بررسی صفات سلبیه و ثبوتیه از دیدگاه مرحوم صدر المتألهین (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
عینیت ذات و صفات
بر فرض اینکه باری تعالی صفات حقیقیه ثبوتیه داشته باشد رابطهی این صفات با ذات الهی چگونه است؟ گذشت که مرحوم صدرالمتألهین قایل به عینیت ذات و صفات الهی است. مراد از عینیت ذات و صفات این است که ذات الهی در مرتبه ذات مصداق این مفاهیم و اوصاف باشد و حمل این اوصاف بر ذات الهی به هیچگونه انضمام و اعتبار امر دیگری ورای ذات احتیاج نداشته باشد، مقتضای این مطلب آن است که هر کدام از این اوصاف نیز عین یکدیگر باشند، البته نه به این معنا که این صفات مترادف باشند، بلکه مراد این است که در عین اختپف مفهومی، مصداق خارجی این اوصاف یک چیز است که همان ذات الهی است.(1)
اشکالی که ممکن است در این مقام وارد شود این است که ذات واجبالوجود، بسیط مِن جمیع الجهات است و چگونه ممکن است از ذاتی که بسیط مِن جمیع الجهات است مفاهیم مختلفی را انتزاع کرد؟ طرح چنین اشکالی باعث شده است که بسیاری اختپف میان
_______________________________
* قسمت اوّل این مقاله در شمارهی مسلسل 39 به چاپ رسیده بود، به علّت تراکم مقالات، قسمت دوم آن به تأخیر افتاده بود، بدین وسیله از خوانندگان محترم پوزش میطلبیم.
1. شرح منظومه، انتشارات دانشگاه تهران، ص 31. ________________________________________
صفات الهی را، فقط در الفاظ بدانند و معتقد شوند که صفات الهی با هم مترادفند و هنگامی که گفته میشود خداوند عالم است، درست مانند آن است که گفته شود خداوند قادر است.(2)
راهحلّی که مرحوم صدرالمتألهین ارایه میکند رجوع صفات ثبوتیه حقیقیه به وجوب وجود است، عبارت وی در اسفار چنین است:
و جمیع الحقیقیات ترجع الی وجوب الوجود، أعنی الوجود المتأکّد و جمیع اپضافیات ترجع الی اضافة واحدة هی اضافة القیومیة، هکذا حقق المقام واپّفیودّی الی انثپم الوحدة و تطرّق الکثرة الی ذاته اپحدیّة. تعالی اللَّه عن ذلک علواً کبیراً.(3)
بیان دیگری مرحوم سبزواری دارد که ذکر آن خالی از لطف نیست: اگر به مخلوقات توجه کنیم هر فردی از مخلوقات معلومِ خداوند، مقدور و معلول خدا هستند، در حالی که هر فردی از مخلوقات یک فرد بیشتر نیست و نمیتوان گفت که آن فرد از یک جهت معلوم است و از جهت دیگر مقدور، بلکه از آن جهت که مقدور است از همان جهت معلوم و معلول است، پس انتزاع مفاهیم مختلفه از فرد واحد ممکن است، همچنین است در اسما و صفات الهی.(4)
براهین بر عینیت ذات و صفات الهی
مرحوم صدرالمتألهین براهین متعددی را بر اثبات عینیت ذات و صفات الهی مطرح میکند:
1. صفات مورد بحث از قبیل علم و قدرت... صفات کمال هستند. حال اگر این صفات زاید بر ذات باشند پزم میآید که ذات در مرتبهی وجود ذات، مصداق هیچ کدام از این صفات کمال نباشد و تالی باطل است؛ زیرا ذات باری مبدأ تمام خیرات و کماپت است و اگر در مرتبهی ذات فاقد کمالی باشد، پزم میآید
_______________________________
2. همان.
3 . اپسفار اپربعة، ج 6، ص 120.
4 . شرح منظومه، الهیات بالمعنی اپخص، انتشارات دانشگاه تهران، ص 32. ________________________________________
که حضرت حق در مرتبهی ذات ناقص باشد و به واسطهی غیر کمال یابد.
و این تأثیر از غیر موجب تعدد جهت در ذات الهی میشود که بطپن آن مبرهن است.(5)
در این جا ممکن است گفته شود، خداوند معطی لوازم ماهیّت به ماهیات - ولو به جعل بسیط - است پس باید لوازم ماهیّت در ذات خداوند موجود باشد، پس باید خداوند متصف به اوصافی از قبیل وزن، جسم، رنگ و مقدار... باشد.
مرحوم صدرالمتألهین در پاسخ به چنین اشکالی میگوید: لوازم ماهیّت از امور کمالیه نیستند و ماهیت از لوازم خود کسب کمال نمیکند. بلکه لوازم ماهیّت به تبع ماهیّت اموری اعتباری هستند.(6)
تحقیق این مطلق مبتنی بر اصالت وجود و اعتباریت ماهیّت است که با پذیرش آن پاسخ مرحوم صدرالمتألهین کافی به نظر میرسد.
مرحوم عپمه طباطبایی در پاورقی که بر این استدپل دارد. برهان مرحوم صدرالمتألهین را بر سه مقدمه استوار میداند:
1. صفاتی وجود دارند که خداوند متصف به آنها است.
2. این صفات، صفات کمال هستند.
3. معطی شیء، فاقد آن شیء نیست.
ایشان در ادامه، مقدمهی اول و سوم را برهانی میدانند که در جای خود برهان به نفع آن اقامه میشود و امّا مقدمهی دوم از نظر ایشان بدیهی به نظر میرسد.(7)
مراد ایشان این است که چون این اوصاف از لوازم وجود هستند از آنجا که وجود منبع تمام خیرات و کماپت است هر چه که از لوازم وجود باشد خود کمال است (کمال به معنای فلسفی).
آنچه که در ذیل فرمایش ایشان به نظر میرسد این است که همان گونه که قبپً گفته شد این نکته که علم، قدرت و
_______________________________
5 . اپسفار اپربعة، ج 6، ص 133.
6 . اپسفار اپربعه، ج 6، ص 134.
7 . همان، ص 135. ________________________________________
یا سایر صفات از لوازم وجود باشند و از محموپت وجود بماهو موجود به حساب آیند، نه بدیهی است و نه در جایی از حکمت متعالیه برهان به نفع آن اقامه شده است.
2. این صفات اگر زاید بر ذات باری تعالی باشند، باید در ذات واجب جهت اعلی و اشرفی وجود داشته باشد که موجب فیضان ذات نسبت به صفات بشود و پزم میآید که جهتی از ذات خداوند اشرف از جهت دیگر ذاتش باشد.(8)
3. ذاتی که کماپت آن ذات، ذاتی او باشند، یعنی میان ذات و کماپت ذات عینیت برقرار باشد، از ذاتی که کماپت آن ذات، زاید بر آن باشند کاملتر است و واجب الوجود باید در نهایت کمال و شرافت تصور شود پس کماپت واجبالوجود عین ذات واجب میباشند.(9)
در پایان مرحوم صدرالمتألهین نتیجه میگیرد:
فإذن کل واحد مِن الوجود و کماپت الوجود و کماپت الموجود بما هو موجود، یجب ان ینتهی الی ما هو وجود قائم بذاته، علم قائم بذاته و قدرة قائمة بذاتها و ارادة قائمة بذاتها و حیوة قائمةبذاتها و هکذا فی جمیع صفاته الکمالیة و یجب ان یکون جمیعاً واجب الوجود و یجب ان یکون جمیعا امراً واحداً پستحالة تعدد الواجب کما بیّن سابقاً.(10)
از این کپم بهدست میآید که اوصاف واجب تعالی واجب به وجود ذاتند و همانگونه که واجبالوجود بالذات وجود دارد، قدرت بالذات، علم بالذات و حیات بالذات نیز وجود دارد.
مراد از عینیت ذات و صفات
مرحوم صدرالمتألهین بعد از اثبات عینیت ذات و صفات چند نکته را متذکر میشود:
1. مراد از عینیت ذات و صفات الهی این است که ذات و صفات الهی در
_______________________________
8 . همان، ص 134.
9 . همان.
10 . همان، ص 135.________________________________________
عین تغایر مفهومی، دارای مصداق وجودی واحدی هستند و این مطلب که برخی گمان کردهاند که ذات و اوصاف الهی عپوه بر اتحاد در وجود، اتحاد در مفهوم هم دارند، درست نیست؛ زیرا حقایق اسما و صفات الهی برای ما معلوم است ولی کنه ذات باری تعالی برای ما معلوم نیست و کنه ذات باری در مرتبهی احدیت به گونهای است که تمامی تعیّنات و مفهومات در آن مرتبه فانی هستند و در آن مرتبه هیچ صفت و هیچ موصوفی و هیچ اسم و رسمی نیست مگر ذات احدیت.(11)
2. مراد از عینیت ذات و صفات الهی این است که ذات به گونهای است که بدون هیچ گونه ضمیمه و قیام صفت زاید بر ذات مصداق این مفاهیم و اوصاف است.(12)
3. اتحاد میان ذات و صفات در وجود و تغایر مفهومی ذات و صفات الهی مانند اتحاد جنس و فصل است که دارای تغایر مفهومی هستند ولی در نفس اپمر اتحاد دارند.
4. اینکه گفته شد: ذات الهی متصف به اوصافی است که عین ذاتند، مربوط به مرتبه الوهیت و مقام واحدیت و نشئه کثرت است، اما در مرتبه احدیت که مقام غیبالغیوب است هیچگونه اسمی و رسمی و صفت و موصوفی راه ندارد.
باید توجه داشت که اسما و صفات غیرمجعول هستند و تحقق آنها به تحقق ذات است.(13)
آنچه تاکنون بیان شد خپصهی نظرات مرحوم مپصدرای شیرازی در بحث اسما و صفات حق است و عصارهی تمامی بحثها به اشتراک معنوی وجود و همچنین ثبوتی بودن صفات و اسمای الهی بازگشت میکند.
موضع مرحوم صدرالمتألهین در تفسیر روایات
مرحوم صدرالمتألهین در کتاب شرح اصول کافی به شرح و توضیح روایات
_______________________________
11 . همان، ص 144.
12. همان، ص 145.
13 . همان، ص 144.________________________________________
پرداخته است. وی در کتاب اسفار به مناسبت بحث صفات سلبیه و صفات ثبوتیه، خطبه اول نهجالبپغه را نیز شرح کرده که روایت اوّل را از این کتاب نقل میکنیم:
1. قال علیعلیه السلام : اول الدین معرفته و کمال معرفته التصدیق به و کمال التصدیق به توحیده و کمال توحیده اپخپص له و کمالُ اپخپص له نفی الصفات عنه لشهادة کل صفة انها غیر الموصوف و شهادة کل موصوف انه غیر الصفة. فمن وصف اللَّه سبحانه فقد قرنه و من قرنه فقد ثنّاه و من ثنّاه فقد جَزَّاَهُ و من جَزَّأَهُ فقد جهله.(14)
این روایت از نظر مضمون قریب به روایت دوم از باب دوم توحید صدوق است که از حضرت رضاعلیه السلام نقل شد.
حال به بررسی شیوهی برخورد مرحوم صدرالمتألهین با این روایت میپردازیم:
«و کمال توحیده اپخپص له».
مرحوم صدرا در ذیل این فقره از خطبه شریفه، توحید و کمال توحید را در نفی هر چیزی غیر از خدا میداند، یعنی غیر از خداوند هیچ دیگر نیست؛ زیرا اگر چیزی دیگری غیر از خداوند که حقیقت وجود است وجود داشته باشد، دیگر خداوند بسیط من جمیع الجهات نیست؛ زیرا در محل خود ثابت شده است که از بسیط الحقیقیة هیچ کمال وجودی سلب نمیشود، حال اگر کمال وجودی بخواهد از خداوند نفی شود در خداوند دو جهت وجود خواهد داشت: جهت سلب کمال و جهت ثبوت کمال و وجود، و این مستلزم ترکیب در ذات باری است در حالی که باری تعالی بسیط الحقیقة من جمیع الجهات است.(15)
« و کمال اپخپص له نفی الصفات عنه».
مپصدرا قدس سره معتقد است: مراد از نفی صفات در این فقره، نفی صفات زاید بر ذات است ولی ذات حق تعالی بالذات مصداق تمامی صفات و حقایق کمالیه
_______________________________
14 . نهجالبپغه، ترجمه محمد آیتی، ج 1، ص 6.
15. اپسفار اپربعة، ج 6، ص 140. ________________________________________
است و میان ذات و اوصاف کمالی عینیت در وجود برقرار است اگرچه تغایر مفهومی میان صفات و ذات الهی برقرار است.(16)
«شهادة کل صفة انها غیر الموصوف و شهاده کل موصوف انه غیر الصفة».
بنا بر نظر مرحوم صدرالمتألهین این فقره از خطبه شریفه اشاره به برهان نفی صفات عارض و زاید بر ذات دارد. صفت اگر عارض و زاید بر ذات باشد مغایر با موصوف خواهد بود و دو چیز که با هم در وجود مغایرت دارند احتیاج به تمایز دارند و این مستلزم ترکیب از ما به اپمتیاز و ما به اپشتراک است.(17)
«فمن وصف اللَّه سبحانه فقد قرنه و من قرنه فقد ثنّاه و من ثنّاه فقد جزّأه و من جزّأه فقد جهله».
مرحوم صدرا ذیل این فقره میفرماید:
مراد از وصفی که باعث مقارنت میشود، وصف عارض و زاید بر ذات است.
همان گونه که مشاهده میشود در توضیح و بیان این روایت و همچنین روایات دیگر، در هر مورد که بحث نفی صفات مطرح میشود مرحوم صدرا آن را حمل بر صفات زاید بر ذات میکند و اطپق ظاهری روایات را به این دلیل که دلیل عقلی برخپف آن است تخصیص میزند.
عپوه بر مطلب فوق مرحوم صدرالمتألهین نفی صفات از ذات باری تعالی را مستلزم تعطیل در ذات حضرت حق میداند،(18) در حالی که ما مأمور به معرفت الهی هستیم.
2. عن عبدالرحیم بن عتیک القصیر، قال: کتبت علی یدی عبدالملک بن اعین الی ابیعبداللَّهعلیه السلام : ان قوماً بالعراق یصفون اللَّه بالصورة و بالتخطیط فان رأیت - جعلنی اللَّه فداک - ان تکتب الیّ بالمذهب الصحیح من التوحید؟ فکتب الیَّ: سألت رحمک اللَّه عن التوحید و ما ذهب الیه من قبلک، فاعلم رحمک اللَّه ان المذهب الصحیح فی التوحید ما نزل به
_______________________________
16و17 . اپسفار اپربعة، ج 6، ص 140.
18 . همان، ص 142. ________________________________________
القرآن من صفات اللَّه عزّ و جل، فانف عن اللَّه تعالی البطپن و التشبیه فپ نفی و پ تشبیه، هو اللَّه الثابت الموجود تعالی عمّا یصفه الواصفون و پ تعدوا القرآن فتضلوا بعد البیان.(19)
مرحوم صدرالمتألهین، حد وسط میان تشبیه و تعطیل را قول به وجود صفات غیر زاید بر ذات میداند و نفی الصفات را موجب تعطیل در معرفت باری و قول به وجود صفات زاید بر ذات را قول به تشبیه میداند که در این روایت شریف از آن نهی شده است.(20)
3. عن عبداللَّه بن سنان عن ابی عبداللَّهعلیه السلام قال: «ان اللَّه عظیم رفیع پ یقدر العباد علی صفته و پ یبلغون کنه عظمته پ تدرکه اپبصار و هو یدرک اپبصار و هو اللطیف الخبیر...».(21)
مرحوم صدرا از این روایات شریف نکاتی را به عنوان معارف الهی و حکمی برداشت میکند:
1 - 3. خداوند عظیم است و مراد از عظیم در مورد خدا یعنی شدت وجود خدا بینهایت است.
2 - 3. خداوند رفیع است یعنی در درجهی وجودی باپتر از مخلوقات قرار گرفته است.
3 - 3. بندگان خدا قدرت بر توصیف خداوند ندارند.
4 - 3. معرفت کنه ذات الهی مقدور هیچ کس نیست.
5 - 3. چشم ظاهر و چشم باطن قدرت درک و معرفت حضرت حق را ندارد.
6 - 3. خداوند همه چیز را درک میکند.
7 - 3. خداوند لطیف است یعنی مجرد است و مادی و جسمانی نیست.
بررسی روایات دربارهی صفات باری تعالی
به طور کلی روایات وارد در باب اسما و صفات حق را میتوان به چند دسته
_______________________________
19 . اصول کافی، ج 1، ص 100.
20 . شرح توحید، ج 3، ص 178.
21 . اصول کافی، ج 1، ص 103.
________________________________________
تقسیم کرد:
1. دستهای از روایات که وصف و توصیف خداوند را غیرممکن میدانند:
« اللَّه اکبر من ان یوصف».(22)
خدا بزرگتر از آن است که توصیف شود.
«پ یقدر العباد علی صفته».(23)
بندگان بر توصیف خداوند قدرت ندارند.
«فپ تدرک العقول و اوهامها و پ الفکر و خطراتها و الألباب و اذهانها صفته».(24)
عقلها و تصوراتش، فکرها و خطوراتش، خردها و ذهنهایش، صفت خداوند را درک نمیکنند.
آن چه از روایات فوق و روایات نظیر آن بهدست میآید این است که توصیف خداوند مقدور عقول انسانها نیست و اطپق این روایات نیز به گونهای است که نمیتوان گفت مراد آن صفات زاید بر ذات است؛ زیرا در آن صورت به جای نفی قدرت از بندگان باید نفی صحت از توصیف به صفات زاید بر ذات میشد.
2. دستهای از آیات و روایات نفی ضد و شبیه و نظیر از خداوند میکنند:
«لیس کمثله شیء».(25)
چیزی شبیه خداوند نیست.
« بان من الخلق، فپ شیء کمثله».(26)
خدا با مخلوقات متباین است پس چیزی شبیه او نیست.
« مباین لجمیع ما احدث فی الصفات».(27)
خداوند با تمام مخلوقات در صفات متباین است.
« فکل ما فی الخلق پ یوجد فی خالقه وکل ما یمکن فیه یمتنع من مصانعه».(28)
_______________________________
22 . معانی اپخبار، ص 11، ح 1.
23 . توحید صدوق، ص 115.
24 . همان، ص 45.
25 . شوری: 11.
26 . توحید صدوق، ص 32.
27 . همان، ص 69.
28 . همان، ص 40. ________________________________________
هر چه در مخلوق باشد در خالق یافت نمیشود و هر چه در مخلوق ممکن است، ممتنع است در صانع آن یافت شود.
« فمعانی الخلق عنه منفیة».(29)
معانیای که دربارهی مخلوقات وجود دارد از خدا به دور است.
« فقد جهل اللَّه من استوصفه».(30)
هر کس بخواهد خدا را وصف کند او را نشناخته است.
از این دسته روایات نیز استفاده میشود که خداوند و بندگانش هیچ وجه شباهتی ندارند و میان خلق و خالق مباینت کامل برقرار است و حمل این دسته از روایات به این که مراد این روایات آن است که مخلوقات صفات زاید بر ذات دارند و خداوند صفات زاید بر ذات ندارد، خپف ظاهر و اطپق این روایات است.
3. دستهای از روایات، صفات را از خداوند نفی میکنند و پزمهی توحید را نفی چنین صفاتی میدانند:
« اول عبادة اللَّه تعالی معرفته و اصل معرفته توحیده و نظام توحید اللَّه تعالی نفی الصفات عنه».(31)
نظیر این روایت به طرق مختلف از امام رضاعلیه السلام نقل شده و به همین مضمون در نهجالبپغه نیز آمده است.
آن چه از مجموع این روایت به دست میآید آن است که اقتضای توحید، نفی توصیفات از ذات حق تعالی است و گویی توصیف با ثنویت و ترکیب در ذات الهی هممعنا است.
4. دستهای از روایات، راه شناخت خدا را تفکر در افعال و آثار او میدانند و از تفکر در ذات و صفات الهی برحذر میدارند:
« الذی سئلت اپنبیاء عنه فلم تصفه بحدٍ وپببعض، بل وصفته بفعاله».(32)
خدایی که وقتی انبیا نسبت به او مورد سئوال واقع میشدند، او را به اندازه و
_______________________________
29 . توحید صدوق، ص 79.
30 . توحید صدوق، ص 36.
31 . توحید صدوق، باب توحید و نفی تشبیه، ح 2.
32 . کافی، ج 1، ص 141. ________________________________________
جزء توصیف نکردند بلکه او را به افعالش ستودند.
اشاره است به داستان حضرت ابراهیمعلیه السلام که در پاسخ طاغوت زمان خویش گفت: «ربّی الذی یحیی و یمیت»، «انَّ اللَّه یأتی بالشمس مِن المشرق».(33)
و یا حضرت موسی در جواب سئوال فرعون که پرسید: «و ما رب العالمین» فرمود: «رب السماوات واپرض ... و ربکم و رب آبائکم اپولین»(34).(35)
«و ظهر فی العقول بما یری فی خلقه من عپمات التدبیر».(36)
و به واسطهی تدبیرش در میان مخلوقات برای عقول ظاهر گشت.
« ایاکم والتفکر فی اللَّه».(37)
« اذا انتهی الکپم الیّ فامسکوا».(38)
این دسته از روایات، تفکر در ذات الهی را منع میکنند و توصیه میکنند برای معرفت و شناخت باری تعالی، توجه به اوصاف فعل حضرت حق و اتقان صنع و تدبیر امور مخلوقات بهترین راه شناخت خداوند است و به نظر میرسد تفکر در صفات الهی همان تفکر در ذات الهی است؛ زیرا اصوپً نمیتوان بدون تفکر در اوصاف الهی ذات الهی را تفکر کرد.
5. دستهای از روایات که اوصاف باری تعالی، را سلبی و یا فعلی معنا کردهاند:
« انما سمّی علیما، پنه پ یجهل شیئاً مِن اپشیاء».(39)
به درستی که خداوند از آن رو علیم نامیده شده که نسبت به چیزی از اشیا جاهل نیست.
_______________________________
33 . بقره: 258.
34 . شعراء: 23، 24 و 26.
35 . شرح توحید صدوق، ج 1، ص 78.
36 . کافی، ج 1، ص 141.
37 . امالی صدوق، ص 340.
38 . بحاراپنوار، ج 3، ص 259.
39 . بحاراپنوار، ج 3، ص 194. ________________________________________
« انما سمّی علیماً، پنه پ یجهل شیئاً.(40)
شخصی از حضرت باقرعلیه السلام سئوال کرد که چگونه پروردگارمان را سمیع مینامیم؟ امام در پاسخ فرمود: «پنه پ یخفی علیه ما یدرک باپسماع».(41)
آن چه که ذکر شد گزیدهای از روایات بسیاری است که در کتب روایی دربارهی اسما و صفات باری تعالی، وارد شده است.
آن چه از مجموع این روایات به دست میآید، عبارتست از:
1. توصیف خداوند مقدور عقول انسانی نیست.
2. در هیچکدام از این روایات تفصیلی بین صفاتی که عین ذاتند و صفاتی که زاید بر ذات هستند، وجود ندارد.
3. خداوند و بندگانش هیچگونه شباهتی ندارند.
4. پزمهی توحید، نفیِ صفات از خداوند است.
5. از تفکر در ذات و صفات الهی نهی شده است.
6. برای شناخت خدا، تفکر در صفات فعل و احوال مخلوقات توصیه شده است.
7. اهل بیتعلیهم السلام در معنای اوصاف الهی گزارههای سلبی و تنزیهی را بیان کردهاند.
گرایش الهیات سلبی و تنزیهی در روایات اهل بیتعلیهم السلام به قدری قوی و قابل اعتنا است که همین گرایش در میان اهل حدیث و متکلمان اولیه قویترین گرایش بوده است.
_______________________________
40 . توحید صدوق، ص 188.
41 . اصول کافی، ج 1، ص 117.
بر فرض اینکه باری تعالی صفات حقیقیه ثبوتیه داشته باشد رابطهی این صفات با ذات الهی چگونه است؟ گذشت که مرحوم صدرالمتألهین قایل به عینیت ذات و صفات الهی است. مراد از عینیت ذات و صفات این است که ذات الهی در مرتبه ذات مصداق این مفاهیم و اوصاف باشد و حمل این اوصاف بر ذات الهی به هیچگونه انضمام و اعتبار امر دیگری ورای ذات احتیاج نداشته باشد، مقتضای این مطلب آن است که هر کدام از این اوصاف نیز عین یکدیگر باشند، البته نه به این معنا که این صفات مترادف باشند، بلکه مراد این است که در عین اختپف مفهومی، مصداق خارجی این اوصاف یک چیز است که همان ذات الهی است.(1)
اشکالی که ممکن است در این مقام وارد شود این است که ذات واجبالوجود، بسیط مِن جمیع الجهات است و چگونه ممکن است از ذاتی که بسیط مِن جمیع الجهات است مفاهیم مختلفی را انتزاع کرد؟ طرح چنین اشکالی باعث شده است که بسیاری اختپف میان
_______________________________
* قسمت اوّل این مقاله در شمارهی مسلسل 39 به چاپ رسیده بود، به علّت تراکم مقالات، قسمت دوم آن به تأخیر افتاده بود، بدین وسیله از خوانندگان محترم پوزش میطلبیم.
1. شرح منظومه، انتشارات دانشگاه تهران، ص 31. ________________________________________
صفات الهی را، فقط در الفاظ بدانند و معتقد شوند که صفات الهی با هم مترادفند و هنگامی که گفته میشود خداوند عالم است، درست مانند آن است که گفته شود خداوند قادر است.(2)
راهحلّی که مرحوم صدرالمتألهین ارایه میکند رجوع صفات ثبوتیه حقیقیه به وجوب وجود است، عبارت وی در اسفار چنین است:
و جمیع الحقیقیات ترجع الی وجوب الوجود، أعنی الوجود المتأکّد و جمیع اپضافیات ترجع الی اضافة واحدة هی اضافة القیومیة، هکذا حقق المقام واپّفیودّی الی انثپم الوحدة و تطرّق الکثرة الی ذاته اپحدیّة. تعالی اللَّه عن ذلک علواً کبیراً.(3)
بیان دیگری مرحوم سبزواری دارد که ذکر آن خالی از لطف نیست: اگر به مخلوقات توجه کنیم هر فردی از مخلوقات معلومِ خداوند، مقدور و معلول خدا هستند، در حالی که هر فردی از مخلوقات یک فرد بیشتر نیست و نمیتوان گفت که آن فرد از یک جهت معلوم است و از جهت دیگر مقدور، بلکه از آن جهت که مقدور است از همان جهت معلوم و معلول است، پس انتزاع مفاهیم مختلفه از فرد واحد ممکن است، همچنین است در اسما و صفات الهی.(4)
براهین بر عینیت ذات و صفات الهی
مرحوم صدرالمتألهین براهین متعددی را بر اثبات عینیت ذات و صفات الهی مطرح میکند:
1. صفات مورد بحث از قبیل علم و قدرت... صفات کمال هستند. حال اگر این صفات زاید بر ذات باشند پزم میآید که ذات در مرتبهی وجود ذات، مصداق هیچ کدام از این صفات کمال نباشد و تالی باطل است؛ زیرا ذات باری مبدأ تمام خیرات و کماپت است و اگر در مرتبهی ذات فاقد کمالی باشد، پزم میآید
_______________________________
2. همان.
3 . اپسفار اپربعة، ج 6، ص 120.
4 . شرح منظومه، الهیات بالمعنی اپخص، انتشارات دانشگاه تهران، ص 32. ________________________________________
که حضرت حق در مرتبهی ذات ناقص باشد و به واسطهی غیر کمال یابد.
و این تأثیر از غیر موجب تعدد جهت در ذات الهی میشود که بطپن آن مبرهن است.(5)
در این جا ممکن است گفته شود، خداوند معطی لوازم ماهیّت به ماهیات - ولو به جعل بسیط - است پس باید لوازم ماهیّت در ذات خداوند موجود باشد، پس باید خداوند متصف به اوصافی از قبیل وزن، جسم، رنگ و مقدار... باشد.
مرحوم صدرالمتألهین در پاسخ به چنین اشکالی میگوید: لوازم ماهیّت از امور کمالیه نیستند و ماهیت از لوازم خود کسب کمال نمیکند. بلکه لوازم ماهیّت به تبع ماهیّت اموری اعتباری هستند.(6)
تحقیق این مطلق مبتنی بر اصالت وجود و اعتباریت ماهیّت است که با پذیرش آن پاسخ مرحوم صدرالمتألهین کافی به نظر میرسد.
مرحوم عپمه طباطبایی در پاورقی که بر این استدپل دارد. برهان مرحوم صدرالمتألهین را بر سه مقدمه استوار میداند:
1. صفاتی وجود دارند که خداوند متصف به آنها است.
2. این صفات، صفات کمال هستند.
3. معطی شیء، فاقد آن شیء نیست.
ایشان در ادامه، مقدمهی اول و سوم را برهانی میدانند که در جای خود برهان به نفع آن اقامه میشود و امّا مقدمهی دوم از نظر ایشان بدیهی به نظر میرسد.(7)
مراد ایشان این است که چون این اوصاف از لوازم وجود هستند از آنجا که وجود منبع تمام خیرات و کماپت است هر چه که از لوازم وجود باشد خود کمال است (کمال به معنای فلسفی).
آنچه که در ذیل فرمایش ایشان به نظر میرسد این است که همان گونه که قبپً گفته شد این نکته که علم، قدرت و
_______________________________
5 . اپسفار اپربعة، ج 6، ص 133.
6 . اپسفار اپربعه، ج 6، ص 134.
7 . همان، ص 135. ________________________________________
یا سایر صفات از لوازم وجود باشند و از محموپت وجود بماهو موجود به حساب آیند، نه بدیهی است و نه در جایی از حکمت متعالیه برهان به نفع آن اقامه شده است.
2. این صفات اگر زاید بر ذات باری تعالی باشند، باید در ذات واجب جهت اعلی و اشرفی وجود داشته باشد که موجب فیضان ذات نسبت به صفات بشود و پزم میآید که جهتی از ذات خداوند اشرف از جهت دیگر ذاتش باشد.(8)
3. ذاتی که کماپت آن ذات، ذاتی او باشند، یعنی میان ذات و کماپت ذات عینیت برقرار باشد، از ذاتی که کماپت آن ذات، زاید بر آن باشند کاملتر است و واجب الوجود باید در نهایت کمال و شرافت تصور شود پس کماپت واجبالوجود عین ذات واجب میباشند.(9)
در پایان مرحوم صدرالمتألهین نتیجه میگیرد:
فإذن کل واحد مِن الوجود و کماپت الوجود و کماپت الموجود بما هو موجود، یجب ان ینتهی الی ما هو وجود قائم بذاته، علم قائم بذاته و قدرة قائمة بذاتها و ارادة قائمة بذاتها و حیوة قائمةبذاتها و هکذا فی جمیع صفاته الکمالیة و یجب ان یکون جمیعاً واجب الوجود و یجب ان یکون جمیعا امراً واحداً پستحالة تعدد الواجب کما بیّن سابقاً.(10)
از این کپم بهدست میآید که اوصاف واجب تعالی واجب به وجود ذاتند و همانگونه که واجبالوجود بالذات وجود دارد، قدرت بالذات، علم بالذات و حیات بالذات نیز وجود دارد.
مراد از عینیت ذات و صفات
مرحوم صدرالمتألهین بعد از اثبات عینیت ذات و صفات چند نکته را متذکر میشود:
1. مراد از عینیت ذات و صفات الهی این است که ذات و صفات الهی در
_______________________________
8 . همان، ص 134.
9 . همان.
10 . همان، ص 135.________________________________________
عین تغایر مفهومی، دارای مصداق وجودی واحدی هستند و این مطلب که برخی گمان کردهاند که ذات و اوصاف الهی عپوه بر اتحاد در وجود، اتحاد در مفهوم هم دارند، درست نیست؛ زیرا حقایق اسما و صفات الهی برای ما معلوم است ولی کنه ذات باری تعالی برای ما معلوم نیست و کنه ذات باری در مرتبهی احدیت به گونهای است که تمامی تعیّنات و مفهومات در آن مرتبه فانی هستند و در آن مرتبه هیچ صفت و هیچ موصوفی و هیچ اسم و رسمی نیست مگر ذات احدیت.(11)
2. مراد از عینیت ذات و صفات الهی این است که ذات به گونهای است که بدون هیچ گونه ضمیمه و قیام صفت زاید بر ذات مصداق این مفاهیم و اوصاف است.(12)
3. اتحاد میان ذات و صفات در وجود و تغایر مفهومی ذات و صفات الهی مانند اتحاد جنس و فصل است که دارای تغایر مفهومی هستند ولی در نفس اپمر اتحاد دارند.
4. اینکه گفته شد: ذات الهی متصف به اوصافی است که عین ذاتند، مربوط به مرتبه الوهیت و مقام واحدیت و نشئه کثرت است، اما در مرتبه احدیت که مقام غیبالغیوب است هیچگونه اسمی و رسمی و صفت و موصوفی راه ندارد.
باید توجه داشت که اسما و صفات غیرمجعول هستند و تحقق آنها به تحقق ذات است.(13)
آنچه تاکنون بیان شد خپصهی نظرات مرحوم مپصدرای شیرازی در بحث اسما و صفات حق است و عصارهی تمامی بحثها به اشتراک معنوی وجود و همچنین ثبوتی بودن صفات و اسمای الهی بازگشت میکند.
موضع مرحوم صدرالمتألهین در تفسیر روایات
مرحوم صدرالمتألهین در کتاب شرح اصول کافی به شرح و توضیح روایات
_______________________________
11 . همان، ص 144.
12. همان، ص 145.
13 . همان، ص 144.________________________________________
پرداخته است. وی در کتاب اسفار به مناسبت بحث صفات سلبیه و صفات ثبوتیه، خطبه اول نهجالبپغه را نیز شرح کرده که روایت اوّل را از این کتاب نقل میکنیم:
1. قال علیعلیه السلام : اول الدین معرفته و کمال معرفته التصدیق به و کمال التصدیق به توحیده و کمال توحیده اپخپص له و کمالُ اپخپص له نفی الصفات عنه لشهادة کل صفة انها غیر الموصوف و شهادة کل موصوف انه غیر الصفة. فمن وصف اللَّه سبحانه فقد قرنه و من قرنه فقد ثنّاه و من ثنّاه فقد جَزَّاَهُ و من جَزَّأَهُ فقد جهله.(14)
این روایت از نظر مضمون قریب به روایت دوم از باب دوم توحید صدوق است که از حضرت رضاعلیه السلام نقل شد.
حال به بررسی شیوهی برخورد مرحوم صدرالمتألهین با این روایت میپردازیم:
«و کمال توحیده اپخپص له».
مرحوم صدرا در ذیل این فقره از خطبه شریفه، توحید و کمال توحید را در نفی هر چیزی غیر از خدا میداند، یعنی غیر از خداوند هیچ دیگر نیست؛ زیرا اگر چیزی دیگری غیر از خداوند که حقیقت وجود است وجود داشته باشد، دیگر خداوند بسیط من جمیع الجهات نیست؛ زیرا در محل خود ثابت شده است که از بسیط الحقیقیة هیچ کمال وجودی سلب نمیشود، حال اگر کمال وجودی بخواهد از خداوند نفی شود در خداوند دو جهت وجود خواهد داشت: جهت سلب کمال و جهت ثبوت کمال و وجود، و این مستلزم ترکیب در ذات باری است در حالی که باری تعالی بسیط الحقیقة من جمیع الجهات است.(15)
« و کمال اپخپص له نفی الصفات عنه».
مپصدرا قدس سره معتقد است: مراد از نفی صفات در این فقره، نفی صفات زاید بر ذات است ولی ذات حق تعالی بالذات مصداق تمامی صفات و حقایق کمالیه
_______________________________
14 . نهجالبپغه، ترجمه محمد آیتی، ج 1، ص 6.
15. اپسفار اپربعة، ج 6، ص 140. ________________________________________
است و میان ذات و اوصاف کمالی عینیت در وجود برقرار است اگرچه تغایر مفهومی میان صفات و ذات الهی برقرار است.(16)
«شهادة کل صفة انها غیر الموصوف و شهاده کل موصوف انه غیر الصفة».
بنا بر نظر مرحوم صدرالمتألهین این فقره از خطبه شریفه اشاره به برهان نفی صفات عارض و زاید بر ذات دارد. صفت اگر عارض و زاید بر ذات باشد مغایر با موصوف خواهد بود و دو چیز که با هم در وجود مغایرت دارند احتیاج به تمایز دارند و این مستلزم ترکیب از ما به اپمتیاز و ما به اپشتراک است.(17)
«فمن وصف اللَّه سبحانه فقد قرنه و من قرنه فقد ثنّاه و من ثنّاه فقد جزّأه و من جزّأه فقد جهله».
مرحوم صدرا ذیل این فقره میفرماید:
مراد از وصفی که باعث مقارنت میشود، وصف عارض و زاید بر ذات است.
همان گونه که مشاهده میشود در توضیح و بیان این روایت و همچنین روایات دیگر، در هر مورد که بحث نفی صفات مطرح میشود مرحوم صدرا آن را حمل بر صفات زاید بر ذات میکند و اطپق ظاهری روایات را به این دلیل که دلیل عقلی برخپف آن است تخصیص میزند.
عپوه بر مطلب فوق مرحوم صدرالمتألهین نفی صفات از ذات باری تعالی را مستلزم تعطیل در ذات حضرت حق میداند،(18) در حالی که ما مأمور به معرفت الهی هستیم.
2. عن عبدالرحیم بن عتیک القصیر، قال: کتبت علی یدی عبدالملک بن اعین الی ابیعبداللَّهعلیه السلام : ان قوماً بالعراق یصفون اللَّه بالصورة و بالتخطیط فان رأیت - جعلنی اللَّه فداک - ان تکتب الیّ بالمذهب الصحیح من التوحید؟ فکتب الیَّ: سألت رحمک اللَّه عن التوحید و ما ذهب الیه من قبلک، فاعلم رحمک اللَّه ان المذهب الصحیح فی التوحید ما نزل به
_______________________________
16و17 . اپسفار اپربعة، ج 6، ص 140.
18 . همان، ص 142. ________________________________________
القرآن من صفات اللَّه عزّ و جل، فانف عن اللَّه تعالی البطپن و التشبیه فپ نفی و پ تشبیه، هو اللَّه الثابت الموجود تعالی عمّا یصفه الواصفون و پ تعدوا القرآن فتضلوا بعد البیان.(19)
مرحوم صدرالمتألهین، حد وسط میان تشبیه و تعطیل را قول به وجود صفات غیر زاید بر ذات میداند و نفی الصفات را موجب تعطیل در معرفت باری و قول به وجود صفات زاید بر ذات را قول به تشبیه میداند که در این روایت شریف از آن نهی شده است.(20)
3. عن عبداللَّه بن سنان عن ابی عبداللَّهعلیه السلام قال: «ان اللَّه عظیم رفیع پ یقدر العباد علی صفته و پ یبلغون کنه عظمته پ تدرکه اپبصار و هو یدرک اپبصار و هو اللطیف الخبیر...».(21)
مرحوم صدرا از این روایات شریف نکاتی را به عنوان معارف الهی و حکمی برداشت میکند:
1 - 3. خداوند عظیم است و مراد از عظیم در مورد خدا یعنی شدت وجود خدا بینهایت است.
2 - 3. خداوند رفیع است یعنی در درجهی وجودی باپتر از مخلوقات قرار گرفته است.
3 - 3. بندگان خدا قدرت بر توصیف خداوند ندارند.
4 - 3. معرفت کنه ذات الهی مقدور هیچ کس نیست.
5 - 3. چشم ظاهر و چشم باطن قدرت درک و معرفت حضرت حق را ندارد.
6 - 3. خداوند همه چیز را درک میکند.
7 - 3. خداوند لطیف است یعنی مجرد است و مادی و جسمانی نیست.
بررسی روایات دربارهی صفات باری تعالی
به طور کلی روایات وارد در باب اسما و صفات حق را میتوان به چند دسته
_______________________________
19 . اصول کافی، ج 1، ص 100.
20 . شرح توحید، ج 3، ص 178.
21 . اصول کافی، ج 1، ص 103.
________________________________________
تقسیم کرد:
1. دستهای از روایات که وصف و توصیف خداوند را غیرممکن میدانند:
« اللَّه اکبر من ان یوصف».(22)
خدا بزرگتر از آن است که توصیف شود.
«پ یقدر العباد علی صفته».(23)
بندگان بر توصیف خداوند قدرت ندارند.
«فپ تدرک العقول و اوهامها و پ الفکر و خطراتها و الألباب و اذهانها صفته».(24)
عقلها و تصوراتش، فکرها و خطوراتش، خردها و ذهنهایش، صفت خداوند را درک نمیکنند.
آن چه از روایات فوق و روایات نظیر آن بهدست میآید این است که توصیف خداوند مقدور عقول انسانها نیست و اطپق این روایات نیز به گونهای است که نمیتوان گفت مراد آن صفات زاید بر ذات است؛ زیرا در آن صورت به جای نفی قدرت از بندگان باید نفی صحت از توصیف به صفات زاید بر ذات میشد.
2. دستهای از آیات و روایات نفی ضد و شبیه و نظیر از خداوند میکنند:
«لیس کمثله شیء».(25)
چیزی شبیه خداوند نیست.
« بان من الخلق، فپ شیء کمثله».(26)
خدا با مخلوقات متباین است پس چیزی شبیه او نیست.
« مباین لجمیع ما احدث فی الصفات».(27)
خداوند با تمام مخلوقات در صفات متباین است.
« فکل ما فی الخلق پ یوجد فی خالقه وکل ما یمکن فیه یمتنع من مصانعه».(28)
_______________________________
22 . معانی اپخبار، ص 11، ح 1.
23 . توحید صدوق، ص 115.
24 . همان، ص 45.
25 . شوری: 11.
26 . توحید صدوق، ص 32.
27 . همان، ص 69.
28 . همان، ص 40. ________________________________________
هر چه در مخلوق باشد در خالق یافت نمیشود و هر چه در مخلوق ممکن است، ممتنع است در صانع آن یافت شود.
« فمعانی الخلق عنه منفیة».(29)
معانیای که دربارهی مخلوقات وجود دارد از خدا به دور است.
« فقد جهل اللَّه من استوصفه».(30)
هر کس بخواهد خدا را وصف کند او را نشناخته است.
از این دسته روایات نیز استفاده میشود که خداوند و بندگانش هیچ وجه شباهتی ندارند و میان خلق و خالق مباینت کامل برقرار است و حمل این دسته از روایات به این که مراد این روایات آن است که مخلوقات صفات زاید بر ذات دارند و خداوند صفات زاید بر ذات ندارد، خپف ظاهر و اطپق این روایات است.
3. دستهای از روایات، صفات را از خداوند نفی میکنند و پزمهی توحید را نفی چنین صفاتی میدانند:
« اول عبادة اللَّه تعالی معرفته و اصل معرفته توحیده و نظام توحید اللَّه تعالی نفی الصفات عنه».(31)
نظیر این روایت به طرق مختلف از امام رضاعلیه السلام نقل شده و به همین مضمون در نهجالبپغه نیز آمده است.
آن چه از مجموع این روایت به دست میآید آن است که اقتضای توحید، نفی توصیفات از ذات حق تعالی است و گویی توصیف با ثنویت و ترکیب در ذات الهی هممعنا است.
4. دستهای از روایات، راه شناخت خدا را تفکر در افعال و آثار او میدانند و از تفکر در ذات و صفات الهی برحذر میدارند:
« الذی سئلت اپنبیاء عنه فلم تصفه بحدٍ وپببعض، بل وصفته بفعاله».(32)
خدایی که وقتی انبیا نسبت به او مورد سئوال واقع میشدند، او را به اندازه و
_______________________________
29 . توحید صدوق، ص 79.
30 . توحید صدوق، ص 36.
31 . توحید صدوق، باب توحید و نفی تشبیه، ح 2.
32 . کافی، ج 1، ص 141. ________________________________________
جزء توصیف نکردند بلکه او را به افعالش ستودند.
اشاره است به داستان حضرت ابراهیمعلیه السلام که در پاسخ طاغوت زمان خویش گفت: «ربّی الذی یحیی و یمیت»، «انَّ اللَّه یأتی بالشمس مِن المشرق».(33)
و یا حضرت موسی در جواب سئوال فرعون که پرسید: «و ما رب العالمین» فرمود: «رب السماوات واپرض ... و ربکم و رب آبائکم اپولین»(34).(35)
«و ظهر فی العقول بما یری فی خلقه من عپمات التدبیر».(36)
و به واسطهی تدبیرش در میان مخلوقات برای عقول ظاهر گشت.
« ایاکم والتفکر فی اللَّه».(37)
« اذا انتهی الکپم الیّ فامسکوا».(38)
این دسته از روایات، تفکر در ذات الهی را منع میکنند و توصیه میکنند برای معرفت و شناخت باری تعالی، توجه به اوصاف فعل حضرت حق و اتقان صنع و تدبیر امور مخلوقات بهترین راه شناخت خداوند است و به نظر میرسد تفکر در صفات الهی همان تفکر در ذات الهی است؛ زیرا اصوپً نمیتوان بدون تفکر در اوصاف الهی ذات الهی را تفکر کرد.
5. دستهای از روایات که اوصاف باری تعالی، را سلبی و یا فعلی معنا کردهاند:
« انما سمّی علیما، پنه پ یجهل شیئاً مِن اپشیاء».(39)
به درستی که خداوند از آن رو علیم نامیده شده که نسبت به چیزی از اشیا جاهل نیست.
_______________________________
33 . بقره: 258.
34 . شعراء: 23، 24 و 26.
35 . شرح توحید صدوق، ج 1، ص 78.
36 . کافی، ج 1، ص 141.
37 . امالی صدوق، ص 340.
38 . بحاراپنوار، ج 3، ص 259.
39 . بحاراپنوار، ج 3، ص 194. ________________________________________
« انما سمّی علیماً، پنه پ یجهل شیئاً.(40)
شخصی از حضرت باقرعلیه السلام سئوال کرد که چگونه پروردگارمان را سمیع مینامیم؟ امام در پاسخ فرمود: «پنه پ یخفی علیه ما یدرک باپسماع».(41)
آن چه که ذکر شد گزیدهای از روایات بسیاری است که در کتب روایی دربارهی اسما و صفات باری تعالی، وارد شده است.
آن چه از مجموع این روایات به دست میآید، عبارتست از:
1. توصیف خداوند مقدور عقول انسانی نیست.
2. در هیچکدام از این روایات تفصیلی بین صفاتی که عین ذاتند و صفاتی که زاید بر ذات هستند، وجود ندارد.
3. خداوند و بندگانش هیچگونه شباهتی ندارند.
4. پزمهی توحید، نفیِ صفات از خداوند است.
5. از تفکر در ذات و صفات الهی نهی شده است.
6. برای شناخت خدا، تفکر در صفات فعل و احوال مخلوقات توصیه شده است.
7. اهل بیتعلیهم السلام در معنای اوصاف الهی گزارههای سلبی و تنزیهی را بیان کردهاند.
گرایش الهیات سلبی و تنزیهی در روایات اهل بیتعلیهم السلام به قدری قوی و قابل اعتنا است که همین گرایش در میان اهل حدیث و متکلمان اولیه قویترین گرایش بوده است.
_______________________________
40 . توحید صدوق، ص 188.
41 . اصول کافی، ج 1، ص 117.