صابئان از دیدگاه فقیهان(2) (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
پیش از این یاد آور شدیم که داوریها در بارهی صابئان متفاوت است: لغت شناسان در وجه تسمیه و ریشه کلمه «صابی» دچار تشتت آرا هستند و وجوه متناقضی را ذکرکردهاند. متأسفانه مفسران و متکلّمان و ارباب ملل و نحل نیز در بارهی صابئان چندان کاوشی نکرده و هر کس به تناسب مفهوم لغوی آن تعریف ارایه داده است و لذا کلمات علما واندیشمندان در این باره سخت مضطرب و پریشان است و به خاطر همین اضطراب و سر در گمی در معرفی صابئان، کلام فقها نیز دست کمی از مفسران و متکلمان ندارد.
با این که «صابئین» در قرآن کریم ذکر شده و آنان از صدر اسلام تا به امروز با مسلمانان معاشرت داشتند عجیب است که دین آنها همچنان مجهول و ناشناخته مانده است و همین ناشناختگی وضعیت آنان و مجهول بودن حقیقت آیین و باورهایشان باعث تردید در حکم فقهی ایشان شده است.
در میان فقها سخن در این است که آیا صابئان اهل کتاب هستند و احکام ذمّیان در بارهی آنها جاری است یا نه؟ آیا به عنوان یک اقلیت مذهبی میتوانند در پناه حکومت اسلامی زندگی کنند و مانند یهود و نصاری ومجوس جزیه بپردازند، یا نه؟ مسئله در میان فقهای شیعه و سنی مورد اختلاف است.
فقهای شیعه
اغلب فقهای شیعه به خصوص قدمای آنها صابئان را از جملهی اهل کتاب ندانسته و تنها یهود و نصاری و مجوس را اهل کتاب میدانند و در مقابل اینها، بعضی از فقها، هم به اهل کتاب بودن صابئان قایلند و احکام ذمّه را دربارهی آنها هم جاری میدانند ولی این گروه در اقلیت هستند.
برای این که خوانندگان گرامی به نمونهای از تشتت آرای فقها در بارهی صابئان واقف شوند متن سخنان برخی از فقهای بزرگ را در این جا میآوریم:
شیخ مفید (متوفی 413)مینویسد:1
فقهای اهل سنت در کفر صابئان و هم نوعان آنها به غیر از سه گروه یهود، نصاری و مجوس اختلاف دارند. مالک بن انس و اوزاعی گفتهاند: هر دین بعد از دین اسلام (غیر از یهود و نصاری) مجوسی به شمار آید و پیروان آن در حکم مجوسی هستند. از عمر بن عبد العزیز روایت شده که گفت: صابئان مجوسی هستند. شافعی و جمعی از اهل عراق گفتهاند: صابئان در حکم مجوساند و بعضی از اهل عراق گفتهاند: صابئان در حکم نصاری هستند.
شیخ مفید پس از اشاره به اختلاف فقهای اهل سنت در باره صابئان به اظهار نظر میپردازد و میگوید:2
امّا ما در وجوب جزیه از سه گروه یهود و نصاری و مجوس تجاوز نمیکنیم؛ زیرا که سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در باره آنها همین بود و نیز به خاطر توقیعی که در احکام آنها از پیامبر وارد شده است و از امیر موءمنان علی علیه السلام روایت شده است که فرمود: «مجوس به این جهت به یهود و نصاری در جزیه و دیات ملحق شدهاند که در گذشته آنان کتاب داشتهاند» آنگاه شیخ مفید یکسان بودن حکم فقهی صابئان را با مجوسیان بعید شمرده، میگوید: اگر بنا بر قیاس باشد از نظر من مانویان و مزدکیان و دیصانیان از صابئان به مجوسیان نزدیکترند؛ زیرا اصول مذاهب آنها به اصول مذهب
_______________________________
1.«وقد اختلفت فقهاء العامة فی الصابئین ومن ضارعهم فی الکفر سوی من ذکرناه من الثلاثة الأصناف؛ فقال مالک بن أنس والأوزاعی: کلّ دین بعد دین الإسلام سوی الیهودیة والنصرانیة فهو مجوسیة وحکم أهله حکم المجوس.وروی عن عمر بن عبد العزیز انّه قال: الصابئون مجوس و قال الشافعی وجماعة من أهل العراق: حکمهم حکم المجوس وقال بعض أهل العراق: حکمهم حکم النصاری»؛ المقنعة، ص 270.
2.«فأمّا نحن فلا نتجاوز بایجاب الجزیة علی غیر من عددناه؛ لسنّة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فیهم والتوقیف الوارد عنه فی أحکامهم. و قد روی عن أمیر الموءمنین علیه السلام انّه قال: «المجوس إنّما ألحقوا بالیهود والنصاری فی الجزیة والدیات؛ لانّه کان لهم فیما مضی کتاب» فلو خلینا والقیاس لکانت المانویة والمزدقیة والدیصانیة عندی بالمجوسیة أولی من الصابئین؛ لانّهم یذهبون فی اُصولهم مذاهب تقارب المجوسیة و تکاد تختلط بها»؛ المقنعة، ص 271.________________________________________
مجوسیان نزدیکترند و چه بسا در هم میآمیزند.
شیخ مفید در ادامه نوشتهاش از برخی کیشهای مهجور یاد میکند و نزدیکی آنهارا با مسیحیت و یا با عقاید مشرکان عرب خاطر نشان میسازد و میافزاید:
«فأمّا الصابئون فمنفردون بمذاهبهم ممن عدّدناه لانّ جمهورهم یوحد الصانع فی الأزل ومنهم من یجعل معه هیولی فی القدم...».
امّا صابئان در مذهب خود، از شمار مذاهب یاد شده متمایزند؛ زیرا اغلب آنان به توحید ازلی آفریدگار جهان قایلند. امّا عدهای از آنان هیولی (= ماده نخستین) را مانند خداوند قدیم میدانند و جهان را آفریدهی او میشمارند و در نزد ایشان، هیولی مبدء نخست جهان است. آنان معتقدند که فلک و موجودات آن، از حیات و قدرت نطق برخوردارند و این که فلک، تدبیر و راهنمایی عالم را بر عهده دارد و آنان ستارگان را بزرگ میشمارند و به جای خداوند آنهارا پرستش میکنند و برخی از آنان، ستارگان را فرشته و برخی خدایگان میدانند و برای آنان معابد درست میکنند، بدین جهت، صابئان به مشرکان عرب و بتپرستان از مجوسیان نزدیکترند؛ زیرا ایشان غیر خدا را پرستش میکنند و آفریدهی خدا را به نامها وصفات او میستایند، البته خداوند از آنچه یاوه گویان میگویند، برتر است».3
شیخ مفید در این بررسی علاوه بر بیان حکم فقهی صابئان مانند یک متکلم عقاید و باورهای آنان را نیز از نظر کلامی مورد دقت قرار داده و عقایدی را به آنها نسبت داده است که آن عقاید ظاهراً اختصاص به آنها دارد و در ادیان دیگر چنین عقایدی یافت نمیشود. بنابر این، به نظر شیخ مفید آیین صابئان هیچ شباهتی با مذاهب دیگر حتی مجوس هم ندارد و در نتیجه صابئان مشرک هستند و آنها را نمیتوان با مقایسهی مجوس، اهل کتاب و اهل ذمه به حساب آورد.
البته نظر شیخ مفید به عنوان یک فقیه متکلم قابل توجّه است ولی سخن در این است که آیا عقایدی را که شیخ مفید به صابئان نسبت داده به راستی عقاید پذیرفته شدهی همهی آنان است؟ یا فرقهی خاصی از آنان دارای این نوع عقیده بودهاند؟ چنان که خود شیخ نیز به اختلاف عقایدی که در میان صابئان هست، اشاره کرده است. بعید نیست نظر شیخ به صابئان حرّان است نه صابئان بطایح.4
_______________________________
3. المقنعة، ص 271 270.
4. در این زمینه بعداً سخن خواهیم گفت. البته، ناگفته نماند عقایدی که مرحوم مفید به صابئان نسبت داده تقریباً همان عقایدی است که قاضی عبد الجبار معتزلی (متوفی 415) نیز به آنها نسبت داده است؛ با توجه به این که شیخ مفید و قاضی عبد الجبار معاصر بودند و مناظره آن دو در موضوع حدیث غدیر و اصحاب جمل ، معروف است . (ر.ک: ریحانة الأدب: 40/415) آیا این مطالب را قاضی عبد الجبار از شیخ مفید گرفته و یا بر عکس و یا این که هر دو از یک منبع گرفتهاند، جای تحقیق است.
________________________________________
شیخ طوسی (متوفی 460) در «النهایه» 5 و «المبسوط» 6 و «الخلاف» تصریح دارد به این که: جز یهود و نصاری و مجوس از سایر ادیان مانند بتپرستها و ستاره پرستها از صابئان و غیر آنها جزیه گرفته نمیشود.
شیخ طوسی در «الخلاف» چنین آورده است:7
از صابئان جزیه گرفته نمیشود و در دینشان آزاد وا نهاده نمیشوند، و این قول ابو سعید اصطخری از فقهای اهل سنت است؛ امّا سایر فقها گفتهاند: از ایشان جزیه گرفته میشود. دلیل ما اجماع علمای شیعه و اخبار آنهاست و هم چنین خداوند فرموده: «مشرکان را هر کجا یافتید، بکشید» و نیز فرموده: «هنگامی که با کافران روبه رو شدید گردنهایشان را بزنید...» و در این آیات به جزیه فرمان نداده است و نیز فرموده: «با کسانی از اهل کتاب ... پیکار کنید تا زمانی که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند» بنابر این خداوند در اخذ جزیه قید «اهل کتاب» را قرار داده و صابئان در شمار اهل کتاب نیستند.
خلاصه استدلال شیخ طوسی این است که از دو آیه نخست استفاده میشود که با کافران باید جنگ کرد مگر آنان که اهل کتابند و به اخذ جزیه فرمان داده شدهاند و صابئان چون اهل کتاب نیستند، چنین دستوری در بارهی آنها نیامده است.
البته بعضی از فقها در دلالت آیه سوم بر نفی جزیه از غیر اهل کتاب اشکال کردهاند، به خاطر این که قید کتابی بودن در آیه از قبیل مفهوم لقب است و مفهوم لقب حجت نیست.8
ابن ادریس (متوفی 598) و محقّق حلّی(متوفی 676) و علاّمه حلّی (متوفی
_______________________________
5. شیخ طوسی، النهایة، ص 292.
6. شیخ طوسی، المبسوط: 2/36.
7. «الصابئة لا یوءخذ منهم الجزیة ولا یقرّون علی دینهم و به قال أبو سعید الاصطخری. وقال باقی الفقهاء انّه یوءخذ منهم الجزیة. دلیلنا إجماع الفرقة و أخبارهم و أیضاً قوله تعالی: «اُقتلُواالمُشرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ» وقال: «فَاِذا لَقِیتُمُ الَّذینَ کَفَرُوا فَضَرب الرِّقاب» و لم یأمر بأخذ الجزیة عنهم. و أیضاً قوله تعالی: «قاتِلُوا الّذینَ لا یُوءْمِنُونَ بِاللهِ» إلی قوله: «مِنَ الّذینَ اُوتُوا الکتاب حَتّی یُعْطُوا الجِزْیَة عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُون» فشرط فی أخذ الجزیة أن یکونوا من أهل الکتاب، و هوءلاء لیسوا بأهل الکتاب»؛ الخلاف: 3/238.
8. ولایة الفقیه:3/393.
________________________________________
648) و یحیی بن سعید حلی (690601) و برخی دیگر از فقهای شیعه بدون این که از صابئان نام ببرند، اخذ جزیه را منحصراً به یهود و نصاری و مجوس دانستهاند.9
مرحوم محقق حلّی در احکام اهل ذمه آورده است: جزیه از کسانی که ایشان را بر دین خود باقی میگذارند و ایشان اهل کتابند که یهود و نصاری باشند و کسانی که از برای ایشان شبه کتاب است که مجوساند و قبول نمیشود از غیر این سه طایفه از طوایف کفّار، مگر مسلمان شدن و سه طایفه مذکور هرگاه به شرایط ذمه ملتزم باشند بر دین خود باقی میمانند خواه عرب باشند یا عجم؛ و اگر ادّعا کنند جماعتی که با ایشان محاربه میشود این که ما از آن سه طایفه میباشیم و جزیه بدهند از ایشان پذیرفته میشود، و ایشان تکلیف به شاهد آوردن نمیشوند، و ایشان را به دین خود باقی میگذارند و اگر بعد از آن خلاف آن ثابت شد، آن عهد شکسته میشود و احکام حربی بر ایشان جاری میشود».10
ابن زهره (متوفّی 585) میگوید: از بتپرستان و صابئان جزیه پذیرفته نیست حتی در این باره ادعای اجماع کرده است.11
علامه حلی در قواعد، صابئان را از نصاری میشمارد به شرط این که نصاری آنها را تکفیر نکنند و اگر نصاری آنها را تکفیر کنند بر دین خود ابقاء نمیشوند؛ ولی اگر آنها را اهل بدعت بدانند ابقا میشوند.
محقق کرکی (متوفی 940) در شرح عبارت علامه نوشته است: گفته شده که صابئان از نصاری هستند و گفته میشود که آنها چون روز شنبه را تعطیل میکنند، پس، از یهودند و نیز گفته شده که ازمجوس هستند، بعضیها گفتهاند آنها ستارگان را میپرستند و به اعتقاد این که ستارگان هفتگانه خدایانند و فلک زنده و ناطق است؛ طبق این عقیده نمیتوان آنها را با اخذ جزیه بر دین خود ابقا نمود.
محقّق کرکی پس از نقل اقوال و توضیح کلام علامه، خود اظهار نظر کرده میگوید:
وجه این است که از صابئان جزیه گرفته میشود یا به اعتبار نقلی که آنها را از یهود و
_______________________________
9. ابن ادریس، السرائر: 3/6؛ محقق حلی، شرایع الإسلام، ص 92، چاپ سنگی؛ علامه حلّی تذکرة الفقهاء: 1/410، چاپ سنگی؛ یحیی بن سعید، الجامع للشرایع، ص 234، موءسسة سیّد الشهداء، قم؛ روضة المتقین: 10/361، طبع مرحوم کوشانپور.
10. ترجمه شرایع الإسلام: 1/127 126.
11. الجوامع الفقهیة، ص 584.________________________________________
نصاری میداند تا حکم تکفیر آنها معلوم شود و یا به اعتبار رجوع به خود آنها که خود را این چنین معرفی میکنند و اصولاً ادعای کسی که میگوید که از اهل جزیه است، مسموع است ما دامی که خلاف آن ثابت نشود».12
مرحوم طبرسی پس از نقل سخنان فقها در بارهی «صابئان» دیدگاههای مختلف فقهای شیعه و سنی را این چنین جمعبندی کرده است:
«و الفقهاء بأجمعهم یجیزون أخذ الجزیة منهم و عندنا لا یجوز ذلک لانّهم لیسوا بأهل کتاب»؛13 همه فقهای اهل سنت، گرفتن جزیه را جایز میدانند امّا فقهای امامیه جایز نمیشمارند؛ زیرا صابئان در شمار اهل کتاب نیستند.
فقیه بزرگ مرحوم شیخ محمد حسین نجفی (متوفی 1266) معروف به «صاحب جواهر» در باره صابئان در جاهای مختلفی بحث کرده 14 از جمله در کتاب الجهاد در باب «أحکام أهل الذمة» پس از ادعای اجماع بر این که از اصناف سهگانه: یهود، نصاری و مجوس جزیه اخذ میشود، در باره صابئان مینویسد:
«وأمّا الصابئون فعن ابن الجنید التصریح بأخذ الجزیة منهم والاقرار علی دینهم»؛ ابن جنید تصریح کرده است به این که از صابئان میتوان جزیه گرفت و بر دینشان باقی گذاشت.
صاحب جواهر پس از نقل قول ابن جنید، میگوید: «ولا بأس به إن کانوا من إحدی الفرق الثلاثة»؛ یعنی این نظر ابن جنید مانعی ندارد ولی مشروط بر این که ایشان از یکی از گروههای سهگانه (یهود و نصاری ومجوس) باشند. صاحب جواهر در ادامهی سخن به نقل اقوال فقهای اهل سنت میپردازد و میگوید:
«در یکی از دو قول شافعی است: (صابئان از اهل کتاب هستند و آنان با اهل کتاب در مسائل فرعی اختلاف دارند نه در اصول) ابن حنبل و جمعی از فقهای عراق گفتهاند: (صابئان از جنس نصاری هستند)و ابن حنبل در قول دیگر، صابئان را از جنس یهود به حساب آورده؛ زیرا آنها شنبه را تعطیل میکنند.
مجاهد گفته: آنها از جنس یهود و نصاری هستند؛ و سدّی گفته: آنها از اهل کتابند و همچنین سامریها. اوزاعی و مالک
_______________________________
12. محقق کرکی، جامع المقاصد: 4/449 448.
13. مجمع البیان :1/249.
14. ر.ک : کتاب نکاح، باب نکاح کتابیة، ذیل نکاح مجوسیة؛ کتاب دیة أهل الکتاب.________________________________________
گفتهاند: هر دین بعد از دین اسلام غیر از یهود و نصاری، در حکم مجوس هستند. عمر بن عبد العزیز گفته «صابئان مجوس هستند».و باز شافعی و جمع دیگری از اهل عراق گفتهاند: صابئان در حکم مجوسند.
صاحب جواهر پس از نقل اقوال کسانی که صابئان را در شمار فرقههای مذکور قرار دادهاند نتیجه گرفته است که: «و حینئذٍ یتّجه قبول الجزیة منهم»؛بنابر این اگر صابئان در زمرهی یکی از گروههای سهگانه قرار بگیرند قبول جزیه از آنان شایسته است.
پس از آن ، سخنان کسانی را نقل کرده است که صابئان را به پرستش ستارگان و عقاید شرک آلود دیگر متهم ساختهاند: «ولکن قیل عنهم یقولون انّ الفلک حیّ ناطق و انّ الکواکب السبعة السیارة آلهة؛ وعن تفسیر القمی وغیره انّهم لیسوا أهل کتاب وإنّما هم قوم یعبدون النجوم».
و لکن از آنان نقل شده است که میگویند: فلک زنده و ناطق است و ستارگان هفتگانه خدایانند. از تفسیر قمی و غیر او نقل شده است : صابئان اهل کتاب نیستند و آنان قومی هستند که ستارگان را عبادت میکنند.
صاحب جواهر سپس افزوده است:وعلیه یتجه عدم قبولها منهم ولعلّه لهذا صرح الفاضل فی المختلف بعد قبول الجزیة منهم...».
بنابر این اگر ثابت شود که صابئان ستاره پرست هستند در این صورت نپذیرفتن جزیه از ایشان موجه مینماید. امّا ظاهر کلام ابن جنید، که در کتاب «المختلف» علامه حلّی یاد شده15 این است که صابئان را در پذیرش جزیه، گروهی مستقل و جدا از گروههای سهگانه قرار داده و نه داخل در عناوین ایشان. و شاید همین، مراد سخن کسانی باشد که پذیرش جزیه از صابئان را باور دارند و گرنه در پذیرش جزیه از مذاهب سهگانه، مخالفت میان دو فقیه رخ نداده است.
صاحب جواهر با شک و تردید میگوید: «نعم من شکّ فیه انّه کتابی یتّجه عدم قبولها منه، للعمومات الامرة بقتل المشرکین المفتقر فی الخروج منها علی الکتابیة التی هی شرط قبول الجزیة»؛ آری اگر در باره کسی شک کنیم که او اهل کتاب است؟ در اینجا نیز عدم قبول جزیه موجّه است به خاطر عمومات آیاتی که در آنها امر به قتل مشرکان شده است و از این عمومات کسانی خارج میشوند که کتابی بودنشان که شرط قبولی جزیه است، مسلّم
_______________________________
15.علاّمه حلّی: المختلف: 4/431.________________________________________
باشد. صریح «الغنیه» و ظاهر کلام شیخ مفید این است که اهل کتاب نبودن صابئان اجماعی ا ست.
باز هم صاحب جواهر به شک افتاده میگوید:
«لکن الموجود فی زماننا منهم فی دار الإسلام یعاملون معاملة أهل الکتاب و إن کان هو من حکّام الجور فلا یعتمد علیه فی کشف الأمر الشرعی»؛ لکن در زمان ما در دار الاسلام با صابئان معامله اهل کتاب میشود؛ ولی این عمل مربوط به حکام جور است و برای کشف حکم شرعی نمیتوان بر عمل آنها اعتماد کرد.
خلاصه، صاحب جواهر پس از این همه دقت و کنجکاوی از قول مشهور نمیتواند تجاوز کند سرانجام حکم میکند که جز یهود و نصاری و مجوس اهل کتاب وجود ندارد.16
در مقابل این گروه، از فقهای شیعه کسانی هستند که صابئان را اهل کتاب میدانند و به اخذ جزیه از آنها فتوا میدهند. از این افراد میتوان از قدمای اصحاب، از ابن جنید نام برد که وی معتقد بود که از صابئان جزیه اخذ میشود و بر دین خود باقی میمانند.17 و از معاصران هم مرحوم آیت الله العظمی خویی، گفته است: ظاهر این است که صابئان از اهل کتاب هستند.18
فقهای اهل سنت
از فقهای اهل سنت هم کسانیاند که معتقدند اهل کتاب تنها یهود و نصاری و مجوس هستند و این نشان میدهد، صابئان را از جمله اهل کتاب نمیدانند.19
ابن قدامه مینویسد: گفته شده که صابئان از نصاری هستند؛ به گفتهی بعضی، از یهودند و گفته شده که بین یهود و نصاری هستند؛ ولی به گفته سدی و ربیع اهل کتاب میباشند و شافعی در امر آنها توقف کرده و صحیح این است که به کار آنها نگاه کنیم اگر با یکی از دو اهل کتاب یهود و نصاری موافق بودند، از آنها هستند و گرنه اهل کتاب به حساب نمیآیند.20
_______________________________
16.جواهر الکلام:21/231 230؛ صاحب جواهر در کتاب نکاح در بارهی صابئان اقوال و آرای بیشتری نقل کرده است، ر.ک: (جواهر الکلام :30/45).
17. به نقل جواهر الکلام : 21/230.
18. به نقل غضبان رومی، الصابئة، ص 53.
19. شوکانی، نیل الأوطار: 8/59.
20. ابن قدامه، المغنی، الشرح الکبیر: 10/559.________________________________________
ماوردی (متوفی 450) و قاضی ابن یعلی (متوفی 458) گفتهاند: و توءخذ من الصابئین والسامرة إذا وافقوا الیهود والنصاری فی أصل معتقدهم وإن خالفوهم فی فروعه...»؛21 از صابئان و سامریها جزیه اخذ میشود البته اگر آنها در اصول اعتقادی با یهود و نصاری موافقت داشته باشند اگر چه در فروع مخالفت نمایند؛ ولی از آنها جزیه گرفته نمیشود اگر در اصول اعتقادی با یهود و نصاری مخالفت داشته باشند.
ابو عبید قاسم بن سلام (157 224) در «الاموال» آورده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از همه عجم (غیر عرب) خواه اهل کتاب یا غیراهل کتاب، جزیه قبول کرد، ولی از ملت عرب تنها از کسانی جزیه پذیرفت که اهل کتاب بودند، شاهد بر این، اجماع امت اسلامی بر قبول جزیه از صابئان بعد از رسول خداست. با این که قرآن به کتابی بودن آنها شهادت نمیدهد و صابئان را به مجوس تشبیه کردند؛ زیرا اکثر مسلمانان از ذبایح و نکاح آنها مانند مجوس کراهت داشتند و ازحسن بصری هم روایت کرده است که: «انّه کان یقول فی الصابئین: هم بمنزلة المجوس»؛ او در باره صابئان میگفته : آنان به منزله مجوس هستند...».22
ابو عبیده در این گفتار به قبول جزیه از غیر عرب تعمیم داده است به این معنی در قبول جزیه در غیرعرب شرط نیست که حتماً اهل کتاب باشد لذا صابئان و مجوس با این که از نظر قرآن اهل کتاب شناخته نشدهاند، ولی در اخذ جزیه مانند یهود و نصاری هستند.
قاضی ابو یوسف (متوفی 182) فقیه حنفی یکی از دو شاگرد به نام ابو حنیفه، صاحب کتاب «الخراج»، صابئان (نعتلهی دشت میشان) را مانند یهود و نصاری ومجوس اهل کتاب میشناخت و در باره جزیهی ایشان در باب جزیه از کتاب الخراج چنین نوشته است: «جزیه بر همهی اهل ذمه از کسانی که در سواد (بین النهرین ) به سر میبرند و غیر ایشان از مردم حیره و شهرهای دیگر از یهود و نصاری و مجوس و صابئان و سامریها واجب است».
ابو یوسف در همان کتاب پیشنهادکرده است که «کار جزیه در شهرهای بزرگ باید به مرد صالحی در هر شهر واگذار شود و با او دستیارانی باشند که پیروان دینها را از یهود و نصاری و مجوس و صابئان برای او گرد آورند».23
قاضی عبد الجبار شافعی
_______________________________
21. ماوردی، الأحکام السلطانیة، ص 143؛ الأحکام السلطانیة، قاضی أبی یعلی حنبلی، ص 154.
22. أبو عبید، الأموال، ص 654.
23. قاضی أبو یوسف، الخراج: ص 123 122.________________________________________
معتزلی(م415) ضمن ردّ این سخن که صابئان از نصاری هست، گفته است: از نظر شرعی مانعی وجود ندارد این که آنها بر دین خود ابقا شوند و از آنها جزیه گرفته شود هر چند که گفتار آنها با گفتار اهل کتاب مغایرت داشته باشد.24
احمد بن علی معروف به «جصاص» (متوفی 370) در «احکام القرآن» مطالبی آورده که ممکن است راه حل مشکل صابئان باشد. وی در پاسخ این سوءال که آیا صابئان اهل کتاب هستند یا نه؟ میگوید: صابئان دو گروه هستند : گروهی از آنان در حوالی کسکرد بطایح زندگی میکنند به طوری که به ما رسیده آنان نوعی از نصاری هستند اگر چه در بسیاری از عقاید و تعالیم با آنها مخالفند؛ زیرا نصاری فرقههای زیادی دارند از جمله: مرقونیه، أریوسیه، مارونیه، و سه فرقه دیگر از نسطوریه، و ملکیه و یعقوبیه. صابئان از آنان دوری میجویند و آنان نسبت خود را به یحیی بن زکریا و شیث میدهند و خود را منتسب به کتبی میدانند، گمان میکنند که آنها کتابهای الهی است و خداوند بر شیث بن آدم و یحیی بن زکریا نازل فرموده است و نصاری آنها را «یوحناسیه» مینامند و این فرقه را ابو حنیفه از اهل کتاب قرار داده که خوردن ذبایح آنها و ازدواج با زنانشان مباح است.
فرقه دیگر که صابئان نامیده شدهاند صابئان حرّانی هستند و آنها برای گریز از تحمّل عذاب، کلمهی صابئان را برای تسمیه وتعریف خود برگزیدهاند و آنان بت پرست هستند و خود را به هیچ یک از پیامران و کتابهای آسمانی نسبت نمیدهند. این گروه از اهل کتاب نیستند و اختلافی نیست در این که خوردن ذبیحههای آنها و ازدواج با زنانشان جایز نمیباشد و این که ابو حنیفه صابئان را از اهل کتاب شمرده مرادش فرقه اولی است. و امّا ابو یوسف و محمد که گفتهاند صابئان اهل کتاب نیستند، میان دو گروه جدا نکردهاند.25
جمع بندی نظریات
بنابر آنچه گذشت معلوم شد اکثریت فقهای اهل سنت معتقدند که صابئان اهل کتاب هستند و از آنها جزیه پذیرفته است و عدّهی کمی از آنان با این نظر مخالفت کردهاند، که از جملهی آنها ابو سعید اصطخری است.
بر عکس اکثریت فقهای شیعه، صابئان را اهل کتاب و اهل ذمّه نمیدانند و در میان
_______________________________
24. قاضی عبد الجبار، المغنی: 5/153.
25.أحکام القرآن: 3/112، باب أخذ الجزیة من أهل الکتاب.________________________________________
آنها اقلیتی هم هستند که به اهل کتاب بودن صابئان نظر دادهاند. به هر حال مسئله در میان فقهای شیعه اجماعی نیست؛ زیرا حد اقل از قدمای اصحاب ابن جنید با نظر یاد شده، مخالف است و مسلماً در تحقق اجماع رأی او دخالت دارد.
پس اجماعی که صاحب غنیه و بعض دیگر ادعا کردهاند اوّلاً ادعایی بیش نیست؛ زیرا چند نفر مخالف دارد و اساساً عدهای از فقها به بیان حال صابئان نپرداختهاند.
و ثانیاً: اجماع منقول است که به عقیده فقها حجت نیست.
و ثالثاً: فتوای فقها در این مسئله برخاسته از موضوع شناسی آنان در بارهی صابئان است و چنین موردی با «اجماع حجت» که از حکم الهی در بارهی موضوع مشخص و معلوم حکایت میکند، فاصله زیادی دارد.26
بنابر این، مسئله اجماعی نیست و بحث و بررسی در بارهی آن خلاف اجماع نمیباشد و مسئله نباید پایان یافته تلقّی شود و جا دارد فقهای معاصر از نو در حکم فقهی صابئان کاوش بنمایند.
البته موضوع مسئله، از سوی فقهای پیشین تنقیح و تحقیق نشده است. فقیهان، عقاید وباورهای منتسبان این فرقه را از زبان خودشان نشنیدهاند و آنان را از طریق کتابها و نوشتههای خودشان شناسایی نکردهاند و نوعاً سخنان پراکندهای که در بارهی آنها شنیدهاند ملاک قضاوت و داوری قرار دادهاند و چون موضوع مسئله برای آنان چندان روشن نبوده با شک و تردید مسئله را دنبال کردهاند.
شاید علت این که بسیاری از فقها صابئان را اهل ذمه نمیدانند این است که گمان میکنند که آنها مشرک و ستارهپرست هستند. در حالی که مشرک بودن آنها ثابت نشده و اگر هم ثابت باشد این عقیده مربوط به صابئان حرانی است نه صابئان مغتسله بطایح. بعضی از فقها دلیل دیگری هم اقامه کرده و آن این که چون پیامبر فقط از سه گروه یهود و نصاری و مجوس جزیه گرفته، ما هم از آن تجاوز نمیکنیم.
این ادّعا ثابت نیست؛ زیرا اوّلاً از لحاظ تاریخی مسلّم نیست که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تنها از سه گروه یاد شده جزیه دریافت داشته بلکه به گفته ابو عبیده قاسم بن سلام، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از همه عجم (غیر عرب) خواه اهل کتاب یا غیر اهل کتاب، جزیه قبول کرد؛ ولی از عرب تنها از اهل کتاب آنها جزیه پذیرفت و صابئان عجم و غیر عرب به حساب میآمدند.
ثانیاً: بر فرض قبول که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از
_______________________________
26.رجوع شود به تحریر بحث مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای، فصلنامه فقه اهل بیت، شماره 8، ص 8.
________________________________________
صابئان جزیه دریافت نداشته است، شاید بدان جهت بوده است که در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم صابئان از جمله ساکنان حوزهی فتوحات اسلامی نبودند؛ زیرا مناطقی که صابئان در آنجاها زندگی میکردند به دست مسلمانان هنوز فتح نشده بود و مورد ابتلا نبود. پس نمیتوان گفت عمل رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم توقیفی بوده و نباید از آن فراتر رفت، بنابر این سنت عملی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نمیتواند این دعوی را به اثبات رساند که از صابئان نمیتوان جزیه گرفت.
آیا تردید کتابی بودن صابئان نباید رفع شود؟
خلاصه اگر در اهل کتاب بودن صابئان تردید باشد چنان که هست آیا نباید این تردید برطرف شود؟ و برای رفع این تردید راهی غیر از این وجود دارد که به خود صابئان و کتابهایشان مراجعه گردد؟
وقتی انسان به عوامهای آنها مراجعه میکند جز افسانه چیزی از دینشان نمیدانند و انسان نمیتواند از آنها به دین واقعی صابئان پی ببرد. کتابهایشان به زبان وخط آرامی است و چاپ نشده و مخطوط میباشند و تا این اواخر کتابهای ترجمه شده از آنها در دست نیست و به گفتهی شخصی مطلع کتابهایی از آنها درکتابخانهی بغداد، قسمت مخطوطات موجود است . ظاهراً مهمترین کتاب آنها کتاب «کنز اربّا » است که از آن به صحف آدم تعبیر میشود و این کتاب در سال 1925م توسط پرفسور لیدزبارسکی به زبان آلمانی ترجمه شده است و حاوی مطالب مهمی در زمینهی احکام دین و عالم آخرت و تعالیم و زندگی حضرت آدم و بعضی پیامبران دیگر از جمله حضرت یحیی است27 و بعضی از کتابهایشان که به آلمانی یا انگلیسی ترجمه شده، حاوی تعالیم یحیی و برخی از پیامبران دیگر میباشد.
به گفته مقام معظم رهبری از جمله باورهای ایشان که دعوی آن دارند توحید است؛ درنوشتهی مختصری که به نام «درفش» منتشر کردهاند، فصلی با عنوان «توحید» گشودهاند و از جمله آمده است:
«الهی منک کلّ شیء یا عظیم یا سبحان یا حکیم، یا عظیم یا الله المتعال الکریم، علا قدرتک علی کلّ شیء یا من لیس له شبیه و لا نظیر، یا راحم الموءمنین... یا من لیس له شریک فی قدرته سبح اسمک...».
و از جمله مطالب کتاب، اعتقاد به نبوت، کتابهای مقدس، فرشتگان، بهشت وجهنم، دعا و همانند آن است و از جمله مطالب دیگر آن، مقولهی اخلاق وعبادات
_______________________________
27. قوم از یاد رفته، ص 181.________________________________________
است که محتوای آن از آنچه معهود ادیان الهی است، چندان دور نیست...».28
ویکی از اساتید میگوید: با یکی از علمای صابئی در اهواز مواجه شدم و از عقاید و مراسم مذهبی آنها سوءال کردم او به درخواست من پاسخ داد و نسخهای از مهمترین کتابشان «کنز اربّا» که به لغت آرامی است و معتقدند که آن صحف آدم است، با یک کتابچه فارسی به نام «درفش» که حاوی بعضی از مراسم روزانه مذهبی است، به من اهدا نمود و آنچه از پاسخ او و محتویات آن کتابچه فارسی از عقاید و شرایع آنها حاصل من شد این است که : صابئان به خدای یگانه و مجرد از ماده و ازلی و ابدی وجامع صفات کمال و بی نظیر و بی مثال و غفور و رحیم و این که او را چشمها نمیبینند، قایلند. فرشتگان را گرامی میدارند و در اذکار و ادعیه بر آنان سلام و درود میفرستند و از آنها طلب شفاعت مینمایند و آنها به بهشت وجهنم و این که در اثر مردن، جسدِ انسان پوسیده میشود ولی روحش برای همیشه باقی میماند تا پاداش اعمال خود را ببیند، اعتقاد دارند. به اعتقاد آنها، اول پیامبران حضرت آدم و آخر آنها حضرت یحیی است و به نوح و سام نیز ایمان دارند و حضرت موسی و عیسی و تورات و انجیل را انکار میکنند.
او ایمان به زبور داود و تعظیم ستارگان را نیز انکار مینمود و میگفت: ابراهیم اول از ما بود و بعد برکنار شد. آنها به حضرت ابراهیم ایمان ندارند و میگفت: کلمه «صابی» در لغت آرامی به معنی «مغتسله» است آنان به خاطر جنابت و مس میت و توبه غسل میکنند و محتضر را که در حال جان دادن است، غسل میدهند و به غسل تعمید در آب جاری زیاد اهمیت قایلند؛ تاریخشان یحیایی و روز تعطلیشان روز یکشنبه است و چهار عید دارند و سه نماز در سه وقت با وضوی مخصوص به جا میآورند و آنها به هنگام غسل کردن و وضو گرفتن و خوردن و آشامیدن و ذبح سر حیوان اذکار مخصوصی به تلقین «کاهن» میخوانند و به سمت شمال ذبح میکنند و ذبح کننده از عمل خود استغفار میکند و بر امواتشان طلب مغفرت میکنند وبرای مردهها مجالس ترحیم میگیرند و برای آنها احسان مینمایند. قتل نفس، زنا، ربا، دروغ، سخن چینی ، غش، مسکرات، گوشت خوک، تزویج با خواهر، دختر برادر و خواهر، عمه، خاله و زن برادر را حرام میدانند؛ با غیر ملت خود ازدواج نمیکنند و تعدد زواج را در صورت مراعات عدالت جایز میدانند.29
اینها قسمتی از عقاید و شریعت صابئان است که در جزوهی «درفش» منتشر کردهاند.
_______________________________
28. آیت الله خامنهای، فصلنامه فقه اهل بیت، شماره 9، ص 28.
29. دراسات فی ولایة الفقیه، جزء سوم، ص 410.________________________________________
از حق نباید گذشت که از بعضی از عقاید آنها توحید خالص استشمام میشود؛ اگر چه عقایدی هم دارند که با توحید خالص نمیسازد و اگر منصفانه قضاوت کنیم عقاید نادرستی که در کتابهای صابئان وجود دارد نسبت به کتابهای ادیان الهی تحریف شده (یهود و نصاری) کمتر است.
آیا صابئان را میتوان در ردیف مجوس دانست؟
اگر باز هم تردید در مورد صابئان برطرف نشد آیا میتوان آنان را در ردیف مجوس دانست،که شبهه کتابی بودن دارند؟ کلام علاّمه حلی در «المنتهی» صراحت دارد در این که عنوان «من له شبهة کتاب» منحصر به مجوس نیست. وی در ردّ سخنان ابوحنیفه که مشرکان عرب را به اهل کتاب و مجوس قیاس کرده میگوید: این قیاس، قیاس مع الفارق است، میان «مقیس» و «مقیس علیه» تفاوت است، اهل کتاب دارای کتاب آسمانی هستند که به آن تدین میجویند و مجوس، شبهه اهل کتاب دارد».
علاّمه سپس میافزاید: و الشبهة تقوم مقام الحقیقة فیما بنی علی الاحتیاط فحرّمت دعائهم للشبهة بخلاف من لا کتاب له ولا شبهة کتاب».30
در جایی که بنابر احتیاط باشد «شبهه» جایگزین حقیقت میشود، پس خون مجوسیان به خاطر شبهه کتابی بودن حرام شده است، ولی کسی که نه اهل کتاب است و نه شبههی کتابی بودن را دارد، این چنین نیست.
علاّمه در پایان سخن خود در تقسیم کافر به ذمّی و حربی، میگوید: «فالذمیّ یشتمل من له کتاب کالیهود والنصاری و من له شبهة کتاب کالمجوس».31
ذمی، کسی است که دارای کتاب آسمانی است: مانند یهود و نصاری و نیز کسی که شبهه کتابی بودن در اوست مانند: مجوس.
کلام علاّمه اشاره به این دارد که «مجوس»، یکی از مصادیق عنوان کلی «من له شبهة کتاب» است نه مصداق منحصر به فرد آن.
چنان که آیت الله خامنهای مدّ ظلّه در این باره فرموده است: از سیاق سخن ایشان چنین مینماید که در این عنوان (=من له شبهة کتاب) به گونهای اشارت به فلسفهی حکم در مورد مجوسیان است گویا احکام جاری بر زردشتیان از این روست که در مورد وضعیت
_______________________________
30. المنتهی: 2/960.
31. همان.________________________________________
آنان یا کتاب ایشان تردید وجود دارد اگر چنین اشارتی مورد نظر نبود وجهی نداشت که فقیهان یاد شده از یاد کرد اسم مجوسیان رویگردان شوند و تعبیر کلی «من له شبهة کتاب» را برگزینند و با توجه به این که روایاتی که در مورد مجوسیان آمده است تنها به عنوان «مجوس» احکام ایشان را طرح میکند و در نتیجه، کاوشگر احکام مجوسیان نیازمند نبود که عنوان کلی «من له شبهة کتاب» را برگزیند.
سپس معظّم له نتیجه میگیرد که: عنوان «من له شبهة کتاب، اشارتی به فلسفهی حکم در مورد ایشان است و با توجه به این نکته، حکم یاد شده منحصر در مجوسیان نیست بلکه در مورد هر آیین که در این ملاک با آنان مشترک باشد جاری خواهد بود».32
البته از این اصطلاح (=من له شبهة کتاب) که فقها آن را تأسیس کردهاند معلوم میشود عنوان «الکتاب» در آیهی جزیه فراتر از تورات و انجیل است و محدود به آن دو نیست؛ زیرا به موجب روایاتی که «مجوس» را دارای کتاب معرفی میکند، عنوان «الکتاب» کتاب مجوسی را هم شامل میشود.
از جمله در روایتی آمده است که از امام صادق علیه السلام سوءال شد آیا قوم مجوس پیامبری داشتند؟ فرمود: آری، آیا مگر این مطلب به شما نرسیده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به اهل مکه نوشت: «اسلام آورید و گرنه اعلان جنگ خواهم داد» مردم مکه در پاسخ نوشتند: از ما جزیه بگیر و ما را به حال خود بگذار تا همچنان بتها را بپرستیم. پیامبر در پاسخ آنها نوشت: من به غیر از اهل کتاب از کس دیگر جزیه نمیگیرم. در جواب دوباره نوشتند (و بااین نامه میخواستند حرف پیغمبر را تکذیب کنند) آیا تو گمان میکنی جزیه را فقط از اهل کتاب میگیری در صورتی که از مجوسیان «هجر» نیز جزیه گرفتهای؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پاسخ داد: «انّ المجوس کان لهم نبی فقتلوه وکتاب أحرقوه، آتاهم نبیّهم بکتابهم فی اثنی عشر ألف جلد ثور».33؛ مجوسیان پیغمبری داشتند که او را کشتند و کتابی نیز داشتند که آن را سوزاندند پیغمبر آنان کتاب خود را بر روی 12 هزار پوست گاو نوشته بود.
و در بعضی از روایات به اسم کتاب «مجوس» نیز تصریح شده است آنجا که از امام صادق علیه السلام از مجوس سوءال کردند، فرمود: آنان پیغمبری داشتند که او را کشتند و
_______________________________
32. فصلنامه فقه اهل بیت، سال سوم، شماره 9، ص 6.
33.وسائل الشیعة:11/96، کتاب الجهاد، باب 49.________________________________________
کتابش را سوزاندند و اسم آن کتاب «جاماسب»بود34 و در روایت دیگر اسم کتاب مجوس «جاماسب» و اسم پیغمبرشان «داماست» آمده است.35
بنابر این، با توجه به استعمال «کتاب» در احادیث در مورد کتاب مجوس و نیز به کار رفتن «اهل کتاب» در باره مجوسیان، شکی باقی نمیماند که «کتاب» و «اهل کتاب» در آیهی جزیه، به تورات و انجیل و پیروان آن دو اختصاص ندارد.
اقتضای قاعده
با همهی اینها، اگر تردید در مورد صابئان باز هم برطرف نشد قاعده چه اقتضایی دارد؟ احتیاط این است که برای حفظ خونشان، بر دینشان باقی بمانند و موظف به پرداخت جزیه گردند.
البته مشهور میان فقهای شیعه این است که کفّار غیر از فرق سهگانه: یهود و نصاری و مجوس، میان دو چیز مخیر هستند: یا اسلام یا قتل و به این حکم استدلال کردهاند با آیه: «قاتِلُُواالمُشْرِکین حیثُ وجدّتُمُوهُمْ...» 36 و آیه : «فَاِذا لَقیتُمُ الّذینَ کَفَرُوا فَضرب الرِّقاب...» 37 به ضمیمه آیه «قاتِلُوا الّذینَ لا یُوءْمنُونَ باللهِ... مِنَ الّذین اُوتُوا الکتاب حَتّی یُعْطُوا الجِزْیَة عَنْ یَدٍ وَهُمْ صاغِرُونَ» .38
جمع میان دو آیه فوق دلالت میکند که کتابی میان سه امر مخیّر است: اسلام، یا جزیه یا قتل. ولی کافر غیر کتابی میان دو چیز مخیر است: اسلام یا قتل. کما این که بر این مطلب به خبر فضل عیاض الطویل از امام صادق علیه السلام نیز استدلال کردهاند.39
و لکن بعضی از فقها در این مسئله نظر دارند و دلالت آیات و روایات مذکور را بر این مطلب کافی نمیدانند؛ زیرا آیات یاد شده مربوط به میدان جهاد است و میفرماید: هنگامی که با کافران در میدان جنگ روبهرو شدید گردنهایشان را بزنید و همچنان ادامه دهید تا به اندازه کافی دشمن را در هم بکوبید و
_______________________________
34 35. همان کتاب وهمان باب، حدیث 3و5.
36.توبه/5.
37. محمد/4.
38. توبه/29.
39. وسائل الشیعة: 11/17، باب 5، أبواب جهاد العدو.________________________________________
در این هنگام اقدام به گرفتن اسیران کنید.
در جمله بعد «فامّا مناً بعد و اما فداءً» حکم اسیران جنگی بیان شده است که بعد از خاتمه جنگ باید در مورد آنها اجرا شود یا به آنها منت بگذارید آزادشان کنید، یا از آنها فدیه بگیرید و آزاد نمایید. بدین ترتیب اسیر جنگی را نمیتوان بعد از پایان جنگ کشت.
فاضل مقداد در «کنز العرفان» میگوید: «آنچه از مکتب اهل بیت نقل شده است این است که اگر اسیر بعد از پایان جنگ گرفته شود، امام مسلمانان مخیّر در میان سه کار است : آزاد ساختن بی قید و شرط و گرفتن فدیه و آزاد کردن و برده ساختن آنها و در هر صورت قتل آنها جایز نیست».40
او در جای دیگر میگوید: مسئله بردگی از روایات استفاده شده نه از متن آیه».41
پس اگر کافر غیر کتابی به گفتهی فقها میان اسلام و کشته شدن مخیر باشد آن وقت اسیر گرفتن و عفو و قبول فدیه معنی نخواهد داشت.
امّا فرق بین اهل کتاب و سایر مشرکان این است: اهل کتاب اگر جزیه را قبول کند اورا به حال خود میگذارند؛ امّا کفار غیر کتابی اگر در مقابل اسلام ایستادگی کنند، مسلمانان وظیفه دارند با آنان جنگ کنند تا اسلام بر آنها غلبه کند وبعد از غلبه، امام مسلمانان طبق مصالح اسلام آنها را گاه بدون عوض و گاه با عوض آزاد میسازد و گاهی به صورت برده در میآورد، چنان که رسول خدا در جنگ بدر که بر مشرکان پیروز شد آنها را به قتل نرساند بلکه از آنان فدیه گرفت و در حال شرک آنها را باقی گذاشت و مجبور به قبول اسلام نکرد و به اهل مکه اعلان عفو عمومی داد و فرمود: «اذهبوا فأنتم الطلقاء»؛ آنها را به قتل نرساند و به اسلام مجبورشان نکرد و ....
بنابر این ، اگر کسی صابئان را اهل کتاب هم نداند بسیار مشکل است حکم به جواز قتل آنها بنماید.
از اینها گذشته نباید فراموش کنیم که بنای اسلام در این موارد بر مسالمت و تسامح و مداراست و در طول تاریخ تمام فرق مذهبی در قلمرو اسلام با پرداخت جزیه در صلح و آزادی به سر بردند و هیچوقت مجبور به قبول اسلام نشدند.
قرآن مجید با صراحت، سیاست کلی اسلام را در باره مراعات حقوق ملل ومذاهب
_______________________________
40 و 41. کنز العرفان: 1/365.________________________________________
بیگانه این چنین بیان کرده است:
«لا ینهاکُمُ الله عَنِ الّذینَ لَم یُقاتِلُوکُمْ فی الدینِ وَلَمْ یُخْرِِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ اءن تبرّوهُمْ وتُقْسِطُوا إلیهم اِنَّ اللهَ یُحبُالمُقْسِطین» 42؛ کسانی که با شما در مذهب مقاتله نمیکنند یعنی با شما جنگ مذهبی ندارند و شما را از وطنتان اخراج نمیکنند خداوند منع نمیکند شما را از این که با آنان به عدالت و نیکی رفتار کنید(یعنی اقلیتها یا مخالفان اسلام اگر با شما جنگ مذهبی اعلام نکردند و به شما فشار نیاوردند و شما را از شهر و دیارتان خارج نکردند خداوند نهی نمیکند شما را از این که با آنها با عدالت و نیکی رفتار کنید) بدین ترتیب اسلام اجازه میدهد اقلیتهای مذهبی و مخالفان اسلام در قلمرو اسلام باشند و از حقوق انسانی برخوردار گردند.
و در آیه دیگر میفرماید: « اِنّما یَنهاکُمُ الله عَنِ الّذینَ قاتلُوکُمْ فِی الدِّین وَاخرجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ و ظاهروا عَلی اِخراجِکُمْ ان تَوَلَّوهُم وَمَنْ یَتَولَّهُمْ فاُولئِکَ هُمُ الظّالِمُون» .43
با چه کسانی نباید به نیکویی رفتار کرد؟ تنها با کسانی که با شما عناد میورزند و میجنگند و شما را از وطنتان میخواهند اخراج کنند و با هم همدست میشوند تا شما را بیرون برانند، آنها را نباید دوست خودتان حساب کنید.
سیاست کلی اسلام، در باره اقلیتهای مذهبی و غیر مذهبی از این دو آیه کاملاً فهمیده میشود یعنی ما دامی که اقلیتها به حقوق مسلمانان تجاوز نکنند و بر ضدّ اسلام و مسلمانان توطئه ننمایند، در کشور اسلامی کاملاً آزادند و مسلمانان وظیفه دارند با آنها به عدالت و نیکی رفتار کنند؛ ولی اگر بر ضد اسلام و مسلمانان، با کشورها و ملتهای دیگر بند و بست داشته باشند، مسلمانان موظف هستند جلو فعالیت آنها را بگیرند و هرگز آنها را دوست خود ندانند.
_______________________________
42.ممتحنه/8.
43. ممتحنه/9.
با این که «صابئین» در قرآن کریم ذکر شده و آنان از صدر اسلام تا به امروز با مسلمانان معاشرت داشتند عجیب است که دین آنها همچنان مجهول و ناشناخته مانده است و همین ناشناختگی وضعیت آنان و مجهول بودن حقیقت آیین و باورهایشان باعث تردید در حکم فقهی ایشان شده است.
در میان فقها سخن در این است که آیا صابئان اهل کتاب هستند و احکام ذمّیان در بارهی آنها جاری است یا نه؟ آیا به عنوان یک اقلیت مذهبی میتوانند در پناه حکومت اسلامی زندگی کنند و مانند یهود و نصاری ومجوس جزیه بپردازند، یا نه؟ مسئله در میان فقهای شیعه و سنی مورد اختلاف است.
فقهای شیعه
اغلب فقهای شیعه به خصوص قدمای آنها صابئان را از جملهی اهل کتاب ندانسته و تنها یهود و نصاری و مجوس را اهل کتاب میدانند و در مقابل اینها، بعضی از فقها، هم به اهل کتاب بودن صابئان قایلند و احکام ذمّه را دربارهی آنها هم جاری میدانند ولی این گروه در اقلیت هستند.
برای این که خوانندگان گرامی به نمونهای از تشتت آرای فقها در بارهی صابئان واقف شوند متن سخنان برخی از فقهای بزرگ را در این جا میآوریم:
شیخ مفید (متوفی 413)مینویسد:1
فقهای اهل سنت در کفر صابئان و هم نوعان آنها به غیر از سه گروه یهود، نصاری و مجوس اختلاف دارند. مالک بن انس و اوزاعی گفتهاند: هر دین بعد از دین اسلام (غیر از یهود و نصاری) مجوسی به شمار آید و پیروان آن در حکم مجوسی هستند. از عمر بن عبد العزیز روایت شده که گفت: صابئان مجوسی هستند. شافعی و جمعی از اهل عراق گفتهاند: صابئان در حکم مجوساند و بعضی از اهل عراق گفتهاند: صابئان در حکم نصاری هستند.
شیخ مفید پس از اشاره به اختلاف فقهای اهل سنت در باره صابئان به اظهار نظر میپردازد و میگوید:2
امّا ما در وجوب جزیه از سه گروه یهود و نصاری و مجوس تجاوز نمیکنیم؛ زیرا که سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در باره آنها همین بود و نیز به خاطر توقیعی که در احکام آنها از پیامبر وارد شده است و از امیر موءمنان علی علیه السلام روایت شده است که فرمود: «مجوس به این جهت به یهود و نصاری در جزیه و دیات ملحق شدهاند که در گذشته آنان کتاب داشتهاند» آنگاه شیخ مفید یکسان بودن حکم فقهی صابئان را با مجوسیان بعید شمرده، میگوید: اگر بنا بر قیاس باشد از نظر من مانویان و مزدکیان و دیصانیان از صابئان به مجوسیان نزدیکترند؛ زیرا اصول مذاهب آنها به اصول مذهب
_______________________________
1.«وقد اختلفت فقهاء العامة فی الصابئین ومن ضارعهم فی الکفر سوی من ذکرناه من الثلاثة الأصناف؛ فقال مالک بن أنس والأوزاعی: کلّ دین بعد دین الإسلام سوی الیهودیة والنصرانیة فهو مجوسیة وحکم أهله حکم المجوس.وروی عن عمر بن عبد العزیز انّه قال: الصابئون مجوس و قال الشافعی وجماعة من أهل العراق: حکمهم حکم المجوس وقال بعض أهل العراق: حکمهم حکم النصاری»؛ المقنعة، ص 270.
2.«فأمّا نحن فلا نتجاوز بایجاب الجزیة علی غیر من عددناه؛ لسنّة رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فیهم والتوقیف الوارد عنه فی أحکامهم. و قد روی عن أمیر الموءمنین علیه السلام انّه قال: «المجوس إنّما ألحقوا بالیهود والنصاری فی الجزیة والدیات؛ لانّه کان لهم فیما مضی کتاب» فلو خلینا والقیاس لکانت المانویة والمزدقیة والدیصانیة عندی بالمجوسیة أولی من الصابئین؛ لانّهم یذهبون فی اُصولهم مذاهب تقارب المجوسیة و تکاد تختلط بها»؛ المقنعة، ص 271.________________________________________
مجوسیان نزدیکترند و چه بسا در هم میآمیزند.
شیخ مفید در ادامه نوشتهاش از برخی کیشهای مهجور یاد میکند و نزدیکی آنهارا با مسیحیت و یا با عقاید مشرکان عرب خاطر نشان میسازد و میافزاید:
«فأمّا الصابئون فمنفردون بمذاهبهم ممن عدّدناه لانّ جمهورهم یوحد الصانع فی الأزل ومنهم من یجعل معه هیولی فی القدم...».
امّا صابئان در مذهب خود، از شمار مذاهب یاد شده متمایزند؛ زیرا اغلب آنان به توحید ازلی آفریدگار جهان قایلند. امّا عدهای از آنان هیولی (= ماده نخستین) را مانند خداوند قدیم میدانند و جهان را آفریدهی او میشمارند و در نزد ایشان، هیولی مبدء نخست جهان است. آنان معتقدند که فلک و موجودات آن، از حیات و قدرت نطق برخوردارند و این که فلک، تدبیر و راهنمایی عالم را بر عهده دارد و آنان ستارگان را بزرگ میشمارند و به جای خداوند آنهارا پرستش میکنند و برخی از آنان، ستارگان را فرشته و برخی خدایگان میدانند و برای آنان معابد درست میکنند، بدین جهت، صابئان به مشرکان عرب و بتپرستان از مجوسیان نزدیکترند؛ زیرا ایشان غیر خدا را پرستش میکنند و آفریدهی خدا را به نامها وصفات او میستایند، البته خداوند از آنچه یاوه گویان میگویند، برتر است».3
شیخ مفید در این بررسی علاوه بر بیان حکم فقهی صابئان مانند یک متکلم عقاید و باورهای آنان را نیز از نظر کلامی مورد دقت قرار داده و عقایدی را به آنها نسبت داده است که آن عقاید ظاهراً اختصاص به آنها دارد و در ادیان دیگر چنین عقایدی یافت نمیشود. بنابر این، به نظر شیخ مفید آیین صابئان هیچ شباهتی با مذاهب دیگر حتی مجوس هم ندارد و در نتیجه صابئان مشرک هستند و آنها را نمیتوان با مقایسهی مجوس، اهل کتاب و اهل ذمه به حساب آورد.
البته نظر شیخ مفید به عنوان یک فقیه متکلم قابل توجّه است ولی سخن در این است که آیا عقایدی را که شیخ مفید به صابئان نسبت داده به راستی عقاید پذیرفته شدهی همهی آنان است؟ یا فرقهی خاصی از آنان دارای این نوع عقیده بودهاند؟ چنان که خود شیخ نیز به اختلاف عقایدی که در میان صابئان هست، اشاره کرده است. بعید نیست نظر شیخ به صابئان حرّان است نه صابئان بطایح.4
_______________________________
3. المقنعة، ص 271 270.
4. در این زمینه بعداً سخن خواهیم گفت. البته، ناگفته نماند عقایدی که مرحوم مفید به صابئان نسبت داده تقریباً همان عقایدی است که قاضی عبد الجبار معتزلی (متوفی 415) نیز به آنها نسبت داده است؛ با توجه به این که شیخ مفید و قاضی عبد الجبار معاصر بودند و مناظره آن دو در موضوع حدیث غدیر و اصحاب جمل ، معروف است . (ر.ک: ریحانة الأدب: 40/415) آیا این مطالب را قاضی عبد الجبار از شیخ مفید گرفته و یا بر عکس و یا این که هر دو از یک منبع گرفتهاند، جای تحقیق است.
________________________________________
شیخ طوسی (متوفی 460) در «النهایه» 5 و «المبسوط» 6 و «الخلاف» تصریح دارد به این که: جز یهود و نصاری و مجوس از سایر ادیان مانند بتپرستها و ستاره پرستها از صابئان و غیر آنها جزیه گرفته نمیشود.
شیخ طوسی در «الخلاف» چنین آورده است:7
از صابئان جزیه گرفته نمیشود و در دینشان آزاد وا نهاده نمیشوند، و این قول ابو سعید اصطخری از فقهای اهل سنت است؛ امّا سایر فقها گفتهاند: از ایشان جزیه گرفته میشود. دلیل ما اجماع علمای شیعه و اخبار آنهاست و هم چنین خداوند فرموده: «مشرکان را هر کجا یافتید، بکشید» و نیز فرموده: «هنگامی که با کافران روبه رو شدید گردنهایشان را بزنید...» و در این آیات به جزیه فرمان نداده است و نیز فرموده: «با کسانی از اهل کتاب ... پیکار کنید تا زمانی که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند» بنابر این خداوند در اخذ جزیه قید «اهل کتاب» را قرار داده و صابئان در شمار اهل کتاب نیستند.
خلاصه استدلال شیخ طوسی این است که از دو آیه نخست استفاده میشود که با کافران باید جنگ کرد مگر آنان که اهل کتابند و به اخذ جزیه فرمان داده شدهاند و صابئان چون اهل کتاب نیستند، چنین دستوری در بارهی آنها نیامده است.
البته بعضی از فقها در دلالت آیه سوم بر نفی جزیه از غیر اهل کتاب اشکال کردهاند، به خاطر این که قید کتابی بودن در آیه از قبیل مفهوم لقب است و مفهوم لقب حجت نیست.8
ابن ادریس (متوفی 598) و محقّق حلّی(متوفی 676) و علاّمه حلّی (متوفی
_______________________________
5. شیخ طوسی، النهایة، ص 292.
6. شیخ طوسی، المبسوط: 2/36.
7. «الصابئة لا یوءخذ منهم الجزیة ولا یقرّون علی دینهم و به قال أبو سعید الاصطخری. وقال باقی الفقهاء انّه یوءخذ منهم الجزیة. دلیلنا إجماع الفرقة و أخبارهم و أیضاً قوله تعالی: «اُقتلُواالمُشرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ» وقال: «فَاِذا لَقِیتُمُ الَّذینَ کَفَرُوا فَضَرب الرِّقاب» و لم یأمر بأخذ الجزیة عنهم. و أیضاً قوله تعالی: «قاتِلُوا الّذینَ لا یُوءْمِنُونَ بِاللهِ» إلی قوله: «مِنَ الّذینَ اُوتُوا الکتاب حَتّی یُعْطُوا الجِزْیَة عَنْ یَدٍ وَ هُمْ صاغِرُون» فشرط فی أخذ الجزیة أن یکونوا من أهل الکتاب، و هوءلاء لیسوا بأهل الکتاب»؛ الخلاف: 3/238.
8. ولایة الفقیه:3/393.
________________________________________
648) و یحیی بن سعید حلی (690601) و برخی دیگر از فقهای شیعه بدون این که از صابئان نام ببرند، اخذ جزیه را منحصراً به یهود و نصاری و مجوس دانستهاند.9
مرحوم محقق حلّی در احکام اهل ذمه آورده است: جزیه از کسانی که ایشان را بر دین خود باقی میگذارند و ایشان اهل کتابند که یهود و نصاری باشند و کسانی که از برای ایشان شبه کتاب است که مجوساند و قبول نمیشود از غیر این سه طایفه از طوایف کفّار، مگر مسلمان شدن و سه طایفه مذکور هرگاه به شرایط ذمه ملتزم باشند بر دین خود باقی میمانند خواه عرب باشند یا عجم؛ و اگر ادّعا کنند جماعتی که با ایشان محاربه میشود این که ما از آن سه طایفه میباشیم و جزیه بدهند از ایشان پذیرفته میشود، و ایشان تکلیف به شاهد آوردن نمیشوند، و ایشان را به دین خود باقی میگذارند و اگر بعد از آن خلاف آن ثابت شد، آن عهد شکسته میشود و احکام حربی بر ایشان جاری میشود».10
ابن زهره (متوفّی 585) میگوید: از بتپرستان و صابئان جزیه پذیرفته نیست حتی در این باره ادعای اجماع کرده است.11
علامه حلی در قواعد، صابئان را از نصاری میشمارد به شرط این که نصاری آنها را تکفیر نکنند و اگر نصاری آنها را تکفیر کنند بر دین خود ابقاء نمیشوند؛ ولی اگر آنها را اهل بدعت بدانند ابقا میشوند.
محقق کرکی (متوفی 940) در شرح عبارت علامه نوشته است: گفته شده که صابئان از نصاری هستند و گفته میشود که آنها چون روز شنبه را تعطیل میکنند، پس، از یهودند و نیز گفته شده که ازمجوس هستند، بعضیها گفتهاند آنها ستارگان را میپرستند و به اعتقاد این که ستارگان هفتگانه خدایانند و فلک زنده و ناطق است؛ طبق این عقیده نمیتوان آنها را با اخذ جزیه بر دین خود ابقا نمود.
محقّق کرکی پس از نقل اقوال و توضیح کلام علامه، خود اظهار نظر کرده میگوید:
وجه این است که از صابئان جزیه گرفته میشود یا به اعتبار نقلی که آنها را از یهود و
_______________________________
9. ابن ادریس، السرائر: 3/6؛ محقق حلی، شرایع الإسلام، ص 92، چاپ سنگی؛ علامه حلّی تذکرة الفقهاء: 1/410، چاپ سنگی؛ یحیی بن سعید، الجامع للشرایع، ص 234، موءسسة سیّد الشهداء، قم؛ روضة المتقین: 10/361، طبع مرحوم کوشانپور.
10. ترجمه شرایع الإسلام: 1/127 126.
11. الجوامع الفقهیة، ص 584.________________________________________
نصاری میداند تا حکم تکفیر آنها معلوم شود و یا به اعتبار رجوع به خود آنها که خود را این چنین معرفی میکنند و اصولاً ادعای کسی که میگوید که از اهل جزیه است، مسموع است ما دامی که خلاف آن ثابت نشود».12
مرحوم طبرسی پس از نقل سخنان فقها در بارهی «صابئان» دیدگاههای مختلف فقهای شیعه و سنی را این چنین جمعبندی کرده است:
«و الفقهاء بأجمعهم یجیزون أخذ الجزیة منهم و عندنا لا یجوز ذلک لانّهم لیسوا بأهل کتاب»؛13 همه فقهای اهل سنت، گرفتن جزیه را جایز میدانند امّا فقهای امامیه جایز نمیشمارند؛ زیرا صابئان در شمار اهل کتاب نیستند.
فقیه بزرگ مرحوم شیخ محمد حسین نجفی (متوفی 1266) معروف به «صاحب جواهر» در باره صابئان در جاهای مختلفی بحث کرده 14 از جمله در کتاب الجهاد در باب «أحکام أهل الذمة» پس از ادعای اجماع بر این که از اصناف سهگانه: یهود، نصاری و مجوس جزیه اخذ میشود، در باره صابئان مینویسد:
«وأمّا الصابئون فعن ابن الجنید التصریح بأخذ الجزیة منهم والاقرار علی دینهم»؛ ابن جنید تصریح کرده است به این که از صابئان میتوان جزیه گرفت و بر دینشان باقی گذاشت.
صاحب جواهر پس از نقل قول ابن جنید، میگوید: «ولا بأس به إن کانوا من إحدی الفرق الثلاثة»؛ یعنی این نظر ابن جنید مانعی ندارد ولی مشروط بر این که ایشان از یکی از گروههای سهگانه (یهود و نصاری ومجوس) باشند. صاحب جواهر در ادامهی سخن به نقل اقوال فقهای اهل سنت میپردازد و میگوید:
«در یکی از دو قول شافعی است: (صابئان از اهل کتاب هستند و آنان با اهل کتاب در مسائل فرعی اختلاف دارند نه در اصول) ابن حنبل و جمعی از فقهای عراق گفتهاند: (صابئان از جنس نصاری هستند)و ابن حنبل در قول دیگر، صابئان را از جنس یهود به حساب آورده؛ زیرا آنها شنبه را تعطیل میکنند.
مجاهد گفته: آنها از جنس یهود و نصاری هستند؛ و سدّی گفته: آنها از اهل کتابند و همچنین سامریها. اوزاعی و مالک
_______________________________
12. محقق کرکی، جامع المقاصد: 4/449 448.
13. مجمع البیان :1/249.
14. ر.ک : کتاب نکاح، باب نکاح کتابیة، ذیل نکاح مجوسیة؛ کتاب دیة أهل الکتاب.________________________________________
گفتهاند: هر دین بعد از دین اسلام غیر از یهود و نصاری، در حکم مجوس هستند. عمر بن عبد العزیز گفته «صابئان مجوس هستند».و باز شافعی و جمع دیگری از اهل عراق گفتهاند: صابئان در حکم مجوسند.
صاحب جواهر پس از نقل اقوال کسانی که صابئان را در شمار فرقههای مذکور قرار دادهاند نتیجه گرفته است که: «و حینئذٍ یتّجه قبول الجزیة منهم»؛بنابر این اگر صابئان در زمرهی یکی از گروههای سهگانه قرار بگیرند قبول جزیه از آنان شایسته است.
پس از آن ، سخنان کسانی را نقل کرده است که صابئان را به پرستش ستارگان و عقاید شرک آلود دیگر متهم ساختهاند: «ولکن قیل عنهم یقولون انّ الفلک حیّ ناطق و انّ الکواکب السبعة السیارة آلهة؛ وعن تفسیر القمی وغیره انّهم لیسوا أهل کتاب وإنّما هم قوم یعبدون النجوم».
و لکن از آنان نقل شده است که میگویند: فلک زنده و ناطق است و ستارگان هفتگانه خدایانند. از تفسیر قمی و غیر او نقل شده است : صابئان اهل کتاب نیستند و آنان قومی هستند که ستارگان را عبادت میکنند.
صاحب جواهر سپس افزوده است:وعلیه یتجه عدم قبولها منهم ولعلّه لهذا صرح الفاضل فی المختلف بعد قبول الجزیة منهم...».
بنابر این اگر ثابت شود که صابئان ستاره پرست هستند در این صورت نپذیرفتن جزیه از ایشان موجه مینماید. امّا ظاهر کلام ابن جنید، که در کتاب «المختلف» علامه حلّی یاد شده15 این است که صابئان را در پذیرش جزیه، گروهی مستقل و جدا از گروههای سهگانه قرار داده و نه داخل در عناوین ایشان. و شاید همین، مراد سخن کسانی باشد که پذیرش جزیه از صابئان را باور دارند و گرنه در پذیرش جزیه از مذاهب سهگانه، مخالفت میان دو فقیه رخ نداده است.
صاحب جواهر با شک و تردید میگوید: «نعم من شکّ فیه انّه کتابی یتّجه عدم قبولها منه، للعمومات الامرة بقتل المشرکین المفتقر فی الخروج منها علی الکتابیة التی هی شرط قبول الجزیة»؛ آری اگر در باره کسی شک کنیم که او اهل کتاب است؟ در اینجا نیز عدم قبول جزیه موجّه است به خاطر عمومات آیاتی که در آنها امر به قتل مشرکان شده است و از این عمومات کسانی خارج میشوند که کتابی بودنشان که شرط قبولی جزیه است، مسلّم
_______________________________
15.علاّمه حلّی: المختلف: 4/431.________________________________________
باشد. صریح «الغنیه» و ظاهر کلام شیخ مفید این است که اهل کتاب نبودن صابئان اجماعی ا ست.
باز هم صاحب جواهر به شک افتاده میگوید:
«لکن الموجود فی زماننا منهم فی دار الإسلام یعاملون معاملة أهل الکتاب و إن کان هو من حکّام الجور فلا یعتمد علیه فی کشف الأمر الشرعی»؛ لکن در زمان ما در دار الاسلام با صابئان معامله اهل کتاب میشود؛ ولی این عمل مربوط به حکام جور است و برای کشف حکم شرعی نمیتوان بر عمل آنها اعتماد کرد.
خلاصه، صاحب جواهر پس از این همه دقت و کنجکاوی از قول مشهور نمیتواند تجاوز کند سرانجام حکم میکند که جز یهود و نصاری و مجوس اهل کتاب وجود ندارد.16
در مقابل این گروه، از فقهای شیعه کسانی هستند که صابئان را اهل کتاب میدانند و به اخذ جزیه از آنها فتوا میدهند. از این افراد میتوان از قدمای اصحاب، از ابن جنید نام برد که وی معتقد بود که از صابئان جزیه اخذ میشود و بر دین خود باقی میمانند.17 و از معاصران هم مرحوم آیت الله العظمی خویی، گفته است: ظاهر این است که صابئان از اهل کتاب هستند.18
فقهای اهل سنت
از فقهای اهل سنت هم کسانیاند که معتقدند اهل کتاب تنها یهود و نصاری و مجوس هستند و این نشان میدهد، صابئان را از جمله اهل کتاب نمیدانند.19
ابن قدامه مینویسد: گفته شده که صابئان از نصاری هستند؛ به گفتهی بعضی، از یهودند و گفته شده که بین یهود و نصاری هستند؛ ولی به گفته سدی و ربیع اهل کتاب میباشند و شافعی در امر آنها توقف کرده و صحیح این است که به کار آنها نگاه کنیم اگر با یکی از دو اهل کتاب یهود و نصاری موافق بودند، از آنها هستند و گرنه اهل کتاب به حساب نمیآیند.20
_______________________________
16.جواهر الکلام:21/231 230؛ صاحب جواهر در کتاب نکاح در بارهی صابئان اقوال و آرای بیشتری نقل کرده است، ر.ک: (جواهر الکلام :30/45).
17. به نقل جواهر الکلام : 21/230.
18. به نقل غضبان رومی، الصابئة، ص 53.
19. شوکانی، نیل الأوطار: 8/59.
20. ابن قدامه، المغنی، الشرح الکبیر: 10/559.________________________________________
ماوردی (متوفی 450) و قاضی ابن یعلی (متوفی 458) گفتهاند: و توءخذ من الصابئین والسامرة إذا وافقوا الیهود والنصاری فی أصل معتقدهم وإن خالفوهم فی فروعه...»؛21 از صابئان و سامریها جزیه اخذ میشود البته اگر آنها در اصول اعتقادی با یهود و نصاری موافقت داشته باشند اگر چه در فروع مخالفت نمایند؛ ولی از آنها جزیه گرفته نمیشود اگر در اصول اعتقادی با یهود و نصاری مخالفت داشته باشند.
ابو عبید قاسم بن سلام (157 224) در «الاموال» آورده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از همه عجم (غیر عرب) خواه اهل کتاب یا غیراهل کتاب، جزیه قبول کرد، ولی از ملت عرب تنها از کسانی جزیه پذیرفت که اهل کتاب بودند، شاهد بر این، اجماع امت اسلامی بر قبول جزیه از صابئان بعد از رسول خداست. با این که قرآن به کتابی بودن آنها شهادت نمیدهد و صابئان را به مجوس تشبیه کردند؛ زیرا اکثر مسلمانان از ذبایح و نکاح آنها مانند مجوس کراهت داشتند و ازحسن بصری هم روایت کرده است که: «انّه کان یقول فی الصابئین: هم بمنزلة المجوس»؛ او در باره صابئان میگفته : آنان به منزله مجوس هستند...».22
ابو عبیده در این گفتار به قبول جزیه از غیر عرب تعمیم داده است به این معنی در قبول جزیه در غیرعرب شرط نیست که حتماً اهل کتاب باشد لذا صابئان و مجوس با این که از نظر قرآن اهل کتاب شناخته نشدهاند، ولی در اخذ جزیه مانند یهود و نصاری هستند.
قاضی ابو یوسف (متوفی 182) فقیه حنفی یکی از دو شاگرد به نام ابو حنیفه، صاحب کتاب «الخراج»، صابئان (نعتلهی دشت میشان) را مانند یهود و نصاری ومجوس اهل کتاب میشناخت و در باره جزیهی ایشان در باب جزیه از کتاب الخراج چنین نوشته است: «جزیه بر همهی اهل ذمه از کسانی که در سواد (بین النهرین ) به سر میبرند و غیر ایشان از مردم حیره و شهرهای دیگر از یهود و نصاری و مجوس و صابئان و سامریها واجب است».
ابو یوسف در همان کتاب پیشنهادکرده است که «کار جزیه در شهرهای بزرگ باید به مرد صالحی در هر شهر واگذار شود و با او دستیارانی باشند که پیروان دینها را از یهود و نصاری و مجوس و صابئان برای او گرد آورند».23
قاضی عبد الجبار شافعی
_______________________________
21. ماوردی، الأحکام السلطانیة، ص 143؛ الأحکام السلطانیة، قاضی أبی یعلی حنبلی، ص 154.
22. أبو عبید، الأموال، ص 654.
23. قاضی أبو یوسف، الخراج: ص 123 122.________________________________________
معتزلی(م415) ضمن ردّ این سخن که صابئان از نصاری هست، گفته است: از نظر شرعی مانعی وجود ندارد این که آنها بر دین خود ابقا شوند و از آنها جزیه گرفته شود هر چند که گفتار آنها با گفتار اهل کتاب مغایرت داشته باشد.24
احمد بن علی معروف به «جصاص» (متوفی 370) در «احکام القرآن» مطالبی آورده که ممکن است راه حل مشکل صابئان باشد. وی در پاسخ این سوءال که آیا صابئان اهل کتاب هستند یا نه؟ میگوید: صابئان دو گروه هستند : گروهی از آنان در حوالی کسکرد بطایح زندگی میکنند به طوری که به ما رسیده آنان نوعی از نصاری هستند اگر چه در بسیاری از عقاید و تعالیم با آنها مخالفند؛ زیرا نصاری فرقههای زیادی دارند از جمله: مرقونیه، أریوسیه، مارونیه، و سه فرقه دیگر از نسطوریه، و ملکیه و یعقوبیه. صابئان از آنان دوری میجویند و آنان نسبت خود را به یحیی بن زکریا و شیث میدهند و خود را منتسب به کتبی میدانند، گمان میکنند که آنها کتابهای الهی است و خداوند بر شیث بن آدم و یحیی بن زکریا نازل فرموده است و نصاری آنها را «یوحناسیه» مینامند و این فرقه را ابو حنیفه از اهل کتاب قرار داده که خوردن ذبایح آنها و ازدواج با زنانشان مباح است.
فرقه دیگر که صابئان نامیده شدهاند صابئان حرّانی هستند و آنها برای گریز از تحمّل عذاب، کلمهی صابئان را برای تسمیه وتعریف خود برگزیدهاند و آنان بت پرست هستند و خود را به هیچ یک از پیامران و کتابهای آسمانی نسبت نمیدهند. این گروه از اهل کتاب نیستند و اختلافی نیست در این که خوردن ذبیحههای آنها و ازدواج با زنانشان جایز نمیباشد و این که ابو حنیفه صابئان را از اهل کتاب شمرده مرادش فرقه اولی است. و امّا ابو یوسف و محمد که گفتهاند صابئان اهل کتاب نیستند، میان دو گروه جدا نکردهاند.25
جمع بندی نظریات
بنابر آنچه گذشت معلوم شد اکثریت فقهای اهل سنت معتقدند که صابئان اهل کتاب هستند و از آنها جزیه پذیرفته است و عدّهی کمی از آنان با این نظر مخالفت کردهاند، که از جملهی آنها ابو سعید اصطخری است.
بر عکس اکثریت فقهای شیعه، صابئان را اهل کتاب و اهل ذمّه نمیدانند و در میان
_______________________________
24. قاضی عبد الجبار، المغنی: 5/153.
25.أحکام القرآن: 3/112، باب أخذ الجزیة من أهل الکتاب.________________________________________
آنها اقلیتی هم هستند که به اهل کتاب بودن صابئان نظر دادهاند. به هر حال مسئله در میان فقهای شیعه اجماعی نیست؛ زیرا حد اقل از قدمای اصحاب ابن جنید با نظر یاد شده، مخالف است و مسلماً در تحقق اجماع رأی او دخالت دارد.
پس اجماعی که صاحب غنیه و بعض دیگر ادعا کردهاند اوّلاً ادعایی بیش نیست؛ زیرا چند نفر مخالف دارد و اساساً عدهای از فقها به بیان حال صابئان نپرداختهاند.
و ثانیاً: اجماع منقول است که به عقیده فقها حجت نیست.
و ثالثاً: فتوای فقها در این مسئله برخاسته از موضوع شناسی آنان در بارهی صابئان است و چنین موردی با «اجماع حجت» که از حکم الهی در بارهی موضوع مشخص و معلوم حکایت میکند، فاصله زیادی دارد.26
بنابر این، مسئله اجماعی نیست و بحث و بررسی در بارهی آن خلاف اجماع نمیباشد و مسئله نباید پایان یافته تلقّی شود و جا دارد فقهای معاصر از نو در حکم فقهی صابئان کاوش بنمایند.
البته موضوع مسئله، از سوی فقهای پیشین تنقیح و تحقیق نشده است. فقیهان، عقاید وباورهای منتسبان این فرقه را از زبان خودشان نشنیدهاند و آنان را از طریق کتابها و نوشتههای خودشان شناسایی نکردهاند و نوعاً سخنان پراکندهای که در بارهی آنها شنیدهاند ملاک قضاوت و داوری قرار دادهاند و چون موضوع مسئله برای آنان چندان روشن نبوده با شک و تردید مسئله را دنبال کردهاند.
شاید علت این که بسیاری از فقها صابئان را اهل ذمه نمیدانند این است که گمان میکنند که آنها مشرک و ستارهپرست هستند. در حالی که مشرک بودن آنها ثابت نشده و اگر هم ثابت باشد این عقیده مربوط به صابئان حرانی است نه صابئان مغتسله بطایح. بعضی از فقها دلیل دیگری هم اقامه کرده و آن این که چون پیامبر فقط از سه گروه یهود و نصاری و مجوس جزیه گرفته، ما هم از آن تجاوز نمیکنیم.
این ادّعا ثابت نیست؛ زیرا اوّلاً از لحاظ تاریخی مسلّم نیست که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تنها از سه گروه یاد شده جزیه دریافت داشته بلکه به گفته ابو عبیده قاسم بن سلام، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از همه عجم (غیر عرب) خواه اهل کتاب یا غیر اهل کتاب، جزیه قبول کرد؛ ولی از عرب تنها از اهل کتاب آنها جزیه پذیرفت و صابئان عجم و غیر عرب به حساب میآمدند.
ثانیاً: بر فرض قبول که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از
_______________________________
26.رجوع شود به تحریر بحث مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای، فصلنامه فقه اهل بیت، شماره 8، ص 8.
________________________________________
صابئان جزیه دریافت نداشته است، شاید بدان جهت بوده است که در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم صابئان از جمله ساکنان حوزهی فتوحات اسلامی نبودند؛ زیرا مناطقی که صابئان در آنجاها زندگی میکردند به دست مسلمانان هنوز فتح نشده بود و مورد ابتلا نبود. پس نمیتوان گفت عمل رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم توقیفی بوده و نباید از آن فراتر رفت، بنابر این سنت عملی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نمیتواند این دعوی را به اثبات رساند که از صابئان نمیتوان جزیه گرفت.
آیا تردید کتابی بودن صابئان نباید رفع شود؟
خلاصه اگر در اهل کتاب بودن صابئان تردید باشد چنان که هست آیا نباید این تردید برطرف شود؟ و برای رفع این تردید راهی غیر از این وجود دارد که به خود صابئان و کتابهایشان مراجعه گردد؟
وقتی انسان به عوامهای آنها مراجعه میکند جز افسانه چیزی از دینشان نمیدانند و انسان نمیتواند از آنها به دین واقعی صابئان پی ببرد. کتابهایشان به زبان وخط آرامی است و چاپ نشده و مخطوط میباشند و تا این اواخر کتابهای ترجمه شده از آنها در دست نیست و به گفتهی شخصی مطلع کتابهایی از آنها درکتابخانهی بغداد، قسمت مخطوطات موجود است . ظاهراً مهمترین کتاب آنها کتاب «کنز اربّا » است که از آن به صحف آدم تعبیر میشود و این کتاب در سال 1925م توسط پرفسور لیدزبارسکی به زبان آلمانی ترجمه شده است و حاوی مطالب مهمی در زمینهی احکام دین و عالم آخرت و تعالیم و زندگی حضرت آدم و بعضی پیامبران دیگر از جمله حضرت یحیی است27 و بعضی از کتابهایشان که به آلمانی یا انگلیسی ترجمه شده، حاوی تعالیم یحیی و برخی از پیامبران دیگر میباشد.
به گفته مقام معظم رهبری از جمله باورهای ایشان که دعوی آن دارند توحید است؛ درنوشتهی مختصری که به نام «درفش» منتشر کردهاند، فصلی با عنوان «توحید» گشودهاند و از جمله آمده است:
«الهی منک کلّ شیء یا عظیم یا سبحان یا حکیم، یا عظیم یا الله المتعال الکریم، علا قدرتک علی کلّ شیء یا من لیس له شبیه و لا نظیر، یا راحم الموءمنین... یا من لیس له شریک فی قدرته سبح اسمک...».
و از جمله مطالب کتاب، اعتقاد به نبوت، کتابهای مقدس، فرشتگان، بهشت وجهنم، دعا و همانند آن است و از جمله مطالب دیگر آن، مقولهی اخلاق وعبادات
_______________________________
27. قوم از یاد رفته، ص 181.________________________________________
است که محتوای آن از آنچه معهود ادیان الهی است، چندان دور نیست...».28
ویکی از اساتید میگوید: با یکی از علمای صابئی در اهواز مواجه شدم و از عقاید و مراسم مذهبی آنها سوءال کردم او به درخواست من پاسخ داد و نسخهای از مهمترین کتابشان «کنز اربّا» که به لغت آرامی است و معتقدند که آن صحف آدم است، با یک کتابچه فارسی به نام «درفش» که حاوی بعضی از مراسم روزانه مذهبی است، به من اهدا نمود و آنچه از پاسخ او و محتویات آن کتابچه فارسی از عقاید و شرایع آنها حاصل من شد این است که : صابئان به خدای یگانه و مجرد از ماده و ازلی و ابدی وجامع صفات کمال و بی نظیر و بی مثال و غفور و رحیم و این که او را چشمها نمیبینند، قایلند. فرشتگان را گرامی میدارند و در اذکار و ادعیه بر آنان سلام و درود میفرستند و از آنها طلب شفاعت مینمایند و آنها به بهشت وجهنم و این که در اثر مردن، جسدِ انسان پوسیده میشود ولی روحش برای همیشه باقی میماند تا پاداش اعمال خود را ببیند، اعتقاد دارند. به اعتقاد آنها، اول پیامبران حضرت آدم و آخر آنها حضرت یحیی است و به نوح و سام نیز ایمان دارند و حضرت موسی و عیسی و تورات و انجیل را انکار میکنند.
او ایمان به زبور داود و تعظیم ستارگان را نیز انکار مینمود و میگفت: ابراهیم اول از ما بود و بعد برکنار شد. آنها به حضرت ابراهیم ایمان ندارند و میگفت: کلمه «صابی» در لغت آرامی به معنی «مغتسله» است آنان به خاطر جنابت و مس میت و توبه غسل میکنند و محتضر را که در حال جان دادن است، غسل میدهند و به غسل تعمید در آب جاری زیاد اهمیت قایلند؛ تاریخشان یحیایی و روز تعطلیشان روز یکشنبه است و چهار عید دارند و سه نماز در سه وقت با وضوی مخصوص به جا میآورند و آنها به هنگام غسل کردن و وضو گرفتن و خوردن و آشامیدن و ذبح سر حیوان اذکار مخصوصی به تلقین «کاهن» میخوانند و به سمت شمال ذبح میکنند و ذبح کننده از عمل خود استغفار میکند و بر امواتشان طلب مغفرت میکنند وبرای مردهها مجالس ترحیم میگیرند و برای آنها احسان مینمایند. قتل نفس، زنا، ربا، دروغ، سخن چینی ، غش، مسکرات، گوشت خوک، تزویج با خواهر، دختر برادر و خواهر، عمه، خاله و زن برادر را حرام میدانند؛ با غیر ملت خود ازدواج نمیکنند و تعدد زواج را در صورت مراعات عدالت جایز میدانند.29
اینها قسمتی از عقاید و شریعت صابئان است که در جزوهی «درفش» منتشر کردهاند.
_______________________________
28. آیت الله خامنهای، فصلنامه فقه اهل بیت، شماره 9، ص 28.
29. دراسات فی ولایة الفقیه، جزء سوم، ص 410.________________________________________
از حق نباید گذشت که از بعضی از عقاید آنها توحید خالص استشمام میشود؛ اگر چه عقایدی هم دارند که با توحید خالص نمیسازد و اگر منصفانه قضاوت کنیم عقاید نادرستی که در کتابهای صابئان وجود دارد نسبت به کتابهای ادیان الهی تحریف شده (یهود و نصاری) کمتر است.
آیا صابئان را میتوان در ردیف مجوس دانست؟
اگر باز هم تردید در مورد صابئان برطرف نشد آیا میتوان آنان را در ردیف مجوس دانست،که شبهه کتابی بودن دارند؟ کلام علاّمه حلی در «المنتهی» صراحت دارد در این که عنوان «من له شبهة کتاب» منحصر به مجوس نیست. وی در ردّ سخنان ابوحنیفه که مشرکان عرب را به اهل کتاب و مجوس قیاس کرده میگوید: این قیاس، قیاس مع الفارق است، میان «مقیس» و «مقیس علیه» تفاوت است، اهل کتاب دارای کتاب آسمانی هستند که به آن تدین میجویند و مجوس، شبهه اهل کتاب دارد».
علاّمه سپس میافزاید: و الشبهة تقوم مقام الحقیقة فیما بنی علی الاحتیاط فحرّمت دعائهم للشبهة بخلاف من لا کتاب له ولا شبهة کتاب».30
در جایی که بنابر احتیاط باشد «شبهه» جایگزین حقیقت میشود، پس خون مجوسیان به خاطر شبهه کتابی بودن حرام شده است، ولی کسی که نه اهل کتاب است و نه شبههی کتابی بودن را دارد، این چنین نیست.
علاّمه در پایان سخن خود در تقسیم کافر به ذمّی و حربی، میگوید: «فالذمیّ یشتمل من له کتاب کالیهود والنصاری و من له شبهة کتاب کالمجوس».31
ذمی، کسی است که دارای کتاب آسمانی است: مانند یهود و نصاری و نیز کسی که شبهه کتابی بودن در اوست مانند: مجوس.
کلام علاّمه اشاره به این دارد که «مجوس»، یکی از مصادیق عنوان کلی «من له شبهة کتاب» است نه مصداق منحصر به فرد آن.
چنان که آیت الله خامنهای مدّ ظلّه در این باره فرموده است: از سیاق سخن ایشان چنین مینماید که در این عنوان (=من له شبهة کتاب) به گونهای اشارت به فلسفهی حکم در مورد مجوسیان است گویا احکام جاری بر زردشتیان از این روست که در مورد وضعیت
_______________________________
30. المنتهی: 2/960.
31. همان.________________________________________
آنان یا کتاب ایشان تردید وجود دارد اگر چنین اشارتی مورد نظر نبود وجهی نداشت که فقیهان یاد شده از یاد کرد اسم مجوسیان رویگردان شوند و تعبیر کلی «من له شبهة کتاب» را برگزینند و با توجه به این که روایاتی که در مورد مجوسیان آمده است تنها به عنوان «مجوس» احکام ایشان را طرح میکند و در نتیجه، کاوشگر احکام مجوسیان نیازمند نبود که عنوان کلی «من له شبهة کتاب» را برگزیند.
سپس معظّم له نتیجه میگیرد که: عنوان «من له شبهة کتاب، اشارتی به فلسفهی حکم در مورد ایشان است و با توجه به این نکته، حکم یاد شده منحصر در مجوسیان نیست بلکه در مورد هر آیین که در این ملاک با آنان مشترک باشد جاری خواهد بود».32
البته از این اصطلاح (=من له شبهة کتاب) که فقها آن را تأسیس کردهاند معلوم میشود عنوان «الکتاب» در آیهی جزیه فراتر از تورات و انجیل است و محدود به آن دو نیست؛ زیرا به موجب روایاتی که «مجوس» را دارای کتاب معرفی میکند، عنوان «الکتاب» کتاب مجوسی را هم شامل میشود.
از جمله در روایتی آمده است که از امام صادق علیه السلام سوءال شد آیا قوم مجوس پیامبری داشتند؟ فرمود: آری، آیا مگر این مطلب به شما نرسیده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به اهل مکه نوشت: «اسلام آورید و گرنه اعلان جنگ خواهم داد» مردم مکه در پاسخ نوشتند: از ما جزیه بگیر و ما را به حال خود بگذار تا همچنان بتها را بپرستیم. پیامبر در پاسخ آنها نوشت: من به غیر از اهل کتاب از کس دیگر جزیه نمیگیرم. در جواب دوباره نوشتند (و بااین نامه میخواستند حرف پیغمبر را تکذیب کنند) آیا تو گمان میکنی جزیه را فقط از اهل کتاب میگیری در صورتی که از مجوسیان «هجر» نیز جزیه گرفتهای؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پاسخ داد: «انّ المجوس کان لهم نبی فقتلوه وکتاب أحرقوه، آتاهم نبیّهم بکتابهم فی اثنی عشر ألف جلد ثور».33؛ مجوسیان پیغمبری داشتند که او را کشتند و کتابی نیز داشتند که آن را سوزاندند پیغمبر آنان کتاب خود را بر روی 12 هزار پوست گاو نوشته بود.
و در بعضی از روایات به اسم کتاب «مجوس» نیز تصریح شده است آنجا که از امام صادق علیه السلام از مجوس سوءال کردند، فرمود: آنان پیغمبری داشتند که او را کشتند و
_______________________________
32. فصلنامه فقه اهل بیت، سال سوم، شماره 9، ص 6.
33.وسائل الشیعة:11/96، کتاب الجهاد، باب 49.________________________________________
کتابش را سوزاندند و اسم آن کتاب «جاماسب»بود34 و در روایت دیگر اسم کتاب مجوس «جاماسب» و اسم پیغمبرشان «داماست» آمده است.35
بنابر این، با توجه به استعمال «کتاب» در احادیث در مورد کتاب مجوس و نیز به کار رفتن «اهل کتاب» در باره مجوسیان، شکی باقی نمیماند که «کتاب» و «اهل کتاب» در آیهی جزیه، به تورات و انجیل و پیروان آن دو اختصاص ندارد.
اقتضای قاعده
با همهی اینها، اگر تردید در مورد صابئان باز هم برطرف نشد قاعده چه اقتضایی دارد؟ احتیاط این است که برای حفظ خونشان، بر دینشان باقی بمانند و موظف به پرداخت جزیه گردند.
البته مشهور میان فقهای شیعه این است که کفّار غیر از فرق سهگانه: یهود و نصاری و مجوس، میان دو چیز مخیر هستند: یا اسلام یا قتل و به این حکم استدلال کردهاند با آیه: «قاتِلُُواالمُشْرِکین حیثُ وجدّتُمُوهُمْ...» 36 و آیه : «فَاِذا لَقیتُمُ الّذینَ کَفَرُوا فَضرب الرِّقاب...» 37 به ضمیمه آیه «قاتِلُوا الّذینَ لا یُوءْمنُونَ باللهِ... مِنَ الّذین اُوتُوا الکتاب حَتّی یُعْطُوا الجِزْیَة عَنْ یَدٍ وَهُمْ صاغِرُونَ» .38
جمع میان دو آیه فوق دلالت میکند که کتابی میان سه امر مخیّر است: اسلام، یا جزیه یا قتل. ولی کافر غیر کتابی میان دو چیز مخیر است: اسلام یا قتل. کما این که بر این مطلب به خبر فضل عیاض الطویل از امام صادق علیه السلام نیز استدلال کردهاند.39
و لکن بعضی از فقها در این مسئله نظر دارند و دلالت آیات و روایات مذکور را بر این مطلب کافی نمیدانند؛ زیرا آیات یاد شده مربوط به میدان جهاد است و میفرماید: هنگامی که با کافران در میدان جنگ روبهرو شدید گردنهایشان را بزنید و همچنان ادامه دهید تا به اندازه کافی دشمن را در هم بکوبید و
_______________________________
34 35. همان کتاب وهمان باب، حدیث 3و5.
36.توبه/5.
37. محمد/4.
38. توبه/29.
39. وسائل الشیعة: 11/17، باب 5، أبواب جهاد العدو.________________________________________
در این هنگام اقدام به گرفتن اسیران کنید.
در جمله بعد «فامّا مناً بعد و اما فداءً» حکم اسیران جنگی بیان شده است که بعد از خاتمه جنگ باید در مورد آنها اجرا شود یا به آنها منت بگذارید آزادشان کنید، یا از آنها فدیه بگیرید و آزاد نمایید. بدین ترتیب اسیر جنگی را نمیتوان بعد از پایان جنگ کشت.
فاضل مقداد در «کنز العرفان» میگوید: «آنچه از مکتب اهل بیت نقل شده است این است که اگر اسیر بعد از پایان جنگ گرفته شود، امام مسلمانان مخیّر در میان سه کار است : آزاد ساختن بی قید و شرط و گرفتن فدیه و آزاد کردن و برده ساختن آنها و در هر صورت قتل آنها جایز نیست».40
او در جای دیگر میگوید: مسئله بردگی از روایات استفاده شده نه از متن آیه».41
پس اگر کافر غیر کتابی به گفتهی فقها میان اسلام و کشته شدن مخیر باشد آن وقت اسیر گرفتن و عفو و قبول فدیه معنی نخواهد داشت.
امّا فرق بین اهل کتاب و سایر مشرکان این است: اهل کتاب اگر جزیه را قبول کند اورا به حال خود میگذارند؛ امّا کفار غیر کتابی اگر در مقابل اسلام ایستادگی کنند، مسلمانان وظیفه دارند با آنان جنگ کنند تا اسلام بر آنها غلبه کند وبعد از غلبه، امام مسلمانان طبق مصالح اسلام آنها را گاه بدون عوض و گاه با عوض آزاد میسازد و گاهی به صورت برده در میآورد، چنان که رسول خدا در جنگ بدر که بر مشرکان پیروز شد آنها را به قتل نرساند بلکه از آنان فدیه گرفت و در حال شرک آنها را باقی گذاشت و مجبور به قبول اسلام نکرد و به اهل مکه اعلان عفو عمومی داد و فرمود: «اذهبوا فأنتم الطلقاء»؛ آنها را به قتل نرساند و به اسلام مجبورشان نکرد و ....
بنابر این ، اگر کسی صابئان را اهل کتاب هم نداند بسیار مشکل است حکم به جواز قتل آنها بنماید.
از اینها گذشته نباید فراموش کنیم که بنای اسلام در این موارد بر مسالمت و تسامح و مداراست و در طول تاریخ تمام فرق مذهبی در قلمرو اسلام با پرداخت جزیه در صلح و آزادی به سر بردند و هیچوقت مجبور به قبول اسلام نشدند.
قرآن مجید با صراحت، سیاست کلی اسلام را در باره مراعات حقوق ملل ومذاهب
_______________________________
40 و 41. کنز العرفان: 1/365.________________________________________
بیگانه این چنین بیان کرده است:
«لا ینهاکُمُ الله عَنِ الّذینَ لَم یُقاتِلُوکُمْ فی الدینِ وَلَمْ یُخْرِِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ اءن تبرّوهُمْ وتُقْسِطُوا إلیهم اِنَّ اللهَ یُحبُالمُقْسِطین» 42؛ کسانی که با شما در مذهب مقاتله نمیکنند یعنی با شما جنگ مذهبی ندارند و شما را از وطنتان اخراج نمیکنند خداوند منع نمیکند شما را از این که با آنان به عدالت و نیکی رفتار کنید(یعنی اقلیتها یا مخالفان اسلام اگر با شما جنگ مذهبی اعلام نکردند و به شما فشار نیاوردند و شما را از شهر و دیارتان خارج نکردند خداوند نهی نمیکند شما را از این که با آنها با عدالت و نیکی رفتار کنید) بدین ترتیب اسلام اجازه میدهد اقلیتهای مذهبی و مخالفان اسلام در قلمرو اسلام باشند و از حقوق انسانی برخوردار گردند.
و در آیه دیگر میفرماید: « اِنّما یَنهاکُمُ الله عَنِ الّذینَ قاتلُوکُمْ فِی الدِّین وَاخرجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ و ظاهروا عَلی اِخراجِکُمْ ان تَوَلَّوهُم وَمَنْ یَتَولَّهُمْ فاُولئِکَ هُمُ الظّالِمُون» .43
با چه کسانی نباید به نیکویی رفتار کرد؟ تنها با کسانی که با شما عناد میورزند و میجنگند و شما را از وطنتان میخواهند اخراج کنند و با هم همدست میشوند تا شما را بیرون برانند، آنها را نباید دوست خودتان حساب کنید.
سیاست کلی اسلام، در باره اقلیتهای مذهبی و غیر مذهبی از این دو آیه کاملاً فهمیده میشود یعنی ما دامی که اقلیتها به حقوق مسلمانان تجاوز نکنند و بر ضدّ اسلام و مسلمانان توطئه ننمایند، در کشور اسلامی کاملاً آزادند و مسلمانان وظیفه دارند با آنها به عدالت و نیکی رفتار کنند؛ ولی اگر بر ضد اسلام و مسلمانان، با کشورها و ملتهای دیگر بند و بست داشته باشند، مسلمانان موظف هستند جلو فعالیت آنها را بگیرند و هرگز آنها را دوست خود ندانند.
_______________________________
42.ممتحنه/8.
43. ممتحنه/9.