تواضع
آرشیو
چکیده
متن
اسلام براى رساندن انسان به سعادت و کمال در همه زمینه هاى مادى و معنوى برنامه جامع و کامل دارد. هندسه اخلاق آدمى را به دقیق ترین و زیباترین شکل ترسیم نموده و پیروان خویش را به آراستن خود به ارزشهاى والاى اخلاقى فرا خوانده است. در هندسه اخلاق تواضع جایگاه ویژه اى دارد.
تواضع دلها را نرم و دورترین اشخاص را به انسان نزدیک مى کند. فروتنى رمزایجاد محبت دوستى و عطوفت و پایه سربلندیهاست.
تواضع کشتزارى است که در آن گلهاى زیبا و عطرآگین برادرى صفا مهر و محبت و بزرگوارى مى روید وارجمندى و منزلت واقعى را به ارمغان مى آورد.
فروتنى ثمره پرارج درخت دانش و آگاهى است. تواضع پدید آورنده عظمت قدرت عزت شرافت کرامت و حریت انسانى است. نخل وجودانسان رااز طوفان نفس اماره و تندباد تکبر و غرور و نخوت مصون مى دارد.
فروتنى از صفات نیکو و پسندیده اى است که از کانال آن فیوضات و درهاى رحمت الهى بر روى بندگانش باز مى شود و ضعف و زبونى را به قدرتى آمیخته با نرمى بدل مى سازد.
تواضع مقام والا وارجمند پیامبران و ریشه واساس هر سعادت و نیکبختى است.
انسان برخوردارازاین صفت داراى موهبتى است پرارج که هیچ فردى به آن رشک و حسد نبرد.
در یک کلام فروتنى دژى است مستحکم و پرصلابت که دشمن را یاراى نفوذ در آن نباشد و تاج افتخارى است که بندگان مخلص خدا بر سر مى نهند. على ( ع ) دراین باره مى فرماید:
واعتمداو وضع التذلل على روسکم والقاءالتعزز تحت اقدامکم و خلع التکبر من اعناقکم واتخذواالتواضع مسلحه بینکم و بین عدوکم ابلیس و جنوده... 1
تاج افتخار فروتنى را بر سرهاى خویش نهید و گردن کشى را در زیر پاهاى خود بیفکنید و زنجیراسارت تکبر رااز گردنهایتان فرود آرید وافتادگى و تواضع را همچون سنگرى تسخیر ناپذیر میان خود و دشمن بشمارید شیطان و سپاهیان او.
در فرهنگ اسلامى احترام وارزشى انسانها بر معیارها و ملاکهاى معنوى واصیل بنیان شده است. ملاکهاى دروغین و ظاهرى همچون : پول مقام جاه قدرت و...ارزش به حساب نیامده است.ارزش انسان به مال و مقام و فرزند و قوم و قبیله و رنگ و نژاد نیست بلکه به تقوى و عمل صالح و دانش و بصیرت است. فروتنى در برابر مردم به هر میزان از شائبه دخالت ملاکهاى پوچ و ضدارزشى به دور باشد به همان میزان پرارج تر و پسندیده تراست. برخوردارى ازاین فضیلت اخلاقى از همگان زیبنده است. ولى از عالمان و حوزویان زیبنده تر.
مومنان پاکنهاد و صالح طریق بندگى و ستودن خدا را در فروتنى مى بینند و رسیدن به سر منزل توحید را جز با آرامش و تواضع میسر نمى دانند از این روى در ادامه مباحث :[ آداب واخلاق اهل علم] بر آن شدیم که درباره این موضوع بحث کنیم.
فضیلت واهمیت تواضع
در سلسله ارزشها و خصلتهاى نیک آدمى تواضع جایگاه ویژه اى دارد. اگراین صفت بر رفتارانسان پرتوافکند بسیارى از فضایل دیگر خود به خود رخ مى نماید.
ازاین روى در منابع دینى کبر از رذایل و در مقابل آن تواضع از فضایل به شمار آمده است. رسول اکرم مى فرماید:
ان احبکم الى واقربکم من یوم القیامه مجلسا احسنکم خلقا و اشدکم تواضعا وان ابعدکم منى یوم القیامه الثرثارون و هم المستکبرون. 2
همانا محبوبترین و نزدیکترین کسان به من در روز قیامت نزد من خوش اخلاق ترین و متواضعترین افراداست و دورترین افراد به من در روز قیامت مستکبران و خود بزرگ بینانند.
در منابع دینى ما آمده است که : خداوند آن گاه که بنده اى را دوست بدارد تواضع وافتادگى به وى الهام مى نماید:
ان الله اوحى الى : ان تواضعوا. 3
خداوند متعال به من وحى کرد تا به شمااعلام کنم : تواضع را پیشه خود سازید.
نشانه عبودیت انسان باید در رفتار و برخوردهایش بروز کند.اعمال آدمى جلوه اى از روحیات و آینه اى ازافکار واندیشه اوست.انسانى مى تواند به پایه اى از حقیقت عبودیت و بندگى دست یازد که خود را قطره اى دراقیانوس بیکران هستى ببیند و عالم و موجودات آن را جوله و مظهر خداوند بداند. دراین جایگاه است که به حلاوت و جوهره عبادت خویش خواهد رسید چرا که پرستش خداوند یعنى عالى ترین و برترین اعمال جز در پرتوافتادگى و خاکسارى در پیشگاه الهى پذیرفته نیست.
افتادگى آموزاگر طالب فیضى
هرگز خورد آب زمینى که با بلنداست
رسول گرامى اسلام به جمعى که مشغول نماز و نیایش بودند فرمود:
...مالى لاارى علیکم حلاوه العباده ؟ قالوا: و ما حلاوه العباده ؟ قال :التواضع. 4
چه شده است که شیرینى و حقیقت عبادت را در شما نمى بینم ؟
گفتند: شیرینى عبادت چیست ؟ فرمود: تواضع !
دراین روایت تواضع نشانه بندگى و روح اعمال عبادى مومنان دانسته شده است. و در جاى دیگر از تواضع به عنوان علامت تشیع راستین و پیروان امیرالمومنین علیه السلام یاد شده ازامام عسکرى ( ع ) نقل شده است :
و من تواضع فى الدنیا لاخوانه فهو عندالله من الصدیقین و من شیعه على بن ابى طالب. 5
کسى که با برادران دینى خود تواضع کند در نزد خداونداز صدیقین محسوب مى شوداز شیعیان على بن ابى طالب است.
از باب این که هر چیزى را بایداز ضد آن شناخت دراین راستا سخن رسول گرامى اسلام (ص ) را درباره تکبر مطالعه مى کنیم :
[روزى آن حضرت گروهى را دیدند که در مکانى اجتماع کرده اند. پرسیدند: علت این اجتماع شما چیست ؟
گفتند: دیوانه اى است که باافعال و حرکات خویش مردم را متوجه خود ساخته است.
پیامبر(ص ) آنان را به سوى خود فرا خواند و فرمود:
مى خواهید که دیوانه واقعى را به شما معرفى کنم ؟
سپس فرمود: دیوانه واقعى کسى است که با تکبر و غرور راه مى رود و پیوسته به این سوى و آن سوى خود نگاه مى کند. پهلوى خود را حرکت مى دهد تا توجه مردم را به خود جلب کند و خود را در نظر آنان بزرگ جلوه دهد]. 6
تکبر نشانه ذلت و عدم تعادل روحى و روانى انسان به شمار مى رود و تواضع علامت اعتدال روح و بلندى اندیشه آدمى. هیچ چیز به زیبندگى تواضع براندام روح بشر نیست.ازاین روى خداوند آن راازاوصاف و ویژگیهاى پیامبرانش برشمرده است. على ( ع ) مى فرماید:
..ولکنه سبحانه کره الیهم التکابر و رضى لهم التواضع فالصقوا بالارض خدودهم و عفروا فى التراب وجوههم و خفضوااجنحتهم للمومنین و کانوا قوما مستضعفین. 7
لیکن خداى سبحان تکبر را در بر آنان پیامبران ناپسند دید و فروتنى و تواضع را بر آنان پسندید. پس پیامبران از روى تواضع گونه هاى خود را بر زمین چسبانیدند و چهره هاى خود را به خاک مالیدند و در برابر مومنان فروتنى نمودند و خود مردمانى مستضعف بودند.
به گفته شاعر عرب :
تواضع تکن کالنجم راح لناظر
على صفحات الماء و هو رفیع
ولاتک کالدخان یعلو بنفسه
على طبقات الجو و هو وضیع 8
تواضع کن تا همچون ستاره در چشم بیننده بر صفحه آب باشى ولى بلند جایگاه. دود مباش که خود را به بالا مى کشد ولى پست و پایین است.
یکى قطره باران زابرى چکید
خجل شد چو پهناى دریا بدید
که جایى که دریاست من کیستم
گراو هست حقا که من نیستم
چو خود را به چشم حقارت بدید
صدف در کنارش به جان پرورید
سپهرش به جایى رسانید کار
که شد نامور لولو شاهوار
بلندى ازاو یافت کو پست شد
در نیستى کوفت تا هست شد
جایگاه تواضع در قرآن
واژه[ تواضع] در قرآن مجید نیامده است ولى خداوند با تعبیرهاى لطیف و جالب دیگرى مردمان را به این فضیلت فرا خوانده است. خطاب به پیامبراکرم (ص ) مى فرماید:
واخفض جناحک للمومنین. 9
بال و پر خود را براى مومنان فرود بیاور.
جناح به معناى بال و پر و[ خفض] ضد[ رفع] است.
پرندگان هنگامى که مى خواهند فرود آیند بالهاى خود را جمع مى کنند و پایین مى آورند آن گاه که مى خواهنداوج بگیرند بالهاى خود را باز مى کنند. در مجموع [ خفض جناح] نهایت تواضع و فروتنى را از سر مهر و محبت مى رساند.
در آیه فوق خداوند به رسول اکرم (ص ) که مربى و معلم مومنان است دستور تواضع و فروتنى مى دهد تا همه کسانى که در مقام رهبرى و هدایت مردم قرار گرفته اند خود را بااین خصلت پایسته بیارایند.
همچنین خداوند درباره تواضع واحترام نسبت به والدین با همین واژه (خفض جناح ) خطاب مى فرماید:
واخفض لهما جناح الذل من الرحمه و قل رب ارحمهما کما ربیانى صغیرا. 10
در برابر پدر و مادر از روى مهربانى و لطف بالهاى خویش را فرودآور و بگو: پروردگارا همان گونه که آنان مرا در کوچکى تربیت کردند مشمول رحمتشان قرار بده.
آیه دیگرى که مومنان بویژه رهبران و مسؤولان را به تواضع و فروتنى فرا مى خواند با تعبیر زیباى[ لین] بیان شده است :
فبما رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فطاغلیظالقلب لا نفضوا من حولک. 11
به سبب رحمت خداونداست که تو پیامبر چنین خوشخوى و فروتن هستى. اگر
تندخو و سخت دل بودى از گرد تو پراکنده مى شدند.
آیات قرآن هندسه اخلاقى انسان مسلمان را به بهترین وجه ترسیم نموده وازاین رهگذر همگان را به سوى ارزشهاى و زیبنده دعوت مى کند. در آیه دیگر در توصیف بندگان شایسته خداوند چنین مى خوانیم :
و عبادالرحمن الذین یمشون على الارض هونا واذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما. 12
بندگان شایسته خداى بخشایشگر کسانى هستند که با آرامش و تواضع بر زمین راه مى روند و هنگامى که جاهلان آنان را مخاطب مى سازند به آنان سلام مى گویند.
در مقابل در قرآن به شدت از تکبر مذمت شده است. به عنوان نمونه :
13. ولا تمش فى الارض مرحاانک لن تخرق الارض ولن تبلغ الجبال طولا.
در روى زمین با تکبر و غرور گام برمدار چرا که نمى توانى زمین را بشکافى و طول قامتت هرگز به کوهها نمى رسد! کوههاى با آن عظمت در برابر عظمت خدا همچون پرکاهى هستند معلق در هوا که بدون اراده به این سو و آن سو مى روند.
لمقان حکیم به فرزندش توصیه مى کند:
ولا تضعر خدک للناس ولا تمش فى الارض مرحاان الله لا یحب کل مختال فخور. 14
پسرم !از مردم روى مگردان و متکبرانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبر مغرورى را دوست ندارد.
[تعصر] به معناى روى برگرداندن از مردم است از روى تکبر براى خوار ساختن آنان. واضح است که تواضع در راه رفتن به معناى سست و بى رمق حرکت کردن نیست بلکه مراد رعایت حالت طبیعى است. در حالات رسولخدا نوشته اند:
قد کان یتکفا فى مشیه کانما یمشى فى صبب. 15
در حالى که شتاب نداشت با سرعت و صلابت گام برمى داشت گویى از یک سرازیرى پائین مى رفت.
مفهوم تواضع
واژه تواضع از ریشه: [ وضع یوضع و ضاعه] دراصل به معناى افتادگى و فروتنى است.
به گفته اهل لغت :
الوضع ضدالرفع التواضع التذلل. 16
وضع ضد رفع و بلندى است و تواضع به معناى افتادگى و خاکسارى است.
[تواضع الرجل] خود را هم ترازاو کرد فروتنى کرد.
[تواضع الارض] 17 زمین از آنچه دراطرافش بود فروتر شد.
عالمان اخلاق تواضع را به معناى ناچیز شمردن نفس دانسته اند. در برابر خداوند به اطاعت ازاوامر و در برابر به رفتار فروتنانه و رعایت انصاف. مرحوم خواجه نصیرالدین طوسى مى نویسد:
تواضع آن بود که خود را مزیتى نشمرد بر کسانى که در جاه ازاو نازلتر باشند. 18
تعبیرهایى همچون :[ تواضع قبول حق است از حق براى حق] 19 [ تواضع بودن ذلیل دلهاست براى داننده غیبها] 20 و[ تواضع عبارت است از نرمى و آرامش و مهربانى] 21 در آثاراخلاقى و عرفانى به چشم مى خورد و همه بیانگراظهار کوچکى افتادگى خاکسارى و فروتنى در برابر خدا و خلق است. در روایتى امام صادق علیه السلام با نشان دادن چند مصداق براى تواضع همین معنى را بیان فرموده است :
سئل عن الصادق ( ع ) عن التواضع فقال : هوان ترضى من المجلس بدون شرفک وان تسلم على من لقیت وان تترک المراء وان کنت محقا. 22
ازامام صادق ( ع ) سئوال تواضع چیست ؟
فرمود: به پائین نشستن در مجلس راضى باشى و به هر که رسیدى سلام کنى واز مجادله بپرهیزى گرچه حق با تو باشد.
تواضع دراصطلاح عالمان اخلاق و عارفان بیدار دل معنایى وسیع تر و فراترازاین موارد دارد مرحوم عزالدین محمود کاشى مى نویسد:
تواضع وضع نفس خود با حق است در مقام عبودیت و با خلق در مقام انصاف. که در قسم اول به انقیاد اوامر و نواهى بود یه به قبول تجلیات صفات یا فناء وجود در تجلى ذات. که انقیاداوامر و نواهى تواضع مبتذیان است و قبول تجلى ذات در روح با فناء وجود خود در وجود مطلق تواضعع منتهى نیست. و قسم دوم که وضع نفس در مقام انصاف باشد با خلق یا به قبول حق بود یا به رعایت حقوق یا بترک ترفع و توقع حکم. 23
با توجه به آنچه گفتیم تواضع در مقامهاى مختلف فرق مى کند. تواضع در مقابل خداونذد و فرمانبردارى ازاو تواضع در برابر مردم و همنوعان.اما در همه آنها به معناى افتادگى و فروتنى است. تواضع نه این که فرد براى خود هیچ گونه مزیت و فضیلتى نبیند. ممکن نیست که صاحب هنر دانش و داناى به فنى خویش را را در آن دانش و هنر از فردى که بى بهره از آنهاست و هیچ نمى داند برتر نبیند بلکه تواضع عدم فخر به علم مال جاه زهد و تقوى قدرت زیبائى فرزندان قوم و قبیله و بالاخره رنگ و نژاد است.
حد و مرز تواضع
در کتب اخلاق هنگامى که جایگاه صفات شایسته و ناپسند را بیان مى کنند مى گویند: بله تکبر و خودبرزگ بینى مذموم و ناپسنداست اما ذلت و خود را بى مقدارانگاشتن نیز ناشایست و نکوهیده است. براین اساس انسان نباید خویش را بزرگ بشمارد و توقع احترام و بزرگ شمردن خویش رااز دیگران داشته باشد و یا خود را حقیر و بى مقدار سازد بلکه باید با مردم مهربان و فروتن باشد حقوق آنان را پاس بدارد و از پذیرش حق دریغ نورزد و در عین حال شخصیت خود را نیز حفظ کند تا به
ورطه ذلت نیفتد. براى شناخت مرز تواضع یادآورى نکات ذیل ضرورى است :
تواضع و ذلت
واژه تواضع نیز همچون بسیارى از مفاهیم اخلاقى از تفسیرهاى انحرافى مصون نمانده است تا آن جا که در محاورات مردم و حتى برخى از نوشته ها و آثار منتشره تواضع را به ذلت و سکوت در برابر ظلم و تعدى ظالمان معنى کرده اند از باب نمونه :
واماالتواضع فاحتمال الاذى من کل احد. 24
تواضع و ذلت تواضع تحمل آزار واذیت است از هر کسى !
دراسلام ازاین گونه تواضع ذلت آفرین نهى شده است. دراین مکتب تواضعى مطلوب و شایسته است که برخاسته از آگاهى قدرت واحترام باشد.
تواضع اظهار کوچکى است در عین صلابت و عزت.
امیرالمومنین ( ع ) در ویژگى مومنان مى فرماید:
...سهل الخلیقه لین العریکه نفسه اصلب من الصلد و هواذل من العبد. 25
مومن خویى آرام دارد به نرمى راه مى پوید. نفس او سختراز سنگ خاراست. و خود خوارتراز عبد.
قرآن مجید نیز براین نکته تاکید دارد که همواره مومنان باید در برابر یکدیگر فروتن و مهربان باشند و در مقابل دشمنان و کافران سرسخت و پرقدرت :
اذله على المومنین اعزه على الکافرین. 26
به عبارت دیگر ذلت دو گونه است :
1. ذلت نفس.این نوع از ذلت داراى ارزش و پسندیده است زیرا فرد براى رسیدن به کمالات که نفش سرکش مانع آن است خوارى را بر نفس خویش تحمیل کرده است.
2. ذلت در برابر دیگران.این گونه ذلت مذموم و مورد نکوهش است. راغب اصفهانى مى نویسد:
والذل متى کان من جهه الانسان نفسه لنفسه فمحمود. 27.
ذلت و خوارى اگر به معناى ذلت و خوارى نفس از ناحیه خودانسان باشد پسندیده است.
به همین معنى اشاره مى کند رسول اکرم (ص ) آن جا که مى فرماید:
طوبى لمن تواضع لله تعالى فى غیر منقصه واذل نفسه فى غیر مسکنه. 28
خوشا به حال کسانى که فروتنى و تواضع کنند براى خداوند تعالى بدون پستى و کاستى و نفس خویش را در عین قدرت و توانایى به خوارى وا دارند.
با نگاهى به سیره و روش پیشوایان دینى در مى یابیم که آنان از هرگونه رفتار و عملى که نشانه ذلت و تحقیر شخصیت انسان باشد به شدت منع نموده و با آن برخورد کرده اند. درباره امیرالمومنین ( ع ) نوشته اند: آن گاه که زمام جامعه اسلامى را به دست گرفت بخشنامه اى صادر کرده و در آن چنین فرمود:
[ اى مردم !از هرگونه رفتار ناپسند و مذلت بار که شخصیت شما را پست سازد پرهیز کنید].
و فرمود:
[ از بوسه بر خاک و غیر آن وافتادن در پاى رکاب و مانند آن که از رفتار مشرکین است وازاخلاق جباران ستمکاران و متکبرین به شمار مى آید پرهیز کنید]. 29
تواضع و حلم
براى روشنتر شدن معنى و حقیقت تواضع به مفهوم و معناى حلم نیز اشاره مى کنیم و فرق آن دو را یادآور مى شویم. گفتیم که : تواضع حالت نفسانى است که در عمل افتادگى وانکسار آدمى را به نمایش مى گذارد. این حالت اگر در درون روح و نفس انسانى رسوخ یافت و ملکه شد در همه حال و در برابر همگان جلوه مى کند.
اما حلم غالبا در جایى به کار مى رود که عملى نابجا و نامناسب از شخصى سر بزند وانسان در برابر آن عمل عکس العمل منطقى و عاقلانه اى از خود بروز دهد واز کنار آن با تدبیر و درایت بزرگوارانه بگذرد. دراین صورت با لجام حلمش افراد چموش و سرکش را رام خواهد ساخت.
به فرموده على ( ع :
الحلم فدام السفیه 30.
حلم دهان بند سفیهان است.
و در جاى دیگر مى فرماید:
حلم و بردبارى قوم و عشیره است.
بنابراین حلم به آن عملى اطلاق مى شود که از شخص عاقل و مدبر در مقابل برخورد ناشایست افراد نادان و بى منطق انجام گیرد.این حالت از کسى صادر مى شود که داراى روح بزرگ و همت والا باشد. امیرالمومنین ( ع ) مى فرماید:
الحلم والاناه توامان ینتجهما علوالهمه 32.
بردبارى و خونسردى در برابر حوادث از یک شکم افتادند و هر دواز همت بلند زادند.
واما تواضع رفتار فروتنانه اى است که بدون عمل و رفتارى از طرف متقابل ازانسان سر مى زند. گر چه گاهى به عکس العمل در برابر عمل نام معقول و ناپسند نیز تواضع اطلاق مى شود.
تواضع و تملق
از آنچه در معناى تواضع گفته شد نبایداینگونه برداشت شود که هرگونه کوچکى را شامل مى شود. بلکه اگراظهار کوچکى به این حد برسد که انسان به طمع نان و نام و یا آرزوهاى نفسانى دیگر دست به گفتار و رفتارى بزند که شائبه تملق و تمجید
و نابجا و مدح قدرتمندان و زراندوزان داشته باشد بى شک از نظراسلام مذموم و ناپسنداست.
پیامبراسلام (ص ) مى فرماید:
احثوالتراب ى وجوه المداحین. 33
به صورت ستایشگران چاپلوس خاک بپاشید.
یا:
الا لاتماد حوا واذارایتم المداحین فاحثوا فى وجوههم التراب. 34
هان !از ستایشگران و تملق گویان مباشید و هرگاه مدح کنندگان را یافتید به چهره هایشان خاک بریزید.
بنابراین بین تواضع و تملق تفاوت بسیاراست چرا که تواضع حکایت از رفعت مقام و عظمت روح آدمى دارد و چابلوسى و تملق گویاى روح پست ضعیف و آلوده به دنیا و مظاهر فریبنده آن است.
تواضع مذموم
اکنون که مفهوم و حقیقت تواضع را به گونه گذرا مورد بررسى قراردادیم و رابطه آن را به خصلتهایى همچون : ذلت حلم و تملق بیان داشتیم و دانستیم که تواضع به معناى صحیح آن عزت آفرین و حرکت زاست این نکته را نیز یادآور مى شویم که سفارش تاکید بر تواضع و فروتنى بدان معنا نیست که تواضع در همه جا و با همه کس مورد تایید و تشویق اسلام است بلکه در مواردى به شدت از آن نهى و مذمت شده است از جمله :
1. تواضع در برابر متکبران
در منابع دینى از فروتنى در برابر فردى که خود را بزرگ مى پندارد و به دیگران به
دیده تحقیر مى نگرد منع و نهى شده است زیرا این گونه تواضع موجب پستى و ذلت مسلمان است علاوه تواضع در برابرانسان خودبین و متکبر چه بسا عامل افزایش حالت تکبراو مى گردد و چنین گمان مى کند که واقعا نیز بزرگ و برتر و لایق تکریم و احترام دیگران است. آنگهى خوددارى از فروتنى در برابر متکبر موجب آن مى گردد که وى به خود آید و متنبه شود و دست از کارهاى ناپسندش بردارد واز بند اسارت نفس رهایى یابدازاین روى نه تنها در برابر چنین انسانى نباید تواضع کرد بلکه یکى از مواردى که تکبر براى مومنان جایز و روا شمرده شده است تکبر در برابر با متکبران است. پیامبر اکرم (ص ) :مى فرماید
اذا رایتم المتواضعین من امتى فتواضعوالهم رایتم المتکبرین فتکبروا علیم فان ذالک لهم مذله و صغار. 35
آن گاه که به انسانهاى مومن متواضع برخوردید با آنان تواضع کنید ولى اگر به انسانهاى متکبر برخورد نمودید با آنان تکبر ورزید. زیرااین روش براى آنان خوارى و حقارت مى آورد.
2. تواضع در برابر کافران
کافرانسانى است حق ناپذیر که با دست خود وجدان واندیشه اش رااز نور حقیقت مرحوم ساخته و در تاریکى جهل و غفلت به سر مى برد.اواز رحمت و عزت الهى به دوراست زیرا عزت از آن خدا و پیامبر و مومنان است :
ولله العزه ولرسوله وللمومنین 36.
ازاین روى از هر کارى که مایه عزت ظاهرى و موجب تقویت کافران گردد باید پرهیز شود.از جمله امورى که ممکن است به کافران و دشمنان خدا عزت ظاهرى واحساس بزرگى و کرامت دهد فروتنى مومنان در برابر آنان است.
از وظایف اصلى مومنان راستین اظهار مودت با دوستان خدا واظهار تبرى و
بیزارى با کافران است.البته پر واضح است که فروتنى و تواضع در برابر کفار اگر صرفااز نقطه نظرانسانیت به منظور جذب و هدایت و تالیف قلوب آنان باشد کارى است شایسته و چه بسا موجب هدایت آنان گردد و دلهایشان نسبت به مومنان رام گردد.
3.تواضع با فاسقان و ظالمان
از مواردى که تواضع در آن مورد نهى قرار گرفته است فروتنى در برابر گنهکار و ستمگراست.اظهار محبت واحترام و برخورد مسالمت آمیز و متواضعانه بااین گونه انسانها موجب جرات و جسارت بیشتر آنان به گناه و فسادشان مى گردد. آنان این گونه برخوردهاى انسانى را مهر تایید بر افعال ناپسند و نارواى خویش مى گیرند.ازاین روى اسلام پیروان خویش رااز تواضع در برابر فاسقان و ظالمان برحذر داشته است :.
امرنا رسول الله (ص ) ان نلقى اهل المعاصى بوجوه مکفهره 37.
على ( ع ) مى فرماید: پیامبر(ص ) به ما دستور داد که با گناهکاران با چهره گرفته و درهم کشیده برخورد نماییم.
بدینسان مى یابیم که هرگونه گشاده رویى و رفتارى که به معصیت کاران و فاسقان میدان بدهد و آنان را در گناه و فسقشان تثبیت و یا تشویق نمایداز نظراسلام محکوم و مردود شمرده شده است.
4. تواضع با ثروتمندان و قدرتمندان
تواضع در برابرانسانهاى مومن و دین باور یک ارزش و وظیفه انسانى واخلاقى است.این تواضع آن گاه ارزشمند خواهد بود که باانگیزه ایمان و پاکى مومنان انجام بگیرد واگرانگیزه هایى همچون : مقام مال ثروت و قدرت اجتماعى موجب این فروتنى گردد نه تنها بارارزشى نخواهد داشت که خود یک عمل ضدارزش و ناپسند به شمار خواهد آمد.از این روى در روایات اسلامى از تواضعى که براساس معیارها وارزشهاى مادى افراد صورت گیرد مذمت شده است. على ( ع ) مى فرماید:
من اتى عنیا فتواضع له لغناه ذهب ثلثادینه 38.
کسى که بر ثروتمندى وارد شود و براى دارایى اش در برابر وى تواضع کند خداوند دو سوم دینش را مى برد.
دین باوران غیرتمند هرگز به صاحبان زر و زور و فرومایگان سست عقیده چشم طمع نمى دوزند و به خاطر رسیدن به مال و مقام : (حطام دنیا) واحیانا جلب مرید و پیرو فروتنى و کرنش نمى کنند واز سر عجز و مسکنت در برابر آنان با لکنت و تانى سخن نمى گویند در سخنان پیشوایان دینى آمده است :
[مالى که بااظهار ذلت و پستى به دست آید خداوند خیر و برکت را از آن مى گیرد و آن مال در رفع نیازمندیها کارساز نمى تواند بود و دین و دنیاى او را تباه مى سازد و در قیامت با قارون زراندوز محشور و به آتش افکنده مى شوند] 39.
تواضع رهبران ودولتمردان
تواضع صفتى است که از همگان زیبنده است ولى براى رهبران و کسانى که زمام امور زندگى و دینى مردم را به عهده دارند زیبنده تر و لازم تر است. روشن است که مقام و موقعیت اجتماعى زمینه اى است براى ایجاد حالت برترى بر دیگران واگراین آفت مهار نگردد زیانهاى مهلکى به جامعه و مردم وارد خواهد ساخت.
هدایتگران و مبلغان دین پیامشان آن گاه موثر خواهد بود که از حالت تفرعن و خود برتربینى به دور باشند و همچون درخت پربار و برگ سایه گسترى و ثمره دهى داشته باشند آن هم نه بر فرد و گروه خاص که بر همگان.
در منابع دینى به این مهم عنایت فراوان شده و همواره از رهبران و
خدمتگزاران فکرى اجتماعى و سیاسى مردم خواسته شده که فروتن و متواضع باشند. قرآن مجید خطاب به پیامبراکرم (ص ) مى فرماید:
وانذر عشیرتک الاقربین واخفض جناحک لمن اتبعک من المومنین 40
خویشاوندان نزدیکت راانذار کن و بال و پر خویش را براى مومنانى که از تو پیروى مى کنند بگستر و پائین بیاور.
همچون پرندگان که جوجه هاى خود را در زیر بال مى گیرند و آن صحنه هیجان انگیز و عاطفى را به وجود مى آورند رهبران و دولتمردان باید در برابر همه مخصوصا در مقابل مستضعفان و مستمندان افتادگى و فروتنى نمایند و به آنان که دستشان از مال دنیا تهى است مهر و عطوفت نمایند.
قرآن مجید به پیامبراکرم (ص ) هشدار مى دهد که مبادا در برابر ثروتمندان متنعم و به خاطر دارا بودن و برخوردارى از نعمتهاى مادى و فروتنى کنى :
ولاتمدن عینیک الى ما متعنابه ازواجا منهم و لاتحزن علیهم واخفض جناحک للمومنین. 41
هرگز چشم خود را به نعمتهاى مادى که به گروههایى از آنان دادیم میفکن و به خاطر آنچه آنان دارند غمگین مباش. بال و پرخویش را براى مومنان بگستر.
واضح است که فرمان به فروتنى در برابر مردم بویژه مستضعفان و مستمندان و کوخ نشینان منحصر به شخص پیامبراسلام بلکه هر کسى که در شعاع وسیع یا محدود وظیفه خطیر رهبرى را بر دوش دارد این اصل را که ازاساسى ترین اصول مدیریت صحیح است باید به کار بندند چرا که سرمایه بزرگ یک رهبر محبت و پیوند عاطفى پیروانش بااوست واین بدون تواضع حاصل نمى شود. همیشه خشونت و تکبر رهبران عامل مهم پراکندگى مردم از گرد آنها بوده و هست.ازاین روى دراسلام سفارش شده که مسؤولان با مردم محشور باشند و حتى مقدارى ازاوقات خود را وقف دیدار مردم و شنیدن انتقادها و مشکلات واحیانا پیشنهادات آنان نمایند.امیرالمومنین
در عهدنامه مالک اشتر چنین مى فرماید:
وتجلس لهم مجلسا عاما فتتواضع فیه لله الذى خلقک و تقعد عنهم جندک واعوانک من احراسک و شرطک حتى یکلمک متکلمهم غیر متعتع. 42
در مجلسى عمومى بنشین و در آن مجلس برابر خدایى که تو را آفرید فروتن باش و سپاهیان و یارانت را که نگهبانان و پاسبان تو هستند از آنان بازدار تا سخنگوى آن مردم بدون لکنت در زبان با تو گفتگو کند.
در جاى دیگر حضرت به پیامد ناگوار جدایى مسؤولین از مردم اشاره نموده و مى فرماید:
واما بعد فلاتطولن احتجابک عن رعیتک فان احتجاب الولاه عن الرعیه شعبه من الضیق و قله علم بالامور. 43
پس ازاین زیاد خود رااز رعیت پنهان نساز که پنهان شدن والیان از مردم نمونه است از تنگخویى و کم اطلاعى در کارها.
اگر زمامداران و دست اندرکاران مسایل قانونى قضایى واجرایى این فرامین را سرلوحه کار خویش قرار دهند چهره حکومت علوى رخ مى نماید و آثار سوء حکام جور و ظلم رخت بر مى بندد. شایسته است دولتمردان در حکومت اسلامى مظهر لطف و کانون مهر باشند و با کمال تواضع و فروتنى در خدمت مردم گام بردارند و همواره این دستورامیرالمومنین را فرا راه خود قرار دهند:
فاخفض لهم جناحک والن لهم جانبک وابسط لهم وجهک واسس بینهم فى اللخطه والنظره. 44
بالهاى خود را براى آنان رعیت فرود آر و در برابر آنان تواضع و نرمش کن. چهره خود را گشاده دار و میان آنان حتى در نگاه کردن هم مساوات کن !
از بدترین حالات مدیران و دولتمردان میدان دادن به افراد چاپلوس و چرب زبان است. بى شک این خصلت یک حالت طاغوتى و مغرورانه است که با روح حاکم بر فرهنگ اسلامى ناسازگاراست على ( ع ) آن گاه که به حکومت رسید دراوج قدرت و قوت متواضعانه به مردم اعلام کرد:
...وان من اسخف حالات الولاه عند صالح الناس ان یظن بهم حب الفخر و یوضع امرهم على الکبر و قد کرهت ان یکون جال فى ظنکم انى احب الاطراء واستماع الثناء ولست بحمدالله کذلک ولوکنت احب ان یقال ذلک لترکته انحطاطا لله سبحانه عن تناول ما هوا حق به من العظمه والکبریاء و ربمااستحلى الناس الثناء بعدالبلاء فلاتثنوا على بجمیل ثناد لاخراجى نفسى الى الله والیکم من التقیه فى حقوق افرغ من ادائها و فرائض لابد من امضائها. فلا تکلمونى بما تکلم به الجبابره45.
بدترین حالات زمامداران در پیشگاه صالحان این است که گمان برده شود آنان فریفته تفاخر گشته و کارشان شکل برترى جوئى به خود گرفته است من ازاین ناراحتم که حتى در ذهن شما جولان کند که مدح و ستایش را دوست دارم از شنیدن آن لذت مى برم سپاس خدا را که من چنین نیستم. واگر دوست هم مى داشتم به خاطر فروتنى در پیشگاه خداى سبحان که از همه کس به ثنا و ستایش سزاوارتراست آن را وا مى نهادم. گاهى هست که مردم ستودن افراد را به خاطر مجاهدها و تلاشهایشان لازم مى شمارند لیکن مرا با سخنان جالب نستایید تااز عهده حقوقى که مانده است برآیم و واجبها را که برگردنم باقى است ادا نمایم. پس با من چنانکه با سرکشان و ستمگران سخن گویند سخن مگوئید و آنچنان که در پیشگاه حکام جبار و خشمگین خود را جمع و جور مى کنید در حضور من نباشید و به گونه تصنعى (و منافقانه ) با من رفتار نکنید
امام راحل رضوان الله تعالى علیه به صاحب منصبان رهنمود مى داد:
[ هر چه صاحب منصب ارشد باشد باید بیشتر خدمتگزار باشد. مردم بفهمند که هر درجه اى که بالا مى رود با مردم متواضعتر مى شود].
او که خود محبوب دلها بود و رهبریش به رهبرى زینت وارزش داد با کمال تواضع و فروتنى خود را[ خدمتگزار] مى نماید دست و بازورى رزمندگان را مى بوسید مردم را[ ولى نعمت] خود مى دانست و بارهاى بار این حقیقت را بر زبان آورد:
[ این جانب که یک نفراز خدمتگزاران علماى اعلام و ملت اسلام هستم در موقع خطیر و براى مصالح بزرگ اسلامى حاضرم براى کوچکترین افراد تواضع و کوچکى کنم تا چه رسد با علماى اعلام و مراجع عظام]. 47
به این امید که رهبران دینى و دولتمردان جمهورى اسلامى همواره این چنین باشند و گفتار و رفتارامام امت (ره ) را که برخاسته از فرهنگ اسلام ناب محمداست سرمشق گرفتار و کردار خود سازند.
ادامه دارد
پاورقى ها
1. نهج البلاغه خطبه.192.
2. وسایل الشیعه ج 11.301 ح 17.
3. منیه المرید 82 آداب تعلیم و تعلم دراسلام حجتى.261.
4. المحجه البیضاء ج 6.222.
5. جامع السعادات ج 1.362.
6. تفسیر نمونه ج 149915.
7. نهج البلاغه خطبه.192.
8. الترغیب والترهیب ج 3.558.
9. سوره حجر آیه 88.
10. سوره اسراء آیه 24.
11. سوره آل عمران آیه 159.
12. سوره فرقان آیه 63. 13. سوره اسراء آیه 37.
14. سوره لقمان آیه 18.
15. تفسیر روح المعانى ج 19.144 ذیل آیه 63 سوره فرقان.
16. العین ج 2.196.
17. فرهنگ لاروس.
18. اخلاق ناصرى 133.
19. و20و21فرهنگ معارف اسلامى سجادى ج 1.599.
22. بحارالانوار ج 277.77 میزان الحکمه ج 10.504.
23. پرتو عرفان.313 به نقل از :مصباح الهدایه.351.
24. اخلاق محتشمى 290.
25. نهج البلاغه حکمت 33.
26. سوره مائده آیه 54.
27. مفردات راغب ماده ذل.
28. بحارالانوار ج 90.77 میزان الحکمه ج 10.505.
29. اخلاق محتشمى 290.
30. نهج البلاغه حکمت 211.
31. همان مدرک حکمت 418.
32. همان مدرک 460. 33. نهج الفصاحه 16.
34. جامع السعادات 2.367.
35. جامع السعادات 1.363.
36. سوره منافقین آیه 8.
38. وسایل الشیعه ج 11.413.
38. نهج البلاغه حکمت 187 الحیاه ج 3.347.
39. الحیاه ج 3.347.
40. سوره شعراء آیه 215.
41. سوره حجر آیه 88.
42. و43 همان مدرک.
44. همان مدرک نامه 27.
45. همان مدرک خطبه 216.
46. صحیفه نور ج /06/7
47. مجله پاسداراسلام شماره 102.