آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

اگر نیکى کردن، سپس منت نهادن، از صفات زشت‏به شمار مى‏رود، پس چرا یکى از اسماى حسناى خدا «منان‏» است؟
از اسما و صفاتى که در احادیث‏براى خداوند اطلاق شده، اسم «منان‏» است.
حضرت صادق علیه السلام از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نقل مى‏کند که آن حضرت فرمود: براى خداوند«نود و نه‏» اسم «کلى‏» (1) است هر کس آنها را بشمارد وارد بهشت مى‏شود و از آنهاست «منان‏». (2)
این کلمه گاهى در معناى منت نهادن به کار مى‏رود، مثلا اگر کسى در حق انسانى نیکى نماید و سپس آن را به رخ او بکشد مى‏گویند منت گذارد، و در نزد همه یکى از صفات زشت‏به شمار مى‏رود، و یکى از سفارش‏هاى مردان بزرگ این است که: «اذا صنعتم صنیعة فانسوها» هر گاه کار خوبى درباره کسى انجام دادید آن را فراموش کنید.
شاعر عرب زبان مى‏گوید:
ان امرء اسدى الی صنیعة
و ذکرنیها مرة للئیم (3)
اگر کسى کار نیکى درحق من انجام دهد و آن را گرچه یک‏بار یاد آورد، او انسان پست است.
رسول خدا در حدیثى فرمود: «المنان بما یعطی، لا یکلمه الله ولا ینظر الیه ولا یزکیه و له عذاب الیم‏». (4) کسى که به چیزى که بخشش مى‏کند، منت نهد، خداوند با او سخن نمى‏گوید، و به او از دریچه لطف نمى‏نگردد، و او را (از گناه) پاک نمى‏سازد و عذاب دردناک در کمین او است.
و نیز فرمود: هر کس به مؤمنى نیکى کند، وبعد او را با سخن خود آزار دهد و یا بر او منت نهد، خداوند «نیکى‏» او را باطل مى‏کند و به او پاداش نمى‏دهد. (5)
از طرفى در خود قرآن از منت گذارى، نکوهش شده چنان‏که مى‏فرماید:
1. «یا ایها الذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذى‏» (بقره/24): افراد ایمان آورده‏ها، صدقه‏هاى خود را با اذیت و منت نهادن باطل نکنید.
2. قرآن،در وصف بندگان صالح چنین مى‏فرماید:
«الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله ثم لا یتبعون‏ما انفقوا منا و لا اذى لهم اجرهم عندربهم‏» (بقره/262). آنها که اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏کنند و به دنبال آن اذیت نکرده و منت نمى‏گذارند اجر و پاداش آنها نزد خداست.
این دستور، به ما مى‏آموزد اگر خواسته باشیم کار نیک ما در راه خدا ضایع نگردد نباید آن را با منت آلوده کنیم.
پاسخ به دو پرسش
1. چیزى که ممکن است‏سؤال شود این است که اگر منت نهادن نوعى کار زشت است پس چرا خدا گاهى به طور زمانى بر برخى از مسلمانان که اسلام و ایمان خود را به رخ پیامبر مى‏کشیدند منت مى‏گذارد و مى‏فرماید:
«یمنون علیک ان اسلموا قل لا تمنوا علی اسلامکم بل الله یمن علیکم ان هداکم للایمان‏» (حجرات/17): «بر تو منت مى‏نهند که بدون جنگ اسلام آورده‏اند بگو اسلام خود را به رخ من نکشید، بلکه خدا بر شما منت مى‏نهد که شما را هدایت‏به ایمان کرد».
پاسخ این پرسش واضح است و آن این که: به کار بردن «منت‏» در این جا از باب «مشاکله‏» است، که در قرآن نیز نظیر دارد چنان که مى‏فرماید: «و مکروا ومکر الله و الله خیر الماکرین‏» (آل عمران/54) حیله ورزیدند، خدا نیز حیله ورزید، خدا بهترین حیله ورزان است.
مشاکله در علم بدیع این است که انسان مقصود خود را با لفظ مخاطب ادا کند مثلا درمورد آیه دوم چون مخالفان حیله مى‏ورزیدند، خدا ابطال حیله آنها را از باب مشاکله مکر خوانده است و در آیه بحث چون آنان منت مى‏نهادند، خدا، هدایت‏بدون عوض خود را منت مى‏نامد و در حقیقت کار خدا منت نهادن لفظى نیست ولى چون آنان بر پیامبر منت مى‏نهادند خدا، هدایت آنان را به اسلام بدون طلب عوض از باب «مشاکله‏» یعنى (یک نواخت‏سخن گفتن) منت مى‏خواند.
2. باز ممکن است‏سؤال شود اگر منت نهادن زشت است، چرا خدا به مسلمانان دستور مى‏دهد که اسیران کافر، یکى از دو کار را انجام دهند؟
1.« اما منا بعد»: یا منت‏بگذارند و بدون عوض آزاد نمایند.
2.« اما فداء»: یا عوض دریافت کنید و آزاد کنید. (سوره محمد/41).
پاسخ:
در آیه اولا منت گذار، خدا نیست، مؤمنان هستند.
ثانیا: منت نهادن بر اسیر کافر جنبه شخصى ندارد; زیرا منت کشیدن کافرها نوعى عزت براى مسلمانان و مایه تحقیر براى کفر و کافران است، از این جهت فرمان مى‏دهد که به آنان منت‏بگذارید و بدون دریافت عوض آزاد سازید.
ثالثا: منت نهادن در آیه جنبه عملى دارد نه لفظى. همین که اسیر را بدون دریافت عوض آزاد کنند خود یک نوع منت نهادن است و این نوع منت نهادن، کاملا زیباست.
با توجه به آنچه که بیان گردید، اکنون وقت آن رسیده است که به توضیح اسم «منان‏» بپردازیم:
منت در لغت: نعمت‏بخشیدن است نه منت نهادن
با توجه به کلمات اهل لغت و تفسیر خواهیم دید که مقصود از «منان‏» نعمت‏بخشى است، یعنى طرف را غرق نعمت‏ساختن و حاجت او را بر آورده ساختن است، نه منت نهادن.
1. راغب اصفهانى براى منت دو معناى اساسى نقل مى‏کند یکى «النعمة الثقیلة‏» نعمت گرانقدر که به دو صورت «فعلى‏» و «قولى‏» تحقق مى‏یابد که «فعلى‏» نیکو و پسندیده، و قولى و زبانى نکوهیده است و در آیات ذیل به قسم نخست اشاره مى‏کند.
«لقد من الله على المؤمنین اذبعث فیهم رسولا...».
«و لقد مننا على موسى و هارون‏».
«و نرید ان‏نمن على الذین استضعفوا فی الارض...».
که در همه این موارد منت گذاردن خدا، به صورت بخشیدن نعمت انجام گرفته است، یعنى منت فعلى و عملى.
و این نوع تنها شان خداوند است چون اوست‏بخشنده نعمتها.
اما منت قولى همان چیزى است که مردم گاهى به کار مى‏برند و قبیح و ناپسند مى‏باشد.
معروف است که مى‏گویند: «المنة تهدم الصنیعة‏» منت گذارى کار خوب و پسندیده را منهدم و نابود مى‏کند.
و اما معناى دیگر منت، شمارش نمودن و قطع و نقص وارد کردن است. (6)
2. ابن اثیر چنین گفته است:«المن فی کلامهم بمعنى الاحسان الى من لا یستثیبه، ولا یطلب الجزاء علیه‏» منت در کلام عرب، احسان نمودن است اما بدون چشم داشت و طلب پاداش‏». (7)
3. «فیومى‏» مى‏گوید: «من علیه و امتن علیه: انعم علیه منت‏به معناى انعام نمودن است چنان‏که به معناى شماره کردن نیز آمده.... (8)
4.طبرسى مى‏گوید: اصل کلمه منت‏به معناى قطع کردن است و نعمت را منت گویند چون انسان آن را از سرمایه زندگى جدا مى‏کند و منت‏گذارى (به معناى مذموم) را از این جهت منت نامیده‏اند که سبب قطع تشکر مى‏گردد و براى سپاسگزارى جاى نمى‏گذارد.... (9)
5. صدوق‏رحمه الله فرمود: «المنان: معطی النعم، ومنه قوله تعالى: «فامنن او امسک‏» (سوره ص/39) بنابر این، منت نهادن به دو صورت متصور است:
1. با بذل نعمت، و بخشیدن مال به انسان بدون این که در این مورد سخنى بگوید.
2. نعمت‏بخشیدن، توام با منت قولى و زبانى.
آیات قرآن که منت را به خدا نسبت مى‏دهد با خبرى که او را «منان‏» مى‏خواند، ناظر به معنى نخست است، نه معنى دوم.
و اگر هم قرآن در آیاتى، نعمت‏هاى خدا را بازگو مى‏کند به منظور منت گذارى نیست، بلکه به خاطر ایجاد توجه به منعم است مانند:
1. «الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا» (سوره بقره/29):« آنچه که در زمین است‏براى شما آفریده است‏».
2. «و الانعام‏خلقها لکم فیها دف‏ء و منافع ومنها تاکلون‏» (سوره نحل/5): «چهارپایان را براى شما آفریده، در آنها، حرارت و سودها از گوشت آنها مى‏خورید».
3 «الم تروا ان الله سخر لکم ما فی السموات‏و ما فی الارض...». (سوره لقمان/20): «آیا نمى‏بینید که خداوند همه آنچه در زمین و آسمانهاست را مسخر و سر به فرمان شما کرده است‏».
هدف از این آیات و آیات دیگر منت نهادن به معنى مذموم آن نیست‏بلکه هدف ایجاد توجه به خدا و شناخت دیگر اسماى او مانند رحمان و رحیم است.
به عبارت دیگر، یادآورى نعمت گاهى به صورت هدف عنوان مى‏گردد، و این‏که:اى انسانها! بدانید که بر سفره خوان خداوندى نشسته‏اید، ویادتان نرود که نان او را مى‏خورید این همان منت نهادن ناپسند به معنى مذموم است که ساحت ربوبى از آن منزه است.
و گاهى تذکر نعمت وبرشمردن آن به عنوان ایجاد زمینه رشد و توجه به مطالب اساسى دیگر است، در این صورت منت مذموم نیست چون در این فرض منت نسبت‏به موضوعى جنبه هدفى دارد، عینا بسان پدرى که خوبیهاى خود را به فرزند بازگو مى‏کند تا از این طریق او را تربیت کند.
تفسیر منت در سخنان پیشوایان معصوم‏علیهم السلام
پیشوایان ما که در همه امور پیشوا هستند در معرفت اسما و صفات نیز امام و پیشوا مى‏باشند، آنها «منان‏» را که از اسماى الهى است‏بسیار زیبا تفسیر کرده‏اند به برخى اشاره مى‏کنیم:
شخصى از حضرت امیر مؤمنان علیه السلام از معنى «حنان‏» و «منان‏» سؤال کرد او در جواب فرمود:
«الحنان هو الذی یقبل على من اعرض عنه‏».
والمنان هو الذی یبدء بالنوال قبل‏السؤال‏». (10)
«حنان‏» آن است که روى آورد و اقبال نماید حتى بر کسى که اعراض کرده باشد.
و «منان‏» به این معناست که نیازمندان را عطا و بذل و بخشش کند پیش از آن‏که حاجت و نیاز خود را سؤال کنند.
روى این اصل سید الساجدین علیه السلام به آستان ربوبى چنین عرض مى‏کند:
«...منتک ابتداء، وعفوک تفضل...». (11)
«خدایا عفو و گذشت تو تفضل و بزرگوارى است‏».
این جمله منت و منان بودن خداوند را به روشنى تفسیر مى‏کند واین‏که، نعمت‏بخشیدن قبل از ا ظهار حاجت،«منان‏» بودن خداست در این مورد، منت‏با خود عمل تحقق مى‏پذیرد در حالى که در منت گذارى رایج، منت گذارى متاخر از عمل است و به اصطلاح کار صورت مى‏پذیرد و به دنبال آن منت گذارى آغاز مى‏شود.
سید على مدنى در تفسیر «منتک ابتداء» مى‏گوید: نعمت دادن تو بر بندگان از روى استحقاق آنها نیست‏بلکه همه احسانها که مى‏نمایى محض فضل و کرم است چنان‏که در دعا چنین وارد شده:
«یا من بدء بالنعمة قبل استحقاقها» (12) ،اى آن کس که به نعمت آغاز مى‏کند بى آن‏که استحقاقى در کار باشد.
امیرمؤمنان علیه السلام در خطبه‏اى به نام «خطبه اشباح‏» که در بیان اوصاف خداوند است چنین فرمود:
«المنان بفوائد النعم
وعوائد المزید والقسم...» (13)
ستایش خداوندى را که «منان‏» است‏به نعمتهاى پر فایده و برکتهاى فراوان و قسمتهاى مقدره‏».
در جایى دیگر این جمله را دارد: «...وامنن علیکم بنعمته...» (14) با نعمتهاى خود به شما منت گذاشت.
نظریه ابن میثم در تفسیر «منان‏»
تا این جا نظریه ما روشن گردید و معلوم شد که منت گذارى لفظى مطلقا زشت، و منت گذارى خدا به معنى انعام و بخشندگى او است; ولى ابن میثم بحرانى «منان‏» را به معنى مبالغه در منت گذارى و اظهار احسانهاى خود معنى کرده و فرمود: اظهار نعمتها گرچه براى مخلوق صفت زشت است اما براى خالق صفت مدح است. گواه این‏که در بسیارى از موارد، خدا نعمتهاى خود را بر مردم برشمرده است مانند:
«یا بنی اسرائیل اذکروا نعمتی التی انعمت علیکم‏».
و این صفت‏براى خالق نیکو، و براى مخلوق ناپسند است; علت آن این است که اگر از مخلوق چنین صفتى سرزند یا براى احسان خود، پاداش مى‏طلبد و یا با منت گذارى مى‏خواهد کمالى در خود پدید آورد و کمترین فایده‏اى که تصور مى‏کند توقع و انتظار ذکر نام او است و زشت است که کسى با نعمت‏خود و احسانى که نموده منت گذارد، چون منت گذارى مستلزم کبر و بلندپروازى بیهوده است.... (15)
این نظر چندان صایب نیست و با توجه به روایتى که حنان و منان را تفسیر کرد، و ظاهر عبارت مذکور المنان بفوائد النعم...» مى‏توان گفت: «منان‏» به معنى به رخ کشیدن کارهاى خیر نیست چون «فوائد النعم‏» چه از قبیل اضافه صفت‏به موصوف باشد و یا اضافه موصوف به صفت، در واقع مفسرکلمه «منان‏» است و مى‏رساند منان بودن خدا با دادن نعمتها و ثمرات آنها صورت مى‏پذیرد تا به رخ کشیدن آنها.
از همین جهت‏سید على مدنى مى‏گوید: «منان‏» از اسما و صفات الهى است و به معنى «اظهار نیکى‏» نیست وچنین صفتى که بر مخلوق جایز نیست‏بر خالق نیز روا نمى‏باشد. به رخ کشیدن احسان صفت پست است که از دنائت نفس، و دون همتى، و بزرگ دیدن نعمت و احسان خود، ناشى مى‏گردد. و ساحت ربوبى از آن به دور است; زیرا هر نعمتى هرچه در دید بندگان بزرگ باشد اما نسبت‏به حق تعالى حقیر و ناچیز است، وشان الهى بالاتر از این است که نعمتى در نظرش عظیم باشد به طورى که اگر در حق کسى ارزانى داشت آن را مهم و بزرگ شمارد». (16)
حضرت امام سجاد علیه السلام به پیشگاه الهى عرض مى‏کند:
«...و یا من لا یبیع نعمه بالاثمان، ویا من لا یکدر عطایاه بالامتنان...». (17)
خدایى که نعمتهاى خود را به بهایى نمى‏فروشد (چون همه از روى تفضل واحسان است) و بخششهاى خود را به منت نهادن تیره نمى‏کند.
منت گذارى مایه کدورت و تیره‏گى روابط طرفین مى‏گردد و این صفت ناپسند از مقام ربوبى دور است.
در عبارت امام سجاد علیه السلام یک قیاس منطقى نهفته است‏به این مضمون «امتنان‏» مایه کدورت و تیره‏گى است(صغرى) وهر تیره‏گى ناپسند است و با مقام خداوندى سازگار نیست (کبرى) پس امتنان با مقام ربوبى مناسب نیست(نتیجه).
در میان دعاهاى امام زین العابدین علیه السلام این جمله چشم فکر را خیره مى‏کند:
«... انت المنان بالعطیات على اهل مملکتک، و العائد علیهم تحنن رافتک‏». (18)
خدایا تو «منانى‏» با عطا و بخششهایى که بر اهل مملکت‏خود مى‏کنى، و از روى رافت و مهربانى نعمت و برکت‏به آنها مى‏رسانى.
در این جمله به خوبى «منان‏» تفسیر شده; زیرا مفاد آن این است که تو با عطا و بخشش «منان‏» هستى یعنى احسان و انعام تو به موجودات «منان‏» بودن تو مى‏باشد.
از آنچه گذشت چنین نتیجه مى‏گیریم که «منان‏» که از اسما و صفات ربوبى است‏باید طورى تفسیر شود که موجب نقص و عیب نشود چون صفات الهى همه حاکى از انواع کمالات بى انتهاى خداوند مى‏باشند.
«منان‏» بودن پروردگار همان منت گذارى «عملى‏» و انعام و احسان به موجودات است و این مطلب با در نظر گرفتن سخن حضرت امیر علیه السلام در تفسیر «منان‏» و سخن حضرت سجاد علیه السلام به درگاه الهى... منتک ابتداء...» که قبلا گذشت (19) کاملا روشن است گرچه برخى عقیده دارند که «منان‏» همان منت نهادن لفظى است که آن را به طورى تفسیرمى‏کنند که مدح باشد نه ذم. (20)
پى‏نوشت‏ها:
1. البته باید توجه داشت چون خدا از نظر ذات نامتناهى است طبعا از نظر صفات نیز، نامتناهى خواهد بود; زیرا صفات او عین ذات او است متحد با متناهى قطعا نامتناهى خواهد بود. از این جهت‏حصر اسما در نود و نه، ویا هفت، و یا چهار اسم نظر به اسماى کلى است که امور دیگر را نیز در بردارند.
2. صدوق، کتاب التوحید، ص 195، ط جدید.
3. زمخشرى، کشاف:1/393.
4. طبرسى، مجمع البیان، ذیل آیه 262 از سوره بقره.
5. منهج الصادقین: 2/125.
6. راغب اصفهانى، مفردات القرآن، ماده «منن‏» و از کلام طبرسى که بعدا مى‏آید استفاده مى‏شود که معنى نخست از فروع معنى دوم است.
7. نهایه ابن اثیر به نقل لسان العرب ماده «منن‏».
8. فیومى، المصباح المنیر، ماده «من‏».
9. طبرسى، تفسیر مجمع البیان:2/531.
10. طریحى، مجمع البحرین، ماده «منن‏».
11. صحیفه کامله سجادیه، دعاى شماره 45.
12. سید علیخان کبیر مدنى شیرازى، ریاض السالکین، ص 404، طبع قدیم.
13. ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه:6/398.
14.همان:10/188.
15. ابن میثم بحرانى، شرح نهج البلاغة:2/323.
16. سید على خان کبیر شیرازى، ریاض السالکین، ص 150 طبع قدیم.
17. صحیفه کامله سجادیه، دعاى شماره 13.
18. دعاى ابوحمزه ثمالى، حاج ملا هادى سبزوارى، شرح الاسماء الحسنى، ص 49 طبع قدیم.
19. راغب اصفهانى در مفردات، وشارح صحیفه سجادیه سید على کبیر مدنى، وشارح نهج البلاغه میرزا حبیب الله خوئى و دیگران طرفدار همین نظر هستند.
20. از این افراد، ابن میثم بحرانى شارح دیگر نهج البلاغه است.

تبلیغات