آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

آیا مجوسیان پیامبر داشته‏اند؟
آیا پیامبرِ مجوس همان زردشت است؟
اساساً فرق میان «مجوس» و «زردشت» چیست؟
به تحقیق می‏دانیم در هیچ یک از منابع اسلامی وهمچنین در انجیل و تورات، از شخص «زردشت» و کتاب «اوستا » ذکری به میان نیامده است و هر جا از دیانت کهن ایران نامی به میان آمده به لفظ «مجوس» اکتفا شده است.
قدیمی‏ترین مدرکی که نامی از مجوس در آن برده شده، کتاب «ارمیای نبی» است که در آنجا از نفوذ و مقام مجوسیان در دستگاه «بخت‏النصر» یاد شده است.1
در منابع مسیحی هم در انجیل «متّی» از چند نفر از مجوسان یاد شده که در مشرق ستاره‏یی می‏دیدند و بر اثر آن به اورشلیم جهت دیدار حضرت مسیح که تازه متولد شده بود شتافتند و گفتند: کجاست آن مولود که پادشاه یهود است...
در آنجا از طرز ایمان آوردن مجوسیان به حضرت عیسی سخن رفته است.2
در کتاب «قاموس کتاب مقدس» شرحی در ذیل واژه‏ی «مجوس» آورده شده که از اهمیّت ونفوذ مغان در بسیاری مناطق به ویژه فلسطین حکایت می‏کند.3
_______________________________
1. تورات، باب 39، جمله 13.
2. انجیل متی، باب دوم از اول تا آخر، ص 2و3.
3. قاموس کتاب مقدس، واژه «مجوس».________________________________________
در قرآن مجید تنها یک بار لفظ «مجوس»4 آمده است و آن، آیه هفدهم از سوره مبارکه «حج» است در آنجا چنین می‏خوانیم:
«اِنَّ الّذینَ آمَنُوا وَالّذِینَ هادُوا وَالصّابِئینَ وَالنَّصاری وَالمَجُوس وَالّذِینَ اشْرَکُوا اِنَّ الله یفصل بَیْنَهُم یَوم القِیامَة» .
«آنان که ایمان آوردند و آنان که یهودی شدند و صابئان 5 و نصاری و مجوس وآنان که شرک ورزیدند، خداوند روز قیامت میان آنان حکم می‏کند.
در این آیه، مردم به سه فرقه تقسیم شده‏اند:
1. موءمنان (مسلمانان).
2. اهل کتاب : یهود، نصاری، صابئان و مجوسیان.
3. مشرکان.
این سه فرقه با ذکر اسم موصول «الّذین» از هم جدا شده‏اند؛ ولی چهار گروه اهل کتاب با حروف وصل «و» به هم پیوسته‏اند. بنابراین «مجوس» از مشرکان مجزا شده و در ردیف یهود، نصاری وصابئان قرار گرفته است.
آیه‏ی دیگری هم در قرآن هست که هر
_______________________________
4. در کتب تواریخ درباره‏ی جنگهای مسلمانان با فرقه‏های مجوس در اندلس در قرن سوم سخن به میان آمده و یکی از مستشرقان به نام «الکسندر سپیل» این اخبار را در کتابی به نام «اخبار امم المجوس» از نصوص عربی جمع‏آوری کرده است و در سال 1928 در شهر اوسلو به چاپ رسانده است و پیداست که فرقه‏هایی از «مجوس» در آن مناطق نیز بوده‏اند.
5. صابئان در قرآن مجید در سه مورد ذکر شده است. صاحب المیزان می‏گوید: قومی هستند بین یهود و مجوس و کتابی دارند که آن را به یحیی بن زکریا نسبت می‏دهند(المیزان:14/394، چاپ تهران)، به مقالات نگارنده در همین فصلنامه رجوع شود.________________________________________
چند به طور صریح در آن از مجوس نام برده نشده ولی طبق شأن نزولی که نقل گردیده، آیه درباره «مجوس» می‏باشد.
از آنجایی که بیشتر مجوسیان و یهودیان مقیم بحرین، عمان و یمن پرداخت جزیه را بر قبول اسلام ترجیح داده بودند و مأموران هم طبق میل آنان به اخذ جزیه اکتفا می‏نمودند، این امر باعث شده بود، منافقان پشت سر پیغمبر حرفهای ناروایی بزنند؛ مثلاً می‏گفتند جایی که فقط یهود و نصاری اهل کتابند، به چه دلیل پیغمبر با «مجوس» مانند آن دو فرقه رفتار می‏کند؟ در همین موقع آیه: «یا ایُّهَا الّذینَ‏آمَنُوا عَلَیْکُمْ انفسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ اِذا اهتَدَیْتُمْ...» 6 از طرف خداوند به پیغمبر اکرم ابلاغ شد: ای اهل ایمان، شما ایمان خود را محکم نگاه دارید اگر همه‏ی عالم گمراه شوند و شما به راه هدایت باشید زیانی از کفر آنها به شما نخواهد رسید.
در شأن نزول این آیه از ابن عباس روایت شده 7 که پیامبر خدا مجوسیان هجر8 را به پرداخت جزیه واداشت. مخالفان عرب گفتند: در شگفتیم از محمدصلی الله علیه و آله و سلم که گمان می‏کند خدا او را به رسالت گماشته است تا با همه‏ی مردم جنگ کند و آنان را به دین اسلام آورد وی جزیه را جز از اهل کتاب نمی‏پذیرفت؛ چرا با مشرکان هجر مانند مشرکان عرب نمی‏کند؟ پس خداوند این آیه را فرستاد یعنی شما را سرزنش، ملامت کنندگان زیان نمی‏رساند اگر در راه حق باشید.
از امام صادق علیه السلام از «مجوس» سوءال کردند که آیا پیغمبری داشته‏اند یا نه؟ امام علیه السلام فرمود: آری. آیا به تو نرسیده نامه‏ای که پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم به مردم مکه نوشته و آنان را به اسلام دعوت کرده بود و اگر اسلام نپذیرفتند آماده‏ی جنگ شوند؟ مردم مکه در پاسخ نوشتند از ما
_______________________________
6. مائده/105.
7. تفسر نیشابوری:2/49.
8. هجر نام چند ناحیه است از جمله هجر البحرین وهجر نجران و هجر جازان و هجر حصنه . معجم البلدان.
________________________________________
هم جزیه بگیر و ما را به حال خود بگذار تا همچنان بتها را بپرستیم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در پاسخ آنها نوشت من غیر از اهل کتاب از کس دیگر جزیه نمی‏گیرم. درجواب دوباره نوشتند(و با این نامه می‏خواستند حرف پیغمبر را تکذیب کنند) آیا تو گمان می‏کنی جزیه را فقط از اهل کتاب دریافت می‏داری، در صورتی که از مجوسیان هجر نیز جزیه گرفته‏ای؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پاسخ داد:
«انّ‏المجوس کان لهم نبیّ‏فقتلوه وکتاب أحرقوه ، اتاهم نبیهم بکتابهم فی اثنی عشر ألف جلد ثور».9
مجوسیان پیغمبری داشتند که او را کشتند و کتابی نیز داشتند که آن را سوزاندند. پیغمبر آنان کتاب خود را بر روی 12 هزار پوست گاو نوشته بود.
در بعضی روایات به اسم کتاب «مجوس» نیز تصریح شده است. آنجا که از امام صادق‏علیه السلام از مجوس سوءال کردند، فرمود: آنان پیغمبری داشته که او را کشتند و کتابش را سوزاندند و اسم آن کتاب «جاماست» بود10 و اسم پیغمبرشان «داماست» آمده است.11
«اصبغ بن نباته» که یکی ازیاران نزدیک امام علی علیه السلام است، می‏گوید: روزی علی علیه السلام بالای منبر فرمود: «سلونی قبل أن تفقدونی» یعنی قبل از آن که مرا در میان خود نبینید، فرصت را مغتنم شمرده مشکلات خود را بپرسید. «اشعث بن قیس کندی» که نسبت به ایرانیان نظر خوشی نداشت، از علی علیه السلام سوءال کرد: چرا با «مجوس» مانند اهل کتاب معامله می‏کنید و از آنها جزیه می‏گیرید و حال آن که نه برای آنها کتابی نازل شده و نه پیغمبری برای آنها مبعوث شده است؟
علی علیه السلام فرمود: آنها کتابی داشته‏اند، خداوند پیامبری در میان آنها مبعوث فرمود و در دین آن پیغمبر ازدواج با محارم جایز نبود، یکی از پادشاهان آنها در یک شب در حال مستی با دختر خویش درآمیخت، مردم آگاه شدند و شورش کردند و گفتند تو دین ما را فاسد کردی و اکنون لازم است بر تو حد جاری کنیم، آن پادشاه نیرنگی اندیشید به آنها گفت همه گرد آیید و سخن مرا بشنوید اگر ناصواب بود هر تصمیمی می‏خواهید بگیرید، مردم جمع شدند و او به آنها گفت: همه می‏دانید که در میان
_______________________________
9. وسائل الشیعة:11/96، چاپ جدید تهران ،کتاب الجهاد، باب 49، ح1.
10. همان، حدیث 3.
11. همان، حدیث 5.________________________________________
افراد بشر هیچکس به پای پدر ومادر بزرگ ما آدم و حوّا نمی‏رسد همه تصدیق کردند. گفت مگر نه این است که این دو بزرگوار که صاحب پسران و دختران شدند همانها را با یکدیگر زن و شوهر دادند؟ گفتند راست می‏گویی، گفت: پس معلوم می‏شود که ازدواج با محارم از قبیل دختر یا خواهر مانعی ندارد، مردم با این بیان قانع شدند و از آن پس این رسم، ،قانونی تلقی شد ومردم عمل کردند.12
و در حدیث دیگر امیر موءمنان علیه السلام فرمود: «المجوس إنّما اُلحقوا بالیهود والنصاری فی الجزیة و الدیات، لانّه قد کان لهم فیما مضی کتاب».13
مجوسیان چون در روزگار قدیم کتاب آسمانی داشتند لذا در پرداخت جزیه و دیه مانند یهود و نصاری می‏باشند.
و در روایات باب حدود آمده است که در حضور امام صادق علیه السلام شخصی از رفیقش پرسید که با آن مردی که از او طلبکار بودی چه کردی؟ آن مرد گفت: او یک ولد الزنایی است . حضرت صادق علیه السلام سخت برآشفت که این چه حرفی بود؟ آن شخص گفت: قربانت گردم او مجوسی است و مادرش دختر پدرش می‏باشد و لهذا هم مادرش است و هم خواهرش، پس قطعاً ولد الزناست. امام فرمود: «أما علمت انّ‏ذلک عندهم هو النکاح»؟ مگر نه این است که در دین آنها این عمل نکاح محسوب می‏شود و او هم به دین خود عمل کرده است، پس تو حق نداری او را ولد الزنا بخوانی.14
همچنین روایاتی که درباره نکاح و تزویج اهل کتاب وارد شده، در بعضی از آنها زنان مجوسی نیز در ردیف زنان یهودی و مسیحی قرار گرفته‏اند.
محمد بن سنان که معمولاً قسمتی از علل و احکام به وسیله او نقل شده، می‏گوید: از امام رضا علیه السلام راجع به تزویج زن یهودی و مسیحی سوءال کردم، فرمود: اشکال ندارد، عرض کردم زن مجوسی چه طور؟ فرمود: آن هم اشکال ندارد.15 البته جمعی از بزرگان از
_______________________________
12.وسائل، کتاب الجهاد، باب 49، حدیث 7؛ المجالس، ص 206؛ توحید صدوق، ص 306، چاپ مکتبة الصدوق.
13. همان کتاب، حدیث 8؛ المقنعة، ص 44.
14. وسائل، أبواب الحدود، ص 439، چاپ امیربهادر.
15. وسائل، کتاب النکاح، باب 12، از ابواب متعه، حدیث 4.________________________________________
جمله صاحب وسائل به قرینه روایات دیگری این روایت را بر ازدواج موقت حمل کرده‏اند.16
فقها و کارشناسان اسلام در ابواب مختلف فقه هر کجا راجع به دین ایرانیان قدیم مطلبی آورده‏اند و در ابواب مختلف فقه این بحث را عنوان کرده‏اند، از آنان به «مجوسی» تعبیر آورده‏اند. عدّه‏ای از فقها از روی مدارک معتبر «مجوسی» را اهل کتاب دانسته‏اند.17
شیخ ابو جعفر طوسی (م460ه) در کتاب خلاف می‏نویسد: «المجوس کان لهم کتاب ثمّ رفع عنهم... دلیلنا إجماع الفرقة وأخبارهم» سپس در همین مورد از امیرموءمنان علی علیه السلام چنین نقل می‏کند: «کان لهم کتاب احرقوه و نبی قتلوه» یعنی ایشان را کتابی بوده است که آن را سوزاندند و پیامبری بوده که اورا کشتند، پس از آن شیخ طوسی نتیجه می‏گیرد: فثبت انّهم أهل الکتاب» پس ثابت شد که مجوسیها اهل کتاب هستند.18
عده‏ای دیگر از فقها روی احتیاط و دیرباوریهای عالمانه، هر چند «مجوس» را به طور تحقیق اهل کتاب نشناخته‏اند ولی به جهت احتمال کتابی بودن، در حکمِ یهود ونصاری دانسته‏اند.19
فاضل مقداد در کتاب «کنز العرفان» در باب جهاد پس از آن که این مضمون را گفته است که : یهود و نصاری به طور تحقیق اهل کتاب می‏باشند و مجوس هم شبهه‏ی این هست که اهل کتاب باشند، چنین گفته است: در اخبار ما وارد شده که آنان (مجوس) را پیغمبری بوده که او را کشته‏اند و کتابی بوده که آن را سوزانده‏اند و از این رو پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «سنوا بهم سنة أهل الکتاب» با مجوس معامله‏ی اهل کتاب کنید.20
بنا به تحقیق برخی از مورخان، آیین مجوس در عربستان نیز پیروانی داشته و پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم خود با آنها معامله اهل کتاب می‏نموده است.21
و چون قرار جزیه با غیر اهل کتاب روا
_______________________________
16. فقها نکاح دایمی زن اهل کتاب را جایز نمی‏دانند و این روایات را به نکاح موقت حمل کرده‏اند.
17. شیخ طوسی در خلاف و نهایه و صدوق در توحید ، شهید در لمعه و بعضی از فقهای دیگر مجوس را به طور تحقیق اهل کتاب دانسته‏اند.
18. خلاف:2/199، کتاب الجزیه.
19.صاحب شرایع و جواهر و ریاض و بعضی دیگر مجوس را در حکم اهل کتاب دانسته‏اند.
20. بنا به نقل کتاب «ادوار فقه» ج1، ص 14، پاورقی مرحوم دکتر محمود شهابی.
21. اعلاق النفیسة، ابن رسته، ابو علی محمد بن رسته، از علمای قرن دوم و سوم.________________________________________
نیست22 فتح شهر «ری»23 به وسیله صلح و اخذ جزیه از مردم آنجا، از دلایل مسلمی است که ثابت می‏کند مجوسیان به شمار اهل کتابند و آنان را از نظر شریعت مقدس اسلام با پیروان تورات و انجیل تفاوتی نیست.24
بنابر آنچه گذشت جای شک و تردید باقی نمی‏ماند که «مجوس» از نظر فقها، یا به طور مسلم اهل کتابند یا لااقل محتملاً اهل کتاب بوده‏اند.
تطبیق زردشت با مجوس
چیزی که هست بسیاری از روی عدم دقت«زردشت» را پیغمبر «مجوس» دانسته‏اند و برای پیغمبر بودن زردشت از نظر اسلام، آیات و روایاتی که نمونه‏هایی از آنها در بالا ذکر شد، دلیل آورده‏اند، در صورتی که اگر کمی دقّت کنیم، خواهیم دید که «مجوس» غیر از زردشت است. البته ناگفته نماند که در تطبیق زردشت با مجوس، موبدان بیش از همه کوشش داشتند تا بدین وسیله آیین زردشت از نظر اسلام به رسمیت شناخته شود.
هر چند مسلمانان هم به هنگام فتح شهرهای ایران، برای این که خون مردم ریخته نشود روی تسامح اسلامی مفهوم لفظ «اهل کتاب» را تعمیم دادند و با تمام ایرانیان معامله اهل کتاب نمودند25 وحتی بعدها بت‏پرستان اروپا و هند و تبت نیز توانست به عنوان «مجوس» در قلمرو اسلام با پرداخت جزیه در صلح و آزادی به سر برند.26 ولی تطبیق
_______________________________
22. الخلاف، کتاب الجزیه: 2/119.
23. اوستا شهرری را پیش از اسلام مرکز دینی مغان دانسته است. اناهیتا ، ص 223؛ مزدیسنا:1/80.
24. سردار اسلام«نعیم» پس ازفتح ری به مردم ری امان داد و با آنان صلح کرد و جزیه مقرر داشت.
25. فتوح البلدان بلاذری، ص 266؛ مروج الذهب:1/382؛ طبری:4/253؛ ابن اثیر: 3/11؛ فتوحات الإسلامیة:1/130؛ دایرة المعارف الاسلامیة:3/108.
26. دکتر زرین کوب، کارنامه اسلام، فصل اول، ص 1.________________________________________
«زردشت» با «مجوس» درست نیست و می‏توان گفت دین قدیم طوایف آریا همان آیین مجوس بوده است و بعید نیست این آیین در اصل و ریشه یک دین توحیدی و آسمانی بوده؛ در ادوار بعد همچنان که مسیحیت منحرف شد و به تثلیث گرایید، آیین مجوس نیز به ثنویت گرایید و تعالیم آن با خرافات و موهومات زیادی آمیخته گردید و زردشت را اگر به عنوان یک حقیقت تاریخی بپذیریم در دوران بعد پیدا شده و در آیین مجوس اصلاحاتی به عمل آورده است. در گاتها زردشت خود گفته است که: قصد او این بوده است که صفای قدیمی مذهب را برگرداند به این معنی زردشت خود موءسس دین نبوده، بلکه از نو باز همان تعالیم «مجوس» را مطرح ساخته است. به قول موءلف تاریخ ادیان زردشت عقاید قدیمی و معتقدات زمان خود را درهم آمیخت و صورت نوین و ارزش خاصی بدان بخشید.27
بدین جهت بعدها مجوسیها به چهار فرقه تقسیم شدند:
1. کیومرثیه، 2. زروانیه، 3. مسخیه، 4. زردشتیه، که به نام زردشت معروف گردیده است.28
بنابراین زردشتیان فرقه کوچکی از مجوس هستند29 و این که اکنون مجوسیان را زردشتی می‏نامند به اعتبار نامگذاری کل به اسم جزئی است.
چنان که به این مطلب فیروزآبادی در قاموس توجه کرده و چنین نوشته است: مجوس بر وزن صبور، مردی بود خرد گوش برای ملت مجوس دینی وضع کرد و مردم را به آن فرا خواند و به طوری که بعضی‏ها گمان کرده‏اند، آن زردشت فارسی نیست؛ زیرا زردشت بعد از ابراهیم بوده است در صورتی که مجوس دین قدیم ایرانیان، زردشت بعدها در آن تغییراتی داده است و آن معرب «منج گوش» می‏باشد.30
برخی از محققان و لغت‏دانان چون:
_______________________________
27. تاریخ ادیان، دکتر ترابی، ص 241، چاپ دوم.
28. رسالة فی تصحیح الزندیق، از کمال پاشا متوفی 940، ص 307؛ شهرستانی در ملل ونحل و احمد بن علی القلقشندی در صبح الاعشی:13/292 می‏گویند: مجوس سه فرقه است: 1. کیومرثیه، 2. الثنویة،3. الزردشتیه.
29. صاحب نفایس الفنون در ذیل زردشتیه آرد: قومی از مجوس اصحاب زردشت است (حاشیه برهان دکتر معین).
30. قاموس، واژه مجوس؛ تاج العروس، ص 345؛ فرهنگ آنندراج: 6، واژه مجوس؛ مجمع البحرین؛ سفینة البحار:2/52؛ صحاح اللغة جوهری.________________________________________
جوالیقی و سیوطی «مجوس» را آفتاب‏پرست دانسته‏اند. برخی دیگر چون ابن سیده درکتاب «المخصص» آن را ترکیبی از واژه «منج» به معنای کوتاه و گوش گرفته و منج گوش به معنای کوتاه گوش مردی بوده که دینی آورد و مردم را به آن دعوت کرد.31
موءلف منتهی الارب می‏گوید: مجوس کصبور، مردی بود خردگوش معرب منج گوش و او دینی وضع کرد و مردم را به سوی آن خوانده است.
ابراهیم پور داود بر خلاف تصریح ارباب لغت «مجوس» را معرب «مگوس» آرامی دانسته و به معنای پیروان آیین زردشت گرفته است.32
بر این مطلب گذشته از این که مورّخان و محققان اهل لغت تصریح کرده‏اند در روایات اسلامی هم به آن اشاره شده است.
امام صادق علیه السلام در طی احتجاجات خود با یک نفر زندیق این حقیقت را آورده است آنجا که مرد زندیق از امام سوءال می‏کند: آیا برای مجوسیان از طرف خداوند پیغمبری مبعوث شده است یا نه؟ من برای آنها کتابهایی می‏شناسم که دارای مطالب محکم ومواعظ بلیغ ومثلهای کافی است و به ثواب و عقاب اقرار می‏کنند و احکام و تعالیمی دارند که به آنها عمل می‏نمایند. امام فرمود:« ما من اُمّة إلاّخلا فیهانذیر وقد بعث إلیهم بکتاب من عند الله، فانکروه و جحدوا کتابه»؛ هیچ امتی نیست مگر این که از طرف خداوند منذری برای آنها مبعوث شده است و بر قوم مجوس هم از طرف خداوند پیغمبری با کتاب آسمانی فرستاده شده است منتهی مجوسیان او را تکذیب کردند و کتابش را انکار نمودند.
سپس زندیق پرسید: پیغمبر آنها کیست؟ بعضیها گمان می‏کنند پیغمبر آنها «خالد بن سنان» است . حضرت فرمود: خالد یک نفر عرب بدوی بوده و پیغمبر نبود و این سخنی است که مردم بی‏اطلاع می‏گویند.
_______________________________
31. المخصص ابن سیده، واژه مجوس.
32. کتاب یسنا: 1/75 79.________________________________________
آن مرد گفت: افزردشت؟ قال‏علیه السلام :«انّ زردشت أتاهم به زمزمه و ادّعی النبوّة فامن منهم قوم وجحدوه قوم فاخرجوه فاکلته السباع فی بریة من الأرض».
پس آیا پیغمبر مجوس، زردشت است؟ امام علیه السلام فرمود: زردشت در میان مجوس سر وصدایی راه انداخت وادّعای پیغمبری کرد، عدّه‏ای دعوتش را پذیرفتند و عده‏ای دیگر او را تکذیب کردند و از شهر بیرون نمودند و در بیابان طعمه درندگان شد.33
در این روایت امام صادق علیه السلام «مجوس» را اهل کتاب و دارای پیغمبر معرفی کرده، ولی ظاهراً زردشت را پیغمبر «مجوس» ندانسته است از تعبیر «اتاهم به زمزمه و ادعی النبوة» بر می‏آیدکه پیغمبری زردشت ادّعایی بوده و واقعیت نداشته است ومجوسیان پیامبر دیگری داشته‏اند.
موءلف کتاب «تاریخ ادیان» نیز میان «مجوس» و «زردشت»فرق گذاشته وما در اینجا عین گفتارش را می‏آوریم. او می‏نویسد: «قبل از ظهور زردشت در اوایل هزاره‏ی اول قبل از میلاد یعنی پیش از آوردن «اوستا» وتأسیس کیش «مزدیسنی» و قبل از تشکیل سلطنت «ماد» در نزد بومیان غیر آریایی ایران دینی معمول و مجری بوده است که از آن به «آیین مغان» تعریف کرده‏اند.
کلمه «مغ» (مگوش) به زبان فرس قدیم «مگاد)» Magay( در اوستا (یسنا فصل45/7) در تلو کلام فقط در یکجا ذکر شده و آن را به معنی «خادم» و «چاکر» استعمال کرده است و از اینجا معلوم می‏شود که بعد از غلبه آریان‏های شمالی مهاجم، ساکنان اصلی بومی را مانند دیگر ممالک، که مورد حمله و هجوم آریانها شدند، مسخّر خود کرده و آنها را به فرمانبرداری و چاکری خود گماشته بودند. ظاهراً مغ‏ها مانند عیلامی‏ها از سکنه‏ی قدیم ایران بوده‏اند... یکی از اسناد ایرانی راجع به این طایفه همانا کتیبه داریوش کبیر در بیستون است که در آنجا از مغ‏ها یاد کرده ومی‏گوید گواماتا Cuumataا از جماعت مغ‏ها بوده ومی‏خواسته است سلطنت را غصب کند و خانواده هخامنشی پارس براندازد، شاهنشاه بر او غلبه یافت و جمعی کثیر از مغ‏ها را به قتل رسانیده خاندان خود را نجات داد.وی می‏افزاید: در منابع عبری و صحف انبیای بنی‏اسرائیل که قبل از اسارت
_______________________________
33. احتجاج طبرسی: 2/91 و92، چاپ نجف.________________________________________
بابل و یا در همان ازمنه به تحریر آمده در چند مکان اجمالاً و به طور ضمنی از مغ‏ها یا مگوش‏ها ذکری رفته است از آن جمله در کتاب ارمیاه نبی (39/13) به وجود یک صاحب منصب مجوسی در دستگاه بنوکدنسار (بخت النصر) پادشاه بابل اشاره می‏کند (در حدود 600ق. م) معلوم می‏شود که آن جماعت در آن ازمنه، قبل از طلوع دولت پارسیان، نفوذ و پیشرفتی در تختگاه بابل داشته‏اند.
همچنین در انجیل متی (2/1) آنجا که می‏گوید: مقارن تولد عیسی چند مرد مغ از مشرق زمین به اورشلیم آمده گفتند: کجاست آن مولود که پادشاه یهود است زیرا که ستاره‏ی او را در مشرق دیده‏ایم و برای پرستش او آمده‏ایم...» و نیز در کتاب اعمال رسولان که در قرن اول میلادی نگارش یافته (باب 13/6 وباب 8) مغ به معنای «جادوگر» استعمال شده است سپس موءلف تاریخ ادیان به آیه‏ی شریفه قرآن اشاره کرده است که کلمه «المجوس» در آن آمده است34 و در ذیل آن نوشته است: هر چند غالب مفسران کلمه‏ی «مجوس» را به معنای زردشتی «گبر» تفسیر کرده‏اند ولی مسلماً آن کلمه معرب مگوش فرس قدیم و مگاد اوستایی و مگوسیا پهلوی است که در زبان فارسی امروزه صورت «مغ» گرفته است. علاوه بر قرآن در اشعار عرب جاهلی نیز کلمه (المجوس) کم و بیش دیده می‏شود».35
نویسنده‏ی «تاریخ ادیان» معتقدات مغان را در منابع یونانی نیز پی‏گیری کرده وگفته است: «در منابع یونانی از همه بهتر کتاب «هرودت» (فصل اول،،101) از این نوشته‏ها چنین برمی‏آید که فرقه مگوش یا مغان قبل از تهاجم آریانها ریاست مذهبی بر سر سکنه‏ی بومی قدیم ایران داشته‏اند و همچنین در دوران سلطنت «ماد» گروه یا فرقه‏ی برگزیده و نیرومندی بوده‏اند. امّا چون نوبت
_______________________________
34.حج/17.
35. علی اصغر حکمت، تاریخ ادیان، ص 148، چاپ چهارم.________________________________________
پادشاهی به پارس رسید از نفوذ و اقتدار ایشان کاسته گشت، لیکن پس از ظهور زردشت و انبساط دین مزدیسنی بسیاری از اصول عقاید آنان با معتقدات آریانها آمیخته و مخلوط گردید و مقدار فراوانی از مبادی آنان در جامعه‏ی دین زردشتی باقی ماند که از آن جمله است احترام به عنصر: آذر یا آتش که پارسیان نیز آن را مورد احترام و پرستش قرار دادند...».36
واقعاً خیلی عجیب است اینجا موءلف «تاریخ ادیان» از مفسرانی که «مجوس» را به معنای زردشتی تفسیر کرده‏اند، انتقاد می‏کند و عقیده‏اش این است که «مجوس» غیر از زردشت است ولی آنجا که درباره دین زردشتی از نظر اسلام بحث می‏کند، مجوس را به معنای زردشتی گرفته و نوشته است:
در قرآن مجید نام زردشتیان در یکجا ذکر شده و آنها را در ردیف اهل کتاب و خارج از دایره شرک قرار داده است که از ایشان به «مجوس» معرّب مگوش یا مغ تعبیر شده «انّ الّذین آمنوا وَالّذین هادُوا وَالصابئین والنصاری والمجوس...» .
در بعضی اخبار و روایات اسلامی نیز پیروان زردشت در عداد اهل کتاب آمده‏اند».37
بنابر آنچه گذشت معلوم شد «مجوس» غیر از زردشت است و از نظر قرآن و روایات اسلامی هم مجوس اهل کتاب شناخته شده، نه زردشتیان به این معنی زردشت خود پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم نبوده و آیین جدیدی هم نیاورده بود، او حکیم و اصلاحگری بود که در آیین مجوس اصلاحاتی به عمل آورده بود و بعدها آیین مجوس به نام او نامیده شده است ولی از آنجایی که قرآن و دین اسلام به اصل ریشه آن توجه دارد لذا هر کجا از آیین قدیم ایرانیان نام برده شده به لفظ «مجوس» بوده است. منتهی مسلمانان روی تسامح مذهبی با همه ایرانیان معامله اهل کتاب کردند.
چه چیز زردشت را از دیگر پیامبران جدا کرده است؟
گذشته از این که تاریخ، زردشت را پیغمبر نمی‏شناسد، کسی هم که با لحن و سیره وهدف پیامبران مسلم تاریخ آشناست، هرگز نمی‏تواند او را پیغمبری مانند آنها بداند.
_______________________________
36. همان، ص 37.
37.همان، ص 165.________________________________________
بعضی از جامعه‏شناسان در شناسایی پیامبران راستین از دروغین، اصلی را ارایه داده‏اند که در تاریخ بی‏نهایت قابل تأمّل و بررسی است، این اصل در شناخت جهت اصلی پیامبران کمک می‏کند ویکی از اصول مهم جامعه‏شناسی و تاریخ است و هیچ استثنا هم ندارد و آن این است که اگر تمام ادیان جهان و تمام مردانی را که به نام دین‏آوران و بنیانگذاران مذاهب در تاریخ انسان آمده‏اند به صورت فهرست روی کاغذ بیاوریم می‏بینیم عده‏ای از آنان وابسته به طبقات اشراف و مرفه و برخوردار جامعه‏اند و گروهی دیگر از میان توده و طبقات محروم اجتماع برخاسته‏اند.
سیره و روش این پیامبران کاملاً با هم متفاوت است. طبقه اول همه‏شان بدون استثنا همین که می‏خواهند رسالت خود را اعلام کنند، بدون این که با مردم عادی سخن بگویند یکسره به طرف دربار یک پادشاه می‏روند و به او متوسل می‏شوند. ولی گروه دیگر که از میان توده مردم برانگیخته می‏شوند، دلهای مجروح طبقات محروم را به خودشان می‏گرایانند تا مبعوث می‏شوند بر قدرتهای موجود زمانه می‏شورند و بر این اصل اجتماعی شواهد فراوانی می‏توان از قرآن و سیره پیغمبران آورد، شما اگر تاریخ پیامبرانی را که هیچ شکی در پیغمبر بودن آنها نیست مورد مطالعه قرار دهید، خواهید دید همه آنان بدون استثنا چوپان، کشاورز و صنعتگر بوده‏اند.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نخستین مرحله کار و کوشش خود را از شبانی آغاز کرد. چنان که جابر بن عبدالله انصاری صحابی عالی‏مقام می‏گوید: ما با پیغمبر میوه درخت اراک می‏چیدیم که پیغمبر فرمود: از نوع سیاه آن بچینید؛ زیرا این نوع پاکیزه‏تر است و من در آن روزگاری که شبانی می‏کردم از این نوع می‏چیدم، عرض کردم: یا رسول الله! تو هم شبانی می‏کردی؟ فرمود: نعم وهل نبی إلاّرعاها؟38 آری آیا پیغمبری هست که گوسفند نچرانیده باشد؟
موءلفان کتب سیره، در سیره پیغمبر اسلام نقل کرده‏اند که آن حضرت فرمود: «ما من نبی إلاّو قد رعی الغنم قیل و أنت یا رسول الله قال : وأنا»39، هیچ پیغمبری نیست مگر این که گوسفند می‏چرانده است، عرض شد: تو هم یا رسول الله؟ فرمود: آری.
همچنین در مناسبتی دیگر فرمود: بعث موسی علیه السلام وهو راعی غنم وبعث داود و هو راعی غنم بعثت أنا أرعی غنم أهلی باجیاد».40
موسی مبعوث شد در حالی که او گوسفند می‏چرانید و همچنین داود و من نیز برانگیخته شدم در حالتی که گوسفندان خانواده‏ام را به چراگاهی به نام «اجیاد»می‏بردم.41
قرآن مجید از شبانی حضرت موسی یاد کرده42 و از زبان خود موسی راجع به چوبدستی شبانیش چنین نقل می‏کند: «آن عصای من است که بر آن تکیه می‏زنم و برگ درختان را به وسیله‏ی آن برای گوسفندانم می‏تکانم و مرا در آن فواید دیگری هست».43
ملای رومی، داستان مهربانی حضرت موسی را درباره گوسفند فراری با تعبیری عاطفی چنین بیان کرده است:
گوسفندی از کلیم الله گریخت
پای موسی آبله شد نعل ریخت
در پی او تا به شب در جستجو
و آن رمه غایب شده از چشم او
گوسفند از خستگی شد سست ماند پس کلیم الله گرد از وی فشاند
با ملائک گفت یزدان آن زمان
که نبوت را همی زیبد فلان
_______________________________
38. بحار الانوار:16/223 224، چاپ تهران؛ مرحوم مجلسی روایت دیگری نیز در این زمینه از عمار یاسر نقل کرده است،همان، ص 224.
39. سیره ابن هشام:1/176، طبع مصر.
40. سیره حلبی:1/140؛ زینی دحلان، جزء اول، ص 111.
41.اجیاد نام دره‏ای از کوهستان مکه در نزدیکی کوه صفا.
42. شرح چوپانی موسی به تفصیل در سوره قصص آمده است.
43. طه/18.________________________________________
مصطفی فرمود که خود هر نبی
کرد چوپانی چه برنا چه صبی
بی شبانی کردن و آن امتحان
حق ندادش پیشوایی جهان
تا شود پیدا وقار و صبرشان
کردشان پیش از نبوت امتحان
امام صادق علیه السلام آنجا که از اهمیت کشاورزی سخن به میان آورده فرموده: «ما بعث الله نبیاً إلاّزارعاً إلاّإدریس علیه السلام کان خیاطاً»44 .
«خداوند هیچ پیغمبری را مبعوث نکرد مگر این که کشاورز بودند به جز ادریس که خیاط بود».
آری این سلسله از پیامبران وجه مشترکشان این است که همگی از محرومترین قشرهای زندگی اجتماعی واقتصادی زمان خودشان برخاسته‏اند و در میان توده «ناس» قرار داشتند و عملاً درد و رنج و محرومیت آنان را حس می‏کردند و لذا تا مبعوث می‏شدند به تعبیر قرآن مجید از زبان مخالفان «ارازل و اوباش» یعنی طبقات محروم دور آنان را می‏گرفتند.45
قرآن کریم نشان می‏دهد که پیامبران الهی، همواره از اشراف و زورمندان اجتماع رنج می‏بردند و لبه‏ی تیز مبارزات نهضتهای آنان همیشه به تعبیر قرآن «ملاء» و «مترفین» بوده است.44 امّا پیامبران ادعایی بدون استثنا همگی یا از پدر، یا مادر و یا از هر دو وابسته به طبقه شاهزادگان، قدرتمندان و زورمداران و اشراف بودند. اینان مأموریت داشتند منافع طبقات بالای اجتماع را حفظ کنند و لذا از قدرت و نفوذ آنان به طور کامل برخوردار بودند. پیغمبران ادعایی، چین و هند و ایران همین‏طورند.
مثلاً بودا خود شاهزاده‏ی قوم «ساکیا» Sakyaاست و در میان خانواده اشرافی و دولتمند زاده شد و پرورش یافت.46 مانی از طرف پدر ومادر شاهزاده‏ی اشکانی است و چون در زمان تولد او اشکانیان سلطنت داشتند مانی در دربار آنها متولد شده و رشد می‏کند.47
_______________________________
44. سفینة البحار، ماده «زرع»؛ عروة الوثقی، مرحوم سید یزدی، ص 633.
45. هود/30؛ شعراء/112.
46. «فقال الملاء الذین کفروا من قومه...» هود/26؛ موءمنون/33؛ «وما أرسلنا فی قریة من نذیر إلاّقال مترفوها انّا بما ارسلتم به کافرون» ، سباء/34؛ زخرف/23؛ بنی اسرائیل/16؛ مترف در لغت به کسی می‏گویند که زیاد مال و قدرت داشته باشد و این امکانات او را به غرور وادارد. ملاء یعنی زورمداران و سران و روءسا.
47. تاریخ ادیان بزرگ، هاشم رضی، ص 178 180.________________________________________
زردشت نیز از طبقات بالای اجتماع و مادرش شاهزاده است. در روایات دینگردی «پوروشب» پدر او را از روءسای قبیله وقوم یاد کرده‏اند. می‏گویند: زردشت همین که مبعوث شد دهقانان و برزگران به او پناه ندادند سرانجام به خطه‏ی پادشاهی گشتاسب روان گردید یکسره به کاخ شاه رفته و ملاقات با او را خواستار شد. اول وزیر با هوش گشتاسب «جاماسب» و برادرش ایمان می‏آورند و خود گشتاسب نیز فریفته اصول اخلاقی او می‏شود و به این شکل ناگهان به اتکای قدرت و زور گشتاسب آیین زردشتی عمومیت یافت.48
در اوستا پادشاه معاصر زردشت «ویشتاسب» خوانده شده و در گاتها چهار بار از او به نیکی یاد شده است.49 و دو شخص دیگر نیز در گاتها یاد شده‏اند که مصاحبان و وزرای گشتاسب بوده‏اند به نام «جاماسب» و «فرشوشتر» که از این دو برادر به زیرکی و خردمندی یاد شده است.50
حتی «جاماسب» وزیر گشتاسب با دختر زردشت به نام «پوروچیستا» ازدواج می‏کند و شرح این عروسی در یکی از گاتها آمده است.51
خود زردشت نیز با دختر فرشوشتر برادر جاماسب به نام هووی ازدواج کرده بود.52 بدین ترتیب زردشت خود را به دربار می‏پیوندد و بیت وحی و رسالت با دربار دولت یکی می‏شود و پیداست پیغمبری که خود درباری و کاخ نشین باشد، هیچ وقت در فکر طبقات محروم اجتماع نبوده و پیوسته سعی و کوشش او بر ضد منافع توده خلق و به نفع اشراف و طبقات ممتاز اجتماع خواهد بود.
سلسله پیامبران اوستایی عموماً بدون استثنا این چنین بوده‏اند. زردشتیان که 15 نفر را پیغمبر می‏دانند، چهار نفر آنان قبل از حضرت آدم بوده و هشت نفرشان از خود سلاطین می‏باشند از قبیل : کیومرث، سیامک، هوشنگ، طهمورث، جمشید، فریدون، منوچهر، کیخسرو و آن سه نفر دیگر: زردشت، سامان اول و سامان پنجم؛ به قول
_______________________________
48. ایران در زمان ساسانیان، سعید نفیسی، ص 118.
49. تاریخ ادیان بزرگ، ص 35.
50. یسنا: 28/7؛:46/14؛: 51/16؛:53/2.
51. یسنا:5/18؛: 49/9.
52. یسنا: 53/4و3.________________________________________
موءلف «اسرار العقائد» در بی‏اعتباری این مجموعه همین بس که نام یک نفر از 15 نفر در سایر صحف و کتب آسمانی که از زمان حضرت آدم الی خاتم نازل شده، به نبوت و پیغمبری برده نشده است و همچنین از هیچ یک ازپیغمبران ابرار که سوای این طایفه ،جمیع فرق خداپرستان معتقد به نبوت آنهایند چون حضرت ابراهیم و موسی در کتب زردشتیان نام برده نشده بلکه به طور صریح تعلیمات آنان مخالف باتعلیمات تمام پیامبران الهی و تعلیمات تمام انبیا ومرسلین تکذیب کننده تعلیمات دساتیر و شرایع ایشان می‏باشند.53
آری آنچه زردشت آورده و پیامبرانی که او معرفی کرده است همه مخالف تعالیم پیامبران راستین است. چنان که حضرت رضا علیه السلام در احتجاجات خود با علمای ملل، در آخر گفتگو رو به «هربد» عالم بزرگ زردشتی کرد و فرمود:
«اخبرنی عن ذرهشت54 الذی تزعم انّه نبیّ ما حجتک علی نبوته؟قال: انّه اتی بما لم یأتنا به أحد قبله ولم نشهده...».
زردشتی که تو او را پیغمبر پنداشته‏ای چه دلیل بر نبوت او داری؟ گفت: او برا ی ما تعالیمی آورده که قبل از او کسی نیاورده بود، ما هر چند خود او را ندیده‏ایم و لیکن از نیاکان ما رسیده است که او برای ما چیزهایی را حلال کرد که کسی غیر از او نکرده بود پس ما از او پیروی کردیم. امام فرمود: آیا شما از روی گفتار دیگران از او تبعیت نکرده‏اید؟ گفت: آری. حضرت فرمود: همچنین به ملتهای دیگر نیز تعالیم پیامبران و موسی وعیسی و حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم رسیده، پس شما به چه عذر و بهانه اقرار به نبوت آنها نمی‏کنید؟ در صورتی که شما از روی گفتار دیگران به زردشت گرویده‏اید. اینجا بود که «هربد» از پاسخ دادن فرو ماند.55
_______________________________
53. ایران در عهد باستان، دکتر مشکور، ص 47 46؛ تاریخ ادیان بزرگ، ص 29.
54. اسرار العقائد، میرزا ابوالطالب شیرازی، ص 10، چاپ مکتب اسلام، ص 18.
55. در نسخه العیون، زردشت ذکر شده است.

تبلیغات