آیا پیروی از هر آیینی مایه نجات است؟ (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
در شماره 14مجلّه به مناسبتی سوءالی را مطرح کرده بودیم وآن اینکه گروهی از خارور شناسان وبرخی از فریب خوردگان آنان تصوّر کردهاند که قرآن مجید پیروی از شرایع پیشین را حتی پس از برانگیخته شدن خود صحیح و مجاز میداند وآن را سبب نجات میاندیشد ودر حقیقت میخواهند بگویند پس از پیامبر خاتم نیز پیروی از آیین یهود ونصاری رسمیّت دارد و هر انسانی از آنها پیروی کند، اهل نجات میباشد. آنان به آیات زیر استدلال میکنند:
«اِنَّ الّذِینَ آمَنُوا وَ الّذینَ هادُوا وَ النَّصاری وَالصّابِئیِنَ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِالاعلیها السلامخِرِوَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ اگجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْف عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» (بقره/62).
وهمچنین به همین مضمون:
«اِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الّذینَ هادُوا وَالصّابِئُونَ وَ النَّصاری مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِالاعلیها السلامخِرِوَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْف عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» (مائده/69).
«اِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَالصّابِئیِنَ وَالنّصاری وَ الْمَجُوسَ وَالَّذِینَ اگشْرَکُوا اِنَّ اللهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ القِیامَةِ اِنّ اللهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِید»( حج/17).
ازخوانندگان گرامی پاسخهای مختلفی به دست ما رسیده است که ما صورت کامل آن را منتشر میکنیم تا روشن شود که این آیه کوچکترین دلالتی بر مقصد آنان ندارد.
پاسخ:
برای آگاهی از هدف آیه، لازم است مطالبی را یاد آور شویم:
1 اندیشه برگزیدگی امّت یهود
یهودیان جهان و هم چنین مسیحیان معاصر دوران رسالت، هر یک برای خود برتری خاصی قائل بودهاند و از این طریق خود را برتر از دیگران میپنداشتند. مثلاً همه جهانیان، این جمله را از امّت یهود شنیدهاند که آنان خود را امّت برگزیده و ملّت انتخاب شده میدانند. قرآن کریم در یکی از آیات اعلام میکند که علاوه بر امّت کلیم، مسیحیان نیز چنین موقعیتی را برای خود قائل بودهاند:
«وَ قالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصاری نَحْنُ اگبْناءُ اللهِ وَ اگحِبّائُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ بَلْ اگنْتُمْ بَشَر مِمَّنْ خَلَقَ» (مائده/18).
«یهود و نصاری گفتهاند که ما فرزندان و دوستان خدا هستیم، در پاسخ آنان بگو: اگر گمان شما صحیح است، پس چرا شما را به خاطر اعمالتان عذاب میکند؟ بلکه شما بسان دیگران بشر و مخلوق خدا هستید».
چنانکه ملاحظه میشود، خداوند تعالی برای باطل ساختن منطق آنان میفرماید:
«قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ بَلْ اگنْتُمْ بَشَر مِمَّنْ خَلَقَ».
«پس چرا شما را به خاطر گناهتان عذاب میکند؟ بلکه شما بشری مانند دیگران هستید».
خودخواهی وبرتری طلبی یهود، به جایی رسیده بود که گویا از خداوند جهان بر گفتار خود، پیمانی گرفته بودند و میگفتند:
«لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّ اگیّاماً مَعْدُودَةً» (بقره/80).
«می گفتند که ما جز چند روزی در آتش دوزخ نخواهیم ماند».
قرآن، بدنبال این تهمت، برای بی پایه شمردن گفتار آنان میفرماید:
«قُلْ اگتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللهِ عَهْداً فَلَنْ یُخْلِفَ اللهُ عَهْدَهُ اگمْ تَقُولُونَ عَلَی اللهِ ما لا تَعْلَمُونَ» (بقره/80).
«بگو آیا از خداوند بر این مطلب پیمانی گرفتهاید تا خدا به پیمان خود عمل نموده و از آن تخلف نکند؟! یا اینکه به خدا از روی جهل تهمت میزنید؟».
ازاین گفتگوها استفاده میشود که آنان خود را تافته جدا بافته ای میدانستند و یک نوع برگزیدگی خاصّی برای خویش قائل بودند. گوئی آنها عزیز دردانه خدا هستند ولطف خاصی و مهر ویژه ای بر آنان دارد. این یک مطلب.
2 الفاظی مانند یهودی ومسیحی مایه نجات نیست
از یک رشته آیات دیگر استفاده میشود که این ملّت، علاوه بر افسانه برگزیدگی، پیرامون موضوع بهشت ودوزخ و هدایت وضلالت نظر خاصی داشته و بهشت و هدایت را از آنِ کسانی میدانستند که به نژاد بنی اسرائیل و یا آیین کلیم و مسیح منتسب گردد. گویی انتساب به نژاد اسرائیل و یا انتساب به یکی از این دو آیین، میتواند انسان را از آتش دوزخ نجات دهد، ودر سلک بهشتیان در آورد، ودرهای هدایت را به روی او باز کند، هرچند از نظر عمل، در درجه پایینی باشد. آنها میگفتند:
«وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ اِلاّ مَنْ کانَ هُوداً اگوْنَصاری» (بقره/111)
«وگفتند جز یهودی ویا مسیحی کس دیگری به بهشت وارد نخواهد شد».
قرآن مجید برای درهم کوبیدن چنین اندیشه باطل، به وضوح و روشنی میگوید: انتساب به آیین یهودی و نصرانی، ملاک بهشتی بودن نیست، بلکه چیزی که میتواند انسان را بهشتی سازد، همان ایمان قلبی و تسلیم باطنی وعمل نیک است و تنها افرادی میتوانند بهشت را از آن خود بدانند که واجد حقیقت ایمان بوده و در مسیر زندگی، دارای ایمان وعمل نیک باشند، چنانکه میفرماید:
«تِلْکَ اگمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ* بَلی مَنْ اگسْلَمَ وَجْهَهُ للهِ وَ هُوَ مُحْسِن فَلَهُ اگجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوف عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» (بقره/112111).
«این مطلب (که بهشت فقط از آنِ یهودی ویا مسیحی است) آرزویی بیش نیست، هرگاه بر گفتار خود دلیلی دارید، آن را بیاورید. بلکه بهشت از آنِ کسی است که با سراسر وجود خود تسلیم خدا شده، در حالی که نیکوکار است ودر پیشگاه خدا برای او اجر و پاداش است، وترس واندوهی به او راه ندارد».
جمله « مَنْ اگسْلَمَ» حاکی از لزوم ایمان واقعی، و جمله «وَ هُوَ مُحْسِن» گواه بر لزوم عمل به آیین وشریعت است وهر دوجمله میرساند که در روز رستاخیز، ملاک نجات، تنها نام یهودی ونصرانی بودن نیست، بلکه ملاک سعادت وخوشبختی، همان ایمان وعمل صالح است. در آیه دیگر، باز به اندیشه بیپایه آنان اشاره نموده میفرماید: آنان ملاک عمل و رستگاری را انتساب به یهودیت ونصرانیت میدانند، هر چند با شرک ودوگانه پرستی آلوده باشد:
«وَقالُوا کُونُوا هُوداً اگوْنَصاری تَهْتَدُوا» (بقره/135).
«گفتند: یهودی ویا مسیحی باشید، تا هدایت یابید».
خداوند برای بی پایه نشان دادن این منطقِ سست، فوراً راه هدایت وملاک رستگاری را نشان داده، میفرماید: هدایت در نامهای یهودیت ونصرانیت نیست، بلکه عامل هدایت این است که از آیین حنیف ابراهیم که به هیچ نوع شرک آلوده نبود، پیروی کنید:
«قُلْ بَلْ مِلَّةَ اِبْراهیمَ حَنِیفاً وَما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» (بقره/135).
«بگو که به جای انتساب به یهودیت ومسیحیت، از آیین ابراهیم پیروی کنید که از مشرکان نبوده است».
ودرآیههای دیگر، برای بی ارزش ساختن گرایش به نام های بی محتوای «یهودیت» و یا «نصرانیت»، ابراهیم را از انتساب به این دو نام پیراسته دانسته و برای آن گروه اولویت قائل شده که خود را از قید این نامها آزاد سازند و از مکتب ابراهیم که همان ایمان خالص و توحید ناب و عمل صالح است پیروی کنند:
«ما کانَاِبْراهِیمُ یَهُودِیّاً وَ لا نَصْرانِیّاً وَ لکِنْ کانَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ» (آل عمران/67).
«هرگز ابراهیم یهودی ومسیحی نبود، بلکه از آیین حنیف که همان آیین توحید است پیروی میکرد و هرگز از مشرکان نبود».
از این آیات ونظایر آنها استفاده میشود که ملّت یهود ونصاری خصوصاً قوم یهود پیوسته به دو مطلب افتخار میکردند وبه همین بهانه از انجام فرایض شانه خالی میکردند و آن دو مطلب عبارتند از اینکه:
1 خود را امّت برگزیده خدا میدانستند.
2 در برابر مسئولیتهای مذهبی و فرایض آسمانی که اساس آن را ایمان و عمل صالح تشکیل میدهد، تنها به نام یهودیت ونصرانیت اکتفا میکردند. قرآن هر موقع یکی از دو پندار آنها را مطرح نموده است، با منطق ویژه خود (همه افراد بشر یکسان هست ونجات انسانها در ایمان و تسلیم واقعی وعمل به فرایض الهی و انجام کار نیک است وبس) به شدّت آنها را به باد انتقاد گرفته است.
بررسی آیه مورد سوءال
روی این بیان، مفاد آیه مورد بحث (که دستاویز گروهی از منکرانِ جهانی بودن اسلام قرار گرفته است) روشن میگردد.قرآن مجید در این آیه به اتکای آیاتی که در آنها، اندیشههای سست ملل یهود ونصاری را منعکس کرده است، به انتقاد از اندیشههای آنها پرداخته و با یک ندای جهانی و عمومی میفرماید: تمام انسانها در پیشگاه خداوند یکسان هستند، وهیچ گروهی بر گروه دیگری برتری ندارند، و این الفاظ و نام ها که هر یک مایه افتخار گروهی شده است، وچنین فکر کردهاند که انتساب به این نامها مایه نجات و باعث رستگاری است، اینها الفاظ توخالی و بی ثمری بیش نیستند ونمیتوانند برای انسانها در روز رستاخیز سعادت ورستگاری وامنیت وآرامش تأمین کنند، بلکه اساس نجات ومایه آرامش وطرد عوامل ترس واندوه در روز قیامت، جزاین نیست که انسانها براستی از صمیم قلب ایمان بیاورند، وایمان خود را با عمل صالح که نشانه وجود ایمان در دل است، توأم سازند. بدون این دو مطلب هرگز روزنه امیدی برای هیچ فردی از این ملل وجود ندارد.
بنابراین، آیه مورد بحث، ناظر به این نیست که تمام شرایع دیرینه رسمیت دارند، وبشر در انتخاب هر کدام از این طرق مختار است، بلکه آیات، تنها ابطال برتری طلبی گروهی و بی پایه شمردن الفاظی چند را در نظر دارد. این حقیقت، نه تنها در این آیات به طور روشن منعکس گردیده، بلکه در آیات دیگر نیز مطرح شده است.ازجمله در سوره والعصر که میفرماید:
«بِسْمِ اللهِ آلرَّحْمنِ آلرَّحیمِ*وَ الْعَصْرِ * اِنَّ الاِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ* اِلاّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَتَواصَوا بِالصَّبْرِ».
«به نام خداوند بخشنده مهربان. سوگند به عصر که انسان در ضرر است، مگر افرادی که ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، ویکدیگر را به پیروی از حق وصبر بر آن سفارش کنند».
قرآن مجید برای بیان این حقیقت که ملاک نجات، ایمان واقعی وانجام تکالیف است، کلمه ایمان را در آیه مورد بحث تکرار مینماید:
«اِنَّ الّذینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ النَّصاری وَ الصّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللهِ».
در این صورت مقصود از «آمنوا» در آغاز آیه کسانی هستند که به ظاهر اسلام آورده و موءمن نامیده میشوند. ومقصود از:«آمَنَ» در مرحله دوّم، ایمان واقعی است که در قلب انسان جای میگیرد وآثار آن در اعمال و افعال او ظاهر میگردد.
با توجه به این مقدمات روشن گردید که هدف آیه ابطال نژاد پرستی وفرقه گرایی یعنی «یهودی گری» و«مسیحی گری» است واین که پیروان این دو آیین خصوصیتی ندارند و تمام افراد بشر در پیشگاه خدا یکسانند. از این رو، نمیتوان از آیه نظریه «صلح کلّ» را استفاده کرد و مدعی شد که پیروان تمام مذاهب و مسالک اهل نجات هستند. اصولاً هرگز نباید در تفسیر قرآن یک آیه را گرفت و آن را مقیاس حق وباطل قرار داد و از آیات دیگر صرف نظر کرد آیات قرآن هر یک مفسّر دیگری و در مجموع همه بیانگر یکدیگر میباشند. امیر موءمنان علیه السّلام در باره آیات قرآن جمله ای دارد که لازم است همه علاقمندان به تفسیر قرآن، از آن آگاه باشند:
«وینطق بعضه ببعض، ویشهد بعضه علی بعض» (1).
(«آیات قرآن) هر کدام به وسیله دیگری به سخن در آمده ومقصود خود را آشکار میسازند وبرخی بر برخی گواهی میدهد».
ما وقتی به آیات دیگر در زمینه رسالت پیامبر مراجعه میکنیم، میبینیم که قرآن، آنگاه اهل کتاب را هدایت شده میداند که آنان، به آنچه که مسلمانان ایمان آوردهاند، ایمان بیاورند، چنانکه میفرماید:
«فَاِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ آهْتَدَوا» (بقره/137).
«اگر اهل کتاب به آنچه که شما مسلمانان به آن ایمان آوردید، ایمان بیاورند در این صورت، هدایت یافته اند».
اکنون باید دید که مسلمانان به چه چیز
_______________________________
1 نهج البلاغه، خطبه شماره 192، طبع عبده.
________________________________________
ایمان آوردهاند وکتاب آسمانی آنان چه میگوید تا یهود و نصاری نیز به آن ایمان بیاورند. آنان میگویند: پیامبر اسلام، آخرین حلقه از سلسله پیامبران وخاتم آنان است، آنجا که میفرماید:
«وَ لکِنْ رَسُولُ اللهِ وَخاتَمَ النَّبِیِّینَ» (احزاب/40).
«پیام آور خداوند وخاتم پیامبران است».
این پیام آور خدا، با نظام وسیع وشریعت کلی برانگیخته شده است وآیین خود را کامل ترین شریعت ها، وکتاب خود را خاتم کتابها، وپاسدار ونگهبان آنها میداند:
«وَ اگنْزَلْنا اِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِوَ مُهَیْمِناً عَلَیهِ» (مائده/48).
«ما کتاب را به حق بر تو نازل کردیم که تصدیق کننده کتابهای پیشین ومراقب و نگهبان آنهاست».
«مهیمن» در اصل به حافظ و نگهبان وشاهد و مراقب گفته میشود. قرآن در حفظ اصول کتاب های پیشین مراقبت کامل دارد، یعنی این که هرگاه در کتاب های پیشین تحریفی رخ داد، این کتاب مراقب آنهاست وبا مراجعه به این کتاب نقاط تحریف شده در آنها، به دست میآید.
آورنده قرآن چون آخرین حلقه از سلسله پیامبران است وکامل ترین وجامع ترین شریعت را برای مردم آورده است، ازاین جهت همه جهانیان را با ندای «یا اگیّهَا النّاسُ اِنِّی رَسُولُ اللهِ اِلَیْکُمْ جَمِیعاً» (اعراف/158) مورد خطاب قرار داده و جهانی بودن رسالت خود را ابلاغ کرده، وپس از آمدن خود، برای پیروی از دیگر کتاب ها هیچ نوع مجوزی قائل نشدهاست. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در سالهای هفتم و هشتم از بعثت خود، به تمام سران کشورها که از آیین زرتشت و یا مسیح پیروی میکردند، نامه نوشته وپیروی از آیین خود را برای آنان، الزامی دانسته است و متون نامههای تبلیغی آن حضرت در کتابهای تاریخ موجود است.(1)
نتیجه سخن
هدف آیه، نفی امتیازهای موهومی است که جامعه یهود ونصاری برای خود قائل بودند. امّا این که در این زمان از چه آیین و کتابی باید پیروی نمود، در این قسمت لازم است به دیگر آیات واحادیث مراجعه کرد که همگی به طور اتّفاق پیروی از شریعت حضرت ختمی مرتبت را لازم دانسته و پیروی از آیین های دیگر را تجویز نمیکنند، چرا که زمان آنها سپری شده است.
_______________________________
1 برای آگاهی از این نامهها به کتاب فروغ ابدیت، ج2، صفحات 604 636 مراجعه فرمایید.
«اِنَّ الّذِینَ آمَنُوا وَ الّذینَ هادُوا وَ النَّصاری وَالصّابِئیِنَ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِالاعلیها السلامخِرِوَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ اگجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلا خَوْف عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» (بقره/62).
وهمچنین به همین مضمون:
«اِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الّذینَ هادُوا وَالصّابِئُونَ وَ النَّصاری مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِالاعلیها السلامخِرِوَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْف عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» (مائده/69).
«اِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَالصّابِئیِنَ وَالنّصاری وَ الْمَجُوسَ وَالَّذِینَ اگشْرَکُوا اِنَّ اللهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ القِیامَةِ اِنّ اللهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِید»( حج/17).
ازخوانندگان گرامی پاسخهای مختلفی به دست ما رسیده است که ما صورت کامل آن را منتشر میکنیم تا روشن شود که این آیه کوچکترین دلالتی بر مقصد آنان ندارد.
پاسخ:
برای آگاهی از هدف آیه، لازم است مطالبی را یاد آور شویم:
1 اندیشه برگزیدگی امّت یهود
یهودیان جهان و هم چنین مسیحیان معاصر دوران رسالت، هر یک برای خود برتری خاصی قائل بودهاند و از این طریق خود را برتر از دیگران میپنداشتند. مثلاً همه جهانیان، این جمله را از امّت یهود شنیدهاند که آنان خود را امّت برگزیده و ملّت انتخاب شده میدانند. قرآن کریم در یکی از آیات اعلام میکند که علاوه بر امّت کلیم، مسیحیان نیز چنین موقعیتی را برای خود قائل بودهاند:
«وَ قالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصاری نَحْنُ اگبْناءُ اللهِ وَ اگحِبّائُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ بَلْ اگنْتُمْ بَشَر مِمَّنْ خَلَقَ» (مائده/18).
«یهود و نصاری گفتهاند که ما فرزندان و دوستان خدا هستیم، در پاسخ آنان بگو: اگر گمان شما صحیح است، پس چرا شما را به خاطر اعمالتان عذاب میکند؟ بلکه شما بسان دیگران بشر و مخلوق خدا هستید».
چنانکه ملاحظه میشود، خداوند تعالی برای باطل ساختن منطق آنان میفرماید:
«قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ بَلْ اگنْتُمْ بَشَر مِمَّنْ خَلَقَ».
«پس چرا شما را به خاطر گناهتان عذاب میکند؟ بلکه شما بشری مانند دیگران هستید».
خودخواهی وبرتری طلبی یهود، به جایی رسیده بود که گویا از خداوند جهان بر گفتار خود، پیمانی گرفته بودند و میگفتند:
«لَنْ تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّ اگیّاماً مَعْدُودَةً» (بقره/80).
«می گفتند که ما جز چند روزی در آتش دوزخ نخواهیم ماند».
قرآن، بدنبال این تهمت، برای بی پایه شمردن گفتار آنان میفرماید:
«قُلْ اگتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللهِ عَهْداً فَلَنْ یُخْلِفَ اللهُ عَهْدَهُ اگمْ تَقُولُونَ عَلَی اللهِ ما لا تَعْلَمُونَ» (بقره/80).
«بگو آیا از خداوند بر این مطلب پیمانی گرفتهاید تا خدا به پیمان خود عمل نموده و از آن تخلف نکند؟! یا اینکه به خدا از روی جهل تهمت میزنید؟».
ازاین گفتگوها استفاده میشود که آنان خود را تافته جدا بافته ای میدانستند و یک نوع برگزیدگی خاصّی برای خویش قائل بودند. گوئی آنها عزیز دردانه خدا هستند ولطف خاصی و مهر ویژه ای بر آنان دارد. این یک مطلب.
2 الفاظی مانند یهودی ومسیحی مایه نجات نیست
از یک رشته آیات دیگر استفاده میشود که این ملّت، علاوه بر افسانه برگزیدگی، پیرامون موضوع بهشت ودوزخ و هدایت وضلالت نظر خاصی داشته و بهشت و هدایت را از آنِ کسانی میدانستند که به نژاد بنی اسرائیل و یا آیین کلیم و مسیح منتسب گردد. گویی انتساب به نژاد اسرائیل و یا انتساب به یکی از این دو آیین، میتواند انسان را از آتش دوزخ نجات دهد، ودر سلک بهشتیان در آورد، ودرهای هدایت را به روی او باز کند، هرچند از نظر عمل، در درجه پایینی باشد. آنها میگفتند:
«وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ اِلاّ مَنْ کانَ هُوداً اگوْنَصاری» (بقره/111)
«وگفتند جز یهودی ویا مسیحی کس دیگری به بهشت وارد نخواهد شد».
قرآن مجید برای درهم کوبیدن چنین اندیشه باطل، به وضوح و روشنی میگوید: انتساب به آیین یهودی و نصرانی، ملاک بهشتی بودن نیست، بلکه چیزی که میتواند انسان را بهشتی سازد، همان ایمان قلبی و تسلیم باطنی وعمل نیک است و تنها افرادی میتوانند بهشت را از آن خود بدانند که واجد حقیقت ایمان بوده و در مسیر زندگی، دارای ایمان وعمل نیک باشند، چنانکه میفرماید:
«تِلْکَ اگمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ* بَلی مَنْ اگسْلَمَ وَجْهَهُ للهِ وَ هُوَ مُحْسِن فَلَهُ اگجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوف عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ» (بقره/112111).
«این مطلب (که بهشت فقط از آنِ یهودی ویا مسیحی است) آرزویی بیش نیست، هرگاه بر گفتار خود دلیلی دارید، آن را بیاورید. بلکه بهشت از آنِ کسی است که با سراسر وجود خود تسلیم خدا شده، در حالی که نیکوکار است ودر پیشگاه خدا برای او اجر و پاداش است، وترس واندوهی به او راه ندارد».
جمله « مَنْ اگسْلَمَ» حاکی از لزوم ایمان واقعی، و جمله «وَ هُوَ مُحْسِن» گواه بر لزوم عمل به آیین وشریعت است وهر دوجمله میرساند که در روز رستاخیز، ملاک نجات، تنها نام یهودی ونصرانی بودن نیست، بلکه ملاک سعادت وخوشبختی، همان ایمان وعمل صالح است. در آیه دیگر، باز به اندیشه بیپایه آنان اشاره نموده میفرماید: آنان ملاک عمل و رستگاری را انتساب به یهودیت ونصرانیت میدانند، هر چند با شرک ودوگانه پرستی آلوده باشد:
«وَقالُوا کُونُوا هُوداً اگوْنَصاری تَهْتَدُوا» (بقره/135).
«گفتند: یهودی ویا مسیحی باشید، تا هدایت یابید».
خداوند برای بی پایه نشان دادن این منطقِ سست، فوراً راه هدایت وملاک رستگاری را نشان داده، میفرماید: هدایت در نامهای یهودیت ونصرانیت نیست، بلکه عامل هدایت این است که از آیین حنیف ابراهیم که به هیچ نوع شرک آلوده نبود، پیروی کنید:
«قُلْ بَلْ مِلَّةَ اِبْراهیمَ حَنِیفاً وَما کانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ» (بقره/135).
«بگو که به جای انتساب به یهودیت ومسیحیت، از آیین ابراهیم پیروی کنید که از مشرکان نبوده است».
ودرآیههای دیگر، برای بی ارزش ساختن گرایش به نام های بی محتوای «یهودیت» و یا «نصرانیت»، ابراهیم را از انتساب به این دو نام پیراسته دانسته و برای آن گروه اولویت قائل شده که خود را از قید این نامها آزاد سازند و از مکتب ابراهیم که همان ایمان خالص و توحید ناب و عمل صالح است پیروی کنند:
«ما کانَاِبْراهِیمُ یَهُودِیّاً وَ لا نَصْرانِیّاً وَ لکِنْ کانَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ» (آل عمران/67).
«هرگز ابراهیم یهودی ومسیحی نبود، بلکه از آیین حنیف که همان آیین توحید است پیروی میکرد و هرگز از مشرکان نبود».
از این آیات ونظایر آنها استفاده میشود که ملّت یهود ونصاری خصوصاً قوم یهود پیوسته به دو مطلب افتخار میکردند وبه همین بهانه از انجام فرایض شانه خالی میکردند و آن دو مطلب عبارتند از اینکه:
1 خود را امّت برگزیده خدا میدانستند.
2 در برابر مسئولیتهای مذهبی و فرایض آسمانی که اساس آن را ایمان و عمل صالح تشکیل میدهد، تنها به نام یهودیت ونصرانیت اکتفا میکردند. قرآن هر موقع یکی از دو پندار آنها را مطرح نموده است، با منطق ویژه خود (همه افراد بشر یکسان هست ونجات انسانها در ایمان و تسلیم واقعی وعمل به فرایض الهی و انجام کار نیک است وبس) به شدّت آنها را به باد انتقاد گرفته است.
بررسی آیه مورد سوءال
روی این بیان، مفاد آیه مورد بحث (که دستاویز گروهی از منکرانِ جهانی بودن اسلام قرار گرفته است) روشن میگردد.قرآن مجید در این آیه به اتکای آیاتی که در آنها، اندیشههای سست ملل یهود ونصاری را منعکس کرده است، به انتقاد از اندیشههای آنها پرداخته و با یک ندای جهانی و عمومی میفرماید: تمام انسانها در پیشگاه خداوند یکسان هستند، وهیچ گروهی بر گروه دیگری برتری ندارند، و این الفاظ و نام ها که هر یک مایه افتخار گروهی شده است، وچنین فکر کردهاند که انتساب به این نامها مایه نجات و باعث رستگاری است، اینها الفاظ توخالی و بی ثمری بیش نیستند ونمیتوانند برای انسانها در روز رستاخیز سعادت ورستگاری وامنیت وآرامش تأمین کنند، بلکه اساس نجات ومایه آرامش وطرد عوامل ترس واندوه در روز قیامت، جزاین نیست که انسانها براستی از صمیم قلب ایمان بیاورند، وایمان خود را با عمل صالح که نشانه وجود ایمان در دل است، توأم سازند. بدون این دو مطلب هرگز روزنه امیدی برای هیچ فردی از این ملل وجود ندارد.
بنابراین، آیه مورد بحث، ناظر به این نیست که تمام شرایع دیرینه رسمیت دارند، وبشر در انتخاب هر کدام از این طرق مختار است، بلکه آیات، تنها ابطال برتری طلبی گروهی و بی پایه شمردن الفاظی چند را در نظر دارد. این حقیقت، نه تنها در این آیات به طور روشن منعکس گردیده، بلکه در آیات دیگر نیز مطرح شده است.ازجمله در سوره والعصر که میفرماید:
«بِسْمِ اللهِ آلرَّحْمنِ آلرَّحیمِ*وَ الْعَصْرِ * اِنَّ الاِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ* اِلاّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَتَواصَوا بِالصَّبْرِ».
«به نام خداوند بخشنده مهربان. سوگند به عصر که انسان در ضرر است، مگر افرادی که ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، ویکدیگر را به پیروی از حق وصبر بر آن سفارش کنند».
قرآن مجید برای بیان این حقیقت که ملاک نجات، ایمان واقعی وانجام تکالیف است، کلمه ایمان را در آیه مورد بحث تکرار مینماید:
«اِنَّ الّذینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ النَّصاری وَ الصّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللهِ».
در این صورت مقصود از «آمنوا» در آغاز آیه کسانی هستند که به ظاهر اسلام آورده و موءمن نامیده میشوند. ومقصود از:«آمَنَ» در مرحله دوّم، ایمان واقعی است که در قلب انسان جای میگیرد وآثار آن در اعمال و افعال او ظاهر میگردد.
با توجه به این مقدمات روشن گردید که هدف آیه ابطال نژاد پرستی وفرقه گرایی یعنی «یهودی گری» و«مسیحی گری» است واین که پیروان این دو آیین خصوصیتی ندارند و تمام افراد بشر در پیشگاه خدا یکسانند. از این رو، نمیتوان از آیه نظریه «صلح کلّ» را استفاده کرد و مدعی شد که پیروان تمام مذاهب و مسالک اهل نجات هستند. اصولاً هرگز نباید در تفسیر قرآن یک آیه را گرفت و آن را مقیاس حق وباطل قرار داد و از آیات دیگر صرف نظر کرد آیات قرآن هر یک مفسّر دیگری و در مجموع همه بیانگر یکدیگر میباشند. امیر موءمنان علیه السّلام در باره آیات قرآن جمله ای دارد که لازم است همه علاقمندان به تفسیر قرآن، از آن آگاه باشند:
«وینطق بعضه ببعض، ویشهد بعضه علی بعض» (1).
(«آیات قرآن) هر کدام به وسیله دیگری به سخن در آمده ومقصود خود را آشکار میسازند وبرخی بر برخی گواهی میدهد».
ما وقتی به آیات دیگر در زمینه رسالت پیامبر مراجعه میکنیم، میبینیم که قرآن، آنگاه اهل کتاب را هدایت شده میداند که آنان، به آنچه که مسلمانان ایمان آوردهاند، ایمان بیاورند، چنانکه میفرماید:
«فَاِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ آهْتَدَوا» (بقره/137).
«اگر اهل کتاب به آنچه که شما مسلمانان به آن ایمان آوردید، ایمان بیاورند در این صورت، هدایت یافته اند».
اکنون باید دید که مسلمانان به چه چیز
_______________________________
1 نهج البلاغه، خطبه شماره 192، طبع عبده.
________________________________________
ایمان آوردهاند وکتاب آسمانی آنان چه میگوید تا یهود و نصاری نیز به آن ایمان بیاورند. آنان میگویند: پیامبر اسلام، آخرین حلقه از سلسله پیامبران وخاتم آنان است، آنجا که میفرماید:
«وَ لکِنْ رَسُولُ اللهِ وَخاتَمَ النَّبِیِّینَ» (احزاب/40).
«پیام آور خداوند وخاتم پیامبران است».
این پیام آور خدا، با نظام وسیع وشریعت کلی برانگیخته شده است وآیین خود را کامل ترین شریعت ها، وکتاب خود را خاتم کتابها، وپاسدار ونگهبان آنها میداند:
«وَ اگنْزَلْنا اِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِوَ مُهَیْمِناً عَلَیهِ» (مائده/48).
«ما کتاب را به حق بر تو نازل کردیم که تصدیق کننده کتابهای پیشین ومراقب و نگهبان آنهاست».
«مهیمن» در اصل به حافظ و نگهبان وشاهد و مراقب گفته میشود. قرآن در حفظ اصول کتاب های پیشین مراقبت کامل دارد، یعنی این که هرگاه در کتاب های پیشین تحریفی رخ داد، این کتاب مراقب آنهاست وبا مراجعه به این کتاب نقاط تحریف شده در آنها، به دست میآید.
آورنده قرآن چون آخرین حلقه از سلسله پیامبران است وکامل ترین وجامع ترین شریعت را برای مردم آورده است، ازاین جهت همه جهانیان را با ندای «یا اگیّهَا النّاسُ اِنِّی رَسُولُ اللهِ اِلَیْکُمْ جَمِیعاً» (اعراف/158) مورد خطاب قرار داده و جهانی بودن رسالت خود را ابلاغ کرده، وپس از آمدن خود، برای پیروی از دیگر کتاب ها هیچ نوع مجوزی قائل نشدهاست. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در سالهای هفتم و هشتم از بعثت خود، به تمام سران کشورها که از آیین زرتشت و یا مسیح پیروی میکردند، نامه نوشته وپیروی از آیین خود را برای آنان، الزامی دانسته است و متون نامههای تبلیغی آن حضرت در کتابهای تاریخ موجود است.(1)
نتیجه سخن
هدف آیه، نفی امتیازهای موهومی است که جامعه یهود ونصاری برای خود قائل بودند. امّا این که در این زمان از چه آیین و کتابی باید پیروی نمود، در این قسمت لازم است به دیگر آیات واحادیث مراجعه کرد که همگی به طور اتّفاق پیروی از شریعت حضرت ختمی مرتبت را لازم دانسته و پیروی از آیین های دیگر را تجویز نمیکنند، چرا که زمان آنها سپری شده است.
_______________________________
1 برای آگاهی از این نامهها به کتاب فروغ ابدیت، ج2، صفحات 604 636 مراجعه فرمایید.