آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۵

چکیده

متن

«در شماره گذشته، به توفیق الهی، درباره بعضی از کلمات سوره مبارکه«ناس»، مطالبی تقدیم شما خوانندگان گرامی کردیم و وعده دادیم که در شماره‏های بعد نیز این روند ادامه یابد و در هر شماره، کلمات یکی از سوره‏های جزء 30 یا بخشی از آن را مورد بررسی، شرح و توضیح قرار دهیم.
در این شماره، به بررسی و توضیح کلمات و عبارات سوره مبارکه«فلق»می‏پردازیم.کلماتی که این‏بار شرح داده می‏شوند، عبارتند از:فلق، غاسق، وقب، نفاثات و عقد.»
***
فلق
کلمه«فلق»از مصدر«فلق»مشتق است.«فلق»به معنای «شکافتن یک شئ و دو نیم کردن آن»است:«الفلق:شقّ الشئ و فصله الی شقّین.» 1
در بعضی کتاب‏های لغت کهن، فلق را به معنای شکافتن و تکه کردن دانسته‏اند؛بدون آن‏که به«دو تکه»و«دو نیمه کردن»تصریحی کرده باشند.«الفلق:الشق 2 »(فلق یعنی شکافتن)، «الفلق:شقّ الشئ و ابانة بعضه عن بعض» 3 (فلق یعنی:شکافتن چیزی و جدا کردن بخشی از آن از بخشی دیگر).
و اما کلمه فلق که در آیه اول این سوره به کار رفته است، معانی متعددی دارد که عبارتند از:
الف)تمامی مخلوقات.
ب)فجر.
ج)صبح.
د)شکاف درون کوه، یا شکاف بین دو کوه.
ه)زمین بین دو تپه.
و)جهنم یا دره‏ای در آن.
ز)چوبی که در آن، سوراخ‏هایی به اندازه پای انسان قرار داده باشند تا پای زندانیان را درون آن قرار دهند. 4
از بین این معانی، سه معنای اول و نیز جهنم بیش‏تر مورد توجه مفسران بوده‏اند؛بویژه معنای فجر و صبح.
مرحوم فیض در تفسیر این کلمه گوید:«خصّ عرفا بالصبح و لذلک فسّر به.» 5 یعنی کلمه فلق، در عرف مردم، اختصاص به صبح دارد.لذا فلق به معنی صبح تفسیر شده است.ولی در عین حال، روایتی را ذکر می‏کند که ضمن آن، کلمه فلق به شکاف و دره‏ای در جهنم تفسیر شده است.
مرحوم علامه طباطبائی می‏فرمایند:«فلق صفت مشبهه‏ای است که معنای مفعولی دارد.به عبارت دیگر، فلق یعنی مفلوق 6 ؛مثل قصص به معنای مقصوص 7 ...این کلمه غالبا در مورد صبح به کار می‏رود، چون از تاریکی جدا شده است. 8 »
و در ادامه فرموده‏اند:«بعضی فلق را به معنای همه مخلوقات دانسته‏اند و نیز بعضی به معنای چاهی در جهنم گرفته‏اند که برخی روایات آن را تأئید می‏کند. 9 »
به نظر می‏رسد ترجمه یا تفسیر فلق به جهنم یا چاهی در آن، بیش‏تر متأثر از روایات بوده است تا معنای لغوی آن.
***
غاسق
این کلمه از«غسق»مشتق است.بعضی اصل این کلمه را «ضرر رساندن»یا حرکت کردن و ضرر رساندن، دانسته‏اند. و غاسق نیز یعنی:«آن‏که حمله می‏کند و ضرر می‏رساند.» مرحوم طبرسی در این‏باره می‏گوید:«اصل الغسق:الجریان بالضرر...الغاسق فی اللغة:الهاجم بضرره.» (10 هر چند اصل این کلمه را به معنای ضرر رساندن دانسته است، ولی می‏فرماید، در آیه سوره فلق، به معنای«شب»است:«و هوهنا اللیل.» 11
در جای دیگری از قرآن نیز«غسق»به معنای«تاریکی»به کار رفته است:اقم الصلوة لدلوک الشمس الی غسق الیل.» 12
در کتاب‏های لغت نیز غسق را به معنای«تاریکی اول شب» و غاسق را به معنای«شب، بعد از ناپدید شدن شفق»دانسته‏اند: «الغسق اوّل ظلمة اللیل، و قد غسق اللیل:اظلم.و الغاسق: اللیل اذا غاب الشفق.» 13
البته معنای دیگری برای غاسق ذکر شده است که حمل آیه بر آن‏ها، کمی دور از ذهن است و گاه منشأ آن‏ها، لغت و استعمال عرب نیست، بلکه روایاتی است که اعتبار آن‏ها ثابت نشده است.مثل این‏که غاسق را به معنای روز، ماه و خورشید گرفته‏اند.
بعضی گفته‏اند:می‏توان غاسق را به معنای مار سیاه دانست.زمخشری در این باره می‏گوید:«و یجوز ان یراد بالغاسق الاسود من الحیّات» 14 .از کلام زمخشری برمی‏آید که او در مقام بیان معنای لغوی نیست، بلکه گویی پذیرفته است که«غاسق»به معنای«سیاهی»است.فقط خواسته است بگوید، شاید مراد از این«سیاه»، «مار سیاه»بوده است.لذا می‏گوید:«یجوز ان یراد...»، «جایز است که مراد خدا(نه معنای لغوی)مار سیاه باشد»؛یعنی در مقام تفسیر است، نه ترجمه کردن کلمه.و این تفسیر نیز به صرف یک احتمال، و این‏که«جایز است چنین بگوییم»، قابل پذیرش نیست، بلکه ظاهرا داخل در تفسیر به رأی است.مخصوصا که با کلمه «وقب»که در ادامه آیه می‏آید، مناسبت ندارد و اگر غاسق در این‏جا به معنای«ضرر رساننده»و یا«مار سیاه»باشد، مناسب بود که گفته شود:من شر غاسق اذا ضرّ یا ضرب و یا هر چیز دیگر که این معنا را برساند.یعنی:«از شر غاسق زمانی که ضرر برساند یا بزند، و:«اذا وقب، یعنی:زمانی که وارد و داخل شود.»و الله العالم.
***
وقب
وقب یعنی داخل شد.«وقب الشئ یقب وقبا:دخل» 15 . مخصوصا این کلمه در مورد تاریکی شب نیز به کار می‏رود و به معنای فراگیر شدن است:«وقب اللیل اذا دخل فی کل شئ و شمله ظلامه.» 16 و نیز:«وقب الظلام:دخل علی الناس.» 17
***
نفّاثات
نفاثات جمع«نفّاثة»است و نفّاثة صیغه مبالغه از نفث، به معنای«دمیدن و فوت کردن.»
نکته بسیار مهم و حائز اهمیت این است که«ة»در«نفّاثة» برای مبالغه است و نه تأنیث؛مثل«علاّمة».
از لفظ و ظاهر آیه به هیچ وجه به دست نمی‏آید که«نفّاثات» به معنای«زنان فوت کننده»باشد.و اثبات چنین مطلبی به شواهد تاریخی یا روایت معتبر نیاز دارد که ما فعلا در آن مقام نیستیم و صرفا بحث‏های لغوی و ادبی را مدنظر داریم.
***
عقد
عقد جمع«عقدة»به معنای«گره»است و«دمیدن در گره» کنایه از سحر و جادو است.زیرا یکی از روش‏های سحر این بوده است که در ریسمانی، گره‏هایی ایجاد می‏کرده‏اند و در آن می‏دمیده‏اند.این مطلب در مجموع از بسیاری از تفاسیر که عبارت«النفاثات فی العقد»را به جادوگران نسبت داده‏اند و این گونه تفسیر کرده‏اند 18 ، و نیز بعضی روایات 19 و اقوال علما 20 به دست می‏آید.
زیر نویس
(1).معجم الفاظ القرآن الکریم، ماده ف.ل.ق.
(2).لسان العرب:ماده فلق.
(3).مفردات راغب:ماده فلق.
(4).رک:لسان العرب:ماده فلق.
(5).تفسیر صافی:زیر سوره فلق.
(6).مفلوق یعنی شکافته شده.
(7).مقصوص یعنی قصه حکایت شده.
(8).المیزان:ذیل سوره فلق.
(9).همان
(10).مجمع البیان:ذیل سوره فلق.
(11).همان.
(12).اسراء، 78.
(13).مختار الصحاح:ماده غسق.
(14).کشّاف:ذیل سوره فلق.
(15).معجم الفاظ القرآن الکریم:ماده و.ق.ب.
(16).همان.
(17).مختار الصحاح:ماده وقب.
(18).مثل کشاف، مجمع البیان، صافی، المیزان و...
(19).رک:بحارالانوار، انتشارات دارالکتب الاسلامیة، ج 63، ص 22.
(20).رک:سفینة البحار:ماده سحر.

تبلیغات