آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۵

چکیده

متن

دو سوره ناس و فلق‏«معوّذتان یا معّوذتین»نامیده می‏شوند.زیرا از جمله خواص و ویژگی‏های این دو سوره، این است که با خواندن این دو سوره می‏توان خود یا کس دیگری را«تعویذ»کرد.
تعویذ یعنی در پناه قرار دادن، دفع شر کردن و حفظ نمودن.به عبارت دیگر، خواندن این دو سوره باعث دفع بعضی از شرور و آفات خواهد شد.و معوّذ، اسم فاعل تعویذ، و به معنای تعویذ کننده، در پناه قرار دهنده و حفظ کننده است.
کلمه«ربّ»به معنای«مالک و صاحب اختیار» است.مثل«ربّ البیت»؛یعنی صاحب و مالک خانه. و لزوما به معنای«پرورش دهنده»نیست.
«وسواس»یعنی«آن‏که آهسته و بی‏سر و صدا سخن می‏گوید»، «وسوسة»مصدر این کلمه به معنای«آهسته سخن گفتن»است.
«خنّاس»یعنی«آن‏که خود را بسیار عقب می‏کشد و پنهان می‏شود».در روایت آمده است که:شیطان‏بینی خود را بر قلب انسان می‏گذارد(به سراغ انسان می‏آید)، ولی وقتی این انسان به یاد خدا افتاد، خود را عقب می‏کشد و مخفی می‏شود«فاذا ذکر الله خنس» (علل الشرایع صفحه 526).لذا شیطان، خناس نامیده شده است.یعنی بسیار عقب‏نشینی کننده و پنهان‏شونده.
*** آشنایی با کلمات و نیز الگوهای زبانی به کار رفته در قرآن کریم، در فهم معانی ظاهری این کتاب مقدس، نقش بسیار مهمی دارد، ولی متأسفانه عربی آموختگان کشور ما، از زبان عربی، بیشتر با قواعد آن، اعم از صرف یا نحو، آشنایی دارند و از لغت و نیز«الگوهای جمله»(sentens structur)عموما غافلند.
در این سلسله مقالات سعی خواهد شد، به خواست خداوند متعال-مختصری درباره این دو موضوع در سوره‏های جزء 30 سخن گفته شود.البته عمده بحث ما پیرامون کلمات و یا همان مفردات خواهد بود و هرگاه به موارد خاصی برخورد کنیم در این‏باره نیز به نکاتی اشاره خواهیم کرد، ان شاء الله.
*** بحث را از سوره مبارکه«ناس»شروع می‏کنیم و به خواست خدا، به ترتیب از آخر قرآن به سمت آغاز جزء سی‏ام پیش خواهیم رفت.
البته در آغاز و پیش از شروع توضیح واژه‏ها و مفردات این سوره، بی‏مناسبت نیست درباره نام دیگر سوره ناس که در واقع نام مشترک دو سوره ناس و فلق است توضیح مختصری بدهیم.
دو سوره ناس و فلق، معوّذتین یا معوّذتان-با کسر و او(رازی/461)-نیز نامیده می‏شوند.معوّذ اسم فاعل از تعویذ است.تعویذ یعنی«چیزی را در پناه چیز دیگر قرار دادن».عوّذه:وقاه(راغب/352)و این دو سوره از این جهت، معوّذتین نامیده شده‏اند که با«قل اعوذ» آغاز می‏شوند(ابن منظور 3/499، زبیدی 5/382) یعنی انسان با خواندن این دو سوره، خود را-یا کس دیگر را-در پناه خداوند قرار می‏دهد.از جمله ویژگی‏هایی که برای این دو سوره، در روایات ذکر شده است، دفع بعضی از شرور و آفات است.برای مثال در روایتی از امام باقر علیه السلام، چنین نقل شده است:
رسول اکرم صلی الله علیه و آله به بیماری سختی مبتلا شده بودند و از درد شدیدی رنج می‏بردند، جبرائیل و میکائیل علیهما السلام، به خدمت ایشان آمدند. جبرائیل بالای سر آن حضرت و میکائیل پایین پای ایشان نشستند.آن‏گاه جبرائیل ب«قل اعوذ برب الفلق»ومیکائیل ب«قل اعوذ برب الناس»آن حضرت را تعویذ کردند.(طبرسی 10/560)یعنی برای دفع شر از آن حضرت، این دو سوره را برایشان خواندند.
و نیز نقل کرده‏اند که رسول اکرم(ص)بعد از این‏که، کسی درصدد سحر کردن ایشان برمی‏آمد، خود را با این دو سوره«تعویذ»می‏کردند و نیز دو فرزند دلبند خود، امام حسن و امام حسین-علیهما السلام-را نیز با این دو سوره تعویذ می‏نمودند.(ابن منظور 3/499)
واژه‏های سوره«ناس»
از بین کلمات این سوره، سه واژه«ربّ»، «وسواس و وسوسه»و«خنّاس»را توضیح می‏دهیم.
ربّ
«ربّ»را معمولا مربی و پرورش دهنده معنی می‏کنیم.ولی باید در نظر داشت که در عربی قدیم، این کلمه بیش‏تر معنای«مالک»و«صاحب اختیار»را می‏رسانده است.برای مثال:
الربّ:المالک(زمخشری 1/10).
ربّ کل شئ:مالکه(رازی، 228).
الربّ هو الله عز و جل، هو ربّ کل شئ ای مالکه (ابن منظور 1/399).
ربّ کل شئ مالکه و مستحقّه و قیل:صاحبه و یقال:فلان ربّ هذا الشئ ای ملکه له و کل من ملک شیئا فهو ربّه، همان.
ربّه یربّه ربّا:ملکه...و انّه لمربوب بیّن الربوبة ای لمملوک.و العباد مربوبون للّه-عز و جل-ای مملوکون (همان/400).
و نیز گفته می‏شود:
لان یربّنی فلان احبّ الیّ من ان یربّنی فلان.یعنی اگر فلانی مالک من بشود و من برده او گردم، برایم محبوب‏تر است تا فلانی مرا مالک گردد و مرا برده خود کند.(ابن منظور 1/400، زمخشری 1/10).
یا در داستان اصحاب فیل آمده است که وقتی ابرهه به اطراف مکه رسید و آنجا اردو زد.مردم از ترس، به کوه‏های اطراف گریختند و سپاهیان او 200 شتر عبد المطلب را غارت و تصاحب کردند.جناب عبد المطلب به نزد او رفت و درباره شتران خود از وی پرسید.
ابرهه گفت:فکر می‏کردم تو مرد بزرگی هستی، ولی الآن از چشمم افتادی.من آمده‏ام این خانه را که دین و آیین و شرافت آباء و اجدادی شما به آن بستگی دارد، نابود کنم، ولی تو به دنبال تعدادی شتر هستی که از تو گرفته‏اند!
فقال:انا ربّ الابل و للبیت ربّ سیمنعه (زمخشری 4/798)، یعنی گفت:من مالک شتران هستم و این خانه هم مالکی دارد که آن را حفظ خواهد کرد.
پر واضح است که منظور جناب عبد المطلب این نبوده است که:من پرورش دهنده شتر هستم یا شتر چرانم!و یا این خانه پرورش دهنده‏ای دارد!!
پس به هر حال معنای اصلی ربّ، -همان‏طور که در مثال‏های فوق روشن شد، عبارتست از:مالک و صاحب اختیار.پس«ربّ الناس»یعنی«مالک و صاحب اختیار مردم»
بی‏مناسبت نیست در این‏جا به این نکته اشاره کنیم که:با توجه به این معنی«ربّ»، «عبد»بودن، مردم و نیز تمامی آنچه در جهان است، بهتر روشن می‏شود. زیرا«عبد»یعنی«برده»، «مملوک».
ما عادت کرده‏ایم«عبد»را به معنای«بنده»ترجمه کنیم، حال آن‏که«عبد»یعنی«برده»، «آن‏که در مالکیت کسی قرار می‏گیرد و مالک و صاحب اختیاری دارد.»
خداوند ربّ است و هر چه در آسمان‏ها و زمین است «عبد»و«مملوک»است.«ان کلّ من فی السموات و الارض الاّ آتی الرحمن عبدا»(مریم:93)و لذا وقتی انسان سر به سجده می‏گذارد و می‏گوید:سبحان ربی الاعلی و بحمده، چه زیبا است که در نظر آورد، در واقع در مقابل مالک و صاحب اختیار خود، و نه پرورش دهنده خود، سر به خاک تسلیم می‏ساید و اظهار ذلت، کوچکی و بردگی می‏کند و می‏گوید:پاک و منزّه و بی‏عیب است، مالک و صاحب اختیار من، این برده بی‏مقدار، و به حمد و ستایش او مشغولم.
***
وسواس، یوسوس
نخست توضیحی درباره وزن این کلمه می‏دهیم:
«وسواس»اسم مصدر است، ولی به خاطر مبالغه، به معنای وصفی به کار رفته است.ولی وسواس با کسر و او، مصدر است(زمخشری 4/823).به کار بردن مصدر یا اسم مصدر به جای صفت در عربی شایع است، مثل«زید عدل»به جای«زید عادل».
اما معنای آن:
«وسوسة»یعنی سخن گفتن پنهانی.وسوسه: کلّمه کلاما خفیّا.و نیز الوسواس:همس الصائد و الکلاب و هو الصوت الخفیّ(زبیدی 9/31).وسواس یعنی صدای آهسته صیّاد و سگ‏های‏[او]و آن عبارتست از صدای پنهان و آهسته.مخفی نماند که«همس»یعنی صدای آهسته؛صدای ظریف زیورآلات را نیز«وسواس» گویند(همان).
پس«وسواس»در معنای وصفی یعنی کسی که آهسته سخن می‏گوید و بی‏سروصدا حرف می‏زند.
گویی شیطان بی‏سروصدا و آرام به سراغ طعمه خود می‏رود و آهسته و مخفیانه با او سخن می‏گوید.و «یوسوس»نیز یعنی آهسته و بی‏سروصدا سخن می‏گوید.
***
خناس
«خناس»صیغه مبالغه از ماده«خنوس»است. خنوس یعنی پنهان شدن بعد از آشکار بودن.الاختفاء بعدالظهور، (طبرسی 10/559)و نیز به معنای عقب رفتن و کناره‏گیری کردن است.«خنس:تأخر و انقبض، (زبیدی 8/268)برای این که به معنای ماده«خنس»بهتر پی‏ببریم، خوب است به آیه شریفه«فلا اقسم بالخنّس» (تکویر:15)نیز اشاره کنیم.خداوند در این آیه به «خنّس»قسم یاده کرده است.«خنّس»جمع مکسر بر وزن«فعّل»، و مفرد آن:«خانس»است.مثل:ساجد و سجّد، راکع و رکّع.
صرف‏نظر از گفته‏های مفسران درباره«خنّس»و این که مراد از این کلمه در آیه مورد بحث چیست، اگر به آیه بعدی مراجعه کنیم، درمی‏یابیم که«خنّس»یعنی چیزهایی که حرکت می‏کنند و سپس پنهان می‏شوند (الجواری الکنّس).«جواری»جمع جاری، به معنای چیزهایی است که حرکت و جریان دارند.و«کنّس»جمع کانس، به معنای آهوانی است که در کناس خود مخفی می‏شوند.«کناس»یعنی مکان و مأوایی لابه‏لای درختان که آهو خود را در آن‏جا پنهان می‏کند(محمود شلتوت و دیگران 2/501).پس خنّس، هرچه و هر که باشند، یکی از ویژگی‏هایشان پنهان شدن بعد از آشکار شدن است.
بعضی از مفسران خنس را در این جا به معنای سیاره‏های خاص دانسته‏اند که پس از طلوع و سیر و حرکت در فلک خود، مجددا غروب می‏کنند و پنهان می‏شوند(طباطبائی 20/239).پس کاملا روشن می‏شود که:خناس یعنی«بسیار کناره‏گیری کننده و عقب رونده یا بسیار مخفی شونده»و«وسواس خناس» یعنی«آن که آهسته و بی‏سروصدا و بدون جلب توجه به سراغ انسان می‏آید و با او سخن می‏گوید و بسیار مخفی می‏شود و عقب می‏نشیند.»
در روایتی از پیامبر اکرم-ص-چنین آمده است:
«انّ الشیطان واضع خطمه علی قلب ابن آدم فاذا ذکر الله سبحانه خنس»(طبرسی 10/561)شیطان بینی(منقار)خود را بر قلب انسان می‏گذارد.وقتی او به یاد خدا بیفتد شیطان عقب‏نشینی می‏کند و پنهان می‏شود.
و ظاهرا به همین خاطر، خداوند، شیطان را«خناس» نامیده است.
منابع
1.قرآن کریم.
2.تاج العروس من جواهر القاموس.محمد مرتضی الزبیدی، دارالفکر، بیروت، 1414 ه، 1994 م.
3.الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل.محمود بن عمر الزمخشری، دارالکتاب العربی، بیروت، بدون تاریخ.
4.لسان العرب.محمد بن مکرم، ابن منظور افریقی، نشر ادب الحوزة، قم، 1405 ه.ق، 1363 ه.ش.
5.مجمع البیان علوم القرآن.ابو علی فضل بن الحسن الطبرسی، رابطة الثقافة الاسلامیة، تهران، 1417 ه، 1997 م.
6.مختار الصحاح.محمد بن ابی بکر الرازی، مؤسسة الرسالة بیروت، 1413 ه، 1992 م.
7.معجم الفاظ القرآن الکریم، مجمع اللغة العربیة قاهره.محمود شلتوت و دیگران، انتشارات ناصر خسرو، قم، 1363 ه.ش.
8.المیزان فی تفسیر القرآن.محمد حسین طباطبائی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1417 ه، 1997 م.
9.المفردات فی غریب القرآن.ابو القاسم الحسین بن محمد الراغب الاصفهانی، المکتبة المرتضویه، تهران، بدون تاریخ.

تبلیغات