" در این مقاله سعی شده است که تا حدی وجوه مشترک و تمایز بین رشته مددکاری اجتماعی و رشته های روان شناسی بالینی و مشاوره روشن شود. در این پژوهش با توجه به موضوع مورد تحقیق از روش کتابخانه ای استفاده شد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که در رشته روان شناسی بالینی تمرکز عمدتا بر روی تشخیص اختلالات روانی و درمان آنهاست، در حالی که در رشته مشاوره تمرکز بیشتر در زمینه راهنمایی و مشاوره تحصیلی، راهنمایی و مشاوره شغلی، راهنمایی در زمینه ازدواج، راهنمایی و مشاوره زناشویی و غیره است. با توجه به منابع معتبر می توان نتیجه گرفت که در روان شناسی بالینی و مشاوره تاکید بیشتر بر ساختار روانی انسان است و هدف درمانگر عمدتا درک سیستم شناختی افراد و تغییر نحوه تفکر، احساسات و رفتار آنهاست. در این دیدگاه اختلالات روانی، عاطفی و رفتاری باید شناخته شود و با اتخاذ سیستم درمانی مناسب این اختلالات رفع گردند. در حرفه مددکاری اجتماعی انسان به عنوان یک موجود اجتماعی تلقی می شود و هر فرد، مستقل از دیگران نبوده و باید در ارتباط با دیگران و در تعامل با محیط اجتماعی خود مورد بررسی قرار گیرد. از دیدگاه مددکاری اجتماعی، ریشه مشکلات انسانها نه تنها بخاطر عوامل فردی و خانوادگی آنها، بلکه می تواند بدلیل عوامل اجتماعی و در تعامل بین این افراد و محیط اجتماعی شان باشد. از این رو، هدف مددکاری اجتماعی تغییر در حالات روانی مددجو و نیز تغییر در محیط اجتماعی و موقعیت اجتماعی او است. از طرفی روان شناسان بالینی و مشاوران نقشی در توسعه منابع اجتماعی ندارند ولی مددکار اجتماعی نه تنها از منابع اجتماعی به منظور حل مشکل انسان ها استفاده می کند، بلکه توسعه منابع اجتماعی را نیز مد نظر دارد. روان شناسان بالینی و مشاوران در اتاق مصاحبه سعی می کنند تا به حل مشکل مراجعان بپردازند و هر تغییری را که مدنظر است همان جا در مراجع ایجاد نمایند و اگر لازم باشد خانواده مراجع را نیز به دفتر خود دعوت می کنند. در حالی که مددکار اجتماعی علاوه بر مصاحبه های متعدد با مددجو، وارد محیط زندگی او هم می شود و به طور مستقیم رفتارها و ارتباطات مددجو و خانواده او را مشاهده و مورد بررسی قرار می دهد و به تشخیص و ارزیابی مشکل می پردازد و در صورتی که لازم باشد تغییر در محیط خانوادگی و اجتماعی مددجو بوجود می آورد.
"