سیر مذهب در اروپا (معنی و غایت مذهب، از کانتول اسمیت) (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
امروز، به طور معمول، چنین مفروض است که در زندگی و اجتماع بشری، یک موضوع مشخص و برجستهای وجود دارد که«مذهب»نامیده میشود. این پدیده، در روی زمین، در حال حاضر، در شکلهای مختلف ومذاهب متنوع کوچک به خصوص در میان مردمان ابتدایی و دور افتاده Primitive Man و در شکل فرهنگهای مختلف ومذاهب بزرگ که بسیاری از مناطق زمین را پوشانده است، دیده میشود. هر یک از این مذاهب بزرگ به نامی خوانده میشوند و هر یکی نامی دارد به مانند: مسیحیت، بوداییسم، هندوییسم، و....
من، پیشنهاد میکنم که ما، احتمالاً، روش خود را بررسی کرده و تحقیق کنیم وراه خود را در نامگذاری این مذاهب مشخص سازیم. لذا، این مسأله کاملاً در ذهنیت ما (غربیان) چنان جا افتاده است که شاید مشکل بتوان آن را مورد سوءال و پرسش قرار داد.
ممکن است، کسی باور داشته باشد که این مسأله، ارزش آن را دارد که مقداری، درنگ کرده و آرا و اندیشهای که ما درباره آنها چنین
_______________________________
* . ویلفرید کانتول اسمیث Wilfred Cantwell Smith مدیر مرکز ادیان جهان در دانشگاه هاروارد است. او کتابهای مفید و ارزشمندی در زمینه ادیان ومسایل اسلامی نوشته است که معروفترین آنها عبارت است از:
1. اسلام در عصر جدید Islam in Modern History
2. تنوع دینی Religious Diversity
3. معنی و غایت دین The Meaning and End of Religion
اینک ترجمهی کتاب اخیر تقدیم میشود امیدوارم که در عرصه مباحث کلام جدید و علم تطبیق ادیان، مفید افتد. مترجم________________________________________
فکر میکنیم، آن را بیازماییم و محک بزنیم.
مثلاً اجازه دهید که ببینیم که چگونه و در چه نقطهای از جهان، مطالعه راه زندگی بشر، این چنین، از خلال مذاهب و ادیان، ظهور کرده است و چگونه گسترش یافته وتوسعه پذیرفته است؟!
اجازه دهید، مقداری در مفهوم این مذاهب، بیاندیشیم و راه اکتشافی و بررسی آن را، به دست بیاوریم. در آن موقع ممکن است در وضعی قرار بگیریم که چگونه و چه مقدار این روش مطالعه «مذاهب» ارزشمند است؟ و یا از چه راههایی، این تحلیل از زندگی بشری، شفاف میشود و در چه راههایی شاید ابهام آمیز و انحرافی میگردد؟!
با تأکید و محافظت به روش و متد تاریخی، ممکن است، ما، بر آخرین سوءال، به طور عملی و پراگماتیکی، تأکید نماییم. بعد از زمینهسازی مسیر وروش مطالعه که ما، روی این پدیدهها «مذاهب» یقین کردیم، ممکن است، کسی با وضع بهتری، موضوع را دنبال کرده و به مطالب نو و اکتشافات جدیدی، دست یابد؟
لذا، با دیدگاه تاریخی، به نظر میرسد که طرح ما، زیاد تند روانه و رادیکال یا درهم گسیخته(چنانچه در ابتدا به نطر میرسد) نخواهد بود. بی آن که موضع شخصی را تحریف کرده و واژگون سازیم. این روش مطالعه تاریخی مذهب(مذاهب) شاید یک توسعهای را نیز همراه داشته باشد؛ و اگر، این روش جدید، نخست، یک تغییر ناگهانی به نظر برسد، این تنها راهی است در رها ساختن توسعه مطالعه، از یک تنگنا، به سوی راهی که اخیراً در میان دانشمندان و دین شناسان، بازشده است و آن را در پیش گرفتهاند؛ آنچه در حال حاضر، یک بازگشت انقلابی، به نظر میرسد، بهتر از آن است که به روشهای سنتی و کلاسیک برگردیم، و در پیش بگیریم.
مطالعه علمی مذاهب
برخورد اخیر ایمان مذهبی، با تحقیق علمی وعقلانی و توسعه دیدگاههای علمی در ادیان وسنّتهای مذهبی، به طور محدود و موقت، ابهامی در اصطلاحات و موضوعات پدید آورده است. این دیدگاههای علمی موضوع جدید مطالعه ادیان را، مقداری یک دست و مشخص کرده، امّا از طرف دیگر، اهداف ما را از مطالعه ادیان، تیره ساخته است.
با مطالعه عمیق و شفاف در مورد آنچه در تفکر ما، اتفاق میافتد، ما، باید بتوانیم خود را به طورعقلانی، از چنگ عناصر مختلف دروضع حاضر، برهانیم لذا، ممکن است هر یکی از این عناصر، به طور ساده و آسان، خود را به عنوان عنصر جدید وحیاتی مطرح سازد.
روش ما ، در مطالعه ادیان، به طور ساده، با تحقیق لفظی شروع میشود، لذا راهی که ما، واژهها را به کار میبریم، تقریباً جدول و فهرستی از الفاظ است که نشان میدهند که ما، چگونه فکر میکنیم و به طور عملی و دقیقاً این واژهها عامل مهمی هستند که نشان دهند، ما چگونه فکر میکنیم. برای فهمیدن جهان و دنیای خود، این روش، ضروری مینماید که ما باید، از اصطلاحات و مفاهیمی که به کار میبریم، به طور نقّادانه برخورد نماییم. به علاوه، برای فهمیدن فرهنگ و مذهب دیگر ملّتها ونسلها، ضروری است که ما، نباید، به طور غیر ناقدانه، چنین تصور کنیم که مفاهیم و معانی آنها از واژهها و همان مفاهیم ما است.
یک تاریخ کامل از اندیشهها، بایستی در یک تحقیق کامل از الفاظ جدید، وهمچنین از توسعه وفهم جدید در مفاهیم الفاظ قدیم میسور میشود. یک بار دیگر، تأکید میکنم که این روش جدید، تنها راه، در فهم واقعی از دنیای ما است.
سه سطح مختلف
سه سطح مختلف، در این مورد، مورد بحث میباشد:
1. واژههایی که تا به حال در زبان ومحاوره عمومی رایج بوده و مورد استعمال است.
2. مفاهیمی که از این واژهها به ذهن متبادر میشود.
3. جهان واقعی موجود در خارج که احیاناً چهرههایی از آن در مفاهیمی کم و بیش، نمایان و قابل توجه است ومفاهیم مزبور، از آن جهان واقعی، حکایت دارند.
ما، باید هوشیار باشیم، بیرون از بیتفاوتی یا عدم ادراک تاریخی ما قصور میکنیم اعلام بداریم که تغییراتی در استعمال واژهها، صورت پذیرفت که کاملاً خودکفا و بسنده است.
لذا به عقب برمیگردیم و ملاحظه کنیم که نوآوری ما چیست و در کجا واقع میشود؟!
ما، همچنین باید با هوشیاری زیاد توجه داشته باشیم که چگونه اندیشهها وافکار، حتّی در پشت همان واژهها، در ظرافتها و راههای ژرف وعمیق، با هم تفاوت دارند و مختلفند. از متفکری تا متفکری دیگر، از قرنی تا قرن دیگر، از جامعهای تا جامعهی دیگر. لذا ما افکار و اندیشههای دیگر مردمانِ بیرون از افکار و اندیشههای خودمان(غربیان) را باید بخوانیم و بفهمیم.1 و سرانجام، ما باید بسیار هوشیار باشیم مفاهیمی که ما یا آنها، در ذهن خودمان داریم، بسیار بدیهی وارزشمند تلقی شود، لذا، ما اندیشههای خود را در سطح عمومی وجهانی ارزیابی میکنیم، بیش از آنچه در محدوده و تنگنای محیط خود، مطالعه نماییم.
در دو فصل بعدی، ما نام و مشخصات ادیان فردی را مورد مطالعه قرار خواهیم داد و آرا و اندیشههایی که به نوعی واقعیت و وجود دارند، و در زیر عنوان خاصی تبلور و تجسّم یافتهاند، مطالعه خواهیم کرد.
معنی و مفهوم مذهب
در حال حاضر، اجازه دهید که واژه و مفهوم مذهب را مقداری توضیح دهیم.
متأسفانه، اصطلاح مذهب Religion مقداری مشکل است که تعریف شود. لااقل در دهههای اخیر تنوعی از تعریفهای گوناگون در مورد مذهب (از طرف دانشمندان علوم انسانی) به طور ابهام آمیز و گیج کننده اظهار شده است. هیچ یک از این تعریفها، به طور وسیع و گسترده از طرف متفکران، مورد پذیرش واقع نشده است. و شاید این نوع اظهار نظرها، نوعی شکست در توافق به تعریف مشخصی درباره مذهب، فراهم شده است، و مشکل میتوان به پاسخ روشنی در این زمینه، دست یافت تا بتوان به تعریف واحدی توافق کرد. و گامی به پیش نهاد و شاید گاهی چنین تصوّر میرود که انسانها، سوءال غلطی را پرسش میکنند.
در وضع موجود، ممکن است کسی چنین برداشت کند که این ناتوانی مضاعف در روشن کردن این مسئله، که واژه «مذهب» Religionبه چه چیز دلالت میکند و به چه معنی است، به خودی خود، پیشنهاد میکند که ما فعلاً معنی واژه مذهب Religionرا چشمپوشی کنیم. زیرا (به نظر متفکران معاصر) این واژه یک مفهوم ابهام آمیز دارد و هرگز به یک موضوع مشخص ومعین در جهان عینی، دلالت ندارد. امّا پدیدهای که ما آن را «پدیدهی مذهبی» میخوانیم، بدون تردید، در خارج وجود دارد و نمودهای عینی متنوعی در جهان، از آن به چشم میخورد. شاید، این تصور که نمودهای مذهبی، یک پدیدههای واقعی و شخصی را تشکیل میدهند، یک تحلیل غیر قابل توجیه باشد.
لذا، لازم نیست عجولانه دست و پا بزنیم و به داوری بنشینیم، زیرا نتیجه خیلی فشرده و کلان است که ما به ظرافت و یک پایه و اساسی را پیریزی نماییم.
یک پیشنهاد دیگر، ممکن است این باشد که عدم توافق و رو در رو شدن با بن بست در نبودِ یک تعریف روشن و جامع درباره «مذهب» شاید از کیفیت و چگونگی موضوع (مذهب) ناشی شود. لذا، این سوءال که آیا بشر در مورد مذهب، چگونه فکر میکند بر محورِ این پرسش دور میزند که: بشر چگونه درباره زندگی و جهان، در کل، میاندیشد؟!
معنایی که یک شخص بر این اصطلاح «مذهب» اِسناد میدهد کلید مفهومی است که شخص در مورد هستی میفهمد و دریافت میکند. امید بستن به این که به یک توافق کلی در مورد «تعریف مذهب» نایل آییم، شاید پاسخ آن را دربارهی کلّ پرسشها درباره : انسان، حقیقت و سرنوشت جستجو کرد؟!
دانشمندان جامعه شناس و همینطور فیلسوفان، بسیار خام وسادهاند اگر تصور کنند که این پرسشها، به آسانی، قابل پاسخ هستند و یا اجماع و اتفاق آرا را در لابهلای تحقیقات ما، جستجو کنند و در نتیجه، رسیدن به چنین اجتماعی نیز ناممکن خواهد بود.
بالأخره بشر چگونه دربارهی مذهب میاندیشد؟ بستگی دارد که او، دربارهی کل«زندگی» چه نظری دارد؟! و این موضوع مهم«کلید اصلی است برای کلّ تفکر و اندیشه انسان».
اگر ما از «محدود بودنِ خود، آگاه باشیم و از دیدگاههای ویژه دیگران، با خبر شویم، قطعاً افق فهم و درک خود را، توسعه خواهیم بخشید.
چند نکته مهم:
1. ما، باید توجه داشته باشیم که چیزی که ما آن را «مذهب» مینامیم، بسیار گسترده، وسیع ، و پدیدهای طولانی در تاریخ بشر است از آنچه به سادگی این اصطلاح را یا لااقل در کنار اصطلاحات دیگر، به کار میبریم و میخواهیم آن را مشخص ساخته وتعریف نماییم.
2. در هر جامعهای، امروزه، در روی زمین، پدیدهای وجود دارد که ما، با ادّعای مراقبان تیزهوش، آن را «مذهب» اصطلاح کنیم یا «مذهب» بنامیم.2
ما، میتوانیم مذهب را به عنوان جدیدترین مطالعه، در ریشههای فرهنگ بشری، آن را مطالعه کنیم و ردیابی نماییم و ما میتوانیم بر این نکته پافشاری کنیم که:
«بشر هر کجا که بوده، همواره مذهب نیز پا به پای او، بوده است. ما ادّعا میکنیم که امروز و همچنین در سالهای دور تاریخ بشری، چند تا لغت و زبان وجود داشته است که ما، میتوانیم آن را «مذهب» یا «مذاهب» ترجمه کنیم و قطعاً این مذهب یا مذاهب، بیرون از فرهنگ مغرب زمینیان و در جهانهای دور دست بوده است.
ممکن است کسی وسوسه شود که در واقع بپرسیم: آیا در فرهنگهای دیگر، مفهوم مترادف ومعادل نزدیکی با مذهب، وجود نداشته که از فرهنگ معاصر غربی متأثر شده باشد؟!پاسخ، قطعاً منفی است.
به استثنای موضع مشخص اسلام، زیرا به جز اسلام، در هیج مذهب دیگری، اصطلاح معینی برای حالت مذهبی بودن انسان وجود ندارد. و تنها اسلام است که واژه «دین» را بر این صفت انسان، وضع کرده است. ما در فصول آینده، این مسأله را اثبات خواهیم کرد.
2. این نکته بسیار و اضح و قطعی است که بشر در طول تاریخ و در طول پهنه جهان، یک موجود مذهبی بوده است، بی آن که از اصطلاح معینی، کمک بگیرد و بی آن که یک تحلیل عقلانی که اصطلاح مذهب آن را ایفاد میکند، داشته باشد.
من، کاملاً احساس میکنم که این موضوع، بسیار واضح و روشن است که بشر میتواند مذهبی باشد بدون این که مفهوم یا اصطلاحی برای آن داشته باشد و این که ادراک دینی، ممکن است غیر از حالت پرسش باشد.
ممکن است کسی بگوید که همواره گرایش انسان مذهبی با موجودی به نام «خدا» همراه بوده است. یعنی اعتقاد به خدا از ملزومات گرایش دینی است. امّا این سخن خیلی طعن آمیز و ریشخند کننده است امّا، هرگز بیمعنا و پوچ نیست. لذا، انسان مذهبی، در جامعههای سفسطهانگیز یا کم رشد ممکن است خدا و «مطلق» را با چیزهای دیگر، تعویض کند و به نوعی شرک آلوده شود. این چنین انسانی با خدا ارتباط دارد امّا به واسطه یک بُت، نوعی پرستش، نوعی دکترین یا هر چیز دیگر. یا در بعضی سنّتها، یک شخص به جای «خدا» جایگزین شده است. به هر حال، انسان هر کجا که زندگی کرده است با نوعی مذهب، همراه بوده است. و شاید احمقانه نباشد ادّعا کنیم که سر زدن و برخاستن مفهوم مذهبی به نوعی با انحطاط عملی خود مذهب، ارتباط دارد. به عبارت دیگر، بشر مذهبی بود بی آن که برای آن عبارتی پیدا کند.
تلاش برای پیدا کردن مفهوم و واژه برای خصلت «مذهبی بودن» به نوعی با انحطاط عملی مذهب، توأم بوده است. البته، این، در ابتدای کلام، بسیار ادّعای بزرگ و عظیمی است که تحقیق بیشتری میطلبد. حالا، تناسب دارد که موضوع را ژرفتر وعمیقتر بررسی نماییم.
ریشه واژه در زبان لاتین
واژه Religionاز ریشه لاتینی Religio گرفته شده است و به معنی «آویخته شدن» میباشد. اصطلاحی است که احتمالاً در گستره وسیعی بکار میرفت حتی از سوی یک نویسندهی عادی، بدون این که مفهوم صریح و روشنی داشته باشد.
به هر حال، کارایی این اصطلاح، لا اقل تا دورانی که مذهب رومی و دیگر چهرههای زندگی زیر نفوذ فرهنگ یونانی واقع میشود، ادامه داشته و در آن دوره، از مفهوم مشخص ومحدودی که بعدها به خود میگیرد، مشخصتر میباشد.
دانشمندان معاصر3 در مورد مذهب، دو نظریه را احتمال میدهند:
1. طرح یک نیروی مخوف خارج از وجود انسان است که او را ملزم میکند که رفتار خاصّی را داشته باشد و گرنه به کیفر ترسناک و مخوفی که نوعی «تابو» است، گرفتار خواهد شد.
2. مذهب، احساسی است که در مقابل چنین نیروهایی، پیدا میشود.
این دو معنا، ممکن است با همدیگر مقداری مخلوط و آمیخته باشد، زیرا این نیروها به نظر ما بینندگان ممکن است به عنوان نیروهای درونی تصور شوند که مورد اعتقاد شخص است ویا در واقع به نوعی نیروهای خارج از انسان که وجود دارند ومورد پرستش قرار میگیرند، در نتیجه، احساس میشود که نیروی مرموز «مانا» در حال نزول است و یا شخص دارای نوعی وسواس است که، نیروی مرموز را احساس میکند، دیده میشود. در هر مورد، اصطلاح «مذهبی بودن» به کار میرود. به این ترتیب، مکانهای مقدس یا اشخاص مقدس که در انجام وظیفه دینی خود، تلاش داشتهاند، پیدا شده است. بر خلاف توسعه کم و زیاد معنی واژه Religioدر قرنهای اخیر، ممکن است که به این نکته مهم توجه داشته باشیم که صفت لاتینی واژه یعنی Religious (مذهبی) تاریخ با ثبات و محکمتری از استعمال خود اسم Religiouدارد. آن هم شاید به این علت باشد که این نحوهی استعمال، بسیار طبیعی یا بسیار قابل کنترل باشد از این که چنین تصور شود که این اصطلاحها، حکایت از کیفیت زندگی انسانها یا رنگ آمیزی جهان آن طوری که، آنها جهان را میبینند، تا این که این نیروها، موجودات واقعی و مستقل باشند.
ما، شاید در فصول آینده، به این نکته اشاره کنیم که تاریخ بشری، بیشتر قابل تأمل و فهم باشد. اگر ما چنین فکر کنیم که مذهب یا مذاهب، بیشتری از آن که اسم باشند، صفت بودند یعنی، بیش از آن که یک سیستم خاص اجتماعی باشند، یک حالت درونی و کیفیت روحی بودند و یک حالت عارضی بر روح انسان بودند تا یک واقعیت خارجی و همچنین تشریفات و مراسمی، مذهب به شمار می آید، چندان گزاف نگفتهایم.
در طول استعمال واژه لاتینی Religioبه معنی مذهب، تا پایان دوره توسعه مفهوم مذهب در دنیای لاتین احساس مراسم مذهبی، معمولاً با رعایت بیرونی و ظاهری یک عمل مخصوص توأم بوده و قالبگیری شده است. این روش، شاید به گرایش روحی، ارتباط دارد که چیزی را ما، آن را الوهی یا مقدس مینامیم ، وغالباً در شکل و فرم یک شخص یا «خدا» آن هم در فرم و قالب اعمال منظم دینی، ملاحظه میشود، ملحوظ باشد.
هر کجا، کسی با واژه Religioدر نوشتههای نویسندگان بعدی، برخوردکند، این امکان، بایستی در ذهن او به وجود بیاید که مفهوم مذهب، همین چیز است که ملاحظه میشود. پرستش یک خدای معین عملاً توأم با مراسم دینی در معبد آن خدا، برگزار میشود.
دیدن و احساس کردن دنیا، با این روش مشخص، به طور عمده پایان یافته و فراموش شده است. بسیاری از ما انسانها و مغرب زمینیان، امروزه با بینش مذهبی عادت کردهایم که کاملاً با همدیگر متفاوت و اختلاف دارند (چه بخواهیم یا نخواهیم).
لذا، ما نیاز داریم، تصویر قابل ملاحظهای برای فهمیدن و تفهیم اوضاع و شرایط روحی را در خلال مراسم و اعمال دینی که به نوعی بسیار با اهمیتتر ومقدستر از حضور یک «خدا» بود، ملاحظه نماییم.
واژه Religioبیشتر به مراسم و تشریفات دینی مربوط میشود که به طور عینی و عملی مطرح میباشند چیزی که ما آن را تبیین بیرونی و ظاهری عقیده مینامیم، یا راه و روشی که ما معمولاً آن را به طور اصلی، به جای دیگر مربوط میدانیم. هنوز مذهب، مفهوم عالی احساس دینی و منبع ذهنی مشخص را جمع کرده است که ما، نه تنها به طور اصلی با اعمال مذهبی، بلکه با واقعیت متعالی که به نام او، مراسم عبادت، برگزار میشود، سهیم و شریک باشیم.
تأثیر اندیشه یونانی بر تفکر دینی روم
درست در قرن اول میلادی، زندگی رومی، به طور قابل ملاحظهای و اغراق آمیزی توسعه یافت و در زیر نفوذ و تأثیر اندیشه یونانی دو کتاب مهم ، در مورد مسایل مورد بحث نوشته شد.
1. اشعار لوکرتیوس Lucretiusبه نام Rerum Natura ] on theNature of the things [= در طبیعت اشیا، این کتاب به عنوان ماتریالیسم علمی در آزاد کردن انسان از بار مذهب، نوشته شده است.
2. کتاب سیسرون به نام De Nutura Deorum ] on the Nature of gods [«درطبیعت خدایان»، این کتاب به طور عمده و موءدبانه نه درباره مذهب، بلکه چیزی را که عنوان بحث به آن دلالت میکند، یعنی الوهیت، بحث میکرد.
در اشعار طولانی، بیش از شش هزار خطّی لوکرتیوس واژه Religio «پرستش» را هشت مرتبه به کار میبرد وجمع آن را Religionsرا شش بار.
و به طور عموم، او، بیشتر(چنانچه عنوانش دلالت دارد) دیدگاه خود را از جهان، ترویج میکند، بیش از آن که به دیدگاههای دیگران حمله کند.
به طور نمونه، در اشعار لوکرتیوس، اعمال و نظرات مذهبی، مشهود است. در یک پاراگراف روشن در آغاز اشعار، که به نوعی آهنگ همه اشعارش را اِشعار میدارد، او، دقیقاً محتاطانه، مشخص میکند که مذهب، به عنوان یک وجود آسمانی به بشر، اعطا شده است. در این پاراگراف، و احتمالاً در سه یا چهار مورد دیگر، مفهوم مذهب به عنوان یک وجود بزرگ متولد میشود.
البته کسی ممکن است یادآوری کند که شاعر به طور واقعی، به خدایان حمله نمیکند، خدایانی که او، آنها را میخواند و دعا میکند، بلکه شاعر به روشی که انسانها پرستش میکنند و انسانها را میترسانند. او به طور کنجکاوانه و جدّی، این روشها را «خدانشناسانه و کافر» خوانده است. و در پاراگراف قوی و مهیّج ، مشاعر، نیایش صحیح و حقیقی را تصویر میکند البته نه به عنوان مراسم عبادتی سنتی بی معنای رومی، بلکه بیشتر به طور طبیعی یک عرفان آرامش بخش.
دیدگاههای سیسرون
از طرف دیگر، سیسرون، با مذهب نه به عنوان یک پدیده، بلکه با خدایان، برخورد میکند و در کتاب خود، با خدایان، از نقطه نظر رابطهی انسانها با خدایان، سخن میگوید. کتاب، بیشتر، اندیشه و افکار فیلسوفانهای است درباره «خدایان» و نه دربارهی اعمال ومراسم سنّتی مذهبی که مورد بحث میباشد. لذا اصطلاح «مذهب » Religioبه طور شایع و عمومی، و نه نادر وکمیاب، به کار میرود. او، در مکالمهی مزعوم خود، سخنگویان را در به کار بردن واژه Religioدر بیش از یک معنی وا حساس، آماده میکند که مراسم دینی، یکی از آنها است. به خصوص آنجا که به طور صیغه جمع به کار روند[ادیان] یا شاید، به درستی (به ویژه وقتی که با صیغه مفرد (دین) به کار رود) در مقام ایفا و اجرای مراسم.
همچنین یک زمینهی مشخص از استعمال سیسرون درباره واژه Religioدرمورد احساس شخصی و فاعلی قضیه است.
در اینجا مذهب، در واقع یک نظر و دیدگاه است.
سیسرون نه فقط مذهب را تعمیم نمیدهد، بلکه بسیار با ملاحظه و احتیاط، معنی قدیمی مذهب را نرم کرده وچنین تعریف میکند: مذهب، هیبت یا حیرتزایی است که انسانها در مقابل نیروی مرموز و ناشناخته، احساس میکنند.
باز هم، سیسرون، تأکید دارد که این دیدگاه را تأییدکند که مذهب را یک «احساس و یک کیفیت از زندگی انسانها ، تصویر نماید». که مذهب «چیزی است که در قلب انسانها وجود دارد و یک مرتبه به طور مستقیم ملموس میباشد». و در تمایز انسان مذهبی با انسان خرافی توضیح میدهد که: تمایز این دو شخص را باید در دیدگاه آنها به عنوان پرستشگر، ملاحظه کرد که چگونه دیدگاه خود را اعمال میکنند. به طور کلی، کار سیسرون، مذهب را به عنوان یک چیز ذاتی که زندگی بشر دارد، توسعه میدهد، تا آن که مذهب، یک نظر یا عمل احترام آمیز به خدایان باشد. لذا تفاوت دیدگاه لوکرتیوس یا سیسرون، در این نقطه متمایز میشود که او، مذهب را در بیرون از انسان و سیسرون آن را در درون انسان جستجو میکند.4
من، پیشنهاد میکنم که ما، احتمالاً، روش خود را بررسی کرده و تحقیق کنیم وراه خود را در نامگذاری این مذاهب مشخص سازیم. لذا، این مسأله کاملاً در ذهنیت ما (غربیان) چنان جا افتاده است که شاید مشکل بتوان آن را مورد سوءال و پرسش قرار داد.
ممکن است، کسی باور داشته باشد که این مسأله، ارزش آن را دارد که مقداری، درنگ کرده و آرا و اندیشهای که ما درباره آنها چنین
_______________________________
* . ویلفرید کانتول اسمیث Wilfred Cantwell Smith مدیر مرکز ادیان جهان در دانشگاه هاروارد است. او کتابهای مفید و ارزشمندی در زمینه ادیان ومسایل اسلامی نوشته است که معروفترین آنها عبارت است از:
1. اسلام در عصر جدید Islam in Modern History
2. تنوع دینی Religious Diversity
3. معنی و غایت دین The Meaning and End of Religion
اینک ترجمهی کتاب اخیر تقدیم میشود امیدوارم که در عرصه مباحث کلام جدید و علم تطبیق ادیان، مفید افتد. مترجم________________________________________
فکر میکنیم، آن را بیازماییم و محک بزنیم.
مثلاً اجازه دهید که ببینیم که چگونه و در چه نقطهای از جهان، مطالعه راه زندگی بشر، این چنین، از خلال مذاهب و ادیان، ظهور کرده است و چگونه گسترش یافته وتوسعه پذیرفته است؟!
اجازه دهید، مقداری در مفهوم این مذاهب، بیاندیشیم و راه اکتشافی و بررسی آن را، به دست بیاوریم. در آن موقع ممکن است در وضعی قرار بگیریم که چگونه و چه مقدار این روش مطالعه «مذاهب» ارزشمند است؟ و یا از چه راههایی، این تحلیل از زندگی بشری، شفاف میشود و در چه راههایی شاید ابهام آمیز و انحرافی میگردد؟!
با تأکید و محافظت به روش و متد تاریخی، ممکن است، ما، بر آخرین سوءال، به طور عملی و پراگماتیکی، تأکید نماییم. بعد از زمینهسازی مسیر وروش مطالعه که ما، روی این پدیدهها «مذاهب» یقین کردیم، ممکن است، کسی با وضع بهتری، موضوع را دنبال کرده و به مطالب نو و اکتشافات جدیدی، دست یابد؟
لذا، با دیدگاه تاریخی، به نظر میرسد که طرح ما، زیاد تند روانه و رادیکال یا درهم گسیخته(چنانچه در ابتدا به نطر میرسد) نخواهد بود. بی آن که موضع شخصی را تحریف کرده و واژگون سازیم. این روش مطالعه تاریخی مذهب(مذاهب) شاید یک توسعهای را نیز همراه داشته باشد؛ و اگر، این روش جدید، نخست، یک تغییر ناگهانی به نظر برسد، این تنها راهی است در رها ساختن توسعه مطالعه، از یک تنگنا، به سوی راهی که اخیراً در میان دانشمندان و دین شناسان، بازشده است و آن را در پیش گرفتهاند؛ آنچه در حال حاضر، یک بازگشت انقلابی، به نظر میرسد، بهتر از آن است که به روشهای سنتی و کلاسیک برگردیم، و در پیش بگیریم.
مطالعه علمی مذاهب
برخورد اخیر ایمان مذهبی، با تحقیق علمی وعقلانی و توسعه دیدگاههای علمی در ادیان وسنّتهای مذهبی، به طور محدود و موقت، ابهامی در اصطلاحات و موضوعات پدید آورده است. این دیدگاههای علمی موضوع جدید مطالعه ادیان را، مقداری یک دست و مشخص کرده، امّا از طرف دیگر، اهداف ما را از مطالعه ادیان، تیره ساخته است.
با مطالعه عمیق و شفاف در مورد آنچه در تفکر ما، اتفاق میافتد، ما، باید بتوانیم خود را به طورعقلانی، از چنگ عناصر مختلف دروضع حاضر، برهانیم لذا، ممکن است هر یکی از این عناصر، به طور ساده و آسان، خود را به عنوان عنصر جدید وحیاتی مطرح سازد.
روش ما ، در مطالعه ادیان، به طور ساده، با تحقیق لفظی شروع میشود، لذا راهی که ما، واژهها را به کار میبریم، تقریباً جدول و فهرستی از الفاظ است که نشان میدهند که ما، چگونه فکر میکنیم و به طور عملی و دقیقاً این واژهها عامل مهمی هستند که نشان دهند، ما چگونه فکر میکنیم. برای فهمیدن جهان و دنیای خود، این روش، ضروری مینماید که ما باید، از اصطلاحات و مفاهیمی که به کار میبریم، به طور نقّادانه برخورد نماییم. به علاوه، برای فهمیدن فرهنگ و مذهب دیگر ملّتها ونسلها، ضروری است که ما، نباید، به طور غیر ناقدانه، چنین تصور کنیم که مفاهیم و معانی آنها از واژهها و همان مفاهیم ما است.
یک تاریخ کامل از اندیشهها، بایستی در یک تحقیق کامل از الفاظ جدید، وهمچنین از توسعه وفهم جدید در مفاهیم الفاظ قدیم میسور میشود. یک بار دیگر، تأکید میکنم که این روش جدید، تنها راه، در فهم واقعی از دنیای ما است.
سه سطح مختلف
سه سطح مختلف، در این مورد، مورد بحث میباشد:
1. واژههایی که تا به حال در زبان ومحاوره عمومی رایج بوده و مورد استعمال است.
2. مفاهیمی که از این واژهها به ذهن متبادر میشود.
3. جهان واقعی موجود در خارج که احیاناً چهرههایی از آن در مفاهیمی کم و بیش، نمایان و قابل توجه است ومفاهیم مزبور، از آن جهان واقعی، حکایت دارند.
ما، باید هوشیار باشیم، بیرون از بیتفاوتی یا عدم ادراک تاریخی ما قصور میکنیم اعلام بداریم که تغییراتی در استعمال واژهها، صورت پذیرفت که کاملاً خودکفا و بسنده است.
لذا به عقب برمیگردیم و ملاحظه کنیم که نوآوری ما چیست و در کجا واقع میشود؟!
ما، همچنین باید با هوشیاری زیاد توجه داشته باشیم که چگونه اندیشهها وافکار، حتّی در پشت همان واژهها، در ظرافتها و راههای ژرف وعمیق، با هم تفاوت دارند و مختلفند. از متفکری تا متفکری دیگر، از قرنی تا قرن دیگر، از جامعهای تا جامعهی دیگر. لذا ما افکار و اندیشههای دیگر مردمانِ بیرون از افکار و اندیشههای خودمان(غربیان) را باید بخوانیم و بفهمیم.1 و سرانجام، ما باید بسیار هوشیار باشیم مفاهیمی که ما یا آنها، در ذهن خودمان داریم، بسیار بدیهی وارزشمند تلقی شود، لذا، ما اندیشههای خود را در سطح عمومی وجهانی ارزیابی میکنیم، بیش از آنچه در محدوده و تنگنای محیط خود، مطالعه نماییم.
در دو فصل بعدی، ما نام و مشخصات ادیان فردی را مورد مطالعه قرار خواهیم داد و آرا و اندیشههایی که به نوعی واقعیت و وجود دارند، و در زیر عنوان خاصی تبلور و تجسّم یافتهاند، مطالعه خواهیم کرد.
معنی و مفهوم مذهب
در حال حاضر، اجازه دهید که واژه و مفهوم مذهب را مقداری توضیح دهیم.
متأسفانه، اصطلاح مذهب Religion مقداری مشکل است که تعریف شود. لااقل در دهههای اخیر تنوعی از تعریفهای گوناگون در مورد مذهب (از طرف دانشمندان علوم انسانی) به طور ابهام آمیز و گیج کننده اظهار شده است. هیچ یک از این تعریفها، به طور وسیع و گسترده از طرف متفکران، مورد پذیرش واقع نشده است. و شاید این نوع اظهار نظرها، نوعی شکست در توافق به تعریف مشخصی درباره مذهب، فراهم شده است، و مشکل میتوان به پاسخ روشنی در این زمینه، دست یافت تا بتوان به تعریف واحدی توافق کرد. و گامی به پیش نهاد و شاید گاهی چنین تصوّر میرود که انسانها، سوءال غلطی را پرسش میکنند.
در وضع موجود، ممکن است کسی چنین برداشت کند که این ناتوانی مضاعف در روشن کردن این مسئله، که واژه «مذهب» Religionبه چه چیز دلالت میکند و به چه معنی است، به خودی خود، پیشنهاد میکند که ما فعلاً معنی واژه مذهب Religionرا چشمپوشی کنیم. زیرا (به نظر متفکران معاصر) این واژه یک مفهوم ابهام آمیز دارد و هرگز به یک موضوع مشخص ومعین در جهان عینی، دلالت ندارد. امّا پدیدهای که ما آن را «پدیدهی مذهبی» میخوانیم، بدون تردید، در خارج وجود دارد و نمودهای عینی متنوعی در جهان، از آن به چشم میخورد. شاید، این تصور که نمودهای مذهبی، یک پدیدههای واقعی و شخصی را تشکیل میدهند، یک تحلیل غیر قابل توجیه باشد.
لذا، لازم نیست عجولانه دست و پا بزنیم و به داوری بنشینیم، زیرا نتیجه خیلی فشرده و کلان است که ما به ظرافت و یک پایه و اساسی را پیریزی نماییم.
یک پیشنهاد دیگر، ممکن است این باشد که عدم توافق و رو در رو شدن با بن بست در نبودِ یک تعریف روشن و جامع درباره «مذهب» شاید از کیفیت و چگونگی موضوع (مذهب) ناشی شود. لذا، این سوءال که آیا بشر در مورد مذهب، چگونه فکر میکند بر محورِ این پرسش دور میزند که: بشر چگونه درباره زندگی و جهان، در کل، میاندیشد؟!
معنایی که یک شخص بر این اصطلاح «مذهب» اِسناد میدهد کلید مفهومی است که شخص در مورد هستی میفهمد و دریافت میکند. امید بستن به این که به یک توافق کلی در مورد «تعریف مذهب» نایل آییم، شاید پاسخ آن را دربارهی کلّ پرسشها درباره : انسان، حقیقت و سرنوشت جستجو کرد؟!
دانشمندان جامعه شناس و همینطور فیلسوفان، بسیار خام وسادهاند اگر تصور کنند که این پرسشها، به آسانی، قابل پاسخ هستند و یا اجماع و اتفاق آرا را در لابهلای تحقیقات ما، جستجو کنند و در نتیجه، رسیدن به چنین اجتماعی نیز ناممکن خواهد بود.
بالأخره بشر چگونه دربارهی مذهب میاندیشد؟ بستگی دارد که او، دربارهی کل«زندگی» چه نظری دارد؟! و این موضوع مهم«کلید اصلی است برای کلّ تفکر و اندیشه انسان».
اگر ما از «محدود بودنِ خود، آگاه باشیم و از دیدگاههای ویژه دیگران، با خبر شویم، قطعاً افق فهم و درک خود را، توسعه خواهیم بخشید.
چند نکته مهم:
1. ما، باید توجه داشته باشیم که چیزی که ما آن را «مذهب» مینامیم، بسیار گسترده، وسیع ، و پدیدهای طولانی در تاریخ بشر است از آنچه به سادگی این اصطلاح را یا لااقل در کنار اصطلاحات دیگر، به کار میبریم و میخواهیم آن را مشخص ساخته وتعریف نماییم.
2. در هر جامعهای، امروزه، در روی زمین، پدیدهای وجود دارد که ما، با ادّعای مراقبان تیزهوش، آن را «مذهب» اصطلاح کنیم یا «مذهب» بنامیم.2
ما، میتوانیم مذهب را به عنوان جدیدترین مطالعه، در ریشههای فرهنگ بشری، آن را مطالعه کنیم و ردیابی نماییم و ما میتوانیم بر این نکته پافشاری کنیم که:
«بشر هر کجا که بوده، همواره مذهب نیز پا به پای او، بوده است. ما ادّعا میکنیم که امروز و همچنین در سالهای دور تاریخ بشری، چند تا لغت و زبان وجود داشته است که ما، میتوانیم آن را «مذهب» یا «مذاهب» ترجمه کنیم و قطعاً این مذهب یا مذاهب، بیرون از فرهنگ مغرب زمینیان و در جهانهای دور دست بوده است.
ممکن است کسی وسوسه شود که در واقع بپرسیم: آیا در فرهنگهای دیگر، مفهوم مترادف ومعادل نزدیکی با مذهب، وجود نداشته که از فرهنگ معاصر غربی متأثر شده باشد؟!پاسخ، قطعاً منفی است.
به استثنای موضع مشخص اسلام، زیرا به جز اسلام، در هیج مذهب دیگری، اصطلاح معینی برای حالت مذهبی بودن انسان وجود ندارد. و تنها اسلام است که واژه «دین» را بر این صفت انسان، وضع کرده است. ما در فصول آینده، این مسأله را اثبات خواهیم کرد.
2. این نکته بسیار و اضح و قطعی است که بشر در طول تاریخ و در طول پهنه جهان، یک موجود مذهبی بوده است، بی آن که از اصطلاح معینی، کمک بگیرد و بی آن که یک تحلیل عقلانی که اصطلاح مذهب آن را ایفاد میکند، داشته باشد.
من، کاملاً احساس میکنم که این موضوع، بسیار واضح و روشن است که بشر میتواند مذهبی باشد بدون این که مفهوم یا اصطلاحی برای آن داشته باشد و این که ادراک دینی، ممکن است غیر از حالت پرسش باشد.
ممکن است کسی بگوید که همواره گرایش انسان مذهبی با موجودی به نام «خدا» همراه بوده است. یعنی اعتقاد به خدا از ملزومات گرایش دینی است. امّا این سخن خیلی طعن آمیز و ریشخند کننده است امّا، هرگز بیمعنا و پوچ نیست. لذا، انسان مذهبی، در جامعههای سفسطهانگیز یا کم رشد ممکن است خدا و «مطلق» را با چیزهای دیگر، تعویض کند و به نوعی شرک آلوده شود. این چنین انسانی با خدا ارتباط دارد امّا به واسطه یک بُت، نوعی پرستش، نوعی دکترین یا هر چیز دیگر. یا در بعضی سنّتها، یک شخص به جای «خدا» جایگزین شده است. به هر حال، انسان هر کجا که زندگی کرده است با نوعی مذهب، همراه بوده است. و شاید احمقانه نباشد ادّعا کنیم که سر زدن و برخاستن مفهوم مذهبی به نوعی با انحطاط عملی خود مذهب، ارتباط دارد. به عبارت دیگر، بشر مذهبی بود بی آن که برای آن عبارتی پیدا کند.
تلاش برای پیدا کردن مفهوم و واژه برای خصلت «مذهبی بودن» به نوعی با انحطاط عملی مذهب، توأم بوده است. البته، این، در ابتدای کلام، بسیار ادّعای بزرگ و عظیمی است که تحقیق بیشتری میطلبد. حالا، تناسب دارد که موضوع را ژرفتر وعمیقتر بررسی نماییم.
ریشه واژه در زبان لاتین
واژه Religionاز ریشه لاتینی Religio گرفته شده است و به معنی «آویخته شدن» میباشد. اصطلاحی است که احتمالاً در گستره وسیعی بکار میرفت حتی از سوی یک نویسندهی عادی، بدون این که مفهوم صریح و روشنی داشته باشد.
به هر حال، کارایی این اصطلاح، لا اقل تا دورانی که مذهب رومی و دیگر چهرههای زندگی زیر نفوذ فرهنگ یونانی واقع میشود، ادامه داشته و در آن دوره، از مفهوم مشخص ومحدودی که بعدها به خود میگیرد، مشخصتر میباشد.
دانشمندان معاصر3 در مورد مذهب، دو نظریه را احتمال میدهند:
1. طرح یک نیروی مخوف خارج از وجود انسان است که او را ملزم میکند که رفتار خاصّی را داشته باشد و گرنه به کیفر ترسناک و مخوفی که نوعی «تابو» است، گرفتار خواهد شد.
2. مذهب، احساسی است که در مقابل چنین نیروهایی، پیدا میشود.
این دو معنا، ممکن است با همدیگر مقداری مخلوط و آمیخته باشد، زیرا این نیروها به نظر ما بینندگان ممکن است به عنوان نیروهای درونی تصور شوند که مورد اعتقاد شخص است ویا در واقع به نوعی نیروهای خارج از انسان که وجود دارند ومورد پرستش قرار میگیرند، در نتیجه، احساس میشود که نیروی مرموز «مانا» در حال نزول است و یا شخص دارای نوعی وسواس است که، نیروی مرموز را احساس میکند، دیده میشود. در هر مورد، اصطلاح «مذهبی بودن» به کار میرود. به این ترتیب، مکانهای مقدس یا اشخاص مقدس که در انجام وظیفه دینی خود، تلاش داشتهاند، پیدا شده است. بر خلاف توسعه کم و زیاد معنی واژه Religioدر قرنهای اخیر، ممکن است که به این نکته مهم توجه داشته باشیم که صفت لاتینی واژه یعنی Religious (مذهبی) تاریخ با ثبات و محکمتری از استعمال خود اسم Religiouدارد. آن هم شاید به این علت باشد که این نحوهی استعمال، بسیار طبیعی یا بسیار قابل کنترل باشد از این که چنین تصور شود که این اصطلاحها، حکایت از کیفیت زندگی انسانها یا رنگ آمیزی جهان آن طوری که، آنها جهان را میبینند، تا این که این نیروها، موجودات واقعی و مستقل باشند.
ما، شاید در فصول آینده، به این نکته اشاره کنیم که تاریخ بشری، بیشتر قابل تأمل و فهم باشد. اگر ما چنین فکر کنیم که مذهب یا مذاهب، بیشتری از آن که اسم باشند، صفت بودند یعنی، بیش از آن که یک سیستم خاص اجتماعی باشند، یک حالت درونی و کیفیت روحی بودند و یک حالت عارضی بر روح انسان بودند تا یک واقعیت خارجی و همچنین تشریفات و مراسمی، مذهب به شمار می آید، چندان گزاف نگفتهایم.
در طول استعمال واژه لاتینی Religioبه معنی مذهب، تا پایان دوره توسعه مفهوم مذهب در دنیای لاتین احساس مراسم مذهبی، معمولاً با رعایت بیرونی و ظاهری یک عمل مخصوص توأم بوده و قالبگیری شده است. این روش، شاید به گرایش روحی، ارتباط دارد که چیزی را ما، آن را الوهی یا مقدس مینامیم ، وغالباً در شکل و فرم یک شخص یا «خدا» آن هم در فرم و قالب اعمال منظم دینی، ملاحظه میشود، ملحوظ باشد.
هر کجا، کسی با واژه Religioدر نوشتههای نویسندگان بعدی، برخوردکند، این امکان، بایستی در ذهن او به وجود بیاید که مفهوم مذهب، همین چیز است که ملاحظه میشود. پرستش یک خدای معین عملاً توأم با مراسم دینی در معبد آن خدا، برگزار میشود.
دیدن و احساس کردن دنیا، با این روش مشخص، به طور عمده پایان یافته و فراموش شده است. بسیاری از ما انسانها و مغرب زمینیان، امروزه با بینش مذهبی عادت کردهایم که کاملاً با همدیگر متفاوت و اختلاف دارند (چه بخواهیم یا نخواهیم).
لذا، ما نیاز داریم، تصویر قابل ملاحظهای برای فهمیدن و تفهیم اوضاع و شرایط روحی را در خلال مراسم و اعمال دینی که به نوعی بسیار با اهمیتتر ومقدستر از حضور یک «خدا» بود، ملاحظه نماییم.
واژه Religioبیشتر به مراسم و تشریفات دینی مربوط میشود که به طور عینی و عملی مطرح میباشند چیزی که ما آن را تبیین بیرونی و ظاهری عقیده مینامیم، یا راه و روشی که ما معمولاً آن را به طور اصلی، به جای دیگر مربوط میدانیم. هنوز مذهب، مفهوم عالی احساس دینی و منبع ذهنی مشخص را جمع کرده است که ما، نه تنها به طور اصلی با اعمال مذهبی، بلکه با واقعیت متعالی که به نام او، مراسم عبادت، برگزار میشود، سهیم و شریک باشیم.
تأثیر اندیشه یونانی بر تفکر دینی روم
درست در قرن اول میلادی، زندگی رومی، به طور قابل ملاحظهای و اغراق آمیزی توسعه یافت و در زیر نفوذ و تأثیر اندیشه یونانی دو کتاب مهم ، در مورد مسایل مورد بحث نوشته شد.
1. اشعار لوکرتیوس Lucretiusبه نام Rerum Natura ] on theNature of the things [= در طبیعت اشیا، این کتاب به عنوان ماتریالیسم علمی در آزاد کردن انسان از بار مذهب، نوشته شده است.
2. کتاب سیسرون به نام De Nutura Deorum ] on the Nature of gods [«درطبیعت خدایان»، این کتاب به طور عمده و موءدبانه نه درباره مذهب، بلکه چیزی را که عنوان بحث به آن دلالت میکند، یعنی الوهیت، بحث میکرد.
در اشعار طولانی، بیش از شش هزار خطّی لوکرتیوس واژه Religio «پرستش» را هشت مرتبه به کار میبرد وجمع آن را Religionsرا شش بار.
و به طور عموم، او، بیشتر(چنانچه عنوانش دلالت دارد) دیدگاه خود را از جهان، ترویج میکند، بیش از آن که به دیدگاههای دیگران حمله کند.
به طور نمونه، در اشعار لوکرتیوس، اعمال و نظرات مذهبی، مشهود است. در یک پاراگراف روشن در آغاز اشعار، که به نوعی آهنگ همه اشعارش را اِشعار میدارد، او، دقیقاً محتاطانه، مشخص میکند که مذهب، به عنوان یک وجود آسمانی به بشر، اعطا شده است. در این پاراگراف، و احتمالاً در سه یا چهار مورد دیگر، مفهوم مذهب به عنوان یک وجود بزرگ متولد میشود.
البته کسی ممکن است یادآوری کند که شاعر به طور واقعی، به خدایان حمله نمیکند، خدایانی که او، آنها را میخواند و دعا میکند، بلکه شاعر به روشی که انسانها پرستش میکنند و انسانها را میترسانند. او به طور کنجکاوانه و جدّی، این روشها را «خدانشناسانه و کافر» خوانده است. و در پاراگراف قوی و مهیّج ، مشاعر، نیایش صحیح و حقیقی را تصویر میکند البته نه به عنوان مراسم عبادتی سنتی بی معنای رومی، بلکه بیشتر به طور طبیعی یک عرفان آرامش بخش.
دیدگاههای سیسرون
از طرف دیگر، سیسرون، با مذهب نه به عنوان یک پدیده، بلکه با خدایان، برخورد میکند و در کتاب خود، با خدایان، از نقطه نظر رابطهی انسانها با خدایان، سخن میگوید. کتاب، بیشتر، اندیشه و افکار فیلسوفانهای است درباره «خدایان» و نه دربارهی اعمال ومراسم سنّتی مذهبی که مورد بحث میباشد. لذا اصطلاح «مذهب » Religioبه طور شایع و عمومی، و نه نادر وکمیاب، به کار میرود. او، در مکالمهی مزعوم خود، سخنگویان را در به کار بردن واژه Religioدر بیش از یک معنی وا حساس، آماده میکند که مراسم دینی، یکی از آنها است. به خصوص آنجا که به طور صیغه جمع به کار روند[ادیان] یا شاید، به درستی (به ویژه وقتی که با صیغه مفرد (دین) به کار رود) در مقام ایفا و اجرای مراسم.
همچنین یک زمینهی مشخص از استعمال سیسرون درباره واژه Religioدرمورد احساس شخصی و فاعلی قضیه است.
در اینجا مذهب، در واقع یک نظر و دیدگاه است.
سیسرون نه فقط مذهب را تعمیم نمیدهد، بلکه بسیار با ملاحظه و احتیاط، معنی قدیمی مذهب را نرم کرده وچنین تعریف میکند: مذهب، هیبت یا حیرتزایی است که انسانها در مقابل نیروی مرموز و ناشناخته، احساس میکنند.
باز هم، سیسرون، تأکید دارد که این دیدگاه را تأییدکند که مذهب را یک «احساس و یک کیفیت از زندگی انسانها ، تصویر نماید». که مذهب «چیزی است که در قلب انسانها وجود دارد و یک مرتبه به طور مستقیم ملموس میباشد». و در تمایز انسان مذهبی با انسان خرافی توضیح میدهد که: تمایز این دو شخص را باید در دیدگاه آنها به عنوان پرستشگر، ملاحظه کرد که چگونه دیدگاه خود را اعمال میکنند. به طور کلی، کار سیسرون، مذهب را به عنوان یک چیز ذاتی که زندگی بشر دارد، توسعه میدهد، تا آن که مذهب، یک نظر یا عمل احترام آمیز به خدایان باشد. لذا تفاوت دیدگاه لوکرتیوس یا سیسرون، در این نقطه متمایز میشود که او، مذهب را در بیرون از انسان و سیسرون آن را در درون انسان جستجو میکند.4