نظریهاى در باره محدود بودن شریعتحضرت موسى و حضرت مسیح به بنى اسرائیل (1) (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
در تاریخ و روایات اسلامى، دین پیامبر اسلامصلى الله علیه و آله و سلم قبل از بعثت، دین حنیف که شریعتحضرت ابراهیم علیه السلام بود ذکر شده است.
در حالى که بعد از ابراهیم علیه السلام خداوند پیامبرانى چند که دو نفر از آنها یعنى حضرت موسى و حضرت عیسىعلیمها السلام صاحب کتاب و شریعتبودهاند، فرستاده بود.
سؤالى که در اذهان ایجاد مىشود این است که بر این اساس باید دین مقبول نزد خداوند در زمان پیش از بعثت پیامبر اسلامصلى الله علیه و آله و سلم آخرین دین الهى یعنى مسیحیتباشد.
به عبارت دیگر: چگونه دین حنیف، با وجود شریعتهاى متاخرتر (مسیحیت و یهود) در عصر پیش از ظهور حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلممورد قبول خداوند قرار گرفته است؟
ما در این نوشتار سعى مىکنیم جواب سؤال را با بررسى قرآن کریم و کتاب مقدس [تورات و انجیل] پیدا نماییم.
فرضیهاى که ما براى پاسخ پرسش مذکور داریم این است که دین حضرت ابراهیم علیه السلام دینى جهانى بوده [لا اقل نسبتبه محدوده عراق، حجاز، فلسطین، شام و مصر] درحالىکه دین یهود و مسیحیت هر دو قومى و مربوط به بنى اسرائیل بودهاند.
ابتدا آیات قرآنى را بررسى مىنماییم تا دریابیم آیا از دیدگاه قرآن کریم، دین مسیحیت و یهود دین جهانى استیا مختص قوم بنى اسرائیل؟
سپس همین مقوله از دیدگاه تورات و انجیل بررسى مىگردد.
اختصاص شریعتحضرت موسى علیه السلام به بنى اسرائیل در قرآن
1. قوله تعالى:
«و آتینا موسى الکتاب و جعلناه هدى لبنى اسرائیل الا تتخذوا من دونى وکیلا» (اسراء/2).
2. قوله تعالى:
«و لقد آتینا موسى الکتاب فلا تکن فى مریة من لقائه و جعلناه هدى لبنى اسرائیل» (سجده/23).
در این آیات کریمه پیامبرى حضرت موسى علیه السلام و نزول کتاب بر او را مطرح کرده و در ادامه آیه آن حضرت را هادى بنى اسرائیل معرفى مىکند. از آنجایىکه سخن از جعل (قرار دادن، تعیین کردن) است و لام جر در اینجا نمىتواند بر مالکیت دلالت داشته باشد پس به معنى اختصاص استیعنى اختصاص رسالتحضرت موسى علیه السلام به بنى اسرائیل.
3. قوله تعالى:
«یا بنى اسرائیل اذکروا ...» (بقره/40)،
«... و اذ آتینا موسى الکتاب و الفرقان لعلکم تهتدون» (بقره/53).
در این آیهى کریمه که طى آن خداوند، نعمتهاى خویش بر بنى اسرائیل را مىشمرد، یکى از نعمتهاى خود را، رسالتحضرت موسى علیه السلام ذکر کرده و حکمت این رسالت را هدایتبنىاسرائیل ذکر مىکند.
4. قوله تعالى:
«من اجل ذلک کتبنا على بنى اسرائیل انه من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فى الارض فکانما قتل الناس جمیعا...» (مائده/32).
در آیه، حکم قصاص را که در تورات آمده است (و در تورات فعلى نیز عین عبارت محفوظ مانده) با عبارت «کتبنا على بنى اسرائیل» معرفى کرده است. این نشانگر اختصاص خطاب تورات به این قوم است.
5.قوله تعالى:
«...قد جئتکم ببینة من ربکم فارسل معى بنى اسرائیل» (اعراف/105).
در آیه کریمه علتبعثتحضرت موسى علیه السلام و محاجه او با فرعون، آزاد سازى بنى اسرائیل و هجرت قوم همراه موسى عنوان شده است.
6. قوله تعالى:
«...انى خشیت ان تقول فرقتبین بنى اسرائیل» (طه/94).
هارون علتسخن نگفتن خود بر بنى اسرائیل (در قضیه سامرى) را ترس از ناراحتى موسى علیه السلام از تفرقه میان بنى اسرائیل آورده است.
7. قوله تعالى:
«و لقد آتینا موسى الهدى و اورثنا بنى اسرائیل الکتاب» (غافر/53).
در این آیهى ، قرآن بنى اسرائیل را وارثان کتاب موسى و شریعت او معرفى مىکند.
علاوه بر این آیات، سراسر قصص بنى اسرائیل و موسىعلیه السلام مشعر به قومى بودن شریعت آن پیامبر الهى است.
اختصاص شریعت موسى علیه السلام به بنىاسرائیل در تورات
تورات در سفر خروج باب سوم در بیان سخن گفتن خدا با موسى علیه السلام از میان آتشى بر شاخه درخت در آیات 139 مىگوید:
«والان اینک استغاثه بنى اسرائیل نزد من رسیده است و ظلمى را نیز که مصریان بر ایشان مىکنند دیدهام، (9).پس اکنون بیا ترا نزد فرعون بفرستم و قوم من بنى اسرائیل را از مصر بیرون آورى، (10). ...گفت البته با تو خواهم بود و علامتى که من تو را فرستادهام این باشد که چون قوم را از مصر بیرون آورى خدا را بر این کوه عبادت خواهید کرد،( 11). موسى به خدا گفت اینک چون من نزد بنى اسرائیل برسم و بدیشان گویم خداى پدرانشان مرا نزد شما فرستاده است و از من بپرسند که نام او چیستبدیشان چه گویم؟13»؟ (2)
در این عبارات، علت رسالت موسى علیه السلام را نجات بنى اسرائیل و غایت آن را عبادت بنى اسرائیل وخطاب آن را به بنى اسرائیل بیان مىکند.
و در سفر خروج باب ششم مىگوید:
«... بنابر این بنى اسرائیل را بگو من یهوه هستم و شما را از زیر مشقتهاى مصریان بیرون خواهم آورد و...(6) و شما را خواهم گرفت تا براى من قوم شوید و شما را خدا خواهم بود...(7) وشما را خواهم رسانید به زمینى که در باره آن قسم خوردم که آن را به ابراهیم و اسحاق و یعقوب بخشم....(8)
در این عبارات سخن از قوم برگزیده. است که یهوه خداى آنان است و آنان را از ظلم ما نجات داده و به وعدهاش به پدران آنها وفا مىکند.
در همان سفر در باب هشتم مىگوید:
و او را بگو خداوند چنین مىگوید: قوم مرا رها کن تا مرا عبادت کنند(20) زیرا اگر قوم مرا رها کنى همانا بر تو وبندگانت و قومت و خانههایت انواع مگسها فرستم و خانههاى مصریان و زمینى که بر آنند از انواع مگسها پر خواهند شد (21) و در آن روز زمین جوشان را که در آن مقیمند جدا سازم که در آنجا مگسى نباشد تا بدانى که من در میان این زمین یهوه هستم(22) و فرقى در میان قوم خود و قوم تو گذارم... (23)... و فرعون، موسى و هارون را خوانده گفتبروید و براى خداى خود قربانى در این زمین بگذرانید(25) موسى گفت چنین کردن نشاید زیرا آنچه که مکروه مصریان استبراى یهوه خداى خود ذبح مىکنیم [ مصریان گاو را خدا مىدانستند و آن را تقدیس و عبادت مىکردند] اینک چون مکروه مصریان را پیش روى ایشان ذبح نماییم آیا ما را سنگسار نمىکنند.(26)
این عبارت تورات، قوم بنى اسرائیل را قوم خدا، در مقابل قوم فرعون، خوانده است که خدا نیز این تبعیض را اعمال مىکند. آنگاه در قسمت دیگر احترام (یا لا اقل عدم تعرض و تهاجم فکرى موسى ) به معتقدات و رسوم مصریان (یا کار نداشتن به آنها) را مىآورد.
در باب دوازدهم همان سفر مىگوید:
... این همان شب خداوند است [فصح] که بر جمیع بنى اسرائیل نسلا بعد نسل واجب است که آن را نگاه دارند.(42) و خداوند به موسى و هارون گفت این است فریضه فصح که هیچ بیگانه از آن نخورد(43) واما هر غلام زر خرید او را ختنه کن و پس آن را بخورد(44) نزیل و مزدور آن را نخورند.(45)
ملاحظه مىگردد خطاب تشریع در این عبارت صریحا به بنى اسرائیل است و همچنانکه مىدانیم عید فصح را یهودیان و مسیحیان[دو دین بنى اسرائیل] اجرا مىکنند.
در بابهاى بیستم و بیست و یکم تا بیست و سوم و سى و پنجم از سفر خروج، احکام شریعت که همگى خطاب به بنى اسرائیل و به مناسبتها و شرایط آنهاستبیان گشته است . در آخر باب بیست و سوم تصرف زمینهاى اقوام مجاور به دست اسرائیلیان و بردگى آنها براى اسرائیلیان وعده شده است.
سفر لاویان نیز در جاى جاى به بنى اسرائیل خطاب کرده و احکام و دستورهاى مذهبى و اجتماعى بنى اسرائیل را بیان مىکند. در این سفر هارون و فرزندانش به منصب کهانتبنىاسرائیل نصب شدهاند.
در سفر اعداد که قسمت اعظمى از آن به شمارش طایفههاى بنى اسرائیل و شجرههایشان اختصاص دارد، در باب دوازدهم اعتراض هارون و مریم به موسى به خاطر ازدواج با زن حبشى ذکر شده که وضعیت قومى این دین را نشان مىدهد.
در سفر تثنیه باب پنجم مىگوید:
«و موسى تمامى بنى اسرائیل را خوانده به ایشان گفت: اى اسرائیل! احکامى را من امروز به گوش شما مىگویم بشنوید تا آنها را یاد گرفته متوجه باشید که آنها را بجا آورید».(1)
در همان سفر باب چهاردهم مىگوید:
شما پسران، یهوه خداى خود هستید پس براى مردگان، خویشتن را مجروح منمایید و ما بین چشمان خود را متراشید زیرا تو براى یهوه خدایت قوم مقدس هستى و خداوند تو را براى خود برگزیده است تا از جمیع امتهایى که بر روى زمیناند به جهت او قوم خاص باشى.
این عبارات که از جاهاى مختلف تورات آورده شده، تنها نمونههایى هستند که شاهد مدعاى ما از نظر توراتند.
اختصاص شریعت عیسى علیه السلام به بنىاسرائیل در قرآن
1. «و اذ قال عیسى ابن مریم یا بنى اسرائیل انى رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدى من التوراة و مبشرا...» (صف/6).
2. «اذ قالت الملائکة یا مریم ان الله یبشرک بکلمة منه اسمه المسیح عیسى... » (آل عمران/45)،
«و یعلمه الکتاب و الحکمة و التوراة و الانجیل و رسولا الى بنى اسرائیل انى قد جئتکم بآیة من ربکم... و مصدقا لما بین یدى من التوراة و لاحل لکم بعض الذى حرم علیکم...» .(آل عمران/5048)
3.«...و قال المسیح یا بنى اسرائیل اعبدوا الله ربى و ربکم...» (مائده/72).
4.«و لما ضرب ابن مریم مثلا اذا قومک منه یصدون و قالوا ءآلهتنا خیر ام هو ما ضربوه لک الا جدلا بل هم قوم خصمون ان هو الا عبد انعمنا علیه و جعلناه مثلا لبنى اسرائیل» (زخرف/57 59).
بیان کوتاه آیات مذکور:
در آیه ردیف یک، رسالتحضرت عیسى به بنى اسرائیل تصریح شده است. اختصاص سالتحضرت عیسى بن مریم به قوم بنى اسرائیل با صراحتبیشتر و به زبان خداوند در آیات ردیف 2 ذکر شده و در تبیین آن یکى از ماموریتهاى وى را تحلیل بعضى از محرمات تورات (که کتاب اختصاصى بنى اسرائیل بود) دانسته است.
آیه ردیف 3 خطاب حضرت عیسى به بنى اسرائیل را آورده و در آیهردیف 4 او را مثل براى بنى اسرائیل آورده (راهنما و الگو و هادى) و معرفى نموده است.
اینها چند نمونه از آیات مربوط به حضرت عیسى علیه السلام هستند که به طور واضحى از آنها مىتوان بر اختصاص شریعت عیسى (مسیحیت) به بنى اسرائیل استدلال کرد.
اختصاص شریعت عیسى علیه السلام به بنى اسرائیل در انجیل
در انجیل متى باب دوم آیات یکم تا هفتم مىگوید:
و چون عیسى در ایام هیرودیس پادشاه در بیت لحم یهودیه تولد یافت ناگاه مجوسى چند از مشرق به اورشلیم آمده گفتند کجاست آن مولود که پادشاه یهود است زیرا که ستاره او را در مشرق دیدهایم و براى پرستش او آمدهایم اما هیرودیس پادشاه چون این را شنید مضطرب شد و تمام اورشلیم با وى، پس همه رؤساى کهنه و کاتبان قوم را جمع کرده از ایشان پرسید که مسیح کجا باید متولد شود؟ بدو گفتند در بیت لحم یهودیه; زیرا که از نبى چنین مکتوب است و تو اى بیت لحم در زمین یهودا از سایر سرداران یهودا هرگز کوچکتر نیستى زیرا که از تو پیشوایى به ظهور خواهد آمد که قوم من اسرائیل را رعایتخواهد نمود.
در همان انجیل باب 15 آیات 21تا 27 مىگوید:
پس عیسى از آنجا بیرون شده به دیار صور و صیدون رفت ناگاه زن کنعانیه (غیر اسرائیلى) از آن حدود بیرون آمده فریاد کنان وى را گفت: خداوندا پسر داودا بر من رحم کن، زیرا دختر من سخت دیوانه است لیکن هیچ جوابش نداد تا شاگردان او پیش آمده خواهش نمودند که او را مرخص فرماى زیرا در عقب ما شورش مىکند او در جواب گفت فرستاده نشدهام مگر به جهت گوسفندان گم شده خاندان اسرائیل.
در این عبارت حضرت عیسى علیه السلام صریحا رسالتخویش را به جهت گوسفندان گم شده خاندان اسرائیل مىداند وحتى از شفا دادن به غیر بنى اسرائیل ابتدا امتناع مىکند.
انجیل متى در باب 27 آیه 11 مىگوید:
«...اما عیسى در حضور والى ایستاده بود پس والى از او پرسیده گفت آیا تو پادشاه یهود هستى. عیسى بدو گفت تو مىگویى».
آن گونه که واضح است منظور از «پادشاه» در سلطنت ظاهرى نبود چون که عیسى چنین موقعیتى نداشت پس مراد پیامبرى یهود بود; زیرا که انبیاى بنى اسرائیل، امرا و پادشاهان آنان نیز بودند.
در انجیل لوقا آیه 31 تا 32 از باب اول مىگوید:
فرشته بدو گفت اى مریم ترسان مباش زیرا که نزد خدا نعمتیافته و اینک حامله شده پسرى خواهى زایید و او را عیسى خواهى نامید او بزرگ خواهد بود و به پسر حضرت اعلى مسمى شود و خداوند تخت پدرش داود را بدو عطا خواهد فرمود× و او بر خاندان یعقوب تا به ابد پادشاهى خواهد کرد و سلطنت او را نهایت نخواهد بود.
در این فرازها نیز پادشاهى عیسى بر بنى اسرائیل ذکر شده است.
در انجیل یوحنا باب 19 آیه یکم تا سوم مىگوید:
پس پیلاطس عیسى را گرفته تازیانه زد و لشکریان تاجى از خار بافته بر سرش گذاردند و جامه ارغوانى بدو پوشانیدند و مىگفتند سلام اى پادشاه یهود و طبانچه بدو مىزدند.
نتیجه بحث
ما در بررسى متون مورد نظر از قرآن و تورات و انجیل به این نتیجه رسیدیم که دین یهود و کتاب تورات دینى است قومى و خطاب آن به بنى اسرائیل (فرزندان یعقوب) مىباشد و خطابى به سایر امم ندارد لذا آنها مکلف به آن نیستند و چنین محدودیتى تا آنجا که سراغ داریم از سوى علماى یهودى نفى نشده است.
دین مسیحیت نیز، آنگونه که از قرآن و انجیل استنباط شد، به قوم بنى اسرائیل اختصاص داشته است.
البته پولس [کسى که یهودى بود و با مسیحیان به شدت مخالفت مىکرد ولى بعدا مسیحى شد] براى اولین بار دعوت را به میان غیر بنى اسرائیل نیز برد.
با این بیان روشن مىگردد که دین حضرت ابراهیم علیه السلام عمومى بوده و در عصر پیش از بعثت پیامبر اسلامصلى الله علیه و آله و سلم در میان غیر اسرائیلیان رواج داشته و آنان مکلف به دین حنیف بودهاند.
از سوى دیگر، چنان که اشاره شد، مخاطبان دین یهود و مسیحیت، بنىاسرائیل بودهاند. از اینرو، در حنفى بودن عدهاى از مردم از جمله حضرت محمدصلى الله علیه و آله و سلم در جزیرةالعرب پیش از بعثت اشکالى متوجه نخواهد بود.
پىنوشتها:
1. این مقاله زیر نظر استاد توفیقى توسط جناب آقاى محمود احمدى، دانشجوى سال چهارم رشته تخصصى علم کلام تنظیم شد.
2. کتاب المقدس، ص 89.
در حالى که بعد از ابراهیم علیه السلام خداوند پیامبرانى چند که دو نفر از آنها یعنى حضرت موسى و حضرت عیسىعلیمها السلام صاحب کتاب و شریعتبودهاند، فرستاده بود.
سؤالى که در اذهان ایجاد مىشود این است که بر این اساس باید دین مقبول نزد خداوند در زمان پیش از بعثت پیامبر اسلامصلى الله علیه و آله و سلم آخرین دین الهى یعنى مسیحیتباشد.
به عبارت دیگر: چگونه دین حنیف، با وجود شریعتهاى متاخرتر (مسیحیت و یهود) در عصر پیش از ظهور حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلممورد قبول خداوند قرار گرفته است؟
ما در این نوشتار سعى مىکنیم جواب سؤال را با بررسى قرآن کریم و کتاب مقدس [تورات و انجیل] پیدا نماییم.
فرضیهاى که ما براى پاسخ پرسش مذکور داریم این است که دین حضرت ابراهیم علیه السلام دینى جهانى بوده [لا اقل نسبتبه محدوده عراق، حجاز، فلسطین، شام و مصر] درحالىکه دین یهود و مسیحیت هر دو قومى و مربوط به بنى اسرائیل بودهاند.
ابتدا آیات قرآنى را بررسى مىنماییم تا دریابیم آیا از دیدگاه قرآن کریم، دین مسیحیت و یهود دین جهانى استیا مختص قوم بنى اسرائیل؟
سپس همین مقوله از دیدگاه تورات و انجیل بررسى مىگردد.
اختصاص شریعتحضرت موسى علیه السلام به بنى اسرائیل در قرآن
1. قوله تعالى:
«و آتینا موسى الکتاب و جعلناه هدى لبنى اسرائیل الا تتخذوا من دونى وکیلا» (اسراء/2).
2. قوله تعالى:
«و لقد آتینا موسى الکتاب فلا تکن فى مریة من لقائه و جعلناه هدى لبنى اسرائیل» (سجده/23).
در این آیات کریمه پیامبرى حضرت موسى علیه السلام و نزول کتاب بر او را مطرح کرده و در ادامه آیه آن حضرت را هادى بنى اسرائیل معرفى مىکند. از آنجایىکه سخن از جعل (قرار دادن، تعیین کردن) است و لام جر در اینجا نمىتواند بر مالکیت دلالت داشته باشد پس به معنى اختصاص استیعنى اختصاص رسالتحضرت موسى علیه السلام به بنى اسرائیل.
3. قوله تعالى:
«یا بنى اسرائیل اذکروا ...» (بقره/40)،
«... و اذ آتینا موسى الکتاب و الفرقان لعلکم تهتدون» (بقره/53).
در این آیهى کریمه که طى آن خداوند، نعمتهاى خویش بر بنى اسرائیل را مىشمرد، یکى از نعمتهاى خود را، رسالتحضرت موسى علیه السلام ذکر کرده و حکمت این رسالت را هدایتبنىاسرائیل ذکر مىکند.
4. قوله تعالى:
«من اجل ذلک کتبنا على بنى اسرائیل انه من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فى الارض فکانما قتل الناس جمیعا...» (مائده/32).
در آیه، حکم قصاص را که در تورات آمده است (و در تورات فعلى نیز عین عبارت محفوظ مانده) با عبارت «کتبنا على بنى اسرائیل» معرفى کرده است. این نشانگر اختصاص خطاب تورات به این قوم است.
5.قوله تعالى:
«...قد جئتکم ببینة من ربکم فارسل معى بنى اسرائیل» (اعراف/105).
در آیه کریمه علتبعثتحضرت موسى علیه السلام و محاجه او با فرعون، آزاد سازى بنى اسرائیل و هجرت قوم همراه موسى عنوان شده است.
6. قوله تعالى:
«...انى خشیت ان تقول فرقتبین بنى اسرائیل» (طه/94).
هارون علتسخن نگفتن خود بر بنى اسرائیل (در قضیه سامرى) را ترس از ناراحتى موسى علیه السلام از تفرقه میان بنى اسرائیل آورده است.
7. قوله تعالى:
«و لقد آتینا موسى الهدى و اورثنا بنى اسرائیل الکتاب» (غافر/53).
در این آیهى ، قرآن بنى اسرائیل را وارثان کتاب موسى و شریعت او معرفى مىکند.
علاوه بر این آیات، سراسر قصص بنى اسرائیل و موسىعلیه السلام مشعر به قومى بودن شریعت آن پیامبر الهى است.
اختصاص شریعت موسى علیه السلام به بنىاسرائیل در تورات
تورات در سفر خروج باب سوم در بیان سخن گفتن خدا با موسى علیه السلام از میان آتشى بر شاخه درخت در آیات 139 مىگوید:
«والان اینک استغاثه بنى اسرائیل نزد من رسیده است و ظلمى را نیز که مصریان بر ایشان مىکنند دیدهام، (9).پس اکنون بیا ترا نزد فرعون بفرستم و قوم من بنى اسرائیل را از مصر بیرون آورى، (10). ...گفت البته با تو خواهم بود و علامتى که من تو را فرستادهام این باشد که چون قوم را از مصر بیرون آورى خدا را بر این کوه عبادت خواهید کرد،( 11). موسى به خدا گفت اینک چون من نزد بنى اسرائیل برسم و بدیشان گویم خداى پدرانشان مرا نزد شما فرستاده است و از من بپرسند که نام او چیستبدیشان چه گویم؟13»؟ (2)
در این عبارات، علت رسالت موسى علیه السلام را نجات بنى اسرائیل و غایت آن را عبادت بنى اسرائیل وخطاب آن را به بنى اسرائیل بیان مىکند.
و در سفر خروج باب ششم مىگوید:
«... بنابر این بنى اسرائیل را بگو من یهوه هستم و شما را از زیر مشقتهاى مصریان بیرون خواهم آورد و...(6) و شما را خواهم گرفت تا براى من قوم شوید و شما را خدا خواهم بود...(7) وشما را خواهم رسانید به زمینى که در باره آن قسم خوردم که آن را به ابراهیم و اسحاق و یعقوب بخشم....(8)
در این عبارات سخن از قوم برگزیده. است که یهوه خداى آنان است و آنان را از ظلم ما نجات داده و به وعدهاش به پدران آنها وفا مىکند.
در همان سفر در باب هشتم مىگوید:
و او را بگو خداوند چنین مىگوید: قوم مرا رها کن تا مرا عبادت کنند(20) زیرا اگر قوم مرا رها کنى همانا بر تو وبندگانت و قومت و خانههایت انواع مگسها فرستم و خانههاى مصریان و زمینى که بر آنند از انواع مگسها پر خواهند شد (21) و در آن روز زمین جوشان را که در آن مقیمند جدا سازم که در آنجا مگسى نباشد تا بدانى که من در میان این زمین یهوه هستم(22) و فرقى در میان قوم خود و قوم تو گذارم... (23)... و فرعون، موسى و هارون را خوانده گفتبروید و براى خداى خود قربانى در این زمین بگذرانید(25) موسى گفت چنین کردن نشاید زیرا آنچه که مکروه مصریان استبراى یهوه خداى خود ذبح مىکنیم [ مصریان گاو را خدا مىدانستند و آن را تقدیس و عبادت مىکردند] اینک چون مکروه مصریان را پیش روى ایشان ذبح نماییم آیا ما را سنگسار نمىکنند.(26)
این عبارت تورات، قوم بنى اسرائیل را قوم خدا، در مقابل قوم فرعون، خوانده است که خدا نیز این تبعیض را اعمال مىکند. آنگاه در قسمت دیگر احترام (یا لا اقل عدم تعرض و تهاجم فکرى موسى ) به معتقدات و رسوم مصریان (یا کار نداشتن به آنها) را مىآورد.
در باب دوازدهم همان سفر مىگوید:
... این همان شب خداوند است [فصح] که بر جمیع بنى اسرائیل نسلا بعد نسل واجب است که آن را نگاه دارند.(42) و خداوند به موسى و هارون گفت این است فریضه فصح که هیچ بیگانه از آن نخورد(43) واما هر غلام زر خرید او را ختنه کن و پس آن را بخورد(44) نزیل و مزدور آن را نخورند.(45)
ملاحظه مىگردد خطاب تشریع در این عبارت صریحا به بنى اسرائیل است و همچنانکه مىدانیم عید فصح را یهودیان و مسیحیان[دو دین بنى اسرائیل] اجرا مىکنند.
در بابهاى بیستم و بیست و یکم تا بیست و سوم و سى و پنجم از سفر خروج، احکام شریعت که همگى خطاب به بنى اسرائیل و به مناسبتها و شرایط آنهاستبیان گشته است . در آخر باب بیست و سوم تصرف زمینهاى اقوام مجاور به دست اسرائیلیان و بردگى آنها براى اسرائیلیان وعده شده است.
سفر لاویان نیز در جاى جاى به بنى اسرائیل خطاب کرده و احکام و دستورهاى مذهبى و اجتماعى بنى اسرائیل را بیان مىکند. در این سفر هارون و فرزندانش به منصب کهانتبنىاسرائیل نصب شدهاند.
در سفر اعداد که قسمت اعظمى از آن به شمارش طایفههاى بنى اسرائیل و شجرههایشان اختصاص دارد، در باب دوازدهم اعتراض هارون و مریم به موسى به خاطر ازدواج با زن حبشى ذکر شده که وضعیت قومى این دین را نشان مىدهد.
در سفر تثنیه باب پنجم مىگوید:
«و موسى تمامى بنى اسرائیل را خوانده به ایشان گفت: اى اسرائیل! احکامى را من امروز به گوش شما مىگویم بشنوید تا آنها را یاد گرفته متوجه باشید که آنها را بجا آورید».(1)
در همان سفر باب چهاردهم مىگوید:
شما پسران، یهوه خداى خود هستید پس براى مردگان، خویشتن را مجروح منمایید و ما بین چشمان خود را متراشید زیرا تو براى یهوه خدایت قوم مقدس هستى و خداوند تو را براى خود برگزیده است تا از جمیع امتهایى که بر روى زمیناند به جهت او قوم خاص باشى.
این عبارات که از جاهاى مختلف تورات آورده شده، تنها نمونههایى هستند که شاهد مدعاى ما از نظر توراتند.
اختصاص شریعت عیسى علیه السلام به بنىاسرائیل در قرآن
1. «و اذ قال عیسى ابن مریم یا بنى اسرائیل انى رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدى من التوراة و مبشرا...» (صف/6).
2. «اذ قالت الملائکة یا مریم ان الله یبشرک بکلمة منه اسمه المسیح عیسى... » (آل عمران/45)،
«و یعلمه الکتاب و الحکمة و التوراة و الانجیل و رسولا الى بنى اسرائیل انى قد جئتکم بآیة من ربکم... و مصدقا لما بین یدى من التوراة و لاحل لکم بعض الذى حرم علیکم...» .(آل عمران/5048)
3.«...و قال المسیح یا بنى اسرائیل اعبدوا الله ربى و ربکم...» (مائده/72).
4.«و لما ضرب ابن مریم مثلا اذا قومک منه یصدون و قالوا ءآلهتنا خیر ام هو ما ضربوه لک الا جدلا بل هم قوم خصمون ان هو الا عبد انعمنا علیه و جعلناه مثلا لبنى اسرائیل» (زخرف/57 59).
بیان کوتاه آیات مذکور:
در آیه ردیف یک، رسالتحضرت عیسى به بنى اسرائیل تصریح شده است. اختصاص سالتحضرت عیسى بن مریم به قوم بنى اسرائیل با صراحتبیشتر و به زبان خداوند در آیات ردیف 2 ذکر شده و در تبیین آن یکى از ماموریتهاى وى را تحلیل بعضى از محرمات تورات (که کتاب اختصاصى بنى اسرائیل بود) دانسته است.
آیه ردیف 3 خطاب حضرت عیسى به بنى اسرائیل را آورده و در آیهردیف 4 او را مثل براى بنى اسرائیل آورده (راهنما و الگو و هادى) و معرفى نموده است.
اینها چند نمونه از آیات مربوط به حضرت عیسى علیه السلام هستند که به طور واضحى از آنها مىتوان بر اختصاص شریعت عیسى (مسیحیت) به بنى اسرائیل استدلال کرد.
اختصاص شریعت عیسى علیه السلام به بنى اسرائیل در انجیل
در انجیل متى باب دوم آیات یکم تا هفتم مىگوید:
و چون عیسى در ایام هیرودیس پادشاه در بیت لحم یهودیه تولد یافت ناگاه مجوسى چند از مشرق به اورشلیم آمده گفتند کجاست آن مولود که پادشاه یهود است زیرا که ستاره او را در مشرق دیدهایم و براى پرستش او آمدهایم اما هیرودیس پادشاه چون این را شنید مضطرب شد و تمام اورشلیم با وى، پس همه رؤساى کهنه و کاتبان قوم را جمع کرده از ایشان پرسید که مسیح کجا باید متولد شود؟ بدو گفتند در بیت لحم یهودیه; زیرا که از نبى چنین مکتوب است و تو اى بیت لحم در زمین یهودا از سایر سرداران یهودا هرگز کوچکتر نیستى زیرا که از تو پیشوایى به ظهور خواهد آمد که قوم من اسرائیل را رعایتخواهد نمود.
در همان انجیل باب 15 آیات 21تا 27 مىگوید:
پس عیسى از آنجا بیرون شده به دیار صور و صیدون رفت ناگاه زن کنعانیه (غیر اسرائیلى) از آن حدود بیرون آمده فریاد کنان وى را گفت: خداوندا پسر داودا بر من رحم کن، زیرا دختر من سخت دیوانه است لیکن هیچ جوابش نداد تا شاگردان او پیش آمده خواهش نمودند که او را مرخص فرماى زیرا در عقب ما شورش مىکند او در جواب گفت فرستاده نشدهام مگر به جهت گوسفندان گم شده خاندان اسرائیل.
در این عبارت حضرت عیسى علیه السلام صریحا رسالتخویش را به جهت گوسفندان گم شده خاندان اسرائیل مىداند وحتى از شفا دادن به غیر بنى اسرائیل ابتدا امتناع مىکند.
انجیل متى در باب 27 آیه 11 مىگوید:
«...اما عیسى در حضور والى ایستاده بود پس والى از او پرسیده گفت آیا تو پادشاه یهود هستى. عیسى بدو گفت تو مىگویى».
آن گونه که واضح است منظور از «پادشاه» در سلطنت ظاهرى نبود چون که عیسى چنین موقعیتى نداشت پس مراد پیامبرى یهود بود; زیرا که انبیاى بنى اسرائیل، امرا و پادشاهان آنان نیز بودند.
در انجیل لوقا آیه 31 تا 32 از باب اول مىگوید:
فرشته بدو گفت اى مریم ترسان مباش زیرا که نزد خدا نعمتیافته و اینک حامله شده پسرى خواهى زایید و او را عیسى خواهى نامید او بزرگ خواهد بود و به پسر حضرت اعلى مسمى شود و خداوند تخت پدرش داود را بدو عطا خواهد فرمود× و او بر خاندان یعقوب تا به ابد پادشاهى خواهد کرد و سلطنت او را نهایت نخواهد بود.
در این فرازها نیز پادشاهى عیسى بر بنى اسرائیل ذکر شده است.
در انجیل یوحنا باب 19 آیه یکم تا سوم مىگوید:
پس پیلاطس عیسى را گرفته تازیانه زد و لشکریان تاجى از خار بافته بر سرش گذاردند و جامه ارغوانى بدو پوشانیدند و مىگفتند سلام اى پادشاه یهود و طبانچه بدو مىزدند.
نتیجه بحث
ما در بررسى متون مورد نظر از قرآن و تورات و انجیل به این نتیجه رسیدیم که دین یهود و کتاب تورات دینى است قومى و خطاب آن به بنى اسرائیل (فرزندان یعقوب) مىباشد و خطابى به سایر امم ندارد لذا آنها مکلف به آن نیستند و چنین محدودیتى تا آنجا که سراغ داریم از سوى علماى یهودى نفى نشده است.
دین مسیحیت نیز، آنگونه که از قرآن و انجیل استنباط شد، به قوم بنى اسرائیل اختصاص داشته است.
البته پولس [کسى که یهودى بود و با مسیحیان به شدت مخالفت مىکرد ولى بعدا مسیحى شد] براى اولین بار دعوت را به میان غیر بنى اسرائیل نیز برد.
با این بیان روشن مىگردد که دین حضرت ابراهیم علیه السلام عمومى بوده و در عصر پیش از بعثت پیامبر اسلامصلى الله علیه و آله و سلم در میان غیر اسرائیلیان رواج داشته و آنان مکلف به دین حنیف بودهاند.
از سوى دیگر، چنان که اشاره شد، مخاطبان دین یهود و مسیحیت، بنىاسرائیل بودهاند. از اینرو، در حنفى بودن عدهاى از مردم از جمله حضرت محمدصلى الله علیه و آله و سلم در جزیرةالعرب پیش از بعثت اشکالى متوجه نخواهد بود.
پىنوشتها:
1. این مقاله زیر نظر استاد توفیقى توسط جناب آقاى محمود احمدى، دانشجوى سال چهارم رشته تخصصى علم کلام تنظیم شد.
2. کتاب المقدس، ص 89.