و ناتوان نشد آن را که نیرویش بخشید....
و و فَسح بین الجوِّ وبینها وأعدّ الهواء متنسَّما لساکنها. وأخرج إلیها أهلها علی تمام مرافقها ثمّ لم یدع جرز الأرض التی نقصرُ میاهُ العیون عن روابیها ولا تَجِدُ جداولُ الأنهار ذریعةً إلی بلوغها حتّی أنشأ لها ناشئة سحابٍ تحیی مواتها وتستخرج نباتها.(26)
پس خدای، فضای میان زمین و آسمان را فراخ ساخت، و هوا را برای نفس کشیدن بپرداخت. و اهل زمین را در آن ساکن فرمود، با آنچه بایسته آنان میبود، و زمینهای خشک را، که آب چشمهها نتوانست خود را به پستی و بلندیهای آن رساند، و جویهای خرد و بزرگ در رسیدن بدان زمینها درمانَد، وانگذاشت. ابرهایی آفرید و بر آن زمینها بگماشت تا مرده آن را زنده گرداند و گیاه آن را برویاند.
ز: امیرالموءمنین علیعلیه السلام بعد از خلقت آسمان و زمین وآمادگی زمین برای سکونت، انسان را خلق کرد:
فلَمّا مَهَدَ أرضَهُ وأنفَذَ أمرَهُ اختار آدم علیه السلام خیرةً من خلقه.(27)
پس چون زمین خود را بگسترد و فرمان خویش روان کرد، از میان آفریدگان آدم را برگزید.
وَقَدَّر الأرزاق فکَثَرها وقلّلها. وقسّمها علی الضِّیقِ والسّعة فعدَل فیها لیبتلی من أراد بمیسورها ومعسورها....(28)
روزیها را مقدر کرد، برخی اندک و برخی فراوان دستهای در تنگی و دستهای در زندگانی فراخ و آسان . قسمتی کرد به عدالت تا آن را که خواهد بیازماید در زندگانی آسان یا دشوار.
ج: امیرالموءمنین علیعلیه السلام در بیانی
_______________________________
26. نهج البلاغه، خطبه 91.
27. نهج البلاغه، خطبه 211؛ بحارالأنوار:57/38/15.
28. همان.
_______________________________
میفرمایند: خداوند هماهنگی بین غذای نوزاد و شیر مادر برقرار کرده است:
مَن هداک لاجتراء الغذاء من ثدی اُمّک.(29)
پس چه کسی تو را به مکیدن شیر از پستان مادرت رهنمون گشت.
قرآن نیز از هماهنگی بین عالم خبر میدهد که به دو نمونه آن اشاره میکنیم:
1.«وَمِنْ آیاتِهِ اگنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اگنْفُسِکُمْ اگزواجاً لِتَسْکُنُوا اِلیها وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَودّةً ورَحْمَةً اِنَّ فی ذلِکَ لاعلیها السلامیات لِقَومٍ یَتَفَکَّرُون».(30)
«از نشانههای او این که از [نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید، و میانتان دوستی و رحمت نهاد. آری، در این [نعمت] برای مردمی که میاندیشند قطعاً نشانههایی است».
2. «هُوَ الَّذِی اگنْزَلَ مِنَ السَّماء ماءً فَاگخْرَجْنا بِهِ نَباتَ کُلِّ شَیءٍ فَاگخْرَجْنا مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنهُ حَبّاً مُتَراکِباً وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوان دانِیَة وَجَنات اِلی ثَمَرِهِ اِذا اگثْمَرَ وَیَنْعِهِ اِنَّ فی ذلِکُمْ لاعلیها السلامیاتٍ لِقَومٍ یُوءْمِنُون».(31)
«و اوست کسی که از آسمان ، آبی فرود آورد، پس به وسیله آن از هرگونه گیاه برآوردیم، و از آن [گیاه] جوانه سبزی خارج ساختیم که از آن، دانههای متراکمی برمیآوریم. و از شکوفه درخت خرما خوشههایی است نزدیک به هم، و نیز باغهایی از انگور و زیتون انار همانند و غیر همانند خارج نمودیم. به میوه آن چون ثمر دهد و به [طرز] رسیدنش بنگرید. قطعاً در اینها برای مردمی که ایمان میآورند نشانههاست.
بنابراین از مجموع آیات و روایات امیرالموءمنین علیعلیه السلام برمیآید که حضرت به هماهنگی مجموع عالم نظر دارند. و این مجموعه هماهنگ را جز خدا، هماهنگ نکرده است.
مزیت برهان غایی بر برهان نظم در
_______________________________
29.نهج البلاغه، خطبه163.
30. سوره روم/21.
31. سوره انعام/99.
_______________________________
این است که علوم تجربی نمیتواند به این سوءال که چرا جهان این گونه هماهنگ است؟ یا چرا جهان به عنوان یک کل وجود دارد پاسخ مناسبی بدهد. یعنی مزیت برهان غایی بر برهان نظم در این است که ممکن است موارد جزیی نظم را بتوان توجیه علمی کرد ولی هماهنگی کل عالم را نمیتوان. ثانیاً رابطه جهان به عنوان یک کل با هماهنگ کننده آن تحقیق پذیر تجربی نیست زیرا هیچ روشی برای مشاهده ارتباط جهان مادی به عنوان یک کل یا چیزی خارج از آن وجود ندارد. بنابراین هیچ تبیین علمی نمیتواند جایگزین تبیین توحیدی برهان غایی شود.
همچنین میتوانیم با برهان غایی یعنی از هماهنگی و رابطه متقابل بخشهای مختلف جهان چونان یک ساختار مصنوع پی به یگانگی ناظم آن ببریم چنانچه در قرآن میخوانیم:
«لَوْ کانَ فِیهِما آلهة اِلاّ الله لَفَسَدَتا».(32)
اگر در آسمان و زمین، خدایانی جز الله وجود داشت، تباه میشدند.
امّا با برهان نظم نمیتوان به یگانگی ناظم پی برد.
امّا ناظم حکیم این مجموعههای منظم کسی جز خداوند نیست که با تدبیر حکیمانه خود این جهان را منظم آفریده است. امیرالموءمنین علیعلیه السلام در بیانی میفرمایند : اگر همه موجودات زنده، اعم از پرندگان و چارپایان و ... و انواع گوناگون هوشمند یا کم هوش جانداران گرد هم آیند هرگز قدرت ایجاد پشهای را نخواهند داشت و راه ایجاد آن را نتوانند شناخت و عقول آنها در راه یافتن به اسرار این موجود سرگشته خواهد ماند.
ولو اجتمع جمیع حیوانها من طیرها وبهائمها، وما کان من مُراحِها وسائمها وأصناف اسناخها وأجناسها ومتبلِّدة اُممها واکیاسها علی احداث بعوضة ما قدرت علی احداثها ولا عرَفَتْ کیف السبیلُ إلی ایجادها ولتحیرتُ عقولها فی علم ذلک وتاهت.(33)
_______________________________
32. انبیاء/22.
33. نهج البلاغه، خطبه 186.
_______________________________
بنابراین از دیدگاه امیرالموءمنین علیعلیه السلام ناظم همان آفریدگار همه موجودات است، یعنی هیچ موجود زنده مخلوقی قادر به ایجاد چنین نظمی در موجودات عالم نیست.
در پایان برهان نظم به چندی از اشکالات بر این برهان پاسخ میدهیم:
1. مفهوم نظم، مفهوم روشنی نیست و انسانها برداشت یکسانی از آن ندارند. پدیدهای که برای کسی منظم به نظر میرسد برای دیگری غیر از آن است. مثلاً تابلویی که برای مشاهده کنندهای منظم به نظر میرسد برای دیگری بینظم جلوه میکند(34) یا لکههای جوهری که برای کسی منظم به نظر میرسد برای دیگری منظم به نظر نمیرسد.(35)
پاسخ: اوّلاً با توجه به اقسام مختلف نظم یعنی نظم زیباشناختی، نظم علّی، و نظم غایی روشن میشود که مواردی از نظم وجود دارند مثل نظم غایی که همه اجزاء در یک هماهنگی کامل در پی ایجاد یک نتیجه میباشند. چنین مواردی بدون شک منظمند. موجودات زنده نظیر انسان، جانوران، پرندگان، مصادیقی از چنین نظمی هستند که هیچ کسی شک و شبههای در آن ندارد و مانند تابلو نقاشی نیست که به نظر کسی منظم و به نظر دیگری غیر منظم جلوه کند.
ثانیاً: همه تابلوهای نقاشی چنین نیستند که به نظر بعضی منظم و به نظر بعضی دیگر غیر منظم جلوه کند. بلکه تابلوهای نقاشی بر دو دستهاند یک دسته از آنها تابلوهایی است که همه در آن متفقند که منظم و زیبا میباشد و دسته دیگر ممکن است مصداق پرسش فوق باشد ولی آیا میتوان حکم یک قسم کوچکی از اقسام نظم را به بقیه سرایت داد؟ هرگز.
2. هیوم میگوید: برهان نظم از برهان تشبیه و تمثیل بهره جسته است. یعنی انسانها از تجربه آموختهاند که
_______________________________
34. John Hospers An Introduction toPhilosophical Analysis، P،954
35. David Pailin، Groundwork of Philosphy of Religion، P،861
_______________________________
مصنوعات بشری نتیجه طرح و تدبیر ناظم میباشد. پس نتیجه گرفتهاند که موجودات طبیعی نیز از روی فکر واندیشه ساخته شدهاند یعنی احتیاج به طراح وناظم دارند. بنابراین از مماثلت و تشبیه بین مصنوعات بشری و موجودات طبیعی چنین نتیجهگیری شده است. امّا هیوم میگوید ما از تجربه آموختهایم که مصنوعات انسانی نتیجه طرح و تدبیر است ولی ما چنین تجربهای از موجودات طبیعی نداریم که چگونه به وجود آمدهاند شاید بر اثر تولید مثل بیولوژیکی به وجود آمدهاند.(36)
پاسخ: پشتوانه این تشابه بین مصنوعات انسانی و موجودات طبیعی صرف تمثیل نیست تا اشکال هیوم وارد باشد، بلکه پشتوانه واقعی این موارد سنخیت بین علت و معلول است یعنی معلول خاص باید از علت خاصی ناشی شود نه از هر علتی. یعنی یک کتاب پیشرفته ریاضی محصول فکر یک ریاضیدان است نه محصول یک فرد بیسواد یا غیر متخصص آن فن. قاعده سنخیت یک قاعده عقلی است که برای اثبات صحت آن نیازی به تجربه ندارد. بلکه عقل با مشاهده یک طرف، طرف دیگر را نتیجه میگیرد. ما میگوییم مصنوعات بشری مصداقی از معلول منظم هستند و به حکم قاعده سنخیت معلول منظم باید از علت و فاعل حکیم و با تدبیری صادر شده باشد، همین قاعده سنخیت در مورد طبیعت و پدیدههای آن نیز صادق وجاری است یعنی چون معلول منظم است به حکم قاعده سنخیت باید علت آن حکیم وعالم باشد. بنابراین مصنوعات بشری و موجودات طبیعی دو مصداق برای قانون سنخیت هستند و تشبیه و تمثیل، اساس شباهت آنها نیست. از این رو، مدافعان برهان نظم از صرف تمثیل استفاده نمیکنند.
امّا در مورد تولید مثل میتوان گفت که چنین تبیینی قانع کننده نیست زیرا تولید مثل عبارت است از تکثیر فرد دیگری از همان نوع. بنابراین پای موجود دیگر از
_______________________________
36. J. L. Mackie، The Miracle of Theism، oxford، P،731
_______________________________
همان نوع به میان میآید که در مورد آن دقیقاً همان سوءال مطرح میشود. بنابراین این فرضیه که نظم در عالم محصول طراحی ناظم حکیم و عالم جهان است معقولترین و قانع کنندهترین فرضیه است.
3. نظریه تکاملی داروین، جایگزینی برای تبیین توحیدی برهان نظم است.
مطابق نظریه داروین، ساختارهای موجودات زنده امروزی، بر اثر یک فرایند طبیعی محض از موجودات سادهتر ناشی شدهاند. در این نظریه همانطور که از زمان داروین عرضه شده است، دو عامل نقش اساسی دارند:
1. جهشها یا موتاسیونها.
2. ازدیاد نسل.
بر اساس این نظریه، ما مجموعهای از عوامل طبیعی محض خواهیم داشت که با عملکرد آنها، جهان زنده مدام در جهت سازگاری بیشتر و بیشتر متحول میشود.(37)
پاسخ: نظریه داروین نمیتواند تبیین کاملی از وجود نظام غایی در جهان ارائه دهد، بلکه صرفاً بیانگر این است که چگونه بعضی از موجودات یعنی موجودات زنده پیچیدهتر از بعضی دیگر یعنی موجودات زنده سادهتر حاصل شدهاند و درباره منشأ سادهترین موجودات چیزی نمیگوید. بنابراین به تنهایی نمیتواند جایگزین تبیین توحیدی باشد.
مسأله دیگر آن است که نظریات علمی، موضع فلسفی خاصی را القا نمیکنند بلکه نسبت به مسایل فلسفی بیطرف هستند. دانشمندان فقط رابطه و تأثیر بین دو پدیدهی تجربه پذیر را میتوانند مورد بحث قرار دهند و در حوزهی ورای حوزه تجربه به علت تجربه ناپذیر بودن به عنوان دانشنمند حق اظهار نظر ندارند. مثلاً در مورد همین نظریه داروین، نهایت چیزی که دانشمندان میتوانند
_______________________________
37.پل ادواردز، براهین اثبات وجود خدا در فلسفه غرب، علیرضا جمالی نسب، محمد محمدرضایی، ص 79.
_______________________________
بگویند این است که ما مشاهده میکنیم که موجودات زنده پیچیدهتر از موجودات زنده سادهتر به وجود آمدهاند بدون این که بگویند تنها توجیه و تبیین همین است.
اگر دانشمندان و هر کس دیگری بگوید تنها توجیه و تبیین به وجود آمدن موجودات زنده پیچیدهتر همین است یا این نظریه بهترین فرضیه است، یک دیدگاه فلسفی را اظهار نموده است که از حوزه علوم تجربی خارج شده است، یعنی این که اعتقاد دارد که تنها جهان قابل تصور همین حوزه تجربه است و هیچ عامل دیگر غیر تجربی دخیل در این مسأله نیست. این مسألهای نیست که بتوان به سهولت از نظریه داروین یا هر نظریه علمی دیگر استخراج کرد. پس نظریه داروین در مورد اثبات و انکار حوزه غیر تجربی حق اظهار نظر ندارد. این که این روند تکامل نیاز به ناظم دارد یا نه امر دیگری است که باید جداگانه مورد بحث قرار داد. هم چنین در صورت صحت نظریه داروین، این نظریه مبطل نظریه ناظم الهی نیست، زیرا طرفداران نظریه ناظم الهی تاکنون عقیده داشت که ناظم الهی طرحهای آنی و کوتاه مدت را برای طرح خود در نظر گرفته است حال میتوانند بگویند که ناظم الهی برای خلق جهان و موجودات پیچیدهتر طرح بلند مدتی را برگزیده است و این طور نیست که با کم و زیاد شدن زمان اصل نیاز به ناظم از بین برود، فی المثل اگر یک طرح و پروژه ساختمانی و یک دایرة المعارف بزرگ در مدت کوتاهی نوشته شود بگوییم احتیاج به طراح و نویسنده دارد ولی اگر بیش از سالهای متعارف طول بکشد بگوییم دیگر نیازی به طراح و نویسنده ندارد. پس کم و زیاد شدن زمان، اصل نیاز به وجود ناظم را برطرف نمیسازد.
بنابراین متقنترین و بهترین فرضیه برای تبیین نظم عالم این است که بگوییم چنین نظمی، معلوم ناظم الهی است که با دست توانای خود این چنین آنها را خلق کرده است.
برهان نظم با بیان ساده
مقدمهی اوّل: عالم طبیعت، پدیدهای منظم است یا این که در عالم طبیعت، پدیدههای منظم وجود دارد.
مقدمهی دوم: بر اساس بداهت عقلی هر نظمی از ناظم حکیم و با
_______________________________
1. نهج البلاغه، خطبه 182؛ اصول کافی، ج1، ص 141.
_______________________________
شعوری برخاسته است که بر اساس آگاهی و علم خویش، اجزاء پدیده منظم را با هماهنگی و آرایش خاصی برای وصول به هدف مشخصی در کنار هم نهاده و آن را بر اساس طرح حکیمانهای منظم ساخته است.
بنابراین عالم طبیعت که پدیدهای منظم است ناظم حکیم و با شعوری که خدا نام دارد، آن را تدبیر کرده است.
در قرآن و روایات معصومینعلیهم السلام، مخصوصاً در تعابیر امیرالموءمنین علیعلیه السلام به این برهان اشاره شده است که برخی از آنها را مورد استناد قرار میدهیم و سپس با تفصیل بیشتر تقریرهای مختلف برهان نظم را با استشهاد به کلامات امیرالموءمنین علیعلیه السلام مطرح مینماییم.
1. قرآن در آیات بسیار از جمله این آیه به موارد نظم در آسمانها و زمین و خلقت انسانها و جنبدگان اشاره میکند و آنها را نشانههایی برای راهنمایی به ناظم حکیم معرفی مینماید:
«اِنَّ فِی السَّموات والاءرض لاعلیها السلامیات لِلْمُوءْمِنین* وَفی خلقکم ومایبثُ من دابة آیات لقوم یوقنون* واختلاف اللیل والنّهار و ما أنزل الله من السَّماء من رزق فَاگحیا بهِ الاگرض بَعد مَوتها وتَصریف الرِّیاح آیات لقوم یَعقِلون* تِلک آیات الله نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالحَقّ فَباگیّ حَدیث بَعد الله وآیاته یُوءمِنُون».(2)
«به راستی در آسمانها و زمین، برای موءمنان نشانههایی است و در آفرینش خودتان و آنچه از [انواع] جنبدگان پراکنده میگرداند برای مردمی که یقین دارند، نشانههایی است و [نیز در ] پیاپی آمدن شب و روز و آنچه خدا از روزی از آسمان فرود آورده و به [وسیله [آن زمین را پس از مرگش زنده گردانیده است و [همچنین در ] گردش بادها [به هر سو] برای مردمی که میاندیشند نشانههایی است. این[ها]ست آیات خدا که به راستی آن را بر تو میخوانیم، پس، بعد از خدا و نشانههای او به کدام سخن خواهند گروید».
2. امیرالموءمنین علیعلیه السلام نیز در
_______________________________
2. جاثیه/36.
_______________________________
بیاناتشان بسیار از نظم و تدبیر جهان و موجودات سخن میگویند که با مشاهده این موارد نظم میتوان به ناظم حکیم و با شعور که خدا میباشد، آگاهی پیدا کرد:
الف). کفی باتقان الصنع لها آیة وبمرکب الطبع علیها دلالة وبحدوث الفطر علیها قدمة وبأحکام الصنعة لها عبرة.(3)
در اتقان صنع، نشانهای کافی بر خداوند است و در ترکیب طبیعت (اشیاء) دلیل کافی بر او وجود دارد و در حدوث خلقت برهان کافی بر قدیم بودن او و در استحکام صنع مخلوقات عبرتی است کافی برای شناخت او.
ب). ظهرت فی بدائع الذی أحدثها آثار حکمته وصار کلّ شیء خلق حجّة له ومنتسباً إلیه فإن کان خلقاً صامتاً فحجته بالتدبیر ناطقة فیه.(4)
آثار حکمت خدا در آفریدههای بدیعش هویداست و آنچه آفریده حجت و دلیلی بر وجود او و منتسب به او هستند هر چند به ظاهر مخلوقی خاموشند ولی دلیل گویا بر تدبیر ذات پاک او میباشند.
ج) ألا ینظرون إلی صغیر ما خلق کیف أحکم خلقه وأتقن ترکیبه وفلق له السمع والبصر وسوّی له العظم والبشر أنظر إلی النملة فی صغر جُثتها ولطافة هیئتها.(5)
آیا به خردترین چیز که آفریده نمینگرند که چسان آفرینش او را استوار داشته و ترکیب آن را برقرار ، آن را شنوایی و بینایی بخشیده و برایش استخوان و پوست آفریده، بنگرید به مورچه که جثه آن کوچک و پیکره آن لطیف و زیباست.
3. امام باقرعلیه السلام در روایتی میفرماید: من لم یدلّه خلق السموات الأرض واختلاف اللیل والنهار ودوران الفلک والشمس والقمر والاعلیها السلامیات العجیبات علی أنّ وراء ذلک أمر أعظم منه فهو فی الاعلیها السلامخرة أعمی وأضلّ سبیلاً.(6)
کسی که خلقت آسمانها و زمین و
_______________________________
3. عیون اخبارالرضاعلیه السلام:1/121/15؛ بحارالأنوار:4/221/2.
4. نهج البلاغه، خطبه91؛ التوحید:52/13؛ بحارالأنوار:57/107/90.
5. نهج البلاغه، خطبه 185؛ الاحتجاج:1/481/117؛ بحارالأنوار:3/26/1.
6. التوحید، ج6، ص 445؛ الاحتجاج، ج2، ص 169.
_______________________________
اختلاف شب و روز و دوران افلاک و خورشید و ماه و نشانههای شگفتانگیز او را راهنمایی نکند بر این که آنچه در ورای اینها وجود دارد عظیمتر است، پس او در آخرت، کوردل و گمراه خواهد بود.
از مجموع آیات و روایات به خوبی برمیآید که یکی از راههای شناخت خدا، تأمّل در آثار صنع و حکمت خداوند است و به تعبیری از نظم شگفتانگیز در این مخلوقات میتوان دست توانای خداوند را که ناظم جهان است، مشاهده کرد. اینک به توضیح مفهوم نظم، و ویژگیهای آن و تقریرهای مختلف این برهان میپردازیم.
تعریف نظم: از بیانات امیرالموءمنین علیعلیه السلام در باب برهان نظم برمیآید که نظم معنای روشنی دارد و در مقابل هرج و مرج است که میتوان آن را چنین نیز تعریف کرد: پدیده منظم مجموعهای است که اجزاء آن به نحوی در کنار هم و در ارتباط با یکدیگر قرار گرفته باشند که در مجموع هدف مشخصی را تعقیب کند. یا این که نظم، گرد آمدن اجزاء متفاوت با کیفیت و کمیت ویژهای در یک مجموعه است به طوری که همکاری و هماهنگی آنها، یک هدف معین را تأمین کند. برای توضیح نظم، میتوان تعریف مصداقی نیز کرد یعنی اگر مصادیق نظم را برشماریم، معنای نظم روشن میشود.
أقسام نظم
نظم را بر حسب غایت و نتیجه پیوند، میتوان به سه نوع تقسیم کرد:
1. نظم زیباشناختی: اگر گروهی از عناصر و اجزاء به شیوه خاص کنار هم قرار گیرند که ما لذت ذاتی به ادراک آن داشته باشیم یا سبب حیرت و شگفتی انسان شود، آن رانظم زیباشناختی میگویند: مثل مشاهدهی تابلوی نقاشی یا ترغیب به اعتقاد به وجود خدا از طریق بررسی آسمان پر ستاره و زیبا.
2 نظم علّی: اگر عناصر خاصی در یک تقارن زمانی و مکانی رخ دهند، ما میتوانیم از نظم علّی سخن بگوییم.
3. نظم غایی: ساختارهایی که برای ایجاد یک نتیجه مشخص و با ارزش هماهنگ شدهاند، نظم غایی دارند، نمونه نظم غایی موجودات زنده یا مصنوعات بشری است.(7)
همچنین نظم را به این اعتبار که پیوند و ارتباط بین اشیاء مختلف لازمه و شرط پیدایش مفهوم نظم است، نظم را به سه قسم تقسیم میکنند.
1. نظم اعتباری: این گونه از نظم تابع قرارداد اعتبار کنندگان است و در حالات مختلف متفاوت است مانند نظم کتابها در کتابخانه که بر اساس الگوی خاصی، چینش دارند.
2. نظم صناعی: این نوع از نظم بر اساس قوانین علمی و برای هدف خاصی توسط انسان ساخته میشوند مانند نظم حاکم بر ساعت، کامپیوتر و هواپیما و....
3. نظم طبیعی: مانند نظم در بدن انسان و گیاهان و جانوران و... این نوع از نظم معلول ارتباط و ترتیب طبیعی و تکوینی حاکم بر اجزاء یک پدیده طبیعی است نه ناشی از چینش قراردادی یا صناعی اجزاء.
با توجه به انواع نظم میتوان گفت که همه آنها بهرهای از نظم دارند و به تعبیری نظم یک امر مشکک و ذو مراتب است که مصادیق متعددی دارد که در بعضی از مصادیق نظم پیچیدهتر و روشنتر و در بعضی دیگر نظم سادهتر است و از روشنی و وضوح کمتری برخوردار است.
اگر در مجموعهای منظم دقت شود، آشکار میگردد که سه عنصر سازنده اصلی مفهوم نظم است.
الف) طراحی و برنامه ریزی دقیق.
ب) سازماندهی حساب شده.
ج) هدف داشتن.
اگر مجموعه فاقد یکی از این عناصر بود آن مجموعه منظم نخواهد بود. حال که با مفهوم نظم و انواع آن آشنا شدیم، لازم است ویژگیهای برهان نظم را بیان کنیم.
ویژگیهای برهان نظم
1. برهان نظم یکی از مقدماتش
_______________________________
7.پل ادواردز، براهین اثبات وجود خدا در فلسفه غرب، علیرضا جمالی نسب، محمد محمدرضایی، قم بوستان کتاب، صص 6 75.
_______________________________
حسی است و مقدمه دیگر عقلی.
حسی به این معناست که آدمیان با حواس خود میتوانند پدیده منظم را درک کنند. عقلی به این معناست که آدمیان بر اساس قاعده عقلی یعنی سنخیت بین علت و معلول، درک میکنند که پدیده منظم و دارای هدف باید از ناظمی حکیم و با شعور نشأت گرفته باشد.
امیرالموءمنین علیعلیه السلام در تعابیری به قاعده سنخیت اشاره میکنند که به نمونههایی از آن اشاره میکنیم:
الف) هل یکون بناء من غیر بان(8): آیا هیچ بنایی، بی سازنده میباشد!
ب) البعرة تدلّ علی البعیر، والروثة تدلّ علی الحمیر، و آثار القدم تدلّ علی المسیر، فهیکل علویّ بهذه اللطافة ومرکز سفلی بهذه اکثافة، کیف لا یدلاّن علی اللطیف الخبیر.(9)
حضرت در این بیان میفرمایند: آثار شتر بر شتر دلالت میکند و آثار درازگوش بر دراز گوش دلالت میکند و آثار قدم بر رهگذر دلالت میکند، بنابراین ساختار آسمانی با این لطافت و مرکز زمینی با این غلظت، چگونه دلالت بر لطیف خبیر و آگاه نکند.
از این دو تعبیر حضرت به خوبی میتواند به اصل سنخیت پی برد. بنابراین، نظم عقلاً دلالت بر ناظم آگاه و با تدبیری میکند.
2. برهان نظم نیاز به اثبات در سراسر جهان ندارد. همین که بعضی از موجودات پیرامون خود را حداقل وجود خود را منظم یافتیم برای نتیجه مورد نظر کافی است.
امیرالموءمنین علیعلیه السلام با مشاهده موجودات منظم میگویند وای بر آن کسی که تقدیر کننده وناظم را انکار میکند:
فَانظُر إلی الشمس والقَمر والنَّبات والشجر واختلاف هذا اللیل النهار... فالویلُ لمن جَحَد المُقدِّر وأنکر المدبِّر!(10)
پس به خورشید و ماه و گیاه و
_______________________________
8. نهج البلاغه، خطبه185.
9. جامع الأخبار:35/13؛ بحارالأنوار:3/55/27.
10.نهج البلاغه، خطبه 185.
_______________________________
درخت و آب و سنگ و گردش شب و روز... نگاه کنید پس وای بر کسی که ایجاد کننده را انکار کرده و به نظم آورنده را باور ندارد.
3. برهان نظم یک برهان پویاست. یعنی با پیشرفت علم، اسرار نظامند موجودات هر چه بیشتر کشف میشود و آدمی، هر چه بیشتر مبهوت این ساختارهای منظم و پیچیده میشود و دست توانای ناظم حکیم هر چه بیشتر حس میکند.
تقریرهای مختلف برهان نظم
برهان نظم، تقریرهای مختلفی دارد که در بیانات امیرالموءمنینعلیه السلام میتوانیم آنها را مشاهده کنیم، هر چند که نحوه بیان این تقریرها مختلف است ولی محتوای همه تقریرها یکی میباشد.
1. برهان هدفمندی: برهان هدفمندی شکلی از برهان نظم است که به این صورت بیان میشود:
ما مشاهده میکنیم پدیدههای منظمی را که همواره به سمت غایتی در حرکتند، و از طرفی آنچه فاقد علم و آگاهی است نمیتواند به سوی غایتی حرکت کند مگر این که توسط موجودی که برخوردار از علم و هوش و تدبیر است، هدایت شود. موجودات منظم خود فاقد علم و آگاهیاند. بنابراین موجودی آگاه و با تدبیر آنها را به سمت غایت هدایت میکند. امیرالموءمنین علیعلیه السلام در تعابیر مختلف به این تقریر اشاره میکنند.
الف: بیدک ناصیة کلّ دابّة وإلیک مصیر کل نسمة.(11)
زمام هر جنبدهای به دست تو است بازگشت هر آفریده به سوی تو است.
ب: قدّر ما خلق فأحکم تقدیرَه، ودبَّرهُ فألطفَ تدبیرَه، ووجَّههُ لوجهَته فَلَمْ یَتَعدَّ حدودَ منزلته.(12)
برای هر چه آفرید، اندازه و مقداری معین کرد و آن را نیک استوار نمود و به لطف خویش منظم ساخت و به سوی کمال وجودش متوجه نمود تا از حد خود
_______________________________
11.نهج البلاغه،خطبه 109.
12.نهج البلاغه،خطبه90.
_______________________________
تجاوز نکند.
ج. لکنّه سبحانَهُ دبّرها بلُطفِهِ وأمسکها بأمرِه وأتقنها بقدرته.(13)
لیکن خدای سبحان به لطف خود در کارش تدبیر نمود و به امر خویش نگاهش داشت و به قدرت خود استواریاش بخشید.
د. أیّها المخلوق السّویُّ والمنشأ المرعیُّ، فی ظلماتِ الأرحام ومُضاعفاتِ الأستار، بُدئت«من سلالة من طین» و وضعت «فی قرار مکین إلی قدر معلوم » وأجل مقسوم، تمور فی بطن اُمّک جنیناً لا تجیرُ دُعاء ولا تسمعُ نداء ثُمّ اُخرجتَ من مقرِّک إلی دارٍ لم تشهدها ولم تعرف سُبُلَ منافعها؛ فمن هداک لاجترار الغذاء من ثَدْی اُمّک؟ وعرّفک عند الحاجة مواضع طلبک وارادتک.(14)
ای انسان آفریده و آراسته که در ارحام تاریک و پردههای بسیار محافظت شدی. از گل خالصی شروع شدی و در قرارگاه استواری تا زمان معین جا داده شدی در شکم مادرت که چنین بودی مضطربانه حرکت داشتی نه سخنی را پاسخ میگفتی و نه آوازی را میشنیدی سپس از قرارگاهت به طرف سرایی بیرون انداخته شدی که ندیده بودی و راههای منفعتش را نشناخته بودی. چه کسی تو را به مکیدن غذا از پستان مادرت راهنماییت نمود، و هنگام احتیاج محل طلب و خواست را نشانت داد.
ما در این بیان امیرالموءمنین علیعلیه السلام مشاهده میکنیم که جنینی که از اجزایی تشکیل شده است فاقد علم و آگاهی است ولی در جهت خاصی رشد و تکامل مییابند، و از طرفی آنچه فاقد علم است نمیتواند همواره در جهت خاصی و به سوی غایت مشخصی حرکت کند مگر توسط موجود هوشمندی هدایت شود، همچون تیری که توسط تیرانداز هدایت میشود. بنابراین موجود حکیمی آنها را در جهت غایت مشخصی هدایت میکند. حضرت میفرمایند: چه کسی تو را به مکیدن غذا از پستان مادرت راهنماییت کرد
_______________________________
13.نهج البلاغه، خطبه 186.
14. نهج البلاغه،خطبه 163.
_______________________________
تو که فاقد علم و آگاهی بودی. بنابراین این خداست که چنین تدبیر میفرماید.
بنابراین از این تقریر چنین نتیجه میگیریم که در واقع هدایتگر موجودات ناآگاه به سمت غایتشان، موجود حکیمی است که از آن به خدا تعبیر میشود.
ممکن است سوءالی به این صورت مطرح گردد که قوانین علمی است که حاکم بر چنین موجوداتی است و آنها را به سمت غایتشان رهنمون میکند و به تعبیری علت قریب حرکت موجودات به سمت غایات، قوانین علمی است.
در پاسخ میتوان گفت: هر چند ممکن است علت قریب حرکت موجودات ناآگاه به سوی غایات قوانین علمی باشد ولی این امر منافی با هدایتگر حکیم ندارد. هدایتگر حکیم به نحوی آنها را تدبیر نموده است که همواره به سمت غایتشان در حرکتند.
2. برهان نظم
در برهان نظم از موارد جزیی نظمیی به ناظم حکیم برده میشود. امروزه بعضی بر آنند که برهان نظم غیر از برهان غایی است تأکید برهان نظم بر موارد جزیی نظم است، امّا تأکید غایی بر این است که کل جهان یک مجموعه هماهنگ میباشد. در بیانات امیرالموءمنین علیعلیه السلام هر دو این تقریرها وجود دارد. اینک به تقریر برهان نظم از دیدگاه آن حضرت میپردازیم. امیرالموءمنین علیعلیه السلام در بیانات خود بسیار به موارد جزیی نظم نظیر نظم در آسمانها و زمین، طاووس، ملخ، خفاش، مورچه و خزندگان، و نظم موجود در ساختار انسان اشاره میفرمایند که در اینجا به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
الف: ابتدعهم خلقاً عجیباً من حیوان وموات وساکن وذی حرکات فأقام من شواهد البینات علی لطیف صنعته وعظیم قدرته.(15)
خداوند موجودات عجیب و شگفت را آفرید بعضی جاندار (مانند انسان وحیوانات) و بعضی بی جان(مانند جمادات) و بعضی ساکن و آرام (مانند
_______________________________
15.نهج البلاغه، خطبه 165؛ بحار الأنوار:65/30/1.
_______________________________
کوهها) و بعضی دارای حرکات (مانند ستارگان) و از دلیلهای آشکار که گواهی میدهند بر زیبایی آفرینش او و بر بزرگی توانائیش.
...من أعجبها خلقاً الطّاووس الذی أقامَهُ فی أحکمِ تعدیل ونضّد ألوانه فی أحسنِ تنضید بجناح أشرج قصبهُ وذَنَب أطال مسحبَهُ. إذا درج إلی الانثی نشرَهُ من طَیِّه، وسَما به مُطِلاّ علی رأسه کأنّه قِلعُ داریً عَنَجَهُ نوتیه. یختال بألوانه، ویمسُ بزیفانه....(16)
و شگفت انگیزتر آن پرندگان در آفرینش، طاووس است که آن را در استوارترین هیئت پرداخت، و رنگهای آن رابه نیکوترین ترتیب مرتب ساخت. با پری که نام استخوانهای آن را به هم درآورد، و دُمی که کشش آن را دراز کرد چون به سوی ماده پیش رود، آن دم درهم پیچیده را وا سازد و بر سر خود برافرازد، که گویی بادبانی است برافراشته و کشتیبان زمام آن را بداشته. به رنگهای خود مینازد، و خرامان خرامان دُم خود را بدین سو و آن سو میبرد و سوی ماده میتازد... اگر آن را همانند کنی بدانچه زمین رویانیده گویی: گلهای بهاره است و از این سوی و آن سوی چیده و اگر به پوشیدنیاش همانند سازی؛ همچون حلههاست نگارین، و فریبا یا چون برد یمانی زیبا واگر به زیورش همانند کنی، نگینها است رنگارنگ، در سیمها نشانده خوشنما چون نقش ارژنک.
ب: وإن شئت قلت فی الجرادة إذ خلق لها عینین حمراوین وأسرج لها حدقتین قمراوین، وجعل لها السمع الخفّی وفتح لها الفم السویّ وجعل لها الحسّ القویّ، ونابین بهما نقرض، ومنجلین بهما تقبض یرهبها الزرّاع فی زرعهم ولا یستطیعون ذبّها، ولو أجلبوا بجمعهم، حتّی تَرِد الحرث فی نزواتها، وتقضی منه شهواتها. وخلقُها کلّه لا یکوِّن أصبعاً مستدقة.(17)
اگر خواهی از ملخ بگویم که دو دیده سرخ آفرید برای آن، و دو حدقه
_______________________________
16. نهج البلاغه، خطبه 165.
17. نهج البلاغه، خطبه 185؛ احتجاج:1/483/117؛ بحارالأنوار:3/27/1.
_______________________________
برایش افروخت چون ماه تابان، و او را گوشی بداد پوشیده و پنهان، و دهانی گشود به اعتدال و حسی نیرومند و به کمال. و دو دندان پیشین که بدانها ببُرد، و دو پای داس مانند که بدانها چیزی را بگیرد. کشاورزان در کشت خود از آن میترسند و توانایی راندنش را ندارند، هر چند همه کسان خود را فراهم آرند، تا گاهی که در جست و خیزهایش روی به کِشته آرد، و هر چه خواهش آن است روا دارد، و همه اندام ملخ به اندازه یک انگشت باریک نیست و این حقیقتی است.
ج: ألا تنظرون إلی صغیر ما خلق کیف أحکم خلقه، وأتقن ترکیبه، وخلق له السمع والبصر، وسوّی له العظم والبشر! انظروا إلی النملة فی صِغر جُثّتها ولطافة هیئتها، لا تکاد تنال بلحظ البصر، ولا بمستدرک الفکر، کیف دبّت علی أرضها، وصبّت علی رزقها، تنقل الحبّة إلی حُجرها، وتُعدُّها فی مستقرّها.
ولو فکّرت فی مجاری أکلها فی علوها وسفلها، وما فی الجوف من شراسِف بطنها وما فی الرأس من عینها واُذنها لقضیت من خلقها عجباً ولقیتَ من وصفها تعباً!(18)
آیا به خردترین چیزی که آفریده نمینگرند، که چسان آفرینش او را استوار داشته و ترکیب آن را برقرار؟ آن را شنوایی و بینایی بخشیده و برایش استخوان و پوست آفریده. بنگرید به مورچه و خردی جثّه آن و لطافتش در برون و نهان . چنان است که به گوشه چشمش نتوان دید، و با اندیشیدن به چگونگی خلقتش نتوان رسید چگونه بر زمین جنبد و به روزی خود خُنید، دانه را به لانه خود برد و در قرارگاه خویش آمادهاش کند....
اگر بنگری در گذرگاههای خوراک او که چسان از بالا و زیر پیوسته است به هم و آنچه درون اوست از غضروفهای آویخته به دنده تا شکم و آنچه در سر اوست از چشم و گوش هم، از آفرینش او جز شگفتی نتوانی، و در وصف او به رنج درمانی.
د: فلَمّا مَهّد أرضهُ وأنفذ أمرَهُ اختار
_______________________________
18. نهج البلاغه، خطبه185؛ احتجاج:1/481/117؛ بحارالأنوار:3/26/1.
_______________________________
آدم حبرة من خلقه...(19)
پس از آن که حق تعالی زمین را پهن کرد و امر خود را به آفرینش انسان جاری ساخت، آدم را برگزید و او را افضل و برتر از سایر مخلوقاتش گردانید.
امیرالموءمنین علیعلیه السلام در کلامی دیگر راجع به انسان میفرماید:
ثمّ جمع سبحانه من حزن الأرض وسهلها وعذبها سبخها، تربة سنّها بالماء حتّی خلصت ولاطها بالبلة حتی لزََبَتْ فجبل منها صورة ذات احناء ووصول وأعضاء وفصول، أجمدها حتّی استمسکت واصلدها حتی صلصلت، لوقت معدود وأمد معلوم، ثمّ نفخ فیها من روحه فمثُلت إنساناً ذا أذهان یجیلها، وفکر یتصرّف بها وجوارح یختدمها وأدوات یُقلّبها ومعرفة یَفرق بها بین الحقّ والباطل والأذواق والمشام و الألوان و الأجناس، معجوناً بطینة الألوان المختلفة والأشباه الموءتلفة والأضداد المتعادیة والأخلاط المتباینة من الحرّ والبرد والبلّة وا لجمود.(20)
سپس خدای با عظمت، از زمین گونهگون طبیعت خاکی فراهم کرد، از زمین نرم و ناهموار و از شیرین آن و از نمکزار. بر آن خاک آب ریخت تا پاک شود و با تری محبتاش بیامیخت تا چسبناک شد. پس صورتی از آن پدید آورد، با اندامهای بایسته، و عضوهای جدا و به یکدیگر پیوسته آن را بخشکانید تا یک لخت شد و زمانیاش بداشت تا سخت شد، چنان که اگر بادی بدان میوزرید بانگش به گوش میرسید پس از روح خود در آن دمید تا به صورت انسانی گردید. خداوند ذهنها که در آن ذهنها را به کار گیرد و اندیشهای که تصرف او را پذیرد، با دست و پایی در خدمت او و اعضایی در اختیار و قدرت او، با دانشی که بدان حق را از باطل جدا کردن داند و مزهها و بویها و رنگها و دیگر چیزها را شناختن تواند. آمیخته با طبیعتهای متضاد و سرکش و آمیزهای با هم ناخوش، گرم با سرد در آمیخته و تری بر خشکی ریخته و حیرت همه را بر انگیخته.
_______________________________
19. نهج البلاغه،خطبه 90؛ بحارالأنوار:57/112/90.
20. نهج البلاغه، خطبه 1؛ بحارالأنوار:11/122/6؛ جواهر المطالب:2/161/137.
_______________________________
3. برهان غایی
تأکید برهان غایی بر هماهنگی و نظم کل عالم میباشد تا ناظم حکیم را برای کل عالم اثبات کند. چنین هماهنگی را میتوان از ارتباط و سازواری اجزاء عالم با همدیگر به اثبات رساند.امیرالموءمنین در بیانات خود بر این هماهنگی تأکید میورزند.
الف: ثمّ أنشأ الخلق أنشأ... احال الأشیاء لأوقاتها ولام بین مختلفاتها.(21)
خداوند آفرینش را آغاز کرد... همه چیز را در زنجیره زمان به نظم کشید و اجزاء مخالف را با هم ساز وار ساخت.
ب: وبمقارنته بین الأشیاء عُرِف أن لا قرین له. ضادّ النّور بالظُّلمة والوضوحَ بالبُهْمَة والجمودَ بالبللِ والحَرور بالصَّرد. مُوءّلِّف بین متعادیاتها. مقارن بین متبایناتها مقرِّب بین متباعداتها . مفرِّق بین متدانیاتها.(22)
و با سازواری که میان چیزها پدید آورد، دانسته شد که برای او قرینی توان تصور کرد. روشنی را ضد تاریکی قرار داد و سپیدی را ضد سیاهی، و تری را مخالف خشکی و گرمی را مخالف سردی نهاد وناسازواریهای طبیعت با یکدیگر سازواری دهنده است. و جداها از هم را نزدیک کننده و دورها از یکدیگر را نزدیک سازنده، و نزدیکها را جدا گرداننده.
ج: فأقامَ من الأشیاء أوَدَها . ونَهَجَ حدُودَها ولاءَم بقُدرَته بین متضادِّها. ووَصلَ أسبابَ قراینها. وفرَّقها أجناساً مختلفاتٍ فی الحدود والاقرار والغرائز والهیئات. بدایا خلائق أحکمَ صُنْعَها وفَطَرها علی ما أرادَ وابتدعها.(23)
پس کجیهای هر چیز را راست کرد، و مرزهای هر یک را برابر آورد. و ناهماهنگها را به قدرت خود هماهنگ ساخته و طرح هر یک را در آنچه مناسب آن بود، انداخت، و آن را جنسهایی کرد از شماره برون در حد و اندازه و غریزه و هیئتهای گونهگون، پدیدههایی که آفرینش آنها را استوار کرد، و هر یکی را به سرشتی
_______________________________
21.نهج البلاغه، خطبه1.
22. نهج البلاغه، خطبه186.
23. نهج البلاغه،خطبه 91.
_______________________________
که خود خواست درآورد.
د: امیرالموءمنین علیعلیه السلام درباره آفرینش آسمان میگوید:
نَظَمَ بلا تعلیق رهوات فَرَجها. ولاحَمَ صدوعَ انفراجها ووَشَّج بینها و بین أزواجها....
ناداها بعد إذ هی دخان فالتَحَمَتْ عُری أشراجها وفَتَقَ بعدَ الارتتاق صوامت أبوابها... وجعل شمسها آیة مبصرة لنهارها وقمرها آیةً ممحوّة من لیلها وأجراهُما فی مناقِل مَجراهُما وقدّر سیرَهما فی مدارجِ دَرَجِهما. لیُمیِّز بین اللیل والنّهار بهما. ولیُعلَمَ عَدَدُ السِّنین والحساب بمقادیرها.(24)
گشادگی و تنگی و پست و بلندیها را منظم کرد، و شکافهای آن را به هم آورد! و هر یک را با آنچه جفت آن بود پیوند نمود...
... آسمان را که دودی بود متراکم بخواند بیامد و سر بر خط گذاشت و هر جزء آن جزء دیگری را نگاه داشت. پس، درهای بسته آن را بگشاد... و آفتاب را آیتی کرد روشن کننده که به روز درآید، و ماه را آیتی که تاریکی شب، نور آن بزداید. پس آفتاب و ماه را در منزلأَههاشان روان فرمود، و مدت گردش آن دو را در خانهها معین نمود تا بدین گردش، روز را از شب داند و حساب سالیان و اندازهگیری زمان را توانند.
ه: امیرالموءمنینعلیه السلام در مورد آفرینش زمین میفرمایند:
وأنشأ الأرض فامسَکها من غیر اشتغال وارساها علی غیر قرار وأقامها بغیر قوائم، ورفعها بغیر دعائم. وحصّنها من الأود و الاعوجاج، ومنعها من التّهافت والانفراج. ارسی أوتادها وصَرَب أسدادها،واستفاض عیونها وخدّ أودیتها، فلم یهن ما بناهُ ولا ضَعُفَ ما قوّاه...(25)
زمین را پدید آورد و نگاهش داشت، بی آن که خود را بدان مشغول دارد، و بر جایش ایستاده گرداند، بی آن که آن را بر چیزی استوار بگذارد؛ و برپایش
_______________________________
24.نهج البلاغه، خطبه91؛ بحارالأنوار:57/108/90.
25. نهج البلاغه، خطبه 186؛ احتجاج:1/477/116؛ بحارالأنوار:4/255/8.
_______________________________
داشت بی پایهها، و بالا بردش بی استوانهها، و نگاهش داشت از کجی و خمیدن، و باز داشت آن را از افتادن و شکافته گردیدن میخهای آن را استوار ساخت و سدها را گرداگردش برافروخت، چشمههای آن را روان گردانید و درههای آن را بشکافانید آنچه را ساخته سست نگردید و ناتوان نشد آن را که نیرویش بخشید....
و و فَسح بین الجوِّ وبینها وأعدّ الهواء متنسَّما لساکنها. وأخرج إلیها أهلها علی تمام مرافقها ثمّ لم یدع جرز الأرض التی نقصرُ میاهُ العیون عن روابیها ولا تَجِدُ جداولُ الأنهار ذریعةً إلی بلوغها حتّی أنشأ لها ناشئة سحابٍ تحیی مواتها وتستخرج نباتها.(26)
پس خدای، فضای میان زمین و آسمان را فراخ ساخت، و هوا را برای نفس کشیدن بپرداخت. و اهل زمین را در آن ساکن فرمود، با آنچه بایسته آنان میبود، و زمینهای خشک را، که آب چشمهها نتوانست خود را به پستی و بلندیهای آن رساند، و جویهای خرد و بزرگ در رسیدن بدان زمینها درمانَد، وانگذاشت. ابرهایی آفرید و بر آن زمینها بگماشت تا مرده آن را زنده گرداند و گیاه آن را برویاند.
ز: امیرالموءمنین علیعلیه السلام بعد از خلقت آسمان و زمین وآمادگی زمین برای سکونت، انسان را خلق کرد:
فلَمّا مَهَدَ أرضَهُ وأنفَذَ أمرَهُ اختار آدم علیه السلام خیرةً من خلقه.(27)
پس چون زمین خود را بگسترد و فرمان خویش روان کرد، از میان آفریدگان آدم را برگزید.
وَقَدَّر الأرزاق فکَثَرها وقلّلها. وقسّمها علی الضِّیقِ والسّعة فعدَل فیها لیبتلی من أراد بمیسورها ومعسورها....(28)
روزیها را مقدر کرد، برخی اندک و برخی فراوان دستهای در تنگی و دستهای در زندگانی فراخ و آسان . قسمتی کرد به عدالت تا آن را که خواهد بیازماید در زندگانی آسان یا دشوار.
ج: امیرالموءمنین علیعلیه السلام در بیانی
_______________________________
26. نهج البلاغه، خطبه 91.
27. نهج البلاغه، خطبه 211؛ بحارالأنوار:57/38/15.
28. همان.
_______________________________
میفرمایند: خداوند هماهنگی بین غذای نوزاد و شیر مادر برقرار کرده است:
مَن هداک لاجتراء الغذاء من ثدی اُمّک.(29)
پس چه کسی تو را به مکیدن شیر از پستان مادرت رهنمون گشت.
قرآن نیز از هماهنگی بین عالم خبر میدهد که به دو نمونه آن اشاره میکنیم:
1.«وَمِنْ آیاتِهِ اگنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اگنْفُسِکُمْ اگزواجاً لِتَسْکُنُوا اِلیها وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَودّةً ورَحْمَةً اِنَّ فی ذلِکَ لاعلیها السلامیات لِقَومٍ یَتَفَکَّرُون».(30)
«از نشانههای او این که از [نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید، و میانتان دوستی و رحمت نهاد. آری، در این [نعمت] برای مردمی که میاندیشند قطعاً نشانههایی است».
2. «هُوَ الَّذِی اگنْزَلَ مِنَ السَّماء ماءً فَاگخْرَجْنا بِهِ نَباتَ کُلِّ شَیءٍ فَاگخْرَجْنا مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنهُ حَبّاً مُتَراکِباً وَمِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوان دانِیَة وَجَنات اِلی ثَمَرِهِ اِذا اگثْمَرَ وَیَنْعِهِ اِنَّ فی ذلِکُمْ لاعلیها السلامیاتٍ لِقَومٍ یُوءْمِنُون».(31)
«و اوست کسی که از آسمان ، آبی فرود آورد، پس به وسیله آن از هرگونه گیاه برآوردیم، و از آن [گیاه] جوانه سبزی خارج ساختیم که از آن، دانههای متراکمی برمیآوریم. و از شکوفه درخت خرما خوشههایی است نزدیک به هم، و نیز باغهایی از انگور و زیتون انار همانند و غیر همانند خارج نمودیم. به میوه آن چون ثمر دهد و به [طرز] رسیدنش بنگرید. قطعاً در اینها برای مردمی که ایمان میآورند نشانههاست.
بنابراین از مجموع آیات و روایات امیرالموءمنین علیعلیه السلام برمیآید که حضرت به هماهنگی مجموع عالم نظر دارند. و این مجموعه هماهنگ را جز خدا، هماهنگ نکرده است.
مزیت برهان غایی بر برهان نظم در
_______________________________
29.نهج البلاغه، خطبه163.
30. سوره روم/21.
31. سوره انعام/99.
_______________________________
این است که علوم تجربی نمیتواند به این سوءال که چرا جهان این گونه هماهنگ است؟ یا چرا جهان به عنوان یک کل وجود دارد پاسخ مناسبی بدهد. یعنی مزیت برهان غایی بر برهان نظم در این است که ممکن است موارد جزیی نظم را بتوان توجیه علمی کرد ولی هماهنگی کل عالم را نمیتوان. ثانیاً رابطه جهان به عنوان یک کل با هماهنگ کننده آن تحقیق پذیر تجربی نیست زیرا هیچ روشی برای مشاهده ارتباط جهان مادی به عنوان یک کل یا چیزی خارج از آن وجود ندارد. بنابراین هیچ تبیین علمی نمیتواند جایگزین تبیین توحیدی برهان غایی شود.
همچنین میتوانیم با برهان غایی یعنی از هماهنگی و رابطه متقابل بخشهای مختلف جهان چونان یک ساختار مصنوع پی به یگانگی ناظم آن ببریم چنانچه در قرآن میخوانیم:
«لَوْ کانَ فِیهِما آلهة اِلاّ الله لَفَسَدَتا».(32)
اگر در آسمان و زمین، خدایانی جز الله وجود داشت، تباه میشدند.
امّا با برهان نظم نمیتوان به یگانگی ناظم پی برد.
امّا ناظم حکیم این مجموعههای منظم کسی جز خداوند نیست که با تدبیر حکیمانه خود این جهان را منظم آفریده است. امیرالموءمنین علیعلیه السلام در بیانی میفرمایند : اگر همه موجودات زنده، اعم از پرندگان و چارپایان و ... و انواع گوناگون هوشمند یا کم هوش جانداران گرد هم آیند هرگز قدرت ایجاد پشهای را نخواهند داشت و راه ایجاد آن را نتوانند شناخت و عقول آنها در راه یافتن به اسرار این موجود سرگشته خواهد ماند.
ولو اجتمع جمیع حیوانها من طیرها وبهائمها، وما کان من مُراحِها وسائمها وأصناف اسناخها وأجناسها ومتبلِّدة اُممها واکیاسها علی احداث بعوضة ما قدرت علی احداثها ولا عرَفَتْ کیف السبیلُ إلی ایجادها ولتحیرتُ عقولها فی علم ذلک وتاهت.(33)
_______________________________
32. انبیاء/22.
33. نهج البلاغه، خطبه 186.
_______________________________
بنابراین از دیدگاه امیرالموءمنین علیعلیه السلام ناظم همان آفریدگار همه موجودات است، یعنی هیچ موجود زنده مخلوقی قادر به ایجاد چنین نظمی در موجودات عالم نیست.
در پایان برهان نظم به چندی از اشکالات بر این برهان پاسخ میدهیم:
1. مفهوم نظم، مفهوم روشنی نیست و انسانها برداشت یکسانی از آن ندارند. پدیدهای که برای کسی منظم به نظر میرسد برای دیگری غیر از آن است. مثلاً تابلویی که برای مشاهده کنندهای منظم به نظر میرسد برای دیگری بینظم جلوه میکند(34) یا لکههای جوهری که برای کسی منظم به نظر میرسد برای دیگری منظم به نظر نمیرسد.(35)
پاسخ: اوّلاً با توجه به اقسام مختلف نظم یعنی نظم زیباشناختی، نظم علّی، و نظم غایی روشن میشود که مواردی از نظم وجود دارند مثل نظم غایی که همه اجزاء در یک هماهنگی کامل در پی ایجاد یک نتیجه میباشند. چنین مواردی بدون شک منظمند. موجودات زنده نظیر انسان، جانوران، پرندگان، مصادیقی از چنین نظمی هستند که هیچ کسی شک و شبههای در آن ندارد و مانند تابلو نقاشی نیست که به نظر کسی منظم و به نظر دیگری غیر منظم جلوه کند.
ثانیاً: همه تابلوهای نقاشی چنین نیستند که به نظر بعضی منظم و به نظر بعضی دیگر غیر منظم جلوه کند. بلکه تابلوهای نقاشی بر دو دستهاند یک دسته از آنها تابلوهایی است که همه در آن متفقند که منظم و زیبا میباشد و دسته دیگر ممکن است مصداق پرسش فوق باشد ولی آیا میتوان حکم یک قسم کوچکی از اقسام نظم را به بقیه سرایت داد؟ هرگز.
2. هیوم میگوید: برهان نظم از برهان تشبیه و تمثیل بهره جسته است. یعنی انسانها از تجربه آموختهاند که
_______________________________
34. John Hospers An Introduction toPhilosophical Analysis، P،954
35. David Pailin، Groundwork of Philosphy of Religion، P،861
_______________________________
مصنوعات بشری نتیجه طرح و تدبیر ناظم میباشد. پس نتیجه گرفتهاند که موجودات طبیعی نیز از روی فکر واندیشه ساخته شدهاند یعنی احتیاج به طراح وناظم دارند. بنابراین از مماثلت و تشبیه بین مصنوعات بشری و موجودات طبیعی چنین نتیجهگیری شده است. امّا هیوم میگوید ما از تجربه آموختهایم که مصنوعات انسانی نتیجه طرح و تدبیر است ولی ما چنین تجربهای از موجودات طبیعی نداریم که چگونه به وجود آمدهاند شاید بر اثر تولید مثل بیولوژیکی به وجود آمدهاند.(36)
پاسخ: پشتوانه این تشابه بین مصنوعات انسانی و موجودات طبیعی صرف تمثیل نیست تا اشکال هیوم وارد باشد، بلکه پشتوانه واقعی این موارد سنخیت بین علت و معلول است یعنی معلول خاص باید از علت خاصی ناشی شود نه از هر علتی. یعنی یک کتاب پیشرفته ریاضی محصول فکر یک ریاضیدان است نه محصول یک فرد بیسواد یا غیر متخصص آن فن. قاعده سنخیت یک قاعده عقلی است که برای اثبات صحت آن نیازی به تجربه ندارد. بلکه عقل با مشاهده یک طرف، طرف دیگر را نتیجه میگیرد. ما میگوییم مصنوعات بشری مصداقی از معلول منظم هستند و به حکم قاعده سنخیت معلول منظم باید از علت و فاعل حکیم و با تدبیری صادر شده باشد، همین قاعده سنخیت در مورد طبیعت و پدیدههای آن نیز صادق وجاری است یعنی چون معلول منظم است به حکم قاعده سنخیت باید علت آن حکیم وعالم باشد. بنابراین مصنوعات بشری و موجودات طبیعی دو مصداق برای قانون سنخیت هستند و تشبیه و تمثیل، اساس شباهت آنها نیست. از این رو، مدافعان برهان نظم از صرف تمثیل استفاده نمیکنند.
امّا در مورد تولید مثل میتوان گفت که چنین تبیینی قانع کننده نیست زیرا تولید مثل عبارت است از تکثیر فرد دیگری از همان نوع. بنابراین پای موجود دیگر از
_______________________________
36. J. L. Mackie، The Miracle of Theism، oxford، P،731
_______________________________
همان نوع به میان میآید که در مورد آن دقیقاً همان سوءال مطرح میشود. بنابراین این فرضیه که نظم در عالم محصول طراحی ناظم حکیم و عالم جهان است معقولترین و قانع کنندهترین فرضیه است.
3. نظریه تکاملی داروین، جایگزینی برای تبیین توحیدی برهان نظم است.
مطابق نظریه داروین، ساختارهای موجودات زنده امروزی، بر اثر یک فرایند طبیعی محض از موجودات سادهتر ناشی شدهاند. در این نظریه همانطور که از زمان داروین عرضه شده است، دو عامل نقش اساسی دارند:
1. جهشها یا موتاسیونها.
2. ازدیاد نسل.
بر اساس این نظریه، ما مجموعهای از عوامل طبیعی محض خواهیم داشت که با عملکرد آنها، جهان زنده مدام در جهت سازگاری بیشتر و بیشتر متحول میشود.(37)
پاسخ: نظریه داروین نمیتواند تبیین کاملی از وجود نظام غایی در جهان ارائه دهد، بلکه صرفاً بیانگر این است که چگونه بعضی از موجودات یعنی موجودات زنده پیچیدهتر از بعضی دیگر یعنی موجودات زنده سادهتر حاصل شدهاند و درباره منشأ سادهترین موجودات چیزی نمیگوید. بنابراین به تنهایی نمیتواند جایگزین تبیین توحیدی باشد.
مسأله دیگر آن است که نظریات علمی، موضع فلسفی خاصی را القا نمیکنند بلکه نسبت به مسایل فلسفی بیطرف هستند. دانشمندان فقط رابطه و تأثیر بین دو پدیدهی تجربه پذیر را میتوانند مورد بحث قرار دهند و در حوزهی ورای حوزه تجربه به علت تجربه ناپذیر بودن به عنوان دانشنمند حق اظهار نظر ندارند. مثلاً در مورد همین نظریه داروین، نهایت چیزی که دانشمندان میتوانند
_______________________________
37.پل ادواردز، براهین اثبات وجود خدا در فلسفه غرب، علیرضا جمالی نسب، محمد محمدرضایی، ص 79.
_______________________________
بگویند این است که ما مشاهده میکنیم که موجودات زنده پیچیدهتر از موجودات زنده سادهتر به وجود آمدهاند بدون این که بگویند تنها توجیه و تبیین همین است.
اگر دانشمندان و هر کس دیگری بگوید تنها توجیه و تبیین به وجود آمدن موجودات زنده پیچیدهتر همین است یا این نظریه بهترین فرضیه است، یک دیدگاه فلسفی را اظهار نموده است که از حوزه علوم تجربی خارج شده است، یعنی این که اعتقاد دارد که تنها جهان قابل تصور همین حوزه تجربه است و هیچ عامل دیگر غیر تجربی دخیل در این مسأله نیست. این مسألهای نیست که بتوان به سهولت از نظریه داروین یا هر نظریه علمی دیگر استخراج کرد. پس نظریه داروین در مورد اثبات و انکار حوزه غیر تجربی حق اظهار نظر ندارد. این که این روند تکامل نیاز به ناظم دارد یا نه امر دیگری است که باید جداگانه مورد بحث قرار داد. هم چنین در صورت صحت نظریه داروین، این نظریه مبطل نظریه ناظم الهی نیست، زیرا طرفداران نظریه ناظم الهی تاکنون عقیده داشت که ناظم الهی طرحهای آنی و کوتاه مدت را برای طرح خود در نظر گرفته است حال میتوانند بگویند که ناظم الهی برای خلق جهان و موجودات پیچیدهتر طرح بلند مدتی را برگزیده است و این طور نیست که با کم و زیاد شدن زمان اصل نیاز به ناظم از بین برود، فی المثل اگر یک طرح و پروژه ساختمانی و یک دایرة المعارف بزرگ در مدت کوتاهی نوشته شود بگوییم احتیاج به طراح و نویسنده دارد ولی اگر بیش از سالهای متعارف طول بکشد بگوییم دیگر نیازی به طراح و نویسنده ندارد. پس کم و زیاد شدن زمان، اصل نیاز به وجود ناظم را برطرف نمیسازد.
بنابراین متقنترین و بهترین فرضیه برای تبیین نظم عالم این است که بگوییم چنین نظمی، معلوم ناظم الهی است که با دست توانای خود این چنین آنها را خلق کرده است.