آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۲

چکیده

متن

سوره‏ی نیلوفر، (سن: سدَّرْمَه پوُندَریکه ـ سو¨ترَه،(1) یعنی «سو¨ترَه‏ی نیلوفرِ آبیِ دَرْمَه نیک»؛ یکی از مهم‏ترین سوره‏های آیین بودای مَهایانه،(2) به خصوص آیین بودای مردمی در چین و ژاپن. مکتب‏های تیئن‏ـ تایی(3) (ژا: تِن‏دایی(4)) و نیچی‏رِن(5) مبتنی بر آموزه آن‏اند؛ اما همه مکتب‏های دیگر مَهایانه آن را به رَسمیت می‏شناسند» چون حاوی تعالیم بنیادین مَهایانه، یعنی آموزه‏های سرشت متعالی بودا و امکان رهایی همگانی است. در مَهایانه عقیده بر آن است که این سوره، در قیاس با سوره‏هایِ هینه‏یانه، که آموزه‏های آن ناقص است، شامل آموزه‏های کامل بوداست. نقل است که بودا این سوره را در اواخر دوران تعلیم‏اش شرح کرده است. این سوره در حدود سال 200 میلادی مکتوب شد.
سوره نیلوفر موعظه بوداست بر کرکسْ‏کوه، در حضور جمع کثیر جانداران مدرک. در این سوره، بودا این را روشنگری می‏کند؛ روش‏های بسیاری هست که یک موجود می‏تواند با آن به روشن شدگی برسد، اما اعتبار این روش‏ها موقتی است، و همه این راه‏ها اساسا یکی است، یعنی «گردونه‏ها»یِ شراوَکهها،(6) پرَتیئکه‏بوداها،(7) و بودی‏ستوَه‏ها،(8) جدایی‏شان فقط تا زمانی است که با توانایی‏های مختلف موجودات
______________________________
1. SaddharmapunÊdÊarika-suËtra
2. MahaËyaËna
3. Tien-t''ai
4. Tendai
5. Nichiren
6. shraËvakas
7. Pratyekabuddhas
8. Bodhisattvas
______________________________
هم‏آهنگ نشده باشند. این سه گردونه (تری‏یانه)(1) را بودا چون دستاویز خوب (اوُپایه)(2) تعلیم داد. اما در واقع، فقط یک گردونه هست، گردونه بودا، که راه به روشن شدگی می‏برد و هینه‏یانه و مَهایانه، هر دو را در میان می‏گیرد.
این دیدگاه را بودا با تمثیل خانه در آتش به تصویر می‏کشد، پدری که می‏خواهد بچه‏های در حال بازی خود را نجات دهد. چون به فریاد او اعتنا نمی‏کنند، به هر یک متناسب با علاقه‏اش چیزی وعده می‏دهد، کالسکه بسته شده به گوزن، بُز، یا گاومیشی، مشروط به آن که بازی را رها کرده، خانه را ترک کنند. و آن‏گاه که در نتیجه این ترفند بچه‏ها از این خانه نجات می‏یابند، به هر یک از آنان کالسکه‏ای هدیه می‏دهد که گاومیش سفیدی آن را می‏کشد.
سوره نیلوفر همچنین بر اهمیت ایمان (شرَدا)(3) به راه رهایی تاکید می‏کند، که به موجب آن بودایان و بوداسَفان این توان را می‏یابند که به مؤمنان یاری رسانند. یک فصل مجزا به بوداسَف اَوَلوکیتِشْوَرَه(4) اختصاص دارد که در آن، مفهوم یاری بوداسَفان به ویژه روشنگری می‏شود.
در سوره نیلوفر، بودا به مثابه شخص تاریخی مطرح نیست، بلکه تجلیِ دَرْمَه‏کایه(5) است، که وجودی ازلی و سرمدی است. همه موجودات این سرشت متعالی بودا را دارند و بنابرین می‏توانند یک بودا، یعنی به سرشت حقیقی خویش آگاه شوند.
نوشته حاضر، شامل دو بخش است. یکی، طرح کوتاه چهار فصل اول که خلاصه‏ای است منثور از فصول اصلی منظوم. مطالب طرح هر فصل، فهم اشعار را آسان‏تر می‏کند. بخش دوم، ترجمه‏ای است منتخب از فصل دوم این سوره با عنوان «دستاویزهای خوب» یا «وسیله‏های ماهرانه»، که فصل محوری آموزه‏های نظریِ بودا است.
______________________________
1. triyaËna
2. upaËya
3. shraddhaË
4. Avalokiteshvara
5. dharmakaËya
______________________________
بخش اول: طرح کوتاه چهار فصل اول
طرح فصل اول: دیباچه
فصل اول سوره‏ی نیلوفر معروف است به دیباچه ( به چینی: سیوُ پین Hsu« pin ، به ژاپنی: جو Jo ). سوره‏ی نیلوفر هم مانند بسیاری از سو¨ترههای دیگر بودایی با جمله‏ی « چنین شنیده‏ام » آغاز می‏شود، که می‏رساند این آموزه را از زبان بودا شنیده‏اند. متن سپس صحنه را برای آموزش و روشنگری مهم‏ترین ِ آموزه‏های بودا شاکیه‏موُنی(1) می‏آراید.
بعد گفته می‏شود که بودا در کوه معروف به گریدْرَه‏کوُته،(2) کرکس‏کوه یا شاهین‏کوه، در دامنه‏های شهر راجَه‏گریهَه(3) در سرزمین مَگدَه(4) اقامت داشت. دوازده هزار اَرهَت(5) با او همراه بودند. اینان رهروان شریفی بودند که از بند پندار و حجاب‏های کَرمَه‏یی(6) رسته بودند. در میان‏شان مریدان معروفی چون شاری‏پوُتره،(7) مَهاکَشیَپه،(8) مَئوُدگلْیایَنَه،(9) پورنه،(10) سوُبوُتی،(11) آننده،(12) راهوُله،(13) پسر بودا شاکیه‏موُنی، و دیگران بودند. مَهاپرَجاپتی،(14) خاله و نامادری بودا، هم بود با ششصد رهرو زن که همه مریدان او بودند، و نیز یشودَرَه(15) که پیش از بودا شدن گئوُتَمَه، همسر او بود، همراه با مریدانش.
در آن انجمن هشتاد هزار بوداسف نیز حاضر بودند، کسانی چون مَنجوُشْری،(16) اَوَلوکیتِشوَره،(17) (ژا.: کان‏زِه‏مون)(18) مَیترِیه(19) (ژا.: میروکوُ)(20) و دیگران. اینان در زندگی‏های بی‏شمارشان سلوک ِ مِهر و خودپروری را پرورده بودند، و همه در فهم و کمال همپایه‏ی بودا بودند. خدایان بی‏شماری هم آن‏جا بودند با شاهان آسمانی و بی‏شماری از موجودات انسانی و غیرانسانی که همه گرد آمده بودند تا فراآموزه‏ی بودا را بشنوند. این نشان می‏دهد حقیقتی که بودا می‏آموزد محدود به وجود انسانی نیست بل‏که تمام حیات ِ عالم را دربر می‏گیرد؛ حقیقت بزرگ یگانه‏یی است که صورت‏های بی‏شمار واقعیت را یگانه می‏کند.
______________________________
1. S¨aÎkyamuni
2. Gridhrakuta
3. Rajagriha
4. Magadha
5. arhat
6. karma
7. S¨ariputra
8. MahaÎkaÎs¨yapa
9. MaudgalyaÎyana
10. Purna
11. Subhuti
12. AÎnanda
13. RaÎhula
14. MahaÎprajaÎpati
15. Yas¨odhara
16. Mañjus¨ri
17. Avalokites¨vara
18. Kanze mon
19. Maitreya
20. Miroku
______________________________
شش نشانه
این‏جا سوره می‏گوید بودا برای آن انجمن یک سوره‏ی مَهایانه به نام سوره‏ی معناهای بی‏کران یا موُریوگی‏ـ کیوْ(1) را روشنگری کرد. پس از فراآموختن این سوره درباره‏ی آیین (دَرْمَه)(2) یگانه، که معانی بی‏نهایت از آن برمی‏خیزد، به دیانه‏ی(3) عمیقی فرو رفت. تمام عالم به ستایش او برخاستند، چهارگونه گل بسیار زیبای آسمانی از آسمان‏ها فرو بارید، و زمین در شش جهت لرزید. همه‏ی کسانی که در آن انجمن بودند از این نشانه‏ها حیرت کردند و شاد شدند، و همه کف دست‏ها را به هم نهاده بودا را نماز بردند و یکدلانه چشم به او دوختند.
بودا در حالی که آرام در دیانه نشسته است، ناگهان پرتوی از روشنایی از میان بافه‏ی موی سفید میان ابروانش می‏تابد ( این بافه‏ی مو یکی از سی و دو نشان متمایز تن بودا است )، و رو به بالا تا آسمان اَکَنیشْته(4) و به سوی پایین تا دوزخ اَویچی(5) می‏رسد و هجده هزار جهان را در بخش خاوری عالَم روشن می‏کند. انجمنیان همه توانستند در پرتو این نور همه‏ی مردم « شش راه » را که در آن جهان‏ها زندگی می‏کنند به روشنی ببینند. همه‏ی بودایان گوناگون را که در آن جهان‏ها موعظه می‏کنند ببینند و آموزه‏هایی را که آنان روشنگری می‏کنند بشنوند. همچنین رهروان زن و مرد، « پیش‏نشینان » زن و مرد را می‏بینند که راه بودا را می‏یابند، بوداسفان را می‏بینند که سلوک مهرآمیز دارند، بودایان را می‏بینند که به نیروانه‏ی فرجامین می‏روند، و استو¨پهها را می‏بینند که به گوهرهای گران‏بها آراسته‏اند و بقایای کالبدهای آن بودایان را در خود دارند.
وصف پیش گفته، معروف است به « شش نشانه »یی که فراآموزه سوره‏ی نیلوفر را بشارت می‏دهند. شش نشانه این‏هاست: ( 1 ) بودا سوره‏ی معنای بی‏کران را روشنگری می‏کند؛ ( 2 ) به دیانه‏ی عمیقی فرو می‏رود؛ ( 3 ) از آسمان‏ها به روی بودا و انجمن گل فرو می‏بارد؛ ( 4 ) زمین در شش جهت می‏لرزد؛ ( 5 ) مردم چون نشانه‏ها را می‏بینند شادی می‏کنند و کف دست‏هاشان را به هم می‏گذارند و یکدلانه به بودا نگاه می‏کنند؛ و ( 6 ) بودا پرتوی از نور از میان ابروانش می‏فرستد که هجده هزار جهان را به سوی خاوران روشن می‏کند چنان‏که همه‏ی جانداران « شش راه » و بودایان و مریدان‏شان در آن جهان‏ها به وضوح قابل رؤیت‏اند.
______________________________
1. Muryogi-kyo
2. Dharma
3. dhyaÎna
4. AkanisÊtÊa
5. AviÎci
______________________________
از میان حاضران حیرت‏زده، بوداسف مَیتریه بیش از همه از این رویدادهای شگفت‏انگیز دچار حیرت می‏شود. چون بودا در دیانه‏ی عمیقی فرو رفته او نزد بوداسف منجوُشری می‏رود که می‏داند او در گذشته بودایان بی‏شماری را خدمت کرده است. از او پرسید. متن سوره پرسش مَیتریه را نخست به اختصار به نثر و بعد مشروح‏تر به نظم باز می‏گوید.
منجوُشری در پاسخ او می‏گوید که هرگاه بودایان این پرتو نور را بفرستند به این معناست که می‏خواهند ژرف‏ترین آیین بزرگ ( = دَرْمَه ) را روشنگری کنند. آن‏گاه از زمانی در گذشته‏ی بسیار بسیار دور سخن می‏گوید که هم او و هم بوداسف مَیتریه شاهد همین نشانه‏ها بودند، اما مَیتریه آن را از یاد برده بود. پاسخ منجوُشری، مانند پرسش مَیتریه، به هر دو شکل ِ نثر و نظم است.
پاسخ مَنْجوُشری
مَنجوُشری می‏گوید که در دوران‏ها یا کَلْپَه(1)های بی‏شمار پیش، بودایی می‏زیست به نام تابش ِ خورشید و ماه ( ژا.: نیچی‏گاتْسوُ تومیو(2) )، که آموزش‏اش لطیف و عمیق بود. او برای کسانی که آرزو داشتند به مقام دانش‏اندوزی برسند، یعنی شَراوَکه،(3) یا نیوشنده ( ژا.: شوْمون )(4) شوند چهار حقیقت جلیل را آورد؛ و به کسانی که آرزو داشتند به مقام دریافت برسند، یعنی « علت‏شناس » ( ئن‏گاکوُ(5) یا پرَتیئکه بودا(6) ) شوند دوازده حلقه‏ی زنجیر علّی، یا همزایی مشروط، را آموخت، و برای بوداسفان شش پارَمیتا(7) را روشنگری کرد که به آنان یاری می‏کرد که به روشن‏شدگی کامل بی‏برتر (اَنوُتّره‏ـ سَمیکـ سَم‏بودی)(8) برسند.
این بودا سپس به نیروانه‏ی فرجامین فرو رفت، بعد بودای دیگری به همین نام ِ تابش ِ خورشید و ماه ظهور کرد، و پس از مرگ او، یکی دیگر، تا بیست هزار بودا، ظهور کردند. همه به همان نام تابش ِ خورشید و ماه. آخرین این بودایان، درست پیش از رفتن به نیروانه‏ی فرجامین، سوره‏یی به نام سوره‏ی معناهای بی‏کران (موُریوگی‏ـ کیوْ) بازگفت و سپس به دیانه رفت. در آن وقت، درست مثل همین حالا، چهارگونه گل بسیار زیبا از آسمان‏ها فرو بارید و زمین به شش راه مختلف لرزید. بعد بودا تابش ِ خورشید و ماه از میان
______________________________
1. kalpa
2. Nichigatsu Tomyo
3 .S¨raÎvaka
4. ShoÎmon
5. engaku
6. pratyekabuddha
7. paÎramitaÎ
8. anuttarasamyaksambodhi
______________________________
ابروانش پرتوی از نور فرستاد که هجده هزار جهان را رو به خاوران روشن کرد، همان‏طور که بودا شاکیه‏موُنی اکنون چنین می‏کند، و همه‏ی هزاران هزار بوداسف ِ حاضر را به حیرت انداخت و آنان همه خواستند که دلیلش را بدانند.
در آن هنگام ( منجوُشری در دنباله‏ی سخنش می‏گوید )، در آن انجمن بوداسفی بود به نام نکورخشان ( ژا.: میوکو )، که هشتصد مرید داشت. هنگامی که بودا تابش ِ خورشید و ماه از دیانه برخاست، خطاب به بوداسف نکورخشان، سوره‏یی به نام میوهوـ رِنگه‏ـ کیوْ،(1) یا سوره‏ی شکوفه‏ی نیلوفر آیین شگفت‏انگیز ( = سوره‏ی نیلوفر ) را به او آموخت. این آموزه را بودایان همیشه در دل دارند. انجمن به بودا، که بی‏وقفه به مدت شش کَلْپَه‏ی کوچک (هر کَلْپَهی کوچک در حدود 000،998، 15 سال است ) آیین را می‏آموخت، عمیقاً گوش می‏داد و این طول عظیم زمان به نظر چیزی بود در حد زمان یک وعده غذا خوردن. بودا پس از آن که این سوره را فراآموخت نیم‏شب ِ همان شب به نیروانه‏ی فرجامین رفت. پس از آن بوداسف نکورخشان سوره‏ی میوهوـ رِنگه‏ـ کیوْ را برداشت و آن را مدت هشتاد کَلْپَه‏ی کوچک برای دیگران روشنگری کرد.
در میان هشتصد مرید نکورخشان مریدی بود به اسم نام‏جو ( ژا.: گوُمْیو )، که دل به مال دنیا بسته بود. اگرچه او حافظ سوره‏های بسیاری بود اما همه را از یاد برده بود. با این‏همه، به علت کارهای خوبی که در زندگی‏های گذشته کرده بود توانسته بود خدمت بوداهای بی‏شماری برسد و آنان را گرامی بدارد. منجوُشری داستانش را به این شکل پایان می‏بخشد:
بدان، ای مَیتریه: آیا در آن زمان بوداسف نکورخشان می‏توانست کس دیگری بوده باشد؟ من او بودم. تو نیز بوداسف نام‏جو بودی.
ما این نشانه‏ها را می‏بینیم، اکنون، همچون پیش، می‏پندارم که بودا امروز یک سوره‏ی گردونه‏ی بزرگ به نام شکوفه‏ی نیلوفر آیین شگفت‏انگیز فراخواهد آموخت، دَرْمَه‏یی که باید به بوداسفان آموخت، [ دَرْمَه‏یی ] که بودایان در دل دارند.
سوره‏ی نیلوفر، چنان که از این خلاصه‏ی فصل اول پیداست به شکل نمایشی با ابعاد کیهانی آغاز می‏شود، فُرمی که استادانه انتخاب شده تا این سوره را در دسترس مردم این
______________________________
1. Myohorenge-kyoÎ
______________________________
روزگار قرار دهد و پیام آن را تصویر کند. عظمت مقیاس آن نمودگار ژرفای حقیقتی است که باید آشکار شود. مثلاً در فصل اول توالی بیست هزار بودا، هر یک به همان نام ِ تابش ِ خورشید و ماه تصویرگر آن است که سوره‏ی نیلوفر فقط آموزه‏ی بودا شاکیه‏موُنی نیست بل‏که حقیقتی است فراتر از زمان و مکان که چکیده‏ی فرجامین همه‏ی بودایان است. خیالینه‏های غریب این سوره گهگاه سنگِ راه فهم دانشمندان جدیدی شده که در شناخت ِ نبوغ این متن در کاربرد نمادهای زنده برای ارائه‏ی حقیقت ناملموس در یک قالب ملموس ناکام بوده‏اند. سوره‏ی نیلوفر مسأله تاریخ یا حقایق نیست، بل‏که بیان نمادین حقیقت کلّی است.
نمودگارهای بوداگی
در این روشنا می‏توان این سوره‏ی کامل را تصویرگر روشن‏شدگی درونی بودا شاکیه‏موُنی دید. جانداران بی‏شماری، از انسان و غیرانسان، در آن انجمن نماینده‏ی ده جهان حیات بودا هستند که در زمینه‏ی کرکس‏کوه برجستگی می‏یابند. وانگهی، چون روشن‏شدگی بودا برای همه‏ی مردم یافتنی است، این سوره را می‏توان به مثابه‏ی وصف تجربه‏ی دینی همه‏ی کسانی خواند که آیین شگفت‏انگیز را در آغوش می‏گیرند. مثلاً آموزگار بزرگ، تیئن‏ـ تایی(1) (ژا.: تِن‏دایی 538ـ597 )، از شش نشانه، نشانه‏ی « زمین در شش راه مختلف می‏لرزد » را چنین تعبیر می‏کند که ظلمت بنیادی راه روشن‏شدگی را باز می‏کند، و نیز آن را صفای ِ شش اندام حسی می‏خواند. پس، اصلاً مهم نیست که در این سوره این یا آن وصف خاص تا چه اندازه خیالی به نظر آید، بل‏که باید به یاد داشت که در نهایت از برخی جنبه‏های زندگی خود ما سخن می‏گوید.
طرح فصل دوم: دستاویزهای خوب
« دستاویز خوب »، یا « وسیله‏ی ماهرانه »، برای اوُپایه کئوشَلیهی(2) سنسکریت(3) که ژاپنی آن هوْبِن(4) است، عنوان فصل دوم از سوره‏ی نیلوفر و فصل کلیدی آموزه‏ی نظری ( شاکوُمون = بودا شاکیه‏موُنی ) یا چهارده فصل اول آن است.
______________________________
1. Tien-Tai
2. upayaÎ-kaus¨alya
3. نک. : ع، پاشایی، 1380: فراسوی فرزانگی، ص37.
4. HoÎben
______________________________
فرادانش همه‏ی بودایان
بنابر فصل اول، بودا شاکیه‏موُنی پس از آن که سوره‏ی معناهای بی‏کران را، در زمینه‏ی آیین یگانه‏یی که معناهای بی‏کران ازآن برمی‏جوشد بازگفت وفراآموخت،وارد دیانه‏ی عمیقی می‏شود. سپس در آغاز فصل دوم، فصل « دستاویزهای خوب »، به آرامی از دیانه‏اش برمی‏خیزد و خطاب به شاری‏پوُتره، که فرزانه‏ترین شاگردان اوست، می‏گوید: « فرادانش بودایان بسی ژرف و بی‏کرانه است. در ِ این فرادانش، دشواریاب و راه یافتن به آن دشوار است. چندان که هیچ‏یک از نیوشندگان، یا پرَتیئکه‏بودایان نمی‏توانند آن را بدانند ».
در عمل همه‏ی سوره‏ها فراآموزه‏ی بودا شاکیه‏موُنی‏اند که در پاسخ به پرسش‏های مریدان گفته شده‏اند. فقط در سوره‏ی نیلوفر است که بودا خودش بی آن که کسی سوآلی از او کرده باشد، سخن می‏گوید. از این پیداست که سوره‏ی نیلوفر متناسب با قابلیت یا استعداد مردم تعلیم نشده است، بل‏که تجلی بی‏واسطه‏ی روشن‏شدگی دل بودا است.
بودا شاکیه‏موُنی پس از ستایش فرادانش ِ ژرف ِ بودایان می‏گوید ( ½6 ):
« اما، شاری‏پوُتره، صبر کن، دیگر چیزی نخواهم گفت. چرا؟ چون هر آن‏چه بودا یافته کمیاب‏ترین آیین [ = دَرْمَه ] و دشوارْفهم‏ترین آیین است. این واقعیت مرکب است از ظاهر، سرشت، باشنده، نیرو، نفوذ، علت ذاتی، نسبت، معلول پنهان، معلول آشکار، و همسازی آن‏ها از آغاز تا پایان. »
بودا شاکیه‏موُنی بیان لفظی ِ کوتاه ِ « فرادانش بودایان » را، که « تنها بودایان می‏توانند آن را بفهمند و میان آنان مشترک است »، « وجه حقیقی همه‏ی نمودها » ( ژا. : شوهو جیسّو )(1) می‏داند، و این‏جا آن را به مثابه‏ی ده عامل زندگی، یعنی ظاهر، سرشت، باشنده، و مانند این‏ها، روشنگری می‏کند. این ده عامل(2) تحلیلی از آیین ( = دَرْمَه ) بودا به دست می‏دهد که در همه‏ی نمودهای همیشهْ‏متغیر ِ عالم تجلی می‏کند، و در آن از نظریه‏ی « ده جهان »، از تفاوت‏های میان جانداران، بحث می‏شود، یعنی نظریه‏ی ده عامل که یک الگوی هستی را ترسیم می‏کند، یعنی الگویی که مشترک میان هر وضعی است، از دوزخ گرفته تا مقام بوداگی. چون هم زندگی بودایان و هم زندگی مردم معمولی همیشه در همان ده عامل نمودار می‏شود، این آموزه در یک حرکت پندار ِ تفاوت ذاتی میان این دو را از میان می‏برد. این بند از سوره که از ده عامل بحث می‏کند شالوده‏یی است که آموزگار
______________________________
1. shoho jisso
2. Junyoze
______________________________
بزرگ، تیئن‏تایی ( 597ـ538 )، نظریه‏ی ایچی‏نِن سان‏ذِن(1) را بر آن بنا می‏کند؛ این نظریه بالقوگی ِ بوداگی را که ذاتی همه‏ی جانداران در نُه جهان است، روشنگری می‏کند.
انجمن رهروان که ستایش بودا شاکیه‏موُنی را از « فرادانش همه‏ی بودایان » می‏شنوند گیج می‏شوند و راه به مقصود او نمی‏برند. شاری‏پوُتره که از شک و دودلی آن‏ها آگاه است و خودش هم هنوز به طور کامل مسأله را درنیافته از بودا تمنا می‏کند که بیش‏تر توضیح بدهد.
در انتخاب شاری‏پوُتره که این‏جا نماینده‏ی آن انجمن است و روی سخن بودا با اوست، معنا و حکمت خاصی هست. شاری‏پوُتره رهبر نیوشندگان است که مردان دانش‏اندوزند، و او در میان آنان معروف است به دارنده‏ی « برترین دانش ». ناتوانی ِ حتا این فرزانه‏ترین ِ مریدان در فهم بی‏درنگ ِ آیین که « تنها بودایان می‏توانند آن را بفهمند و میان آنان مشترک است » نشان می‏دهد که ژرفای آیین تا چه حد ورای تصور است.
بودا در پاسخ به التماس شاری‏پوُتره می‏گوید « بس کن! نگو! دیگر نیازی به گفتن نیست. اگر از این بگویم، خدایان و انسان‏ها در همه‏ی جهان‏ها خواهند هراسید. »
بار دوم شاری‏پوُتره التماس می‏کند، و باز بودا از حرف زدن خودداری می‏کند و می‏گوید که رهروان متکبر چون بشنوند که او چه می‏گوید، شاید بدگویی کنند و همین سبب شود که آنان به دوزخ بیافتند. شاری‏پوُتره بار سوم او را ترغیب می‏کند، و سرانجام بودا دیگر نمی‏تواند رد کند. این حقیقت که پیش از فراآموختن ِ بودا باید سه بار تقاضا کرد بیانگر ژرفای بی‏نهایت ِ چیزی است که باید آشکار شود.
اما پیش از آن بودا شروع کند به سخن گفتن، پنج هزار تن از رهروان زن و مرد و پیروان زن و مرد از جا بلند می‏شوند و انجمن را ترک می‏کنند. ریشه‏های گناه در این مردم عمیق و دل‏شان پر ِ کبر بود و خیال می‏کردند قبلاً چیزی را یافته‏اند که در واقع آن را نیافته بودند. بودا چون می‏دانست که آن‏ها در این موضع قابلیت یا استعداد شنیدن ندارند و از تعلیم او بد خواهند گفت، ساکت ماند و گذاشت بروند.
وقتی که این‏ها رفتند بودا شروع کرد به روشنگری آموزه‏اش. گفت که همه‏ی بوداها، سرافرازان جهان، به « یک دلیل بزرگ » در جهان ظهور می‏کنند، که فرادانش بودا را در
______________________________
1. ichinen sanzen
______________________________
همه‏ی جانداران بیدار کنند، آن را آشکار کنند، بگذارند همه‏ی جانداران آن را بدانند و به آن وارد شوند. به بیان دیگر، بودا فقط برای یک مقصود ظهور می‏کند و آن یاری رساندن به همه‏ی جانداران است که به همان روشن‏شدگی برسند که او رسیده است.
کشف یک گردونه‏ی بودا
بودا شاکیه‏موُنی در نخستین مرحله‏ی کار آموزشش، آموزه‏های دو گردونه را روشنگری کرد ( مقصود از «گردونه » [ = یانه ] این‏جا آموزه‏یی است که شخص را به حالت و مقام معینی « می‏برد » ). گردونه‏ی نیوشندگان ( شوْمون، یا گردونه‏ی دانش‏اندوزان ) شخص را از راه استادی بر « چهار حقیقت جلیل » به مقام اَرهَتی می‏رساند. اَرهَت کسی است که خود را از بند پندار و کام‏ها رهانیده و دیگر به این جهان باز نخواهد گشت. گردونه‏ی پرَتیئکه‏بودا ( ئن‏گاکوُ، یا گردونه‏ی علت‏شناسان، «آنان که به علت‏ها و شرط‏ها روشن است» ) شخص را از راه استادی در دوازده حلقه‏ی زنجیر علّی، یا همزایی مشروط، به مقام پرَتیئکه‏بودا می‏رساند. این دو گردونه به تعلیمات هینه‏یانه مربوط‏اند، و آن شاگردان بودا شاکیه‏موُنی که این دو گردونه را پیروی می‏کنند معتقدند که به مقصد فرجامین خواهند رسید.
بعد، بودا شاکیه‏موُنی در تعلیمات مهایانه این دو گردونه را کنار می‏گذارد و به جای آن گردونه‏ی بودی‏سَتْوه(1) یا گردونه‏ی بوداسَف را فراآموخت. بوداسف از سر مهر و غمخوارگی رفتن به نیروانه را به تأخیر می‏اندازد و در جهان می‏ماند تا به همه‏ی جانداران یاری کند که راه رستگاری خود را در رهایی همه بیابند.
اما در فصل « دستاویز خوب » سوره‏ی نیلوفر، بودا شاکیه‏موُنی نشان می‏دهد که نه دو گردونه‏ی نیوشندگان و پرَتیئکه‏بودایان و نه گردونه‏ی بوداسف ِ مهایانه‏ی موقتی به خودی خود مقاصد فرجامین نیستند. بل‏که مقصود غایی بودا رهانیدن همه‏ی جانداران است که به طور یکسان و برابر با یک گردونه‏ی بودا به بوداگی برسند. می‏گوید شاری‏پوُتره « در همه‏ی جهان‏های ده جهت، حتا دو گردونه هم وجود ندارد، تا چه رسد به سه تا! »
کشفی نو و تکان‏دهنده بود، چیزی که آن انجمن پیش از این هرگز نه شنیده و نه خیالش رسیده بود. خصوصاً که نیوشندگان فکر می‏کردند بوداگی حق بوداسف‏هاست و
______________________________
1. bodhisattra
______________________________
آنان به آن خواهند رسید، اما، این سخن که قصد بودا « بیدار کردن فرادانش بودا در همه جانداران » است، نشان می‏دهد که همه‏ی مردم در ذات‏شان فرادانش بودا را دارند و قابل بودا شدن‏اند. به بیان دیگر، بوداگی بی چون و چرا در ذات همه‏ی مردم نُه جهان هست، در فطرت آن‏ها هست. پیش‏تر دیدیم که مکاشفه‏ی ده عامل به مثابه‏ی الگوی هستی ِ مشترک همه موجودات، یک امکان کلّی ِ بوداگی است که بُن‏مایه‏ی بزرگ فصل « دستاویزهای خوب » و به طورکلی آموزه‏ی نظری است.
این‏جا طبعاً این سوآل پیش می‏آید که بودا شاکیه‏موُنی که پنجاه سال تعلیم آیین می‏کرد، چرا فقط در هشت سال آخر این دوره به روشنگری سوره‏ی نیلوفر پرداخت؟ اگر قصد واقعی او این بود که همه‏ی مردم را با یک گردونه‏ی بودا به بوداگی هدایت کند، پس چرا از ابتدا چنین کاری نکرد، و به جای آن چهل و دو سال سه گردونه را می‏آموخت؟
بودا شاکیه‏موُنی می‏گوید بودایان در جهان شرّ ِ آلوده به پنج ناپاکی ظهور می‏کنند: یعنی ناپاکی‏های روزگار و کام و مردم و اندیشه و خود زندگی. اگر بودایان می‏بایست از همان آغاز یک گردونه را فراآموزند، فریب‏خوردگان آن را نمی‏فهمیدند، از آن بد می‏گفتند و به دوزخ می‏افتادند. از این‏رو، بودا می‏گوید « بودایان » به نیروی دستاویزها فرق‏هایی در یک گردونه پدید می‏آورند و از سه گردونه سخن می‏گویند. » به بیان دیگر، سه گردونه‏ی نیوشندگان، پرَتیئکه‏بودایان، و بوداسَفان، وسیله‏های ماهرانه یا « دستاویزهای خوب » بودا هستند و او به تدریج از طریق آن‏ها مردم را در سیر تحولی‏شان به جایی می‏رساند که بتوانند به یک گردونه‏ی بودا ایمان بیاورند.
این بُن‏مایه مشروح‏تر در بخش بعدی، که شعر است، بسط پیدا می‏کند. بودایان، از راه فرادانش بزرگ‏شان، استعداد و قابلیت‏های مردم را باز می‏شناسند و چم و خم یا دستاویزهای گوناگون تعبیه می‏کنند و می‏آموزند تا به تدریج بتوانند آنان را به روشن‏شدگی هدایت کنند. همه‏ی آموزه‏های بی‏شمار که بودا بازگفته دستاویزهای ماهرانه‏یی هستند که به جانداران یاری کند که قابلیت یا استعدادشان را توسعه بخشند. خواه مردم به استو¨یه‏ها نماز و نیاز آورند، پیکره‏های بودا بسازند، یا حتا با دلی پریشان فقط یک گل نثار کنند، این‏ها همه علت‏هایی است که سرانجام آنان را به آن یک گردونهی والا می‏رساند. اما خود آن یک گردونه. بودا شاکیه‏موُنی می‏گوید « از کسانی که این آیین را می‏شنوند کسی نیست که به بوداگی نرسد. »بودا شاکیه‏موُنی روشن می‏کند که نه فقط او بل‏که همه‏ی بودایان تمام ِ گذشته و حال و آینده نیز نخست به همین شیوه اول سه گردونه را فراآموختند تا قابلیت مردم را بالا ببرند، و بعد در فراآموزه‏شان به یک گردونه‏ی سوره‏ی نیلوفر رسیدند که « دَرْمَه‏یی است که در آن فرق نهادنی نیست » و همه‏ی مردم را یکسان به بوداگی می‏برد. می‏گوید تاکنون وقت درستش نرسیده بود، اما سرانجام اکنون آن لحظه فرا رسیده که « به‏جدّ بگویم که آموزه‏های عاریتی را دور انداخته فقط راه برتر را فرامی‏آموزم. » به این ترتیب سه گردونه‏ی دانش‏اندوزی ( نیوشندگان ) و دریافت ( پرَتیئکه‏بودایان ) و بوداسف را یک گردونه در یک زمان در خود گرفته از آن‏ها فراتر می‏رود و تمام مردم را به بوداگی می‏برد. آموزگار بزرگ، تیئن‏ـ تایی این را « گشودن سه گردونه برای آشکار کردن یک گردونه » ( کای‏سان کِن‏ایچی )(1) می‏خواند، و این اصلی است که او « بیان مجمل »(2) و « بیان مفصل »(3) آن را در سوره‏ی نیلوفر می‏بیند. «بیان مجمل » مرکب از عباراتی است درباره‏ی وجه حقیقی همه‏ی نمودها، یعنی، ده عامل حیات. این بند در آشکار کردن بنیاد مشترک یا الگوی کلّی هستی، که ده عامل خوانده می‏شود، به امکان ذاتی ِ بوداگی ِ درون همه یا ذات همه‏کس اشاره می‏کند. « بیان مفصل » باقی‏مانده‏ی فصل « دستاویز خوب » را از طریق فصل نهم یا نین‏کی(4) شامل می‏شود.
در فصل « دستاویزهای خوب » هم قصد بودا را در هدایت مردمان به بوداگی با یک گردونه می‏بینیم و هم شیوه‏ی آموزش او را، که شکوفاندن استعداد و قابلیت مردم به « وسیله »ی دستاویز خوب ِ آموزه‏های مقدماتی است. سوره‏ی نیلوفر را در شرق آسیا از آن رو ارجمند می‏دارند که هم پیام‏آور برابری انسان‏هاست که بی‏هیچ فرق و تبعیضی می‏توانند بودا شوند، و هم آشتی دادن سنت‏های هینه‏یانه و مهایانه است، و نشان می‏دهد که هر دو ِ این‏ها « دستاویزهای خوب »اند که بودا از طریق آن‏ها مردم را به سوی روشن‏شدگی کامل بی‏برتر هدایت می‏کند. هر دو بُن‏مایه در فصل « دستاویزهای خوب » معرفی می‏شوند و در فصل بعد از طریق تمثیل و تشبیه بسط می‏یابند.
بودا شاکیه‏موُنی در پایان فصل دستاویزهای خوب تأکید دارد که شنیدن ِ یک گردونهی سوره‏ی نیلوفر، حتا در سراسر کَلْپَههای بی‏شمار ِ محاسبه‏ناپذیر، کمیاب است و شاری‏پوُتره
______________________________
1. Kaisan kenichi
2. ryakkaisan kenichi
3. Kokaisan kenichi
4. Ninki
______________________________
و نیوشندگان دیگر، و نیز بوداسفان را برمی‏انگیزد که هرگونه شک و دودلی را از خود دور کنند. از این پیداست که ایمان دروازه‏ی فهم ِ « فرادانش همه‏ی بودایان » است.
مراد سوره‏ی نیلوفر از « فرادانش همه بودایان »، یعنی واقعیتی که فقط بودایان می‏توانند بفهمند و در آن سهیم باشند، چیست؟ نیچی‏رِن دای‏شونین در شرح فصل « دستاویزهای خوب » می‏گوید « یک گردونه، « نام‏ـ میوهوـ رِنگه‏ـ کیوْ » است ( گوشو ذِن‏شو¨، ص 720 ). این آیین، یعنی روشن‏شدگی ِ همه‏ی بودایان، در هیچ‏یک از آموزه‏های موقتی بیان نشده است. گرچه این روشن‏شدگی در ذات هر کسی هست، آن را نمی‏توان از راه دانش معمولی فراگرفت. تنها نیروی ایمان می‏تواند قفل آن را از درون باز کند.
سه دستاویز خوب
خوب است که اندکی به بررسی عنوان این فصل یعنی « دستاویز خوب » یا « وسیله‏ی ماهرانه » ( هوْبِن ) بپردازیم. اصطلاح را می‏توان هم به معنی آموزه‏های بودا و هم فعالیت‏های زندگی خود ما گرفت. در معنی اول، اشاره است به آموزه‏های اولیه و موقتی بودا شاکیه‏موُنی که همه « وسیله » یا « اسباب » یا دستاویزهایی برای هدایت مردم به یک گردونهی سوره‏ی نیلوفر بود. در معنی دوم، نشان می‏دهد که کنش‏های نُه جهان « دستاویز »ی است که مردم به بوداگی برسند.
تیئن‏ـ تایی در کتاب هوکّه گِن‏کی(1): یا معناهای ژرف سوره‏ی نیلوفر، در تفسیر فصل دستاویز، آن را « سه دستاویز » یا سه مقوله‏ی هوْبن یا تعلیمات مقدماتی می‏داند. اولین دستاویز، هویو هوْبن(2) خوانده می‏شود، یعنی آموزه‏هایی که بودا موافق استعداد مردم فراآموخت. این‏ها آموزه‏های هینه‏یانه و مهایانه‏ی آغازین‏اند، و حقیقت نپایندگی و دل کندن از امور دنیایی را برای رسیدن به رستگاری تأکید می‏کنند. دستاویز دوم، یعنی نوتْسو هوْبن،(3) به سطح بالاتر مهایانه تعلق دارد. آموزه‏های این مقوله دلبستگی به دو گردونه‏ی نیوشندگان و پرَتیئکه‏بوداها را رد می‏کند و آرمان بوداسَف را بنا می‏نهد. همان‏گونه که از واژه‏ی نوتسوُ ( « مدخل مجاز ») پیداست آن‏ها مدخل یا دروازه‏یی به آموزه‏ی حقیقی‏اند.
دو مقوله‏ی اول دستاویزهایی به سوی حقیقت‏اند. مقصد آن‏ها آشکار نمودن حقیقت نیست، بل‏که ارتقای استعداد مردم در فهمیدن حقیقت است. اما سومین مقوله،
______________________________
1. Hokke Genki
2. hoyo hoÎben
3. notsu hoÎben
______________________________
که هیم‏یو هوْبن(1) خوانده می‏شود، « دستاویز پنهان و مرموز » است و آموزه‏یی است که حقیقت را آشکار می‏نماید. این معنای فرجامین ِ « هوْبن » ( دستاویز ) در عنوان این فصل است. « دستاویز پنهان و مرموز »، که در آن ِ واحد هم وسیله‏ی به سوی حقیقت است و هم خود حقیقت، چیزی جز همان سوره‏ی نیلوفر نیست. وانگهی، همین‏که انسان یک بار به حقیقت سوره‏ی نیلوفر برسد، آن‏گاه می‏تواند به آموزه‏های موقتی برگردد و آن‏ها را به درستی به مثابه‏ی تجلیات ِ جزئی ِ واقعیت ِ فرجامین بفهمد.
ما از دیدگاه ژرف ِ هیم‏یو هوْبن می‏توانیم از نو رابطه‏ی میان نُه جهان و بوداگی را بررسی کنیم. پیش‏تر گفته‏ایم که کنش نُه جهان دستاویز و اسباب رسانیدن ما به بوداگی‏اند. رنج‏ها، مشکلات و کشمکش‏هایی که در نُه جهان ِ زندگی روزمره می‏بینیم چیزهایی‏اند که عمل بودایی را در ما برمی‏انگیزند. از راه کنش‏ها یا فعالیت‏های نُه جهان است که بوداگی خود را نشان می‏دهد. رابطه‏ی جدایی‏ناپذیر نُه جهان ( دستاویزها ) و بودایی ( مقصد ) تعبیر دیگری از هیم‏یو هوْبن است.
طرح فصل سوم: تمثیل
بودا شاکیه‏موُنی در فصل سوم سوره‏ی نیلوفر نشان می‏دهد که سه گردونه‏ی نیوشندگان و پرَتیئکه‏بودایان و بوداسفان به خودی خود منزل فرجامین نیستند بل‏که « دستاویزهای خوب » یعنی وسیله‏های ماهرانه‏یی هستند که بودا با آن‏ها مردم را به سوی یک گردونه‏ی بودا هدایت می‏کند. می‏گوید قصد و نیت حقیقی بودا این است که به مردم یاری کند که همچون خود او به مقام و مرتبه‏ی جلیل بوداگی، یعنی بودا شدن، برسند. از این سخن پیداست که همه‏ی مردم ِ نُه جهان(2) در ذات‏شان حالت بوداگی دارند، و همه مستعد و قابل بودا شدن‏اند.
مکاشفه‏ی یک گردونه‏ی بودا خصوصاً برای مؤمنان گردونه‏ی دانش‏اندوزی، یعنی نیوشندگان، بسیار تکان‏دهنده است چون که اینان گمان می‏کردند که حدّشان فقط
______________________________
1. himyo hoÎben
2. نُه جهان اول ازاین « ده جهان ». این‏ها ده راه یا ده‏قلمرو وجودند که همه‏ی جانداران در آن‏ها زندگی می‏کنند. «ده‏جهان» به ترتیب از پایین به بالا این‏هاست: 1.دوزخ؛ 2.قلمرو ارواح گرسنه؛ 3. چارپایان؛ 4.اَسوُرَه‏ها؛ 5 .انسان‏ها؛ 6. موجودات آسمانی یا خدایان؛ 7. شراوَکه‏ها یا نیوشندگان؛ 8 . پرَتیئکه‏بودایان؛ 9. بوداسفان؛ 10. بودایان. ( Wn 339 )
______________________________
رسیدن به مقام و مرتبه‏ی اَرهَت، یعنی اَرهَتی است، و هرگز در خواب هم نمی‏دیدند که بودا شدن حق‏شان باشد یا از آن نصیبی خواهند برد. از این‏رو، این سخن را که بودا شدن در ذات‏شان هست نگرفتند. در سوره آمده که از نیوشندگان تنها شاری‏پوُتره، که معروف بود « دارنده‏ی برترین دانش » است، به مقصود بودا پی برد.
شادی شاری‏پوُتره
فصل تمثیل ( ژا. هیوُ Hiyu ) این‏طور آغاز می‏شود که شاری‏پوُتره در حضور بودا از شادی می‏رقصد، یعنی در پوست نمی‏گنجد چرا که « چیزی یافته که پیش از این هرگز آن را نداشته » و این را فهمیده که او هم می‏تواند به مقام و مرتبه‏ی بوداگی برسد. او هم سخنانی برانگیزنده‏یی به بودا می‏گوید که در هر دو بخش نظم و نثر تکرار می‏شود. از تأسف خود می‏گوید که می‏پنداشته با دنبال کردن راه آن دو گردونه برای همیشه از روشن‏شدگی جلیل بودا محروم مانده. سپس شادی‏کنان می‏گوید « اما اکنون که از بودا آیین نوپدیدی را شنیده‏ام که پیش از این هرگز نشنیده بودم، هر چه شک و شبهه داشتم از میان رفته است و من شادمانه در آرامش‏ام، من امروز به راستی پسر بودا هستم. »
سپس بودا بشارت می‏دهد که شاری‏پوُتره در آینده بودا خواهد شد با نام گل‏روشنا، و در کَلْپَهیی به نام گوهرآذین بزرگ ( یا، آراسته به گوهرهای بزرگ ) در قلمروی به نام نیالوده خواهد زیست. سپس مشروحاً دوران و سرزمینی را که این بودا در آن خواهد زیست وصف می‏کند. این اولین بشارت، یا چنان که در متن آمده، « پیشگویی »، از این گونه پیشگویی‏هاست که در بخش اول سوره‏ی نیلوفر درباره‏ی نیوشندگان آمده است. ناگفته نماند که سوره‏های مهایانه‏ی پیش از سوره‏ی نیلوفر، که هدف‏شان بریدن از نظرهای هینه‏یانه بود، بر آن بودند که آن دو گردونه هرگز به بوداگی نمی‏رسند، و آنان را قویاً نفی می‏کردند. برعکس، بشارت‏هایی، که بودا در سوره‏ی نیلوفر درباره‏ی نیوشندگان می‏آورد این سخن از فصل دستاویزهای خوب را تأیید می‏کند که همه کس، بی‏چون و چرا، می‏تواند بودا شود و می‏تواند ترسیم‏گر تملک متقابل « ده جهان » باشد.
گاهی مریدان نیوشنده‏ی بودا را بنا بر استعداد و آمادگی‏شان در فهمیدن معنای اصل « گشودن سه گردونه برای آشکار کردن یک گردونه » که در سوره‏ی نیلوفر آمده به سه گروه ِ عالی، متوسط و پایین تقسیم می‏کنند. شاری‏پوُتره به تنهایی گروه اول، یعنی گروهدارنده‏ی استعداد عالی را، تشکیل می‏دهد. وقتی شاری‏پوُتره شنید که بودا ( در فصل دستاویزهای خوب ) از « جنبه‏ی حقیقی همه‏ی نمودها » سخن می‏گوید بی‏درنگ دریافت که میان بودا و مردم معمولی هیچ فرقی نیست، و مردم همه این توانایی را دارند که بودا شوند. چون او نخستین کسی بود که این نکته را دریافت نخستین کسی هم بود که بشارت بوداگی آینده‏اش را از زبان بودا شنید.
شاری‏پوُتره چون می‏داند که دیگران هنوز به مقصود بودا پی نبرده‏اند از او می‏خواهد که برای آنان روشن کند که سه گردونه چه‏گونه به یک گردونه‏ی بودا می‏انجامد.
سه گردونه و خانه‏ی سوزان
بودا در پاسخ او تمثیلی می‏آورد که این فصل نامش را از آن گرفته، یعنی « تمثیل سه گردونه و خانه‏ی سوزان »، که اولین و معروف‏ترین تمثیل سوره‏ی نیلوفر است. در متن‏های باستانی بودایی ِ هند خلاقیت پایان‏ناپذیری را در کاربرد خیالینه‏ها و تمثیلاتی می‏بینیم که غرض از آن‏ها لمس‏پذیر کردن حقایق ژرف آیین بودا است، و تمثیل‏های سوره‏ی نیلوفر خصوصاً در این زمینه استادانه و تأثیرگذارند.
بودا می‏گوید خواجه‏ی محتشمی را فرض کنید که فرزندان بسیار دارد که همه در سرای بزرگ کهنه و فرسوده‏ی او زندگی می‏کنند. روزی خانه آتش می‏گیرد، اما فرزندان او، که خردسال‏اند، سخت سرگرم بازی‏اند و از حریق غافل‏اند. مرد توانگر اول فکر می‏کند که برود و به زور و نیروی خودش کودکانش را از آن‏جا خارج کند. اما، آن سرا فقط یک دروازه دارد، و او می‏ترسد که مبادا به رغم سعی و تلاش او برخی بچه‏ها گرفتار آتش شوند. بعد آن‏ها را صدا می‏زند که مراقب باشند که در خطرند. فریاد می‏زند که « زود همه بیایید بیرون ». اما، کودکان که نه می‏دانند « آتش » یا « آتش‏سوزی » چیست و نه از هشدار او چیزی دستگیرشان می‏شود همچنان سرگرم بازی‏اند و دل به فریادهای پدر نمی‏دهند. مرد توانگر چاره‏اندیشی می‏کند و ترفند و دستاویزی می‏سازد که آنان را وسوسه کرده از آن خانه بکشدشان بیرون. چون می‏داند که آن بچه‏ها شیفته‏ی بازیچه‏های کنجکاوی‏برانگیز و کمیاب‏اند، به آن‏ها ندا می‏دهد که بیرون دروازه سه جور گردونه هست که آن‏ها همیشه آرزویش را داشتند: گردونه‏های بُزکِش و گوزن‏کِش و گاوکِش. بچه‏ها که این را می‏شنوند شتابان یکی پس از دیگری از دروازه بیرون می‏آیندکه بازیچه‏های دلخواه‏شان را بگیرند.
چون به سلامت از آن مهلکه جستند، گردونه‏هایی را که پدر وعده داده بود از او خواستند. اما مرد توانگر به جای آن سه نوع گردونه، به هر فرزند یک گردونه‏ی بسیار بزرگ‏تر و زیباتر می‏دهد، که مزین به هفت گوهر است و نره‏گاو سفید بزرگی آن‏ها را می‏کشد. مرد توانگر پیش خود فکر می‏کند که « با این همه دارایی‏های پایان‏ناپذیری که من دارم، نمی‏توانم گردونه‏های کوچک و پستی به کودکانم بدهم. این‏ها فرزندان من‏اند که همه‏شان را به یک چشم نگاه می‏کنم و دوست‏شان دارم. گردونه‏های ساخته از هفت گوهر گران‏بها دارم که شمارشان از حدّ بیرون است. باید به طور مساوی به هر فرزندم یکی بدهم. نباید میان آن‏ها فرق بگذارم. چرا؟ چون اگر این چیزهایی را که من دارم به تمام مردم این سرزمین هم بدهم باز پایان نمی‏پذیرد، تا چه رسد به این که فقط آن‏ها را به فرزندانم بدهم.»
سپس بودا از شاری‏پوُتره می‏پرسد: آیا وقتی که مرد توانگر به جای سه گردونه‏یی که وعده داده بود یک گردونه‏ی بزرگ زیباتر گاوکش به آن‏ها می‏دهد، فریب‏شان داده و به آن‏ها دروغ گفته است؟
شاری‏پوُتره بی‏درنگ پاسخ می‏دهد که « نه، سرافراز جهان! » بعد می‏افزاید که حفظ جان کودکان چنین چاره‏گری را اقتضا می‏کرده است؛ حتا اگر چیزی هم به آن‏ها نمی‏داد باز با این ترفند جان‏شان را از آن خانه‏ی آتش‏گرفته نجات داده است، پس هیچ کار خطایی نکرده است.»
بودا شاکیه‏موُنی می‏گوید « خوب، خوب. درست همین است که تو می‏گویی.» بعد رمز تمثیل گردونه را برایش می‏گشاید. سرای کهنه و فرسوده رمز این جهان است، و آتشی که خانه را فرامی‏گیرد رمز رنج تولد، پیری، بیماری و مرگ است. مرد توانگر، بودا است که در جهان ظهور می‏کند تا مردم را از رنج و بینوایی برهاند. کودکان، همه‏ی جانداران‏اند، و بازی‏هاشان خوشی‏ها و کام‏های خاکی یا این‏جهانی است. غرقه شدن در بازی و ناکامی‏شان در فهم هشدار پدر، نشان می‏دهد که مردمان نپایندگی چیزها را درنمی‏یابند و طالب روشنی و روشن شدن نیستند، در عوض نیروهاشان را در راه جستجوی لذات گذرنده‏یی چون جان و مال هدر می‏دهند.
مرد توانگر نخست اندیشید که کودکان را با نیروی بدنیش نجات دهد و این نشانمی‏دهد که بودا به نجات جانداران از راه نیروهای فراطبیعیش می‏اندیشد. اما خود او آن را نمی‏پذیرد. پیداست که فقط مهر و غمخوارگی بی‏کران بودا برای رستگاری مردم کافی نیست، و این هنگامی سودمند است که آنان خودشان برای رستگاری‏شان بکوشند. آن دستاویز عملی که مرد توانگر از آن استفاده می‏کند تا فرزندانش را نجات دهد به « دستاویز خوب » یا وسیله‏ی ماهرانه‏یی می‏ماند که بودا جانداران را با آن به روشن‏شدگی هدایت می‏کند. سه گردونه‏یی که مرد توانگر به کودکانش وعده می‏دهد رمز سه گردونه‏ی موقتی یا عاریتی است. گردونه‏ی بُزکِش رمز گردونه‏ی دانش‏اندوزی، یعنی گردونه‏ی نیوشندگان ( شراوَکه‏یانه )، گردونه‏ی گوزن‏کِش رمز گردونه‏ی دریافت یا گردونه‏ی پرَتیئکه‏بودایان ( پرَتیئکه‏بودایانه )، و گردونه‏ی گاوکِش، رمز گردونه‏ی بوداسَفان ( بودی‏سَتْوَه‏یانه ) است. این‏ها وسیله‏های ماهرانه یا دستاویزهای خوبی‏اند که بودا از آن طریق مردمان را به یک گردونه‏ی بودا هدایت می‏کند. رمز این گردونه، گردونه‏ی بزرگ گاوکِش ِ سفید است. همان‏طور که مرد توانگر بی آن که هیچ فرقی بگذارد یا تبعیضی قائل شود زیباترین ِ گردونه‏ها را به فرزندانش می‏دهد، بودا هم همه‏ی جانداران را با یک گردونه‏ی بودا به « روشن‏شدگی ِ کامل ِ بی‏برتر » هدایت می‏کند.
نیچی‏رِن می‏گوید « یک دروازه [ که راه ورود و خروج آن خانه‏ی سوزان است ] یعنی ایمان ِ به سوره‏ی نیلوفر. گردونه [ یی که نره‏گاو سفید بزرگ آن را می‏کشد [رمز خود سوره‏ی نیلوفر است. گاو رمز نام‏ـ میوهوـ رِنْگه‏ـ کیوْ است. خانه [ ی سوزان ] رمز کام‏های این‏جهانی است. [ با سوار شدن بر گردونه‏ی بزرگ گاو سفید ] بر خاک ِ سرشت ِ روشن ِ ذاتی‏مان از چرخ زاد و مرگ به سلامت می‏گذریم. »
در متن سوره‏ی نیلوفر، تمثیل سه گردونه، اول به نثر و سپس مشروح‏تر به نظم آورده می‏شود. بیان مجدد منظوم تمثیل، بخش اول از بخش شعر پایانی ِ فصل هیوُ ( تمثیل ) را می‏گیرد، و در تمام این سوره این طولانی‏ترین بخش منظوم آن است. بودا شاکیه‏موُنی در پایان روشنگری تمثیل می‏گوید « اکنون این سه جهان تمام قلمرو من است. جانداران همه فرزندان من‏اند. اما این‏جهان غمان و عذاب بسیار دارد که تنها من می‏توانم آنان را از آن نجات دهم. » از این سخن چنین فهمیده‏اند که بودا سه فضیلت دارد: پادشاه و پدر و آموزگار همه‏ی جانداران است.
بودا شاکیه‏موُنی پس از به پایان رساندن روشنگری تمثیل، آن گروه را ترغیب می‏کندکه به یک گردونهی سوره‏ی نیلوفر ایمان آورند، چون که همه می‏توانند راه بودا را بیابند. او فرزانه‏ترین مریدش، یعنی شاری‏پوُتره، را مورد خطاب قرار می‏دهد: « حتا تو، شاری‏پوُتره، از طریق ایمان به این سوره راه یافتی. خیلی بیش از این باید مریدان نیوشنده دیگر را! » اصل ِ فرجامین ِ سوره‏ی نیلوفر را نمی‏توان تنها از طریق عقل، یا فهم عقلی، دریافت چرا که ورای همه است مگر فرادانش بودا که می‏تواند ژرفای آن را بپیماید. فقط از راه ایمان است که می‏توانیم « راهی بیابیم ». ایمان ِ به یک گردونه « تنها دروازه »یی است که از طریق آن می‏توان از رنج رهایی یافت. نیچی‏رِن می‏گوید که از راه ایمان می‏توان به بوداگی « راه یافت »، و ایمان علت شکفتن فرادانش بودا است که در ذات ما هست.
در آخرین قسمت بخش منظوم که این فصل با آن پایان می‏گیرد، بودا به شاری‏پوُتره هشدار می‏دهد که در روشنگری یا فراآموزش ِ سوره‏ی نیلوفر مراقب باشد، چرا که آنان که دلی بااخلاص ندارند نمی‏توانند آن را باور کنند و به آن ایمان آورند و به جای آن شاید از آن بدگویی کنند، که با این کار به غفلت و رنج‏شان می‏افزایند. « چهارده بدگویی » از روح سوره‏ی نیلوفر این‏هاست: ( 1 ) کبر، ( 2 ) بی‏دقتی، ( 3 ) قضاوت خودخواهانه‏ی دل‏بخواهی، ( 4 ) کوته‏اندیشی، ( 5 ) دلبستگی به کام‏های خاکی، ( 6 ) نداشتن روح جستجو، ( 7 ) باور نداشتن، ( 8 ) بیزاری، ( 9 ) شک ِ فریب‏خورده، ( 10 ) ناسزا گفتن، ( 11 ) اغوا، ( 12 ) نفرت، ( 13 ) حسادت، و ( 14 ) رشک‏هایی که از این بند حاصل می‏شود.
همچنین بخش منظوم پایانی این فصل، پاداَفره کرَمَه‏یی را برمی‏شمارد. این پاداَفره را شخص از بدگویی درباره‏ی این سوره می‏اندوزد. توجه به این نکته مهم است که پاداش ناشادمانه‏ی بدگویی، کیفری نیست که مقامی فراطبیعی یا بیرونی در باب کسی اِعمال کند. چون یک گردونه به همه‏ی مردم یاری می‏کند که به بوداگی برسند، سرشت بودایی ذاتی‏شان را دریابند، پس کج افتادن با آن یعنی نفی کردن ِ امکان ذاتی ِ بودا شدن در خود و در همه‏ی جانداران دیگر. چون گوهر یا سرشت بودایی را نفی یا ردّ کنیم ابرهای فریب ( = غفلت و نادانی ) فروغ آن را تیره می‏کند، یعنی دستخوش رنج‏های بسیار می‏شویم. اما چون بوداگی را از راه ایمان و عمل پدید آوریم، رنج و فریب محو می‏شود. فریب یا روشن‏شدگی، رنج یا رهایی، در نهایت مسأله‏ی موضع ما در باب آیین بنیادی است.
بودا به شاری‏پوُتره می‏گوید « هشدار که چه‏گونه این سوره را فرامی‏آموزی! » معنی این هشدار این است که باید کوشید دیگران را در راهی که مناسب حال و روز آن‏ها است شریک کرد و آن را به شیوه‏یی عرضه کرد که یارمند آنان باشد و آنان به آن حرمت نهند.
طرح فصل چهارم: عقیده و فهم
در فصل سوم، یا فصل تمثیل ( هیوُ ) بودا شاکیه‏موُنی تمثیل « سه گردونه و خانه‏ی سوزان » را نقل می‏کند تا روشن کند که سه گردونه‏ی دانش‏اندوزی ( شراوَکه‏یانه )، دریافت ( پرَتیئکه‏بودایانه ) و بوداسف ( بودی‏سَتْوَه‏یانه ) منزل غایی نیستند بل‏که دستاویزهای خوب بودا برای رسیدن به یک گردونه‏ی بودا هستند. چهار مرد بزرگ صاحب دانش‏ــ سوُبوُتی، کاتیایَنَه، مَهاکاشیَپَه و مَئوُدگلیانیه‏ــ به « یک گردونه » ایمان می‏آورند و می‏فهمند که نیت حقیقی بودا هدایت یکسان، یعنی به طور مساوی و همگانی ِ جانداران به بوداگی است. از ده شاگرد ( شوْمون ) بزرگ بودا که از نظر استعداد و قابلیت به سه گروه برتر و میانه و پایین تقسیم می‏شوند، این چهار تن از گروه استعداد میانه‏اند که آموزه‏ی « یک گردونه » را از طریق تمثیل فصل سوم می‏فهمند.
یافتن « خوشه‏ی گوهرین عالی »
در آغاز این فصل چهار مرد بزرگ ِ « نیوشنده »، مانند شاری‏پوُتره در فصل سوم، از شادی به رقص برخاستند چون دریافتند که آن‏ها هم بی‏شک بودا خواهند شد، چیزی که پیش از این ورای انتظارشان بود. بعد، آنان در برابر ِ بودا زانو زدند و کف دست‏ها را به احترام به هم برنهادند، سپاس فراوان‏شان را با این سخن بیان کردند که « ما خوشه‏ی گوهرین عالی را یافته‏ایم بی‏آن‏که آن را به‏جدّ جُسته باشیم. »
مرد توانگر و پسر فقیر
چهار مرد بزرگ گردونه‏ی نیوشندگان برای این که نشان دهند که نیت حقیقی بودا را فهمیده‏اند « تمثیل مرد توانگر و پسر فقیرش » را می‏آورند، و این یکی دیگر از هفت تمثیل سوره‏ی نیلوفر است. به خلاف « تمثیل سه گردونه و خانه‏ی سوزان » که بودا آن را آورده بود، « تمثیل مرد توانگر و پسر فقیرش » را مریدانش نقل می‏کنند تا ایمان وفهم‏شان را به آن آموزه بیان کنند. در بیش‏تر سوره‏ها فقط بودا حرف می‏زند و مریدان گوش می‏کنند، اما این دادوستد تمثیل میان استاد و شاگردان سیمای نامتعارف سوره‏ی نیلوفر است، و در خدمت بیان پیام بنیادی آن است که مردم همه، به طور مساوی، می‏توانند به روشن‏شدگی برسند، یعنی بوداگی را بیابند. چهار مرد نیوشنده تمثیل را برای بیان دانش ِ نویافت‏شان نقل می‏کنند که تأییدی است بر روشن‏شدگی یافته‏ی آنان.
مرد جوانی را فرض کنید که خانه‏ی پدر ثروتمندش را ترک می‏کند. مدت پنجاه سال از جایی به جایی آواره است، و در غایت مستمندی تن به هر کار گِل می‏دهد تا زندگی را بگذراند. در این میان، پدرش سخت غصه می‏خورد چون می‏بیند دارد پیر می‏شود بی آن‏که وارثی داشته باشد که بتواند ثروتش را به او بسپارد.
از قضا روزی این پسر سرکش در سیر آوارگیش پایش به سرای پدرش می‏رسد. پدر بی‏درنگ او را می‏شناسد و از دیدارش شاد می‏شود، اما پسر او را نمی‏شناسد. پسر که از ابهت مال و منال پدر، با آن همه خدم و خشم، سخت به وحشت افتاده با این گمان که مبادا او را به بیگاری ببرند، فرار را بر قرار ترجیح می‏دهد. مرد توانگر قاصدانی می‏فرستد که او را برگردانند، اما پسر بیچاره که گمان می‏کند می‏خواهند دستگیرش کنند، فریادکنان می‏گوید « چرا می‏خواهند دستگیرم کنند در حالی که هیچ گناهی نکرده‏ام؟ » و از هول و هراس از هوش می‏رود.
مرد توانگر می‏فهمد که نمی‏تواند خود را مستقیماً به پسرش نشان دهد، و از قاصدانش می‏خواهد که رهاش کنند. بعد، از یک ترفند خوب استفاده می‏کند. به این معنی که دو تن از خادمانش را در لباس کثیف می‏فرستد که به پسرش پیشنهاد کار کنند، کارشان چیزی مانند کنّاسی یا پهن‏کشی بود. پسر با خوشحالی این کار پست را در خانه‏ی مرد ثروتمند قبول کرد. پدر که دید او از این کار پست راضی است، سخت حیرت می‏کند و دلش به حال او می‏سوزد.
مدتی که گذشت، مرد ثروتمند زر و زیورش را کناری گذاشت و ژنده‏پاره‏یی پوشید تا بدون آن که پسرش را بترساند بتواند به او نزدیک شود. پسر فقیر از چنین رفتاری خوشحال می‏شود، اما خود را همچنان کارگر پستی می‏داند.
بیست سال آزگار در آن خانه کناسی می‏کند. کم‏کم کمی اعتماد به نفس پیدا می‏کند. بعد مرد توانگر شغل بالاتری به او می‏دهد، و او را مباشر املاکش می‏کند. حالا پسر فقیرحساب و کتاب زر و سیم و جواهرات و سایر دارایی‏های مرد ثروتمند دست اوست اما مدت درازی هیچ جور جاه‏طلبی در او پیدا نیست، و همچنان به همان آرزوهای پست قبلیش چسبیده است.
سرانجام پسر اعتماد به نفس بیش‏تری پیدا می‏کند و از حال و روز خراب قبلیش احساس شرمساری در او ظاهر می‏شود. در این هنگام است که مرد ثروتمند حس می‏کند که مرگ او نزدیک است. به همه‏ی خویشان، و نیز به پادشاه، وزیرانش ... خبر می‏دهد، و اعلام می‏کند که این خادم در واقع پسر حقیقی و وارث اوست. بعد کل املاکش را به پسرش واگذار می‏کند، و پسر از این کار پدر شاد می‏شود و می‏گوید « در اصل هیچ امیدی به چیزی یا جستجوی چیزی نبسته بودم، اما حالا این گنج‏خانه‏ها خود به خود به من رو آورده‏اند! »
بعد چهار مرد بزرگ نیوشنده رمز این تمثیل را باز می‏کنند. مرد ثروتمند، رمز بودا است. همان‏طور که مرد ثروتمند آرزو می‏کند که ثروت بی‏حسابش را به پسرش واگذار کند، بودا هم به‏جدّ می‏خواهد که همه‏ی جانداران همچون خود او از روشن‏شدگی کامل بی‏برتر بهره‏مند شوند. پسر فقیر رمز مردم معمولی است. همان‏طور که او در فقر خانه‏بدوشی و فقط طالب مزد یک روز است، جانداران روشنی‏نیافته هم از طریق قلمرو رنج، بی‏خبر از فطرت بودایی‏شان، متولد می‏شوند و به یافته‏های پست دل می‏بندند.
پسر ابتدا نمی‏تواند پدرش را بشناسد، و از جاه و جلال او به وحشت می‏افتد. همان‏طور که روشن‏نیافتگان به آسانی نمی‏توانند باور کنند که در آن‏ها سرشت یا گوهر بودایی، یعنی بودا شدن، هست و به تصورات بردگانه‏ی پست خودشان می‏چسبند. ترفندهایی که مرد ثروتمند به کار می‏بندد تا به پسرش کمک کند که مقام و مرتبه‏ی خاص خود را پیدا کند همان رمز دستاویزهای خوب بودا است. مرد ثروتمند نخست به پسر دربدرش شغل کناسی می‏دهد؛ همان‏طور که بودا اول با فراآموختن هینه‏یانه، یعنی آموزه دو گردونه‏ی نیوشندگان و پرَتیئکه‏بودایان، دستی زیر بال آن‏ها می‏کند که خود را از پندارهاشان برهانند. موقعی که پسر اعتماد به نفس پیدا می‏کند، مرد ثروتمند اداره‏ی امور املاکش را به او می‏سپارد و مسئولیت بیش‏تری به عهده‏ی او می‏گذارد؛ این شبیه است به فراآموزش ِ مهایانه‏ی موقتی ِ بودا، یعنی آموزه گردونه‏ی بوداسَفان. سرانجام مرد ثروتمند اعلام می‏کند که این خادم در واقع پسر حقیقی اوست و سزاوار به ارث بردن مالو ملکش؛ که این ناظر است به آشکار کردن یک گردونه‏ی بودا. پس، بودا، با درک قابلیت یا استعداد مردم آنان را با « دستاویزهای خوب »، یعنی با آن سه گردونه به جایی هدایت می‏کند که آنان بتوانند یک گردونه‏ی بودای سوره‏ی نیلوفر را بفهمند.
در بخش آخر این فصل مهاکاشیَپَه این تمثیل و تعبیرش را به شعر بیان می‏کند، یا به اصطلاح « دیگرگونه باز می‏گوید ». همچنین سپاس عمیقش را از بودا به خاطر مهر و شفقت و «غمخوارگی بی‏کران» او در هدایت و ارشاد شاگردان به « یک گردونه »ی بوداگی ِ کلّی ابراز می‏دارد. می‏پرسد: « حتا در میلیون‏ها کَلْپَه‏های بی‏شمار، چه کسی هرگز می‏تواند از ادای آن برآید؟ »
ایمان به دانش می‏انجامد
چهار مرد بزرگ نیوشنده، مانند شاری‏پوُتره، آموزه‏ی « یک گردونه » را نخست با ایمان آوردن به آن می‏فهمند. از این‏جاست عنوان این فصل، یعنی « عقیده و فهم ». نیچی‏رِن در « اونگی کوُدِن(1) ( گزارش آموزه‏هایی که شفاهاً منتقل می‏شود ) این عنوان را چنین شرح می‏کند:
« در میان عنوان‏های بیست و هشت فصل سوره‏ی نیلوفر این فصل عنوان « عقیده و فهم » را دارد. سه هزار قلمرو در یک لحظه‏ی حیات از یک واژه برمی‏خیزند: از [ واژه‏ی [« عقیده ». همین‏گونه یافت ِ راه از سوی بودایان ِ سه وجود از این تک کلمه‏ی « عقیده » مشتق می‏شود. واژه‏ی « عقیده » یا « ایمان » شمشیر تیزی است که ظلمت بنیادی را می‏بُرد. ایمان یعنی چیزی برای تشکیک نداشتن؛ پس، شمشیر تیزی است که شک و فریب را می‏دَرد. « فهم » واژه‏ی دیگری است برای « دانش » [ یا، فرادانش ] . عقیده به بهای گوهر می‏ماند و فهم، خود ِ آن گوهر است. با تک کلمه‏ی « عقیده » می‏توان دانش همه‏ی بودایان گذشته و حال و آینده را خرید. « دانش » نشانه‏ی « نام‏ـ میوهوـ رِنگه‏ـ کیوْ ) است ( گوشو ذِن‏شوُ، ص 725 ).
چنان که در فصل پیشین آمده، گردونه‏ی بودا، یا آیین سِرّ، ورای فهم معمولی ما است؛ از این‏رو، « ورود به آن را از راه ایمان می‏یابیم ». شاگردان بزرگ بودا شاکیه‏موُنی نشاندهنده‏ی این فهم‏اند.
______________________________
1. Ongi Kuden
______________________________
بخش دوم: دستاویزهای خوب
1) آن‏گاه، سَرور گیتی آرام از سَمادی‏اش برخاست و رو به شاری‏پوُتره کرده گفت « فرادانش بودایان بسیار ژرف و بی‏کران است. در ِ این فرادانش، دشواریاب و ورود به آن دشوار است، چندان که هیچ یک از نیوشندگان یا پرَتیئکه‏بودایان نمی‏توانند آن را بدانند.
2) « چرا چنین است؟ در زمان‏های قدیم، بودا به تن‏خویش نزد هزاران هزار کرور از بودایان ِ بی‏شمار رفته دَرْمَه‏های ِ راه‏های بی‏شمار ِ آن بودایان را به‏تمامی به جا آورد. چون آوازه‏ی مجاهدت دلیرانه و مُجدانه‏ی او همه‏جا پیچید، دَرْمَه‏های ژرفی یافت که هرگز پیش از آن نبوده است. آن‏چه فرامی‏آموزد همساز است با آن‏چه درخور است، لیکن غایت ِ معنای آن دشوار فهم است.
3) شاری‏پوُتره، من از گاه ِ یافت ِ بوداگی، به دستاویزهای گوناگون و از راه تمثیل‏های گوناگون آموزه‏ی گفته را به گونه‏یی گسترده بازگفته‏ام، جانداران را به دستاویزهای خوب ِ بی‏شمار راه نموده یاری کردم که دست از دلبستگی‏هاشان بشویند. چرا چنین است؟ دستاویزها، دانش و بینش و پارَمیتاهای چنین‏رفته همه به کمال یافته شده‏اند.
4) « شاری‏پوُتره، دانش و بینش ِ چنین‏رفته فراخ و بی‏کران، ژرف و فرافهم، بی‏حد و بی‏سامان‏اند. نیرویش، بی‏بیمی‏اش، یکدلی ِ دیانَه‏اش، سَمادی ِ آزادیش عمیقاً در بی‏کرانه نفوذ کرده است. همه‏ی دَرْمَههایی را که هرگز پیش از آن نبوده به کمال رسانده است.
5) « شاری‏پوُتره، چنین‏رفته با نهادن ِ فرق‏های گوناگون می‏تواند استادانه دَرْمَه‏ها را روشنگری کند. سخنانش نرم و آرام‏اند و بسی دل‏ها را شاد می‏کنند. شاری‏پوُتره، از گوهر بگوییم: بودا همه‏ی دَرْمَه‏های بی‏حد و بی‏کرانی را که هرگز پیش از آن نبوده کامل کرده است.
6) شاری‏پوُتره، بس کن. دیگر نباید چیزی گفت. چرا چنین است؟ از دَرْمَه‏های آغازین ِ نایاب ِ دشوارْفهم، که بودا به کمال رسانده، یک بودا و تنها [ همان [یک بودا می‏تواند واقعیت آن‏ها را دریابد، یعنی به چنینی دَرْمَه‏ها، چنینی نشانه‏های آن‏ها، چنینی سرشت ِ آن‏ها، چنینی جوهر آن‏ها، چنینی نیروهای آن‏ها، چنینی کنش آن‏ها، چنینی علت‏های آن‏ها، چنینی شرط‏های آن‏ها، چنینی معلول‏های آن‏ها، چنینی پاداَفره‏هایآن‏ها، و یکسانی ِ مطلق ِ آغاز و انجام آن‏ها »، .
7) آن‏گاه، سَرور گیتی، که می‏خواست این آموزه را دیگرگونه بازگوید، این گاتاها را گفت:
8) پهلوان جهان سنجیدنی نیست.
از خدایان، جهانیان،
و همه جانداران گوناگون
هیچ‏کس نمی‏تواند بودا را بشناسد
9) نیروهای بودا، بی‏باکی گوناگون او،
آزادی او، سَمادیهای او،
و نیز دَرْمَه‏های دیگر یک بودا را
هیچ‏کس نمی‏تواند اندازه بگیرد.
10) او، پیش‏تر، با پیروی بودایان بی‏شمار،
راه‏های گوناگون را،
دَرْمَه‏های ژرف و لطیف ِ
دشوارْدید و دشوارْفهم را، به تمامی درنوشت.
11) او در تمام کرورهای بی‏شمار ِ کَلْپَهها این راه‏های گوناگون را درنوشت؛ [ آن‏گاه [توانست بر صُفّه‏ی روشن‏شدگی به ثمره برسد:
این را کاملاً می‏دانم.
من و بودایان ده جهت
تنها کسانی هستیم که می‏توانند
12) از چنین ثمرات بزرگ و چنین پاداَفراه‏ها،
چنین آموزه‏های گوناگون ِ سرشت‏ها و نشانه‏ها بدانند.
13) این دَرْمَه‏ها را نمی‏توان به بیان آورد؛
واژگان، که فقط نشانه‏اند، در آن‏ها آرام‏اند.
از گونه‏های دیگر جانداران
هیچ یک نمی‏تواند آن‏ها را بفهمد
مگر جمع بوداسفان
که نیروی ایمان‏شان استوار است.
14) بسی از شاگردان ِ بودایان
که در گذشته بودایان را نماز برده و نثار آورده‏اند،
اکنون آلایش‏هاشان همه سترده،
ساکن این آخرین کالبدند.
خود اگر جهان سرشار می‏بود از چنین مردانی
که نیروهاشان مقاومت‏ناپذیر است
و اگر همه همچون شاری‏پوُتره می‏بودند
و نیز اگر تمام اندیشه‏هاشان را به کار می‏بردند و همه با هم محاسبه می‏کردند
باز نمی‏توانستند فرادانش بودا را بسنجند.
15) حتا اگر ده جهت را پر می‏کردند
[ و اگر ] همه همچون شاری‏پوُتره
و شاگردان دیگر بودند
و اگر کشتزارهای ده جهت را پر می‏کردند
و اندیشه‏هاشان را به کار می‏بستند
با هم شمار می‏کردند
باز نمی‏توانستند آن را بدانند.
اگر پرَتیئکه‏بوداهای تیزهوش،
که بی‏آلایش ساکن آخرین کالبدند،
حتا عوالم ده جهت را پر می‏کردند
و شمارشان همچون نیستان‏ها [ می‏بود ]
و اگر در هزاران هزار کَلْپَه یا کَلْپَههای بی‏شمار
اندیشه‏های‏شان را روی هم می‏گذاشتند
و می‏خواستند که به فرادانش واقعی بودا بیاندیشند،
هیچ یک نمی‏توانستند اندکی از آن بدانند.
16) اگر بوداسفانی که تازه دل به راه داده‏اند
بودایان بی‏شمار را نماز برده و پیشکش آورده‏اند،
کاملاً جهت آموزه‏های گوناگون را می‏فهمند
و نیز می‏توانند دَرْمَه را خوب فراآموزند
و به سان ساقه‏های کنف، خیزران، برنج،
کشتزارهای ده جهت را پر می‏کردند،
و اگر، با یک دل از راه فرزانگی لطیف‏شان
در کَلْپَههایی به‏شمار شن‏های گنگ
همه می‏اندیشیدند و با هم شمار می‏کردند
باز نمی‏توانستند فرادانش بودا را دریابند.
اگر بوداسَفانی که واپس نمی‏روند،
به شمار شن‏های گنگ،
یکدل می‏بودند و می‏اندیشیدند و با هم جستجو می‏کردند
باز نمی‏توانستند آن را بدانند.
17) باز، ای شاری‏پوُتره، با تو می‏گویم
من آن دَرْمَهی لطیف و بسیار ژرف را،
که بی‏آلایش و ورای شمار و بحث است،
پیش از این به کمال یافته‏ام.
[ در این دوران ] تنها من نشانه‏های آن را می‏دانم
همچون بودایان [ دوران‏های دیگر ] در ده جهت.
ای شاره‏ی‏پوُتره، بدان
که در سخن بودایان خلاف نیست،
و نیروی ایمان بزرگ را باید
به دَرْمَهی فراآموخته‏ی بودا نشان داد.
18) او باید، دیری پس از آن که دَرْمَهی سَرور گیتی در کار بود،
حقیقت را فراآموزد. [ ؟ ]
به گروه نیوشندگان
و به آنانی که جویای گردونه‏ی پرَتیئکه‏بوداها هستند
می‏گویم که من آنم که آنان را بر آن می‏دارد
که بندهای رنج را دور بریزند
و به نیروانه برسند.
بودا، به نیروی دستاویزهای خوب
آموزه‏ی سه گردونه را آشکار نمود.
او جانداران را که به این و آن چیز چسبیده‏اند
به خود می‏کشد و بدین‏سان یاری‏شان می‏کند که به آزادی برسند.
19) آن‏گاه، در میان آن گروه بزرگ، نیوشندگانی که آلایش‏هاشان سترده شده بود، اَرهَت‏ها، آگیاته‏کئوُندینیَه و دیگران، هزار و دویست تن، همین‏گونه نیز کسانی که اندیشه‏هاشان را به سوی مقام پرَتیئکه‏بودا، بیکشوُها، بیکشوُنیها، اوُپاسَکه و اوُپاسیکا روانه کرده بودند، هر یک اندیشیدند: « اکنون چرا سَرور گیتی این سخن را گفت که به‏جدّ دستاویزهای خوب را می‏ستاید؟ »
20) دَرْمَهیی که بودا یافته است بسی دشوارْفهم است. چیزی دارد که بگوید، که دانستن معنایش دشوار است و هیچ نیوشنده یا پرَتیئکه‏بودایی نمی‏تواند آن را بیابد. بودا آموزه‏ی رستگاری یگانه را فراآموخته است، با این معنا که ما نیز چون آن دَرْمَه را بیابیم به نیروانه خواهیم رسید. بااین‏همه، ما نمی‏دانیم که این آموزه گرایش به کجا دارد.
21) آن‏گاه، شاری‏پوُتره چون از دودلی‏های آن چهار گروه آگاه بود، و خود نیز هنوز دریافته‏ی کامل نبود، رو به بودا کرده گفت « سَرور گیتی، به چه علت و از راه چه شرط‏هایی نخستین دستاویز بودایان [ و ] دَرْمَهی لطیف و بسیار ژرف آنان را که بسی دشوارْفهم است، به‏جدّ ستوده‏اند. من در تمام این زمان دراز هرگز پیش از این از آن بودا چنین آموزه‏یی نشنیده بودم. اکنون در همه‏ی این چهار گروه شک‏هایی هست. از آن سَرور گیتی تمنا می‏کنم که این مسأله را روشن کنند . سَرور گیتی، چرا شما این دَرْمَهی بسیار ژرف و لطیف را که دشوارْفهم است به جدّ ستوده‏اید؟ »
آن‏گاه شاری‏پوُتره که می‏خواست این اندیشه را دیگرگونه بازگوید، این گاتاها را گفت:
22) خورشید ِ دانش، ارج‏مندترین ِ فرزانگان بزرگ
پس از دیری این دَرْمَه را به راستی فرامی‏آموزد،
او می‏گوید که خود به چنین
نیروها، بی‏بیمی، سَمادیها، یکدلی‏های دیانه، آزادی‏ها،
و به چنین دَرْمَه‏های درنیافتنی رسیده است.
هیچ‏کس نمی‏تواند در دَرْمَه‏هایی که بر صفه‏ی روشن‏شدگی یافته شک روا دارد.
[ بودا می‏گوید ] « ژرفای دلم دشواریاب است،
کس نیارِست که در آن شک روا دارد. »
[ ای بودا ] تو آن را ناپرسیده فرامی‏آموزی،
ستودنی است راهی که تو درنوشته‏ای
و لطیف‏ترین دانش‏ها
که بودایان یافته‏اند.
23) اَرهَت‏های بی‏آلایش
و آنان که نیروانه را می‏جویند
اکنون همه به دام شک افتاده
از خود می‏پرسند که چرا بودا این را بازنموده است.
آنان که در طلب پرَتیئکه‏بودا شدن‏اند
و نیز بیکشوُها، بیکشوُنی‏ها،
خدایان، اژدهایان، ارواح
و گَنْدَروَه‏ها،
به یکدیگر می‏نگرند و شک به دل‏هاشان راه می‏یابد
و از ارجمندترین ِ دوپایان به‏جدّ می‏پرسند
« چرا چنین است؟
از بودا تمنا می‏کنم که آن را به ما بازنماید. »
24) بودا گفت: من
از گروه نیوشندگان، نخستینم.
اکنون، من با این دانشم
نمی‏توانم شک‏هایم را در این زمینه بزدایم
که آیا این دَرْمَهی فرجامین است
یا [ فقط ] راه ِ سیر [ به سوی آن دَرْمَه است ] .
پسران ِ زاده‏ی دهان بودا
دو کف دست‏ها را به هم نهاده و چشم به راه به بالا نگریسته،
از شما تمنا می‏کنند که آوای لطیفی بفرستید
و بدین‏سان واقعیت را چنان که هست به‏هنگام روشنگری کنید.
25) خدایان، اژدهایان، و ارواح
به شمار شن‏های گنگ،
بوداسَفانی که جویای بودا شدن‏اند،
که شمار بزرگ‏شان هشتاد هزار تن بود،
و از چندین هزاران هزار قلمرو
فرزانه‏شاهان ِ گرداننده‏ی چرخ رسیدند،
با دو کف دست‏ها به هم نهاده و با دل‏های پُراحترام
آرزو می‏کنند که از راه کامل بشنوند.
26) آن‏گاه، بودا به شاری‏پوُتره گفت: « بس کن، بس کن! دیگر چیزی نمی‏گویم. اگر از آن بگویم، همه‏ی خدایان و انسان‏ها در همه‏ی جهان‏ها خواهند هراسید. »
27) شاری‏پوُتره، دیگرباره به بودا چنین گفت: « سَرور گیتی تمنا می‏کنم که آن را [ به ما [بیاموزی، تمنا می‏کنم که آن را بیاموزی! در این انجمن هزاران هزار کرور از اَسَنکیِیَههای از جانداران چون بودایان را دیده‏اند، قوای‏شان تیز و دانش‏شان روشن است، اگر آنان فراآموزه‏ی بودا را بشنوند آن‏گاه خواهند توانست ایمان حرمت‏آمیزی به آن پیدا کنند.
آن‏گاه، شاری‏پوُتره که می‏خواست این معنا را دیگرگونه بازگوید، این گاتا را گفت:
28) ای شاه دَرْمَه، ارجمند در میان بی‏همتایان،
[ ما را ] بیاموز! تمنا می‏کنم که بی‏دودلی سخن بگویی.
در این انجمن، گروهی بی‏شمار
و نیز کسانی [اند] که می‏توانند ایمان حرمت‏آمیزی به شما داشته باشند.
29) بودا دیگرباره شاری‏پوُتره را [ با این سخنان ] بازداشت: « اگر من آن را فراآموزم، همه‏ی خدایان، انسان‏ها و اَسوُرَه‏ها در همه‏ی جهان‏ها خواهند هراسید، و بیکشوُهای خودبین به دام بزرگی خواهند افتاد. » آن‏گاه، سَرور گیتی این گاتا را گفت:
30) صبر کن، صبر کن! نباید چیزی گفت
دَرْمَه‏ی من لطیف و دشواردید است.
اگر دارندگان کبر ِ بسیار
آن را بشنوند، بی‏شک نه به آن حرمت خواهند گذاشت
و نه آن را باور خواهند داشت.
31) سپس، دیگربار، شاری‏پوُتره به بودا گفت:
« تمنا می‏کنم که [ آن را ] بیاموزی، تمنا می‏کنم [ آن را ] بیاموزی، تمنا می‏کنم بیاموزی! در این انجمن، جاندارانی چون من به شمار ِ صدها، هزارها، ده‏هزارها، میلیون‏ها، در تجسم‏های متوالی پیش از این به دست بودایان گرویده‏اند. چنین مردانی بی‏شک خواهند توانست که به آن حرمت نهاده باورش کنند. آنان سراسر شب ِ بلند ِ زمان ایمن خواهند بود، از آن سود بسیار خواهند برد. »
سپس، شاری‏پوُتره که می‏خواست این معنا را دیگرگونه بازگوید، این گاتاها را گفت:
32) ای شما در میان دوپایان، برترین ارجمند،
تمنا می‏کنم که نخستین دَرْمَه را فراآموزی!
من که بزرگ‏ترین فرزند بودا هستم:
از شما تمنا می‏کنم که [ آن را ] به روشنی بیاموزی.
گروه‏های بی‏شماری در این انجمن
می‏توانند به این دَرْمَه حرمت نهند و آن را باور کنند.
بودا، پیش از این، پشت در پشت،
بسیاری از این دست را فراآموخت و مبدل کرد.
33) همه یکدله، با دو کف دست‏ها به هم نهاده،
آرزو می‏کنند که به سخن بودا گوش فرادهند.
ما هزار و دویست تن
و دیگرانی که در طلب بودا شدن‏اند
تمنا می‏کنیم که برای این گروه،
[ آن را ] به روشنی بیاموزی.
اگر آنان این دَرْمَه را بشنوند
آن‏گاه شادمانی بزرگی نشان خواهند داد.
34) سپس، سَرور گیتی به شاری‏پوُتره گفت: « چون تو تاکنون سه بار از روی اخلاص تمنا کرده‏ای، چه‏گونه می‏توانم آن را نیاموزم؟ اکنون با فهم و اندیشه‏ی دقیق گوش فرا ده، چون آن را روشن باز خواهم گفت. »
35) چون این سخنان را می‏گفت، پانصد تن از بیکشوُها، بیکشوُنی‏ها، اوُپاسَکه‏ها و اوُپاسیکاهای آن انجمن بی‏درنگ از جا برخاسته، بودا را نماز برده رفتند. چرا؟
36) در این گروه ریشه‏های عمیق و بزرگ گناه و کبر بسیار بود، و می‏پنداشتند چیزی را یافته و شاهد بوده‏اند، که در حقیقت نبوده‏اند. چون دستخوش چنین خطاهایی بودند، نماندند. سَرور گیتی، خاموش ماند و آنان را از رفتن بازنداشت.
37) آن‏گاه بودا به شاری‏پوُتره گفت: « انجمن من دیگر شاخ و برگ ندارد، فقط بار و بَر ِ استوار دارد. شاری‏پوُتره، هم از این دست بودند خودبینانی که رفته‏اند. اکنون خوب گوش کن، زیرا که من تو را خواهم آموخت. »
شاری‏پوُتره گفت: « بسیار خوب، سَرور گیتی، من سراپا گوش‏ام. »
38) بودا به شاری‏پوُتره گفت: « چنین دَرْمَهی لطیفی را بودایان، چنین‏رفتگان، گهگاه فرامی‏آموزند، همچون شکوفه‏های اوُدوُمْبَرَه که گهگاه می‏شکفد. باید باور کنی که سخنان بودا بیهوده نیست. شاری‏پوُتره، بودایان دَرْمَه را همساز با آن‏چه درخور است فرامی‏آموزند؛ مقصودشان دشوارْفهم است. چرا؟ من از راه شگردهای بی‏شمار و به دستاویزهای گوناگون، به تمثیل‏ها و سخنان، دَرْمَه‏ها را بیان می‏کنم. این دَرْمَه چیزی نیست که آن را بتوان با استدلال بحثی یا تمیز دریافت. تنها بودایان می‏توانند آن را بدانند. دلیلش چیست؟39) بودایان، سرافرازان جهان، تنها به یک دلیل بزرگ در جهان ظهور می‏کنند. شاری‏پوُتره، مراد من از « بودایان، سرافرازان جهان، تنها به یک دلیل بزرگ در جهان ظهور می‏کنند چیست؟ بودایان، سرافرازان جهان، از آن‏رو در جهان ظهور می‏کنند که جانداران را به شنیدن ِ دانش و بینش بودا وادارند و بدین‏سان به آنان یاری کنند که به پاکی برسند. از آن‏رو در جهان ظهور می‏کنند که می‏خواهند دانش و بینش بودا را به جانداران نشان دهند. از آن‏رو در جهان ظهور می‏کنند که می‏خواهند جانداران را به فهمیدن برانگیزند. از آن‏رو در جهان ظهور می‏کنند که می‏خواهند جانداران را بر آن دارند که به راه دانش و بینش بودا پا نهند. شاری‏پوُتره، این دلیل بزرگی است که بودایان به خاطر آن در جهان ظهور می‏کنند. »
40) بودا به شاری‏پوُتره گفت: « بودایان، چنین‏رفتگان، تنها به بوداسَفان می‏آموزند که آنان هر چه می‏کنند برای یک مقصود است، یعنی که دانش و بینش بودا را برای جانداران فهم‏پذیر کنند. شاری‏پوُتره، چنین‏رفته، دَرْمَه را تنها از راه یک‏گردونه‏ی بودا، به جانداران می‏آموزد. گردونه‏های دیگری نیست، چه دو تا چه سه تا. شاری‏پوُتره، دَرْمَه‏های بودایان در تمام ده جهت نیز از این دست‏اند.
41) شاری‏پوُتره بودایان گذشته از راه شگردهای بی‏شمار و بی‏حد و به دستاویزها، تمثیل‏ها و سخنان گوناگون دَرْمَه‏ها را به جانداران بازمی‏گفتند. همه‏ی این دَرْمَه‏ها به سوی یک گردونه‏ی بودا دلالت می‏شدند. این جانداران، چون دَرْمَه را از بودایان بشنوند سراسر همه به همه‏آگاهی می‏رسند.
42) « شاری‏پوُتره، بودایان آینده در جهان ظهور خواهند کرد، و آنان نیز از راه شگردهای بی‏شمار و بی‏حد و به دستاویزها، تمثیل‏ها و سخنان گوناگون دَرْمَه‏ها را به جانداران باز خواهند گفت. همه‏ی این دَرْمَه‏ها به سوی یک‏گردونه‏ی بودا هدایت خواهند شد. این جانداران، چون دَرْمَه را از بودایان بشنوند سراسر همه به همه‏آگاهی خواهند رسید.
43) « شاری‏پوُتره،بودایان، سرافرازان جهان، دربی‏شمار هزاران هزار کشتزارهای بودا در ده‏جهت ِ زمان حال جانداران بسیاری دارند که به‏آنان خیر وآسایش می‏رسانند. این بودایان از راه شگردهای بی‏شمار وبی‏حد وبه دستاویزها، تمثیل‏ها وسخنان گوناگون، دَرْمَه‏ها را به جانداران باز می‏گویند. همه‏ی این دَرْمَه‏ها به سوی یک‏گردونه‏ی بودا هدایت می‏شوند. این جانداران، چون دَرْمَه را از بودایان بشنوند سراسر همه به همه‏آگاهی خواهند رسید.
44) « شاری‏پوُتره، این بودایان تنها به بوداسَفان می‏آموزند چون آنان می‏خواهند دانش و بینش بودا را به جانداران نشان دهند، از آن‏رو که می‏خواهند با دانش و بینش بودا جانداران را روشن کنند، چون می‏خواهند جانداران را بر آن دارند که به دانش و بینش بودا پا نهند.
45) « شاری‏پوُتره، من نیز چنین‏ام. چون می‏دانم که جانداران آرزوها و مقاصد گوناگونی دارند که دل‏هاشان سخت به آن‏ها چسبیده‏اند، سرشت بنیادی‏شان را دنبال می‏کنند، من با نیروی خوب ِ دستاویزها، تمثیل‏ها و سخنان گوناگون دَرْمَه را به آنان فرامی‏آموزم. شاری‏پوُتره، من این را تنها به این خاطر می‏کنم که آنان شاید به یک‏گردونه‏ی بودا و به همه‏آگاهی برسند.
« شاری‏پوُتره، در جهان‏های ده جهت حتا دو گردونه هم نیست، تا چه رسد به سه تا!
46) « شاری‏پوُتره، بودایان در یک جهان شرّ ِ آلوده به پنج ناپاکی ظهور می‏کنند، یعنی ناپاکی کَلْپَه، ناپاکی دردها، ناپاکی جانداران، ناپاکی نظرها، و ناپاکی زندگانی.
47) « شاری‏پوُتره، هنگامی که کَلْپَه در آشوب است، ناپاکی‏های جانداران عمق می‏یابد، و با آنان آز و حسد ریشه‏های ناسالم را کامل می‏کنند. از این‏رو، بودایان با نیروهای چاره‏اندیش‏شان، در یک‏گردونه‏ی بودا فرق‏هایی می‏نهند و از سه [ گردونه [سخن می‏گویند.
48) « شاری‏پوُتره، اگر یکی از شاگردان من خود را اَرهَت یا پرَتیئکه‏بودا بپندارد و این چیزها را نه شنیده و نه بداند که بودایان، چنین‏رفتگان، تنها به بوداسَفان می‏آموزند، او نه شاگرد بودا است، نه اَرهَت و نه پرَتیئکه‏بودا.
49) اگر چنین بیکشوُها یا بیکشوُنی‏هایی به خود بگویند « من پیش از این به اَرهَتی رسیده‏ام! این آخرین کالبد من است! من نیروانه را به کمال رسانده‏ام! » و سپس اگر بر آن شوند که دیگر در پی اَنوُتَّرَه‏ـ سَمیک‏ـ سَم‏بودی نباشند، بدان که این نصیب همه‏ی کسانی است که کبر بسیار دارند. دلیلش چیست؟
50) این محال است که بیکشوُیی که به راستی به اَرهَتی رسیده دیگر به این دَرْمَه ایمان نداشته باشد، مگر هنگامی که بودا به خاموشی رفته باشد و بودایی حاضر نباشد. دلیلش چیست؟ پس از به خاموشی رفتن بودا، دشوار بتوان کسانی را یافت که چنین سو¨تره‏یی می‏گیرند، نگاه می‏دارند، می‏خوانند، تلاوت می‏کنند و می‏فهمند. اگر اینانبودایان دیگر را دیدار کنند آن‏گاه در این دَرْمَه آموزش قطعی خواهند یافت.
51) شاری‏پوُتره، شما همه باید سخن بودا را یکدلانه باور کنید، بفهمید، بگیرید و نگاه دارید؛ زیرا که در سخن بودایان، چنین‏رفتگان، چیزی نیست که بیهوده یا دلخواسته باشد. گردونه‏ی دیگری نیست؛ فقط یک‏گردونه‏ی بودا هست. »
آن‏گاه، سَرور گیتی، چون خواست این معنا را دیگرگونه بازگوید، این گاتاها را گفت:
52) بیکشوُها و بیکشوُنی‏های خودبین
اوُپاسکه‏های متکبر
و اوُپاسیکاهای بی‏ایمان ــ
از چهار گروه، و مانندان اینان،
شمارشان پنج هزار تن
خطاهای خود را نمی‏بینند،
چون کاستی‏هایی در تربیت‏شان دارند،
و حسودانه از این کاستی‏ها نگهبانی می‏کنند،
این کم‏دانشان پیش از این رفته‏اند:
کاه ِ این گروه
از شکوه ِ عظیم بودا، [ به باد ] رفته است،
اینان، نیاراسته به نکوکاری،
سزاوار یافت ِ این دَرْمَه نیستند.
این گروه را دیگر شاخ و برگی نیست
اما بار و بر ِشان استوار است.
53) ای‏شاری‏پوُتره، خوب گوش کن:
دَرْمَه‏یی را که بودایان یافته‏اند
از راه نیروهای خوب بی‏شمار
به جانداران فرامی‏آموزند.
اندیشه‏هایی که جانداران در دل دارند،
راه‏های گوناگونی که پیموده‏اند،
سرشت ِ چندین آرزو،
کردارهای نیک و بدشان در تجسم‏های پیشین‏شان ــ همه بودا را به‏تمامی می‏داند. چون آن‏ها را می‏داند، و به دستاویزها و تمثیل‏های گوناگون
و از راه نیروی آن‏ها، و نیروی سخنان و دستاویزهای دیگر، همه را به شادمانی برمی‏انگیزد.
54) اکنون او سو¨تره‏ها [ گفتارها ] را فرامی‏آموزد [ و ] گاتاها و موضوعات پیشین را
زندگی‏های پیشین و چیزهایی را که هرگز پیش از این نبوده، دیگر بار علت‏ها و شرط را
تمثیل و گِیهَ را
و سو¨تره‏های اوُپَه‏دِیشَه را.
55) کم‏مایگانی که دَرْمَه‏های کوچک‏تر را آرزو می‏کنند،
آنانی که از روی اندک آزی به زاد و مرگ می‏چسبند،
آنانی که در حضور بودایان بی‏شمار
همچنان در سیر راه ژرف و لطیف ناکام‏اند،
و کسانی که رنج فراوان می‏برندــ
من به خاطر اینان نیروانه را فرامی‏آموزم.
56) این دستاویز خوب را طرح می‏کنم
تا آنان را یاری کنم که به فرادانش بودا پانهند
هرگز به آنان نگفتم که « شما همه خواهید توانست راه بودا را بیابید. »(1)
57) به این دلیل به آنان نگفته بودم
که زمان گفتنش هنوز فرانرسیده بود.
اکنون درست همان زمان است
که گردونه‏ی بزرگ را به طور قطع فراآموزم.
58) این دَرْمَهام را، در نُه اندام،
______________________________
1 « یافتن » به معنی « رسیدن »: گفتم آخر خویش را من یافتم / در دو چشمش راه روشن یافتم
(مولوی، مثنوی)
______________________________
با جانداران سازگار کرده فرامی‏آموزم،
راه ورود به گردونه‏ی بزرگ را به مثابه‏ی بنیاد نگاه می‏دارم:
از این‏رو من این سوُتره را فرامی‏آموزم.
59) پسران بودا هستند که دل‏هاشان پاک و نرم است،
و نیز تیزهوش،
آنان نزد بودایان ِ بی‏شمار
راه ژرف و لطیف را پیموده‏اند.
به خاطر این پسران بودا است
که من این سو¨تره‏ی گردونه‏ی بزرگ را فرامی‏آموزم.
60) بشارت می‏دهم که چنین کسانی
در دوران آینده راه بودا را خواهند یافت.
چون آنان با اندیشه‏ی ژرف‏شان از بودا آگاهند
و به آداب پاک عمل می‏کنند و آنها را نگاه می‏دارند،
اینان چون بشنوند که به بوداگی خواهند رسید
سراپای‏شان را شادی بزرگی فراخواهد گرفت.
61) بودا، چون راه اندیشه‏هاشان را می‏داند،
پس، گردونه‏ی بزرگ، را به آنان فرامی‏آموزد.
نیوشنده یا بوداسَفی
که از دَرْمَه فراآموخته‏ی من می‏شنود،
خود اگر یک گاتا باشد،
به بوداگی خواهد رسید، در این شکّی نیست.
62) در کشتزارهای بودا، در ده جهت،
فقط دَرْمَهی یک‏گردونه هست
نه دو تا، یا سه تا،
مگر آن‏جا که بودا با دستاویزهای خوب
و تنها از راه وام گرفتن ِ نام‏ها و کلمات موقتی، فرامی‏آموزد،
جانداران را به سوی خود می‏کشد.
بودایان از آن‏رو در جهان ظهور می‏کنند
که فرادانش بودا را فرا بیاموزند.
فقط این یک علت، حقیقی است
چون آن دو دیگر ناواقعی‏اند.
63) او تا فرجام به گردونه‏ی کوچک رو نمی‏آورد
که جانداران را به آن سو برساند.
خود بودا در گردونه‏ی بزرگ ساکن است؛
هر دَرْمَه‏یی که بیابد
آراسته به نیروی یکدلی و فراشناخت،
با آن‏ها جانداران را می‏رهاند.
64) او خود گواه ِ راه بی‏برتر است،
[ گواه ِ ] دَرْمَه‏ی بی‏اختلاف ِ گردونه‏ی بزرگ
اگر به گردونه‏ی کوچک رو می‏آوردم
که حتا یک تن را بگروانم
دستخوش آز می‏بودم
و چنین چیزی هرگز پیش نخواهد آمد.
65) مرد مؤمنی که به بودا پناه می‏برد
باور دارد که چنین‏رفته نمی‏فریبد
و هیچ اندیشه‏ی آز و بداندیشی ندارد،
بدی را در دَرْمَه‏ها می‏بُرد؛
هم از این‏رو است که تنها بودا در ده جهت
بی‏بیم است.
66) من، با نشانه‏هایی که تنم را می‏آرایند،
به درخشندگی به جهان روشنی می‏افشانم.
چون گروه‏های بی‏شمار مرا ارج می‏نهند
برای آنان مُهر ِ نشانه‏های واقعیت را فرامی‏آموزم.
67) شاری‏پوُتره، بدان
که پیش از این سوگند خوردم
و آرزو کردم که همه‏ی گروه‏ها
درست چون من باشند،
اکنون تمام آن به جا آورده شده است،
زیرا که من همه‏ی جانداران را گروانده
به راه بودا کشانده‏ام.
68) اگر من در هر دیدار جانداران
همه‏ی راه بودا را به آنان می‏آموختم
نادانان، پریشانان و سرگردانان
آموزه‏ی مرا نمی‏پذیرفتند.
چون می‏دانستم که این جانداران
هرگز بیخ نکوکاری ننشانده،
سخت به بیخ کام چسبیده‏اند،
از راه فریب و آز، دستخوش رنج‏اند،
از کام‏هاشان
به سه سرنوشت بد دچار می‏شوند؛
چون چرخ در شش سرنوشت می‏گردند
و گرفتار همه‏گونه رنج و آسیب می‏شوند؛
69) و چون شکل ِ ناتوان ِ رحم به آنان رسیده
نسل از پس نسل مدام خواهند بالید؛
مردانی‏اند با اندک فضیلت و اندک نکوکاری
که دستخوش هجوم رنج‏های بی‏شمار می‏شوند
چون به جنگل انبوه نظرهای نادرست پامی‏نهند ــ
خواه از هستی باشد، خواه نیستی یا مانند آن ــ
و تکیه می‏کنند به این نظرها،
[ پس ] شصت و دو نظر را به انجام می‏رسانند؛
70) سخت به دَرْمَه‏های بیهوده و دلخواه وابسته‏اند
سخت به آن‏ها می‏چسبند و نمی‏توانند از آن‏ها خلاص شوند؛
کبر و خودبینی‏شان بسیار
و دل‏های چاپلوس ِ کج‏رو ِشان بی‏اخلاص است.
برای هزاران هزار کرور از کَلْپَهها
آنان نه نام بودا را می‏شنوند
و نه دَرْمَهی درست را؛
رهانیدن ِ مردانی از این دست دشوار است.
به این دلایل، ای شاری‏پوُتره،
من به خاطر آنان یک دستاویز خوب بنا نهادم
و راه‏هایی را فرامی‏آموزم که به رنج پایان می‏دهد
و نیروانه را به آنان نشان می‏دهد.
71) گرچه نیروانه را فرامی‏آموزم
اما این خاموشی ِ راستین نیست.
دَرْمَه‏ها از همان سرآغازشان
جاودانه نشان‏های خاموشی آرام دارند.
پسر بودا راه را پیموده
در دوران آینده خواهد توانست که بودا شود.
من دارنده‏ی نیروی پدید آوردن دستاویزها
دَرْمَه‏ی سه گردونه را بازمی‏گویم.
همه‏ی سرافرازان جهان،
همه‏ی آنان، راه یک‏گردونه را فرامی‏آموزند.
اکنون این گروه‏های بزرگ
همه شک و دودلی‏هاشان را سترده‏اند
بودایان بدون اختلاف می‏گویند
که فقط یک‏گردونه هست، نه دو تا.
72) برای کَلْپَه‏های بی‏شمار در گذشته
بودایان بی‏شمار، که اکنون به خاموشی رفته‏اند،
هزاران هزار کرور گونه
که شمار نمی‏توان کرد ــ
سرافرازان جهان، بدین‏سان،
با دستاویزها و تمثیل‏های گوناگون،
به نیروی این‏ها و دستاویزهای بی‏شمار دیگر،
نشانه‏های دَرْمَه را روشنگری می‏کنند.
این سرافرازان جهان،
همه دَرْمَه‏ی یک‏گردونه را فرامی‏آموزند.
جانداران بی‏شمار را می‏گروانند
و آنان را بر آن می‏دارند که به راه بودا پانهند.
73) همچنین سران ِ فرزانگان بزرگ
که همه‏ی جهان‏ها، همه‏ی خدایان، انسان‏ها، و جانداران گوناگون‏شان،
و آروزهای اعماق دل‏های این جانداران را می‏شناسند
هنوز از راه دستاویزهای دیگر
به روشنگری معنای نخستین یاری می‏کنند.
اگر جانداران گوناگونی باشند
که در گذشته به دیدار بودایان رسیده
دَرْمَه را شنیده یا نیاز آورده
یا با نیرو پیش رفته، یا دیانه یا فراشناخت را پرورده باشند ــ
به سخن کوتاه، به راه‏های گوناگون، نکوکاری و دانش کِشته باشند،
کسانی از این دست
همه راه بودا را یافته‏اند.
74) چون بودایان به خاموشی رفته باشند
اگر کسی نیک‏اندیش و آرام‏اندیش باشد،
جاندارانی از این دست
همه راه بودا را یافته‏اند.
چون بودایان به خاموشی رفته باشند
آنان که شَریره را نماز می‏برند
زر و سیم و اسپاتیکه [ پیشکش می‏آورند ]
لاک صدف‏های عظیم دریایی و عقیق
گوهرهای عقیق سرخ ( مِی‏گوُاِی ) و وَیدو¨رْیَه
که استو¨پهها را با این‏ها به درخشندگی و سرتاسر می‏آرایند و
75) یا کسانی که از چَنْدَنَه و چوب صبر زرد
از هُوِنیا (hovenia) و الوارهای دیگر،
از آجر، کاشی، گل رس، و مانند این‏ها،
آرامگاه‏های سنگی بنا می‏کنند.
یا کسانی که در پهندشت‏ها
خاک تل انبار می‏کنند، معابد بودا می‏سازند.
حتا کودکانی که در بازی
شن گرد می‏آورند و از آن‏ها استو¨په‏های بودا می‏سازند.
کسانی از این دست
همه راه بودا را یافته‏اند.
76) اگر کسانی به خاطر بودا
پیکره‏هایی به پا دارند
با کنده‏کاری‏هایی کامل‏کننده‏ی نشانه‏های بی‏شمار،
آنان همه راه بودا را یافته‏اند.
برخی آن‏ها را سراسر از هفت گوهر،
یا از نیکل، از مس، یا از مفرغ
یا از قلع یا از آلیاژهای سرب و قلع [ ؟ ] ،
یا از آهن، یا از چوب، یا باز، از گل رس می‏سازند ــ
برخی آن‏ها را با صمغ و لاک می‏پوشانند،
با هنر پیکره‏های بودا می‏آفرینند.
کسانی از این دست
همه راه بودا را یافته‏اند.
77) کسانی که پیکره‏های بودا با طرح‏های بسیار رنگ می‏آفرینند،
آن‏ها را با نشانه‏های نکوکاری‏های صدگونه می‏آرایند
آن‏ها را خود می‏سازند یا به دیگران سفارش می‏دهند،
آنان همه راه بودا را یافته‏اند.
حتا کودکان در بازی
با علف، با چوب و بوته‏ها
یا با ناخن‏هاشان
پیکره‏های بودا می‏سازند
کسانی از این دست
که اندک اندک نکوکاری می‏اندوزند
و دل ِ غمخوارگی بی‏کران را کامل می‏کنند
همه راه بودا را یافته‏اند.
78) یا، تنها با گرواندن بوداسَفان
شاید مردان بی‏شماری را رستگار می‏کنند.
اگر کسانی، در استو¨په‏ها و آرامگاه‏ها،
پیکره‏های گوهرنشان و پیکره‏های رنگین را
با پرچم‏ها و سایبان‏های گل آذین و عطرآگین
و با دل‏های حرمت‏آمیز پیشکش آوردند،
یا اگر دیگران را بر آن دارند که نواسازی کنند،
طبل بزنند و در شاخ‏ها و بوق‏های صدفی بدمند،
یا نای و نی بنوازند، از نی‏های بسیار یا فقط از یکی،
و چنگ‏هایی، پایه‏دار یا بی‏پایه،
و عودها و سنج‏ها،
نواهای بسیار زیبای ِ از این دست بسازند
و آن‏ها را همچون نثار بلند کنند؛
79) یا اگر با دلی شاد
در نکویی‏های بودا سرودهای ستایش بخوانند،
خود اگر یک صدای کوچک پدید آورند،
آنان همه راه بودا را یافته‏اند.
اگر کسی، حتا با دلی پریشان،
و فقط با یک گل
پیکره‏ی رنگینی را نماز برد و پیشکش آورد
سرانجام بودایان بی‏شمار را خواهد دید.
کسانی خواهند بود که بنا بر آیین جبین بر خاک می‏نهند؛
باز، دیگران، تنها دو کف دست را به هم می‏نهند؛
دیگرانی که فقط کاری بیش از بلند کردن یک دست نمی‏کنند،
باز دیگرانی که اندکی سر خم می‏کنند ــ
همه، که به این چند شیوه، پیکره‏ها را نماز می‏برند
سرانجام بودایان بی‏شمار را خواهند دید،
آن‏ها خود راه بی‏برتر را می‏یابند.
مردمان بی‏شماری را، سراسر، می‏رهانند
و به نیروانه‏ی بدون باقی‏مانده وارد می‏شوند،
هم بدان‏گونه که آتش با تمام شدن هیزم خاموش می‏شود.
اگر کسانی، گیریم که با دلی پریشان،
وارد استو¨په یا آرامگاهی شوند
و نامو بوُدّایَه بخوانند، حتا اگر یک بار باشد،
آنان همه راه بودا را یافته‏اند.
80) اگر کسانی به هدایت بودایان گذشته،
خواه هنگامی که آنان در جهان بودند، خواه پس از خاموشی آنان،
این دَرْمَه را بشنوند
آنان همه راه بودا را یافته‏اند.
سرافرازان جهان در آینده
بی‏شمار خواهند بود.
این چنین‏رفتگان
به دستاویزهای خوب گوناگون نیز دَرْمَه را فراخواهند آموخت.
همه‏ی چنین‏رفتگان
به دستاویزهای خوب بی‏شمار
جانداران را خواهند رهانید،
شاید که به فرادانش نیالوده‏ی بودا پانهند.
از آنانی که دَرْمَه را می‏شنوند
هیچ‏کس در رسیدن به بوداگی ناکام نخواهد شد.
81) سوگند پیشین هر بودا [ چنین است ] :
« هر راه بودا را که بپیمایم،
آرزو می‏کنم که همه‏ی جانداران را نیز، یکسان،
به این راه برسانم. »
بودایان دوران‏های آینده،
گرچه شاید هزاران هزار کرور
دروازه‏ی بی‏شمار ِ دَرْمَه را فراآموزند
در حقیقت این کار را به خاطر یک‏گردونه خواهند کرد.
بودایان، ارجمندترین ِ دوپایان،
می‏دانند که دَرْمَه‏ها هیچ‏گاه سرشتی از خود ندارند.
بذر بودا به شرط‏ها تحقق می‏یابد:
به این دلیل آنان یک‏گردونه را فرامی‏آموزند.
82) ایستادگی دَرْمَه‏ها، موضع مطمئن دَرْمَه‏ها،
در جهان ِ همیشه‏مانا،
چون آموزگار راهنما این را بر صفّه‏ی روشن‏شدگی بداند
آن‏ها را به دستاویزهای خوب فرامی‏آموزد.
گیرندگان نثارهای خدایان و انسان‏ها،
بودایان کنونی در ده جهت،
به شمار شن‏های گنگ،
در جهان ظهور کرده‏اند
تا جانداران را به آ سایش رسانند،
و نیز چنین دَرْمَهیی را فراآموزند.
آنان نخستین خاموشی کامل را می‏شناسند؛
به دستاویزهای خوب
شاید راه‏های گوناگون را نشان دهند، اما
آنان در حقیقت به خاطر گردونه‏ی بودا چنین می‏کنند.
83) کردارهای جانداران بی‏شمار را،
که در ژرفای دل‏هاشان از آن آگاه‏اند،
کردارهایی که بارها در گذشته کرده‏اند،
[ و ] سرشت ِ آرزوهاشان، نیروی کنش نیرومندشان،
و تیزی یا کندی استعدادشان را می‏دانم.
از راه [ روشنگری ] علت‏ها و شرط‏های گوناگون،
تمثیل‏ها و واژگان و عبارات
و با دستاویزهای خوب، همساز با آن‏چه
درخور است، فرامی‏آموزم.
اکنون من نیز چون آنانم:
تا جانداران را به آسایش برسانم
از راه دروازه‏های گوناگون دَرْمَه
راه بودا را بازگویم.
چون به نیروی دانش
سرشت‏ها و آرزوهای جانداران را می‏شناسم
دَرْمَه‏ها را به دستاویزهای خوب فرامی‏آموزم،
84) شاری‏پوُتره، این چیزها را بدان:
من با چشم یک بودا،
جانداران را در شش راه می‏بینم
به غایت فقر رسیده، نه نکوکاری دارند نه دانش؛
پا به راه سرازیر زاد و مرگ نهاده،
رنج‏هاشان، پیاپی، بی‏هیچ وقفه‏یی،
سخت به پنج کام چسبیده‏اند.
آنان به کردار ِ گاو دراز دُم که دُمش را دوست دارد [ یعنی آن را دنبال می‏کند ]
خود را با رنگ و آز فرو می‏پوشانند؛
نابینا و چیزی را نمی‏بینند؛
نه یک بودای گران نیرو را می‏جویند
نه راه‏های گسستن رنج‏ها را؛
سخت به نظرهای نادرست پا نهاده‏اند؛
از راه رنج می‏خواهم رنج را دور افکنم
به خاطر این جانداران
دل ِ غمخوارگی بی‏کران را نشان می‏دهم.
85) هنگامی که نخستین بار بر صفه‏ی روشن‏شدگی نشستم،
یا به درخت نگاه می‏کردم، یا این سو و آن سو می‏رفتم،
سراسر ِ سه هفته
اندیشه‏هایی از این دست در دل داشتم:
« فرادانشی که یافته‏ام
در میان چیزهای لطیف، نخستین است!
جاندارانی که قوای‏شان کُند است،
به کام چسبیده و از فریب نابینای‏اند.
آنان که چنین‏اند
چه‏گونه می‏توانند رهایی یابند؟ »
86) آن‏گاه، برَهماشاهان
و سَروران ِ خدایان، شَکره‏ها،
چهار ایزدشاه نگهدار جهان
و خدایان بزرگی که سَروران خویش‏اند،
همچنین انبوهان ِ دیگر ِ خدایان
و ملازمان‏شان، هزاران هزار کرور،
که با احترام دو کف دست‏ها را به هم نهاده نماز می‏برند،
از من تمنا کردند که چرخ دَرْمَه را بگردانم.
87) آن‏گاه با خود اندیشیدم:
« اگر من فقط گردونه‏ی بودا را بستایم،
جانداران ِ فرورفته در رنج،
نخواهند توانست این دَرْمَه را باور کنند.
چون به دَرْمَه ناسزا می‏گویند و آن را باور ندارند
به سه راه بد درخواهند افتاد.
آن بِه که دَرْمَه را فرانیاموزم،
بل‏که بی‏درنگ به نیروانه روم.
چون به بودایان گذشته می‏اندیشم،
به نیروی دستاویزهای خوبی که آنان به کار بسته بودند،
می‏دانم که من نیز در راهی که اکنون یافته‏ام
باید سه گردونه را فراآموزم. »
88) هنگامی که چنین اندیشه‏هایی [ در دل ] داشتم
بودایان ده جهت همه پیداشان شد،
مرا با این سرود آرام کردند و آموختند:
« خوب، شاکیه‏موُنی!
شما، نخستین ِ آموزگاران راهنما،
که این دَرْمَهی بی‏برتر را یافته‏اند
در کاربرد نیروی دستاویزهای خوب
همه‏ی بودایان را پیروی کن.
ما نیز همه این لطیف‏ترین دَرْمَهی نخستین را یافته‏ایم،
به خاطر جانداران گوناگون
آنان که اندک دانشی دارند، آرزوی دَرْمَه‏های کوچک‏تر می‏کنند،
باور ندارند که می‏توانند به بوداگی برسند.
به این دلیل، از راه دستاویزهای خوب،
فرق نهاده، ثمرات گوناگون را فرامی‏آموزیم.
اما، ما خود اگر سه گردونه را فرا می‏آموختیم،
مقصودمان فقط آموختن بوداسَفان بود. »
89) شاری‏پوُتره، بدان
که من چون آوازهای ژرف و پاک و لطیف ِ
فرزانه‏شیران را شنیدم،
شادمانه گفتم « نامو بوُدِّبَیَه! »
و آن‏گاه چنین اندیشیدم:
« من به این جهان آلوده و بدی آمده‏ام،
و همان‏گونه که بودایان فرامی‏آموزند،
من نیز باید فرمان برده عمل کنم. »
هنگامی که چنین اندیشیدم
بی‏درنگ به وارانسی رفتم.
چون نشانه‏های آرام و خاموش ِ دَرْمَه‏ها
نمی‏بایست در سخن بازگفته شود،
به نیروی دستاویزهای خوب
پنج رهرو [ = بیکشوُ ] را فراآموختم.
این را « گرداندن چرخ دَرْمَه » خوانند.
آن‏گاه « نیروانه »ی درست بود،
و نیز « اَرهَت »،
« دَرْمَه » و « سَنْگه » [ انجمن رهروان ]ــ چندین نام متمایز از این دست.
از کَلْپَههای دور
من دَرْمَه‏ی نیروانه را با ستایش بازگفته‏ام؛
« رنج‏های زاد و مرگ دیگر همیشه از میان رفته‏اند! » ــ
من همواره این‏گونه فرامی‏آموختم.
90) شاری‏پوُتره، بدان:
پسران بودا را می‏بینم،
آنان که راه بودا را آرزو می‏کنند،
در هزاران هزار کرور ِ بی‏شمار،
همه با دل‏های حرمت‏آمیز،
نزد بودا می‏آیند،
چون پیش از این از بودایان شنیده‏اند
که دَرْمَهها را به دستاویزهای خوب فرامی‏آموختند.
آن‏گاه چنین اندیشیدم:
« دلیل ظهور یک بودا
فراآموختن ِ فرادانش بودا است.
اکنون هنگام آن است! »
91) شاری‏پوُتره، بدان،
کُندهوشان و کم‏دانشان،
که مغرورانه به نشانه‏ها می‏چسبند،
نمی‏توانند به این دَرْمَه ایمان داشته باشند.
اکنون من، شاد و بدون بیم،
در میان بوداسَفان
آشکارا دستاویزهای خوبم را کنار می‏گذارم،
و فقط راه بی‏برتر را فرامی‏آموزم.
بوداسَفان که این دَرْمَه را بشنوند
دام شک‏هاشان همه برچیده خواهد شد:
[ گفته‏ام که ] « یک هزار و دویست اَرهَت
تک‏تک‏شان نیز بودا خواهند شد. »
همان‏گونه که شیوه‏ی فراآموختن دَرْمَهی بودایان سه دوران چنین بوده
من نیز اکنون
دَرْمَهیی را بی هیچ فرق نهادن فرامی‏آموزم.
92) بودایان، در فواصل دور از هم، در جهان
ظهور می‏کنند و دیدارشان دشوار است.
حتا آن‏گاه که در جهان ظهور می‏کنند
باز فراآموختن این دَرْمَه دشوار است.
دشواری شنیدن این دَرْمَه
در سراسر کَلْپَههای بی‏شمار و بی‏حد، کم‏تر از این نیست.
چُنویی هم که بتواند به این دَرْمَه گوش فرا دهد
کمیاب است.
همچون گل اوُدوُمبَرَه
که همه آن را دوست می‏دارند و می‏خواهند،
خدایان و انسان‏ها هم آن را کمیاب می‏دانند
[ چرا که ] گهگاه در فواصل زمانی بزرگ پیدا می‏شود.
93) آن که، با شنیدن دَرْمَه، به شادی و در ستایش آن
خود اگر یک سخن بگوید،
همه‏ی بودایان سه دوران را
نیازها آورده باشد
چنویی بسیار کمیاب است،
کمیاب‏تر حتا از گل اوُدوُمبَرَه.
شک به دل راه ندهید:
من، که شاه دَرْمَهام،
این را به همه‏ی گروه‏های بزرگ می‏گویم،
که تنها به راه یک‏گردونه رو می‏آورم
به بوداسَفان می‏آموزم و آنان را می‏گروانم،
و هیچ شاگرد نیوشنده ندارم.
94) همه‏ی شما، ای شاری‏پوُتره،
هم نیوشندگان و هم بوداسَفان،
باید بدانید که این دَرْمَهی لطیف
ذات پنهان بودایان است.
زیرا که جانداران ِ دوران ِ پنج ناپاکی
تنها کام خود را آرزو می‏کنند و به آن‏ها می‏چسبند،
چون جاندارانی از این دست
رگز راه بودا را نخواهند جست؛
بَدکاران در دوران‏های آینده
چون بشنوند که بودا یک‏گردونه را فرامی‏آموزد
سرگردان می‏شوند و آن را نه باور می‏کنند و نه می‏پذیرند،
از دَرْمَه بد خواهند گفت و گرفتار سرنوشت‏های بد خواهند شد؛
چون کسانی خواهند بود که آرزومندان پاک ِ
راه بودا را خوش نمی‏دارند؛
من برای کسانی از این دست
سراسر، راه یک‏گردونه را می‏ستایم.
95) شاری‏پوُتره، بدان
که دَرْمَهی بودایان چنین است:
از راه هزاران هزار کرور دستاویز خوب
و همساز با آن‏چه درخور موقعیت است،
آنان دَرْمَه را فرامی‏آموزند؛
اما آنانی که به این عمل نکرده باشند
این را درنمی‏یابند.
اکنون همه‏ی شما می‏دانید
که بودایان، آموزگاران دوران‏ها،
همساز با آن‏چه خصوصاً درخور است،
به دستاویزهای خوب چنگ می‏اندازند،
دیگر نباید شک یا دودلی داشته باشند.
در دل‏هاتان شادی بزرگ پدید خواهد آمد،
چون می‏دانید که بودا خواهید شد.
منابع:
Hur.: Hurvtz, Leon. (1976). Scripture of the Lotus Blossom of the Fine Dharma (Lotus SÎutra). NewYork: Columbia University Press.
Wat.: Watson, Burton. (1993). The Lotus Sutra. NewYork: Columbia University Press.

تبلیغات