تواضع و فروتنى (3)
آرشیو
چکیده
متن
در مقاله هاى پیشین از تواضع در برابر خدا و خلق خدا سخن گفتیم و ارزش و اقسام آن را نیز بررسى کردیم. اکنون براى تکمیل آن مباحث اشاره اى داریم به برخى از آثار و ره آوردهاى تواضع.
بى شک روحیه تواضع و فرهنگ فروتنى چه در برابر خداوند و چه در برابر بندگان او از زیباترین جلوه هاى آداب معاشرت است. هنگامى که تمامى افراد جامعه روابط خود را بر اساس فروتنى بنا نهند حیات طیّبه رخ خواهد نمود و بهره هاى فراوانى نصیب افراد متواضع خواهد شد از جمله:
1. بزرگى و ارجمندى
تواضع و فروتنى بر خلاف تصور متکبران نه تنها سبب کوچک شدن انسان نمى شود بلکه بر قدر و منزلت وى نیز مى افزاید و موجب رفعت و بلندى مقام وى مى گردد. انسان متواضع همچون زمین فروافتاده اى است که قطرات باران
از هرسو بدان جا سرازیر مى شود و آن را حاصلخیز و پرثمر مى سازد. کسى که از تواضع سرباز مى زند به سان زمین مرتفع و بلندى است که از دربرگرفتن برکات آب باران محروم است. امیرالمؤمنین على(ع) فرماید:
(المتواضع کالوهدة یجتمع فیها قطرها و قطر غیرها والمتکبر کالرَّبوَةِ لایقرُّ علیها قطرها ولاقطر غیرها.1)
فروتن مانند زمین فرورفته اى است که قطره هاى باران از هرسو در آن گرد مى آیند و متکبر چونان زمین مرتفع و بلندى است که قطره اى باران بر آن نمى ماند.
افتادگى آموز اگر طالب فیضى هرگز نخورد آب زمینى که بلنداست چنین است که طالبان فیض همواره رفعت و بلندى را در کوچکى و افتادگى مى جسته اند و همچون قطره ناچیز باران خود را در دریاى بى کران انسانها کوچک مى دیده اند تا درخور رسیدن به مقامات عالى و کمالات انسانى شوند. از کوبیدن (در نیستى2) و (خردى) بزرگى یابند و افسر کرامت بر سرنهند. برخى به گمان این که تواضع شخصیت آنان را کوچک مى کند و از قدر و منزلت و جاه و جلال آنان مى کاهد از فروتنى دریغ مى ورزند و براى فرونشاندن میل نفسانى خویش خودنمایى متکبرانه رفتار مى کنند. غافل از این که شخصیت تصنعى و کاذب چیزى جز وهم و خیال نیست و پایه آن بسیار پوچ و سست است. خوى نرم و رفتار متواضعانه نه تنها ذرّه اى از بزرگى و منزلت آنان نمى کاهد بلکه حرمت و نفوذى طبیعى به انسان مى بخشد و جامه وقار و ابهت براو مى پوشاند:
(التواضع یکسوک المهابة3)
اساساً راز و رمز بزرگى و عظمت در فروتنى است. کسى که خود را چون شبنمى برخاک افکند رفعت و بزرگى مى یابد:
چو خواهى که در قدر والا رسى
زیک شب تواضع به بالارسى
در این حضرت آنان گرفتند صدر
که خود را فـروتر نهادند قـدر
چو سیل اندر آمد به هول و نهیب
فتاد از بلندى به سر در نشیب
چوشبنم بیفتاد مسکین و خرد
به مهر آسمانش به عیوق برد4
تواضع مقام انسان را در نزد خداوند بالا مى برد و مردم در او به دیده عظمت و بزرگى مى نگرند چنانکه در حدیثى از پیامبر اسلام(ص) مى خوانیم:
(من تواضع للّه رفعه اللّه. فهو فی نفسه ضعیف وفی أعین الناس عظیم. ومن تکبر وضعه اللّه فهو فی أعین الناس صغیر وفی نفسه کبیر حتى لهو أهون علیهم من کلبٍ اَوْ خنزیر5)
کسى که براى خدا فروتنى کند خداوند او را بلند مرتبه گرداند. او در پیش خود ناتوان و در دیدگان مردم بزرگ و ارجمند است و کسى که بزرگى ورزد خدا او را پست و حقیر سازد. او خویش را بزرگ مى پندارد ولى در نظر مردم کوچک و بى مقدار است به گونه اى که حتى او را از سگ و یا خوک هم پست تر مى شمارند. [یعنى طبیعت انسانها به گونه اى است که از افراد متکبر منزجرند و از چنین رفتارى نفرت دارند.].
و در حدیث دیگرى مى فرماید:
(و انّ التواضع یزید صاحبه رفعة فتواضعوا یرفعکم اللّه6)
فروتنى بربلندى مقام آدمى مى افزاید پس تواضع کنید تا خداوند به شما رفعت دهد.
همان طور که تواضع سبب عظمت بزرگى و شخصیت انسان در میان مردم و گرانقدرى وى نزد خداوند مى گردد تکبر وسیله حقارت و خوارى انسان مى شود. امیرالمؤمنین(ع) در خطبه قاصعه سبب محرومیت و دورى شیطان از رحمت خدا را تکبر و گردن فرازى وى مى داند:
(اَلاترون کیف صغّره اللّه بتکبره ووضعه بترفّعه7)
آیا نمى بینید چگونه خداوند او [ابلیس] را به سبب تکبرش کوچک و خوار نمود و به خاطر بلند پروازى پست.
بروز و ظهور صفاتى مانند: تکبر ریشه در شخصیت و زوایاى روحى و روانى انسانها دارد.کمبود شخصیت عقده حقارت عقب ماندگى خود کم بینى سرخوردگیهاى اجتماعى شکست در عرصه هاى علمى و سیاسى و... به صورت خود بزرگ نمایى و رفتارهاى متکبرانه خود را نشان مى دهد. از این روى توجه به جنبه هاى روانى و روحى تکبر و ریشه یابى موجبات آن اهمیت ویژه اى دارد. زیرا انسان پرظرفیت و با شخصیت نیازى به تظاهر فخرفروشى و... ندارد و به طور طبیعى از این حالت متنفر است.
2. رشد و کمال
اسلام آیین دوستى و برادرى است. هنگامى این ویژگى به دست مى آید که همه نسبت به یکدیگر احساس مسؤولیت کنند و به شخصیت یکدیگر احترام بگذارند و در مقابل خدا قانون و مقررات الهى متواضع و تسلیم باشند و از فخر و تکبر دورى گزینند.
در جامعه اى که غرور و خود بزرگ بینى رواج داشته باشد و در خانه مدرسه محیط کار و... هرکسى خود را بزرگتر و بالاتر از دیگرى بداند و دیگران را حقیر و ناچیز بشمارد جوّ بى اعتمادى دروغ گویى تملق و چاپلوسى ریاکارى فریبکارى مراعات نکردن قانون و مقررات ظلم و تعدى و تجاوز به حقوق دیگران رواج خواهد یافت. بى شک آثار سوءِ چنین حالتى عرصه را بر همه فعالیتهاى سازنده تنگ کرده و عملاً چرخ تلاش و سازندگى کند مى شود.
آنان با پندارهاى موهوم و القاب و عناوین خود را برتر و بالاتر از دیگران مى دانند زمینه شکوفایى استعداد و بالندگى را در جامعه خویش نابود مى سازند و زمینه اصلاح و پیشرفت و رشد اجتماعى را ازبین مى برند. زیرا متکبر نقایص و عیوب خود را نمى بیند و خود را مافوق همه مى داند و از شنیدن هرمطلبى به
جز مدح و تملق مداحان سرباز مى زند. چنین جامعه اى غیر ممکن است که راه صلاح و سداد در پیش گیرد.
به گفته سعدى:
یکى را که پندار در سر بود
مپندار هرگز که حق بشنود
زعلمش ملال آید از وعظ ننگ
شقایق به باران نــروید زسنـگ
گرت در دریاى فضلست خیز
بتذکیر در پاى درویش ریز
نبینى که از خاک افتاده خوار
بروید گل و بشکفد نو بهار
مریزاى حکیم آستینهاى در
چو مى بینى از خویشتن خواجه پر
به چشم کسان در نیاید کسى
که از خود بزرگى نماید بسى8
دلى که با تکبر و نخوت سخت گردد با باران علم و معرفت شقایق و گلهاى عطرآگین نمى رویاند و رشد و تعالى فرهنگى نمى یابد.
امام کاظم(ع) خطاب به هشام بن حکم مى فرماید:
(یاهشام! انّ الزرع ینبت فی السهل ولاینبت فی الصفا فکذلک الحکمة تعمر فی قلب المتواضع ولاتعمر فی قلب المتکبر الجبّار لأنّ اللّه جعل التواضع آلة العقل وجعل التکبر من آلة الجهل.9)
زراعت در زمینهاى نرم و افتاده مى روید نه بر سنگلاخها. همچنین حکمت و دانش در دل انسان فروتن به شکوفایى و رشد مى نشیند و در دل متکبر ستمگر جاى نمى گیرد; زیرا فروتنى نشانه خردمندى و گردن فرازى علامت نادانى است.
3. بهره ورى از مواهب زندگى
آراسته بودن به زیورهاى اخلاقى همچون: تواضع زمینه بهره مندى و استیفاى هرچه بیشتر و بهتر از مواهب و نعمتهاى الهى را فراهم مى آورد. فرد متواضع به آسانى هرمطلبى را که نمى داند مى پرسد در پاى درس استاد زانو مى زند و از خرمن فیضش برخوردار مى گردد. در کارهاى روز مرّه همچون: خوراک پوشاک نشست و برخاست و... هیچ تکلفى ندارد و به سهولت از امکانات مادى و معنوى بهره مند مى گردد. برخلاف انسان متکبر که حصارى از اوهام و خیالات و قید و بندهاى اسارت بار به گرد خویش کشیده است و با توجیه این که خلاف شأن و دون شخصیت وى مى باشد آزادى را از خود سلب کرده و از بسیارى مواهب و نعمتها محروم مى ماند. نکته اى را که نمى داند عار مى داند که بپرسد و یا در پاى درس کسى بنشیند.
بزرگانى که در عرصه علم و دانش چون خورشید درخشیده اند همواره در نهایت تواضع مى زیسته اند و با افتادگى و به دور از هرگونه تکلف و قید و بندى در تکاپو براى کسب دانش در مجلس درس استادان حاضر مى شدند. مرحوم علاّمه طباطبائى(ره) که بر فلسفه و تفسیر چنان احاطه داشت که پیچیده ترین مسائل فلسفى را به آسانى مى گشود چنان متواضع بود که هرگز کلمه (من) از ایشان شنیده نشده است:
(در طول سى سال که افتخار درک محضر ایشان را داشتم هرگز کلمه (من) از ایشان نشنیدم! در عوض عبارت (نمى دانم) را بارها در پاسخ سؤالات از ایشان شنیده ام. همان عبارتى که افراد کم مایه از گفتن آن عار دارند ولى این دریاى پرتلاطم علم و حکمت از فرط تواضع و فروتنى به آسانى مى گفت. و جالب این است که به دنبال آن پاسخ سؤال را به صورت احتمال و یا به عبارت (به نظر مى رسد) بیان مى کرد10.)
4. اصلاح و آرامش
بسیارى از خود کامگیها ستمکاریها نزاعها و... از خود خواهیها و تکبر سرچشمه گرفته است و گاه به صورت مشربها ونحله ها و نظایر آن بروز کرده است و احیاناً شکلى ظاهرالصلاح هم به خود گرفته است.
تواضع چه در زندگى فردى و چه اجتماعى وسیله مهمى براى غلبه بروسوسه هاى شیطانى و هواهاى نفسانى و ازبین بردن زمینه هاى انحراف و نزاعهاست. از این روى على(ع) در خطبه قاصعه از تواضع به عنوان دژى تسخیرناپذیر در برابر ابلیس یاد کرده است:
(اتخذوا التواضع مسلحة بینکم و بین عدوکم ابلیس و جنوده فانّ له من کلّ امة جنوداً واعواناً11)
فروتنى را سنگرى میان خود و دشمنتان شیطان و سپاهیانش برگزینید; زیرا او را از هرگروهى لشکرها و یاورانى است.
از این رهگذر اظهار خضوع و تواضع انسان را در اصلاح نفس و رهایى وى از مفاسد اجتماعى و اختلافها و نزاعها یارى مى دهد. آرامش و سعادت وى را تأمین مى کند و در رسیدن به اهداف عالى انسانى به او کمک مى کند و چونان سدى آهنین شخصیت و شرافت او را از شر دشمنان درونى و برونى محافظت مى نماید.
5. محبت و دوستى
تألیف قلوب و ایجاد محبت و دوستى سبب جلب توجه مردم و تقویت علائق و پیوند هرچه مستحکمتر امت اسلامى با یکدیگر است. فروتنى دلهاى مردمان را نرم و نسبت به یکدیگر رئوف و مهربان مى سازد. از این رهگذر مى تواند عاملى مهم در جهت تألیف قلوب و ایجاد محبت و دوستى بین مردم به حساب آید. على(ع) مى فرماید:
(ثمرة التواضع المحبّة وثمرة الکبر المسبّة12)
نتیجه فروتنى دوستى و محبت است و نتیجه تکبر خوارى و دشنام است.
و یا مى فرماید:
(ثلاث یوجبن المحبّة الدین والتواضع والسخاء13)
سه چیز محبت و دوستى مى آورد: دیندارى فروتنى بخشندگى.
از این روى در فرهنگ اسلامى تصریح شده است که رهبران و راهنمایان جامعه اسلامى باید با نرمى و ملایمت با مردم برخورد نمایند و با خوشرویى و فروتنى محبت و دوستى آنان را جلب کنند. قرآن مجید نرمى و تواضع پیامبر را در برابر مؤمنان عاملى در جهت جلب توجه مردم و جلوگیرى از تشتت و پراکندگى از اطراف وى مى داند:
(فبما رحمة من اللّه لنت لهم ولو کنت فظّاً غلیظ القلب لأنفضّوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الأمر14)
از پرتو رحمت و لطف الهى در برابر آنها نرم و فروتن شدى و اگر خشن و سنگدل بودى از اطراف تو پراکنده مى شدند پس از آنان درگذر و برایشان طلب آمرزش نما و در کارها با آنها مشورت کن.
اگر رهبران و مدیران نظام اسلامى از سر تواضع و فروتنى به مردم شخصیت بدهند و در مسائل مختلف کشور و حکومت با آنان مشورت نمایند و به رأى و نظر آنان احترام بگذارند طبعاً توجه و محبت آنان را به دست مى آورند ولى اگر متکبر باشند همه از گردشان پراکنده مى گردند.
درجات فروتنى
از منابع دینى به دست مى آید که تواضع داراى درجات و مراتب مختلفى است و ارزش آن در شرایط مختلف فردى و اجتماعى یکسان نیست. نوع تواضع شرایط و موقعیت و نیز درجه اخلاص و میزان معرفت متواضع در فزونى ارزش آن مؤثر است.حسن بن جهم از امام رضا(ع) مى پرسد که حدّ و اندازه تواضع چیست؟ حضرت مى فرماید:
(التواضع درجـات منها ان یعرف المرء قدر نفسه فینزلها منزلتها بقلب سلیم15).
فروتنى مراتب و درجاتى دارد از جمله: انسان قدر خویش بشناسد و با دلى سالم آن را در جاى شایسته فرود آورد.
ارزش و اهمیت تواضع متناسب با درجات آن است. تواضع از عالمان دینى و روحانیان که مبلغان اسلام و مروّجان اخلاق در میان مردم هستند بسى زیبنده تر و با ارزش تر از فروتنى دیگران است. تواضع صاحبان قدرت مدیران جامعه گردانندگان نظام سیاسى و دست اندرکاران حکومت با مردم بویژه مستضعفان ومحرومان قطعاً ارزش و درجه بالاترى دارد.
تـواضع زگردنفرازان نکوست
گدا گر تواضع کند خوى اوست
تواضع در سیره پیامبر و امامان(ع)
سیره عملى پیشوایان اسلام سرمشق آموزنده اى براى مسلمانان راستین است. از این روى به سیره عملى آن بزرگواران اشاره اى مى کنیم:
بر روى خاک نشستن با محرومان و فقیران دمساز بودن جامه خویش وصله زدن و بر کوچک و بزرگ سلام کردن از جمله رفتارهاى متواضعانه اى است که در سیره پیامبر اکرم(ص) و ائمه طاهرین فراوان بدان برمى خوریم. غزالى در باره تواضع رسول اکرم مى نویسد:
(پیغامبر(ص) با علوّ منصب خود متواضع ترین مردمان بود. حال بیمار مى پرسید. جنازه ها را تشییع مى کرده بر الاغ برهنه سوار مى شد و فردى را هم پشت سرش سوار مى کرد. دعوت بردگان را پاسخ مى داده کفش خود را مى دوخت. جامه اش را وصله مى زد و در خانه خود همراه اهل خانواده کار مى کرد. یاران وى پیش پایش برنمى خاستند; زیرا کراهت وى را از این کار مى دانستند. بر کودکان سلام مى کرد. روزى مردى را پیش او آوردند از هیبت وى لرزه بدان مرد افتاد. حضرت فرمود: هوّن فلست بملک انّما انا ابن امرأة من قریش کانت تأکل القدید.
آسوده باش که من پادشاه نیستم بلکه پسر زنى هستم از قریش که گوشت نمک سود خشک مى خورد.
پیامبر در میان یاران خود مى نشست و با آنان چنان مى آمیخت که گویا یکى از ایشان است و اگر ناشناسى مى آمد او را نمى شناخت.
عایشه از وى خواست: تکیه زده غذا تناول کند. فرمود:بل آکل کما یأکل العبد واجلس کما یجلس العبد مانند بندگان خورم و مانند ایشان بنشینم.16)
آرى چنین کارهایى راحتى در زمانى که به اوج قدرت رسید (مانند فتح مکه) انجام مى داد تا مردم گمان نکنند: قدرت و جاه و جلال او را از تواضع و فروتنى و نشست و برخاست با مردم بازداشته است.
نتیجه به آفت کبر و غرور
پیامر اکرم اسلام(ص) تا آن حدّ به فروتنى اهمیت مى داد که هرگز اجازه نمى داد به هنگامى که بر مرکب سوار بود فردى در رکاب او پیاده راه برود بلکه وى را سوار مى کرد و اگر امتناع مى کرد مى فرمود:
(تقدم امامى وأدرکنى فی المکان الذی تُرید17)
راه بیفت و در جایى که مى خواهى منتظر باش من مى آیم و در آن جا به هم مى رسیم.
در سیره عملى حضرت على(ع) مى خوانیم:آن حضرت مقدارى خرما از
بازار شهر کوفه خریده و بر دوش گرفته بود و به طرف منزل حرکت مى کرد. مردم وقتى این صحنه را دیدند از حضرت ایشان خواستند که بار خرما را به آنان بدهد تا به منزل ببرند. حضرت تقاضاى آنان را نپذیرفت و فرمود:
(ربّ العیال احقّ18)
سرپرست خانواده از هرکس بدان سزاوارتر است.
امامان ما افزون بر آن که خود نمونه هاى عالى تواضع بوده اند همواره از هرحرکت و اقدامى که شائبه ایجاد روحیه تکبر داشته دورى مى جسته اند و راه را بر وسوسه هاى شیطان و توجیه هایى که نفس در پى آن زمزمه مى کند مى بسته اند.
در سیره حضرت على(ع) مى خوانیم: روزى براى رفتن نزد أصحاب خود سوار بر مرکب شد و حرکت کرد. در بین راه عده اى از یاران در پى وى به راه افتادند. حضرت متوجه آنان شد و فرمود:
حاجتى دارید؟
عرض کردند:نه اى امیرمؤمنان بلکه دوست داریم که همراه شما باشیم. حضرت فرمود:
(انصرفوا فانّ مشی الماشی مع الراکب مفسدة للراکب ومذلة للماشی19)
پى کار خود. روید چه اگر پیاده اى همراه سواره رود اسباب تکبر سواره و ذلت پیاده مى گردد.
امام هشتم على بن موسى الرضا(ع) با جلالت قدر و بزرگى شأنى که داشت در تابستانها روى حصیر مى نشست و در زمستانها روى پلاس جلوس مى فرمود و جامه هاى خشن مى پوشید20. در سیره آن بزرگوار نوشته اند که در سفر خراسان روزى دستورداد سفره گستردند و همه خادمان را که از سیاهان و غیر آنان بودند کنار سفره نشاند و خود در کنار آنان برزمین نشست که غذا تناول کند. یکى از یاران امام که احساس الهى و فروتنى امام(ع) را درست باز نیافته بود نشستن این بینوایان سیاه ژنده پوش در کنار آن حضرت برایش گران
و ناخوشایند آمد; لذا عرض کرد: اگر سفره أى جدا از سفره خویش براى اینان تمهید مى کردید بهتر به نظر مى رسید! حضرت فرمود:
(مه انّ الربّ تبارک وتعالى واحد والأم واحدة والأب واحد والجزاء بالأعمال.21)
ساکت باش! پروردگار ما یکى است. همه از یک پدر و مادر آفریده شده ایم. ارزش و احترام افراد در گرو اعمال آنهاست.
بى شک رفتار و سیره عملى پیشوایان معصوم بر همگان حجّت ست و در همه حرکات آنان درسى و حکمتى براى ما نهفته است. پیشواى هشتم(ع) در همان زمانى که منصب ولایتعهدى را به عهده دارد براى استحمام به گرما به عمومى مى رود! آن هم تنها و بدون تشریفات و همراهى خدمتکاران و بدون قُرق ساختن حمام شخصاً به سان مردمان معمولى به شستن و تمیز کردن بدن خود مى پردازد و گاه طبق مرسوم و معمول حمامهاى عمومى به دیگران در این امر کمک مى کند.22
این گونه رفتار فروتنانه در ابعاد مختلف زندگى پیامبر و امامان(ع) فراوان به چشم مى خورد که مى تواند الگو و سرمشق خوبى براى تنظیم رفتار و اخلاق اهل علم و دیگران باشد.
روحانیت و تواضع
روحانیت متعهد در طول تاریخ پیشاهنگ حرکتهاى اسلامى بوده است. آنچه آنان را محبوب دلها کرده پیوندهاى عمیق عاطفى و اخلاقى با مردم و تبلور فضایل و مکارم اخلاقى در آنان است. مردم روحانیان را افرادى امین دلسوز مهربان و متخلق به اخلاق اسلامى مى شمارند. فروتنى و افتادگى آنان در برابر آحاد مردم و اظهار برادرى نسبت به آنان موجب تألیف قلوب و جلب توجه و
علاقه آنان شده است. این بزرگترین عامل پیروى مردم از روحانیت بوده است در طول تاریخ.
تواضع و فروتنى براى همگان لازم و ضرورى است و برازندگى مى آورد و آراستگى; امّا براى حوزویان و اهل علم ضروى تر است و برازندگى بیشترى مى آورد. به دو دلیل:
1. آنان وارثان انبیاء نمایندگان حجّت خدا هستند. روشن است که وراثت آنان تنها به جنبه هاى علمى محدود نمى گردد بلکه در سیره عملى و اخلاقى هم باید وارث پیامبران باشند. همان گونه که پیامبران بهترین سلوک را در میان مردم داشته اند آنان هم باید در میان مردمان به گونه اى زندگى کنند که این وراثت براى همه محسوس باشد. از این روى مردم توقع دارند که روحانیان و حوزویان بهترین اخلاق و متواضعانه ترین رفتار را با آنان داشته باشند.
در منابع دینى آمده است: عیسى مسیح(ع) از حواریون خواست که اجازه دهند تا پاهاى آنان را شستشو دهد.
گفتند: ما بدین کار سزاوارتریم.
حضرت در پاسخ آنان فرمود:
(انّ أحق الناس بالخدمة العالم انّما توضعت هکذا لکیما تتواضعوا بعدى فى الناس کتواضعى لکم23)
شایسته ترین مردم براى خدمت شخصِ عالم است. بدان جهت نسبت به شما چنین تواضع کردم که پس از من در میان مردمان چنین کنید.
عالمان دینى با اقتدا به پیشوایان بزرگ اسلام و سیره رسول اکرم(ص) وائمه اطهار(ع) همواره در کمال فروتنى و خوشرویى مى زیسته اند و از معاشرت و همنشینى با محرومان و مستضعفان لذت مى برده اند.
2. روحانیان حاملان علوم دینى هستند. دانش چون با ایمان و تقوى همراه گردد فروتنى و افتادگى مى آورده آنان که حظّى از علم برده اند درختان
پرمیوه را مانند که شاخسار خویش را بر روى زمین فرود مى آورند و همگان را بر خوردار و بهره مند مى سازند.
ابو بصیر مى گوید:از امام صادق(ع) شنیدم که امیرالمؤمنین(ع) همواره مى فرمود:
(یاطالب العلم ان العلم ذو فضائل کثیرة فرأسه التواضع24).
اى دانش پژوهان همانا دانش داراى فضیلتهاى بى شمارى است که سر آمدآن تواضع است.
فروتنى بار درخت دانش است25. عالم کامل کسى است که افزون بر علم و تقوى خود را به زیور تواضع بیاراید. پیغمبر اسلام(ص) فروتنى را ملازم با دانش اندوزى شمرده است:
(من طلب العلم للّه لم یصب منه باباً الاّ ازداد به فی نفسه ذُلاًّ وفی الناس تواضعاً وللّه خوفاً وفی الدین اجتهاداً وذلک الذی ینتفع بالعلم 26)
کسى براى خدا دانش اندوزد با هرفصل و بابى که از آن فراگیرد فروتنى و تواضعش فزون گردد خود را حقیر شمارد. بر خوف و خشیت الهى و تلاش و اجتهاد در دینش افزوده گردد. اوست که از دانش سود مى برد.
اگر انسان قسمتى از عمرش را صرف تعلیم و تعلم کند و آثار و ثمرات آن در او ظاهر نگردد بى گمان عمرش را تباه ساخته و براى خدا دانش نیاموخته است. چه بسا چنین دانشى موجب تکبر و گردن فرازى وى گردد. از این روى در منابع دینى به عالمان هشدار داده شده و آنان را از افتادن به دام تکبر و جباریت برحذر داشته اند. به آنان سفارش گردیده که با تکبر بر کرسى تدریس ننشینند و در محضر درس استادان و معلمان فروتنى و وقار را از یاد نبرند و چنان نکنند که سخن حق آنان با رفتار مغرورانه از ارزش بیفتد.
نمونه هاى عالى تواضع
عالمان بزرگ و پیشتازان دانش الهى همواره بر قلّه فضایل و مکارم اخلاقى همچون گوهر شبچراغ درخشیده اند و در عرصه هاى مختلف اخلاقى سرآمد روزگار بوده اند. تاریخ و سرگذشت زندگى آن بزرگواران گواه این مدعاست آنان همواره. خود را (طلبه اى کوچک) و خدمتگزار مردم مى شمردند. خود به بازار مى رفتند و مایحتاج خویش را تهیه مى کردند. به سخن کوچکترین شاگردان فروتنانه گوش فرا مى دادند. با شجاعت و صراحت به گاه مباحثه و محاجّه سخن حق را مى پذیرفتند و اعتراف به اشتباه خویش مى کردند. از گفتن کلمه (نمى دانم) عار نداشتند. هرگز خود را بالاتر و برتر از دیگران نمى دانستند. به زیردستان و شاگردان خویش سلام مى کردند. در پائین مجلس و بر روى نمد و گلیم مى نشستند. در محضر مقلدان و مریدان به رسم ادب دوزانو مى نشستند. هرگز کلمه (من) بر زبان نمى آوردند و در عوض جمله (لاادرى) بسیار مى گفتند. هیچ گاه اندوخته هاى فراوان علمى و فقهى ما به غرورشان نمى گشت. با ملایمت و متانت با دیگران سخن مى گفتند.
یادآورى گوشه هایى از زندگانى آن بزرگواران و رفتار فروتنانه آنان با مردم مى تواند سرمشقى خوب و آموزنده براى طالبان علم و حوزویان باشد. لذا چند مورد از فروتنى عالمان و فقیهان والا مقام را در این جا ذکر مى کنیم:
فروتنى امام خمینى
هنگامى که در اوج اقتدار و عظمت قرار داشت و فریاد پرصلابت او لرزه برکاخ قدرتهاى مادى و استعمارى انداخته بود و خواب را بر چشم دشمنان اسلام و انقلاب حرام کرده بود متواضعانه خود را در سطح طلبه اى کوچک
پایین مى آورد و بوسه بر دست و بازوى بسیجیان دلاور را افتخار خود مى دانست:
(من دست و بازوى شما را که دست خدا بالاى آن است مى بوسم و بر این بوسه افتخار مى کنم27.)
فروتنى شهید ثانى
بزرگ مردى که در شرایط سخت و در زندانهاى طاغوت بر سر پیمان خویش استوار ماند ولحظه اى دست از جهاد و مبارزه در راه حق نکشیده سالها طعم تلخ محرومیت تبعید و زندان را چشید و حتى براى یک لحظه سر تسلیم در برابر دشمنان فرود نیاورد. در عرصه علم و فقاهت تا آن پایه بر مبانى فقه و علوم مختلف اسلامى مسلط بود که اثر جاویدانى همچون: (الروضة فی شرح اللمعه) را در زندان تألیف کرد. با این حال در حالات وى نوشته اند:
(شهید ثانى شب هنگام با الاغ هیزم منزلش را مى آورد! با این که چهار کرسى درس براى افراد مختلف داشت28.)
فروتنى شیخ مرتضى انصارى
فقیه بزرگ و کم نظیر مرحوم شیخ مرتضى انصارى که از نوابغ دنیاى اسلام و در فقه و اصول و سایر علوم و کمالات سرآمد همگان بود و (خاتم الفقهاء والمجتهدین) خطابش مى کردند29 چند روزى دیرتر از وقت مقرّر براى تدریس حاضر شد از وى سبب را پرسیدند فرمود:
(یکى از سادات به تحصیل علوم دینى مایل گشته و این امر را با چند نفر در میان نهاده تا درس مقدمات برایش بگویند ولى هیچ یک از آنان حاضر نشدند و شأن خودشان را بالاتر از آن دیدند! بدین جهت خود متصدى این امر شده و درس او را به عهده گرفته ام30.)
فروتنى آخوند خراسانى
مرحوم آخوند خراسانى با آن عظمت علمى و نبوغ ذاتى که در عصر خویش حوزه درسى کم نظیرى داشت و به گفته شاگردان او بیش از هفتصد نفر از فضلا در درس او شرکت مى کردند31 تا آن پایه فروتن و افتاده بود که زندگى خود را در سطح یک طلبه معمولى بنا کرده بود. در حالات آن مرد بزرگ مى خوانیم:
(بسیار متواضع بود خصوص با اهل علم با ادنى طلبه در سلام پیشى مى گرفت و در مجلس براى ورود آنها به پا مى ایستاد. اهل علم را بسیار تجلیل مى کرد32)
ما به همین مقدار از زندگى پربار و درس آموز عالمان عامل بسنده مى کنیم و طالبان علم و حوزویان را دعوت مى کنیم تا در زندگى این ستارگان درخشان آسمان فقاهت بیشتر تعمق کنند و سجایاى اخلاقى رهنمودها نصایح و توصیه هاى آنان را آویزه گوش سازند. باشد که خداوند سبحان ما را مشمول عنایت و توجه خویش قرار دهد. ان شاء اللّه.
1. (شرح نهج البلاغة) ابن ابى الحدید ج20/288 حکمت 291.
2. (کلیات سعدى) /297.
3. (میزان الحکمة) ج10/508.
4. (کلیات سعدى) /314.
5. (کنز العمال) علاء الدین على المتقى بن حسام الدین الهندی ج3/113 حدیث 5737.
6. (اصول کافی) ج2/121.
7. (نهج البلاغة) صبحى صالح خطبه 192.
8. (کلیات سعدى) محمد على فروغى /319.
9. (بحار الأنوار) چاپ بیروت مؤسسة الوفاء ج75/312.
10. (یادنامه علامه طباطبائى) /37.
11. (نهج البلاغة) خطبه 192.
12. (غرر و درر) چاپ دانشگاه تهران ج3/327.
13. (همان مدرک) /342.
14. سوره (آل عمران) آیه 159.
15. (اصول کافى) ج2/ 124.
16. (احیاء علوم الدین) ابو حامد محمد غزالى طوسى ج2/380.
17. (مکارم الأخلاق) حسن بن فضل الطبرسى /22.
18. (اخلاق محتشمى) خواجه نصیرالدین طوسى /287. این روایت با اندک تفاوتى در کتاب (المحجة البیضاء) ج6/ 248 هم آمده است.
19. (بحار الأنوار) ج41/55.
20. (همان مدرک) ج49/89.
21. (همان مدرک) /101.
22. (همان مدرک) /99. (دخل الرضا(ع) الحمام فقال له بعض الناس: دلّکنی فجعل یدلّکه فعرّفوه فجعل الرجل یستعذر منه وهو یطیب قلبه ویدلّکه).
23. (اصول کافى) ج1/37.
24. (همان مدرک) /48.
25. (غرر و درر) ج1/81.
26. (الحیاة) محمدرضا حکیمى و... ج2/314.
27. (صحیفه نور) ج16/96.
28. (لؤلؤ البحرین) /26.
29. (زندگانى و شخصیت شیخ انصارى) /75.
30. (همان مدرک) /79.
31. مجلّه (حوزه) شماره 34/72 مصاحبه آیة اللّه طبسى.
32. (مرگى در نور) عبدالحسین کفایى) /401.