آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

امروز، به طور معمول، چنین مفروض است که در زندگی و اجتماع بشری، یک موضوع مشخص و برجسته‏ای وجود دارد که«مذهب»نامیده می‏شود. این پدیده، در روی زمین، در حال حاضر، در شکلهای مختلف ومذاهب متنوع کوچک به خصوص در میان مردمان ابتدایی و دور افتاده Primitive Man و در شکل فرهنگهای مختلف ومذاهب بزرگ که بسیاری از مناطق زمین را پوشانده است، دیده می‏شود. هر یک از این مذاهب بزرگ به نامی خوانده می‏شوند و هر یکی نامی دارد به مانند: مسیحیت، بوداییسم، هندوییسم، و....
من، پیشنهاد می‏کنم که ما، احتمالاً، روش خود را بررسی کرده و تحقیق کنیم وراه خود را در نامگذاری این مذاهب مشخص سازیم. لذا، این مسأله کاملاً در ذهنیت ما (غربیان) چنان جا افتاده است که شاید مشکل بتوان آن را مورد سوءال و پرسش قرار داد.
ممکن است، کسی باور داشته باشد که این مسأله، ارزش آن را دارد که مقداری، درنگ کرده و آرا و اندیشه‏ای که ما درباره آنها چنین
_______________________________
* . ویلفرید کانتول اسمیث Wilfred Cantwell Smith مدیر مرکز ادیان جهان در دانشگاه هاروارد است. او کتابهای مفید و ارزشمندی در زمینه ادیان ومسایل اسلامی نوشته است که معروف‏ترین آنها عبارت است از:
1. اسلام در عصر جدید Islam in Modern History
2. تنوع دینی Religious Diversity
3. معنی و غایت دین The Meaning and End of Religion
اینک ترجمه‏ی کتاب اخیر تقدیم می‏شود امیدوارم که در عرصه مباحث کلام جدید و علم تطبیق ادیان، مفید افتد. مترجم________________________________________
فکر می‏کنیم، آن را بیازماییم و محک بزنیم.
مثلاً اجازه دهید که ببینیم که چگونه و در چه نقطه‏ای از جهان، مطالعه راه زندگی بشر، این چنین، از خلال مذاهب و ادیان، ظهور کرده است و چگونه گسترش یافته وتوسعه پذیرفته است؟!
اجازه دهید، مقداری در مفهوم این مذاهب، بیاندیشیم و راه اکتشافی و بررسی آن را، به دست بیاوریم. در آن موقع ممکن است در وضعی قرار بگیریم که چگونه و چه مقدار این روش مطالعه «مذاهب» ارزشمند است؟ و یا از چه راههایی، این تحلیل از زندگی بشری، شفاف می‏شود و در چه راههایی شاید ابهام آمیز و انحرافی می‏گردد؟!
با تأکید و محافظت به روش و متد تاریخی، ممکن است، ما، بر آخرین سوءال، به طور عملی و پراگماتیکی، تأکید نماییم. بعد از زمینه‏سازی مسیر وروش مطالعه که ما، روی این پدیده‏ها «مذاهب» یقین کردیم، ممکن است، کسی با وضع بهتری، موضوع را دنبال کرده و به مطالب نو و اکتشافات جدیدی، دست یابد؟
لذا، با دیدگاه تاریخی، به نظر می‏رسد که طرح ما، زیاد تند روانه و رادیکال یا درهم گسیخته(چنانچه در ابتدا به نطر می‏رسد) نخواهد بود. بی آن که موضع شخصی را تحریف کرده و واژگون سازیم. این روش مطالعه تاریخی مذهب(مذاهب) شاید یک توسعه‏ای را نیز همراه داشته باشد؛ و اگر، این روش جدید، نخست، یک تغییر ناگهانی به نظر برسد، این تنها راهی است در رها ساختن توسعه مطالعه، از یک تنگنا، به سوی راهی که اخیراً در میان دانشمندان و دین شناسان، بازشده است و آن را در پیش گرفته‏اند؛ آنچه در حال حاضر، یک بازگشت انقلابی، به نظر می‏رسد، بهتر از آن است که به روشهای سنتی و کلاسیک برگردیم، و در پیش بگیریم.
مطالعه علمی مذاهب
برخورد اخیر ایمان مذهبی، با تحقیق علمی وعقلانی و توسعه دیدگاههای علمی در ادیان وسنّتهای مذهبی، به طور محدود و موقت، ابهامی در اصطلاحات و موضوعات پدید آورده است. این دیدگاههای علمی موضوع جدید مطالعه ادیان را، مقداری یک دست و مشخص کرده، امّا از طرف دیگر، اهداف ما را از مطالعه ادیان، تیره ساخته است.
با مطالعه عمیق و شفاف در مورد آنچه در تفکر ما، اتفاق می‏افتد، ما، باید بتوانیم خود را به طورعقلانی، از چنگ عناصر مختلف دروضع حاضر، برهانیم لذا، ممکن است هر یکی از این عناصر، به طور ساده و آسان، خود را به عنوان عنصر جدید وحیاتی مطرح سازد.
روش ما ، در مطالعه ادیان، به طور ساده، با تحقیق لفظی شروع می‏شود، لذا راهی که ما، واژه‏ها را به کار می‏بریم، تقریباً جدول و فهرستی از الفاظ است که نشان می‏دهند که ما، چگونه فکر می‏کنیم و به طور عملی و دقیقاً این واژه‏ها عامل مهمی هستند که نشان دهند، ما چگونه فکر می‏کنیم. برای فهمیدن جهان و دنیای خود، این روش، ضروری می‏نماید که ما باید، از اصطلاحات و مفاهیمی که به کار می‏بریم، به طور نقّادانه برخورد نماییم. به علاوه، برای فهمیدن فرهنگ و مذهب دیگر ملّتها ونسلها، ضروری است که ما، نباید، به طور غیر ناقدانه، چنین تصور کنیم که مفاهیم و معانی آنها از واژه‏ها و همان مفاهیم ما است.
یک تاریخ کامل از اندیشه‏ها، بایستی در یک تحقیق کامل از الفاظ جدید، وهمچنین از توسعه وفهم جدید در مفاهیم الفاظ قدیم میسور می‏شود. یک بار دیگر، تأکید می‏کنم که این روش جدید، تنها راه، در فهم واقعی از دنیای ما است.
سه سطح مختلف
سه سطح مختلف، در این مورد، مورد بحث می‏باشد:
1. واژه‏هایی که تا به حال در زبان ومحاوره عمومی رایج بوده و مورد استعمال است.
2. مفاهیمی که از این واژه‏ها به ذهن متبادر می‏شود.
3. جهان واقعی موجود در خارج که احیاناً چهره‏هایی از آن در مفاهیمی کم و بیش، نمایان و قابل توجه است ومفاهیم مزبور، از آن جهان واقعی، حکایت دارند.
ما، باید هوشیار باشیم، بیرون از بی‏تفاوتی یا عدم ادراک تاریخی ما قصور می‏کنیم اعلام بداریم که تغییراتی در استعمال واژه‏ها، صورت پذیرفت که کاملاً خودکفا و بسنده است.
لذا به عقب برمی‏گردیم و ملاحظه کنیم که نوآوری ما چیست و در کجا واقع می‏شود؟!
ما، همچنین باید با هوشیاری زیاد توجه داشته باشیم که چگونه اندیشه‏ها وافکار، حتّی در پشت همان واژه‏ها، در ظرافتها و راههای ژرف وعمیق، با هم تفاوت دارند و مختلفند. از متفکری تا متفکری دیگر، از قرنی تا قرن دیگر، از جامعه‏ای تا جامعه‏ی دیگر. لذا ما افکار و اندیشه‏های دیگر مردمانِ بیرون از افکار و اندیشه‏های خودمان(غربیان) را باید بخوانیم و بفهمیم.1 و سرانجام، ما باید بسیار هوشیار باشیم مفاهیمی که ما یا آنها، در ذهن خودمان داریم، بسیار بدیهی وارزشمند تلقی شود، لذا، ما اندیشه‏های خود را در سطح عمومی وجهانی ارزیابی می‏کنیم، بیش از آنچه در محدوده و تنگنای محیط خود، مطالعه نماییم.
در دو فصل بعدی، ما نام و مشخصات ادیان فردی را مورد مطالعه قرار خواهیم داد و آرا و اندیشه‏هایی که به نوعی واقعیت و وجود دارند، و در زیر عنوان خاصی تبلور و تجسّم یافته‏اند، مطالعه خواهیم کرد.
معنی و مفهوم مذهب
در حال حاضر، اجازه دهید که واژه و مفهوم مذهب را مقداری توضیح دهیم.
متأسفانه، اصطلاح مذهب Religion مقداری مشکل است که تعریف شود. لااقل در دهه‏های اخیر تنوعی از تعریفهای گوناگون در مورد مذهب (از طرف دانشمندان علوم انسانی) به طور ابهام آمیز و گیج کننده اظهار شده است. هیچ یک از این تعریفها، به طور وسیع و گسترده از طرف متفکران، مورد پذیرش واقع نشده است. و شاید این نوع اظهار نظرها، نوعی شکست در توافق به تعریف مشخصی درباره مذهب، فراهم شده است، و مشکل می‏توان به پاسخ روشنی در این زمینه، دست یافت تا بتوان به تعریف واحدی توافق کرد. و گامی به پیش نهاد و شاید گاهی چنین تصوّر می‏رود که انسانها، سوءال غلطی را پرسش می‏کنند.
در وضع موجود، ممکن است کسی چنین برداشت کند که این ناتوانی مضاعف در روشن کردن این مسئله، که واژه «مذهب» Religionبه چه چیز دلالت می‏کند و به چه معنی است، به خودی خود، پیشنهاد می‏کند که ما فعلاً معنی واژه مذهب Religionرا چشم‏پوشی کنیم. زیرا (به نظر متفکران معاصر) این واژه یک مفهوم ابهام آمیز دارد و هرگز به یک موضوع مشخص ومعین در جهان عینی، دلالت ندارد. امّا پدیده‏ای که ما آن را «پدیده‏ی مذهبی» می‏خوانیم، بدون تردید، در خارج وجود دارد و نمودهای عینی متنوعی در جهان، از آن به چشم می‏خورد. شاید، این تصور که نمودهای مذهبی، یک پدیده‏های واقعی و شخصی را تشکیل می‏دهند، یک تحلیل غیر قابل توجیه باشد.
لذا، لازم نیست عجولانه دست و پا بزنیم و به داوری بنشینیم، زیرا نتیجه خیلی فشرده و کلان است که ما به ظرافت و یک پایه و اساسی را پی‏ریزی نماییم.
یک پیشنهاد دیگر، ممکن است این باشد که عدم توافق و رو در رو شدن با بن بست در نبودِ یک تعریف روشن و جامع درباره «مذهب» شاید از کیفیت و چگونگی موضوع (مذهب) ناشی شود. لذا، این سوءال که آیا بشر در مورد مذهب، چگونه فکر می‏کند بر محورِ این پرسش دور می‏زند که: بشر چگونه درباره زندگی و جهان، در کل، می‏اندیشد؟!
معنایی که یک شخص بر این اصطلاح «مذهب» اِسناد می‏دهد کلید مفهومی است که شخص در مورد هستی می‏فهمد و دریافت می‏کند. امید بستن به این که به یک توافق کلی در مورد «تعریف مذهب» نایل آییم، شاید پاسخ آن را درباره‏ی کلّ پرسشها درباره : انسان، حقیقت و سرنوشت جستجو کرد؟!
دانشمندان جامعه شناس و همینطور فیلسوفان، بسیار خام وساده‏اند اگر تصور کنند که این پرسشها، به آسانی، قابل پاسخ هستند و یا اجماع و اتفاق آرا را در لابه‏لای تحقیقات ما، جستجو کنند و در نتیجه، رسیدن به چنین اجتماعی نیز ناممکن خواهد بود.
بالأخره بشر چگونه درباره‏ی مذهب می‏اندیشد؟ بستگی دارد که او، درباره‏ی کل«زندگی» چه نظری دارد؟! و این موضوع مهم«کلید اصلی است برای کلّ تفکر و اندیشه انسان».
اگر ما از «محدود بودنِ خود، آگاه باشیم و از دیدگاههای ویژه دیگران، با خبر شویم، قطعاً افق فهم و درک خود را، توسعه خواهیم بخشید.
چند نکته مهم:
1.    ما، باید توجه داشته باشیم که چیزی که ما آن را «مذهب» می‏نامیم، بسیار گسترده، وسیع ، و پدیده‏ای طولانی در تاریخ بشر است از آنچه به سادگی این اصطلاح را یا لااقل در کنار اصطلاحات دیگر، به کار می‏بریم و می‏خواهیم آن را مشخص ساخته وتعریف نماییم.
2.    در هر جامعه‏ای، امروزه، در روی زمین، پدیده‏ای وجود دارد که ما، با ادّعای مراقبان تیزهوش، آن را «مذهب» اصطلاح کنیم یا «مذهب» بنامیم.2
ما، می‏توانیم مذهب را به عنوان جدیدترین مطالعه، در ریشه‏های فرهنگ بشری، آن را مطالعه کنیم و ردیابی نماییم و ما می‏توانیم بر این نکته پافشاری کنیم که:
«بشر هر کجا که بوده، همواره مذهب نیز پا به پای او، بوده است. ما ادّعا می‏کنیم که امروز و همچنین در سالهای دور تاریخ بشری، چند تا لغت و زبان وجود داشته است که ما، می‏توانیم آن را «مذهب» یا «مذاهب» ترجمه کنیم و قطعاً این مذهب یا مذاهب، بیرون از فرهنگ مغرب زمینیان و در جهان‏های دور دست بوده است.
ممکن است کسی وسوسه شود که در واقع بپرسیم: آیا در فرهنگهای دیگر، مفهوم مترادف ومعادل نزدیکی با مذهب، وجود نداشته که از فرهنگ معاصر غربی متأثر شده باشد؟!پاسخ، قطعاً منفی است.
به استثنای موضع مشخص اسلام، زیرا به جز اسلام، در هیج مذهب دیگری، اصطلاح معینی برای حالت مذهبی بودن انسان وجود ندارد. و تنها اسلام است که واژه «دین» را بر این صفت انسان، وضع کرده است. ما در فصول آینده، این مسأله را اثبات خواهیم کرد.
2. این نکته بسیار و اضح و قطعی است که بشر در طول تاریخ و در طول پهنه جهان، یک موجود مذهبی بوده است، بی آن که از اصطلاح معینی، کمک بگیرد و بی آن که یک تحلیل عقلانی که اصطلاح مذهب آن را ایفاد می‏کند، داشته باشد.
من، کاملاً احساس می‏کنم که این موضوع، بسیار واضح و روشن است که بشر می‏تواند مذهبی باشد بدون این که مفهوم یا اصطلاحی برای آن داشته باشد و این که ادراک دینی، ممکن است غیر از حالت پرسش باشد.
ممکن است کسی بگوید که همواره گرایش انسان مذهبی با موجودی به نام «خدا» همراه بوده است. یعنی اعتقاد به خدا از ملزومات گرایش دینی است. امّا این سخن خیلی طعن آمیز و ریشخند کننده است امّا، هرگز بی‏معنا و پوچ نیست. لذا، انسان مذهبی، در جامعه‏های سفسطه‏انگیز یا کم رشد ممکن است خدا و «مطلق» را با چیزهای دیگر، تعویض کند و به نوعی شرک آلوده شود. این چنین انسانی با خدا ارتباط دارد امّا به واسطه یک بُت، نوعی پرستش، نوعی دکترین یا هر چیز دیگر. یا در بعضی سنّتها، یک شخص به جای «خدا» جایگزین شده است. به هر حال، انسان هر کجا که زندگی کرده است با نوعی مذهب، همراه بوده است. و شاید احمقانه نباشد ادّعا کنیم که سر زدن و برخاستن مفهوم مذهبی به نوعی با انحطاط عملی خود مذهب، ارتباط دارد. به عبارت دیگر، بشر مذهبی بود بی آن که برای آن عبارتی پیدا کند.
تلاش برای پیدا کردن مفهوم و واژه برای خصلت «مذهبی بودن» به نوعی با انحطاط عملی مذهب، توأم بوده است. البته، این، در ابتدای کلام، بسیار ادّعای بزرگ و عظیمی است که تحقیق بیشتری می‏طلبد. حالا، تناسب دارد که موضوع را ژرفتر وعمیق‏تر بررسی نماییم.
ریشه واژه در زبان لاتین
واژه Religionاز ریشه لاتینی Religio گرفته شده است و به معنی «آویخته شدن» می‏باشد. اصطلاحی است که احتمالاً در گستره وسیعی بکار می‏رفت حتی از سوی یک نویسنده‏ی عادی، بدون این که مفهوم صریح و روشنی داشته باشد.
به هر حال، کارایی این اصطلاح، لا اقل تا دورانی که مذهب رومی و دیگر چهره‏های زندگی زیر نفوذ فرهنگ یونانی واقع می‏شود، ادامه داشته و در آن دوره، از مفهوم مشخص ومحدودی که بعدها به خود می‏گیرد، مشخص‏تر می‏باشد.
دانشمندان معاصر3 در مورد مذهب، دو نظریه را احتمال می‏دهند:
1. طرح یک نیروی مخوف خارج از وجود انسان است که او را ملزم می‏کند که رفتار خاصّی را داشته باشد و گرنه به کیفر ترسناک و مخوفی که نوعی «تابو» است، گرفتار خواهد شد.
2. مذهب، احساسی است که در مقابل چنین نیروهایی، پیدا می‏شود.
این دو معنا، ممکن است با همدیگر مقداری مخلوط و آمیخته باشد، زیرا این نیروها به نظر ما بینندگان ممکن است به عنوان نیروهای درونی تصور شوند که مورد اعتقاد شخص است ویا در واقع به نوعی نیروهای خارج از انسان که وجود دارند ومورد پرستش قرار می‏گیرند، در نتیجه، احساس می‏شود که نیروی مرموز «مانا» در حال نزول است و یا شخص دارای نوعی وسواس است که، نیروی مرموز را احساس می‏کند، دیده می‏شود. در هر مورد، اصطلاح «مذهبی بودن» به کار می‏رود. به این ترتیب، مکانهای مقدس یا اشخاص مقدس که در انجام وظیفه دینی خود، تلاش داشته‏اند، پیدا شده است. بر خلاف توسعه کم و زیاد معنی واژه Religioدر قرنهای اخیر، ممکن است که به این نکته مهم توجه داشته باشیم که صفت لاتینی واژه یعنی Religious (مذهبی) تاریخ با ثبات و محکمتری از استعمال خود اسم Religiouدارد. آن هم شاید به این علت باشد که این نحوه‏ی استعمال، بسیار طبیعی یا بسیار قابل کنترل باشد از این که چنین تصور شود که این اصطلاح‏ها، حکایت از کیفیت زندگی انسانها یا رنگ آمیزی جهان آن طوری که، آنها جهان را می‏بینند، تا این که این نیروها، موجودات واقعی و مستقل باشند.
ما، شاید در فصول آینده، به این نکته اشاره کنیم که تاریخ بشری، بیشتر قابل تأمل و فهم باشد. اگر ما چنین فکر کنیم که مذهب یا مذاهب، بیشتری از آن که اسم باشند، صفت بودند یعنی، بیش از آن که یک سیستم خاص اجتماعی باشند، یک حالت درونی و کیفیت روحی بودند و یک حالت عارضی بر روح انسان بودند تا یک واقعیت خارجی و همچنین تشریفات و مراسمی، مذهب به شمار می آید، چندان گزاف نگفته‏ایم.
در طول استعمال واژه لاتینی Religioبه معنی مذهب، تا پایان دوره توسعه مفهوم مذهب در دنیای لاتین احساس مراسم مذهبی، معمولاً با رعایت بیرونی و ظاهری یک عمل مخصوص توأم بوده و قالب‏گیری شده است. این روش، شاید به گرایش روحی، ارتباط دارد که چیزی را ما، آن را الوهی یا مقدس می‏نامیم ، وغالباً در شکل و فرم یک شخص یا «خدا» آن هم در فرم و قالب اعمال منظم دینی، ملاحظه می‏شود، ملحوظ باشد.
هر کجا، کسی با واژه Religioدر نوشته‏های نویسندگان بعدی، برخوردکند، این امکان، بایستی در ذهن او به وجود بیاید که مفهوم مذهب، همین چیز است که ملاحظه می‏شود. پرستش یک خدای معین عملاً توأم با مراسم دینی در معبد آن خدا، برگزار می‏شود.
دیدن و احساس کردن دنیا، با این روش مشخص، به طور عمده پایان یافته و فراموش شده است. بسیاری از ما انسانها و مغرب زمینیان، امروزه با بینش مذهبی عادت کرده‏ایم که کاملاً با همدیگر متفاوت و اختلاف دارند (چه بخواهیم یا نخواهیم).
لذا، ما نیاز داریم، تصویر قابل ملاحظه‏ای برای فهمیدن و تفهیم اوضاع و شرایط روحی را در خلال مراسم و اعمال دینی که به نوعی بسیار با اهمیت‏تر ومقدس‏تر از حضور یک «خدا» بود، ملاحظه نماییم.
واژه Religioبیشتر به مراسم و تشریفات دینی مربوط می‏شود که به طور عینی و عملی مطرح می‏باشند چیزی که ما آن را تبیین بیرونی و ظاهری عقیده می‏نامیم، یا راه و روشی که ما معمولاً آن را به طور اصلی، به جای دیگر مربوط می‏دانیم. هنوز مذهب، مفهوم عالی احساس دینی و منبع ذهنی مشخص را جمع کرده است که ما، نه تنها به طور اصلی با اعمال مذهبی، بلکه با واقعیت متعالی که به نام او، مراسم عبادت، برگزار می‏شود، سهیم و شریک باشیم.
تأثیر اندیشه یونانی بر تفکر دینی روم
درست در قرن اول میلادی، زندگی رومی، به طور قابل ملاحظه‏ای و اغراق آمیزی توسعه یافت و در زیر نفوذ و تأثیر اندیشه یونانی دو کتاب مهم ، در مورد مسایل مورد بحث نوشته شد.
1. اشعار لوکرتیوس Lucretiusبه نام Rerum Natura ] on theNature of the things [= در طبیعت اشیا، این کتاب به عنوان ماتریالیسم علمی در آزاد کردن انسان از بار مذهب، نوشته شده است.
2. کتاب سیسرون به نام De Nutura Deorum ] on the Nature of gods [«درطبیعت خدایان»، این کتاب به طور عمده و موءدبانه نه درباره مذهب، بلکه چیزی را که عنوان بحث به آن دلالت می‏کند، یعنی الوهیت، بحث می‏کرد.
در اشعار طولانی، بیش از شش هزار خطّی لوکرتیوس واژه Religio «پرستش» را هشت مرتبه به کار می‏برد وجمع آن را Religionsرا شش بار.
و به طور عموم، او، بیشتر(چنانچه عنوانش دلالت دارد) دیدگاه خود را از جهان، ترویج می‏کند، بیش از آن که به دیدگاه‏های دیگران حمله کند.
به طور نمونه، در اشعار لوکرتیوس، اعمال و نظرات مذهبی، مشهود است. در یک پاراگراف روشن در آغاز اشعار، که به نوعی آهنگ همه اشعارش را اِشعار می‏دارد، او، دقیقاً محتاطانه، مشخص می‏کند که مذهب، به عنوان یک وجود آسمانی به بشر، اعطا شده است. در این پاراگراف، و احتمالاً در سه یا چهار مورد دیگر، مفهوم مذهب به عنوان یک وجود بزرگ متولد می‏شود.
البته کسی ممکن است یادآوری کند که شاعر به طور واقعی، به خدایان حمله نمی‏کند، خدایانی که او، آنها را می‏خواند و دعا می‏کند، بلکه شاعر به روشی که انسانها پرستش می‏کنند و انسانها را می‏ترسانند. او به طور کنجکاوانه و جدّی، این روشها را «خدانشناسانه و کافر» خوانده است. و در پاراگراف قوی و مهیّج ، مشاعر، نیایش صحیح و حقیقی را تصویر می‏کند البته نه به عنوان مراسم عبادتی سنتی بی معنای رومی، بلکه بیشتر به طور طبیعی یک عرفان آرامش بخش.
دیدگاههای سیسرون
از طرف دیگر، سیسرون، با مذهب نه به عنوان یک پدیده، بلکه با خدایان، برخورد می‏کند و در کتاب خود، با خدایان، از نقطه نظر رابطه‏ی انسانها با خدایان، سخن می‏گوید. کتاب، بیشتر، اندیشه و افکار فیلسوفانه‏ای است درباره «خدایان» و نه درباره‏ی اعمال ومراسم سنّتی مذهبی که مورد بحث می‏باشد. لذا اصطلاح «مذهب » Religioبه طور شایع و عمومی، و نه نادر وکمیاب، به کار می‏رود. او، در مکالمه‏ی مزعوم خود، سخنگویان را در به کار بردن واژه Religioدر بیش از یک معنی وا حساس، آماده می‏کند که مراسم دینی، یکی از آنها است. به خصوص آنجا که به طور صیغه جمع به کار روند[ادیان] یا شاید، به درستی (به ویژه وقتی که با صیغه مفرد (دین) به کار رود) در مقام ایفا و اجرای مراسم.
همچنین یک زمینه‏ی مشخص از استعمال سیسرون درباره واژه Religioدرمورد احساس شخصی و فاعلی قضیه است.
در اینجا مذهب، در واقع یک نظر و دیدگاه است.
سیسرون نه فقط مذهب را تعمیم نمی‏دهد، بلکه بسیار با ملاحظه و احتیاط، معنی قدیمی مذهب را نرم کرده وچنین تعریف می‏کند: مذهب، هیبت یا حیرت‏زایی است که انسانها در مقابل نیروی مرموز و ناشناخته، احساس می‏کنند.
باز هم، سیسرون، تأکید دارد که این دیدگاه را تأییدکند که مذهب را یک «احساس و یک کیفیت از زندگی انسانها ، تصویر نماید». که مذهب «چیزی است که در قلب انسانها وجود دارد و یک مرتبه به طور مستقیم ملموس می‏باشد». و در تمایز انسان مذهبی با انسان خرافی توضیح می‏دهد که: تمایز این دو شخص را باید در دیدگاه آنها به عنوان پرستش‏گر، ملاحظه کرد که چگونه دیدگاه خود را اعمال می‏کنند. به طور کلی، کار سیسرون، مذهب را به عنوان یک چیز ذاتی که زندگی بشر دارد، توسعه می‏دهد، تا آن که مذهب، یک نظر یا عمل احترام آمیز به خدایان باشد. لذا تفاوت دیدگاه لوکرتیوس یا سیسرون، در این نقطه متمایز می‏شود که او، مذهب را در بیرون از انسان و سیسرون آن را در درون انسان جستجو می‏کند.4

تبلیغات