علم و اراده ی گسترده ی خدا و آزادی انسان (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
از دیرباز، دانش و خواست گستردهی خدا که افعال انسان را نیز در پوشش خود دارند، دستاویز جبریگران قرار گرفته، اینک به تحلیل و پاسخ آن در حدّ پاسخ به یک پرسش میپردازیم:
از شبهاتی که در مورد جبر و اختیار از زمانهای دیرینه مطرح میباشد، مسأله علم و ارادهی پیشین الهی نسبت به افعال بندگان است.
این اشکال چنین تقریر میشود:
علم خدا از ازل، بر تحقق کلیه حوادث و رخدادهایی که در جهان واقع میشود، تعلق گرفته است او از ازل میدانست که فلان پدیده، و یا رویداد در کدام روز و در چه شرایطی جامه هستی میپوشد، با وجود چنین علم پیشین و خطا ناپذیر، تحقق پدیده و یا کار انسان رنگ قطعی به خود گرفته و انسان از انجام کار ناچار و ناگزیر شده و ترک آن برای او ممکن نمیباشد؛ زیرا اندیشهی امکان ترک، ملازم با این است که علم خدا صحیح و پا برجا نبوده و آمیخته با جهل باشد، در حالی که خدا بر همه چیز از ازل آگاه، و دانش او خطا پذیر نیست.
این شبهه تازگی نداشته و همواره دستاویز گروهی بوده که در پوشش جبر، خواهان آزادی عمل، و با ترویج چنین فکر طرفدار انحلال اخلاقی بودند و دو بیت منسوب به خیام بیانگر این شبهه است:
من می خورم و هر که چون من اهل بود
می خوردن به نزد او سهل بود
می خوردن من حق ز ازل میدانست
گر می نخورم علم خدا جهل بود
از دیرباز، دانش و خواست گستردهی خدا که افعال انسان را نیز در پوشش خود دارند، دستاویز جبریگران قرار گرفته، اینک به تحلیل و پاسخ آن در حدّ پاسخ به یک پرسش میپردازیم:
از شبهاتی که در مورد جبر و اختیار از زمانهای دیرینه مطرح میباشد، مسأله علم و ارادهی پیشین الهی نسبت به افعال بندگان است.
این اشکال چنین تقریر میشود:
علم خدا از ازل، بر تحقق کلیه حوادث و رخدادهایی که در جهان واقع میشود، تعلق گرفته است او از ازل میدانست که فلان پدیده، و یا رویداد در کدام روز و در چه شرایطی جامه هستی میپوشد، با وجود چنین علم پیشین و خطا ناپذیر، تحقق پدیده و یا کار انسان رنگ قطعی به خود گرفته و انسان از انجام کار ناچار و ناگزیر شده و ترک آن برای او ممکن نمیباشد؛ زیرا اندیشهی امکان ترک، ملازم با این است که علم خدا صحیح و پا برجا نبوده و آمیخته با جهل باشد، در حالی که خدا بر همه چیز از ازل آگاه، و دانش او خطا پذیر نیست.
این شبهه تازگی نداشته و همواره دستاویز گروهی بوده که در پوشش جبر، خواهان آزادی عمل، و با ترویج چنین فکر طرفدار انحلال اخلاقی بودند و دو بیت منسوب به خیام بیانگر این شبهه است:
من می خورم و هر که چون من اهل بود
می خوردن به نزد او سهل بود
می خوردن من حق ز ازل میدانست
گر می نخورم علم خدا جهل بود
حتی این شبهه اختصاص به گروهی که افعال خدا را مخلوق مستقیم خدا میدانند، ندارد بلکه دامنگیر گروه مخالف نیز میباشد حتی آنها که فعل انسان را مخلوق خود انسان میدانند با چنین شبهه روبه رو هستند، شارح مواقف بر این نکته توجه پیدا کرده، چنین مینویسد:
«آنچه را خدا میداند که بندگان او انجام نخواهند داد، انجام آن برای آنها محال است، زیرا در غیر این صورت علم او واقعنما، نخواهد بود، و آنچه از اعمال آنها که علم به تحقق آن دارد، انجام آن برای آنها، واجب و حتمی بوده، و ترک آن محال باشد، و در غیر این صورت علم خدا به جهل منقلب خواهد بود، در این صورت افعال انسانها پیوسته میان دو حالت دور میزند:
1. ممتنع و محال.
2. واجب و حتمی.
چیزی که از دایره امتناع و وجوب بیرون نباشد، فعل اختیاری نخواهد بود در نتیجه چیزی که دامنگیر قایلان به «خلق اعمال» شده بود، دامنگیر مخالفان این اصل نیز خواهد بود هر چند نه از جهت خلقت اعمال بلکه ازجهت علم پیشین خدا که به افعال انسان رنگ امتناع یا وجوب میبخشد».1
این شبهه در نظر فخر رازی به اندازهای استوار و پابرجا میباشد که میگوید:
«اگر همه خردمندان جهان دور هم گرد آیند، نمیتوانند بر این استدلال خرده بگیرند مگر اینکه مذهب هشام بن حکم شیعی را برگزینند که وی منکر علم پیشین خدا میباشد».2
این شبهه اختصاص به علم الهی ندارد بلکه در مورد اراده خدا نیز حاکم است؛ زیرا آنچه که در جهان تحقق میپذیرد خارج از قلمرو اراده خدا نیست.
در این موقع شبهه چنین تقریر میشود:
«چیزی در جهان آفرینش، بدون اراده خدا صورت نمیپذیرد و آنچه در جهان رخ میدهد از قلمرو اراده او بیرون نیست، و در نتیجه پدیدهها و رخدادها (و از آن جمله افعال انسان) مراد خدا بوده، و اراده ازلی بر تحقق آنها تعلق گرفته است و ناگفته پیداست که تحقق مراد پس از تعلق اراده امر قطعی و الزامی است و نتیجه این اصل این میشود که فعل انسان به صورت یک رخداد مراد خدا بوده و تحقق آن در ظرف خود، ضروری و واجب میباشد و ضرورت و وجوب با اختیار سازگار نیست».3
ولی خوشبختانه پاسخ هر دو شبهه یکی است و آن آگاهی از کیفیت تعلق علم و یا اراده الهی بر صدور فعل از انسان است.
اینک ما به پاسخ شبهه به صورت موجز میپردازیم و تفصیل آن را به کتابهای کلامی موکول میکنیم و پاسخ را در مورد علم پیاده میکنیم، بعداً پیرامون تعلق ارادهی خدا بر افعال انسان نیز سخن میگوییم.
پاسخ از شبهه
درست است که علم خدا بر این تعلّق
_______________________________
1. شرح مواقف:8/154؛ این استدلال را تفتازانی در شرح مقاصد:2/130 و فاضل قوشچی در شرح تجرید، ص 335 در مبحث علم و ص 444 در مبحث افعال خدا، و علامه حلی در کشف المراد، ط صیدا، ص 189 نیز نقل نمودهاند.
2. شرح مواقف:8/155، آنچه که رازی به هشام نسبت داده است ، عاری از حقیقت است.
3. شرح مواقف: 8/156.________________________________________
گرفته که فعلی از انسانی در روز و مکان مشخصّی سر بزند، ولی باید دید متعلّق علم او چیست؟ در این جا دو احتمال وجود دارد:
1. علم او تعلق گرفته است که افعال انسان به هر صورتی شده از او سر بزنند، خواه اضطراری و خواه اختیاری.
2. علم او تعلق گرفته است که افعال انسان به طور آزادانه و به صورت اختیار از او صادر گردند.
محور اشکال، احتمال نخست است، در حالی که در احتمال دوم نه تنها اشکال متوجه نیست بلکه علم خدا موءید اختیاری بودن فعل است.
توضیح اینکه: فعل انسان را به دو قسم میتوان تقسیم نمود:
اول: افعالی که از او به صورت اضطراری و ناخواسته سر میزند مانند گردش خون در عروق و ضربان قلب و تحلیل غذا در دستگاه هاضمه.
دوم: افعالی که از روی اراده و اختیار از او سر میزند به گونهای که بخواهد انجام میدهد و نخواهد انجام نمیدهد.
با توجه به این تقسیم، باید دید متعلق علم خدا چیست، آیا علم او بر اصل صدور فعل تعلق گرفته یا دانش او علاوه بر صدور فعل، بر حدود فعل و صدور آن از فاعل با ویژگی خاصی نیز تعلق گرفته است؟
اگر تعلّق علم او به صورت نخست باشد، اشکال موجّه خواهد بود؛ ولی اگر علم او بر صدور هر فعل با ویژگیهای موجود در فاعل، تعلق بگیرد در این صورت علم خدا موءکّد اختیاری بودن فعل خواهد بود.
از آنجا که علم خدا، علم واقعنما است طبعاً احتمال دوم متعین است بنابراین تقسیم، رشته نخست از افعال باید از فاعل ناخواسته سر بزند، و قسم دوم از روی اختیار، و اگر صدور فعل در هر دو مورد بر خلاف فرض یاد شده باشد، علم خدا واقعنما نخواهد نمود.
خوشبختانه حکیمان و بزرگان فن کلام و فلسفه، فخر رازی را خلع سلاح کرده و به شبهه او پاسخ روشن دادهاند که عصاره آن همان بود که یادآور شدیم.
در اینجا سخنی را که حکیم سبزواری بیان کرده است و عصاره آن در « اسفار» صدر المتألهین4 نیز موجود است یادآور میشویم، وی میگوید:
«خدا نه تنها از صدور فعل از انسان
_______________________________
4. اسفار:6/385.
________________________________________
آگاه است، بلکه از مبادی و مقدمات دور و نزدیک آن نیز آگاه میباشد، و یکی از مقدمات و اسباب فعل، توانایی و انتخاب انسان است» تا آنجا که میگوید: «اختیار برای انسان یک امر ضروری و حتمی است، و اگر صدور افعال او به مرز ضرورت و لزوم میرسد این ضرورت از قدرت و اختیار وی نشأت گرفته و هرگز با اختیار او منافات ندارد».
وی سپس به یک بیان عرفانی پرداخته و حاصل آن این است که انسان مظهر اسما و صفات خدای قادر و مختار بالذات است، پس چگونه میشود مظهر او، فاعل مجبور باشد.5
تا این جا بیان شبهه ونقد آن از دریچه تعلق علم الهی به افعال بشر به پایان رسید. اکنون شبهه را از نظر دیگر مطرح میکنیم و آن تعلق اراده خدا به آنچه از جهان امکانی رخ میدهد.
اختیار و ارادهی گستردهی خدا
در گذشته، خود شبهه و نحوهی تعارض آن با اختیار بیان گردید، اینک به تحلیل آن میپردازیم:
نخست باید دید: ارادهی الهی تنها بر صدور فعل از موجودات طبیعی تعلق میگیرد؟! یا ارادهی او گسترده است و تمام آنچه که در جهان امکانی روی دهد حتی افعال انسان، متعلق ارادهی اوست.
مسلماً نظر دوم مقتضای برهان عقل و آیات و روایات است؛ زیرا با توجه به توحید افعالی و این که در جهان، خالق مستقلی جز او نیست و نیز با توجه به وابستگی جهان امکانی به ذات حق، چارهای جز گستردگی ارادهی او نیست.
و به دیگر سخن: مقتضای اصل نخست این است: هیچ پدیده از قلم آفرینش و خلقت خدا بیرون نیست و با توجه به اصل دوم: فقر و نیاز سراسر جهان هستی را فرا گرفته، چارهای جز تعلق ممکن به واجب چیزی نیست (با توجه به این دو اصل) نمیتوان فعل انسان را از گسترهی ارادهی خدا بیرون دانست.
قرآن نیز این برهان عقلی را با آیات متعدّد تأیید میکند و در دو مورد چنین میفرماید:
«وَما تَشاوءُونَ اِلاّ اگنْ یَشاءَ اللهُ رَبُالعالَمینَ» (تکویر/29 ؛انسان/30).
«نمیتوانید چیزی را اراده کنید مگر اینکه پروردگار جهانیان آن را بخواهد».
_______________________________
5.شرح منظومه:ص 176.________________________________________
در آیه سوم میفرماید:
«...ما کانَ لِنَفْسٍ اگنْ تُوءْمِنَ اِلاّ بِاِذْنِالله...» (یونس/100).
«هیچ انسانی ممکن نیست بدون خواست خدا ایمان بیاورد».
در آیه چهارم میفرماید:
«ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَةٍ اگوْ تَرَکْتُمُوها قائِمَةً عَلی اُصولها فَبِاِذْنِ اللهِ وَ لِیُخْزِی الْفاسِقینَ» (حشر/5).
«هر نخلی را بریدید و یا آن را بر ریشههای خود رها کردید همگی به اذن خداوند بوده است...».
مجموع این آیات حاکی از اصل کلی در نظام آفرینش است و آن این که تمام رخدادهای جهان دور از قلمرو اراده او نیست.
و به قول فردوسی:
اگر تیغ عالم بجبند ز جای
نبرّد رگی تا نخواهد خدای
از روایات پیشوایان معصوم نیز گستردگی اراده او نسبت به موجودات امکانی استفاده میشود اینک برخی را یادآور میشویم:
1. از آنجا که اندیشهی محدودیت ارادهی خدا و بیرون بودن کارهای اختیاری انسان از قلمرو ارادهی الهی، به معنای محدود کردن قدرت و سلطنت خدا در نظام هستی است؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در ردّ این اندیشه میفرماید:
«من زعم انّ الخیر والشرّ بغیر مشیئة الله فقد أخرج الله من سلطانه».6
«آن کس که میاندیشد که خیر و شر بدون خواست و مشیت خدا تحقق مییابد، پس خدا را از قدرت نامحدود و حکمرانی مطلق بیرون کرده است».
2. در حدیث دیگری امام صادق علیه السلام نادرستی اندیشه کسانی که کارهای ارادیِ انسان را از قلمرو ارادهی خدا بیرون میدانند، چنین بیان کرده:
«والله أعزّ من أن یکون فی سلطانه ما لایرید».7
«خداوند عزیزتر و تواناتر از آن است که در قلمرو و حکمرانی (نامحدود) او چیزی که اراده او به آن تعلق نگرفته است، صورت پذیرد».
3. در حدیث قدسی چنین روایت شده است:
«یابن آدم بمشیئتی کنتَ الذی تشاء لنفسک ما تشاء، وبإرادتی کنتَ أنت الّذی ترید لنفسک ما ترید».8
«ای انسان به مشیت و ارادهی من کارهای مورد خواست خود را اراده میکنی».
4. امام باقر علیه السلام فرمود:
_______________________________
6. بحار الأنوار، أبواب عدل، باب 1، حدیث 85.
7. بحار الأنوار، أبواب عدل، باب 1، حدیث 64.
8. توحید صدوق، باب 55، حدیث 6و10 و13.________________________________________
هیچ پدیدهای در آسمان و یا زمین قدم به هستی نمیگذارد مگر از رهگذر این امور هفتگانه:
1. مشیت ، 2. اراده، 3. قدر، 4. قضا، 5. اذن، 6. کتاب، 7. اجل.
آنگاه فرمود: «فمن زعم انّه یقدر علی نقض واحدة منهن فقد کفر».9
«کسی که گمان میکند میتواند یکی از آنها را در پیدایش پدیدهای حذف نماید طریق کفر را پیموده است».
مسأله گستردگی اراده خدا مورد تصدیق عقل و نقل است ولی برداشت جبر از این اصل کاملاً نا استوار میباشد، و پاسخ ما در این مورد همان پاسخی است که در مورد علم گسترده و پیشین خدا یادآور شدیم؛ زیرا درست است که افعال بشر به عنوان پدیدههای امکانی متعلق قدرت و ارادهی خدا میباشد. و درست است که متعلق ارادهی تکوینی حتماً تحقق میپذیرد ولی باید دید ارادهی او به چه چیز تعلق گرفته است هرگاه بگوییم اراده خدا بر صدور فعل از انسان بدون قید و شرط (اختیار و آزادی) تعلق گرفته است در این صورت وجود چنین اراده گسترده، مایه جبر خواهد بود، ولی اگر بگوییم اراده او بر صدور فعلی از انسان با خصوصیات و ویژگیهایی که فاعل داراست تعلق گرفته است، در چنین صورت تعلق این اراده نه تنها مایه ی جبر نیست بلکه پشتوانه اختیار است زیرا:
ارادهی او تعلق گرفته است که آتش بدون اختیار بسوزاند و انسان از روی اختیار و آزادی کاری را صورت دهد، و اگر انسان با چنین قیدی مبدأ فعل شد مراد خدا تحقق پذیرفته است، و امّا اگر او بدون این قید مبدأ فعل گردد، در این صورت مراد وی جامه هستی نپوشیده است.
در کتابهای کلامی بحثهای فراوانی درباره واقعیت اراده خدا هست و اینکه اراده صفت ذات خداست با صفت فعل، آنگاه در مورد اشکال یاد شده جوابهای مختلف و گوناگونی گفتهاند که مجال بازگویی آنها نیست.10
توضیح مفاد سه آیه
لازم است به توضیح برخی از آیات
_______________________________
9. بحار الأنوار: 5/12، باب قضاء وقدر، حدیث 65.
10. علاقهمندان میتوانند به بحثهای استاد سبحانی در کتاب : «جبر و اختیار» نگارش جناب آقای علی ربّانی گلپایگانی مراجعه کنند، در این کتاب مسأله اراده خدا و پاسخهای حکیمان و متکلمان که در این مورد گفتهاند به صورت گسترده مورد بحث واقع شده است.________________________________________
(که در نظر نخست، با آیات پیشین که حاکی از گستردهگی اراده خدا است، منافات دارد) بپردازیم، اینک متن و ترجمه آیات، آنگاه تحلیل آنها.
1.«...وَمَا اللهُ یُریدُ ظُلْماً لِلْعِباد» (غافر/31).
«خدا بر بندگان خود، ارادهی ظلم نمیکند».
2.«...وَلا یَرضی لِعِبادِهِ الکْفُرَ...» (زمر/7).
«و خداوند بر کفر بندگان خود راضی نمیباشد».
3.«...وَاللهُ لا یُحِبُّ الْفَساد» (بقره/205).
«خداوند تباهی و گناه را دوست ندارد».
در باره آیه نخست یادآور میشویم : این آیه ارتباطی به بحث ما (افعال بندگان خارج از قلمرو اراده خدا نیست) ندارد، و آیه درباره افعال خدا سخن میگوید، نه افعال انسان و هرگز در این صدد نیست که ظلمی را که بندهای بر بنده انجام میدهد، اراده میکند یا نه.
ما آیات مربوط به این جمله را مطرح میکنیم آنگاه به توضیح آیه میپردازیم، خدا از قول آل فرعون چنین نقل میکند:
«وَقالَالَّذِی آمَنَ یا قَوْمِ اِنِّی اگخافُ عَلَیْکُمْ مِثْلَ یَوْمِ الاگحْزابِ* مِثْلَ دَاْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِینَ مِنْ بعَْدِهِمْ وَمَا اللهُ یُریدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ» (غافر/30 31).
«آن مرد با ایمان گفت ای قوم من! من بر شما از روزی همانند روز (عذاب) اقوام پیشین بیمناکم. و از سرنوشتی چون سرنوشت نوح و عاد و ثمود و کسانی که بعد از آنان بودهاند میترسم، خداوند ظلم و ستمی بر بندگان نمیخواهد».
بررسی این آیات و همچنین آیاتی که پس از آنها آمدهاند حاکی است که موءمن آل فرعون با این جمله هدف دیگری را تعقیب میکند و آن اینکه: هلاک اقوامی مانند قوم نوح و عاد و ثمود و آنان که پشت سر آنها آمدهاند و هلاک شدند نتیجه و واکنش عمل آنان بوده است و هرگز خدا با این عمل، بر آنها ستم نکرد.
بنابراین، اگر شما هم به ندای موسی لبیک نگفتید گرفتار همان عکسالعمل خواهید بود و چنین سرنوشت وکیفر دادن عین عدل و داد بوده و برخاسته از ظلم و ستم نخواهد بود.
بنابراین ، آیه ناظر به تبیین کیفرهای الهی است و مسلماً خدا در کیفر دادن عادل و دادگر است و این مطلب ارتباطی به مسأله کلامی ندارد.
و امّا دو آیه دیگر نیز از موضوع بحث ما بیرون است زیرا در آنها راضی نبودن خدا نسبت به کفر و فساد مطرح است نه اراده تکوینی، و این مطلب در برخی از روایات پیشوایان معصومعلیهم السلام وارد شده است. در بعضی از روایات آمده که اراده و مشیت و رضا و خرسندی از نظر گسترش متعلق، متفاوت میباشند و متعلق ارادهی او گسترده است در حالی که متعلق رضا و خرسندی او به آن گستردگی نیست و دلیل این تفصیل روشن است؛ زیرا به حکم این که در جهان خالق اصیل و موحد مستقل جز خدا نیست کفر کافران نمیتواند دور از قلمرو اراده او باشد، امّا در عین حال او دوستدار کفر انسانها نیست اینک لفظ هر دو روایت:
1. فضیل بن یسار میگوید: از امام صادق علیه السلام شیندم میفرمود:
«شاء و أراد و لم یُحبّ ولم یرضَ، لا یکون شیء إلاّ بعلمه و أراد مثل ذلک، ولم یحب أن یقال له ثالث ثلاثة، و لم یرض لعباده الکفر».11
«خداوند (برخی از کارها را) اراده کرده ولی آن را دوست نداشته و از آن راضی نیست آنگاه فرمود: اراده خدا مانند علم او گسترده است و به همه چیز تعلق دارد ولی عقیده تثلیث را دوست ندارد و از کفر کافران راضی نیست».
2. ابوبصیر میگوید: به امام صادق علیه السلام گفتم:
شاء لهم الکفر و أراد؟
فقال: نعم.
قلت: فأحبَّ ذلک ورضی، فقال: لا.
قلت: شاء و أراد، ما لم یُحبُّ و مالم یرض، قال: هکذا خرج إلینا.12
آیا خدا کفر کافران را اراده کرده است؟
فرمود: آری.
گفتم: آیا آن را دوست داشته و از آن راضی است؟
فرمود: خیر.
گفتم: پس خدا کارهایی را اراده کرده ولی آنها را دوست نداشته و از آنها راضی نیست .
فرمود: این مطلب به همین صورت از عالم غیب به ما رسیده است.
_______________________________
11. توحید صدوق، باب مشیت و اراده، ص 339، حدیث 9.
12. بحار الأنوار: 5/121، باب قضا و قدر، حدیث 66.
از شبهاتی که در مورد جبر و اختیار از زمانهای دیرینه مطرح میباشد، مسأله علم و ارادهی پیشین الهی نسبت به افعال بندگان است.
این اشکال چنین تقریر میشود:
علم خدا از ازل، بر تحقق کلیه حوادث و رخدادهایی که در جهان واقع میشود، تعلق گرفته است او از ازل میدانست که فلان پدیده، و یا رویداد در کدام روز و در چه شرایطی جامه هستی میپوشد، با وجود چنین علم پیشین و خطا ناپذیر، تحقق پدیده و یا کار انسان رنگ قطعی به خود گرفته و انسان از انجام کار ناچار و ناگزیر شده و ترک آن برای او ممکن نمیباشد؛ زیرا اندیشهی امکان ترک، ملازم با این است که علم خدا صحیح و پا برجا نبوده و آمیخته با جهل باشد، در حالی که خدا بر همه چیز از ازل آگاه، و دانش او خطا پذیر نیست.
این شبهه تازگی نداشته و همواره دستاویز گروهی بوده که در پوشش جبر، خواهان آزادی عمل، و با ترویج چنین فکر طرفدار انحلال اخلاقی بودند و دو بیت منسوب به خیام بیانگر این شبهه است:
من می خورم و هر که چون من اهل بود
می خوردن به نزد او سهل بود
می خوردن من حق ز ازل میدانست
گر می نخورم علم خدا جهل بود
از دیرباز، دانش و خواست گستردهی خدا که افعال انسان را نیز در پوشش خود دارند، دستاویز جبریگران قرار گرفته، اینک به تحلیل و پاسخ آن در حدّ پاسخ به یک پرسش میپردازیم:
از شبهاتی که در مورد جبر و اختیار از زمانهای دیرینه مطرح میباشد، مسأله علم و ارادهی پیشین الهی نسبت به افعال بندگان است.
این اشکال چنین تقریر میشود:
علم خدا از ازل، بر تحقق کلیه حوادث و رخدادهایی که در جهان واقع میشود، تعلق گرفته است او از ازل میدانست که فلان پدیده، و یا رویداد در کدام روز و در چه شرایطی جامه هستی میپوشد، با وجود چنین علم پیشین و خطا ناپذیر، تحقق پدیده و یا کار انسان رنگ قطعی به خود گرفته و انسان از انجام کار ناچار و ناگزیر شده و ترک آن برای او ممکن نمیباشد؛ زیرا اندیشهی امکان ترک، ملازم با این است که علم خدا صحیح و پا برجا نبوده و آمیخته با جهل باشد، در حالی که خدا بر همه چیز از ازل آگاه، و دانش او خطا پذیر نیست.
این شبهه تازگی نداشته و همواره دستاویز گروهی بوده که در پوشش جبر، خواهان آزادی عمل، و با ترویج چنین فکر طرفدار انحلال اخلاقی بودند و دو بیت منسوب به خیام بیانگر این شبهه است:
من می خورم و هر که چون من اهل بود
می خوردن به نزد او سهل بود
می خوردن من حق ز ازل میدانست
گر می نخورم علم خدا جهل بود
حتی این شبهه اختصاص به گروهی که افعال خدا را مخلوق مستقیم خدا میدانند، ندارد بلکه دامنگیر گروه مخالف نیز میباشد حتی آنها که فعل انسان را مخلوق خود انسان میدانند با چنین شبهه روبه رو هستند، شارح مواقف بر این نکته توجه پیدا کرده، چنین مینویسد:
«آنچه را خدا میداند که بندگان او انجام نخواهند داد، انجام آن برای آنها محال است، زیرا در غیر این صورت علم او واقعنما، نخواهد بود، و آنچه از اعمال آنها که علم به تحقق آن دارد، انجام آن برای آنها، واجب و حتمی بوده، و ترک آن محال باشد، و در غیر این صورت علم خدا به جهل منقلب خواهد بود، در این صورت افعال انسانها پیوسته میان دو حالت دور میزند:
1. ممتنع و محال.
2. واجب و حتمی.
چیزی که از دایره امتناع و وجوب بیرون نباشد، فعل اختیاری نخواهد بود در نتیجه چیزی که دامنگیر قایلان به «خلق اعمال» شده بود، دامنگیر مخالفان این اصل نیز خواهد بود هر چند نه از جهت خلقت اعمال بلکه ازجهت علم پیشین خدا که به افعال انسان رنگ امتناع یا وجوب میبخشد».1
این شبهه در نظر فخر رازی به اندازهای استوار و پابرجا میباشد که میگوید:
«اگر همه خردمندان جهان دور هم گرد آیند، نمیتوانند بر این استدلال خرده بگیرند مگر اینکه مذهب هشام بن حکم شیعی را برگزینند که وی منکر علم پیشین خدا میباشد».2
این شبهه اختصاص به علم الهی ندارد بلکه در مورد اراده خدا نیز حاکم است؛ زیرا آنچه که در جهان تحقق میپذیرد خارج از قلمرو اراده خدا نیست.
در این موقع شبهه چنین تقریر میشود:
«چیزی در جهان آفرینش، بدون اراده خدا صورت نمیپذیرد و آنچه در جهان رخ میدهد از قلمرو اراده او بیرون نیست، و در نتیجه پدیدهها و رخدادها (و از آن جمله افعال انسان) مراد خدا بوده، و اراده ازلی بر تحقق آنها تعلق گرفته است و ناگفته پیداست که تحقق مراد پس از تعلق اراده امر قطعی و الزامی است و نتیجه این اصل این میشود که فعل انسان به صورت یک رخداد مراد خدا بوده و تحقق آن در ظرف خود، ضروری و واجب میباشد و ضرورت و وجوب با اختیار سازگار نیست».3
ولی خوشبختانه پاسخ هر دو شبهه یکی است و آن آگاهی از کیفیت تعلق علم و یا اراده الهی بر صدور فعل از انسان است.
اینک ما به پاسخ شبهه به صورت موجز میپردازیم و تفصیل آن را به کتابهای کلامی موکول میکنیم و پاسخ را در مورد علم پیاده میکنیم، بعداً پیرامون تعلق ارادهی خدا بر افعال انسان نیز سخن میگوییم.
پاسخ از شبهه
درست است که علم خدا بر این تعلّق
_______________________________
1. شرح مواقف:8/154؛ این استدلال را تفتازانی در شرح مقاصد:2/130 و فاضل قوشچی در شرح تجرید، ص 335 در مبحث علم و ص 444 در مبحث افعال خدا، و علامه حلی در کشف المراد، ط صیدا، ص 189 نیز نقل نمودهاند.
2. شرح مواقف:8/155، آنچه که رازی به هشام نسبت داده است ، عاری از حقیقت است.
3. شرح مواقف: 8/156.________________________________________
گرفته که فعلی از انسانی در روز و مکان مشخصّی سر بزند، ولی باید دید متعلّق علم او چیست؟ در این جا دو احتمال وجود دارد:
1. علم او تعلق گرفته است که افعال انسان به هر صورتی شده از او سر بزنند، خواه اضطراری و خواه اختیاری.
2. علم او تعلق گرفته است که افعال انسان به طور آزادانه و به صورت اختیار از او صادر گردند.
محور اشکال، احتمال نخست است، در حالی که در احتمال دوم نه تنها اشکال متوجه نیست بلکه علم خدا موءید اختیاری بودن فعل است.
توضیح اینکه: فعل انسان را به دو قسم میتوان تقسیم نمود:
اول: افعالی که از او به صورت اضطراری و ناخواسته سر میزند مانند گردش خون در عروق و ضربان قلب و تحلیل غذا در دستگاه هاضمه.
دوم: افعالی که از روی اراده و اختیار از او سر میزند به گونهای که بخواهد انجام میدهد و نخواهد انجام نمیدهد.
با توجه به این تقسیم، باید دید متعلق علم خدا چیست، آیا علم او بر اصل صدور فعل تعلق گرفته یا دانش او علاوه بر صدور فعل، بر حدود فعل و صدور آن از فاعل با ویژگی خاصی نیز تعلق گرفته است؟
اگر تعلّق علم او به صورت نخست باشد، اشکال موجّه خواهد بود؛ ولی اگر علم او بر صدور هر فعل با ویژگیهای موجود در فاعل، تعلق بگیرد در این صورت علم خدا موءکّد اختیاری بودن فعل خواهد بود.
از آنجا که علم خدا، علم واقعنما است طبعاً احتمال دوم متعین است بنابراین تقسیم، رشته نخست از افعال باید از فاعل ناخواسته سر بزند، و قسم دوم از روی اختیار، و اگر صدور فعل در هر دو مورد بر خلاف فرض یاد شده باشد، علم خدا واقعنما نخواهد نمود.
خوشبختانه حکیمان و بزرگان فن کلام و فلسفه، فخر رازی را خلع سلاح کرده و به شبهه او پاسخ روشن دادهاند که عصاره آن همان بود که یادآور شدیم.
در اینجا سخنی را که حکیم سبزواری بیان کرده است و عصاره آن در « اسفار» صدر المتألهین4 نیز موجود است یادآور میشویم، وی میگوید:
«خدا نه تنها از صدور فعل از انسان
_______________________________
4. اسفار:6/385.
________________________________________
آگاه است، بلکه از مبادی و مقدمات دور و نزدیک آن نیز آگاه میباشد، و یکی از مقدمات و اسباب فعل، توانایی و انتخاب انسان است» تا آنجا که میگوید: «اختیار برای انسان یک امر ضروری و حتمی است، و اگر صدور افعال او به مرز ضرورت و لزوم میرسد این ضرورت از قدرت و اختیار وی نشأت گرفته و هرگز با اختیار او منافات ندارد».
وی سپس به یک بیان عرفانی پرداخته و حاصل آن این است که انسان مظهر اسما و صفات خدای قادر و مختار بالذات است، پس چگونه میشود مظهر او، فاعل مجبور باشد.5
تا این جا بیان شبهه ونقد آن از دریچه تعلق علم الهی به افعال بشر به پایان رسید. اکنون شبهه را از نظر دیگر مطرح میکنیم و آن تعلق اراده خدا به آنچه از جهان امکانی رخ میدهد.
اختیار و ارادهی گستردهی خدا
در گذشته، خود شبهه و نحوهی تعارض آن با اختیار بیان گردید، اینک به تحلیل آن میپردازیم:
نخست باید دید: ارادهی الهی تنها بر صدور فعل از موجودات طبیعی تعلق میگیرد؟! یا ارادهی او گسترده است و تمام آنچه که در جهان امکانی روی دهد حتی افعال انسان، متعلق ارادهی اوست.
مسلماً نظر دوم مقتضای برهان عقل و آیات و روایات است؛ زیرا با توجه به توحید افعالی و این که در جهان، خالق مستقلی جز او نیست و نیز با توجه به وابستگی جهان امکانی به ذات حق، چارهای جز گستردگی ارادهی او نیست.
و به دیگر سخن: مقتضای اصل نخست این است: هیچ پدیده از قلم آفرینش و خلقت خدا بیرون نیست و با توجه به اصل دوم: فقر و نیاز سراسر جهان هستی را فرا گرفته، چارهای جز تعلق ممکن به واجب چیزی نیست (با توجه به این دو اصل) نمیتوان فعل انسان را از گسترهی ارادهی خدا بیرون دانست.
قرآن نیز این برهان عقلی را با آیات متعدّد تأیید میکند و در دو مورد چنین میفرماید:
«وَما تَشاوءُونَ اِلاّ اگنْ یَشاءَ اللهُ رَبُالعالَمینَ» (تکویر/29 ؛انسان/30).
«نمیتوانید چیزی را اراده کنید مگر اینکه پروردگار جهانیان آن را بخواهد».
_______________________________
5.شرح منظومه:ص 176.________________________________________
در آیه سوم میفرماید:
«...ما کانَ لِنَفْسٍ اگنْ تُوءْمِنَ اِلاّ بِاِذْنِالله...» (یونس/100).
«هیچ انسانی ممکن نیست بدون خواست خدا ایمان بیاورد».
در آیه چهارم میفرماید:
«ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَةٍ اگوْ تَرَکْتُمُوها قائِمَةً عَلی اُصولها فَبِاِذْنِ اللهِ وَ لِیُخْزِی الْفاسِقینَ» (حشر/5).
«هر نخلی را بریدید و یا آن را بر ریشههای خود رها کردید همگی به اذن خداوند بوده است...».
مجموع این آیات حاکی از اصل کلی در نظام آفرینش است و آن این که تمام رخدادهای جهان دور از قلمرو اراده او نیست.
و به قول فردوسی:
اگر تیغ عالم بجبند ز جای
نبرّد رگی تا نخواهد خدای
از روایات پیشوایان معصوم نیز گستردگی اراده او نسبت به موجودات امکانی استفاده میشود اینک برخی را یادآور میشویم:
1. از آنجا که اندیشهی محدودیت ارادهی خدا و بیرون بودن کارهای اختیاری انسان از قلمرو ارادهی الهی، به معنای محدود کردن قدرت و سلطنت خدا در نظام هستی است؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در ردّ این اندیشه میفرماید:
«من زعم انّ الخیر والشرّ بغیر مشیئة الله فقد أخرج الله من سلطانه».6
«آن کس که میاندیشد که خیر و شر بدون خواست و مشیت خدا تحقق مییابد، پس خدا را از قدرت نامحدود و حکمرانی مطلق بیرون کرده است».
2. در حدیث دیگری امام صادق علیه السلام نادرستی اندیشه کسانی که کارهای ارادیِ انسان را از قلمرو ارادهی خدا بیرون میدانند، چنین بیان کرده:
«والله أعزّ من أن یکون فی سلطانه ما لایرید».7
«خداوند عزیزتر و تواناتر از آن است که در قلمرو و حکمرانی (نامحدود) او چیزی که اراده او به آن تعلق نگرفته است، صورت پذیرد».
3. در حدیث قدسی چنین روایت شده است:
«یابن آدم بمشیئتی کنتَ الذی تشاء لنفسک ما تشاء، وبإرادتی کنتَ أنت الّذی ترید لنفسک ما ترید».8
«ای انسان به مشیت و ارادهی من کارهای مورد خواست خود را اراده میکنی».
4. امام باقر علیه السلام فرمود:
_______________________________
6. بحار الأنوار، أبواب عدل، باب 1، حدیث 85.
7. بحار الأنوار، أبواب عدل، باب 1، حدیث 64.
8. توحید صدوق، باب 55، حدیث 6و10 و13.________________________________________
هیچ پدیدهای در آسمان و یا زمین قدم به هستی نمیگذارد مگر از رهگذر این امور هفتگانه:
1. مشیت ، 2. اراده، 3. قدر، 4. قضا، 5. اذن، 6. کتاب، 7. اجل.
آنگاه فرمود: «فمن زعم انّه یقدر علی نقض واحدة منهن فقد کفر».9
«کسی که گمان میکند میتواند یکی از آنها را در پیدایش پدیدهای حذف نماید طریق کفر را پیموده است».
مسأله گستردگی اراده خدا مورد تصدیق عقل و نقل است ولی برداشت جبر از این اصل کاملاً نا استوار میباشد، و پاسخ ما در این مورد همان پاسخی است که در مورد علم گسترده و پیشین خدا یادآور شدیم؛ زیرا درست است که افعال بشر به عنوان پدیدههای امکانی متعلق قدرت و ارادهی خدا میباشد. و درست است که متعلق ارادهی تکوینی حتماً تحقق میپذیرد ولی باید دید ارادهی او به چه چیز تعلق گرفته است هرگاه بگوییم اراده خدا بر صدور فعل از انسان بدون قید و شرط (اختیار و آزادی) تعلق گرفته است در این صورت وجود چنین اراده گسترده، مایه جبر خواهد بود، ولی اگر بگوییم اراده او بر صدور فعلی از انسان با خصوصیات و ویژگیهایی که فاعل داراست تعلق گرفته است، در چنین صورت تعلق این اراده نه تنها مایه ی جبر نیست بلکه پشتوانه اختیار است زیرا:
ارادهی او تعلق گرفته است که آتش بدون اختیار بسوزاند و انسان از روی اختیار و آزادی کاری را صورت دهد، و اگر انسان با چنین قیدی مبدأ فعل شد مراد خدا تحقق پذیرفته است، و امّا اگر او بدون این قید مبدأ فعل گردد، در این صورت مراد وی جامه هستی نپوشیده است.
در کتابهای کلامی بحثهای فراوانی درباره واقعیت اراده خدا هست و اینکه اراده صفت ذات خداست با صفت فعل، آنگاه در مورد اشکال یاد شده جوابهای مختلف و گوناگونی گفتهاند که مجال بازگویی آنها نیست.10
توضیح مفاد سه آیه
لازم است به توضیح برخی از آیات
_______________________________
9. بحار الأنوار: 5/12، باب قضاء وقدر، حدیث 65.
10. علاقهمندان میتوانند به بحثهای استاد سبحانی در کتاب : «جبر و اختیار» نگارش جناب آقای علی ربّانی گلپایگانی مراجعه کنند، در این کتاب مسأله اراده خدا و پاسخهای حکیمان و متکلمان که در این مورد گفتهاند به صورت گسترده مورد بحث واقع شده است.________________________________________
(که در نظر نخست، با آیات پیشین که حاکی از گستردهگی اراده خدا است، منافات دارد) بپردازیم، اینک متن و ترجمه آیات، آنگاه تحلیل آنها.
1.«...وَمَا اللهُ یُریدُ ظُلْماً لِلْعِباد» (غافر/31).
«خدا بر بندگان خود، ارادهی ظلم نمیکند».
2.«...وَلا یَرضی لِعِبادِهِ الکْفُرَ...» (زمر/7).
«و خداوند بر کفر بندگان خود راضی نمیباشد».
3.«...وَاللهُ لا یُحِبُّ الْفَساد» (بقره/205).
«خداوند تباهی و گناه را دوست ندارد».
در باره آیه نخست یادآور میشویم : این آیه ارتباطی به بحث ما (افعال بندگان خارج از قلمرو اراده خدا نیست) ندارد، و آیه درباره افعال خدا سخن میگوید، نه افعال انسان و هرگز در این صدد نیست که ظلمی را که بندهای بر بنده انجام میدهد، اراده میکند یا نه.
ما آیات مربوط به این جمله را مطرح میکنیم آنگاه به توضیح آیه میپردازیم، خدا از قول آل فرعون چنین نقل میکند:
«وَقالَالَّذِی آمَنَ یا قَوْمِ اِنِّی اگخافُ عَلَیْکُمْ مِثْلَ یَوْمِ الاگحْزابِ* مِثْلَ دَاْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِینَ مِنْ بعَْدِهِمْ وَمَا اللهُ یُریدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ» (غافر/30 31).
«آن مرد با ایمان گفت ای قوم من! من بر شما از روزی همانند روز (عذاب) اقوام پیشین بیمناکم. و از سرنوشتی چون سرنوشت نوح و عاد و ثمود و کسانی که بعد از آنان بودهاند میترسم، خداوند ظلم و ستمی بر بندگان نمیخواهد».
بررسی این آیات و همچنین آیاتی که پس از آنها آمدهاند حاکی است که موءمن آل فرعون با این جمله هدف دیگری را تعقیب میکند و آن اینکه: هلاک اقوامی مانند قوم نوح و عاد و ثمود و آنان که پشت سر آنها آمدهاند و هلاک شدند نتیجه و واکنش عمل آنان بوده است و هرگز خدا با این عمل، بر آنها ستم نکرد.
بنابراین، اگر شما هم به ندای موسی لبیک نگفتید گرفتار همان عکسالعمل خواهید بود و چنین سرنوشت وکیفر دادن عین عدل و داد بوده و برخاسته از ظلم و ستم نخواهد بود.
بنابراین ، آیه ناظر به تبیین کیفرهای الهی است و مسلماً خدا در کیفر دادن عادل و دادگر است و این مطلب ارتباطی به مسأله کلامی ندارد.
و امّا دو آیه دیگر نیز از موضوع بحث ما بیرون است زیرا در آنها راضی نبودن خدا نسبت به کفر و فساد مطرح است نه اراده تکوینی، و این مطلب در برخی از روایات پیشوایان معصومعلیهم السلام وارد شده است. در بعضی از روایات آمده که اراده و مشیت و رضا و خرسندی از نظر گسترش متعلق، متفاوت میباشند و متعلق ارادهی او گسترده است در حالی که متعلق رضا و خرسندی او به آن گستردگی نیست و دلیل این تفصیل روشن است؛ زیرا به حکم این که در جهان خالق اصیل و موحد مستقل جز خدا نیست کفر کافران نمیتواند دور از قلمرو اراده او باشد، امّا در عین حال او دوستدار کفر انسانها نیست اینک لفظ هر دو روایت:
1. فضیل بن یسار میگوید: از امام صادق علیه السلام شیندم میفرمود:
«شاء و أراد و لم یُحبّ ولم یرضَ، لا یکون شیء إلاّ بعلمه و أراد مثل ذلک، ولم یحب أن یقال له ثالث ثلاثة، و لم یرض لعباده الکفر».11
«خداوند (برخی از کارها را) اراده کرده ولی آن را دوست نداشته و از آن راضی نیست آنگاه فرمود: اراده خدا مانند علم او گسترده است و به همه چیز تعلق دارد ولی عقیده تثلیث را دوست ندارد و از کفر کافران راضی نیست».
2. ابوبصیر میگوید: به امام صادق علیه السلام گفتم:
شاء لهم الکفر و أراد؟
فقال: نعم.
قلت: فأحبَّ ذلک ورضی، فقال: لا.
قلت: شاء و أراد، ما لم یُحبُّ و مالم یرض، قال: هکذا خرج إلینا.12
آیا خدا کفر کافران را اراده کرده است؟
فرمود: آری.
گفتم: آیا آن را دوست داشته و از آن راضی است؟
فرمود: خیر.
گفتم: پس خدا کارهایی را اراده کرده ولی آنها را دوست نداشته و از آنها راضی نیست .
فرمود: این مطلب به همین صورت از عالم غیب به ما رسیده است.
_______________________________
11. توحید صدوق، باب مشیت و اراده، ص 339، حدیث 9.
12. بحار الأنوار: 5/121، باب قضا و قدر، حدیث 66.