آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۲

چکیده

متن

«... و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید؛ در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست...» حجرات/12
ادیان جدید، جنبش‏های نوپدید دینی، ادیان بدیل یا ادیان دوران جدید همگی واژگانی هستند که از پدیده جدیدی در جهان معاصر خبر می‏دهند و پژوهش‏های گوناگونی را در حوزه‏های مختلف علوم از جمله جامعه‏شناسی، دین‏شناسی، روان‏شناسی و جرم‏شناسی به خود اختصاص داده‏اند. مراکز و نهادهای گوناگونی در بررسی این مسأله شکل گرفته و شخصیت‏های معروف و پرتلاشی در این عرصه پژوهشی پای نهاده‏اند. به لحاظ منابع و نوشته‏ها نیز کتابخانه‏ها و کتابفروشی‏ها از کتاب‏های مربوط به این پدیده پرشده‏اند و در حوزه اطلاع‏رسانی و ابزار مرتبط با آن مانند اینترنت، صرف‏نظر از سایت‏هایی که اختصاصا به این مهم پرداخته‏اند، در اغلب دپارتمان‏های دین‏پژوهیِ مستقل، یا مرتبط با دانشگاه‏های معتبر دنیا بخشی تحت همین عنوان ایجاد شده است که در آن، علاوه بر معرفی منابع تحقیق و محققان این حوزه به دل‏مشغولی‏های تحقیقیِ ارباب قلم در این حوزه پرداخته‏اند و برای تکمیل فرایند اطلاع‏رسانیِ خویش و نیز در دسترس‏قراردادن منابع و مآخذ، نشانی سایت‏های اختصاصیِ ادیان و جنبش‏های نوپدید را در خود جای داده، به معرفی دیگر مراکزی که در این زمینه به پژوهش اشتغال دارند، پرداخته‏اند.
مطالبِ این حوزه نیز دارای تنوع بسیاری است. برخی را کسانی نگاشته‏اند که دارای نگاهی جانبدارانه به موجودیت این ادیان بودند و در لابلای کلمات آنها نوعی دفاع مطلق دیده می‏شود. برعکس، بخشی از مطالب از سوی مخالفان و گاه ارباب دین‏های سنتی بر ضد این حرکت‏ها نوشته شده‏اند که البته هر دو مجموعه در جای خود حاوی نکات ارزشمندی هستند که در بررسیِ این موضوع باید از تمامی آنها سود جست، و در نهایت گروه سومی هستند که نگاهی پدیدار شناختی دارند و در کاوش‏های خویش در پی مبانی، اصول، خاستگاه و چرایی این پدیده هستند.
در این میان، برخی به طرح مباحث نظری و کلیات می‏پردازند و اصولاً جنبه معرفت‏شناختی دارند و برخی در حوزه مطالعات موردی(1) وارد شده‏اند. برخی به زندگی‏نامه تحلیلیِ بنیانگذاران جنبش‏های نوپدید پرداخته‏اند؛ و برخی دیگر با نگاهی جامعه‏شناختی به آسیب‏شناسیِ این پدیده و ره‏آورد و برآیندِ آن توجه کرده، تحلیلی جامعه شناختی و گاه روان‏شناسانه از زیرمجموعه این پدیده و افرادی که به آن‏ها می‏پیوندند ارائه می‏کنند. مقاله حاضر که ترکیبی از دو نوشتار به قلم دو تن از استادان و محققان این حوزه است، در عین اختصار، دارای مطالب و اطلاعات ارزشمندی است که می‏تواند در به دست دادن نگاهی اجمالی و کلی به این پدیده برای خوانندگان مفید افتد.
شاید خوانندگان ارجمند ارائه تعریفی جامع و مانع از ادیان جدید را انتظار داشته باشند، امّا نظر به نگاه‏های مختلف در تعریف ادیان جدید که عبارت‏اند از تعریف‏های الهیون، جامعه‏شناسان دین، تاریخ‏شناسان ادیان، روان‏شناسان دین و دین‏پژوهان در این نوشتار کوتاه به آنچه در لابلای این دو مقاله ترجمه شده ذیل است اکتفا می‏شود و اگر ابهامی در تعریف موضوع باشد در مقالات آتی که به تعریف ادیان جدید اختصاص خواهد داشت، زدوده خواهد شد.
درباره مقاله دکتر گاردون ملتون ذکر این نکته لازم است که سیر تاریخی مطالعه ادیان جدید یا جنبش‏های نوپدید دینی در این نوشتار به خوبی بیان شده است؛ به خصوص که نویسنده در این زمینه از شخصیت‏های اصلی به حساب می‏آید و همین بر غنا و اعتماد به آنچه نوشته، می‏افزاید. کتاب‏شناسیِ انتهای مقاله برای تحقیقات و کسب اطلاعات بیشتر بسیار مفید خواهد بود.
بی‏تردید، در این ترجمه نارسایی‏هایی وجود دارد که از جمله باید به اسامی فارسیِ جنبش‏ها اشاره نمایم. امید می‏رود در ادامه راه با کسب نظرها و پیشنهادهای اساتید و خوانندگان ارجمند به نام‏های معیار و ثابتی دست یابیم. به هر حال، نوبودن موضوع و کاستی‏های موجود در برخی آثار ترجمه‏شده در این زمینه که در بعضی از کتاب‏هایی که به تمامی ادیان دنیا می‏پردازند، ارائه شده‏اند، روند تحقیق در زمینه ادیان جدید را با دشواری مواجه می‏سازد که با امید به رفع ابهامات، برآیندی بهتر را پیش‏بینی می‏کنیم.
______________________________
1. case study
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1درآمدی بر جنبش‏های نوپدید دینی
اِلین بارکر(1)
1. جنبش‏های نوپدید دینی چه هستند؟
«جنبش‏های نوپدید دینی»(2)(NRMs)، «ادیان بدیل»(3)، «مذاهب»(4) یا «فرقه‏ها»(5) همگی اصطلاحات و تعاریفی فنی در حوزه علوم اجتماعی هستند. در این نوشتار مقصود از اینها گروه‏هایی هستند که از زمان جنگ جهانی دوم در شکل کنونی‏شان ظاهر شدند و از آن جهت نیز دینی محسوب می‏شوند که به برخی پرسش‏های غایی‏ای پاسخ می‏دهند که ادیان اصیل در پی پاسخ‏گویی به آن‏ها هستند. پرسش‏هایی چون؛ آیا خدایی هست؟ هدف زندگی چیست؟ بعد از مرگ چه بر ما می‏رود؟ این تعریف شامل ادیان «الحادی» و فلسفه‏هایی نظیر اشکال گوناگون بودیسم و بخشی از نهضت بالقوه بشری(6) است که به هوادارانش تعلیم می‏دهد تا خدا را «در درون خویش» بجویند. اندیشمندان و محققان در پی آنند تا از اصطلاحات و اسامی خنثی و بی‏طرف درباره این گروه‏ها نظیر نهضت‏های نوپدید دینی، MRMS، اقلیت‏ها یا ادیان بدیل استفاده کنند، ولی رسانه‏ها و افکار عمومی واژه «فرقه» را به کار می‏برند که دارای اشاره‏های تلویحی می‏باشد و اغلب از عقاید عجیب و غریب، اعمال شیطانی و اغوا کننده، کنترل ذهن و اجبار روانی و احتمالاً سوء استفاده‏های جنسی و گرایشات مجرمانه حکایت دارد.
در این میان، معروف‏ترین جنبش‏هایی که اصطلاح «فرقه» را برای آن‏ها بسیار به کار
______________________________
1. خانم پروفسور الین بارکر (Eileen Barker)، استاد جامعه‏شناسی با گرایش ویژه به مطالعه ادیان در مدرسه علم اقتصاد لندن (London school of Economics) اشتغال داشته، بنیانگذار و رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان جدید در انگلستان می‏باشد. برخی از دلمشغولی‏های پژوهشی او عبارتند از ادیان جدید، تحولاتِ در ادیان، در دوره بعد از کمونیسم و پلورالیسم در اروپا است. بیش از 160 اثر از او به چاپ رسیده است که از جمله آن‏ها کتابی است تحت عنوان The Making of a Moonieکه برنده جایزه کتاب برتر انگلستان شد و نیز کتابی با عنوان New Religious Movements که به زبان‏های مختلف در سراسر دنیا برگردانده شده است.
2. New Religious Movements (NRMs)
3. Alternative Religion
4. Sects
5. Cults
6. Human Potential Movement
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
می‏برند و از رواج عمومی برخوردارند، جنبش‏های کلیسای اتحاد(1) یا مون‏ها،(2) جامعه بین‏المللی برای وجدان کریشنا(3) یا هیْر کریشنا(4)، علم‏شناسی(5)، جنبش راجنیش(6) و خانواده(7) (که زمانی تحت عنوان فرزندان خدا(8) شناخته می‏شد) می‏باشند.
2. تنوعِ جنبش‏های نوپدید دینی
در طول تاریخ، تمام ادیان در دوره خودشان دینی جدید محسوب می‏شدند؛ مسیحیت، اسلام، زرتشت و متدیسم همه روزگاری جدید بودند. از این رو تعجبی ندارد، اگر برخی خصوصیات و ویژگی‏های ادیان جدید و جنبش‏های نوپدید دینی از این ادیان نیز حکایت کنند. آنچه شاید درباره جنبش‏های نوپدید دینیِ دنیای معاصر بیشتر مورد توجه است تنوع بی‏شماری است که در میان آن‏ها وجود دارد. اغلب جریان‏های اولیه در غرب، نظیر بیدارباش‏های عظیم(9) در امریکا یا مذاهبی مانند علم مسیحی،(10) شهود یهوه(11) و مورمون‏ها(12) که در قرن نوزدهم ظهور کردند، در برخی زمینه‏ها با سنت یهودی ـ مسیحی اشتراکاتی دارند، امّا جریان‏های کنونی علاوه بر این‏که شامل جنبش‏هایی است که ابعادی از مسیحیت، اسلام، هندوئیسم، بودیسم و شینتو را در خود دارد، ملغمه‏ای است از این ادیان به اضافه مجموعه‏ای متنوع از ایده‏ها و باورها که عبارت‏اند از روان‏شناسی‏ها، تخیلات علمی، بت پرستی جدید(13) و شیطانیسم(14).
این تنوع نه تنها در سنت‏هایی است که این جنبش‏ها از درون آن‏ها سربرآورده‏اند، بلکه در اعمال، سازمان و تأثیراتی که می‏توانند بر روی افراد و جامعه داشته باشند، نیز وجود دارد. رهبران ممکن است غنی یا فقیر بوده، از آن‏ها به مرشد،(15) پیامبر، معلم، موعود، خداوند، آلهه و خدا یاد کنند. اعضای این جنبش‏ها ممکن است پیر یا جوان، سفید یا سیاه و غنی یا فقیر باشند. بعضی در حومه شهرها، بعضی دیگر در خانه‏های جداافتاده از شهرها و عده‏ای در آپارتمان‏های داخل شهر زندگی می‏کنند. آنان ممکن
______________________________
1. Unification Church
2. Moonies
3. International Society for Krishna Consciousness
4. Hare Krishna
5. Scientology
6. Rajneesh movement
7. Family
8. Children of God
9. Great awakings
10. Christian Science
11. Yehovah''s Witnesses
12. Mormons
13. Neo Paganism
14. Satanism
15. Guru
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
است در پی ارضای خوش‏گذرانی‏های جنسی خویش و یا پی‏ریزی یک زندگی زاهدانه و ریاضت‏کشانه پرآوازه باشند. ممکن است شمار اعضای این جنبش‏ها از صدها هزار نفر تا کمتر از تعداد انگشتان دست باشد و یا مانند کلیسای انگلیکن باشد که از کشیش‏ها، معتقدان دلباخته، عبادت‏کنندگان گاه‏گاهی، و اعضای رسمی تشکیل شده است. بسیاری از این جنبش‏ها نیز دارای سطوح مختلفی از اعضا هستند که از فعال‏ترین عضوها تا بازدیدکنندگان هرازگاهی یا هواداران علّی طبقه‏بندی می‏شوند. برخی از این جنبش‏ها حقیقتا یا بالقوه خطرناک و برخی دیگر کاملاً بی‏خطرند. خلاصه این‏که، تقریبا تنها اصطلاح عامّی که برای آن‏ها می‏توان به‏کار برد، همین برچسب «جنبش‏های نوپدید دینی»(1) یا در برخی مواقع، «فرقه» است.
3. ویژگی‏های مربوط به جنبش‏های نوپدید دینی
با این حال، برخی ویژگی‏ها که در یک جنبش پیدا می‏شوند، علاوه بر جدیدبودن، دینی هم هستند؛ اولاً: بنابر تعریفی که ارائه می‏شود، اغلب اعضای این جنبش‏ها نوگرویدگان نسل اول هستند که مانند تمام تازه گرویدگان بسیار پرشور، فعال، و حتی تعصبی‏تر از کسانی نشان می‏دهند که در دینی متولد و پرورده شده‏اند. ثانیا: عضو گیریِ آنها غیرمعمول و از میان کلیت جامعه می‏باشد، مثلاً جنبش‏هایی که حوالی دهه 1970 ظاهر شدند، به طرز نامتناسبی در میان بزرگ‏سالانی از طبقات متوسط که تا حدودی از تحصیلاتی بالاتر از حد متوسط برخوردار بودند، بروز کرده‏اند. اگر کسی برای اندک زمانی به کارکردهای برخورداری از یک گروه از جوانان بی‏تجربه پرشور که دلواپس مسؤولیت‏هایی چون پرداخت وام و یا تعلقاتی نظیر داشتن اولاد یا سرپرستیِ سالمندان نیستند، بیندیشد، از همان ابتدا و خیلی سریع می‏تواند رفتارهای چنین گروه‏هایی را حدس بزند. ثالثا: در میان این جنبش‏ها اغلب یک بنیان‏گذار یا رهبریِ با اقتدار و فرهمند وجود دارد؛ به این معنی که او (که گاهی یک زن است) در قید و بند هیچ سنت و قانونی نیست و حتی هوادارانش برای او این حق را قائلند که درباره تمامی امور زندگی آن‏ها حکم صادر کند و این که با چه کسی ازدواج کنند؟ بچه داشته باشند یا خیر؟ چه کاری را پیشه خود سازند؟ چه نوع پوششی داشته باشند؟ چه غذایی بخورند؟ کجا زندگی کنند؟
______________________________
1. NRMs
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
و حتی شاید این‏که باید زندگی کنند یا خیر؟ رابعا، ادیان جدید در مقایسه با ادیان قدیمی‏تر سعی دارند که برداشت‏های دقیق‏تری از حقیقت ارائه کنند که با نسل‏های دوره‏های گوناگون سازگار و منطبق باشند. خامسا: از امور رایج در میان این جنبش‏ها مرزبندی شدید میان «آن‏ها» و «ما» است که دومی به طور همگونی، خیر و خدایی، و اولی به همین میزان و ترتیب، بد و شاید شیطانی است. سادسا: در سطح کلان جامعه، اغلب (و نه همیشه) نوعی سوء ظن و یا دشمنی نسبت به آنچه این جنبش‏ها به عنوان بدیل و جانشین ارائه می‏کنند، وجود دارد.(1)
دگرگونی‏های جنبش‏های نوپدید دینی
به رغم غفلتی که اغلب صورت می‏گیرد، به قدرکافی روشن است که ادیان جدید، در مقایسه با ادیان قدیمی بسیار سریع‏تر، دستخوش دگرگونی و تغییر می‏شوند. صرفا به دلیل از دست‏رفتن یک امتیاز یا گذشتِ سال‏ها نسل دوم و نسل‏های بعدی به دنبال منابعی برای زمان و سرمایه می‏گردند و «عقاید و اعمال» جنبش را زیر سؤال می‏برند. بنیان‏گذاران خواهند مرد و ساختار حاکمیت ممکن است بسیار دیوان‏سالارانه و کلیشه‏ای گردد. باورها، به ویژه باورها و غیب‏گویی‏های مبتنی بر تجربه مانند فرارسیدن هزاره، چه بسا روزآمد یا دچار تفسیر مجدد یا تغییر گردند و مرزبندی‏های اعضا و دیگران کم‏رنگ شود. به سبب این دگرگونی‏ها و نیز از آن جهت که جنبش برای افراد بیرونی و غیرعضو بیشتر شناخته شده، در نتیجه ترس آن‏ها کمتر می‏گردد، دشمنی‏ها رو به کاهش می‏نهد. (اگرچه چنین موردی به هیچ روی مصداق نداشته است.)
______________________________
1. برای کسب اطلاع بیشتر درباره تنوع و برخی دیگر از ویژگی‏های مشترک جنبش‏های نوپدید دینی به منابع زیر مراجعه کنید:
1) Barker, Eileen, New Religious Movements: A Practical Introduction, London: HMSo (and edition 1999).
2) Dawson, Lornel. (ed) Cults in Context: Readings in the Study of New Religious Movements, Toronto: Canadian Scholars'' Press. (1996).
3) Melton J. Gordon, Encyclopedic Handbook of Cults in America (Revised and Updated Edition) New York & London: Garland Prass (1992).
4) Miller Timothy (ed) America''s Alternative Religions, Albany NY: University of New York Press. (1995).
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ملحق شدن به یک جنبش نوپدید دینی
اغلب می‏پرسند که چرا مردم به ادیان جدید می‏پیوندند؟ چرا به عنوان نمونه، یک جوان تحصیل‏کرده که آینده‏ای روشن پیش روی خویش دارد، همه چیز را به کناری می‏نهد و رابطه‏اش را با خانواده بسیار مستحکمِ خود قطع می‏کند تا در روز، هجده ساعت را برای پول‏دارشدنِ یک میلیونر توطئه‏گر! به فعالیت بپردازد، در حالی که خود در فقری زندگی می‏کند که هرگز با آن مأنوس نبوده است و احتمالاً با کسی ازدواج نماید که به زبانِ او سخن نمی‏گوید و تا قبل از انتخاب آن دختر از سوی رهبر جنبش برای او، هیچ‏گاه وی را ندیده است. یک پاسخ مناسب که معمولاً آن فردِ تازه گرویده و نیز خانواده و رفیقانش برای فرار از مسؤولیت، دارند ادعای «شستشوی مغزی»(1) یا کاربرد فنونی است که مقاومت‏ناپذیر و غیرقابل تغییر هستند. البته کاملاً درست است که برخی جنبش‏ها مانند بیشتر گروه‏های تبلیغِ انجیلی، که معتقدند باید دیگران را نسبت به واقعیتِ خودشان متقاعد سازند، فشارهای قابل توجهی را در بر اعضای بالقوه خویش وارد می‏سازند؛ آنان ممکن است برای تشویق فرد بی‏گناه برای ملحق شدن به جنبش چه بسا او را زیر بمباران سخنانِ عاشقانه و محبت‏آمیز (که با هیمنه تمجید و ظاهرسازی همراه است) قرار دهند و او را منزوی، یا به انجام گناه متقاعد سازند و در این راه از به‏کارگیری روش‏های گوناگون دیگر هم ابایی نداشته باشند، اما باید اذعان داشت که این روش‏ها:
الف. با روش‏هایی که اعضای یک نهاد در مواقع دیگر در تلاش برای کنترل مردم به کار می‏گیرند، هیچ تفاوتی ندارد.
ب. به اندازه‏ای که خود جنبش انتظار دارد یا مخالفان جنبش برای قبولاندن آن به ما ادعا می‏کنند، مؤثر نیستند.
در اواخر دهه 1970 که اتهام شستشوی مغزی درباره مورمون‏ها در اوج خود بود، «احوالات» بیش از هزار نفر را تعقیب کردم. آنان چنان نسبت کلیسای اتحاد متقاعد شده بودند که در پی شرکت در یکی از کارگاه‏های منطقه‏ای در تعطیلات پایان هفته بودند که گمان می‏رفت یک عملیات کنترل ذهن غیرقابل مقاومتی در آن اتفاق افتد. یافته‏هایم نشان دادند که نود درصد از شرکت‏کنندگان در آن کارگاه نه تنها قدرت تصمیم‏گیری یافتند که عملاً تصمیم گرفتند تا عضو این جنبش نشوند. علاوه بر این، از میان کسانی که
______________________________
1. Brainwashihg
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به عضویت درآمدند، اکثریت بنا به خواستِ خود ظرف دو سال جنبش را ترک کردند.(1) این سطح بالای رویگردانی که از نظر برخی دیگر از اندیشمندان قضیه‏ای رایج در تمامِ گروه‏هایی است که به انجام کارهای فشرده و افراطی برای جذب عضو جدید دست می‏زنند، مورد انکار دو طیف است: خود گروه (به سبب این‏که نمی‏خواهد کسی از عدم موفقیت وعده‏هایی که گروه داده است، سر درآورد) و مخالفان این گروه‏ها که در آرزوی جاافتادن نظریه شست‏وشوی مغزی هستند؛ به ویژه وقتی که پای پرداخت مبلغ زیادی پول در میان باشد و والدین تحت تأثیر حرف‏هایی نظیر این قرار گیرند که اگر به فرزندان‏تان عشق می‏ورزید و می‏خواهید آن‏ها را حفظ کنید و از ربوده‏شدن به دست گروه‏ها مصون دارید و آن‏ها را «منصرف» کنید یا از «سرپیچی‏های آن‏ها بکاهید»، باید به این افراد بپردازید.
اگر توضیح شست‏وشوی مغزی یا کنترل ذهن در پرتو ارائه دلیل و شواهد، قانع کننده نیست، پس چه توضیحاتی را باید به جای آن نشاند. جامعه‏شناسانی که به مطالعه درباره فرآیند عضویت یک فرد در یک گروه پرداخته‏ند به این نتیجه رسیده‏اند که تعامل میان فرد و گروه به ارزیابی‏ها و بررسی‏های بیشتری نیازمند است و با توجه به فاصله زیاد جنبش‏های مختلف و افراد گوناگون، توضیح و تفسیر واحد کفایت نمی‏کند. اکثریت بسیار بالایی از مردم به‏شدت از ملحق‏شدن به ادیان بدیل گریزان‏اند. (من خودم حدود پنجاه گروه را که درباره آن‏ها مطالعه کرده‏ام به طرز بارزی قابل مقاومت یافتم)؛ برخی از مردم نیز به یک یا چند گروه می‏پیوندند، در حالی که عده‏ای دیگر با درجات متفاوتی جذب آن‏ها می‏شوند؛ تعدادی ممکن است ترغیب شوند که تقریبا به تمامِ گروه‏ها بپیوندند، اما به نظر می‏رسد که این افراد خود را چندان نسبت به گروه، متعهد احساس نکرده، هر لحظه احتمال می‏رود که از نظر خود برگردند و در یک مدت زمان بسیار کوتاهی چه بسا به سراغ گروهی دیگر بروند.
از این واقعیت که اعضای جنبش‏های نوپدید دینی فاقد صلاحیت برای عضوگیری یا حفظ تمامی کسانی هستند که وقت و انرژی خودشان را صرف آن‏ها می‏کنند (از جمله برخی از فرزندان خودشان) این نکته مهم را باید دریافت که آنچه آنان ارائه می‏کنند تنها
______________________________
1. Barker, Eileen, (1989) The Making of a Moonie: Brain washing or choice? Oxford: Basil Blackwell; veprinted by Gregg Revivals, Aldershot, 1993.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«مشاغلی» برای برخی از مردم است. به عبارت دیگر، اگر در پی آن هستیم که بفهمیم چه چیزی در حال انجام است، نباید نگاهمان را به جاذبه‏های هدفدار جنبش محدود کنیم، بلکه باید به مردمی که به آن‏ها ملحق می‏شوند نیز توجه نماییم. ممکن است آن افراد برای فرار از چیزی، احتمالاً یک خانواده دوست‏داشتنی اما ناهمگام با زمان یا رفاقت نامطلوب یا زندگی غیرجالب و غیرمتعهدانه، به اینها ملحق شوند. آنان ممکن است به این باور رسیده باشند که ادیانِ سنتی، خسته کننده، ملال آور، ریاکار و فاقد احساس هستند و یا زندگی در یک جامعه بزرگ چیزی را به جز یک فرصت برای مهره‏ای ناچیز بودن در یک موش‏دوانیِ وسیع، غیر شخصی و مادی به ارمغان نمی‏آورد. برخی ممکن است «جویندگانی» باشند که جویا (یا آماده) ارتباطی نزدیک‏تر با خدا یا جهانی بهتر هستند. (احتمالاً اینان چنان ترغیب شده‏اند که گویی می‏توانند در برپایی ملکوت آسمان بر روی زمین نقشی را ایفا کنند.) شاید آنان مجذوب این عقیده شده‏اند که ما به یک اجتماع دوستانه متشکل از افراد هم‏فکر و دارای ارزش‏های مشترک تعلق داریم که در جامعه بزرگتر وجود ندارند. عده‏ای هم‏جذابیتی در این ادعا مشاهده کرده‏اند که می‏توانند با پیدا کردنِ «خودهای حقیقیِ»(1) خویش به زندگی و روابط خودشان رونق بخشند.
خطرهای ناشی از جنبش‏های نوپدید دینی
این جنبش‏ها جاذبه‏های گوناگونی را در میان جوانان و ـ امروزه ـ در میان نوجوانان از خود بروز داده‏اند، اما هیچ‏گاه نتوانسته‏اند به وعده‏هایی که داده‏اند جامه عمل بپوشند و بر این اساس عضویت در یک دین جدید رو به افول می‏نهد. قبل از پرداختن به این مسأله، شاید کلمه‏ای در باب هشدار نسبت به آن‏ها سودبخش باشد. از اوایل دهه 1970 شاهد رشد جنبش «فرقه ستیز»(2) هستیم که خود را وقف کنترل، محاصره یا دست‏کم هشدار به مردم در باره خطرهای ناشی از جنبش‏های نوپدید دینی کرده است. گروه‏های ضدِ فرقه‏ای و اعضای آن‏ها به نحو قابل توجهی با هم تفاوت دارند؛ گاهی والدینی هستند که به شدت دلواپس و نگران از دست‏دادن دلبندان خود در صورت عضویت آن‏ها در یکی از این جنبش‏ها هستند؛ گاهی اینان حرفه‏ای‏هایی هستند که برای دستیابی
______________________________
1. True Selves
2. Ant. Cult Movement (ACM)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به منفعت مالی چهره‏ای بد و خطرناک از جنبش‏های نوپدید دینی ارائه می‏کنند.(1) جنبش ضد فرقه‏ای به خاطر نگاه خصومت‏آمیزش به ادیان جدید از درک جنبه‏های به‏هنجارین و مثبت این جنبش غافل و ناکام می‏ماند و از این رو همیشه بر روی نکات بسیار منفی انگشت می‏نهد که خوراک مناسبی برای مطبوعات و رسانه‏ها می‏گردد؛ همانهایی که همیشه به دنبال کسب منافع از راه پرداختن به ماجراهای احساس‏برانگیز یا غیرمعمول هستند و بسیاری از ما آن‏ها را بر گزارش پدیده‏های عادیِ جامعه ترجیح می‏دهیم. در نتیجه، با شنیدن اعمال مجرمانه و ضداجتماعی درباره جنبش‏های نوپدید دینی، بلافاصله چنین فرض کنیم که اینها نمونه‏های بارزی هستند و در دیگر اعمال خلافی که از نظر جامعه پذیرفته نیستند، نیز احتمال انتساب آن‏ها به اعضای این جنبش‏ها در مقایسه با افراد غیرعضو بیشتر است، اگرچه اعضای این جنبش‏ها آن اعمال را مقبول نشمارند. گاه در مطبوعات با تیتری تحت عنوان «عضو فرقه خود را می‏کشد» مواجه می‏شویم، اما به‏رغم این واقعیت که شمار خودکشی در سطح عموم مردم می‏تواند دو برابر تعدادی باشد که در فلان فرقه اتفاق می‏افتد، هرگز نمی‏شنویم که کسی اعلام کند «یک انگلیکن خودکشی می‏کند»!
بدون شک نمونه‏هایی از قتل یا ارتکاب خودکشی وجود داشته‏اند؛ رسانه‏ها به طور مدام نمونه‏های تراژیک و دردآوری را از جنبش جنستون،(2) معبد خورشیدی،(3) آیوم شینریکیو(4) و دروازه بهشت(5) یادآور می‏شوند، اما باید توجه داشت که دامان اکثریت قریب به اتفاق جنبش‏های نوپدید دینی از این گونه اعمال زشت و وحشتناک پاک است و بسیاری از مرگ‏ها در قالب ادیان قدیمی و سنتی صورت گرفته است.
البته وقتی این جنبش‏ها ویژگی‏هایی را از خود بروز می‏دهند، از قبیل، پافشاری بر این نکته که آنان افراد برگزیده هستند و حقیقت تنها نزد آنهاست، در این صورت اگر رهبرِ جنبش پاسخ‏گو نباشد و ساختار حاکمیتی شکل گیرد که تبعیت و فرمانبرداریِ بی چون و چرا را بطلبد و وابستگی مادی، معنوی و اجتماعیِ روزافزون را رواج دهد و یا (به‏ویژه) گروه را از بدنه جامعه (چه به لحاظ جغرافیایی، یا اجتماعی) جدا کند، اینها همه می‏تواند
______________________________
1. Bromley, David G. and Jeffrey K.Hadden (eds) The Handbook on cults and Sects in America, Cparts A&B) Greenwich CT & London: JAI Press (1993)
2. Jonestown
3. Solar Temple
4. Aumshinrikyo
5. Heaven''s Gate
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
علایم یک خطر بالقوه تلقی گردد. ناگفته نماند که هر جنبش مشکلات واقعی خاص خود را دارد؛ یکی ممکن است از اعضای خود «پول» طلب کند و دیگری از قدرت کار آن‏ها بهره‏کشی نماید؛ آن سه دیگر چه بسا از اعضایش انتظار داشته باشد که یک زندگیِ بدون همسر در پیش گیرند و آن دیگری از آن‏ها بخواهد در خوش‏گذرانی جنسی غوطه‏ور شوند. برخی جنبش‏های نوپدید دینی ترس و احساس گناه را برمی‏انگیزانند و برخی دیگر هرگونه احساس مسؤولیت را می‏زدایند. به ندرت، یک جنبش نوپدید دینی ممکن است اعضایش را به سمت یک زندگی پر از فریب، قساوت و جرم سوق دهد.
چالش جنبش‏های نوپدید دینی
کسانی که در قبال جوانان احساس مسؤولیت می‏کنند، چگونه می‏توانند خود را برای برخورد با این پدیده آماده سازند؟ نه غفلت و نه «داستان‏های بی‏رحمانه» ناشی از احساسِ سرریز کرده هیچ یک کمکی نمی‏کند. مؤثرترین آمادگی، آموختن و آموزاندن است، تا نه تنها مطمئن شویم که مردم از مشکلات بالقوه ناشی از برخی این جنبش‏ها آگاهی یافته‏ند؛ که هم‏چنین با جاذبه‏های این گروه‏ها نیز آشنا شده‏اند. آن جذابیت شاید چیزی فراتر از صِرف سخن‏گفتن از مشکلات الهیاتی و یا اخلاقی در دنیای عرفیِ کنونی نباشد؛ ممکن است سخن گفتن از فرصت و فراغتی برای ساخت جهان بهتر یا ارتقای سطح روابط و بهبود بخشیدن به آن باشد. معلمان و کسانی که رهبری جوانان و نوجوانان را بر عهده دارند، ممکن است به تشکیل و سازمان‏دهی مباحثات جمعی‏ای علاقه نشان دهند که برخی از مسایل و پرسش‏هایی که جنبش‏های نوپدید دینی مطرح ساخته‏اند، با دقت و وسواس بررسی شوند. بسیاری از مردم خواهان جهانی بهتر هستند، اما آیا خود را وقف خدمت‏گزاری به یک مراد و مرشد نمودن ضرورتا بهترین راه رسیدن به این هدف است؟ آیا ابزاری بدیل برای آنچه این جنبش‏ها برای ارتقاء، یا ایجاد روابط بهتر با دیگر همنوعان پیشنهاد می‏کنند، وجود ندارد؟ در اینجا مباحثی، از جمله مسأله نقش آفرین بودن، نیز مطرح است که می‏تواند به آگاهیِ بیشتر به روش‏هایی منتهی شود که به واسطه آن‏ها چه‏بسا افرادی بی‏دلیل تحت تأثیر واقع می‏شوند. تأثیرپذیری از شور و التهاب‏های آرمان‏گرایانه هواداران نمونه‏ای از این دست است، اگرچه به اندازه مهارت‏های عجیبِ کنترل ذهن نمی‏باشد.(1)
اگر دانش‏آموزی، با یکی از بستگان یا دوستان به عضویت یکی از این جنبش‏های نوپدید دینی درآمد، چه باید کرد؟
شاید مهم‏ترین کاری که بستگان، دوستان و همه کسانی که نسبت به چنین فردی احساس مسؤولیت می‏کنند باید انجام دهند، حفظ ارتباط با اوست. با این کار، او را (چه زن یا مرد) قادر می‏سازیم که به روایت‏های بدیعی که از واقعیت ارائه می‏شود، دسترسی پیدا کند. اگر با تصمیم او موافق نیستیم، قطع تمام روابطِ خود با او یا قرار دادن او در معرض بمباران شدید اتهامات، یا لیست کردن اعمال شیطانی و بد آن فرقه فایده‏ای نخواهد داشت. فقدان اطلاعات، یا داشتن اطلاعات غلط هر دو به عکس‏العمل نامناسب منجر می‏شود و بهتر آن است تا حدامکان برشناخت و درک خود درباره آن فرقه خاص و نیز درباره فرد مورد نظر و ترس‏ها، روحیات و وضعیت کنونیِ او بیافزاییم و از این طریق شاید بتوانیم جایگزینی مناسب را برای زندگی در آن فرقه به وی پیشنهاد کنیم. در مواقعی هر چند نادر شاید بهتر باشد از کمک سرویس‏های اجتماعی، یا قانون استفاده کنیم. در عین حال، باید این را نیز در نظر داشت که در یک جامعه مردم سالارِ تکثرگرا افراد بالغ حق دارند خود آنچه را می‏خواهند بدان باور داشته باشند، برگزینند و آن‏گونه که می‏پسندند زندگی کنند؛ البته تا آنجا که از حریم قوانین آن سرزمین پا را فراتر ننهند.(2)
______________________________
1. برای کسب اطلاعات بیشتر و پرسش‏هایی که ممکن است مطرح باشد به منبع ذیل مراجعه نمایید:
Eileen Barker, New Religious Movements: A practical Introduction
2. اطلاعات بیشتر در این زمینه را می‏توانید از مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان جدید (INFORM) که یک مرکز خیریه وابسته به مدرسه علوم اقتصادی لندن است، بیابید. این مرکز با حمایت وزارت کشور و کلیساهای اصیل در سال 1988 تأسیس شد و اطلاعات جامع و روزآمدی درباره ادیان جدید ارائه می‏کند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
2 مطالعات ادیان جدید؛ گذشته و حال
گاردون مِلتون(1)
دانش «مطالعات ادیان جدید» به عنوان یک حوزه مستقل و یک تخصص ویژه در عرصه مطالعات دینی و جامعه‏شناسی دین از دهه 1970 مطرح شد و از آن زمان تا کنون صدها کتاب و هزاران مقاله برای فهم سرشت و ماهیت این ادیان نوشته شده که به ارزیابی‏نقش احتمالی آنها در قرن آینده پرداخته‏اند. در سال 1970 تعداد افرادی که در این زمینه کار می‏کردند از تعداد انگشتان دست فراتر نمی‏رفت، اما امروزه صدها دانشمند دل‏مشغولیِ اصلی و اولیه‏شان تحقیق و نوشتن در این زمینه است و بسیار بیشتر از این تعداد در همین حوزه در حال فعالیت هستند. در همان سال به ندرت مطلب، مقاله یا تریبونی پیدا می‏شد که به آن موضوع بپردازد، اما امروزه همایش‏های گوناگون، حوزه‏ها و فضاهای جدید و متنوعی را در عرصه مطالعات ادیان جدید طرح می‏کنند و به تریبون‏هایی تبدیل شده‏اند که به تداوم این بحث‏ها کمک می‏کنند.
با این همه، پرسش این است که «آیا چیزی آموختیم؟»، «آیا پیشرفتی در این مطالعات داشته‏ایم؟» شاید جالب‏ترین مسئله، همین جهان پسامدرنی باشد که پیش روی ماست؛ آیا ما باید آن را پیشرفت بدانیم یا خیر؟ البته می‏توانیم ادعا کنیم که ما تعریف‏هایی پراکنده و تفکیک‏شده‏ای را ارائه کرده‏ایم که، برطبق ارزیابی‏های صورت گرفته، برخی از آنها به کم‏ارزش کردن موضوع انجامیده و در برخی مواقع جامعیت آنها ناکافی بوده است. برای دریافت و درک جهت‏گیری‏های موجود در نگاه خودمان به ادیان جدید باید به برخی مسائل اساسی‏ای که به سرشت، ماهیت و اصل موضوع مورد بحث برمی‏گردند، دست‏اندازی کرد:
1. نکته اول این است که مطالعات ادیان جدید در دهه 1970 یعنی زمانی که
______________________________
1. پروفسور گاردون ملتون (Gordon Melton) از محققان و استادان این حوزه است که کتاب‏ها و مقالات متعددی تاکنون از او به چاپ رسیده است. این مقاله توسط نویسنده در سال 1999 در کنفرانسی در مرکز مطالعات ادیان جدید در ایتالیا ارائه شده است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مطالعات ادیان و پژوهش‏های اجتماعیِ ناظر به دین سر برآوردند، به عنوان یک شاخه مستقل بروز یافتند. از همان آغاز حوزه‏ای چند رشته‏ای به نظر رسید که براساس موضوع با هم پیوند خوده‏اند که حتی به لحاظ روش‏شناختی و جهت‏گیری نیز رویکردِ واحدی نداشتند.. در درون آکادمی‏ها مطالعه ادیان جدید تداخل پیدا کرد؛ مثلاً مطالعات ادیان شرق، ادیان زنان و مکتب راز گشایی با هم درآمیختند. افرادی نیز به عنوان انسان شناس، جامعه شناس و روان‏شناس در این کار وارد شدند. از این رو، بر سر موضوعات اتفاق‏نظری وجود نداشت، با این حال و با وجود تمامِ این اختلاف نظرها از وقتی که اصطلاح «ادیان جدید» یا «جنبش‏های نوپدید دینی» به جای اصطلاح «فرقه‏ها» مطرح شد، پیشرفت و تحول زیرکانه و جالب توجهی در عرصه مطالعات ادیان جدید رخ داد.[19]
ایجاد مطالعات ادیان جدید به عنوان یک رشته مستقل بر دو پیشینه استوار است:
الف. رشته قدیمیِ تاریخ ادیان.
ب. مطالعه فرقه‏ها (Cults) که در جامعه‏شناسی و الهیات به یک مسأله محوری تبدیل شده بود.
در طی این قرن، مطالعه در زمینه ادیان جهان، ما را به صف‏آرایی خیره‏کننده عقاید و اعمالی که آدمیان از آنها پیروی می‏کنند، آگاه ساخت و جهت‏گیری پژوهشی و مطالعاتی ما را به این سمت رهنمون شد که دریابیم چه چیزی در این میان «امری عادی و بهنجار» است. دیدگاه‏های ناشی از مطالعات تطبیقی ادیان آشکارا تقویت شد و چونان توده‏ای از جنبش‏های مردمیِ قرن حاضر، جوامع بزرگی از ادیان بزرگ جهان را به سمت غرب سرازیر ساخت.
هم‏زمان، آزادی عقیده در غرب باعث تکثر و ازدیاد تعداد انتخاب‏ها و گزینش‏های دینی در درون آن فرهنگ شد. در ایالات متحده آمریکا، شمار مذاهب مختلف و فرقه‏های دینی از 87 در سال 1970، به 350 در سال 1900 و تقریبا به 2000 در این ایام رسید.[20] بیشترین تعداد از این دو هزار مذهب را گرایش‏ها و مذاهب مسیحی تشکیل می‏دهند (که شامل تمام 350 فرقه سال 1900 می‏باشد) اما درصد روزافزونی از آنها در میان دیگر ادیان در حال شکل‏گیری هستند. این مذاهب و گروه‏های دینی عبارتند از:
فرقه‏های مسیحی «غیر مذهبی یا فرقه‏ای»،(1) ادیان آفریقایی مانند وودو(2) و سانتریا(3) و حتی گروه‏های زیادی که از نگاه مذهبی غیردینی هستند، مانند کافران و انسان‏گرایان.
در آغاز این قرن برخی از اربابان کلیسا در آمریکا در این اندیشه فرو رفتند که آنچه در غرب در حال انجام است تنها تجزیه و تفرّق مسیحیت نیست، بلکه تعدادی عقاید و باورهای جدید و غریب دینی در این گستره در حال شکل‏گیری و بروز هستند؛ مانند علم‏گرایان مسیحی،(4) روح‏گرایان،(5) مورمون‏ها(6) و تئوزوفیست‏ها.(7) در دهه‏های 20 و 30 همه اینها در قالب فرقه‏هایی نظیر «صلح الهی پدر»(8) و شهود یهوه(9) با برچسب فرقه انحرافی (Cult) نام گذاری شدند و مجموعه‏ای از کتاب‏های ضد فرقه‏ایِ مسیحیان (از جمله پروتستان‏های محافظه‏کار) از اخطار و هشدار نسبت به بروز چنین گروه‏ها و گرایش‏هایی داد سخن دادند.[21] برای آنچه که در آمریکا واژه فرقه "Cult" به کار می‏بردند، در اروپا واژه مذهب (Sect)استعمال می‏شد.
اولین مطالعات غیر الهیاتیِ این «فرقه‏ها» زمانی بروز کرد که نخستین فعالان رشته جدیدِ جامعه‏شناسی دین و روان‏شناسی دین توجه خود را به گزینش‏های دینی اقلیت معطوف داشتند و چندین کتاب و مقاله را در دهه 1940 عرضه کردند. با پایان گرفتنِ جنگ جهانی دوم، مطالعه علمیِ دین بروز کرد و دوره‏های آموزشی و علمی‏ای درباره روان‏شناسی و جامعه‏شناسی دین برگزار شدند و نیاز به کتاب‏هایی که تمامِ اطلاعاتِ این زمینه را به اختصار در خود داشته باشند، به تولید چنین آثاری انجامید. این کتاب‏های درسی با تمام اختصاری که در آنها به کار رفته بود، اطلاعات ارزشمندی را در باره فرقه‏ها در خود جای داده بودند که پایه و بنیاد مطالعات بعدی در این زمینه شد. یک نمونه از درکی که از فرقه‏ها در یکی از این کتاب‏ها مطرح شده است، نگاه میلتون یانگر(10) است که در کتاب درسی‏اش تحت عنوان دین، علم و فرد(11) آمده است:
اصطلاح فرقه (Cult) کاربردهای مختلفی دارد که معمولاً به طور ضمنی از گروه کوچکی که در پی یک تجربه عرفانی است و فاقد هر گونه ساختار سازمانی بوده و از
______________________________
1. Nondenominational
2. Voudou
3. Santeria
4. Christian Scientists
5. Spiritualists
6. Mormons
7. Thesophists
8. Father Divine''s Peace
9. Yehovah''s Witnesses
10. Milton Yinger
11. Roligion Science The individal
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وجود یک شخصیت و رهبر فرهمند برخوردار است، حکایت می‏کند. برخی از این مؤلفه‏ها (مانند عرفان) ویژگی فرهنگی بودن آنها را برجسته می‏سازد که در این طرح طبقه‏بندیِ ما نامناسب و بی‏مسما است. به هر حال، ما نیازمند واژه‏ای هستیم که گروه‏هایی را که شبیه مذهب(1) هستند، شامل شود و در عین حال به لحاظ واژه‏شناسیِ دینی از یک گسست و جدایی شدید از سنت دینی حاکم بر جامعه حکایت کند. از این رو با به کار بردن واژه Cult گروه‏هایی را مد نظر قرار دادیم که در اوج افراطی‏گری نسبت به «کلیسای جهانی» قرار دارند. یک Cultاساسا کوچک، کوته زیست، اغلب بومی و بیشتر ساخته‏شده در پیرامون یک رهبری حاکم و غالب می‏باشد که به دلیل ناسازگاری باورها و اعمالش با اعمال سنتیِ حاکم بر جامعه و نیز به خاطر یافتن جانشینی برای رهبری فرقه، اغلب با مشکل مواجه است. فرقه‏ها اغلب کوچک باقی می‏مانند و به آسانی از هم می‏پاشند و تبدیل شدن آن‏ها به یک مذهب یا فرقه نهادینه‏شده و سازمان‏یافته بسیار نادر است. دلمشغولی اصلیِ فرقه‏ها مشکلات افراد بوده، توجه آنها به مشکلات اجتماعی بسیار اندک است. در مقایسه با با Sect در این‏جا هرج و مرج بیشتر و قوی‏تر است زیرا نظریه «رفتار درست» آنها (چه مقصود ترک گناه باشد یا اجرای عدالت اجتماعی) به مشکلی برای اتحاد و یکپارچگیِ اجتماعی مبدل می شود. فرقه‏ها «موجودات عجیب الخلقه» دینی هستند؛ در آنها گوناگونی‏های بسیار به چشم می خورد که بر الگوهای حاکم و غالب که به واسطه آنها آدمیان در پی حل مشکلات خود می باشند مبتنی هستند . فرقه‏های پاک و خوب در غرب رواجی ندارند، اکثر گروه‏هایی که فرقه نامیده می‏شوند از نوع Sect نیستند شاید بهترین نوع از این دست فرقه‏ها را گروه‏های گوناگونِ روح گرا و برخی گروه‏های «مسلمان» در میان سپاه پوستان آمریکایی تشکیل دهند.[22]
بسیاری از آنچه که جزو مطالعات ادیان جدید به حساب می‏آیند تعریف‏های یانگر را به چالش می‏کشند و درصدی از پیشرفت ما در زمینه مطالعات ادیان جدید را با این محک که هنوز نگاه ما به ادیان جدید با همان برداشت است، می‏توان سنجید!
دومین نکته با اهمیت‏تر که باید به آن توجه داشته، این است که ما با یک پرسش پایدار مواجه هستیم که هنوز راه‏حلی برای آن پیدا نکرده‏ایم؛ و آن این پرسش مهم است
______________________________
1. Sect
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
که ادیان جدید یا جنبش‏های نوپدید دینی کدامند؟
اجازه دهید با اندکی دل‏واپسی و اضطراب، به ارائه یک تعریف کاربردی بپردازم. در طی 35 سال گذشته، من با تقسیم‏بندی سه لایه سازمان‏های دینی کار کردم که آنها را طبقه اول، طبقه دوم و طبقه سوم می‏نامم؛ گروه‏های دینی اولیه یا طبقه اول گروه‏هایی هستند که از هواداران و پیروان خویش وفاداری دینیِ اولیه را می‏طلبند. آنها فرصت‏های منظم و مداومی را برای عبادت (یا چیزی معادل آن) فراهم می‏آورند و گروهی مرجع و مبنا هستند که فرد دین باور هویتش را از آن کسب می‏کند. این‏ها گروه‏هایی هستند که در گردونه حیات، کارهای اساسی و مهم مربوط به زندگی را سامان می‏دهند که از جمله آنها می‏توان ازدواج و مراسم مربوط به کفن و دفن اشاره کرد (از جمله این گروه‏ها به عنوان نمونه می‏توان از کلیسای متحد متدیست، کلیسای اتحاد و خانواده) نام برد.
گروه دینی ثانوی یا طبقه دوم؛ سازمانی است که به یک دسته از کارکردهای دینی بسیار محدود و معین مانند تعلیم و تربیت، تبشیر، انتشارات، خدمات اجتماعی، فعالیت‏های اجتماعی و غیره می‏پردازند، اما خدمات منظم و مداوم یک گروه اصلی و مبنا را ندارند. مانند: انجمن تبلیغی انجیلی بیلی گراهام،(1) انتشارات شام بالا،(2) مؤسسه کتاب مقدس مودی.(3) گروه‏های دینی اولیه وقتی رشد و توسعه می‏یابند، به ایجاد ساختارهایی دست می‏زنند که نقش بازوان انتشاراتی، تعلیمی و تبلیغی را ایفا می‏کنند. گروه‏های مستقل طبقه دوم برای خدمت کردن به دسته‏ای از گروه‏های دینی طبقه اول ظهور می‏کنند. گروه‏های دینیِ طبقه سوم اساسا ترکیبی از گروه‏های دینی و یا سازمان‏هایی هستند که روی گفت‏وگو میان گروه‏های دینی اولیه یا همکاری این گروه‏های دینی در رسیدن به هدف معین تأکید دارند مانند: شورای جهانی کلیساها،(4) فدراسیون جهانی بوداییان.(5)
گروه‏ها یا جنبش‏های دینیِ جدید از نوع گروه‏ها یا جنبش‏های دینی طبقه اولی هستند که به دور از فرهنگ دینی غالب و حاکم (همچون مسیحیت غرب) که در آن واقع شده‏اند، فعالیت می‏کنند و از میان کسانی در پی جذب هوادار هستند که این فرهنگ، فرهنگِ میزبانِ جدید آنهاست. با این تعریف دایره شمول ادیان جدید را توسعه دادیم تا شامل جنبش‏های جدید دینیِ برآمده از ادیان قدیمیِ فرهنگی دیگر مانند هَیْرکریشنا یا ذِن
______________________________
1. Billy Graham Evanelistic
2. Shambhala Press
3. Mooky Bible Institute
4. World Council of Churches
5. World Buddhist Federatiou
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بودیست شود. هم‏چنین شماری از این جنبش‏های جدید دینی که از سنت‏های دینی کوچک‏تر بیرون آمده‏اند مانند سُنّت سِنْت‏مات پنجابی(1) (مأموریت نور آسمانی)، آیین شینتو¨ (مهیکاری)(2) و آیین زرتشت (مزدازنان).(3) دسته دومی از جنبش‏های دینی جدید که باز نمودِ سنت‏های دینی قدیمی‏تر هستند و با گذشتِ چندین نسل هیچ‏گاه با فرهنگ غالب و حاکم هماهنگ و متحد نشده‏اند، مانند تئوزوفی و روح‏گرایی، نیز مشمول این تعریف می‏شوند. باید متذکر شوم که در طی قرن‏هایی که مسیحیت سنت دینی غالب و حاکم در غرب بوده، یک سنت رقیب دیگر که ما آن را با عنوان مکتب گنوسی می‏شناسیم هرگز نمرده است. این مکتب در قالب اقلیت‏های دینی مختلفی مقاومت کرد و ماندگار شد، در قرن شانزدهم و به دنبال نهضت اصلاح دینی پروتستانی که فضایی را برای ابراز وجود دیگر ادیان در سراسر اروپا پدید آورد، این مکتب نیز حیات دوباره یافت.[23] امروزه یک جامعه «گنوسی» جدید در بیرون از چارچوب جنبش‏های رمزگشایی ظهور کرده است و خود را در قالب مکتب هواداران روزبکرویشان(4)، فراماسونری نظری،(5) تئوزوفی، جادوگری آیینی و جنبش عصر جدید(6)[24 [که خیلی متأخر است، نهادینه ساخته است. البته سنت مسیحی نیز در این میان بی‏نصیب نبود؛ علم و تفکر جدیدِ سنت مسیحی به ایجاد سازمان‏های دینی جدید ادامه داد. در نهایت، به ناگاه، بدعت‏های افراطی جدیدی در درون فرهنگ میزبان بروز کرد که از این میان جنبش علم شناسی(7) بارزترین نمونه از قرن گذشته است. اما ویژگی یگانه‏ای که تمام این گروه‏های مختلف مانند اکانکار،(8) عهد الهه(9) و فرقه صوفی در آن شریکند، این است که هر کدام از این جنبش‏ها براساس اسطوره‏ای فعالیت می‏کنند که با آنچه فرهنگ دینیِ غالب بر آن مبتنی است، تفاوت بنیادین دارد.
به این ادیان بدیل باید آن گروه‏های دینیِ جدیدی را اضافه کرد که به آن اجماع دینیِ حاکم و اصلی پایبندند و در عین حال با ایجاد یک تحول الهیاتی یا داشتن رفتار و کرداری متفاوت با اکثریت جامعه، خود را متمایز و روزآمد ساخته‏اند، مانند: جنبش خانواده(10) و شهود یهوه که بی‏درنگ در این گونه مواقع به ذهن می‏رسند.[25] اینان با وجود این‏که در
______________________________
1. Punjabi Sant Mat
2. Mahikari
3. Mazdaznan
4. Rosicrucianism
5. Specutative Freemasonry
6. New age
7. Scientology
8. Eckankar
9. Covenant of the goddess
10. The Family
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
درون فرهنگ دینیِ مسیحی ظهور کرده‏اند، به تثلیت باور ندارند و شیوه زندگی اجتماعی خویش را روزآمد کرده‏اند و همیشه از یک اخلاق جنسیِ متفاوت سخن به میان می‏آورند.
تبلیغ برای جذب هوادار، به ویژه اگر از منظر سرقت گوسفندان نگاه شود، همیشه در میان جوامع دینی یک مسأله نزاع‏آمیز بوده است. به طور کلی، ادیان مهاجر یعنی جوامع متشکل از انسان‏های دور از وطن که از دینی غیر از دین میزبان تبعیت می‏کنند، اما برای فرهنگ میزبان مزاحمتی ایجاد نمی‏کنند و کوششی هم برای جذب هوادار روا نمی‏دارند (مانند جماعت بوداییان امریکا و کلیسای ارتدکس آلبانیایی) ادیان جدید تلقی خارج نمی‏شوند. با این تعریفی که از ادیان جدید ارائه کردیم، آیین‏های سوکاگاکامی، مرکز ذن لوس آنجلس داخل ولی جماعت بودائیان امریکا و آ. اس کاکون(1) و مراقبه یوگایی سیدا(2) داخل معبد هندویی نیوجرسی(3) و معبد سیری ونکاتسوا(4) را در پیترزبورگ خارج می‏شوند.
اهمیت ویژه مطالعه ادیان جدید این است که ما را به یک اجماع نظر عمومی مبنی بر این‏که ادیان جدید ادیانی معتبر و حقیقی هستند رسانده است . تعداد اندکی ممکن است ادیانی بد باشند که هدایت آنها به دست انسان‏هایی شریر است، اما همه آنها دین هستند. این ادیان موضوعاتی جالب توجه‏اند که مطالعه آنها ما را به برخی از واقعیت‏های مهم جامعه، به صورت کلّی، رهنمون می‏شود. (اگرچه ما مخالف آنها بوده در مقابل آنچه آنها ارائه می‏کنند جایگزین‏های زیادتر و متنوع‏تری را ارائه می‏کنیم.) به هر حال، همه ما بر این نکته اتفاق نظر داریم که پدیده‏ای که ما در لباس ادیان جدید با آن مواجه هستیم، نوعی نسخه برداری و وام‏گیری از ادیان قدیمی‏تر و از فرهنگ عمومی می‏باشد. اگر ما ادیان جدید را در پرتو جنبش‏های تجدید هیات افریقایی، فرقه‏های رهبانی بودایی یا مسیحی، گروه‏های تبشیریِ مسیحی در جهان سوم و خاستگاه‏هایی از ادیان غالب جدید مشاهده می‏کنیم این امر به روشنی حاکی از استمرار همان مشاهدات در غالب ادیان جدید به طور خاص و پدیده دینی به طور عام است. ما هم چنین تصدیق خواهیم کرد که مطالعه در ادیان جدید با همان روش‏هایی صورت می‏گیرد که در مطالعات دیگر ادیان مفید یافته‏ایم.
______________________________
1. Iskcon
2. Siddha Yoga Meditation
3. Hinu Temple of New Jersey
4. Sri Venkateswara
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگر به ادیان جدید به عنوان ادیان حقیقی و معتبر نگاه کنیم، به طور ضمنی تصدیق خواهیم کرد که اینها نیز مانند ادیان قدیمی از انسان‏ها تشکیل شده‏اند و هم‏گروه‏ها و هم اعضای آنها از کمال به‏دورند. در ادیان جدید نیز مانند ادیان قدیم با هیچ سطح و نوعی از رفتار قابل سرزنش و محکوم مواجه نیستم. برخی از این گروه‏ها (چه قدیمی و چه جدید) به فعالیت غیرقانونی و خلاف متهم شده‏اند و در تعداد اندکی از این گروه‏ها رهبر و یا اعضای آنها در دادگاه به اتهام اعمال غیرقانونی و خلاف محاکمه و محکوم شده‏اند. حق این است که با مشاهده چنین اعمالی آنها را محکوم کرد و ما آن اعمال را محکوم می‏کنیم. البته می‏دانیم که دسته کوچکی از ادیان جدید به انجام چنین اعمالی متهم شده‏اند و از میان این دسته کوچک اتهام تعداد بسیار اندکی در دادگاه ثابت شده است. هم‏چنین مطرح شدن برخی از این نوع پرونده‏ها دلیل قانع کننده‏ای برای محکومیت یا حتی سوء ظن نسبت به اکثریت بیشتر این گروه‏ها نیست.
مشکل واقعیِ ما در مطالعات ادیان جدید اساسا همان نقطه شروع «منفی» است؛ به عبارت دیگر، مجموعه‏ای از ادیان جدید که به مطالعه آنها می‏پردازیم به آنچه «نیستند» تعریف شده‏اند تا آنچه «هستند». تمامِ این ادیان گروه‏هایی دینی‏اند که به طور کامل مستقل از فرهنگ حاکم عمل می‏کنند؛ از این رو همیشه درباره کل این مجموعه چیز معناداری برای گفتن نداریم. تقریبا هرآنچه با سرشتی «مثبت» درباره چیستیِ آنها بیان می‏کنیم، نادرست است. به این معنی که یک گروه را با ویژگی‏هایی مانند (رهبر فرهمند، اعمال مذهبی مشترک، جمعیت‏شناسی مشترک و غیره) یک دین جدید نمی‏خوانیم، بلکه آن را براساس ویژگی‏های نداشته، دین جدید می‏خوانیم. ابتدا آن را به خارج از وفاق فرهنگی «هنجار» تعریف می‏کنیم. با این تعریفِ منفی، این گروه یک دین جدید و در نتیجه موضوعی برای مطالعه ما محسوب می‏گردد، اما هر یک از این ادیان جدید در مقایسه با دیگری با آن وفاق فرهنگی حاکم به گونه‏ای متفاوت، اختلاف دارند و از این رو بسیار متفاوت به نظر می‏رسند. حال تصور نمایید چگونه می‏توانیم به خصوصیات و ویژگی‏های مشترک میان گروه‏هایی مانند عهدالهه، گروه شفابخش رئیکی(1) و کلیسای اتحاد برسیم!
______________________________
1. Reiki healing group
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ادیان جدید مانند ادیان قدیم ممکن است تصدیق کننده فرهنگ(1) یا رد کننده فرهنگ(2) باشند. ادیان جدید بسیار متفاوتند؛ از ادیان بسیار سلسله مراتبی و ریاست مدار تا ادیان کاملاً هرج و مرج طلب. برخی از آنها زنان را دون‏پایه می‏دانند، در حالی که برخی دیگر بر سرِ افزایش حقوقِ زنان با یکدیگر رقابت می‏کنند. برخی از جنبش‏هایِ دینیِ جدید جهت‏گیری خانوادگی دارند برخی دیگر در هر گامی خانواده را از بیخ و بن تخریب می‏کنند. برخی گروه‏ها بر اعمال معنوی و روحانی تأکید دارند و برخی دیگر هرگونه نیازی را به چنین اعمالی رد می‏کنند. برخی دل‏مشغول خط مشی اجتماعی هستند، ولی برخی دیگر در قبال کسانی که بیرون از گروه هستند و نیز در قبال ساختارهای جامعه غیر دینی و عرفی بی‏تفاوتند. برخی گروه‏ها از طبقه متوسط و در حال حرکت به سمت بالا هستند، اما برخی دیگر هرگونه منفعت جوییِ مادی را مردود می‏شمارند.
مطالعات ادیان جدید به سمت بررسی ادیان و جنبش‏های دینی «جدیدتر» گرایش دارد؛ یعنی آن ادیانی که در پایان جنگ جهانی دوم در غرب ظهور یا توجه ما را جلب کردند و یا حتی ادیانی که از دهه 1960 مطرح شده‏اند. این جریان از مرشدان دینیِ هندی تبعیت می‏کند که در تلاش بودند تا در میان جامعه انگلو بدون توجه به رشد هندوئیسمِ قومی، طرفدارانی را پیدا کنند. اینان به سمت مسیحیان رانده‏شده از سوی مسیحیت رومی، پروتستان و گروه‏های انجیلی رفتند؛ چون دارای تفاوت نظری و رفتاریِ بسیار گسترده‏ای بودند. در عین حال این جریان شامل گروه‏های قدیمی‏تری که هنوز با فرهنگ غالب آشتی نکرده‏اند (از تئوزوفی گرفته تا مکتب سوئدنبرگ)(3) نیز می‏شود.
بر مبنای چنین تعریفی، اکنون در آمریکای شمالی بین 700 تا 1000 دین جدید وجود دارد. این رقم شامل ادیان متافیزیکی، اشتراکی، عصر جدید، جادویی، عرفانی، هزاره‏ای و شرقی می‏شود. در اروپا نیز همین تعداد ادیان جدید وجود دارد، افزون بر این، پنجاه درصد از ادیان جدیدی که در اروپا فعال هستند، در امریکای شمالی نیز فعالیت دارند. شمار ادیان جدید در اروپا و امریکای شمالی در طی پنجاه سالِ گذشته پیوسته رشد کرده است. شمار ادیان جدید با داخل یا خارج دانستن برخی از گروه‏های مسیحی مانند (أدْوَنتیست‏ها، قدیسان ایام خیر(4)، گروه‏های اشتراکی و مستقل انجیلی) تغییر
______________________________
1. Culture - affirming
2. Culture - denying
3. Swedenborginnism
4. Latter-day Saints
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسیاری خواهد کرد.
این‏که می‏گوییم در امریکای شمالی چیزی حدود هزار دین جدید فعالیت دارند، به این معناست که آماری که در نوشته‏های عمومی آمده و تعداد آنها را بین سه تا پنج هزار تخمین زده‏اند و اغلب با نام «فرقه» از آنها نام برده‏اند، کاملاً نادرست است. بعد از یک نسل مطالعه در این زمینه، هیچ شاهدی بر این تعداد به‏دست نیامده است.
ادیان جدید از بستگان کوچک جمعیت میزبان نیز به حساب می‏آیند. در امریکای شمالی ادیان جدید در ارائه آمار، به جای سخن گفتن از دهها هزار عضو، از صدها هزار سخن می‏گویند. برای آن‏که برداشت درستی از شمار اعضا داشته باشیم، باید گروه‏هایی مانند قدیسان امروزی، شهود یهوه و مجموعه‏ای از گروه‏های دینیِ طبقه اول و دومی را که نهضت عصر جدید(1) تشکیل می‏دهند نیز در ادیان جدید داخل بکنیم. «قدیسان امروزی» شمار اعضای خود را در آمریکا پنج میلیون نفر و شهود یهوه نزدیک به یک میلیون نفر گزارش کرده‏اند و تحقیقات نشان می‏دهد که نهضت عصر جدید یک و دو دهم درصد ـ بین سه تا پنج میلیون نفر را به خود اختصاص داده است. تحقیقات هم‏چنین نشان می‏دهد که بیست درصد از جمعیت به برخی از اشکال مدیشن عمل می‏کنند و به عقایدی همچون تناسخ و طالع‏بینی معتقدند، اگرچه این ویژگی‏ها هیچ گونه اطلاعات خاصی را درباره وفاداران به گروه به دست نمی‏دهند. بنابراین، ادعاهایی نظیر این‏که شمار عضویت در ادیان جدید، ده، بیست یا سی میلیون نفر است، حدسیاتی بی‏پایه و سطحی‏اند.
در غرب تمامِ ادیان جدید ادیانی شهری هستند. ادیان جدید اغلب یک مرکز واحد روستایی را با هدفی خاص (معمولاً به عنوان یک مرکز عزلت گزینی و رهبانی‏گری) بنا می‏نهند، اما تقریبا تمامی مراکز دینی جدید در شهر یا شهرک‏ها یافت می‏شوند. ادیان جدید باید تعداد نسبتا اندک اعضای خود را از میان شهرنشینان جذب کنند. در شهرهای کوچک یا روستاها به ندرت می‏توان تعداد اندکی را یافت که با آن یک گروه قابل ملاحظه را شکل داد. ادیان جدید با ایجاد مراکزی در یک منطقه شهری شروع کرده و سپس به دیگر نقاط آن شهر جابجا می‏شوند.
جهت‏گیری اصلیِ ادیان جدید در جذب هوادار به سمت جوانان بین 18 تا 25 سال و میان‏سالان 35 تا 40 سال معطوف است. اکثریت هواداران ادیان جدید کسانی هستند که
______________________________
1. New Age Movement
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مرحله گذار را سپری می‏کنند؛ چه گذار از کودکی به دوره بلوغ یا گذار از چیزی که اغلب به آن بحران زندگیِ میان‏سالی می‏گویند. [مطالعات ادیان جدید بر گروه‏های جوان متمرکز است نه گروه‏های میان سال].
پیشگویی کردن درباره هواداران ادیان جدید مشکل است. با کنار نهادن شماری از فرضیه‏ها در طی بیست سال گذشته، باز باید از آنچه هنوز نمی‏دانیم بیشتر از آنچه می‏دانیم سخن بگوییم. مردمی که به ادیان جدید ملحق می‏شوند به لحاظ علمی از دسته‏های مختلف جامعه‏اند، اگرچه در برخی گروه‏ها این افراد از تحصیلات بهتری برخوردارند. هم‏چنین اینان از میان جوامع مختلف دینی حاکم در جامعه هستند که به نسبت حضورشان در کل جمعیت، در این ادیان عضویت دارند. و باز برخی ادیان جدید اغلب به شکل یک یا چند گروه دینی ظاهر می‏شوند. برای نمونه شمار نامتناسبی از هواداران شیطانیسم را کاتولیک‏های پیشین تشکیل می‏دهند.
به نظر می‏رسد که استثنای بزرگ در این غربال دینی یهودیت است. بسیاری از گروه‏ها درصد بالاتری از یهودیان را در مقایسه با آنچه درباره کل جمعیت گزارش شده است، گزارش می‏کنند. ما واژه یهودی را برای دو پدیده متفاوت به‏کار می‏بریم، لذا این گونه محاسبات تا حدودی فریب دهنده‏اند. تنها پنجاه درصد از جوامع قومی یهودی به طور رسمی و به نام، در یک کنیسه یعنی به عنوان دین یهودی نام‏نویسی شده‏اند. بنابراین، با آن‏که یهودیان تمایل زیادی به بروز و ظهور در قالب ادیان جدید نشان می‏دهند، شمار اندکی از آنها از پیشینه دینی خود روی برمی‏گردانند. شمار بسیار اندکی از آنها خود را در قالب ادیان مسیحی، مانند یهودیت مسیحایی، عرضه می‏کنند در عین حال بیست و پنج درصد آنها در قالب ادیان شرق بروز کرده‏اند. بیشتر این گروه‏ها کوچک هستند و در نتیجه شمار یهودیانی که تحت تأثیر ادیان جدید واقع می‏شوند اندک است، اما این نکته قابل توجه است که شمار بسیار زیادی از آنها یهودیان قومی و نژادی هستند که نه تنها پیرو، که پایه‏گذار جنبش‏های جدید دینی هستند.
تلاش‏های مستمری انجام می‏گیرد تا در فرآیند انتخاب، کسانی که در ادیان جدید مشارکت دارند یا به عضویت آنها درآمده‏اند، به نوعی پاتولوژی دست یازند. تا این لحظه هیچ گونه نارساییِ روان‏شناختی یا انحراف قابل توجه از الگوهای فرهنگیِ در ادیان جدید مشاهده نشده است. باید متذکر شد که تمامی ادعاهای اولیه مبنی بر وجودآسیب و بیماری در میان ادیان جدید برپایه مشاهده نمونه‏های بسیار کوچکی از اعضای پیشین این گروه‏ها که به دقت انتخاب شده‏اند، استوار است. با این همه، اکنون بعد از یک نسل تکثیر ادیان جدید ما متوجه این نکته شده‏ایم که هیچ حوزه گسترده‏ای برای استعانت از روان‏شناختی یا تشخیص تأثیرات روان‏شناختی نه در اعضا و نه در افراد خارج از این گروه‏ها، وجود ندارد. تنها یک استثنا وجود دارد که استرسِ مزمنِ باقی‏مانده در میان اعضایی است که با بازپروری(1) از فرقه جدا گشته‏اند، اما با افولِ جداکردن افراد از فرقه، این موارد نیز از بین می‏روند.[26]
آزمایش بدیهیات
اگر به دهه 1950 برگردیم خواهیم دید که جامعه شناسان بر این عقیده بودند که فرقه‏ها گروه‏هایی زوال‏پذیر هستند که تنها یک نسل دوام می‏آورند. امروزه این عقیده را همه ما به کنار نهاده‏ایم، چون با شماری از ادیان جدید مواجه هستیم که موجودیت آنها به نسل سوم و حتی بیشتر رسیده است. از میان شمار زیاد ادیان جدید برخی می‏آیند و می‏روند، اما آنهایی که می‏میرند، مرگشان هیچ ارتباطی با سپری شدن یک نسل از موجودیت آنها ندارد. اکثر نهضت‏های نوین دینی که نوعی موفقیت را در تجربه خویش دارند، به خاطر آینده قابل رؤیتی که دارند، از چنین وضعیتی برخوردار هستند.
این عقیده که ادیان جدید میرا و زوال‏پذیر هستند، به طور کلی بر این باور استوار است که این ادیان در پیرامون یک رهبر فرهمند بنیان شده‏اند و با مردن این رهبر قلب تپنده گروه از آن گرفته می‏شود. مرگ رهبر به مثابه یک حادثه تلخ و ویرانگر به تصویر کشیده می‏شود. ما اینک می‏دانیم که قضیه اینگونه نیست. بنیان‏گذارانِ ادیان جدید به ویژه در نسل جدید، مهم هستند، اما بسیاری از آنان به سرعت به مسأله تأسیس سازمانی که بتواند گروه را به آینده دراز بعد از مرگ رهبری کنند، توجه نشان می‏دهند. هر دینی که بتواند در زمان حیات رهبر تداوم یابد، فراتر از میزان حیات بنیان‏گذار دوام خواهد یافت. اگرچه مرگ رهبر حادثه‏ای ناگوار است، اما ویرانگر نیست. در طی دهه گذشته ما شاهد گروه‏هایی بودیم که حادثه مرگ رهبر را پشت سر گذاشتند، بدون این‏که وقفه‏ای در تپش قلب حیات آنها رخ داده باشد.[27]
______________________________
1. deprogramming
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ادیان جدید توسط یک نفر (و گاهی توسط جمعی کوچک) ایجاد می‏شوند. با رشد و نمو این ادیان نسل اولیه به سرعت متحول می‏شود؛ یک ایدئولوژی منسجم شکل می‏گیرد و دسترسی بلاواسطه به بنیان‏گذار دیگر امکان‏پذیر نخواهد بود. این دورانِ تحول سریع تا حدودی دوره آزمایش است که طی آن، بنیان‏گذار به بررسی و آزمایش عقاید جدید می‏پردازد و باقیمانده این دوره صرف آموزش آهسته تعالیم کاملاً جدید دینی به کسانی می‏شود که در دینی دیگر یا بدون اعتقاد به هیچ دینی پرورش یافته‏اند. در نسل دوم روند این تحول به طور قابل توجهی کند می‏شود، اما هیچگاه متوقف نمی‏شود. (البته مؤلفه تحولْ مطالعات موردیِ ما را به سرعت قدیمی و کهنه و در قبال حیات گروه، نارسا خواهد ساخت.)
ادیان جدید با تنوع زیادی رواج می‏یابند. آنها نگاه اصلی خود را از یکی از ادیان متنوع موجود گزینش می‏کنند؛ تلفیقی آگاهانه از دو یا چند سنت یا خیلی به ندرت، اسطوره دینی بدیعی را پیشنهاد می‏نمایند. ادیان جدید، تلفیقی از الگوهای سازمانیِ گوناگون، از دیکتاتوری تا دمکراسی بی‏چفت و بند را می‏پذیرند و همگی در میانه این دو سایه گزیده‏اند. آنها اغلب در طی نسل اول متحول می‏شوند و چون گروه رشد کند و الهیات آنها کامل شود، دوران گذار از نسل اول به نسل دوم آغاز می‏گردد.
ادیان جدید به لحاظ رویکردی که نسبت به جذب هوادار دارند، گوناگونند. برخی از آنها تبشیری هستند و برای جلب هوادار از فنون تبلیغیِ پرفشاری استفاده می‏کنند. برخی دیگر رویکردی بسیار پایین را در جذب هوادار اتخاذ می‏کنند و از هوادارِ بالقوه می‏خواهند که برخی نوشته‏های گروه را به دست آورده و بخواند و از این طریق، گام نخست را در برقراری ارتباط با گروه بردارد.
درباره مطالعات ادیان جدید
ما به عنوان کسانی که در حوزه ادیان جدید مطالعه می‏کنیم، عموما در پی نوعی نگرش «عینی» نسبت به چیزی هستیم که روی آن کار می‏کنیم. ما هم‏چنین می‏دانیم که عینیتِ محض اسطوره گذشته «پوزیتیویستیِ» ماست. اکنون کاملاً واقف شده‏ایم که در تُنگ ماهی فعالیت می‏کنیم و هر کلمه‏ای که می‏نویسیم و هر سخنی که می‏گوییم چه بسا در مباحث عمومیِ روبه‏رشد درباره جنبش‏های نوین دینی بر ضد ما استفاده شود. اما بایداز موضوعی که درباره آن پژوهش می‏کنیم فاصله بگیریم. این فاصله ما را وامی‏دارد تا احساساتمان را نسبت به گروه‏ها کنار نهیم. احساسات منفی در قبال گروه‏ها ممکن است از اعتقادات مذهبی یا جوامع دینی و یا نگاه ما به اقلیت‏های دینی به عنوان برهم زنندگان نظم فرهنگی و یا آثار نامطلوبِ مواجه شدن با برخی از اعضای این گروه‏ها، ناشی شده باشد. احساسات مثبتِ ما از تعهدات ما نسبت به آزادی دین‏های اقلیت، آثار مطلوب پیشینی که از اعضای این ادیان داریم، یا از دیدگاه مطلوبی‏که نسبت به همه ادیان به طور کلی داریم، ناشی می‏شود. هیچ کدام از این احساسات نباید موانعی بر سر راه پژوهش‏های ما ایجاد کند، در عین حال که باید نسبت به احساسات فردیِ خودمان آگاه بوده و در تحقیقاتمان برای آنها حسابی را باز کنیم.
این احساس رضایتی که نسبت به خودمان در این پژوهش‏ها احساس می‏کنیم، در دهه 1980 با مطرح شدن مسأله شست‏وشوی مغزی به چالش کشیده شد. طی دهه 1960 مطالعه و تحقیق در ادیان جدید را به عنوان یک مطالعه جالب و جذاب و دارای دستاوردهای فرهنگیِ کاملاً بی‏خطر تعقیب می‏کردیم، اما در دهه 1970 این دیدگاه به چالش کشیده شد و صداهایی بلند شد که ادعا می‏کردند، ادیان جدید فقط متفاوت نیستند، بلکه مخرب نیز هستند و نیز مطالعه در باره رهبران فرهمند مذهبی دیگر خریداری ندارد. این بنیان‏گذاران فقط نوآوران دینی نبودند؛ اینان افرادی شیطانی تشنه قدرت نیز بودند. و آخر این‏که اینان موجب شده‏اند، تا واژه «فرقه» که به خاطر بار منفی‏اش کنار نهاده شده است، به عنوان مناسبترین نام، برای این گروه‏ها برگزیده شود.
در پایان دهه 1970 مخالفت‏ها ادیان جدید با نظریه شست‏وشوی مغزی همگام شدند؛[28 [فرضیه‏ای که اعلام می‏داشت که ادیان جدید اصولاً برای جذب هوادار، مردم را اغوا می‏کنند و آنها را به طوری درگیر فرایندِ کنترل ذهن می‏نمایند که اختیار ملحق شدن، مشارکت با ترک گروه را از آنها سلب می‏نمایند. طی اوایل و میانه دهه 1980 نظریه شست‏وشوی مغزی از همه طرف؛ از فلسفه حقوق گرفته تا مطالعات دین پژوهی، از روانشناسی تا مطالعات جامعه شناختی مورد توجه قرار گرفت.[29 [در ابتدا این نظریه به خاطر این‏که در ظاهر توضیحی قابل قبول در توجیه شور و هیجان و دلدادگی که ما در برخی ادیان جدید با آن‏ها مواجه هستیم! ارائه می‏کرد؛ جذاب بود. اما برای هر پدیده‏ای که این نظریه ظاهرا توضیحی ارائه می‏کرد دلیل قانع کننده‏ای نداشت.برای نمونه، الگوی شست‏وشوی مغزی تصویری که از ادیان جدید ارائه می‏کند اغلب به شکل محیط زندان است که افراد را در چنگ خود اسیر ساخته و اجازه رهایی و فرار به آنها نمی‏دهد. اما وقتی این گروه‏ها حتی آنهایی که بحث‏انگیز بوده‏اند را به طور وسیع در نظر می‏گیریم درمی‏یابیم که حد و مرزهایی که ترسیم کرده‏اند کاملاً نفوذپذیرند. تنها تعداد اندکی از تمامی کسانی که با گروه در تماسند در مراسم گروه حاضر می‏شوند و تعداد ملحق شوندگان حتی از این تعداد نیز کمتر است. نیمی از کسانی به این گروه‏ها می‏پیوندند بدون هر گونه مداخله بیرونی آنها را ترک می‏کنند. بر فرض این‏که فعالیت گروه توسط یک نهاد هدایت شود باز به تصور من با وضعیتی مواجه خواهیم بود که بیست و پنج درصد در طول سال از عضویت گروه خارج می‏شوند.
پیش فرض‏های نظریه شست‏وشوی مغزی بیش از انکار ناجوری که نسبت به تحقیق در زمینه ادیان جدید روا داشته‏اند پایان مرگباری را برای آن رقم زدند. این پیش فرض درکی تام از ادیان جدید ارائه می‏دهد که نه بر تحقیقات تجربی بنا شده است و نه نسبت به تحقیقات بیشتر جهت‏دهی می‏کند. یعنی در ظاهر به یک پیش فرض «علمی» شبیه است اما در عمل فاقد کارایی یک نظریه علمی است. همان‏گونه که بیست سال قبل زمانی که نظریه شست‏وشوی مغزی رد شد، کار درستی بود اینک نیز بخش‏های باقیمانده این نظریه از ارائه هر گونه اطلاعات تجربی و آزمایش‏پذیر برای وقوع شست‏وشوی مغزی ناتوان است، اگر چه این‏جا جای طرح مجدد نزاع[30] شست‏وشوی مغزی نیست اما باید متذکر شویم که اواسط دهه 1980 ما نظریه شست‏وشوی مغزی را رد کردیم؛ مستندات این واقعیت در بسیاری از اسنادی که از سوی مجامع آکادمیک که بیشتر دلمشغول این بحث بوده‏اند، وجود دارد[31] متعاقب آن دادگاه‏ها نیز این نظریه را رد کردند.[32] ره‏آورد آن انکار اولیه آن بود که در طی 15 سال گذشته مطالعات ادیان جدید از آن بحث گذشت و بدون این‏که اشاره‏ای به نظریه‏های شست‏وشوی مغزی داشته باشد، کارش را تعقیب کرد. دوم این‏که از نظر قانونی نیز دادگاه بر ضد اعمال فن بازپروری حکم صادر کرده‏اند و برخی سازمان‏های بزرگ نظیر شبکه مراقبت از فرقه(1) نیز از آن حمایت نموده است.
با ازدیاد شمار بسیار زیاد ادیان جدید نهادهایی مانند شبکه مراقبت از فرقه می‏توانند
______________________________
1. Cult Awarness Network
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خدمات درخور توجهی ارائه نمایند و ساختاری که به مثابه سگ نگهبان در میان تندروی‏های سازمان‏های دینی گوناگون انجام وظیفه می‏کند برای همه ما مفید خواهد بود. از میان ما از جمله خودم که با شبکه مراقبت از فرقه مخالفت کردیم دو دلیل داشتیم: اولاً ما با فرضیه شست‏وشوی مغزی انگونه که مارگرت سینگر(1) به روشنی بیان کردند؛ و استفاده از آن در دادگاه برای به چنگ آوردن چندین میلیون دولار از ادیان اقلیت، مخالفت کردیم. ما با دیگر اشکال تئوری‏های اجتماعی مؤثر که بر فشار زیادی که برخی از ادیان جدید بر اعضای خود به عنوان بخشی از برنامه مقدماتی وارد می‏سازند و یا زندگی پر دامنه‏ای که ویژگی برخی از ادیان جدید است، عکس‏العمل نشان می‏دهند، هیچ‏گونه نزاعی نداریم. ثانیا: ما مخالف بازپروری غیر داوطلبانه هستیم؛ مراقبتی که از خود مریضی بدتر است در حالی که هدف این مراقبت کاهش درد است. ما با آنچه عموما «مشاوره خروج» نامیده می‏شود یا با دیگر اشکال مداخله غیراجباری توسط افرادی که با عضویت فرد در دین جدید به مبارزه برمی‏خیزند، مخالفتی نداریم. امید که در آینده فرصتی به دست آید تا درباره شست‏وشوی مغزی که عموما چیزی مربوط به گذشته است و فرضیه سینگر که کنار نهاده شد، شاید و نیز درباره موضوعات بزرگ‏تری مانند سوء استفاده‏هایی که در گروه‏های دینی پرنفوذ، چه جدید و چه قدیمی اتفاق می‏افتد و چگونگی بحث از موضوعاتی که این مسایل پدید می‏آورند، باب گفت‏وگویی بگشائیم.
آینده تحقیق در زمینه ادیان جدید:
اما اگر مباحث مربوط به «فرقه» را به کنار نهیم این دوره نمادین که در حال وارد شدن به آن هستیم ترغیبمان می‏کند که به جهت‏گیری‏های آینده مطالعات ادیان جدید نیز نظر افکنیم. با این تحقیقات به کجا می‏رویم؟ اجازه دهید به طرح چند پیشنهاد مبادرت کنم. مهم‏تر از همه ما باید به یک نگاه رادیکال‏تر در زمینه بین‏المللی کردن تن دهیم. اول: ویژگی این دهه گفتگو میان دانشمندان اروپا و آمریکای شمالی و درک اوضاع یگانه‏ای است که زیرساخت‏های رشد ادیان جدید در اروپا، می‏باشد. ویژگی دهه بعد را باید جمع شدن اطلاعات درباره جنبش‏های نوپدید دینی دانست. که در حال گسترش در تمامی نقاط به ویژه افریقا و امریکای جنوبی هستند. نوشته‏های بسیاری تحت اشراف
______________________________
1. Margret Singer
«کلیسای مستقل افریقایی» درباره ادیان جدید در افریقا منتشر شده است. اضافه بر این افریقا اکنون منزل تمامی ادیان جدیدی است که ما در اروپا و امریکای شمالی از یوگای ساهایا(1)تا علم‏شناسی شناختیم. به همین اندازه جنبش‏های نوپدید دینی بومی در امریکای جنوبی ظهور کرده‏اند؛ جنبش‏هایی هم‏سان که در فضای میان آیین کاتولیک رومی و گروه‏های تبشیری امریکای شمالی سر برآورده‏اند. برزیل با تاریخی از ادیان بومی افریقایی و روح‏گرایی اروپایی(2) محیطی مساعد را برای رشد و شکوفایی ادیان جدید فراهم آورده است. طی دو سال آینده مجموعه‏ای از کتاب‏ها در دسترس ما خواهد بود که حاوی اطلاعات بنیادین درباره ظهور و بروز جنبش‏های نوین دینی بر مبنای کشورها هستند.[33]
دوم: ما باید توجه نوینی را به نهضت‏های مسیحی جدید مبذول داریم. گسترش سریع نهضت کاریزمایی موجب بروز پدیده‏ای شده است که هنوز بررسی نشده است. این پدیده در یک طرف از تنوع الهیاتی جالب توجه و در سوی دیگر از ظهور نبی ـ رسولان آخر الزمانی که پنجاهه‏گرایی را در میان اعمال مذهبی تعقیب می‏کنند، تشکیل شده است. باید به خاطر داشت که این پدیده ناشی از همان تلاشی است که در زمینه بازپروری فردِ معتقد به پنجاهه یعنی عضو کلیسای متحد پنجاهه‏گرا که به افول شبکه مراقبت از فرقه انجامید، صورت گرفت.
سوم: ما نسبت به ادیان جدید در میان جامعه سیاه پوستان غفلت کرده‏ایم. به استثناء امت اسلام(3) ما تقریبا از ارائه توضیح درباره مشارکت افریقایی ـ امریکایی در ادیان قدیمی جدید غفلت کردیم؛ از رشد دین‏های افرو ـ کوبایی در اروپا و امریکای شمالی غافل شدیم و نسبت به شناخت ورود کلیساهای مستقل افریقایی به انگلستان قصور کردیم. نوشته‏های ما در امریکا به مطالعات پوچ درباره ادیان جدید غیرسنتی که در میان جوامع سیاه‏پوست فعالند، پرداختند.
و آخر این‏که طی سی سال آینده آنچه که ما «ادیان جدید» می‏نامیم عادی خواهد شد. آنها دیگر در سرزمین ادیان خانه دائمی ساخته‏اند و دیگر برای رسانه‏های خبری فاقد جذابیت خواهند بود. آنها دیگر از میان تعمید آتش گذشتند و به عنوان یک اقلیت اما شناخته شده در میان اعضای جوامع بزرگ دینی نگریسته می‏شوند. این واقعیت باید
______________________________
1. Saha Yoga
2. European Spiritism
3. Nation of Islam
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ما را نسبت به دو پدیده آگاه سازد. ما باید شاهد ادیان جدید بیشتری باشیم که همچنان ظهور می‏کنند (روندی که نشانه‏ای از کندی در آن دیده نمی‏شود). و دیگر این‏که ادیان جدید قدیمی که نسل دوم و سوم خود را پشت سر می‏گذارند زمینه بسیار متفاوتی برای ما فراهم می‏سازند تا به درک واقعیت‏های ظهور ساختارهای جدید دینی در آینده نایل آییم.
برخی از همکاران من در مطالعات دینی از احساس خستگی و ملالت شکایت داشتند. آنان به من گفته‏اند که چیز جدیدی در حوزه مطالعات خاص آنها در سال‏های اخیر یا دهه‏های اخیر گفته نشده است. اما ما در مطالعات ادیان جدید با چنین مشکلی مواجه نیستیم. ما سرزمینی غول‏پیکر با مرتعی نچرانیده و زمینی جدید که پیش روی ما در حال ظاهر شدن است، مواجه هستیم که آماده کشت و بارور شدن است. ما باید به این نکته واقف باشیم که برای تمام مدت زندگی‏مان چیزی برای تحقیق و مطالعه خواهیم داشت.
یادداشت‏ها:
1. نوشته‏ها درباره ادیان جدید بسیار زیاد است، اما گزیده‏ای از آنها که دارای رویکردی علمی در بررسی موضوع هستند عبارت‏اند از:
1. Eileen Barker, New Religious Movements: A practical Introduction (London: Her Majesty''s Stationary office, 1989).
2. John A. Saliba, Understanding New Religious Movements (Grand Rapids, Mi: William B.Eerdmens, 1995).
3. Timothy Miller, ed., America''s Alternative Religions (Albany, NY: State University of New York Press, 1995).
4. James R. lewis, Cults in America: A Reference Handbook (Santa Barbara, CA: ABC-Clio, 1998).
5. Lorne L. Dawson, Comprehending Cults: The Sociology of New Religious Movements (Toronto: Oxford University Press, 1998).
6. Massimo Introvigne, Le nuove Religioni (Milano: Sugarco, 1989).
برخی از عناوین دیگری را که بعضی از آنها در ادامه نام برده می‏شود می‏توان به این لیست اضافه یا جایگزین کرد.
2. دو جلد کتاب که اساسا به پلورالیزم جدید و ظهور بسیاری از ادیان غیرمسیحی در امریکا پرداخته‏اند، عبارت‏اند از:
1. J. Gordon Melton, Enyclopedia of American Religions (Detroit, MI: Gale Research, 6th edition, 1998).
2. James R.lewis, The Encyclopedia of Cults, Sects and New Religions (Amherst, NY: Prometheus Press, 1998).
آماری که در متن ذکر شده است از کتاب اولی نقل شده است.
3. مهمترین متن ضد فرقه‏ای که بارها تجدید چاپ شد، کتابی است تحت عنوان:
1. Jank. Van Baalen, The Chaos of Cults (Grand Rapids, MI: William B.Eerdmans, 1938, 27th Printing, 1975).
J. Milton Yinger, Religion, Society and the Individual (New York:4.
Macmillan Coompany, 1957) : 154-55.
5. در زمینه تعریف آنچه که به صورت متنوع تحت عنوان سنت رمزگشایی غربی یا خانواده مذهبی حکمت باستانی از آن نام برده می‏شود، این کتاب‏ها مفیدند:
1. Antoine Favre, Access to Western Esotericism (Albany,NY, State University of New York Press, 1994).
2. Antoine Faivre and Jacob Needleman, eds, Modern Esoteric Spirituality (New York: Crossroad, 1992).
3. Wouter J. Hanegraaff, New Age Religion and western Culture: Esotericism in the Mirror of Secular thought, (Ieiden: Brill, 1996).
4. J. Gordon Melton, James Lewis & Aidan Kelley, New Age Encyclopedia (Detroit: Gale Rescarch, 1990).
6. جامعه رازوری جدید بسیار متفاوت است از آنچه در تبلیغات بازرگانیِ رسانه‏ها درباره کتاب‏ها و علایق نسبت به قدرت شفابخشی یا دیگر چیزها صورت می‏گیرد؛ البته اگر آن را از نگاه نویسندگانی چون: John Reuchlin, Paracelsus, Jacob Boehme, Rene Guenon, Rudolf Steiner and Fritjof
و یا حتی نویسندگان معاصر نظیر: David Spangler, Willis Harman and Wiccan Priestess Starhawkببینیم.
7. در میان گروه‏هایی که در فهرست فرقه قرار گرفته‏اند، چندین گروه جدید مسیحی مانند کلیسای محلی (Iocal Church) که در خارج از مرزها شکل گرفته است و توسط مهاجران به امریکا آورده شد و همچنان به کارهای تبشیری‏اش ادامه داد. در حال حاضر شماری از کلیساهای مستقل و جدید افریقایی در حال نهادینه کردن خودشان در میان جامعه افریقایی امریکایی هستند.
8. بحث مهم درباره آسیب‏شناسی (پاتولوژی) در ادیان جدید در این کتاب به اختصار آمده است:
1. James R.lewis and David G.Bromley, The Cult Withdrawal Syndrome: A Case of Misattribution of cause, Journal for Scientific study of Religion, 26,4 (1987): 508 -22.
9. نگاه کنید به:
Timothy Miller, ed, When Prophets Die: the Post charismatic Fate of New Religious Move ments (Albany, NY: State Univer sity of New York Press, 1991).
ما موارد بسیار اندکی را سراغ داریم که مرگ رهبر تأثیر مخرب و منفی بر حیات گروه داشته باشد.
10. مدافعان اولیه نظریه شستشوی مغزی عبارتند از:
1. Paul A. Verdier, Brain washing and the cults (No. Hollywood, CA: Wilshire Book company, 1977).
2. Margaret thaler Singer, Coming out of the Cults", Psychology Today (2January 1979), 80
11. در باره موضوعات قانونی نگاه کنید:
1. James T. Richardson, "legal Status of Minority Religions in the United States", Social Compass, 42,2 (1995), 249-64.
نگاهی روان‏شناختی و مفید نیز در کتاب زیر ارائه شده است:
2. Marc Galanter, Cults faith, Healing and coercion (New York: offord University Press, 1989).
بیانات جامعه‏شناختی اولیه را می‏توان در این کتاب، که برنده جایزه برترین کتاب هم شده است، یافت:
1. Eileen Baraer, the Making of amoonie: choice or Brain Washing (Oxford: Blackwell (1989).
و نیز در
2. James T. Richardson, "A social Psychological Critique of Brainwashing Claimes about Recruitment to New Religions.
3. David G. Bromley and Jeffrey K. Hadden, eds, Religion and the social Order: the Handbook on Cults and Sects in America (Greenwich, ct: JaI Press, 1993).
12. برای کسانی که علاقمندند درباره این نزاع بدانند، کتاب زیر نقطه شروع خوبی است:
1. Bavid G.Bromley and James T.Richardson, eds, The Brainwashing /
Deprogramming Controversy (New York: Edwin Mellen Press, 1983).
13. از جمله مفیدترین نوشته‏های مختصری که درباره شستشوی مغزی انتشار یافته‏اند، نوشته‏های زیر است:
1. Dick Anthony, "Religions Movements and Brainwashing" Litigation: Evaluating Key testimony".
2. Thomas Robbins and Dick Anthony, eds, In God Wetrust: New Patterns of Religious Pluralism in America (New Brunswick NJ: Trasaction Press, 1989).
14. در پرونده ایالات متحده علیه فیشمان (Fishman) به مدافعان اولیه نظریه شست‏وشوی مغزی مارگارت سینگر و ریچارد افشه اجازه داده نشد که درباره این موضوع صحبت کنند و دادگاه علیه مدافعان و توجیه کنندگان علمی این نظریه رأی داد. در نتیجه به هنگام نزاع و چالش دادگاه‏ها به طور قانونی این گونه شهادات را رد خواهند کرد.
15. International Diretory of the world Religions. Vols 1 - (Atlanta, GA: Scholars Press, Forth Coming 1999).

تبلیغات