آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

بررسی صفات سلبیه و ثبوتیه از دیدگاه مرحوم صدرالمتألّهین
مپ صدرا شیرازی قدس سره‏دارای تألیفات بسیار و متنوع است که ویژگی مشترک تمامی آن‏ها، پیوند میان سه حوزه دین، فلسفه و عرفان است و این ویژگی در نوع آثار تألیفی وی نیز ظهور و بروز یافته است. در اسفار، مشاعر، این پیوند با پر رنگ بودن مشرب فلسفی، در شواهدالربوبیه و مفاتیح‏الغیب با پر رنگ بودن مشرب عرفانی و در شرح اصول کافی با پر رنگ بودن مشرب دینی ظهور و بروز یافته است.
بحث اسما و صفات الهی، از مهم‏ترین مباحث هر سه حوزه‏ی دین، فلسفه و عرفان است و بدیهی است که این بحث در مکتوبات مپصدرا قدس سره جایگاه ویژه‏ای را به خود اختصاص دهد. تأکید وی در کنار بحث‏های علمی و نکته سنجی‏های فلسفی بر این است که شناخت اسما و صفات الهی در نهایت عظمت و جپلت است و این معرفت با بحث‏های علمی و دقت‏نظر عقلی حاصل نمی‏شود و ذکر اقوال و غور در اصطپحات و حفظ و نقل روایات به تنهایی جز حجاب و ظلمت ثمره‏ی دیگری در بر ندارد، و تا زمانی که روح انسانی از قیود این علوم و فنون رها نشود به معرفت اسما و صفات الهی دست پیدا نمی‏کند.(1)
_______________________________
1. مفاتیح الغیب: ص 333.________________________________________
وی در جایی دیگر می‏گوید:
واعلم ان اکثر الناس بل کلهم اپ القلیل ضعفاء العقول، قصراء اپنظار، پیطیقون التفکر فی ذاته و صفاته و معانی اسمائه، و لهذا وقع المنع لهم فی الشریعة عنه و قیل: تفکّروا فی خلق اللَّه و پ تفکروا فی اللَّه ... فالصواب اذن پ یتعرض لمبادی الفکر فی ذات اللَّه و پ فی صفاته فان اکثر العقول پ یحتمله، بل القدر الیسیر مِن الصفات التنزیهیة التی مرجعها الی السلوب.(2)
وی در تعلیل این‏که چرا انسان نمی‏تواند به ذات و صفات ربوبی معرفت پیدا کند، بیانی دارد که گزیده‏ی آن چنین است: از آن جایی که انسان فقط به خود و صفات خود معرفت دارد فقط خود و صفاتش را دارای ارزش می‏داند و اگر بخواهد برای چیزی عظمت قایل شود او را در قالب انسانی که بر تختی جلوس کرده در نظر می‏گیرد که دارای حشمت و عظمت شاهانه می‏باشد.
و اگر به پشه گفته شود که خدای تو دارای بال و پا و دست نیست، پشه این مطلب را انکار می‏کند و می‏گوید چگونه ممکن است که خالق و آفریننده‏ی من ناقص‏تر از من باشد. شبیه این بیان در مورد مورچه در برخی روایات وارد شده است و لذا حضرت باقرعلیه السلام فرمود:
کُلّما میزتموه باوهامکم فی ادق معانیه فهو مخلوق مصنوع مثلکم مردود إلیکم.
و چون تفکر در ذات و صفات الهی لغزش‏گاه و محل اجتناب است مقتضای شریعت و صپح خلق در آن است که متعرض ذات و صفات و تفکر در آنها نشوند و به جای آن توصیه می‏شوند در افعال و مخلوقات خدا نظر کنند، پس باید از طریق آثار صفات حق به صفات حق رسید:
فینظر الی صفاته من آثار صفاته.(3)
تقسیم صفات الهی
مرحوم صدرا قدس سره صفات الهی را در یک تقسیم‏بندی به صفات ایجابیه ثبوتیه و سلبیه تقدیسیه تقسیم می‏کند. مراد از صفات سلبیه، سلب نقایص و اعدام از ذات باری است مانند این‏که خداوند شبیه ندارد، مثل ندارد، جزء ندارد و....
صفات ثبوتیه، صفاتی هستند که ذات باری تعالی، بدان‏ها متصف است، صفات ثبوتیه خود به حقیقیه مانند علم و حیات و
_______________________________
2 . شرح اصول کافی، ج 3، ص 132
3 . شرح اصول کافی، ج 3، ص 132 - 133 ________________________________________
اضافیه مانند خالقیّت و رازقیّت تقسیم می‏شوند.(4)
صفات حقیقیه نیز به صفات حقیقیه محضه مانند حیات و حقیقیه ذات اضافه مانند علم تقسیم می‏شوند.
مرحوم صدرالمتألهین تأکید می‏کند صفات سلبیه تماماً به یک سلب، که همان سلب امکان از ذات باری است رجوع می‏کنند و صفات حقیقیه به وجوب وجود و صفات اضافیه به یک اضافه که همان اضافه قیومیت است، بازگشت دارند،(5)چه در غیر این صورت کثرت در ذات باری حاصل می‏شد و «تعالی الله عن ذلک علواً کبیراً».
تقسیم‏بندی دیگری نیز برای صفات الهی در کتاب شریف شرح اصول کافی توسط مرحوم صدرالمتألهین ارائه شده است که به دقت تقسیم‏بندی وی در اسفار نیست. وی در این کتاب صفات الهی را به سه دسته تقسیم می‏کند:
1. صفات سلبیه محضه، مانند قدوسیت و فردانیت.
2. اضافیه محضه، مانند مبدئیت و رازقیت.
3. صفات حقیقیه که خود به دو قسم تقسیم می‏شوند:
1 - 3. حقیقیه ذات اضافه، مانند عالمیت و قادریت.
2 - 3. حقیقیه غیر ذات اضافه، مانند حیات و بقاء.(6)
اما به نظر می‏رسد هیچ کدام از این دو تقسیم جامع نباشد و بهتر است که صفات الهی در یک تقسیم‏بندی ابتدا به دو قسم تقسیم شوند:
1. صفات فعل: صفاتی هستند که در انتزاع آنها، تنها مپحظه ذات الهی کافی نیست، بلکه باید ذات را در مقام فعل و ایجاد در نظر گرفت و آنها را انتزاع نمود مانند: خالقیّت و رازقیّت.
2. صفات ذات: صفاتی هستند که در انتزاع آنها مپحظه ذات کافی است مانند: علم، قدرت و حیات.
صفات ذات به دو دسته تقسیم می‏شوند:
1 - 2. صفات حقیقی.
2 - 2. صفات اضافی (اضافیه محضه) مانند مبدئیت.
صفات حقیقی خود به دو دسته تقسیم
_______________________________
4 . اسفار، ج 6، ص 118.
5 . اسفار، ج 6، ص 119
6 . شرح اصول کافی، ج 3، ص 208. ________________________________________
می‏شوند:
الف) صفات حقیقیه محضه: مانند حیات.
ب) صفات حقیقه ذات اضافه: مانند علم.
در این‏که صفات اضافیه و صفات فعل، زائد بر ذات هستند شکی نیست؛ زیرا این صفات معانی اعتباری می‏باشند و ذات خداوند اجلّ از آن است که مصداق مفاهیم اعتباری باشد، و صفات سلبیه نیز به صفات ثبوتیه حقیقیه باز می‏گردند؛ زیرا سلبِ سلب، اثبات است، و سلب نقایص در واقع اثبات کماپت است. اما در مورد صفات ثبوتیه حقیقیه اعم از حقیقیه محضه و حقیقیه ذات اضافه، اقوال گوناگونی وجود دارد:
1. قول به عینیت ذات و صفات الهی؛ مرحوم صدرالمتألهین و اکثریت حکمای الهی از این قول پیروی می‏کنند.
2. قول به زیادت صفات بر ذات و قدیم بودن صفات؛ این قول مختار متکلمین از اشاعره است.
3. قول به زیادت صفات بر ذات و حادث بودن صفات؛ این قول منسوب به کرامیّه است.
4. قول به نیابت ذات از صفات؛ این قول منسوب به معتزله است.
صفات سلبیه
گذشت که مرحوم صدرالمتألهین صفات سلبیه را به سلب واحد که همان امکان است ارجاع می‏دهد و سلب امکان (سلب سلب) هم در واقع به وجوب وجود بازگشت می‏کند. پس با این وصف صفات سلبیه در دستگاه معرفتی مرحوم صدرا قدس سره از اهمیّت چندانی برخوردار نیستند.
با این وجود عباراتی در کتاب شریف شرح اصول کافی وجود دارد که با این گمانه چندان سازگار نیست.
مرحوم صدرا در شرح اصول کافی برای صفات سلبیه اهمیت ویژه‏ای قایل شده است؛ از یک جهت این که، افاده تنزیه و تقدیس ذات الهی را بیان می‏کنند و در مرتبه احدیت و واحدیت به‏کار می‏روند، و از جهت دیگر چون حقیقت واجب‏الوجود مجهول الکنه است معرفت آن جز به وسیله‏ی سلوب و تقدیسات و تنزیهات میسّر نیست.(7)
وی در جایی دیگر ذیل توضیح عبارت «اعرفوا الله بالله» معرفت سلبی و تنزیهی را تنها راه معرفت می‏داند:
اعلم ان معرفة اللَّه باللَّه له وجهان:
_______________________________
7 . شرح اصول کافی، ج 3، ص 56. ________________________________________
احدهما ادراک ذاته بطریق المشاهدة والعرفان، و الثانی بطریق التنزیه فان ما پ سبب له و پ جزء فیه پ بحسب الخارج بالفعل کالمادة والصورة و پ بالقوة کاپجزاء المقداریة للمتصل الواحد وپ بحسب العقل کالجنس و الفصل، ... فپ برهان علیه و پ حد له، و اذ پ صفة له و پ شی‏ء اعرف منه فپ رسم له ... فاذن پ یمکن معرفته تعالی اپ باحد الوجهین المذکورین.
امّا الوجه اپوّل فغیر ممکن پحد فی الدنیا مادام تعلق النفس بهذا البدن الدنیوی ....
فبقی الوجه الثانی، و هو ان یستدل اوپ بوجود اپشیاء علی وجود ذاته ثم‏یعرف ذاته بنفی المثل و الشبه عنه، پن ما سواه... مخلوق له تعالی، والمخلوق پ یساوی الخالق پ فی الذات و پ فی الصفات حتی یکون شبهاً له.(8)
از این عبارت و نظایر آن نباید چنین پنداشت که مرحوم مپصدرا قدس سره قایل به نظریه سلب صفات است، زیرا همان‏طور که از ادامه عبارت مذکور و همچنین سایر کلمات مپصدرا قدس سره بر می‏آید مراد او از سلب صفات و تنزیه ذات ربوبی، همان صفات زاید بر ذات و صفات مخلوقین از آن حیث که صفت ماهیات‏اند (نه صفت وجود) است.(9)
امّا صفاتی که اوپً و بالذات از آن موجود بماهو موجود هستند، بر ذات باری تعالی حمل می‏شوند و حمل آن‏ها بر واجب و ممکن از قبیل اشتراک معنوی و به نحو تشکیک است.(10)
پس از معرفت به اصل وجود باری معرفت به این اوصاف حتمی و ضروری است و نحوه اتصاف واجب به این اوصاف به نحو ایجابی و ثبوتی است و نه به نحو سلبی.
صفات ثبوتیه
گذشت که مرحوم صدرالمتألهین‏قدس سره برای ذات باری تعالی، اوصافی را به نحو ایجابی بیان می‏کند و تحت عنوان صفات حقیقیه آن‏ها را عین ذات ربوبی می‏داند.
استدپپتی را که مرحوم صدرا قدس سره و پیروانش به وجود چنین اوصافی در ذات باری، تعالی، اقامه می‏کند متنوعند که عصاره‏ی تمام آن‏ها را می‏توان در دلیل ذیل یافت:
شکی نیست که واجب‏الوجود، حقیقت وجود است، پس صفاتی را که اوپً و بالذات از آن وجود است دارا می‏باشد.
تحقیق مطلب آن است که صفات بر
_______________________________
8. شرح اصول کافی، ج 3، ص 61.
9. همان، ص 56 و 61.
10 . همان، ص 58. ________________________________________
دو قسمند:
1. صفاتی که از آنِ موجود بما هو موجود هستند، که شامل واجب، ممکن، مجرد و جسمانی می‏شوند و در اتصاف این اوصاف پزم نیست که موصوف ابتدا طبیعی و یا تعلیمی باشد. صفاتی از قبیل علم و قدرت و اراده از این قسمند.
2. قسم دیگر از صفات، صفاتی هستند که در اتصافشان به موصوف پزم است که موصوف ابتدا طبیعی و یا تعلیمی شود، برخی از این صفات عبارتند از حرارت، برودت، کرویت، ربع و جذر و....
صفات قسم اوّل دقیقاً مانند وجودند در این‏که صدقشان بر مصادیق به نحو اشتراک معنوی است و تفاوت میان مصادیق تفاوت به تشکیک است. این صفات و وجود متصف به آن‏ها با هم معیّت دارند و در مصداق ربوبی هیچ اختپفی بین این اوصاف با یکدیگر و هم‏چنین این اوصاف با وجود متصف به آن‏ها نیست مگر در مفهوم.(11)
پیش‏فرض‏های این بیان عبارتست از:
1. اشتراک معنوی وجود و سایر صفات؛ اشتراک معنوی وجود از اساسی‏ترین مسایل فلسفی حکمت متعالیه و مقدمه بحث تشکیک است، و به نظر می‏رسد پذیرش این بحث مپزم است با پذیرش صفات ثبوتی و ایجابی برای ذات باری تعالی است و لذا قایلان به نظریه سلب صفات و الهیات تنزیهی با اشتراک معنوی وجود میان خالق و مخلوق به شدت مخالف‏اند.
2. پیش‏فرض دیگر این کپم، این است که مکانیزمی وجود دارد که براساس آن بتوان داوری کرد که کدام‏یک از صفات از آنِ موجود بماهو موجود است و کدام‏یک از آن ِموجود بماهو موجود نیست.
بررسی اشتراک معنوی وجود
اشتراک معنوی در مقابل اشتراک لفظی است و بین استعمال ادبی و استعمال فلسفی این دو واژه تفاوت است، در ادبیات زمانی که گفته می‏شود لفظی نسبت به چند معنا مشترک لفظی است، مراد این است که یک لفظ برای معانی متعدد به صورت جداگانه وضع شده است و اشتراک آن مفاهیم و مصادیق فقط در ناحیه لفظ است، در نقطه مقابل مراد از مشترک معنوی آن است که یک لفظ برای جامع بین چند چیز مختلف وضع شده باشد و تا زمانی که جامع در مصادیق وجود داشته باشد. صدق این لفظ نیز بر مصادیق جایز است.
اما اشتراک لفظی و یا معنوی در علوم
_______________________________
11 . شرح اصول کافی، ج 3، ص 58 ________________________________________
عقلی و فلسفی دایرمدار کثرت و وحدت حقیقی است، هرگاه لفظی دارای مفاهیم مختلفی باشد که هر کدام از آن مفاهیم دارای اثری خاصّ باشند آن لفظ در اصطپح فلسفه و کپم مشترک لفظی است و هرگاه مفهوم واحدی بر مصادیق کثیره صدق کند به طوری که آن مصادیق جامع حقیقی داشته باشند و آثار از آن جامع حقیقی باشد صدق این لفظ و مفهوم بر مصادیق از قبیل اشتراک معنوی خواهد بود.(12)
بنابراین مراد از اشتراک لفظی وجود، این است که وجود دارای مفهوم واحد یعنی حقیقت یگانه نیست بلکه دارای مفاهیم و حقایق کثیره است و مراد از اشتراک معنوی وجود این است که وجود به مفهوم واحد، یعنی حقیقت یگانه بر مصادیق گوناگون حمل می‏گردد. به طور کلی درباره مفهوم وجود و صدق آن بر مصادیق سه نظر وجود دارد:
1. وجود شی‏ء عین ماهیّت شی‏ء است و همان‏گونه که میان ماهیات گوناگون مغایرت وجود دارد، وجود هر ماهیتی با وجود ماهیّت دیگر مغایر و مباین است پس صدق مفهوم) و لفظ وجود بر تمام مصادیق از قبیل اشتراک لفظی است.
2. صدق مفهوم و لفظ وجود بر مصادیق امکانی به نحو اشتراک معنوی است اما صدق این لفظ بر واجب‏الوجود و سایر ممکنات از قبیل اشتراک لفظی است.
3. قول سوم که مرحوم صدرالمتألهین قدس سره از آن دفاع می‏کند این است که صدق مفهوم وجود بر تمامی مصادیق اعم از واجب و ممکن به یک معنا است.
براهین اشتراک معنوی وجود
مرحوم مپصدرا قدس سره قول به اشتراک معنوی وجود را به تبع فخر رازی به اوّلیات نزدیک می‏داند،(13)
ولی با این وجود براهینی را در تأیید اشتراک معنوی وجود اقامه می‏کند:
1. میان موجودات رابطه و سنخیتی وجود دارد که میان موجود و معدوم چنین رابطه‏ای وجود ندارد، حال اگر میان موجودات اشتراک معنوی وجود برقرار نباشد و موجودات از هر حیث با هم تباین داشته باشند، رابطه میان موجودات با یکدیگر مانند رابطه میان موجودات با معدومات خواهد بود.
ممکن است اشکال شود که احتمال دارد چنین رابطه‏ای به دلیل وجود اشتراک لفظی
_______________________________
12 . رحیق مختوم، بخش یکم از جلد اول، ص 251.
13 . «اما کونه مشترک بین الماهیات، فهو قریب مِن اپولیات»، اپسفار اپربعة، ج 1، ص 35. ________________________________________
میان موجودات و یا میان واجب و سایر ممکنات باشد؛ مرحوم صدرالمتألهین با نفی چنین احتمالی، پاسخ می‏دهد که اگر فرض شود لفظ وجود برای برخی از موجودات و معدومات وضع شده و به صورت مشترک معنوی بر آنها اطپق شود، در این صورت نیز آن مناسبت و سنخیتی که میان موجودات وجود را دارد، بین موجود و معدومی که لفظ وجود به نحو اشتراک لفظی بر آنها صادق است، یافت نمی‏شود و در پایان می‏گوید:
وهذه الحجة راجحة فی حق المنصف علی کثیر من الحجج و البراهین المذکورة فی هذا الباب، و ان لم تکن مقنعة للجادل.(14)
2. از نفی اشتراک معنوی وجود، اشتراک معنوی وجود پزم می‏آید، زیرا در صورتی که وجود مشترک لفظی باشد، به دلیل آنکه دارای مفاهیم و معانی بی‏شمار است برای سلب اشتراک معنوی از آنها، باید تمامی آن معانی را در ظرف ذهن لحاظ کنیم و برای صدق لفظ وجود بر یک مصداق خاص تمامی معانی دیگر سلب شود و این عمل نه مقدور کسی است و نه در استعماپت به آن احتیاج است.(15)
3. معنای رابطی وجود در قضایا معنایی واحد است و از آنجا که میان معنای رابطی وجود (است) و معنای مستقل وجود (هستی) سنخیت وجود دارد، باید معنای مستقل وجود هم بر مصادیق مختلف واحد باشد.(16)
پیش‏فرض این دلیل اشتراک میان وجود به معنای رابطی و وجود به معنای مستقل است و خود احتیاج به اثبات دارد.(17)
4. بیان دیگری که مرحوم صدرالمتألهین به عنوان موءید ذکر می‏کند، استفاده از قاعده‏ای ادبی است، به این بیان که اگر شاعری در قصیده‏ای وجود یا موجود را قافیه قرار دهد، اهل ادب حکم می‏کنند به این‏که قافیه تکرار شده است (ایطاء) و این نیست مگر به واسطه آن‏که عقپ به فطرت عقل درک می‏کنند که وجود مشترک معنوی است و اگر وجود مشترک لفظی می‏بود در این صورت تکرار لفظ وجود از باب جناس تام و در ردیف محسنات بدیع بود.(18)
مشکک بودن وجود
مرحوم صدرا قدس سره ضمن این‏که حمل وجود بر جمیع مصادیق را از قبیل اشتراک معنوی می‏داند، حمل وجود بر مصادیق را به نحو تشکیک می‏داند و نه تواطوء.
_______________________________
14 . اسفار، ج 1، ص 35.
15 . اسفار ، ج 1، ص 35.
16 . اسفار، ج 1، ص 36.
17 . رحیق مختوم، بخش یکم از جلد یکم، ص 256.
18 . اسفار، ج 1، ص 36. ________________________________________
مراد از حمل تواطوء آن است که صدق یک لفظ بر مصادیق به نحو مساوی و بدون هیچگونه اختپف باشد مانند صدق مفهوم انسان که بر مصادیق مختلف به صورت مساوی صدق می‏کند و مراد از حمل به تشکیک این است که صدق یک معنا و لفظ بر مصادیق مختلف دارای اختپف و گوناگونی باشد.
مرحوم صدرا قدس سره بعد از پذیرش اشتراک معنوی وجود و همچنین سایر صفات از قبیل علم، قدرت و... میان واجب و سایر ممکنات، با بیان تشکیک و حمل به تشکیک تپش می‏کند از طرفی وحدت اجزای هستی را ثابت و از طرف دیگر اختپفات میان موجودات را توجیه کند.
مراد از تشکیک آن است که چند چیز که مصداق یک معنا و مفهوم هستند دارای مابه‏اپمتیازی باشند که همان معنا و مفهوم موردنظر است و مابه‏اپمتیاز عین مابه‏اپشتراک باشد و به تعبیر دیگر در تحقق تشکیک چهار امر شرط است:
1. وحدت حقیقی؛
2. کثرت حقیقی؛
3. سریان و ظهور حقیقی آن وحدت در کثرات؛
4. بازگشت حقیقی کثرت به وحدت.(19)
حمل به تشکیک راه‏حل صدرالمتألهین برای خروج از حد تشبیه و اجتناب از دخول در حد تعطیل است.
شکی نیست که اگر اشتراک معنوی وجود و همچنین سایر صفات اثبات شود قول به تشکیک و همچنین عینیت ذات و صفات الهی چندان موءونه‏ای نخواهد داشت. تاکنون هفت دلیل بر اشتراک معنوی وجود ذکر شد، در برخی از این دپیل (دلیل سوم ) خلط میان معنای رابطی و مستقل وجود صورت گرفته است و در برخی دیگر استدپل به قواعد ادبی برای اثبات مطلبی فلسفی صورت گرفته است، برخی از دپیل بر فرض تمامیت دپلتی بر مطلب ندارند و اعم از مدعا هستند (مانند دلیل پنجم) زیرا امور اعتباری نیز می‏توانند مقسم قرار گیرند مانند مقسم قرار گرفتن عرض برای اعراض نه‏گانه در حالی‏که میان اعراض تباین مفهومی وجود دارد ولی آن‏چه به عنوان بیت‏الغزل تمامی ادله موردنظر است این است که اشتراک معنوی وجود، امری است بدیهی و در حکم اولیات صرف‏نظر از مناقشه صغروی، سوءالی که مطرح است این است که آیا صرف بدیهی بودن چیزی باعث تحقق خارجی آن امر است یا خیر؟
_______________________________
19 . رحیق مختوم، بخش یکم از جلد اول، ص 257.

تبلیغات