آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

بررسی‏های گذشته ثابت کرد که مسأله‏ای به نام «انتظار بشر از دین» از اصالت برخوردار نبوده و آنچه می‏تواند مورد بررسی و در چشم انداز دین پژوهان قرار گیرد، سه عنوان یاد شده است که هر سه به یک حقیقت اشاره می‏کنند:
1. نیاز بشر به دین؛
2. آثار سازنده‏ی دین؛
3. هدف از بعثت پیامبران.
درباره‏ی عنوان نخست، (نیاز بشر به دین) در شماره‏ی پیشین به طور گسترده سخن گفته شد، اکنون به تبیین دو عنوان دیگر می‏پردازیم.
آثار سازنده‏ی دین
آثار سازنده‏ی دین بیش از آن است که در این گفتار بگنجد، ما در این جا به بیان برخی از آثار چشمگیر آن که مورد پذیرش اندیشمندانی مانند «آلبرت انیشتین» و غیره است می‏پردازیم.
1. دین مایه‏ی تکامل علوم
ایده‏ی خداپرستی این است که جهان، آفریدگار دانا و توانایی دارد و چون حکیم است، این جهان را بر اساس نظامی حکیمانه آفریده است، که اگر پی‏گیری انسان‏ها قرار گیرد، بر بسیاری از این نظامات دست می‏یابد. در برابر این فکر، ایده‏ی مادیگری است که می‏گوید: جهان آفرینش مورد تصادف و اتفاق بوده و نیروی خلاقه‏ی جهان به اندازه‏ی یک کودک خردسال عقل و هوش ندارد، و چیزی که مولود چنین فاعل غیر عاقلی باشد، قطعاً در آن، کوچک‏ترین نقشه و اندازه‏گیری وجود نخواهد داشت.
انیشتین، مذهب را عامل پیدایش علوم و فرضیه‏ها می‏داند که سخن ارزشمند او را در اینجا نقل می‏کنیم:
«من تأیید می‏کنم که مذهب قوی‏ترین و عالی‏ترین محرّک تحقیقات و مطالعات علمی است، و فقط آنها که معنای کوشش خارج از حد متعارف و باور نکردنی دانشمندان را و مهمتر از همه، فداکاری و کوشش طلایه‏ها و پیش‏قراولان علمی یعنی کارِ خُرد کننده‏ی تئوری سازان را می‏شناسند، می‏توانند نیروی عظیم هیجاناتی را که مصدر این همه ابداعات عجیب و کاشف واقعی فنون زندگی است، دریابند.
آیا چه الزامی و اعتقادی از نظم جهان هستی، و چه اشتیاق عجیبی «کپلر» و« نیوتن» را نیرو و توان می‏بخشد که سال‏ها در تنهایی و سکوت محض، برای توضیح دادن و از پیچیدگی درآوردن نیروی جاذبه‏ی فلکی، رنج ببرند.
ولی تنها کسی می‏تواند یک تصور روشن از چیزی که به راهنمایان واقعی بشری الهام داده و به آنان نیرو بخشیده است، داشته باشد که خود در چنین راهی گام برداشته و سال‏ها عمر خویش را در این راه صرف کرده باشد.
بلی آن چیزی که به فداکاران وجانبازان قرون، علی‏رغم شکست‏ها و ناکامی‏های ظاهری توان می‏دهد تا بار دیگر به پا خیزند و جهاد کنند، این احساس مذهبی مخصوص است که یکی از معاصرین گفته است که در این عصر مادّه‏پرستی، فقط کارگران جدّی و واقعی علوم، آنهایی هستند که دارای احساسات مذهبی عمیق باشند».(1)
2. ضامن اجرای قوانین اجتماعی
در نیاز بشر به قانون جای بحث و گفتگو نیست، و هیچ جامعه‏ای را نمی‏توان بدون یک رشته ضوابط، اداره کرد.
جامعه‏های بشری با پدید آوردن سه قدرت نیرومند به نام‏های مقننه، مجریه وقضائیه تا حدودی توانسته‏اند به نظم و آرامش نسبی تحقق بخشند و با تأسیس حکومت‏های پلیسی و نظامی به بعضی از هرج و مرج‏ها خاتمه داده‏اند ولی سخن اینجاست، چنین حکومت‏هایی که منهای دین و ایمان می‏خواهند نظم را برقرار کنند،
_______________________________
1. دنیایی که من می‏بینم، آلبرت انیشتین، ص59 61.________________________________________
قطعاً از یک موفقیت نسبی برخوردارند و از یک رشته تعدّی‏ها و خلاف‏های آشکار جلوگیری می‏کنند، ولی هرگز جلوگیری از تعدّی‏هایی که از دید دستگاه‏های انتظامی دورند، برای آنان امکان پذیر نیست.
درباره‏ی چنین خلاف‏ها و قانون‏شکنی‏ها، جز ایمان و حس مسئولیت و ترس از کیفرهای الهی، چیز دیگر موءثر نیست، زیرا قلمرو حکومت ایمان آن چنان نیرومند است که نه تنها انسان را از قانون‏شکنی‏های علنی باز می‏دارد، بلکه او را از گناهان روانی و پنهانی که احدی از آن آگاهی ندارد نیز باز می‏دارد، بلکه نه تنها انسان را از انجام هر نوع خلاف باز می‏دارد، که حتی او را از اندیشه‏ی گناه و تصمیم درباره‏ی یک عمل بد نیز باز می‏دارد.
گذشته از این کنترل، خود قدرت‏های سه‏گانه یکی دیگر از مشکلات همین حکومت‏های منهای مذهب است، زیرا هرگاه این قدرت‏ها در صدد سوء استفاده از مقام و موقعیت خود برآیند با چه عاملی می‏توان آنها را از این کار بد، باز داشت؟ هیئت‏های بازرسی که در مواقع خاص برای کنترل این افراد، اعزام می‏شوند، خود آنها بشرهای فزون‏خواه، خودپرست و مرز نشناس هستند، هرگاه با این قدرت‏ها، زد وبند کنند و آثار جرم و گناه را لوث نمایند، در این صورت چه باید کرد؟
3. تعدیل و رهبری غرایز
وجود انسان، مجموعه‏ای از یک رشته غرایز و تمایلات درونی است که حیات وی بستگی به وجود آنها دارد، ولی این غرایز در صورتی وسیله‏ی سعادت و موجب خوشبختی جامعه‏ی انسانی می‏شود که در بهره‏گیری از آنها، افراط و تفریط نشود.
مثلاً خودخواهی در انسان، رمز بقای او است و اگر علاقه‏ی انسان به خویشتن نابود شود از هر نوع فعالیت در راه استمرار حیات باز می‏ایستد، ولی اگر در به کارگیری این حس زیاده‏روی شود و انسان همه چیز را برای خود بخواهد، آن نیز جز گسترش بدبختی و ستم در جامعه، نتیجه‏ای ندارد.
همین سخن را می‏توان درباره‏ی غضب و خشم که یکی از مواهب طبیعی است بیان کرد. حسّ انتقام در مواقع خطر، نیروهای مادّی و معنوی انسان را برای دفاع از خویش بسیج می‏سازد و اگر کسی فاقد این حس‏گردد، حقوق فردی و اجتماعی او دست خوش تجاوز دیگران قرار می‏گیرد و از طرف دیگر، اگر در اعمال این حس، زیاده روی شود، ثمره‏ای جز ستم و تباهی اجتماع نخواهد داشت.
شما می‏توانید این بیان را در تمام غرایز درونی انسان، مطرح کرده و یک نتیجه بگیرید که اصل وجود غرایز، ضامن حیات است، ولی زیاده روی در اعمال آن، مایه‏ی بدبختی است.
اکنون باید دید چه باید کرد که جامعه را در بهره‏گیری از غرایز به حدّ اعتدال دعوت کنیم. بهترین راه برای رهبری غرایز، ایجاد حسّ مسئولیت، در افراد است، به گونه‏ای که فرد یا جامعه، خود را در لحظه‏های آشکار و پنهان، مسئول شناخته و بداند که هر نوع انحراف بی‏کیفر نیست، و این مسئولیت جز در پرتو دین، و اعتقاد به خدای دانا و توانا، حاضر و ناظر، بینا و شنوا، امکان پذیر نیست.
افرادی را می‏بینیم که در عین تنگدستی، به مال مردم دست درازی نمی‏کنند، در دوران قدرت شهوت، به ناموس مردم تجاوز نمی‏کنند، برای به دست آوردن مقام و منصب‏های مادی کار نامشروع انجام نمی‏دهند و در بهره‏برداری از عواطف و تمایلات خود، جز راه عدالت و میانه‏روی، راه دیگری انتخاب نمی‏کنند، یک چنین خودداری دلیلی جز ایمان به خدا و امید به‏پاداش و بیم از کیفر او ندارد.
اکنون که اعتقاد به خدا در کنترل تمایلات سرکش، چنین نقش موءثری را دارد، شایسته است که درباره‏ی آن به بحث و گفتگو بپردازیم.
4. پرورش فضایل
کوهسار وجود ما، مملوّ از یک رشته فضایل اخلاقی است، که تحت شرایطی پرورش پیدا کرده و بارور می‏شوند. تو گویی میل به خوبی‏ها و دوری از بدی‏ها جزء آفرینش ما بوده، و لذا در جهان کسی را نمی‏شناسیم که ردّ امانت را بد و خیانت به آن را شرافت بداند، یا وفا به پیمان را ناپاکی و پیمان شکنی را پاکی و فضیلت بشمارد. راستگویی با قلم آفرینش بر صفحه فطرت هر انسانی نوشته شده و کودک جز راستگویی چیزی نمی‏داند.
و لو این نوع تمایلات در هر محیطی رشد نکرده، بلکه برای رشد آن، شرایطی لازم است. درست است ارشاد و راهنمایی معلّمان اخلاق در پرورش آنها موءثر است، ولی چه بسا به هنگام تضادّ با منافع شخصی، این نوع تمایلات، کم فروغ و احیاناً سرکوب شوند. چیزی که می‏تواند این نوع تمایلات اخلاقی را پرورش داده وپیوسته حاکم بر زندگی کند، همان دین و اعتقاد به کیفرها و پاداش‏هاست. از این روی دانشمندان، مذهب را پشتوانه‏ی اخلاق می‏دانند و اخلاق متّکی به مذهب را غیر قابل نفوذ تلقّی می‏کنند، زیرا روشن است، که مراتب اصول اخلاق، مانند عفت، امانت، راستی، درستی، فداکاری و دستگیری از بینوایان و... در بسیاری از مواقع با یک سلسله محرومیت‏های مادی همراه است. مثلاً زن عفیف باید از یک سلسله لذایذ صرف نظر کند. راستگویی چه بسا موجب زیان انسان می‏گردد، در این صورت دلیل ندارد یک فرد بی‏جهت و بدون یک انگیزه‏ی روحی و خواست درونی، چنین اصولی را مراعات کند، مگر این که معتقد گردد این محرومیت‏ها در سرای دیگر به عنوان پاداش جبران می‏شود یا آلودگی به این لذایذ زودگذر، کیفرهای سختی به دنبال دارد.
هدف بعثت پیامبران
هدف از بعثت پیامبران،یکی از بحث‏های کلامی است که قبل از اسلام و پس از آن، در میان دانشمندان، مورد بحث و بررسی قرار گرفته، حتی دین پژوهان بودایی و برهمایی درباره‏ی آن سخن گفته و طرف نفی را ترجیح داده‏اند، در حالی که تمام متکلمانی که معتقد به دین آسمانی هستند، بعثت پیامبران را امری لازم و اهداف آنان را تشریح کرده‏اند.
از آنجا که علّت لزوم بعثت پیامبران از بحث‏های پیشین که درباره‏ی «نیاز بشر به دین» و «آثار سازنده‏ی دین» داشتیم روشن شد، اکنون سخن را بر بیان هدف پیامبران متمرکز می‏سازیم و یادآور می‏شویم که اساس دعوت پیامبران را دعوت به توحید در شاخه‏های گوناگون تشکیل می‏دهد، و این سخن از آیات قرآنی به روشنی استفاده می‏شود:
الف: «وَلَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ اُمّةٍ رَسُولاً اگنِ اعْبُدُوا الله وَاجْتَنِبُوا الطّاغُوت»
(نحل/36).
«در میان هر امتی پیامبری برانگیختیم (تا به مردم بگویند) خدا را بپرستید واز پرستش طاغوت یعنی غیر او اجتناب ورزید».
ب: «قُلْ یا اگهْل الکِتاب تَعالَوا اِلی کَلِمَةٍ سَواء بَیْننا وبینکُمْ اگن لا نعبد اِلاّ اِیّاه ولا نشرکَ بِهِ شَیئاً وَلا یتّخذ بعضُنا بَعضاً اگرباباً مِنْ دُونِ الله» (آل عمران/64).
«بگو ای اهل کتاب بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است، و آن این که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم و بعضی از ما بعض دیگر را غیر از خدای یگانه به سرپرستی نپذیرد».
در آیه‏ی نخست، از «توحید در عبادت» سخن به میان آمده است در حالی که در آیه دوم علاوه بر «توحید در عبادت» «اگلاّ نعبد اِلاّالله» از «توحید در ربوبیت» که به معنی پذیرش یک سرپرست و نفی دیگر سرپرست‏های موهوم است«وَلا یَتَّخذ بَعْضنا بَعضاً اگرْباباً مِنْ دُونِ الله» نیز سخن گفته شده است.
علت گزینش این دو، این است که جامعه‏ی آن روز از میان دیگر درجات توحید، در این دو مورد، انحراف پیدا کرد. جامعه‏ی عرب آن روز به پرستش 360 بت تن داده و اهل کتاب علاوه بر پرستش مسیح، به ربوبیت عالمان و دانشمندان خود گرایش پیدا کرده بودند.
از این نظر، در آیات دیگر بقیه‏ی مراتب توحید به صورت گسترده بیان شده ولی مهم همان توحید در پرستش و توحید در ربوبیت است و پذیرش «توحید در ربوبیت» با پذیرش بسیاری از مراتب توحید ملازم است؛ زیرا هرگاه به توحید در ربوبیت معتقد شویم و برای خود یک رب و یک سرپرست و برای جهان یک کارگردان بیش نیندیشیم طبعاً باید کاملاً در اختیار چنین«رب» قرار گیریم.
لازمه‏ی توحید در ربوبیت امور ذیل است:
1. او را فقط بپرستیم.
2. حاکمیت را از آنِ او بدانیم.
3. اطاعت را مخصوص او بشماریم.
4. هر نوع قانون‏گذاری را که لازمه‏ی آن تصرّف در نفس و جامعه و طبیعت است، حقّ مختص او بدانیم.
خوشبختانه در قرآن مجید دلایل این مراحل چهارگانه‏ی توحید که از برخی از آنها به توحید افعالی تعبیر می‏شود به روشنی بیان شده و در این مقاله جای بازگویی آنها نیست.(2)
قرآن به روشنی تأکید می‏کند که صاحب و سرپرست و کارگردان جهان هستی، فقط خداست چنان که می‏فرماید:
«قُلْ‏اگغَیر الله اگبغی رَبّاً وَهُوَ رَبُّ کُلّ شَی‏ء» (انعام/164).
«بگو کردگاری جز خدا بطلبم در حالی که او پروردگار همه‏ی چیزها است».
اگر واقعاً او ربّ است و ما مربوب، او مالک است و ما مملوک، او سرپرست و ما زیردست، طبعاً باید در همه‏ی مراحل زندگی تسلیم او باشیم و جز او از کسی چیزی نپذیریم و پیوسته مطیع و فرمانبر او باشیم و این همان تسلیم در برابر خدا است که زیربنای دعوت تمام پیامبران را تشکیل می‏دهد.
چنان که می‏فرماید:
«اِنَّ الدِّینَ عِنْد الله الاِسلام ما اخْتَلفَ الّذینَ اُوتُوا الکتاب اِلاّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ‏العِلْم بَغْیاً بَیْنَهُمْ»(آل عمران/19).
«دین در نزد خدا اسلام است و کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده شد اختلافی در آن ایجاد نکردند مگر بعد از آگاهی و علم، آن هم به خاطر ظلم و ستم در میان خود».
و نیز می‏فرماید:
«فَمنْ یَبْتَغِ غَیر الاِسلام دِیناً فَلَنْ یُقْبَل مِنْهُ» (آل عمران/85).
«هر کس جز اسلام دینی برگزیند از او پذیرفته نمی‏شود».
گروه یهود، ابراهیم را از خود، و گروه نصاری ابرهیم را از خویش، می‏دانستند، قرآن به نفی هر دو برخاسته و می‏گوید: او نه یهودی بود و نه نصرانی، او یک فرد تسلیم در برابر خدا بود که به وی شرک نمی‏ورزید، چنان که می‏فرماید:
«وَمَا کانَ اِبراهیم یَهُودیاً وَلا نَصْرانیّاً وَلکِنْ کانَ حَنیفاً مُسْلِماً وَماکانَ مِنَ المُشْرِکین» (آل عمران/67).
بنابراین برنامه‏ی همه پیامبران در توحید در عبادت و ربوبیت تجلّی نموده و هر دو را می‏توان در اسلام به معنای تسلیم
_______________________________
2 جهت آگاهی بیشتر، ر.ک: منشور جاوید:2/490320.________________________________________
در برابر خدا خلاصه کرد، گروهی از افراد نا آشنا، «اسلام» را در این آیات به معنای شریعت پیامبر خاتم می‏دانند در حالی‏که مقصود همان تسلیم در برابر خدا، و نفی مولویت غیر او است که به صورت حلقه‏ی اتصالی در میان همه‏ی شرایع می‏باشد و همه را به هم پیوند داده است هر چند از نظر فروع و احکام با هم اختلافاتی دارند از این جهت خدا به تمام بشر دستور می‏دهد پیرو ابراهیم باشند، چنان‏چه می‏فرماید:
«فَاتَّبعُوا مِلّة اِبراهیم حَنیفاً وَما کانَ مِنَ الْمُشْرِکین» (آل عمران/95).
«از راه و روش ابراهیم پیروی کنید (راه و روش او چه بود؟وی) مشرک نبود».
توحید ربوبی و مسئولیت‏های سنگین
آفرینش انسان بی‏هدف و بی‏غرض نیست، طبعاً مسئولیت‏هایی به دنبال خواهد داشت.
قرآن مجید می‏فرماید:
«اگیَحسب الاِنْسان اگن یُترک سُدی» (قیامت/36).
«آیا انسان فکر می‏کند که بی‏هدف رها می‏شود».
وباز می‏فرماید:
«اگفَحَسِبْتُمْ اگنّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً» (موءمنون/115).
«آیا می‏اندیشید که ما شما را بی‏هدف آفریدیم».
بالأخره این آیات و آیات دیگر انسان را یک موجود با مسئولیت معرّفی می‏کند، و او را تنها موجودی می‏داند که می‏تواند مسئولیتی را بپذیرد، چنان که می‏فرماید:
«اِنّا عَرَضْنَا الاءمانَة عَلی السَّموات وَالاگرْض وَالجبال فَاگبین اگن یْحْمِلنها وَ أشْفَقْن مِنْها فَحَمَلَها الاِنْسان اِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً» (احزاب/72).
«ما امانت (تعهد تکلیف) بر آسمان‏ها و زمین و کوه‏ها عرضه داشتیم آنها از حمل آن سربرتافتند و از آن هراسیدند امّا انسان آن را بر دوش کشید، او بسیار ظالم و جاهل بود (ارزش این مقام را نشاخت)».
انسان به حکم این که باید در مقابل خدا تسلیم باشد باید واقعیت این مسئولیت‏ها را از جانب وحی دریافت کند و بر طبق آن، حرکت را آغاز کند، این مسئولیت‏ها که گاهی از آن به «رابطه» تعبیر شده در چهار بخش خلاصه می‏شود:
1. مسئولیت انسان در برابر خدا.
2.مسئولیت انسان در برابر مردم.
3. مسئولیت انسان در برابر جهان طبیعت.
4. مسئولیت انسان در برابر خویش.
اینک ما نظر وحی را در هر چهار مورد منعکس می‏کنیم:
1. مسئولیت انسان در برابر خدا
مسئولیت انسان در برابر خدا در دو چیز خلاصه می‏شود:
الف. شناخت خدا،
ب. عبادت و پرستش او.
شناخت صحیح خدا، برای توده‏ی مردم جز از طریق وحی الهی امکان پذیر نیست، درست است که انسان در سایه فطرت، به گونه‏ای خدا را می‏شناسد، ولی معرفت حاصل از فطرت، یک شناخت بسیار اجمالی است که در مقام معرّفی خدا، نارسا و ناتوان است، فطرت از وابستگی انسان به موجودی گزارش می‏دهد امّا او، جوهر است یا عرض، ماده است یا مجرد، عادل یا ظالم ، مختار یا مجبور، کارش هدفمند است یا بی هدف و ... از پاسخ به تمام این پرسش‏ها ناتوان است و کمال انسان در شناخت خدا، از نظر اسماء و صفات او است ، در این راه وحی پیشگام بوده و هست، و اگر برخی از حکیمان و عارفان در یونان و ایران، و یا دوره‏ی اسلامی، توانایی شناخت او را پیدا کرده‏اند، بر فرض این که از وحی کمک نگرفته‏اند جنبه‏ی استثنایی داشته و نمی‏تواند، معیار کلی باشد.
بدین سان یکی از اهداف انبیا معرفی اسما و صفات اوست، با این‏که پیامبران در طول قرن‏ها، به معرفی او پرداخته‏اند هنوز بیش از یک میلیارد انسان در شرق آسیا خدا را در بتخانه‏ها جستجو می‏کنند، و در برابر گاو زبون تعظیم می‏نمایند.
بشر این مسئولیت شناخت خدا را در صورتی می‏تواند بپذیرد که وحی الهی دست او را بگیرد و او را از این راه پر پیچ و خم عبور دهد و در غیر این صورت او را نخواهد شناخت.
امروز ملّت هند با جمعیت یک میلیاردی با گرسنگی و قحطی عجیبی دست به گریبان است، و از طرف دیگر فزون از صد و پنجاه میلیون گاو با کمال آزادی، مزارع این ملّت گرسنه را زیر پا «له» کرده و از بین می‏برند، و کسی بر اثر افکار عمومی غلط، جرأت ندارد که درباره‏ی آنها سخن بگوید. افکار غلط درباره‏ی گاوهای مقدس! آن‏چنان عقل و اندیشه‏ی آنان را بیچاره و زبون ساخته که هزاران نفر در طول سال در این کشور پهناور از گرسنگی جان می‏سپارند، ولی هیچ کس جرأت نمی‏کند که از گوشت آنان سدّ جوع کند و به اصطلاح، موجود «دانی» را فدای «عالی» نماید.
روزی که دولت هند اعلام کرد که در این کشور برای حفظ جان انسان‏ها باید به مقدار ضرورت از گوشت گاو استفاده شود، شورش بی‏سابقه‏ای سراسر هند را فرا گرفت که نزدیک بود کابینه‏ی دولت سقوط کند، از این جهت به ناچاری سخن خود را پس گرفت.
هنوز صدها میلیون بشر در سرزمین هند (موزه‏ی مذاهب) گاوان مقدس و اجرام آسمانی را می‏پرستند، تا آنجا که اگر گاوی بر سر راه قطار بخوابد، هیچ مقامی حق ندارد به مقام رفیع! گاو اهانت کرده و آن را از جای خود بلند کند، بلکه باید قطار آن قدر صبر کند، که معبود مسافران با کمال میل و رغبت و آزادی از میان ریل برخیزد.(3)
هنوز در کشور صنعتی ژاپن، برای هر رویدادی، خدایی معتقدند و پیکرهای آنها را که حاکی از صورت خیالی آن خدایان دروغی است می‏پرستند، تا آنجا که دختران دم بخت، بت‏هایی را که به صورت خاصّی تراشیده شده است، برای شوهر یابی می‏پرستند.
این است وضع خداشناسی و معارف الهی در عصر فضا و قرن اتم، آن هم پس از بعثت هزاران رهبر آسمانی. هرگاه پیامبرانی برانگیخته نمی‏شدند و به پیکار بی‏امان و پیگیر در راه مبارزه با بت‏پرستی دست نمی‏زدند، وضع مردم در موضوع«خدایابی» به کجا منتهی می‏شد؟ خدا می‏داند!
_______________________________
3.در گذشته مطبوعات ایران نوشتند که فرودگاه بزرگ و بین‏المللی دهلی نو به مدت چند روزی بر اثر اشغال «باندها» به وسیله‏ی گاوهای مقدس!، به روی هواپیماهای داخلی و خارجی بسته شد و هیچ کس جرأت نداشت که این معبودها ی مقدس را از فرودگاه بیرون کند!________________________________________
این جا است که باید گفت اگر مجاهدات سربازان توحید و آموزگاران آسمانی در توجه دادن مردم به معارف الهی نبود، مشعل توحید در هیچ نقطه‏ای از نقاط جهان روشن نبود.
اکنون شما عقیده‏ای را که بر شبه قاره هند، و یا کشور متمدن ژاپن سایه افکنده، با آنچه که قرآن، خدا را معرفی می‏کند مقایسه کنید، داوری خواهید نمود که یکی از اهداف بعثت پیامبر، شناساندن خدا به توده‏ی انسان‏ها است.هر چند در این مورد موفقیت کلی به دست نیاورد.
قرآن در سوره‏ی حشر، خدا را چنین معرفی می‏کند:
1. «هُوَ الّذی لااِلهَ اِلاّ هُوَ عالِم الغَیب والشَّهادة هُوَ الرَّحمن الرَّحیم» (حشر/22).
«اوست خدا، خدایی که جز او خدایی نیست دانای آشکار و پنهان، رحمان و رحیم است».
2. «هُوَ اللهُ الَّذی لاإلهَ اِلاّ هُوَ المَلِک القُدُّوسُ السَّلامُ‏الْمُوءْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزیزُالْجَبّارُالْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللهِ عَمّا یُشْرِکُونَ» (حشر/23).
«او است که خدایی جز او نیست، حاکم، منزّه، که ایمنی بخش مراقب، قدرتمند، اصلاح‏گر، شایسته‏ی عظمت ، منزه است از آنچه که برای او شریک قرار می‏دهند».
3.«هُوَ الله الخالقُ البارِیُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الاءسْماءُالْحُسنی یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّمواتِ وَالاءرْض وَهُوَ الْعَزیزُالْحَکیمُ»(حشر/24) .
«او خداوندی است خالق، آفریننده‏ی بی‏سابقه، صورتگر، برای او است نام‏های نیک آنچه در آسمان‏ها و زمین است، برای او تسبیح می‏گویند او قدرتمند حکیم است».
کیفیت ستایش او
پس از شناخت خدا با این عظمت، انسان‏های وارسته به خاطر عظمت بی‏پایان او، به ستایشش می‏پردازند،و گروهی به امید نعمت و دوری نقمت خواهان پرستش او می‏باشند. یکی از اهداف وحی، آموزش کیفیّت پرستش او است تا از هر نوع پرستشی که شایسته‏ی مقام ربوبی نیست جلوگیری به عمل آورد، و لذا در تمام شرایع سخن از نماز و روزه و اعتکاف و حج و جهاد آمده، و با اختلافاتی که در اجزا و شرایط هست، همگان به آنها دعوت شده اند.
2. مسئولیت انسان در برابر مردم
درباره‏ی نخستین مسئولیت بشر، که همان مسئولیت در برابر خداست سخن گفتیم، اکنون به تبیین دومین مسئولیت او که همان مسئولیت در برابر مردم و جامعه است سخن می‏گوییم.
دین در اجتماع
این‏که گفته شد، هدف از بعثت پیامبران در توحید با شاخه‏های مختلف آن خلاصه می‏شود بدان معنا نیست که دین در عقیده و اندیشه خلاصه می‏شود و نقشی در اجتماع، اقتصاد، سیاست، تربیت و اخلاق، ندارد، بلکه به حکم این‏که هر نوع قانونگذاری باید مشروعیت خود را از وحی بگیرد، طبعاً در هر جا که بشر نیاز به قانون وجعل مقررات دارد، باید از وحی مایه بگیرد و مورد امضای او باشد و به خاطر همین که دین، بالأخص دین اسلام، در همه صحنه‏های اجتماعی حاکم است و در مسایل فردی و دعا و نیایش، خلاصه نمی‏شود، یک نگاه به فقه اسلامی ما را به گسترش برنامه‏های آن آشنا می‏سازد، و اندیشه‏ی کسانی را که فقط دین را در سعادت اخروی خلاصه کرده، بی‏مورد ساخته و یاد آور می‏شود، سعادت اخروی از سعادت دنیوی می‏گذرد، و سعادت دنیوی نیز، از نظر کلیّات، در گرو دین و مذهب است.
روشن‏ترین گواه بر حضور اسلام در صحنه، آیات و روایاتی است که در غالب موضوعات اجتماعی سخن گفته و ضوابط و قوانینی برای آنها وضع کرده است. ما در اینجا به صورت گذرا بسیاری از این عناوین را یادآور می‏شویم که هر یک برای خود ابواب و فصول و زیرمجموعه‏های فراوانی دارد و کسانی که با فقه اسلامی آشنا هستند این مطلب را بهتر لمس می‏کنند، اینک این عناوین:
1. احکام خرید و فروش.
2. شرایط معامله کنندگان.
3. شرایط عوضین.
4. معاملاتی که در آنها برای طرفین یا یک طرف، خیار و اختیار هست.
5. اقسام ربا و احکام آن.
6. بیع صرف و سلم.
7. احکام یک رشته عقود و ایقاعات از قبیل: شفعه، صلح، اجاره، جعاله، عاریه، مضاربه، مزارعه، مساقات، شرکت، قسمت، دین، قرض، رهن، حجر، ضمان، کفالت، وقف، حبس ، وصیت.
8. در مورد خانواده و در موضوعات مربوط به آن احکام فراوانی دارد، از قبیل: مصاهره، عدّه، عیوب، مجوّز فسخ، هزینه، احکام طلاق، احکام ارث.
9. در مورد مسایل سیاسی در موضوعاتی مانند: قضاوت، شهادت، حدود، دیات، امور حسبیه و شرایط حاکم و غیره ضوابطی مقرر نموده است.
10. در مورد بهره‏گیری از طبیعت درباره‏ی خوردنی‏ها و نوشیدنی‏ها، حلال‏ها و حرام‏ها بحث‏های گسترده دارد.
آیات و روایاتی که در این باره وارد شده است حاکی از آن است که اسلام به صورت یک دین جامع و ناظر به کلیه‏ی امور اجتماعی، فرو فرستاده شده و نعوذ بالله منحصر به گوشه‏های مسجد و درون خانه نیست، بالأخص اگر بخش جهاد و دفاع فقه اسلامی مدّنظر قرار بگیرد.
در مورد احکام فقهی که غالباً مربوط به موضوعات اجتماعی است قریب به 50 هزار روایت با حفظ مکررات وارد شده و با این تشریع گسترده چگونه می‏توان آن را تنها به سعادت اخروی منحصر کرد؟!
3. مسئولیت انسان در برابر طبیعت
انسان در برابر طبیعت و جانداران مسئولیت خاصی دارد، یکی از مسئولیت‏های او این است که او جانشین خدا در زمین بوده و باید به عمران و آبادی زمین بپردازد، چنان که می‏فرماید:
«هُوَ اگنْشاگکُمْ مِنَ الاگرض واستعمرکُمْ فیها» (هود/61).
«او شما را از زمین آفرید و آبادی آن را از شما طلبید».
بنابراین انسانی که قادر است بخشی از زمین را احیا کند و تغذیه‏ی خود و دیگران را از محصول آن تأمین کند، باید به مسئولیت خود عمل کند.
امیرموءمنان‏علیه السلام در یکی از سخنان خود می‏گوید:
«اِتَّقُوا اللهَ فی عبادهِ وبلادِه فانّکم مسوءُولون حتّی عن البقاع والبهائم».(4)
«از خدا بترسید و تقوا پیشه کنید که
_______________________________
4. نهج البلاغه، خطبه 167.________________________________________
شما در پیشگاه خداوند مسئول بندگان و شهرها و آبادی‏ها حتّی اراضی وحیوانات هستید».
انسان در برابر طبیعت، مسئولیت آباد کردن آن را دارد نه تخریب و ویران کردن آن. بهره‏گیری از جنگل‏ها و دریاها و محیط زیست باید به شکلی صورت پذیرد که به حیات انسان بلکه حیوانات وجانوران صدمه وارد نکند؛ در غیر این صورت، بر خلاف مسئولیت خود رفتار کرده و در پیشگاه خدا مسئول خواهد بود.
فقیهان ما در کتاب‏های مربوط به «عشرت»، «اطعمه و اشربه» به طور گسترده در این مورد سخن گفته‏اند و مسئولیت انسان را در برابر طبیعت و جانداران مشخص نموده‏اند.
در اینجا ما به گوشه‏ای از مسئولیت انسان در برابر حیوان اشاره می‏کنیم، مسأله‏ای که امروز به غربیان نسبت داده شده و تصور می‏شود که حمایت از حیوانات، زاییده‏ی اندیشه‏ی غربیان است. از آنجا که هدف این مقال، فشرده‏گویی است به نقل دو حدیث می‏پردازیم.
الف: پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم می‏فرماید:«انّ الله تبارک و تعالی یُحبّ الرفق ویعین علیه فإذا رکبتم الدوابّ العجاف فأنزلوها منازلها. فإن کانت الأرض مجدبة فأنجوا علیها وإن کانت مخصبة فانزلوها منازلها».(5)
خداوند متعال رفق ومدارا را دوست دارد بنابراین اگر با چهارپایان لاغر و ضعیف مسافرت کردید در هر منزلی بار آنها را پایین آورید و اگر بیابان خشک است از آن بگذرید و در زمینهای علفزار منزل گزینید.
ب: پیامبر گرامی‏صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«اضربوها علی النفار ولا تضربوها علی العثار».(6)
حیوانات را برای چموشی و رام کردن بزنید ولی برای لغزیدن و یا به زمین خوردن مزنید.
فقیه بزرگ شیخ محمد حسن نجفی صاحب جواهر در آخر کتاب نکاح به پیروی از محقق موءلف «شرایع الإسلام» بخشی از حقوق حیوان را یادآور شده است.(7)
_______________________________
5. من لا یحضره الفقیه:228.
6. فروع کافی:2/230.
7. جواهر الکلام:31/398396.________________________________________
4. مسئولیت انسان در برابر خویش
از نظر شریعت اسلامی انسان درباره‏ی خود مسئولیت خاصی دارد، این مسئولیت‏ها در ضمن یک رشته تکالیف مشخص شده است. پیشوای چهارم امام سجاد علیه السلام در رساله‏ی ارزشمند خود «رسالة الحقوق» درباره‏ی مسئولیت انسان در برابر خویش و اعضا و جوارح و دیگر وابستگان بیانات وافی دارند که به صورت گذرا چند بخش از آن را نقل می‏کنیم:
بدان که خدای عزّ وجلّ را بر تو حقوقی است که تو را دربرگرفته‏اند، در هر حرکتی که انجام دهی، یا سکون و آرامشی که برگزینی، یا جایگاه و مقامی که احراز کنی، یا عضوی که دگرگون کنی، یا ابزاری که به کارگیری، بعضی از این حقوق بر بعض دیگر بزرگترند.
برای دیده ات، بر تو حق قرار داده، و برای گوش تو، بر تو حق قرار داده، و برای زبانت، بر تو حق داده است، این اعضای هفتگانه‏اند که اعمال با آنها انجام می‏شود.(8)
سپس حضرت سجاد علیه السلام به بخشی از مسئولیت انسان درباره‏ی جوارح اشاره می‏کند و ما در این باره به بیان مسئولیت او درباره زبان و گوش وچشم بسنده می‏کنیم.
مسئولیت انسان در مورد زبان
امام علیه السلام در این مورد چنین می‏فرماید:
امّا حق زبان این است که او را گرامی داری از این که به فحش عادت کند، بلکه او را به سخن خوب و شایسته وادارش کنی. او را موءدب دار و در کام نگاه دار، مگر در محل حاجت و برای سود دین و دنیا، و آن را از پرگویی ویاوه سرایی کم فایده که ایمن از زیانش نیست و درآمدش کم است، معاف داری. زبان، گواه خرد و دلیل بر آن شمرده می‏شود، و آراستگی عاقل به زیور عقل، خوش زبانی اوست، و مددی جز از ناحیه‏ی خدای بزرگ وجود ندارد.(9)
مسئولیت انسان در مورد گوش
قرآن مجید انسان را مسئول گوش و
_______________________________
8. تحف العقول:184 185.
9. تحف العقول:184 185.________________________________________
چشم و دل معرفی می‏کند و می‏فرماید:
«قُلْ هُوَ الّذی أنشأکُمْ وَجعَلَ‏لَکُمُ السَّمْعَ وَالاءبْصار وَالاگفْئدَة قَلیلاً ما تَشْکُرُونَ» (ملک/23).
«بگو اوست خدایی که شما را آفرید و گوش و چشم و دل‏ها به شما عطا کرد ولی کم سپاسگزارید».
شکر نعمت این است که انسان آن را در مورد خود به‏کار ببرد، اینک کلام حضرت سجّادعلیه السلام را در مورد گوش چنین می‏خوانیم:
حق گوش پاک داشتن اوست از این که راه دلت باشد مگر برای خبر خوبی که در دلت خیر پدید آورد، یا اخلاق شایسته‏ای نصیب تو کند، زیرا گوش دروازه‏ی دل است و معانی خوب یا بد، خیر یا شر را به او می‏رساند و قوه‏ای جز از ناحیه خداوند نیست.(10)
مسئولیت انسان در مورد چشم
امام‏علیه السلام در این باره می‏فرماید:
امّا حق چشم بر تو این است که آن را از هر چه بر تو حلال و روا نیست بپوشانی و مبتذلش نسازی، مگر برای عبرت آموزی به گونه‏ای که از آن بینا شوی یا دانش به دست آوری، زیرا دیده وسیله‏ی عبرت است.(11)
با توجه به آنچه که در اسلام درباره‏ی مسئولیت انسان در مورد خودش و غیر خودش وارد شده و ما فقط بخش کمی از آن را منعکس کردیم می‏توان گفت: اسلام سراسر زندگی انسان را با مسئولیت‏های قانونی پوشانیده است.
و با توجه به این بحث گسترده چگونه می‏توان هدف انبیا را منحصر به سعادت اخروی دانست هر چند سعادت اخروی هدف نهایی است ولی بر این هدف جز از طریق سعادت دنیوی نمی‏توان دست یافت و در حقیقت زندگی انسان در این جهان تحت ضوابط الهی می‏تواند سعادت اخروی را پدید آورد.
***
با تشریح عناوین سه‏گانه‏ی
_______________________________
10و11.تحف العقول: 185.________________________________________
مسأله(12)، دیگر نیازی به تشریح عنوان چهارم، به عنوان «انتظار خدا از بشر چیست» نداریم، زیرا با تشریح اهداف بعثت که در حقیقت در سعادت دنیوی و اخروی خلاصه می‏شود، انتظار دین از بشر نیز روشن شد.
کلمه‏ی دین، در عنوان یاد شده، رمز صاحب دین است که خدای خالق انسان وجهان است و انتظار او اگر به کاربردن کلمه‏ی انتظار درباره‏ی خدا صحیح باشد، از بشر این است که از طریق توحید و توجه به نقطه‏ی کمال، سیر تکاملی خود را شروع کرده و مظهر صفات خدا گردد. او (خدا) دانا و توانا، بینا و شنواست. دادگر وحکیم است. بشر نیز در حدّ یک وجود امکانی چنین می‏باشد.
انتظار دین از بشر این است که در تحصیل سعادت دنیوی که مقدّمه‏ی سعادت اخروی است، از قوانین الهی پیروی کند، و پیوسته مرزها را رعایت کرده و زمام زندگی را به دست هوا و هوس ندهد.
در اینجا ما این بحث را به پایان می‏رسانیم، شاید این بحث گسترده، چهره‏ی واقعی مسأله را روشن ساخته باشد.
_______________________________
12. نیاز بشر به دین، 2. آثار سازنده‏ی دین، 3. هدف بعثت پیامبران.
1. Richard Schmit.

تبلیغات