نکته ها و سوره ها
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
دو سوره ناس و فلق«معوّذتان یا معّوذتین»نامیده میشوند.زیرا از جمله خواص و ویژگیهای این دو سوره، این است که با خواندن این دو سوره میتوان خود یا کس دیگری را«تعویذ»کرد.
تعویذ یعنی در پناه قرار دادن، دفع شر کردن و حفظ نمودن.به عبارت دیگر، خواندن این دو سوره باعث دفع بعضی از شرور و آفات خواهد شد.و معوّذ، اسم فاعل تعویذ، و به معنای تعویذ کننده، در پناه قرار دهنده و حفظ کننده است.
کلمه«ربّ»به معنای«مالک و صاحب اختیار» است.مثل«ربّ البیت»؛یعنی صاحب و مالک خانه. و لزوما به معنای«پرورش دهنده»نیست.
«وسواس»یعنی«آنکه آهسته و بیسر و صدا سخن میگوید»، «وسوسة»مصدر این کلمه به معنای«آهسته سخن گفتن»است.
«خنّاس»یعنی«آنکه خود را بسیار عقب میکشد و پنهان میشود».در روایت آمده است که:شیطانبینی خود را بر قلب انسان میگذارد(به سراغ انسان میآید)، ولی وقتی این انسان به یاد خدا افتاد، خود را عقب میکشد و مخفی میشود«فاذا ذکر الله خنس» (علل الشرایع صفحه 526).لذا شیطان، خناس نامیده شده است.یعنی بسیار عقبنشینی کننده و پنهانشونده.
*** آشنایی با کلمات و نیز الگوهای زبانی به کار رفته در قرآن کریم، در فهم معانی ظاهری این کتاب مقدس، نقش بسیار مهمی دارد، ولی متأسفانه عربی آموختگان کشور ما، از زبان عربی، بیشتر با قواعد آن، اعم از صرف یا نحو، آشنایی دارند و از لغت و نیز«الگوهای جمله»(sentens structur)عموما غافلند.
در این سلسله مقالات سعی خواهد شد، به خواست خداوند متعال-مختصری درباره این دو موضوع در سورههای جزء 30 سخن گفته شود.البته عمده بحث ما پیرامون کلمات و یا همان مفردات خواهد بود و هرگاه به موارد خاصی برخورد کنیم در اینباره نیز به نکاتی اشاره خواهیم کرد، ان شاء الله.
*** بحث را از سوره مبارکه«ناس»شروع میکنیم و به خواست خدا، به ترتیب از آخر قرآن به سمت آغاز جزء سیام پیش خواهیم رفت.
البته در آغاز و پیش از شروع توضیح واژهها و مفردات این سوره، بیمناسبت نیست درباره نام دیگر سوره ناس که در واقع نام مشترک دو سوره ناس و فلق است توضیح مختصری بدهیم.
دو سوره ناس و فلق، معوّذتین یا معوّذتان-با کسر و او(رازی/461)-نیز نامیده میشوند.معوّذ اسم فاعل از تعویذ است.تعویذ یعنی«چیزی را در پناه چیز دیگر قرار دادن».عوّذه:وقاه(راغب/352)و این دو سوره از این جهت، معوّذتین نامیده شدهاند که با«قل اعوذ» آغاز میشوند(ابن منظور 3/499، زبیدی 5/382) یعنی انسان با خواندن این دو سوره، خود را-یا کس دیگر را-در پناه خداوند قرار میدهد.از جمله ویژگیهایی که برای این دو سوره، در روایات ذکر شده است، دفع بعضی از شرور و آفات است.برای مثال در روایتی از امام باقر علیه السلام، چنین نقل شده است:
رسول اکرم صلی الله علیه و آله به بیماری سختی مبتلا شده بودند و از درد شدیدی رنج میبردند، جبرائیل و میکائیل علیهما السلام، به خدمت ایشان آمدند. جبرائیل بالای سر آن حضرت و میکائیل پایین پای ایشان نشستند.آنگاه جبرائیل ب«قل اعوذ برب الفلق»ومیکائیل ب«قل اعوذ برب الناس»آن حضرت را تعویذ کردند.(طبرسی 10/560)یعنی برای دفع شر از آن حضرت، این دو سوره را برایشان خواندند.
و نیز نقل کردهاند که رسول اکرم(ص)بعد از اینکه، کسی درصدد سحر کردن ایشان برمیآمد، خود را با این دو سوره«تعویذ»میکردند و نیز دو فرزند دلبند خود، امام حسن و امام حسین-علیهما السلام-را نیز با این دو سوره تعویذ مینمودند.(ابن منظور 3/499)
واژههای سوره«ناس»
از بین کلمات این سوره، سه واژه«ربّ»، «وسواس و وسوسه»و«خنّاس»را توضیح میدهیم.
ربّ
«ربّ»را معمولا مربی و پرورش دهنده معنی میکنیم.ولی باید در نظر داشت که در عربی قدیم، این کلمه بیشتر معنای«مالک»و«صاحب اختیار»را میرسانده است.برای مثال:
الربّ:المالک(زمخشری 1/10).
ربّ کل شئ:مالکه(رازی، 228).
الربّ هو الله عز و جل، هو ربّ کل شئ ای مالکه (ابن منظور 1/399).
ربّ کل شئ مالکه و مستحقّه و قیل:صاحبه و یقال:فلان ربّ هذا الشئ ای ملکه له و کل من ملک شیئا فهو ربّه، همان.
ربّه یربّه ربّا:ملکه...و انّه لمربوب بیّن الربوبة ای لمملوک.و العباد مربوبون للّه-عز و جل-ای مملوکون (همان/400).
و نیز گفته میشود:
لان یربّنی فلان احبّ الیّ من ان یربّنی فلان.یعنی اگر فلانی مالک من بشود و من برده او گردم، برایم محبوبتر است تا فلانی مرا مالک گردد و مرا برده خود کند.(ابن منظور 1/400، زمخشری 1/10).
یا در داستان اصحاب فیل آمده است که وقتی ابرهه به اطراف مکه رسید و آنجا اردو زد.مردم از ترس، به کوههای اطراف گریختند و سپاهیان او 200 شتر عبد المطلب را غارت و تصاحب کردند.جناب عبد المطلب به نزد او رفت و درباره شتران خود از وی پرسید.
ابرهه گفت:فکر میکردم تو مرد بزرگی هستی، ولی الآن از چشمم افتادی.من آمدهام این خانه را که دین و آیین و شرافت آباء و اجدادی شما به آن بستگی دارد، نابود کنم، ولی تو به دنبال تعدادی شتر هستی که از تو گرفتهاند!
فقال:انا ربّ الابل و للبیت ربّ سیمنعه (زمخشری 4/798)، یعنی گفت:من مالک شتران هستم و این خانه هم مالکی دارد که آن را حفظ خواهد کرد.
پر واضح است که منظور جناب عبد المطلب این نبوده است که:من پرورش دهنده شتر هستم یا شتر چرانم!و یا این خانه پرورش دهندهای دارد!!
پس به هر حال معنای اصلی ربّ، -همانطور که در مثالهای فوق روشن شد، عبارتست از:مالک و صاحب اختیار.پس«ربّ الناس»یعنی«مالک و صاحب اختیار مردم»
بیمناسبت نیست در اینجا به این نکته اشاره کنیم که:با توجه به این معنی«ربّ»، «عبد»بودن، مردم و نیز تمامی آنچه در جهان است، بهتر روشن میشود. زیرا«عبد»یعنی«برده»، «مملوک».
ما عادت کردهایم«عبد»را به معنای«بنده»ترجمه کنیم، حال آنکه«عبد»یعنی«برده»، «آنکه در مالکیت کسی قرار میگیرد و مالک و صاحب اختیاری دارد.»
خداوند ربّ است و هر چه در آسمانها و زمین است «عبد»و«مملوک»است.«ان کلّ من فی السموات و الارض الاّ آتی الرحمن عبدا»(مریم:93)و لذا وقتی انسان سر به سجده میگذارد و میگوید:سبحان ربی الاعلی و بحمده، چه زیبا است که در نظر آورد، در واقع در مقابل مالک و صاحب اختیار خود، و نه پرورش دهنده خود، سر به خاک تسلیم میساید و اظهار ذلت، کوچکی و بردگی میکند و میگوید:پاک و منزّه و بیعیب است، مالک و صاحب اختیار من، این برده بیمقدار، و به حمد و ستایش او مشغولم.
***
وسواس، یوسوس
نخست توضیحی درباره وزن این کلمه میدهیم:
«وسواس»اسم مصدر است، ولی به خاطر مبالغه، به معنای وصفی به کار رفته است.ولی وسواس با کسر و او، مصدر است(زمخشری 4/823).به کار بردن مصدر یا اسم مصدر به جای صفت در عربی شایع است، مثل«زید عدل»به جای«زید عادل».
اما معنای آن:
«وسوسة»یعنی سخن گفتن پنهانی.وسوسه: کلّمه کلاما خفیّا.و نیز الوسواس:همس الصائد و الکلاب و هو الصوت الخفیّ(زبیدی 9/31).وسواس یعنی صدای آهسته صیّاد و سگهای[او]و آن عبارتست از صدای پنهان و آهسته.مخفی نماند که«همس»یعنی صدای آهسته؛صدای ظریف زیورآلات را نیز«وسواس» گویند(همان).
پس«وسواس»در معنای وصفی یعنی کسی که آهسته سخن میگوید و بیسروصدا حرف میزند.
گویی شیطان بیسروصدا و آرام به سراغ طعمه خود میرود و آهسته و مخفیانه با او سخن میگوید.و «یوسوس»نیز یعنی آهسته و بیسروصدا سخن میگوید.
***
خناس
«خناس»صیغه مبالغه از ماده«خنوس»است. خنوس یعنی پنهان شدن بعد از آشکار بودن.الاختفاء بعدالظهور، (طبرسی 10/559)و نیز به معنای عقب رفتن و کنارهگیری کردن است.«خنس:تأخر و انقبض، (زبیدی 8/268)برای این که به معنای ماده«خنس»بهتر پیببریم، خوب است به آیه شریفه«فلا اقسم بالخنّس» (تکویر:15)نیز اشاره کنیم.خداوند در این آیه به «خنّس»قسم یاده کرده است.«خنّس»جمع مکسر بر وزن«فعّل»، و مفرد آن:«خانس»است.مثل:ساجد و سجّد، راکع و رکّع.
صرفنظر از گفتههای مفسران درباره«خنّس»و این که مراد از این کلمه در آیه مورد بحث چیست، اگر به آیه بعدی مراجعه کنیم، درمییابیم که«خنّس»یعنی چیزهایی که حرکت میکنند و سپس پنهان میشوند (الجواری الکنّس).«جواری»جمع جاری، به معنای چیزهایی است که حرکت و جریان دارند.و«کنّس»جمع کانس، به معنای آهوانی است که در کناس خود مخفی میشوند.«کناس»یعنی مکان و مأوایی لابهلای درختان که آهو خود را در آنجا پنهان میکند(محمود شلتوت و دیگران 2/501).پس خنّس، هرچه و هر که باشند، یکی از ویژگیهایشان پنهان شدن بعد از آشکار شدن است.
بعضی از مفسران خنس را در این جا به معنای سیارههای خاص دانستهاند که پس از طلوع و سیر و حرکت در فلک خود، مجددا غروب میکنند و پنهان میشوند(طباطبائی 20/239).پس کاملا روشن میشود که:خناس یعنی«بسیار کنارهگیری کننده و عقب رونده یا بسیار مخفی شونده»و«وسواس خناس» یعنی«آن که آهسته و بیسروصدا و بدون جلب توجه به سراغ انسان میآید و با او سخن میگوید و بسیار مخفی میشود و عقب مینشیند.»
در روایتی از پیامبر اکرم-ص-چنین آمده است:
«انّ الشیطان واضع خطمه علی قلب ابن آدم فاذا ذکر الله سبحانه خنس»(طبرسی 10/561)شیطان بینی(منقار)خود را بر قلب انسان میگذارد.وقتی او به یاد خدا بیفتد شیطان عقبنشینی میکند و پنهان میشود.
و ظاهرا به همین خاطر، خداوند، شیطان را«خناس» نامیده است.
منابع
1.قرآن کریم.
2.تاج العروس من جواهر القاموس.محمد مرتضی الزبیدی، دارالفکر، بیروت، 1414 ه، 1994 م.
3.الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل.محمود بن عمر الزمخشری، دارالکتاب العربی، بیروت، بدون تاریخ.
4.لسان العرب.محمد بن مکرم، ابن منظور افریقی، نشر ادب الحوزة، قم، 1405 ه.ق، 1363 ه.ش.
5.مجمع البیان علوم القرآن.ابو علی فضل بن الحسن الطبرسی، رابطة الثقافة الاسلامیة، تهران، 1417 ه، 1997 م.
6.مختار الصحاح.محمد بن ابی بکر الرازی، مؤسسة الرسالة بیروت، 1413 ه، 1992 م.
7.معجم الفاظ القرآن الکریم، مجمع اللغة العربیة قاهره.محمود شلتوت و دیگران، انتشارات ناصر خسرو، قم، 1363 ه.ش.
8.المیزان فی تفسیر القرآن.محمد حسین طباطبائی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1417 ه، 1997 م.
9.المفردات فی غریب القرآن.ابو القاسم الحسین بن محمد الراغب الاصفهانی، المکتبة المرتضویه، تهران، بدون تاریخ.
تعویذ یعنی در پناه قرار دادن، دفع شر کردن و حفظ نمودن.به عبارت دیگر، خواندن این دو سوره باعث دفع بعضی از شرور و آفات خواهد شد.و معوّذ، اسم فاعل تعویذ، و به معنای تعویذ کننده، در پناه قرار دهنده و حفظ کننده است.
کلمه«ربّ»به معنای«مالک و صاحب اختیار» است.مثل«ربّ البیت»؛یعنی صاحب و مالک خانه. و لزوما به معنای«پرورش دهنده»نیست.
«وسواس»یعنی«آنکه آهسته و بیسر و صدا سخن میگوید»، «وسوسة»مصدر این کلمه به معنای«آهسته سخن گفتن»است.
«خنّاس»یعنی«آنکه خود را بسیار عقب میکشد و پنهان میشود».در روایت آمده است که:شیطانبینی خود را بر قلب انسان میگذارد(به سراغ انسان میآید)، ولی وقتی این انسان به یاد خدا افتاد، خود را عقب میکشد و مخفی میشود«فاذا ذکر الله خنس» (علل الشرایع صفحه 526).لذا شیطان، خناس نامیده شده است.یعنی بسیار عقبنشینی کننده و پنهانشونده.
*** آشنایی با کلمات و نیز الگوهای زبانی به کار رفته در قرآن کریم، در فهم معانی ظاهری این کتاب مقدس، نقش بسیار مهمی دارد، ولی متأسفانه عربی آموختگان کشور ما، از زبان عربی، بیشتر با قواعد آن، اعم از صرف یا نحو، آشنایی دارند و از لغت و نیز«الگوهای جمله»(sentens structur)عموما غافلند.
در این سلسله مقالات سعی خواهد شد، به خواست خداوند متعال-مختصری درباره این دو موضوع در سورههای جزء 30 سخن گفته شود.البته عمده بحث ما پیرامون کلمات و یا همان مفردات خواهد بود و هرگاه به موارد خاصی برخورد کنیم در اینباره نیز به نکاتی اشاره خواهیم کرد، ان شاء الله.
*** بحث را از سوره مبارکه«ناس»شروع میکنیم و به خواست خدا، به ترتیب از آخر قرآن به سمت آغاز جزء سیام پیش خواهیم رفت.
البته در آغاز و پیش از شروع توضیح واژهها و مفردات این سوره، بیمناسبت نیست درباره نام دیگر سوره ناس که در واقع نام مشترک دو سوره ناس و فلق است توضیح مختصری بدهیم.
دو سوره ناس و فلق، معوّذتین یا معوّذتان-با کسر و او(رازی/461)-نیز نامیده میشوند.معوّذ اسم فاعل از تعویذ است.تعویذ یعنی«چیزی را در پناه چیز دیگر قرار دادن».عوّذه:وقاه(راغب/352)و این دو سوره از این جهت، معوّذتین نامیده شدهاند که با«قل اعوذ» آغاز میشوند(ابن منظور 3/499، زبیدی 5/382) یعنی انسان با خواندن این دو سوره، خود را-یا کس دیگر را-در پناه خداوند قرار میدهد.از جمله ویژگیهایی که برای این دو سوره، در روایات ذکر شده است، دفع بعضی از شرور و آفات است.برای مثال در روایتی از امام باقر علیه السلام، چنین نقل شده است:
رسول اکرم صلی الله علیه و آله به بیماری سختی مبتلا شده بودند و از درد شدیدی رنج میبردند، جبرائیل و میکائیل علیهما السلام، به خدمت ایشان آمدند. جبرائیل بالای سر آن حضرت و میکائیل پایین پای ایشان نشستند.آنگاه جبرائیل ب«قل اعوذ برب الفلق»ومیکائیل ب«قل اعوذ برب الناس»آن حضرت را تعویذ کردند.(طبرسی 10/560)یعنی برای دفع شر از آن حضرت، این دو سوره را برایشان خواندند.
و نیز نقل کردهاند که رسول اکرم(ص)بعد از اینکه، کسی درصدد سحر کردن ایشان برمیآمد، خود را با این دو سوره«تعویذ»میکردند و نیز دو فرزند دلبند خود، امام حسن و امام حسین-علیهما السلام-را نیز با این دو سوره تعویذ مینمودند.(ابن منظور 3/499)
واژههای سوره«ناس»
از بین کلمات این سوره، سه واژه«ربّ»، «وسواس و وسوسه»و«خنّاس»را توضیح میدهیم.
ربّ
«ربّ»را معمولا مربی و پرورش دهنده معنی میکنیم.ولی باید در نظر داشت که در عربی قدیم، این کلمه بیشتر معنای«مالک»و«صاحب اختیار»را میرسانده است.برای مثال:
الربّ:المالک(زمخشری 1/10).
ربّ کل شئ:مالکه(رازی، 228).
الربّ هو الله عز و جل، هو ربّ کل شئ ای مالکه (ابن منظور 1/399).
ربّ کل شئ مالکه و مستحقّه و قیل:صاحبه و یقال:فلان ربّ هذا الشئ ای ملکه له و کل من ملک شیئا فهو ربّه، همان.
ربّه یربّه ربّا:ملکه...و انّه لمربوب بیّن الربوبة ای لمملوک.و العباد مربوبون للّه-عز و جل-ای مملوکون (همان/400).
و نیز گفته میشود:
لان یربّنی فلان احبّ الیّ من ان یربّنی فلان.یعنی اگر فلانی مالک من بشود و من برده او گردم، برایم محبوبتر است تا فلانی مرا مالک گردد و مرا برده خود کند.(ابن منظور 1/400، زمخشری 1/10).
یا در داستان اصحاب فیل آمده است که وقتی ابرهه به اطراف مکه رسید و آنجا اردو زد.مردم از ترس، به کوههای اطراف گریختند و سپاهیان او 200 شتر عبد المطلب را غارت و تصاحب کردند.جناب عبد المطلب به نزد او رفت و درباره شتران خود از وی پرسید.
ابرهه گفت:فکر میکردم تو مرد بزرگی هستی، ولی الآن از چشمم افتادی.من آمدهام این خانه را که دین و آیین و شرافت آباء و اجدادی شما به آن بستگی دارد، نابود کنم، ولی تو به دنبال تعدادی شتر هستی که از تو گرفتهاند!
فقال:انا ربّ الابل و للبیت ربّ سیمنعه (زمخشری 4/798)، یعنی گفت:من مالک شتران هستم و این خانه هم مالکی دارد که آن را حفظ خواهد کرد.
پر واضح است که منظور جناب عبد المطلب این نبوده است که:من پرورش دهنده شتر هستم یا شتر چرانم!و یا این خانه پرورش دهندهای دارد!!
پس به هر حال معنای اصلی ربّ، -همانطور که در مثالهای فوق روشن شد، عبارتست از:مالک و صاحب اختیار.پس«ربّ الناس»یعنی«مالک و صاحب اختیار مردم»
بیمناسبت نیست در اینجا به این نکته اشاره کنیم که:با توجه به این معنی«ربّ»، «عبد»بودن، مردم و نیز تمامی آنچه در جهان است، بهتر روشن میشود. زیرا«عبد»یعنی«برده»، «مملوک».
ما عادت کردهایم«عبد»را به معنای«بنده»ترجمه کنیم، حال آنکه«عبد»یعنی«برده»، «آنکه در مالکیت کسی قرار میگیرد و مالک و صاحب اختیاری دارد.»
خداوند ربّ است و هر چه در آسمانها و زمین است «عبد»و«مملوک»است.«ان کلّ من فی السموات و الارض الاّ آتی الرحمن عبدا»(مریم:93)و لذا وقتی انسان سر به سجده میگذارد و میگوید:سبحان ربی الاعلی و بحمده، چه زیبا است که در نظر آورد، در واقع در مقابل مالک و صاحب اختیار خود، و نه پرورش دهنده خود، سر به خاک تسلیم میساید و اظهار ذلت، کوچکی و بردگی میکند و میگوید:پاک و منزّه و بیعیب است، مالک و صاحب اختیار من، این برده بیمقدار، و به حمد و ستایش او مشغولم.
***
وسواس، یوسوس
نخست توضیحی درباره وزن این کلمه میدهیم:
«وسواس»اسم مصدر است، ولی به خاطر مبالغه، به معنای وصفی به کار رفته است.ولی وسواس با کسر و او، مصدر است(زمخشری 4/823).به کار بردن مصدر یا اسم مصدر به جای صفت در عربی شایع است، مثل«زید عدل»به جای«زید عادل».
اما معنای آن:
«وسوسة»یعنی سخن گفتن پنهانی.وسوسه: کلّمه کلاما خفیّا.و نیز الوسواس:همس الصائد و الکلاب و هو الصوت الخفیّ(زبیدی 9/31).وسواس یعنی صدای آهسته صیّاد و سگهای[او]و آن عبارتست از صدای پنهان و آهسته.مخفی نماند که«همس»یعنی صدای آهسته؛صدای ظریف زیورآلات را نیز«وسواس» گویند(همان).
پس«وسواس»در معنای وصفی یعنی کسی که آهسته سخن میگوید و بیسروصدا حرف میزند.
گویی شیطان بیسروصدا و آرام به سراغ طعمه خود میرود و آهسته و مخفیانه با او سخن میگوید.و «یوسوس»نیز یعنی آهسته و بیسروصدا سخن میگوید.
***
خناس
«خناس»صیغه مبالغه از ماده«خنوس»است. خنوس یعنی پنهان شدن بعد از آشکار بودن.الاختفاء بعدالظهور، (طبرسی 10/559)و نیز به معنای عقب رفتن و کنارهگیری کردن است.«خنس:تأخر و انقبض، (زبیدی 8/268)برای این که به معنای ماده«خنس»بهتر پیببریم، خوب است به آیه شریفه«فلا اقسم بالخنّس» (تکویر:15)نیز اشاره کنیم.خداوند در این آیه به «خنّس»قسم یاده کرده است.«خنّس»جمع مکسر بر وزن«فعّل»، و مفرد آن:«خانس»است.مثل:ساجد و سجّد، راکع و رکّع.
صرفنظر از گفتههای مفسران درباره«خنّس»و این که مراد از این کلمه در آیه مورد بحث چیست، اگر به آیه بعدی مراجعه کنیم، درمییابیم که«خنّس»یعنی چیزهایی که حرکت میکنند و سپس پنهان میشوند (الجواری الکنّس).«جواری»جمع جاری، به معنای چیزهایی است که حرکت و جریان دارند.و«کنّس»جمع کانس، به معنای آهوانی است که در کناس خود مخفی میشوند.«کناس»یعنی مکان و مأوایی لابهلای درختان که آهو خود را در آنجا پنهان میکند(محمود شلتوت و دیگران 2/501).پس خنّس، هرچه و هر که باشند، یکی از ویژگیهایشان پنهان شدن بعد از آشکار شدن است.
بعضی از مفسران خنس را در این جا به معنای سیارههای خاص دانستهاند که پس از طلوع و سیر و حرکت در فلک خود، مجددا غروب میکنند و پنهان میشوند(طباطبائی 20/239).پس کاملا روشن میشود که:خناس یعنی«بسیار کنارهگیری کننده و عقب رونده یا بسیار مخفی شونده»و«وسواس خناس» یعنی«آن که آهسته و بیسروصدا و بدون جلب توجه به سراغ انسان میآید و با او سخن میگوید و بسیار مخفی میشود و عقب مینشیند.»
در روایتی از پیامبر اکرم-ص-چنین آمده است:
«انّ الشیطان واضع خطمه علی قلب ابن آدم فاذا ذکر الله سبحانه خنس»(طبرسی 10/561)شیطان بینی(منقار)خود را بر قلب انسان میگذارد.وقتی او به یاد خدا بیفتد شیطان عقبنشینی میکند و پنهان میشود.
و ظاهرا به همین خاطر، خداوند، شیطان را«خناس» نامیده است.
منابع
1.قرآن کریم.
2.تاج العروس من جواهر القاموس.محمد مرتضی الزبیدی، دارالفکر، بیروت، 1414 ه، 1994 م.
3.الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل.محمود بن عمر الزمخشری، دارالکتاب العربی، بیروت، بدون تاریخ.
4.لسان العرب.محمد بن مکرم، ابن منظور افریقی، نشر ادب الحوزة، قم، 1405 ه.ق، 1363 ه.ش.
5.مجمع البیان علوم القرآن.ابو علی فضل بن الحسن الطبرسی، رابطة الثقافة الاسلامیة، تهران، 1417 ه، 1997 م.
6.مختار الصحاح.محمد بن ابی بکر الرازی، مؤسسة الرسالة بیروت، 1413 ه، 1992 م.
7.معجم الفاظ القرآن الکریم، مجمع اللغة العربیة قاهره.محمود شلتوت و دیگران، انتشارات ناصر خسرو، قم، 1363 ه.ش.
8.المیزان فی تفسیر القرآن.محمد حسین طباطبائی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1417 ه، 1997 م.
9.المفردات فی غریب القرآن.ابو القاسم الحسین بن محمد الراغب الاصفهانی، المکتبة المرتضویه، تهران، بدون تاریخ.