کثرت گرایی از دیدگاه امام علی (ع) (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
در دو شماره پیش(35 36) از این مجله پیرامون کثرتگرایی از نظر خردورزی به گونهای سخن گفته شد و روشن گردید که در میان اندیشههای متعدد، فقط یک اندیشه میتواند استوار باشد نه همه آنها، و هرگز ممکن نیست که دو اندیشه متقابل، هر دو صحیح و پا برجا باشند، و یا هر دو را استوار دانست. ولی آنچه که بار دیگر ما را بر نگارش جدید در این موضوع واداشت سخنی است که امیر موءمنان علیه السلام در مورد اختلاف داوران مطرح میکند. او در نکوهش اختلاف رأی عالمان چنین میفرماید:
تَرِدُ عَلَی اگحَدِهِمُ الْقَضِیَّةُ فِی حُکْمٍ مِنَ الاگحْکامِ فَیَحْکُمُ فِیها بِرَاْیِهِ ثُمَّ تِرِدُ تِلْکَ الْقَضِیَّةُ بِعَیْنِها عَلَی غَیْرِهِ فَیَحْکُمُ فِیها بِخِلافَِهِ ثُمَّ یَجْتَمِعُ الْقُضاةُ بِذلِکَ عِنْدَ الاِمامِ الّذی اسْتَقْضاهُمْ فَیُصَوِّبُ آراءَهُمْ جَمِیعاً وَاِلهُهُمْ واحِد وَنَبِیُّهُمْ واحِد وَکِتابُهُمْ واحِد.
اگفَاگمَرَهُمُ اللهُ تَعالی بِالاِخْتِلافِ فَاگطاعُوهُ، اگمْ نَهاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوهُ، اگمْ اگنْزَل اللهُ دِیناً ناقِصاً فَاسْتَعانَ بِهِمْ عَلی اِتْمامِهِ، اگمْ کانُوا شُرَکاءَ لَهُ. فَلَهُمْ اگنْ یَقُولُوا وَعَلَیْهِ اگنْ یَرْضی، اگمْ اگنْزل اللهُ سُبْحانَهُ دیناً تامّاً فَقَصَّرَ الرَّسُولُ صلی الله علیه و آله و سلم عَنْ تَبْلیغِهِ وَاگدائِهِ، وَاللهُ سُبْحانَهُ یَقُول: «ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِمِنْ شَیءٍ» فیهِ تِبْیان لِکُلِّ شَیءٍ وَذَکَرَاگنَّ الکِتابَ یُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَاگنَّهُ لاَ اخْتِلافَفیهِ فَقالَسُبْحانَهُ:«وَلَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِاللهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً» وإنّ القُرآنَ ظاهِرُهُ اگنیق. وباطِنُهُ عَمیق. لاَ تَفنَی عَجائِبُهُ وَلاَ تَنْقضی غَرائِبُهُ وَلاَ تُکْشَفُ الظُّلُماتُ اِلاّ بِهِ.(1)
«گاهی دعوایی مطرح میشود و داور در آن به گونهای حکم میکند، پس از آن، عین این دعوا نزد قاضی دیگری مطرح میشود او درست بر خلاف نظر اوّلی رأی میدهد.
سپس هر دو نزد پیشوای خود که آنان را به داوری نصب کرده است میروند، او رأی هر دو را تصدیق میکند، و فتوای همگان را درست میشمارد، در صورتی که خدای آنها یکی و پیامبرشان و کتابشان یکی است.
در این صورت چگونه میتوان گفت خدای یگانه به وسیله پیامبر خود، دو حکم متناقض فرو فرستاده است.
(کسانی که به تصویب هر دو رأی میپردازند، ناچارند آن را به یکی از طرق یاد شده توجیه کنند).
[1قدس سره. آیا خدای سبحان آنان را به اختلاف و دودستگی فرمان داده و آنها با این اختلاف، فرمان خدا را اطاعت کردند؟
[2قدس سره. یا این که خدا آنها را از اختلاف باز داشته ولی با خدا از در مخالفت وارد میشوند؟
[3قدس سره. یا اینکه خدا دین ناقص فرستاده و در تکمیل آن از آنها استمداد جسته است.
[4قدس سره. یا این که آنها شریک خدا (در تشریع) میباشند و حق دارند نظر دهند و بر خدا لازم است که بر آن رضایت بدهد.
[5قدس سره. یا این که خداوند دین کامل فرو فرستاده ولی پیامبر در ادای آن کوتاهی ورزیده است.
(چگونه میتوان این احتمالات را داد) در صورتی که خدا میفرماید: «...ما فَرّطنا فِی الکِتاب مِنْ شَیْء...» در قرآن از هیچ چیز فروگذار نکردیم.
و نیز امامعلیه السلام میفرماید: «...فیه تِبیان لِکُلِّ شَیء...» در آن همه چیز بیان شده و آیات قرآن یکدیگر را تصدیق میکند و اختلافی در کتاب خدا وجود ندارد، چنان که میفرماید: اگر قرآن از ناحیه غیر خدا فرستاده شده بود اختلافات فراوانی در آن مییافتید.
قرآن ظاهری زیبا و شگفتانگیز و باطنی پرمایه و عمیق دارد، نکات شگفت آور آن فانی
_______________________________
1. نهج البلاغه، خطبه 18.________________________________________
نمیگردد، و اسرار نهفته آن پایان نمیپذیرد و تاریکیهای جهل و نادانی جز به آن رفع نخواهد شد».
***
با توجه به این متن و ترجمه که از کلام امام به عمل آمد باید نقطه نظر امام را به دست آورد.
پیش از تحلیل سخنان امام نظر شریف خواننده را به نکتهای جلب میکنیم:
یکی از راههای کشف حقیقت کوششهای مختلفی است که افراد انجام میدهند و چه بسا سیمای حقیقت از لابلای مذاکرهها هویدا میگردد، در زبان عرب مثلی است که میگویند:
«الحقیقة بنت البحث» دستیابی به حقیقت فرزند گفتگو است. چه بسا بر اثر نفی و اثبات دو طرف، واقعیت روشن میگردد. یعنی همان طور که از اتصال دو نیروی مثبت و منفی نیروی برق تولید میشود وجهان را روشن میسازد همچنین از کشمکشهای مختلف و آرای گوناگون نور حقیقت میدرخشد، بنابراین نمیتوان سخن امام را ناظر به مطلق اختلاف علما و دانشمندان در مسایل دانست در حالی که اختلاف جزو طبیعت بشر است.
خود امیرموءمنان علیه السلام در برخی از کلمات قصار خود میفرماید:
«اضربوا بعض الرأی ببعض یتولّد منه الصواب».(2)
«به تضارب آرا بپردازید، رأی حق و استوار از آن زاییده میشود».
و در تعبیر دیگر میفرماید:
«إمخضوا الرأی مخض السقاء یُنتج سدیدَ الاعلیها السلامراء».(3)
«آرا و نظرات را به حرکت درآورید بسان حرکت دادن مشک دوغ برای گرفتن کره تا رأی استوار به دست آید».
با توجه به این بیانها نمیتوان سخن حضرت را ناظر به اختلاف در آرا و نظرات دانست، طبعاً سخن امام ناظر به جای دیگر است. با توجه به قراینی که در خطبه وجود دارد امام از دو نوع اختلاف مذمت
_______________________________
2.غرر الحکم:2/266.
3. غرر الحکم:2/267.________________________________________
میکند:
1. تصویب همه آرا
هرگاه دو داور و یا دو مفتی در موضوع واحدی دو نوع نظر دهند امامی که این دو نفر را بر چنین مقامی نصب نموده است، هر دو نظر را تصویب کند، مسلماً یک چنین تصویب مورد نکوهش امام قرار گرفته است، زیرا حکم الهی در هر مورد، یکی بیش نیست و در حقیقت یکی حکم الهی و دیگری حکم جاهلی است. زیرا نمیتوان هر دو حکم را به خدا نسبت داد، و امام به این نوع از تصویب با این جمله اشاره میکند:فیصوّب آراءَهُمْ جَمِیعاً وإلههم واحد ونبیّهم واحد وکتابهم واحد.
یعنی: خدایی که یک پیامبر و یک کتاب فرستاده هرگز دو حکم متناقض نمیفرستد،در این صورت چگونه میشود هر دو رأی را تصویب کند.
این سخن امام درست نقطه مقابل «کثرتگرایی» به معنی تصویب همه اندیشهها است.
2. داوری بر اساس اوهام و ظنون
هر دو داور، با پیش فرض(بدون آنکه حکم واقعه در کتاب و سنت و یا در تشریع اسلامی وجود داشته باشد) با یک رشته اوهام و ظنون که شارع بر آنها صحه ننهاده به داوری برمیخیزند، امام این نوع داوری را نکوهش میکند و میفرماید:
«أم انزل الله سبحانَه دیناً ناقصاً فاستعانَ بهم علی اتمامه».
«تو گویی خدا آیین ناقصی را فرو فرستاده و از آنها تکمیل آن را خواسته است».
با توجه به این قراین باید گفت هر نوع اختلاف که از مقوله این دو مورد باشد مورد نکوهش میباشد:
1. تصویب همه متناقضات و تبدیل «صراط مستقیم» به «صراطهای مستقیم».
2. به جای مراجعه به کتاب و سنت به مقیاسهای دیگری که دلیلی بر حجیت آنها نیست پناه ببرند، درحالی که حکم واقعه در خود کتاب وسنت وارد شده است.
ولی اختلاف در غیر این مورد یک امر طبیعی است و نمیتواند مورد نکوهش قرار گیرد، و عللی که امام برای اختلاف
یادآور شده است غیر این دو مورد را شامل نمیشود، زیرا امام علی علیه السلام اختلاف را چنین بیان کرد:
1. خدای واحد،و کتاب واحد، و پیامبر واحد همهی آرا را تصویب کند.
2. خداوند همه را به اختلاف دعوت نماید.
3. آیین ناقص بفرستد و کمال آن را از بندگان بطلبد.
4. خدا آیین کامل بفرستد ولی پیامبر در بیان آن کوتاهی ورزد.
بنابراین هر نوع اختلافی که از این علل چهارگانه سرچشمه بگیرد، مورد نکوهش است:
1. مثلاً هرگاه قاضی و یا مفتی بدون تصویب آرا به کتاب و سنت مراجعه کرد و بر اساس دریافت بشری خود داوری نمود و در عین حال خودر مصون از خطا ندانست، یکچنین داوریهای مخالف، مورد نظر امام نیست.
2. همچنین اگر حکم واقعه را به طور مشخص در آنجا نیافت ولی ایمان دارد که خدا آیین کاملی فرستاده و پیامبر نیز آن را به صورت کامل بیان کرده است و در صورت نبودن حکم در کتاب و سنت، یک رشته مراجع و قواعدی را مقرر نموده که مجتهد در صورت عدم دسترسی به حکم از دو مصدر مذکور، باید به این قوانین و مقررات مراجعه کند و حکم را استخراج نماید و اگر هر دو با چنین عقیدهای مراجعه کردند ولی متأسفانه برداشت دو مجتهد از این مراجع و مصادر یکسان نبوده و هر دو معتقدند که حق یکی است و اختلاف در فهم آنها است، و به اصطلاح راه تخطئه را در پیش گیرند، این نوع اختلاف مشمول کلام امام نیست.
تَرِدُ عَلَی اگحَدِهِمُ الْقَضِیَّةُ فِی حُکْمٍ مِنَ الاگحْکامِ فَیَحْکُمُ فِیها بِرَاْیِهِ ثُمَّ تِرِدُ تِلْکَ الْقَضِیَّةُ بِعَیْنِها عَلَی غَیْرِهِ فَیَحْکُمُ فِیها بِخِلافَِهِ ثُمَّ یَجْتَمِعُ الْقُضاةُ بِذلِکَ عِنْدَ الاِمامِ الّذی اسْتَقْضاهُمْ فَیُصَوِّبُ آراءَهُمْ جَمِیعاً وَاِلهُهُمْ واحِد وَنَبِیُّهُمْ واحِد وَکِتابُهُمْ واحِد.
اگفَاگمَرَهُمُ اللهُ تَعالی بِالاِخْتِلافِ فَاگطاعُوهُ، اگمْ نَهاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوهُ، اگمْ اگنْزَل اللهُ دِیناً ناقِصاً فَاسْتَعانَ بِهِمْ عَلی اِتْمامِهِ، اگمْ کانُوا شُرَکاءَ لَهُ. فَلَهُمْ اگنْ یَقُولُوا وَعَلَیْهِ اگنْ یَرْضی، اگمْ اگنْزل اللهُ سُبْحانَهُ دیناً تامّاً فَقَصَّرَ الرَّسُولُ صلی الله علیه و آله و سلم عَنْ تَبْلیغِهِ وَاگدائِهِ، وَاللهُ سُبْحانَهُ یَقُول: «ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِمِنْ شَیءٍ» فیهِ تِبْیان لِکُلِّ شَیءٍ وَذَکَرَاگنَّ الکِتابَ یُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً وَاگنَّهُ لاَ اخْتِلافَفیهِ فَقالَسُبْحانَهُ:«وَلَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِاللهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً» وإنّ القُرآنَ ظاهِرُهُ اگنیق. وباطِنُهُ عَمیق. لاَ تَفنَی عَجائِبُهُ وَلاَ تَنْقضی غَرائِبُهُ وَلاَ تُکْشَفُ الظُّلُماتُ اِلاّ بِهِ.(1)
«گاهی دعوایی مطرح میشود و داور در آن به گونهای حکم میکند، پس از آن، عین این دعوا نزد قاضی دیگری مطرح میشود او درست بر خلاف نظر اوّلی رأی میدهد.
سپس هر دو نزد پیشوای خود که آنان را به داوری نصب کرده است میروند، او رأی هر دو را تصدیق میکند، و فتوای همگان را درست میشمارد، در صورتی که خدای آنها یکی و پیامبرشان و کتابشان یکی است.
در این صورت چگونه میتوان گفت خدای یگانه به وسیله پیامبر خود، دو حکم متناقض فرو فرستاده است.
(کسانی که به تصویب هر دو رأی میپردازند، ناچارند آن را به یکی از طرق یاد شده توجیه کنند).
[1قدس سره. آیا خدای سبحان آنان را به اختلاف و دودستگی فرمان داده و آنها با این اختلاف، فرمان خدا را اطاعت کردند؟
[2قدس سره. یا این که خدا آنها را از اختلاف باز داشته ولی با خدا از در مخالفت وارد میشوند؟
[3قدس سره. یا اینکه خدا دین ناقص فرستاده و در تکمیل آن از آنها استمداد جسته است.
[4قدس سره. یا این که آنها شریک خدا (در تشریع) میباشند و حق دارند نظر دهند و بر خدا لازم است که بر آن رضایت بدهد.
[5قدس سره. یا این که خداوند دین کامل فرو فرستاده ولی پیامبر در ادای آن کوتاهی ورزیده است.
(چگونه میتوان این احتمالات را داد) در صورتی که خدا میفرماید: «...ما فَرّطنا فِی الکِتاب مِنْ شَیْء...» در قرآن از هیچ چیز فروگذار نکردیم.
و نیز امامعلیه السلام میفرماید: «...فیه تِبیان لِکُلِّ شَیء...» در آن همه چیز بیان شده و آیات قرآن یکدیگر را تصدیق میکند و اختلافی در کتاب خدا وجود ندارد، چنان که میفرماید: اگر قرآن از ناحیه غیر خدا فرستاده شده بود اختلافات فراوانی در آن مییافتید.
قرآن ظاهری زیبا و شگفتانگیز و باطنی پرمایه و عمیق دارد، نکات شگفت آور آن فانی
_______________________________
1. نهج البلاغه، خطبه 18.________________________________________
نمیگردد، و اسرار نهفته آن پایان نمیپذیرد و تاریکیهای جهل و نادانی جز به آن رفع نخواهد شد».
***
با توجه به این متن و ترجمه که از کلام امام به عمل آمد باید نقطه نظر امام را به دست آورد.
پیش از تحلیل سخنان امام نظر شریف خواننده را به نکتهای جلب میکنیم:
یکی از راههای کشف حقیقت کوششهای مختلفی است که افراد انجام میدهند و چه بسا سیمای حقیقت از لابلای مذاکرهها هویدا میگردد، در زبان عرب مثلی است که میگویند:
«الحقیقة بنت البحث» دستیابی به حقیقت فرزند گفتگو است. چه بسا بر اثر نفی و اثبات دو طرف، واقعیت روشن میگردد. یعنی همان طور که از اتصال دو نیروی مثبت و منفی نیروی برق تولید میشود وجهان را روشن میسازد همچنین از کشمکشهای مختلف و آرای گوناگون نور حقیقت میدرخشد، بنابراین نمیتوان سخن امام را ناظر به مطلق اختلاف علما و دانشمندان در مسایل دانست در حالی که اختلاف جزو طبیعت بشر است.
خود امیرموءمنان علیه السلام در برخی از کلمات قصار خود میفرماید:
«اضربوا بعض الرأی ببعض یتولّد منه الصواب».(2)
«به تضارب آرا بپردازید، رأی حق و استوار از آن زاییده میشود».
و در تعبیر دیگر میفرماید:
«إمخضوا الرأی مخض السقاء یُنتج سدیدَ الاعلیها السلامراء».(3)
«آرا و نظرات را به حرکت درآورید بسان حرکت دادن مشک دوغ برای گرفتن کره تا رأی استوار به دست آید».
با توجه به این بیانها نمیتوان سخن حضرت را ناظر به اختلاف در آرا و نظرات دانست، طبعاً سخن امام ناظر به جای دیگر است. با توجه به قراینی که در خطبه وجود دارد امام از دو نوع اختلاف مذمت
_______________________________
2.غرر الحکم:2/266.
3. غرر الحکم:2/267.________________________________________
میکند:
1. تصویب همه آرا
هرگاه دو داور و یا دو مفتی در موضوع واحدی دو نوع نظر دهند امامی که این دو نفر را بر چنین مقامی نصب نموده است، هر دو نظر را تصویب کند، مسلماً یک چنین تصویب مورد نکوهش امام قرار گرفته است، زیرا حکم الهی در هر مورد، یکی بیش نیست و در حقیقت یکی حکم الهی و دیگری حکم جاهلی است. زیرا نمیتوان هر دو حکم را به خدا نسبت داد، و امام به این نوع از تصویب با این جمله اشاره میکند:فیصوّب آراءَهُمْ جَمِیعاً وإلههم واحد ونبیّهم واحد وکتابهم واحد.
یعنی: خدایی که یک پیامبر و یک کتاب فرستاده هرگز دو حکم متناقض نمیفرستد،در این صورت چگونه میشود هر دو رأی را تصویب کند.
این سخن امام درست نقطه مقابل «کثرتگرایی» به معنی تصویب همه اندیشهها است.
2. داوری بر اساس اوهام و ظنون
هر دو داور، با پیش فرض(بدون آنکه حکم واقعه در کتاب و سنت و یا در تشریع اسلامی وجود داشته باشد) با یک رشته اوهام و ظنون که شارع بر آنها صحه ننهاده به داوری برمیخیزند، امام این نوع داوری را نکوهش میکند و میفرماید:
«أم انزل الله سبحانَه دیناً ناقصاً فاستعانَ بهم علی اتمامه».
«تو گویی خدا آیین ناقصی را فرو فرستاده و از آنها تکمیل آن را خواسته است».
با توجه به این قراین باید گفت هر نوع اختلاف که از مقوله این دو مورد باشد مورد نکوهش میباشد:
1. تصویب همه متناقضات و تبدیل «صراط مستقیم» به «صراطهای مستقیم».
2. به جای مراجعه به کتاب و سنت به مقیاسهای دیگری که دلیلی بر حجیت آنها نیست پناه ببرند، درحالی که حکم واقعه در خود کتاب وسنت وارد شده است.
ولی اختلاف در غیر این مورد یک امر طبیعی است و نمیتواند مورد نکوهش قرار گیرد، و عللی که امام برای اختلاف
یادآور شده است غیر این دو مورد را شامل نمیشود، زیرا امام علی علیه السلام اختلاف را چنین بیان کرد:
1. خدای واحد،و کتاب واحد، و پیامبر واحد همهی آرا را تصویب کند.
2. خداوند همه را به اختلاف دعوت نماید.
3. آیین ناقص بفرستد و کمال آن را از بندگان بطلبد.
4. خدا آیین کامل بفرستد ولی پیامبر در بیان آن کوتاهی ورزد.
بنابراین هر نوع اختلافی که از این علل چهارگانه سرچشمه بگیرد، مورد نکوهش است:
1. مثلاً هرگاه قاضی و یا مفتی بدون تصویب آرا به کتاب و سنت مراجعه کرد و بر اساس دریافت بشری خود داوری نمود و در عین حال خودر مصون از خطا ندانست، یکچنین داوریهای مخالف، مورد نظر امام نیست.
2. همچنین اگر حکم واقعه را به طور مشخص در آنجا نیافت ولی ایمان دارد که خدا آیین کاملی فرستاده و پیامبر نیز آن را به صورت کامل بیان کرده است و در صورت نبودن حکم در کتاب و سنت، یک رشته مراجع و قواعدی را مقرر نموده که مجتهد در صورت عدم دسترسی به حکم از دو مصدر مذکور، باید به این قوانین و مقررات مراجعه کند و حکم را استخراج نماید و اگر هر دو با چنین عقیدهای مراجعه کردند ولی متأسفانه برداشت دو مجتهد از این مراجع و مصادر یکسان نبوده و هر دو معتقدند که حق یکی است و اختلاف در فهم آنها است، و به اصطلاح راه تخطئه را در پیش گیرند، این نوع اختلاف مشمول کلام امام نیست.