نکته هایی درباره قرآن
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
قرآن کریم به زبان بشری نازل شده است، تا مردم بتوانند درباره آن تعقل و آن را درک کنند.زبان قرآن، زبان عربی مبین است و با قانونمندیهای ویژه آن هماهنگی دارد.پس برای درک بهتر آن باید به ساختار زبان و قانونمندی آن توجه کرد.اضافه بر آن، قرآن در ساختار خود سبک و سیاق ویژهای را به کار گرفته است.در سبک قرآن نکات و قانونمندیهای خاصی دیده میشود که نوعا با دقت و پیگیری مورد توجه قرار میگیرد و به تعبیری دیگر کشف میشود.توجه به این نکات، پژوهشگر را در فهم دقیقتر از قرآن یاری میکند و چه بسا با توجه به یک نکته خاص در سبک تنظیم قرآن، معضلی تفسیری حل شود.این نکات در آموزش قرآن، خصوصا در آموزش مفاهیم و تفسیر، میتواند به گونهای مشخص روشنگر حقایقی از قرآن باشد.در این باره، پارهای نکات کاربرد بیشتری دارند.برخی از آنها عبارتند از:
نیابت«ال»از ضمیر مضاف الیه
عطف به محذوف
کاربردهای زبانی ویژه
بیان قانونی عام در توضیح موردی خاص
جعل پارهای اصطلاحات در قرآن کریم و کاربرد آنها
با مدد الهی، توضیح پارهای از این نکات، در چند شماره تقدیم خوانندگان عزیز و گرامی خواهد شد.اینک اولین نکته: نیابت«ال»از ضمیر مضاف الیه
در برخی عبارات مضاف الیه حذف میشود و به جای آن مضاف با«ال»میآید.بعضی کتابهای ادبی و علوم قرآنی مانند «مغنی اللبیب»و«الاتقان»به این قاعده اشاره کردهاند.از جمله گفتهاند:
اجاز الکوفیون و بعض البصریین و کثیر من المتاخرین، نیابة«ال»عن ضمیر المضاف الیه و خرجّوا علی ذالک:«و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنة هی الماوی» (1) و«مررت برجل حسن الوجه»و«ضرب زید الظهر و البطن».
یعنی:دانشمندان ادب در کوفه و برخی از دانشمندان بصره و بسیاری از صاحبنظران متأخر، روا دانستهاند که«ال»از ضمیر مضاف الیه نیابت کند و در اینباره به موارد زیر استشهاد کردهاند:
الف)آیه 41 سوره نازعات که فرموده است:«و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنة هی الماوی»:هرکس از وقوف در پیشگاه پروردگارش خائف باشد و نفس خود را از هوی باز دارد، بهشت جایگاه او خواهد بود.
در آیه فوق، «النفس»به جای«نفسه»و«الماوی» به جای«ماویه»آمده است.
ب)مررت برجل حسن الوجه.در این جا، «الوجه»به معنای «وجهه»است.
ج)ضرب زید الظهر و البطن.در این جا نیز منظور«ظهره»و «بطنه»است.
در قرآن کریم، قاعده فوق کاربرد بسیاری دارد که به مواردی از آن اشاره میکنیم:
1.آیه مودت
«قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی (2) »:
ای پیامبر به مردم بگو، من در امر رسالت از شما اجری درخواست نمیکنم؛جز مودت و محبت نسبت به نزدیکانم.
در عبارت فوق، «القربی»در حقیقت به جای«قربای»آمده است که«ی»حذف و در عوض«ال»اضافه شده است.از اینرو در ترجمه آن، عبارت«نزدیکان من (3) »باید آورده شود، نه «نزدیکان».زیرا چنانچه آن را به طور مطلق«المودة فی القربی» ترجمه کرد که به معنای صله رحم تلقی شود، ارتباط روشنی با اجر رسالت نخواهد داشت.
2.آیه«اولی الامر»
«یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم...» (4)
در این آیه شریفه، به صراحت خواسته شده است که اهل ایمان از سه کس اطاعت کنند؛خدای رحمان، رسول الله و اولی الامر.اطاعت از اولی الامر در ردیف اطاعت از خدا و رسول قرار گرفته است.بدون شک، قرآن کریم نخواسته است که مؤمنان از هر فرمانروایی، ولو فاسق، اطاعت کنند.در اینصورت، با فرمان دیگر قرآن که فرموده، «لا تطیعوا امر المسرفین» (5) ، در تناقص خواهد بود.
واقعیت این است که در این جا قاعده ذکر شده جاری گشته و «ال»به جای مضاف الیه آمده و عبارت«اولی الامر»به معنای «اولی الامره»است، چنانکه«الرسول»هم به جای«رسوله» است:معنی آیه در مجموع چنین میشود:ای اهل ایمان، خدا را اطاعت کنید و رسول خدا را اطاعت کنید و آنان را که از خود شمایند و فرمان ولایت و حکومت از خدا(یا رسول خدا) گرفتهاند، اطاعت کنید. (6)
با توضیح فوق روشن میشود که فرمان اطاعت از «اولی الامر»اطلاق نخواهد داشت، بلکه مقید به تعیین وی از طرف خدای رحمان(بدون واسطه یا باواسطه)است که اولین مصداق آن وجود مقدس امیر المؤمنین(ع)و سپس امامان اهل بیت(علیهم السلام)خواهند بود.
3.آیه تعلیم اسماء
«و علّم آدم الاسماء کلّها» 7
در عبارت فوق، منظور از«الاسماء»نمیتواند نامهای همه موجودات باشد، زیرا:
الف)در عبارت بعدی آمده است، «ثم عرضهم علی الملائکة».پس آنچه به ملائکه عرضه شده است، صاحبان اسمها هستند نه خود نامها.اگر منظور نامها میبود باید یا ضمیر «ها»میآمد و گفته میشد:«ثم عرضها».همچنین به ملائکة خطاب فرموده است که:
«انبئونی باسماء هولاء».یعنی نامهای این گروه را برای من بازگو کنید، و نفرموده:«انبئونی بهولاء الاسماء».بنابراین جمعی مورد نظر هستند که خداوند نامهای آنها را به آدم(ع) آموخته است.جلال الدین سیوطی در اینباره چنین آورده است: و اجاز الزمخشری نیابتها عن الظاهر ایضا و خرج علیه«و علم آدم الاسماء کلها»فان الاصل اسماء المسمیّات (8) :و زمخشری، افزون بر نیابت«ال»از ضمیر مضاف الیه، جایز دانسته است که «ال»از اسم ظاهر هم نیابت کند و بر این مطلب عبارت قرآنی «و علم آدم الاسماء کلها»را شاهد آورده است.زیرا در اصل عبارت«الاسماء»به معنای«اسماء المسمیّات»است.
ب)از به کار رفتن ضمیر«هم»و اسم اشاره«هولاء»استفاده میشود که جمع مورد نظر ذی شور هستند، نه هر نوع موجودی.
با توجه به موارد گفته شده، روشن میشود که در عبارت فوق«ال»در الاسماء به جای مضاف الیه است.بنابراین معنای عبارت چنین میشود:خداوند نامهای عدهای مورد نظر را به آدم آموخت.در روایات اهل بیت(علیهم السلام)نیز این نکته مورد توجه قرار گرفته است، چنانکه در روایت زیر مشاهده میشود:
...عن الصادق علیه السلام:ان الله تبارک و تعالی، علم آدم (ع)اسماء حجج الله کلها ثم عرضهم و هم ارواح علی الملائکة کلها فقال انبئونی باسماء هولاء ان کنتم صادقین... (9)
امام صادق(علیه السلام)فرمودند:خدای تبارک و تعالی نامهای حجتهای الهی را تماما به آدم(ع)آموخت.سپس همه آنها را که ارواحی بودند، بر ملائکه عرضه کرد و به آنها فرمود: اگر راست میگویید نام این گروه را برای من بازگو کنید...با توجه به آنچه گفته شد، چه بسا رمزی که فرشتگان از آن بیخبر بودند. حضور این اولیای الهی در این نسل بشری، به عنوان معلمان و مربیان جمع باشد.
4.سوره حمد
عبارت«الحمد»را به معنای تمام حمد و ستایش معنی کردهاند، اما ممکن است به معنای دیگری نیز به کار رود و آن اینکه، «ال»در آن به جای مضاف الیه«نا»باشد.در این صورت، معنی چنین میشود:حمد و ستایشها ویژه خداوندی است که پروردگار جهانیان است. (10)
با توجه به این که سوره حمد برای نیایش و نماز است، این معنا مناسبت روشنی خواهد داشت.
5.آیه روح
یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الاّ قلیل (11)
از تو درباره روح میپرسند، بگو:روح از(عالم)امر پروردگار من است و به شما از این دانش جز اندکی داده نشده است. (12)
احتمال دارد که در آیه فوق، «ال»در عبارت«العلم»به جای مضاف الیه و من العلم به معنای«من علمه»باشد.در این صورت، منظور مطلق علم بشر نخواهد بود، بلکه از علم مربوط به روح که گویا منظور روح القدس است، سخن رفته است. (13)
کافی است در«ال»های به کار رفته در قرآن کریم، تأمل فرمایید تا از این گونه موارد فراوان بیابید.
زیر نویس
(1).نازعات، 40 و 41.
(2).شوری، 23.
(3).بهبودی، محمد باقر.ترجمه و تفسیر معانی القرآن.ذیل آیه مربوطه.
(4).نساء، 59.
(5).شعرا، 151.
(6).بهبودی، محمد باقر.ترجمه و تفسیر معانی القرآن.ذیل آیه مربوطه.
(7).بقره، 31.
(9).بحار الانوار، ج 11، ص 145، ح 15؛و نیز:بحار، 11، ص 117، ح 48.
(10).معانی القرآن(ترجمه و تفسیر قرآن)، ذیل آیه مربوطه.
(11).اسراء، 85.
(12).معانی القرآن(ترجمه و تفسیر قرآن)، ذیل آیه مربوطه.
(13).و چه بسا منظور از امر رب، عالم امر و فرمان الهی باشد که قرآن کریم فرموده است:«الا له الخلق و الامر»تبارک الله رب العالمین؛اعراف، 54.
نیابت«ال»از ضمیر مضاف الیه
عطف به محذوف
کاربردهای زبانی ویژه
بیان قانونی عام در توضیح موردی خاص
جعل پارهای اصطلاحات در قرآن کریم و کاربرد آنها
با مدد الهی، توضیح پارهای از این نکات، در چند شماره تقدیم خوانندگان عزیز و گرامی خواهد شد.اینک اولین نکته: نیابت«ال»از ضمیر مضاف الیه
در برخی عبارات مضاف الیه حذف میشود و به جای آن مضاف با«ال»میآید.بعضی کتابهای ادبی و علوم قرآنی مانند «مغنی اللبیب»و«الاتقان»به این قاعده اشاره کردهاند.از جمله گفتهاند:
اجاز الکوفیون و بعض البصریین و کثیر من المتاخرین، نیابة«ال»عن ضمیر المضاف الیه و خرجّوا علی ذالک:«و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنة هی الماوی» (1) و«مررت برجل حسن الوجه»و«ضرب زید الظهر و البطن».
یعنی:دانشمندان ادب در کوفه و برخی از دانشمندان بصره و بسیاری از صاحبنظران متأخر، روا دانستهاند که«ال»از ضمیر مضاف الیه نیابت کند و در اینباره به موارد زیر استشهاد کردهاند:
الف)آیه 41 سوره نازعات که فرموده است:«و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنة هی الماوی»:هرکس از وقوف در پیشگاه پروردگارش خائف باشد و نفس خود را از هوی باز دارد، بهشت جایگاه او خواهد بود.
در آیه فوق، «النفس»به جای«نفسه»و«الماوی» به جای«ماویه»آمده است.
ب)مررت برجل حسن الوجه.در این جا، «الوجه»به معنای «وجهه»است.
ج)ضرب زید الظهر و البطن.در این جا نیز منظور«ظهره»و «بطنه»است.
در قرآن کریم، قاعده فوق کاربرد بسیاری دارد که به مواردی از آن اشاره میکنیم:
1.آیه مودت
«قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی (2) »:
ای پیامبر به مردم بگو، من در امر رسالت از شما اجری درخواست نمیکنم؛جز مودت و محبت نسبت به نزدیکانم.
در عبارت فوق، «القربی»در حقیقت به جای«قربای»آمده است که«ی»حذف و در عوض«ال»اضافه شده است.از اینرو در ترجمه آن، عبارت«نزدیکان من (3) »باید آورده شود، نه «نزدیکان».زیرا چنانچه آن را به طور مطلق«المودة فی القربی» ترجمه کرد که به معنای صله رحم تلقی شود، ارتباط روشنی با اجر رسالت نخواهد داشت.
2.آیه«اولی الامر»
«یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم...» (4)
در این آیه شریفه، به صراحت خواسته شده است که اهل ایمان از سه کس اطاعت کنند؛خدای رحمان، رسول الله و اولی الامر.اطاعت از اولی الامر در ردیف اطاعت از خدا و رسول قرار گرفته است.بدون شک، قرآن کریم نخواسته است که مؤمنان از هر فرمانروایی، ولو فاسق، اطاعت کنند.در اینصورت، با فرمان دیگر قرآن که فرموده، «لا تطیعوا امر المسرفین» (5) ، در تناقص خواهد بود.
واقعیت این است که در این جا قاعده ذکر شده جاری گشته و «ال»به جای مضاف الیه آمده و عبارت«اولی الامر»به معنای «اولی الامره»است، چنانکه«الرسول»هم به جای«رسوله» است:معنی آیه در مجموع چنین میشود:ای اهل ایمان، خدا را اطاعت کنید و رسول خدا را اطاعت کنید و آنان را که از خود شمایند و فرمان ولایت و حکومت از خدا(یا رسول خدا) گرفتهاند، اطاعت کنید. (6)
با توضیح فوق روشن میشود که فرمان اطاعت از «اولی الامر»اطلاق نخواهد داشت، بلکه مقید به تعیین وی از طرف خدای رحمان(بدون واسطه یا باواسطه)است که اولین مصداق آن وجود مقدس امیر المؤمنین(ع)و سپس امامان اهل بیت(علیهم السلام)خواهند بود.
3.آیه تعلیم اسماء
«و علّم آدم الاسماء کلّها» 7
در عبارت فوق، منظور از«الاسماء»نمیتواند نامهای همه موجودات باشد، زیرا:
الف)در عبارت بعدی آمده است، «ثم عرضهم علی الملائکة».پس آنچه به ملائکه عرضه شده است، صاحبان اسمها هستند نه خود نامها.اگر منظور نامها میبود باید یا ضمیر «ها»میآمد و گفته میشد:«ثم عرضها».همچنین به ملائکة خطاب فرموده است که:
«انبئونی باسماء هولاء».یعنی نامهای این گروه را برای من بازگو کنید، و نفرموده:«انبئونی بهولاء الاسماء».بنابراین جمعی مورد نظر هستند که خداوند نامهای آنها را به آدم(ع) آموخته است.جلال الدین سیوطی در اینباره چنین آورده است: و اجاز الزمخشری نیابتها عن الظاهر ایضا و خرج علیه«و علم آدم الاسماء کلها»فان الاصل اسماء المسمیّات (8) :و زمخشری، افزون بر نیابت«ال»از ضمیر مضاف الیه، جایز دانسته است که «ال»از اسم ظاهر هم نیابت کند و بر این مطلب عبارت قرآنی «و علم آدم الاسماء کلها»را شاهد آورده است.زیرا در اصل عبارت«الاسماء»به معنای«اسماء المسمیّات»است.
ب)از به کار رفتن ضمیر«هم»و اسم اشاره«هولاء»استفاده میشود که جمع مورد نظر ذی شور هستند، نه هر نوع موجودی.
با توجه به موارد گفته شده، روشن میشود که در عبارت فوق«ال»در الاسماء به جای مضاف الیه است.بنابراین معنای عبارت چنین میشود:خداوند نامهای عدهای مورد نظر را به آدم آموخت.در روایات اهل بیت(علیهم السلام)نیز این نکته مورد توجه قرار گرفته است، چنانکه در روایت زیر مشاهده میشود:
...عن الصادق علیه السلام:ان الله تبارک و تعالی، علم آدم (ع)اسماء حجج الله کلها ثم عرضهم و هم ارواح علی الملائکة کلها فقال انبئونی باسماء هولاء ان کنتم صادقین... (9)
امام صادق(علیه السلام)فرمودند:خدای تبارک و تعالی نامهای حجتهای الهی را تماما به آدم(ع)آموخت.سپس همه آنها را که ارواحی بودند، بر ملائکه عرضه کرد و به آنها فرمود: اگر راست میگویید نام این گروه را برای من بازگو کنید...با توجه به آنچه گفته شد، چه بسا رمزی که فرشتگان از آن بیخبر بودند. حضور این اولیای الهی در این نسل بشری، به عنوان معلمان و مربیان جمع باشد.
4.سوره حمد
عبارت«الحمد»را به معنای تمام حمد و ستایش معنی کردهاند، اما ممکن است به معنای دیگری نیز به کار رود و آن اینکه، «ال»در آن به جای مضاف الیه«نا»باشد.در این صورت، معنی چنین میشود:حمد و ستایشها ویژه خداوندی است که پروردگار جهانیان است. (10)
با توجه به این که سوره حمد برای نیایش و نماز است، این معنا مناسبت روشنی خواهد داشت.
5.آیه روح
یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الاّ قلیل (11)
از تو درباره روح میپرسند، بگو:روح از(عالم)امر پروردگار من است و به شما از این دانش جز اندکی داده نشده است. (12)
احتمال دارد که در آیه فوق، «ال»در عبارت«العلم»به جای مضاف الیه و من العلم به معنای«من علمه»باشد.در این صورت، منظور مطلق علم بشر نخواهد بود، بلکه از علم مربوط به روح که گویا منظور روح القدس است، سخن رفته است. (13)
کافی است در«ال»های به کار رفته در قرآن کریم، تأمل فرمایید تا از این گونه موارد فراوان بیابید.
زیر نویس
(1).نازعات، 40 و 41.
(2).شوری، 23.
(3).بهبودی، محمد باقر.ترجمه و تفسیر معانی القرآن.ذیل آیه مربوطه.
(4).نساء، 59.
(5).شعرا، 151.
(6).بهبودی، محمد باقر.ترجمه و تفسیر معانی القرآن.ذیل آیه مربوطه.
(7).بقره، 31.
(9).بحار الانوار، ج 11، ص 145، ح 15؛و نیز:بحار، 11، ص 117، ح 48.
(10).معانی القرآن(ترجمه و تفسیر قرآن)، ذیل آیه مربوطه.
(11).اسراء، 85.
(12).معانی القرآن(ترجمه و تفسیر قرآن)، ذیل آیه مربوطه.
(13).و چه بسا منظور از امر رب، عالم امر و فرمان الهی باشد که قرآن کریم فرموده است:«الا له الخلق و الامر»تبارک الله رب العالمین؛اعراف، 54.