چالش فلسفی غزالی و ابن رشد و نقش آن در شکوفایی حکمت و کلام اسلامی (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
غزالی نظر خود را در مسأله معاد (سومین مسألهای که در آن فلاسفه را تکفیر کرد) چنین ابراز داشت:
«روح مفارق انسان به بدنی غیر از بدن اول بر میگردد» و در جای دیگر گفت: «در قیامت، روح به بدنی غیر از بدن اول بر میگردد و اجزای بدن اول به هیچ وجه در بدن دوم شرکت ندارند».
نقد صدر المتألهین رحمه الله
صدر المتألهین رحمه الله معتقد است غزالی در تفسیر معاد با یک مشکل جدّی روبه رو است؛ زیرا در تقریر معاد جسمانی از طرفی میگوید: شخص انسان برمیگردد امّا بدن او بر نمیگردد، و هیچ جزیی از اجزای بدن دنیوی در بدن دوم شرکت ندارد.
و از سوی دیگر تصریح میکند: انسانی که به قیامت بر میگردد مجموع روح و بدن است.
اشکال این سخن آن است که لازم میآید یک بدن دارای دو نفس باشد و یک ذات دو ذات شود این عقیده چیزی جز تناسخ باطل نیست گرچه نام آن را حشر بگذارد.1
_______________________________
1. شواهد الرّبوبیّة، ص 274 ، تحقیق آشتیانی، نشر دانشگاه مشهد، 1360ش.
_______________________________
اختلاف در معاد شناسی
همهی خردورزان، اندیشمندان و دین شناسان معتقدند «معادشناسی» مسألهی پیچیده و مشکلی است، از اینرو مورد اختلاف نظر شدید قرار گرفته است. ما ذیلاً به چند دیدگاه اشاره خواهیم داشت:
اول): یک دیدگاه از معاد که میتوان گفت سالمترین آنها از آفات است معادشناسی و فهم تودهی مردم مسلمان است، یعنی اعتقاد و تصدیق به این که همهی امور اخروی از قبر، سوءال و فشار قبر، نکیر، منکر، مارها، عقربها، همچنین بهشت، حور، غلمان، قصور، شیر، انگبین، جهنم، آتش و...همه را میتوان دید و چشید، ولی تا وقتی انسان در دنیا است بنا به مصلحت یا مصلحتهایی از دیدگان او پنهاناند و چون به دیگر سرای شتافت، همه را خواهد دید و چشید.
دوم): گروهی(برخی از افلاطونیان) میپندارند هر چه در شرایع مورد نوید قرار گرفته چون، بهشت، درختان، نهرها، حور، غلمان، شیر و عسل و... و هر چه بدان وعید داده شده از قبیل: جهنم، آتش، مار، عقرب و... همه اموری هستند «خیالی و مثالی» یعنی وجود خارجی ندارند، درست مانند اموری که انسان در روءیا مشاهده میکند و خارج از ذهن و نفس او وجود ندارد، پس وقتی انسان آنها را ببیند از درون نفس یا به عذاب و الم گرفتار میشود و یا خوشحال ومسرور میگردد، امّا اگر کسی در کنار او باشد نه عذابی خواهد دید و نه سروری.
سوم): معادشناسی کسانی که بر این باورند: «امور یاد شده از بهشت وجهنم و ... همه وجود خارجی دارند» این گروه در نحوهی وجود آنها به دو دسته تقسیم شدهاند:
الف): بعضی بر آنند که حقایق مزبور عبارتاند از «حقایق معقول» و در عالم «عقول» واقع شدهاند، چنان که افلاطون و پیروان او به این رأی منسوباند. اینان میگویند: برای هر نوع از انواع موجودات دنیوی یک «مثال عقلی» و یک «صورت مفارق» در عالم عقل وجود دارد، آن مثال عقلی که جمع آن را «مُثُل» (مُثُل افلاطونی) نامند با افراد طبیعی و خارجی از جنبهی ماهیّت یکی است.
ب) برخی دیگر (گروهی از فلاسفهی مشّاء) معتقدند: امور یاد شده همه حالات و «کیفیّات نفسانیّه»ای میباشند که با موجودات خارجی تباین و دوگانگی ذاتی دارند، مثلاً مار وعقرب وگزیدن آنها، حور و غلمان به بهشت و جویبارهای بهشتی، شیر و انگبین از «کیفیّات» به شمار میروند مانند «علم» که وجودی خارج از ذهن و محدودهی نفس ندارد.
چهارم): همهی امور ِاخرویِ یاد شده و آنچه شریعت بدان خبر داده و مورد انذار نبوّت قرار گرفته همگی موجوداتی هستند «خارجی و حقیقی» بلکه در موجودیّت و تحقّق خارجی به مراتب، قویتر، شدیدتر، کاملتر و همیشگیتر از موجودات عالم مادّه به شمار میروند، چنان که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «النّاس نیام إذا ماتوا انتبهوا» : مردم خوابند و چون بمیرند بیدار شوند.
در این دیدگاه برخی از امور اخروی از «حقایق عقلیه» به شمار میروند، مانند بهشت موحّدان ومقرّبان «فی مَقْعَدِ صِدقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتدر» در این مقام (عندیّت) جایی برای جسم، جِرم، مادّه و امور حسّی نیست، زیرا که ساحت مقدس ملیک مقتدر از هرگونه نقص، پاک و منزّه است. برخی دیگر از امور اخروی حسّی و لذتآور میباشند مانند آنچه بر اصحاب یمین آماده گشته است، و پارهای حسّی و عذاب دهنده است مانند عذاب و رنجی که بر اصحاب شمال، فاسقان، گمراهان و تکذیب کنندگان قیامت در نظر گرفته شده است.
بر این اساس، محسوسات عالم آخرت مانند محسوسات جهان دنیا نیستند که با چشمهای عنصری بتوان آنها را مشاهده کرد(بر خلاف نظر صاحبان قول اول که میگفتند میتوان آنها را دید وبنا به مصالحی از چشم ما پنهاناند) همچنین از نوع امور مثالی نمیباشند آن گونه که افلاطونیها میپنداشتند، و از قبیل حالات معنوی ، و کیفیات نفسانیه نیز نیستند، و نیز از قبیل شکلهای مقداری مشائیان نمیباشند، بلکه اموری هستند «عینی و خارجی» و با حواس اخروی درک میشوند (نه با حواس ظاهری، مادّی و هیولانی) زیرا انسان غیر از این حواس ظاهری دارای حواسّ فراوان دیگری است مناسب به جهان آخرت.
قرآن مجید از نشأه و جهان آخرت خبر داده و فرموده است:
«عَلی اگنْ نُبَدِّلَ اگمْثالَکُمْ وَنُنشِاگکُمْ فِیما لا تَعْلَمُون» (واقعه/61).
«اگر بخواهیم میتوانیم شما را فانی کرده وآفریدهی دیگری مثل شما بیافرینیم، و شما را در جهان دیگر به صورتی که اکنون از آن بیخبرید برمیانگیزیم».
خداوند در قیامت، وجودی برتر به ابدان و اجساد خواهد بخشید، و اساساً نفس انسان چون از عالم ملکوت است قدرت و توانایی شگرفی در ایجاد و آفرینش دارد حتی قادر است بدون مادّه و جرم اشیایی را بیافریند. نمونهی آن، انسانِ در حال روءیاست؛ او با حواس ذاتی خود میبیند، میشنود، میچشد، میبوید، لمس میکند، و با وجود این که حواس ظاهری او تعطیل است بهتر از بیداری آنها را درک میکند وبه آفرینش حقایق سمعی و بصری و... دست مییازد. بلکه همهی حواس انسان به اذن پروردگار به یک حسّبر میگردد، او یک ذات نوریّ فیاض میشود که علم او عین قدرت و عین حیات او است.
پنجم): معاد شناسی آنان که به فراز قلّه شامخ و با عظمت عرفان و یقین عروج کرده، معرفت و یقین همراه ریاضت وحکمت، آمیزهی جانشان گشته و از راسخان در علم به شمار آمدهاند. رأی و عقیدهی این گروه از معاد و قیامت به گونهای است که جز خداوند بزرگ از ژرفای آن آگاه نیست، از محدودهی اندیشه و فهم انسانهای معمولی و حتی دانشمندان بزرگ خارج است «فلا یعرف کنهه إلاّ الله والرّاسخون فی العلم».2
_______________________________
2. اسفار اربعه: 9/171 به بعد.________________________________________
نظرصدرالمتألهین دربارهی معاد جسمانی
صدر المتألهین قدس سره معتقد است کتابهای آسمانی که بر پیامبران علیهم السلام نازل شده باطن همه یکی است جز این که در ظاهر سبب برداشتهای متفاوت شدهاند. از این رو معادشناسی از نوع پنجم از حوزهی اندیشه انسانهای معمول وحتی دانشمندان خارج است و تنها پیامبران بزرگ و پیشوایان معصوم علیهم السلام که جزو راسخان در علم به شمار میروند از چگونگی آن اطلاع دارند.
صدرا در میان چهار نظر باقیمانده، معاد شناسی چهارم را انتخاب کرده و با ذکر اصول و مقدمات فراوان مینویسد: «آنچه در قیامت بر میگردد همان شخص انسانی است که در دنیا بوده است با همان روح و جسد، او به گونهای است که اگر کسی او را در محشر مشاهده کند خواهد گفت: این فلان شخصی است که در دنیا بود «انّ المُعاد فی المَعاد هو بعینه هذا الشخص الإنسانی روحاً وجسداً بحیث لو یراه أحد فی المحشر یقول: هذا فلان الّذی کان فی الدّنیا» سپس میافزاید: کسی که این عقیده (معاد جسمانی) را منکر شود همان قطب بزرگی از قطبهای ایمان و رکن عظیمی از ارکان ایمان را منکر شده است «فیکون کافراً عقلاً و شرعاً و لزمه إنکار کثیرمن النصوص القرآنیة» چنین انسانی عقلاً و شرعاً کافر است و لازم میآید بسیاری از نصوص قرآن را منکر باشد مانند این آیه «...مَنْ یُحْیِیالعِظامَ وَهِیَ رَمِیم* قُلْ یُحْیِیها الَّذی اگنْشاگها اگوَّلَ مَرَّة وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍٍ عَلِیم» (یس/78، 79).
«در حالی که آفرینش خود را از یاد برده است برای ما مَثَل میزند و میگوید: چه کسی این استخوانهای پوسیده را زنده میکند؟ بگو: همان کسی که در آغاز آن را آفرید زندهاش میکند و او بر هر آفرینشی دانا است».
و آیهی «أَ اِذا مِتْنا وَکُنّا تُراباً وَعِظاماً اگ اِنّا لَمَبْعُوثونَ* اگوَ آباوءنَا الاگوّلُونَ» (صافات/16 17؛ واقعه/47 48).
«چگونه وقتی مردیم و خاک و استخوان شدیم باز زنده خواهیم شد؟ یا نیاکانمان نیز؟».
همچنین آیه «قُلْ اِنَّ الاگوَّلینَ وَالاعلیها السلامخرِینَ * لَمَجْمُوعُونَ اِلی مِیقاتِ یَومٍ مَعْلُومٍ*... هذا نُزُلُهُمْ یَومَ الدِّینِ» (واقعه/49 56).
«بگو گذشتگان و آیندگان همگی در نویدگاه معلوم گرد آیند، آنگاه شما ای گمراهان تکذیب کننده از درخت زقّوم خواهید خورد و شکمها را از آن پر کنید و در پی آن آب جوشان بنوشید، چونان اشتران تشنهای که میآشامند، این است پذیرایی از آنان در روز قیامت. و آیهی «اگیَحْسَبُ الاِنْسانُ اگنْ لَنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ * بَلی قادِرینَ عَلی اگنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ» (قیامت/3 4 و بعد).
«آیا انسان گمان میکند که استخوانهایش را گرد نخواهیم آورد، آری قادریم انگشتانش را موزون و مرتّب کنیم، و غیر اینها از سایر آیاتی که قاطعاند بر آنچه در روز قیامت به صحنه محشر میآید عبارت است از همان شخص با همهی اعضا و جوارح».
وی در ادامه میافزاید: ما به فضل خدا و نور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اوبه این راه هدایت گشتیم و طریق را در آن یافتیم و قطع داریم به بازگشت «هذا البدن بعینه » به بازگشت عین همین بدن.3
صدرالمتألهین در همهی تألیفاتی که در این زمینه به نگارش آورده اعم از حکمت و تفسیر بر این عقیده پایفشرده و آن را نظر حق یافته است.
غزالی و سایر مسائل فلسفی
غزالی در مسائل متعلق به وجود خدا، وحدانیّت و بساطت حقتعالی، حرکت ونفوس آسمانها، قانون سببیّت و... معتقد است مذهب حکیمان در بستر امور یاد شده همه «بدعت است» ، و در پی هر مسأله با الفاظی چون «مجازگویی، تلبیس، هوس، تخلیط، ظلمات، تخمینات، خطابیات، شناعت، رکیک، حماقت و تخییلات، سخنان وعقیده فلاسفه را بدرقه کرده است.
ابن رشد در پاسخ یاوهگوییهای غزالی گوشزد کرده است که: دانش غزالی به فهم سخنان فلاسفه نرسیده و بدون دانش لازم به ردّو نقد سخنان آنان پرداخته وحتی نظر داده است، وی اموری که حتّی عقل از درک آنها ناتوان است به شرع ارجاع داده است، شگفت این که در میان حکیمان به داوری نیز پرداخته است.4
_______________________________
3. مفاتیح الغیب، مفتاح 18، مشهد اول، ص 649643.
4. ابن رشد، تهافت التهافت، ط 1، ص 149، 186، 189، 191، 202، 232، 246 و 250 به کوشش محمد عریبی، دارالفکر بیروت، 1993.
«روح مفارق انسان به بدنی غیر از بدن اول بر میگردد» و در جای دیگر گفت: «در قیامت، روح به بدنی غیر از بدن اول بر میگردد و اجزای بدن اول به هیچ وجه در بدن دوم شرکت ندارند».
نقد صدر المتألهین رحمه الله
صدر المتألهین رحمه الله معتقد است غزالی در تفسیر معاد با یک مشکل جدّی روبه رو است؛ زیرا در تقریر معاد جسمانی از طرفی میگوید: شخص انسان برمیگردد امّا بدن او بر نمیگردد، و هیچ جزیی از اجزای بدن دنیوی در بدن دوم شرکت ندارد.
و از سوی دیگر تصریح میکند: انسانی که به قیامت بر میگردد مجموع روح و بدن است.
اشکال این سخن آن است که لازم میآید یک بدن دارای دو نفس باشد و یک ذات دو ذات شود این عقیده چیزی جز تناسخ باطل نیست گرچه نام آن را حشر بگذارد.1
_______________________________
1. شواهد الرّبوبیّة، ص 274 ، تحقیق آشتیانی، نشر دانشگاه مشهد، 1360ش.
_______________________________
اختلاف در معاد شناسی
همهی خردورزان، اندیشمندان و دین شناسان معتقدند «معادشناسی» مسألهی پیچیده و مشکلی است، از اینرو مورد اختلاف نظر شدید قرار گرفته است. ما ذیلاً به چند دیدگاه اشاره خواهیم داشت:
اول): یک دیدگاه از معاد که میتوان گفت سالمترین آنها از آفات است معادشناسی و فهم تودهی مردم مسلمان است، یعنی اعتقاد و تصدیق به این که همهی امور اخروی از قبر، سوءال و فشار قبر، نکیر، منکر، مارها، عقربها، همچنین بهشت، حور، غلمان، قصور، شیر، انگبین، جهنم، آتش و...همه را میتوان دید و چشید، ولی تا وقتی انسان در دنیا است بنا به مصلحت یا مصلحتهایی از دیدگان او پنهاناند و چون به دیگر سرای شتافت، همه را خواهد دید و چشید.
دوم): گروهی(برخی از افلاطونیان) میپندارند هر چه در شرایع مورد نوید قرار گرفته چون، بهشت، درختان، نهرها، حور، غلمان، شیر و عسل و... و هر چه بدان وعید داده شده از قبیل: جهنم، آتش، مار، عقرب و... همه اموری هستند «خیالی و مثالی» یعنی وجود خارجی ندارند، درست مانند اموری که انسان در روءیا مشاهده میکند و خارج از ذهن و نفس او وجود ندارد، پس وقتی انسان آنها را ببیند از درون نفس یا به عذاب و الم گرفتار میشود و یا خوشحال ومسرور میگردد، امّا اگر کسی در کنار او باشد نه عذابی خواهد دید و نه سروری.
سوم): معادشناسی کسانی که بر این باورند: «امور یاد شده از بهشت وجهنم و ... همه وجود خارجی دارند» این گروه در نحوهی وجود آنها به دو دسته تقسیم شدهاند:
الف): بعضی بر آنند که حقایق مزبور عبارتاند از «حقایق معقول» و در عالم «عقول» واقع شدهاند، چنان که افلاطون و پیروان او به این رأی منسوباند. اینان میگویند: برای هر نوع از انواع موجودات دنیوی یک «مثال عقلی» و یک «صورت مفارق» در عالم عقل وجود دارد، آن مثال عقلی که جمع آن را «مُثُل» (مُثُل افلاطونی) نامند با افراد طبیعی و خارجی از جنبهی ماهیّت یکی است.
ب) برخی دیگر (گروهی از فلاسفهی مشّاء) معتقدند: امور یاد شده همه حالات و «کیفیّات نفسانیّه»ای میباشند که با موجودات خارجی تباین و دوگانگی ذاتی دارند، مثلاً مار وعقرب وگزیدن آنها، حور و غلمان به بهشت و جویبارهای بهشتی، شیر و انگبین از «کیفیّات» به شمار میروند مانند «علم» که وجودی خارج از ذهن و محدودهی نفس ندارد.
چهارم): همهی امور ِاخرویِ یاد شده و آنچه شریعت بدان خبر داده و مورد انذار نبوّت قرار گرفته همگی موجوداتی هستند «خارجی و حقیقی» بلکه در موجودیّت و تحقّق خارجی به مراتب، قویتر، شدیدتر، کاملتر و همیشگیتر از موجودات عالم مادّه به شمار میروند، چنان که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «النّاس نیام إذا ماتوا انتبهوا» : مردم خوابند و چون بمیرند بیدار شوند.
در این دیدگاه برخی از امور اخروی از «حقایق عقلیه» به شمار میروند، مانند بهشت موحّدان ومقرّبان «فی مَقْعَدِ صِدقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتدر» در این مقام (عندیّت) جایی برای جسم، جِرم، مادّه و امور حسّی نیست، زیرا که ساحت مقدس ملیک مقتدر از هرگونه نقص، پاک و منزّه است. برخی دیگر از امور اخروی حسّی و لذتآور میباشند مانند آنچه بر اصحاب یمین آماده گشته است، و پارهای حسّی و عذاب دهنده است مانند عذاب و رنجی که بر اصحاب شمال، فاسقان، گمراهان و تکذیب کنندگان قیامت در نظر گرفته شده است.
بر این اساس، محسوسات عالم آخرت مانند محسوسات جهان دنیا نیستند که با چشمهای عنصری بتوان آنها را مشاهده کرد(بر خلاف نظر صاحبان قول اول که میگفتند میتوان آنها را دید وبنا به مصالحی از چشم ما پنهاناند) همچنین از نوع امور مثالی نمیباشند آن گونه که افلاطونیها میپنداشتند، و از قبیل حالات معنوی ، و کیفیات نفسانیه نیز نیستند، و نیز از قبیل شکلهای مقداری مشائیان نمیباشند، بلکه اموری هستند «عینی و خارجی» و با حواس اخروی درک میشوند (نه با حواس ظاهری، مادّی و هیولانی) زیرا انسان غیر از این حواس ظاهری دارای حواسّ فراوان دیگری است مناسب به جهان آخرت.
قرآن مجید از نشأه و جهان آخرت خبر داده و فرموده است:
«عَلی اگنْ نُبَدِّلَ اگمْثالَکُمْ وَنُنشِاگکُمْ فِیما لا تَعْلَمُون» (واقعه/61).
«اگر بخواهیم میتوانیم شما را فانی کرده وآفریدهی دیگری مثل شما بیافرینیم، و شما را در جهان دیگر به صورتی که اکنون از آن بیخبرید برمیانگیزیم».
خداوند در قیامت، وجودی برتر به ابدان و اجساد خواهد بخشید، و اساساً نفس انسان چون از عالم ملکوت است قدرت و توانایی شگرفی در ایجاد و آفرینش دارد حتی قادر است بدون مادّه و جرم اشیایی را بیافریند. نمونهی آن، انسانِ در حال روءیاست؛ او با حواس ذاتی خود میبیند، میشنود، میچشد، میبوید، لمس میکند، و با وجود این که حواس ظاهری او تعطیل است بهتر از بیداری آنها را درک میکند وبه آفرینش حقایق سمعی و بصری و... دست مییازد. بلکه همهی حواس انسان به اذن پروردگار به یک حسّبر میگردد، او یک ذات نوریّ فیاض میشود که علم او عین قدرت و عین حیات او است.
پنجم): معاد شناسی آنان که به فراز قلّه شامخ و با عظمت عرفان و یقین عروج کرده، معرفت و یقین همراه ریاضت وحکمت، آمیزهی جانشان گشته و از راسخان در علم به شمار آمدهاند. رأی و عقیدهی این گروه از معاد و قیامت به گونهای است که جز خداوند بزرگ از ژرفای آن آگاه نیست، از محدودهی اندیشه و فهم انسانهای معمولی و حتی دانشمندان بزرگ خارج است «فلا یعرف کنهه إلاّ الله والرّاسخون فی العلم».2
_______________________________
2. اسفار اربعه: 9/171 به بعد.________________________________________
نظرصدرالمتألهین دربارهی معاد جسمانی
صدر المتألهین قدس سره معتقد است کتابهای آسمانی که بر پیامبران علیهم السلام نازل شده باطن همه یکی است جز این که در ظاهر سبب برداشتهای متفاوت شدهاند. از این رو معادشناسی از نوع پنجم از حوزهی اندیشه انسانهای معمول وحتی دانشمندان خارج است و تنها پیامبران بزرگ و پیشوایان معصوم علیهم السلام که جزو راسخان در علم به شمار میروند از چگونگی آن اطلاع دارند.
صدرا در میان چهار نظر باقیمانده، معاد شناسی چهارم را انتخاب کرده و با ذکر اصول و مقدمات فراوان مینویسد: «آنچه در قیامت بر میگردد همان شخص انسانی است که در دنیا بوده است با همان روح و جسد، او به گونهای است که اگر کسی او را در محشر مشاهده کند خواهد گفت: این فلان شخصی است که در دنیا بود «انّ المُعاد فی المَعاد هو بعینه هذا الشخص الإنسانی روحاً وجسداً بحیث لو یراه أحد فی المحشر یقول: هذا فلان الّذی کان فی الدّنیا» سپس میافزاید: کسی که این عقیده (معاد جسمانی) را منکر شود همان قطب بزرگی از قطبهای ایمان و رکن عظیمی از ارکان ایمان را منکر شده است «فیکون کافراً عقلاً و شرعاً و لزمه إنکار کثیرمن النصوص القرآنیة» چنین انسانی عقلاً و شرعاً کافر است و لازم میآید بسیاری از نصوص قرآن را منکر باشد مانند این آیه «...مَنْ یُحْیِیالعِظامَ وَهِیَ رَمِیم* قُلْ یُحْیِیها الَّذی اگنْشاگها اگوَّلَ مَرَّة وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍٍ عَلِیم» (یس/78، 79).
«در حالی که آفرینش خود را از یاد برده است برای ما مَثَل میزند و میگوید: چه کسی این استخوانهای پوسیده را زنده میکند؟ بگو: همان کسی که در آغاز آن را آفرید زندهاش میکند و او بر هر آفرینشی دانا است».
و آیهی «أَ اِذا مِتْنا وَکُنّا تُراباً وَعِظاماً اگ اِنّا لَمَبْعُوثونَ* اگوَ آباوءنَا الاگوّلُونَ» (صافات/16 17؛ واقعه/47 48).
«چگونه وقتی مردیم و خاک و استخوان شدیم باز زنده خواهیم شد؟ یا نیاکانمان نیز؟».
همچنین آیه «قُلْ اِنَّ الاگوَّلینَ وَالاعلیها السلامخرِینَ * لَمَجْمُوعُونَ اِلی مِیقاتِ یَومٍ مَعْلُومٍ*... هذا نُزُلُهُمْ یَومَ الدِّینِ» (واقعه/49 56).
«بگو گذشتگان و آیندگان همگی در نویدگاه معلوم گرد آیند، آنگاه شما ای گمراهان تکذیب کننده از درخت زقّوم خواهید خورد و شکمها را از آن پر کنید و در پی آن آب جوشان بنوشید، چونان اشتران تشنهای که میآشامند، این است پذیرایی از آنان در روز قیامت. و آیهی «اگیَحْسَبُ الاِنْسانُ اگنْ لَنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ * بَلی قادِرینَ عَلی اگنْ نُسَوِّیَ بَنانَهُ» (قیامت/3 4 و بعد).
«آیا انسان گمان میکند که استخوانهایش را گرد نخواهیم آورد، آری قادریم انگشتانش را موزون و مرتّب کنیم، و غیر اینها از سایر آیاتی که قاطعاند بر آنچه در روز قیامت به صحنه محشر میآید عبارت است از همان شخص با همهی اعضا و جوارح».
وی در ادامه میافزاید: ما به فضل خدا و نور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اوبه این راه هدایت گشتیم و طریق را در آن یافتیم و قطع داریم به بازگشت «هذا البدن بعینه » به بازگشت عین همین بدن.3
صدرالمتألهین در همهی تألیفاتی که در این زمینه به نگارش آورده اعم از حکمت و تفسیر بر این عقیده پایفشرده و آن را نظر حق یافته است.
غزالی و سایر مسائل فلسفی
غزالی در مسائل متعلق به وجود خدا، وحدانیّت و بساطت حقتعالی، حرکت ونفوس آسمانها، قانون سببیّت و... معتقد است مذهب حکیمان در بستر امور یاد شده همه «بدعت است» ، و در پی هر مسأله با الفاظی چون «مجازگویی، تلبیس، هوس، تخلیط، ظلمات، تخمینات، خطابیات، شناعت، رکیک، حماقت و تخییلات، سخنان وعقیده فلاسفه را بدرقه کرده است.
ابن رشد در پاسخ یاوهگوییهای غزالی گوشزد کرده است که: دانش غزالی به فهم سخنان فلاسفه نرسیده و بدون دانش لازم به ردّو نقد سخنان آنان پرداخته وحتی نظر داده است، وی اموری که حتّی عقل از درک آنها ناتوان است به شرع ارجاع داده است، شگفت این که در میان حکیمان به داوری نیز پرداخته است.4
_______________________________
3. مفاتیح الغیب، مفتاح 18، مشهد اول، ص 649643.
4. ابن رشد، تهافت التهافت، ط 1، ص 149، 186، 189، 191، 202، 232، 246 و 250 به کوشش محمد عریبی، دارالفکر بیروت، 1993.