منان (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
اگر نیکى کردن، سپس منت نهادن، از صفات زشتبه شمار مىرود، پس چرا یکى از اسماى حسناى خدا «منان» است؟
از اسما و صفاتى که در احادیثبراى خداوند اطلاق شده، اسم «منان» است.
حضرت صادق علیه السلام از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نقل مىکند که آن حضرت فرمود: براى خداوند«نود و نه» اسم «کلى» (1) است هر کس آنها را بشمارد وارد بهشت مىشود و از آنهاست «منان». (2)
این کلمه گاهى در معناى منت نهادن به کار مىرود، مثلا اگر کسى در حق انسانى نیکى نماید و سپس آن را به رخ او بکشد مىگویند منت گذارد، و در نزد همه یکى از صفات زشتبه شمار مىرود، و یکى از سفارشهاى مردان بزرگ این است که: «اذا صنعتم صنیعة فانسوها» هر گاه کار خوبى درباره کسى انجام دادید آن را فراموش کنید.
شاعر عرب زبان مىگوید:
ان امرء اسدى الی صنیعة
و ذکرنیها مرة للئیم (3)
اگر کسى کار نیکى درحق من انجام دهد و آن را گرچه یکبار یاد آورد، او انسان پست است.
رسول خدا در حدیثى فرمود: «المنان بما یعطی، لا یکلمه الله ولا ینظر الیه ولا یزکیه و له عذاب الیم». (4) کسى که به چیزى که بخشش مىکند، منت نهد، خداوند با او سخن نمىگوید، و به او از دریچه لطف نمىنگردد، و او را (از گناه) پاک نمىسازد و عذاب دردناک در کمین او است.
و نیز فرمود: هر کس به مؤمنى نیکى کند، وبعد او را با سخن خود آزار دهد و یا بر او منت نهد، خداوند «نیکى» او را باطل مىکند و به او پاداش نمىدهد. (5)
از طرفى در خود قرآن از منت گذارى، نکوهش شده چنانکه مىفرماید:
1. «یا ایها الذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذى» (بقره/24): افراد ایمان آوردهها، صدقههاى خود را با اذیت و منت نهادن باطل نکنید.
2. قرآن،در وصف بندگان صالح چنین مىفرماید:
«الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله ثم لا یتبعونما انفقوا منا و لا اذى لهم اجرهم عندربهم» (بقره/262). آنها که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند و به دنبال آن اذیت نکرده و منت نمىگذارند اجر و پاداش آنها نزد خداست.
این دستور، به ما مىآموزد اگر خواسته باشیم کار نیک ما در راه خدا ضایع نگردد نباید آن را با منت آلوده کنیم.
پاسخ به دو پرسش
1. چیزى که ممکن استسؤال شود این است که اگر منت نهادن نوعى کار زشت است پس چرا خدا گاهى به طور زمانى بر برخى از مسلمانان که اسلام و ایمان خود را به رخ پیامبر مىکشیدند منت مىگذارد و مىفرماید:
«یمنون علیک ان اسلموا قل لا تمنوا علی اسلامکم بل الله یمن علیکم ان هداکم للایمان» (حجرات/17): «بر تو منت مىنهند که بدون جنگ اسلام آوردهاند بگو اسلام خود را به رخ من نکشید، بلکه خدا بر شما منت مىنهد که شما را هدایتبه ایمان کرد».
پاسخ این پرسش واضح است و آن این که: به کار بردن «منت» در این جا از باب «مشاکله» است، که در قرآن نیز نظیر دارد چنان که مىفرماید: «و مکروا ومکر الله و الله خیر الماکرین» (آل عمران/54) حیله ورزیدند، خدا نیز حیله ورزید، خدا بهترین حیله ورزان است.
مشاکله در علم بدیع این است که انسان مقصود خود را با لفظ مخاطب ادا کند مثلا درمورد آیه دوم چون مخالفان حیله مىورزیدند، خدا ابطال حیله آنها را از باب مشاکله مکر خوانده است و در آیه بحث چون آنان منت مىنهادند، خدا، هدایتبدون عوض خود را منت مىنامد و در حقیقت کار خدا منت نهادن لفظى نیست ولى چون آنان بر پیامبر منت مىنهادند خدا، هدایت آنان را به اسلام بدون طلب عوض از باب «مشاکله» یعنى (یک نواختسخن گفتن) منت مىخواند.
2. باز ممکن استسؤال شود اگر منت نهادن زشت است، چرا خدا به مسلمانان دستور مىدهد که اسیران کافر، یکى از دو کار را انجام دهند؟
1.« اما منا بعد»: یا منتبگذارند و بدون عوض آزاد نمایند.
2.« اما فداء»: یا عوض دریافت کنید و آزاد کنید. (سوره محمد/41).
پاسخ:
در آیه اولا منت گذار، خدا نیست، مؤمنان هستند.
ثانیا: منت نهادن بر اسیر کافر جنبه شخصى ندارد; زیرا منت کشیدن کافرها نوعى عزت براى مسلمانان و مایه تحقیر براى کفر و کافران است، از این جهت فرمان مىدهد که به آنان منتبگذارید و بدون دریافت عوض آزاد سازید.
ثالثا: منت نهادن در آیه جنبه عملى دارد نه لفظى. همین که اسیر را بدون دریافت عوض آزاد کنند خود یک نوع منت نهادن است و این نوع منت نهادن، کاملا زیباست.
با توجه به آنچه که بیان گردید، اکنون وقت آن رسیده است که به توضیح اسم «منان» بپردازیم:
منت در لغت: نعمتبخشیدن است نه منت نهادن
با توجه به کلمات اهل لغت و تفسیر خواهیم دید که مقصود از «منان» نعمتبخشى است، یعنى طرف را غرق نعمتساختن و حاجت او را بر آورده ساختن است، نه منت نهادن.
1. راغب اصفهانى براى منت دو معناى اساسى نقل مىکند یکى «النعمة الثقیلة» نعمت گرانقدر که به دو صورت «فعلى» و «قولى» تحقق مىیابد که «فعلى» نیکو و پسندیده، و قولى و زبانى نکوهیده است و در آیات ذیل به قسم نخست اشاره مىکند.
«لقد من الله على المؤمنین اذبعث فیهم رسولا...».
«و لقد مننا على موسى و هارون».
«و نرید اننمن على الذین استضعفوا فی الارض...».
که در همه این موارد منت گذاردن خدا، به صورت بخشیدن نعمت انجام گرفته است، یعنى منت فعلى و عملى.
و این نوع تنها شان خداوند است چون اوستبخشنده نعمتها.
اما منت قولى همان چیزى است که مردم گاهى به کار مىبرند و قبیح و ناپسند مىباشد.
معروف است که مىگویند: «المنة تهدم الصنیعة» منت گذارى کار خوب و پسندیده را منهدم و نابود مىکند.
و اما معناى دیگر منت، شمارش نمودن و قطع و نقص وارد کردن است. (6)
2. ابن اثیر چنین گفته است:«المن فی کلامهم بمعنى الاحسان الى من لا یستثیبه، ولا یطلب الجزاء علیه» منت در کلام عرب، احسان نمودن است اما بدون چشم داشت و طلب پاداش». (7)
3. «فیومى» مىگوید: «من علیه و امتن علیه: انعم علیه منتبه معناى انعام نمودن است چنانکه به معناى شماره کردن نیز آمده.... (8)
4.طبرسى مىگوید: اصل کلمه منتبه معناى قطع کردن است و نعمت را منت گویند چون انسان آن را از سرمایه زندگى جدا مىکند و منتگذارى (به معناى مذموم) را از این جهت منت نامیدهاند که سبب قطع تشکر مىگردد و براى سپاسگزارى جاى نمىگذارد.... (9)
5. صدوقرحمه الله فرمود: «المنان: معطی النعم، ومنه قوله تعالى: «فامنن او امسک» (سوره ص/39) بنابر این، منت نهادن به دو صورت متصور است:
1. با بذل نعمت، و بخشیدن مال به انسان بدون این که در این مورد سخنى بگوید.
2. نعمتبخشیدن، توام با منت قولى و زبانى.
آیات قرآن که منت را به خدا نسبت مىدهد با خبرى که او را «منان» مىخواند، ناظر به معنى نخست است، نه معنى دوم.
و اگر هم قرآن در آیاتى، نعمتهاى خدا را بازگو مىکند به منظور منت گذارى نیست، بلکه به خاطر ایجاد توجه به منعم است مانند:
1. «الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا» (سوره بقره/29):« آنچه که در زمین استبراى شما آفریده است».
2. «و الانعامخلقها لکم فیها دفء و منافع ومنها تاکلون» (سوره نحل/5): «چهارپایان را براى شما آفریده، در آنها، حرارت و سودها از گوشت آنها مىخورید».
3 «الم تروا ان الله سخر لکم ما فی السمواتو ما فی الارض...». (سوره لقمان/20): «آیا نمىبینید که خداوند همه آنچه در زمین و آسمانهاست را مسخر و سر به فرمان شما کرده است».
هدف از این آیات و آیات دیگر منت نهادن به معنى مذموم آن نیستبلکه هدف ایجاد توجه به خدا و شناخت دیگر اسماى او مانند رحمان و رحیم است.
به عبارت دیگر، یادآورى نعمت گاهى به صورت هدف عنوان مىگردد، و اینکه:اى انسانها! بدانید که بر سفره خوان خداوندى نشستهاید، ویادتان نرود که نان او را مىخورید این همان منت نهادن ناپسند به معنى مذموم است که ساحت ربوبى از آن منزه است.
و گاهى تذکر نعمت وبرشمردن آن به عنوان ایجاد زمینه رشد و توجه به مطالب اساسى دیگر است، در این صورت منت مذموم نیست چون در این فرض منت نسبتبه موضوعى جنبه هدفى دارد، عینا بسان پدرى که خوبیهاى خود را به فرزند بازگو مىکند تا از این طریق او را تربیت کند.
تفسیر منت در سخنان پیشوایان معصومعلیهم السلام
پیشوایان ما که در همه امور پیشوا هستند در معرفت اسما و صفات نیز امام و پیشوا مىباشند، آنها «منان» را که از اسماى الهى استبسیار زیبا تفسیر کردهاند به برخى اشاره مىکنیم:
شخصى از حضرت امیر مؤمنان علیه السلام از معنى «حنان» و «منان» سؤال کرد او در جواب فرمود:
«الحنان هو الذی یقبل على من اعرض عنه».
والمنان هو الذی یبدء بالنوال قبلالسؤال». (10)
«حنان» آن است که روى آورد و اقبال نماید حتى بر کسى که اعراض کرده باشد.
و «منان» به این معناست که نیازمندان را عطا و بذل و بخشش کند پیش از آنکه حاجت و نیاز خود را سؤال کنند.
روى این اصل سید الساجدین علیه السلام به آستان ربوبى چنین عرض مىکند:
«...منتک ابتداء، وعفوک تفضل...». (11)
«خدایا عفو و گذشت تو تفضل و بزرگوارى است».
این جمله منت و منان بودن خداوند را به روشنى تفسیر مىکند واینکه، نعمتبخشیدن قبل از ا ظهار حاجت،«منان» بودن خداست در این مورد، منتبا خود عمل تحقق مىپذیرد در حالى که در منت گذارى رایج، منت گذارى متاخر از عمل است و به اصطلاح کار صورت مىپذیرد و به دنبال آن منت گذارى آغاز مىشود.
سید على مدنى در تفسیر «منتک ابتداء» مىگوید: نعمت دادن تو بر بندگان از روى استحقاق آنها نیستبلکه همه احسانها که مىنمایى محض فضل و کرم است چنانکه در دعا چنین وارد شده:
«یا من بدء بالنعمة قبل استحقاقها» (12) ،اى آن کس که به نعمت آغاز مىکند بى آنکه استحقاقى در کار باشد.
امیرمؤمنان علیه السلام در خطبهاى به نام «خطبه اشباح» که در بیان اوصاف خداوند است چنین فرمود:
«المنان بفوائد النعم
وعوائد المزید والقسم...» (13)
ستایش خداوندى را که «منان» استبه نعمتهاى پر فایده و برکتهاى فراوان و قسمتهاى مقدره».
در جایى دیگر این جمله را دارد: «...وامنن علیکم بنعمته...» (14) با نعمتهاى خود به شما منت گذاشت.
نظریه ابن میثم در تفسیر «منان»
تا این جا نظریه ما روشن گردید و معلوم شد که منت گذارى لفظى مطلقا زشت، و منت گذارى خدا به معنى انعام و بخشندگى او است; ولى ابن میثم بحرانى «منان» را به معنى مبالغه در منت گذارى و اظهار احسانهاى خود معنى کرده و فرمود: اظهار نعمتها گرچه براى مخلوق صفت زشت است اما براى خالق صفت مدح است. گواه اینکه در بسیارى از موارد، خدا نعمتهاى خود را بر مردم برشمرده است مانند:
«یا بنی اسرائیل اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم».
و این صفتبراى خالق نیکو، و براى مخلوق ناپسند است; علت آن این است که اگر از مخلوق چنین صفتى سرزند یا براى احسان خود، پاداش مىطلبد و یا با منت گذارى مىخواهد کمالى در خود پدید آورد و کمترین فایدهاى که تصور مىکند توقع و انتظار ذکر نام او است و زشت است که کسى با نعمتخود و احسانى که نموده منت گذارد، چون منت گذارى مستلزم کبر و بلندپروازى بیهوده است.... (15)
این نظر چندان صایب نیست و با توجه به روایتى که حنان و منان را تفسیر کرد، و ظاهر عبارت مذکور المنان بفوائد النعم...» مىتوان گفت: «منان» به معنى به رخ کشیدن کارهاى خیر نیست چون «فوائد النعم» چه از قبیل اضافه صفتبه موصوف باشد و یا اضافه موصوف به صفت، در واقع مفسرکلمه «منان» است و مىرساند منان بودن خدا با دادن نعمتها و ثمرات آنها صورت مىپذیرد تا به رخ کشیدن آنها.
از همین جهتسید على مدنى مىگوید: «منان» از اسما و صفات الهى است و به معنى «اظهار نیکى» نیست وچنین صفتى که بر مخلوق جایز نیستبر خالق نیز روا نمىباشد. به رخ کشیدن احسان صفت پست است که از دنائت نفس، و دون همتى، و بزرگ دیدن نعمت و احسان خود، ناشى مىگردد. و ساحت ربوبى از آن به دور است; زیرا هر نعمتى هرچه در دید بندگان بزرگ باشد اما نسبتبه حق تعالى حقیر و ناچیز است، وشان الهى بالاتر از این است که نعمتى در نظرش عظیم باشد به طورى که اگر در حق کسى ارزانى داشت آن را مهم و بزرگ شمارد». (16)
حضرت امام سجاد علیه السلام به پیشگاه الهى عرض مىکند:
«...و یا من لا یبیع نعمه بالاثمان، ویا من لا یکدر عطایاه بالامتنان...». (17)
خدایى که نعمتهاى خود را به بهایى نمىفروشد (چون همه از روى تفضل واحسان است) و بخششهاى خود را به منت نهادن تیره نمىکند.
منت گذارى مایه کدورت و تیرهگى روابط طرفین مىگردد و این صفت ناپسند از مقام ربوبى دور است.
در عبارت امام سجاد علیه السلام یک قیاس منطقى نهفته استبه این مضمون «امتنان» مایه کدورت و تیرهگى است(صغرى) وهر تیرهگى ناپسند است و با مقام خداوندى سازگار نیست (کبرى) پس امتنان با مقام ربوبى مناسب نیست(نتیجه).
در میان دعاهاى امام زین العابدین علیه السلام این جمله چشم فکر را خیره مىکند:
«... انت المنان بالعطیات على اهل مملکتک، و العائد علیهم تحنن رافتک». (18)
خدایا تو «منانى» با عطا و بخششهایى که بر اهل مملکتخود مىکنى، و از روى رافت و مهربانى نعمت و برکتبه آنها مىرسانى.
در این جمله به خوبى «منان» تفسیر شده; زیرا مفاد آن این است که تو با عطا و بخشش «منان» هستى یعنى احسان و انعام تو به موجودات «منان» بودن تو مىباشد.
از آنچه گذشت چنین نتیجه مىگیریم که «منان» که از اسما و صفات ربوبى استباید طورى تفسیر شود که موجب نقص و عیب نشود چون صفات الهى همه حاکى از انواع کمالات بى انتهاى خداوند مىباشند.
«منان» بودن پروردگار همان منت گذارى «عملى» و انعام و احسان به موجودات است و این مطلب با در نظر گرفتن سخن حضرت امیر علیه السلام در تفسیر «منان» و سخن حضرت سجاد علیه السلام به درگاه الهى... منتک ابتداء...» که قبلا گذشت (19) کاملا روشن است گرچه برخى عقیده دارند که «منان» همان منت نهادن لفظى است که آن را به طورى تفسیرمىکنند که مدح باشد نه ذم. (20)
پىنوشتها:
1. البته باید توجه داشت چون خدا از نظر ذات نامتناهى است طبعا از نظر صفات نیز، نامتناهى خواهد بود; زیرا صفات او عین ذات او است متحد با متناهى قطعا نامتناهى خواهد بود. از این جهتحصر اسما در نود و نه، ویا هفت، و یا چهار اسم نظر به اسماى کلى است که امور دیگر را نیز در بردارند.
2. صدوق، کتاب التوحید، ص 195، ط جدید.
3. زمخشرى، کشاف:1/393.
4. طبرسى، مجمع البیان، ذیل آیه 262 از سوره بقره.
5. منهج الصادقین: 2/125.
6. راغب اصفهانى، مفردات القرآن، ماده «منن» و از کلام طبرسى که بعدا مىآید استفاده مىشود که معنى نخست از فروع معنى دوم است.
7. نهایه ابن اثیر به نقل لسان العرب ماده «منن».
8. فیومى، المصباح المنیر، ماده «من».
9. طبرسى، تفسیر مجمع البیان:2/531.
10. طریحى، مجمع البحرین، ماده «منن».
11. صحیفه کامله سجادیه، دعاى شماره 45.
12. سید علیخان کبیر مدنى شیرازى، ریاض السالکین، ص 404، طبع قدیم.
13. ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه:6/398.
14.همان:10/188.
15. ابن میثم بحرانى، شرح نهج البلاغة:2/323.
16. سید على خان کبیر شیرازى، ریاض السالکین، ص 150 طبع قدیم.
17. صحیفه کامله سجادیه، دعاى شماره 13.
18. دعاى ابوحمزه ثمالى، حاج ملا هادى سبزوارى، شرح الاسماء الحسنى، ص 49 طبع قدیم.
19. راغب اصفهانى در مفردات، وشارح صحیفه سجادیه سید على کبیر مدنى، وشارح نهج البلاغه میرزا حبیب الله خوئى و دیگران طرفدار همین نظر هستند.
20. از این افراد، ابن میثم بحرانى شارح دیگر نهج البلاغه است.
از اسما و صفاتى که در احادیثبراى خداوند اطلاق شده، اسم «منان» است.
حضرت صادق علیه السلام از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نقل مىکند که آن حضرت فرمود: براى خداوند«نود و نه» اسم «کلى» (1) است هر کس آنها را بشمارد وارد بهشت مىشود و از آنهاست «منان». (2)
این کلمه گاهى در معناى منت نهادن به کار مىرود، مثلا اگر کسى در حق انسانى نیکى نماید و سپس آن را به رخ او بکشد مىگویند منت گذارد، و در نزد همه یکى از صفات زشتبه شمار مىرود، و یکى از سفارشهاى مردان بزرگ این است که: «اذا صنعتم صنیعة فانسوها» هر گاه کار خوبى درباره کسى انجام دادید آن را فراموش کنید.
شاعر عرب زبان مىگوید:
ان امرء اسدى الی صنیعة
و ذکرنیها مرة للئیم (3)
اگر کسى کار نیکى درحق من انجام دهد و آن را گرچه یکبار یاد آورد، او انسان پست است.
رسول خدا در حدیثى فرمود: «المنان بما یعطی، لا یکلمه الله ولا ینظر الیه ولا یزکیه و له عذاب الیم». (4) کسى که به چیزى که بخشش مىکند، منت نهد، خداوند با او سخن نمىگوید، و به او از دریچه لطف نمىنگردد، و او را (از گناه) پاک نمىسازد و عذاب دردناک در کمین او است.
و نیز فرمود: هر کس به مؤمنى نیکى کند، وبعد او را با سخن خود آزار دهد و یا بر او منت نهد، خداوند «نیکى» او را باطل مىکند و به او پاداش نمىدهد. (5)
از طرفى در خود قرآن از منت گذارى، نکوهش شده چنانکه مىفرماید:
1. «یا ایها الذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذى» (بقره/24): افراد ایمان آوردهها، صدقههاى خود را با اذیت و منت نهادن باطل نکنید.
2. قرآن،در وصف بندگان صالح چنین مىفرماید:
«الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله ثم لا یتبعونما انفقوا منا و لا اذى لهم اجرهم عندربهم» (بقره/262). آنها که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند و به دنبال آن اذیت نکرده و منت نمىگذارند اجر و پاداش آنها نزد خداست.
این دستور، به ما مىآموزد اگر خواسته باشیم کار نیک ما در راه خدا ضایع نگردد نباید آن را با منت آلوده کنیم.
پاسخ به دو پرسش
1. چیزى که ممکن استسؤال شود این است که اگر منت نهادن نوعى کار زشت است پس چرا خدا گاهى به طور زمانى بر برخى از مسلمانان که اسلام و ایمان خود را به رخ پیامبر مىکشیدند منت مىگذارد و مىفرماید:
«یمنون علیک ان اسلموا قل لا تمنوا علی اسلامکم بل الله یمن علیکم ان هداکم للایمان» (حجرات/17): «بر تو منت مىنهند که بدون جنگ اسلام آوردهاند بگو اسلام خود را به رخ من نکشید، بلکه خدا بر شما منت مىنهد که شما را هدایتبه ایمان کرد».
پاسخ این پرسش واضح است و آن این که: به کار بردن «منت» در این جا از باب «مشاکله» است، که در قرآن نیز نظیر دارد چنان که مىفرماید: «و مکروا ومکر الله و الله خیر الماکرین» (آل عمران/54) حیله ورزیدند، خدا نیز حیله ورزید، خدا بهترین حیله ورزان است.
مشاکله در علم بدیع این است که انسان مقصود خود را با لفظ مخاطب ادا کند مثلا درمورد آیه دوم چون مخالفان حیله مىورزیدند، خدا ابطال حیله آنها را از باب مشاکله مکر خوانده است و در آیه بحث چون آنان منت مىنهادند، خدا، هدایتبدون عوض خود را منت مىنامد و در حقیقت کار خدا منت نهادن لفظى نیست ولى چون آنان بر پیامبر منت مىنهادند خدا، هدایت آنان را به اسلام بدون طلب عوض از باب «مشاکله» یعنى (یک نواختسخن گفتن) منت مىخواند.
2. باز ممکن استسؤال شود اگر منت نهادن زشت است، چرا خدا به مسلمانان دستور مىدهد که اسیران کافر، یکى از دو کار را انجام دهند؟
1.« اما منا بعد»: یا منتبگذارند و بدون عوض آزاد نمایند.
2.« اما فداء»: یا عوض دریافت کنید و آزاد کنید. (سوره محمد/41).
پاسخ:
در آیه اولا منت گذار، خدا نیست، مؤمنان هستند.
ثانیا: منت نهادن بر اسیر کافر جنبه شخصى ندارد; زیرا منت کشیدن کافرها نوعى عزت براى مسلمانان و مایه تحقیر براى کفر و کافران است، از این جهت فرمان مىدهد که به آنان منتبگذارید و بدون دریافت عوض آزاد سازید.
ثالثا: منت نهادن در آیه جنبه عملى دارد نه لفظى. همین که اسیر را بدون دریافت عوض آزاد کنند خود یک نوع منت نهادن است و این نوع منت نهادن، کاملا زیباست.
با توجه به آنچه که بیان گردید، اکنون وقت آن رسیده است که به توضیح اسم «منان» بپردازیم:
منت در لغت: نعمتبخشیدن است نه منت نهادن
با توجه به کلمات اهل لغت و تفسیر خواهیم دید که مقصود از «منان» نعمتبخشى است، یعنى طرف را غرق نعمتساختن و حاجت او را بر آورده ساختن است، نه منت نهادن.
1. راغب اصفهانى براى منت دو معناى اساسى نقل مىکند یکى «النعمة الثقیلة» نعمت گرانقدر که به دو صورت «فعلى» و «قولى» تحقق مىیابد که «فعلى» نیکو و پسندیده، و قولى و زبانى نکوهیده است و در آیات ذیل به قسم نخست اشاره مىکند.
«لقد من الله على المؤمنین اذبعث فیهم رسولا...».
«و لقد مننا على موسى و هارون».
«و نرید اننمن على الذین استضعفوا فی الارض...».
که در همه این موارد منت گذاردن خدا، به صورت بخشیدن نعمت انجام گرفته است، یعنى منت فعلى و عملى.
و این نوع تنها شان خداوند است چون اوستبخشنده نعمتها.
اما منت قولى همان چیزى است که مردم گاهى به کار مىبرند و قبیح و ناپسند مىباشد.
معروف است که مىگویند: «المنة تهدم الصنیعة» منت گذارى کار خوب و پسندیده را منهدم و نابود مىکند.
و اما معناى دیگر منت، شمارش نمودن و قطع و نقص وارد کردن است. (6)
2. ابن اثیر چنین گفته است:«المن فی کلامهم بمعنى الاحسان الى من لا یستثیبه، ولا یطلب الجزاء علیه» منت در کلام عرب، احسان نمودن است اما بدون چشم داشت و طلب پاداش». (7)
3. «فیومى» مىگوید: «من علیه و امتن علیه: انعم علیه منتبه معناى انعام نمودن است چنانکه به معناى شماره کردن نیز آمده.... (8)
4.طبرسى مىگوید: اصل کلمه منتبه معناى قطع کردن است و نعمت را منت گویند چون انسان آن را از سرمایه زندگى جدا مىکند و منتگذارى (به معناى مذموم) را از این جهت منت نامیدهاند که سبب قطع تشکر مىگردد و براى سپاسگزارى جاى نمىگذارد.... (9)
5. صدوقرحمه الله فرمود: «المنان: معطی النعم، ومنه قوله تعالى: «فامنن او امسک» (سوره ص/39) بنابر این، منت نهادن به دو صورت متصور است:
1. با بذل نعمت، و بخشیدن مال به انسان بدون این که در این مورد سخنى بگوید.
2. نعمتبخشیدن، توام با منت قولى و زبانى.
آیات قرآن که منت را به خدا نسبت مىدهد با خبرى که او را «منان» مىخواند، ناظر به معنى نخست است، نه معنى دوم.
و اگر هم قرآن در آیاتى، نعمتهاى خدا را بازگو مىکند به منظور منت گذارى نیست، بلکه به خاطر ایجاد توجه به منعم است مانند:
1. «الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا» (سوره بقره/29):« آنچه که در زمین استبراى شما آفریده است».
2. «و الانعامخلقها لکم فیها دفء و منافع ومنها تاکلون» (سوره نحل/5): «چهارپایان را براى شما آفریده، در آنها، حرارت و سودها از گوشت آنها مىخورید».
3 «الم تروا ان الله سخر لکم ما فی السمواتو ما فی الارض...». (سوره لقمان/20): «آیا نمىبینید که خداوند همه آنچه در زمین و آسمانهاست را مسخر و سر به فرمان شما کرده است».
هدف از این آیات و آیات دیگر منت نهادن به معنى مذموم آن نیستبلکه هدف ایجاد توجه به خدا و شناخت دیگر اسماى او مانند رحمان و رحیم است.
به عبارت دیگر، یادآورى نعمت گاهى به صورت هدف عنوان مىگردد، و اینکه:اى انسانها! بدانید که بر سفره خوان خداوندى نشستهاید، ویادتان نرود که نان او را مىخورید این همان منت نهادن ناپسند به معنى مذموم است که ساحت ربوبى از آن منزه است.
و گاهى تذکر نعمت وبرشمردن آن به عنوان ایجاد زمینه رشد و توجه به مطالب اساسى دیگر است، در این صورت منت مذموم نیست چون در این فرض منت نسبتبه موضوعى جنبه هدفى دارد، عینا بسان پدرى که خوبیهاى خود را به فرزند بازگو مىکند تا از این طریق او را تربیت کند.
تفسیر منت در سخنان پیشوایان معصومعلیهم السلام
پیشوایان ما که در همه امور پیشوا هستند در معرفت اسما و صفات نیز امام و پیشوا مىباشند، آنها «منان» را که از اسماى الهى استبسیار زیبا تفسیر کردهاند به برخى اشاره مىکنیم:
شخصى از حضرت امیر مؤمنان علیه السلام از معنى «حنان» و «منان» سؤال کرد او در جواب فرمود:
«الحنان هو الذی یقبل على من اعرض عنه».
والمنان هو الذی یبدء بالنوال قبلالسؤال». (10)
«حنان» آن است که روى آورد و اقبال نماید حتى بر کسى که اعراض کرده باشد.
و «منان» به این معناست که نیازمندان را عطا و بذل و بخشش کند پیش از آنکه حاجت و نیاز خود را سؤال کنند.
روى این اصل سید الساجدین علیه السلام به آستان ربوبى چنین عرض مىکند:
«...منتک ابتداء، وعفوک تفضل...». (11)
«خدایا عفو و گذشت تو تفضل و بزرگوارى است».
این جمله منت و منان بودن خداوند را به روشنى تفسیر مىکند واینکه، نعمتبخشیدن قبل از ا ظهار حاجت،«منان» بودن خداست در این مورد، منتبا خود عمل تحقق مىپذیرد در حالى که در منت گذارى رایج، منت گذارى متاخر از عمل است و به اصطلاح کار صورت مىپذیرد و به دنبال آن منت گذارى آغاز مىشود.
سید على مدنى در تفسیر «منتک ابتداء» مىگوید: نعمت دادن تو بر بندگان از روى استحقاق آنها نیستبلکه همه احسانها که مىنمایى محض فضل و کرم است چنانکه در دعا چنین وارد شده:
«یا من بدء بالنعمة قبل استحقاقها» (12) ،اى آن کس که به نعمت آغاز مىکند بى آنکه استحقاقى در کار باشد.
امیرمؤمنان علیه السلام در خطبهاى به نام «خطبه اشباح» که در بیان اوصاف خداوند است چنین فرمود:
«المنان بفوائد النعم
وعوائد المزید والقسم...» (13)
ستایش خداوندى را که «منان» استبه نعمتهاى پر فایده و برکتهاى فراوان و قسمتهاى مقدره».
در جایى دیگر این جمله را دارد: «...وامنن علیکم بنعمته...» (14) با نعمتهاى خود به شما منت گذاشت.
نظریه ابن میثم در تفسیر «منان»
تا این جا نظریه ما روشن گردید و معلوم شد که منت گذارى لفظى مطلقا زشت، و منت گذارى خدا به معنى انعام و بخشندگى او است; ولى ابن میثم بحرانى «منان» را به معنى مبالغه در منت گذارى و اظهار احسانهاى خود معنى کرده و فرمود: اظهار نعمتها گرچه براى مخلوق صفت زشت است اما براى خالق صفت مدح است. گواه اینکه در بسیارى از موارد، خدا نعمتهاى خود را بر مردم برشمرده است مانند:
«یا بنی اسرائیل اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم».
و این صفتبراى خالق نیکو، و براى مخلوق ناپسند است; علت آن این است که اگر از مخلوق چنین صفتى سرزند یا براى احسان خود، پاداش مىطلبد و یا با منت گذارى مىخواهد کمالى در خود پدید آورد و کمترین فایدهاى که تصور مىکند توقع و انتظار ذکر نام او است و زشت است که کسى با نعمتخود و احسانى که نموده منت گذارد، چون منت گذارى مستلزم کبر و بلندپروازى بیهوده است.... (15)
این نظر چندان صایب نیست و با توجه به روایتى که حنان و منان را تفسیر کرد، و ظاهر عبارت مذکور المنان بفوائد النعم...» مىتوان گفت: «منان» به معنى به رخ کشیدن کارهاى خیر نیست چون «فوائد النعم» چه از قبیل اضافه صفتبه موصوف باشد و یا اضافه موصوف به صفت، در واقع مفسرکلمه «منان» است و مىرساند منان بودن خدا با دادن نعمتها و ثمرات آنها صورت مىپذیرد تا به رخ کشیدن آنها.
از همین جهتسید على مدنى مىگوید: «منان» از اسما و صفات الهى است و به معنى «اظهار نیکى» نیست وچنین صفتى که بر مخلوق جایز نیستبر خالق نیز روا نمىباشد. به رخ کشیدن احسان صفت پست است که از دنائت نفس، و دون همتى، و بزرگ دیدن نعمت و احسان خود، ناشى مىگردد. و ساحت ربوبى از آن به دور است; زیرا هر نعمتى هرچه در دید بندگان بزرگ باشد اما نسبتبه حق تعالى حقیر و ناچیز است، وشان الهى بالاتر از این است که نعمتى در نظرش عظیم باشد به طورى که اگر در حق کسى ارزانى داشت آن را مهم و بزرگ شمارد». (16)
حضرت امام سجاد علیه السلام به پیشگاه الهى عرض مىکند:
«...و یا من لا یبیع نعمه بالاثمان، ویا من لا یکدر عطایاه بالامتنان...». (17)
خدایى که نعمتهاى خود را به بهایى نمىفروشد (چون همه از روى تفضل واحسان است) و بخششهاى خود را به منت نهادن تیره نمىکند.
منت گذارى مایه کدورت و تیرهگى روابط طرفین مىگردد و این صفت ناپسند از مقام ربوبى دور است.
در عبارت امام سجاد علیه السلام یک قیاس منطقى نهفته استبه این مضمون «امتنان» مایه کدورت و تیرهگى است(صغرى) وهر تیرهگى ناپسند است و با مقام خداوندى سازگار نیست (کبرى) پس امتنان با مقام ربوبى مناسب نیست(نتیجه).
در میان دعاهاى امام زین العابدین علیه السلام این جمله چشم فکر را خیره مىکند:
«... انت المنان بالعطیات على اهل مملکتک، و العائد علیهم تحنن رافتک». (18)
خدایا تو «منانى» با عطا و بخششهایى که بر اهل مملکتخود مىکنى، و از روى رافت و مهربانى نعمت و برکتبه آنها مىرسانى.
در این جمله به خوبى «منان» تفسیر شده; زیرا مفاد آن این است که تو با عطا و بخشش «منان» هستى یعنى احسان و انعام تو به موجودات «منان» بودن تو مىباشد.
از آنچه گذشت چنین نتیجه مىگیریم که «منان» که از اسما و صفات ربوبى استباید طورى تفسیر شود که موجب نقص و عیب نشود چون صفات الهى همه حاکى از انواع کمالات بى انتهاى خداوند مىباشند.
«منان» بودن پروردگار همان منت گذارى «عملى» و انعام و احسان به موجودات است و این مطلب با در نظر گرفتن سخن حضرت امیر علیه السلام در تفسیر «منان» و سخن حضرت سجاد علیه السلام به درگاه الهى... منتک ابتداء...» که قبلا گذشت (19) کاملا روشن است گرچه برخى عقیده دارند که «منان» همان منت نهادن لفظى است که آن را به طورى تفسیرمىکنند که مدح باشد نه ذم. (20)
پىنوشتها:
1. البته باید توجه داشت چون خدا از نظر ذات نامتناهى است طبعا از نظر صفات نیز، نامتناهى خواهد بود; زیرا صفات او عین ذات او است متحد با متناهى قطعا نامتناهى خواهد بود. از این جهتحصر اسما در نود و نه، ویا هفت، و یا چهار اسم نظر به اسماى کلى است که امور دیگر را نیز در بردارند.
2. صدوق، کتاب التوحید، ص 195، ط جدید.
3. زمخشرى، کشاف:1/393.
4. طبرسى، مجمع البیان، ذیل آیه 262 از سوره بقره.
5. منهج الصادقین: 2/125.
6. راغب اصفهانى، مفردات القرآن، ماده «منن» و از کلام طبرسى که بعدا مىآید استفاده مىشود که معنى نخست از فروع معنى دوم است.
7. نهایه ابن اثیر به نقل لسان العرب ماده «منن».
8. فیومى، المصباح المنیر، ماده «من».
9. طبرسى، تفسیر مجمع البیان:2/531.
10. طریحى، مجمع البحرین، ماده «منن».
11. صحیفه کامله سجادیه، دعاى شماره 45.
12. سید علیخان کبیر مدنى شیرازى، ریاض السالکین، ص 404، طبع قدیم.
13. ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه:6/398.
14.همان:10/188.
15. ابن میثم بحرانى، شرح نهج البلاغة:2/323.
16. سید على خان کبیر شیرازى، ریاض السالکین، ص 150 طبع قدیم.
17. صحیفه کامله سجادیه، دعاى شماره 13.
18. دعاى ابوحمزه ثمالى، حاج ملا هادى سبزوارى، شرح الاسماء الحسنى، ص 49 طبع قدیم.
19. راغب اصفهانى در مفردات، وشارح صحیفه سجادیه سید على کبیر مدنى، وشارح نهج البلاغه میرزا حبیب الله خوئى و دیگران طرفدار همین نظر هستند.
20. از این افراد، ابن میثم بحرانى شارح دیگر نهج البلاغه است.