آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۳۱

چکیده

متن

سردبیر محترم مجله حوزه
ضمن تقدیم صمیمانه ترین سلام و تبریک سال نو که مقارن با ولادت هشتمین نور ولایت و کریمه اهل بیت عصمت و طهارت بود بدین وسیله اعلام مى دارد که در مجله حوزه شماره 71 ـ 70 مهر آبان آذر و دى 1374 مقاله اى تحت عنوان (تولد و زندگى حضرت مهدى(عج)) به قلم آقاى ابوالقاسم یعقوبى آمده که محتویات آن با رسالت نوشتار و تحقیق سازگارى ندارد و در رابطه با نقد و بررسى اجمالى آن مطالبى ارسال مى گردد لطفاً دستور فرمایید در مجله یاد شده چاپ و منتشر گردد.
اولین و اساسى ترین شرط تحقیق و بررسى آن است که محقق مطالب را بى طرفانه بررسى و ادله هر یک از عناوین را بیان کند و آن گاه به نقض و ابرام آنها بپردازد و در پایان نظریه خود را همراه با دلیل متقن اظهار بدارد نه آن که از آغاز موضوعى را در ذهن بپروراند (چه درست و چه نادرست) آن گاه مطالبى را که مؤید آن است جمع آورى و ادلّه اى که با آن منافات دارد صرف نظر و یاتوجیه نماید.
نویسنده محترم مقاله در آغاز موضوع (الامام لایغسّله الاّ الامام) را مطرح کرده و به
بررسى سند آن پرداخته و رد کرده است و پس از آن شواهدى از تاریخ و کتابهاى روایى از راویان ضعیف که در کتابهاى رجالى تصریح به زندیق و ناصبى بودن آنان شده به عنوان مخالف و منافى موضوع یاد شده بدون تحلیل سند نقل کرده و از حدیثهاى فراوان و یا صحیح که مخالف نظریه خود بوده صرف نظر مى کند.
و جاى شگفت آن که در پایان به وجه جمع بین روایات و شواهد تاریخى مى پردازد بدون توجه به این که وجه جمع همواره بین دو دسته از روایات صحاح و معتبر جارى است.
اینک قسمتى از مطالب این مقاله را نقل و سپس به نقد و تحلیل اجمالى آن مى پردازیم.
نامبرده در ابتدا حدیث (الامام لایغسّله الاّ الامام) را از کتاب کافى نقل کرده و آن گاه مى نویسد:
(به نظر ما در این مسأله اشکالاتى وجود دارد که به برخى از آنها اشاره مى کنیم.
سه روایتى که کلینى از امام رضا(ع) نقل کرده است قابل اعتماد نیستند; زیرا در سلسله سند هر سه حدیث معلى بن محمد بصرى قرار دارد که به نظر رجالیّون (مضطرب الحدیث والمذهب) است; از این روى نمى شود به روایات وى اطمینان پیدا کرد. به همین خاطر علامه مجلسى هر سه حدیث را ضعیف دانسته است.
مضمون کلّى این روایات ناسازگارى دارد با آنچه براى شمارى از امامان معصوم(ع) در رابطه با غسل دادن و کفن کردن و نمازگزاردن بر جنازه شریف آنان رخ داده است.
* امام حسین(ع) در کربلا به شهادت رسید و امام چهارم(ع) را به اسارت بردند و نبود که بر جنازه پدر نماز بگزارد.
* امام رضا(ع) در طوس به شهادت رسید و امام جواد(ع) در مدینه زندگى مى کرد و نبود که آن عزیز را غسل دهد و کفن کند و بر جنازه اش نماز بگزارد.
* امام موسى کاظم(ع) در بغداد شهید شد و امام رضا(ع) در مدینه بود (نبود که پیکر آن عزیز را غسل دهد و کفن کند و بر آن نماز بگزارد.)
روایات اختصاص غسل امام به امام:
اولاً: موضوع اختصاص غسل معصوم به معصوم منحصر به این سه حدیث از کتاب کافى نیست; بلکه در کتابهاى متعدد این
موضوع با تعبیرهاى مختلف همراه با نظریه علما و فقهاى بزرگ شیعه آمده است که بررسى دقیق آن فرصت دیگرى مى طلبد در این مختصر به نمونه اى از احادیث و نظریّه چند تن از پرچمداران بزرگ فقه و حدیث مى پردازیم:
از وصایاى رسول اکرم(ص) این است که:
(یا على! لایلى غسلى و تکفینى غیرک.)1
در قضیه حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا(ع) روایات متعدد است که وصیت کرد: مراسم غسل کفن و دفن او را حضرت امیر(ع) انجام دهد:
(اوصیک أن لایلى غسلى وکفنى سواک.)2
امام صادق(ع) پس از نقل قضیه غسل صدیقه طاهره(ع) توسط حضرت امیر(ع) مى فرماید
(فانّها صدیقة ولم یکن یغسّلها الاّ صدّیق أما علمت أنّ مریم لم یغسّلها الاّ عیسى.)3
فقهاء در بحث غسل میت در جواز غسل مرد به همسر خود این روایت را نقل کرده و تمسّک جسته اند.4 در قضیه آمدن حضرت سجاد(ع) از زندان عبیدالله بن زیاد به کربلا و آمدن حضرت رضا(ع) از مدینه به بغداد جهت انجام مراسم پدران بزرگوار خویش کشى در رجال خود طیّ روایتى نقل مى کند که علیّ بن ابى حمزة (به عنوان اعتراض) به امام رضا(ع) عرضه داشت: در روایاتى که از پدران شما به ما رسیده آمده است که:
(انّ الامام لایلى امره الاّ امام مثله.)
مراسم (غسل و کفن و نماز) امام باید توسط امام مانند آن انجام گیرد.
حضرت پرسید: آیا امام حسین(ع) امام بود یا نه؟
پاسخ داد آرى امام بود.
حضرت پرسید: بعد از شهادت حضرت فرزند او امام سجاد(ع) در زندان عبیدالله بن زیاد گرفتار بود پس چه کسى مراسم نماز و دفن او را انجام داد؟
پاسخ داد:
(خرج و هم کانوا لایعلمون حتّى ولى أمر أبیه ثمّ انصرف.)
امام سجاد(ع) بدون آنکه مأمورین حکومتى متوجه شوند از زندان به کربلا آمد و پس از انجام مراسم نماز و دفن پیکر پاک پدر بزگوار خود به زندان بازگشت.
حضرت فرمود:
(انّ هذا الذى أمکن علیّ بن الحسین(ع) أن
یأتى کربلا فیلى أمر أبیه فهو یمکن صاحب هذا الامر أن یأتى بغداد و یلى أمر أبیه.)
آن خداوندى که به امام سجاد(ع) این قدرت را عنایت فرمود که براى انجام مراسم پدربزرگوار خویش از زندان به کربلا بیاید به من هم این قدرت را عطا فرمود که براى انجام مراسم بر پیکر پاک پدرم از مدینه به بغداد بیایم.5
در قضیه غسل بر بدن مطهر حضرت سجاد(ع) امام باقر(ع) مى فرماید:
از وصایاى پدرم این بود که فرمود:
(یا بنیّ! اذا أنا متّ فلایلى غسلى غیرک فانّ الامام لایغسّله الاّ امام بعده.)6
فرزندم! پس از درگذشت من کسى جز تو مراسم غسل مرا به عهده نگیرد; چون غسل امام معصوم باید توسط امام بعد از آن انجام گیرد.
عین همین قضیه را امام کاظم(ع) در رابطه با مراسم پدر گرامى خویش نقل مى کند7.
در رابطه با نماز بر پیکر پاک و مقدس امام صادق(ع) مى فرماید:
مراسم غسل و کفن و حنوط و دفن حضرت ولى عصر ـ ارواحنا لتراب مقدمه الفداء ـ توسط حضرت سیّدالشهداء انجام مى گیرد.)
آن گاه مى فرماید:
(ولایلى الوصیّ الاّ الوصیّ.)
مراسم وصى معصوم باید به وسیله وصیّ معصوم انجام گیرد8.
نظریه پرچمداران فقه حدیث:
علامه مجلسى تحت عنوان (الامام لایغسّله ولایدفنه الاّ امام) این موضوع راقطعى و مسلّم گرفته و در ابتداى باب مى نویسد:
(سیأتى فى أخبار موسى بن جعفر(ع) أنّ الرضا(ع) حضر بغداد و غسّله وکفّنه ودفنه صلّى اللّه علیهما.
وفى خبر ابى الصلت الهروى فى باب شهادة الرضا(ع) أنّه حضر الجواد(ع) لغسله وکفنه والصلاة علیه.)
در تاریخ حضرت کاظم(ع) خواهد آمد که حضرت رضا(ع) براى غسل و کفن و دفن پیکر پاک حضرت کاظم(ع) در بغداد حضور یافت.
و همچنین حضرت جواد(ع) براى انجام مراسم بر بدن مطهر پدر بزرگوارش به طوس آمد.
تا آن جا که مى نویسد:
وسیأتى فى باب تاریخ موسى أخبار کثیرة دالّة على حضور الرضا(ع) عند الغسل.
و آن گاه دو روایت از اختصاص و کتاب کافى که دلالت بر غسل ملائکه بر پیکر مقدس حضرت کاظم(ع) دارد نقل و آنها راحمل بر تقیه نموده و مى نویسد:
(لعلّ الخبرین محمولان على التقیّة إمّا من اهل السنّة او من نواقص العقول من الشیعة.)
آن گاه مى نویسد: وانگهى حضور ملائکه با حضور امام هیچ گونه منافاتى ندارد.9
صاحب وسائل بعد نقل حدیث: (انّ على بن الحسین(ع) أوصى أن تغسله امّ ولد له اذا مات فغسّلته).
مى نویسد:
(المرویّ فى أحادیث کثیرة أنّ الامام لایغسّله الاّ امام فمعنى الوصیّة هنا المساعدة على الغسل و المشارکة فیه.)10
در احادیث زیادى آمده که غسل امام را جز امام انجام نمى دهد. و این که امام سجاد(ع) وصیّت کرده او را کنیز فرزند دارش غسل دهد به معناى کمک و مساعدت در امر غسل است.
صاحب حدائق مى نویسد:
(تحقّق عندنا من أنّ الامام لایغسّله الاّ امام مثله فلابدّ من تأویل الخبر المذکور إمّا بحمله على التقیة… او بحملها (الوصیّة) على المعاونة.)11
در نزد ما شیعه مسلم است که غسل امام را جز امام عهده دار نخواهد بود و این حدیث یا بر تقیه و یا بر مساعدت باید حمل شود.
صاحب جواهر بعد از نقل حدیث یاد شده مى نویسد:
(ولعلّه لاینافى ما دلّ على أنّ الصدّیق لایغسّله الا صدّیق.)12
این حدیث منافات و ناسازگارى ندارد با آنچه که دلالت مى کند صدّیق را جز صدّیق نباید غسل دهد.
شیخ انصارى مى نویسد:
(لما ثبت أنّ الامام لایغسّله الاّ امام….)13
این ثابت است که امام رانباید جز امام غسل دهد.
حاج آقارضا همدانى مى نویسد:
(لما روى فى الاخبار المستفیضة من أنّ الصدّیق لایغسّله الاّ صدّیق.)14
در اخبار مستفیض و متعدد آمده: غسل صدّیق را جز صدّیق نباید عهده دار شود.
حضرت آیت الله العظمى خوئى مى نویسد:
(لما ورد فى غیر واحد من الروایات من أنّ المعصوم لایغسّله الاّ معصوم مثله.)
در روایات بسیار وارد شده که: معصوم را نباید جز معصوم غسل دهد.
و پس از نقل توجیه صاحب وسائل و صاحب حدائق بر حدیث یاد شده مى نویسد:
(وهذه المناقشة جیّدة جدّاً و قد تقدّم فى أخبار تغسیل على فاطمة ـ علیها السلام ـ من أنّها صدّیقة والصدّیق لایغسّلها الاّ صدّیق.)15
فقیه و فاضل در بندى نیز پس از نقل اقوال در قضیه غسل و دفن پیکر مطهر حضرت سید الشهدا(ع) مى نویسد:
(فان الامام لایلى امره الاّ الامام ویدلّ علیه ما رواه ابوعمرو الکشى).
آن گاه عبارت حضرت رضا(ع) را از رجال کشى (که قبلاً گذشت) نقل مى کند16.
علامه توانا سید شبّر پس از نقل سخنانى از سیّد مرتضى مبنى بر لازم نبودن غسل امام توسط امام مى نویسد:
(ولایخفى مافیه من الوهن والقصور; فانّ استبعاد مثل هذه الاشیاء بالنسبة الیهم(ع) مع ماصدر منهم من الکرامات الظاهرة والمعجزات الباهرة فى غایة البعد.)
پیمودن امام(ع) مسیر میان مدینه و طوس و یا مدینه و بغداد و حضور یافتن براى انجام مراسم غسل و کفن و دفن پیکر پاک پدر بزرگوار خویش یک امر ممکن بوده و انکار آن بى پایه و کوته نظرى است و با توجه به معجزات و کرامات قطعى که از آنان صورت گرفته نپذیرفتن این امر دور از حقیقت است.
رد کردن احادیث (نشانگر حضور ائمه(ع) براى مراسم غسل کفن و نماز پدران گرامى خویش) با استناد به امور بى اساس وضعیف جرات بزرگى مى خواهد.
تا آن جا که مى نویسد:
(این که یک جسم مسیر طولانى را در اندک زمان بپیماید دور از واقعیت نیست; چون قضیه انتقال جسم مقدس نبى مکرم(ص) از مکّه به بیت المقدس و از آن جا به مکّه و همچنین معراج جسمانى حضرت به آسمانها و سدرة المنتهى تا (قاب قوسین او ادنى) چیزى است که قرآن به آن گواهى مى دهد)17.
بررسى اعتبار معلى بن محمد:
در مقاله یاد شده عبارت نجاشى در رابطه با معلى بن محمد ناقص نقل شده و این با حفظ امانت در نوشتار سازگارى ندارد و جمله (وکتبه قریبة) که نشانگر نظریه نجاشى نسبت به کتابها و حدیثهاى معلى بن محمد است ذکر نگردیده است.
و جمله (مضطرب الحدیث والمذهب) هیچگونه دلالت بر عدم وثاقت راوى و تضعیف احادیث او ندارد بلکه معنایش این است که در نقل روایت دقتهاى لازم را بکار نمى بسته.
فقیه فرزانه و رجالى توانا حضرت آیت اللّه العظمى خویى(ره) پس از نقل عبارت نجاشى مى نویسد:
(وأمّا قول النجاشى من اضطرابه فى الحدیث والمذهب فلایکون مانعاً عن وثاقته أمّا اضطرابه فى المذهب فلم یثبت کما ذکر بعضهم وعلى تقدیر الثبوت فهو لاینافى الوثاقة وأمّا اضطرابه فى الحدیث فمعناه: أنّه قد یروى مایعرف وقد یروى ماینکر وهذا أیضاً لاینافى الوثاقة ویؤکّد ذلک قول النجاشى (وکتبه قریبة).
وأمّا روایته عن الضعفاء على ماذکره ابن الغضایرى فهى أیضاً على تقدیر ثبوتها لاتضرّ بالعمل بما یرویه عن الثقات; فالظاهر أنّ الرجل معتمد علیه.)18
نویسنده مقاله که براى تضعیف معلى بن محمد به قول علامه مجلسى استناد کرده که اى کاش به کتاب رجالى علامه (الوجیزة) مراجعه مى کرد و مى دید که درباره او مى نویسد:
(ولعلّه لایضرّ فى السند; لکونه من مشایخ الاجازة.)19
همو در بحارالانوار موضوع (الامام لایغسّله الاّ الامام) را قطعى و مسلّم گرفته و هرگونه روایت برخلاف آن را حمل بر تقیه مى کند.
ووحید بهبهانى در حاشیه خود بر منهج المقال از جدّ خود محمد تقى مجلسى نقل مى کند که فرموده:
(لم نطّلع على خبر یدلّ على اضطرابه فى الحدیث والمذهب.)20
از فقیه عالیقدر و استاد بلامنازع فنّ رجال حضرت آیت اللّه العظمى شبیرى زنجانى درباره معلى بن محمد پرسیدم پاسخ دادند:
(من او را ثقه مى دانم و به روایتش عمل مى کنم و جمله (مضطرب الحدیث) در کلام نجاشى منافات با وثاقت او ندارد و معناى آن این است که: بعضى از احادیث وى از نظر متن قابل قبول نیست و منشأ آن عدم وثاقت وى نیست; بلکه از این بابت است که او از افراد غیرثقه نقل حدیث مى کند و باید احادیثى را که وى نقل مى کند مورد بررسى قرار گیرد و عبارت نقل از غیرثقه درباره احمد بن محمدبن خالد و پدر وى با وثاقت هر دو نیز آمده است.
مرحوم کلینى که متخصّص در رجال و حدیث است کتاب کافى را مملوّ از احادیث معلّى بن محمد ساخته و این دلیل بر اعتماد کلینى بر اوست.)
نمازبرپیکرپاک حضرت امام مجتبى(ع):
در مقاله آمده: بنابر نقلى هنگامى که امام حسن مجتبى(ع) از دنیا رفت سعید بن العاص که امیر و والى مدینه بود براى نماز بر امام حسن(ع) آماده شد. امام حسین(ع) نیز حضور داشت و به وى فرمود:
(تقدّم فلو لا السنّة لما قدّمتک).
جلو بایست اگر سنّت و روش خلفا این نبود تو را پیش نمى انداختم.
این قضیه در مقاتل الطالبین56/ و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ج61/16 از جویریة بن اسماء نقل شده است.
او نه تنها در کتابهاى رجالى توثیق نشده; بلکه در بعضى از روایات سخن از گمراهى و بى دینى او به میان آمده; همان گونه که در رجال کشى وارد شده: جویرة بن اسماء در یک مجلسى به سخنان امام صادق(ع) ایراد گرفته و اعتراض مى کند حضرت مى فرماید:
(دعنا من تیهک هذا).
این تکبّر و گمراهى را کنار بگذار.
پس از بیرون رفتن جویزه از مجلس حضرت صادق(ع) فرمود:
(أمّا جویرة فزندیق لایفلح أبداً.)21
جویره ملحد و کافرى متظاهر به اسلام است که روى رستگارى را نخواهد دید.
و به همین جهت علامه حلّى و ابن داود او را در بخش دوم رجال که اختصاص به روات ضعیف دارد ذکر نموده اند.22
نماز بر جسم مطهّر حضرت کاظم(ع)
او مى نویسد:
(امام کاظم(ع) در بغداد شهید شد و امام رضا(ع) در مدینه بود و نبود که پیکر آن عزیز را غسل دهد و کفن کند و بر آن نماز بگزارد.)
تا آن جا که مى نویسد:
(بر جنازه امام کاظم(ع) سندى شاهک نماز گزارد.)
کمال الدین 38/; عیون اخبار الرضا ج98/1.
ناقل قضیه در کمال الدین و عیون عمروبن واقد قرشى مولى آل ابى سفیان است که ازروایات عامّه است و در کتابهاى رجالى شیعه نشانى از شرح حال او نیست و علماى رجال اهل سنّت نیز وى را به شدّت تضعیف کرده اند.
بخارى درباره او مى نویسد:
(منکر الحدیث قال ابومسهر: لیس بشىء.)23
ابوحاتم مى نویسد:
(ضعیف منکر الحدیث.)24
ابن حاتم مى نویسد:
(کان ممّن یقلّب الأسانید و یروى المناکیر عن المشاهیر فاستحقّ الترک.)25
سندها را وارونه مى کرد و روایات منکر و غیرقابل قبول را از شخصیتهاى مشهور و شناخته شده نقل مى کرد پس شایسته است که روایات او کنار گذاشته شود و مورد استناد قرار نگیرد.
ابن حجر عسقلانى مى نویسد:
(متروک.)26
شیخ صدوق در عیون در دو صفحه بعد از همین راوى نقل کرده که:
(امام کاظم(ع) سه روز قبل از وفاتش به مسیّب فرمود: من عزم سفر به مدینه جدّم رسول اکرم صلّى اللّه علیه وآله وسلّم دارم تا وصیّتهاى لازم را به فرزندم على بنمایم.
مسیّب مى گوید: تمام درها بسته است و مأمورین زندان مراقب هستند.
حضرت مى فرماید: اى مسیّب! گویا یقین تو درباره خدا و ما اهل بیت ضعیف است. من همان نام بزرگ خداوند را که آصف بن برخیا خواند و تاج و تخت بلقیس را در کمتر از یک چشم به هم زدن نزد سلیمان آورد مى خوانم و در مدینه به دیدار فرزندم مى روم.
مسیّب گوید: دیدم که حضرت بعد از خواندن دعایى در جایگاه خویش نیست و پس از مدّتى حضرت برگشت و با دست خود زنجیر را به پاى خویش بست و خدا را سپاس به بجاى آوردم که بدین وسیله ایمان مرا نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت فزونى بخشید.
مسیّب مى گوید حضرت کاظم(ع) در شب
شهادتش به من فرمود: (یا مسیّب! إنّ هذا الرجس السندى بن شاهک سیزعم أنّه یتولّى غسلى ودفنى هیهات! هیهات! أن یکون ذلک أبداً.
اى مسیّب! سندى بن شاهک این مرد پلید چنین مى پندارد که مراسم غسل و دفن مرا او عهده دار خواهد بود هرگز این چنین نخواهد شد.
مسیّب مى گوید: یک لحظه شخصى را دیدم که شبیه ترین افراد به حضرت کاظم(ع) در کنار حضرت نشسته و به ذهنم رسید که او حضرت رضا(ع) است.
به خدا سوگند! تمام مراسم غسل و دفن حضرت را فرزند گرامش انجام داد و دست سندى بن شاهک و مأمون به بدن مقدس حضرت نرسید گرچه چنین مى پنداشتند.)27
مراسم پیکر پاک حضرت رضا(ع):
مى نویسد:
(امام رضا(ع) در طوس به شهادت رسید و امام جواد(ع) در مدینه زندگى مى کرد و نبود که آن عزیز را غسل دهد و کفن کند و بر جنازه اش نماز بگزارد… امام رضا(ع) را به دستور مأمون غسل دادند و او بر جنازه آن حضرت نمازگزارد.)28
عیون اخبار الرضا:267/2
ناقل روایت هرثمة بن اعین است که در کتابهاى رجال توثیق نشده و مرحوم تسترى بعد از نقل همین روایت از عیون مى نویسد:
(وبالجملة: خبر الوفاة روایة على خلاف الدرایة.)29
و جالب این که روایت قبل از این از ابوصلت هروى است
که نجاشى درباره او مى گوید:
(ثقة صحیح الحدیث له کتاب وفاة الرضا(ع).)30
و کشى مى گوید:
(نقیّ الحدیث… ولم یرمنه الکذب). و (ثقة مأمون على الحدیث.)31
خویى مى نویسد:
(لا اشکال فى وثاقته ولعلّها من المتسالم علیه بین المؤالف و المخالف ولم یضعّفه الاّ الشاذ من العامّة.)32
و همچنین راویان قبل از ابوصلت نیز از رجال شناخته شده و مورد وثوق هستند.
در این روایت ابوصلت نقل مى کند که:
پس از آن که حضرت رضا(ع) توسط مأمون
مسموم شد به خانه آمد و درها را بست و در رختخواب خویش آرمید آن گاه در میان منزل جوانى را مشاهده کردم که شبیه ترین افراد به امام رضا(ع) بود.
به وى گفتم:
من این دخلت و الباب مغلق؟
تمام درها بسته بود و از کجا وارد شدید؟
فرمود:
الذى جاء بى من المدینة فى هذا الوقت هو الذى ادخلنى الدار والباب مغلق.
آن خداوندى که مرا در این لحظه از مدینه به طوس آورد درهاى بسته را هم برایم گشود.
به او گفتم: شما کى هستید؟
فرمود:
أنا حجة الله علیک یا ابا الصلت أنا محمدبن على ثمّ مضى نحو أبیه(ع).
من حجت پروردگار بر تو و محمد تقى فرزند حضرت رضا(ع) هستم و سپس به طرف پدر بزرگوار خویش رفت.
آن گاه اباصلت قضیه انجام مراسم غسل را که توسط حضرت جواد(ع) صورت گرفته است نقل مى کند.33
نماز بر پیکر پاک حضرت جواد(ع):
نویسنده مقاله مى نویسد:
(واثق بالله بر پیکر امام جواد(ع) نمازگزارد.)
بحارالانوار:12/50
این قضیه را مرحوم علامه مجلسى در بحار از مروج الذهب نقل و ردّ کرده است:
(کون شهادته(ع) فى ایّام خلافة الواثق مخالف للتواریخ المشهورة; لأنّهم اتّفقوا على أنّ الواثق بویع فى شهر ربیع الاول سنة سبع عشرین و مأتین ولم یقل أحد ببقائه الى ذلک الوقت لکن ذکر هذا القول: المسعودى فى مروج الذهب حیث قال اولاً: فى سنة تسع عشرة و مائتین:
قبض محمد بن على بن موسى(ع) لخمس خلون من ذى الحجّة وصلّى علیه الواثق وهو ابن خمس و عشرین سنة…)34
وقوع شهادت حضرت جواد(ع) در دوران خلافت واثق که مسعودى در کتاب (مروج الذهب) ذکر کرده مخالف با تمام تاریخهاى مشهور است. زیرا مورخان همگى بر این عقیده اند که واثق در ربیع الاول سال217 هجرى قمرى به کرسى خلافت نشست و هیچ یک از آنان ننوشته اند که امام جواد(ع) تا این زمان زنده بوده است.
نماز بر پیکر مطهّر حضرت عسکرى(ع):
در مقاله آمده:
(ابو عیسى فرزند متوکّل عهده دار نماز بر پیکر امام حسن عسکرى شد.)
اصول کافى: 505/1
ناقل قضیّه احمد بن عبیداللّه بن خاقان است. که از طرف دولت بنى عباس حاکم قم بود و از بدترین نواصب و از دشمنان سرسخت اهل بیت عصمت و طهارت بود که کلینى در صدر همین حدیث درباره او مى نویسد:
(کان شدید النصب.)
و شیخ مفید مى نویسد:
(کان من انصب خلق اللّه واشدّهم عداوة.)35
و شیخ صدوق نقل کرده:
(کان من انصب خلق الله واشدّهم عداوة لهم [آل ابى طالب].)36
مامقانى مى نویسد:
(الرجل من الضعاف بلاشبهة.)37
این بود خلاصه آنچه که در تحلیل بخشى از مقاله یاد شده تقدیم گردید. و با توجه به روایات متعدد ونظریه فقها و محدثان نامدار شیعه ثابت شد که مراسم غسل و نماز امام اختصاص به امام معصوم بعدى دارد و این موضوع مسلم و قطعى و تقریباً شبیه ضروریتهاى غیر قابل انکار درآمده است.
و سخنانى که در رابطه با انجام مراسم غسل ونماز توسط غیر معصوم در تاریخ نقل شده بى اساس وبى پایه است و بر فرض صحّت نیز هیچ گونه منافات و ناسازگارى با احادیث و اقوال بزرگان ندارد زیرا نماز صحیح و درست همان است که توسط معصوم انجام گرفته و نماز غیر معصوم حالت صورى و تشریفاتى داشته است همان گونه که در قضیه رسول گرامى(ص) پس از آن که مراسم غسل و کفن و نماز توسط حضرت امیر(ع) انجام پذیرفت مردم دسته دسته آمدند بر پیکر پاک و مطهّر حضرت نمازگزاردند.
پس بنابراین عبارت نویسنده مقاله در صفحه 40:
(مضمون کلى این روایات ناسازگارى دارد با آنچه براى شمارى از امامان معصوم(ع) در رابطه باغسل دادن وکفن کردن و نمازگزاردن بر جنازه شریف آنان رخ داده است).
و همچنین عبارت دیگر او در صفحه 45:
(بدین سان مى یابیم که با بررسى سند و
دلالت روایات مربوط به غسل امام معصوم به وسیله امام معصوم و در نظر گرفتن قرائن و شواهد تاریخى که بدان اشاره کردیم در حدّى نیستند که مبناى اعتقادى غیرقابل تغییرى را به وجود آورند از این روى کلیّت این سخن را که امام معصوم را جز امام معصوم غسل نمى دهد و یاجز او بر وى نماز نمى گزارد نمى توان پذیرفت.)
کاملا بى اساس و بى پایه و برخلاف تحقیق است.
و در پایان توجه به این نکته ضرورت دارد: که آیا امروز در موقعیّتى که از هر طرف لبه تیز شمشیر دشمنان اسلام و انقلاب متوجه مکتب حماسه آفرین شیعه شده و مخالفان ما به دنبال به دست آوردن (به قول) خود نقاط ضعفى هستند که براى سرکوبى ما بهره بردارى کنند و مقدسات مذهبى را به استهزا بگیرند طرح این گونه مسائل آن هم غیر محققانه و نقل یک جانبه مطالب اگر چه ناآگاهانه باشد خدمت به دشمن و خیانت به شیعه نیست.
به تعبیر یکى از اساتید بنام و فقهاى فرزانه حوزه علمیه قم اصلاً طرح این مسائل چه لزومى دارد؟
چرا باعاطفه هاى پاک مردم بازى کنیم همین عاطفه ها بود که چهارده قرن شیعه را در صحنه نگه داشته همین عاطفه ها بود که در دوران جنگ تحمیلى مردم را به جبهه ها کشاند و حماسه ها آفرید. علت این که فلاسفه تاکنون نتوانسته اند کارى بکنند چون با عاطفه ها کارى نداشتند. بازى کردن با بعضى از مسائل عاطفى اگر چه بى دلیل باشد صلاح نیست. وانگهى ما معتقدیم که فرزندان ائمه(ع) هر کدام مى توانند در عالم هستى تصرفاتى انجام دهند تا چه رسد به خود ائمه و یا آمدن امام جواد(ع) از مدینه به طوس و مانند آن اینها از مسائل پیش دست و پا افتاده است.
این همه موضوعات مختلف در زمینه هاى فرهنگى اقتصادى سیاسى و اجتماعى که جامعه به آن نیاز ضرورى دارد بپردازیم.
پى نوشتها:
1. (بحارالانوار) علامه مجلسى ج536/22; ج262/28 285.
2. (کشف الغمه) ج500/1; (بحارالانوار) ج184/43 189; ج305/81; ج27/82.
3. (کافى) ج459/1; ج159/3; (تهذیب) 440/1; (استبصار) ج199/1; (من لایحضره الفقیه) ج142/1; (وسائل الشیعه) ج530/2 آل البیت; (مستدرک الوسائل) ج2185/2; (بحارالانوار) ج197/14; ج291/27; ج184/43 206; ج299/81; (علل الشرایع) ج176/1; (مناقب) ابن شهر آشوب ج364/3.
4. (حدائق) ج386/30; (جواهر الکلام) ج49/4; (التنقیح فى شرح العروة الوثقى) ج115/8.
5. (رجال کشى) 463/.
6. (الخراج والجرایح) ج264/1; (کشف الغمه) ج346/2; (بحارالانوار) ج166/46.
7. (مناقب) ج351/3.
8. (کافى) ج206/8; (بحارالأنوار) ج56/51; ج93/53.
9. (بحارالانوار) ج288/27.
10. (وسائل الشیعه) ج353/2 آل البیت.
11. (حدائق) ج391/3.
12. (جواهر الکلام) ج58/4.
13. (طهارت) شیخ انصارى 282/ المقصد الرابع فى غسل الاموات.
14. (مصباح الفقیه) کتاب طهارت358/.
15. (التنقیح فى شرح العروة الوثقى) ج142/8.
16. (اسرار الشهادة)452/.
17. (مصباح الانوار) ج251/2.
18. (معجم الرجال الحدیث) 258/18.
19. (الوجیزه) 24/. واى کاش نویسنده به بحار ج288/27 رجوع مى کرد و نظر قاطع علامه را در مى یافت.
20. (منهج المقال) 337/.
21. (رجال کشى) 398/ شماره 742 179 شماره 311.
22. (رجال علامه) 211/; (رجال ابن داود) 236/
23. (التاریخ الکبیر) ج380/6.
24. (الجرح و التعدیل) ج267/6.
25. (المجروحین) ج77/2.
26. (تقریب التهذیب) ج81/2.
27. (عیون اخبار الرضا)103/.
28. آدرس یاد شده اشتباه است و این مطلب درصفحه 248 آمده است.
29. (قاموس الرجال) ج303/9 چاپ قدیم.
30. (رجال نجاشى) 245/.
31. (رجال کشى) 615/.
32. (معجم الرجال) ج171/10.
33. (عیون اخبار الرضا) 242/.
34. (بحارالانوار) ج12/52; (مروج الذهب) تحقیق محمد محى الدین عبدالحمید ج52/4 65 77.
35. (ارشاد) 338/.
36. (کمال الدین) 40/.
37. (تنقیح المقال) ج67/1.

تبلیغات