آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

شهرستانی صابیان را به چهار فرقه تقسیم کرده است:
1. اصحاب روحانیات.
2. اصحاب هیاکل.
3. اصحاب اشخاص
4. حرّانیان.
و معتقد است که این چهار فرقه همگان در کلیات متفق و بر یک مشی‏اند امّا در جزئیات اندک اختلافی دارند.
1. اصحاب روحانیات
اصحاب روحانیات معتقدند که عالم صانعی داردکه خالق وحکیم و برتر از حوادث است و ما نمی‏توانیم به او تقرب جوییم و او بالاتر از آن است که مستقیماً مورد پرستش واقع شود برای تقرب به او بایستی به روحانیات تقرب جست که از هر نوع مواد جسمانی منزه هستند و از کردار انسانی دور و به ذات خدایی نزدیک اینان نیز کسانی و مواردی هستند که هرگاه دلالت کسانی چون عاذیمون و هرمس (شیث و ادریس) نبود وصول به حضرتشان غیر ممکن می‏بود. به روحانیات نیز بایستی به وسایل و افعالی چون فایق آمدن بر شهوات نفسانی و تهذیب اخلاق، روزه داشتن، نماز، اوراد و دعاها نزدیکی جست وبا نزدیکی به آنان به شناخت و درک حضرت الاهی فایض آمد و از جمله روحانیات هفت روحانی را در هفت سیاره مدبر دانند و گویند این هفت سیاره مانند اجساد و هفت روحانی به منزله ارواح باشند و در آن هیاکل تدبر و تصرف کنند و از تدبر و تصرف ایشان سیارات هفت‏گانه (که مهر و ماه را نیز در آن شمار آرند) در افلاک خود در آسمان مدام دور زنند و از آن دورها عنصرهای چهارگانه‏ی آب و خاک و باد و آتش تأثیر جویند و از آن تأثیر موالید تولید شود.
گویند که پیغمبران نیز در شکل و صورت و نوع مانند ما هستند و در ماده با ما شریکند و چون ما می‏خورند و می‏آشامند، پس چرا اطاعت آنان کنیم؟ و ایشان را بر خود برتری دهیم؟«ولئِن اگطعتُمْ بَشراً مِثْلکُمْ انّکُمْ اِذاً لَخاسِرون» و صابیان را با حنفا مباحثاتی است وحنفا بر اصحاب روحانیات طعنه زنند که شما راهنمایی حس را منکرید، پس وجود این روحانیان واسطه را چگونه دانستید؟! گویند: عاذیمون و هرمس ما را راهنمایی کردند؟
حنفا گویند: شما روحانی را بر جسمانی ترجیح می‏دهید و وساطت بشری را نفی می‏کنید؟ بر خلاف عقیده‏ی خویش رفته‏اید و بشری جسمانی را واسطه ساخته‏اید.
در اینجا مباحثاتی طولانی بین روحانیات وحنفا رفته است که شهرستانی آن را به تفصیل در ملل و نحل آورده است.1
2. اصحاب هیاکل
این گروه از آنجا پیدا شدند که چون روحانیان وجود واسطه را ضروری دیدند، لازم دانستند که این واسطه باید به گونه‏ای باشد که ما او را مشاهده کنیم و شفیعان خود را به چشم خود ببینیم و نزدشان تضرع و زاری کنیم تا به وساطت و شفاعت ما در حضرت روحانیان اقدام کنند و روحانیات ما را به درگاه کبریایی نزدیک گردانند به همین جهت دست به دامن هیاکل یعنی سیارات هفتگانه زدند و نخست منازل و سپس جای طلوع وغروب آنان را دانستند و به ختم و عزایم و دعا پرداخته و هر روز را به ستاره‏ای اختصاص دادند و در ساعتی که بدان ستاره مخصوص بود انگشتری مخصوص به دست کرده و لباسی خاص در بر می‏کردند و دعای مخصوصی خوانده و حاجتی را که بر
_______________________________
1. الملل والنحل:2/6 به بعد.________________________________________
آوردن آن بدان ستاره اختصاص داشت، از آن می‏خواستند، بعضی از آنها آفتاب را خدای خدایان و رب الأرباب قرار دادند و به هیاکل ستارگان تقرب می‏جستند تا به روحانیات نزدیک شوند وعقیده داشتند که هیاکل بدنهای روحانیات است.
بدین جهت هفت ستاره را مشخص کرده و در هیئت هیاکل سبعه پرستش می‏کنند و برای این امر به خرافات و کارهایی دست می‏زنند که هر چه بیشتر به شرک نزدیک می‏شوند.2
3. اصحاب اشخاص
اصحاب اشخاص نیز در حالی که عقاید دو دسته دیگر را می‏پذیرفتند، بر آن بودند که هیاکل و سیارات سبعه در همه مواقع قابل روءیت نیستند چون مهر در روز درخشان است و شب غروب می‏کند، ماه روز ناپیدا و شب نمایان است و ما در همه حال به آنها تقرب نتوانیم کرد، پس باید صورتی از آنها در پیش چشم داشته باشیم و بدان صورت به هیاکل تقرب جوییم. به همین جهت از سیارات سبعه هفت صورت به نام هر یک از آنها را همواره نزد خود نگاه داشته و پرستش می‏کردند.3
ابوریحان بیرونی گوید: «از برای صابیان هیاکل و اصنام به اسمای شمس با اشکال معلوم بوده چنان‏که ابو معشر بلخی در کتابش که به بیوت عبادات موسوم
_______________________________
2. الملل و النحل:2/49.
3. الملل و النحل:2/50.________________________________________
است ذکر کرده مثل هیکل بعلبک که از برای صنم شمس بوده و هیکل حرّان که منسوب به مهر بوده و بنایش به صورت طیلسان است و در نزدیکی آن قریه‏ای است که سلمسین نام دارد و نام قدیم آن صنم سین بوده یعنی صنم قمر و قریه دیگری که ترع عوزای موسوم است یعنی در زهره و می‏گویند که کعبه و بتهای کعبه از ایشان بوده و پرستندگان این اصنام هم از زمره صابیان بوده است و بت «لات» به اسم زحل بوده و «عزی» به اسم زهره و از برای ایشان انبیای بسیاری است که اکثر ایشان فلاسفه یونان‏اند».4
یکی از موءلفان «تاریخ ادیان» در باره عقاید و آثار صابیان می‏نویسد:
«درباره ایشان گفته‏اند که بعضی از آنها فلاسفه‏اند آنها همان گنوس‏ها یاعرفانی قدیمند و بعضی دیگر مشرک‏اند و به عبادت کواکب خاصه آفتاب می‏پردازند و در موجودات ارضی آن را صاحب اثر و تصرف می‏دانند. شمس را سلطان نور یا Mamu Rorhuمی‏نامند و معتقدند که کواکب همه قدیم و ازلی‏اند هر کوکبی را عملی است که در این عالم از اتیان بدان ناگزیر می‏باشد چنان که از کواکب دیگر آن عمل ناشی نمی‏شود. برای هر یک از سیارات سبعه معبدی داشته‏اند از آن جمله کعبه را که‏یکی از آن بیوتات دانند معبد ِخاصِّ سیاره زحل می‏شمرده‏اند».5
به اعتقاد «شمس‏الدین دمشقی» صابیان دو گروهند: گروهی قایل به هیاکل هستند و آنها عبادت کنندگان ستارگان و به اصطلاح ستاره پرست می‏باشند و گروهی از آنها قایل به اشخاص بوده و عبادت کنندگان بت‏ها هستند به این معنی بت‏پرست می‏باشند. او پس از بیان این مطلب به تفصیل هیکل‏های هفتگانه صابیان را شرح می‏کند و از نخستین آنها به عنوان هیکل علت اولی نام می‏برد و شکل آن را که دایره‏ای است بیان می‏نماید و سپس به ذکر خصوصیات هیکل‏های دیگر می‏پردازد و یادآور می‏گردد که به یادبود علت اوّلی و ستارگان معابدی به نام هیکل در نقاط مختلف زمین ساخته‏اند که از جمله آنها هیکل زحل است که روزهای شنبه با لباس سیاه و شاخه‏های زیتون در دست به زیارت آن می‏روند.6
_______________________________
4. ترجمه آثار الباقیه، ص 265.
5. حکمت ، علی اصغر، تاریخ ادیان، ص 283.
6. دمشقی، نخبة الدهر فی عجائب البر و البحر، ص 39 47.
________________________________________
مسعودی نیز از معابد و هیکل‏های صابیان یاد کرده از جمله این که از «بیت انطاکیه» که در شام قرار دارد نام برده و گفته است:صابیان معتقدند که این هیکل عظیم را «سقلابیوس» ساخته است. سپس مسعودی یادآور می‏گردد که این محل هم اکنون که سال 333 است بازاری است به نام بازار «جزارین» و ثابت قره صابئی حرانی در زمان معتضد عباسی در سال 289 به محل این هیکل آمد و آن را گرامی داشت.7
و نیزمسعودی از هیکل‏های دیگر صابیان حرانی نام برده و شکل آنها را نیز بیان کرده است. و در ادامه‏ی سخنانش گفته است:
از هیکل‏های عظیم صابیان که در این زمان که سال 333 است خانه‏ای است در شهر حران در محله باب الرقه که به نام «مغلیتیا» معروف است و به عقیده‏ی آنها، آن هیکل آزر پدر ابراهیم است.
ابن عیشون حرانی درباره مذاهب حرانیان معروف به صابیان قصیده‏ای طولانی دارد ازجمله از همین هیکل هم نام برده است و از سرداب‏های چهارگانه‏ای که در زیر آن قرار دارد و صورت بت‏هایی که مثالی برای اجسام آسمانی است،وجود دارد، خبر داده است و از جمله گفته است:
سپس مسعودی می‏افزاید: بر در محل اجتماع صابیان در شهر حران نوشته‏ای را دیدم که به زبان سریانی از قول افلاطون نوشته بود: «من عرف ذاته تألَّهَ»8 «هر کس خود را بشناسد خدا را می‏شناسد».
به گفته قاضی عبدالجبار صابیان خانه‏هایی برای عبادت به تعداد هفت ستاره ساخته‏اند و مدعی هستند که بیت الحرام یکی از آنهاست و علت این که این بیت باقی مانده، این است که بیت زحل است و زحل رمز بقاء و ثبات می‏باشد.9
_______________________________
7. مروج الذهب:2/243.
8. مروج الذهب:2/248.
9. المغنی فی أبواب التوحید:5/152.________________________________________
به گفته «ابوالفداء» در دمشق مسجدی است که در تمام بلاد اسلام مسجد نیکوتر و پرتکلف‏تر از آن بنا نشده است دیوارها و گنبد بالای محراب نزد مقصوره از بناهای «صابیان» است و پیش از آن مصلای ایشان بوده است و سپس به دست «یهود » و «بت‏پرستان» افتاد و چون یحیی علیه السلام در این زمان به شهادت رسید، سرش را بر یکی از درهای این مسجد موسوم به باب جیرون نصب کردند، چون این مسجد به دست «نصاری» افتاد در تعظیم آن مبالغه کردند. در عصر اسلامی به تصرف مسلمانان در آمد و بر همان باب جیرون، که سر یحیی علیه السلام را نصب کرده بودند سر حسین بن علی علیمها السلام را نصب کردند...».10
همو گوید: بعلبک شهری بزرگ و قدیمی است در آنجا مذبحی است که «صابئان» آن را در بیعت خود می‏شمارند و عزیزش می‏دارند...».11
مبارزات منطقی حضرت ابراهیم با اصحاب هیاکل و اصحاب اشخاص
حضرت ابراهیم خلیل در بر انداختن این هر دو مذهب باطل سعی فراوان مبذول داشت ابتدا به شکستن مذهب اصحاب اشخاص پرداخت: «وَتِلْکَ حُجَّتُنا آتَیْناها اِبْراهیمَ عَلی قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرجاتٍ مَنْ نَشاءُ اِنَّ رَبَّکَ حَکیم عَلیم» .12
«اینها دلایل ما بود که به ابراهیم در برابر قومش دادیم! درجات هر کس را بخواهیم بالا ببریم، پروردگار تو، حکیم و داناست». این آیه اشاره به همین نکته است وحجتی که به آن شوکت ایشان را شکست، این بود و باطل بودن بت‏پرستی را آشکار نمود بدین جهت فرمود:
«اگتَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ * وَاللهُ خَلَقَکُمْ وَ ما تَعْمَلُون». 13
«آیا چیزی را پرستش می‏کنید که با دست خود می‏تراشید؟!» هیچ آدم عاقلی مصنوع خود را پرستش می‏کند؟ هیچ ذی شعوری در برابر مخلوق خود زانو به زمین می‏زند؟ کدام عقل و منطق به شما چنین اجازه‏ای داده است؟!
_______________________________
10.ابوالفداء، عمادالدین اسماعیل ، تقویم البلدان، ترجمه آن ص 248 249، ترجمه مرحوم عبدالحمید آیتی.
11. همان، ص 279.
12.انعام/83.
13. صافات/95 و 96.
________________________________________
معبود باید خالق انسان باشد نه مخلوق او، اکنون درست بنگرید و معبود حقیقی را پیدا کنید: «خداوند هم شما را آفریده و هم بتهایی که می‏سازید» این دلیلی بسیار قوی و دندان‏شکن بود که آنها هیچ پاسخی در مقابل آن نداشتند.
به گفته شهرستانی: چون پدرش آزر14 داناترین قوم در ساختن اشخاص و اصنام و در رعایت مناسبتهای نجومی بود بدین جهت قوم از آزر بت می‏خریدند نه از دیگران، و لذا ابراهیم نخست او را مورد سرزنش قرار داد و فرمود:
«...اگتَتَّخِذُ اگصْناماً آلِهَةً انّی اگراکَ وَ قَومکَ فی ضَلالٍ مُبینٍ». 15
«آیا بتها را خدایان خود انتخاب می‏کنی، من تو و قومت را در گمراهی آشکار می‏بینم».
چه گمراهی از این آشکارتر که انسان مخلوق خود را معبود خود قرار دهد و موجود بی‏جان و بی‏شعوری را پناهگاه خود بپندارد وحل مشکلات خود را از آنها بخواهد.
«اِذْ قالَ لاگبیهِ یا اگبَتِ لِمَ تَعْبُد ما لا یَسْمَع وَلا یبصر و لا یغنی عنک شَیئاً» .16
«هنگامی که به پدرش گفت: ای پدر! چرا چیزی را می‏پرستی که نه می‏شنود و نه می‏بیند و نه هیچ مشکلی را از تو حل می‏کند؟!».
نهایت سعی و تمام جهد خود را صرف کردی تا بتی چند در مقابله‏ی هیکل‏های آسمانی ساختی و لیکن قوت علم و عمل تو به آن نرسید که آن را بینا و شنوا سازی؟ و تو در خلقت اصلی خود از آن بتها شریفتری، زیرا که تو شنوایی و بینایی داری و نفع رسانیدن و دفع ضرر از تو می‏آید. کدام رسوایی و زیانکاری برابر شود با این که تو ساخته‏ی خود را پرستش کنی و بی‏شبهه صانع و خالق از مصنوع و مخلوق اشرف باشد.
«یا اگبَتِ لا تعبُد ِالشَّیطانَ انّ الشَّیطانَ کانَ للرَّحمن عَصِیّاً* یا اگبَتِ انّی اگخافُ‏اگنْ‏یمسّک عَذاب مِنَ‏الرَّحمنِ...».17
«ای پدر! شیطان را پرستش مکن که شیطان نسبت به خداوند رحمان عصیانگر بود! ای پدر! من از این می‏ترسم که از سوی خداوند رحمان
_______________________________
14. به عقیده شیعه آزر عموی ابراهیم بود نه پدرش . به تفاسیر شیعه مراجعه شود.
15.انعام/74.
16. مریم/42.
17. مریم/43 و 44.________________________________________
عذابی به تو رسد، در نتیجه از دوستان شیطان باشی».
بعد از آن او را به سوی ملت حنیفی دعوت نمود و گفت: ای پدر از خزانه علوم الهی مرا علمی رسیده است که از آن حرفی به تو نیامده است بنابراین از من پیروی کن تا تو را به راه راست هدایت کنم . لیکن آزر دعوت ابراهیم را نپذیرفت و در جواب او گفت:
«قالَ اگراغب اگنْت عن آلهتی یا اِبْراهیمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَه لاگرجُمَنَّکَ وَآهْجُرنی مَلیّاً» .18
«ای ابراهیم! آیا تو از معبودهای من روی‏گردانی؟! اگر از این کار دست برنداری تو را سنگسار می‏کنم! و برای مدتی طولانی از من دور شو!».
چون آزر به حجت قولی ابراهیم تسلیم نشد از راه قول عدول کرده و به شکستن بتها پرداخت و به قوت بازوی پیغمبری تمام بتها را بشکست و قطعه‏قطعه کرد جز بت بزرگشان را، گفتند: هر کس با خدایان ما چنین کرده قطعاً از ستمگران است ابراهیم گفت: بلکه این کار را بزرگشان کرده است از آنها بپرسید اگر سخن می‏گویند؟ آنها به وجدان خود بازگشتند و به خود گفتند: حقا که شما ستمگرید! سپس سرهایشان را پایین انداختند و گفتند: تو می‏دانی که اینها سخن نمی‏گویند! بدین ترتیب ابراهیم آنان را خاموش و ملزم ساخت.
چون بطلان مذهب «اصحاب اشخاص» را روشن نمود به شکستن مذهب «اصحاب هیاکل» (یعنی ستاره پرستان) پرداخت چنانچه لایق حال آن رسول کامل بود از خداوند به حجت آوردن بر قوم رهنمون شد، خداوند فرمود:
«وَکَذلِکَ نُری اِبْراهیمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَالاگرْض وَ لِیکُونَ‏مِن َالمُوقِنینَ»19 .
«همان‏طور که ابراهیم را از زیانهای بت‏پرستی آگاه ساختیم همچنین مالکیت مطلقه و تسلط پروردگار را بر تمام آسمان و زمین به او نشان دادیم».
انوار آفتاب عنایت ربانی ملکوت دو عالم را بر دیده‏ی او روشن گردانید و بر «روحانیات» و «هیاکل» به زیادتی تعظیم و شرف افزونی یافت و ترجیح مذهب حنفاء بر مذهب «صابیه» ظاهر شد و قانون آن که کمال در مردان است، به این رجحان مقرر گشت، لا جرم روی به باطل ساختن
_______________________________
18 . مریم / 46.
19 . انعام / 75.________________________________________
مذاهب اصحاب هیاکل آورد و چون پرده تاریک شب جهان را در زیر پوشش خود قرار داد ستاره‏ای در برابر دیدگان او خودنمایی کرد، ابراهیم صدا زد این خدای من است امّا هنگامی که غروب کرد با قاطعیت تمام گفت: من هیچگاه غروب کنندگان را دوست نمی‏دارم .
«فَلمّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَای کَوکَباً قالَ‏هذا رَبِّی فَلَمّا اگفَلَ قالَ‏لا اُحِبُ‏الاعلیها السلام‏فلینَ»20 .
بار دیگر چشم بر صفحه آسمان دوخت این بار قرص ماه بر آسمان ظاهر شده بود، هنگامی که ماه را دید ابراهیم صدا زد این است پروردگار من امّا ماه نیز به سرنوشت همان ستاره گرفتار شد وچهره‏ی خود را در پرده‏ی افق کشید، ابراهیم گفت: اگر پروردگار من مرا به سوی خود رهنمون نشود در صف گمراهان قرار خواهم گرفت. ابراهیم خلیل به طریق رمز و ایما راه راست را به آن طایفه نمود.
در این هنگام شب به پایان رسید آفتاب از افق مشرق سر برآورد، چون نظر ابراهیم به آفتاب افتاد گفت: «...هذا ربّی هذا اگکبر...» : «این خدای من است، این که از همه بزرگتر است». و این سخن را ابراهیم برای آن گفت که اعتقاد قوم آن بود که آفتاب پادشاه فلک است و «ربّ الأرباب» آنان که اقتباس انوار از آن کنند و با آن همه نورانیت چون زایل شد، ابراهیم گفت: «یا قوم انّی بری‏ء مِمّا تُشْرِکُون»21.
«ای قوم! من از شریکهایی که شما برای خدا می‏سازید بیزارم».
اکنون که فهمیدم در ماورای این مخلوقات متغیر و محدود و اسیر چنگال قوانین طبیعت، خدایی است قادر و حاکم بر نظام کاینات «من روی خود را به سوی کسی می‏کنم که آسمانها و زمین را آفریده و در این عقیده خود کمترین شرک راه نمی‏دهم من موحد خالصم و از مشرکان نیستم».
به این تقریر مذهب «حنفاء» را مقرر ساخت و مذهب «صابیه » را باطل گردانید و بیان فرمود که فطرت همین «دین حنفی»است و طهارت و پاکیزگی در آن است وگواهی به توحید حق‏تعالی زیر بنای
_______________________________
20 . انعام / 76.
21 . انعام / 78.________________________________________
آن است و نجات و خلاص به آن متعلق می‏باشد و شرایع و احکام مشارع و مناهج آن است و انبیا و رسل برای ترویج و تحکیم آن بر انگیخته شدند این است دین قیم و صراط مستقیم و راه روشنی که حق تعالی به پیغمبر خود در قرآن خبر داده است:«فَاگقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَةَ الله الّتی ...».22
در اینجا می‏بینیم حضرت ابراهیم با بت‏پرستان و ستاره پرستان و ماه و آفتاب پرستان به مبارزه برخاسته و با دلایل محکم و منطق روشن بطلان آیین آنان را که مبتنی بر پرستش اجرام سماوی وکواکب آسمانی مخصوصاً عبادت آفتاب بود، ثابت می‏نماید و چون آن اقوام نادان در مقابل منطق لجاجت به خرج می‏دهند، ابراهیم از آیین آنها بیزاری می‏جوید البته در آیات قرآن اشاراتی به عقاید ایشان شده است و این اقوام به خاطر عقاید شرک آلودشان در قرآن «مشرک» شناخته شده‏اند.
پس آنجا که در آیه شریفه: «اِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هادُوا وَالصّابِئینَ وَالنَّصاری وَ الْمَجُوسَ وَالَّذِینَ اگشْرَکُوا انَّ اللهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوم القِیامَةِ...» 23 مردم به سه فرقه تقسیم شده‏اند:1. موءمنان، 2. اهل کتاب: یهود، صابیان و نصاری و مجوس، 3. مشرکان. عنوان «مشرک» شامل تمام گروههایی که حضرت ابراهیم با آنها مبارزه نمود، می‏شود نه عنوان «صابیان»، زیرا اگر منظور از «صابیان» همان ستاره‏پرستان و مشرکان زمان حضرت ابراهیم بود پس چرا قرآن مجید در آیه فوق آنها را از مشرکان مجزا کرده و در ردیف اهل کتاب ذکر کرده است؟!
اما همان‏گونه که گذشت این جماعت بعدها بر مبنای رخداد تاریخی به صابی‏ها منتسب شدند و مدار بحث نویسندگان ملل و نحل قرار گرفتند و صابیان قرآن را به ستاره‏پرستان تفسیر کردند. فی‏المثل رازی در کتاب «الفرق...» آورده است: «صابیان قومی هستند که می‏گویند مدبر و آفریدگار این جهان هفت ستاره‏اند و از این رو اینان ستارگان را پرستش همی کنند. در روزگار ابراهیم مردم بر این آیین می‏بودند و از این رو استدلال ابراهیم بر حدوث ستارگان بود چنان که خداوند گفت: «لا اُحِبُّ الاعلیها السلام‏فِلین» باید دانست که پرستش بتان از این
_______________________________
22. شهرستانی اصول مطالب این فصل را از سوره‏های: انعام و صافات و مریم و انبیاء و روم اخذ نموده است، الملل والنحل:2/51 54.
23 . حج / 17.________________________________________
آیین برخاست، چه در موقع ظهور ستارگان آنها را می‏پرستیدند و چون ستارگان ناپدید می‏شدند بتانی بر صورت کواکب ساختند و پرستش کردند» در حالی که از آیات نقل شده بر می‏آید در هر سه مورد از «صابیان» مردمی منظور شده که عقایدشان مرزی میان شرک و توحید داشته است.
4. عقاید صابیان حرانی
ابو اسحاق ابراهیم اصطخری در «مسالک و ممالک» گوید: «حران شهری میانه است و گروهی که ایشان را صابی خوانند آنجا باشند و نمازگاهی هست آنجا بر تلی بلند، آن را به ابراهیم علیه السلام باز خوانند و ایشان را حرمت دارند و از اطراف آنجا به زیارت آیند».
«ابن حوقل» جغرافی‏دان معروف می‏گوید: «حران شهر «صابیان» است و سادنان هفده‏گانه ایشان در آنجا باشند. در حران تلی است و بر آن نمازگاه «صابیان» که آن را بس بزرگ شمارند «صابیان» خود را به ابراهیم نسبت دهند».24
صابیان حرانی بقایای مذهب یونانی و رومی هستند که در شهر «حران» کنار رود فرات به جهات متعددی در مقابل آیین عیسوی مقاومت کردند و تا دوره اسلام باقی ماندند وقتی از طرف مأمون خلیفه عباسی به پیروان آنها تکلیف شد به یکی از ادیان اهل کتاب بپیوندند کلمه‏ی «صابیان» را برای خود برگزیدند و خود را با صابیان مذکور در قرآن منطبق شمردند.
«و این کسان، یعنی ساکنان حران که به غلط به صابیان مشهور شده‏اند، در دیانت پیرو یونانیان باستان بوده و معابدی برای عبادت «هه‏راک لس» ، «آف رودی ته»، «زه اوس» و غیره داشته‏اند زبانشان با آن که سریانی بود با علوم و معارف یونانی آشنایی داشته و کسانی بودند که حتی بعد از رواج اسلام نیز حافظان سنن و دین و فلسفه یونانی به شمار می‏رفتند».25
_______________________________
24. ابوالفداء، ترجمه تقویم البلدان:ص 309.
25.حواشی و تعلیقات «بیان الادیان» ،ص 432 از هاشم رضی.________________________________________
البته باید دانست که صابیان حرانی، صابیان واقعی نیستند، صابیان واقعی همان ماندایی‏های ساکن در ساحل شطالعرب می‏باشند که خود را از پیروان حضرت یحیی بن زکریا «معمدان» می‏دانند و به «مغتسله» معروف هستند هم اکنون در اردن، بین‏النهرین ، عراق و ایران (استان خوزستان) جماعتی را تشکیل می‏دهند.
شهرستانی صاحب «الملل والنحل» در کتاب خود درباره صابیان حرانی به تفصیل بحث کرده و در پایان بعضی از مقالات آنها را نیز ذکر کرده است به گفته او: حرنانیون از کسانی بوده‏اند که در شهرستان حران جای داشتند و آن فرقه هم بر آن چه سه فرقه دیگر گفته‏اند پیروی کرده‏اند و نیز مزیدی آورده گویند: صانع جهان به لحاظ ذات معبود واحد است ولی به لحاظ اشخاص متکثر گردد، یعنی به دو صفت وحدت و کثرت که ضد یکدیگرند متصف است امّا واحد است در ذات و اول و اصل و ازل . امّا کثیر است به لحاظ «اشخاص» که در چشم ظاهر، بسیار می‏شود، زیرا در مدبرات هفت‏گانه‏ی آسمانی اشخاص خیر و عالم زمین ظاهر گردد و به تعینات ایشان متعین شود و با این حال وحدت ذاتیه‏ی وی زایل نمی‏گردد.
گویند که مبدع اول که آفریننده «فلک» و آنچه در آن است از اجرام و کواکب، او است و این‏ها را مدبر این عالم گردانید و اجرام و کواکب به منزله پدران و عناصر مادران و مرکبات فرزندان هستند و پدران یعنی همان کواکب زنده و ناطق می‏باشند.
بعد از آن «طبیعت کل» در هر اقلیمی از اقالیم که در آن سکونت دارد هست در هر سی و شش هزار و چهار صد و بیست و پنج سال از هر نوع اجناس جفتی از: نر و ماده از انواع: حیوانات از انسان و غیر آن پیدا می‏کند و برین طریق همیشه این پیدایش تکرار می‏شود و آن انواع تا این مدت می‏ماند و چون آن دور تمام شود انواع با نسل و توالد خویش منقطع می‏گردد و دور دیگر و نسل دیگر از انسان وحیوان و نبات آغاز می‏شود و همین‏طور تا پایان روزگار.
به عقیده صابیان حرانی: قیامتی که به زبان انبیا وعده داده‏اند، همین است و غیر این سرا، سرایی دیگر نیست «...وَما یُهْلِکُنا اِلاّ الدَّهرُُ...» 26 و زنده ساختن
_______________________________
26. جاثیه/24.________________________________________
مردگان و برانگیختن آنها که در قبورند، قابل تصور نیست. قرآن مجید از این اعتقاد ایشان خبر می‏دهد:
«اگیَعدکُمْ انّکُمْ اِذا مِتُّم وَکُنْتُمْ تُراباً وَ عِظاماً انّکُمْ مُخْرَجُونَ* هَیهات هَیهات لما تُوعَدُونَ».27
«سران قوم با دیگران می‏گفتند که آیا وعده می‏کند این پیغمبر شما را که چون شما بمیرید و خاک شوید واستخوانی چند باشید شما از قبور بیرون آورده شوید، هیهات هیهات چه دور است چیزی را که به شما وعده می‏دهند».
به گفته شهرستانی :اصل «تناسخ» و «حلول» از این قوم پیدا شد، زیرا که «تناسخ» همین است که «اکوار» و «ادوار» بی‏نهایت پیدا آید و حادث شود در دور آینده مثل آنچه در دور گذشته پیدا شده بود. ثواب و عذاب را گویند در همین دنیاست و در سرای دیگر نیست. اعمالی که ما در آنیم جزای اعمالی است که از ما، در دورها و زمانهای گذشته صادر شده است و همچنین غم و اندوه و تنگی که در خود می‏یابیم بر اعمال بد و زشت ماست که در زمانهای پیش از ما سر زده است.
امّا «حلول» در شخصی که مذکور شد، گاه باشد که به حلول ذات او باشد و گاه باشد که به حلول جزوی از ذات او باشد به قدر استعداد مزاج شخص و گاه باشد که گویند حق تعالی متشخص می‏شود به «هیکل‏های آسمانی» هیئت مجموعی و وحدت او بر اصل خویش باقی باشد و فعل او در واحد ظاهر شود به قدر آثار الهی در وی و تشخص او به آن.
پس گویا هیکل‏های هفتگانه هفت عضو او است و گویی اعضای سبعه ما هیکل‏های هفتگانه او است که به آنها ظاهر می‏شود. پس سخن گوید به زبان ما، و
_______________________________
27. موءمنون/35 36.________________________________________
ببیند به چشم ما و بشنود به گوش ما و قبض و بسط می‏کند به دست ما و آمد و شد می‏کند به پاهای ما و کار می‏کند به جوارح ما.
به گمان آنها حق‏تعالی اصل خیر است بزرگتر از این است که شرّ و پلیدی بیافریند، بلکه وجود این چیزها (شرور) ضروری است، زیرا که اتصالات کواکب را سعادتی و نحوستی هست و اجتماع عناصر را صفایی وکدورتی باشد. هر چه از سعد و خیر و صفا خیزد، آن مقصود از فطرت تواند بود و آن را به باری تعالی نسبت توان دادو هرچه از نحوست و شرور و کدورت باشد به ضرورت واقع شود و آن را به حضرت حق تعالی نسبت نتوان کرد.
حرانیان، سخنان خود را به «عاذیمون» (=غاذیمون) و «هرمس» و «اعیانا» و «اواذی» نسبت می‏دهند و این چهار نفر را پیغمبر می‏دانند و بعضی از آنان نسبت خویش را به «سولون» جد مادری افلاطون می‏دهند و خیال می‏کنند او پیغمبر بوده است.28
صابیان حرانی «عاذیمون» و «هرمس» را معلم و راهنمای خود می‏دانند، نه پیغمبر، اصولاً آن مذهب، بشر را از وجود پیغمبر بی‏نیاز می‏داند آن گونه که هرمس به پیروان خود چنین آموخت که معراج روح به آسمان، ما را از قبول نزول فرشته برای وحی کلام الهی بر پیغمبر بی‏نیاز می‏سازد. گویند: انبیا در نوع و در بشریت امثال ما هستند، یعنی نسبت به ما مزیتی ندارند، پس چرا ایشان را پیروی کنیم؟! می‏خورند آنچه ما می‏خوریم و می‏نوشند آنچه ما می‏نوشیم«وَلَئِنْ اگطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلکُمْ اِنّکُمْ اِذاً لَخاسِرُونَ» .29
«اگر از بشری همانند خودتان اطاعت کنید، مسلماً زیانکارید».30
به گفته شهرستانی ، آنها روزی سه بار نماز می‏خوانند به خاطر جنابت و مس میت غسل می‏کنند و خوردن گوشت سگ و خوک و پرندگانی که چنگال دارند و کبوتر و شراب را حرام می‏دانند و ختنه کردن را ناروا می‏شمارند و طلاق را جایز نمی‏دانند مگر به حکم حاکم و میان دو زن را جمع نکنند.31
ابوریحان بیرونی از عبدالمسیح بن
_______________________________
28.الملل والنحل:2/54 57، ترجمه: 2/74 80.
29. موءمنون/34.
30. الملل و النحل:2/7.
31. الملل و النحل:2/57.________________________________________
اسحاق کندی نقل کرده است که وی در باره صابیان حرانی نوشته است که: ما از ایشان بیش از این نمی‏دانیم که مردمی هستند که خداوند را یگانه می‏دانند و از قبایح تنزیه می‏کنند و او را به سلوب متصف می‏کنند نه به ایجاب مثل این که می‏گوید محدود نمی‏شود و دیده نمی‏گردد و ستم نمی‏کند و جور نمی‏نماید و حق تعالی را به اسمای حسنی می‏خوانند ولی به طریق مجاز، زیرا که نزد آنها صفتی حقیقتاً وجود ندارد32 ، و تدبیر عالم را به فلک و اجرام آن نسبت می‏دهند و به حیات و نطق و سمع و بصر افلاک قایلند و انوار را تنظیم می‏نمایند و از آثار ایشان قبّه‏ای است که در بالای محراب جامع دمشق است که در ایامی که یونانیان و روم بر دین آنها بودند، نمازخانه ایشان بود بعد به دست یهود افتاد و از آن برای خود کنیسه گردانیدند سپس نصاری بر آنها غلبه یافتند و از برای خویش کلیسا گردانیدند تا آن که زمان اسلام شد و مسلمانان آن مکان را مسجد کردند....
از برای ایشان انبیای بسیاری است که اکثر ایشان فلاسفه یونان‏اند مانند هرمس مصری، آغاثاذیمون، والیس، فیثاغورث باماسوار جدّ مادری افلاطون و امثال آنها و بعضی از ایشان بر خود ماهی را حرام کرده و جوجه را حرام نموده، زیرا همیشه در حال تب است و سیر را نیز حرام کرده چون دردسر می‏آورد و خون یا منی را که قوام جهان از او است می‏سوزاند و باقلا را نیز حرام نموده چون دهن را غلیظ و فاسد می‏کند و این گیاه در اول امر در جمجمه انسان سبز شده. از برای این طایفه سه نماز واجب است: نخست هنگام طلوع شمس هشت رکعت، دوم قبل از زوال شمس از وسط آسمان پنج رکعت ، سوم هنگام غروب آفتاب پنج رکعت و در هر رکعت از نمازشان سه سجده است... از برای نماز طهارت و وضو بجا می‏آورند و از جنابت غسل می‏کنند ولی ختنه نمی‏نمایند چون چنین گمان کرده‏اند که بدین امر مأمور شده‏اند و اکثر احکام ایشان در مناکح و حدود مثل احکام مسلمانان است و در تنجّس از مسّ موتی و امثال این امر شبیه به تورات و از برای این قوم قربانیهایی است که به کواکب و اصنام و هیاکل آنها متعلق
_______________________________
32. این مبحث نزد اشاعره و معتزله مقامی در بحث دارد که آیا صفات در ذات خداوند حقیقتاً موجودند یا نه و کتب کلام متکفل این گفتگوهای خارج از عقل بشری است و فرقه‏ی صفاتیه از اینجا ناشی شده.________________________________________
است و ذبایحی هم دارند که کَهَنه ایشان ، آنان را فریبشان داده‏اند متولی آن هستند....33
صابیان حرانی چنان که گفتیم «آغاثاذیمون» 34 (=عازیمون) و هرمس را پیغمبر می‏دانستند ولی معتقد بودند پیغمبری آنها از طریق وحی نبود بلکه آنها در اثر تزکیه و تهذیب نفس به مقامی رسیده بودند که می‏توانستند حوادث آینده را پیش‏بینی کنند و از آینده خبر بدهند.
صابیان مصر اهرام مصر را زیارت می‏کردند و می‏گفتند یکی از آن دو قبر عاذیمون و دیگری قبر هرمس است 35 و به نقل دیگر یکی قبر «ادریس» هرمس و دیگر قبر پسر او به نام «صابی» است که به او منتسب می‏باشند.36
مسعودی می‏گوید: صابیان حرانی که در زمان ما هستند، بقایای صابیان مصری می‏باشند.37
همچنین در شهر حران تپه‏ای است که اهالی شهر آنجا را مقدس می‏شمارند و آن را به حضرت ابراهیم نسبت می‏دهند.38
طبق تحقیق پرفسور هانری کربن: صابیان (حران)، اسلاف روحانی خود را به هرمس و آگاثودایمون می‏رسانند(چنان که بعدها سهروردی چنین کرد) از اصول عقاید آنان چنین بر می‏آید که آیین باستانی ستاره‏پرستی کلدانی را با مطالعات ریاضی و نجومی و روحانیت نوفیثاغورسی و نوافلاطونی در هم آمیخته بوده‏اند.39
کربن در جای دیگر ضمن تکرار مطالب فوق می‏افزاید: «معروفترین مجتهد آنان ثابت بن قره (متوفی 288) کتاب «تعلیمات هرمس» را به سریانی نوشت و خود آن را به عربی ترجمه کرد به عقیده‏ی مانویان هرمس یکی از پنج پیمبر اولواالعزم است که قبل از مانی می‏زیسته است و شخصیت هرمس از طریق نبوت مانوی وارد نبوت اسلامی گردید و در اسلام با ادریس (اخنوخ) یکی محسوب شد».40
و نیز گوید: سرخسی فیلسوف ایرانی در مورد مذهب صابیان کتابی نوشت که امروز در دست نیست استادش الکندی نیز
_______________________________
33. ترجمه آثار الباقیه، ص 264 266.
34. صابیان گمان می‏کنند «اغاثادیمون = آغاثدیمون» مصری معلم هرمس همان شیث بن آدم است. ابن العبری، تاریخ مختصر الدول، ص 8.
35. مسعودی، التنبیه والاشراف، ص 18.
36. قلقشندی، صبح الاعشی:3/321.
37. مسعودی، التنبیه و الاشراف:ص 101 و 138.
38. صبح الاعشی:4/319.
39. تاریخ فلسفه اسلامی، ص 31، ترجمه دکتر مبشری، چاپ دوم1358.
40. همان، ص 172 173. ________________________________________
آنچه را هرمس در مورد راز متعال الهی به پسر آموخته بود مطالعه کرده بود. الکندی تصدیق کرده است که فیلسوفی مسلمان چون او، نمی‏تواند این مطلب را بهتر از هرمس بیان کند، بدبختانه صابیان، کتابی آسمانی نداشتند که پیمبر شارعی آورده باشد و آنان را در زمره‏ی «اهل کتاب» شناسانده باشد. آنان پس از مدتی دراز به اسلام گرویدند....41
اعتقاد به قدمای خمسه
در میان فلاسفه‏ی یونان کسانی بودند که اساس جهان وجود را قدمای خمسه می‏دانستند و قایل به پنج مبدأ قدیم بودند که عبارتند از: باری تعالی، نفس، هیولی، دهر و خلاء. و تعبیر دیگر از قدمای خمس بدین ترتیب است: باری تعالی، نفس کلیه، هیولای اولی، مکان و زمان مطلق.42
عقیده به قدمای خمسه را بعضی به صابیان و بعضی به مجوس و بعضی به صابیان حرانی نسبت داده‏اند.43به گفته فخر رازی صابیان حرانی پنج نوع قدیم اثبات کرده‏اند بدین ترتیب که دوتای آنها زنده‏اند چون: باری تعالی و نفس و یکی از آنها اثر پذیر و منفعل است و آن هیولی است و دوتای دیگر نه زنده‏اند و نه فاعلند و نه منفعلند و آنها عبارتند از: دهر و قضا(زمان و مکان) آنگاه فخر رازی دلیل حرانی‏ها را درباره قدمای خمسه ذکر می‏کند44 و خواجه نصیرالدین طوسی در شرح این قسمت از سخن فخررازی یادآور شده که ابوزکریای رازی طبیب معروف به این مذهب تمایل کرده و در این باره کتابی به نام «القول فی القدماء الخمسه» تألیف کرده است.
ابوزکریا رازی این قول را از حرانی‏ها اخذ کرده و در کتاب خود «القول فی القدماء الخمسة» به این مطلب تصریح نموده است و مسعودی که کتاب ابوزکریا را دیده نقل کرده است که او در آن کتاب مذاهب صابیان حرانی را آورده است.45
_______________________________
41. همان، ص 174.
42. رسائل فلسفیه زکریای رازی، ص 171 197؛ زاد المسافرین، ص 72.
43. رسائل فلسفیه ص 182؛ اسفار:3/67؛ علامه حلی، کشف المراد ص 82؛ ایجی ، المواقف، ص 76.
44. فخر رازی، محصل افکار المتقدمین و المتأخرین، ص 121.
45. مسعودی، مروج الذهب:2/24.

تبلیغات