سهو النبی صلی الله علیه و آله (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
یکی از مسائلی که در باب عصمت پیامبران، مطرح میگردد، این است که آیا پیامبر از سهو و نسیان مصون است ویا همانند مردم عادی، دچار سهو ونسیان میشود؟ در این مقال، پس از پرداختن به اقوال متکلمان و دانشمندان اسلامی به ذکر ادله و تحلیل و بررسی آنها میپردازیم و در پایان نظریه مختار را یادآوری میکنیم:
قائلان به سهو النبی صلی الله علیه و آله و سلم
1.قرطبی از علمای عامه میگوید: «پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در نماز سهو میکرد چه رسد به غیر نماز، منتها سهو آن حضرت در نماز به خاطر التفات به امور مهّمتر از نماز بود».1
2.شیخ صدوق و استادش ابن ولید، از جمله قائلان به سهو النبی صلی الله علیه و آله و سلم و از نظریه پردازان پیشگام شیعی در این باب به شمار رفتند.2
3.شیخ صدوق رحمه اللهگوید: شیعهی درست و حسابی، سهو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در کارهای عادی را انکار نمیکند بلکه اهل غلوّ وتفویض که دو گروه منحرف به شمار میروند منکر سهو النبی صلی الله علیه و آله و سلم میباشند. و سپس از استادش ابن ولید نقل میکند که اوّلین مرتبه غلوّ، انکار سهو النبیصلی الله علیه و آله و سلم است.3
4. طبرسی (صاحب مجمع البیان) میگوید: علمای شیعه سهو و نسیان را در تبلیغ احکام الهی، بر پیامبران جایز نمیدانند ولی در غیر آن جایز میدانند به شرط این که سهو به حدّی نرسد که موجب تنفّر و سلب اعتماد مردم باشد.4
5. علاّمه تُستری (موءلف قاموس الرجال)
_______________________________
1. تفسیر الجامع:20/212.
2. ر.ک: بحار:17/108.
3. من لا یحضره الفقیه:1/357. ط جماعة المدرّسین.
4.مجمع البیان:4/317، ط بیروت.________________________________________
در رسالهی «سهو النبیّصلی الله علیه و آله و سلم» آورده است:«سهو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در امور عادی از چیزهایی است که عقل منع نمیکند و دلیل نقلی بر جواز آن دلالت میکند پس لازم است که آن را بپذیریم».*5
قائلان به محال بودن سهو النبیصلی الله علیه و آله و سلم
شیخ مفیدرحمه الله رسالهای در باب سهو النبیصلی الله علیه و آله و سلم نوشته و رأی شیخ صدوق را باطل دانسته، به ذکر ردّ ادلّهی وی پرداخته است.6
پس از وی، شیخ طوسی در تهذیب7 و شهید در ذکری8 و محقّق در نافع9 و علاّمه در منتهی10 و شیخ حرّ عاملی در وسائل11، تصریح کردهاند که سهو نبیصلی الله علیه و آله و سلم به طور مطلق، ممتنع است. فخر رازی نیز در ذیل آیه «عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُون» 12 میگوید: «در این که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در نماز سهو میکرد یا نه، اختلاف شده است ولی بسیاری از علما گفتهاند: سهو نکرد و لکن با اذن خداوند کاری انجام داد که شخص سهو کننده انجام میدهد تا با این کار حکم سهو در نماز را برای مردم بیان کند».13
جمع بندی اقوال
از بررسی اقوال، نکات ذیل به دست میآید:
الف. در «جواز سهو نبیصلی الله علیه و آله و سلم» شیخ صدوقرحمه الله تنها قائل به آن نیست بلکه تعداد قابل توجهی از علما با او هم عقیدهاند گرچه او فرد شاخص این گروه میباشد چنان که شیخ مفیدرحمه الله فرد شاخص طرفداران «عدم سهو»، میباشد.
ب. هر دو گروه در این که سهو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در تبلیغ احکام الهی، محال است، متّفق هستند. صدوق و هم فکرانش، سهو را فقط در امور عادی و شخصی جایز میدانند.
ج. موردی برای سهو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در کلام اهل تشیّع وتسنّن، به جز نماز که روایاتش بعداً بررسی خواهد شد ذکر نشده است.
د. تلاش قائلان به سهو بر این است که آن را طوری مطرح کنند که ممنوعیّت عقلی نداشته باشد وبه حریم مقام نبوت وعصمت
_______________________________
5. قاموس الرجال، ج11، رسالة فی سهو النبی.
* قابل ذکر است که طرفداران جواز سهو، منحصر به افراد مذکور نیستند و ما جهت رعایت اختصار از ذکر اقوال بیشتر خودداری کردیم. 6. این رساله در بحار الأنوار:17/122، آورده است.
7. تهذیب الاحکام:2/350.
8. ذکری، ص215.
9. المختصر النافع، ص45.
10. منتهی المطلب:1/418.
11. وسائل الشیعة:5/308، ط اسلامیّه.
12. ماعون/5.
________________________________________
لطمه نخورد چنان که این نکته کاملاً د رکلام طبرسی، قرطبی و فخر رازی، روشن بود وخواهیم گفت که صدوقرحمه الله نیز سهو نبی را به معنای «اسهاء» میداند.14
دلیل عدم سهو النبی صلی الله علیه و آله و سلم
در «عدم سهو نبی صلی الله علیه و آله و سلم» به ادلّهی عصمت (از: کتاب، سنت، اجماع وعقل) تمسک شده است با این بیان که دایرهی این ادله شامل سهو نیز میباشد پس همانطوری که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باید مصون از گناه وخطا باشد باید مصون از سهو و نسیان نیز باشد.15
این دلیل وقتی کار ساز است که اوّلاً مراد از سهو، سهو مطلق (اعم از سهو در تبلیغ احکام و سهو در امور عادی) باشد وگرنه دلیل بر دلالت مدّعی قاصر است و لذا علامه حلّی عدم صحّت «سهو نبی صلی الله علیه و آله و سلم » را معلّل به لزوم سهو در تبلیغ احکام میکند ومیگوید: «و أن لا یصحّ علیه صلی الله علیه و آله و سلم السهو لئلاّ یسهو عن بعض ما أمر بتبلیغه».16
و علامه طباطبایی نیز خطا و سهو در امور عادی و شخصی را خارج از مبحث عصمت میداند.17
و از سوی دیگر باید ادله «جواز سهو» ابطال گردد و گرنه این دلیل، عمومیت دلیل عصمت را تخصیص میزند و از شمول آن به «سهو در امور عادی» جلوگیری میکند پس در این جا باید دلیل «جواز سهو» را محورگفتگو و مورد نقض و ابرام قرار دهیم چنان که اکثر کسانی که این مسئله را مطرح کردهاند، بحث را در بررسی این دلیل متمرکز نمودهاند.
دلیل جواز سهو
قائلان به جواز سهو نبیصلی الله علیه و آله و سلم در امور عادی به تعدادی از آیات قرآن و گروهی از روایات تمسک جستهاند.
از جمله آیاتی که مورد استدلال واقع شده و بیشتر از آیات دیگر بر مطلوب دلالت میکند آیه 69 سوره انعام است:«هر وقت کسانی را که آیات ما را استهزاء میکنند مشاهده نمایی از آنها روی بگردان تا به سخن دیگری بپردازند و اگر شیطان از یاد تو ببرد، به محض توجه پیدا
_______________________________
13. تفسیر کبیر:32/114، ط بیروت.
14. اهل تسنن در این مسئله سه گروه هستند: بعضی مانند ابو اسحاق اسفراینی شافعی سهو را انکار میکند و برخی دیگر سهو را جایز میدانند به شرط این که بعد از سهو از جانب خداوند توجّه داده شود و گروه سوم جایز میدانند به شرط این که اصرار بر سهو نباشد. ر.ک: المقالات و الرسالات، شماره 25، مقاله «رد سهو نبی»، ص 15، کنگره شیخ مفیدرحمه الله.
15.ر.ک: بحار الأنوار:17/108.
16. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص 349، موءسسه نشر اسلامی قم.
17. المیزان:2/134، موءسسه اعلمی، بیروت.
________________________________________
کردن، با این جمعیت ستمگر منشین».18
ظاهر این آیه علاوه بر امکان سهو و نسیان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از امکان تسلط شیطان بر آن حضرت نیز حکایت میکند و لکن این مطلبی است که حتی خود شیخ صدوقرحمه الله نیز نمیپذیرد و لذا اکثر مفسران در ذیل آیه گفتهاند که شخص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مقصود نیست و این خطاب از قبیل مثل معروف (إیّاک أعنی و اسمعی یا جاره) میباشد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را مخاطب قرار داده ولی مسلمانان را اراده کرده است.19*
روایات سهو نبی صلی الله علیه و آله و سلم
عمده دلیل جواز سهو نبی صلی الله علیه و آله و سلم روایاتی است که در مورد سهو آن حضرت در نماز وارد شده است، چرا که این رو ایات نه تنها امکان سهو بلکه وقوع سهو را نیز ثابت میکند بر خلاف آیهی مورد استدلال که بر فرض دلالت فقط امکان سهو را ثابت میکرد.
اینها روایات کثیری است که در منابع عامّه و خاصه وارد شده است. دوازده روایت در منابع شیعه 20 و بیش از اینها در منابع عامه 21 آمده است.
_______________________________
18.«وَ اِذا رَاگیْتَ الّذینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَاگعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّی یَخُوضوا فِی حَدیثٍ غَیره وَاِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَیطان فَلا تَقْعُد بَعْدَالذِکْری مَعَ القَومِ الظّالِمین».
19. المیزان:7/140؛ تفسیرنمونه: 5/289 290؛ تفسیر فخر رازی:13/26.
*به آیات دیگری نیز مانند: کهف/24، طه/115، کهف/61 و... استدلال شده و جواب داده شده است ولی ما جهت رعایت اختصار متعرض نشدیم.
20. این دوازده مورد عبارتند از:
1. روایت سماعة بن مهران از امام صادق علیه السلام فروع کافی:3/355، دار الکتب الإسلامیة، طهران.
2. روایت حسن بن صدقه از ابی حسن اول علیه السلام، فروع کافی:3/356.
3. روایت سعید اعرج از امام صادقعلیه السلام، فروع کافی:3/294.
4. روایت سعید اعرج از امام صادق علیه السلام، فروع کافی:3/357.
5. روایت سعید اعرج از امام صادق علیه السلام، من لا یحضره الفقیه:1/233.
6. روایت أبی بکر حضرمی از امام صادق علیه السلام استبصار:1/370، دار الکتب الإسلامیة، نجف.
7. روایت جمیل از امام صادق علیه السلام التهذیب: 1/346.
8. روایت أبو بصیر از امام صادق علیه السلام التهذیب:1/346.
9. مضمره زید الشحّام از امام صادق علیه السلام التهذیب:1/352.
10. مضمره أبی سعید القماط از زامام صادق علیه السلام التهذیب:1/355.
11. مضمره حارث بن مغیره از امام صادق علیه السلام الاستبصار:1/370.
12. مضمرة زید بن علی از علی علیه السلام، الاستبصار:1/377.
21. ر.ک صحیح مسلم 2/85...، سنن ابن ماجه:1/383، ط بیروت.________________________________________
در اینجا یک نمونه از منابع شیعه و نمونه دیگر از منابع عامّه را میآوریم:
الف. سعید اعرج میگوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نماز خواند و در دو رکعتی سلام داد، کسی از پشت سرش پرسید در نماز تغییری رخ داده است؟ فرمود: چطور؟ گفتند: شما دو رکعت خواندید. فرمود: ای ذا الیدین آیا همینطور است که میگویند؟ عرض کرد بلی، سپس دو رکعت دیگر خواند و نماز را در چهار رکعتی تمام کرد.امام فرمود: خداوند از جهت رحمت به امت، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را مبتلا به فراموشی کرد...».22
ب. از ابن عمر روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سهو نمود و در دو رکعتی سلام داد و مردی به نام ذو الیدین پرسید که آیا نماز کم شده و یا فراموش کردی؟ پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: نه نماز کم شده و نه فراموش کردم. مرد گفت: پس تو دو رکعت خواندی. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از مردم پرسید آیا همانطور است که ذو الیدین میگوید؟ گفتند: بله. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در جلو ایستاد و دو رکعت دیگر خواند و سلام داد و سپس دو سجدهی سهو به جا آورد».23
صدوقرحمه الله در اهمیّت این روایات، از استادش ابن ولید نقل میکند: «اگر ترک و ردّ این اخبار جایز باشد لازم میآید که ردّ همهی اخبار جایز شود و در ردّ اخبار، ابطال دین و شریعت نهفته است».24
و علاّمهی تُستری (صاحب قاموس الرجال) در تأیید صدوقرحمه الله میگوید:«12 روایت از روایات سهو نبی صلی الله علیه و آله و سلم در منابع شیعه است و آنها را افرادی همچون سماعة بن مهران، حسن بن صدقه، سعید الأعرج، جمیل بن دراج، ابو بصیر و زید الشحام نقل کردهاند25 و حداقل 4 روایت از آنها صحیحه و یکی حسن است و اینها موافق قرآن است26 که معیار صحّت روایت میباشد.
این اخبار را کلینی با آن دقت و تیز بینی که در نقل احادیث دارد و محدّثان دیگر نقل کردهاند بدون این که شبهه و اشکال بکنند. بنابر این اخبار «سهو نبی» در حدّ توان و یا لاحق به آن است و هیچ شیعه درست وحسابی در آنها شک نکرده است.
در پایان میگوید: سهو نبی در امور عادی از چیزهایی است که دلیل نقلی به آن
_______________________________
22. فروع الکافی:3/357؛ وسائل لاشیعة:5/311، ط اسلامیة.
23.سنن ابن ماجه:1/383، دار الفکر بیروت.
24. من لا یحضره الفقیه:1/359.
25. علاوه بر وثاقت این راویان، جمیل و ابو بصیر از اصحاب اجماع هستند.
26. مقصود، آیاتی است که ظهور در سهو و نسیان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دارند که نمونهاش قبلاً ذکر شد.________________________________________
دلالت میکند و دلیل عقلی از آن منع نمیکند پس لازم است که بپذیریم و در سهو نبی در نماز، احدی از امامیّه پیش از مفیدرحمه الله اختلاف نکرده است، او اوّلین کسی است که به خاطر شبههای که به ذهنش رسیده است، سهو نبی را انکار کرده است و شیخ طوسی از او پیروی نموده27 و دیگران بر حسب روش متأخران در تبعیت از شیخ، به متابعت از او برخاستهاند ولی سید مرتضی با این که شاگرد شیخ مفیدرحمه الله است از او تبعیت ننموده است. سپس میگوید: درست است که مقتضای دلیل، جواز سهو است ولی در عصر ما عدم جواز سهو نبی صلی الله علیه و آله و سلم از ضروریات مذهب میباشد چنان که جزئیت شهادت به ولایت علی علیه السلام در اذان چنین شده است ولکن سزاوار این است که از حقّ پیروی شود».28
دیدگاه شیخ مفیدرحمه الله ومناقشه در اخبار سهو نبیصلی الله علیه و آله و سلم
شیخ مفیدرحمه الله رسالهای29 در ردّ نظر شیخ صدوقرحمه الله نوشته و او را با بیان این که در موضوعی وارد شده است که در شأن و فنّ او نبوده و تخصّص و آگاهی لازم در آن مورد نداشته است،30 مورد عتاب و انتقاد قرار داده است.
سپس اخباری را که در سهو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در نماز وارد شده است بیارزش خوانده و چندین اشکال نموده است:
اوّلاً: اینها اخبار آحادی است که نه ثمره علمی دارد و نه عملی و عمل به اینها عمل به ظنّی است که از نظر قرآن مجید ممنوع میباشد «لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْم»(اسراء/26).
ثانیاً: روایات مذکور در این که سهو در کدام نماز بوده[عصر، ظهر، مغرب و یا عشاء] اختلاف دارند و این، موجب وهن و سقوط از حجّیت است.
ثالثاً: در یکی از اینها آمده است که راوی ذو الیدین بعد از آن که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در دو رکعتی تمام کرد، گفت: ای رسول خدا آیا نماز کم شده یا فراموش کردی؟ (أقصرت أم نسیت؟) فرمود: هیچکدام«کل ذلک لم یکن»31 حالا با توجه به این که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نه
_______________________________
27.البته مبنای شیخ طوسی در ردّ اخبار سهو نبی، مغایر مبنای شیخ مفید است؛ چون اعراض شیخ طوسی از آنها به جهت حمل بر تقیه است ولی اعراض مفید به جهت خبر واحد بودن است.
28. رسالة فی سهو النبی. این رساله به صورت خطی در آخر جلد 11 قاموس الرجال، به چاپ رسیده است.
29. علامه مجلسی میگوید: این رساله مردّد است بین شیخ مفید و سید مرتضی ولی به اوّلی مناسبتر است. ر.ک: بحار:17/122.
30. ظاهراً مقصودش این است که این مسئله مربوط به کلام است و صدوق محدث است نه متکلّم.
31. سنن ابن ماجه:1/383.________________________________________
عمداً دروغ میگوید و نه سهواً، با نفی نسیان از خود، دروغ کسی را که به او نسبت نسیان میدهد ثابت میکند.
و رابعاً: مردی که در این رو ایات به نام «ذو الیدین» یا «ذو الشمالین»32 مطرح است، علیرغم گفتار صدوقرحمه الله شخص مجهولی است که هیچگونه اثری از او در منابع فقهی و حدیثی به چشم نمیخورد.33
تحلیل کلام شیخ مفیدرحمه الله
اوّلاً جواب از اشکال اوّل این روایات یکی دوتا نیست که به راحتی به جرم خبر واحد بودن کنار گذاشته شوند بلکه چنان که گذشت اینها روایات زیادی است که تعدادی از آنها صحیح میباشد و به گفته علامه تُستریرحمه الله متواتر یا قریب به آن هستند و لذا شیخ طوسیرحمه الله وجه اعراض خود از این روایات را حمل بر تقیه 34 و شهید اول، تعارض با ادلّهی «عدم جواز سهو»35 قرار میدهند نه خبر واحد بودن. اگر اینها ارزش و حجّیت نداشتند در اعراض از آنها نیازی به دو وجه مذکور نبود.
و ثانیاً جواب اشکال دوم درست است که این روایات در نمازی که سهو رخ داده اختلاف دارند ولی در اصل وقوع سهو اتفاق دارند واین در اثبات مطلوب کافی است و علاوه بر این ممکن است اختلاف مذکور ناشی از تکرار سهو در نمازها بوده باشد.
و ثالثاً جواب اشکال سوم عبارت «کل ذلک لم یکن» در منابع شیعه نیامده است بلکه در منابع عامّه آمده است ولی در عین حال از
_______________________________
32. «ذو الیدین» غیر از «ذو الشمالین» است؛ چرا که اوّلی به نام خِرْباق اسلمی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است و در زمان معاویه از دنیا رفت و حدیث سهو نبی صلی الله علیه و آله و سلم به او منسوب است و لکن مجهول الحال است و دومی به نام ابو محمد عمیر بن عبد عمر خزاعی است که در بدر شهید شده است (تنقیح المقال عنوان خِرْباق).
33. بحار:17/122، اشکالهای دیگری نیز دارد که مهم نبود و ما جهت اختصار نیاوردیم.
34. تهذیب الأحکام:2/350.
35. ذکری، 215.________________________________________
این عبارت بر خلاف آنچه شیخ مفیدرحمه الله فرموده است، استفاده نمیشود که نسبت سهو به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دروغ است؛ چون احتمال دارد مقصود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از این عبارت این باشدکه «هیچکدام از قصر و نسیان به گمان من رخ نداده است»، پس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نسیان واقعی را نفی نمیکند و لذا وقتی که نمازگزاران دیگر نظر ذوالیدین را تصدیق میکنند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بلند میشود و نماز را تکمیل میکند.
ورابعاً جواب اشکال چهارم درست است که ذوالیدین چنان که گذشت شخص مجهولی است ولی مجهول بودن او وقتی مضرّ است که در طریق اسناد روایات باشد در حالی که او فقط در متن روایات وارد شده است.
جمع بین دو قول
بعد از بررسی ادلّهی هر دو قول (جواز سهو نبی صلی الله علیه و آله و سلم و عدم آن) و با توجّه به تاریخ اجمالی مسئله36، نوبت این رسیده است که آیا جمع بین دو قول ممکن است یا باید مشکل را همچون شیخ طوسیرحمه الله و حرّ عاملی و شهید اول، از راه تعارض و ترجیح حل نمود؟
یک نظر دقیق و بدون ذهنیّت قبلی، در کلام صدوق رحمه اللهجمع بین دو قول را ممکن میسازد؛ زیرا او در «جواز سهو» دو قید را لحاظ کرده است:
یکی این که سهو فقط در امور شخصی و عادی که بین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و دیگران مشترک است، جایز میباشد نه در اموری که از مختصات پیامبری است مانند: ابلاغ وحی و احکام شرعی.
و دیگر این که سهو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از قبیل سهو مردم عادی نیست که از غفلت یا تسلط شیطان ناشی میشود بلکه او به اذن و اراده خداوند است که برای مصلحتی همچون جلوگیری از غلوّ افراد نا آگاه که مبادا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به بهانهی عدم سهو و نسیان که از اوصاف خداوند است ستایش و عبادت کنند و تعلیم حکم سهو در نماز، بر مسلمانان و ... دچار سهو میشود و در «اخبار سهو» نیز
_______________________________
36. در دهه سوم قرن چهارم، محمد بن یعقوب کلینی (متوفای 328ه) اخبار سهو نبی صلی الله علیه و آله و سلم را در فروع کافی جمع آوری نموده است و در دهه پنجم همان قرن محمد بن حسنبن احمد بن ولید (متوفای 343ه) طبق این اخبار رأی به جواز سهو نبی صلی الله علیه و آله و سلم داده است و در دهه هشتم همان قرن، شیخ صدوق (متوفای 381ه) برنظریه استسادش (ابن ولید) تأکیدنموده است.
در دهه اول قرن پنجم، شیخ مفید (متوفای 413ه) رسالهای در ردّنظریه شیخ صدوق نوشته است و در دهه ششم همان قرن، شیخ طوسی (متوفای 460ه) از مفید پیروی نموده است و کثیری از متأخران نیز از شیخ طوسی متابعت کردهاند و در آخر قرن چهاردهم، علاّمه محمد تقی تستری با نوشتن رسالهای در تأیید شیخ صدوق، مسئله «سهو نبیصلی الله علیه و آله و سلم» را از نو به صحنه درآورد.________________________________________
به این نکته تصریح شده است. در روایت سعید اعرج از امام صادق علیه السلام میخوانیم:«... انّ الله هو الذی أنساه رحمة للاُمّة»37 و در روایت دیگری از او میخوانیم:«إنّ الله تعالی و تبارک انام رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عن صلاة الفجر حتی طلعت الشمس...و أسهاه فی صلاته فسلّم فی الرکعتین...وإنّما فعل ذلک به رحمة لهذه الاُمّة لئلاّ یعیّر الرجل المسلم إذا هو نام عن صلاته أو سها فیها...».38
و در روایت حسن بن صدقه از ابوالحسن اول علیه السلام آمده است که خداوند میخواست با سهو نبیصلی الله علیه و آله و سلم حکم سهو را به مردم یاد دهد(إنما أراد الله عزّ وجلّ أن یفقّههم).39
بنابر این، تعبیر به «سهو النبی» تسامحی است و تعبیر درست و مورد نظر صدوقرحمه الله «اسهاء النبی» است و نسبت دادن «جواز سهو نبی صلی الله علیه و آله و سلم» بدون قید و شرط، به شیخ صدوقرحمه الله نارواست.
پس با این بیان، صدوق نیز از انکار کنندگان «سهو نبیصلی الله علیه و آله و سلم » است نه از اثبات کنندگان آن، و آنچه را که اثبات میکند ادلّه «عدم سهو» آن را نفی نمیکند؛ زیرا مهمترین دلیل «عدم سهو به طور مطلق» عقل است و آن، سهو مذموم را نفی میکند که از غفلت یا تسلط شیطان ناشی میشود و موجب سلب اعتماد مردم و نفرت و دلسردی آنها از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میباشد نه سهوی که خداوند از حیث رحمت، بر پیامبرش عارض میکند تا افراد کم ظرفیت بعد از رهایی از شرک، دوباره در اثر غلوّ گمراه نشوند، و خدای حکیم این سهو را طوری و در موقعیّتی عارض میکند که مشکل دیگری از قبیل سلب اعتماد مردم و ... پیش نیاید.
در هر حال تفسیر «سهو النّبی» از طریق «إسهاء» نظریّهای است که در این مقاله مطرح گردید و شایستهترین تفسیری است برای روایات، و در عین حل معترفیم که چنین پدیده در زندگی پیامبر، جز سه بار رخ نداده است.و قلّت مایهی بدبینی به دیگر مسائل نمیگردد.
***
_______________________________
37.تهذیب الاحکام:2/345.
38. من لا یحضره الفقیه:1/358.
39. تهذیب الاحکام:2/345.
قائلان به سهو النبی صلی الله علیه و آله و سلم
1.قرطبی از علمای عامه میگوید: «پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در نماز سهو میکرد چه رسد به غیر نماز، منتها سهو آن حضرت در نماز به خاطر التفات به امور مهّمتر از نماز بود».1
2.شیخ صدوق و استادش ابن ولید، از جمله قائلان به سهو النبی صلی الله علیه و آله و سلم و از نظریه پردازان پیشگام شیعی در این باب به شمار رفتند.2
3.شیخ صدوق رحمه اللهگوید: شیعهی درست و حسابی، سهو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در کارهای عادی را انکار نمیکند بلکه اهل غلوّ وتفویض که دو گروه منحرف به شمار میروند منکر سهو النبی صلی الله علیه و آله و سلم میباشند. و سپس از استادش ابن ولید نقل میکند که اوّلین مرتبه غلوّ، انکار سهو النبیصلی الله علیه و آله و سلم است.3
4. طبرسی (صاحب مجمع البیان) میگوید: علمای شیعه سهو و نسیان را در تبلیغ احکام الهی، بر پیامبران جایز نمیدانند ولی در غیر آن جایز میدانند به شرط این که سهو به حدّی نرسد که موجب تنفّر و سلب اعتماد مردم باشد.4
5. علاّمه تُستری (موءلف قاموس الرجال)
_______________________________
1. تفسیر الجامع:20/212.
2. ر.ک: بحار:17/108.
3. من لا یحضره الفقیه:1/357. ط جماعة المدرّسین.
4.مجمع البیان:4/317، ط بیروت.________________________________________
در رسالهی «سهو النبیّصلی الله علیه و آله و سلم» آورده است:«سهو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در امور عادی از چیزهایی است که عقل منع نمیکند و دلیل نقلی بر جواز آن دلالت میکند پس لازم است که آن را بپذیریم».*5
قائلان به محال بودن سهو النبیصلی الله علیه و آله و سلم
شیخ مفیدرحمه الله رسالهای در باب سهو النبیصلی الله علیه و آله و سلم نوشته و رأی شیخ صدوق را باطل دانسته، به ذکر ردّ ادلّهی وی پرداخته است.6
پس از وی، شیخ طوسی در تهذیب7 و شهید در ذکری8 و محقّق در نافع9 و علاّمه در منتهی10 و شیخ حرّ عاملی در وسائل11، تصریح کردهاند که سهو نبیصلی الله علیه و آله و سلم به طور مطلق، ممتنع است. فخر رازی نیز در ذیل آیه «عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُون» 12 میگوید: «در این که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در نماز سهو میکرد یا نه، اختلاف شده است ولی بسیاری از علما گفتهاند: سهو نکرد و لکن با اذن خداوند کاری انجام داد که شخص سهو کننده انجام میدهد تا با این کار حکم سهو در نماز را برای مردم بیان کند».13
جمع بندی اقوال
از بررسی اقوال، نکات ذیل به دست میآید:
الف. در «جواز سهو نبیصلی الله علیه و آله و سلم» شیخ صدوقرحمه الله تنها قائل به آن نیست بلکه تعداد قابل توجهی از علما با او هم عقیدهاند گرچه او فرد شاخص این گروه میباشد چنان که شیخ مفیدرحمه الله فرد شاخص طرفداران «عدم سهو»، میباشد.
ب. هر دو گروه در این که سهو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در تبلیغ احکام الهی، محال است، متّفق هستند. صدوق و هم فکرانش، سهو را فقط در امور عادی و شخصی جایز میدانند.
ج. موردی برای سهو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در کلام اهل تشیّع وتسنّن، به جز نماز که روایاتش بعداً بررسی خواهد شد ذکر نشده است.
د. تلاش قائلان به سهو بر این است که آن را طوری مطرح کنند که ممنوعیّت عقلی نداشته باشد وبه حریم مقام نبوت وعصمت
_______________________________
5. قاموس الرجال، ج11، رسالة فی سهو النبی.
* قابل ذکر است که طرفداران جواز سهو، منحصر به افراد مذکور نیستند و ما جهت رعایت اختصار از ذکر اقوال بیشتر خودداری کردیم. 6. این رساله در بحار الأنوار:17/122، آورده است.
7. تهذیب الاحکام:2/350.
8. ذکری، ص215.
9. المختصر النافع، ص45.
10. منتهی المطلب:1/418.
11. وسائل الشیعة:5/308، ط اسلامیّه.
12. ماعون/5.
________________________________________
لطمه نخورد چنان که این نکته کاملاً د رکلام طبرسی، قرطبی و فخر رازی، روشن بود وخواهیم گفت که صدوقرحمه الله نیز سهو نبی را به معنای «اسهاء» میداند.14
دلیل عدم سهو النبی صلی الله علیه و آله و سلم
در «عدم سهو نبی صلی الله علیه و آله و سلم» به ادلّهی عصمت (از: کتاب، سنت، اجماع وعقل) تمسک شده است با این بیان که دایرهی این ادله شامل سهو نیز میباشد پس همانطوری که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باید مصون از گناه وخطا باشد باید مصون از سهو و نسیان نیز باشد.15
این دلیل وقتی کار ساز است که اوّلاً مراد از سهو، سهو مطلق (اعم از سهو در تبلیغ احکام و سهو در امور عادی) باشد وگرنه دلیل بر دلالت مدّعی قاصر است و لذا علامه حلّی عدم صحّت «سهو نبی صلی الله علیه و آله و سلم » را معلّل به لزوم سهو در تبلیغ احکام میکند ومیگوید: «و أن لا یصحّ علیه صلی الله علیه و آله و سلم السهو لئلاّ یسهو عن بعض ما أمر بتبلیغه».16
و علامه طباطبایی نیز خطا و سهو در امور عادی و شخصی را خارج از مبحث عصمت میداند.17
و از سوی دیگر باید ادله «جواز سهو» ابطال گردد و گرنه این دلیل، عمومیت دلیل عصمت را تخصیص میزند و از شمول آن به «سهو در امور عادی» جلوگیری میکند پس در این جا باید دلیل «جواز سهو» را محورگفتگو و مورد نقض و ابرام قرار دهیم چنان که اکثر کسانی که این مسئله را مطرح کردهاند، بحث را در بررسی این دلیل متمرکز نمودهاند.
دلیل جواز سهو
قائلان به جواز سهو نبیصلی الله علیه و آله و سلم در امور عادی به تعدادی از آیات قرآن و گروهی از روایات تمسک جستهاند.
از جمله آیاتی که مورد استدلال واقع شده و بیشتر از آیات دیگر بر مطلوب دلالت میکند آیه 69 سوره انعام است:«هر وقت کسانی را که آیات ما را استهزاء میکنند مشاهده نمایی از آنها روی بگردان تا به سخن دیگری بپردازند و اگر شیطان از یاد تو ببرد، به محض توجه پیدا
_______________________________
13. تفسیر کبیر:32/114، ط بیروت.
14. اهل تسنن در این مسئله سه گروه هستند: بعضی مانند ابو اسحاق اسفراینی شافعی سهو را انکار میکند و برخی دیگر سهو را جایز میدانند به شرط این که بعد از سهو از جانب خداوند توجّه داده شود و گروه سوم جایز میدانند به شرط این که اصرار بر سهو نباشد. ر.ک: المقالات و الرسالات، شماره 25، مقاله «رد سهو نبی»، ص 15، کنگره شیخ مفیدرحمه الله.
15.ر.ک: بحار الأنوار:17/108.
16. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص 349، موءسسه نشر اسلامی قم.
17. المیزان:2/134، موءسسه اعلمی، بیروت.
________________________________________
کردن، با این جمعیت ستمگر منشین».18
ظاهر این آیه علاوه بر امکان سهو و نسیان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از امکان تسلط شیطان بر آن حضرت نیز حکایت میکند و لکن این مطلبی است که حتی خود شیخ صدوقرحمه الله نیز نمیپذیرد و لذا اکثر مفسران در ذیل آیه گفتهاند که شخص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مقصود نیست و این خطاب از قبیل مثل معروف (إیّاک أعنی و اسمعی یا جاره) میباشد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را مخاطب قرار داده ولی مسلمانان را اراده کرده است.19*
روایات سهو نبی صلی الله علیه و آله و سلم
عمده دلیل جواز سهو نبی صلی الله علیه و آله و سلم روایاتی است که در مورد سهو آن حضرت در نماز وارد شده است، چرا که این رو ایات نه تنها امکان سهو بلکه وقوع سهو را نیز ثابت میکند بر خلاف آیهی مورد استدلال که بر فرض دلالت فقط امکان سهو را ثابت میکرد.
اینها روایات کثیری است که در منابع عامّه و خاصه وارد شده است. دوازده روایت در منابع شیعه 20 و بیش از اینها در منابع عامه 21 آمده است.
_______________________________
18.«وَ اِذا رَاگیْتَ الّذینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا فَاگعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّی یَخُوضوا فِی حَدیثٍ غَیره وَاِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَیطان فَلا تَقْعُد بَعْدَالذِکْری مَعَ القَومِ الظّالِمین».
19. المیزان:7/140؛ تفسیرنمونه: 5/289 290؛ تفسیر فخر رازی:13/26.
*به آیات دیگری نیز مانند: کهف/24، طه/115، کهف/61 و... استدلال شده و جواب داده شده است ولی ما جهت رعایت اختصار متعرض نشدیم.
20. این دوازده مورد عبارتند از:
1. روایت سماعة بن مهران از امام صادق علیه السلام فروع کافی:3/355، دار الکتب الإسلامیة، طهران.
2. روایت حسن بن صدقه از ابی حسن اول علیه السلام، فروع کافی:3/356.
3. روایت سعید اعرج از امام صادقعلیه السلام، فروع کافی:3/294.
4. روایت سعید اعرج از امام صادق علیه السلام، فروع کافی:3/357.
5. روایت سعید اعرج از امام صادق علیه السلام، من لا یحضره الفقیه:1/233.
6. روایت أبی بکر حضرمی از امام صادق علیه السلام استبصار:1/370، دار الکتب الإسلامیة، نجف.
7. روایت جمیل از امام صادق علیه السلام التهذیب: 1/346.
8. روایت أبو بصیر از امام صادق علیه السلام التهذیب:1/346.
9. مضمره زید الشحّام از امام صادق علیه السلام التهذیب:1/352.
10. مضمره أبی سعید القماط از زامام صادق علیه السلام التهذیب:1/355.
11. مضمره حارث بن مغیره از امام صادق علیه السلام الاستبصار:1/370.
12. مضمرة زید بن علی از علی علیه السلام، الاستبصار:1/377.
21. ر.ک صحیح مسلم 2/85...، سنن ابن ماجه:1/383، ط بیروت.________________________________________
در اینجا یک نمونه از منابع شیعه و نمونه دیگر از منابع عامّه را میآوریم:
الف. سعید اعرج میگوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نماز خواند و در دو رکعتی سلام داد، کسی از پشت سرش پرسید در نماز تغییری رخ داده است؟ فرمود: چطور؟ گفتند: شما دو رکعت خواندید. فرمود: ای ذا الیدین آیا همینطور است که میگویند؟ عرض کرد بلی، سپس دو رکعت دیگر خواند و نماز را در چهار رکعتی تمام کرد.امام فرمود: خداوند از جهت رحمت به امت، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را مبتلا به فراموشی کرد...».22
ب. از ابن عمر روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سهو نمود و در دو رکعتی سلام داد و مردی به نام ذو الیدین پرسید که آیا نماز کم شده و یا فراموش کردی؟ پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: نه نماز کم شده و نه فراموش کردم. مرد گفت: پس تو دو رکعت خواندی. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از مردم پرسید آیا همانطور است که ذو الیدین میگوید؟ گفتند: بله. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در جلو ایستاد و دو رکعت دیگر خواند و سلام داد و سپس دو سجدهی سهو به جا آورد».23
صدوقرحمه الله در اهمیّت این روایات، از استادش ابن ولید نقل میکند: «اگر ترک و ردّ این اخبار جایز باشد لازم میآید که ردّ همهی اخبار جایز شود و در ردّ اخبار، ابطال دین و شریعت نهفته است».24
و علاّمهی تُستری (صاحب قاموس الرجال) در تأیید صدوقرحمه الله میگوید:«12 روایت از روایات سهو نبی صلی الله علیه و آله و سلم در منابع شیعه است و آنها را افرادی همچون سماعة بن مهران، حسن بن صدقه، سعید الأعرج، جمیل بن دراج، ابو بصیر و زید الشحام نقل کردهاند25 و حداقل 4 روایت از آنها صحیحه و یکی حسن است و اینها موافق قرآن است26 که معیار صحّت روایت میباشد.
این اخبار را کلینی با آن دقت و تیز بینی که در نقل احادیث دارد و محدّثان دیگر نقل کردهاند بدون این که شبهه و اشکال بکنند. بنابر این اخبار «سهو نبی» در حدّ توان و یا لاحق به آن است و هیچ شیعه درست وحسابی در آنها شک نکرده است.
در پایان میگوید: سهو نبی در امور عادی از چیزهایی است که دلیل نقلی به آن
_______________________________
22. فروع الکافی:3/357؛ وسائل لاشیعة:5/311، ط اسلامیة.
23.سنن ابن ماجه:1/383، دار الفکر بیروت.
24. من لا یحضره الفقیه:1/359.
25. علاوه بر وثاقت این راویان، جمیل و ابو بصیر از اصحاب اجماع هستند.
26. مقصود، آیاتی است که ظهور در سهو و نسیان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دارند که نمونهاش قبلاً ذکر شد.________________________________________
دلالت میکند و دلیل عقلی از آن منع نمیکند پس لازم است که بپذیریم و در سهو نبی در نماز، احدی از امامیّه پیش از مفیدرحمه الله اختلاف نکرده است، او اوّلین کسی است که به خاطر شبههای که به ذهنش رسیده است، سهو نبی را انکار کرده است و شیخ طوسی از او پیروی نموده27 و دیگران بر حسب روش متأخران در تبعیت از شیخ، به متابعت از او برخاستهاند ولی سید مرتضی با این که شاگرد شیخ مفیدرحمه الله است از او تبعیت ننموده است. سپس میگوید: درست است که مقتضای دلیل، جواز سهو است ولی در عصر ما عدم جواز سهو نبی صلی الله علیه و آله و سلم از ضروریات مذهب میباشد چنان که جزئیت شهادت به ولایت علی علیه السلام در اذان چنین شده است ولکن سزاوار این است که از حقّ پیروی شود».28
دیدگاه شیخ مفیدرحمه الله ومناقشه در اخبار سهو نبیصلی الله علیه و آله و سلم
شیخ مفیدرحمه الله رسالهای29 در ردّ نظر شیخ صدوقرحمه الله نوشته و او را با بیان این که در موضوعی وارد شده است که در شأن و فنّ او نبوده و تخصّص و آگاهی لازم در آن مورد نداشته است،30 مورد عتاب و انتقاد قرار داده است.
سپس اخباری را که در سهو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در نماز وارد شده است بیارزش خوانده و چندین اشکال نموده است:
اوّلاً: اینها اخبار آحادی است که نه ثمره علمی دارد و نه عملی و عمل به اینها عمل به ظنّی است که از نظر قرآن مجید ممنوع میباشد «لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْم»(اسراء/26).
ثانیاً: روایات مذکور در این که سهو در کدام نماز بوده[عصر، ظهر، مغرب و یا عشاء] اختلاف دارند و این، موجب وهن و سقوط از حجّیت است.
ثالثاً: در یکی از اینها آمده است که راوی ذو الیدین بعد از آن که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در دو رکعتی تمام کرد، گفت: ای رسول خدا آیا نماز کم شده یا فراموش کردی؟ (أقصرت أم نسیت؟) فرمود: هیچکدام«کل ذلک لم یکن»31 حالا با توجه به این که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نه
_______________________________
27.البته مبنای شیخ طوسی در ردّ اخبار سهو نبی، مغایر مبنای شیخ مفید است؛ چون اعراض شیخ طوسی از آنها به جهت حمل بر تقیه است ولی اعراض مفید به جهت خبر واحد بودن است.
28. رسالة فی سهو النبی. این رساله به صورت خطی در آخر جلد 11 قاموس الرجال، به چاپ رسیده است.
29. علامه مجلسی میگوید: این رساله مردّد است بین شیخ مفید و سید مرتضی ولی به اوّلی مناسبتر است. ر.ک: بحار:17/122.
30. ظاهراً مقصودش این است که این مسئله مربوط به کلام است و صدوق محدث است نه متکلّم.
31. سنن ابن ماجه:1/383.________________________________________
عمداً دروغ میگوید و نه سهواً، با نفی نسیان از خود، دروغ کسی را که به او نسبت نسیان میدهد ثابت میکند.
و رابعاً: مردی که در این رو ایات به نام «ذو الیدین» یا «ذو الشمالین»32 مطرح است، علیرغم گفتار صدوقرحمه الله شخص مجهولی است که هیچگونه اثری از او در منابع فقهی و حدیثی به چشم نمیخورد.33
تحلیل کلام شیخ مفیدرحمه الله
اوّلاً جواب از اشکال اوّل این روایات یکی دوتا نیست که به راحتی به جرم خبر واحد بودن کنار گذاشته شوند بلکه چنان که گذشت اینها روایات زیادی است که تعدادی از آنها صحیح میباشد و به گفته علامه تُستریرحمه الله متواتر یا قریب به آن هستند و لذا شیخ طوسیرحمه الله وجه اعراض خود از این روایات را حمل بر تقیه 34 و شهید اول، تعارض با ادلّهی «عدم جواز سهو»35 قرار میدهند نه خبر واحد بودن. اگر اینها ارزش و حجّیت نداشتند در اعراض از آنها نیازی به دو وجه مذکور نبود.
و ثانیاً جواب اشکال دوم درست است که این روایات در نمازی که سهو رخ داده اختلاف دارند ولی در اصل وقوع سهو اتفاق دارند واین در اثبات مطلوب کافی است و علاوه بر این ممکن است اختلاف مذکور ناشی از تکرار سهو در نمازها بوده باشد.
و ثالثاً جواب اشکال سوم عبارت «کل ذلک لم یکن» در منابع شیعه نیامده است بلکه در منابع عامّه آمده است ولی در عین حال از
_______________________________
32. «ذو الیدین» غیر از «ذو الشمالین» است؛ چرا که اوّلی به نام خِرْباق اسلمی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است و در زمان معاویه از دنیا رفت و حدیث سهو نبی صلی الله علیه و آله و سلم به او منسوب است و لکن مجهول الحال است و دومی به نام ابو محمد عمیر بن عبد عمر خزاعی است که در بدر شهید شده است (تنقیح المقال عنوان خِرْباق).
33. بحار:17/122، اشکالهای دیگری نیز دارد که مهم نبود و ما جهت اختصار نیاوردیم.
34. تهذیب الأحکام:2/350.
35. ذکری، 215.________________________________________
این عبارت بر خلاف آنچه شیخ مفیدرحمه الله فرموده است، استفاده نمیشود که نسبت سهو به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دروغ است؛ چون احتمال دارد مقصود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از این عبارت این باشدکه «هیچکدام از قصر و نسیان به گمان من رخ نداده است»، پس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نسیان واقعی را نفی نمیکند و لذا وقتی که نمازگزاران دیگر نظر ذوالیدین را تصدیق میکنند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بلند میشود و نماز را تکمیل میکند.
ورابعاً جواب اشکال چهارم درست است که ذوالیدین چنان که گذشت شخص مجهولی است ولی مجهول بودن او وقتی مضرّ است که در طریق اسناد روایات باشد در حالی که او فقط در متن روایات وارد شده است.
جمع بین دو قول
بعد از بررسی ادلّهی هر دو قول (جواز سهو نبی صلی الله علیه و آله و سلم و عدم آن) و با توجّه به تاریخ اجمالی مسئله36، نوبت این رسیده است که آیا جمع بین دو قول ممکن است یا باید مشکل را همچون شیخ طوسیرحمه الله و حرّ عاملی و شهید اول، از راه تعارض و ترجیح حل نمود؟
یک نظر دقیق و بدون ذهنیّت قبلی، در کلام صدوق رحمه اللهجمع بین دو قول را ممکن میسازد؛ زیرا او در «جواز سهو» دو قید را لحاظ کرده است:
یکی این که سهو فقط در امور شخصی و عادی که بین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و دیگران مشترک است، جایز میباشد نه در اموری که از مختصات پیامبری است مانند: ابلاغ وحی و احکام شرعی.
و دیگر این که سهو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از قبیل سهو مردم عادی نیست که از غفلت یا تسلط شیطان ناشی میشود بلکه او به اذن و اراده خداوند است که برای مصلحتی همچون جلوگیری از غلوّ افراد نا آگاه که مبادا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به بهانهی عدم سهو و نسیان که از اوصاف خداوند است ستایش و عبادت کنند و تعلیم حکم سهو در نماز، بر مسلمانان و ... دچار سهو میشود و در «اخبار سهو» نیز
_______________________________
36. در دهه سوم قرن چهارم، محمد بن یعقوب کلینی (متوفای 328ه) اخبار سهو نبی صلی الله علیه و آله و سلم را در فروع کافی جمع آوری نموده است و در دهه پنجم همان قرن محمد بن حسنبن احمد بن ولید (متوفای 343ه) طبق این اخبار رأی به جواز سهو نبی صلی الله علیه و آله و سلم داده است و در دهه هشتم همان قرن، شیخ صدوق (متوفای 381ه) برنظریه استسادش (ابن ولید) تأکیدنموده است.
در دهه اول قرن پنجم، شیخ مفید (متوفای 413ه) رسالهای در ردّنظریه شیخ صدوق نوشته است و در دهه ششم همان قرن، شیخ طوسی (متوفای 460ه) از مفید پیروی نموده است و کثیری از متأخران نیز از شیخ طوسی متابعت کردهاند و در آخر قرن چهاردهم، علاّمه محمد تقی تستری با نوشتن رسالهای در تأیید شیخ صدوق، مسئله «سهو نبیصلی الله علیه و آله و سلم» را از نو به صحنه درآورد.________________________________________
به این نکته تصریح شده است. در روایت سعید اعرج از امام صادق علیه السلام میخوانیم:«... انّ الله هو الذی أنساه رحمة للاُمّة»37 و در روایت دیگری از او میخوانیم:«إنّ الله تعالی و تبارک انام رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عن صلاة الفجر حتی طلعت الشمس...و أسهاه فی صلاته فسلّم فی الرکعتین...وإنّما فعل ذلک به رحمة لهذه الاُمّة لئلاّ یعیّر الرجل المسلم إذا هو نام عن صلاته أو سها فیها...».38
و در روایت حسن بن صدقه از ابوالحسن اول علیه السلام آمده است که خداوند میخواست با سهو نبیصلی الله علیه و آله و سلم حکم سهو را به مردم یاد دهد(إنما أراد الله عزّ وجلّ أن یفقّههم).39
بنابر این، تعبیر به «سهو النبی» تسامحی است و تعبیر درست و مورد نظر صدوقرحمه الله «اسهاء النبی» است و نسبت دادن «جواز سهو نبی صلی الله علیه و آله و سلم» بدون قید و شرط، به شیخ صدوقرحمه الله نارواست.
پس با این بیان، صدوق نیز از انکار کنندگان «سهو نبیصلی الله علیه و آله و سلم » است نه از اثبات کنندگان آن، و آنچه را که اثبات میکند ادلّه «عدم سهو» آن را نفی نمیکند؛ زیرا مهمترین دلیل «عدم سهو به طور مطلق» عقل است و آن، سهو مذموم را نفی میکند که از غفلت یا تسلط شیطان ناشی میشود و موجب سلب اعتماد مردم و نفرت و دلسردی آنها از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میباشد نه سهوی که خداوند از حیث رحمت، بر پیامبرش عارض میکند تا افراد کم ظرفیت بعد از رهایی از شرک، دوباره در اثر غلوّ گمراه نشوند، و خدای حکیم این سهو را طوری و در موقعیّتی عارض میکند که مشکل دیگری از قبیل سلب اعتماد مردم و ... پیش نیاید.
در هر حال تفسیر «سهو النّبی» از طریق «إسهاء» نظریّهای است که در این مقاله مطرح گردید و شایستهترین تفسیری است برای روایات، و در عین حل معترفیم که چنین پدیده در زندگی پیامبر، جز سه بار رخ نداده است.و قلّت مایهی بدبینی به دیگر مسائل نمیگردد.
***
_______________________________
37.تهذیب الاحکام:2/345.
38. من لا یحضره الفقیه:1/358.
39. تهذیب الاحکام:2/345.