آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

متکلمان اسلامى، در عرصه‏ى دفاع از عقاید و افکار دینى و زدودن شبهات مخالفان و معاندان، با استفاده از فرصت‏هاى به دست آمده در دوران مختلف زندگى، آثار مهم و ارزشمندى به زبانهاى مختلف به ویژه عربى و فارسى از خود به جاى گذاشته‏اند. یکى از آثار قابل توجه در عصر صفوى، کتاب «شجره‏ى الهیه‏» است که اکنون به معرفى اجمالى نویسنده و مطالب کتاب مى‏پردازیم:
مؤلف «شجره‏ى الهیه‏»
یکى از اکابر متکلمان دوره‏ى صفوى، سید محمد طباطبایى فرزند سید حیدر است که وى را رفیع الدین لقب داده‏اند و سپس به «میرزا رفیعا» مشهور شد. وى از سادات طباطبا به شمار مى‏رود که مقارن با سومین سال سلطنت‏شاه عباس اول دیده به جهان گشود و به سال 1083 ه. ق پس از 85 سال عمر با برکت در اصفهان رخ در نقاب خاک کشید.
فرزندان و احفاد این دانشور سترگ نیز اغلب اهل علم و از پویندگان طریق معرفت و حکمت‏بوده‏اند.
میرزا رفیعا، دانشمندى با فکرى ژرف، فهمى دقیق، بدیهه یاب و نکته سنج‏بوده و تراجم نویسان و شرح حال نگارانى که درباره‏ى وى دست‏به قلم برده‏اند از او به بزرگى، متبحر در علوم اسلامى، محققى ژرف اندیش و فاضلى نیکو خصال یاد نموده‏اند. (1)
آثار علمى و قلمى این نامدار جهان تشیع، شامل سه بخش: رسائل، شروح و حواشى مى‏باشد که اکثر آنها به زبان عربى و در موضوعات، فقه، کلام، فلسفه، حدیث، منطق و اخلاق تالیف گشته است.
برخى از تالیفات میرزا رفیعا، مانند «اجوبة المسائل‏» و «شجره‏ى الهیه‏» و ... به زبان فارسى نگاشته شد.
نسخه‏شناسى شجره‏ى الهیه
شجره‏ى الهیه رساله‏اى است فارسى و حاوى مباحثى عمیق با نثرى متین و نسبتا ثقیل در مسایل اعتقادى که از نظر کلامى و فلسفى و با عنایت‏به قرآن و حدیث توسط میرزا رفیعا براى استفاده‏ى افراد فارسى زبان به تحریر آن مبادرت شده است، این رساله را وى به نام شاه صفى (شاه سلیمان صفوى) نوشته و در نهم ربیع الاول 1407 ه.ق از آن فارغ گشته است. مؤلف در سبب تدوین این اثر مى‏نویسد:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین، والصلاة والسلام على خیر خلقه محمد و آله اجمعین. اما بعد، چون عظیم‏ترین نعمتى که انسان به آن اختصاص یافته، معالم دینیه و معارف یقینیه است که نجات و فلاح نشاتین به تحصیل و نشر آن منوط است و خسران عظیم وعقاب الیم به فقدان و کتمانش مربوط، بنده قلیل البضاعة کثیر المعاصى، محمد بن حیدر الملقب به رفیع الدین الحسینى الطباطبایى، نبذى از مسائل متعلقه به معرفة الله را در سلک تحریر و بیان منظم گردانیده، بر نهجى ایراد نمود که هر یک از مبتدى و منتهى، على اختلاف المراتب، از آن منتفع گردند و این رساله را به شجره‏ى الهیه موسوم گردانیده، مرتب ساخت‏بر مقدمه و هشت مطلب‏».
رساله‏ى حاضر با مقدمه‏اى مشتمل بر دو فصل آغاز مى‏شود. بعد از مقدمه، مطلبى در اثبات واجب الوجود در چند سطر آمده است، ولى مطلب دوم که در صفات ثبوتیه خداوند است در هفت فصل تنظیم شده است: فصل اول در علم بارى سبحانه; فصل دوم در قدرت بارى جل شانه; فصل سوم در آن‏که بارى تعالى حى است; فصل چهارم در آن‏که بارى تعالى جلت عظمته مرید است; فصل پنجم در آن‏که بارى سبحانه و تعالى سمیع و بصیر است; فصل ششم در آن‏که بارى تعالى متکلم است که این فصل تکمله در صادق بودن کلام بارى تعالى دارد; فصل سوم در آن‏که واجب الوجود ازلى و ابدى است. مطلب سوم در صفات سلبیه مشتمل بر هفت فصل که تتمه‏اى هم منضم آن است. مطلب چهارم در افعال شامل ده فصل. مطلب پنجم در اسما که چهار فصل را بر مى‏گیرد. مطلب ششم در نبوت که در شش فصل تنظیم گشته است. مطلب هفتم در امامت، شامل هفت فصل. مطلب هشتم در معاد که پنج فصل در این قسمت تنظیم شده است.
مرحوم ابوالقاسم رفیعى مهرآبادى از فضلاى معاصر دو نسخه‏ى خطى از این رساله را که یکى در سال‏1067ه. ق و دیگرى به سال 1073ه. ق تحریر گردیده، ملاحظه کرده است. (2)
سه نسخه از این رساله در کتابخانه‏ى دانشکده‏ى الهیات و معارف اسلامى مشهد نگاهدارى مى‏شود. نسخه‏ى اول تاریخ فراغت از تالیف 1047ه.ق که رساله‏ى ثمره‏ى شجره‏ى الهیه و نیز رساله‏اى به نام حدائق الصالحین از شیخ بهایى ضمیمه آن است، رساله اول و دوم در روز جمعه 22 ذیحجه سال 1092ه.ق به خط شکسته‏ى نستعلیق توسط محمد معصوم بن علیرضا حسینى تحریر گشته است. (3)
نسخه‏ى دوم به شماره‏ى 59تحت عنوان مجموعه در این کتابخانه موجود است که قسمت اول آن رساله‏ى شجره‏ى الهیه است. (4)
نسخه‏ى سوم شامل شجره‏ى الهیه و ثمره‏ى شجره‏ى الهیه به شماره‏ى 1337 مى‏باشد.
نسخه‏هاى مضبوط در کتابخانه‏ى آستان قدس رضوى و کتابخانه‏ى مسجد جامع گوهرشاد مشهد;به شماره‏ى 10610، تاریخ تالیف‏1047ه.ق، به خط نستعلیق ابوالقاسم نزهت (1349ه. ق) در کتابخانه‏ى آستان قدس رضوى. (5)
رساله‏اى که قسمت 15 جنگ شماره‏ى 552 کتابخانه‏ى مسجد جامع گوهر شاد مشهد را تشکیل مى‏دهد درباره‏ى وجود و واجب تعالى که به فارسى است و یک مقدمه، پنج مقصد و یک خاتمه دارد که به نظر مى‏رسد همان ثمره‏ى شجره‏ى الهیه باشد. (6)
نسخه‏هاى دانشگاه تهران:
در کتابخانه‏ى مرکزى دانشگاه تهران مجموعه‏اى به شماره‏ى 4668 به خط نستعلیق نگاهدارى مى‏شود که بخش اول آن شجره‏ى الهیه است. (7)
نسخه‏ى دیگر به خط نسخ نور الله طالقانى تحریر شده در سال 1078ه. ق در این کتابخانه موجود است. (8)
در کتابخانه‏ى دانشکده ادبیات و علوم انسانى دانشگاه تهران نسخه‏اى به شماره‏69د به خط نسخ محمد حسین فرزند محمد زمان یزدى و نسخه‏اى دیگر به شماره‏ى 2/159 حکمت، نوشته محمد کاظم فرزند علاء الدین محمد نائینى سده‏ى‏11 موجود مى‏باشد. (9)
در مجموعه‏اى به شماره‏ى 7571 در کتابخانه‏ى مجلس شوراى اسلامى به خط نسخ على بن ملا عباس شاهرخى هراتى خراسانى تحریر شده در کربلا به سال 1319، شجره‏ى الهیه موجود است و نیز نسخه‏اى از شجره‏ى الهیه به خط نستعلیق علیمردان مکرى به شماره‏ى 1/5334 ضبط شده است. (10)
در کربلا و نجف نیز نسخه‏هایى از این اثر کلامى توسط شیخ آقا بزرگ تهرانى ؤیت‏شده است وى مى‏گوید: نسخه‏اى از آن را در کربلا نزد شیخ محمد على قمى و نسخه‏اى دیگر را در نجف نزد سید محمد جزایرى دیده است. (11)
استاد و پژوهشگر معاصر عبد الله نورانى رساله‏ى شجره‏ى الهیه را از روى نسخه‏ى خطى مجموعه شماره‏ى 159 از موقوفه‏ى على اصغر حکمت که در کتابخانه‏ى مرکزى دانشگاه تهران است، تصحیح نموده و در نشریه‏ى جاویدان خرد درج نموده است. (12)
همچنین نامبرده با استفاده از نسخه‏ى خطى مجموعه 552 کتابخانه‏ى مسجد جامع گوهرشاد مشهد، تحریر 1238 و نسخه‏ى مضبوط در مجموعه‏ى 4033 کتابخانه‏ى مرکزى دانشگاه تهران تحریر 1070ه. ق، قطع رقعى، خط نسخ رساله‏ى ثمره‏ى شجره‏ى الهیه میرزا رفیعا را که ملخصى از شجره‏ى الهیه است در کتاب عامرى نامه چاپ کرده است. (13)
سیرى در کتاب شجره‏ى الهیه
نثر این اثر موجز اما پر محتوا و عمیق، نرم و لطیف و دلپذیر بوده و گویى از سر ذوق، موازین بلاغت فارسى در آن رعایت‏شده و از سر سوز و اعتقاد و احساس نیاز و اداى تکلیف نوشته شده است. میرزا رفیعا به دور از مغلق‏گویى و آرایه‏هاى لفظى، اداى مقصود و ابلاغ معنا نموده است، به نمونه‏اى از این سبک نگارش عنایت فرمایید:
«بدان که تکلیف حسن است، به واسطه‏ى آن‏که در تکلیف جهت مقبحه متصور نیست غیر اشتمال بر مشقت، لابمصلحة مطلوبه، و چون مشقت تکلیفى متضمن مصلحت عظیمه است که آن استحقاق تعظیم است، بدون تکلیف حاصل نمى‏شود، مشتمل بر جهت مقبحه نباشد. اگر گویند که ترجیح مصلحت مذکور مشقت را اگر به اعتبار وقوع تعظیم باشد چون وقوع تعظیم به تفضل حاصل مى‏تواند بود، تکلیف حسن نباشد واگر به اعتبار نفس استحقاق گویند مقاومت مصلحت استحقاق تعظیم مفسده‏ى اشتمال بر مشقت را ممنوع باشد».
میرزا رفیعا در این رساله‏ى مختصر، به مناسبت از قرآن و حدیث کمک گرفته و در مواردى براى ذکر دلایل و استوار نمودن و برهانى کردن مطالب به بحث فلسفى پرداخته است. به عنوان نمونه در مقدمه (فصل اول در تقسیم موجود) نثر وى رنگ فلسفى به خود گرفته است:
«بدان که آنچه عقل از آثار و احکام ماهیتى شمرد چون بر آن ماهیت مترتب باشد گویند آن ماهیت موجود است، سپس موجودیت ماهیت عبارت است از بودنش به حیثیتى که آنچه از آثار آن شمرده مى‏شود، بر آن مترتب شود و این معناست که عقل از ماهیت انتزاع کند...».
در فصل پنجم از مطلب چهارم (در افعال) در بحث آن‏که اضلال عباد به معنى گمراه گردانیدن به اشاره به خلاف حق یا ایجاد خلاف حق و تعذیب غیر مکلفین بر واجب الوجود روا نبود، استدلال وى به آیات قرآن متکى شده و بحث صبغه‏ى تفسیرى مى‏یابد:
«...آنچه در کلام مجید وارد شده از اسناد اضلال به بارى تعالى، قال الله تعالى: «و من یضلل الله فما له من هاد» وقال: «یضل به کثیرا»، «و من یضلل فاولئک هم الخاسرون‏» اضلال به معنى اهلاک است، یا نسبت‏به جماعتى که مستحق ابقا بر ضلال شده باشند، به جهت تمادى در باطل و التزام عناد و اضلال به معنى ابقا بر ضلال نسبت‏به ایشان قبیح نیست.
و اما تعذیب غیر مکلف به جهت آن‏که کسى را که مستحسن نباشد مخاطب ساختن و مکلف کردن، قبیح است معاقب ساختن وعذاب نمودن.
و آنچه در کلام مجید وارد شده حکایة عن قول نوح علیه السلام «ولا یلدوا الا فاجرا کفارا» مجاز است‏به تسمیه شی‏ء به اسم ما یؤول الیه....
در مطلب هفتم (در امامت) طى فصل پنجم به منظور اثبات جانشینى حضرت على علیه السلام پس از رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم شیوه‏ى بحث‏به سوى مضامین نقلى گرایش مى‏یابد:
«اخبار داله بر امامت امیرالمؤمنین على علیه السلام اکثر از آن است که ریبى و شکى به آن راه تواند یافت و اگر هر یک از اخبار به حد تواتر نرسد قدر مشترک از آن متواتر است، بلا ریبه.
و از جمله اخبار داله بر نصب امیر المؤمنین على علیه السلام به امامت‏خبر غدیر خم است که به طرق متکثره از رسول صلى الله علیه و آله و سلم منقول شده که در موضع غدیر خم بر منبرى که از پالان شتر نصب نمودند رفته، فرمود: یا معاشر المسلمین الست اولى بکم من انفسکم؟ گفتند: بلى یا رسول الله، آن حضرت فرمود: فلیبلغ الشاهد الغائب، من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه، و انصر من نصره و ادر الحق معه حیث دار» و کثرت روات و طرق این حدیث‏به مرتبه‏اى است که اکثر آن را متواتر دانسته‏اند و مناقشاتى که در دلالت این خبر بر امامت کرده‏اند از کمال عناد و فرط لجاج ناشى است...».
این بحث نقلى تا پایان این فصل و نیز فصل ششم مطلب هفتم ادامه مى‏یابد.
میرزا رفیعا ضمن بحثهاى گوناگونى که در روشن شدن موازین اعتقادى مطرح کرده، خود به طرح سؤالاتى که احیانا ممکن است از سوى مخالفان صورت گیرد پرداخته و جواب قانع کننده‏اى ارایه داده است، در واقع حجم قابل توجهى از این رساله به صورت سؤال و جواب و طرح شبهه و جواب آن است:
«اگر گویند که هرگاه اگر کذب قبیح باشد عقلا و صدق حسن باشد عقلا، کذب منجى نبى حسن و واجب نباشد و صدق مفضى به اهلاک نبى قبیح و محرم نباشد، لیکن اول واجب است و دوم حرام.
گوییم که جواز کذب و حرمت صدق مذکورین از جهت‏حسن ارتکاب اقل القبیحین است نه از جهت‏حسن کذب و قبح صدق‏».
میرزا رفیعا صدور لطف را از سوى بارى تعالى لازم مى‏داند و در علت این موضوع مى‏نویسد:
«زیرا که طلب تکلیفى چون معارض شود به مطالبات نفسانیه ناشیه از قواى مذکوره مادام که جانب طاعت راجح نشود به مرجحى، غرض مطلوب از ایجاد و تکلیف که تحقق صلاح و عدل است، ما امکن تحقق نپذیرد، پس اقامت این مرجح که از او به مقرب طاعت و مبعد معصیت تعبیر کنیم لازم نباشد.
و در پایان این بحث اظهار داشته است:
مکلفى که لطف نسبت‏به او واقع نشده باشد معذب نشود; زیرا که نصب داعى بر معاصى به دون اقامت مرجح طاعت زاجر از معاصى (نمى‏باشد)پس عذاب نبودن بر معصیت قبیح است و به منزله تعذیب بر فعل است‏بعد از تحریص بر آن و بر حکیم علیم روا نیست...».
در مطلب هفتم (بحث امامت) ذیل فصل دوم، نصب امام را لطفى از سوى خداوند دانسته و مى‏نویسد: «زاجر و مانعى که لطف به وجودش حاصل شود یا مبعوث باشد به خلق یا منصوب باشد به جهت اطاعت‏خلق او را، پس احد الامرین واجب باشد و نصب امام احدا للطفین باشد و چون نبینا صلوات الله علیه ختم انبیا باشد وبعثت و نبوت بعد از او واقع نشود. نصب امام متعین الوقوع باشد و متعین اللطفیه...».
وى در ضمن اثبات برخى مفاهیم اعتقادى، نظرات فرق و پیروان نحله‏هاى گوناگون را مورد بررسى قرار مى‏دهد و در پایان نظر خویش را اعلام مى‏کند.
در متکلم بودن خداوند (ذیل مطلب دوم در صفات ثبوتیه، فصل ششم) مى‏گوید:
تکلم بارى سبحانه از ضروریات دین اسلام و اکثر ادیان سابقه است و چون ثبوت شریعت و نبوت بر ثبوت کلام توقف ندارد اثبات کلام به این طریق صحیح باشد و ایضا تکلم نزد ما عبارت از قدرت بر کلام است و چون عمومیت قدرت ثابت‏شده پس قدرت بر ایجاد کلام که عبارت از تکلم است ثابت‏باشد....
و متکلمین را در معنى کلام و قدم و حدوثش آراى مختلف است.
و اشاعره گویند که کلام بارى صفتى است قائم به ذات او و قدیم است و حنابله و کرامیه کلام واجب را حروف و اصوات قائمه به ذات دانند، لیکن حنابله حروف و اصوات قائمه به ذات را قدیم دانند و کرامیه حادث‏».
و بعد در پایان مى‏نویسد: « آنچه اشاعره گویند «که کلام بارى صفت‏حقیقیه‏اى است مغایر علم و قدرت و ازلى است و در ازل به صفات الفاظ متصف نیست‏» و این را کلام نفسانى نامند معقول و متصور نباشد».
میرزا رفیعا معاد جسمانى را با عنایت‏به آیات قرآن و احادیث منقول از اهلبیت قبول دارد و آیات متعددى را در اثبات این موضوع آورده و در خاتمه‏ى آن نوشته است:«و بالجمله آیات داله بر معاد جسمانى و اخبار وارده در این باب به حیثیتى است که مراد از آن معلوم است و قابل تاویل نیست و امر ممکن الوقوع که دلیلى بر استحاله آن نباشد و شرع دلالت‏بر ثبوتش کند به حیثیتى که قابل تاویل نباشد جزم به ثبوت و وقوعش حاصل شود.
در فصل سوم از مطلب هشتم پس از اثبات معاد جسمانى به دفع شبهه منکران معاد جسمانى پرداخته و ضمن مطرح کردن این شبهه‏ها جواب آنها را به صورت موجز اما مستدل و مستند آورده است. به عنوان نمونه این شبهه را مطرح کرده است که: آن‏که ممکن است که بدن شخصى از اشخاص انسانى به بدن شخصى دیگر متغذى شود و جزء بدن ماکول جزء بدن آکل باشد و این جزء در هر دو بدن معاد نتواند شد و اگر در یکى معاد شود دیگرى معاد نباشد و از اعاده جزء در احدهما ترجیح بلا مرجح لازم آید.
جواب این شبهه را چنین مى‏دهد: «مناط معاد جسمانى اعاده اجزاى اصلیه است و اجزاى مذکوره اگر اجزاى اصلیه احدهما باشد در او معاد شود واگر از اجزاء اصلیه هیچ یک نباشد شاید که در احدهما به مرجحى عود شود. و شاید که در هیچ یک معاد نگردد و چون امکان حصول منى از اجزاى اصلیه بل امکان اغتذاى به آن معلوم نیست ایراد به معاد به شخص متکون از نطفه‏ى حاصله از اجزاى اصلیه دیگرى غیر وارد باشد».
البته برخى از محققان معاصر بر شبهه‏هایى که میرزا رفیعا مطرح کرده و به جواب آنها مبادرت نموده انتقاد کرده و عقیده دارند در مواردى جواب اشکالات از سوى وى عقل کنجکاو را قانع نمى‏کند، استاد محقق و ادیب مدقق مرحوم استاد سید جلال الدین همایى در مقاله‏ى جبر و اختیار و قضا و قدر از دیدگاه مولوى و متکلمان اسلامى بخشى از نوشته‏ى میرزا رفیعا را که متعرض اشکال علم ازلى شده و نیز جواب وى را آورده است:
«اگرگویند که هرگاه واجب تعالى عالم باشد در ازل به وجود حوادث در اوقات معینه واجب خواهد بود، و وجود حوادث در آن اوقات، زیرا که از فرض وقوع عدمش انقلاب علم واجب به جهل لازم آید، و این محال است; و آنچه از فرض وقوعش محال لازم آید محال است.
گوییم محال از اجتماع علم و عدم وقوع متعلقش لازم آمده و غایت آنچه بر این امر مترتب شود آن است که اجتماع علم و وقوع متعلقش نظر به ذات هر دو یا احدهما لازم باشد.
و این جایز است چنانچه گوییم که وقوع هر یک از وجود و عدم متعلق علم در وقتش مقتضى آن است که منکشف باشد بر ذات مستجمع شرایط علم.پس در این صورت محال از تخلف مقتضا از مقتضى لازم آمده نه از عدم مقتضى و چون عدم مقتضى محال نباشد وجودش واجب نباشد انتهى‏».
استاد همایى مى‏نویسد:«چنان‏که اشاره کردم روح برهانى با این قبیل توجیهات لفظى آرام نمى‏گیرد اما جواب کافى شافى شبهه این است که همان‏طور که علم خدا به افعال مخلوق تعلق گرفته است مبادى اختیارى آن افعال نیز در علم او گذشته است. یعنى خدا مى‏داند که شما به اختیار خودتان در فلان وقت، فلان عمل معصیت‏یا صوابى را انجام خواهید داد». (14)
میرزا رفیعا رساله‏ى اعتقادى شجره‏ى الهیه را با این عبارات به اتمام رسانیده است:
«چون به فضل الهى مؤلف را میسر شد ایراد آنچه مقصود الایراد در این رساله بود و به تاریخ نهم شهر ربیع الاخر سنه 1047(ه.ق) از تالیف و تنمیق این رساله فراغ اتفاق افتاد، به حمد على متعالى و صلاة بر نبى و آل ختم کلام نمود».
این متکلم شیعى و دانشمند عصر صفوى خلاصه‏اى از شجره‏ى الهیه را تحت عنوان ثمره‏ى شجره‏ى الهیه در یک مقدمه وپنج مقصد و خاتمه تنظیم کرده است، وى در معرفى آن مى‏نویسد:
«بنده‏ى قلیل البضاعه کثیر المعاصى، رفیع الدین محمد الحسینى الطباطبایى به این رساله‏ى مختصره در تبیین معارف ضروریه‏ى دینیه که «ثمره‏ى شجره‏ى حکمت‏سنیه‏» است مجلس افروز خواطر خطیره‏ى برادران طریقت اسلامى و حقیقت ایمانى مى‏گردد.
مامول از عنایات شامله‏ى الهى در رعایت کامله‏ى نامتناهى آن‏که به برکت فیوض وافره و وساطت نور رسالت‏خیر الورى و عصمت امامت و ولایت ائمه هدى علیهم السلام توفیق سعادت روحانى تشنگان رحیق زندگانى گردیده، اتمام این اوراق بر احسن احوال و انسب به تیسر حصول آمال انتظام و اختتام یابد، انه خیر موفق و معین...».
و در خاتمه آن خاطر نشان نموده است:
«و چون مقصود الایراد در این رساله به ختم انجامید بر شکر نعماى بى منتهاى ربانى و درود بر خیر البشر و خاتم النبیین و آله الطیبین و الطاهرین اقتصار نمود.
تحریرا فى شهر ذیحجة الحرام سنة سبعین و الف هجریة‏».
پى‏نوشت‏ها:
1. ر.ک:قصص الخاقانى، ولى قلى بن داود قلى شاملو، ج دوم، ص‏3435; امل الامل، شیخ حر عاملى، ج دوم، ص 309; وقائع السنین، ص 530; مقابس الانوار، شیخ اسد الله کاظمى، ص 544; جامع الرواة، حاج محمد اردبیلى، ج اول، ص 221; ریاض العلماء، همان، ج‏5، ص 193; میرزا ابو الحسن جلوه، حکیم فروتن، غلامرضا گلى زواره، ص 2829.
2. کتابشناسى میرزا رفیعاى نائینى، غلامرضا گلى زواره، مجله آینه پژوهش، شماره‏ى مسلسل 16، ص 112.
3. فهرست کتابهاى خطى کتابخانه‏ى دانشکده‏ى الهیات و معارف اسلامى مشهد، ج‏1، ص 484485.
4. همان، ج‏3، ص 1333.
5. فهرست الفبایى کتب خطى کتابخانه‏ى آستان قدس رضوى، محمد آصف فکرت، ص 622.
6. فهرست نسخه‏هاى خطى کتابخانه‏ى مسجد جامع گوهرشاد، محمود فاضل، ج دوم، ص 662.
7. فهرست کتابخانه‏ى مرکزى دانشگاه تهران، محمد تقى دانش‏پژوه، ج‏14، ص 3617.
8. فهرست نسخه‏هاى خطى فارسى، احمد منزوى،ج دوم، ص 962.
9. همان. 10. همان. 11. الذریعه، ج‏13، ص 28 و29.
12. ر.ک: جاویدان خرد، سال دوم، شماره‏ى دوم، پاییر 1356 و نیز سال سوم، شماره‏ى اول، بهار 1356.
13. ر.ک: عامرى نامه، ص 272و 321.
14. جبر و اختیار و قضا و قدر از دیدگاه مولوى و متکلمان اسلامى، جلال الدین همایى، مجله‏ى جاودان خرد، سال سوم، شماره‏ى دوم، پاییز 1356، ص 13و14.

تبلیغات