آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

فیلسوفان اسلامی از برهان نظم فقط برای اثبات علم و وحدانیت و دیگر اوصاف الهی بهره برده‏اند و نه برای اثبات وجود خدا. فی المثل خواجه نصیر الدین طوسی از برهان برای اثبات علم خدا استفاده می‏کند، آنجا که می‏فرماید:و الإحکام و التجرّدُ و استنادُ کل شیء إلیه دلائل العلم»1 این امر به دلیل محدودیتی است که این برهان در ذات خود داراست. ولی فیلسوفان مغرب زمین این برهان را یکی از براهین سه‏گانه کلاسیک اثبات وجود خدا می‏دانند، که دو برهان دیگر عبارتند از: برهان جهان شناختی و برهان وجود شناختی. آنان چون توانایی و حد این برهان را نشناخته‏اند، از آن انتظارات زیادی دارند؛ چون انتظارات برآورده نمی‏شود، آن برهان را متقن نمی‏دانند و اشکالاتی بر آن وارد کرده‏اند.
برهان نظم در مغرب زمین قرائتهای مختلفی دارد و نامهای متعددی بر آن اطلاق شده است. برخی از فیلسوفان این نامهای متعدد را تعابیر مختلف از یک برهان می‏دانند، ولی برخی دیگر معتقدند که قرائتهای مختلف اندکی با هم تفاوت دارد.نامهای این برهان عبارتند از:
1. برهان هدفمندی یا هدفداری
argument of purposiveness
2. برهان نظم یا طرح و تدبیر
argument of design
3. برهان غایی
teleological argument
4. برهان طبیعی کلامی
physico - theological argument ) or proof (
ما ابتدا تقریرهای این براهین را بیان
_______________________________
1. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، با تعلیقه حضرت آیت الله سبحانی، ص19.
________________________________________
می‏کنیم و سپس اشکالات وارده بر این براهین را مطرح و در آخر به نقد و بررسی آنها می‏پردازیم.
1. برهان هدفمندی یا راه هدفداری
توماس آکوئیناس فیلسوف و متکلم برجسته مسیحی در کتاب «کلیات کلام» پنج راه بر اثبات وجود خدا ذکر می‏کند که راه پنجم را «راه هدفداری» می‏نامد و بدین صورت تقریر می‏کند:
1. «راه پنجم از تدبیر جهان اخذ می‏شود. ما مشاهده می‏کنیم اشیایی که فاقد علم هستند همچون اجسام طبیعی برای هدفی، عمل و فعالیت می‏کنند. این مطلب، از این امر روشن می‏شود که آنها همیشه یا تقریباً همیشه به شیوه واحدی برای نیل به بهترین نتیجه عمل می‏کنند. از این رو، روشن است که آنها غایت خود را نه به طور اتفاقی بلکه از روی طرح و برنامه به دست می‏آورند. اکنون هر آنچه فاقد علم است نمی‏تواند به سوی غایتی حرکت کند مگر این که توسط موجودی که برخوردار از علم و هوش است، هدایت شود؛ همچون تیری که توسط تیر انداز هدایت می‏شود. بنابر این موجود هوشمندی وجود دارد که همه موجودات طبیعی را به سمت غایتشان هدایت می‏کند و ما این موجود را خدا می‏نامیم».
نقطه شروع راه پنجم: این شاهد بدیهی و روشنی است که موجودات طبیعی از نظام خاصی تبعیت می‏نمایند و همان‏طور که پیداست به خاطر اهداف خاصی عمل می‏کنند. فی‏الواقع، این امر شاهد فراگیر است زیرا اگر چه اعتراضاتی را می‏توان نسبت به کمال نظم در این جهان مطرح کرد، امّا وجود آن نظم با همان واقعیت که انسانها وجود دارند تضمین می‏شود؛ چرا که آنان خود را در جهانی می‏یابند که در آن حیات، امکان پذیر است و خلاصه آن که فیلسوفانی وجود دارند که امکان می‏یابند تحت شرایطی در باره درجات کمال پرسش و تحقیق کنند و در باره نظم جهانی بیندیشند.
توماس در گفتن این که اجسام طبیعی همواره یا تقریباً همواره به طریق واحدی عمل می‏کنند می‏خواهد این نکته را به ما بفهماند که استثنائات تصادفی ناشی از اتفاق، از اعتبار نقطه شروع یعنی نظم نمی‏کاهد.
مفروضات و داده‏های این مسئله، ساده است. ما در جهانی هستیم که در آن تعداد بسیار زیادی از حوادث و فعالیتها نشانگر نظمی هستند که نمی‏تواند نتیجه تصادف باشد. از سوی دیگر، تعداد زیادی از این حوادث و عملکردها از موجوداتی ناشی می‏شوند که فاقد علم هستند. در نتیجه، علت نظم و غایتمندی موجود در جهان در درون خود این موجودات نیست. بنابراین باید خارج و در ورای قلمرو این موجودات، موجودی باشد که دارای علم و هوش است و به واسطه آن، اشیای فاقد علم به سمت غایتشان هدایت می‏شوند همان‏طور که تیر توسط تیرانداز به سمت هدف هدایت می‏شود.2
2. برهان نظم یا تدبیر:
argument from design
1. بر طبق این برهان، بررسی جریانات و محتویات عالم طبیعی نشان می‏دهد که آنها علایم و نشانه‏های آشکاری از نظم هوشمندانه را از خود بروز می‏دهند. امّا چنین نظمی به طور خود به خودی رخ نمی‏دهد. در نتیجه خصیصه و ویژگی جهان شاهد و دلیل قوی‏ای بر واقعیت وجود هوشمند و متعالی است که علت ساختار اجزای جهان است. این وجود (یعنی علت نظم) به عنوان خدا شناخته می‏شود. کسانی که مدافع این برهان هستند، اغلب از کشفیات علمی روز برای مصداق نظم بهره می‏گیرند. برهان نظم برهانی است که در روزگاران نخستین علم جدید فوق العاده عامه پسند بود. مردم از کشفیات علمی جدید مبهوت می‏شدند، آنان در آنها علایم و نشانه‏های واضحی از حکمت، قدرت، خیر خالق الهی می‏یافتند.
فی‏المثل جان ری) John Ray ( دلیل حکمت خالق را در ساختار پا و پرهای دم دارکوب که مناسب برای صعود نشستن در کنار تنه‏های درخت است، یافت.
ویلیام درهام) William Derham ( معتقد است که مدارهای سیارات و ستاره‏های دنباله‏دار ثابت می‏کند که منظومه سیاره‏ایی (یا شمسی) توسط طرح و تدبیر ساخته شده است و نه بر اثر ضرورت طبیعت یا صدفه. او همچنین میکانیسم قابل ستایش معده را به عنوان نشانه خلاقیت بسیار چشمگیر و هنر خالق نامتناهی می‏دید.
ویلیام پالی) Willam Paley ( فیلسوف قرن هیجدهم در کتاب الهیات طبیعی) Natural theology ( از میان اشیای منظم، به روش کار چشم،عضلات و زرد پی، هیدرولیک کیسه صفرا، زیبایی اشیای طبیعی، ترکیب نور و تنوع امیال حیوانی اشاره و از آنها بحث می‏کند و به
_______________________________
2. اتین ژیلسون، مبانی فلسفه مسیحی، محمد محمد رضایی، سیدمحمود موسوی، صص127129.________________________________________
این نتیجه می‏رسد که نشانه‏های نظم آن‏چنان قوی است که نمی‏توان آنها را نادیده گرفت.3
«فی‏المثل در مورد ساختار چشم به شیوه‏هایی تأکید ورزیده که در آنها اجزای مختلف چشم برای بینایی به روش پیچیده‏ای همکاری می‏کنند. او چنین استدلال می‏کند که فقط در صورت فرضی یک ناظم و مدبر فراطبیعی است که سازگاری اجزا در جهت هدف معین تبیین می‏شود. این ادعا که سازگاری فقط با فرض وجود ناظم می‏تواند تبیین شود، حاق و جان برهان نظم است. و پالی چشم را با یک ساعت مقایسه کرده و چنین استدلال می‏کند که اگر شخصی که در یک جزیره دور افتاده زندگی می‏کند ساعتی را بیابد، او این فرض را که این ساعت توسط موجود هوشمندی ساخته شده است تصدیق می‏کند. به همین دلیل انسان محق است که با بررسی چشم انسان، این نتیجه را بگیرد که آن، توسط موجود هوشمندی ساخته شده است. یعنی همان‏طور که اجزای ساعت برای نشان دادن وقت هماهنگ شده‏اند و می‏فهمیم که این هماهنگی از فعالیت خلاق یک سازنده ناشی شده است به همین ترتیب در موارد طبیعی سازگاری که منشأ آنها روشن نیست تنها طریقی که آنها را معقول می‏سازد این است که فرض کنیم آنها از ناظم با شعوری ناشی شده‏اند. از آنجا که ما هیچ ناظم و طراحی را مشاهده نمی‏کنیم باید یک ناظم و طراح نامرئی را در پشت این صحنه فرض کنیم».4
و همچنین مطرح می‏کند که نظم باید ناظم داشته باشد و ناظم باید شخص باشد و آن شخص خداست.
پالی همچنین خاطر نشان می‏کند که ما نباید عملکرد هر جزء یا عملکرد یک ساختار را بفهمیم تا ببینیم که آن، محصول نظم است. توانایی موجود برای تولید مجدد خودش یک علامتی از نظم خلاق وکاملاً ماهرانه است و این که موارد نقص و بی نظمی در یک ساختار مانع از آن نیست که آن ساختار منظم باشد.
برهان غایی teleological argument
دیوید پایلین این برهان را چنین تقریر می‏کند:
برهان غایی اغلب به عنوان شکلی از برهان نظم تلقی می‏شود ولی بهتر است که
_______________________________
3. Pailin David Groundwork of Philosophy of Religion epworth press ، 6891، PP 661-861.
4. پل ادواردز، براهین اثبات وجود خدا در فلسفه غرب، شهید علیرضا جمالی نسب، محمد محمد رضایی، ص 78.________________________________________
آن را به عنوان برهان مجزا در نظر بگیریم در حالی که برهان نظم برنشانه‏های ظاهری و هوشمندانه‏ایی که موجودات طبیعی از خود بروز می‏دهند، متمرکز شده است، ولی برهان غایی به یک روش بسیار وسیعتری بر این امر توجه می‏کند که آیا ساختار واقعیت دلالت بر آن دارد که آن اساساً هدفمند است، برهان غایی مبتنی بر دو ادعاست.
اوّلین ادعا؛ آن است که نظم و سیستم کلی جهان آشکارا مناسب برای تحقق ارزشهاست.
دومین ادعا؛ آن است که به سختی قابل قبول است که جهان با چنین ساختاری از طریق تأثیر متقابل تصادفی نیروهای کور به وجود آمده باشد.
بنابر این نتیجه می‏شود که خصیصه اساسی جهان قویاً دلالت بر آن دارد که جهان محصول آگاهانه اراده هوشمندی است که به نحو عقلانی با ارزشها ارتباط دارد.
ف.ر. تنانت) tennant ( در کتاب الهیات فلسفی philosophical theolgy یک بیان نیرومندی از برهان غایی ارائه داده است.
او اذعان می‏کند که موارد جزئی که به عنوان شاهد در برهان نظم به کار برده می‏شود ممکن است هر کدام با ارجاع به علل قریب که حالّ در نظم طبیعی است، توضیح داده شود. قوت برهان غایی بیشتر در آن چیزی قرار دارد که تنانت به عنوان تعاون علل بی‏شمار که با عمل به هم پیوسته و متقابلشان، نظم کلی طبیعت را تولید و حفظ می‏کنند، توصیف می‏کند. به علاوه، این نظم به نحو معقولی می‏تواند چنان فهمیده شود که با تحقق ارزشها سر وکار دارد.پنج عامل وجود دارد که تنانت به نحو خاص در منتهی شدن به این نتیجه، مهم می‏داند که خداگرایی توحیدی) theism ( محتملترین فرضیه را برای فهم جهان به عنوان این که نتیجه عقل و تدبیر و غرض الهی است، عرضه می‏کند.
1. سازگاری و انطباق متقابل فکر (ذهن) و اشیای(جهان خارج) است که طبیعت را یک ساختار معقول و قابل فهم می‏سازد.
2.پیشرفت یا ترقی خواهی کلی (یا فراگیر) جریان تکاملی و هدایت کلی آن است.
3. آمادگی ظاهری جهان غیر آلی که صحنه و عرضه ظهور و بقاء حیات می‏شود و این احتمال که این آمادگی ظاهری ناشی از اتفاق یا بخت است بی‏اندازه ضعیف است.
4. یک عامل زیبا شناختی است. به نظر تنانت، جهان حامل ارزشهاست. نه صرفاً به این معنا که اشیای ارزشمند ممکن است از آن تولید بشود(فی‏المثل به طریقی که یک قطعه سنگ ممکن است گفته شود که حامل بالقوه ارزش یک قطعه تندیس عالی است). بلکه به این معنا که جهان طبیعی خودش شامل ساختارها و هستیهایست که خود زیبایی و علو آنها لذت زیبا شناختی را عرضه می‏کنند. جهان به عنوان حامل ارزشها به نظر می‏رسد که پیوستگی اساسی با موجوداتی دارد که احساس زیبا شناختی دارند. در حالی که ساختار جهان ممکن است به قدرت هوشمندانه‏ای اشاره داشته باشد، ولی توجه به ارزشها که ذاتی برای جهان است به تنهایی می‏تواند هدایتی را درباره معنای جهان عرضه کند.
5. طبیعت... که موجودات اخلاقی را به وجود می‏آورد، برای حیات اخلاقی موءثر است... و نسبتاً توسط فاعلهای اخلاقی که به دنبال آرمانها هستند، قابل تغییر است. یا به تعبیری این جهان به حیات اخلاقی انسانها کمک می‏کند یا کل فرایند طبیعت ممکن است به نحو معقول به عنوان ابزاری برای تحول و تکامل موجودات اخلاقی و هوشمند لحاظ شود.
او در آخر نتیجه می‏گیرد که این پنج عامل، هنگامی که با هم در نظر گرفته شوند، به قوت پیشنهاد می‏کنند که جهان باید به عنوان محصول نظم الهی فهمیده شود و این که نظم، آن گونه که با غرض الهی سر و کار دارد، متضمن ارزش رضایت است.
بنابر این برهان غایی بر خلاف برهان نظم بر انواع جریانهای فردی متمرکز نیست، آن برهان در پی تشخیص خصیصه کل است.5
ویلیام.پ. الستون در دایرة المعارف فلسفی پل ادواردز این برهان غایی را تحت عنوان «برهان آوردن جهان به عنوان یک کل» مطرح می‏کند.
او می‏گوید: اگر به جای بررسی موارد جزیی نظم موجود در جهان، آن را به عنوان یک کل در نظر بگیریم به سادگی می‏توانیم ادعاهای علمی رقیب را در این مورد کنار بگذاریم. طرق مختلفی برای انجام این کار وجود دارد. ما می‏توانیم کل جهان را به عنوان یک وسیله برای هدفی متعالی در نظر بگیریم یا می‏توانیم جهان را به عنوان نظامی واحد از ساختارهایی که به طور متقابل
_______________________________
5. Pailin David Groundwork of Philosophy of Religion PP 961-171.________________________________________
هماهنگ و به طور متقابل حافظ سازگاری آن هستند لحاظ کنیم.
در نظر گرفتن کل جهان به عنوان وسیله‏ای برای هدف متعالی، متقن‏ترین برهان را به ما می‏دهد؛ زیرا تشبیه جهان به مصنوعات منظمی که از روی شعور ساخته شده‏اند از همه بیشتر است. مصنوعاتی مانند خانه، کشتی یا ساعت برای تحقق اهدافی خارج از عملکرد درونیشان طراحی شده‏اند. آنها هر کدام برای انجام کاری در نظر گرفته شده‏اند. بنابر این اگر تشبیه با مصنوعات پشتوانه اصلی برای این نظر است که جهان محصول با شعوری است، در این صورت اگر بتوان جهان را به عنوان یک کل که کاملاً مناسب انجام کاری است در نظر گرفت، این تشبیه اساس محکمتری خواهد داشت و اگر این هدف، والاترین ارزش را واجد می‏بود، ما مبنایی خواهیم داشت که خیر مطلق را به ناظم جهان نسبت دهیم.
در مقابل این سوءال که چگونه ما تبیینهای علمی رقیب را کنار می‏گذاریم، می‏گوید:
اگر فرض اساسی ما این است که ساختار جهان به عنوان یک کل است، علم فی‏نفسه نمی‏تواند در این مورد تبیینی ارائه دهد. سعی علم (تجربی) این است که نظمهایی را در مجموعه اجزاء و مراحل مختلف یا جنبه‏هایی در درون جهان مادی بیابد.
علم (تجربی) در مورد سوءالاتی نظیر این که چرا جهان به عنوان یک کل وجود دارد؟ یا چرا جهان به این شکل خاص است و نه شکل دیگری؟ ساکت می‏ماند.
بالأخره علت ناتوانی علم تجربی این است که فقط به سوءالاتی پاسخ می‏دهد که قابلیت تحقیق تجربی را داشته باشند.انسان با مشاهده می‏تواند تعیین کندکه آیا بین دو حالت مختلف در جهان ارتباط منظمی هست یا نه(مثلاً در مورد ارتباط افزایش درجه حرارت و جوشیدن)؛ امّا هیج روشی برای مشاهده ارتباط جهان مادی به عنوان یک کل با چیزی خارج از آن وجود ندارد. بنابراین هیچ تبیین علمی نمی‏تواند جایگزین پاسخ توحیدی به این سوءال که چرا «جهان نظام واحدی از سازگاریهاست؟» باشد.6
بنابر این می‏توانیم بگوییم که برهان نظم، از موارد جزیی نظم پی به ناظم می‏برد ولی برهان غایی از نظم کلی جهان پی به ناظم می‏برد.
***
_______________________________
6.پل ادواردز، براهین اثبات وجود خدا در فلسفه غرب، صص8188.________________________________________
برهان طبیعی کلامی
) Physico - theological proof (
کانت، فیلسوف بزرگ مغرب زمین که انقلابی را در عالم فکر برپا کرده است، می‏گوید: اگر برهان وجودی و جهان شناختی نمی‏توانند اساس کافی برای برهان وجود خدا ارائه دهند، ما می‏توانیم از تنها راه یعنی نظم و ساختارهای اشیای جهان مدد گیریم تا بررسی کنیم که آیا می‏توانیم در این راه استدلال متقنی ارائه دهیم. و من چنین استدلالی را استدلال طبیعی کلامی یا گیتی یزدان شناختی می‏نامم و اگر این استدلال ثابت بشود که نارساست، عقل نظری دیگر ناتوان از اثبات وجود خداست.
کانت می‏گوید: برهان نظم شایستگی آن را دارد که همواره با احترام نام برده شود. این برهان قدیمی‏ترین، روشن‏ترین و برای خرد همگانی آدمی، مناسب‏ترین برهان است، و این برهان به مطالعه طبیعت روح می‏دهد. جهان فعلی آن چنان نظم و هدفمندی و زیبایی در برابر ما می‏گشاید که در برابرش حیران می‏شویم و زبان از توصیف این تعداد شگفتیهای بسیار بزرگ، عاجز است.
مراحل عمده در این برهان عبارتند از:
1. در جهان همه جا نشانه‏های واضحی از نظم وجود دارد و اشیا، اهداف و اغراض مشخصی را در بردارند.
2. این اشیای منظم (هماهنگی اجزای در جهت غایت) نمی‏توانند خود علت نظم باشند، بلکه نظم در آنها یک امر عاریتی و ممکن است. به عبارت دیگر: اگر اشیا توسط یک مبدأ عقلانی و نظم دهنده، هماهنگ و منظم نشوند خودشان نمی‏توانند برای تحقق آن نظم با هم همکاری کنند.
3. بنابراین یک (یا چند) علت حکیم و متعالی وجود دارد، که علت جهان است و نه صرفاً یک طبیعت کاملاً توانایی که کورکورانه از راه باروری خود عمل می‏کند، بلکه همچون موجود هوشمندی که مختارانه عمل می‏کند.
4. یگانگی این علت، می‏تواند به وسیله یگانگی رابطه متقابل بخشهای جهان چونان عضوهای یک ساختمان مصنوع در چیزهایی که در حیطه مشاهده ما قرار دارند، با قطعیت، نتیجه گیری شود، یک نتیجه یا استنتاجی که همه مشاهده ما و هرگونه اصول قیاس تمثیلی موءید آن است.7و 8
_______________________________
7. Kant the critique of pure Reason tr Abbot in the Great book university of chicago ،2991 P .881.
8. کانت، سنجش خردناب، ادیب سلطانی، ص 685.

تبلیغات