آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

عینیت ذات و صفات
بر فرض این‏که باری تعالی صفات حقیقیه ثبوتیه داشته باشد رابطه‏ی این صفات با ذات الهی چگونه است؟ گذشت که مرحوم صدرالمتألهین قایل به عینیت ذات و صفات الهی است. مراد از عینیت ذات و صفات این است که ذات الهی در مرتبه ذات مصداق این مفاهیم و اوصاف باشد و حمل این اوصاف بر ذات الهی به هیچگونه انضمام و اعتبار امر دیگری ورای ذات احتیاج نداشته باشد، مقتضای این مطلب آن است که هر کدام از این اوصاف نیز عین یکدیگر باشند، البته نه به این معنا که این صفات مترادف باشند، بلکه مراد این است که در عین اختپف مفهومی، مصداق خارجی این اوصاف یک چیز است که همان ذات الهی است.(1)
اشکالی که ممکن است در این مقام وارد شود این است که ذات واجب‏الوجود، بسیط مِن جمیع الجهات است و چگونه ممکن است از ذاتی که بسیط مِن جمیع الجهات است مفاهیم مختلفی را انتزاع کرد؟ طرح چنین اشکالی باعث شده است که بسیاری اختپف میان
_______________________________
* قسمت اوّل این مقاله در شماره‏ی مسلسل 39 به چاپ رسیده بود، به علّت تراکم مقالات، قسمت دوم آن به تأخیر افتاده بود، بدین وسیله از خوانندگان محترم پوزش می‏طلبیم.
1. شرح منظومه، انتشارات دانشگاه تهران، ص 31. ________________________________________
صفات الهی را، فقط در الفاظ بدانند و معتقد شوند که صفات الهی با هم مترادفند و هنگامی که گفته می‏شود خداوند عالم است، درست مانند آن است که گفته شود خداوند قادر است.(2)
راه‏حلّی که مرحوم صدرالمتألهین ارایه می‏کند رجوع صفات ثبوتیه حقیقیه به وجوب وجود است، عبارت وی در اسفار چنین است:
و جمیع الحقیقیات ترجع الی وجوب الوجود، أعنی الوجود المتأکّد و جمیع اپضافیات ترجع الی اضافة واحدة هی اضافة القیومیة، هکذا حقق المقام واپّفیودّی الی انثپم الوحدة و تطرّق الکثرة الی ذاته اپحدیّة. تعالی اللَّه عن ذلک علواً کبیراً.(3)
بیان دیگری مرحوم سبزواری دارد که ذکر آن خالی از لطف نیست: اگر به مخلوقات توجه کنیم هر فردی از مخلوقات معلومِ خداوند، مقدور و معلول خدا هستند، در حالی که هر فردی از مخلوقات یک فرد بیشتر نیست و نمی‏توان گفت که آن فرد از یک جهت معلوم است و از جهت دیگر مقدور، بلکه از آن جهت که مقدور است از همان جهت معلوم و معلول است، پس انتزاع مفاهیم مختلفه از فرد واحد ممکن است، همچنین است در اسما و صفات الهی.(4)
براهین بر عینیت ذات و صفات الهی
مرحوم صدرالمتألهین براهین متعددی را بر اثبات عینیت ذات و صفات الهی مطرح می‏کند:
1. صفات مورد بحث از قبیل علم و قدرت... صفات کمال هستند. حال اگر این صفات زاید بر ذات باشند پزم می‏آید که ذات در مرتبه‏ی وجود ذات، مصداق هیچ کدام از این صفات کمال نباشد و تالی باطل است؛ زیرا ذات باری مبدأ تمام خیرات و کماپت است و اگر در مرتبه‏ی ذات فاقد کمالی باشد، پزم می‏آید
_______________________________
2. همان.
3 . اپسفار اپربعة، ج 6، ص 120.
4 . شرح منظومه، الهیات بالمعنی اپخص، انتشارات دانشگاه تهران، ص 32. ________________________________________
که حضرت حق در مرتبه‏ی ذات ناقص باشد و به واسطه‏ی غیر کمال یابد.
و این تأثیر از غیر موجب تعدد جهت در ذات الهی می‏شود که بطپن آن مبرهن است.(5)
در این جا ممکن است گفته شود، خداوند معطی لوازم ماهیّت به ماهیات - ولو به جعل بسیط - است پس باید لوازم ماهیّت در ذات خداوند موجود باشد، پس باید خداوند متصف به اوصافی از قبیل وزن، جسم، رنگ و مقدار... باشد.
مرحوم صدرالمتألهین در پاسخ به چنین اشکالی می‏گوید: لوازم ماهیّت از امور کمالیه نیستند و ماهیت از لوازم خود کسب کمال نمی‏کند. بلکه لوازم ماهیّت به تبع ماهیّت اموری اعتباری هستند.(6)
تحقیق این مطلق مبتنی بر اصالت وجود و اعتباریت ماهیّت است که با پذیرش آن پاسخ مرحوم صدرالمتألهین کافی به نظر می‏رسد.
مرحوم عپمه طباطبایی در پاورقی که بر این استدپل دارد. برهان مرحوم صدرالمتألهین را بر سه مقدمه استوار می‏داند:
1. صفاتی وجود دارند که خداوند متصف به آنها است.
2. این صفات، صفات کمال هستند.
3. معطی شی‏ء، فاقد آن شی‏ء نیست.
ایشان در ادامه، مقدمه‏ی اول و سوم را برهانی می‏دانند که در جای خود برهان به نفع آن اقامه می‏شود و امّا مقدمه‏ی دوم از نظر ایشان بدیهی به نظر می‏رسد.(7)
مراد ایشان این است که چون این اوصاف از لوازم وجود هستند از آن‏جا که وجود منبع تمام خیرات و کماپت است هر چه که از لوازم وجود باشد خود کمال است (کمال به معنای فلسفی).
آن‏چه که در ذیل فرمایش ایشان به نظر می‏رسد این است که همان گونه که قبپً گفته شد این نکته که علم، قدرت و
_______________________________
5 . اپسفار اپربعة، ج 6، ص 133.
6 . اپسفار اپربعه، ج 6، ص 134.
7 . همان، ص 135. ________________________________________
یا سایر صفات از لوازم وجود باشند و از محموپت وجود بماهو موجود به حساب آیند، نه بدیهی است و نه در جایی از حکمت متعالیه برهان به نفع آن اقامه شده است.
2. این صفات اگر زاید بر ذات باری تعالی باشند، باید در ذات واجب جهت اعلی و اشرفی وجود داشته باشد که موجب فیضان ذات نسبت به صفات بشود و پزم می‏آید که جهتی از ذات خداوند اشرف از جهت دیگر ذاتش باشد.(8)
3. ذاتی که کماپت آن ذات، ذاتی او باشند، یعنی میان ذات و کماپت ذات عینیت برقرار باشد، از ذاتی که کماپت آن ذات، زاید بر آن باشند کامل‏تر است و واجب الوجود باید در نهایت کمال و شرافت تصور شود پس کماپت واجب‏الوجود عین ذات واجب می‏باشند.(9)
در پایان مرحوم صدرالمتألهین نتیجه می‏گیرد:
فإذن کل واحد مِن الوجود و کماپت الوجود و کماپت الموجود بما هو موجود، یجب ان ینتهی الی ما هو وجود قائم بذاته، علم قائم بذاته و قدرة قائمة بذاتها و ارادة قائمة بذاتها و حیوة قائمة‏بذاتها و هکذا فی جمیع صفاته الکمالیة و یجب ان یکون جمیعاً واجب الوجود و یجب ان یکون جمیعا امراً واحداً پستحالة تعدد الواجب کما بیّن سابقاً.(10)
از این کپم به‏دست می‏آید که اوصاف واجب تعالی واجب به وجود ذاتند و همان‏گونه که واجب‏الوجود بالذات وجود دارد، قدرت بالذات، علم بالذات و حیات بالذات نیز وجود دارد.
مراد از عینیت ذات و صفات
مرحوم صدرالمتألهین بعد از اثبات عینیت ذات و صفات چند نکته را متذکر می‏شود:
1. مراد از عینیت ذات و صفات الهی این است که ذات و صفات الهی در
_______________________________
8 . همان، ص 134.
9 . همان.
10 . همان، ص 135.________________________________________
عین تغایر مفهومی، دارای مصداق وجودی واحدی هستند و این مطلب که برخی گمان کرده‏اند که ذات و اوصاف الهی عپوه بر اتحاد در وجود، اتحاد در مفهوم هم دارند، درست نیست؛ زیرا حقایق اسما و صفات الهی برای ما معلوم است ولی کنه ذات باری تعالی برای ما معلوم نیست و کنه ذات باری در مرتبه‏ی احدیت به گونه‏ای است که تمامی تعیّنات و مفهومات در آن مرتبه فانی هستند و در آن مرتبه هیچ صفت و هیچ موصوفی و هیچ اسم و رسمی نیست مگر ذات احدیت.(11)
2. مراد از عینیت ذات و صفات الهی این است که ذات به گونه‏ای است که بدون هیچ گونه ضمیمه و قیام صفت زاید بر ذات مصداق این مفاهیم و اوصاف است.(12)
3. اتحاد میان ذات و صفات در وجود و تغایر مفهومی ذات و صفات الهی مانند اتحاد جنس و فصل است که دارای تغایر مفهومی هستند ولی در نفس اپمر اتحاد دارند.
4. این‏که گفته شد: ذات الهی متصف به اوصافی است که عین ذاتند، مربوط به مرتبه الوهیت و مقام واحدیت و نشئه کثرت است، اما در مرتبه احدیت که مقام غیب‏الغیوب است هیچگونه اسمی و رسمی و صفت و موصوفی راه ندارد.
باید توجه داشت که اسما و صفات غیرمجعول هستند و تحقق آنها به تحقق ذات است.(13)
آن‏چه تاکنون بیان شد خپصه‏ی نظرات مرحوم مپصدرای شیرازی در بحث اسما و صفات حق است و عصاره‏ی تمامی بحث‏ها به اشتراک معنوی وجود و هم‏چنین ثبوتی بودن صفات و اسمای الهی بازگشت می‏کند.
موضع مرحوم صدرالمتألهین در تفسیر روایات
مرحوم صدرالمتألهین در کتاب شرح اصول کافی به شرح و توضیح روایات
_______________________________
11 . همان، ص 144.
12. همان، ص 145.
13 . همان، ص 144.________________________________________
پرداخته است. وی در کتاب اسفار به مناسبت بحث صفات سلبیه و صفات ثبوتیه، خطبه اول نهج‏البپغه را نیز شرح کرده که روایت اوّل را از این کتاب نقل می‏کنیم:
1. قال علی‏علیه السلام : اول الدین معرفته و کمال معرفته التصدیق به و کمال التصدیق به توحیده و کمال توحیده اپخپص له و کمالُ اپخپص له نفی الصفات عنه لشهادة کل صفة انها غیر الموصوف و شهادة کل موصوف انه غیر الصفة. فمن وصف اللَّه سبحانه فقد قرنه و من قرنه فقد ثنّاه و من ثنّاه فقد جَزَّاَهُ و من جَزَّأَهُ فقد جهله.(14)
این روایت از نظر مضمون قریب به روایت دوم از باب دوم توحید صدوق است که از حضرت رضاعلیه السلام نقل شد.
حال به بررسی شیوه‏ی برخورد مرحوم صدرالمتألهین با این روایت می‏پردازیم:
«و کمال توحیده اپخپص له».
مرحوم صدرا در ذیل این فقره از خطبه شریفه، توحید و کمال توحید را در نفی هر چیزی غیر از خدا می‏داند، یعنی غیر از خداوند هیچ دیگر نیست؛ زیرا اگر چیزی دیگری غیر از خداوند که حقیقت وجود است وجود داشته باشد، دیگر خداوند بسیط من جمیع الجهات نیست؛ زیرا در محل خود ثابت شده است که از بسیط الحقیقیة هیچ کمال وجودی سلب نمی‏شود، حال اگر کمال وجودی بخواهد از خداوند نفی شود در خداوند دو جهت وجود خواهد داشت: جهت سلب کمال و جهت ثبوت کمال و وجود، و این مستلزم ترکیب در ذات باری است در حالی که باری تعالی بسیط الحقیقة من جمیع الجهات است.(15)
« و کمال اپخپص له نفی الصفات عنه».
مپصدرا قدس سره معتقد است: مراد از نفی صفات در این فقره، نفی صفات زاید بر ذات است ولی ذات حق تعالی بالذات مصداق تمامی صفات و حقایق کمالیه
_______________________________
14 . نهج‏البپغه، ترجمه محمد آیتی، ج 1، ص 6.
15. اپسفار اپربعة، ج 6، ص 140. ________________________________________
است و میان ذات و اوصاف کمالی عینیت در وجود برقرار است اگرچه تغایر مفهومی میان صفات و ذات الهی برقرار است.(16)
«شهادة کل صفة انها غیر الموصوف و شهاده کل موصوف انه غیر الصفة».
بنا بر نظر مرحوم صدرالمتألهین این فقره از خطبه شریفه اشاره به برهان نفی صفات عارض و زاید بر ذات دارد. صفت اگر عارض و زاید بر ذات باشد مغایر با موصوف خواهد بود و دو چیز که با هم در وجود مغایرت دارند احتیاج به تمایز دارند و این مستلزم ترکیب از ما به اپمتیاز و ما به اپشتراک است.(17)
«فمن وصف اللَّه سبحانه فقد قرنه و من قرنه فقد ثنّاه و من ثنّاه فقد جزّأه و من جزّأه فقد جهله».
مرحوم صدرا ذیل این فقره می‏فرماید:
مراد از وصفی که باعث مقارنت می‏شود، وصف عارض و زاید بر ذات است.
همان گونه که مشاهده می‏شود در توضیح و بیان این روایت و هم‏چنین روایات دیگر، در هر مورد که بحث نفی صفات مطرح می‏شود مرحوم صدرا آن را حمل بر صفات زاید بر ذات می‏کند و اطپق ظاهری روایات را به این دلیل که دلیل عقلی برخپف آن است تخصیص می‏زند.
عپوه بر مطلب فوق مرحوم صدرالمتألهین نفی صفات از ذات باری تعالی را مستلزم تعطیل در ذات حضرت حق می‏داند،(18) در حالی که ما مأمور به معرفت الهی هستیم.
2. عن عبدالرحیم بن عتیک القصیر، قال: کتبت علی یدی عبدالملک بن اعین الی ابی‏عبداللَّه‏علیه السلام : ان قوماً بالعراق یصفون اللَّه بالصورة و بالتخطیط فان رأیت - جعلنی اللَّه فداک - ان تکتب الیّ بالمذهب الصحیح من التوحید؟ فکتب الیَّ: سألت رحمک اللَّه عن التوحید و ما ذهب الیه من قبلک، فاعلم رحمک اللَّه ان المذهب الصحیح فی التوحید ما نزل به
_______________________________
16و17 . اپسفار اپربعة، ج 6، ص 140.
18 . همان، ص 142. ________________________________________
القرآن من صفات اللَّه عزّ و جل، فانف عن اللَّه تعالی البطپن و التشبیه فپ نفی و پ تشبیه، هو اللَّه الثابت الموجود تعالی عمّا یصفه الواصفون و پ تعدوا القرآن فتضلوا بعد البیان.(19)
مرحوم صدرالمتألهین، حد وسط میان تشبیه و تعطیل را قول به وجود صفات غیر زاید بر ذات می‏داند و نفی الصفات را موجب تعطیل در معرفت باری و قول به وجود صفات زاید بر ذات را قول به تشبیه می‏داند که در این روایت شریف از آن نهی شده است.(20)
3. عن عبداللَّه بن سنان عن ابی عبداللَّه‏علیه السلام قال: «ان اللَّه عظیم رفیع پ یقدر العباد علی صفته و پ یبلغون کنه عظمته پ تدرکه اپبصار و هو یدرک اپبصار و هو اللطیف الخبیر...».(21)
مرحوم صدرا از این روایات شریف نکاتی را به عنوان معارف الهی و حکمی برداشت می‏کند:
1 - 3. خداوند عظیم است و مراد از عظیم در مورد خدا یعنی شدت وجود خدا بی‏نهایت است.
2 - 3. خداوند رفیع است یعنی در درجه‏ی وجودی باپتر از مخلوقات قرار گرفته است.
3 - 3. بندگان خدا قدرت بر توصیف خداوند ندارند.
4 - 3. معرفت کنه ذات الهی مقدور هیچ کس نیست.
5 - 3. چشم ظاهر و چشم باطن قدرت درک و معرفت حضرت حق را ندارد.
6 - 3. خداوند همه چیز را درک می‏کند.
7 - 3. خداوند لطیف است یعنی مجرد است و مادی و جسمانی نیست.
بررسی روایات درباره‏ی صفات باری تعالی
به طور کلی روایات وارد در باب اسما و صفات حق را می‏توان به چند دسته
_______________________________
19 . اصول کافی، ج 1، ص 100.
20 . شرح توحید، ج 3، ص 178.
21 . اصول کافی، ج 1، ص 103.
________________________________________
تقسیم کرد:
1. دسته‏ای از روایات که وصف و توصیف خداوند را غیرممکن می‏دانند:
« اللَّه اکبر من ان یوصف».(22)
خدا بزرگتر از آن است که توصیف شود.
«پ یقدر العباد علی صفته».(23)
بندگان بر توصیف خداوند قدرت ندارند.
«فپ تدرک العقول و اوهامها و پ الفکر و خطراتها و الألباب و اذهانها صفته».(24)
عقل‏ها و تصوراتش، فکرها و خطوراتش، خردها و ذهن‏هایش، صفت خداوند را درک نمی‏کنند.
آن چه از روایات فوق و روایات نظیر آن به‏دست می‏آید این است که توصیف خداوند مقدور عقول انسان‏ها نیست و اطپق این روایات نیز به گونه‏ای است که نمی‏توان گفت مراد آن صفات زاید بر ذات است؛ زیرا در آن صورت به جای نفی قدرت از بندگان باید نفی صحت از توصیف به صفات زاید بر ذات می‏شد.
2. دسته‏ای از آیات و روایات نفی ضد و شبیه و نظیر از خداوند می‏کنند:
«لیس کمثله شی‏ء».(25)
چیزی شبیه خداوند نیست.
« بان من الخلق، فپ شی‏ء کمثله».(26)
خدا با مخلوقات متباین است پس چیزی شبیه او نیست.
« مباین لجمیع ما احدث فی الصفات».(27)
خداوند با تمام مخلوقات در صفات متباین است.
« فکل ما فی الخلق پ یوجد فی خالقه وکل ما یمکن فیه یمتنع من مصانعه».(28)
_______________________________
22 . معانی اپخبار، ص 11، ح 1.
23 . توحید صدوق، ص 115.
24 . همان، ص 45.
25 . شوری: 11.
26 . توحید صدوق، ص 32.
27 . همان، ص 69.
28 . همان، ص 40. ________________________________________
هر چه در مخلوق باشد در خالق یافت نمی‏شود و هر چه در مخلوق ممکن است، ممتنع است در صانع آن یافت شود.
« فمعانی الخلق عنه منفیة».(29)
معانی‏ای که درباره‏ی مخلوقات وجود دارد از خدا به دور است.
« فقد جهل اللَّه من استوصفه».(30)
هر کس بخواهد خدا را وصف کند او را نشناخته است.
از این دسته روایات نیز استفاده می‏شود که خداوند و بندگانش هیچ وجه شباهتی ندارند و میان خلق و خالق مباینت کامل برقرار است و حمل این دسته از روایات به این که مراد این روایات آن است که مخلوقات صفات زاید بر ذات دارند و خداوند صفات زاید بر ذات ندارد، خپف ظاهر و اطپق این روایات است.
3. دسته‏ای از روایات، صفات را از خداوند نفی می‏کنند و پزمه‏ی توحید را نفی چنین صفاتی می‏دانند:
« اول عبادة اللَّه تعالی معرفته و اصل معرفته توحیده و نظام توحید اللَّه تعالی نفی الصفات عنه».(31)
نظیر این روایت به طرق مختلف از امام رضاعلیه السلام نقل شده و به همین مضمون در نهج‏البپغه نیز آمده است.
آن چه از مجموع این روایت به دست می‏آید آن است که اقتضای توحید، نفی توصیفات از ذات حق تعالی است و گویی توصیف با ثنویت و ترکیب در ذات الهی هم‏معنا است.
4. دسته‏ای از روایات، راه شناخت خدا را تفکر در افعال و آثار او می‏دانند و از تفکر در ذات و صفات الهی برحذر می‏دارند:
« الذی سئلت اپنبیاء عنه فلم تصفه بحدٍ وپببعض، بل وصفته بفعاله».(32)
خدایی که وقتی انبیا نسبت به او مورد سئوال واقع می‏شدند، او را به اندازه و
_______________________________
29 . توحید صدوق، ص 79.
30 . توحید صدوق، ص 36.
31 . توحید صدوق، باب توحید و نفی تشبیه، ح 2.
32 . کافی، ج 1، ص 141. ________________________________________
جزء توصیف نکردند بلکه او را به افعالش ستودند.
اشاره است به داستان حضرت ابراهیم‏علیه السلام که در پاسخ طاغوت زمان خویش گفت: «ربّی الذی یحیی و یمیت»، «انَّ اللَّه یأتی بالشمس مِن المشرق».(33)
و یا حضرت موسی در جواب سئوال فرعون که پرسید: «و ما رب العالمین» فرمود: «رب السماوات واپرض ... و ربکم و رب آبائکم اپولین»(34).(35)
«و ظهر فی العقول بما یری فی خلقه من عپمات التدبیر».(36)
و به واسطه‏ی تدبیرش در میان مخلوقات برای عقول ظاهر گشت.
« ایاکم والتفکر فی اللَّه».(37)
« اذا انتهی الکپم الیّ فامسکوا».(38)
این دسته از روایات، تفکر در ذات الهی را منع می‏کنند و توصیه می‏کنند برای معرفت و شناخت باری تعالی، توجه به اوصاف فعل حضرت حق و اتقان صنع و تدبیر امور مخلوقات بهترین راه شناخت خداوند است و به نظر می‏رسد تفکر در صفات الهی همان تفکر در ذات الهی است؛ زیرا اصوپً نمی‏توان بدون تفکر در اوصاف الهی ذات الهی را تفکر کرد.
5. دسته‏ای از روایات که اوصاف باری تعالی، را سلبی و یا فعلی معنا کرده‏اند:
« انما سمّی علیما، پنه پ یجهل شیئاً مِن اپشیاء».(39)
به درستی که خداوند از آن رو علیم نامیده شده که نسبت به چیزی از اشیا جاهل نیست.
_______________________________
33 . بقره: 258.
34 . شعراء: 23، 24 و 26.
35 . شرح توحید صدوق، ج 1، ص 78.
36 . کافی، ج 1، ص 141.
37 . امالی صدوق، ص 340.
38 . بحاراپنوار، ج 3، ص 259.
39 . بحاراپنوار، ج 3، ص 194. ________________________________________
« انما سمّی علیماً، پنه پ یجهل شیئاً.(40)
شخصی از حضرت باقرعلیه السلام سئوال کرد که چگونه پروردگارمان را سمیع می‏نامیم؟ امام در پاسخ فرمود: «پنه پ یخفی علیه ما یدرک باپسماع».(41)
آن چه که ذکر شد گزیده‏ای از روایات بسیاری است که در کتب روایی درباره‏ی اسما و صفات باری تعالی، وارد شده است.
آن چه از مجموع این روایات به دست می‏آید، عبارتست از:
1. توصیف خداوند مقدور عقول انسانی نیست.
2. در هیچکدام از این روایات تفصیلی بین صفاتی که عین ذاتند و صفاتی که زاید بر ذات هستند، وجود ندارد.
3. خداوند و بندگانش هیچگونه شباهتی ندارند.
4. پزمه‏ی توحید، نفیِ صفات از خداوند است.
5. از تفکر در ذات و صفات الهی نهی شده است.
6. برای شناخت خدا، تفکر در صفات فعل و احوال مخلوقات توصیه شده است.
7. اهل بیت‏علیهم السلام در معنای اوصاف الهی گزاره‏های سلبی و تنزیهی را بیان کرده‏اند.
گرایش الهیات سلبی و تنزیهی در روایات اهل بیت‏علیهم السلام به قدری قوی و قابل اعتنا است که همین گرایش در میان اهل حدیث و متکلمان اولیه قوی‏ترین گرایش بوده است.
_______________________________
40 . توحید صدوق، ص 188.
41 . اصول کافی، ج 1، ص 117.

تبلیغات