نکته ها و سوره ها
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
«در شماره گذشته، به توفیق الهی، درباره بعضی از کلمات سوره مبارکه«ناس»، مطالبی تقدیم شما خوانندگان گرامی کردیم و وعده دادیم که در شمارههای بعد نیز این روند ادامه یابد و در هر شماره، کلمات یکی از سورههای جزء 30 یا بخشی از آن را مورد بررسی، شرح و توضیح قرار دهیم.
در این شماره، به بررسی و توضیح کلمات و عبارات سوره مبارکه«فلق»میپردازیم.کلماتی که اینبار شرح داده میشوند، عبارتند از:فلق، غاسق، وقب، نفاثات و عقد.»
***
فلق
کلمه«فلق»از مصدر«فلق»مشتق است.«فلق»به معنای «شکافتن یک شئ و دو نیم کردن آن»است:«الفلق:شقّ الشئ و فصله الی شقّین.» 1
در بعضی کتابهای لغت کهن، فلق را به معنای شکافتن و تکه کردن دانستهاند؛بدون آنکه به«دو تکه»و«دو نیمه کردن»تصریحی کرده باشند.«الفلق:الشق 2 »(فلق یعنی شکافتن)، «الفلق:شقّ الشئ و ابانة بعضه عن بعض» 3 (فلق یعنی:شکافتن چیزی و جدا کردن بخشی از آن از بخشی دیگر).
و اما کلمه فلق که در آیه اول این سوره به کار رفته است، معانی متعددی دارد که عبارتند از:
الف)تمامی مخلوقات.
ب)فجر.
ج)صبح.
د)شکاف درون کوه، یا شکاف بین دو کوه.
ه)زمین بین دو تپه.
و)جهنم یا درهای در آن.
ز)چوبی که در آن، سوراخهایی به اندازه پای انسان قرار داده باشند تا پای زندانیان را درون آن قرار دهند. 4
از بین این معانی، سه معنای اول و نیز جهنم بیشتر مورد توجه مفسران بودهاند؛بویژه معنای فجر و صبح.
مرحوم فیض در تفسیر این کلمه گوید:«خصّ عرفا بالصبح و لذلک فسّر به.» 5 یعنی کلمه فلق، در عرف مردم، اختصاص به صبح دارد.لذا فلق به معنی صبح تفسیر شده است.ولی در عین حال، روایتی را ذکر میکند که ضمن آن، کلمه فلق به شکاف و درهای در جهنم تفسیر شده است.
مرحوم علامه طباطبائی میفرمایند:«فلق صفت مشبههای است که معنای مفعولی دارد.به عبارت دیگر، فلق یعنی مفلوق 6 ؛مثل قصص به معنای مقصوص 7 ...این کلمه غالبا در مورد صبح به کار میرود، چون از تاریکی جدا شده است. 8 »
و در ادامه فرمودهاند:«بعضی فلق را به معنای همه مخلوقات دانستهاند و نیز بعضی به معنای چاهی در جهنم گرفتهاند که برخی روایات آن را تأئید میکند. 9 »
به نظر میرسد ترجمه یا تفسیر فلق به جهنم یا چاهی در آن، بیشتر متأثر از روایات بوده است تا معنای لغوی آن.
***
غاسق
این کلمه از«غسق»مشتق است.بعضی اصل این کلمه را «ضرر رساندن»یا حرکت کردن و ضرر رساندن، دانستهاند. و غاسق نیز یعنی:«آنکه حمله میکند و ضرر میرساند.» مرحوم طبرسی در اینباره میگوید:«اصل الغسق:الجریان بالضرر...الغاسق فی اللغة:الهاجم بضرره.» (10 هر چند اصل این کلمه را به معنای ضرر رساندن دانسته است، ولی میفرماید، در آیه سوره فلق، به معنای«شب»است:«و هوهنا اللیل.» 11
در جای دیگری از قرآن نیز«غسق»به معنای«تاریکی»به کار رفته است:اقم الصلوة لدلوک الشمس الی غسق الیل.» 12
در کتابهای لغت نیز غسق را به معنای«تاریکی اول شب» و غاسق را به معنای«شب، بعد از ناپدید شدن شفق»دانستهاند: «الغسق اوّل ظلمة اللیل، و قد غسق اللیل:اظلم.و الغاسق: اللیل اذا غاب الشفق.» 13
البته معنای دیگری برای غاسق ذکر شده است که حمل آیه بر آنها، کمی دور از ذهن است و گاه منشأ آنها، لغت و استعمال عرب نیست، بلکه روایاتی است که اعتبار آنها ثابت نشده است.مثل اینکه غاسق را به معنای روز، ماه و خورشید گرفتهاند.
بعضی گفتهاند:میتوان غاسق را به معنای مار سیاه دانست.زمخشری در این باره میگوید:«و یجوز ان یراد بالغاسق الاسود من الحیّات» 14 .از کلام زمخشری برمیآید که او در مقام بیان معنای لغوی نیست، بلکه گویی پذیرفته است که«غاسق»به معنای«سیاهی»است.فقط خواسته است بگوید، شاید مراد از این«سیاه»، «مار سیاه»بوده است.لذا میگوید:«یجوز ان یراد...»، «جایز است که مراد خدا(نه معنای لغوی)مار سیاه باشد»؛یعنی در مقام تفسیر است، نه ترجمه کردن کلمه.و این تفسیر نیز به صرف یک احتمال، و اینکه«جایز است چنین بگوییم»، قابل پذیرش نیست، بلکه ظاهرا داخل در تفسیر به رأی است.مخصوصا که با کلمه «وقب»که در ادامه آیه میآید، مناسبت ندارد و اگر غاسق در اینجا به معنای«ضرر رساننده»و یا«مار سیاه»باشد، مناسب بود که گفته شود:من شر غاسق اذا ضرّ یا ضرب و یا هر چیز دیگر که این معنا را برساند.یعنی:«از شر غاسق زمانی که ضرر برساند یا بزند، و:«اذا وقب، یعنی:زمانی که وارد و داخل شود.»و الله العالم.
***
وقب
وقب یعنی داخل شد.«وقب الشئ یقب وقبا:دخل» 15 . مخصوصا این کلمه در مورد تاریکی شب نیز به کار میرود و به معنای فراگیر شدن است:«وقب اللیل اذا دخل فی کل شئ و شمله ظلامه.» 16 و نیز:«وقب الظلام:دخل علی الناس.» 17
***
نفّاثات
نفاثات جمع«نفّاثة»است و نفّاثة صیغه مبالغه از نفث، به معنای«دمیدن و فوت کردن.»
نکته بسیار مهم و حائز اهمیت این است که«ة»در«نفّاثة» برای مبالغه است و نه تأنیث؛مثل«علاّمة».
از لفظ و ظاهر آیه به هیچ وجه به دست نمیآید که«نفّاثات» به معنای«زنان فوت کننده»باشد.و اثبات چنین مطلبی به شواهد تاریخی یا روایت معتبر نیاز دارد که ما فعلا در آن مقام نیستیم و صرفا بحثهای لغوی و ادبی را مدنظر داریم.
***
عقد
عقد جمع«عقدة»به معنای«گره»است و«دمیدن در گره» کنایه از سحر و جادو است.زیرا یکی از روشهای سحر این بوده است که در ریسمانی، گرههایی ایجاد میکردهاند و در آن میدمیدهاند.این مطلب در مجموع از بسیاری از تفاسیر که عبارت«النفاثات فی العقد»را به جادوگران نسبت دادهاند و این گونه تفسیر کردهاند 18 ، و نیز بعضی روایات 19 و اقوال علما 20 به دست میآید.
زیر نویس
(1).معجم الفاظ القرآن الکریم، ماده ف.ل.ق.
(2).لسان العرب:ماده فلق.
(3).مفردات راغب:ماده فلق.
(4).رک:لسان العرب:ماده فلق.
(5).تفسیر صافی:زیر سوره فلق.
(6).مفلوق یعنی شکافته شده.
(7).مقصوص یعنی قصه حکایت شده.
(8).المیزان:ذیل سوره فلق.
(9).همان
(10).مجمع البیان:ذیل سوره فلق.
(11).همان.
(12).اسراء، 78.
(13).مختار الصحاح:ماده غسق.
(14).کشّاف:ذیل سوره فلق.
(15).معجم الفاظ القرآن الکریم:ماده و.ق.ب.
(16).همان.
(17).مختار الصحاح:ماده وقب.
(18).مثل کشاف، مجمع البیان، صافی، المیزان و...
(19).رک:بحارالانوار، انتشارات دارالکتب الاسلامیة، ج 63، ص 22.
(20).رک:سفینة البحار:ماده سحر.
در این شماره، به بررسی و توضیح کلمات و عبارات سوره مبارکه«فلق»میپردازیم.کلماتی که اینبار شرح داده میشوند، عبارتند از:فلق، غاسق، وقب، نفاثات و عقد.»
***
فلق
کلمه«فلق»از مصدر«فلق»مشتق است.«فلق»به معنای «شکافتن یک شئ و دو نیم کردن آن»است:«الفلق:شقّ الشئ و فصله الی شقّین.» 1
در بعضی کتابهای لغت کهن، فلق را به معنای شکافتن و تکه کردن دانستهاند؛بدون آنکه به«دو تکه»و«دو نیمه کردن»تصریحی کرده باشند.«الفلق:الشق 2 »(فلق یعنی شکافتن)، «الفلق:شقّ الشئ و ابانة بعضه عن بعض» 3 (فلق یعنی:شکافتن چیزی و جدا کردن بخشی از آن از بخشی دیگر).
و اما کلمه فلق که در آیه اول این سوره به کار رفته است، معانی متعددی دارد که عبارتند از:
الف)تمامی مخلوقات.
ب)فجر.
ج)صبح.
د)شکاف درون کوه، یا شکاف بین دو کوه.
ه)زمین بین دو تپه.
و)جهنم یا درهای در آن.
ز)چوبی که در آن، سوراخهایی به اندازه پای انسان قرار داده باشند تا پای زندانیان را درون آن قرار دهند. 4
از بین این معانی، سه معنای اول و نیز جهنم بیشتر مورد توجه مفسران بودهاند؛بویژه معنای فجر و صبح.
مرحوم فیض در تفسیر این کلمه گوید:«خصّ عرفا بالصبح و لذلک فسّر به.» 5 یعنی کلمه فلق، در عرف مردم، اختصاص به صبح دارد.لذا فلق به معنی صبح تفسیر شده است.ولی در عین حال، روایتی را ذکر میکند که ضمن آن، کلمه فلق به شکاف و درهای در جهنم تفسیر شده است.
مرحوم علامه طباطبائی میفرمایند:«فلق صفت مشبههای است که معنای مفعولی دارد.به عبارت دیگر، فلق یعنی مفلوق 6 ؛مثل قصص به معنای مقصوص 7 ...این کلمه غالبا در مورد صبح به کار میرود، چون از تاریکی جدا شده است. 8 »
و در ادامه فرمودهاند:«بعضی فلق را به معنای همه مخلوقات دانستهاند و نیز بعضی به معنای چاهی در جهنم گرفتهاند که برخی روایات آن را تأئید میکند. 9 »
به نظر میرسد ترجمه یا تفسیر فلق به جهنم یا چاهی در آن، بیشتر متأثر از روایات بوده است تا معنای لغوی آن.
***
غاسق
این کلمه از«غسق»مشتق است.بعضی اصل این کلمه را «ضرر رساندن»یا حرکت کردن و ضرر رساندن، دانستهاند. و غاسق نیز یعنی:«آنکه حمله میکند و ضرر میرساند.» مرحوم طبرسی در اینباره میگوید:«اصل الغسق:الجریان بالضرر...الغاسق فی اللغة:الهاجم بضرره.» (10 هر چند اصل این کلمه را به معنای ضرر رساندن دانسته است، ولی میفرماید، در آیه سوره فلق، به معنای«شب»است:«و هوهنا اللیل.» 11
در جای دیگری از قرآن نیز«غسق»به معنای«تاریکی»به کار رفته است:اقم الصلوة لدلوک الشمس الی غسق الیل.» 12
در کتابهای لغت نیز غسق را به معنای«تاریکی اول شب» و غاسق را به معنای«شب، بعد از ناپدید شدن شفق»دانستهاند: «الغسق اوّل ظلمة اللیل، و قد غسق اللیل:اظلم.و الغاسق: اللیل اذا غاب الشفق.» 13
البته معنای دیگری برای غاسق ذکر شده است که حمل آیه بر آنها، کمی دور از ذهن است و گاه منشأ آنها، لغت و استعمال عرب نیست، بلکه روایاتی است که اعتبار آنها ثابت نشده است.مثل اینکه غاسق را به معنای روز، ماه و خورشید گرفتهاند.
بعضی گفتهاند:میتوان غاسق را به معنای مار سیاه دانست.زمخشری در این باره میگوید:«و یجوز ان یراد بالغاسق الاسود من الحیّات» 14 .از کلام زمخشری برمیآید که او در مقام بیان معنای لغوی نیست، بلکه گویی پذیرفته است که«غاسق»به معنای«سیاهی»است.فقط خواسته است بگوید، شاید مراد از این«سیاه»، «مار سیاه»بوده است.لذا میگوید:«یجوز ان یراد...»، «جایز است که مراد خدا(نه معنای لغوی)مار سیاه باشد»؛یعنی در مقام تفسیر است، نه ترجمه کردن کلمه.و این تفسیر نیز به صرف یک احتمال، و اینکه«جایز است چنین بگوییم»، قابل پذیرش نیست، بلکه ظاهرا داخل در تفسیر به رأی است.مخصوصا که با کلمه «وقب»که در ادامه آیه میآید، مناسبت ندارد و اگر غاسق در اینجا به معنای«ضرر رساننده»و یا«مار سیاه»باشد، مناسب بود که گفته شود:من شر غاسق اذا ضرّ یا ضرب و یا هر چیز دیگر که این معنا را برساند.یعنی:«از شر غاسق زمانی که ضرر برساند یا بزند، و:«اذا وقب، یعنی:زمانی که وارد و داخل شود.»و الله العالم.
***
وقب
وقب یعنی داخل شد.«وقب الشئ یقب وقبا:دخل» 15 . مخصوصا این کلمه در مورد تاریکی شب نیز به کار میرود و به معنای فراگیر شدن است:«وقب اللیل اذا دخل فی کل شئ و شمله ظلامه.» 16 و نیز:«وقب الظلام:دخل علی الناس.» 17
***
نفّاثات
نفاثات جمع«نفّاثة»است و نفّاثة صیغه مبالغه از نفث، به معنای«دمیدن و فوت کردن.»
نکته بسیار مهم و حائز اهمیت این است که«ة»در«نفّاثة» برای مبالغه است و نه تأنیث؛مثل«علاّمة».
از لفظ و ظاهر آیه به هیچ وجه به دست نمیآید که«نفّاثات» به معنای«زنان فوت کننده»باشد.و اثبات چنین مطلبی به شواهد تاریخی یا روایت معتبر نیاز دارد که ما فعلا در آن مقام نیستیم و صرفا بحثهای لغوی و ادبی را مدنظر داریم.
***
عقد
عقد جمع«عقدة»به معنای«گره»است و«دمیدن در گره» کنایه از سحر و جادو است.زیرا یکی از روشهای سحر این بوده است که در ریسمانی، گرههایی ایجاد میکردهاند و در آن میدمیدهاند.این مطلب در مجموع از بسیاری از تفاسیر که عبارت«النفاثات فی العقد»را به جادوگران نسبت دادهاند و این گونه تفسیر کردهاند 18 ، و نیز بعضی روایات 19 و اقوال علما 20 به دست میآید.
زیر نویس
(1).معجم الفاظ القرآن الکریم، ماده ف.ل.ق.
(2).لسان العرب:ماده فلق.
(3).مفردات راغب:ماده فلق.
(4).رک:لسان العرب:ماده فلق.
(5).تفسیر صافی:زیر سوره فلق.
(6).مفلوق یعنی شکافته شده.
(7).مقصوص یعنی قصه حکایت شده.
(8).المیزان:ذیل سوره فلق.
(9).همان
(10).مجمع البیان:ذیل سوره فلق.
(11).همان.
(12).اسراء، 78.
(13).مختار الصحاح:ماده غسق.
(14).کشّاف:ذیل سوره فلق.
(15).معجم الفاظ القرآن الکریم:ماده و.ق.ب.
(16).همان.
(17).مختار الصحاح:ماده وقب.
(18).مثل کشاف، مجمع البیان، صافی، المیزان و...
(19).رک:بحارالانوار، انتشارات دارالکتب الاسلامیة، ج 63، ص 22.
(20).رک:سفینة البحار:ماده سحر.