آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

در قسمت پیشین این مقال، یادآور شدیم که «برهان وجودى‏» که براى اولین بار از سوى آنسلم قدیس براى اثبات وجود خدا، اقامه گردید، با توجه به زمینه‏ى طرح آن، ابتدا تعریفى از «خدا» به دست مى‏دهد و سپس با مطالعه و بررسى مفهومى که درباره‏ى خدا به عنوان یک موجود کامل یا موجودى که بزرگتر از او نتوان تصور کرد به استدلال اثبات بارى مى‏پردازد. دو تقریر از برهان وجودى را از نظر گذراندیم و اینک ادامه‏ى مطلب را با ذکر اولین نقد آن توسط گونیلون پى مى‏گیریم.
انتقادهایى بر برهان وجودى آنسلم
از زمان طرح برهان وجودى و هستى‏شناسى، سعى عده‏اى از فلاسفه بر این بود که آن را تحلیل کرده، راههاى نادرستى و ضعف استدلال این برهان را نشان دهند.
اشکال یکم: انتقاد گونیلون
نخستین نقد بر برهان وجودى توسط یک معاصر آنسلم، به نام گونیلون (1) راهبى در مارموتیر (2) فرانسه، نوشته شد.
گونیلون که پاسخ خود را «به نیابت احمق‏» (3) یا «از طرف آن احمق‏» نام‏گذارى کرد، آن را براى آنسلم فرستاد. اهتمام وى این است که نادرستى برهان وجودشناسى را نشان دهد و مدعى است اگر این گونه استدلال روا باشد، کسى نیز مى‏تواند ثابت کند که تمام انواع امور غیر واقعى یا تخیلى نیز وجود دارد، لذا اگر برهان آنسلم را در حوزه‏هاى دیگر به کار گیریم لازمه‏ى آن، اثبات هر امر پوچ و تحصیل نتایج غیر منطقى و محال خواهد بود.
گونیلون از طریق برهان خلف بر برهان وجودى آنسلم اشکال نمود و معتقد است اگر چنانچه روش اثباتى آنسلم صحیح باشد، نتایج غیر قبول و تالى فاسد این استدلال، صحت آن را خدشه‏دار و در نتیجه استدلال عقیم خواهد بود. وى اشکال را با تشبیه به جزیره چنین نوشت:
«مى‏توان شبیه برهان وجودى آنسلم را براى وجود جزیره‏اى که کاملتر از آن وجود ندارد، فرض کرد. چنین جزیره‏اى باید وجود داشته باشد، در غیر این صورت کاملترین جزیره نخواهد بود. و این هم خلف و خلاف فرض است‏». (4)
چنان که ملاحظه شد، گونیلون با طرح نقضى قضیه و بدون نشان دادن محل اصلى اشکال، استدلال آنسلم را ناتمام و نتیجه‏ى آن را غیر معقول دانست; ولى از آن جا که وى به جاى لفظ «تصور» از کلمه‏ى «وجود» استفاده کرد، طرفداران آنسلم بر آن شدند که اشکال گونیلون را وارد ندانند. آنان در دفاع اظهار داشتند: در کلام آنسلم آمده بود:«چیزى که کاملتر از آن نمى‏توان تصور کرد، هم در ذهن و هم در نفس الامر وجود دارد»، پس سخن از «وجود» نیست که در قضیه‏ى جزیره‏ى گونیلون مطرح شد.
لکن، پیروان گونیلون فرصت را غنیمت‏شمرده، صورت اشکال را شبیه استدلال آنسلم کرده، آن را چنین تقریر نمودند: در مثال جزیره، جزیره‏اى که جزیره‏ى دیگرى کاملتر از آن قابل تصور نباشد را (مثلا) معادل [y] «قرار مى‏دهیم، آن‏گاه، شکل نقد چنین خواهد بود:
الف اگر [y] فقط وجود ذهنى داشته باشد، آنگاه y,y نیست.
ب ولى y,y است.
نتیجه پس y فقط وجود ذهنى ندارد.
در این استدلال، با نفى انحصار وجود ذهنى براى کاملترین جزیره، به وجود خارجى و ذهنى آن پرداخته شد، زیرا اگر y فقط وجود ذهنى داشته باشد، حداقل یک جزیره‏ى کاملتر از آن وجود دارد و آن همان جزیره‏اى است که هم وجود ذهنى و هم وجود خارجى داشته باشد.
اینجاست که نمى‏توان نتیجه‏ى این استدلال را پذیرفت; چون هر جزیره‏اى که معرفى گردد، مى‏توان کاملتر از آن را تصور کرد. بنابراین، اصل استدلال نارساست. بدیهى است‏با استدلال مذکور مى‏توان به امور غیر واقعى و غیر موجود، لباس وجود بخشید و این نکته، ضعف اساسى استدلال آنسلم است.
سپس، گونیلون با طنز و اعتراض مى‏پرسد: اینک احمق کیست؟ آیا کسى که منکر وجود خداست‏یا کسى که براى اثبات آن از چنین استدلال (واهى) بهره مى‏گیرد؟!
دو دفاع
با طرح انتقاد گونیلون، برخى به دفاع از آنسلم برخاسته‏اند و خواستند، استدلال آنسلم را همچنان بى‏عیب و نقص نشان دهند. اینک به دفاعها و نیز به دفاعیه‏هاى دیگران از آن مى‏پردازیم:
دفاع یکم; ایراد گونیلون با استدلالى که آنسلم کرده، تفاوت دارد. به طور کلى نمى‏توان x را با y مقایسه نمود; چون مفهوم و معناى « موجود کامل‏» و « موجود اکمل » واضح است; ولى معناى «جزیره‏ى اکمل‏» را نتوان فهمید.
به عبارت دیگر: هر موجودى که نسبت‏به موجود دیگر داراى آثار وجودى بیشترى باشد، نسبت‏به آن دیگرى اکمل خواهد بود. مثلا چون نباتات بیش از جمادات، خواص وجودى دارند، پس از جمادات کاملترند و چون حیوانات نسبت‏به نباتات از خواص وجودى بیشترى بهره‏مندند پس اکمل از آنهایند. بنابراین، کمال هر موجود را مى‏توان به دست آورد ولى کمال یک جزیره همچنان مبهم و مجهول است و نمى‏توان اکمل بودن آن را فهمید.
پاسخ: این دفاع را در صورتى مى‏توان پذیرفت که معناى «کمال‏» و «اکمل‏» در مورد همه‏ى موجودات از جمله جزیره، روشن و واضح باشد، ولى در حقیقت، معناى صحیحى از کمال نمى‏توان به دست داد. اگر کمال را به «فعلیت رسیدن قواى یک شیى‏ء» بدانیم، لازم مى‏آید که هم زنده شدن و روییدن یک گیاه و هم خشک شدن و پوسیدن آن، کمال باشد; چون در هر دو صورت قواى آن به فعلیت مربوط به خود مى‏رسد، لکن کسى هر دو حالت مذکور را کمال نمى‏داند، یک صورت آن کمال خواهد بود.
و اگر کسى بگوید: «به فعلیت رسیدن قوا با حفظ ویژگیهاى پیشین کمال است‏»، باید به مسئله تغییر و تبدل ویژگیها بیندیشد، مگر نه آن است که به دست آوردن هر حالت، همراه است‏با از دست دادن یک حالت و ویژگى دیگر.
علاوه بر آن، در کلام مدافع به «آثار وجودى شیى‏ء» اشاره شد که خود امر مبهمى است آنچه از آثار وجودى چیزى سخن گفته مى‏شود، مقیاس آن انسان است; و این در صورتى صحیح است که ثابت‏شود انسان مدار و معیار موجودات است و اگر از لحاظ فلسفى قابل اثبات نباشد، شناخت آثار وجودى اشیا هم به دست نمى‏آید.
راه دیگرى که برخى براى به دست آوردن «اکمل‏» و «انقص‏» ارایه داده‏اند، مقایسه‏ى جنس و فصل اشیاست. اگر دو فرد، از حیث جنس و فصل با یکدیگر اشتراک دارند، پس از تشخیص جنس و فصل، به برترى در وجه اشتراک آن دو مى‏پردازیم. هر کدام پیشرفته‏تر بود اکمل، و دیگرى انقص خواهد بود.
لکن این راه هم خالى از خدشه نیست، چون اگر ملاک در مقایسه‏ى دو چیز، شناخت جنس و فصل باشد، واضح است که فصل حقیقى اشیا را نمى‏توان شناخت و به قولى شناخت ماهیت اشیا متعسر بلکه متعذر است.
علاوه برآن، در شناخت موجودات، نباید سراغ موجودیت آنها رفت‏بلکه باید از طریق ماهوى و مقایسه ماهیت، آنها را شناخت. بنابر این، اگر هم به طور فرضى بتوان کمال‏ماهیات را تشخیص داد، در مورد خداوند که ماهیت ندارد، ممکن نیست.
دفاع دوم: در دفاع دیگرى که از آنسلم شده است، گفته شد: مطالبى که گونیلون در انتقادش مطرح کرده است‏با موضوعى که آنسلم از آن سخن گفته، بیگانه است; چون در کلام آنسلم، سخن از واجب الوجود است ولى گونیلون از ممکن الوجود سخن گفته است. بدیهى است که اکمل از واجب الوجود نمى‏توان تصور کرد ولى اکمل از ممکن الوجود، حتما وجود دارد و آن «واجب الوجود» است.
پاسخ
براى رد دفاع مذکور، گفته شد که اولا، در تقریر اول آنسلم سخن از واجب الوجود نیست، پس اشکال بر تقریر اول وارد است گرچه با وجود تعبیر «واجب الوجود» در تقریر دوم، جایى براى این اشکال باقى نمى‏ماند; و ثانیا فرض ما این بود که y کاملترین جزیره در میان جزایر باشد نه کاملترین موجود در دایره‏ى همه‏ى موجودات، حتى واجب الوجود; پس اشکال همچنان وارد است. (5)
ادامه دارد
پى‏نوشت‏ها:
1. Gaunilon
2. Marmoutier
3. (In Behalf Of the Fool)
4.براهین اثبات وجود خدا در فلسفه‏ى غرب، ص 38.
5. ر.ک: جزوه «مسائل جدید کلام‏»; استاد ملکیان، سال 1372، مؤسسه امام صادق‏علیه السلام ; المقدمة فی فلسفة الدین، ادیب صعب، الفصل الثالث، وجود الله; دار النهار للنشر، بیروت.

تبلیغات