امکان ارتباط با جهان غیب (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
بشر پیوسته از طریق حس و تجربه، تفکر و استدلال، آگاهیهایی از جهان به دست میآورد، و علوم و آگاهیهای متعارف و معمولی او، رهآورد همین دو شاهراه معرفت است که بر همگان شناخته شده است.
از سوی دیگر، در طول تاریخ بشر، شخصیتهای والایی با انگیزه اصلاح و هدایت بشر به پا خاسته، و خود را مبعوث جهان غیب (خدا) دانسته و مدعی شدهاند که آنان پیامهایی را از جهان ماورای طبیعت دریافته، و آن را به صورت کلام و گفتار که حامل معارف و احکام دینی است در اختیار بشر قرار میدهند. و این مدعیان، شخصیتهای برجستهای بودند که توجه خردمندان و مفتکران را به خود جلب کردهاند. آنان خود را پیامرسانان خداوند و سرچشمه پیامهای خود را وحی الهی میدانستند و معتقد بودند که این پیامها را از طریق حس و تجربه، و یا از طریق تفکر و استدلال به دست نیاوردهاند، بلکه از جانب خداوند بر روح و روان آنان القا شده است.
این واقعیت تاریخی در طول هزاران سال سبب شده است که دانشمندان به امکان ارتباط انسان خاکی با جهان غیب، بدون بهرهگیری از طریق حس و عقل توجه کنند(امکان وحی) و سپس به تبیین و تفسیر آن بپردازند. بحث در هر دو محور (امکان ارتباط و تبیین آن) میتواند پرده از واقعیت نبوت و وحی برداشته و در حدّ امکان ما را به شناخت آن رهنمون گردد، ما نخست به اثبات امکان آن پرداخته و در مقاله بعد به تبیین آن میپردازیم.
***
روزنههایی به سوی جهان غیب
بر خلاف تصور مادیگران، وجود مساوی با ماده نبوده، بلکه از آن گستردهتر است و کسانی که آن دو را مساوی میدانند راه جهان ماورای طبیعت را به کلی به روی خود بسته، و با چنین اعتقادی، مجالی برای ورود در این گونه مسایل برای آنان وجود نخواهد داشت.
کاوش در این بحث از آن کسانی است که به جهان غیب ایمان دارند. و خواهان یافتن راهی برای آشنایی با آن هستند.
در زندگی بشر و دیگر جانداران، یک رشته آگاهیهایی وجود دارد که از قلمرو حس و عقل بیرون بوده، و دریافتهایی است که نمیتوان آنها را با دو راه مزبور تفسیر کرد، و این واقعیت خود گواه روشنی بر امکان وحی نبوت میباشد، راههایی که هم اکنون به آنها اشاره میکنیم، هر یک در خور بحث گسترده است، ولی ما در این جا به اشارهای کوتاه در مورد آنها بسنده میکنیم:
1. الهام در جانداران
دستگاه آفرینش حس راهیابی را در نهان جانداران نهاده است، آنگاه که چشم به جهان میگشایند بدون کوچکترین آموزش به راه زندگی خود آشنا میباشند. این نوع ادراک از قبیل هدایت غیبی است که آنها را در مسیر زندگی رهنمون میگردد. جلوههای این ادراک و هدایت غیبی در زندگی همه جانداران به ویژه در پارهای از آنها مانند مورچه، موریانه و زنبور عسل، کاملاً نمایان است.
زنبور عسل، آنگاه که سر از تخم بیرون میآورد، و قدرت پرواز پیدا میکند، با رهیافت مرموزی به سوی گلها پرواز کرده، و شیره آنها را به طرز خاصی میمکد تا از آن شهد بسازد، و لانه خود را آنچنان ششگوشه میسازد که هرگز گوشهای با گوشه دیگر، حتی به اندازه یک میلیمتر هم کم و زیاد نمیباشد، و در کوران بادهای تند و در فضای تاریک و غبار آلود لانه خود را به آسانی پیدا میکند و....
از شگفتیهای این حشره این است که نوعی از آن (زنبور قرمز) ملخ را شکار کرده و به جای حساس آن نیش میزند، و آن را بیهوش نموده و به صورت گوشت زنده آن را نگاه میدارد، و سپس در نقطه مناسبی از بدن ملخ تخمگذاری میکند، تا پس از آن که بچهها از تخم بیرون آمدند، از گوشت آن تغذیه کنند.
اینها و هزاران نمونه از این قبیل، همگی جلوههایی از هدایتهای غیبی است که در زندگی جانداران به چشم میخورد.
2. روءیاهای راستین
خواب در حفظ زندگی انسان تأثیر به سزایی دارد، این که حقیقت آن چیست از قلمرو بحث ما بیرون است، آنچه که مهم است اشاره به اقسام خوابهاست:
1. افکار آشفته که گاهی در بیداری و بیشتر در عالم خواب خودنمایی میکند و غالباً گریبانگیر افراد بیمار میگردد.
2. افکار عادی روزانه که در عالم خواب خود را نشان میدهد. مثلاً دانشآموز در روزهای امتحان، خوابهای مربوط به درس و امتحان و نمره میبیند.
3. قسمتی از خوابها، اسرار نهانی انسان است که بیانگر واقعیت انسان میباشد، و این قسم از خوابها در روانکاوی ارزش علمی دارد و به وسیله آن میتوان به ضمیر پنهان پی برد، فروید برای اصل خواب و کشف آن از ضمیر پنهان اهمیت بسزایی قایل است، و یک قسمت از بحثهای وی در روانکاوی را تشکیل میدهد.
4. خوابهایی که نه از افکار آشفته سرچشمه میگیرد و نه افکار روزانه به پدید آمدن آن کمک میکند و نه حاکی از ضمیر پنهان انسان است، بلکه از یک واقعیت جدا از ذهن و اندیشه گزارش میدهد.
این نوع خوابهاست که ما را با جهان خارج از خود مرتبط میسازد، و از روی حقایق عالم پرده بر میدارد، و ثابت میکند که انسان علاوه بر درک حس و عقل از آگاهی سومی برخوردار است که معلول دو ابزار یاد شده نیست، تو گویی آفریدگار جهان برای تماس با جهان خارج روزنه سومی را باز نموده و آن همان روءیاهای صادق است، تا بدین وسیله زمینه را برای تصدیق نبوت و وحی فراهم سازد.
فیلسوف نامی اسلام شیخ الرئیس بسیاری از خوابها را روزنهای، به سوی جهان خارج از درون و ضمیر انسان میداند و در این باره مینویسد:«آزمایشهای زیاد نشان میدهد که انسان به وسیله خواب میتواند آگاهیهایی از جهان خارج به دست آورد و در عالم روءیا چیزهایی را درک کند که عین حقیقت و متن واقع باشد و کوچکترین اختلافی با آنچه که در جهان خارج تحقق میپذیرد نداشته باشد.
سپس اضافه میکند:«هرگاه برای انسان در عالم روءیا امکان چنین ادراکی وجود دارد، چه مانعی دارد که انسان در حال بیداری دارای چنین ادراک و آگاهی باشد».1
بسیاری از مردم خوابهای شگفت میبینند، به این معنا که آنچه در خواب دیدهاند، بدون کم و زیاد در خارج تحقق مییابد، تعداد این خوابها به اندازهای زیاد است که کتابهایی دربارهی آن تألیف شده است.2
خواب یوسف و همچنین خواب عزیز مصر که در قرآن آمده از این نوع خوابهاست، چیزی که هست این دو نفر چهرهی واقع را دیده، ولی تا لحظه بیداری تغیییر شکل یافته بود، مثلاً یوسف در خواب خود پدر و مادر و یازده برادر را دیده بود3 ولی تا بیدار شود، تغییر شکل داده و به صورت خورشید و ماه و یازده
_______________________________
1. اشارات: 3/399.
2. دار السلام، نوشته محدث نوری؛ آیات بینات نوشته محقق شوشتری، این دو کتاب صدها روءیای صادق از شخصیتهای مختلف نقل میکنند، و ما به جای نقل از این دو مصدر، خوابهایی نقل کردیم که برای خود و یا دوستان مورد وثوق اتفاق افتاده بود.
3. یوسف/4.
________________________________________
ستاره در خاطر او مانده بود، و همچنین است، خواب عزیز مصر.4 ما در این جا نمونههای انگشت شماری را نقل میکنیم که یا خود با آن روبهرو بودیم و یا از افراد موثقی شنیدهایم:
1. علاّمه طباطبایی رضوان خدا بر او باد واقعه زیر را برای نگارنده تعریف کرد: یکی از روزهای زمستانی، فرزندم نورالدین کودک نابالغی بود که پس از صرف نهار در بستر خوابیده بود، ناگهان متوجه شدم که او در حالی که در خواب عمیقی فرو رفته بود، چنین میگوید:«مأمور پست آمده و دو نامه آورده است، برخیز و بگیر» ما سخن او را جدی نگرفتیم ولی چیزی نگذشت که دربِ خانه زده شد، و مأمور پست دو نامه را تحویل داد و رفت.
2. دوست دانشمندم آقای علی اصغر مدرس نویسنده کتابهای «تاریخ ژاپن»، «حق و قانون» برای نگارنده سرگذشت زیر را نقل کرد: در سال 1340 برای معالجه، از راه ترکیه عازم آلمان شدم چند روزی در «ازمیر»به سر بردم، از آن جا با کشتی رهسپار آلمان شدم، شب را در کشتی خوابیدم برای نماز صبح بیدار شده و مجدداً خوابیدم ناگهان یک نفر درخواب با عبارت صریح و روشن که هنوز عین عبارت او در خاطرم هست چنین گفت:«از والدهات نگران مباش، آقای ... بر او قرآن خواند و راحت شد» این جملهها عین گفتار او بود و این واقعه در 28 تیر ماه همان سال اتفاق افتاد. من بیدار شدم تقریباً یقین کردم که والدهام به رحمت ایزدی پیوسته است، پس از معالجه به تبریز بازگشتم، احساس کردم که وضع افراد خانواده با من غیر عادی است و میخواهند خبر ناگواری را به من بدهند، من پیشدستی کردم و گفتم میدانم والدهام فوت کرده است، میخواهم بدانم چگونه و در چه تاریخی اتفاق افتاده است، گفتند وی در 28 تیرماه فوت کرده است، و آقای... را دعوت کردیم در کنار او نشست و قرآن خواند. دفتر یادداشت روزانه را در آوردم، تطبیق کردم معلوم شد که تاریخ فوت والده و خواندن قرآن، کاملاً با تاریخ آنجا مطابق است.
3. نگارنده در سال 1330 شمسی برای گذراندن تعطیلات تابستانی به زادگاه خود رفته و نوشته خطی حضرت امامقدس سره را برای مطالعه همراه خود برده بود، پس از سپری شدن تابستان به قم بازگشت امّا بخشی از آن نوشته را در زادگاه جا گذاشت، فوراً نامه نوشت و ارسال آن را از پدرش درخواست کرد، ناگهان شبی در عالم روءیا دیدکه پدر وارد قم شده و نوشته را همراه خود آورده است، هنگام ظهر، موقع صرف نهار در حالی که خواب خود ر
_______________________________
4. یوسف/43.________________________________________
برای دوست خود تعریف میکرد، ناگهان پدر وارد شد و گفت عازم مشهد هستم و آن نوشته خطی را آوردهام.
این خوابها را چگونه میتوان تفسیر کرد؟ آیا میتوان همه آنها را از نوع تصادف دانست، ویا آن را بازتاب حالات درونی دانست؟ پاسخ منفی است؛ زیرا تعداد آنها به قدری زیاد است که نمیتوان آنها را پدیدهای تصادفی انگاشت، و نیز و اقع نما بودن آنها با فرضیهی بازتاب حالات درونی سازگار نیست. حتی فلاماریون در کتاب «اسرار مرگ» صفحاتی را به نقل این نوع خوابها تخصیص داده است.
این نوع خوابها که پرونده آنها از نظر تحلیل علمی هنوز گشوده است، گواه بر آن است که در بشر حس مرموزی است که میتواند حوادث را از طریق حس و عقل ادراک کند، و با پذیرش این قسمت انکار وحی به بهانه این که از قلمرو حس و عقل بیرون است بی جهت خواهد بود.
3. الهام در بیداری
گاهی اتفاق افتاده که اندیشهای به افراد الهام شده است، یا ناگهان خود را بر چنین اندیشهای واقف و آگاه یافته است، این نوع اندیشهها را «الهام» مینامند، و قرآن نیز آن را نوعی وحی دانسته است چنان که میفرماید:
«وَاگوحَیْنا اِلی اُمّ مُوسی اگنْ اگرْضِعِیهِ فَاِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَاگلْقِیهِ فِی الیَمّ وَلا تَخافِی وَلا تَحْزَنی اِنّا رادُّوهُ اِلَیْکِ وَجاعِلوهُ مِنَ الْمُرْسَلِین». 5
«به مادر موسی وحی (الهام) کردیم که کودک خود را شیر بده، و اگر بر آن بیمناک شدی او را به دریا بیفکن و نترس و غمگین مباش ما او را به تو بازگردانده، و از رسولان قرار میدهیم.
مادر موسی که در آن هنگام سخت نگران فرزند خویش بود، و از آن میترسید که مأموران فرعون از نوزاد او آگاه شوند، و به حیات او خاتمه بخشند، ناگهان با گوش جان این ندا را شنید که راه نجات فرزندش این است که او را در صندوقی نهاده به دریا افکند، دریافت چنین ندا از قبیل الهام است.
دریافت این نوع الهام گاهی بدون شنیدن صداست، و احیاناً با شنیدن صدا نیز همراه میباشد.
فقیه بزرگوار آیت الله بروجردیقدس سره نقل میکرد که وی در دوران جوانی به مطالعه کتابی علاقه بسیار داشت، ناگهان صدایی را شنید که او را از خواندن آن نهی کرد.
هم اکنون در جامعه ما پاکان و پرهیزکاران دارای چنین الهامات بوده و حقایقی را دریافت میکنند. ولی متأسفانه کسی در صدد ثبت و
_______________________________
5.قصص/7.________________________________________
ضبط آنها بر نیامده است، طبعاً برای این نوع دریافتها منشأ و سرچشمهای وجود دارد که دو صورت آن را یادآور میشویم:
1. فرشتگانی که مأمور حفظ انسان هستند، از راه الهام والقای مطلب در قلب یا ایجاد صدا در گوش او را به خیر و صلاح رهبری میکنند.
2. ارواح پاک و خیرخواه، افراد مورد علاقه خود را از طریق القا رهبری مینماید.
فخر رازی در تفسیر آیه «فَالمُدَبِّراتِ اگمْراً» میگوید:«ارواحی هستند که به تدبیر امور اشخاص میپردازند» 6 و پس از ذکر شواهد فراوان از غزالی نقل میکند که ارواح پاک به افرادی که با آنها سنخیت یا علاقه دارند الهام نموده و کمک میکنند، و گاهی هم میخواهند آنها را از واقعیت داشتن عالم ارواح آگاه سازند.
4. تنویم مغناطیسی
تنویم مغناطیسی از حقایق مسلّم امروز است که کاشف آن دکتر «مسمر» آلمانی در قرن هیجدهم بوده، او و همکاران وی برای اثبات آن و اعتراف گرفتن از دانشمندان تلاشهایی کرده و موفقیتهایی به دست آوردهاند، و ثابت کردهاند که انسان در حال خواب مصنوعی نیروی دید و شنواییاش، افزایش یافته، اشیای واقع در فاصله دور را میبیند و صداهای دور را میشنود، و چیزهایی که در مرئی و منظر اشخاص نیست، مشاهده مینماید.
خواب مصنوعی درجات مختلفی دارد که در هر درجهای به انسان یک نوع آگاهی میتواند بدهد و هر چه درجات آن قویتر باشد درک و تماس آن بیشتر است. ما در این جا فقط به یک نمونه اشاره میکنیم و آن این که استاد این کار، میتواند از طریق خواب مصنوعی افکاری را در ذهن انسان پدید آورد و میتواند افکاری را پاک نماید. نگارنده خود در برخی از جلسات تنویم مغناطیسی بوده ولی آنچه را که دانشمند مصری محمد زرقانی خود مشاهده کرده و در کتاب خود آورده است در این جا میآوریم. او میگوید: «من یکی از تجربههای تنویم مغناطیسی را در اختیار خوانندگان قرار میدهم این تجربهای است که با چشم خود و با گوشهایم در جلسه جمعیت جوانان مسلمان شنیدهام.
استاد تنویم مغناطیسی در این جلسه حضور یافت و واسطه (شخصی که باید خواب شود) نیز در آن مجلس حاضر بود، وی جوانی بود که استعداد خاصی برای تأثیر پذیری از تلقین استاد داشت. استاد نگاههای عمیقی در چشم واسطه انداخت و با نفوذ خاصی در چشم او مینگریست و حرکاتی بر او اجر
_______________________________
6. رازی، مفاتیح الغیب:30/...________________________________________
میکرد که آنها را (پاس) میخواندند، لحظهای نگذشت که دیدم واسطه در حال خواب قرار گرفت، رنگش تغییر کرد، بدنش سست شد و حواس عادی خود را از دست داد، تا آنجا که دوستان با سوزن و امثال آن، به بدن او میزدند، ولی او به خودش حرکت نمیداد.
اینجا بود که مسلم شد او به خواب رفته و استاد بر او تسلط یافت از او پرسید اسمت چیست؟ او نام واقعی خودش را گفت؛ استاد به او گفت: این اسم تو نیست بلکه نام تو این است (یک نام دروغی بر او گذاشت) سپس مرتب این اسم دروغین را به او تلقین کرد، و نام حقیقی او را از ذهنش محو نمود و این کار به وسیله دلیلهای غلطی که از خود درست میکرد، انجام گرفت، و به وسیله امر و نهی جدی این کار را بر او تحمیل مینمود و این گفتههای دروغین را به او دیکته میکرد، و بر او لازم مینمود که به آنها معتقد شود تا وقتی که واسطه در برابرش خاضع شد و به آنچه او میگفت یقین نمود.
سپس استاد و ما در فاصلههای مختلف و در اثنای سخن، ناگهان نام حقیقی اورا میگفتیم و صدایش میزدیم و او جواب نمیداد امّا وقتی نام جدید و دروغین او را میبردیم بدون درنگ جواب میداد.
پس از آن استاد به جوان امر کرد که پیوسته به یاد داشته باشد که اسم صحیح او تا نیم ساعت پس از بیداری همین نام جدید است، سپس او را بیدار نمود و ما واسطه را به طور ناگهانی با نام حقیقیاش صدا میزدیم، جواب نمیداد امّا هرگاه غفلتاً با نام جدیدش صدا میزدیم جواب میداد تا آن که نیم ساعت تعیین شده گذشت، به حالت پیش از خواب برگشت و اسم واقعیاش به یادش آمد.
استاد با این وسیله ثابت کرد که میتواند هر اثری را بخواهد از روح واسطه حذف کند هر چند هم رسوخ یافته باشد، مانند نام شخص. و این که استاد محو اسم او را انتخاب کرد نه دین او، به دو جهت بود: یکی این که محو دین گناه وعدوان است، و جرمی است شنیع که نه استاد و نه حاضران هیچکدام حاضر به آن نبودند، و دیگر این که اسم، رسوخش در روح بیشتر است و محو آن بیشتر انسان را به تعجب وا میدارد و از این طریق علمی برای من ثابت شد که وحی تعلیل علمی دارد.7
این روش ثابت میکند که ممکن است عاملی از خارج در روح انسان تصرف کند، و فکری را در او پدید آورد و یا از ذهن او بزداید، بنابراین آنجا که وحی از طریق فرشته بر قلب پیامبر نازل میشد، میتواند نمونه بسیار کامل این روش باشد، و سر انجام نتیجه میگیریم که آگاهیهای انسان منحصر به حس و عقل
_______________________________
7. مناهل العرفان:1/6259، تألیف دانشمند مصری محمد زرقانی.________________________________________
نیست، عاملی فراتر از این دو میتواند منشأ یک رشته آگاهیها باشد.
5. نهان بینی
دانشمندان میگویند:در نهاد انسان استعداد مرموزی وجود دارد که به کمک آن میتواند افکار دیگران را بخواند. بشر امروز از طریق تلگراف، تلفن، رادیو و تلویزیون، افکار و احساسات را از دور میگیرد، ولی دانش برای گرفتن افکار و احساسات دیگران، حسی به نام نهانبینی کشف کرده است. و تصدیق چنین حس روشن میسازد که انسان گاهی جدا از طریق حس و عقل میتواند افکار و آرا و یا احساسات افراد را از دور دریافت کند. اگر علم چنین مسئلهای را ثابت میکند نباید مسئله وحی را امر مشکل تصور کنیم، اگر یک بشر عادی آمادگی گرفتن فکر و اندیشه از راه دور را دارد قطعاً برگزیدگان خدا آمادگی بیشتر برای اخذ پیامهای فراسوی ماده را خواهند داشت.
6. روشن بینی
دانشمندان در پرتو آزمایشهای فراوان موفق شدهاند حس مستقلی به نام «روشن بینی» کشف کنند و میگویند: انسانهای فوقالعاده در پرتو این حس وقایع آینده را کشف میکنند، گاهی این حس از مقدمات و سنجش آثار موجود نتیجه را پیشبینی میکند، و احیاناً بدون استمداد از مقدمات، از وقوع حادثهای گزارش میدهد. و یکی از نمونههای روشنبینی دیدن اشیا یا اشخاص به صورت خارقالعاده است. مدیر انجمن روانی آمریکا در کتاب:«تله پاتی» اعتراف میکند که ممکن است همین طور که نشستهای پسر عموی خود را که فرسنگها از شما دور است، مشاهده کنی و در برابر شما حاضر شود و بلا فاصله ناپدید گردد. و در این مورد داستانهای فراوانی نقل میکنند که هر یک از آنها هر چند قابل خدشه است ولی در مجموع میتواند ما را به امکان این مسئله مطمئن سازد. و در این صورت تصدیق وحی آسان خواهد بود، جایی که بشر عادی اشیا را از دور، و صداها را از دورتر میبیند و میشنود، چه مانعی دارد که برگزیدگان خدا، حقایق عالم بالا را دریافت کنند.
این طرق ششگانه و نظایر آن شکنندهی انحصار ابزار معرفت در حس و عقل است، و ثابت میکند که برای انسان، علاوه بر این دو، درک مرموزی است که احیاناً دست میدهد ولی نتیجه هیچیک از این دو عامل نیست.
در این جا خاطر نشان میسازیم که هرگز هدف این نیست که وحی نبوت را از این مقولهها بدانیم، ولی هر یک از آنها میتواند زمینه ساز تصدیق وحی آسمانی باشد که به شرح آن در محور سوم میپردازیم.
از سوی دیگر، در طول تاریخ بشر، شخصیتهای والایی با انگیزه اصلاح و هدایت بشر به پا خاسته، و خود را مبعوث جهان غیب (خدا) دانسته و مدعی شدهاند که آنان پیامهایی را از جهان ماورای طبیعت دریافته، و آن را به صورت کلام و گفتار که حامل معارف و احکام دینی است در اختیار بشر قرار میدهند. و این مدعیان، شخصیتهای برجستهای بودند که توجه خردمندان و مفتکران را به خود جلب کردهاند. آنان خود را پیامرسانان خداوند و سرچشمه پیامهای خود را وحی الهی میدانستند و معتقد بودند که این پیامها را از طریق حس و تجربه، و یا از طریق تفکر و استدلال به دست نیاوردهاند، بلکه از جانب خداوند بر روح و روان آنان القا شده است.
این واقعیت تاریخی در طول هزاران سال سبب شده است که دانشمندان به امکان ارتباط انسان خاکی با جهان غیب، بدون بهرهگیری از طریق حس و عقل توجه کنند(امکان وحی) و سپس به تبیین و تفسیر آن بپردازند. بحث در هر دو محور (امکان ارتباط و تبیین آن) میتواند پرده از واقعیت نبوت و وحی برداشته و در حدّ امکان ما را به شناخت آن رهنمون گردد، ما نخست به اثبات امکان آن پرداخته و در مقاله بعد به تبیین آن میپردازیم.
***
روزنههایی به سوی جهان غیب
بر خلاف تصور مادیگران، وجود مساوی با ماده نبوده، بلکه از آن گستردهتر است و کسانی که آن دو را مساوی میدانند راه جهان ماورای طبیعت را به کلی به روی خود بسته، و با چنین اعتقادی، مجالی برای ورود در این گونه مسایل برای آنان وجود نخواهد داشت.
کاوش در این بحث از آن کسانی است که به جهان غیب ایمان دارند. و خواهان یافتن راهی برای آشنایی با آن هستند.
در زندگی بشر و دیگر جانداران، یک رشته آگاهیهایی وجود دارد که از قلمرو حس و عقل بیرون بوده، و دریافتهایی است که نمیتوان آنها را با دو راه مزبور تفسیر کرد، و این واقعیت خود گواه روشنی بر امکان وحی نبوت میباشد، راههایی که هم اکنون به آنها اشاره میکنیم، هر یک در خور بحث گسترده است، ولی ما در این جا به اشارهای کوتاه در مورد آنها بسنده میکنیم:
1. الهام در جانداران
دستگاه آفرینش حس راهیابی را در نهان جانداران نهاده است، آنگاه که چشم به جهان میگشایند بدون کوچکترین آموزش به راه زندگی خود آشنا میباشند. این نوع ادراک از قبیل هدایت غیبی است که آنها را در مسیر زندگی رهنمون میگردد. جلوههای این ادراک و هدایت غیبی در زندگی همه جانداران به ویژه در پارهای از آنها مانند مورچه، موریانه و زنبور عسل، کاملاً نمایان است.
زنبور عسل، آنگاه که سر از تخم بیرون میآورد، و قدرت پرواز پیدا میکند، با رهیافت مرموزی به سوی گلها پرواز کرده، و شیره آنها را به طرز خاصی میمکد تا از آن شهد بسازد، و لانه خود را آنچنان ششگوشه میسازد که هرگز گوشهای با گوشه دیگر، حتی به اندازه یک میلیمتر هم کم و زیاد نمیباشد، و در کوران بادهای تند و در فضای تاریک و غبار آلود لانه خود را به آسانی پیدا میکند و....
از شگفتیهای این حشره این است که نوعی از آن (زنبور قرمز) ملخ را شکار کرده و به جای حساس آن نیش میزند، و آن را بیهوش نموده و به صورت گوشت زنده آن را نگاه میدارد، و سپس در نقطه مناسبی از بدن ملخ تخمگذاری میکند، تا پس از آن که بچهها از تخم بیرون آمدند، از گوشت آن تغذیه کنند.
اینها و هزاران نمونه از این قبیل، همگی جلوههایی از هدایتهای غیبی است که در زندگی جانداران به چشم میخورد.
2. روءیاهای راستین
خواب در حفظ زندگی انسان تأثیر به سزایی دارد، این که حقیقت آن چیست از قلمرو بحث ما بیرون است، آنچه که مهم است اشاره به اقسام خوابهاست:
1. افکار آشفته که گاهی در بیداری و بیشتر در عالم خواب خودنمایی میکند و غالباً گریبانگیر افراد بیمار میگردد.
2. افکار عادی روزانه که در عالم خواب خود را نشان میدهد. مثلاً دانشآموز در روزهای امتحان، خوابهای مربوط به درس و امتحان و نمره میبیند.
3. قسمتی از خوابها، اسرار نهانی انسان است که بیانگر واقعیت انسان میباشد، و این قسم از خوابها در روانکاوی ارزش علمی دارد و به وسیله آن میتوان به ضمیر پنهان پی برد، فروید برای اصل خواب و کشف آن از ضمیر پنهان اهمیت بسزایی قایل است، و یک قسمت از بحثهای وی در روانکاوی را تشکیل میدهد.
4. خوابهایی که نه از افکار آشفته سرچشمه میگیرد و نه افکار روزانه به پدید آمدن آن کمک میکند و نه حاکی از ضمیر پنهان انسان است، بلکه از یک واقعیت جدا از ذهن و اندیشه گزارش میدهد.
این نوع خوابهاست که ما را با جهان خارج از خود مرتبط میسازد، و از روی حقایق عالم پرده بر میدارد، و ثابت میکند که انسان علاوه بر درک حس و عقل از آگاهی سومی برخوردار است که معلول دو ابزار یاد شده نیست، تو گویی آفریدگار جهان برای تماس با جهان خارج روزنه سومی را باز نموده و آن همان روءیاهای صادق است، تا بدین وسیله زمینه را برای تصدیق نبوت و وحی فراهم سازد.
فیلسوف نامی اسلام شیخ الرئیس بسیاری از خوابها را روزنهای، به سوی جهان خارج از درون و ضمیر انسان میداند و در این باره مینویسد:«آزمایشهای زیاد نشان میدهد که انسان به وسیله خواب میتواند آگاهیهایی از جهان خارج به دست آورد و در عالم روءیا چیزهایی را درک کند که عین حقیقت و متن واقع باشد و کوچکترین اختلافی با آنچه که در جهان خارج تحقق میپذیرد نداشته باشد.
سپس اضافه میکند:«هرگاه برای انسان در عالم روءیا امکان چنین ادراکی وجود دارد، چه مانعی دارد که انسان در حال بیداری دارای چنین ادراک و آگاهی باشد».1
بسیاری از مردم خوابهای شگفت میبینند، به این معنا که آنچه در خواب دیدهاند، بدون کم و زیاد در خارج تحقق مییابد، تعداد این خوابها به اندازهای زیاد است که کتابهایی دربارهی آن تألیف شده است.2
خواب یوسف و همچنین خواب عزیز مصر که در قرآن آمده از این نوع خوابهاست، چیزی که هست این دو نفر چهرهی واقع را دیده، ولی تا لحظه بیداری تغیییر شکل یافته بود، مثلاً یوسف در خواب خود پدر و مادر و یازده برادر را دیده بود3 ولی تا بیدار شود، تغییر شکل داده و به صورت خورشید و ماه و یازده
_______________________________
1. اشارات: 3/399.
2. دار السلام، نوشته محدث نوری؛ آیات بینات نوشته محقق شوشتری، این دو کتاب صدها روءیای صادق از شخصیتهای مختلف نقل میکنند، و ما به جای نقل از این دو مصدر، خوابهایی نقل کردیم که برای خود و یا دوستان مورد وثوق اتفاق افتاده بود.
3. یوسف/4.
________________________________________
ستاره در خاطر او مانده بود، و همچنین است، خواب عزیز مصر.4 ما در این جا نمونههای انگشت شماری را نقل میکنیم که یا خود با آن روبهرو بودیم و یا از افراد موثقی شنیدهایم:
1. علاّمه طباطبایی رضوان خدا بر او باد واقعه زیر را برای نگارنده تعریف کرد: یکی از روزهای زمستانی، فرزندم نورالدین کودک نابالغی بود که پس از صرف نهار در بستر خوابیده بود، ناگهان متوجه شدم که او در حالی که در خواب عمیقی فرو رفته بود، چنین میگوید:«مأمور پست آمده و دو نامه آورده است، برخیز و بگیر» ما سخن او را جدی نگرفتیم ولی چیزی نگذشت که دربِ خانه زده شد، و مأمور پست دو نامه را تحویل داد و رفت.
2. دوست دانشمندم آقای علی اصغر مدرس نویسنده کتابهای «تاریخ ژاپن»، «حق و قانون» برای نگارنده سرگذشت زیر را نقل کرد: در سال 1340 برای معالجه، از راه ترکیه عازم آلمان شدم چند روزی در «ازمیر»به سر بردم، از آن جا با کشتی رهسپار آلمان شدم، شب را در کشتی خوابیدم برای نماز صبح بیدار شده و مجدداً خوابیدم ناگهان یک نفر درخواب با عبارت صریح و روشن که هنوز عین عبارت او در خاطرم هست چنین گفت:«از والدهات نگران مباش، آقای ... بر او قرآن خواند و راحت شد» این جملهها عین گفتار او بود و این واقعه در 28 تیر ماه همان سال اتفاق افتاد. من بیدار شدم تقریباً یقین کردم که والدهام به رحمت ایزدی پیوسته است، پس از معالجه به تبریز بازگشتم، احساس کردم که وضع افراد خانواده با من غیر عادی است و میخواهند خبر ناگواری را به من بدهند، من پیشدستی کردم و گفتم میدانم والدهام فوت کرده است، میخواهم بدانم چگونه و در چه تاریخی اتفاق افتاده است، گفتند وی در 28 تیرماه فوت کرده است، و آقای... را دعوت کردیم در کنار او نشست و قرآن خواند. دفتر یادداشت روزانه را در آوردم، تطبیق کردم معلوم شد که تاریخ فوت والده و خواندن قرآن، کاملاً با تاریخ آنجا مطابق است.
3. نگارنده در سال 1330 شمسی برای گذراندن تعطیلات تابستانی به زادگاه خود رفته و نوشته خطی حضرت امامقدس سره را برای مطالعه همراه خود برده بود، پس از سپری شدن تابستان به قم بازگشت امّا بخشی از آن نوشته را در زادگاه جا گذاشت، فوراً نامه نوشت و ارسال آن را از پدرش درخواست کرد، ناگهان شبی در عالم روءیا دیدکه پدر وارد قم شده و نوشته را همراه خود آورده است، هنگام ظهر، موقع صرف نهار در حالی که خواب خود ر
_______________________________
4. یوسف/43.________________________________________
برای دوست خود تعریف میکرد، ناگهان پدر وارد شد و گفت عازم مشهد هستم و آن نوشته خطی را آوردهام.
این خوابها را چگونه میتوان تفسیر کرد؟ آیا میتوان همه آنها را از نوع تصادف دانست، ویا آن را بازتاب حالات درونی دانست؟ پاسخ منفی است؛ زیرا تعداد آنها به قدری زیاد است که نمیتوان آنها را پدیدهای تصادفی انگاشت، و نیز و اقع نما بودن آنها با فرضیهی بازتاب حالات درونی سازگار نیست. حتی فلاماریون در کتاب «اسرار مرگ» صفحاتی را به نقل این نوع خوابها تخصیص داده است.
این نوع خوابها که پرونده آنها از نظر تحلیل علمی هنوز گشوده است، گواه بر آن است که در بشر حس مرموزی است که میتواند حوادث را از طریق حس و عقل ادراک کند، و با پذیرش این قسمت انکار وحی به بهانه این که از قلمرو حس و عقل بیرون است بی جهت خواهد بود.
3. الهام در بیداری
گاهی اتفاق افتاده که اندیشهای به افراد الهام شده است، یا ناگهان خود را بر چنین اندیشهای واقف و آگاه یافته است، این نوع اندیشهها را «الهام» مینامند، و قرآن نیز آن را نوعی وحی دانسته است چنان که میفرماید:
«وَاگوحَیْنا اِلی اُمّ مُوسی اگنْ اگرْضِعِیهِ فَاِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَاگلْقِیهِ فِی الیَمّ وَلا تَخافِی وَلا تَحْزَنی اِنّا رادُّوهُ اِلَیْکِ وَجاعِلوهُ مِنَ الْمُرْسَلِین». 5
«به مادر موسی وحی (الهام) کردیم که کودک خود را شیر بده، و اگر بر آن بیمناک شدی او را به دریا بیفکن و نترس و غمگین مباش ما او را به تو بازگردانده، و از رسولان قرار میدهیم.
مادر موسی که در آن هنگام سخت نگران فرزند خویش بود، و از آن میترسید که مأموران فرعون از نوزاد او آگاه شوند، و به حیات او خاتمه بخشند، ناگهان با گوش جان این ندا را شنید که راه نجات فرزندش این است که او را در صندوقی نهاده به دریا افکند، دریافت چنین ندا از قبیل الهام است.
دریافت این نوع الهام گاهی بدون شنیدن صداست، و احیاناً با شنیدن صدا نیز همراه میباشد.
فقیه بزرگوار آیت الله بروجردیقدس سره نقل میکرد که وی در دوران جوانی به مطالعه کتابی علاقه بسیار داشت، ناگهان صدایی را شنید که او را از خواندن آن نهی کرد.
هم اکنون در جامعه ما پاکان و پرهیزکاران دارای چنین الهامات بوده و حقایقی را دریافت میکنند. ولی متأسفانه کسی در صدد ثبت و
_______________________________
5.قصص/7.________________________________________
ضبط آنها بر نیامده است، طبعاً برای این نوع دریافتها منشأ و سرچشمهای وجود دارد که دو صورت آن را یادآور میشویم:
1. فرشتگانی که مأمور حفظ انسان هستند، از راه الهام والقای مطلب در قلب یا ایجاد صدا در گوش او را به خیر و صلاح رهبری میکنند.
2. ارواح پاک و خیرخواه، افراد مورد علاقه خود را از طریق القا رهبری مینماید.
فخر رازی در تفسیر آیه «فَالمُدَبِّراتِ اگمْراً» میگوید:«ارواحی هستند که به تدبیر امور اشخاص میپردازند» 6 و پس از ذکر شواهد فراوان از غزالی نقل میکند که ارواح پاک به افرادی که با آنها سنخیت یا علاقه دارند الهام نموده و کمک میکنند، و گاهی هم میخواهند آنها را از واقعیت داشتن عالم ارواح آگاه سازند.
4. تنویم مغناطیسی
تنویم مغناطیسی از حقایق مسلّم امروز است که کاشف آن دکتر «مسمر» آلمانی در قرن هیجدهم بوده، او و همکاران وی برای اثبات آن و اعتراف گرفتن از دانشمندان تلاشهایی کرده و موفقیتهایی به دست آوردهاند، و ثابت کردهاند که انسان در حال خواب مصنوعی نیروی دید و شنواییاش، افزایش یافته، اشیای واقع در فاصله دور را میبیند و صداهای دور را میشنود، و چیزهایی که در مرئی و منظر اشخاص نیست، مشاهده مینماید.
خواب مصنوعی درجات مختلفی دارد که در هر درجهای به انسان یک نوع آگاهی میتواند بدهد و هر چه درجات آن قویتر باشد درک و تماس آن بیشتر است. ما در این جا فقط به یک نمونه اشاره میکنیم و آن این که استاد این کار، میتواند از طریق خواب مصنوعی افکاری را در ذهن انسان پدید آورد و میتواند افکاری را پاک نماید. نگارنده خود در برخی از جلسات تنویم مغناطیسی بوده ولی آنچه را که دانشمند مصری محمد زرقانی خود مشاهده کرده و در کتاب خود آورده است در این جا میآوریم. او میگوید: «من یکی از تجربههای تنویم مغناطیسی را در اختیار خوانندگان قرار میدهم این تجربهای است که با چشم خود و با گوشهایم در جلسه جمعیت جوانان مسلمان شنیدهام.
استاد تنویم مغناطیسی در این جلسه حضور یافت و واسطه (شخصی که باید خواب شود) نیز در آن مجلس حاضر بود، وی جوانی بود که استعداد خاصی برای تأثیر پذیری از تلقین استاد داشت. استاد نگاههای عمیقی در چشم واسطه انداخت و با نفوذ خاصی در چشم او مینگریست و حرکاتی بر او اجر
_______________________________
6. رازی، مفاتیح الغیب:30/...________________________________________
میکرد که آنها را (پاس) میخواندند، لحظهای نگذشت که دیدم واسطه در حال خواب قرار گرفت، رنگش تغییر کرد، بدنش سست شد و حواس عادی خود را از دست داد، تا آنجا که دوستان با سوزن و امثال آن، به بدن او میزدند، ولی او به خودش حرکت نمیداد.
اینجا بود که مسلم شد او به خواب رفته و استاد بر او تسلط یافت از او پرسید اسمت چیست؟ او نام واقعی خودش را گفت؛ استاد به او گفت: این اسم تو نیست بلکه نام تو این است (یک نام دروغی بر او گذاشت) سپس مرتب این اسم دروغین را به او تلقین کرد، و نام حقیقی او را از ذهنش محو نمود و این کار به وسیله دلیلهای غلطی که از خود درست میکرد، انجام گرفت، و به وسیله امر و نهی جدی این کار را بر او تحمیل مینمود و این گفتههای دروغین را به او دیکته میکرد، و بر او لازم مینمود که به آنها معتقد شود تا وقتی که واسطه در برابرش خاضع شد و به آنچه او میگفت یقین نمود.
سپس استاد و ما در فاصلههای مختلف و در اثنای سخن، ناگهان نام حقیقی اورا میگفتیم و صدایش میزدیم و او جواب نمیداد امّا وقتی نام جدید و دروغین او را میبردیم بدون درنگ جواب میداد.
پس از آن استاد به جوان امر کرد که پیوسته به یاد داشته باشد که اسم صحیح او تا نیم ساعت پس از بیداری همین نام جدید است، سپس او را بیدار نمود و ما واسطه را به طور ناگهانی با نام حقیقیاش صدا میزدیم، جواب نمیداد امّا هرگاه غفلتاً با نام جدیدش صدا میزدیم جواب میداد تا آن که نیم ساعت تعیین شده گذشت، به حالت پیش از خواب برگشت و اسم واقعیاش به یادش آمد.
استاد با این وسیله ثابت کرد که میتواند هر اثری را بخواهد از روح واسطه حذف کند هر چند هم رسوخ یافته باشد، مانند نام شخص. و این که استاد محو اسم او را انتخاب کرد نه دین او، به دو جهت بود: یکی این که محو دین گناه وعدوان است، و جرمی است شنیع که نه استاد و نه حاضران هیچکدام حاضر به آن نبودند، و دیگر این که اسم، رسوخش در روح بیشتر است و محو آن بیشتر انسان را به تعجب وا میدارد و از این طریق علمی برای من ثابت شد که وحی تعلیل علمی دارد.7
این روش ثابت میکند که ممکن است عاملی از خارج در روح انسان تصرف کند، و فکری را در او پدید آورد و یا از ذهن او بزداید، بنابراین آنجا که وحی از طریق فرشته بر قلب پیامبر نازل میشد، میتواند نمونه بسیار کامل این روش باشد، و سر انجام نتیجه میگیریم که آگاهیهای انسان منحصر به حس و عقل
_______________________________
7. مناهل العرفان:1/6259، تألیف دانشمند مصری محمد زرقانی.________________________________________
نیست، عاملی فراتر از این دو میتواند منشأ یک رشته آگاهیها باشد.
5. نهان بینی
دانشمندان میگویند:در نهاد انسان استعداد مرموزی وجود دارد که به کمک آن میتواند افکار دیگران را بخواند. بشر امروز از طریق تلگراف، تلفن، رادیو و تلویزیون، افکار و احساسات را از دور میگیرد، ولی دانش برای گرفتن افکار و احساسات دیگران، حسی به نام نهانبینی کشف کرده است. و تصدیق چنین حس روشن میسازد که انسان گاهی جدا از طریق حس و عقل میتواند افکار و آرا و یا احساسات افراد را از دور دریافت کند. اگر علم چنین مسئلهای را ثابت میکند نباید مسئله وحی را امر مشکل تصور کنیم، اگر یک بشر عادی آمادگی گرفتن فکر و اندیشه از راه دور را دارد قطعاً برگزیدگان خدا آمادگی بیشتر برای اخذ پیامهای فراسوی ماده را خواهند داشت.
6. روشن بینی
دانشمندان در پرتو آزمایشهای فراوان موفق شدهاند حس مستقلی به نام «روشن بینی» کشف کنند و میگویند: انسانهای فوقالعاده در پرتو این حس وقایع آینده را کشف میکنند، گاهی این حس از مقدمات و سنجش آثار موجود نتیجه را پیشبینی میکند، و احیاناً بدون استمداد از مقدمات، از وقوع حادثهای گزارش میدهد. و یکی از نمونههای روشنبینی دیدن اشیا یا اشخاص به صورت خارقالعاده است. مدیر انجمن روانی آمریکا در کتاب:«تله پاتی» اعتراف میکند که ممکن است همین طور که نشستهای پسر عموی خود را که فرسنگها از شما دور است، مشاهده کنی و در برابر شما حاضر شود و بلا فاصله ناپدید گردد. و در این مورد داستانهای فراوانی نقل میکنند که هر یک از آنها هر چند قابل خدشه است ولی در مجموع میتواند ما را به امکان این مسئله مطمئن سازد. و در این صورت تصدیق وحی آسان خواهد بود، جایی که بشر عادی اشیا را از دور، و صداها را از دورتر میبیند و میشنود، چه مانعی دارد که برگزیدگان خدا، حقایق عالم بالا را دریافت کنند.
این طرق ششگانه و نظایر آن شکنندهی انحصار ابزار معرفت در حس و عقل است، و ثابت میکند که برای انسان، علاوه بر این دو، درک مرموزی است که احیاناً دست میدهد ولی نتیجه هیچیک از این دو عامل نیست.
در این جا خاطر نشان میسازیم که هرگز هدف این نیست که وحی نبوت را از این مقولهها بدانیم، ولی هر یک از آنها میتواند زمینه ساز تصدیق وحی آسمانی باشد که به شرح آن در محور سوم میپردازیم.