حضرت یونس (ع)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
اگر کاری که حضرت یونس(ع)مرتکب شد، گناه نبود، چرا خدا او را گرفتار شکم ماهی کرد؟و چگونه امکان دارد، پیامبر خدا گمان کند که خدا بر او قدرت ندارد!«فظنّ أن لن نقدر علیه؟»
برای این که پاسخ سؤال روشن شود، بهتر است ابتدا به خلاصهای از داستان حضرت یونس در قرآن اشاره کنیم.در این جا، مطلب را مطابق بیان علامه طباطبایی نقل میکنیم:
قرآن کریم از سرگذشت حضرت یونس(ع)و قوم او، جز اندکی را متعرّض نشده است.در آیات 139 تا 148 سوره صافات فرموده است:و در حقیقت، یونس از زمره فرستادگان بود*آن گاه که به سوی کشتی پر(از جمعیت)گریخت*پس(یونس همراه با سرنشینان کشتی)قرعه انداخت*و خود از بازندگان شد.(او را به
دریا افکندند)و ماهی او را بلعید؛در حالی که او نکوهشگر خویش بود*و اگر او از زمره تسبیح کنندگان نبود*قطعا تا روزی که برانگیخته میشوند، در شکم آن ماهی میماند*پس او را در حالی که ناخوش بود، به زمین خشکی افکندیم*و بر بالای(سر)او درختی از (نوع)کدو بن رویانیدیم*و او را به سوی صد هزار نفر یا بیشتر روانه کردیم*پس ایمان آوردند و تا چندی برخوردارشان کردیم.
و در آیات 87-88 سوره انبیا، تسبیح گفتن او در شکم ماهی را که علت نجاتش شد، معترض شده و فرموده است:و ذالنون( یونس)را(یاد کن)آن گاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او سخت نمیگیریم، تا در(دل)تاریکیها ندا در داد که:معبودی جز تو نیست، منزهی تو*راستی که من از ستمکاران بودم*پس(دعای)او را استجابت کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را(نیز)چنین نجات میدهیم.در آیات 49-50 سوره قلم نیز در این باره فرموده است:پس در(امتثال) حکم پروردگارت شکیبایی ورز و مانند همدم ماهی ( یونس)نباش، آن گاه که اندوه زده، ندا در داد.اگر لطفی از جانب پروردگارش تدارک(حال)او را نمیکرد، قطعا نکوهش شده بر زمین خشک انداخته میشد*پس پروردگارش وی را برگزید و از شایستگانش گردانید.
و در آیه 98 سوره یونس درباره ایمان آوردن قومش و برطرف شدن عذاب از آنها میفرماید:چرا هیچ شهری نبود که(اهل آن)ایمان بیاورد و ایمانش به حال آن سود بخشد؟مگر قوم یونس که وقتی(در آخرین لحظه)ایمان آوردند، عذاب رسوایی را در زندگی دنیا از آنان برطرف کردیم و تا چندی آنان را برخوردار ساختیم.
خلاصه، آنچه که با کمک قرائن موجود در این داستان، از مجموع آیات قرآنی استفاده میشود، این است:حضرت یونس(ع)یکی از پیامبران خدا بود که خدا او را به سوی مردمی پر جمعیت-دست کم صد هزار نفر-گسیل داشت و آن قوم دعوت وی را اجابت نکردندتا عذابی که یونس(ع)با آن تهدیدشان میکرد، فرا رسید و خود یونس(ع)از میان قوم بیرون رفت.
همین که عذاب به نزدیکی ایشان رسید و با چشم خود آن را دیدند، همگی به خدا ایمان آوردند و توبه کردند.خدا هم آن عذاب را که در دنیا خوارشان میکرد، از ایشان برداشت.
و اما یونس(ع)وقتی خبردار شد آن عذابی که خبر داده بود، از ایشان برداشته شده است. گویا متوجه نشده بود که قومش ایمان آورده و توبه کردهاند-دیگر به سوی آنها برنگشت و با عصبانیت راه خویش را در پیش گرفت.در نتیجه، ظاهرش همانند حال کسی بود که گویی از خدا فرار میکند و به عنوان قهر کردن از این که چرا خدا او را نزد این مردم خوار کرد، دور میشود.پس سوار بر کشتی پر جمعیتی شد و رفت.
در بین راه، نهنگی بر سر راه کشتی آمد.چارهای ندیدند جز این که یک نفر را در آب اندازند تا سرگرم خوردن او شود و از سر راه کشتی کنار رود.
لذا قرعه انداختند و قرعه به نام حضرت یونس(ع)افتاد و او را در دریا انداختند.نهنگ او را بلعید و کشتی نجات یافت.
آن گاه خدا او را چند شبانه روز در شکم ماهی زنده نگه داشت و حفظ کرد و یونس(ع)فهمید که این جریان بلا و آزمایشی است که خدا وی را بدان مبتلا کرده، و این مؤاخذهای است از جانب خدا در برابر این رفتاری که او با قوم خود کرد.لذا در تاریکی شکم ماهی فریاد برآورد: «لا اله الاّ أنت سبحانک إنّی کنت من الظّالمین.»
خدای سبحان این ناله او را پاسخ گفت و به نهنگ دستور داد که یونس(ع)را در کنار دریا بیفکند و یونس (ع)وقتی به زمین افتاد، مریض بود.خدای تعالی بوته کدویی بالای سرش رویاند تا بر سر او سایه بیفکند.پس همین که حالش جا آمد، خدا او را به سوی قومش فرستاد و قوم هم دعوت او را پذیرفت و به وی ایمان آورد.در نتیجه با این که اجلشان رسیده بود، خداوند تا مدتی معین عمرشان داد.»
اکنون به سراغ دو سؤال این بحث میرویم:
1.چرا یونس از قومش گریخت و خدا او را عذاب کرد؟
2.آیا گمان کرد که خدا بر او توانا نیست؟
درباره فرار وی، همان طور که از داستان فوق برمیآید و علامه طباطبایی نیز در چند جا تصریح کردهاند:
«مراد از فرار کردن او به سوی کشتی این است که او از بین قوم خود بیرون آمد و از آنان اعراض کرد.هر چند در این عمل خود نافرمانی خدا را نکرده بود-زیرا خدا قبلا او را از این کار نهی نکرده بود-لیکن این عمل شباهتی تام به فرار یک خدمتگزار از خدمت مولایش داشت و به همین جهت هم خدا او را به کیفر عملش گرفت...» 2 «پس این فرار کردن، در آیه شریفه از باب تمثیل است، نه حکایت یک واقعیت خارجی.» 3
خداوند به خاطر وجود امتیازاتی که برای پیامبران قائل شده، بار مسئولیت بسیار سنگینی را بر دوش آنها گذاشته است.لذا آنها را به خاطر عملی که حتی صریحا نهی نکرده است و چه بسا از باب ترک اولی محسوب میشود نیز، چنین شدید مؤاخذه میکند.
در عبارت«فظن أن لن نقدر علیه»نیز همان طور که علامه طباطبایی متذکر شدهاند، لفظ«نقدر علیه»به معنی «تنگ گرفتن»است و نه به معنی«قادر بودن.» 4 مهمترین شاهدی که بر این مدعا میتوان اقامه کرد، آیه 16 سوره فجر است که میفرماید، «و أمّا اذا ما ابتلاه فقدر علیه رزقه فیقول ربّی أهانن.» 5 همه مفسران در این جا چنین اتفاق نظر دارند:«عبارت قدر علیه رزقه یعنی روزیاش را بر او تنگ میگرداند.»پس معنی آن آیه نیز میشود: «حضرت یونس گمان کرد که خدا(به خاطر این کارش) بر او سخت نمیگیرد و او را مؤاخذه نمیکند.»
زیر نویس
(1).ترجمه تفسیر المیزان، ج 17، ص 253-251، ذیل آیات 149-139 سوره صافات.علامه طباطبایی در ادامه بحث، این داستان را بر اساس کتابهای مقدس یهودی و مسیحی نیز نقل و آن را با داستان قرآن مقایسه میکند.
(2).همان، ص 247.
(3).ترجمه تفسیر المیزان، ج 14، ص 444، ذیل آیه 87 سوره انبیا.
(4).همان.
(5).فجر 89/16:و اما چون(خدا)وی( انسان)را میآزماید و روزیاش را بر او تنگ میگرداند، میگوید:«پروردگارم مرا خوار کرده است.»
برای این که پاسخ سؤال روشن شود، بهتر است ابتدا به خلاصهای از داستان حضرت یونس در قرآن اشاره کنیم.در این جا، مطلب را مطابق بیان علامه طباطبایی نقل میکنیم:
قرآن کریم از سرگذشت حضرت یونس(ع)و قوم او، جز اندکی را متعرّض نشده است.در آیات 139 تا 148 سوره صافات فرموده است:و در حقیقت، یونس از زمره فرستادگان بود*آن گاه که به سوی کشتی پر(از جمعیت)گریخت*پس(یونس همراه با سرنشینان کشتی)قرعه انداخت*و خود از بازندگان شد.(او را به
دریا افکندند)و ماهی او را بلعید؛در حالی که او نکوهشگر خویش بود*و اگر او از زمره تسبیح کنندگان نبود*قطعا تا روزی که برانگیخته میشوند، در شکم آن ماهی میماند*پس او را در حالی که ناخوش بود، به زمین خشکی افکندیم*و بر بالای(سر)او درختی از (نوع)کدو بن رویانیدیم*و او را به سوی صد هزار نفر یا بیشتر روانه کردیم*پس ایمان آوردند و تا چندی برخوردارشان کردیم.
و در آیات 87-88 سوره انبیا، تسبیح گفتن او در شکم ماهی را که علت نجاتش شد، معترض شده و فرموده است:و ذالنون( یونس)را(یاد کن)آن گاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او سخت نمیگیریم، تا در(دل)تاریکیها ندا در داد که:معبودی جز تو نیست، منزهی تو*راستی که من از ستمکاران بودم*پس(دعای)او را استجابت کردیم و او را از اندوه رهانیدیم و مؤمنان را(نیز)چنین نجات میدهیم.در آیات 49-50 سوره قلم نیز در این باره فرموده است:پس در(امتثال) حکم پروردگارت شکیبایی ورز و مانند همدم ماهی ( یونس)نباش، آن گاه که اندوه زده، ندا در داد.اگر لطفی از جانب پروردگارش تدارک(حال)او را نمیکرد، قطعا نکوهش شده بر زمین خشک انداخته میشد*پس پروردگارش وی را برگزید و از شایستگانش گردانید.
و در آیه 98 سوره یونس درباره ایمان آوردن قومش و برطرف شدن عذاب از آنها میفرماید:چرا هیچ شهری نبود که(اهل آن)ایمان بیاورد و ایمانش به حال آن سود بخشد؟مگر قوم یونس که وقتی(در آخرین لحظه)ایمان آوردند، عذاب رسوایی را در زندگی دنیا از آنان برطرف کردیم و تا چندی آنان را برخوردار ساختیم.
خلاصه، آنچه که با کمک قرائن موجود در این داستان، از مجموع آیات قرآنی استفاده میشود، این است:حضرت یونس(ع)یکی از پیامبران خدا بود که خدا او را به سوی مردمی پر جمعیت-دست کم صد هزار نفر-گسیل داشت و آن قوم دعوت وی را اجابت نکردندتا عذابی که یونس(ع)با آن تهدیدشان میکرد، فرا رسید و خود یونس(ع)از میان قوم بیرون رفت.
همین که عذاب به نزدیکی ایشان رسید و با چشم خود آن را دیدند، همگی به خدا ایمان آوردند و توبه کردند.خدا هم آن عذاب را که در دنیا خوارشان میکرد، از ایشان برداشت.
و اما یونس(ع)وقتی خبردار شد آن عذابی که خبر داده بود، از ایشان برداشته شده است. گویا متوجه نشده بود که قومش ایمان آورده و توبه کردهاند-دیگر به سوی آنها برنگشت و با عصبانیت راه خویش را در پیش گرفت.در نتیجه، ظاهرش همانند حال کسی بود که گویی از خدا فرار میکند و به عنوان قهر کردن از این که چرا خدا او را نزد این مردم خوار کرد، دور میشود.پس سوار بر کشتی پر جمعیتی شد و رفت.
در بین راه، نهنگی بر سر راه کشتی آمد.چارهای ندیدند جز این که یک نفر را در آب اندازند تا سرگرم خوردن او شود و از سر راه کشتی کنار رود.
لذا قرعه انداختند و قرعه به نام حضرت یونس(ع)افتاد و او را در دریا انداختند.نهنگ او را بلعید و کشتی نجات یافت.
آن گاه خدا او را چند شبانه روز در شکم ماهی زنده نگه داشت و حفظ کرد و یونس(ع)فهمید که این جریان بلا و آزمایشی است که خدا وی را بدان مبتلا کرده، و این مؤاخذهای است از جانب خدا در برابر این رفتاری که او با قوم خود کرد.لذا در تاریکی شکم ماهی فریاد برآورد: «لا اله الاّ أنت سبحانک إنّی کنت من الظّالمین.»
خدای سبحان این ناله او را پاسخ گفت و به نهنگ دستور داد که یونس(ع)را در کنار دریا بیفکند و یونس (ع)وقتی به زمین افتاد، مریض بود.خدای تعالی بوته کدویی بالای سرش رویاند تا بر سر او سایه بیفکند.پس همین که حالش جا آمد، خدا او را به سوی قومش فرستاد و قوم هم دعوت او را پذیرفت و به وی ایمان آورد.در نتیجه با این که اجلشان رسیده بود، خداوند تا مدتی معین عمرشان داد.»
اکنون به سراغ دو سؤال این بحث میرویم:
1.چرا یونس از قومش گریخت و خدا او را عذاب کرد؟
2.آیا گمان کرد که خدا بر او توانا نیست؟
درباره فرار وی، همان طور که از داستان فوق برمیآید و علامه طباطبایی نیز در چند جا تصریح کردهاند:
«مراد از فرار کردن او به سوی کشتی این است که او از بین قوم خود بیرون آمد و از آنان اعراض کرد.هر چند در این عمل خود نافرمانی خدا را نکرده بود-زیرا خدا قبلا او را از این کار نهی نکرده بود-لیکن این عمل شباهتی تام به فرار یک خدمتگزار از خدمت مولایش داشت و به همین جهت هم خدا او را به کیفر عملش گرفت...» 2 «پس این فرار کردن، در آیه شریفه از باب تمثیل است، نه حکایت یک واقعیت خارجی.» 3
خداوند به خاطر وجود امتیازاتی که برای پیامبران قائل شده، بار مسئولیت بسیار سنگینی را بر دوش آنها گذاشته است.لذا آنها را به خاطر عملی که حتی صریحا نهی نکرده است و چه بسا از باب ترک اولی محسوب میشود نیز، چنین شدید مؤاخذه میکند.
در عبارت«فظن أن لن نقدر علیه»نیز همان طور که علامه طباطبایی متذکر شدهاند، لفظ«نقدر علیه»به معنی «تنگ گرفتن»است و نه به معنی«قادر بودن.» 4 مهمترین شاهدی که بر این مدعا میتوان اقامه کرد، آیه 16 سوره فجر است که میفرماید، «و أمّا اذا ما ابتلاه فقدر علیه رزقه فیقول ربّی أهانن.» 5 همه مفسران در این جا چنین اتفاق نظر دارند:«عبارت قدر علیه رزقه یعنی روزیاش را بر او تنگ میگرداند.»پس معنی آن آیه نیز میشود: «حضرت یونس گمان کرد که خدا(به خاطر این کارش) بر او سخت نمیگیرد و او را مؤاخذه نمیکند.»
زیر نویس
(1).ترجمه تفسیر المیزان، ج 17، ص 253-251، ذیل آیات 149-139 سوره صافات.علامه طباطبایی در ادامه بحث، این داستان را بر اساس کتابهای مقدس یهودی و مسیحی نیز نقل و آن را با داستان قرآن مقایسه میکند.
(2).همان، ص 247.
(3).ترجمه تفسیر المیزان، ج 14، ص 444، ذیل آیه 87 سوره انبیا.
(4).همان.
(5).فجر 89/16:و اما چون(خدا)وی( انسان)را میآزماید و روزیاش را بر او تنگ میگرداند، میگوید:«پروردگارم مرا خوار کرده است.»