آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۳۱

چکیده

متن

طبیعت مادر انسان است. انسان تنها در آغوش اوست که آرام مى گیرد رشد مى کند و به کمال مى رسد.
جهان بدون طبیعت یا با طبیعت فُسرده و پژمرده پاییز را ماند خزان گرفته با چهره اى سوخته عریان و بى برگ.
هیچ تمدّنى بدون طبیعت و در طبیعت کدر و از هم گسسته پا نمى گیرد و سر بر آسمان نمى ساید و اگر هم پا بگیرد و در غروب طبیعت طلوع کند و یا در مُرداب بروید تاریک بى روح و کریه منظر و خشن خواهد بود.
اگر در پرتو طبیعت بشکفد و در ادامه حیات به نابودى مام و رُستنگاه خود دست یازد فرجام تلخى خواهد داشت. تمدّن غربى در دامن طبیعت شکفت و به فن آوریهاى شگفت انگیز دست یافت ولى متأسفانه به جاى این که آنچه را از طبیعت گرفته و فن آورى مدرن خود را در خدمت طبیعت به کار گیرد و به نگهدارى دقیق و عالمانه از آن بکوشد به چنگ اندازى به طبیعت و چیرگى بر آن روى آورد و در چنگ گرفتن قدرت مندانه آن را افتخار خود انگاشت و انسان را از آغوش مام مهربان خود جدا کرد و او را در بحرانى سخت
خانمان سوز و زندگى بر باد ده گرفتار ساخت و بحران محیط زیست را آفرید و جهانى را درغم بزرگ فرو برد و چنان بلایى بر سر جهان هستى آورده که از آغاز آفرینش تاکنون هیچ قوم وحشى بى مهار و لجام گسیخته و بى فرهنگ و تمدّنى نیاورده است.
گزاف نگفته اند آنان که دلسوزانه و از روى دانش و تیزنگرى حرکت ویرانگرانه تمدن غرب را در جنگلها آبها کوه ها دشتهاى سرسبز و کویرها سیلاب نامیده اند که بشر امروز را به سوى گردابى ژرف و خوفناک مى برد جایى که هیچ روزنه حیات و رهایى در آن دیده نمى شود.1
فاجعه بسیار عمیق است. انسان امروز فرداى بشر را نیز تباه کرده و به تمدنى آویخته و با تمدّنى همراه شده یا نه ناگزیر همراهش کرده اند که خود به دست خود به گفته روژه گارودى روشنفکر برجسته و منتقد باهوش و تیزنگر فرانسوى:
(اگر ما در خلال سى سال آینده به همان منوال زندگى کنیم که در خلال سى سال گذشته زندگى کرده ایم دست به کشتن نوه هاى خود زده ایم.)2
آزمندى و مصرف بالا انسان امروز چیزى از طبیعت باقى نخواهد گذارد که آیندگان در بستر آن به زندگى خویش ادامه بدهند برابر آمارى که در چند سال پیش ارائه شده است:
مصرف ذغال سنگ در سى سال اخیر برابر است با نیمى از آنچه در هشتصد سال گذشته مصرف شده است.3
نیمى از میزان نفتى را که انسان از آغاز کشف و استخراج مصرف کرده تنها درده سال اخیر سوزانیده است.4
ییک سوم درختان جنگل به سال 1952 بریده و مصرف شده است.5
در هفتاد سال اخیر کشت و زرع جدید نیمى از خاکهاى حاصل خیز را در سه چهارم زمینهاى مزروعى از بین برده است.6
چرخه حیاتى و طبیعى (اکوسیستم) تعادل و توازن خود را از دست داده است:
(فضولاتى مثل… نایلون هرگز امکان پالایش و جذب آنها در چرخه هاى حیات طبیعى وجود ندارد و بعضاً حتى به گونه اى مرگ آور و غیرقابل جبران کانونهاى اولیه حیات را در کره زمین آلوده مى سازند و بقاى بشر را با خطراتى حتمى مواجه مى کنند.)7
این آزمندى دهشتناک همه زوایاى زندگى بشر را دستخوش طوفان ساخته است. ویران شدن طبیعت و از بین رفتن تعادل و توازن آن هم جسم انسانها را نشانه رفته است و هم فکر اندیشه و فرهنگ آنان را و این هم به منطقه اى خاص و زادگاه تمدن جدید نمانده بلکه بلایى است که همه جاى دنیا را در نوردیده و در کمند خود گرفتار ساخته است:
(امروز نتایج و آثار منفى صنعتى شدن بر روى محیط زیست و بخصوص بر زندگى دینى و بافت جامعه که موجد نابسامانیهاى فرهنگى و روانی… آدمها بوده کاملاً ظاهر گردیده و شمّه اى از این نابسامانیها و مشکلات را مى توان در شهرهاى اسلامى بزرگى که در زمینه صنعتى شدن بالنسبه موفق بوده اند دید.)8
هشیاران و آگاهان که زمین را و هر آنچه بر روى آن قرار دارد در پرتگاه نابودى دیدند به تلاش گسترده اى دست زده و مسأله (حفاظت محیط زیست) را به مرحله جدیدى وارد ساخته اند.
در آغاز دهه هفتاد یکى از سران مهم صنعت ایتالیا بیش از صد تن از بزرگ ترین دانشمندان و صاحب نظران جهان را گرد آورد تا گزارشى از آنچه در پایان قرن بیستم جهان به خود خواهد دید فراهم آوردند.
در این راستا انجمنى از صاحب نظران تشکیل شد به نام باشگاه رم.
اینان در این انجمن به بررسى چگونگیهاى جهان در واپسین سالهاى سده بیستم پرداختند و دگرگونى پنج دیگرگون شونده مهم را در سه دهه واپسین این سده به بوته بررسى نهادند:
1. افزایش جمعیت.
2. منابع طبیعى.
3. غذا و تولیدهاى زراعى.
4. تولیدهاى صناعى.
5. آلودگى محیط زیست.9
امروزه در تاریکى که جهان را فراگرفته روزنه هاى امیدى در جهان صنعتى غرب به چشم مى خورد. در قلب دنیاى صنعتى جنبش نوینى پدید آمده تا آلودگیها و آثار ویران گر تکنولوژى را مهار سازد:
(این جنبش نوین سامان یافته است براى آن که به تعادل و توازن (اکولوژیک) میان انسان و محیط زیست او: زمینها درختان رودخانه ها و دریاچه هایى که از آلودگى به دست بشر مرده اند احترام گذاشته شود و از دریاها و اقیانوسها و فضاها… حمایت گردد… زمین آب و آسمان و همه طبیعت ودیعه اى است الهى که به دست انسان سپرده شده و براى استفاده متعادل از آنها پدید آمده است; از این روى انسان مسؤول حفظ طبیعت است.)10
انسان آگاه امروز خود را خسران زده مى داند. او نه تنها جسم خود را در تهدید جدى مى بیند که معنویت و روح و روان خویش را تباه شده مى داند; از این نگرانى دغدغه و اضطراب زندگى او را فرا گرفته و ره به جایى نمى برد و هم نگران اکنون خویش است و هم نگران آینده خویش و فرزندان. از این که بتواند راهى به رهایى بیابد و دنیاى سالم با طبیعت سالم ناامید است.
رویکرد انسان امروز به معنویت چیزى که سالهاست به حاشیه رانده شده تصادفى نیست.11
ناامیدى بسان کابوسى ترسناک انسان غربى را مى آزارد. آنان که صنعت و تکنولوژى را مى شناسند و از پیامدهاى آن آگاهى دارند و از زوایاى فاجعه به خوبى
خبر دارند از این که انسان بتواند از این درّه خوف انگیز مرگ رهایى یابد تردید دارند.12
این دغدغه ها نگرانیها و دلواپسیها سبب گردیده که حرکت نوینى در غرب علیه آلودگیها و ویران گریهاى کارخانه هاى صنعتى و… آغاز شود. در این حرکت آنچه مهم و از جایگاه درخور مطالعه برخوردار است رویکرد به فرهنگهاى شرقى است.
آفرینندگان این حرکت در پى آنند که به کمک فرهنگهاى مشرق زمین از پیامدهاى ناخوشایند صنعت غرب جلوگیرى کنند. در چنین هنگام و برهه اى که بشر از آلودگى محیط به تنگ آمده و در پى راه گریزى مى گردد و آغوش مهربانى مى جوید که از خشونت تکنولوژى به آن پناه ببرد جا دارد صاحب نظران و دانشوران اسلامى دیده اسلام و شمّه اى از تجربه هاى گذشته بویژه دوران درخشان تمدّن اسلامى را بازگویند و بنگارند شاید مفید افتد و بشر از این سرگردانى و گردابى که گرفتار آمده رهایى یابد.
ما در این نوشتار برآنیم گامى کوچک در این راه برداریم و تا جایى که مجال اجازه مى دهد زوایایى از نگاه اسلام به محیط زیست را بنمایانیم.
طبیعت در دو نگاه
روشن است که شناخت تمدّنها بستگى به شناخت گونه نگاه و نگرش آنها به مجموعه طبیعت دارد و تفسیر آنها از پیوند انسان با طبیعت تمدّن مادى که اکنون تمدّن غرب مظهر و نماد آن است نگرشى به طبیعت دارد و تمدّن ماوراى مادى و معنوى که تمدّن اسلامى در گذشته نماد و مظهر آن بود نگرشى به طبیعت دارد.
در تمدّن غرب انسان مطلق و از آسمان جدا. در این تمدّن زمین و منابع نهفته در آن محور است. تمدّن مادى غرب تلاش مى ورزد بر طبیعت چیره شود و با قدرت تمام آن را در اختیار بگیرد و تا مى تواند از آن استفاده کند. برابر این دیدگاه بریده از آسمان مکتبهایى بنیاد نهاده شد از جمله مکتب اصالت تمدّن و سود.
امّا در تمدّن اسلامى نگاه و نگرش به طبیعت و پیوند انسان با طبیعت به گونه دیگر است.
الف. جانشینى: انسان در جهان بینى الهى و اسلامى جانشین خدا در زمین است. باید همان گونه که خدا مهرورزانه زمین را مى پروراند و از آفتها مصون مى دارد و باران رحمتش را بر آن مى باراند و طبیعت را دوست مى دارد انسان نیز چنان باشد و مهرورزانه از آن پاس دارد و استفاده اش به گونه اى نباشد که آسیبى به آن برسد.
در این نگاه و نگرش زمین به آسمان پیوند خورده و زمین جامه آسمانى به تن کرده است. کار و تلاش بر روى این زمین پیوند خورده با آسمان و جامه آسمانى در پوشیده عبادت و نوعى بندگى خداوند به شمار مى رود. این بندگى با جانشینى پیوند خورده است. انسان بنده خدا و فرمانبر او در زمین جانشین است. اگر انسان جانشین از مدار فرمانبرى رها شود لجام گسیخته مى گردد و به نابودى خود طبیعت کمر مى بندد از این روى اسلام بندگى و عبودیت خدا را رکن حرکت انسان قرار مى دهد. انسان خلیفة اللّه بنده است فرمانبردار نه فرمانروا و مطلق العنان و لجام گسیخته و چیره بر طبیعت.
خداوند براى اداره زمین انسان را جانشین خود قرار داده و به فرشتگان مى فرماید:
(و اذ قال ربّک للملائکة انّى جاعل فى الارض خلیفة….)13
وقتى خداوند به فرشتگان گفت: من در زمین خلیفه اى خواهم گمارد.
و خطاب به انسانها مى فرماید:
(وهو الذى جعلکم خلائف الارض…)14
اوست که شما را خلیفه هاى زمین قرار داد.
خداوند این جانشینى را با عبادت و پرستش خود و فرمانبرى از فرمانها و دستورهاى خود جهت داده است:
(وانفقوا ممّا جعلکم مستخلفین فیه.)15
و از آنچه شما را جانشین دیگران قرار داده انفاق کنید.
پیوند جانشینى و بندگى و اثرگذارى آن دو بر یکدیگر حقیقى است و شالوده تمدّن اسلامى زیرا انسان در این جهان بینى و نگرش امانت دار است و همه چیز را باید در جهت خواست صاحب هستى قرار دهد و طبیعت امانتى است از صاحب هستى در اختیار او که باید در جهت خواست او نگهدارى پاسدارى و استفاده شود.
طبیعت در این نگرش آیه و نشانه است براى راهنمایى انسان به سوى جمال و کمال مطلق.16 از این روى در این نگرش هیچ صاحب خرد و شعورى حق ندارد کمر به نابودى آیه و نشانه ببندد و خود را از رسیدن به کمال مطلق باز دارد.
در این بینش همه پدیده ها آفریده ها و جانداران جزء هاى کامل کننده و پیوسته با یکدیگرند. همه آنها به گونه هماهنگ و هم آوا در پرتو حقیقت بندگى و فرمانبرى به وظیفه خویش عمل مى کنند و زمینه بندگى خالصانه انسان را فراهم مى سازند.
دراین چشم انداز هیچ پدیده هیچ حرکت هیچ جنبش و هیچ تکاپویى از حوزه اقتدار و اشراف خداوند بیرون نیست:
(و کان اللّه بکلّ شىء محیط.)17
وقتى انسان فرمانبردار خداوند باشد تن به بندگى خداوند بدهد و او را محیط بر همه چیز بداند در قلمرو او که طبیعت جزئى از آن است خلل ایجاد نمى کند و بر
نظم و قانون حاکم بر طبیعت گردن مى نهد و از آن پا فراتر نمى نهد. خاور و باختر را از آنِ خدا مى داند و خدا را مالک همه هستى و بر این باور است که هر جا روى آورد همان جا سوى خداست:
(وللّه المشرق والمغرب فاینما تُوَلّوا فثمّ وجه الله…)18
با این باور هیچ چیز از حیطه قدرت خداوند بیرون نیست و انسان بنده و آفریده اى است در این قلمرو با اشراف خداوند و زیر نگاه او باید به اندازه اى که بتواند از عهده کارهاى بندگى برآید از طبیعت بهره ورد و اگر فراتر از آن به طبیعت دست یازد در امانت خیانت کرده و سر از فرمان حق برتافته و به گناه بزرگ اسراف و تبذیر گرفتار آمده است.
انسان اگر با توجه به جایگاه خود در زمین به پیش برود بندگى پیشه گیرد زمین را گهواره زندگى سالم بداند و به کارهاى شایسته روى آورد و انجام آنها را سرلوحه زندگى خود قرار دهد شایستگى مى یابد که برابر وعده خداوند جانشین او در زمین گردد:
(وعد اللّه الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنّهم فى الارض…)19
اگر بین خلیفگى و بندگى پیوند استوار و وثیق نباشد طبیعت در گرداب نابودى فرو خواهد رفت:
(هیچ چیز براى محیط زیست طبیعى خطرناک تر از اعمال قدرت در مقام خلیفگى جامعه بشرى نیست که دیگر بندگى خداوند را نمى پذیرد و مطیع فرمانها و قوانین او نیست. شریعت الهى به صراحت وظیفه دینى انسان را شامل نظام و محیط زیست طبیعى مى داند. آدمى نه تنها موظف است که به فقیر خوراک برساند بلکه این وظیفه را هم دارد که آب جارى را آلوده نسازد.
در نظر خداوند نه تنها مهربانى به والدین بلکه کاشتن درخت و برخورد ملایم با حیوانات هم خوشایند است.)20
انسان مسلمانى که از وحى الهى الهام مى گیرد و پیوند خود را با ملکوت عالم هستى در عین زیستن در جهان مُلکى پاس مى دارد از آزار و اذیت حیوانات و پست شمردن آنها ویران کردن طبیعت دورى مى گزیند و نگهدارى و نگهبانى از طبیعت و پدیده هاى پرورش یافته در دامن او را وظیفه دینى و اسلامى خود مى داند.
امام على(ع) این پیوند و پیوستگى انسان با طبیعت را به زیبایى گوشزد مى فرماید:
(اتّقوا اللّه فى عباده وبلاده فانّکم مسؤولون عن البقاع والبهائم.)21
خدا را! واپایید در حق شهرهاى او و بندگان که شما مسؤول هستید حتى از سرزمینها و چهارپایان.
مسلمان هرگز اجازه ندارد خود را رها و لجام گسیخته و آزاد در بهره بردارى از طبیعت بداند.
او حق ندارد با ویران کردنِ طبیعت و دست یازى به پدیده هاى طبیعى خود را تکریم کند.
او وظیفه دارد حقوق خداوند حقوق تک تک آفریده ها کوچک و بزرگ را پاس بدارد. مطلق و رها نیست که همه چیز را براى خود بخواهد و تنها حقوق خود را پاس بدارد و خود را وامدار هیچ کس و هیچ چیز نداند.
(از آن جا که در عالم اسلامى سنتى مقام و منزلت انسان هیچ گاه مطلق نبود حقوق بشر هرگز با فراموشى کامل حقوق خداوند و نیز دیگر مخلوقات او مطلق نگشت. انسان متجدّد و غربى برخلاف مسلمان سنّتی… هیچ چیزى به کسى یا چیزى وامدار نیست. حتى در مقابل موجود دیگرى وراى انسان احساس مسؤولیت نمى کند.
درمقابل مسلمان سنّتى یا انسان مسلمان همواره با آگاهى به حقوق خدا و حقوق دیگران که در برگیرنده عالم غیر انسانى هم مى شود زیسته است. او نسبت به مسؤولیتش در قبال خدا و نیز در قبال مخلوقات او آگاه باقى مانده است.)22
ب. آبادگرى: در نگاه و بینش اسلامى پیوند انسان با طبیعت پیوند ویژه است انسان از زمین پدید آمده و باید حرمت آن را نگهدارد مثل مادر و به او ستم روا ندارد که عاق زمین خواهد شد. پاس جایگاه زمین به این است که آن را آبادان سازد و از ویرانى آن جلوگیرى کند.
(وهو الّذى انشأکم من الأرض واستعمرکم فیها…)23
او شما را از زمین پدید آورد و خواست که آبادانش دارید.
از نگاه قرآن آبادانى زمین وظیفه انسان است بر اوست که محل رویش و رشد خویش را آباد نگهدارد و از ویرانى آن جلوگیرى کند.
استعمار (برخلاف مفهوم منفى کنونى آن) در قرآن به معناى آبادانى است. واژه شناسان آبادانى را نقطه مقابل ویران گرى دانسته اند. راغب در مفردات مى نویسد:
(العمارة نقیض الخراب.)24
آبادانى نقطه مقابل ویران گرى است.
امام على(ع) در فرمان تاریخى و مهم خود به مالک اشتر آبادانى شهرهاى حوزه فرمانروائیش را وظیفه او مى داند.25 از آنچه یاد شد و ده ها موردى که به خاطر تنگى مجال یاد نشده و در منابع اسلامى وجود دارند به دست مى آید که اسلام در ساختن و پرداختن تمدّن خود از طبیعت و پدیده هاى طبیعى براساس معیارهاى درست و انسانى بهره مى گیرد و با هر تمدّنى که شالوده اش بر ویرانى طبیعت استوار باشد سر ناسازگارى دارد.
ج. رام کردن طبیعت. در قرآن واژه دیگرى که بارها آمده و چگونگى برخورد و تماس انسان مسلمان را با طبیعت نشان مى دهد واژه (تسخیر) است. این واژه و واژگان هم معنا و هم ریشه آن مانند (مسخّر) و… پیام سازنده اى را مى رسانند که گونه نگرش اسلام به طبیعت را مى نمایاند.
استاد شهید مرتضى مطهرى مى نویسد:
(این دو کلمه در قرآن مکرر آمده است. و مفهوم (رام کردن) و (رام شدن) را دارد. در قرآن از مسخّر کردن ماه خورشید شب و روز دریاها نهرها کوه ها (براى داود پیامبر) باد (براى سلیمان) و هر چه در زمین (براى انسان) یاد شده است. بدیهى است که در همه این موارد مقصود این است که این امور طورى آفریده شده اند که رام انسان و مورد استفاده و بهره بردارى انسان هستند.در این آیات همه سخن از رام بودن اشیاء براى انسان است نه رام بودن انسان براى اشیاء.)26
قرآن مجید با این که طبیعت را رام شده انسان مى داند که مى تواند هرگونه بهره بردارى از آن بکند. آن بهره برداریها را در راستاى کسب کمال رشد و رویش ارزشهاى انسانى خویش قرار دهد لکن این هشدار را داده است که (تسخیر) غیر از (تخریب) است.
به بهانه بهره بردارى نباید طبیعت را نابود ساخت. از طبیعت باید به گونه اى بهره بردارى کرد که جریان حیات همچنان براى نسلهاى آینده شاداب بماند. هرگونه دست یازى بى رویّه و ناسالم ستمى است بر طبیعت:
(اللّه الّذى خلق السّموات والأرض وانزل من السّماء ماء فاخرج به من الثّمرات رزقاً لکم و سخّر لکم الفلک لتجرى فى البحر بأمره و سخّر لکم الأنهار وسخّر لکم الشمس والقمر دائبین وسخّر لکم اللّیل والنّهار و آتیکم من کلّ ما سألتموه و إن تعدّوا نعمة اللّه لاتحصوها. انّ الإنسان لظلومٌ کفّار.)27
خداوند کسى است که آسمانها و زمین را آفریده و از آسمان آب فرو فرستاده پس از آن با آب میوه هاى گوناگون روزى شما را قرار داده و کشتى را در دریا رام شما کرده تا در دریا به فرمان او رَود و جویها را رام شما قرار داده است. و آفتاب و ماه را رام شما قرار داد
که دائم تابان و در حرکتند و شب و روز را هم رام شما کرده است. و به شما داد آنچه خواستید و اگر نعمتهاى الهى را شمارید از عهده شماره آن بر نمى آیید که آدمى ستمگرى است بسیار ناسپاس.
جمله پایانى آیه شریفه اشاره به بهره وریهاى نادرست بشر از نعمتهاى طبیعى دارد. برابر این آیه شریفه سیاهکار و ستم پیشه است انسانى که شکر نعمت نگذارد و آنچه را خداوند به انسان ارزانى داشته و در اختیار او گذارده تباه سازد.
آلوده کردن آب دریا استفاده نادرست و نابخردمندانه از آن هدر دادن انرژى آلودن محیط زیست به گوناگون آلاینده ها و… روى گرداندن خدا و آیین مقدس الهى و روى آوردن به شیطان است.
فرهنگ تمدّن ساز اسلام طبیعت را گهواره و بستر رشد و تعالى و کمال انسان مى داند28; از این روى با هر کس که بر این گهواره و بستر آتش افروزد و آن را براى رشد و تعالى و کمال انسان ناامن سازد در مى افتد و او را در زمره سیاهکاران و ستم پیشگان و ناسپاسان قرار مى دهد که عذاب سخت الهى را خواهند چشید.
نظام طبیعت بیهوده آفریده نشده است. ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند تا آدمى در پرتو آنها به رشد و تعالى و کمال مادى و معنوى برسد و دنیا و آخرت خویش را به تمام و کمال برآورد.
امام صادق(ع) به مفضل بن عمر مى فرماید:
(فإنّک اذا تأمّلت العالم بفکرک ومیّزته بعقلک وجدته کالبیت المبنیّ المعدّ فیه جمیع مایحتاج الیه عباده. فالسماء مرفوعة کالسقف والارض ممدودةٌ کالبساط والنجوم منضودة کالمصابیح والجواهر مخزونة کالذخائر وکلّ شىء فیها لشأنه معدُّ والانسان کالمملّک ذلک البیت والمخوّل جمیع مافیه وضروب النبات مهیّأة لمآربه وصنوف الحیوان مصروفة فى مصالحه ومنافعه….)29
اگر تو جهان آفرینش را با اندیشه و خردت درست ارزیابى کنى آن را
مانند ساختمانى مى یابى که همه آنچه آفریده ها به آن نیازمند بوده اند در آن پیش بینى شده است.
آسمان بسان سقفى است برافراشته زمین بسان فرشى است گسترده ستارگان چراغهاى چیده شده را مانند. گوهرها در دل این جهان ذخیره شده اند و همه چیز براى انسان آماده گردیده و آدمى مانند صاحب خانه اى همه آنچه هست در ملک اوست. گونه گون گیاهان و حیوانات براى برآوردن منافع و مصالح او تهیّه شده است.
خانه اى این چنین با شکوه که هر چیزى در آن بنابر مصلحت بشر در جاى خود قرار داده شده بناشده باید در زیر سقف برافراشته و روشن با چلچراغهاى زیبا و نور افشان در آرامش زیست و از گوناگون متاعهاى آن بهره برد و در راه تعالى و رشد خود کوشید.
د. نگهدارى طبیعت: خداوند حفیظ است. در جهان بینى اسلامى تمام هستى در حوزه (حفاظت) خداوند قرار دارد:
(ان ربّى على کلّ شىء حفیظ.)30
انسان مسلمان باید خود را به این صفت نیک بیاراید و در همه آنات زندگى از آن پرتو بگیرد و در هر قلمرو و حوزه اى که قرار مى گیرد حفیظ باشد و نگهدارنده و پاسدار امانتها نعمتها داراییهاى همگانى و محیط زیست انسان.
واژه حفیظ هرگونه نگهدارى را در بر مى گیرد31 و جلوگیرى از ابتذال نابودى و تلف شدن نیز در دایره حفیظ قرار مى گیرد.32 حفیظ بودن انسان جامعه را از گوناگون بلاها و آفتها نگه مى دارد حضرت یوسف(ع) به خاطر حفیظ و علیم بودن خود را شایسته اداره امور اقتصادى جامعه مصر مى داند و در خود این توانایى را مى بیند که جامعه مصر را از قحطى و شوربختى که در پیش دارد رهایى بخشد; از این روى وقتى عزیز مصر از وى مى خواهد که در مدیریت اجتماعى وارد شود و نقش بیافریند خود پیشنهاد مى کند:
(اجعلنى على خزائن الارض انّى حفیظ علیم.)33
مرا بر خزانه زمین مصر برگمار که من آن را نگاهدارانه دانایم.
پیامبر اسلام(ص) زمین را مادر انسان قلمداد فرموده که بر عهده اوست از مادر خویش که شیره جانش را به او مى دهد تا او زنده بماند و بسان گهواره اى به او آرامش مى دهد و با گوناگون مائده هاى خود جسم او را مى پروراند باید نگهدارى کند. بنابر فرموده حضرت زمین افزون بر این که مادر است و از شیره جانش بشر را مى پروراند و حق مادرى بر انسان دارد کار نیک و بد او را مهربانانه در سینه خود ثبت مى کند و به خداوند گزارش مى دهد:
(تحفّظوا من الارض فانّها اُمُّکم و انّه لیس من اَحَدٍ عاملٍ علیها خیراً او شراً الاّ و هى مخبرة به.)34
در نگهدارى زمین بکوشید و به آن حرمت نهید که مادر شماست. هرکس بر روى آن کار نیک و یا بدى انجام دهد گزارش خواهد کرد.
پس زمین در این نگاه مقدس است مانند مادر و مقدس است چون امین خداوند است و کارهاى نیک و بد انسان را به او گزارش مى دهد.
روشن است که نگاه مادرانه به طبیعت داشتن که پیامبر(ص) آن را به پیروان خود مى آموزاند و خود را فرزند و پرورش یافته دامن او دانستن درچگونگى بهره ورى از آن اثر فراوان دارد.
از این چشم انداز به طبیعت نگریستن یعنى خود را نیازمند آن دانستن مانند نیاز فرزند به مادر.
در برابر این نگاه با شکوه و درخشان و مقدس نگاه تاریک تمدّن غرب است به طبیعت که در فراز زیر شمّه اى از آن نموده شده است:
(آن زمان که انسانها زمین را مادر و آسمان را پدر خویش مى شمردند زمین از عهده تغذیه به فرزندانى که به دنیا آورده بود بر مى آمد و از زمانى که انسانها زمین را مادر خویش قلمداد نکردند بلکه زنى دانستند که در جنگ به اسارت گرفته شده و باید به او تجاوز کرد. دیگر زمین تمام اولادش را تغذیه نمى کند.)35
اسلام با تمدّن غرب در یک اقلیم نمى گنجد. اسلام این نگاه به طبیعت را بر نمى تابد و با این نگاه از بنیان سر ناسازگارى دارد و نمى تواند بپذیرد که طبیعت با همه زیباییهایى که دارد با آن آغوش گرم و مهرورزانه و گهواره بودن انسان در دست بى تقوایان و از خدا و آموزه هاى الهى دور افتادگان اسیر باشد.
تا هر زمان که بى تقوایان بر تمدّن غرب حکم برانند و بر شریانهاى مهم اقتصادى چیره باشند نمى توان امید به طبیعت سالم داشت که این مهم با تقواى الهى به نتیجه مى رسد. از این روى حضرت امیر(ع) مى فرماید: تقواى الهى را در تمام زمینه هاى هستى حتى گیاهان و حیوانات رعایت کنید.36
هـ. پاکى و پاکیزگى: از این که اسلام بسیار روى پاکى و پاکیزگى و دورى گزیدن از پلیدیها و ناپاکیها تأکید مى ورزد به دست مى آید که اسلام از انسان مسلمان مى خواهد که محیط زیست خود را پاک و پاکیزه و به دور از هر گونه آلودگى و پلیدى نگهدارد.
از اصول دعوت پیامبر اسلام(ص) حلال بودن چیزهاى پاک و حرام بودن چیزهاى ناپاک براى انسان است:
(…و یحّل لهم الطیبات و یحرّم علیهم الخبائث.)37
…براى آنان چیزهاى پاک را حلال و چیزهاى ناپاک را حرام مى گرداند.
آیه شریفه فراگیر است و نمى توان در حوزه و قلمرو خاصى پیاده ومعنى کرد. هر ناپاکى در محیط زندگى براى جسم و جان انسان زیان آور باشد حرام و هر چیزى که پاک باشد و زیان آور براى جسم وجان انسان نباشد حلال است.
این اصل جاودانه محیط زیست انسان مسلمان را از هر گونه آلودگى به دور مى دارد. همان گونه که تاریخ طولانى مسلمانان این را نشان مى دهد. مسلمانان در
سر تا سر تاریخ درخشان خود و در برهه هاى حساس و در اوج تمدّن پرفروغ خویش از محیط زیست سالمى برخوردار بوده اند.
اکنون آلودگى که در محیط زیست مسلمانان دیده مى شود بر اثر دور افتادن از آموزه هاى اسلام و به گوش جان ننیوشیدن آنهاست.
کشورهاى اسلامى اکنون در دام تمدّن آلوده گر غرب گرفتار آمده اند و براى رهایى از این دام چاره اى ندارند جز این که به آموزه هاى ناب اسلام برگردند و پاکى و پاکیزگى را به محیط زیست خود برگردانند و از هر آن چه زمین را مى آلاید دورى گزینند.
انسان مسلمان با آموزه هاى جاودانه اى که از قرآن و سیره و سخن حضرت رسول دراختیار دارد مى تواند با تلاش و پى گیرى و پاى بندى به این آموزه ها تمدّنِ پاک و پاکیزه اى را بنیان نهد و راه هاى برون رفت از این تنگناى سخت و مه آلود را به عالمیان بنمایاند.
در این جا شمّه اى از آموزه هاى اسلام را درباره پاکى و پاکیزگى ارائه مى دهیم تا چگونگى نگرش اسلام به پاکى و پاکیزگى محیط زیست روشن شود.
اسلام پیروان خود را با آموزش مسائل کلى اعتقادى و عبادى رها نمى کند بلکه گام به گام با آنان است و براى آنان چه در زندگى شخصى و چه در زندگى اجتماعى برنامه دارد و در این برنامه هایى که براى اداره زندگى شخصى واجتماعى انسان مسلمان ارائه مى دهد هم نکته هاى ریز را مورد توجه قرار مى دهد و هم نکته ها و مسائل کلان را.
انسان مسلمان باید تمامى زوایاى زندگى خود را با دستورها و آیینها و احکام نورانى اسلام بیان کند تا در ردیف انسان کامل و مسلمان شایسته در بیاید.
در مدینة النبى که محل زیست مسلمانان بود شمارى از یهودیان نیز مى زیستند یهودیان بهداشت شخصى و خانوادگى را رعایت نمى کردند و خانه هاى خود را پاکیزه نگه نمى داشتند و جلوى خانه هاى خود را با زباله و مواد زاید و پلیدى مى آلودند.
پیامبر(ص) مسلمانان را به پاکى و پاکیزگى فرا مى خواند و آنان را پرهیز مى دهد از این که بسان یهودیان از آلودگیها دامن نگیرند.
(ان اللّه تعالى طَیَّبٌ یحبُّ الطَّیب و نظیفٌ یحبُّ النّظافة…فنظَّفوا أَفِنیِتَکم و لا تَشَبَّهوا بالیهود.)38
خداوند خوشبوست و بوى خوش را دوست دارد و پاکیزه است و پاکیزگى را دوست دارد.…پس جلوى منزلهاى خود را پاکیزه سازید و بسان یهودیان نباشید.
در آموزه هاى اسلامى درباره بهشت آمده است:
(در بهشت پلیدى راه ندارد آن جا سخن از پاکى و پاکیزگى است.
پاکان در بهشت جاى دارند و جز از پاکى نمى گویند و نمى اندیشند ونمى خورند.
در محیط بهشت آلودگى به چشم نمى خورد و همگان از هوا و فضاى سالم برخوردارند.)
جامعه اسلامى نیز باید بهشت گونه باشد و از هر گونه آلودگى به دور باشد و انسان مسلمانى که آرزوى بهشت دارد نیز باید از آلودگیها پاک باشد.
پیامبر اسلام(ص) مى فرماید:
(ان الاسلام نظیف فتنظّوا فانه لا یدخل الجنة الاّ نظیف.)39
اسلام پاکیزه است پس شما نیز پاکیزه باشید. خداوند به بهشت وارد نمى سازد مگر انسان پاکیزه را.
جامعه ایده آل اسلامى و تمدّن درخشان دینى شالوده اش بر پاکى و پاکیزگى استوار است و پیروان خود را همیشه و هر آن به پاکى و پاکیزگى فرا مى خواند.
پیامبر اسلام(ص) مى فرماید:
(فتنظّفوا بکل ما استطعتم فان اللّه تعالى بنى الاسلام على النظافة.)40
هر چه مى توانید پاکیزه باشید; زیرا خداوند اسلام را بر پاکیزگى بنا نهاده است.
اسلام پاکیزگى را از ایمان شمرده است.41
پیامبر اسلام(ص) انسان چرک آلود و ژولیده را مورد بى مهرى خداوند دانسته است:
(ان اللّه یُبغض الوَسَخ و الشَّعَثَ.)42
خداوند کثافت و ژولیدگى را دشمن دارد.
همان گونه که یادآور شدیم پیامبر(ص) براى پدید آوردن جامعه سالم و محیط پاک و پاکیزه به ریزترین مسائل بهداشتى که انسان مسلمان باید یک یک آنها را در زندگى شخصى و اجتماعى خود به کار بندد اشاره فرموده است.43
(اغسلوا ثیابکم و خذوا من شعورکم و استاکوا و تزیَّنوا و تنظَّفوا فانّ بنى اسرائیل لم یکونو یفعلون ذلک فزنت نِساؤُهُمْ.)44
لباسهاى خود را تمیز کنید و موهاى خود را کم کنید مسواک بزنید و آراسته و پاکیزه باشید زیرا یهودیان چنین نکردند و زنان شان زنا کار شدند.
و. بوى خوش و استفاده از عطرها: اسلام به استفاده از عطر و بوى خوش بسیار سفارش کرده است. پیامبر اسلام (ص) هم بسیار از عطر استفاده مى کرد وهم دوست داشت مسلمانان از عطر استفاده کنند و آنان را به خوش بو کردن بدن بر مى انگیخت.
خداوند آفریدگار زیباییهاست و زیبایى را دوست مى دارد.
انسان به عنوان خلیفه خدا در زمین باید مظهر زیبایى جمال و پاکى باشد.
آفریدگار زیباییها از اشرف آفریدگان خود خواسته است خود را بیارایند و از زیباییهاى عالم آفرینش به نیکى بهره برند:
(یا بنى آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد و کلوا و اشربوا و لا تسرفوا انّ اللّه لا یحب المسرفین. قُل من حرّم زینة اللّه التى اخرج لعباده و الطیّبات من الرزق.)45
اى فرزندان آدم هنگام نماز جامه پوشید و آرایش گیرید و بخورید و
بیاشامید و زیاده روى مکنید و در مگذرانید که خداوند گزاف کاران را دوست ندارد.
بگو کى حرام کرد و در بند آور آرایش این جهانى را که خداوند براى بندگان خویش آماده کرد و شیرینیها و خوشیهاى روزى که ساخت؟
از آیه و روایات یاد شده از رسول گرامى اسلام چند نکته اساسى که مى تواند بیان گر نگاه اسلام به محیط زیست باشد به دست مى آید:
1. اسلام روى آراستگى زیبایى و زینت ظاهرى تاکید مى ورزد و به پیروان خود سفارش مى کند لباسهاى تمیز بپوشند موها را کوتاه کنند و شانه بزنند بوى خوش به کار برند بویژه وقتى آهنگ مسجد دارند.
2. در نگاه اسلام باید جاى زندگى پاک و پاکیزه باشد بویژه مکانهاى همگانى مانند مسجد که اهمیت بیش ترى دارد و آیه شریفه هم به کسانى که براى گزاردن نماز و دیگر کارهاى عبادى آهنگ مسجد مى کنند دستور مى دهد: با لباسى آراسته و بدنى خوش بو و ظاهرى خوش آیند به مسجد وارد شوند و از وارد شدن به مسجد با لباسهاى چرکین و پاهاى بوناک و دهان آلوده به بوى سیر و… خوددارى ورزند.46
3.از آیه شریفه و سخنان پیامبر(ص) به دست مى آید جمال را نباید با تجمّل یکى دانست. باید مرز بین تمیزى و لباس مرتب و اسراف و تبذیر را شناخت. بهره بردارى از موهبتها و نعمتهاى خداوندى تا آن جا رواست که به اسراف تبذیر تجمل پرستى و اشرافى گرى نینجامد.
افزون بر آیه یاد شده و دیگر آیات و سخنان پیامبر اسلام(ص) ائمه اطهار(ع) نیز مسلمانان را به استفاده از بوى خوش تمیز نگهداشتن محیط زندگى سفارش فرموده اند.
امام على(ع) مى فرماید:
(نعم الطّیب المِسک خفیف محمله عَطِرٌ ریحه.)47
مشک عطرى است نیکو بردن آن آسان وبوى خوش آن پرورنده دماغ.
و مى فرماید:
(والطَّیبُ نُشْرَه.)48
بوى خوش بیمارى را بهبود مى دهد.
علامه مجلسى در معناى (نُشْرَه) مى نویسد:
(نُشْْرَه آن چیزى است اندوه را زداید. به عطر از آن جهت نُشْْرَه گویند که با به کار بردن آن بیماریها و ناراحتیها فروکش مى کند.)49
ز. کاشت درخت: اسلام به گوناگون بیانها به درخت کارى و پدید آوردن فضاى سبز تأکید مى ورزد و از بین بردن درختان را حتى در جنگ کارى ناپسند مى داند و از آن باز مى دارد.
دینى که در جنگ از ویران گرى و نابود کردن و از بین بردن درختان و مزارع و دشتهاى سرسبز باز مى دارد و به جنگجویان خود دستور مى دهد از بریدن درختان بپرهیزند مى تواند امروز براى همه مردمان جهان بویژه کشورهاى صنعتى پیام داشته باشد.
دنیاى صنعتى امروز با خشک شدن درختان و از بین رفتن فضاهاى سبز و پژمردگى و مرگ گل و گیاه روبه روست. لجام گسیختگى صنعت همان گونه که برادرى صفا یکدلى دوستى و پیوندهاى استوار خانوادگى را از مردم صنعت زده گرفته و روان آنان را بیمار و رنجور ساخته آخرین روزنه هاى امید را که جنگلها و فضاهاى سبز و دشتها و مزرعه هاى خرّم و شادى انگیز و اندوه زدا و درمان گر دردها خستگیها رنجوریها باشد نیز تباه ساخت وانسان را در بین آهن قراضه ها و آهنهاى خشن کاشته شده در زمین دود و گوناگون آلودگیهاى صنعتى بى کس و تنها رها ساخته و اکنون شاهد کرور کرور انسان ناامید بریده از خانواده سرگردان پریشان احوال اندوهناک و روان پریش است که این همه بخشى از فاجعه بزرگ انسانى که جهان صنعتى گرفتارش است.
البته صاحب نظران و دانشمندان و روشنفکران بسیارى در آمریکا اروپا و آسیا درباره این فاجعه بزرگ سخن گفته اند.شمارى از آنان آفات صنعت را بیش از بلاهاى طبیعى دانسته اند.50 در مثل و از باب نمونه در آلمان که بیست و پنج درصد ساحت آن پوشیده از جنگل و درخت بوده در چند سال اخیر به گونه هشداردهنده اى جنگلها و درختان این کشور در سراشیبى مرگ قرار گرفته اند 51 و یا نوشته اند: یک سوم درختان جنگلهاى آلمان مرده ونیمى دیگر در آستانه مرگ قرار گرفته اند. بدین گونه آلمان در آستانه فاجعه اکولوژیک قرار گرفته که مرگ درختان نام گرفته است.52
امّا اسلام از آغاز انسان مسلمان را به گونه اى تربیت مى کند و دستورها و آیینهایى دارد و برنامه هایى ارائه مى دهد که اگر سرلوحه کار قرار بگیرند وانسان مسلمان به طور دقیق به آنها پاى بندى نشان بدهد و در پى زیاده خواهى که بیمارى غربى است و وارد سرزمینهاى اسلامى شده نباشد هیچ گاه جامعه اسلامى دچار این بحران تباهى آفرین نخواهد شد و اگر دنیا نیز این برنامه ها را فرا راه خود قرار مى داد اکنون این چتر سیاه مرگ را بر سر خود نداشت.
اسلام کارهاى خوب را در هاله اى از تقدّس قرار مى دهد. کارخوب را تلاش را زیباآفرینى را پرورش گل زراعت درختکارى و… را عبادت مى داند و کسى را که به این امور بپردازد و وقت در این گونه کارها سپرى کند دوست مى دارد و او را مى ستاید.
پیامبر اسلام در اهمیت درختکارى مى فرماید:
(ان قامت الساعة و فى ید أحدکم فسیلةٌ فان استطاع ان لا یقومَ حتى یَغرِسَها فَلْیَغْرِسها.)53
اگر رستاخیر به پا شد و نهالى در دست یکى از شماست. اگر مى تواند آن را بکارد باید بکارد.
و یا مى فرماید:
(من نصب شجرة و صبر على حفظها و القیام علیها حتى تثمر کان له
فى کل شىء یصاب من ثمرة صدقة عند اللّه.)54
آن که درختى بکارد و تا هنگام بردهى از آن نگهدارى کند به اندازه میوه هاى آن نزد خدا برایش صدقه و ثواب مى نویسند.
در این روایت افزون بر اهمیت دادن به درختکارى به نگهدارى آن نیز اهمیت داده شده است که جریان اگر در بین مسلمانان پا گیرد و ادامه داشته باشد شاهد جلوه هاى زیبایى از سالم سازى و زیباسازى وخرم و شاداب نگهداشتن محیط زیست خواهیم بود.
امام صادق(ع) بر عهده انسان مسلمان مى داند که از درخت آفریده زیباى خداوند نگهدارى کند:
(و خلق له الشجر فکلّف غرسها و سقیها والقیام علیها.)55
خداوند درخت را براى انسان آفرید و بر او تکلیف کرد که آن را بکارد و آبیارى کند و بر نگهدارى آن تلاش ورزد.
کاشت درخت در سخن معصومان(ع) همسنگ تلاوت و آموزش قرآن بر شمرده شده است56 و از درختکاران خواسته شده که در هنگام کاشت درخت یاد ونام خدا را بر زبان جارى سازند.57
صدقه در اسلام جایگاه والایى دارد پیامبر(ص) ثمره زراعت و درختى که کاشته شده براى کسى که آن را کاشته صدقه مى داند:
(ما من مسلم یزرع زرعاً او یغرس غرساً فیأکل منه طیر او انسان او بهیمة الا کان له به صدقة.)58
هر مسلمانى که زراعتى کشت کند و یا نهالى بنشاند سپس پرنده یا انسان و یا چارپایى از آن بخورد از براى او صدقه به شمار مى آید.
این که اسلام به زراعت و ایجاد فضاى سبز و درختکارى و پرورش گل وگیاه اهمیت مى دهد و اجر معنوى براى کسى که به کشت و کار مى پردازد درنظر مى گیرد و نوید ثواب و بهشت مى دهد همه از آن روست که دنیاى انسان مسلمان را شاداب نگهدارد و انسان مسلمان را در فضاهاى سبزو خرّم و در لابه لاى انبوه درختان از افسردگى بیماریهاى روحى و روانى به دور بدارد و رهایى بخشد و شادابى همیشگى را در جامعه سایه گستر کند و زمینه را براى حرکتهاى بزرگ مهیا سازد و بدین سان تمدّنى سالم و باشکوه را پى ریزد.
در روایات اسلامى وارد شده که سبزه چشم را نیرو مى دهد وغم و اندوه را مى زداید.59 این نگاه به سبزه و فضاى سبزو درخت وگیاه و زراعت مسلمانان را که سخنان پیامبر(ص) و آنچه از سوى دین رسیده مقدس مى شمارد و برابر با واقع بر مى انگیزد که در محیط زندگى خود شورى انگیزد و جاى جاى محل زیست خود را سبزینه پوشد و با گل و گیاه بیاراید.
ییا وقتى انسان مسلمان از زبان پیامبر عزیز و گرامى خود مى شنود شیر گاو دواى دردهاست; زیرا گاو از گیاهان و درختان تغذیه مى کند 60 در او انگیزه به وجود مى آید که به پیروى از آموزه هاى دینى هم به پرورش ونگهدارى گاو شیرده بپردازد و هم با کشت زراعت و گیاه غذاى گاو شیرده را فراهم آورد و از شیر آن غذاى سالم و شادابى آفرین خود و خانواده اش را فراهم سازد.
اسلام با برنامه ها و روشهاى ویژه بر آن است بین انسان و طبیعت پیوند
استوارى برقرار سازد که این از آن روست اگر انسان با طبیعت پیوند بخورد از جسم و خرد سالمى برخوردار مى شود و اسلام با انسانهایى از همه نظر سالم مى تواند پیام خود را در سر تا سر جهان بگستراند و جامعه اى شاداب و توانا پدید آورد و تمدّنى درخشان پى بریزد.
انسان تا با طبیعت به درستى پیوند نخورد و از طبیعت که مادرِ اوست بهره سالم و مفید را نبرد پیام دین را به درستى درک نخواهد کرد. یعنى نه گوش حق شنوى خواهد داشت و نه چشم حق بینى و نه قوه اى که بین حق و باطل را و سره از ناسره را به درستى بازشناسد.
نیالودن عناصر چهارگانه و مشترکات
عناصرى مانند: آب هوا خاک نور و… از آنِ همه انسانها بلکه از آنِ هر آفریدگارى است و کسى را نرسد که آنها را در چنگ بگیرد و دیگران را از آنها باز دارد و یا با آلودن آنها راه بهره بردارى درست و بهینه و سالم را سدّ کند.
در اصطلاح فقیهان از عناصر یاد شده و راه ها مسجدها مدرسه ها و… به عنوان مشترکات نام برده مى شود. فقیهان در تعریف مشترکات و فرق آن با انفال گفته اند:
(انفال در برگیرنده بناها درختها و زمینها و داراییهاى درخور جابه جایى و غیر درخور جابه جایى است که در اختیار امام و ولیّ امرمسلمانان قراردارد و او آنها را در راه تواناسازى دین و ارزشهاى دینى و مصلحت جامعه اسلامى هزینه مى کند و فروگیرى و به مالکیت خود در آوردن بدون اجازه وى روا نیست.)61
و امّا مشترکات عبارت است از:
(چیزهایى که از انفال به شمار نمى آیند و در قلمرو مالکیت کس یا کسان هم قرار ندارند مانند: نور آفتاب راه هاى همگانى مسجدها مدرسه ها و…)62
مشترکات و عناصر چهارگانه باید همیشه و در همه حال به گونه یکسان دراختیار همگان قرار بگیرد و تک تک مردم بتوانند از آنها بهره ببرند نه این که شمارى از برخورداران جامعه هم بیش ترین بهره را از آنها ببرند و هم بیش ترین آلودگى را پدید بیاورند. این بزرگ ترین بى عدالتى است که همگان وظیفه دارند در برابر آن بایستند و نگذارند مهم ترین و حساس ترین مایه هاى حیاتى دستخوش طوفان آزِ آزمندان قرار گیرد و راه را بر زندگى و زیست سالم سدّ کنند و حتى جلوى نَفَس کشیدن واستشمام هواى آزاد و استفاده از آب زلال و نور را بگیرند که اینها از مشترکات انسانى است و در روایات رسیده از معصومان به آنها اشاره شده است.63
ییکى از فقیهان مى نویسد:
(هوا و خاک و نور آفتاب و آبهاى عمومى و به طور کلى محیط زیست از مشترکاتند که همگان حق دارند از آنها استفاده منظم و صحیح نمایند و کسى حق ندارد با آلوده کردن و سوء استفاده از آنها زیست دیگران را در محیط غیر بهداشتى دشوار و خطرناک سازد و چنانکه از احادیث شریفه استفاده مى شود شرعاً همه نسبت به این مشترکات مسؤولیت دارند.)64
مصداقها و نمونه هایى که در نوشته هاى فقهى پیشین و پسین به عنوان مشترکات یاد شده عبارتند از: راه ها خیابانها مدرسه ها مسجدها رباطها موقوفات عامه پارکها مرکزها و میدان هاى ورزشى استخرها و جاهایى که براى استفاده همگان ساخته و تهیه شده و در ملک کسى نیستند.65
شمارى از فقیهان هوا و فضا را از انفال بر شمرده اند66 و شمارى از مشترکات67.ولى هر دو گروه آلودن و استفاده نابجاى از آن را روا نمى دانند.
از نگاه فقه اگر ساخت و سازها و ساخت برجها به هوا و فضاى مردم زیان برساند و آنان را از استفاده از هواى آزاد محروم سازد خلاف شرع است و باید از آن جلوگیرى کرد.
فرهنگ بهره بردارى از عناصر چهارگانه و مشترکات و پاک نگهداشتن آنها از آلودگى از مهم ترین پایه هاى توسعه پایدار به شمار مى رود که در جهان معاصر از آن بسیار سخن مى گویند و آن رایک امر بایسته مى شمارند.
اگر در معماریها شهرسازیها ساختن کارخانه و مسیر فاضلابهاى آنها و… به گونه اى عناصر چهارگانه و مشترکات انسانى آسیب ببینند از نظر شرع و قانون اساسى جمهورى اسلامى که برابر شرع تدوین گردیده باید جلوى چنین ساخت و سازهایى گرفته شود.
(در جمهورى اسلامى حفظ محیط زیست که نسل امروز و نسلهاى بعد باید در آن حیات اجتماعى روبه رشدى داشته باشند وظیفه عمومى تلقى مى گردد. از این رو فعالیتهاى اقتصادى و غیر آن که با آلودگى محیط زیست یا تخریب غیر قابل جبران آن ملازمه پیدا کند ممنوع است.)68
در پایان این بخش براى روشن تر شدن دیدگاه اسلام درباره حفظ محیط زیست و پرهیز دادن شدید از آلوده نکردن محیط زیست و نیز اشاره به این نکته که در آموزه هاى اسلام و فرهنگ دینى پى افکندن تمدّن دینى و پدید آرى جامعه اسلامى با نگهداشت همه سویه محیط زیست و نگهداشت قانون زندگى جمعى در آمیخته است (یعنى بدون نگهداشت محیط زیست و قانونهاى زندگى جمعى تمدّنى که در بین امت اسلامى پا بگیرد نمى تواند تمدّن تمام عیار و کامل اسلامى باشد) به یادآورى چند مورد اشاره مى کنیم:
الف. بازدارى از آلودن راه ها:راه ها خیابانها و مرکزهاى رفت و آمد همگانى چهره مردم نظام حاکم و قانون جارى آن را مى نمایاند. زیبایى و تمیزى و پاکیزگى آنها نمایانگر با آداب و فرهنگ بودن مردم و شایسته بودن حاکمان جامعه است و آلودگى آنها نمایان گر به دور از ادب و فرهنگ بودن مردم و ناشایستگى حاکمان جامعه است.
از این روى این پدیده در دستور کار اسلام قرارگرفته و به گوناگون بیانها از زبان پیامبر(ص) و تفسیرکنندگان معصوم دین این مهم در کانون توجه قرار گرفته است و مسلمانان از آلودن راه ها و گذرگاه هاى همگانى باز داشته شده اند.
پیامبر اکرم(ص)مى فرماید:
(اتقوا الملاعن الثّلاث: البَرازَ فى الموارِدِ و الظِّلِّ و قارعة الطَّریق.)69
از سه کار مورد لعن و نفرین بپرهیزید: از ادرار و دفع پلیدى شکم در کنار جویها و نهرها و سایه ها و خیابانها.
علاّمه مجلسى در این باره مى نویسد:
(داشتن آبریزگاه در منزل نشانه فقه و فرهنگ انسانهاى باورمند به تفکر و اندیشه شیعى است.)70
اسلام با گوناگون بیانها از هر حرکتى که سبب رَمِشْ بیزارى چندش و احساس نفرت مى شود مسلمانان را باز مى دارد. دراین حرکت تربیتى و اصلاحى حتى از پنهان ترین مسائل زندگى نمى گذرد و درباره چگونگى انجام آنها نکته هایى را یاد آور مى شود. این که زیر درختان جلو مسجدها و عبادتگاه ها کنار برکه ها و نهرها و راه ها و خیابانها قضاى حاجت نکن و یا در هنگام قضاى حاجت خود را از دیدگاه پنهان بدارد 71 و یا از فرو افکندن آب بینى و دهان درگذرگاه خوددارى ورزد و…
اینها همه بیان گر این نکته است که اسلام شهرهاى مسلمانان را تمیز و پاکیزه و مردمان را با آداب و فرهنگ دوست مى دارد و خواهان شهرهاى پاک باغها و بستانهاى دل انگیز و آرامش بخش و پاکیزه از هر گونه آلودگى راه ها و خیابانهاى چشم نواز به دور از هر گونه احساس نفرت و رَمِشْ است.
در این جا نمونه اى از سیره امام على(ع) را در برخورد با جوانان هرزه دراى و ژاژ خاى و آلودگى محیط زیست مى آوریم تا روشن شود حکومت اسلامى با هرگونه آلودگى محیط که از آن جمله است هرزه درایى و ژاژخایى جوانان ولگرد به مبارزه برمى خیزد تا جامعه اسلامى از آلودگیها پیراسته گردد.
(روى أنّ الفرات مدّت على عهد على(ع) فقال الناس نخاف الغرق. فرکب و صلّى على الفرات. فمرَّ لمجلس ثقیف فغمز علیه بعض شبّانهم.
فالتفت الیهم و قال: یا بقیّة ثمود یاصعار الخدود هل انتم الاّ طغا لئام؟
من لى بهؤلاء الأ عبد؟
فقال مشائخ منهم: انّ هؤلاء شبّاب جهّال فلا تأخذ نا بهم و اعف عنّا.
قال: لا أعفو عنکم الاّ على ان أرجع و قدهدمتم هذه المجالس و سددتم کلّ کوّة و قلعتم کلّ میزاب و طمستم کلّ بالوعة على الطریق. فانّ هذا کلّه فى طریق المسلمین و فیه أذى لهم.)72
روایت شده که در دوران حکومت امام على(ع) آب فرات بالا آمد. مردم به آن حضرت گفتند: مى ترسیم آب ما را فرا بگیرد و غرق سازد.
امام برمرکب خویش سوار شد و آهنگ فرات کرد.
در مسیر به گروهى از جوانان برخوردند که نیزه بازى مى کردند و به سُخره شمارى از آنان حضرت را نشانه رفتند. حضرت به سوى آنان برگشت و فرمود: اى بازماندگان قوم ثمود و اى روى برگردانندگان به
ناز وافاده!آیا شما را جز فرومایگان مى توان نامید.
و سپس فرمود: چه کسى جلو این فرومایگان را مى گیرد.
بزرگان آنان روى به حضرت کردند و گفتند: اینان جوان هستند و نادان و رفتار آنان بر ما مگیر و از ما درگذر.
حضرت فرمود: در نمى گذرم مگر آن که تا هنگامى که برمى گردم جایگاه اینان در در هم بکوبید و افزون بر این دریچه هاى خانه هایى که به کوچه گشوده مى شود ببندید و ناودانها و آبریزگاه هایى که به کوچه ها راه دارند و گندابها و پلیدیها را در گذرگاه مردم مى ریزند از بین ببرید زیرا همه اینها در راه و گذرگاه و محل رفت و آمد مسلمانان قرار گرفته اند و سبب آزار و اذیت آنان است.
این فراز از سیره امام على(ع) درسهاى آموزنده اى براى تک تک مردم و حکومت گران دارد که مى باید به درستى در آنها درنگ کرد و الگو براى سالم سازى جامعه قرار داد:
1. ساحت زندگى باید از هر گونه آلودگى پاک گردد چه آن آلوده گران جوانان ژاژ خامى باشند که با چشم و زبان و رفتارهاى ناشایست آرامش و آسایش وامنیت مردم را به هم مى زنند و چه آبریزگاه هاى خانه ها باشد که گذرگاه ها و خیابانها و کوچه ها را مى آلایند.
2. بدون هیچ سهل انگارى و مسامحه اى مرکزهاى آلوده کننده و فساد آفرین باید بسته و یا در هم کوبیده شود.
3. ساخت و ساز و معمارى باید به گونه اى باشد هیچ ناودانى و آبریز گاهى به کوچه نریزد و سبب آزار و اذیت مردم شود و محیط زیست را بیالاید.
4. و افزون بر این دریچه هاى خانه ها نباید به گونه اى به کوچه گشوده شود که سبب آزار و اذیت مردم باشد و یا اهل خانه از این راه به رفت و شد کنندگان آسیب برسانند و یا آنان را به سخره بگیرند.
5. دیگر این که همه اینها وظیفه حکومت است برحکومت است که از ساخت و سازهاى مزاحم جوانان ژاژخاى و هر گونه حرکت و رفتار زیان آور جلوگیرى کند.
ب. پرهیز از آلودگیهاى صوتى. صدا که از حدّ در گذرد به روان انسان آسیب مى رساند. سالیانى است که انسان به دلیل پدیده ماشین گرفتار و در بند آلودگیهاى صوتى است و هر آن و هر لحظه روان و اعصاب او زیر پتک صداهاى روح خراش آزار مى بیند و از حدّ تعادل بیرون مى رود و به رنج مى افتد و گرفتار گوناگون بیماریها مى شود.
انسان بسیار شکننده است و داراى روح و روانى حساس و عصبهاى بسیار نیرومند و زودیاب است و کوچک ترین صدایى به گونه اى در آنها اثر مى گذارد;
از این روى هیچ گونه صدایى حتى صداى انسان نباید از حدّ مجاز فراتر رود که در عصب و روان انسانها اثر ناگوار مى گذارد:
خداوند از زبان لقمان به فرزندش مى فرماید:
([یا بنیّ] و اغضض من صوتک انّ انکر الاصوات لصوت الحمیر.)73
پسرم! صداى خود را فرو آر که زشت ترین آواها و صداها آواز خران است.
بلند سخن گفتن افزون بر این که بى ادبى به شمار مى آید و سبب پایین آمدن جایگاه اجتماعى انسان مى شود وانسان همانند مى گردد به خران که آواى دلخراش دارند و نابهنگام صداهاى آزار دهنده در مى آورند آلودگى صوتى مى آورد و سبب به هم خوردن آرامش روحى و روانى مردم مى شود.
وقتى موضع اسلام درباره صداها و آواهاى بلند انسان و صداى خر این باشد درباره صداهاى اتومبیلها کارخانه ها دستگاه هاى سنگ برى آهن گرى و… روشن است که چه موضعى دارد و با آلودگى صوتى چگونه برخورد مى کند دینى که در
هزار واندى سال به این مساله حیاتى توجه داشته و حتى از صداها و آواهاى بسیار بسیار پایین تراز صداها و آواهاى اتومبیلها و کارخانه و… را که امروزه انسان گرفتار آنهاست دستور مى داده پرهیز شود اگر تمدّنى بنا نهد نخستین گام او پدید آرى بسترى است براى آرامش انسان در این دین با این دید انسان جایگاه بلندى دارد و داراى احترام ویژه. در تمدّن پدید آمده بر اساس دین اسلام انسان اصل است برخلاف تمدّن غرب که سود و سرمایه اصل است و هر چیزى حتى انسان باید قربانى آن شود.
تکنولوژى که با آلودگى صوتى دنیا را براى انسان جهنم مى سازد ارزشى ندارد که همه چیز حتى انسان قربانى شود و اسلام با تمدّنى این چنین میانه اى ندارد که فروآرى صدا را از نشانه هاى دیندارى و نیک دینى مى داند.
امام على(ع) مى فرماید:
(خفض الصوت و عض البصر و مشى القصد من امارة الایمان و حسن التدّین)74
فرو آرى آوا فرو افکندن چشم و میانه روى در راه رفتن از نشانه هاى ایمان و نیک دینى است.
پیوند دین و رفتارهاى بهنجار اجتماعى پایه هاى تمدّن اسلامى را پى مى ریزد. در جامعه اى که صداها و رفتار نابهنجارند نه نشانى از دیندارى است و نه چشم اندازى براى تمدّن. به دور بودن جامعه و در امان بودن انسانها از آلودگیهاى آوایى و صوتى از شاخصه هاى جامعه متمدّن است.
پیامبر اسلام(ص) صداى بلند ازخود در آوردن را به گونه اى که مایه ترس و اضطراب دیگران بشود ستمگرى مى داند:
(لا ترعوا المسلم فانّ روعة المسلم ظلم عظیم.)75
مسلمان را[با آواهاى نابهنجار] نترسانید که ترسانیدن مسلمان ستمى است بزرگ.
پى نوشتها:
1. هشدار به زندگان روژه گارودى ترجمه على اکبر کسمائى 25/ هاشمى تهران.
2. همان 24/.
3. همان34/.
4.همان.
5.همان35/.
6.همان36/.
7. توسعه و مبانى تمدّن غرب شهید آوینى7/ ساقى تهران.
8. جوان مسلمان و دنیاى متجدّد غرب دکتر حسین نصر ترجمه مرتضى اسعدى 184/ طرح نو تهران.
9. جهان امروز و فردا على اکبر کسمائى 327/ مؤسسه اطلاعات تهران.
10. نیاز به علم مقدس دکتر حسین نصر ترجمه حسن میاندارى 204/ مؤسسه فرهنگى طه تهران.
11. جوان مسلمان و دنیاى متجدد 208/.
12. نیاز به علم مقدس 139/.
13. سوره بقره آیه 30.
14.سوره انعام آیه 165.
15.سوره حدید آیه 7.
16. سوره فصلت آیه 53.
17. سوره نساء آیه 120.
18. سوره بقره آیه 115.
19. سوره نور آیه 55.
20. نیاز به علم مقدس 221/.
21. نهج البلاغه صبحى صالح ترجمه سید جعفر شهیدى خطبه 174/167 آموزش انقلاب اسلامى تهران.
22. نیاز به علم مقدس 226/.
23. سوره هود آیه 61.
24. المفردات فى غریب القرآن راغب اصفهانى واژه (عَمَر).
25. نهج البلاغه نامه 53.
26. مجموعه آثار شهید مطهرى ج115/2 صدرا تهران.
27. سوره ابراهیم آیه 24 ـ 32.
28. سوره نبأ آیه 6.
29. بحار الانوار محمد باقر مجلسى ج61/3 مؤسسه الوفاء بیروت.
30. سوره هود آیه 57.
31. المفردات فى غریب القرآن واژه (حفظ).
32. مجمع البحرین طریحى ماده (حفظ).
33. سوره یوسف آیه 55.
34. نهج الفصاحه ترجمه ابوالقاسم پاینده شماره 1130 جاویدان.
35. نیاز به علم مقدس 154/.
36. نهج البلاغه خطبه 167.
37. سوره اعراف آیه 157.
38. نهج الفصاحه شماره 703.
39. همان شماره 612/.
40.همان شماره 1182/.
41.همان شماره 1361/.
42.همان شماره 741/.
43.همان شماره 1456/.
44.همان شماره 377/.
45. سوره اعراف آیه 31 ـ 32.
46. رساله توضیح المسائل امام خمینى مسأله 915.
47. نهج البلاغه کلمات قصار شماره 397.
48. همان کلمات قصار شماره 400.
49.بحارالانوار ج 291/63.
50. جهان امروز و فردا 113/.
51.همان 55/.
52. همان.
53. نهج الفصاحه شماره 567.
54. کنز العمال حسام الدین هندى ج 12.
55. بحارالانوار ج 86/3.
56. همان ج64/100.
57. کافى ثقه الاسلام کلینى ج 163/5; وسائل الشیعه ج 197/13.
58. فیض القدیر ج 496/5.
59. نهج الفصاحه شماره 1291.
60. همان1135/.
61. جواهر الکلام ج 116/16 134.
62. مصطلحات الفقه على مشکینى 491/ نشر الهادى.
63. وسائل الشیعه شیخ حرّ عاملى ج 331/17.
64. روزنامه ایران 80/3/13 استفتاء از آقاى لطف اللّه صافى گلپایگانى.
65. مصطلحات الفقه 492/.
66. همان.
67. روزنامه ایران 80/3/13 استفتاء از آقاى لطف اللّه صافى گلپایگانى.
68. قانون اساسى جمهورى اسلامى اصل پنجاهم.
69. سنن ابن ماجه ج 119/1.
70. بحارالانوار ج 192/77.
71. همان ج247/10.
72. همان ج 250/41.
73. سوره لقمان آیه 19.
74. غررالحکم آمدى ج 453/3 دانشگاه تهران.
75. نهج الفصاحه شماره 2450.

تبلیغات