آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۵

چکیده

متن

«در بخش نخست این مقاله آمد که«سیر و سلوک»دارای ارکانی است.نخستین رکن سیر و سلوک «عزم»است که درباره آن و نقش و اهمیت عزم در سیر و سلوک، معنا و مفهوم عزم، و...در بخش اول بدان پرداخته شد و گفته شد عزم از مفاهیم بسیار مهم دینی است که در روایات بر آن تأکید شده است و برای آن شرایط، آداب، آثار و نتایجی عنوان کرده‏اند.
از آن‏جا که«عزم»با بسیاری از معارف و حقایق دینی، دارای ارتباطی تنگاتنگ و نزدیک است و حتی در برخی، نقش محوری و زیربنایی دارد، لازم است با دیدی عمیق‏تر به نقش آن و افق وسیع و جایگاه آن بنگریم، تا در راه کسب کمالات و رهایی از غفلت‏ها توفیق بیش‏تری کسب کنیم.
در شماره اول مجله«رشد آموزش قرآن»، در این باره مطالبی را یادآور شدیم و در این شماره، دنباله آن‏ها را پی می‏گیریم...و اینک به«جلوه‏های عزم»می‏پردازیم.»
1.ارتقا به مقام عبودیت
یکی از بالاترین و برترین مقام‏های معنوی، مقام«عبودیت و بندگی»خداوند است که انسان می‏تواند با تلاش و کوشش و سیر و سلوک به آن برسد.و این خواسته‏ای ابتدایی و سطحی نیست که هر کسی بتواند به آن برسد و ادعا کند، من بنده پروردگارم شده‏ام.زیرا بنده خداوند باید توانسته باشد، خود را از بندگی هوا و هوس، شهوت و مقام‏پرستی رهانیده و به معنای واقعی به خداوند پیوند خورده باشد.
پیامبر گرامی اسلام(ص)در بالاترین مراتب و مقامات عبودیت قرار داشت و هیچ یک از پیامبران و امامان در عبودیت به مقام او نرسیده‏اند.ما در نماز وقتی می‏خواهیم از مقام والای پیامبر اکرم(ص)یاد کنیم، می‏گوییم:«اشهد ان محمّدا عبده و رسوله»؛یعنی اول مقام عبودیت پیامبر را می‏آوریم، بعد رسالت او را.چون«عبودیت»ارتباط با پروردگار است و رسالت ارتباط با مردم و پیامبر(ص)دو چهره دارد:چهره‏ای به طرف خداوند و چهره‏ای به طرف مردم.البته این کمال معنوی درجاتی دارد که انسان باید با حرکت در آن‏ها خود را به مقامات برتر آن برساند.
عبودیت خدا هم به این معناست که انسان مدام و در هر حال در خانه خداوند باشد و روی از او نگرداند و همواره توجه، نظر، عشق، علاقه و ارتباط او با خدا برقرار باشد.برخی انسان‏ها در فقر و ناداری خدا را می‏پرستند و همین که مستغنی شدند، طغیان می‏کنند و او را از یاد می‏برند.در واقع خداپرستی آنان در حال پیری و جوانی، نشاط و خستگی، خشنودی و غضب، و فقر و غنا یکسان نیست.در حالی خداپرستند و در حالی دیگر از جاده اطاعت خداوند بیرون می‏روند و معصیت می‏کنند.
اگر کسی در برابر تمام پیشامدهای روزگار تغییر نکند و پیوند او با خدا ثابت و استوار باشد، می‏توان او را«بنده خداوند»دانست.زیرا هیچ پیشامد و حالتی نتوانسته است او را از بندگی خدا خارج کند و عشق و علاقه وی را به خداوند تحت الشعاع قرار دهد.
با نگاهی گذرا به این مفهوم و معنای عبودیت، به سادگی روشن می‏شود که محور و اساس«بندگی»را عزم و اراده و تصمیم قاطع تشکیل می‏دهد.زیرا عزم است که به فرد استواری می‏بخشد تا بتواند اظهار کند که من همیشه مطیع درگاه خداوند و سر به فرمان او هستم و لحظه‏ای نخواهد آمد که از خداوند و اطاعت او جدا باشم.بنابراین تار و پود، جوهره و حقیقت مقام عبودیت را عزم تشکیل می‏دهد.
2.عزم و نماز
نماز یکی از مهم‏ترین عبادات است که انسان به وسیله آن در مقابل خداوند به کرنش، ستایش و پرستش می‏نشیند، او را به عظمت و کبریایی یاد می‏کند و خود را در مقابل بزرگی او را به عظمت و کبریایی یاد می‏کند و خود را در مقابل بزرگی او به خاک می‏افکند و تعظیم می‏کند.سراسر نماز را این مفاهیم که همه عبادت خداوند هستند، فراگرفته‏اند.در نماز حالتی وجود دارد که انسان غیر از عبادت، به اظهار عبودیت نیز می‏پردازد و آن وقتی است که انسان در رکوع باشد.از این‏رو مستحب است که گردن خود را بکشد و کمرش را راست کند، به گونه‏ای که گردن و کمرش در یک راستا قرار گیرند و کمر خمیده نباشد. در این حالت سرّی است که در دل آن را با خدا در میان می‏گذارد:خدایا!من همیشه در اطاعت تو هستم، اگر چه با شمشیر قطعه قطعه شوم.معنای این جمله آن است که هیچ‏گاه از در خانه تو جدا نمی‏شوم و این اظهار عبودیت است و برتر از عبادت.در واقع با این حالت، عزم خود را اظهار می‏کند و این عزم است که جوهره عبودیت را تشکیل می‏دهد.
3.عزم و دعا
حال راز و نیاز به درگاه الهی و خواستن حاجت‏ها و خواسته‏ها از زیباترین حالت‏های روحی انسان است.خودروح حج در منی متبلور و جلوه‏گر، و اساس آن هم در خودسازی است، متوجه می‏شویم که رکن اساسی خودسازی هم، تصمیم قاطع و عزم آهنین است.پس حقیقت حج را منی و حقیقت منی را عزم تشکیل می‏دهد.
این حالت و دعا کردن، عبادت است؛بالاترین عبادت و روح آن.دعا از نماز هم برتر است و اگر انسان در وقتی محدود بتواند دعا کند یا دو رکعت نماز بخواند، این دعا کردن از آن نماز خواندن برتر است.
پیامبر(ص):«الدعاء مخّ العبادة»:دعا مغز و حقیقت عبادت است. 1
امام باقر(ع):«افضل العبادة، الدعاء»:دعا برترین عبادت است. 2
یکی از آداب با فضیلت دعا این است که انسان خواسته‏اش را با اصرار و تأکید و تکرار از درگاه خدا بخواهد.یعنی علاوه بر آن که دعا می‏کند و خواسته‏اش را از او می‏خواهد، در آن پافشاری کند و آن را پی در پی و همواره از خداوند بخواهد.
پیامبر(ص):«انّ اللّه یحبّ السائل اللّحوح»:خداوند درخواست کننده مصرّ را دوست دارد. 3
امام علی(ع):در مسألت از خدا پافشاری کن تا درهای رحمت به رویت گشوده شود. 4
در چنین اصرار و تأکیدی، این نکته نهفته است که در واقع انسان به خدا می‏گوید:«خدایا ما غیر از در خانه تو جایی نداریم و کس دیگری غیر از تو، قدرت و توان مطلق ندارد.اگر هم خواسته ما برآورده نشود، باز ما از در خانه‏ات نمی‏رویم.»
در واقع ما با دعا کردن، عبادت به جا می‏آوریم و با اصرار در دعا اظهار بندگی و عبودیت می‏کنیم.خود دعا به منزله نماز و عبادت است و اصرار در دعا به منزله کشیدن گردن در رکوع و عبودیت است.انسان در دعا به حقایقی می‏رسد و با اصرار در آن، به عالی‏ترین مقام که عبودیت است، دست می‏یابد.امام سجاد(ع)در دعای ابوحمزه چند مرتبه اظهار می‏دارد:«خدایا اگر ما را از در خانه‏ات برانی، به لطف تو پناه می‏آوریم و از در خانه تو دور نمی‏شویم.»
4.عزم و حج
حج را می‏توان تندیس عبودیت نامید، زیرا زیباترین جلوه‏های بندگی را پیش روی آدمی قرار می‏دهد.جایی که کاملا فضیلت عبودیت و اظهار آن نشان داده شده و فراروی همگان قرار گرفته است.
نمونه‏ای از عبودیت را می‏توان در سعی صفا و مروه مجسم یافت.صفا و مروه نام دو هستند که زائر خانه خدا، بعد از طواف به آن جا می‏رود و در فاصله آن دو، هفت مرتبه رفت و آمد می‏کند.با این‏که صفا و مروه جزء مسجدالحرام نیست، ولی نکته مهم این است که رفت و آمد در آن، بندگی و عبودیت انسان را ثابت می‏کند.زیرا حتی اگر بنده گنهکار و پشیمان، در طواف خانه خدا پذیرفته نشود و مورد توجه و عنایت او قرار نگیرد و گناهش بخشیده نشود، حتما وقتی به صفا و مروه می‏رود و اعمال آن را به جا می‏آورد، خدا او را می‏پذیرد و گناهانش را پاک می‏کند.صفا و مروه به منزله سالن خانه خداست که انسان نادم و عاشق خداوند، برای اظهار بندگی در آن رفت و آمد می‏کند.
شما فرزندی را در نظر بگیرید که سالیان سال از پدر و منزل خود دور و فراری بوده است، اما پدر هیچ گاه لطف خود را از او دریغ نکرده و همواره برای او هدیه فرستاده و لباس و وسایل مورد نیازش را فراهم می‏کرده است.فرزند روزی از کار خود پشیمان می‏شود و آماده می‏شود که برای دیدن پدر، به منزل برگردد.به او می‏گویند که برای دیدار پدر با این لباس بیاید.در روایت آمده است:«احرامی که انسان می‏پوشد، لباس بنده فراری است که به سوی مولایش برمی‏گردد.»
بعد که فرزند به داخل اتاق پدر می‏آید، آن‏قدر وضع او آشفته است که پذیرفته نمی‏شود.از اتاق که بیرون می‏رود، اشک از چشم او جاری می‏شود، بر کرده‏های خود می‏گرید، همواره با حالی دگرگون، دلی شکسته و قلبی مملو از عشق پدر مهربان، در سالن خانه رفت و آمد و از پدر به خوبی یاد می‏کند.بعد از دقایقی، پدر می‏پرسد که این فرزند کجا رفت؟ می‏گویند او از خانه بیرون نمی‏رود و در سالن حرکت می‏کند و یا اظهار ندامت و التماس درخواست بخشش می‏کند.در این وقت عواطف و مهربانی پدر به جوش می‏آید و می‏گوید در را باز کنید و او را به داخل بخوانید.
صفا و مروه درباره گنهکاری که به طواف خانه خدا آمده، چنین است.اگر انسان در طواف پذیرفته نشده باشد، خداوند حتما او را در صفا و مروه می‏بخشد و به خود نزدیک می‏کند.
طواف عبادت است و صفا و مروه، جوهر و حقیقت بندگی و عبودیت.برای انسان گنهکار اگرچه عبادت مهم است، اما جایی که پذیرفته و گناهش بخشیده می‏شود، مهم‏تر است.
امام صادق(ع):«ما من بقعة احبّ الی اللّه من المسعی لإنّه یذلّ فیه کلّ جبّار»:نزد خداوند هیچ بقعه‏ای محبوب‏تر از محل سعی نیست؛زیرا هر گردنکشی، در آن به اظهار عبودیت و ذلت می‏افتد. 5
امام صادق(ع):«جعل السعی بین الصفا و المروة مذلة للجبارین»:سعی واجب شده است برای خوار کردن جباران. 6
انسانی که به حج و عمره می‏رود، صفا و مروه برای او دلپذیرتر و آرمانی‏تر است.در آن‏جا عزم و اراده عبودیت خود را اظهار می‏کند و به خوبی نشان می‏دهد.هنگام رفت و آمد که همواره اللّه اکبر، سبحان اللّه، الحمدللّه و الهی العفو می‏گوید، بندگی و ثبات قدم خویش را و این را که جز این درگاه جای دیگری را نمی‏شناسد، اظهار و اعلام می‏دارد.
در ارتباط بین طواف و سعی صفا و مروه چند نکته وجود دارد:
1.انسان اول طواف می‏کند، بعد سعی صفا و مروه به جا می‏آورد.این می‏رساند که ما همیشه باید از عبادت به عبودیت برسیم.هر کس عاشق بندگی خداست باید عبادت خداوند و انس خود را با او، استوارتر و بیش‏تر کند.
2.طواف، دور خانه خدا و در مسجدالحرام انجام می‏گیرد و انسان در حال طواف به هیچ مخلوقی توجه نمی‏کند و روی به خدا دارد.ولی در سعی صفا و مروه که بیرون از مسجدالحرام است، در حالی که انسان به سویی می‏رود، افرادی از روبه‏روی او می‏آیند و او چشم در چشم دیگران دارد. این نکته بیان می‏کند که بندگی خدا با بودن در میان مردم معلوم می‏شود.یعنی انسان با مردم برخورد داشته باشد و عصبانی و ناراحت شود، ولی غضب نکند.با دیگران دوست باشد، ولی دوستی او را به انحراف نکشاند.
پس اگر انسان صد سال هم در خلوت به عبادت مشغول باشد، ممکن است به پیشگاه خداوند تقرب پیدا کند، اما به مقام عبودیت نمی‏رسد.مقام عبودیت در بودن با مردم است و در آن‏جا هیچ‏گاه از طریق حق و حقیقت و صراط مستقیم خارج نمی‏شود.
3.اگر انسان نداند که در عبادت، خدا او را می‏بخشد یا نه، نباید شک داشته باشد که در مقام بندگی خدا، همواره مورد پذیرش و لطف او قرار دارد.لذا مقام عبودیت مقام لطف دائمی پروردگار است.
با نگاهی گذرا به این مفهوم و معنای عبودیت، به سادگی روشن می‏شود که محور و اساس «بندگی»را عزم و اراده و تصمیم قاطع تشکیل می‏دهد.زیرا عزم است که به فرد استواری می‏بخشد تا بتواند اظهار کند که من همیشه مطیع درگاه خداوند و سر به فرمان او هستم و لحظه‏ای نخواهد آمد که از خداوند و اطاعت او جدا باشم. بنابراین تاروپود، جوهره و حقیقت مقام عبودیت را عزم تشکیل می‏دهد
5.عزم و زیارت
زیارت پیامبر(ص)و امامان(ع)از امور با فضیلت و همراه ثواب و رحمت خداوند است.ولی آداب، شرایط و مقدماتی دارد و لازم است کسی که به زیارت می‏رود، آن‏ها را طبق دستور و آداب به جا آورد.اگر بدون توجه به آداب و از پیش خود انجام داد، نباید انتظار قبولی زیارت و آثار خاص آن را داشته باشد؛هر چند که بدون بهره نخواهد ماند.از باب نمونه، پیامبر(ص)فرموده است:«هر کس مرا زیارت کند، بر من حق است که روز قیامت او را زیارت کنم و از گناهانش برهانم.» 7
و امام رضا(ع)فرموده است:«هر کس مرا زیارت کند، در سه جا به فریاد او خواهم رسید و او را از ترس نجات می‏دهم:هنگام دادن نامه اعمال به او، وقت عبور از صراط، و نزد میزان اعمال.» 8
تردیدی نیست که این آثار در صورتی در پی زیارت می‏آیند که زیارت از روی آداب و شرایط باشد و مقبول واقع شود.اما اگر زیارت از پیش خود و بدون آداب انجام گرفت، مقبول نخواهد شد.البته نه این‏که هیچ‏گونه ثواب، اثر و بهره‏ای نصیب زائر نمی‏شود.در زیارت نقطه امیدی برای همگان وجود دارد که هر کس به آن مشرف شود، با هر شرایطی، دست تهی و خالی برنمی‏گردد.لااقل از رحمت الهی بهره‏مند می‏شود، و آن رحمت الهی، در سلام به امام است.
هر کس به زیارت پیامبر و امامان مشرف شود، به آنان اظهارارادت می‏کند و سلام می‏دهد.می‏دانیم که سلام مستحب است ولی جواب آن واجب، و خود سلام، دعا و درخواست رحمت خداوند است.پس زائر که سلام می‏دهد، امام برای او از خداوند درخواست رحمت می‏کند که حتما مستجاب است.کم‏ترین و حتمی‏ترین چیزی که هر زائر در زیارت به دست می‏آورد، همین است که سلام می‏دهد و امام از خدا برای او رحمت می‏خواهد.
البته این دریافت رحمت از ناحیه سلام و جواب آن، غیر از قبولی زیارت است.قبولی زیارت منزلت و مرتبه برتری است که در گرو یکی از آداب زیارت است که بعد از نماز زیارت، زائر باید آن را در خود پیاده کند و به آن اهتمام ورزد. اگر زائر تمام آداب و شرایط زیارت را به‏جا آورد، تا آن‏جا که نماز زیارت را بخواند، ولی بعد از آن به یکی از آداب مهم نپردازد، هیچ‏یک از آن‏ها قبول نیست.اینک سؤال این است که آن کار چیست که آثار زیارت و قبولی آن و نتیجه تمام اعمال زیارت به آن بستگی دارد.
آن ادب این است که زائر در پایان زیارت و بعد از خواندن نماز، تغییر و تصمیم و عزم در خود ایجاد کند.بدین معنا که بنشیند و به حال خود بنگرد.این نگرش و بازبینی موجب ندامت و تغییر حال او می‏شود.بعد تصمیم می‏گیرد از کارهای ناشایست و معصیت دوری و راه راست و اطاعت خدا را پیشه کند.در واقع رفتار، گفتار، اخلاق و منش او متفاوت شود. اگر هیچ‏گونه تغییر نداشته باشد و تصمیمی نو نگیرد، و همان مرام و کردار پیشین ادامه یابد، به قطع می‏توان گفت زیارت او مقبول نیست.
از این رو، قبولی زیارت را هنگام ورود به حرم و خواندن زیارت و به جا آوردن سایر اعمال و آداب، نمی‏توان فهمید.
انسان اول طواف می‏کند، بعد سعی صفا و مروه به جا می‏آورد. این می‏رساند که ما همیشه باید از عبادت به عبودیت برسیم.هر کس عاشق بندگی خداست باید عبادت خداوند و انس خود را با او، استوارتر و بیش‏تر کند.
تنها بعد از نماز و با تصمیم جدید و تغییر حالت است که می‏توان قبولی را احساس کرد.از این جهت، ارزش تمام مراحل زیارت به قبولی آن است و ماهیت قبولی را نیز عزم و اراده قاطع می‏سازد.
آیت‏الله مامقانی(ره)در کتاب«مرآة الکمال» 9 در آداب زیارت، مطالب مهم و بسیار قابل توجهی دارند؛از جمله می‏فرمایند:
زائر می‏باید بعد از زیارت از نظر اخلاق و عبادت و مراقبت بهتر از قبل باشد.زیرا اگر زیارت به مرتبه قبولی برسد، گناهان را می‏ریزد.البته یادآوری این مطلب لازم است که تغییر و دگرگونی حال زائر گرچه از آداب زیارت است، ولی نشانه قبولی آن محسوب می‏شود؛چنان که پیامبر فرمودند:«نشانه قبولی حج آن است که بنده، گناهان پیش را وانهد.»بنابراین کسی که بعد از زیارت در گناه خود باقی باشد، زیارت او قبول نیست.
6.عزم و حج مقبول
یکی از بزرگ‏ترین عبادات دین اسلام، حج است.انجام حج، به دقت بسیار و زحمت فراوان نیاز دارد.انسان مدت‏ها دور از وطن، خانواده، شهر و دیار خود به سوی سرزمین یار سفر می‏کند و به عشق خداوند به سوی او و عبادت و بندگی او می‏رود.
در روایت است که از پیامبر(ص)پرسیدند، حج مقبول را از چه راه می‏توان شناخت.حضرت فرمود:«آیة قبول الحجّ ترک ما کان علیه العبد من الذّنوب»:نشانه قبولی حج آن است که بنده گناهی را که مرتکب می‏شده است، ترک کند.
پیامبر(ص)می‏فرمایند:«از نشانه‏های قبولی حج آن است که فرد از گناهانی که انجام می‏داده است، برگردد.این نشانه قبولی حج است و اگر از حج بازگردد و همچنان در لجنزار خیانت یا معصیت فرو رود، حج او به خودش برگردانده می‏شود.» 10
معنای این جمله چنین است که در زندگی او مسیر جدید ایجاد شود و از مرام و رفتار ناشایست گذشته دوری کند.
در حج مهم این است که بتوانیم بفهمیم، عزم در کجا تحقق می‏یابد و این تصمیم در کجا گرفته می‏شود.در واقع سرنوشت حج و حاجی در کجا تعیین می‏شود.سرزمین«منی» جایی است که در آن، انسان می‏تواند سرنوشت خود را رقم بزند و حج خود را به مرتبه قبولی برساند.لذا منی در تمام اعمال حج موقعیتی ممتاز و برتر دارد؛زیرا اعمال حج از روز نهم ماه ذیحجه از سرزمین عرفات شروع می‏شود و با اعمال‏[مکه و طواف و سعی صفا و مروه خاتمه می‏یابد.در این‏جا لازم است برای دریافت موقعیت منی، به فلسفه برخی از آن اعمال نگاهی گذرا داشته باشیم.
امیر مؤمنان(ع):«کعبه خانه خداست.چون حجاج رو به خدا می‏آورند، آنان را در آستانه در نگه می‏دارند تا به درگاهش تضرع و ناله کنند.» 11
در عرفات و مشعر، انسان رو به طرف پروردگار دارد و او هم ارحم الراحمین است.اگر انسان لحظه‏ای پشت دری باشد و صاحب‏خانه را بخواند، در خانه به روی او باز می‏شود، چه رسد به وقتی که کسی نصف روز در عرفات و پشت در خانه خداوند متعال ناله می‏کند.
پس کسانی که از سرزمین عرفات بیرون می‏آیند، همه بخشیده می‏شوند.در واقع، بعد از دعای انسان در عرفات، رکن اساسی کاری است که خدا انجام می‏دهد و مغفرت و رحمت خود را شامل حال بندگان می‏کند.کاری که به عهده خدا باشد، به آسانی انجام می‏شود.دعا از ما و اجابت از اوست.چون او دریای بیکران مهربانی و عطوفت است، مغفرتش به آسانی در عرفات و مشعر شامل حال بندگان می‏شود.
از این‏رو، می‏توان منی را تبلور هدف‏های حج دانست که انسان در آن‏جا شیطان را از خود دور و محبت غیر خدا را از باطن بیرون و امور زائد و غیرلازم را با سر تراشیدن دور می‏کند.از این‏رو، نام عبادت انسان در عرفات وقوف است؛ یعنی ماندن پشت در خانه خدا.نام عبادت انسان در منی بیتوته است؛یعنی شب را بیدار ماندن، به خود نگریستن و بازسازی کردن خود.
حال با این نگرش که روح حج در منی متبلور و جلوه‏گر، و اساس آن هم در خودسازی است، متوجه می‏شویم که رکن اساسی خودسازی هم، تصمیم قاطع و عزم آهنین است.پس حقیقت حج را منی و حقیقت منی را عزم تشکیل می‏دهد.
از این‏رو، تأثیر منی و عزم به خودسازی را می‏توان در سه رابطه زیر مشاهده کرد:
1.قبولی حج:به خوبی روشن شد که حج با همه زحمت‏ها و احکام فراوانی که دارد و نیز تمام اهتمامی که در دین، قرآن کریم، روایات و سیره پیامبران از آدم تا خاتم به آن شده است، برای دگرگون شدن انسان و تقرب او به خداوند است که در آن صورت حج او قبول است و قبولی حج هم یکی از آثار منی است.
2.سعادت زندگی:اگر انسان در منی توفیق دگرگون ساختن خود را پیدا کند، دیگر وقتی به شهر و دیار خود برمی‏گردد، زندگی او مانند گذشته همراه معصیت و بدبختی نیست.بلکه در سعادت به روی او گشوده می‏شود و می‏تواند با خوشی و خوبی زندگی سعادتمندی را داشته باشد.
3.لقای پروردگار:در روایات، طواف حج را طواف زیارت نامیده‏اند و طوافی که انسان در آغاز ورود و در عمره انجام می‏دهد، طواف طهارت و انابه و توبه نامیده شده است. حال اگر کسی بخواهد طواف بعد از منی، به واقع به طواف زیارت تبدیل شود، یعنی در آن‏جا انسان به لقا و دیدار خداوند نائل شود، باید منی با روح و معنویتی که دارد، انجام پذیرد.
زیر نویس
(1).بحارالانوار:93/300/37.
(2).کافی:3/466/1.P(
(3).بحارالانوار:93/374/16.P(
(4).بحارالانوار:77/204/1.P(
(5).کافی:4/434/3.P(
(6).کافی:4/434/4.P(
(7).کافی:4/579/2.P(
(8).بحارالانوار:99/36/13.P(
(9).مرآة الکمال:3/228.P(
(10).حج و عمره در قرآن و حدیث:420.P(
(11).کافی:4/224/2.

تبلیغات