تاملى در عوامل تحول، گسترش و تشدید دینپژوهى در قرن بیستم (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
برخى از محققان و اندیشمندان در بیان علل گسترش و تشدید دین پژوهى در قرن نوزدهم، این علل و عوامل را بدین ترتیب برشمردهاند: 1. گسترش فتوحات استعمارى، 2. انتشار نظریهى داروین، 3. پیشرفتهاى مردم شناسى، 4. پیشرفتهاى باستان شناسى و زبانشناسى، 5. پیدایش نظریات جدید در باب منشا دین. (1)
نوشتار حاضر نیز در راستاى کلى پاسخ به پرسش اصلى یعنى علل گسترش دین پژوهى در صدد آن است تا تاملى در ریشهیابى گسترش دین پژوهى و عوامل تشدید آن در قرن بیستم داشته باشد.
قرن بیستم وارث قرن نوزدهم بود. عواملى که در قرن نوزدهم در باب تشدید دین پژوهى مؤثر واقع شده بود، اکثرا پا برجا بود و به حیات خود ادامه مىداد. لیکن در قرن بیستم وقایعى رخ داد و پدیدههایى ظهور کرد که به طور مستقل اسباب توجه دین پژوهان را به دین جلب کرده و زمینهى پژوهشها و تحقیقات دامنهدارى را فراهم آورد. دین پژوهى در قرن بیستم هم از نظر کیفى و هم از نظر کمى تحولات چشمگیرى را به خود دیده است. یکى از متفکران در مورد عمق این تحول چنین مىنویسد:
«شیوهى نگاه ما به مسایل تغییر کرده است، از این رو هنگامى که به مطالعهى کتابى در باب موضوع پژوهش حاضر تفکر دینى که در اوایل این قرن نگاشته شده است، مىپردازیم، به نوعى با آن احساس بیگانگى مىکنیم. البته اینکه این تغییر را باید به فال نیک گرفتیا نه، به طور حتم نمىتوان سخن گفت. لیکن در این نکته تردیدى نیست که تغییرى بالنسبه بنیادین روى داده است...» . (2)
عوامل مؤثر در گسترش، تشدید و تحول دین پژوهى را در قرن بیستم مىتوان به طور کلى به عوامل «عملى» و عوامل «نظرى» تقسیم کرد. مراد از عوامل عملى، تحولات و پدیدههاى اجتماعى و سیاسى است و مراد از عوامل نظرى، پیدایش جریانهاى فکرى و مکاتب و اندیشهها و آراى جدید و... مىباشد.
الف: عوامل عملى: اجتماعى و سیاسى
برخى از عوامل اجتماعى و سیاسى را که به نوعى در تحول و بسط دین پژوهى دخیل بودهاند مىتوان بدین ترتیب نام برد:
1. جنگهاى جهانى اول و دوم
جنگهاى عظیم و ویرانگر جهانى اول و دوم، هم به طور مستقیم و هم غیر مستقیم، تاثیراتى را در امر دین پژوهى و دین شناسى به بار آورد. از میان مسایل و تاملات عدیدهاى که پس از این دو جنگ به اذهان متفکران راه یافت و یا حتى در میان تودهى مردم مطرح گشت مسایلى از قبیل امکان خود بسندگى انسان، مساله شرور، نیروهاى مخرب درونى و بیرونى انسان، غایت زندگى و معناى آن و... بودند که هر یک به نوعى با مباحث دین شناسى مرتبط بوده و سبب ایجاد بحثها و تاملات دامنهدارى در این حوزه مىگردیدند.
از طرف دیگر یکى از تغییرهایى که در باب علل جنگ مطرح مىشد تهى شدن ارزشهاى دینى بود، همان که نیچه در بیان نمادین (سمبولیک) خود از آن با عنوان «خدا مرده است» نام برد. تفاسیرى از این دست زمینه را براى تاملات دین شناختى فراهم مىکرد.
از سوى دیگر هم، جنگهاى جهانى، با ایجاد زمینه براى پیدایش و ظهور یا تقویت مکاتب خاص فکرى و عملى از قبیل مکتب اگزیستانسیالیسم و... به طور غیر مستقیم حرکتها و جریانهایى را در عالم دین پژوهى به وجود آوردند.
2. به قدرت رسیدن مکاتب ضد دینى
از جملهى عوامل تشدید و تحول دین پژوهى و از جملهى حوادث بىنظیر تاریخ به قدرت رسیدن مکاتب ضد دینى، در سطح بسیار وسیع، در جهان بود. به قدرت رسیدن تفکر مارکسیستى در روسیه و نیز حاکم شدن تفکر مائوئیستى که گونهاى تفسیر خاص از تفکر مارکسیستى بود در چین و بسط این اندیشهها در اروپاى شرقى و کشورهاى آسیاى جنوب شرقى وخاورمیانه و آفریقا و آمریکاى لاتین، زمینهى رویارویى عظیمى را میان علاقمندان به دین و غیر دینداران فراهم آورده بود. یکى از صحنههاى عظیم و پر برخورد و عمیق این رویارویى مربوط به چالشهاى عمیق نظرى میان این دو دیدگاه بود. چالشهایى که در طى سالهاى متمادى رخ داد سبب تحولات و گسترش قابل ملاحظهاى در امر دین پژوهى گردید. براى مثال در کشور خودمان که در معرض جدىترین امواج ضد دینى قرار داشت مساعى عمدهى علماى دین و روشنفکران دینى معطوف به تحلیل دقیق دین و پاسخگویى به مشکلات نظرىاى بود که از طرف مارکسیستها مطرح مىشد. در همین عرصهى برخورد و کشمکشهاى نظرى بود که کلام و الهیات و نیز روشهاى دین پژوهى غناى کیفى و گسترش کمى مىیافت. بهترین آثار و عمیقترین آنها در حوزهى مباحث دینى مانند اصول فلسفه و روش رئالیسم و... در همین دوره شکل گرفت. روشهاى دین پژوهى از حالتسنتى فراتر رفت، زبان الهىدانان از تعقید سنتى پیراسته شده، رویکردهاى نوینى به متون دینى صورت گرفت و .... کاملا روشن است که بنا به قاعدهى عرفتشناختى معروف که: «تعرف الاشیاء باضدادها او باغیارها» ، دینداران آنگاه که براى نقد تفکر مارکسیستى مجبور به شناسایى آن مىشدند و آنگاه پس از ابطال آن ره به سوى بیان آراى خود مىسپردند، راى خودى جایگاه، موقعیت و وضوح تازهاى به خود مىگرفت و زوایاى جدیدى از آن آشکار مىگردید و حتى گاهى این غیر خودى سبب اختلاف نظرهایى در میان خودىها در باب نحوهى تفسیر دیدگاه دینى مىگردید. عالم مسیحیت نیز چنین بود.
3. دخالت دین در عرصهى تحولات و حرکتهاى اجتماعى و سیاسى
از نیمهى دوم قرن نوزدهم به این طرف، حرکتها و جریانهایى در سطح اجتماعى و سیاسى به وقوع پیوست که عمدتا و اساسا به پشتوانهى دین و با الهام از دین صورت مىگرفت. براى مثال حرکتهاى سید جمال الدین اسد آبادى در مصر، افغانستان و ایران و...، محمد عبده، قاسم امین، رشید رضا، حسن البنا، سید قطب و... در مصر، جنبش اسلامى در هند، لیبى، سوریه، پاکستان و... از این قبیلند. در سرتاسر این سالها ما شاهد نهضتها و حرکتهاى اجتماعى و سیاسى چشمگیرى بودیم که نشات گرفته از متن دین و یا الهام گرفته از شریعتبوده استبراى مثال حادثه تحریم تنباکو، جریان مشروطیت و... از این قبیلند.
حرکتهاى اجتماعى و سیاسى ملهم از دین تنها به جهان اسلام اختصاص ندارد، بلکه در جهان مسیحیت نیز این وضع تکرار شده است. یکى از حرکتهاى چشمگیرى که در دامن مسیحیت صورت گرفته استبا نام الهیات رهایى بخش Li bration TheolojyLi خوانده مىشود. این نهضتى است که در آمریکاى لاتین از متن کلیسا براى رویارویى با ظلم و بىعدالتىهاى جامعهى آمریکاى لاتین ایجاد شده است. از جهتى در باب دیدگاه این جنبش باید گفت : در عین حال که این حرکت از شیوهها و یافتههاى مکاتب بشرى وحتى الحادى مانند مارکسیسم سود مىبرد لیکن این رویه تنها مربوط به حوزهى عمل است و در مقام نظر و جنبهى نظرى و اعتقادى کاملا صبغهى دینى داشته و اساسا معتقد به باورهاى دینى است . این جنبش سوسیالیسم و... را صرفا یک نوع راه حل عملى براى حل معضلات اقتصادى و اجتماعى جامعه آمریکاى لاتین تلقى مىکند. (3)
قرن بیستم شاهد یک تحول قابل توجه سیاسى و اجتماعى دیگرى نیز که ملهم از دین بود، شد و آن به استقلال رسیدن هندوستان بود. مهاتما گاندى در هند توانستبا تکیه بر شعارهایى دینى از قبیل «بى باکى» ، «حقیقت جویى» و «عدم خشونت» (4) و عمل بدانها، که محورهاى مهم دینى وى و هندىها را تشکیل مىداد، تحول بزرگى در هندوستان ایجاد کند و حرکت عظیمى را رهبرى و به انجام رساند.
تحول اجتماعى و سیاسى شگرفى که به نام و با صبغهى کاملا دینى در این قرن اتفاق افتاد، انقلاب اسلامى ایران بود که به دست امام خمینى رحمه الله رخ داد. به نظر مىرسد که در میان تحولات اجتماعى و سیاسى دینى، انقلاب اسلامى ایران بیشترین تاثیر را از دین پذیرفته باشد. انقلاب دینى ایران و پیامدهاى آن بیشترین تلاطم و حرکت و مساله آفرینى را در اذهان متفکران و دین پژوهان سبب گردیده است. براى مثال حتى متفکران و فلسفى اندیشان پست مدرنه چون میشل فوکو نیز به دنبال تحلیل و حل و تبیین ماجراى اجتماعى و سیاسى جدیدى بودند که با نام دین در ایران شکل گرفته بود. (5)
حاصل آنکه تحولات اجتماعى و سیاسى که به نام دین و ملهم از آن صورت گرفته است، زمینه یا زمینههاى مساعدى را براى پژوهشهاى عمیق و گسترده در باب دین فراهم آورده است. امروز دین پژوهان و دین شناسان با مقولات عدیده و متنوعى که مرتبط با دین مىباشند، مواجهند و در مورد آنها به تاملات درون دینى یا بیرون دینى جدى و عمیق اشتغال دارند. مسایلى مانند دین و سیاست، دین و حکومت، دین و اقتصاد، دین و تعلیم و تربیت، دین و حقوق بشر، دین و انقلاب و اصلاح، دین و دانشگاه، دین و فرهنگ، دین و ورزش، دین و سکولاریسم و ... از این قبیلند. بسیارى از این عناوین و موضوعات و مقولات دیگر تحت تاثیر دخالت دین در شؤون اجتماعى و سیاسى انسانها مطرح شده است و مورد تحقیق واقع مىگردند.
ب: عوامل نظرى: پیدایش مکاتب و نگرشهاى نوین
بخش دیگرى از عوامل بسط، تحول و پویایى دین شناسى مربوط به تغییر نگرشها و ایجاد مکاتب فکرى و عملى متعدد در قرن بیستم مىباشد.
پیدایش مکاتبى مانند پراگماتیسم، پوزیتیویسم، مارکسیسم، اگزیستانسیالیسم یا فلسفهى وجودى، فلسفهى تحلیلى و دیدگاههایى چون پدیدار شناسى و نگرشهاى نوین در لیبرالیسم از یک طرف و از طرف دیگر تحول و رشد روز افزون در علوم انسانى مانند جامعه شناسى، روانشناسى، اقتصاد، حقوق، تاریخ و... و نیز تحولات شگرفى که در علوم تجربى رخ داده است، به خصوص در فیزیک و زیستشناسى، زمینههاى تحول و گسترش دین پژوهى را فراهم آورده است.
براى نمونه اگر چنان که نظرى به مکتب فلسفهى وجودى یا اگزیستانسیالیسم بیفکنیم و تاثیرات آن را در مطالعات مربوط به دین جویا شویم خواهیم دید که این مکتب که خود در باب مقولاتى انسانى چون هستى اصیل، فهم، فرا فکنى، زبان، احساس، اختیار، تصمیم و انتخاب، مرگ، گناه و تقصیر، غربت وجدان، انسانیتحقیقى، تاریخ، جامعه، فرجام فرد و ... بحث مىکند، اثر قابل توجهى در دیدگاههاى دین پژوهان و متکلمان و الهى دانان و ... گذاشته است، اثرى که زوایاى متعددى از دین پژوهى را، اعم از قالب، محتوى، روش و... تحت تاثیر قرار داده است. یکى از محققان در این باب مىنویسد:
«فلسفه وجودى در دهههاى اخیر در واقع نوعى فلسفهى پر نفوذ در میان متکلمان بوده است. شاید بتوان گفت که مقدار معتنابهى از مبتکرترین تفکر کلامى این قرن از مواجههى با فلسفه وجودى سرچشمه گرفته است» . (6)
علاوه بر چالشها و داد و ستدهایى که میان معرفت دینى و مکاتب فلسفى، علوم انسانى و علوم تجربى رخ داده و توجه دین پژوهان را با شدت و گستردگى تام به خود جلب نموده است، مسایل دیگرى نیز در قرن بیستم رخ داده است که به نظر مىرسد آن نیز در امر دین پژوهى مؤثر بوده است و توجه پژوهشگران را به خود جلب نموده است:
1. قرن بیستم قرنى هست که مطلق بودن دانش تجربى رفته رفته به زیر سؤال برده شده است و این نگرش که دانش تجربى رمز پیشرفت مادى و معنوى است، تغییر یافته است و برخى صریحا ادعا مىکنند که:
«نمىتوان گفت که امید به پیشرفت اخلاقى و عقلانى یا مادى در آینده [فقط] به موفقیتهاى دانش تجربى وابسته است». (7)
بدین ترتیب تامل در دیگر عناصر فرهنگ بشرى و از جمله دین، در این قرن، مورد توجه قرار مىگیرد و تحقیق در زوایاى آن و آشکار نمودن عناصر و مقولات ادیان، به جد و با روشهاى متعدد مورد عنایت قرار مىگیرد.
2. ظهور جریان پست مدرنیسم و طرح مباحثى چون نقد مدرنیسم، ایدئولوژیکى بودن خود مدرنیسم، نقد ناپذیرى و نا ارجحیت فرهنگها، گفتمانها و... ، طرح مساله عقلانیت و عقلانیت تاریخى، نفوذ ایدئولوژى در تمام عرصهها اعم از دینى یا غیر دینى و ... سبب طرح مسایل جدید شده و علایق نو و چالشهاى بى سابقهاى را در عرصهى دین پژوهى دامن زده است.
پىنوشتها:
1. فنایى، ابوالقاسم، درآمدى بر فلسفهى دین و کلام جدید، اشراق، سال 75، ص 21 25.
2. مک کوارى، جان، تفکر دینى در قرن بیستم، ترجمهى بهزاد سالکى، امیرکبیر، سال 78، ص 26.
3. براى آگاهى بیشتر ر.ک: مصطفى کاشانى، لیلى، کلیاتى دربارهى الهیات رهایى بخش، مؤسسه بینالمللى کتاب، سال 67.
4. لعل نهرو، جواهر، کشف هند، ج2، ترجمهى محمود تفضلى، امیر کبیر، سال 61، ص 597 598، 604 605.
5. ر.ک: فوکو، میشل، ایرانیها چه رؤیایى در سر دارند؟ ، ترجمه حسین معصومى همدانى، هرمس، سال 77.
6. مک کوارى، جان، فلسفهى وجودى، ترجمهى محمد سعید حنایى کاشانى، هرمس، سال 77، ص 276.
7. همان، ص 34.
نوشتار حاضر نیز در راستاى کلى پاسخ به پرسش اصلى یعنى علل گسترش دین پژوهى در صدد آن است تا تاملى در ریشهیابى گسترش دین پژوهى و عوامل تشدید آن در قرن بیستم داشته باشد.
قرن بیستم وارث قرن نوزدهم بود. عواملى که در قرن نوزدهم در باب تشدید دین پژوهى مؤثر واقع شده بود، اکثرا پا برجا بود و به حیات خود ادامه مىداد. لیکن در قرن بیستم وقایعى رخ داد و پدیدههایى ظهور کرد که به طور مستقل اسباب توجه دین پژوهان را به دین جلب کرده و زمینهى پژوهشها و تحقیقات دامنهدارى را فراهم آورد. دین پژوهى در قرن بیستم هم از نظر کیفى و هم از نظر کمى تحولات چشمگیرى را به خود دیده است. یکى از متفکران در مورد عمق این تحول چنین مىنویسد:
«شیوهى نگاه ما به مسایل تغییر کرده است، از این رو هنگامى که به مطالعهى کتابى در باب موضوع پژوهش حاضر تفکر دینى که در اوایل این قرن نگاشته شده است، مىپردازیم، به نوعى با آن احساس بیگانگى مىکنیم. البته اینکه این تغییر را باید به فال نیک گرفتیا نه، به طور حتم نمىتوان سخن گفت. لیکن در این نکته تردیدى نیست که تغییرى بالنسبه بنیادین روى داده است...» . (2)
عوامل مؤثر در گسترش، تشدید و تحول دین پژوهى را در قرن بیستم مىتوان به طور کلى به عوامل «عملى» و عوامل «نظرى» تقسیم کرد. مراد از عوامل عملى، تحولات و پدیدههاى اجتماعى و سیاسى است و مراد از عوامل نظرى، پیدایش جریانهاى فکرى و مکاتب و اندیشهها و آراى جدید و... مىباشد.
الف: عوامل عملى: اجتماعى و سیاسى
برخى از عوامل اجتماعى و سیاسى را که به نوعى در تحول و بسط دین پژوهى دخیل بودهاند مىتوان بدین ترتیب نام برد:
1. جنگهاى جهانى اول و دوم
جنگهاى عظیم و ویرانگر جهانى اول و دوم، هم به طور مستقیم و هم غیر مستقیم، تاثیراتى را در امر دین پژوهى و دین شناسى به بار آورد. از میان مسایل و تاملات عدیدهاى که پس از این دو جنگ به اذهان متفکران راه یافت و یا حتى در میان تودهى مردم مطرح گشت مسایلى از قبیل امکان خود بسندگى انسان، مساله شرور، نیروهاى مخرب درونى و بیرونى انسان، غایت زندگى و معناى آن و... بودند که هر یک به نوعى با مباحث دین شناسى مرتبط بوده و سبب ایجاد بحثها و تاملات دامنهدارى در این حوزه مىگردیدند.
از طرف دیگر یکى از تغییرهایى که در باب علل جنگ مطرح مىشد تهى شدن ارزشهاى دینى بود، همان که نیچه در بیان نمادین (سمبولیک) خود از آن با عنوان «خدا مرده است» نام برد. تفاسیرى از این دست زمینه را براى تاملات دین شناختى فراهم مىکرد.
از سوى دیگر هم، جنگهاى جهانى، با ایجاد زمینه براى پیدایش و ظهور یا تقویت مکاتب خاص فکرى و عملى از قبیل مکتب اگزیستانسیالیسم و... به طور غیر مستقیم حرکتها و جریانهایى را در عالم دین پژوهى به وجود آوردند.
2. به قدرت رسیدن مکاتب ضد دینى
از جملهى عوامل تشدید و تحول دین پژوهى و از جملهى حوادث بىنظیر تاریخ به قدرت رسیدن مکاتب ضد دینى، در سطح بسیار وسیع، در جهان بود. به قدرت رسیدن تفکر مارکسیستى در روسیه و نیز حاکم شدن تفکر مائوئیستى که گونهاى تفسیر خاص از تفکر مارکسیستى بود در چین و بسط این اندیشهها در اروپاى شرقى و کشورهاى آسیاى جنوب شرقى وخاورمیانه و آفریقا و آمریکاى لاتین، زمینهى رویارویى عظیمى را میان علاقمندان به دین و غیر دینداران فراهم آورده بود. یکى از صحنههاى عظیم و پر برخورد و عمیق این رویارویى مربوط به چالشهاى عمیق نظرى میان این دو دیدگاه بود. چالشهایى که در طى سالهاى متمادى رخ داد سبب تحولات و گسترش قابل ملاحظهاى در امر دین پژوهى گردید. براى مثال در کشور خودمان که در معرض جدىترین امواج ضد دینى قرار داشت مساعى عمدهى علماى دین و روشنفکران دینى معطوف به تحلیل دقیق دین و پاسخگویى به مشکلات نظرىاى بود که از طرف مارکسیستها مطرح مىشد. در همین عرصهى برخورد و کشمکشهاى نظرى بود که کلام و الهیات و نیز روشهاى دین پژوهى غناى کیفى و گسترش کمى مىیافت. بهترین آثار و عمیقترین آنها در حوزهى مباحث دینى مانند اصول فلسفه و روش رئالیسم و... در همین دوره شکل گرفت. روشهاى دین پژوهى از حالتسنتى فراتر رفت، زبان الهىدانان از تعقید سنتى پیراسته شده، رویکردهاى نوینى به متون دینى صورت گرفت و .... کاملا روشن است که بنا به قاعدهى عرفتشناختى معروف که: «تعرف الاشیاء باضدادها او باغیارها» ، دینداران آنگاه که براى نقد تفکر مارکسیستى مجبور به شناسایى آن مىشدند و آنگاه پس از ابطال آن ره به سوى بیان آراى خود مىسپردند، راى خودى جایگاه، موقعیت و وضوح تازهاى به خود مىگرفت و زوایاى جدیدى از آن آشکار مىگردید و حتى گاهى این غیر خودى سبب اختلاف نظرهایى در میان خودىها در باب نحوهى تفسیر دیدگاه دینى مىگردید. عالم مسیحیت نیز چنین بود.
3. دخالت دین در عرصهى تحولات و حرکتهاى اجتماعى و سیاسى
از نیمهى دوم قرن نوزدهم به این طرف، حرکتها و جریانهایى در سطح اجتماعى و سیاسى به وقوع پیوست که عمدتا و اساسا به پشتوانهى دین و با الهام از دین صورت مىگرفت. براى مثال حرکتهاى سید جمال الدین اسد آبادى در مصر، افغانستان و ایران و...، محمد عبده، قاسم امین، رشید رضا، حسن البنا، سید قطب و... در مصر، جنبش اسلامى در هند، لیبى، سوریه، پاکستان و... از این قبیلند. در سرتاسر این سالها ما شاهد نهضتها و حرکتهاى اجتماعى و سیاسى چشمگیرى بودیم که نشات گرفته از متن دین و یا الهام گرفته از شریعتبوده استبراى مثال حادثه تحریم تنباکو، جریان مشروطیت و... از این قبیلند.
حرکتهاى اجتماعى و سیاسى ملهم از دین تنها به جهان اسلام اختصاص ندارد، بلکه در جهان مسیحیت نیز این وضع تکرار شده است. یکى از حرکتهاى چشمگیرى که در دامن مسیحیت صورت گرفته استبا نام الهیات رهایى بخش Li bration TheolojyLi خوانده مىشود. این نهضتى است که در آمریکاى لاتین از متن کلیسا براى رویارویى با ظلم و بىعدالتىهاى جامعهى آمریکاى لاتین ایجاد شده است. از جهتى در باب دیدگاه این جنبش باید گفت : در عین حال که این حرکت از شیوهها و یافتههاى مکاتب بشرى وحتى الحادى مانند مارکسیسم سود مىبرد لیکن این رویه تنها مربوط به حوزهى عمل است و در مقام نظر و جنبهى نظرى و اعتقادى کاملا صبغهى دینى داشته و اساسا معتقد به باورهاى دینى است . این جنبش سوسیالیسم و... را صرفا یک نوع راه حل عملى براى حل معضلات اقتصادى و اجتماعى جامعه آمریکاى لاتین تلقى مىکند. (3)
قرن بیستم شاهد یک تحول قابل توجه سیاسى و اجتماعى دیگرى نیز که ملهم از دین بود، شد و آن به استقلال رسیدن هندوستان بود. مهاتما گاندى در هند توانستبا تکیه بر شعارهایى دینى از قبیل «بى باکى» ، «حقیقت جویى» و «عدم خشونت» (4) و عمل بدانها، که محورهاى مهم دینى وى و هندىها را تشکیل مىداد، تحول بزرگى در هندوستان ایجاد کند و حرکت عظیمى را رهبرى و به انجام رساند.
تحول اجتماعى و سیاسى شگرفى که به نام و با صبغهى کاملا دینى در این قرن اتفاق افتاد، انقلاب اسلامى ایران بود که به دست امام خمینى رحمه الله رخ داد. به نظر مىرسد که در میان تحولات اجتماعى و سیاسى دینى، انقلاب اسلامى ایران بیشترین تاثیر را از دین پذیرفته باشد. انقلاب دینى ایران و پیامدهاى آن بیشترین تلاطم و حرکت و مساله آفرینى را در اذهان متفکران و دین پژوهان سبب گردیده است. براى مثال حتى متفکران و فلسفى اندیشان پست مدرنه چون میشل فوکو نیز به دنبال تحلیل و حل و تبیین ماجراى اجتماعى و سیاسى جدیدى بودند که با نام دین در ایران شکل گرفته بود. (5)
حاصل آنکه تحولات اجتماعى و سیاسى که به نام دین و ملهم از آن صورت گرفته است، زمینه یا زمینههاى مساعدى را براى پژوهشهاى عمیق و گسترده در باب دین فراهم آورده است. امروز دین پژوهان و دین شناسان با مقولات عدیده و متنوعى که مرتبط با دین مىباشند، مواجهند و در مورد آنها به تاملات درون دینى یا بیرون دینى جدى و عمیق اشتغال دارند. مسایلى مانند دین و سیاست، دین و حکومت، دین و اقتصاد، دین و تعلیم و تربیت، دین و حقوق بشر، دین و انقلاب و اصلاح، دین و دانشگاه، دین و فرهنگ، دین و ورزش، دین و سکولاریسم و ... از این قبیلند. بسیارى از این عناوین و موضوعات و مقولات دیگر تحت تاثیر دخالت دین در شؤون اجتماعى و سیاسى انسانها مطرح شده است و مورد تحقیق واقع مىگردند.
ب: عوامل نظرى: پیدایش مکاتب و نگرشهاى نوین
بخش دیگرى از عوامل بسط، تحول و پویایى دین شناسى مربوط به تغییر نگرشها و ایجاد مکاتب فکرى و عملى متعدد در قرن بیستم مىباشد.
پیدایش مکاتبى مانند پراگماتیسم، پوزیتیویسم، مارکسیسم، اگزیستانسیالیسم یا فلسفهى وجودى، فلسفهى تحلیلى و دیدگاههایى چون پدیدار شناسى و نگرشهاى نوین در لیبرالیسم از یک طرف و از طرف دیگر تحول و رشد روز افزون در علوم انسانى مانند جامعه شناسى، روانشناسى، اقتصاد، حقوق، تاریخ و... و نیز تحولات شگرفى که در علوم تجربى رخ داده است، به خصوص در فیزیک و زیستشناسى، زمینههاى تحول و گسترش دین پژوهى را فراهم آورده است.
براى نمونه اگر چنان که نظرى به مکتب فلسفهى وجودى یا اگزیستانسیالیسم بیفکنیم و تاثیرات آن را در مطالعات مربوط به دین جویا شویم خواهیم دید که این مکتب که خود در باب مقولاتى انسانى چون هستى اصیل، فهم، فرا فکنى، زبان، احساس، اختیار، تصمیم و انتخاب، مرگ، گناه و تقصیر، غربت وجدان، انسانیتحقیقى، تاریخ، جامعه، فرجام فرد و ... بحث مىکند، اثر قابل توجهى در دیدگاههاى دین پژوهان و متکلمان و الهى دانان و ... گذاشته است، اثرى که زوایاى متعددى از دین پژوهى را، اعم از قالب، محتوى، روش و... تحت تاثیر قرار داده است. یکى از محققان در این باب مىنویسد:
«فلسفه وجودى در دهههاى اخیر در واقع نوعى فلسفهى پر نفوذ در میان متکلمان بوده است. شاید بتوان گفت که مقدار معتنابهى از مبتکرترین تفکر کلامى این قرن از مواجههى با فلسفه وجودى سرچشمه گرفته است» . (6)
علاوه بر چالشها و داد و ستدهایى که میان معرفت دینى و مکاتب فلسفى، علوم انسانى و علوم تجربى رخ داده و توجه دین پژوهان را با شدت و گستردگى تام به خود جلب نموده است، مسایل دیگرى نیز در قرن بیستم رخ داده است که به نظر مىرسد آن نیز در امر دین پژوهى مؤثر بوده است و توجه پژوهشگران را به خود جلب نموده است:
1. قرن بیستم قرنى هست که مطلق بودن دانش تجربى رفته رفته به زیر سؤال برده شده است و این نگرش که دانش تجربى رمز پیشرفت مادى و معنوى است، تغییر یافته است و برخى صریحا ادعا مىکنند که:
«نمىتوان گفت که امید به پیشرفت اخلاقى و عقلانى یا مادى در آینده [فقط] به موفقیتهاى دانش تجربى وابسته است». (7)
بدین ترتیب تامل در دیگر عناصر فرهنگ بشرى و از جمله دین، در این قرن، مورد توجه قرار مىگیرد و تحقیق در زوایاى آن و آشکار نمودن عناصر و مقولات ادیان، به جد و با روشهاى متعدد مورد عنایت قرار مىگیرد.
2. ظهور جریان پست مدرنیسم و طرح مباحثى چون نقد مدرنیسم، ایدئولوژیکى بودن خود مدرنیسم، نقد ناپذیرى و نا ارجحیت فرهنگها، گفتمانها و... ، طرح مساله عقلانیت و عقلانیت تاریخى، نفوذ ایدئولوژى در تمام عرصهها اعم از دینى یا غیر دینى و ... سبب طرح مسایل جدید شده و علایق نو و چالشهاى بى سابقهاى را در عرصهى دین پژوهى دامن زده است.
پىنوشتها:
1. فنایى، ابوالقاسم، درآمدى بر فلسفهى دین و کلام جدید، اشراق، سال 75، ص 21 25.
2. مک کوارى، جان، تفکر دینى در قرن بیستم، ترجمهى بهزاد سالکى، امیرکبیر، سال 78، ص 26.
3. براى آگاهى بیشتر ر.ک: مصطفى کاشانى، لیلى، کلیاتى دربارهى الهیات رهایى بخش، مؤسسه بینالمللى کتاب، سال 67.
4. لعل نهرو، جواهر، کشف هند، ج2، ترجمهى محمود تفضلى، امیر کبیر، سال 61، ص 597 598، 604 605.
5. ر.ک: فوکو، میشل، ایرانیها چه رؤیایى در سر دارند؟ ، ترجمه حسین معصومى همدانى، هرمس، سال 77.
6. مک کوارى، جان، فلسفهى وجودى، ترجمهى محمد سعید حنایى کاشانى، هرمس، سال 77، ص 276.
7. همان، ص 34.